انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 13 از 85:  « پیشین  1  ...  12  13  14  ...  84  85  پسین »

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد


مرد

 
اولین و اخرین سکس سه نفره من

سلام.میخام براتون خاطره اولینو اخرین سکس با پسرو تعریف کنم. این داستان برمیگرده به 16سالگی من.پسری بودم خوشگل و تپل مپلو سفید.اول سال تحصیلی که رفتم مدرسه از همون اول خیلی ها تو کفم بودن منم بدم نمیومد یه حالی بکنمو سکسو تجربه کنم واسه همین با یکی از خوشگلا صمیمی تر شدمو باش رفت امدو زیاد کردم. تا اینکه یه شب قرار بود که من 2روز تنها باشم. راستی نگفتم که من تک فرزندم. خلاصه فکرای شیطانی زد به سرم تنها که شدم به ساسان زنگ زدمو گفتم پاشه بیاد پیشمو با هم مشروب بخریمو شبم همینجا بخوابه،قبول کرد گف ساعت 8 میاد. 2ساعت وقت داشتم، رفتم حمومو با جیلت همون یه ذره پشمیم که داشتم زدمو ترتمیز اومدم بیرون، بساته مشروبو می چیدم،تا اینکه صدا زنگ در اومد تا ایفنو برداشتم دیدم ساسان با پیمان پسر داییشه حصابی به هم ریختم،اومدن بالا،رفتیم سر میزو شروع کردیم به مشروب خردن بده چند پیک دیگه مست شده بودیم. راستش دیگه به سکس فکر نمی کردم تا اینکه پیمان که 2سال از ما بزرگتر بود یه CD داد دستم گف بزار، سوالی نپرسیدمو گذاشتم. خدمم اومدم نشستم. فیلم سوپر بود. مستم که بودیم خیلی بم حال داد، وقتی تموم شد پیمان گف کاش میشد یکیو میکردیم، گر گرفتم، فک کرد منظورش با منه ولی خدمو زدم به نفهمیو گفتم اره کاش میشد. گف پایه یه بازی هستین؟ منو ساسانم بدون فکر گفتیم آره.گف نامرده هرکی جا بزنه،خلاصه کلی قسم دادو برامون یه CD دیگه گذاشتو اومد کنار منو ساسان رو مبل 3نفره نشست. اول فیلم 3 تا پسر بودن. فیلمو stop کرد گف هر کی یکیو انتخاب کنه.انتخاب که کردیمم گف اینا هر کار بکنن باید ماهم انجام بدیم. دوباره play کرد.پسرا از کنار دریا اومدن تو خونه بعد داشتن لخت میشدن. تازه داشتم میفهمیدم چه خبره. راستش بدم نمیومد ولی میخاستم یه چی بگم که نگن از خدا خاسته بوده. گفتم جدی جدی باید این کارارو بکنیم؟ پیمان گف حرف زدی باید پاش واسی. دیگه هیچ نگفتمو لخت شدیم. کیرامون معمولی بود حدود 14cm ولی سیخه سیخ شده بود. پسرا شروع کردن به مالیدنه همدیگه اونی که من جاش باید بازی میکردم رو زانوش نشستو شروع کرد به خوردن. برا یکی میخوردو برا اون یکی جق میزد. هاجو واج مونده بودم. تا الان فیلم گی ندیده بودم ولی الان باید ساکم میزدم. راستش دوس داشتم امتحان کنم ولی جراتشو نداشتم تا امروز که این موقعت پیش اومد. دیدم اون 2تا خیلی جدی بالا سرم واستادنو کیراشونم تو دستشونه زدم به سیمه اخرو رو زانوام نشستمو کیر پیمانو گرفتمو چشامو بستمو اروم کردم تو دهنم. داغ بود نوکشو لیس زدمو با لبام فشارش میدادمو می مکیدم، چند دقیقه خوردمو حسابی اهو اوهش هوا بود. شروع کردم برا ساسان خوردن. با تخماش بازی می کردمو براش می خوردم. پیمان از پشت گرفتمو بلندم کرد گذاش رو مبل دیگه به فیلمه هیچ کاری نداشتیم. زانوهامو لبه مبل گذاشتمو کیره ساسان که اومده بود پشته مبل واستاده بودو شروع به خردن کردم. پیمانم انگشتشو خیس کردو با سوراخ کون بازی میکرد، حسه خوبی داشتم. جاشونو عوض کردن ساسان که کیرشو خیس کرده بودم اومد پشتمو کیرشو گذاشت دمه کونمو میمالوند داشتم از حال میرفتم کیره پیمانو با ولع میخوردم.ساسانه لاشی یه هو سره کیرشو کرد تو. درده خیلی شدیدی داشت.میخاستم بیام جلو دیدم نمیشه. گرفته بود کمرمو.از درد کیره پیمانو میخاستم بکنم. ساسان در اوردو دوباره کرد تو،این بار بیشتر فشار داد،چند بار این کارو کرد تا اینکه دیگه شکمشو رو پشتم حس کردم. کیرش تا ته تو کونم بود. داش تلمبه میزد، کمرمو محکم گرفته بودو با هر تلمبه که میزد منو به سمت عقب میکشید داشتم اتیش میگرفتم ولی حسه خوبی بود. پیمان اومد رو مبل نشست منو از پشت بغل کردو گذاش رو کیرش. تا نشستم روش یهو کشیدم به سمت پایین تا ته کیرش رفت توم. ساسان اومد کنارمو شروع کردیم به لب بازی. فکرشم نمی کردم که یه بار با پسر لب بازی کنم. ولی واقعا داشتم لب میگرفتم... خودم داشتم پایین بالا میرفتم رو کیرش ،خیلی حس قشنگی بود. دیدم پیمان گرفتمو چسبوند به خودشو بلند اه میکشید. تو کونم داغ شد. از روش بلند شدم. ساسان شروع کرد به خردن کیره پیمان، داشتم میرفتم شمته اطاق که ساسان چسبید به منو یه پامو گرف تو بغلشو کیرشو یهو تا ته کرد تو. میخاستم جر بخرم تن تن عقب جلو میکرد. همون تور که کیرش تو کونم بود درازم کردو حسابی ترتیبمو داد. منم اهو ناله می کردم. هم از لذت هم از درد. میخاست ابش که بیاد در اوردو داد دستم. منم سری گذاشتم تو دهنمو براش ساک زدم تا ابش اومد. با فشار پاشید تو حلقم. دوست داشتم طعمشو:* بعد بغل هم یه چرتی زدیمو پاشدیم. تا صبح سکسمون ادامه داشتو منم اون 2تا رو کردم. ولی دادنش بیشتر حال داد؛) اگه از طرز نوشتنم خوشتون اومد بگید تا داستانای کس کردنمو براتون بگم.
     
  
مرد

 
کون لطیف پسر همسایه



سلام
در واقع من یه پسر همجنس باز بودم (چون الان نیستم) که بخاطر محدودیت های اجتماعی که داشتیم از این راه خودم رو ارضا می کردم. اما بعد دانشگاه قبول شدم تهران و به مرور تونستم با جنس مقابل روابطم رو شکل بدم. اون روزا تو شهرمون ، یه پسر همسایه ای داشتیم که از من 1 سال کوچیکتر بود و تقریبن از بچگی با هم بزرگ شدیم. وقتی هنوز راهنمایی نرفته بودیم با هم ور می رفتیم و تابستونا میومد خونهء ما می رفتیم بالا و با کون هم حسابی حال می کردیم. بزرگتر که شدیم موقع دبیرستان باز دوباره روابطمون نزدیک تر و نزدیکتر شد و در مورد نیاز هامون با هم حرف می زدیم. بدمون نمی اومد دوباره یه کارایی بکنیم و منم خیلی حشری بودم. اول اون موافق نبود و می گفت چش تو چش هم نمی تونیم بندازیم ولی من خیلی نیاز داشتم و اصرار می کردم(گرچه الانم با اینکه کم همو می بینیم ولی تکیه گاه همیم). خلاصه موافقتش رو تا حدی جلب کردم و گاهی کلّن به حساب دوستی میومد خونهء ما و منم بالعکس و هر دومون دنبال موقعیت می گشتیم. یه بار اومد پیش من و رفتیم تو اتاقم طبقهء بالا. اون موقع سعی کردیم با مالیدن هم کمی لذت ببریم که من خیلی حشری شدم. کیر من قشنگ دوبرابر اون بود از نظر طول و با اینکه اون تپل بود و من لاغر. اما تخمای من خیلی بزرگ نشده بودن هنوز ولی مال اون مثل خودش تپل و آویزون بودن. همچنین من سبزه بودم و اون سفید و خیلی کم مو و قد هامون هم یک اندازه بود. من طاقت نیاوردم و شلوارم رو دادم پایین و مال اون رو هم خودم کشیدم پایین سریع. هر دومون سیخ کرده بودیم و عرقمون در اومده بود. من همیشه پیش دستی می کردم و نشستم و شرو کردم با کیرش و تخماش ور رفتن و اونم حال می کرد. آروم آروم رفتم سراغ کونش که سفید و تپل بود و خداییش دست کمی از کون دخترای خوب نداشت.دستمو کردم لای کونش و سوراخش رو جست و جو می کردم با دست دیگه هم کیرش رو می مالیدم حسابی و یادم نمیاد تف زدم حتا بهش فک کنم و خیلی داش حال می کرد منم داشتم کونشو می مالیدم و انگشتمو آوردم کردم تو دهنم و کلی هم تف ضمیمش کردم و بردم بکنم تو سوراخش. اون که صاف واساده بود لپای کونش چسبیده بود به هم و نصف تفا مالید میون دوتا لپ.تا انگشتم رسید به سوراخ اونجوری که خودم ازش لذت می بردم محکم فرو کردمش تو که خیلی دردش اومد و غرغر رو شرو کرد که کسی نیاد و اینا...من خیلی فطری علاقه داشتم کونش رو ببوسم و اون لپایشو چن بار گاز گرفتمو و کردم تو دهن و لیسیدم که دیدم فایده نداره. کیرو ول کردم و رفتم پشتش با دست لپا رو از هم باز کردم و لبو زبونو چسبوندم به سوراخ کونش که خیلی خیلی ناز بود و شرو کردم به گاز گرفتن و لیسیدن سوراخو زبونمو تونستم بکنم تو سوراخش یخورده ...اونم حشری شده بود و آه آه می کرد و این در حالی بود که ایستاده بود. منم صورتم رو کامل لپای کونش پوشونده بود و از لای جرز کونش نفس می کشیدم. داشت برای خودش جق می زد خیلی آروم و منم کیرم سفت شده بود خیلی . خلاصه لپا و سوراخش حسابی خیس شده بودن که من دست کشیدم و پا شدم کیرمو گذاشتم لای کون قلمبش و شرو کردم به تلمبه زدن اما کیر من به خاطر قلمبگیه کونش می خورد در سوراخش با کمی فشار و تو نمی رفت چون هنوز خیلی بلد نبودیم...وای خدای من ، چه حالی می داد...کونی که چند سال بود دست بهش نزده بودم رو داشتم هر کاری می خواستم می کردم. بعد گفتم بیا تو شرو کن که اومد پشتم ولی دوست نداشت که کونمو بلیسه اما شرو کرد مالوندنش و یه بار لباشو مالید میون لپای کونم. خداییش من با این که چاق نبودم ولی کون خیلی خوبی داشتم و از این کاراش هم لذت بردم . بعد تف کرد میون کونم و منم یه تف مالیدم دوره سر کیرش و گذاشتش لای کونم و شروع به تلمبه زدن کرد داشت خیلی حال می کرد که بخاطر ترسمون ول کردیم و گفتیم بریم تو زیر زمین ما. خلاصه من که اونجا برای خودم کارگاه کوچیکی داشتم برای مکانیکی و نجاری و این کارای فنی که دوس داشتم به این بهونه رفتیم پایین...باورم نمی شد که این واقعیت بود...پایین که رفتیم در رو هم بستیم تا خیالمون راحت بشه و این بار لباسارو در آوردیم...اون که تپل و سفید بود پستون داشت یه ذره و با اون بدن سکسی و بدون مو هنوزم به خیلی از دخترا ترجیحش می دم. شرو کردیم از هم لب گرفتن که خیلی حالی نداد و من شرو کردم با پستوناش ور برم و نوکاشو می مکیدم و جالب اینکه اونم لذت می برد. بعد اون دست انداخت کیر و خایهء منو گرفت و شرو کرد به مالیدن و منم دستامو انداخته بودم دور کردنش و تقریبن ازش آویزون بودم و آه و اوهم برا بود و لذت می بردیم جفتمون. بعد دیگه گفتیم بکنیم. چون می دونیستم آب من زود تر میاد و اون خوشش نمی یاد اول اون کرد. من که اونقد حشری بودم می خواستم از هر چیزی لذت ببرم و تا جایی که می تونستم دولّا شدم تا سوراخ کونم حسابی در دست رسش باشه ، آخه اون کیرش مثل من بلند نبود و 7 8سانت بود اما کلفتیش بدک نبود. اما اون خوشش نیومد و حق هم داشت چون دیگه چیزی از کون باقی نمونده بود. خلاصه ایستادم و کیرش رو تف زد حسابی و آروم کرد لای کونم. و شروع کرد به تلمبه زدن. کیرش به سوراخ کونم می رسید اما تو نمی رفت و گویا اون از همین کار هم خیلی داشت لذت می برد و من هم لذت می بردم. ... بعد دم اینکه آبش بیاد گفت من نمی خام آبمو بریزم بهت و در آورد و شرو کرد به جق زدن و ریختش تو سطل آشغال. دمشم گرم مرام گذاشت. بعد نوبت من بود رفتم پشتش و دوباره لبامو چسبوندم به سوراخ کونش و شرو کردم به لیس زدن و خیس کردن و حتی با انگشت تفا رو حل می دادم تو سوراخش. لای کونش رو هم همینطور خیس کردم و پا شدم. اینبار اون خودش خم شد و با وجود این بازم لپای کونش خوب بودن و کیرم میمالید لاشون. آروم کیرمو بردم تا دم سوراخش و یه خورده مالیدم روشو کمی هم فشار می دادم و می مالیم از بالا تا پایین چاک کونش و داشتم حال می کردم. اونم داشت لذت می برد. اون موقه کیرم سه سانتی قطرش بود و درازیش 11 12 سانت بود. ته کیرمو گرفته بودم و با دست هدایتش می کردم و سر کیرمو که قلمبه تر هم شده بود آروم گذاشتم رو سوراخ کونش. واااای چه لذتی بردم اون لحظه. اون که سوراخش رو شل کرده بود موجب شد تا سر گوشتالوی کیرم روی سوراخ گوشتالو و داغ کونش قرار بگیره و تقریبن سر کیرم رفت تو....لذتی که از اون چند ثانیه بردم از تلمبه زدن بعدش نبردم. اون هم داشت حال می کرد و می گفت بکن تو تا ته...منم آروم شرو کردم به فشار دادن و تقریبن 10 سانتش رو کردم تو کونش. اون احساس خوبی از این حالت نداشت اول و می گفت مثل ریدنه من هم احساس خاصی نداشتم و فهمیدم باید حرکت داد. بعد شرو کردم برای اولین بار تلمبه زدن و شاید خیلی خوب نبود اما آروم آروم برای هر دومون لذت آور شد. درست همون جاهایی که من خیلی حال می کردم اون هم همین احساس رو بروز می داد و بعد از 2 3 دقیقه دیدم آبم اومد و کیرو تا جایی که میرفت تو فرو کردم و اونم از اون ضربه خوشش اومد. وقتی کامل آبم رو خالی کردم کیرو در آوردم و رفتیم...
باز هم تا مدت ها با هم سکس داشتیم و کلی روش های مختلف رو امتحان کردیم.
     
  
مرد

 
چرا دختر نشدم؟
سلام
من می خوام یه داستان براتون بگم از خودم.من یه بسر 21 ساله هستم خیلی حشریم ولی نه اونجوری که فکر کنین.یادمه از دوره راهنمایی که فیلم سکسی می دیدم همه رفیقام از کس زنه خوششون می یومد من از کیر مرده ولی عکس العملی نشون نمیدادم که...خلاصه گذشت من رفتم دانشگاه توی خوابگاه یه خوابگاه که چند نفرم بودن( راستی تا یادم نرفته یه کم از این رفتارا هم به خاطر اندامم بود یه کون تقریبا برجسته با سینه های باد کرده که هر کی ببینه حشری میشه فکر میکردم دو جنسه هستم)خلاصه یه مدت از دانشگاه که گذشت با هم خوابگاهیام خیلی رفیق شدم ولی با یکی چون هم رشته ایم بود بیشتر بعد از یه مدت دیگه کم کم دیگه رفیق نبودیم سرتون و درد نیارم یه از اخرای سال بود که همه رفته بودن خونه هاشون من و اون چون کلاس داشتیم موندیم شب که هر دو اومدیم خوابگاه هیچکی نبود فقط من واون بودیم.بعد خوردن غذا رفتیم بخوابیم که هیچ کدوممون خوابمون نبرد.من از تخت اومدم بایین و تلویزیون رو روشن کردم.دیدم مثل همیشه هیچ کوفتی نداره بعد از چند لحظه دیدم اونم از خواب بیدار شد گفت اون فیلما رو ولش کن بیا من تو لبتابم یه فیلمای توب دارم ببینیم.منم گفتم باشه وقتی زد دیدم سکسیه منم که کهحشری با دقت داشتم نگاه می کردم تو دلم گفتم کاش جای اون دختره بودم بعد موقعی که فیلم اوج گرفت حواسم نبود که داشتم چی کار می کردم نا خود اگاه دستم رفت طرف سینه هام و می مالوندمشون که یه هو دیدم یه دست دیگه م داره کمکم میکونه اره ونم مثل اینکه تو کف من بود و رو من شق کرده بود در جا تی شرتمو در اوورد گفت چرا تا حالا این انارارو مخفی میکردی نا مرد من و هول داد رو زمین و داشت سینه های باد کرده من و میک می زد من که منتظر یه هم چین چیزی بودم مقاومت نکردم وگذاشتم ادامه بده بعد من بهش گفتم حالا نوبت منه که کیرتو بخورم شلوارشو کشیدم بایین که یه هو با یه کیر بزرگ مواجه شدم گذاشتمشون تو دهنم مثل این زنای سکسی داشتم با کیرش حال می کردم هر جوری تو فیلم میدیدم براش ساک زدم بعدش اون شروع کرد به تلمبه زدن تو دهنم داشت نفس می گرفت که زدم به باش که بسه اونم کیر گندشو از دهنم در اوورد ولی خیلی حال داد دوباره یه کم سینه هامو خورد بعد گفت برگرد که میخوام حال امشبتو کامل کنم برگششم اول یه کم کونمو لسید اب دهنشو زدو بعد کلاهک کیرشو کرد تو خیلی در د گرفت بعد در اوردش گفتم اروم تر بی انصاف گفت الن میرم یه کرم میارم با کیر داغم بیشتر حال کنی رفت اووردو زد به سوراخ کونم هی قوربون صدقش میرفت که من خیلی حال میکردم بعد کم کم کیره داغشو گذاشت تو کون تنگم داشت تند تند تلمبه میزد که ای کیرش ریخت تو کونم بعد در اورد منم بلند شدم که برم حموم که گفت می خوام یه با کیرمو لای بستونات بزارمو اب کیرمو بخوری منم گفم باشه زیرش دراز کشیدم بستونامو جمع کردم و اونم شروع کرد به تلمبه زدن تا ابش اومدو ریخت تو دهنم وای که چه طعمی داشت.بعد از اون ماجرا چند بار دیگه هم اون منو کرد که یه بارشم یه کرست برام گرفته بود گفت ببوش تا بیشتر حال کنیم منم بوشیدم.(اخر نفهمیدم چرا من که هم کیر دوست دارم هم سینه دارم
     
  ویرایش شده توسط: masmir   
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
اولین کون دادن سیاوش

سلام به همه..
من سیاوش هستم 20 سالمه این اتفاق ماله 2 سال پیشه....
موقعی که بچه بودم 5 6 بار با پسر خاله و پسر های فامیل حال کردم و چون کوچکتر بودم همیشه من مفعول بودم.(البته لا پایی)اون موقعها با این که بچه بودم خیلی حال میداد یه حسه عجیبی بود...تا بزگتر شدم فهمیدم این بده کون دادن ....
کسایی که تو مدرسه بودن و کونی بودنو میدیم حالم بهم می خورد که چقد اذیتشون می کنن بچه های دیگه ....(4 5 نفر هم دنبالم بودن تو مدرسه)
ولی هر موقع یاده سکس های اون موقع می افتادم نا خود آگاه راست میکردم و گذر زمان و متوجه نمیشدم.
دیگه از اوایل دبیرستان شروع کردم به خود ارضایی و فیلم سوپر و ........یادمه فیلم سوپر که میدیدم همیشه منتظر کیر مرده بودم و وقتی میدیدمش راست می کردم.و ناخودآگاه به خاطره مرده بود که جق می زدم ولی بخاطره ترس همش زنرو تجسم میکردم تو ذهنم.نمیدونم چرا ولی همش احساس می کردم که من جا زنه هستم و دارم میدم و مخصوصا صحنه ساک زدن..دیگه آبم که می آمد عذاب وجدان می گرفتمو سعی میکردم فکرمو عوض کنم که فقط تا 1 ساعت کار ساز بود..با دوستام هم که فیلم میدیدیم همش منتظره این بودم که کیراشونو درادن جق بزنن..ولی من جلوشون این کارو نی کردم چون هم کیرم کوچیک بود هم بعضی هاشون تو کارم بودن ممکن بود کار به جاهایه باری برسه...
دیگه کارم شده بود جق چون واقعا حشری بودم...
داستان اولین دادن واقعی من از اونجایی شروع شد که بعد از ظهرا می رفتم دفتر پسر خالم .کارش طراحی دکوراسون بود..بچگی هم با هم خال کرده بودیم..6 سالی از من بزرگتر بود و تازه زن گرفته بود..دیگه هر موقه پسر خالم و میدیم همش یاده اون موقع ها و کیرش می افتادم..
خودم از این افکارم حالم بهم می خورد ولی واقعا دست خودم نیود..
بعضی موقعها هم میرفتم کارگاه کار میکردم ولی یکی از نجارها فهمیدم راست کرده برام دیگه نرفتم چون کارگاه هم خارج از شهر بود خطری بود..همون بعد از ظهرا می رفتم دفتر.
یه کارگری داشت پسر خالم اسمش قاسم بود..یه مرده داهاتی47 ساله 175 قد 70 کیلو یی هم بود فک کنم.موهاش جو گندمی لحجه داهاتی.2 تا زن طلاق داده بود و الان هم یه زنه 20 ساله از داهاتشون گرفته بود.به شهوت و زن گرفتن معروف بود..که از بچگی کارهای خالم اینارو انجام میداد نظافتو از این حرفا..
پسر خالم اینو آورده بود که اتاق پشته مغازه رو گچ کنه و درست کنه ..
دیگه باهم رقیق شدیم تکو تعریفو ....
دیگه بعد از 2 3 روز همه چیزو واسم تعریف می کرد.که چرا طلاق گرقته و از این حرفا...تا صحبت رسید به سکسو کردن..از 2 زن قبلیش تعریف می کرد که آره هر روز می کردمشون..منم خیلی حشری شده بودم.گفت تو چی .منم شروع کردم خالی بستن که دوست دختر دارم و هر روز می کنمو
من نشسته بودم پشته میز کامپیوتر اونم یه چایی ریختو اومد نشست پیشم...گفت تو کردی تا حالا یا نه؟
منم دیدم ضایعس شروع کردم خالی بستو از سکسام تعریف کردن...
با آبو تاب تعریف میکدم همین که میدیدم این اینقد داره با دقت گوش میده سعی میکردم بشتر ش کنم.یه لحظه نگاه کردم دیدم شوارش باد کرده بد جور.......اوناجیی که ما نشسته بودیم یه open جلومون بود فقط کمر به بالا معلوم بود.
من کیرشو که دیدم راست کرده ناخودآگاه راست کردم ولی اصلا دوست نداشتنم بفهمه.ولی خیلی کنجکاو بودک کیرشو ببینم یا کردنشو.
نمی دونستم چی می خوام..از یه طرف واقعا حشری بودم از طرف دیگه یارو سن بالا داهاتی کارگره پسر خالمم بود دیگه چه بدتر.ولی با اینکه خیلی حشری شده بودم و پیش آبم هم آمده بود اصلا به فکره دادن به این نیقتادم ..نمیدونم فقط دوست داشتم کیرشو ببینم یا آبشو.........
دهنم داشت سروس میشد...از یه طرفم میدونستم چراغ سبز نشون بدم کونرو به باد دادم و عابروم میرفت.
شروع کرد به تعریف کردن دوباره از سکس با زناشو بعدشم خالی بستن که 3 تا دختر دانشجو کردمو .می خواست منو حشری کنه که موفق هم بود...همش دستش به کیرش بود..معلوم بود گندس منم بعضی موقعا زیری یه نگاهه میکردم...دوست داشتم کیرشو بگیرم..
ایتقدر تعریف کرد یه چنتا فیلم سوپر هم گذاشت که دیگه حشری حشری شدم.........
فقط می خواستم کیرشو ببشنشم و بگیرمش.
دسته چپشو اورد رو پام یه ذزه بالا پایین کرد منم داشتم فیلم سوپر میدیدم مثلا بی تفاوت بودم.ولی با تمامه وجدم حس می کردم دستشو...
خیلی حشری بودم هی می خواستم کیرشو بگیرم ولی یه چیزی می گفت نه دوباره همین حسا تکرار میشد..اونم کیرشو از بغل شلوارش داده بود رو پاش ......خودش دستمو گرفت برد سمت کیرش اصا نتونستم مقاومت کنم..بالا خره کیرشو گرفتم..
چه کیری.......خیلی کلفت بود و دراز...یه ذره از رو شلوار مالوندم.گفت بیا بریم تو اتاق پشتی گفتم نه الان دیگه سعید میاد میبینه بد میشه اونم راست کرده بود بد..
کیرشو دراوردم بیرون ..سیاه بود با قوصه رو به پایین.فک کنک یه 18 19 سانتی بود ..کلفت.داغ داغ بود خیلی حال میداد.براش جق زدم .خیلی دوست داشتم آبشو ببینم.آبش اوم نسبت به کیرش کم بود ولی غلیظ و سفت ...
بعدش منم رفتم دسشویی جق زدم اونم دم در داشت نگاه میکرد..هی میگفت چه کونی داری .جقدر سفیده خلاصه دیگه پسر خالم هم اومد 10 دقیقه بعدش..منم حسابی ترسیده بودم.
اونشب رفتم خونه اولش تو راه عذاب وجدان داشتم و ترس که به کسی نگه و ...........
شب تو خواب همش تو فکرم بود...خیلی حشریم می کرد.همش تو فکره امروز و قاسم بودم...خیلی حال داده بود بهم.حشری حشری بودم..دیگه جق زدن براش ارضام نمیکرد...یه بار دیگه رفتم جق زدم اونشب به یادش...تو مدرسه هم همش تو فکرش بودم.........
از مدرسه که امدم ناهار خوردم رفتم حموم..با صابون همجامو شستم مخصوصان کونمو.به فکر کون دادن نبودم فقط چون حشریم میکرد این کارو انجام میدادم.....اتفاق دیروز همش تو ذهنم بود..بارها و بارها پیش آبم اومد
رفتم دفتر .سعید بود قاسم هم داشت تو اتاق کار میکرد..یه نگاه کرد بهمو خندید.پسر خالم تا ساعت 5 به قاسم گفت برو دیگه خونه اون گفت نه امشب زنم نیست خونه کار می کنم فردا نمیام....
دیگه سعید ساعت 7 رفت بره خونه حاضر شه و می خواشتن برن مهمونی.پسر خالم که داشت خداحافظی میکرد استرس گرفته بودم و شهوت....
سعید که رفت اومد نشست پیشم یه ذره با پاهام و کیرم بازی کرد منم کوچکترین مخالفتی نکردم و گفنم همینه دیگه بیشتر که نمیشه مثه دیروز..یه ذره منم با کیرش بازی کردمو خیلی حشری شدم گفت بیا تو اتاق حال کنیم من واقعا دوست داشتم ولی میترسدم کسی بیاد در مغازه هم نمیشد بست .دیگه بهش اطمینان کرده بودم.گفتم بزار ایمان بره بعد درو می بندم میریم تو اتاق و فقط جق میزنیما...........
ایمان مغازه بغلیمون بود ..دفتر بیمه بود..ماله باباش بود اون می اومد دره مغازه.دوست سعید هم بود نمیشد ریسک کرد..
دیگه تا موقعی که اون می خواست بره استرس داشتم...دیگه به قاسم اطمینان داشتم..چون زن داشت خیالم راحت شده بود که به کسی نمیگه.....
ایمان که داشت قفلو میزد من راست کرده بودم..ساعت 9 بود و دیگه مغازه ای هم نبود پیشمون .....اول از داخل مغازه کرکرو کشیدم سمت هم.(کرکره مغازه مثه در ریلی بود)..قفلو زدم.در تویی هم بستم اونم قفل کردم فقط دعا دعا می کردم پسر خالم رد نشه ببینه.به خونه هم زنگ زدم گفتم امشب بار میاد برامون دیر میام.
رفیتیم تو اتاق پشتی......
اولین کاری که کرد با کونم بازی کرد از رو شلوار...من کونم گندس نسبت به بدنم و فوق العاده سفید.از این پوستایی که دست بزاری جا 5 تا انگشتت میمونه...هی می گفت جون...با اون لحجش......گفتم فقط جق ها......گفت باشه..به شرطی که لخته لخت شیم..لباسامونو در آوردیم کونمو که دید چل شد.هی میامد بوس میکرد...کیرشو میمالوند به پاهام..منم زیاد بش رو نمیمدادم. یه ذره با کیره هم بازی کردیم من خیلی حشری شدم.دستم که به کیرش می خورد دیونه میشدم.
گفت حال نمیده بیا بخوابیم رو هم.یه فرش کوچیکه داغون اونجا بود .اونو پهنش کردو خوابیدیم رو هم کیرشو گذاشت لاپام ..اخساس کردم یه میله آهن داغ رفته.خیلی حال میداد.
یه ذره لاپا گذاشت بهم گفت برگر د گفتم نه .گفت بخدا فقط لاپا...
برگشتم کونمو خورد.هی بوس می کرد.لا کونو باز می کرد..سوراخمو بوس می کرد....تاحالا اون حالو نداشتم...احساس کردم کونم گنده شده. کیرشو تف زدو گذاشت لاپام...تلمبه میزد..از رو کونم می اورد پایین.واقعا گنده بود کیرش..ی اینقدر تف زده بود لیز شده بود که یه لخظه سره کیرش رفت تو .داغ شدم از شدت درد داشت گریم می گرفت.اونوری شدم یه ذره داد زد سرش .بیچاره واساد معذرت خواهی.
گفت دیگه نمیکنم... گفت ساک بزن برام ..گفتم عمرا (ولی واقعا دوست داشتم امتحان کنم).گفت یه ذره بخدا تمیزه و التماس....
کیرشو گرفتم سرشو کردم تو دهنم ..چه حالی داد.کلفت بود..یه ذره خوردم واسش.تخماشم خوردم...داشتم میمردم از شهوت..همینجوری که خوابیده بود واسش ساک میزدم پاهامو و بدنو بردم سمته سرشو مثه 69 ولی من روش نبودم بغلش بودم.سعی می کردم کیرشو تا ته بکنک تو دهنم ولی نیرفت.داشت ابم میومد بدون اینکه بهش دستی بخوره.گفتم جق یزن واسم.2 3 تا زد ابم اومد.
امدم برم بشورم خودمو گفت داره میاد...دوست داشتم آبشو ببینم چه مزه ایی...یه ذره تندتر ساک زدم بعدش که احساس می کردم داره میاد سرشو نگه داشتم تو دهنم با دست جق میزدم.دهنم داغ شد...زیاد نبود ولی انگار چسب بود تو دهنم. شور بود و داغ..
تف کردم بیرون بعدشم شستم دهنمو...
گفت تورو خدا بزار از سوراخ آروم میکنم..یه جوری میکنم دردت نیاد.هر موقه دردت گرفت می کشم بیرون....یه 5 دقیقه التماس کرد.
من خوابیدم باورم نمشد کیره به این کلفتی می خواد بره تو کونم.ولی حسه خوبی بود...رفت یه چیزی پیدا کنه که راحت بکنه هیچی نبود...دیگه رفت از تو دسشویی مایع آورد نصفشو ریخت لا کونو سراخم.کیرش خواب بود....خیلی دوشت داشتم کیرش که خوابه ساک بزنم.مثه تو فیلما اولش که می خوان شروع کنن..گفتم بیا بالا سرم اومد کیرشو کردم تو دهنم اونم دراز شد با کونم ور میرفت.خیلی حال میداد نرمه نرم بود..با انگشت با کونم بازی می کرد.از زانوم به بالا لیز بود.انگشتشو روکه میذاشت رو لمبه ها کونم تا دمه سوراخم میرفت..
یه انگشتی بعد دو انگشتی می کرد تو کونم...خیلی حال میداد.یواش یواش کیرش راشت شد.گفت تف بزن لیزش کن.حسابی تف زدم بهشو لیزه لیز بود..دو دستی جق میزدم کیرشو .دیگه از کیرش تف میچکید. رفت پشت سرم انگار می خواستم آمپول بزنم..یه ذزه قنبل کردم.می گفت کونت از کون زنم بهتره.. چون قوص کمر دارم کونم مثه زناس..گفت کونو باز کن..گفتم اگه دردم اومد نکنی ها......
سر کیرشو کرد اینبار مثه دفعه قبل دردم نیامد .کیرش تا نصفه که رفت دردم گرفت شدید...داشتم میمردم...کیرشو درآورد بیرون یه ذره دیگه مایع دسشویی زد بعد تا نصفه کرد تو نگه داشت .یه ذره تلمبه زد ولی نمی ذاشتم تو تر بره .دستمو گذاشته بودم بالای کیرش....
هی در میاورد مایع و تف میزد بعد میکرد تو .هر دغعه راحتتر میرفت.یه 15 دقیقه ای طول کشید.تا بالاخره رفت تا ته..درد داشت ولی دردش حال میداد.. یه ذزه تلمیه زد بعد برم گردوند پاهامو داد بالا یه ذره دیگه مایع زدو کیرشو تا ته کرد تو.پاهامو با دست گرفت خودم که راحتر بره..
همینجوری که داشت تلمبه میزد آبم اومد...اونم دیگه داشت میومد...محکمتر شد تلبه هاش...آبشم ریخت تو کونم.
بعد از اون من 1 بار رفتم داهاتشون یه روز موندم دیگه هم ندیدمش...
     
  
مرد

 
صدای شهوت انگیز



این داستان مربوط به 18 سالگی من که تویه روز بهاری ، اواسط اردیبهشت ماه بود که حشرم بد جوری زده بود بالا و حوس یه لب بازی کرده بودم که یو حو نا خود آگاه زدم زیر آواز و حی سروع کردم به آواز خوندن که صدام شبیه به "جسیکا سنچز" شده بود و خودم خبر نداشتم.
به خوندنم تو خیابون ادامه دادم تا نظر پسرا به سمتم جلب شد و حی واسم سو می کشیدن تا اینکه یه ماشین "هیوندای جنسیس زرد جلوم ترمز زد" رانندش یه پسر 20 ساله خوش تیپ و قد بلند بود.
ازم پرسید تو با این صدای خوشگلت و با این اصتیلت نمیخوای سوار شی،منم از خدا خواسته کمی من و من کردم و بلاخره قبول کردم و سوار شدم.
اولش یه سری کسشر گفتیم که چند سالته و بچه کجایی و چقدر خوش صدایی و .... و بعد هی دست کشید رو رونام و بعد کیرم و بعد رفت بالاتر به سمت سینه هام که رسید یه مالش داد و بعد یه فشار مختصری داد که منو خیلی حشری کرد ، منم رفتم سمت رونش هی مالوندم حسابی حشریش کردم که رسیدیم خونشون و اول اون برام ابمیوه اورد یه فیلم گی پلی کرد تا ببینیم
که لون وسط فیلم حشرش زد بالا و منو بغل کرد و برد نشوند رو تختش و با هم لب بازی کردیم.
اول منو گذاشت رو پاهاش بعد دستشو گذاشت پشتم و بعد لبش گذاشت رو لبم و لب گرفت و بعد بلند شد و منم بلند شدم یه کام به یاد ماندنی از لبش گرفتم و اون سینه هاشو فشار دادم که هشرش بیشتر زد بالا و لخت شدیم و همدیگرو بغل کردیم اون برای اینکه حشر من ببر بالا هی گردنم مبوس می کرد هی لیس میزد و هی لب گرفتن ادامه داد تا جفتموم هشری شدیم و
اون گفت بذار یه نیگا به کون قشنگت بکنم گفتم من دو طرفم،گفت باشه قبول ، اول تو شروع کن.
منم دیدم یه کون سپید مثل برف البته کمی مودار جلوم ، سریع دست به کار شدم کرم مرطوب کننده از جیب لباسم در آوردم به کونش و به سر کیرم مالیدم اول به دست راشو باز کردم و بعد آروم آروم کردم تو و بعد از پنج دقیقه تا ته بردم تو وبعد پسر حال کرد و نمیدونم چرا آبش اومد و ریخت رو سرامیک بعد از یه دقیقه آب من اومد ریختمش تو یه شیشه که خالی بود . بعد به من گفت که حالا نوبت تو که اون کونت نشون بدی.
من به پشت خوابیدم و اون دستش کرد تو کمی نگه داشت تا جا باز کنه و بعد به اون کیرش کرم زد کرد تو ، انقدر کیرش کلفت بود که داشتم زمین گاز می گرفت ولی بعد از یه مدت که تنش حس کردم دردش به نظرم نیومد و با تن گرمش و اون کیر کلفتش حسابی حال کردم و اونم هی تلمبه زد و منو بر گردوند سمت خودش ازم لب گرفت (قشنگ مثل فیلم بود و تا به حال از نزدیک این کار نکرده بودم)هی فرو می کرد و هی با لبام بازی می کرد منم هی دردم میومد ؛ چون این عوظی کیر نداشت ، دسته بیل داشت ، انقدر کیرش بزرگ بود که تا سه روز کونم درد می کرد ، بیرون که راه میرفتم قشنگ معلوم بود که ... ....
بعد که کارمون تموم شد من دوباره زدم زیر آواز که داشت باز حشری می شد که من از ترسم سریع قطعش کردم(چون دیگه کشش دادن و کردن نداشتم) گفت چی شد گفتم دیگه نمیتونم ادامه بدم گفت چرا؟ گفتم سر همون یه راه ؟ گفت اچقدر بچه ننه ای ؟ گفتم رو نیست که سنگ پا قزوین ؟ اون کیر مثل دسته بیل تا ته فرو کردی بعد توقع داری بازم ادامه بدم ؟
گفت به من که خیلی حال دادی ، شمارتو میدی در دسترس باشیم ؟ گفتم اول بزرگتر - گفت قدیم که میگفتن اول کوچکتر آب بخوره بعد بزرگتر حالا برعکس شده.
شمارشو بهدم داد و هر هفته از خجالت هم در میومدیم و دو سه بار همدیگر میذاشتیم و هنوزم که دارم می نویسم چند روز قبل از خجالتش در اومدم و توش جا کردم و توم جا کرد. هر وقت که میام سر قرار ، بعد از کار پر تهرک و فیزیکی منو میرسونه دم خونم خودش میره خونشون ، ما که یه فضول تو محلمون داریم ازم می پرسه این پسره کیه که هر پنج شنبه شب می رسونت خونه ، منم سریع جواب میدم به این پسر آهنگسازی و آواز و گیتار زدن یاد میدم ، اونم منو هر دفعه خجالت زده می کنه میرسونه خونه ، بنده خدا خیلی آدم به فکری میترسه که شب من توی راه خفت کنن ، احساس مسئولیت می کنه من میرسونه ، خدا خیرش بده !
خلاصه هر دفعه که من زدم زیر آواز یه خبری شده ، بچه بودم یه خبری بود الانم یه خبری ، نشد ما نزنیم زیر آواز واسمون سو نکشن ، فکر کنم آمار "تاپ و وستال" تو ایران زده بالا که همه جا پره از اینجور آدماست.
     
  
مرد

 
خاطرات مهدي
سلام به تمامي دوستان لوتي
من مدتي هستش كه دارم داستانهاي اين سايت رو ميخونم كه واقعا زيبا هستش و تصميم گرفتم خاطرات سكس خودمو براتون بنويسم (البته فقط سكس با مرد )چون من سكس با زن هم داشتم .
من از حدود 12 سالگي يه شيطونيهايي با پسر دايي و پسر عمو هام ميكردم ولي جدي ترين سكسم وقتي 17 سالم بود صورت گرفت /.

اولين سكس جدي من
يادمه كلاس سوم دبيرستان بودم ( راستي قبلش بگم پوست من سفيد هستش وچشام رنگي و موهام هم بور از بد يا خوب روزگار كون بزرگ و خوش فرمي هم دارم كه شايد همينا باعث ميشد خيلي بهم گير بدن ) . اون موقعها به خاطر اينكه شناي خوبي داشتم عضو تيم واترپلو شده بودم و مربي شنامون كه دبير ورزشمون هم بود و به واسطه ايشون من تو تيم رفته بودم خيلي هواي منو داشت كه بعدا معلوم شد علت توجهش به من چي بوده . تو يكي از جلسات تمريني بچه ها با هم رقابت اينو داشتن كه كي بيشتر ميتونه رو آب بخوابه و مربي هم مثلا قضاوت ميكرد و ميامد كنارمون و چك ميكرد . نوبت من كه رسيد وقتي روي آب خوابيدم نتونستم كاملا شكمم را روي اب نگه دارم كه اون موقع دست مربي رو زير خودم حس كردم كه داشت كمكم ميكرد روي آب بمونم كه اتفاقا بچه ها اعتراض كردن و چون صحبت زياد شد اون رقابت منتفي شد و هر كس رفت دنبال برنامه كاري خودش ، تو همون جلسه مربي صدام زد و گفت اگر دوست دارم روي آب خوابيدنو ياد بگيرم بعد از تمرين اصلي و تو زمان استراحت برم كه بهم ياد بده . من اينكارو كردم و باهاش وارد آب شدم و بعد از يه سري صحبت شروع به تمرين كردم و اون شروع كرد به كمك كردن براي روي اب موندن كه همونجا حس كردم بيشتر به جاي اينكه دستش زير كمر باشه زير كونم هستش و يه جور مالشي هم انجام ميده .راستش من خودم از همون 12 – 13 سالگي از اينكه يكي كونمو ماساژ بده و بماله و يا نگاه كنن خيلي لذت ميبردم و همين باعث شد اون روز با لبخند زدن به مربي رضايتمو اعلام كنم و اونم هر چي ميگذشت بيشتر ميكرد .آخر ساعت تمرين بود كه ديگه بايد استخر رو خالي ميكرديم بهم گفت ميتونم براي جلسه بعدي نيم ساعت زودتر برم تا باهام كار كنه و گفت بهتره بچه ها نفهمن چون ممكنه اونا هم بخوان ياد بگيرن و اونطوري وقت نداره ( كه البته همون موقع فهميدم الكي هستش اين بهانه) .
2 روز بعد من طبق هماهنگي كه با مربي داشتم حدود 1 ساعت زودتر رفتم و تا استخر خالي بشه رفتيم لباس در بياريم كه تو رختكن با نگاهايه شهوتي مربي مواجه شدم و نتونست بي خيال بشه و تو صحبتهاش اينو بهم فهموند .
وقتي استخر خالي شد و تحويل گرفتيم رفتيم تو آب و همون اول كار بعد از اينكه روي آب خوابيدم دستشو كاملا زير كونم برد و به صورت خيلي واضح شروع به مالوندن كرد . حس خوبي داشتم و با خنديدن وگفتن اينكه چه حالي ميده چراغ سبز بيشتري بهش نشون دادم . فكر كنم 10 دقيقه بيشتر نگذشته بود كه ازش خواستم يه بار خودش روي آب بخوابه كه گفت نميشه . گفتم چرا . گفت آخه وضعيتش مناسب نيست . بهش گفتم چرا . گفت آخه اينقدر وزنتو انداختي روي دستم كه نه تنها دستم بلكه همه جام شرايطش بهم خورده و اشاره كرد به پايين . تازه فهميدم چي شده و مربي راست كرده بود . شيطونيم گل كرد و گفتم خوب ما كه تنهاييم كسه ديگري نيست اشكالي نداره .وقتي روي آب خوابيد تازه اون موقع كير بزرگشو ديدم . خيلي بزرگ وكلفت بود . خيلي حشري شده بودم .( من هميشه با ديدن عكس و فيلمهايي كه كير نشون ميدادن داغ ميشدم) بهم گفت خيلي بد جور شده مگه نه . گفتم نه خيلي هم قشنگه . كه همين باعث شد بحثو داغترش كنه و گفت يعني من ناراحت نشدم و بدم نمياد . كه بهش گفتم نه خيلي هم ديدني هستش . تو استخر ايستاد و ازم پرسيد تا حالا از كسي رو ديدم . كه بهش گفتم فقط تو فيلمها . گفت دوست دارم ببينم كه با جواب مثبت من روبرو شد . تو همون آب مايوشو تا زانو پايين كشيد و اون موقع زيبايي كيرشو تازه تو اب ديدم بدون اينكه خودم بدونم چيكار ميكنم دستمو بردم و گرفتمش . باور نميكنيد اينگار دماي بدنم يه هو 10 درجه بالا رفت . داغ شده بودم . بهم گفت خوشم مياد كه با بله گفتن من ديگه طاقت نياورد و تو بغلش گرفتمه . و اون لحظه داغي كيرشو بيشتر حس كردم .
ديگه نميتونستيم بيشتر ادامه بديم و ممكن بود بچه ها بيان .
در حين تمرين هم من و هم مربي گيج ميزديم و اين كاملا مشهود بود . آخر تمرين ازم خواست لباس عوض كردم طولش بدم تا بچه ها برن و با مربي با هم بريم .
وقتي از استخر بيرون اومديم و تو ماشينش نشستيم گفت اگه ديرم نميشه باهاش برم خونشون چون تنهاست و خانمش خونه پدرش رفته .
با هم رفتيم خونشون . وقتي وارد خونه شديم مربيمون گفت بد نيست بعد از استخر دوش گرفت و ازم خواست باهاش برم حموم .من ديگه كاملا خودمو براي سكس آماده كرده بودم .
مربيمون رفت تو حموم و منم با تاخير لباس عوض كردم و در حموم كه باز كردم ديدم مربي شورت هم پاش نيست . مونده بودم چيكار كنم كه خودش اومد نزديكم و با دستاش شورتمو درآورد . از همون جلوي در بغلم كرد و بردمه زير دوش . ديگه نميدونست چيكار كنه بوسم ميكرد ، ميمالوندمه ، برم گردوند و از پشت بغلم كرد و براي اولين بار كيرشو لايه پام حس كردم . داشتم ديونه ميشدم ، برگشتم و كيرشو تو دستام گرفتم و نشستم و نگاهش ميكردم . ازم خواست بوسش كنم . با اكراه اولش قبول كردم ولي وقتي به لبم خورد خيلي خوشم اومد و خودم كم كم تو دهنم كردم . مشخص بود دندونام اذيتش ميكنه . ولي با يواش گفتن اكتفا ميكرد .بلندم كرد و به شكم خوابوندمه و شروع كرد به بوسيدن بدنم .
از گوشام شروع كرد و رفت پايين تا به كونم رسيد . پاهامو از هم باز كرد و وقتي شروع كرد به ليسيدن كونم به صورت عجيبي ديونه شده بودم . ديگه من ميخواستم كه زودتر كارو شروع كنه . با انگشتاش با سوراخم بازي كرد . درد داشت ولي تحمل ميكردم . از روم بلند شد و شامپو گرفت و ريخت رو كيرش و يكم هم روي سوراخ من . وقتي روم خوابيد ديگه خودمو كرده ميدونستم . و وقتي كيرشو دم سوراخ حس كردم تازه ترس برم داشت و ازش خواستم يواشتر بكنه . ولي اون ديونه شده بود وفقط ميگفت نترسم . يكم با كيرش با سوراخم بازي كرد و شروع كرد به فرو كردن . درد داشت وجودمو فرا ميگرفت اولش فقط فكر كردم به همين جا ختم ميشه ولي چشمتون روز بد نبينه ناگهان تمام وزنشو انداخت روم و اگر اشتباه نكنم تمام كيرش تو كونم رفت . دنيا دور سرم ميچرخيد و حالت تهوع شديد داشتم . از شدت درد حتي نميتونستم داد بزنم و نفسم بند اومده بود . اون كه فهميده بود حالم خراب شده با ريختن آب سرد روي صورتم ميخواست به وضعيت عادي برگردونمه كه بعداز چند دقيقه بهتر شدم . وقتي به چهره مربي نگاه كردم دلم سوخت براش ( جالبه به جاي اينكه اون دلش بسوزه براي من عكسش اتفاق افتاد) و ازش خواستم دوباره شروع كنيم ولي آرومتر و باز از نو شروع شد حسابي كيرشو براش خوردم اونم حسابي برام ليس زد كونمو و دوباره كيرشو گذاشت دمه سوراخم ولي اينبار فقط يكم توش كرد و منو با طاقت بيشتري كيرشو تحمل كردم يكم كه از تو رفتن كيرش گذاشت تلمبه زدن آروم رو شروع كرد و بعد از چند دقيقه آبش اومد .
ادامه دارد
     
  
میهمان
 
وقتی هنوز مدرسه نمی رفتم یه بار پسر خاله بزرگم خواست باهم دودول بازی کنیم ولی کمی که لخت شدیم من از زیرش در رفتم و وقتی مامان و خالم را دیدم بهشون گفتم و بیچاره یه کتک مفصل خورد . دیگه کسی باهام کاری نداشت . تا ۱۳ ساله شدم و کلاس دوم راهنمایی بودم . یه روز که تو خونه جلو آینه داشتم به جوش های صورتم ور می رفتم حس کردم چیزی به کفلام خورد . نگاه کردم دیدم پسر دایی وسطی منه . با لبخند بهم گفت کارت را بکن . من دو باره مشغول شدم و اون دستش را روی باسن من گذاشت و شروع کرد به مالیدن . من هم چیزی نگفتم . حدود یه دقیقه با کونم از رو شلوار ور رفت و بعد رفت. من که امدم دیدم همه خواب رفتن و این شده که پسر داییم جرات کرده این کار را بکنه . ادامه دارد ...

سری بعدی که امد خونمون صبح بود . صبح ها معمولا خونه ما خالی بود . وقتی امد تو من رفتم براش چایی اوردم و کمی صحبت کردیم . اون چایی را که خوردیم گفت نمی خوای بری جلو آینه . من که فهمیدم که بهش مزه داده گفتم چرا و رفتم تو اتاقی که میز توالت بود و مثل سری قبل ارنج دستم را گذاشتم روی میز و دولا شدم جلو آینه درست مثل سری قبل
اون هم امد پشت سرم و این بار اول خودش را چسبوند از پشت بهم . با خودم داشتم می گفتم که کار درستی م ی کنم یا نه ؟ و به خودم گفتم از من که چیزی کم نمیشه بزار حال کنه . بعد شروع کرد از رو شلوار باسنم را ماساژ دادن . با دستش لپ های کونم را می گرفت و فشار می داد . به من هم حس خوبی دست داده بود . باز هم دو سه دقیقه ای هی خودش را می چسبوند بهم یا کونم را ماساژ میداد و بعد رفت دستشویی . من دوباره رفتم تو اتاق خودم . وقتی امد خدا حافظی کرد و با یه چشمک از خونه رفت بیرون .
دو سه روز بعد دوباره پیداش شد و این بار جلو در اتاقم بهم گفت دستت را تکیه بده به دیوار و کونت را بده عقب . من هم این کار را کردم و اون امد پشتم و بهم گفت کمرم را بیشتر قوس بدم تا کونم بیشتر بزنه بیرون و من هم همین کار را کردم . و باز مثل سری های پیش شروع کرد از رو شلوار کونم را دست مالی کردن و گاهی دستش را روی جایی که سوراخ کونم بود فشار می داد . من هم داشتم حال می کردم و بعد خودش را چسبوند بهم و کیرش را دروی شکاف کونم فشار می داد . و باز رفت دستشویی و کار تمام شد.

۲
سری بعدی که امد خونه باز دستم را به فرمایش اون زدم به در اتاق و باسنم را دادم عقب . وقتی خودش را چسبوند بهم حس کردم که اون کیرش را لخت کرده وقتی که خوب خودش را به پشتم فشار داد و خواست بره عقب من با یه چرخش سریع خواستم که کیرش را ببینم . راستی اون از من ۵ سال بزرگتره .
سریع خودش را جمع کرد و بهم گفت برگرد و نگاه نکن . من هم برگشتم و اون شلوارش را بالا کشید و رفت دستشویی .
سری بعدی که امد من برای جبران کارم بهش گفتم اگه دوست داری دستت را بکن توی شرتم . اون هم بعد از این که خوب خودش را بهم چسبوند دستش را کرد توی شرتم و شروع کرد با لپ های کونم بازی کردن و بعد آروم انگشت اشارش را به سوراخ کونم نزدیک کرد و شروع کرد سوراخ کونم را مالیدن . خیلی بهم حال میداد این کار . ولی به روی خودم نمی اوردم .
سری بعد که امد خونمون بهم گفت روی تخت دراز بکشم و کنار تخت نشست و شروع کرد کرد به بازی کردن با کونم . همونطور که دستش توی شلوارم بود منم داشتم حال می کردم بعد امد و روم دراز کشید و بعد از چند دقیقه رفت دستشویی .
چند سری کارش شده بود همین و تو حالت خوابیده این که با باسنم ور می رفت خیلی بهم حال میداد . یه روز که امد و باز همون طوری مشغول مالیدن کون من شد من اروم و با خجالت گفتم اگه دوست داری کونم را ببین.
اون انگار که نشنیده باشه گفت چی؟
من : اگه دوست داری شلوارم را بکش پایین ! من تو این ماجرا ها که حقیقی هم هستن اسم پسر خالم را فرزاد می زارم که راحت تر باشه .
فرزاد اینا که شنید با خوشحالی بلند شد و رفت پایین تخت . بهم گفت خوب بکشش پایین . من هم که دوست داشتم خودش این کار را بکنه با بی میلی شلوارم را کمی دادم پایین . اون امد و از دوطرف گرفتش و تا زانوهام کشیدش پایین و البطه من هم با بلند کردن باسنم بهش کمک کردم. همینقدر که قمبل هام را دید بلند گفت :" جوووووووون کووووون ".
از صدایی که امد فهمیدم همونجا پایین تخت شلوارش را در اورد و امد روی من دراز کشید . کیرش را گذاشت لای قاچ کونم گرماش و نمریش حس خیلی خوبی بهم داد کمی همینطوری روم دراز کشید بعد بلند شد و روی رونام نشست و با دست قمبلام را از هم باز کرد تا سوراخ کونم را ببینه . من حسابی داغ شده بودم . بعد کیرش را لای پاهام گذاشت و لاپایی شروع کرد به کردن من . بعد از یه مدت دوباره پاشد و بین پاهام نشست . و با دست شکاف کونم را باز کرد من برای این که بیشتر حال کنه خودم را کمی بالا دادم و بهش گفتم می خوای خودم بازش کنم با دست ؟ . اون اول گفت نه و دوباره روم دارز کشید . سری بعدی که بلند شد و بین پاهام نشست کفت با دستت بازش کن ببینم . من هم با دست از دو طرف قمبل هام را کشیدم و کونم را کمی دادم بالا . اون با انگشت سوراخ کونم را لمس می کرد و نوازش می کرد . بعد حس کردم داره روم دراز می کشه و باز می خواد لا پایی حال کنه ولی اون خیلی راحت کیرش را روی سوراخ کونم گذاشت و با یه حرکت کیرش رفت توی کونم . دردم امده بود ولی دیگه کار از کار گذشته بود . چیزی نگفتم تا کارش تمام شد و خوب که تلمبه زد بلند شد و رفت دستشویی .
     
  
مرد

 
خاطرات مهدي (2)

بعد از اون روز ديگه من نميتونستم از فكر سكس خارج بشم و مرتب بدن خوش فرم و كير زيبا و خوردني مربيمون تو ذهنم ميومد . 1 هفته از اولين سكسمون گذشته بود كه تو جلسه تمرين مربي پيشنهاد داد تو آب بازي كنيم و به نوعي قدرت بدنيمونو بالا ببره . براي همين همه رفتيم تو قسمت كم عمق و دو گروه شديم و شروع كرديم به بازي. مربيمون كه تو گروه مخالف ما بود پشت سر من قرار گرفته بود و به هر بهونه اي بهم ميچسبيد و كونمو ميماليد . در حين بازي بهم گفت آخرين نفر باشم براي بيرون رفتن از استخر چون سانس بعد از ما تعطيل شده بود و عملا استخر تا دو ساعت بعدشم در اختيارمون بود و نميخواست بقيه بفهمن . بعد از بازي وكمي تمرينات هوازي بچه ها رفتن براي تعويض لباس و من هم با تاخير رفتم و آنقدر معطل كردم كه همه رفته بودن . مربيمون وقتي مطمئن شد همه رفتن ورودي سالن را از داخل قفل كرد و اومد پيش من كه داشتم تازه خودمو خشك ميكردم و چون مايو را درآورده بودم و دورم يه حوله پيچيده بودم وقتي از پشت بغلم كرد راحت با باز كردن حوله لخت لخت شدم و دستهاشو كه روي كونم بالا پايين ميرفت رو حس ميكردم و كم كم داشتم داغ ميشدم . اونم مايوشو درآورد و كيرش كه حالا كاملا راست شده بود را لاي كونم قرار داده بود و خودشو بهم فشار ميداد . برگشتم و جلوش زانو زدم و كيرشو تو دستام گرفتم و اول به سرش يه ليس زدم كه با آخ و آهش مواجه شدم . شروع كردم به ساك زدن براش و اونم هر لحظه به دستش كه سرمو به كيرش فشار ميداد اضافه ميكرد . چند باري به خاطر برخورد كيرش به ته حلقم حالم بهم خورد ولي خودمو كنترل كردم . ديگه كاملا كيرش راست و اماده شده بود . دستمو گرفت و برد تو دفتر خودشون و رويه ميزو خالي كرد و بهم گفت روش بخوابم و پاهامو بالا داد و سوراخموشروع كرد به ليسيدن . داشتم از شدت لذت ديونه ميشدم خيلي اينكارو دوست داشتم . يكم كه ليس زد از ميز پايين آورد منو و بهم گفت دستهامو بزارم روي ميز و پشتمو بهش كنم . بعد از اينكه پاهامو از هم باز كرد كيرشو احساس كردم كه روي چاك كونم بالا پايين ميشه و ديگه داشت آماده ميشد براي تو كردن . بهم گفت آماده هستم و قول داد مراعاتمو كنه . سره كيرشو دمه سوراخم حس كردم و با فشار شروع كرد تو كردن كه به يكم فشار بيشتر بالاخره كونم تسليم كيرش شد و وروده كيرشو با درد بهم اعلام كرد . يكم حالم بد شده بود ولي نه زياد و درد داشتم . بعد از اينكه يكم نگه داشت شروع كرد يواش جلو عقب كردن ولي نميذاشت كيرش از كونم خارج بشه . يكم كه گذشت با يه فشار بيشتر تقريبا نصف كيرش تو كونم رفت و ازش خواستم زودتر تمام كنه چون دردش ديگه غير قابل تحمل شده بود اونم سرعت تلمبه زدنشو بيشتر كرد و با يه اه بلند داغي آبشو تو كونم احساس كردم . بعد از اينكه كيرشو بيرون كشيد ازم تشكر كرد و بعد از اينكه حالمو جا اومد استخر رو ترك كرديم
من با مربيمون سكس زياد داشتم و كم كم افراد ديگه هم اضافه شدن كه در ادامه ميگم براتون
البته اگه خسته كننده هستش ازتون ميخوام بگين تا ادامه ندم و وقتتون رو نگيريم
مرسي
ادامه دارد
     
  
مرد

 
خاطرات مهدي (3)
ديگه هفته اي يكبارو من بايد زيرش ميخوابيدم و هر دفعه سكسمون داغتر ميشد و تو سكس كارهاي جديد ميكرديم . يه روز كه خونه مربيمون رفتم ديدم يه آينه خيلي بزرگ آورد و گذاشت روي ميز كنار تخت كه كاملا ميتونستيم خودمونو توش ببينيم .اون روز اولين بار بود كه ورود كيرشو به كونم ميديدم و لذت بيشتري ميبردم . نميدونم چيكار كرده بود كه آبش دير ميومد و بعضي وقتا تا 30 دقيقه همينطور تلمبه ميزد و پوزيشن سكس عوض ميكرد . ديگه خوردن بدنشو وقتي كيرش كامل تو كونم ميرفت رو به خودم حس ميكردم . بعضي وقتا به پشت ميخوابيد و من ميرفتم رو كيرش مينشستم ، بعضي وقتي به حالت سگي تو كونم ميكرد ، بعضي وقتا به پشت ميخوابيدم و پاهامو ميزاشت رويه دوشش و كيرشو ميكرد تو كونم . خيلي پوزيشنو انجام ميداديم .
يه روز وقتي رفتم خونشون خانمش داشت ميرفت بيرون و مربيمون بهش معرفيم كرد و گفت كاپيتان تيم واترپلو هستش . ( البته اين سمتها به خاطر كون بزرگ و سفيدم بود كه بهترين بازيكن براي كير آقا مربي شده بود) . خلاصه وقتي رفتم داخل از روي حس كنجكاوي ازش پرسيدم خانمش چند سالشه و اون كه فهميده بود بي منظور هم نيستم شروع كرد از خانمش و خصوصياتش گفتن . و يكم كه داغ شد از سكسشون هم تعريف ميكرد و اون روز من به سمت سكس با جنس مخالف كشيده شدم ولي جالبتر اين بود كه ازم خواست لباس خانمشو بپوشم و يه سكس داغ اونطوري هم كرديم .
سكس من با مربيمون تا زماني كه دانشگاه قبول شدم ادامه داشت و با رفتنم به شهر ديگه براي ادامه تحصيل كم رنگتر شد ولي بعضي مواقع كه برميگشتم به شهر خودم كونم هوس كيرشو ميكرد و هر جور بود رديف ميكردم تا ورود كيرشو به كونم جشن بگيرم .


خاطرات مهدي (4)
شروع سكس در دانشگاه
با شروع سال تحصيلي من كه با 2 نفر ديگه تو يه اتاق در خوابگاه بوديم و جدا از درس نميتونستم بيخيال سكس بشم شروع به امتحان كردن هم اتاقيهام شدم تا ببينم كدومشون اهل حال هستن .
يكي از بچه ها اهل اصفهان(اسماعيل) و يكي ديگه بچه مشهد(رضا) بود .
رضا از همون اول نشون ميداد خيلي مذهبي هستش و نماز كه اول وقت ، اهل خيابان گردي هم نبود و كلا سرش بيشتر تو كار خودش بود و اسماعيل مثل خودم اهل معاشرت و بگو بخند و گردش بود . تو خيابان كه دور ميزديم متوجه شدم شديدا تو نخ دخترا هستش و راحت باهاشون ارتباط برقرار ميكنه كه منم داشتم ياد ميگرفتم . 4 ماه از ترم گذشته بود و ديگه تقريبا از اهل سكس بودن هر 2 نفرشون نااميد بودم . اسماعيل به خاطر برگشتن پدرش از سفر حج بايد ميرفت اصفهان و صحبتش رويه 1 هفته بود كه من با شنيدنش خيلي دمق شدم و اينكه چطوري اين مدت با رضا سر كنم . اتاق ما 3 تا تخت داشت كه من كلا از روي تخت خوابيدن بدم ميامد و هميشه رويه زمين وبا پهن كردن يه پتو زيرم ميخوابيدم . يه روز جمعه وقتي رضا رفته بود نماز جمعه من از حموم كه بيرون اومدم به خاطر خستگي كوه صبح با شورت ( كه معمولا از اين شورتهاي كوتاه و تنگ ميپوشيدم) خوابيدم و به خاطر گرمي اتاق با يه ملافه كه انداختم خوابم برده بود . در اتاق رو از داخل قفل كردم و چون ميدونستم رضا كليد داره با خيال راحت خوابيدم .
نميدونم چند ساعت گذشته بود كه با تكان از خواب بيدار شدم و ديدم رضا بالاي سرم وايستاده و خيره شده به بدنم . بعد از اينكه سلامش كردم پرسيدم چيزي شده كه گفت نه ولي نميگي سرما بخوري لخت خوابيدي .
من هيچ وقت پيش رضا لخت نشده بودم و اونم هيچ وقت نتونسته بود بدن منو ببينه .
از جام كه بلند شدم رفتم لباس بپوشم و همون موقع از رضا عذرخواهي كردم كه لخت هستم . و با تعجب ديدم رضا ميگه ايرادي نداره كه دختر كه تو اتاقمون نيست هر جور راحتم ميتونم باشم و نيازي به معذرت خواهي نيست . اين جملاتو با يه حس خاصي ميگفت كه ميشد فهميد اونم از لخت بودنم راضي هستش .
ولي من لباس پوشيدم و آماده شدم براي غذا درست كردن . آخه روزهاي تعطيل سلف دانشگاه غذا نميداد . كلا من تو اين مدت با اسماعيل شريك خرج بوديم و رضا خودشو جدا كرده بود . وقتي رضا ديد دارم براي غذا درست كردن مهيا ميشم بهم گفت اگه مايلم اون قصد داره براي ناهار تن ماهي گرم كنه و دوست داره منم باهاش باشم . من كه زياد برام مهم نبود اسقبال كردم و با رضا مشغول آماده كردن ناهار شديم . سر سفره وقتي غذا ميخورديم رضا ازم پرسيد ار اينكه لخت ميخوابم اذيت نميشم . نگاه رضا و صحبت كردنش عوض شده بود و خيلي مهربونتر و صميمي تر شده بود و منو يكم به شك انداخته بود كه لخت بودن من تحت تاثيرش گذاشته و هواييش كرده بود . من براي اينكه حساسترش كنم گفتم نه من بيشتر مواقع لخت ميخوابم ، اينجا به احترام شما و اسماعيل اينكارو نميكنم تازه اگر خونه تنها باشم و بدونم كسي نمياد لخت لخت ميخوابم . رضا كه دهنش باز مانده بود با يه تاكيد خاصي گفت يعني لخت لخت . بهش گفتم آره لخت لخت و بدون شورت . رضا كه ديگه حالا به سر شوق اومده بود گفت اينطوري خوابيدن كيف هم ميده كه بهش گفتم امتحان كنه كه با خنديدن جوابمو داد . ناهارو كه خورديم من بهش گفتم ميخوام بخوابم اگر كاري نداره . كه ازم پرسيد بازم لخت . منم شيطونيم گل كرد و گفتم لخت لخت كه نه ولي خوب اگر از نظر شما ايرادي نداره با شورت . چشمهاي رضا برق عجيبي ميزد و با تكون دادن سرش و اينكه هر طور راحتي باش چراغ سبز براي ادامه شيطنتهاي منو داد . رضا رفته بود رويه تختش و مثلا شروع كرد به مطالعه منم با اجازه گرفتن از رضا شروع كردم به لخت شدن و نيم نگاهي به رضا داشتم . رضا چشم از من برنميداشت و مشخص بود حال طبيعي نداره . و بالاخره طاقت نياورد و با گفتن اين جمله يكم خودشو تخليه كرد . رضا بعد از اينكه من لباسم درآوردم بهم گفت مهدي تو چقدر سفيدي و چرا بدنت اصلا مو نداره . منم با شيطنت بهش گفتم نميدونم مثل اينكه فقط از دخترا يه چيز كم و يه چيز اضافه دارم . رضا با كنجكاوي گفت يعني چي . منم با من و مون كردن طفره رفتم ولي رضا دست بردار نبود و ميخواست معني حرفمو كه ميدونستم خودش بهتر ميدونه فقط ميخواد از زبان من بشنوه . منم اول با عذر خواهي و با نمايش دستام گفتم من اينو زياد دارم ( كه با دستم كيرمو نشون دادم) و دستامو گذاشتم رويه سينه هام و گفتم اينم كم و كوچيك . رضا ديگه كاملا سرخ شده بود و معلوم بود داره از كنترل خارج ميشه . من رفتم سره جام و خوابيدم ، 5 / 6 دقيقه كه گذشت پشتمو به رضا كردم و عمليات تحريك كردن رضا رو شروع كردم . كونمو يكم عقب دادم و بعضي وقتا با دستم روش ميكشيدم و يكم كه گذشت به شكم خوابيدم و تو يه لحظه سرمو به طرف رضا برگردوندم ، ديدم رضا نشسته و ميخ بدنه من شده . يه لبخندي بهش زدم و گفتمش چيزي شده . رضا كه حالا قورت دادن آب دهنش به وضوح مشخص شده بود گفت نههههه . من بلند شدن و نشستم و با لبخند گفتم نه يه چيزي شده راستشو بگو . ديدم رضا سرش پايين انداخت و قرمز شد و هيچ چيز نگفت . بلند شدم و رفتم كنارش روي تخت نشستم و از كنار دستمو تنداختم رويه شونش و گفتم جان مهدي چيزي شده . راستش بگو . راحت باش . رضا به چشمام نگاه كرد و گفت تو شيطاني . اصلا با شنيدن اين جمله نتونستم جلوي خنديدنمو بگيرم و بلند بلند زدم زير خنده . رضا هم يكم بعد شروع كرد به خنديدن . بهش گفتم پس شانس اوردي لخت لخت نخوابيدم . كه رضا گفت اگر اينكارو ميكردي يه كاري يا دسته خودم ميدادم يا تو .
بين پاهايه رضا رو كه ديدم تازه متوجه شدم پاهاشو بهم فشار ميده و حالت طبيعي نداره . تو يه چشم بهم زدن بلند شدم و دستاشو گرفتم و به زور بلندش كردم كه اون موقع برآمدگي جلوي شلوار اقا رضامون ديده شد . بله رضا راست كرده بود . رضا به چند تا فحش منو از خودش دور كرد و رفت بشينه . نميذاشت كنارش بشينم و همش منو شيطان صدا ميكرد . اومدم وسط اتاق و پشتمو بهش كردم و شروع كردم به قر دادن . اول رضا سرشو برگردوند ولي نتونست جلويه خودشو بگيره و خيره شد بهم . كم كم بهش نزديك شدم تا جايي كه فاصله مون كمتر از 10 سانت شد . من همونطور رقص نرم ميكردم كه يهو دست رضا رو رويه كمر حس كردم بله اقا رضا رام شده بود . يكم كه بيشتر گذشت 2 تا دستشو گذاشت دو طرف كمرم و نگه داشت . از جاش بلندش كردم و پشتمو بهش كردم و خودمو بهش چسبوندم . ديگه كير راست شده رضا رو پشتم حس ميكردم و لحظه به لحظه به فشارش اضافه ميكرد . ديگه دست رضا از كمرم پايين اومده بود و داشت كونمو ميماليد . يكم از رضا فاصله گرفتم و سريع شورتمو درآوردم . رضا با يه واي بلند روي تختش نشست و ديدم كه كيرشو تو دستاش گرفته و اومدن ابشو تو دستاش ديدم .
(ادامه دارد)
     
  
مرد

 
خاطرات مهدي (5)

حدود ساعت 7 بعداظهر از خواب بيدار شدم ، رضا نبود لباسهاشم روي چوب لباسي نبود انگار وقتي من خوابيده بودم رفته بودش بيرون . رفتم يه دوش گرفتم و يه دور تو محوطه خوابگاه زدم . برگشتم تو اتاق و با اينكه زياد حوصله نداشتم به خاطر اينكه محبت رضا رو براي ناهار جبران كرده باشم يه غذايي درست كردم و بعدش تا برگشتن رضا شروع كردم به مطالعه . ساعت از 10 شب گذشته بود و هم من گرسنه شده بودم و هم اينكه از نيامدن رضا يكم نگران . لباس پوشيدم و قدم زنان تا جلويه ورودي محوطه خوابگاه رفتم . بچه هاي نگهباني وقتي توقف طولاني منو ديدن بيرون آمدن و علت را جويا شدن كه بهش نگرانيمو از دير كردن هم اتاقي اعلام كردم . ساعت 22:45 را نشان ميداد ، ديگه داشتم عصبي ميشدم كه از دور رضا نمايان شد . از اتاقك انتظامات اومدم بيرون و رفتم به استقبال رضا . با ديدنم سرشو پايين انداخت و با گفتن سلام از كنارم رد شد . خيلي حالم گرفته شد ، يكم كه از انتظامات دور شديم با عصبانيت صداش زدم و علت برخورد سردشو ازش خواستم توضيح بده . بازم به رفتنش ادامه داد كه نتونستم طاقت بيارم و با داد ازش خواستم توقف كنه . رضا ايستاد ولي سرشو بازم بالا نياورد ، كنارش رفتم و دستمو گذاشتم روي شانه هاش و با صداي آروم ازش عذر خواستم و با يه خنده كوچيك خواستم دمق نباشه . رضا يه نگاهي به صورتم كرد و با صداي فوق العاده غمگيني كه تاثير عجيبي روم گذاشت بهم گفت چرا باهام اينكارو كردي ، چرا شيطان شدي و حال و هواي منو عوض كردي ، من ديگه چه جوري ميتونم تو اون اتاق باشم . شايد باور نكنيد ولي نزديك بود گريه كنه ولي عجيبتر اين شد كه بغض گلوي منو گرفت و نتونستم كنترلش كنم . رضا جا خورده بود كه حال من اينطوري شده بود . من با قدمهاي تند به سمت اتاق رفتم و وقتي رسيدم سريع لباسهامو عوض كردم و دراز كشيدم . ملافه را روي صورتم انداختم و رو به ديوار خوابيدم . صداي در كه اومد رضا وارد شد . مشخص بود رفته روي تختش نشسته ، چند دقيقه كه گذشت بلند شد و صداي تعويض لباسش ميامد . من سفره غذا را پهن كرده بودم و وسايل شام هم آماده كرده بودم ولي از اعصاب خرابي كه برام درست شده بود ديگه جمعش نكردم . احساس كردم رضا پشتم روي زمين نشسته و داره با قاشق بازي ميكنه . دستهاي رضا را روي شانه هام حس كردم و يكم كه گذشت شروع كرد به تكان دادنم . عكس العملي نشان ندادم تا صدام زد و ازم خواست بلند بشم براي شام و پيشش بشينم . بازم تكان نخوردم . رضا به زور شروع كرد به بلند كردنم و من ديگه مقاومت نكردم و بلند شدم و سرمو بلند نميكردم .
رضا شونه هامو به شونه هاش فشار داد و ازم خواست لبخند بزنم ، بهش نگاه كردم ، حدسم درست بود اونم اشكش درآمده بود . فقط تونستم بهش بگم متاسفام و اصلا قصد آزار داشتنشو نداشتم . ديگه حرفي بينمون رد و بدل نشد و شام خورديم . وسايلو كه جمع كرديم و من رفتم نشستم روي زمين و چون خوابم نميامد شروع كردم به مطالعه . رضا هم مسواك زد و رفت روي تختش و به فكر فرو رفته بود . من براي اينكه مزاحم خوابيدنش نشم بلند شدم و لامپ را خاموش كردم . رضا گفت روشن كنم چراغو . بهش گفتم مگه نميخوايي بخوابي ، منم نياز به روشنايي ندارم . رضا ازم خواست با اين وجود بازم لامپو روشن كنم و منم اينكارو كردم و مجدد رفتم و ادامه مطالعه رو دنبال كردم . چند دقيقه بيشتر نگذشته بود كه رضا اومد كنارم نشست و كتابو از دستم گرفت و بهم نگاه ميكرد . بهش گفتم چيزي شده .
رضا با لبخند يه بيشگون ازم گرفت و گفت از خودت بپرس .
من--- از خودم بپرسم مگه الان چكاركردم كه از خودم بپرسم .
رضا-- الان كه نه ولي خوب بيكار هم نبودي .
من-- بله بيكار كه نبودم درس ميخوندم
رضا – اونم چه درسي ، خوب معلومه درسي كه شيطون استادش باشه دانشجو اون درس هم بايد تو باشي
من – ببخشيدا مثل اينكه ما هر دو يه رشته درس ميخونيما
رضا – خوب شايد بشه گفت من تازه امروز چند دقيقه سره كلاستون بودم ولي تا قبل از اين نه ، همكلاس نبوديم
من كه كم كم داشتم باز شيطون ميشدم نتونستم بي جوابش بزارم
من – بله اونم چه دانشجويه با هوشي ، معلوم استعداد شگرفي هم داري
رضا – اگر هم با هوش نباشم خيالم راحته هم كلاسي خيلي زرنگي دارم كه ميتونه اگه نمره نيارم كمكم كنه
من – نه رضا جون مطمئنم با هوشي و خودت به زودي استاد ميشي
صداي خنده جفتمون بود كه اتاق رو پر كرده بود و فضاي شادتري بوجود آمد.
رضا بلند شد و رفت طرف كليد و با نگاه كردن به من و علامت سر خاموش كردن لامپ را اعلام كرد منم يه لبخند زدم و شب بخير گفته و خوابيدم .
هنوز كامل خوابم نبرده بود ، رضا هم با تكانهايي كه به خودش ميداد معلوم بود خوابش نبرده .
بي خوابي بدي به سرم زده بود ، بلند شدم كه آب بخورم . خيلي بي يرو صدا رفتم طرف شيشه كه رضا بهم گفت به منم آب بده . دوباره لامپ روشن كردمو يه ليوان آب براش ريختم . بعد از تشكر و خوردن اب احساس كردم رضا ميخواد چيزي بگه . چراغ و خاموش كردمو رفتم خوابيدم . رضا بهم گفت مهدي يه سوالي ازت كنم
من – بله رضا جون بفرما
رضا – ناراحت نميشي
من – رضا جون تو هر چي بهم بگي من ناراحت نميشم ، خيلي ظرفيت من بيشتر از اين حرفاست
رضا – در مورد قضيه بعداظهر هستش
من—بپرس رضا جون
رضا—مهدي چند وقته اينجوري هستي
من—چه جوري
رضا—همينجوري ديگه
من – خوب منظورت اگه راحت بودن ، خيلي وقت ، من زياد اعتقادي نيستم و اهل اينطور بودنو دوست دارم
رضا – يعني با همه اينطوري هستي ، با اسماعيل هم اره
من – نه بابا ، اسماعيل اصلا روحشم خبر نداره
رضا – مهدي تا حالا فقط تا همين حد راحت بودي
من – راستشو ميخواه بدوني ؟
رضا – اره اگه ناراحت نميشي و دوست داري بگي
من – بين خودمون ميمونه ؟
رضا – قسم خوردن در اين روابط صحيح نيست ولي باشه قسم ميخورم بين خودمون همه چيز بمونه
من – راستش من جلوتر از اين هم رفتم
رضا – يعني چي ؟
من – خوب يعني راحتر از اين هم بودم
رضا – ميشه بگي با كي ؟
من – اره ، يه مربي شنا داشتم ، با اون
رضا – با مربيت ، چند سالش بود
من – فكر كنم 14 / 15 سال ازم بزرگتر بود
رضا – كي ؟ تازگي؟
من – از كلاس سوم دبيرستان
رضا – خيلي باهاش راحت بودي؟
من – آره
رضا – يعني جلوش لخت ميشدي؟
من – بله
رضا – ديگه چي؟
من – خوب يه چيزهاي ديگه ( با خنده)
رضا – ناراحت نميشي برام بيشتر توضيح بدي؟
من – دوست داري بدوني ؟ باز اذيت نشي برام قيافه بگيريا ؟
رضا – نه بخدا ، اينقدر به رخم نكش ديگه
من – باشه ببخشيد
رضا – خب گوش ميكنم
من – راستش ، چه جوري بگم ، مممممن خوابيدن تو بغلشو خيلي دوست داشتم
رضا – جدي ، خوابيدن تو بغل مربيتو ، لخت ،
من – آره
رضا – اونم لخت بودش ، مثل تو ، يعني لخت لخت
من – آره لخت لخت
رضا – واي يعني اذيت نميشدين ؟
من – يعني چي اذيت نميشديم ، لذت داره برامون
رضا – مهدي ببخشيد كه اينقدر ميپرسم ، فقط ميخوابيدي يا ....
من – نه فقط خواب نبود ، انواع ورزشها و تمرينات بدن سازي هم انجام ميداديم ( با خنده)
رضا – مسخره بازي در نيار ديگه خوب قشنگ بگو تو هم
من – رضا جون من لخت تو بغلش ميرفتم اونم باهام حال ميكرد ، البته من بيشتر از اون لذت ميبردم
رضا – جدي از اينكه باهات بازي ميكرد لذت ميبردي ؟
من – اره ، خيلي
رضا – مهدي ، ميگي چيكارا ميكرد
من – خوب فقط اون كاري نميكرد منم يه كارايي ميكردم
رضا – تو ؟ چيكار ميكردي ؟
من – خوب يه قسمتهايي از بدنشو ماساژ ميدادم تا قوي بشن ( با لبخند ريز)
رضا – ديونه بگو ديگه
كاملا مشخص بود رضا از حال طبيعي داره خارج ميشه و يه قرمزي خاصي تو صورتش پيدا شده بود
من – خب چون مربيمون از دست و پاهايه قوي برخوردار بود ، من سعي ميكردم بين پاهاشم قوي كنم براش
رضا – بين پاهاش ؟ يعني چي بين پاهاش ؟
ديگه كاملا مشخص بود رضا خودش دوست داره برم تو اون صحبتها
من – يعني منظورمو از بين پاهاش نفهميدي ؟ واقعا رضا ؟
رضا – مممم نه خوب نفهميدم ديگه
من – باشه ، بايد ابتدايي صحبت كنم ، منظوره اينجانب دودولش بود
رضا – چي ؟
من – بابا رضا جون كيرشو ميگم
با شنيدن اسم كير رضا يه تكاني خورد و دويدن خون تو رگهاي صورتش كاملا مشهود بود ، يكم كه دقت كردم ديدم داره باز پاهاشو به هم فشار ميده و اين يعني رضا كوچيكه داشت بيدار ميشد
رضا كه حالا مثل كساني كه مستعصل شدن و نميدونن چه جوري ادامه بدن به اين طرف اون طرف نگاه ميكرد دستاشو به هم فشار ميداد و پاهاشو بيشتر ، براي اينكه نجاتش بدم بهش گفتم
من – رضا از تو خيلي بزرگه ؟
رضا – چي ؟
من – همون ديگه
رضا – نميفهمم چي ميگي
من – رضا جون ، رضا كوچيكه رو ميگم
رضا – نميدونم ، چي بگم
من – يعني تا حالا نديديش ؟ ( با خنده) آخه چقدر تو پسر ساده اي هستي
رضا – مسخره نكنا ، خب اندازه كه نزدم
من – ميخواي برات اندازه بزنم ؟( با خنده)
رضا – باز ديونه شديا
ديگه برام كاملا معلوم بود رضا داغ شده و دوست داره ادامه بديم
بلند شدم و از قفل بودن درب يه بار ديگه اطمينان حاصل كردم ، رضا بهم گفت ميخوام چيكار كنم ، بهش گفتم اگه ناراحت نشه با لباس نميتونم بخوابم و ميخوابم با شورت بشم
رضا يه نفس عميق كشيد و با يكم مكث سرشو به علامت رضايت تكون داد
پشتمو بهش كردم و اول تي شرتمو درآوردم و بعدش با ناز و در حالتي كه پشتم بهش بود شلوارمو درآوردم ، صداي اهي كه رضا كشيد آنقدر واضح بود كه من شنيدم و برگشتم و ديدم داره نگاهم ميكنه
هنوز رضا همون جا كنار رختخواب من نشسته بود ، رفتم و كنارش دراز كشيدم و رومو به طرفش كرد و گفتمش
من – رضا تا حالا لخت خوابيدي؟
رضا – نه ، يعني نه زياد ، شايد تو تابستان وقتي خانه تنها بودم
من – خوبه مگه نه ؟
رضا – اي بدك نبوده ، حال و هواي خودش داره
من – نمي خوايي يه بار ديگه امتحان كني ؟
رضا – مممم نميدونم ، آخه .... ، خوب .............چي بگم
ديگه معطلش نكردم بلند شدم و دستاموانداختم دو طرف تيشرتش و كمكش كردم درآورد ، فكر ميكرد به همين جا ختمش ميكنم ، دست انداختم دو طرف شلوارش كه با مقاومتش روبرو شدم و از من كشيدن و از اون نگاه داشتن ، خيلي كه اصرار كردم گفت خودش در مياره به شرطي كه من پشتم كنم و اون زود بره زير ملافه
پشتم بهش كردم و رضا شلوارشو درآورد و ديدم ملافه رو از كنارم گرفت و روش انداخت
به طرفش برگشتم و با لبخند نگاهش كردم ، بهش گفتم اگر بخوام رضا كوچيكه رو اندازه بزنم كه اينطوري نميشه ، اونم با نه و نچ كردن ميگفت نه ديگه همين طوري كافي هستش
بهش گفتم رضا 1 ثانيه چشمتو ببند ، اول قبول نميكرد ولي آنقدر اصرار كردم تا بست و همين فرصت براي اينكه ملافه رو كنار بزنمو از روي شرت كيرشو بگيرم كافي بود
باور كردني نبود ، خيلي كلفت و بزرگ بود ، بزرگتر و كلفتر از اوني كه پشتم حس كرده بودم
ديگه تقريبا كاملا راست شده بود
رضا اولش خودشو سعي ميكرد عقب بكشه ولي چون دردش ميگرفت زياد تقلا نكرد .
هيچي نميگفت ، انگار لال شده و چشماشو بسته بود ، از روي شورت ماليدنو شروع كردم و ديگه كاملا راست كرده بود ، بهش گفتم ميخوام اندازه بزنم و اگه ميخواد چشماشو باز كنه ، هيچي نميگفت ، هيچي .
شورتشو يكم پايين كشيدم و چشمم به جمال كيره خوش فرم و بزرگش روشن شد . داشتم ديونه ميشدم به رضا نگاه كردم ديدم بازم چشماش بسته هستش و لبشو گاز ميگيره ، سرم پايين بردم و يه ليس به سره كيرش زدم ، صداي اوف بلند رضا دراومد و ديگه معطل نكردم و همه كيرشو تو دهنم كردم ، دستهاي رضارو روي سرم احساس كردم و با آرامش شروع به ساك زدن براش كردم ، ديگه هم رضا و هم خودم ديونه شده بوديم ، رضا سرم گرفت و بلند كرد و خواهش كرد ادامه ندم ، ازش پرسيدم چرا ؟ كه گفت داره مثل ظهر ميشه . اره داشت آبش ميامد .
بلند شدم و پشتمو بهش كردم و شورتمو درآوردم رضا ديگه از خود بيخود شده بود و با دستاش كونم ميماليد ، كنارش دوباره خوابيدم و پشتمو بهش كردمو و كونمو به كيرش چسباندم ، رضا ديگه كمرمو چسبيده بود و خودشو بهم فشار ميداد .
بهش گفتم دوست داره بيشتر ادامه بديم كه بازم هيچي نگفت ، به پشت خواباندمش و رفتم روش و كيرشو با كونم ميزان كردم و يواش روش بالا ، پايين كردم توش نرفته بود ولي رضا تو اوج بود يكم ديگه كه ادامه دادم ديدم رضا داره گر ميگيره و معلوم بود داره ابش مياد ، سريع رفتم بين پاهاش و كيرشو تو دهنم گذاشتم و ساك زدم كه فوران آبشو تو دهنك حس كردم ، رضا خيلي بي حال شده بود با دستمال كاغذي پاكش كردم و خودمم تميز كردم . زياد با هم چيزي رد و بدل نكرديم ورفتيم براي خوابيدن .
_(ادامه دارد)
     
  
صفحه  صفحه 13 از 85:  « پیشین  1  ...  12  13  14  ...  84  85  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA