ارسالها: 53
#101
Posted: 10 Oct 2011 17:07
لذت کونی شدن
سلام من سامان 26 سالمه خاطره ای که میخام بگم کاملاً واقعیه و واسه 8 سال پیشه و این اولین داستانمه اون وقت ما تهران زندگی می کردیم و خونمون استخر داشت یه روز پسر عموم که هم سن منه اومد خونمون گفت بریم استخر منم قبول کردم تو استخر با هم شوخی می کردیم و همدیگرو ماساژ می دادیم، کیرامون سیخ شده بود و به روی خودمون نمیاوردیم. رفتیم تو جکوزی رامین کیرشو درآورد و نشونم می داد کیرش سفید و خوشگل بود از اون کیرایی که تهش کلفت تره، واییییییییییییی عاشقش شدم ولی باز به روی خودم نیاوردم. کم کم اومد نزدیکتر و منو دست مالی می کرد تا اینکه نا خود آگاه دستم به کیر کلفتش خورد. جووووووووووون دیگه نتونستم از کیرش دل بکنم چند لحظه تو دستم نگه داشتم چقدر سفت و گرم بود. باز تو استخر و جکوزی می چرخیدیم و هم دیگرو دستمالی می کردیم وقتی دوباره رفتیم جکوزی رامین منو کشوند روی پاهاش و کون منو از رو مایو می مالوند. من رو پاهاش بودم و اون کیر سیخ شدشو میمالوند به کونم. وااااااااااااییییی دیگه تو آسمونا بودم کاملاً شل و بی حس شده بودم خودمو تو بغلش کاملاً بی اختیار می دیدم تا اینکه یه لحظه حس کردم رامین مایو منو کشیده پایین و کیر کلفتشو از تو مایوش درآورده و داره به کون من می ماله دیگه تو اوج لذت بودم و هیچ مخالفتی نکردم با دو دستش سینه هامو گرفت و منو لاپایی می کرد یه هو حس کردم یه چیز کلفت داره میره تو کونم! واااااییییی خدای من چه لذتی داشت حس کردم کیرش تا نصفه تو اون آب گرم جکوزی رفته تو کونم درحالیکه خودم داشتم حال می کردم ولی باز واسش ناز کردم و رفتم اون ور. چند ثانیه بعد باز کنار هم بودیم این بار اون کیر منو درآورد و می مالید و دست منو گذاشت رو کیرش تا منم براش این کارو انجام بدم منم که از خدام بود مالیدن کیرش حس خیلی خوبی به من میداد چون کیرش هم از ماله من کلفت تر بود هم ظاهرش فرق داشت واسه اون تهش کلفت بود واسه من کلاً سر و تهش زیاد فرق نداره. رفتیم کنار استخر و باز من دمر خوابیدم تا اون مثلاً منو ماساژ بده! جااااااااان چه ماساژی رامین کیرشو در آورد و مایو منو کشید پایین افتاد روم و چون چاقتر از من بود نمی تونستم تکون بخورم. کیرشو کم کم فرو کرد تو کونم چون آب جکوزی گرم بود کونم کاملاً نرم بو و کیرش نسبتاً راحت رفت تو. سرشو تو کونم حس کردم و چون ته کیرش کلفت بود کم کم داشت درد می گرفت تا اینکه خودم با دو تا دستم کونمو باز کردم تا اون کیر کلفت راحت تر بره تو کونم. چند تا تلنبه زد تا اینکه گفتم دردم گرفت پاشد. دیگه جفتمون خیلی حشری بودیم رفتیم جکوزی با کیرش بازی می کردم گفتم بریم واست ساک بزنم اونم که از خداش بود کیرشو گرفتم دستم و اولش یه کم زبون زدم حس خوبی به من میداد دوست داشتم کیر کلفتشو گاز بزنم چند باری هم یه گاز کوچولو گرفتم دیگه شروع کردم به ساک زدن کیرشو تا ته میکردم تو دهنم با دستم با خایه هاش بازی می کردم بعد تخماشو حسابی لیس زدم و باز ساک میزدم کیرشو به همه جای صورتم می مالیدم خیلی خوب بود تا اینکه گفت بخواب میخام بکنم دمر خوابیدم اونم خودشو انداخت روم دستامو محکم گرفتو تلنمبه میزد تا اینکه گفت آبم داره میاد بریزم تو کونت؟ گفتم نه بریز روش اونم کیرشو درآورد تو همین حین منم آبم اومد و اونم آبشو ریخت رو کون و کمرم و روم خوابید واییییییییییییییی خدایا چه حس خوبی بود گرمای آب کیرش رو کون و کمرم خیلی لذت بخش بود. آبشو مالید رو بدنم و حس لیزی خیلی خوبی بود تا اینکه با هم رفتیم استخر همدیگرو شستیم و دوش گرفتیم و رفتیم خونه خوابیدیم چه خواب لذت بخشی، خواب بعد از اولین بار کون دادن.
چیزی به روی هم نمیاوردیم تا اینکه شب شد و پیش هم خوابیدیم و هر کدوم منتظر هم بودیم من خواب و بیدار به پهلو خوابیده بودم و کونمو از قصد داده بودم سمت رامین که یک دفعه دیدم رامین با اون دستای گوشتیش داره کونمو می ماله. کلی حال کردمو خودمو زدم به خواب تا راحت باشه منو انگشت میکرد انگشتشو خیس کرده بود و تو کونم میکرد تا سوراخم آماده شه، دستشو کشید و خودشو چسبوند بهم هنوز شورتشو درنیاورده بود. جون کیر کلفتش دم کونم بود شورتشو کشید پایین کیرش رفت لای پام. پیشابش ریخت لای کونم فکر کردم اول آبشه چه حال میداد حسابی کونم لزج شد کیرشو گذاشت دم سوراخم. سر کیرش رفت تو جااااااان جالب بود اونم نمیخواست من حالت بیدار باشم منم کاملاً خودمو در اختیارش قرار دادم دیگه کیرش کم کم تا ته تو کونم فرو میرفت خایه های گرمشو دم سوراخم حس کردم یه کم دردم گرفته بود اونم خیلی حشری شده بود منم دستمو بردم پشت دم کونم که بفهمه آرومتر بکنه هیپ حرفی نمیزدیم سکوت مطلق بود فقط صدای آه و ناله ی من و نفسای اون شنیده میشد یه کم با کیرش بازی کردم هوس کردم بخورمش رفتم زیر پتو و واسش ساک زدم کیرش لیز بود و بوی خوب کونمو گرفته بود منو دمر خوابوند و افتاد روم حالا کیرش با آب دهنم خیس خیس بود و خیلی راحت می رفت تو منو محکم بغل کرد و بوسم می کرد یه دفعه بلند شد و سرشو کرد لای کونم فکر کنم داشت بوش میکرد بعدش سوراخمو و کونمو ماچ و بوسه کرد یه دفعه احساس کردم یه تف غلیظ تو سوراخم انداخت و با انگشتش کرد تو بعد دوباره افتاد روم و کیر کلفتشو کرد تو دیگه راحت تلنبه میزد و حس کردم سوراخ کونم مطیع کیر اون شده یه دفه منو محکم بغل کرد و حس کردم یه چیز گرم تو کونم در حال جریانه بله آبشو کامل ریخت تو کونم و افتاد روم و کیرشو رو کونم میمالید با وجود اینکه دوست نداشتم بریزه تو کونم ولی حس خیلی خوبی بود کل سکسمون یه طرف احساس آب داغش تو کونم یه طرف دیگه منم کیرمو به زمین مالوندم و آبم اومد و همونجور دمر خوابیدم.
فردای اون روز هردومون باز منتظر موقعیت بودیم تا اینکه اون خودشو هی مالید به من و از رو شلوار منو می کرد دیگه حشری شدم گفتم بشین میخام واست ساک بزنم شلوارشو کشیدم پایین. پیشابش اومده بود چه طعم خوبی داشت یه کم نمکی بود شروع کردم به خوردن حسابی خوردمو لیس زدم بعد تخماشو کردم تو دهنم و میک زدم همینطورکه دمر واسش ساک می زدم اونم دستشو کرد تو شلوارم و کونمو میمالید صبحش رفته بودم حموم و به عشق رامین حسابی موهای کونمو زده بودمو سفید کرده بودم اون انگشت وسطشو تفی کردو با سوراخم بازی میکرد انگشت تپلش تو کونم بود و کیر کلفتش تو دهنم کیرشو دیوانه وار به همه جای صورتم میمالیدم و لیس میزدم سر کوچیک کیرشو خیلی دوست داشتم انقدر ساک زدم که کیرش سرخ شده بود من چندتا تکون خوردم و آبم اومد یه دفه فوران آبکیرو تو دهنم حس کردم کاری هم نمی تونستم بکنم آبش خیلی زیاد و غلیظ بود یه کمش از دهنم ریخت بیرون سرمو به سمت کیرش هول میداد سعی کردم آبشو تو دهنم نگه دارم بعد دیدم زیاده یه کمشو خوردم تلخ بود ولی مزش خاص بود بقیه آبشو ریختم تو دستم و خالی کردم تو دستمال کاغذی آب کیرش خیلی سفید و غلیظ بود رامین گفت ببخشید خیلی خوب ساک زدی دست خودم نبود منم چیزی نگفتم اما تو دلم داشتم حال میکردم و به عنوان یه تجربه جدید دوسش داشتم مونده بودم چجوری وقتی رامین بره از کیرش دل بکنم.
بعد از ظهر باز رفتیم استخر خونمون و این دفعه خیلی سریعتر کارو شروع کردیم من جلوش زانو زدمو کیر خوابیدشو گذاشتم تو دهنم اوووووووووووممممممممم چه عالیییییییییی بود کیرش داشت تو دهنم جون می گرفت سر کیرشو دادم بالا و تخماشو کردم تو دهنم و لیس می زدم شهوت وجود جفتمونو گرفته بود رامین گفت میخام منم کیرتو ساک بزنم تعجب کردم خیلی ماهرانه بدون برخورد دندوناش کیرمو با لباش ساک زد و تخمامو لیس میزد بعدش گفت تو هم بکن تو کونم منم کیرمو گذاشتم لای کون تپلش ولی چون چاق بود نتونست بکنم توش گفتم حال نمیده خودت بکن گفت باشه کیرمو اول ساک بزن منم باز لیس زدم بعد کونمو دادم عقب و با دو تا دستم بازش کردم وایییییییییی چه لذتی داره یه کیر با آب دهن خودت بره تو کونت خیسی کیرش خیلی دلپذیر بود راحت تلنبه میزد و سینه هامو فشار میداد و ازم لب گرفت هی میکرد و من تو فضا بودم تا اینکه کیرشو کشید بیرون و گذاشت لای پام لاپایی میکرد بعد آب کیر گرمش ریخت لای پام رو کل رون و لای کونم حس میکردم آبش تا ساق پام چکید گرماش منو از خود بی خودم میکرد آبشو به بدنم مالیدم یه کمشم مزه کردم منم جلوش جق زدم و آبمو ریختم زمین بعد یه کم تو استخر آب بازی کردیم دوش گرفتیم و رفتیم بالا اونم باید می رفت خونشون اون روزها بهترین روزهای زندگیم بود دیگه هر وقت همدیگرو میدیدیم همین کارمون بود ولی هیچ وقت دیگه اونجوری پیش نیومد بع اون دانشگاه قبول شد و من رفتم سربازی دیگه گی بودن از سرم افتاده بود و هر وقت میدیدمش چیزی به روی هم نمیوردیم تا اینکه من با چت رومای گی آشنا شدم و اونجا وبکیر میگرفتم اما نتو نستم به کسی اعتماد کنم یا از کیرشون خوشم نمیومد تا اینکه چت رومارو بستن و الان تو سایتای گی ایرانی میچرخم هرروز خاطرات اون روزا واسم زنده میشه و منم حشری تر میشم بدجور هوس کیر کردم الانم که اومدیم کرج زندگی میکنیم اما چه فایده که رامین ازدواج کرد کاش بازم با هم بودیم به جز اون با کسی نبودم و جدیداً فقط با خیار و هویج حال می کنم کاش یه آدم خوب پیدا شه تا با اون باشم.هرکی دوست داره آشنا شیم آیدی یاهو بزاره در ضمن من کلی عکس و کلیپ گی دارم هرکی خواست عوض میکنیم. بچه حتماً نظر بدید اسم کاربریم آیدی یاهوم نیست شما آیدی بزارید خودم پی ام میدم فدای همه ی کیر خوشگلا و کونی های حشری مثه خودم.
کـاش به خودمان قــول بدهیــم
وقتی عاشق شویــم
که ” آماده ایم “
نــه وقتی کــه
تنهــائیـم
ارسالها: 106
#102
Posted: 19 Oct 2011 23:32
خاطره از یك انتقام
اگه یكی بیاد بشما بگه میخوام بكنمت چكار باید كنی؟ اگر بگی باشه كه باید بهش كون بدی و میكنه و ممكنه خوشت نیاد ازش یا دیگه هر روز بیا بگه كون میخوام و دوستاشم بیاره.
ولی اگه بگی نه چند حالت داره. یا اینكه اینقدر میاد و میخواد كه آخرش بگی باشه و بهش كون بدیم ولی این بستگی به اون ادمش داره. كسی كه منو چند بار دیده بود و همیشه با نگاه خریدار نگام كرده بود یكبار از طریق یكی از دوستاش بمن گفت كه میخواد منو بكنه. منم به دوستش گفتم برو بگو سهیل گفته نمیدم.مگه من كونیم كه اومدی میگی بده بكنمت.چند روز گذشت تا یكروز كه هوا داشت تاریك میشد منو سركوچه دید .اومد جلو و بهم گفت من كه میدونم كون میدی. میدونم كردنت. اسم چندتاشونو میخوای برالت بگم؟ حالا بمن كه رسید مال ما استخون داره ؟ دیگه نمیخوای بدی؟
گفتم ببین آقا من هنوز اسمتونم نمیدونم. اگه هر كسی اومد بمن گفت میخوام بكنمت باید بگم باشه بیا بكن؟ یعنی چونكه شنیدی منو كردن كافیه كه من مجبور باشم بذارم بكنی منو؟
گفت من اسمم ( اسم مستعار مینویسم) مسعوده .سی سالمه. مجردم.بچه خوشگل هم اونقدر زیر دست و بالم بوده و هست كه كون ندیده نباشم. ولی تو یه چیزی دیگه هستی.خودتم اینو میدونی . دیگرانم اینو میگن.حالا به زبون خوش ازت خواهش میكنم خودت بیایی .خونه خالی هم دارم و هر چیزی هم بخوای بهت میدم.پول بخوای وسیله ای چیزی بخوای قبول میكنم.
ولی یكبار به زبون خوش بهت میگم بیا. این حرفش كه داشت با تهدید میگفت بیا بكنمت خیلی برام گرون اومد.خیلی برام سنگین بود كه بجای اینكه بگه بعد از همه این چیزای كه گفته بود بگه بیا مثلا یه حالی كنیم باهم. ولی منو داشت تهدید میكرد و بهم گفت بزبون خوش میای وگرنه هرچی دیدی از چشم خودت دیدی ها !!!!!!!!!!!!!!!!!
اگه فقط همین یك كلمه رو نمیگفت قبول میكردم. چون ادم گردن كلفتی هم بود و با خودم گفتم خوبه. هم احتمالا كمرش خیلی سفته و خوب میتونه بكنه. هم یك كمكیه برام كه كسایی مثل خودش نتونن مزاحمم بشن. ولی این بزبون خوش كه گفت خیلی ناراحت شدم. بهش گفتم ببین آقا مسعود من كونی هم باشم مال خودمو دادم. گناهشم بخودم مربوطه. مگه نمیگی كون زیاد زیر دست و بالته؟ خب برو بكن دیگه.
من بار اولم نیست كه بخوام بكسی كون بدم بخوام بترسم یا بگم نكنه كیرش كلفته یا نكنه چند تایی بكنن منو. ولی این كه میگی به زبون خوش بیا وگرنه بزور میكنمت رو قبول نمیكنم. نمیام. بهت هم نمیدم. هر كاری دوست داری بكنی برو بكن.
این حرف منم برای اون سنگین اومد. اون حدود یازده دوازده سال بزرگتر از من بود و بهم گفت خوبه والا. یه بچه كونی بمن میگه هر كاری میخوای بكنی برو بكن.
بعدش بهم گفت ببین خوشگله. من اگه بخوام هر كاری كنم كه تو طاقتشو نداری.ولی بخوام بكنمت میكنمت ها. اونوقت نگی نگفتیا.حالا بهت گفته باشم این خط و اینم نشون .و یك به اضافه وسط كف دستش كشید .
منم پیش خودم اولش نگران شدم ولی گفتم خب من كه دیگه بچه چهارده پونزده ساله نیستم. اخرش اینه كه میكنه دیگه. بجز اینا چند تا رفیق گردن كلفت دارم كه هوامو داشته باشن. و دیگه شونه هامو انداختم بالا و بدون خداحافظی كردن ازش دور شدم. ولی نگرانی هم سراغم اومد. خیلی آدم لات و بی ادبی بود. منم پسری نیستم كه بدون خداحافظی به كسی بی ادبی كنم و بذارم برم. هیچوقتم این كارو نكردم.برای خودمم مشكل بود اینطوری رفتار كنم.
شاید ده بیست قدم بیشتر ازش دور نشده بودم كه تلفن زدم به یكی ازون دوستام كه یكبار بهش داده بودم و خیلی دوست داشت بازم بكنه ولی بهش گفته بودم خیلیا منو اذیت میكنن .اگه رفع مزاحمت كنی منم بهت یكبار دیگه حال میدم.اینو یادمه بهش گفته بودم. زنگ زدم و اونم اولش گفت كیه میخواد بزور تورو بكنه؟ غلط كرده. پدرشو درمیارم.و از این حرفا.منم گفتم اسمش مسعوده و خونشون رو نمیدونم ولی زیاد میاد اون طرفای ما.
گفت خب تو كارت نباشه من كاریش میكنم كه دیگه طرفای تو آفتابی نشه. منم خیالم راحت شدو رفتم دنبال كارم. یك مقداری هم زیاده روی كردم توی سكس چون خیالم راحت شده بود و توی اون هفته با چند نفر سكس حسابی كردم.
تا یكروز یكی از دوستام بهم تلفن زد گفت ببین چی میگم همین الان پاشو بیا اینجا. اگه نه بیاری دیگه نه من و نه تو. دلیلشم نخواه كه نمیتونم بگم. منم بلند شدم و لباس پوشیدم و رفتم اونجا. این دوستم كه میگم یك سال تقریبا از خودم سنش كمتره و با اینكه كردنش ولی خیلی از اینكه بكننش میترسه.خیلی نگران تجاوز و این چیزاست. مسعود از طرف یك نفر فهمیده بود كه این پسره دوستمه و خیلی هم میترسه از این چیزا.
با دو تا از دوستای سن خودش داشتن صحبت میكردن میگه اون بچه خوشگله هست كه اینطوریه و اینا. یعنی من. به من گفته هر كاری ازت برمیاد كوتاهی نكن و هیچ غلطی نمیتونی بكنی. در حالیكه من اینا رو نگفته بودم .اون دوتا دوستاش هم میگن بتو اینا رو گفته؟ هر جور شده باید بكنیمش و باهم مشورتی میكنن و یكیشون میگه یه پسری توی همسایگیمونه . دو سه بار كردنش ولی خیلی میترسه بكننش.
با خوشگله هم دوسته.
میرن سراغ اون دوست ترسوی من و میگن به خوشگله بگو بیاد اینجا.وگرنه همینجا میكنیمت. اونم بمن تلفن زد و منم بیخبر از همه جا رفتم اونجا.ساعت دو و سه بعد ازظهر بود . كسی هم توی خیابون و توی كوچه نبود و اگرم گاهی یه ماشین رد میشد كه وانمیستاد ما رو ببینه. مسعود با اون دوتا دوستای قلدرش گفتن ببین . ما نمیخوایم اذیتت كنیم. بیا بریم خونه خالی داریم و هر جور خودت دوست داشتی یه حالی بكنیم. اصلا ازون بزبون خوش بیا و میكنمت و اینا خبری نبود. فقط هم یكی از دوستاش حرف میزد. منم تك و تنها اونجا مونده بودم چكار كنم.
گفتم خب باشه ولی آخه آقا مسعود بهم میگه بزبون خوش بیا. خب مثل شما اگه میگفت من كه حرفی نداشتم. خب باشه. فردا چه ساعتی خوبه؟ میخواستم از زیر دستشون در برم. گفت نه دیگه. ما دوتا فردا اینجا نیستیم. مسعود هم چیزی گفته تو بچه مودبی هستی. تو ببخشش. خب سن و سالی داره .از تو بزرگتره دیگه. منم از ترسم فقط میگفتم بله. درسته. فردا . خب نمیشه پس ساعت شش عصر خوبه؟ الان كه نمیتونم بیام.
ولی اونا سه تایی پاشونو كرده بودن توی یك كفش كه بیا دیگه. ما خیلی تعریف تورو شنیدیم. یكیشون یه ماشین دربستی گرفت و مودبانه ولی بزور دستمو گرفتن و با خنده سوارم كردن و رفتیم. نمیدونستم كجا میبرن منو. وقتی رسیدیم و گفتن لباساتو در بیار ببینیم چیه این اندام تو كه این همه تعریفتو میكنن. خواستم یكبار دیگه بگم بذارید یه وقت دیگه شاید قبول كنن كه سیلی مسعود خورد توی صورتم.
هر چی فحش بلد بود بهم داد. لباسامو دراوردن و تف زدند و دیگه شروع كردن .منم خیلی ترسیده بودم و فقط میگفتم خب باشه دیگه لباسمو درش آوردم. خب بكنید دیگه. ولی مسعود ولكن نبود. میگفت یادته بچه كونی بهم گفتی هر غلطی میتونی بكنی بكن؟ وقتی اینو میگفت اونا دوتا هم میزدن منو. با سیلی میزدن به رونم. هر چی میگفتم بابا من اصلا به هیچ كسی این طوری حرف نزدم. اصلا حرفای بی تربیتی نزدم بكسی. گوششون بدهكار نبود. اون رو ز اونا سه تا درسته منو كردن. ولی انتقامی ازم گرفتند كه باعث شد از ترس نتونم جوابشونو بدم. ترس باعث میشه دهن آدم قفل بكنه و بدنم میلرزید. برای لرزش بدنم تمام رون و باسن و جاهایی كه دنبه داره میلرزید و كاملا معلوم بود. حتی دستامم میلرزیدن.
طوری شد كه دیگه شروع كنم معذرت خواستن از مسعود و بگم باشه از این به بعد هر وقت بگی خودم میام بكن منو دیگه. با خودم میگفتم كاشكی بچه بودم میفتادم گریه. ولی حدود هفده و نیم نزدیكایهجده سالم بود و گریه ام در نمیومد . اما خیلی بیشتر از اینكه بخواب بكنن منو زدن و تحقیرم كردن. منم پیش خودم گفتم خب باشه. بذار هر كاری میخوان بكنن .منم انتقاممو میگیرم ازشون.
همینطوری كه با عصبانیت داشتن میكردنم گفتم اگه بزنید میرم میگم بهم تجاوز كردید ها. فكر كردم با این حرفم كوتاه میاین. ولی خیلی بدتر شد. گفتن برو بگو. آخرش اعدامه كه پای اعدامشم وامیسیم.
دیگه تموم شد و ابشونو یكیشون ریخت توی موهام. كه با خودم میگفتم این چه كاریه با من میكنن. لذت هزار بار سكس به یكبار تحقیر شدن نمیارزه.
دیگه تمومش كردن و منم با یه وضع داغونی رفتم خونه. طوری كه هر كس میدید میگفت چی شده. دیگه نمیشد بگم خوردم زمین. فقط میگفتم دعوام شده. خونه هم همینو گفتم. اون دوستمم كه تلفن زده بودم براش یه هفته بعدش گفت راستی چی شد ؟ میخواستم بگم برو گمشو .ولی ترسیدم اینم همون بلا رو سرم بیاره. كه دیگه سكوت كردم.
گذشته ها را فراموش میکنم .
ارسالها: 62
#110
Posted: 20 Jan 2012 23:29
سلام داستانی که میخوام براتون بگم مال تقریبا 6 سال پیشه.اون موقع ها درگیر کنکور بودم از تابستون شروع کرده بودم و داشتم میخوندم.هر کی که درس میخونه میدونه وقتی آدم داره درس میخونه اگه مسائل سکسی به ذهنش خطور کنه باید درسو بیخیال شه چون نمیشه درس خوند.قبل از دبیرستانم چند تا از پسرای محلمون که کونی بودن رو گاییده بودم.وقتی اومدم دبیرستان با اینکه همه تو کاره کردن و جلق و مسائل سکسی بودن ولی من توبه کرده بودم و سرم به کارم مشغول بود.البته جلق میزدم.یکی از اون پسرهایی که من کرده بودم اسمش محمد بود.پسری تپل و به شدت! سفید و زیبا.محمد که خیلیا تو کفش بودن 3 سالی از من کوچکتر بود.آخرین باری که گاییده بودمش بر میگشت به سال دوم راهنمایی که اون موقع محمد پنجم ابتدایی میرفت.بعد از توبه هنوز تو کف محمد بودم ولی زیاد خودم و درگیرش نمیکردم. اون روز توو خونه داشتم درس میخوندم و با کیرم ور میرفتم! حشرم زد بالا و بیخیال درس شدم کلا شورت و شلوارم و دادم پایین و در اتاق و بستم و داشتم جلق میزدم نمیدونم چرا دوس نداشتم آبم بیاد یهو به سرم زد بیخیال توبه شم و برم یه سری تو محل بزنم و ببینم کسی پیدا میشه واسه کردن.شلوار کشیدم بالا و به بهونه استراحت رفتم بیرون..به سرم زد برم سراغ محمد و ببینم میشه دوباره مخشو زد.خلاصه رفتیم پاتوق بچه های محل.هیچکس اونجا نبود ساعت 3.5 یا 4 بعد از ظهر بود.من تو کف بودم و رفتم اونجا نشستم تا شاید محمد بیاد اونجا.آقا ما هر چی نشستیم دیدیم محمد پیداش نمیشه رفتیم یه گوشه دیوار که از اطراف دید نداشت و محل شاشیدن بچه های محله، به یاد محمدجلق زدیم و رفتیم خونه.شب وقتی داشتم میخوابیدم فقط به محمد فکر میکردم و یاد اون آخرین باری که گاییده بودمش.یادمه اون و لاپایی کرده بودم و خودش واسم عقب جلو میکرد واااای چه کون نرمی داشت نرم و سفید و تپل. کونشو گاز گرفتم و رد دندونام رو کون سفیدش مونده بود و قرمز شده بود.واای حشرم داشت منو میکشت..نمیتونستم بخوابم.البته دوست داشتم تو کونش بزارم ولی میترسیدم کونش پاره شه.تو همین فکر بودم که بعد از 1 ساعت یا بیشتر خوابم برد فردا با یه کیره سیخ مثل همیشه بیدار شدم و بعد صبحانه رفتم سر درس ولی فکر کون سفید محمد نمیذاشت درس بخونم...خدایا چیکار کنم؟! با خودم گفتم اینجوری نمیشه باید برم سراغ محمد.بازم رفتم بیرون تو محله...دو تا از بچه ها که اونا هم کنکور داشتن ولی بیخیالش شده بودن رو دیدم و باهاشون نشستم چند کلامی حرف زدم و تو همین حین محمد با موتورش رد شد از کنارمون و یه بوقی هم زد برامون.از اون موقع تا الانش کلی فرق کرده بود قدش بلند تر شده بود و لی همچنان تپل و سفید مونده بود.خیلی از من هیکلی تر بود.محمد رو همیشه میدیدم ولی ایندفعه یه جوری بود نمیتونستم استرسمو پنهون کنم و با یه خنده تلخ رو صورتم واسش دست تکون دادم.محمد تا ظهر پیداش نشد ما هم رفتیم خونه وقتی رفتم خونه مادرم گیر داد که مگه درس نداری با کلی چرت و پرت سر هم کردن تونستم راضیش کنم که بیخیال ما شه و بزاره امروزه رو کلا با خیال راحت استراحت کنیم. ساعت 2 بعد از ظهر بود نمیتونستم طاقت بیارم فقط تو فکر کون محمد بودم گفتم پاشم برم پاتوق شاید امروز تونستیم محمد و ببینیم. رفتم پاتوق دیدم بچه های کوچیک محل دارن فوتبال بازی میکنن و مشغول تماشا شدم و بعد از گذشتن یه 45 دقیقه یا یک ساعت داش محمد ما با موتورش اومد پاتوق...کلی خوشحال شدم ولی نشون نمیدادم.محمد موتورشو پارک کرد اومد پیشیم نشست و سلام کرد و گفت : بـــــــــــــه داش عرفان گل...شما کجا اینجا کجا شنیدم داری درس میخونی...گفتم اره درست شنیدی داداشت داره درس میخونه دلم برات تنگ شده محمد جون....گفت منم همینطور و خلاصه مشغول تماشا شدیم.محمد داشت از همه چی حرف میزد ولی من فقط به این فکر میکردم که چجوری از این فرصت استفاده کنم...زدم رو پاهای محمد و بهش گفتم میبینی محمد ما هم یه روز هم سن اینا بودیم و تو گرمای تابستون همینجا فوتبال میکردیم ولی الان تو سایه نشستیم و داریم میخندیم به حماقتشون...محمد گفت آره ولی خداییش خیلی حال میداد..یه کم سکوت حکم فرما شد و من دوباره دلم و زدم به دریا و گفتم راستی محمد اینا هم مثل ما که کوچیک بودیم با هم حال میکنن؟محمد خنده تلخی کرد و گفت:نمیدونم ولی لابد میکنن دیگه مگه اینا چیشون از ما کمتره و زدیم زیر خنده و اینجا بود که من ادامه دادم و گفتم یادته محمد من و تو کلاس پنجم که بودیـــــــــــــ ؟محمد سرخ شده بود و با یه لبخند تلخ گفت بابا بیخیال...توپ بچه ها اومد سمت ما محمد رفت خم شه توپ بگیره، تی شرتش رفت بالا و یه مقدار از اون کون به شدت سفیدش مشخص شد..من حشرم داشت به اوجش میرسید...توپ و پرت کرد و اومد نشست بهش گفتم محمد واای تو چقد سفیدی پسر..گفت سفید خوبه دیگه...گفتم یعنی من که سبزه ام خوب نیستم خندید و گفت چرا ولی سفید یه چیز دیگس...داشتم به هدف نزدیک میشدم..خاطرات کردن بچه ها براش تعریف کردم تا تحریک بشه کیرم داشت میترکید کیر اونم داشت منفجر میشد.محمد به شوخی کیر سیخ شده رو از رو شلوار چنگ زد و خندیدگفتم محمد ما هنوزم پیر نشدیما...بریم مثل قدیم یه حالی بکنیم...محمد گفت نه دیگه اون موقع من بچه بودم ولی الان فرق میکنه گفتم بابا سخت نگیر مگه چند سال پیش بود...هر چی من میگفتم اون قبول نمیکرد گفتم محمد من تو کفت هستم هر روز به یادت جلق میزنم به خدا اگه به من حال ندی نمیتونم درس بخونم یه بار...فقط یه بار باشه؟محمد گفت: بابا بیخیال شو دیگه بعدش بری به همه بگی که آره محمد و گاییدم...گفتم محمد مگه من خرم که برم اینکارو بکنم...گفت من نمیخوام دوباره تابلو شم گفتم به قرآن به هیچکس نمیگم خودم و خودت بریم؟محمد گفت الان؟گفتم من امروز تو استراحت هستم آره دیگه الان بریم گفت کجا؟ گفتم بریم یه جایی رو پیدا میکنیم اون ساختمونه که دارن میسازنش خوب نیست؟گفت دیوونه شدی ما که نیابد بریم اونجا و به شوخی گفت اون مال نونهالانه؟خیالم راحت شد گفتم دیگه بعد مدتها یه حال درست و حسابی بکنم همونجا سینشو چنگ زدمو گفتم جووون محمد خندید و گفت نکن بچه ها میبینن گفتم کجا بریم گفت میریم خونه ما گفتم خونه شما؟گفت آره داریم میریم برام نرم افزار نصب کنی!خندیدم گفتم باشه. سوار موتور شدیم.من کیرم سیخ سیخ بود و هر جا که تو خیابون آدم نبود کیرمو میمالوندم به پشت محمد وااای داشتم منفجر میشدم.توو راه از محمد پرسیدم از سال پنجم تا الان به هیچ کی کون ندادی خودش بهم گفت به محسن پارسال لاپایی دادم و گفتم ای ناقلا خوب دور از چشم ما حال میکنینا...و زدیم زیر خنده...خدا خدا میکردم که برسیم و یه دل سیر بکنمش..رسیدیم خونه و یاالله گفتیم و رفتیم خونشون مامانش تا منو دید سلام و احوال پرسی کرد و ما رفتیم تو اتاق محمد.خونه محمد اینا دوبلکس بود و اتاق محمد هم طبقه بالا بود.ما رفتیم اتاق محمد. مادرش یه پذیرایی مختصر کرد و رفت سراغ کاراش...محمد میگفت موز بخور خوبه برات و میخندید همینکه مادرش رفت پرید در رو قفل کرد و دستمال کاغذی رو آورد پیش خودشو نشست و کیرش رو گرفت تو دستش داشت جلق میزد واسه خودش گفتم در رو چرا قفل کردی مادرت شک میکنه گفت میگم شلوارک پاته میخوای راحت باشی! و ادامه داد زود باش دیگه تا حالا موز نخوردی و خندید موزمو خوردم محمد گفت کیرت و ببینم.من لخت شدم وکیر سیخم پرید بیرون محمد با دیدین کیرم چشاش گرد شد گفت بزرگتر شده ها کاش منم کیر تو رو داشتم محمد کیرش 14 یا 15 سانتی میشد ولی دوست داشت بزرگتر باشه کیر من 17 یا 18 سانتی میشد.گفتم تو هم لخت شو دیگه محمد هم لخت شد خدای من دارم چی میبینم بدن سفید و بی موی محمد جلوی چشمام بود کیرمو تو دستم گرفتم و بهش گفتم پشت کن اونم پشت کرد کونشو چنگ زدم وااااااااای که چه قدر نرم بود.لمبرهای کونشو گرفتم باز کردم و سوراخ کونشو بو کردم یه کم بوی بدی میداد ولی وقتی تف زدم بهش رفع شد.به محمد گفتم واسم جلق میزنی گفت باشه رو کمرم دراز کشیدم و محمد هم کنارم دراز کشید و برام جلق میزد پیش آبم اومده بود داشت آبم میومد که گفتم بسه دیگه اونم کیرمو ول کرد رفتم سراغ سینه های اناریش و نوکشو میمکیدم وااای چه لذتی داشت آروم دم گوشش گفتم برام ساک میزنی گفت نـــــه ساک نمیزنم بکن منو دیگه.......یه کم اصرار کردم ولی فایده نداشت.داشتم دیوونه میشدم نمیدونستم چیکار کنم گفتم پشت کن اونم رو شکمش خوابید لمبراشو باز کردم و یه بار دیگه تف زدم به سوراخش گفت میخوای بزاری توو گفتم آره عزیزم صدام میلرزیدگفت نــــــــــه یه وقت نذاری درد داره گفتم پس چیکار کنم گفت بزار لاپام گفتم محمد بلدم چیکار کنم اگه دردت اومد میکشم بیرون گفت نــــه بزار لاپام بهت میگم منم لاپاشو خیس کردم و گذاشتم لاپاش وایییییی که چه قدر لیز و نرم بود محمد الکی آه ه ه ه آه ه ه ه ه میکرد یواش زیر گوشش گفتم بزارم توو اینجوری حال نمیکنم گفت نـــــه گفتم تو داری حال میکنی اما من نمیکنم اگه دردت اومد میکشم بیرون گفت قسم بخور گفتم به جون مادرم میکشم بیرون.گفت پس صبر کن برم کرم بیارم گفتم نمیخواد تف میزنم تف زدم به سوراخ کونش و یه کم با سوراخ کونش ور رفتم زبونمو بردم سمتش و یه کم لیسیدمش به محمد گفتم حال میکنی گفت آره عزیزم دوسش داری گفتم عاشقشم یه کم از پیش آبمو مالوندم به سوراخ کونش و سر کیرمو گذاشتم روی سوراخ یه کم فشار دادم نرفت توو فشار بیشتر کردم یه ذره رفت توو و محمد یه آخ کوچیک گفت که نزدیک بود آبم بیاد محمد گفت نمیره گفتم باید با انگشت بازش کنم محمد و به حالت سگی در آوردمو دوباره تف زدم به و انگشت اشارمو فشار دادم تو سوراخش یه کون تنگ و آک بند اونم توپل و نرم و سفید وقتی لمبراشو ول میکردی دستت تو کون گم میشد باید لمبرای خوشکلشو کنار میدادی تا سوراخ کونش مشخص میشد با یه فشار انگشت اشارمو کردم تو کونش و محمد آخ و اووووف میکرد و منو بیشتر تحریک میکرد انگشتمو عقب جلو میکردم و میچرخوندم انگشتم داشت میسوخت وااییی چقدر گرم بود خواستم دومین انگشتمو بزارم تف زدم به کونش و دومین انگشتو هم گذاشتم محمد خودشو جلو کشید و گفت ااوووویییییی درد داره من دستمو ثابت نگه داشتم گفتم خوب میشه الان یه کم صبر کردم و بعد شروع کردم به حرکت دادن دستم محمد آه ه ه آه ه ه میکرد ولی داشت لذت میبرد کونش و گاز میگرفتم و با زبونم لیسش میزدم وای جای دندونام مونده بود رو کونش. محمد داشت پرواز میکرد دستم و آوردم بیرون و گفتم رو کمر بخواب گفت میخوای بکنی توو گفتم آره جا باز کرده محمد تو حال خودش نبود پاهاشو داد بالا میگفت عاشقتم عرفان منو بکن فقط مواظب سوراخم باش منم خندیدم و پاهاشو گذاشتم رو شونه هام و بهش نزدیک شدم تف زدم به سوراخش و کیرمو چسبوندم به سوراخ و فشار دادم کیرم لیز خورد رفت توو کونش من الان توی محمد بودم یه جای داغ و لذت بخش محمد گفت اووخ و منم صبر کردم که جا باز کنه گفتم فشار بدم گفت بده فشار دادم و محمد تحمل میکرد و چشاشو بسته بود و چین روی صورتش بود ولی لذت میبرد گفتم درد نداره گفت نه خوبه دوباره فشار دادم بعد از چند دقیقه تلاش تمام کیرم رفته بود تو کون عشقم محمد.من و محمد توو آسمونا بودیم من یواش یواش تلمبه میزدم و محمد یواش یواش آه ه ه ه آ ه ه ه ه میکرد محمد گفت منو ببوس مجبور شدم حالتمونو عوض کنیم رفتم پشت محمد دراز کشیدم و کیرمو با یه کم سختی گذاشتم تو کونشو گردنش و میخوردم و بوس میکردم و سینه هاشو چنگ میزدم عرق کرده بود محمد و بوی عرقش منو بیشتر تحریک میکرد..محمد چند تا دستمال کاغذی گرفت توو دستشو گفت واسم جلق بزن منم دست گذاشتم روی کیر محمد که داشت منفجر میشد و واسش جلق زدم کیرم توو کون محمد بود یه کم تلمبه زدن سخت بود ولی هر دو داشتیم لذت میبردیم محمد گفت فشار بده منم فشار دادم و آب محمد ریخت سوراخ کونش باز وبسته میشد انگار. کیر من با فشار توو کونش بود و محمد داشت ارضا میشد بعد از اون محمد بی حس شده بود و خودشو تو بغلم ولو کرده بود من کیرمو بیرون کشیدم و بهش گفتم رو شکمت دراز بکش و اونم به زحمت حالتشو عوض کرد و من دوباره رفتم سراغ کون نرم و سفیدش کیرمو گذاشتم توو سوراخش و از زیر سینه هاشو چنگ میزدم محمد اصلا آه ه ه ه آه ه ه ه نمیکرد ولی من داشتم منفجر میشدم تلمبه هام محکم تر شده بود محمد گفت نریزی تو سوراخم منم تلمبه میزدم وقتی آبم اومد کیرمو بیرون کشیدمو مجبور شدم بریزم رو کمر محمد.و از پشت محمد اومدم پایین محمد گفت چیکار کردی گفتم بابا با دستمال تمیزش میکنم و همینکار رو هم کردم.البته یه کم از آب محمد هم رو فرش ریخت که تمیز کردیمش.محمد گفت به کسی چیزی نگی ها گفتم نه مگه خرم..گفت اولین باری بود که یه کیر رفت توو کونم.بعدش گفت این بهترین روز عمرم بود منم خیلی سرحال اومده بودم و هر دو خوشحال بودیم.بعد ها که پدر و مادرم رفتن سفر هم دو روز پشت سر هم با هم حال کردیم و میتونم بگم اگه محمد اون آرامش جنسی رو به من نمیداد من شاید دانشگاه قبول نمیشدم
هركس به طريقى دل ما ميشكند
منم ساده
فقط نگاه ميكنم