انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 95 از 95:  « پیشین  1  2  3  ...  93  94  95

داستان های سکسی مربوط به سکس آشناها


زن

 
زن داداش ورزشکار قسمت دوم
بالش گذاشتم دراز کشید و منم رفتم اشپزخونه رو مرتب کردم و جارو زدم و لباساش و که تو سبد لباس چرکا بود ریختم تو ماشین .
اومدم خواب بود ملافه کشیدم روش خوابید و منم لب تاب ثمین رو که در اختیارم گذاشته بود واسه فیلم دیدن برداشتم ویه سریال دیدم و از بی حوصلگی مشغول تاب خوردن تو لبتاب شدم دنبال فیلم میگشتم ببینم که بیشتر فضولی بود عکساشو با نوید میدیم که خیلی عادی و معمولی و خانوادگی بودن که یه فلدر پنهان تو چند تا فلدر فایل پی دی اف دیدم که اسمش خصوصی بود و تو فلدره همه عکساشون بود که یه فلدر مخفی دیدم اتاق خواب بود و رفتم داخلش حدود 200 تا بیشتر عکس و 30 تایی هم فیلم بود
عکسا رو باز کردم واییی چه عکسایی بودن ثمین با لباس های خیلی باز کم کم لباسا شد شورت و سوتین و اخراش هم بدون لباس لخت رو تخت و حالت های مختلف و کلی عکس لختی هم نوید و ثمین با هم که سلفی گرفته شده بود و از کیفیت و نوع عکاسی معلوم بود عکسا رو عکاس گرفته مغزم هنگ بود . یکی از عکسا ثمین جلوی نوید زانو زده بود کیر شق نوید جلوش بود و نوک زبونشو زده بود زیر کیرش و هردو تو دوربین نگاه میکردن و عکس بعدی ثمین لبه تخت بود و سرش رو به پایین و کیر نوید تو دهنش بود .از دیدن کیر نوید تعجب کردم اخه به اندام بدنسازی و درشت نوید نمیخورد کیرش اینقدر کوچیک باشه نهایتش 10 12 سانت کیر قلمی بود نصف کیر منم نبود چه کلفتیش چه طولش.
چند تا عکس اخر و که باز کردم مغزم هنگ بود
عکس اول ثمین تو حالت طاقباز پاهاش و 180 باز کرده بود ونوید لای پاش کیرش تو کس ثمین بود هردوشون چه بدنی داشتن عضلانی و شکم سیکس پک .
عکس بعدی از پشت بود و نوید رو زمین دراز کشیده بود ثمین رو دو تا بالش پاهاشو 180 باز کرده بود و نشسته بود رو کیر نوید
عکس بعدی ثمین ایستاده 180 زده بود پاش بالا با دستاش کف پاشو که بالا بود گرفته بود و نوید هم از بغل کیرشو کرده بود تو کسش .
از دیدن عکسا مغزم داغ کرده بود لبتاب رو پام بود و کیرم شق شده بود خواستم فیلم اول رو پلی کنم که ثمین صدام زد و سریع خارج شدم و لبتابو بستم و رفتم پیشش
دیدم نشسته و حالش زیاد خوب نیست رفتم کنارش و گفتم چیه چی شده خوبی
با سر اشاره کرد نه و اروم گفت تهوع دارم دستمو انداختم زیر بغلش و اروم بلندش کردم تا نزدیک دسشویی بردمش که نتونست وسط پذیرایی یهو زد زیر استفراغ و دستشو گرفت جلوی دهنش و کلی استفراغ کرد و همونجا نشوندمش رو زمین هرچی خورده بود اورد بالا همه لباسش به گند رفت دویدم دستمال و یه لیوان اب اوردم و نشستم کنارش و صورتشو تمیز کردم و اب زدم صورتش و روبروش نشسته بودم و شونه هاشو گرفته بودم تو دست و اروم مالشش میدادم و باهاش حرف میزدم دوباره اورد بالا که پایین پیرهنشو اورد بالا و گرفت جلوی دهنش و صورتش و هق میزد یه لحظه چشمم افتاد زیر پیرهنش که یه تیکه بلند بود وایییی رون پاش و شورت مشکیش و داشتم میدیدم بعد ازاون عکسا الان این اخخخخ .
ولی اون لحظه اصلا برام هوس نداشت .
یکم گذشت لباسش کلا بهم ریخته بود و پیرهنش فقط شورتشو پوشونده بود و کثیف هم شده بود .
نصف تنش هم استفراغ ریخته بود حتی تو یقه اش همه خونه رو بو گرفته بود و میدونستم همین بو حالشو بدتر میکنه . هی تا بو میکشید هق میزد منم سریع دستمو انداختم و لباسشو کامل دراوردم رفتم انداختم تو ماشین و اومدم با شورت و سوتین نشسته بود و لای سینه و رو پاش و شکمش استفراغ ریخته بود بی حال بود دستمو انداختم زیر بغلش و بلندش کردم بردمش تو حمام و نشوندمش رو صندلی دوش اب ولرم باز کردم و اول صورتشو تمیز شستم و اب گرفتم از بالا بین سینه و شکمش و پاهاش و کامل شستم و لیف برداشتم و کشیدم خیلی خجالت هم کشیده بود گفتم اشکال نداره عزیزم قربونت برم تو به بو حساسی و همین بو حالتو بدتر میکنه الان تمیزت میکنم خوب میشی دورت بگردم .
تو سوتینش هم استفراغ ریخته بود و اب گرفتم تو سوتینش و دستمو بردم تو بین سینه هاش و شستم و تمام که شد رفتم پشت سرش ایستادم و سوتینش و باز کردم و انداختم تو سبد لباس چرکا و حوله تنی کشیدم دورش و کلاهشو سرش کردم و گفتم بلند شو بریم تو اتاق .
مثل بچه حرف گوش کن بلند شد و کمکش کردم گفتم شورتت هم در بیار خیسه و تمیز نیست زیر حوله اروم درش اورد بردمش تو اتاقش همه بدنشو خشک کردم و نشوندمش رو تختش از کمد لباساش شورت و سوتین و یه لباس بلند مثل قبلی براش اوردم و بهش دادم گفتم خوبی
با سر اروم اشاره کرد خوبم
گفتم میرم بیرون لباس بپوش
با بی حالی گفت باشه فقط پشت در باش
گفتم هستم خیالت راحت
رفتم در اتاق ایستادم چند دقیقه گذشت صدام کرد و رفتم تو سشوار اوردم و موهاش و سشوار کشیدم و شونه کردم و گفتم میخوای بخوابی
گفت نه بدتر میشم بریم تو پذیرایی
گفتم نه تو نیا تا من برم تمیز کنم میام پیشت
گفت نیما ببخشید خیلی دارم اذیتت میکنم که یهو گریش گرفت . حالم دگرگون شد نشستم کنارش و گرفتمش تو بغل گفتم قربونت برم من خوشکلم عزیزم نگو این حرفو من واسه همین اینجام اومدم کنارت باشم گریه نکن خره منم گریم میگیره ها محکم تو بغلم بود و هق هق گریه میکرد کلی گریه کرد تو گریه گفت کاش نوید یه ذره مثل تو حال منو درک میکرد دست خودم نیست و دوباره گریه کرد
سرش تو بغلم بود گفتم عزیزمن خوشکلم گریه نکن الان من پیشتم درک میکنم هرکاری هم داشته باشی خودم انجام میدم برات.
نوید هم درک میکنه ولی شاید نتونه درست بگه یا عمل کنه
گفت کاش اینجور بود.دلیل ناراحتی و دعوای شب اخرمون هم همین بود .من حالم خوب نبود کلی استفراغ کردم و نتونست به خواستش برسه گفت الکی استفراغ میکنی که با هم نباشیم تا یه ساعت پیش که عالی بودی همین که گفتم میخوام حالت بد شد بالش و پتوش رو برداشت رفت تو حال خوابید و صبح هم بدون خداحافظی رفت .
گفتم دورت بگردم من خیلی اذیت شدی قربونت برم من ناراحت نشو خب حتما چون چهارده روز ازت دور میشه نیاز داشته تو به دل نگیر
گفت باورت میشه با حال بدم تا دو شب داشتم قالی رو تمیز میکردم و هی تا بوش میخورد زیر دماغم باز هق میزدم
هم عصبی شده بودم هم خیلی ناراحت خودمم داشت گریم میگرفت و تو بغلم بود و هق هق میزد . گفت نوید فقط به خودش فکر میکنه تو این چهارده روز ده شب هرجوری دلش خواست کارشو کرد بدون اینکه از من بپرسه تو چطوری اصلا میخوای یا نه. من با حال بد هر کاری خواست کردم براش شب اخر به مرگ خودم نتونستم وگرنه مثل بقیه شبا
اونقدر نازش خریدم و قربون صدقش رفتم تا ارومش کردم و رفتم پذیرایی قالی و موکت و با شامپو فرش تمیز شستم و لباساش هم شستم و یه دمنوش براش دم کردم اومدم تو اتاق پیشش و بردمش تو پذیرایی رو مبل نشست و بهش دادم با چند تا دونه خرما خورد و از شش عصر تا حدودای نه شب حرف زد برام و از همه چی میگفت دلش خیلی پر بود
ادامه دارد.....
     
  ویرایش شده توسط: sooskmar48   
زن

 
ادامه زن داداش ورزشکار قسمت سوم
منم کنارش نشسته بودم پایین مبل بودیم که خودشو کشید کنار دراز کشید به پهلو سمت تلویزیون و سریال میدید و سرشو گذاشت رو پام و منم دستمو بردم تو موهای بلند و خرماییش و نوازشش میکردم حدودای نه و نیم بود دیدم صدای اروم نفساش میاد و خوابش برده و منم همچنان داشتم موهاشو نوازش میکردم اونقدر ناز خوابیده بود و چهرش اونقدر زیبا بود که دلم نیومد بیدارش کنم و محو تماشاش بودم که خودمم خوابم برد حدودای سه بیدار شد و اروم صدام کرد بیدار شدم
گفت پات درد گرفته ببخشید نمیدونم کی خوابم برد
گفتم نه عزیزم خودمم دوست داشتم
بلند شد رفت دسشویی و برگشت کنارم نشست گفتم برو استراحت کن خسته ای
گفت خوابم نمیبره یکم میشینم تو بخواب
گفتم منم میشینم کنارت خوابم نمیاد
و نشستیم کنار هم
گفت وقتی هستی احساس ارامش میکنم حس میکنم یکی هست که حواسش به منه واسه همین خیالم راحته کاش همیشه تو بودی
گفتم چی شد به این فکر افتادی
گفت تو دسشویی یه لحظه حالم داشت بد میشد ترسیدم گفتم اگه الان حالم بد بشه چکار کنم که یادم اومد تو هستی و با اطمینان به خودم گفتم نیما هست میتونی بهش بگی بدون اینکه ناراحت بشه یا غر بزنه سرت
گفتم دیوونه ای تو اخه تو دسشویی به اینا فکر میکنی
گفت اره چون برام پیش اومد از بوی بد دسشویی حالم بد شد افتادم رو استفراغ جوری که نتونستم بشینم رو دوزانو و نشست کف دسشویی و خودمو کثیف تر کردم و هرچی نوید و صدا کردم نیومد اخرش هم دعوام کرد و منم با هزار بدبختی و گریه خودمو تمیز کردم و اومدم بیرون
باز یه ساعتی حرف زدیم که خوابش گرفت و رفت تو اتاقش خوابید منم تو حال تشک انداختم و خوابیدم.
بعد ازاون شب من و ثمین خیلی بهم احساس وابستگی میکردیم . تو مدرسه دل تو دلم نبود که کی برم خونه پیش ثمین و و اونم منتظر نشسته بود تا من برم خونه و تا میرسیدم انگار دنیا رو بهش داده بودن من فقط میخواستم ببینمش و حرف بزنه برام منم نگاش کنم جوری شده بودیم که خودم با لذت لقمه میذاشتم تو دهنش و اونم هرچی اصرار میکرد نکن بازم خودم تکرار میکردم .
وقتایی که نوید خونه بود واسه هردومون میشد دلتنگی و روزشماری میکردیم تا کی نوید بره سر کار به خاطر رابطه نه چندان خوب مامانم با ثمین تو اون چهارده روز که نوید بود فقط یک یا دو بار میومدن خونه بابام و ثمین رو میدیدم .
کم کم ثمین رسیده بود به ماه نه و از قضا و شانس نوید همون تایم که اخرای بارداری ثمین بود دو تا اتفاق افتاد اول اینکه بابای ثمین سکته کرد و حالش خوب نبود و مامانش نتونست بیاد پیشش و دوم هم کارخونه نوید رفت تو تعمیر اساسی و نوید مجبور شد بمونه عسلویه و ماه اخر ثمین خیلی سختش بود شکمش بزرگ شده بود و حالش چندان خوب نبود .
منم دایما پیشش بودم و حواسم بهش بود یه شب نوید بهم گفت نیما تو که پیش ثمین هستی خیالم خیلی راحته مطمینم از من بیشتر حواست بهش هست .
البته واقعیت هم همین بود ماه اخر ویار که تموم شده بود ولی خیلی وقتا کنترل ادرارشو نداشت و خودشو کثیف میکرد چند بار پیش اومد به دسشویی نمیرسید و همون جلوی در دسشویی ایستاده تو خودش جیش میکرد و یا دسشویی خیلی خجالت میکشید که هر بار بدون هیچ حرفی تمیزکاری میکردم یه بار حدودای دوازده شب بود که رفت سمت دسشویی و چون سنگین شده بود نمیتونست سریع راه بره چند قدم مونده بود به دسشویی نتونست و ایستاد و قطره قطره داشت میریخت فهمیدم خودشو گرفته خیلی خجالت کشیده بود که رفتم جلوش ایستادم و دستاشو گرفتم تو دست و تو چشماش نگاه میکردم گفتم راحت باش خودتو ازاد کن بذار بریزه نترس و خجالت هم نکش تو چشماش نگاه کردم از خجالت چشماشو بست و اروم سرشو گذاشتم رو شونم و تو گوشش گفتم خودتو خالی کن که دیدم صدای فششششش جیش اومد و میریخت زمین کلی جیش داشت و خودشو خالی کرد و در حمام و باز کردم گفتم قربونت برم برو تو حمام خودتو بشور برات لباس بیارم و رفتم براش اوردم و پوشید منم تو اون فرصت جلوی دسشویی رو تمیز کردم و تی کشیدم .
دیگه شبا کنار هم میخوابیدیم که اگه یه موقع دردش گرفت سریع بفهمم .خواهرش هم گفته بود میام ولی معلوم نبود کی هر روز هم میرفت حمام تا تمیز باشه اگه همون شب دردش گرفت.
یه شب حدودای دوازده شب دردش شروع شد و به دکترش زنگ زدم و چند تا سوال پرسید زمان انقباض ها چقدر هست و وقتی به زیر بیست دقیقه رسید بیارش بیمارستان و چند تا توصیه دیگه که مثلا شورت پاش نباشه مراقب باش کیسه اب پاره نشه و مراقبتهای قبل از زایمانو بهم میگفت .
که شورتشو دراوردم و تو خونه راه میبردمش و مراقبش بودم تا حدود چهار صبح که مدت انقباض ها زیر نیم ساعت رسید ساک لباسای خودشو بچه رو برداشتم بردمش بیمارستان و به نوید و بابام زنگ زدم و گفتم و تو راه سرش تو بغلم بود و گریه میکرد تا رسیدیم بیمارستان که خصوصی و خلوت هم بود که دیدم بابا تنها اومده گفتم مامان نیومد؟
گفت نه
رفتیم تو بردمش تو بخش که دیگه نذاشتن ما بریم پیشش و بابا گفت میرم تو ماشین بهم خبر بده و من موندم پشت در که اخرش با هزار اصرار و التماس و فکر کردن من شوهرشم پرستاره اجازه داد رفتم تو . اتاق خصوصی بود و ثمین تنها تو اتاق رو تخت معاینه نشسته بود با لباس بیمارستان و دو تا پاهاش از دوطرف تخت بود و دکتر بین پاهاش نشسته بود و داشت ثمین و معاینه میکرد و منم کنارش ایستادم و ثمین از دیدن من هم خیلی تعجب کرد و هم خیلی خوشحال شد تا منو دید اروم یه چشمک بهش زدم و زیر لب بهش فهموندم که گفتم شوهرشم اونم تو هوا گرفت و گفت اومدیییی بیاااا پیشم و دستشو گرفتم تو دست و بوسیدم و قربون صدقش میرفتم و ثمین هم دردش شروع شد و گریه و جیغ با هم بود یک ساعتی گذشت که یهو دکتر گفت زور بزن داره میاد ارهههه و ثمین هم از درد و فشار داشت جیغ میزد و زور میزد و دستمو فشار میداد و منم باهاش حرف میزدم که دکتر گفت اره سرش داره میاد بیرون ادامه بده و با درد زیاد و زور زدن ثمین بچه به دنیا اومد و ثمین از درد و فشار بیحال افتاد رو تخت و منم پیشونیشو سیر بوسیدم و قربون صدقش رفتم و دکتر بهم گفت بیرون باشین لطفا تا صداتون کنم .
موقع بیرون رفتن ثمین با چشماش همراهیم کرد و اومدم بیرون .
که باز صدای جیغ ثمین بلند شد خواستم برم تو که پرستاده گفت بهتره این صحنه رونبینی گفتم چرا
گفت چون دکتر داره جفت رو خارج میکنه صحنه پر ازخونی داره
گفتم بدون بیحسی
گفت اره دیگه بیحسی که نداره زایمان طبیعی .نیم ساعتی گذشت و بچه رو اوردن بیرون و دادن بغلم و پرستاره گفت مبارکه اقا شیرینی من
بچه رو از بغلش گرفتم و 200 تومن شیرینی بهش دادم .
ادامه دارد...
     
  ویرایش شده توسط: sooskmar48   
زن

 
ادامه زن داداش ورزشکار قسمت چهارم
یه دختر گیرش اومده بود که نوید بهم زنگ زد و بهش گفتم دختره و حالش خوبه .
که ثمین رو اوردن بیرون و بردن تو بخش منم همراش رفتم تو اتاق پیشش و دکتر هم چند تا دارو داد و رفتم گرفتم اوردم .
باز نوید زنگ زد که کی پیش ثمینه گفتم خودمم داداش نگران نباش الان اوردنش تو بخش خودم پیشش هستم
گفت مامان و الهه(خواهرم) نیومدن؟
گفتم نه
خیلی ناراحت شد و گفت نمیدونم چطور ازت تشکر کنم خوبه تو رو دارم وگرنه الان چه غلطی میکردم و منم دلداریش دادم و گفتم نوید داداش اصلا نگران اینجا نباش ثمین و دخترت پیش خودمن و مثل چشمام حواسم بهشون هست و کلی تشکر کرد و گفت فقط داداش نبرش خونه بابا ببرش خونه خودم یه امشب و فردا شب و مراقبش باش خواهرش سمیرا میاد.
به بابا هم زنگ زدم و گفتم به خواهر ثمین هم زنگ زدم و حرف زد باهاش و کلی معذرت خواهی کرد نتونسته بیاد و گفت فردا حتما میام .
قرار بود ثمین مرخص بشه و کارای ترخیصش و کردم و هر جا هم امضا خواست خودم به عنوان شوهرش امضا کردم و مرخصش کردم بابا گفت بریم خونه خودمون گفتم نه بابا میبرمش خونه خودش داستان میشه مامانو الهه رو که میشناسی . خواهر ثمین هم فردا میاد
بابا کلی حرف زد که زن تازه زایمان کرده و بچه و اینچیزا گفتم بابا از چهار ماهگی بارداریش خودم مراقبش بودم تا الان نه تو یه سر بهش زدی نه مامان . چرا بیارمش اونجا . نوید هم گفته ببرش خونه خودم و بالاخره بابا هم هیچی نگفت و رسوندمون خونه نوید و بردمشون بالا . ثمین اونقدر خسته بود که توان نداشت .
رسیدیم خونه بردمش تو اتاق خوابش و دراز کشید رو تخت و دخترش که اسمشو بهار گذاشته بودن گذاشتم کنارش هردو خوابیدن ومنم رفتم براش یه سوپ مقوی و جیگر درست کردم و حدودای سه عصر بیدار شدن اوردم تو اتاق پیشش نشستم و به هر زوری بود دادم خوردکه بچه شیر میخواست گذاشتمش تو بغل ثمین و گفتم شیر بهش بده گرسنه هست ثمین خیلی بی حال بود خودم لباس ثمین و دادم پایین و پستون ثمین و دراوردم پستونش خیلی کوچیکه ولی خب الان افتاده بود و نوکش هم درشت شده بود با نوک قهوه ای و یکم اروم نوک پستونشو فشار دادم شیر بیاد و شانس خوب شیر هم داشت و چند قطره اومد و دهن بچه رو گذاشتم رو نوک پستون ثمین و شروع کرد مکیدن و خودم هم اروم پستون کوچیک ثمین و تو دهن بهار جفت میکردم تا شیر بخوره .
ثمین فقط داشت منو نگاه میکرد که با چه دقتی دارم به بهار شیر میدم و بهشون میرسم بهار شیر خورد و خوابوندمش و .
داروهایی که دکتر داده بود شیاف هم داخلش بود که هر هشت ساعت باید میذاش و پرستار تو بیمارستان گذاشته بود و الان وقتش بود .
ثمین هم بیحال رو تخت نیمه خواب و بیدار بود .
شیاف رو دراوردم و ثمین و اروم به پهلو بردم گفت چی شده
گفتم چیزی نیست عزیزم باید شیاف بذارم برات
چیزی نگفت شلوار صورتی بیمارستان پاش بود تا زیر شورت اوردم پایین و یه شورت بهداشتی پاش بود انگشتمو چرب کردم و اروم دستمو از پشت بردم تو شورت گفت جلو نبر گفتم حتما عزیزم دستم لای کونش رفت جلو تا نوک انگشتم رسید به سوراخ کونش و اروم سوراخ کونش و با انگشتم چرب کردم و زیر انگشتم چه سوراخ کونی داشت و خیلی نرم بود سر شیاف و گذاشتم دم کونش و فرو کردم تو خیلی راحت رفت تو و یه بند انگشتمم فرو کردم تو شیاف و جایگذاری کردم دوباره ساعت یازده شب وقت شیاف بود و حالش بهتر بود و بهار تو بغلش بود نشستم کنارش و یکم حرف زدیم و شیاف و از تو جاش دراوردم گفتم میذاری گفت خودت بذار و بهار و ازش گرفتم خوابوندم سر جاش به پهلو خم شد و کونش و داد سمتم منم دستمو بردم تو شلوار و شورتش و شیاف و فرو کردم تو کونش و بعدش هم کلی حرف زدیم گفت خیلی خوب بود موقع زایمان پیشم بودی ممنون که اومدی .
گفتم اره منم دل تو دلم نبود کنارت باشم
گفت چطوری راهت دادن تو
گفتم پرستاره فکر کرد شوهرتم و دید خیلی نگرانم اومد بهم گفت میخوای پیشش باشی منم از خدا خواسته گفتم ارهههه که خودش منو اورد پیشت
خندش گرفت و گفت چه شوهره خوبی دارم منننننن که اینقدر حواسش به زنشه
گفتم دیوونه اگه نوید بفهمه ابرومون میره
گفت مگه قراره بفهمه یهو دستشو گرفت جلوی صورتش و گفت واییی موقعی که لنگام باز بود و سر دکتر لای پام بود تو هم کنارم بودی
ادامه دارد....
     
  ویرایش شده توسط: sooskmar48   
↓ Advertisement ↓
TakPorn
زن

 
ادامه زن داداش ورزشکار قسمت پنجم
هردومون از حرفش خندمون گرفت گفتم نه که تا حالا خودم پیشت نبودم
گفت خیلی خوبه که تو هستی بهت گفته بودم وقتی هستی از بابت همه چی خیالم راحته ظهر که سینمو گذاشتی دهن بهار و بهش شیر دادی هم خجالت کشیدم و هم کلی ذوق کردم که دارمت
گفتم قربونت برم من هر کاری برات میکنم
گفت ولی یه دیوونگی هم داری که هم خجالت میکشم هم خوبه
گفتم چی
گفت مثلا ظهر بدون اینکه بهم بگی دستتو میکنی تو شورتم و شیاف میذاری برام
گفتم اینقدر که من حس میکنم زنمی . به جون خودم که نوید حس کرده باشه نباید بذارم؟
گفت اخه دیوونه من به نوید هم اجازه ندادم اینکارو برام بکنه یا اون روز منو بغل میکنی میگی راحت جیش کن یا خیلی کارای دیگه که چون لازمه انجامش بدی انجام میدی و از من نمیپرسی مثلا خجالت نمیکشی یا اصلا میخوای من برات بذارم
گفتم خوبه خودت میگی کاری که لازمه
گفت اره خب
گفتم ولی الان خودت خواستی من بذارم
گفت اره چون دیدم بلدی و خوب میذاری
خندم گرفت گفتم مگه خودت بد میذاری
گفت اصلا بلد نیستم بذارم دو بار قبلا گذاشتم تا دو روز پشتم میسوخت
گفتم خب عزیزم باید یه بند انگشت بفرستی داخل وگرنه باعث خشکی و سوزش مقعد میشه
گفت خوبه که تو اینا رو میدونی ولی الان که تو مثلا دستت و بردی تو شورتم برام نه خجالت اور بود نه اذیت کننده ولی اگه هر کس دیگه ای بود یا حتی نوید بود از خجالت سرخ شده بودم با اینکه اون هزار بار دیدتما ولی این کارا خب میدونی دیگه
گفتم میدونم عزیزم منم واسه همینه که خودم برات انجام میدم
فردا صبح هم ساعت هفت باید بذارم تو خوابی خودم میذارم
گفت دیوونه حالا نمیخواد بهم بگی
گفتم اخه گفتم که اگه دستمو تو شورتت حس کردی نترسی
گفت از چی بترسم از تو ؟ ببخشیدا که منو هم حموم بردی هم دسشویی بردی هم منو شستی جایی از من نبوده که فکر کنم ندیدی یا کارایی کردی که فکرشم نمیتونستم بکنم یه روز کسی برام بکنه
گفتم میخوای بخوابی دکمه لباستو باز بذار خواستم بهار رو شیر بدم بیدارت نکنم که گفت تو کارتو بکن بیدار هم شدم مگه بده شیر خوردن دخترمو میبینم
دیگه ادامه ندادیم و ثمین خوابش میومد و خوابید منم کنارش رو تخت خوابیدم بهار هم وسطمون بود
اونقدرتو این مدت در مورد مراقبت بعد از زایمان مطالعه کرده بودم که بهتر از هر پرستاری اطلاعات داشتم و هر دو ساعت خودم بیدار میشدم پستون ثمین و در میاوردم و نوکشو مالش میدادم یکم شیر بیاد میذاشتم دهن بهار و شیر میخوردو میخوابوندمش دو باری هم ثمین و بردم دسشویی و بالاسرش ایستاده بودم با درد جیش کرد و اوردمش تو اتاق تا فردا عصرش که حالش خیلی بهتر شده بود خواهرش اومد پیشش و شبش هم نوید تونسته بود مرخصی بگیره بیاد و من رفتم خونه . و بیست روزی خواهرش پیشش موند و نوید هم پنج روز بود و رفت یه هفته بعد دوباره برگشت و حدودا بیست و پنج روز درست و حسابی ثمین رو ندیده بودم و که خواهرش رفت نوبت من بود رفتم پیش ثمین حدودای چهار عصر بود تا رسیدم و در و باز کرد رفتم تو اومد تو بغلم و محکم بغلم کرد گفت بی معرفت کجایی نمیگی دلم برات یه ذره شده من نمیتونم بیام تو که میتونی چرا نیومدی . منم محکم بغلش کردم و کلی قربون صدقه هم رفتیم و رفتم بهار و دیدم و بغلش کردم کلی باهاش بازی کردم و نشستیم کلی حرف زدیم شام درست کرد خوردیم بعد از شام نشسته بودیم پای تی وی که بهار گریه کرد گفت میاریش شیرش بدم و رفتم از اتاق اوردمش دادم بغل ثمین و روبروی هم رو مبل دونفره نشسته بودیم. بلوز دکمه دار تنش بود و دکمه هاشو کامل باز کرد و سوتین مشکی شیر دهی تنش بود سینه سمت چپ رو دراورد و گذاشت دهن بهار . منم داشتم پستون خوشکل و سفید و کوچولو ثمین و نگاه میکردم گفتم چقدر سینه هات کوچیکه
گفت اره خیلی خودم خجالت میکشم میبینمشو تازه الان بزرگ شده و یکم افتاده به خاطر شیر دهی وگرنه قبل از حاملگی خیلی کوچیک بودن
سینه سمت چپش یکم بزرگتر بود گفتم ولی چپی یکم بزرگتره نه
که سینه سمت راستش هم دراورد گفت اره خیلی ضایعه نه نوید همیشه مسخرم میکنه
گفتم چرا اتفاقا خوشکلن که
چه میدونم نوید میگه معلولیت سینه داری هم کوچیکه هم نامیزون
گفتم مگه نوید بزرگ دوست داره
گفت اره بابا اون سایز حداقل هفتاد و پنج به بالا دوست داره بارها گفته برو ژل تزریق کن چیه اینا
پستون سمت راستشو گرفتم تو دست و بالا پایینش میکردم یه خال بالای سینش بود داشتم با خال بازی میکردم و گفتم نه اتفاقا من برعکس نویدم
گفت کوچیک دوست داری دیوونه
گفتم اره خیلی با نمکه
گفت دوست دختر داری؟
گفتم نه
گفت با کسی بودی
گفتم عملا نه
گفت پس از کجا میدونی
با خنده گفتم خب سینه تو رو که دیدم به این بخش از سلیقه ام پی بردم
نوک پستونش لای انگشتام بود که یکم شیر اومد گفتم چه مزه ایه
گفت من که نخوردم نمیدونم اصلا
گفتم مزه کنم
گفت دیوونه ایا مگه کسی هم اینکارو میکنه
گفتم اره من
گفت تو خیلی خری نمیگی خجالت میکشم
سرمو بردم نزدیک پستونش و نوک پستونشو کردم تو دهن و اروم مک میزدم شیر اومد تو دهنم طعم خیلی خاصی نمیداد عملا بی مزه بود ولی حس خوبی داشت یکم خوردم که سرمو کشید عقب گفت بسهه دیوونه قلقلکم میشه .گفت چه مزه ای بود
ادامه دارد....
     
  
زن

 
ادامه زن داداش ورزشکار قسمت ششم
گفتم خوشمزه بود
گفت واقعا
گفتم اره به من که خیلی چسبید
سینشو گذاشتم تو سوتین و مشغول حرف زدن شدیم که یهو گفت از یه چیزت خیلی خوشم میاد
گفتم چی
گفت هول نیستی
گفتم یعنی چی
گفت چند ماهه پیش منی
گفتم الان حدود شش ماه
گفت ندیده بازی در نمیاری جلوت راحتم و نمیترسم که یهو بپری بهم و چیزایی بخوای که شاید من تو اون لحظه تو حسی باشم که نتونم بهت نه بگم
گفتم تا حالا شده تواون حس من ببینمت یا بهت دست زده باشم
گفت اره خب شده
گفتم کی
گفت ولش کن یادم نیست ولی همین که میدونم جلوت هرجور باشم و بگردم یا مثلا مثل الان بالاتنه ام لخته جلوت نشستم و دو تا سینه هام هم بیرون بود و بهش دست زدی ولی خودت گذاشتیش داخل و خیلی عادی برخورد کردی که من حس خوبی ازت گرفتم میدونی چی میگم نمیترسم ازت استرس نمیگیرم. اینجوری بگم که ترس اینو نداشته باشم که وای الان نیما منو لخت دید چه فکری در موردم میکنه میتونم با خیال راحت هر جوری که خودم دوست دارم باشم جلوت
گفتم ممنونم از تعریفت
گفت جدی میگم حتی جلوی نوید هم نمیتونم اینجوری باشم بارها جلوی تو با شورت مثلا رفتم تو اشپزخونه یا شبا که میترسم میام تو بغلت و میچسبم بهت ولی وای اگه نوید باشه فورا یا تیکه بهم میندازه یا میاد و میخواد و خیلی وقتا پیش اومده فقط گرمم بوده لخت بودم نخوامم به زور کارشو میکنه و میره
گفتم خب اون شوهرته میتونه و اجازشو داره
گفت درسته شوهرمه ولی بازم باید منم بخوام خیلی وقتا به زور کارشو میکنه و تهش هم دعوامون میشه
گفت اها یعنی منظورت اینه که من به زور متوسل نمیشم
گفت نه نه ببین تو تا حالا با من نبودی که درسته
گفتم اره
گفت ولی نوید الان چهار ساله با منه و راحت بخوام بگم یه شب در میون چه من بخوام چه نخوام میکنه و میبینه درسته
من: خب
ث: ولی تو نه دیدی و نه با من بودی پس تو خیلی باید هوست به من بیشتر از نوید باشه
من: نمیدونم چی بگم ولی ببین من شاید هوس داشته باشم ولی قرار نیست تا تو جلوم لخت بودی یا با شورت دیدمت شق کنم و بخوام مخت رو بزنم که دروغ نمیگم بهت درسته از دیدنت لذت میبرم اره الانم از دیدن سینه هات خیلی لذت میبرم ممکنه هوس هم داشته باشم حتی موقع خوردن خیلی لذت داشت شاید هوسم بود ولی نباید خودمو ازاد کنم
گفت : همین دیگه تو این شش ماه بارها پیش اومده چهار بار بهت اجازه دادم برام شیاف بذاری ولی بیشتر از همون شیافه انگشتتو تو نکردی که اگه تو هم میکردی ممکنه من حرفی نمیزدم یا حتتی ممکنه خوشم هم میومد و شل میشدم و به قول خودت با همون کار مخمو زده بودی ولی نکردی . برعکس تو نوید یه بار تو عمرم بهش گفتم برام شیاف بذار همون یه بار شد سکس مقعدی تا اومدم بگم نه منو خوابونده بود و به جای انگشت با چیزش شیاف و کرد تو و همون شد که زیر دندونش مزه کرده
گفتم : از پشت میکنه؟
گفت اینو بهت بگم اونقدری که از پشت میکنه از جلو نمیکنه
گفتم: دردت نمیاد اخه میگن سکس مقعدی خیلی دردناکه
خندید گفت نه بابا اونقدر کوچیکه که انگار انگشت میره تو البته من به خاطر یبوستی که دایمی دارم که خودت همه چیزو میدونی واسه دسشویی کردن اکثرا انگشت فرو میکنم تا بیاد و معمولا دو بند انگشت فرو میکنم تو خودم دیگه الت اونم بزرگتر از انگشتم نیست
خندم گرفت گفتم عجب
گفت جدی میگم اندازه یه خیار قلمی کوچیکه که اونم خیلی هنر کنه بیشتر از پنج شش دقیقه طول نمیکشه و جوری ولو میشه انگار یه ساعت تلمبه زده
گفتم عجب پس فیلمی داری باهاش
گفت اره بابا از جلو که میکنه من فقط دراز کشیدم و نگاش میکنم با اون هیکل و هیبت یه کوچولو داره و واسه اینکه تو ذوقش نخوره الکی اه اه میکنم وگرنه نه تو رفتنشو حس انچنانی میکنم نه تلمبه زدنشو خب اندام منم در مقابلش لاغر و کوچیکه یه جوری میخوابه روم و منو تکون میده که انگار لوله تانک داره فرو میکنه ابش هم که اومد اونقدر میگه خسته شدم و گشادت کردم و منم الکی چه چه و به به میکنم که ذوق کنه به مردونگیش مغرور باشه
گفتم پس خودت چی
گفت من چی ؟ چکارش کنم
گفتم پس تا الان نفهمیدی سکس واقعی یا لذت واقعی یا اصلا درد سکس از پشت دادن چیه
گفت راستشو بگم اصلا نمیدونم سکس چیه خب من بیست سالم بود با نوید نامزد کردم و ازدواج کردیم . میگن تو سکس واسه زن میخورن من تجربه نکردم میگن اولین سکس خیلی دردناکه من تجربه نکردم میگن سکس طولانی خیلی لذت بخشه من تجربه نکردم میگن سکس از پشت خیلی دردناکه من اصلا تجربه نکردم همون بار اولم که فرو کرد دردش در حدی بود که گفتم تف بزن رون بشه همین .
گفتم خیلی جالبه
گفت امیدوارم تو مثل داداشت نباشی پارتنرت هرکی که باشه از سکس باهات جوری لذت ببره که خودش بگه میخوام
گفتم شک دارم . گفت چطور
خندم گرفت گفتم پارتنر من هرکی باشه تا یه ماه اول نه میتونه راه بره نه میتونه جلوی کسی لباس عوض کنه
ادامه دارد.....
     
  
زن

 
ادامه زن داداش ورزشکا قسمت هفتم
گفت: عجب عجب چرا اونوقت؟
بهار خوابش برده بود که بغلش کردم بردم تو اتاق خوابوندمش و اومدم سرجام نشستم و ثمین هم پستونش تو دستش بود و داشت نوک پستونشو دقیق واررسی میکرد
گفتم چیزی شده
گفت یکم نوکش درد میکنه فکر کنم به خاطر مک زدن بهار زخم شده یا له شده باشه
گفتم بذار روغن بیارم چربش کن
رفتم اوردم و جلوم نوک پستونشو داشت میمالید و چرب میکرد کارش تموم شد گذاشتش تو سوتین دکمه های لباسش همونجور باز گذاشت و داشت شکمش که بعد از زایمان حسابی بزرگ شده بود و دست میکشید و ورانداز میکرد گفت: نگفتی
گفتم خب دیگه
گفت بگو دیگه من همه چی میگم تو هم باید بگی
گفتم خب چجوری بگم اخه
گفت هرجور راحتی بگو راحت راحت مثل من
گفتم خیلی بزرگتر از نویده
گفت یعنی چقدر؟
گفتم از نظر سایز اگه بخوام بگم . یه موز کلفت بزرگ و بلند حدود 16 سانتی تو ظرف میوه خوری رو میز بود برداشتم گفتم از این هم بزرگتر هم کلفت تر
یهو چشای ثمین گرد شد و از تعجب مات موند و یه نگاه به شلوارم انداخت گفت واقعا میگی
گفتم اره . از نظر زمان هم بخوام بگم راحت بگم تا حالا با جق زدن ابم نیومده شده یه ساعت فیلم دیدم ولی نیومده
گفت الکی نگو دیدی من اینجوری گفتم میخوای بزرگش کنی
گفتم نه چرا باید دروغ بگم همرامه خب
گفت ببینمش اگه راست میگی
گفتم نخواه ببینیش
گفت این چیزی که تو میگی باید ببینمش
نمیخواستم کار به اینجا بکشه بالاخره با
خواست و اسرار ثمین و نیم خیز شدم و کیرمم حسابی شق شده بود شلوار و شورتمو کشیدم پایین کیرم شق شق و کلفت افتاد بیرون ثمین تا دیدش چشاش جوری متعجب رو کیرم خیره موند که خندم گرفت .البته حقم داشت حدود نوزده سانت کیر کلفت و دراز جلوش بود
گفتم چیه
گفت نیمااااااااا واییییی فکرشم نمیتونم بکنم که این سایزی هم وجود داره
خواستم لباسمو بکشم بالا گفت صبر کن یکم ببینمش
داشت نگاش میکرد و اروم دستشو دراز کرد سمت کیرم
گفتم نکن کاردست خودت میدیا
گفت میخوام بهش دست بزنم
گفتم نزن بذار همینجور بریم جلو
گفت یه بار
دستشو اورد جلو و انداخت دور کیرم و گرفت تو دست انگشتاش دورشو نمیگرفت با یه ولعی داشت کیرمو نگاه میکرد و تو دستاش ورز میداد و بالا پایین میکرد که حالی به حالی شدم
گفت چه سنگینه بعید میدونم زن یا دختری پیدا کنی که بتونه واسه بار اول اینو تو خودش تحمل کنه
گفتم دروغ نمیگم که
گفت بهم حق بده تو عمرم فقط یه خیارشوری ده سانتی دیدم الان دارم یه خیار سالادی از اون کلفتا میبینم
کلی خندیدم از این حرفش
گفت بشین میخوام درست ببینمش
کیرم تو دست ثمین و هوسم هم به شدت بالا نشستم و اونم کنارم به سمت من نشسته بود و دقیق داشت همه جای کیرمو واررسی میکرد و صافش میکرد با انگشتای ظریفش اندازه میگرفت و سوراخشو نگاه میکرد و تخمامو برانداز میکرد چند دقیقه ای با کیرم بازی کرد منم سرمو گذاشتم رو مبل و سعی میکردم خودمو عادی نشون بدم که کارش تموم شد
گفت تا کار به جای باریک نکشیده بذارش تو که داغونم کردی
خودمو مرتب کردم گفتم چرا
گفت مغزمو درگیر کردی خاک تو سرت کنن دارم به این فکرمیکنم اگه مال تو مردونه هست پس اونی که من میبینم چیه واقعا بچه بازیه
گفتم مثل لپ لپ میمونه دیگه قسمت تو بچگونه در اومده
خودشو لوس کرد و لنج اورد و با لحن بچه گانه گفت اینم بد شانسی منه دیگه گول هیکل خوردم
گفتم عجب پس اگه روز اول میفهمیدی نمیخواستی
گفت نصف زندگی با لذت سکسه دیگه قبول نداری
گفتم خب اره
گفت خب من همون نصفه رو ندارم بهترین اندام و سکسی ترین اندام و گذاشتم وسط همه زنا و دخترا شاید ارزوشون باشه ولی خودم چیزی عایدم نشده
گفتم نه دیگه اونم اندام ورزشکاری و عضلانی گذاشته وسط
گفت چه فایده انگار دارم با یه بچه گنده سکس میکنم که نه بلده و نه چیزی داره
گفتم راس میگی از این زاویه نگاه نکرده بودم البته با چیزی که تو گفتی شاید تو هم ایده ال اون نیستی
گفت: چطور دیگه چی میخواد
گفتم خودت گفتی از سایز سینه هات راضی نیست شاید از فرم اونجات هم راضی نباشه
یهو گفت خیلی خری تو الان طرف منی یا داداشت
گفتم ناراحت نشو عزیزم تو واسه من ایده الی ولی من از دید اون دارم میگم نه خودم
ادامه دارد....
     
  
زن

 
ادامه زن داداش ورزشکار قسمت پایانی
گفت یعنی تو اندام مثل منو دوست داری
یهو از دهنم در رفت گفتم اندام شبیه تو نه خودتو
با دهن وامونده و چشای گرد شده داشت نگام میکرد
که گفت یعنی میگی ..... وای نیما یعنی منو میخوای؟ اره؟
تازه فهمیدم چی گفتم که سرمو انداختم پایین و ثمین هم بلند شد رفت تو اشپزخونه یه لیوان اب خورد و یه اب به صورتش زد چند دقیقه جلوی اپن ایستاد و نگام میکرد برگشت جلوم ایستاد دستش تو موهاش بود و چهرش کاملا بهم ریخته بود خجالت کشیده بودم جلوم داشت قدم میزد از اینور پذیرایی تا اونور و هی میرفت و میومد چند دقیقه ای قدم زد اومد دوباره جلوم ایستاد و تو چشمام نگاه کرد
گفت چرا باهام اینکارو میکنی و اونم کنارم نشست . ساکت بود و حرف نمیزد
بلند شدم برم تو اتاقم که با عصبانیت گفت وایسا گه میزنی تو حالم و میری
سر جام میخکوب شدم که دست انداخت از پشت شلوار و شورتمو تا پایین کشید دراورد خجالت کشیده بودم تا اون روز تو اون حالت نبودم
گفتم چکار میکنی دیوونه زشته نکن یکم عصبی شدم گفتم دیوونه شدی چکاریه میکنی
محکم زد پس گردنم گفت خفه شو کثافت . خیلی عصبی بود جرات نکردم حرفی بزنم
از پشت دستشو کرد لای پام و کیرمو گرفت تو دست و کشید سمت خودش کیرمو که هم شق بود و از وزن زیادش به سمت پایین خم میشد محکم گرفته بود و به سمت عقب میکشید داشت دردم میگرفت ولی اون داشت همچنان میکشید عقب جوری که سر کیرم رفته بود لای کونم
گفت میره تو کونت نه بگمونم برسه به سوراخ کونت
سر کیرمو گرفته بود و کشید عقب چنان دردی گرفت که اشکم دراومد . فکرشو بکن کیرت شق باشه از لای پات بکشنش عقب
انگشتش رفت لای کونم و بین موهای کونم دنبال سوراخ کونم میگشت و گذاشت وسط سوراخ کونم گفت اینجوری شیاف و کردی تو کونم نه و نوک انگشتشو خشک خشک فرو کرد تو کونم دردناک بود و خجالت اور نمیدونستم خجالت بکشم یا درد رو تحمل کنم وایییییی
گفتم اخ اخ نکن درد میاد اخ اخخخخخ بسه
گفت خوبه خوبه .من خوشم میاد. نشونم میدی منو داغون میکنی سرکوفتم میزنی به رخم میکشی بعد سرتو میندازی پایین میری اخرش میگی تو رو میخوام نمیشه که
نمیدونم چقدر انگشتشو فرو کرده بود تو کونم ولی از درد داشت میسوخت دستمو جلوی صورتم گذاشته بود و نه دلم میومد بهش چیزی بگم نه میتونستم بگم اونقدر دوسش داشتم که هر کاری میخواست باهام بکنه حرفی نمیزدم
گفت خجالت میکشی نه جلوم لختی انگشتم تو کونته خجالت میکشی نه ؟؟؟؟؟ بگو دیگه
هیچی نگفتم
با عصبانیت داد زد گفت بگو دیگه
گفتم اره
تا اون لحظه اونقدر عصبی ندیده بودمش با عصبانیت گفت یادته استفراغ کردم همه لباسم و تنم کثیف شد چکار کردی
من: اره
گفت: اره منم یادمه بدون اینکه بهم بگی یا بپرسی خودت تصمیم گرفتی لختم کردی بردیم تو حمام لخت منو دیدی همه جامو شستی حتی دستتو سوتینمم کردی و سینه هامو شستی و حتی درش اوردی یادته نه بهم گفتی پاشو وایسا و شورتتو در بیار منم بدون اینکه حرف بزنم درش اوردم و حوله رو انداختی دورم همه جامو دیدی . اون موقع منم خجالت کشیدم خیلی هم خجالت کشیدم تا حالا جز نوید هیچکی منو ندیده بود
گفت یادته تو خودم جیش کردم و از خجالت داشتم میمردم چکار کردی اره یادته نه
من: اره
گفت: بدون اینکه ازم اجازه بگیری یا بپرسی میخوام یا نه همون تو راهرو لختم کردی سوتینم تنم نبود شورتم از جیش خیس خیس شده بود و تو جلوم ایستاده بودی گفتی خجالت نکش اتفاقی نیفتاده ولی من از خجالت سرخ شده بودم تا اون روز خودمم تو اینحال خودمو ندیده بودم ولی تو دیدی حتی شورت جیشی منو هم دیدی یادته خودت درش اوردی منم مثل دیوونه ها از خجالت اب شده بودم حتی نتونستم دستمو بذارم جلوم نبینیم یادته نه
گفتم اره
کم کم داشت انگشتشو تو کونم تلمبه میزد و کیرمو محکم میمالید
گفت یادته یبوست گرفته بودم تو دسشویی از زور زور زدن گریه میکردم بدون اینکه اجازه بگیری اومدی تو دسشویی و منو تو اون حالت نگاه میکردی و گرفتیم تو بغل چه پرروییی یادته نه
گفتم اره
گفت یادته چکار کردی و چی بهم گفتی
گفتم نه
صداش داشت میلرزید گفت یادته گفتی دستتو بیار و روغن زیتون ریختی کف دستم گفتی اروم انگشتتو فرو کن تو پشتت و مالش بده تا مقعدت نرم بشه بتونی دسشویی کنی منم فقط به حرفت گوش کردمو انگشتمو بردم پشتمو فرو کردم تو و میمالیدمش و تو هم اونقدر ایستادی تا من دسشویی کنم منم خجالت کشیدم . بارها و بارها همه جوره منو دیدی هرجور که بودی منم بدون اینکه حرف بزنم فقط خجالت کشیدم تو هم هیچ غلطی نمیکردی یادته اومدی تو اتاق زایمان تو بدترین حسی که یه زن میتونه داشته باشه بالای سرم ایستاده بودی و داشتی منو نگاه میکردی و بهم میگفتی زور بزن عزیزم اره حتی اون موقع هم خجالت کشیدم چیزایی رو با تو تجربه کردم که با نوید هیچ وقت حتی فکرشم نمیکردم ولی با تو تجربه کردم حالا تو خجالت میکشی نه .
صداش به لرزش بدی افتاده بود و تند تند داشت انگشتشو کامل تو کونم تلمبه میزد و کیرمو محکم گرفته بود تو دست اونقدر هوسی شده بودم که نه درد کونم و حس میکردم نه کیرم فقط داشتم به صدای ثمین گوش میکردم
گفت میدونی چیه که هیچ وقت نفهمیدی تو همون خجالت کشیدنا هربار گفتم الانه که بگیرتت و مثل سگ بکنتت ولی تو هیچ کاری نمیکردی نمیخواستم بهت بدم ولی هر بار بعد از کارات خیس میشدم حالا کیرتو نشونم میدی و میری و میگی بذاریم همینجور پیش بره کثافت
انگشتشو از تو کونم کشید بیرون و گفت بخواب زمین . خوابیدم رو زمین یهو اومد بالای سرم ایستاد دو پاشو گذاشت دو طرف گردنم و مثل سنگ دسشویی نشست و در حین نشستم شلوار و شورتشو کشید پایین و کسشو گذاشت رو دهنم وایییی اونقدر خیس و لزج بود که انگار یه لیتر جیش کرده بود همه صورتم خیس شده بود و بوی ترشحات کسش و عرق لای کونش اونقدر شدید بود که دیوونم کرده بود و تند تند کسشو میمالید رو صورتم و کیرمو محکم گرفته بود تو دست و فشار میداد و میمالید گفت بخورش کثافت بخورشششششش و منم زبونو اوردم بودم بیرون و زبونم لای کسش حرکت میکرد منم هوسم بالا بود و محکم کسشو تو دهن میخوردم و مک میزدم و زبونمو فرو میکردم تو کس داغ ثمین و اونم داشت کیرمو میخورد و محکم میمالید اونقدر ادامه داد که یهو همه تنش لرزید و همه کسشو محکم چسبوند دور دهنم و پاهاشو جفت کرد و سوراخ کونش دقیقا رو دماغم بود ابش اومد و همه صورتم خیس و لزج شده بود با حس اون لحظه کیرم تو دستش بود که اب منم اومد با فشار میریخت بیرون که تا رو سوتینش ریخته بود و تلمبه های کیرم که ابم داشت ازش میزد بیرون لای دستای ثمین حسابی برام لذت بخش بود که بی حس و حال همونجور خوابید رو شکمم و کس باز شدش جلوی صورتم بود و داشتم سوراخ صورتی کسش و میدیدم و چند سانت بالا تر سوراخ خوشکل کونش که داشت نبض میزد اروم دستمو گذاشتم رو کونش و نوازشش میکردم هیچی نمیگفت لای کسشو باز کردم و سوراخ کسش و نگاه میکردم چه خوشکل بود ولی به خاطر زایمان یکم بد فرم شده بود اروم لای کسشو مالش میدادم تا کم کم اروم شد چند دقیقه ای تو همون حال بودیم که صدای بهار اومد و هردو بلند شدیم .
بعد از اون شب رابطه منو ثمین شکل دیگه ای به خودش گرفت و خواسته یا نا خواسته درست یا غلط عشق و علاقه ای بینمون شکل گرفت که حدی براش نداشتیم دیوونه همدیگه بودیم چهار سال به همون شکل ادامه داشت چهارده روز زن من بود و چهارده روز همخونه نوید برادرمو عملا سکس بین نوید و ثمین در حد هر چهارده روز یکبار بود و رابطه ما تا اونجا پیش رفت که سال سوم رابطمون به خواست خود ثمین و برنامه ریزیش جوری که تو همون برهه و دو تا سکسی که با نوید داشت ابشو ریخته بود تو کس ثمین ولی از من حامله شد و بچمون هم پسر شد و یک سال بعد داداشم نوید تو یه سانحه رانندگی مسیر برگشت از سر کار فوت شد و من و ثمین هم یک سال بعد از اون اتفاق ازدواج کردیم و الانم پسرم شش سالشه.
پایان...
     
  
صفحه  صفحه 95 از 95:  « پیشین  1  2  3  ...  93  94  95 
داستان سکسی ایرانی

داستان های سکسی مربوط به سکس آشناها

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA