ارسالها: 2517
#221
Posted: 13 Dec 2012 11:53
گی شدن حسين
سلام اسم من حسينه وقتی داستان های شما رو خوندم خيلی خوشم اومد گرچه بعضی هاش واقعی
به نظر نميومد ولی كلا جالب بود برای همين ميخوام داستان گی شدن خودم رو براتون بنويسم و
تمامش رو بر اساس اونچه كه به سرم اومد رو براتون شرح ميدم .
تا بستون اومد و من 15 ساله شدم و برای اينكه حوصله ام سر نره بابام اسمم رو نوشت كلاس شنا
تا هم الكی پولش رو خرج كنه (آخه بابام خيلی پولداره) هم مسير زندگی من عوض شه !
استاد شنای من يه مرد تقريبا 30 ساله به اسم منصور بود روز اول كه رفتم استخر بابام با منصور
تلفنی تماس گرفت و قرار شد كلاسم خصوصی و فشرده باشه تا خوب شنا رو ياد بگيرم .......
وقتی وارد استخر شدم منصور بود و يه نفر ديگه كه داشت كنار استخرو تی ميكشيد من هم رفتم با
منصور سلام عليك كردم و اون هم قرار گذاشت كه فردا ساعت 10 صبح اونجا باشم .
بعدازظهر هم رفتم و كلی مايو و عينك و... خريدم و فردا صبح رفتم استخر ...
منصور داشت چايی ميخورد به من هم گفت برو لباست رو عوض كن بيا تو آب . مايو رو پوشيدم و اومدم
تو استخر كه منصور تا منو ديد چشمهاش گرد شد و با تعجب گفت پسر تو اصلا رنگ آفتاب رو ديدی يا
نه؟؟؟
خودش هيكل برنزه و خوبی داشت و برعكس اون من توپول و سفيد بودم ...
اومد تو استخر و منو برد كنارديوار و گفت اولين كارت اينه كه نفس كم نياری چند بار نفس بگير و برو
زير آب و همينطور تكرار كن . بعدش گفت اولين درس شنا اينه كه از آب نترسی و روی آب بتونی بمونی
هر كاری كردم نشد و اون از پشت منو نگه داشت و باز هم نتونستم وقتی ديد نميشه منو برد كنار استخر
و گفت يه پات رو كنار ديوار بذار و خودت رو هل بده جلو و هم زمان دستات رو بگير جلو و تا جايی
كه ميتونی برو جلو . با اينكه آب كم عمق بود همين كارو كردم ... وقتی رفتم جلوتر ترس ورم داشت و
كلی آب خوردم اون هم اومد پيشم و از پشت بغلم كرد و سينه ام رو فشار داد كه آب از تو گلوم بپره
بيرون و بعد گفت بيا بالا تا يه سونا بريم حالت بياد سرجاش !
رفتيم تو سونا و اون بخار سونا رو باز كرد و كلی داغ شد بعد به من گفت دراز بكش تا ماساژت بدم؟
من هم دراز كشيدم كه منصور اومد كمی سينه و شكممم رو ماليد و گفت برگرد تا قولنجت رو بگيرم
منو برگردوند و شروع كرد به ماساژ دادن گردن و كولم و بعد كه رسيد به كمرم اومد رو پاهام نشست
و شروع كرد به ماليدن كمرم همينطور كه ميماليد داغی بدنش رو روی پاهام و كپلم حس كردم با اين حال
فكر نميكردم كه منظورش چيه !! يه مقدار كه كمرم رو ماليد منو بلند كرد و از پشت بغلم كرد كه قولنجم
رو بگيره چند بار منو بلند كرد و قولنجم صداش در اومد با اين حال داغی كيرش رو روی كپلم حس
كردم . وقتی كارش تموم شد گفت برو تو آب و كمی بازی كن تا من بيام بعدش اومد و منو به حالت شنا
روی آب نگه داشت و گفت مثل دوچرخه پا بزن تا بتونی كمی بری عقب و تو همون حال يه دستش زير
كمرم بود و يه دست ديگه اش زير كونم !!!
يه مقدار كه گذشت گفت امروز ديگه بسه بقيه اش بمونه برای فردا ...
آب خسته ام كرده بود و رفتم يه دوش گرفتم و يه دو ساعتی خوابيدم و بعدازظهر هم كمی با كامپيوتر
بازی كردم و شب هم بعد از شام طبق روال هميشگی بعد از ديدن فيلم گرفتم خوابيدم .
فردا صبح كه صبحانه رو خوردم ساعت 10 رفتم استخر و بعد از عوض كردن لباس ديدم منصور اومد
تو رختكنی و بعداز احوالپرسی گفت امروز آماده ای يا نه ؟
با هم رفتيم تو آب و اون هم يك دور شنا كرد وگفت حالا بايد دست وپاهات رو هماهنگ كنی منتها اول
بايد تمرين زيادی داشته باشی . اومد كنارم و از پشت كمرم رو گرفت و منو هل داد وسط آب و گفت تا
ميتونی راه برو كمی كه تو قسمت كم عمق راه رفتم اومد پيشم و گفت بايد حالت درازكش رو ياد بگيری
كه بتونی رو آب خوب حركت كنی ؟
دست هاش رو گذاشت زير كمر و باسنم گفت سعی كن حالت بی وزنی بخودت بگيری تا ترس از آب رو
فراموش كنی ... همونطور كه دستش زير كونم بود بيشتر فشار مياورد و اينو من خوب فهميدم با اين
حال پيش خودم فكر كردم بايد همين جوری باشه تا جايی كه انگشتش رو لای كونم حس ميكردم خودم
هم يه حالت خوبی بهم دست داده بود با اين حال استخر خالی بود و اون راحت ميتونست با من كار كنه.
يه 20 دقيقه بعد دستم رو گرفت و منو تو آب كشيد تا ركاب زدن رو كار كنم منتها ايندفعه منو از پشت
بغل كرد و گفت بلندت كه كردم سعی كن از دستم فرار كنی چون امكان داره كسی داره غرق ميشه تورو
بگيره و با هم غرق بشين ؟؟؟ از پشت منو سفت گرفته بود و هر چی تلاش ميكردم اون بيشتر به من
ميچسبيد و كاملا كير سيخ شده اش رو لای كونم حس ميكردم ... اون روز هم اونطوری گذشت و من رفتم
خونه ... فردا صبح كه رفتم ديدم با يه شاگرد ديگه داره كار ميكنه منصور تا منوديد يارو رو مرخص كرد
كه فرداش باهاش كار كنه / من رفتم تو آب و اون هم به من گفت كمی تمرين كن تا بيام !!
10 دقيقه بعد اومد تو استخر و يه مقدار ريزه كاری شنا كردن رو ياد داد و تا حدودی ياد گرفتم و بعدش
رفتيم سونا كه هم خستگی مون بره و هم يه مقدار
بدن مون نرم بشه منصور هم يه كاسه آب سرد ريخت كف اتاق و گفت بخواب رو زمين تا بدنت رو
ماساژ بدم وقتی خوابيدم منصور گفت پاهات الان گرفته درسته يا نه ... من هم گفتم آره چون ركاب زياد
زده بودم و اون نشست رو پاهام و شروع كرد به ماساژ پاهام از مچ پا تا رسيد به رونم و آروم ميماليد
طوری كه يه حالت خلسه ای داشتم آروم دستش رو تا روی كونم ميكشيد بعد هم دستش رو برميگردوند
پايين و همينطور ادامه داد و گفت بايد مفصل رون رو برات ماساژ بدم تا گرفته گی پاهات خوب بشه ؟
مايو رو كمی كشيد بالا و دستش رو بين رون و كونم آروم ميكشيد تا جايی كه دستش هم به چاك كونم
ميخورد هم به بيضه ام ... يه مقدار كه ادامه داد وقتی ديد من ساكتم آروم لپ كونم رو فشار ميداد و
دوباره دستش رو ميكشيد عقب !
يه مقدار كه گذشت مايو من رو درست كرد و ايندفعه از بالا كمی كشيد پايين و شروع كرد به ماساژ كمرم
و گاهی انگشت شصتش ميرفت لای كونم . من تو هپروت بودم كه نشست رو پاهام كه بالای كمرم رو بماله
بخوبی داغی كيرش رو لای كونم حس ميكردم و يه جوری ميشدم .
ماساژ كمرم كه تموم شد گفت تو هم ميتونی منو ماساژ بدی؟ گفتم باشه. منصور به پشت خوابيد طوری كه
كيرش حسابی زير مايو باد كرده بود ! بدون توجه به اون شروع كردم به ماساژ پاهاش كه اون گفت من از
مفصل خيلی شانس ندارم هميشه بايد دردش رو تحمل كنم اگه ميتونی مفصل رونم رو بمال؟
وقتی دستم رو گذاشتم بين رون و شكمش خيلی مواظب بودم كه دستم به كيرش نخوره حقيقتش يه احساس
عجيبی همراه با استرس داشتم بدنم داغ شده بود ...
تو همون حين منصور آخ و اوخ ميكرد كه من بيشتر بمالمش كمی كه گذشت بلند شد وگفت
حسين جون تو با اين هيكل چاق و گوشتی كلی بايد زور داشته باشی يه كم محكمتر بمال !!!
همينطور كه ميماليدم پاهاش رو سعی ميكرد بهم بچسبونه كه دستم به كيرش بخوره ...
ديگه مطمئن بودم كه يه نقشه ای تو كله اش داره برای همين فرداش به هوای كلاس موسيقی
نرفتم استخر تا بعدازظهر كه اون با خونه تماس گرفت و گفت حسين آقا امروز نيومد نگران شدم!
مادرم هم گفت فردا حتما ميفرستمش بياد ... ديگه مجبورا فردا رفتم استخر كه ديدم منصور با
خوشحالی اومد طرفم و گفت يعنی ما بلد نيستيم شنا ياد بديم كه بيخيال كلاس شدی ؟ بعد از بهونه
كلاس موسيقی گفتم باشه ديگه غيبت نميكنم . رفتيم تو آب و اون شروع كرد با من كار كردن يه
مقدار شنا رو ياد گرفته بودم كه ديدم ميگه تا ميتونی ادامه بده كه دست هات هماهنگ بشه راستش
خيلی سخت بود ولی اونقدر عرض استخر رو رفتم و برگشتم كه ديگه نا نداشتم ...
وقتی ديد خسته شدم گفت بيا بريم سونا تا خستگيت در بره . بخار رو باز كرد و با هم دراز كشيديم
روی تخته ها و اون برگشت طرفم و شروع كرد به ماساژ پاهام . ولی ايندفعه با پرروی دستش رو
به هوای ماساژ به كيرم ميمالوند و من كمی پس زدم كه ادامه نده ولی اون زرنگ تر از من بود و
گفت حسين جون برگرد كه پشتت رو هم بمالم و من با اكراه گفتم احتياجی نيست كه منصور منو
برگردوند و گفت پسر همه عاشق ماساژ دادن من هستن اون وقت تو ميگی نه ؟؟؟
مونده بودم چی بگم خلاصه شروع كرد به ماساژ دادن پا و رون كه اومد نشست رو پاهام و كمرم
رو ماليد و دوباره منو برگردوند و بالای سرم نشست كه سينه ام رو ماساژ بده طوری خم شد
شكمم رو بماله كه كيرش ميخورد به سرم و من بخوبی داغی و گنده بودن كيرش رو حس ميكردم
كارش كه تموم شد با دست زد به كيرم و گفت من برم روغن ماساژ بيارم تا حسابی حال كنی ؟
با يه شيشه روغن اومد و يه ذره ريخت رو كمرم و شروع كرد به ماساژ دادن ولی خداييش خيلی
حال ميداد . آروم آروم دستش رو كشيد پايين تا رسيد به پايين كمرم و به من گفت اگه زحمتی نيست
كمی مايو رو بكش پايين تر تا ماساژ رو كامل كنم من تو حس عجيبی بودم با اينكه ميدونستم منظورش
چيه ولی مايو رو كمی كشيدم پايين و اون دستش رو از كمر تا روی كونم به آرومی ميكشيد و طوری
با فشار ملايم ميكشيد كه متوجه شدم مايو رو با حركت ماساژ دستش تا زير كونم كشيده پايين !!!
ديگه با پررويی كونم رو ميماليد و چند بار هم با دستش لای كونم كشيد ...
يه بار هم انگشتش رو روی سوراخ كونم كشيد و منو برگردوند وشروع كرد به ماساژ سينه و شكم
و دستش رو آورد پايين تر و بين رون و پاهام ميكشيد وقتی ديد من حالت تسليم به خودم گرفتم مايو
رو كشيد و كمی با كيرم ور رفت ... انگار بدنم لمس شده بود و اون هر كاری ميخواست با من انجام
ميداد .. تو همون حين صدای يه نفر اومد كه منصور رو صدا ميكرد سريع خودمو جمع و جور كردم
و اون هم از سونا رفت بيرون و با يارو شروع كرد صحبت كردن و اومد پيشم و گفت حسين جون
برای امروز بسه برو خونه و فردا صبح جلوی استخر منتظرت هستم ؟؟؟
يه دوش گرفتم و رفتم خونه . همش فكر استخر و منصور بودم آخه خيلی بهم حال داده بود با اين
حال فكر نميكردم اونقدر راحت خودمو در اختيارش بزارم !
ولی خودم از اون حالت احساس رضايت ميكردم مخصوصا وقتی انگشتش رو لای كونم ميبرد دوست
داشتم همون جور بمونه ... با اينكه استرس داشتم لحظه شماری ميكردم تا فردا صبح از راه برسه !!!
صبح ساعت 10 ساكم رو ورداشتم و رفتم استخر كه منصور رو اون ور خيابون ديدم كه اشاره
ميكنه بيا رفتم پيشش و سوار ماشينش شديم و راه افتاد به من گفت امروز رو بيخيال استخر شو !
ميخوام با هم بريم خونه من تا يه ماساژ توپ بهت بدم ؟ من كاملا فهميدم منظورش چيه ولی خودمو
زدم به اون راه و گفتم مگه استخرو سونا ايرادی داره ؟ منصور خنديد و گفت نه فرقی نداره ولی
اونجا كسی مزاحم نيست و من بهتر ميتونم ماساژت بدم ...
خونه منصور تو يه آپارتمان 4 طبقه بود و اون طبقه سوم به تنهايی زندگی ميكرد . رفتيم خونه و
منصور به من اشاره كرد كه لباسم رو در بيارم و خودش رفت دو تا ليوان شربت آورد كه بخوريم
من شلوار و پيراهن رو درآوردم و با شورت و زير پيراهن نشستم تو هال كه منصور گفت شربتت
رو بخور كه شروع كنيم به ماساژ...
رفت تو اتاق خواب و منو صدا كرد كه برم پيشش .ديدم خودش لخت شده و با يه شورت منتظر منه !
تو اتاق خوابش يه تخت دو نفره بود و منصور با اون هيكل درشت و برنزه اش نشسته بود رو صندلی
تا رفتم پيشش ديدم يه شيشه روغن ور داشت و گفت حسين جون زير پيراهنت رو دربيار تا روغنی
نشه ! با شورت رفتم رو تخت و اون هم اومد پيشم و كمی روغن ريخت روی كمرم و شروع كرد به
ماساژ دادن كم كم اومد پايين تر و كمی شورتم رو كشيد پايين تر و همينطور ماساژ رو ادامه داد و
بعد با يه حالت خاصی گفت عزيزم اگه ايرادی نداره شورتت رو در بيار كه روغنی نشه من كه بدنم
از تو داغ شده بود كونم رو بالا آوردم و اون بدون معطلی شورتم رو كشيد پايين ودرش آورد بعدش
هم شروع كرد چلوندن كونم و وقتی نشست رو پاهام كه فهميدم خودشم شورتش رو درآورده ؟؟؟
داغی و سفتی كيرش رو لای كونم بخوبی حس ميكردم و اون در حين ماساژ بالای كمرم كيرش رو
لای كونم بالا پايين ميكرد ...
كمی كه گذشت منو برگردوند وشروع كرد به لب گرفتن و هی ميگفت حسين جونم تو فقط مال
خودمی !!! با اين حرفش من حشری تر شدم و اون دستش رو گذاشت رو كيرم و شروع كرد به
مالوندن بطوری كه داشتم تو آسمونا سير ميكردم همزمان كيرم رو گذاشت تو دهنش و ساك ميزد
بعد از چند ثانيه يه ذره آبم اومد و اون دراز كشيد رو تخت گفت حالا نوبت توئه عزيزم بيا يه ساك
مشتی بزن . برای اولين بار يه كير آدم بزرگ رو ميديدم خيلی داغ بود رگهای آبي رنگش بيرون زده بود .
منو بحالت 69 درآورد و همينطور كه كيرش سياه و گنده اش رو تو دهنم بالا پايين ميكردم
اون هم بيكار نبود و با انگشتش سوراخ كونم رو چرب كرده بود و بازی ميكرد تا جايی كه ديدم
انگشتش رو فرو كرد توكونم ...
يه لحظه شوكه شدم و خودم رو كشيد جلو كه منصور انگشتش رو نگه داشت و گفت عزيزم نترس
الان جا باز ميكنه ؟ كمی كه گذشت شروع كرد به عقب جلو كردن انگشتش و من هم دوباره شهوتم
بيدار شد ... وقتی انگشتش رو عقب جلو ميكرد دوست داشتم همونطوری ادامه بده ...
بعداز چند دقيقه از زير تخت سه تا خيار در آورد كه اندازه هاش با هم فرق ميكرد اول كوچيكه رو كه
كمی از انگشتش بزرگتر بود چرب كرد و به آرومی تو كونم فشار داد /
كمی درد داشت ولی بعد از چند لحظه دردش رفت و اون شروع كرد به عقب جلوكردن ...
يه بالش گذاشت زير شكمم تا حالت قنبل بگيرم و اون خيار بعدی رو كرد تو كونم كه سوزش بدی داشت
ولی منصور خيارو آروم آروم فشار داد تو كونم تا قشنگ كونم جا باز كرد .
فشار رو وقتی حس كردم كه خيار آخری رو كرد تو كونم ... شايد باورتون نشه اما يه لحظه تمام عضله
پاهام و رونم قفل شد بطوری كه سريعا خودمو پرت كردم جلو و برگشتم كه ديدم منصور ميخنده !
گفتم چيكار ميكنی خيلی درد داره كه با خنده گفت آخه اين يكی رو يادم رفت چرب كنم ؟؟؟
منو دوباره به حالت قنبل خوابوند و اين دفعه كمی كونم رو ماساژ داد و دوباره خيار قبلی رو كرد تو
كونم و عقب جلو كرد تا جايی كه گفت حسين جون ايندفعه حسابی چربش كردم و خيار رو آروم در سوراخ
كونم گذاشت كمی ترس تو بدنم مونده بود كه منصور گفت كونت رو شل كن تا حسابی لذت ببری !!
خلاصه كنم كه خيار رو با حوصله كرد تو كونم و آروم عقب جلو ميكرد كمی كه گذشت دردش بر طرف
شد ولی كونم هنوز داشت ميسوخت ... با يه دستش هم كيرم رو گرفت و شروع كرد به مالوندن ...
با اينكه درد داشتم ولی با دست چربش كه كيرم رو ميماليد خيلی حال ميكردم /
كيرم حسابی راست شده بود كه منو به همون حالت قنبل كمی بلند كرد و خيارو مياورد بيرون و دوباره
ميكرد تو كونم .. وقتی خيار رو از تو كونم درمياورد حس ميكردم چيزی از بدنم كم شده ...
همونطور كه ادامه داد ديدم اين دفعه دردش بيشتر شد برگشتم و با تعجب ديدم كيرش رو كرده تو كونم!
مونده بودم چكار كنم و يا چی به منصور بگم كه ديدم با خنده گفت اين ترس داشت پسر... من متخصص
كون كردن هستم خودت هم باورت ميشد كه كير به اين خوشگلی بره تو اين كون نازت ؟؟؟
تو همون حالت كه داشت آروم آروم عقب جلو ميكرد خايه منصور ميخورد به خايه من و يه لذت خاصی
داشت (اين رو از اونايی كه كون دادن بپرسين خيلی حال ميده) بعد از اون منو خوابوند و بالش رو از
زير شكمم ور داشت و كاملا درازكشم كرد و شروع كرد به تلمبه زدن سرعتش رو كمی زياد كرد و يه
لحظه يه آهی گفت و كونم داغ شد ... كاملا آب كيرش رو ريخت تو كونم و كيرش رو درآورد و با دستش
محكم زد به لپ كونم و رفت دستشويی ...
من برگشتم به پشت و چشمم به خيار و روغن افتاد فكرشم نميكردم يه روز كون بدم انگشتم رو كردم تو
سوراخ كونم آب كير منصور از كونم ميريخت انگار با ليوان ريخته بود بوی ترشی بخصوصی ميداد ...
سوراخ كونم كمی باز شده بود ولی هنوز سوزش داشتم انگار سمباده رو سوراخ كونم كشيده بودن تو
همين حين منصور اومد و گفت نميری خودت رو بشوری ؟؟؟
رفتم دستشويی خودم رو شستم و اومدم تو اتاق و ديدم منصور دراز كشيده و داره منو نگاه ميكنه !!!
نشستم رو تخت و به منصور گفتم اگه بابام بفهمه كار دستت ميده ... اون هم با خنده گفت حسين جون
نكنه ميخوای بری همه جا جار بزنی كه كون دادی ؟؟؟ گفتم نه ولی خودت ميدونی كه بابام از اون
كله گنده هاست ! منصور منو بغل كرد و گفت پسر اولين روز كه ديدمت با خودم گفتم حيف اين پسر چاق
و سفيد نيست كه اين كون گنده رو ازش كار نكشه دومش اينكه وقتی اومدی كه باهات شنا كار كنم خودت
هم راضی بودی درسته ؟؟؟ چون هر چی دستماليت ميكردم بيشتر خوشت ميومد و من مطمئن بودم كه قبلا
سابقه اين كارو داشتی حالا راستش رو بگو قبلا دستماليت كردن يا نه ؟ من هم در جواب گفتم كه اولين
بار بود كه كون دادم ولی قبلا با پسر خاله ام كه دوسال از من بزرگتر بود و درمالی ميكرد برای همين
تونستی منو بكنی حالا با اين كونم كه داره ميسوزه چيكار كنم !
منصور با خنده گفت حسين جون سوراخ كون عين جورابه وقتی با حوصله گرم و چربش كنی قشنگ
باز ميشه و بعداز اينكه كارت تموم شه دوباره برميگرده به حالت اولش تو هم غصه نخور سوزشش
كونت هم ميره در عوض اگه سوراخ كونت رو عادت بدی اون سوزش از بين ميره و جاش رو لذت
ميگيره !!! كمی با كيرو كونم بازی كرد و دوباره كيرش راست شد منتها ايندفعه گفت چون بار اول بود
كه كون دادی دفعه بعد حال ميكنيم ولی اگه ناراحت نميشی كمی برام ساك بزن تا دوتائی حال كنيم...
منصور دراز كشيد و من رفتم سراغ كيرش ... فكر كنم طولش12 يا 13 سانتی بود و كلفتيش 4 سانت..
رگ كيرش باد كرده بود و كله كيرش قرمز خون بود آروم كله نرم كيرش رو كردم تو دهنم و شروع
كردم به ميك زدن و گاهی هم بغل كيرش رو ليس ميزدم كه منصور گفت حسين جون تا جائی كه جا داره
بكن تو دهنت ... چند دقيقه ای ساك زدم كه ديدم آبش اومد و دهنمو كشيدم كنار چون خيلی ترش مزه
بود ... وقتی كارش تموم شد منو رسوند فرمانيه و من رفتم خونه .
وقتی رفتم خونه مادرم منتظرم بود تا رسيدم گفت حسين جان من با سميه (خاله ام)ميرم بازار برات
ناهار درست كردم اگه دير اومدم خودت غذا رو داغ كن بخور /
مستخدم ما هم با مادرم رفت ... من هم سريع رفتم حموم و وان رو پر آب كردم و دراز كشيدم تو وان/
كمی با كيرم بازی كردم تا راست شد و شروع كردم به جق زدن ديدم اينجوری حال نميده يه انگشتم رو
كردم تو كونم و عقب جلو كردم كه يه دفعه ياد خيار افتادم همونطور لخت رفتم آشپزخونه و در يخچال
باز كردم چند تا خيار گنده بود كه جور در نميومد چند تا هويج ورداشتم و رفتم تو حموم كمی با روغن
چربشون كردم و كوچيكه رو آروم فشار دادم تو كونم و آروم عقب جلو ميكردم ولی بازهم لذت كير رو
نداشت از حموم اومدم بيرون خودمو خشك كردم و رفتم اتاق و در رو از پشت قفل كردم و نشستم رو
فرش و شروع كردم هويج بزرگتر رو كردم تو كونم ولی خيلی سفت بود نرمی كير رو نداشت با اين
حال كمی درد داشت . مونده بودم منصور چه جوری خيار به اون بزرگی رو كرده بود تو كونم ؟
تو همون حال كمی جق زدم و آبم اومد ... وقتی كارم تموم شد هويج ها رو انداختم بيرون و خودمو
شستم / بعدازظهر مادرم اومد و من نشسته بود پشت كامپيوتر داشتم بازی ميكردم كه ديدم كلی خريد
كرده و با ذوق داره تعريف ميكنه ... ساعت 7 غروب بود كه منصور زنگ زد به گوشيم كه فردا
صبح ساعت 10 جلوی استخر منتظرتم و من هم قطع كردم . صبح كه صبحونه رو خوردم راه افتادم
به طرف استخر ايندفعه چشمم به دنبال منصور بود كه ديدم همون جای ديروزی منتظرمه ؟؟؟
رفتم تو ماشين نشستم و منصور راه افتاد بطرف خونه اش ...
وقتی رفتيم تو خونه خيلی عادی تمام لباس حتی شورتش رو درآورد و به من هم اشاره كرد كه لخت
بشم . لباس رو كه درآوردم به منصور ماجرای حموم رو تعريف كردم و اون هم با خنده گفت پسر جون
اول بايد خيار رو كمی گرم كنی كه مثل كير نرم بشه بعد هم سوراخ كونت رو بايد با روغن چرب كنی تا
اذيت نشی بعدش هم من كه نمردم و منو بغل كرد و شروع كرد به بوسيدن لپ و گردنم و بعد هم شروع
كرد به لب گرفتن كه من اصلا خوشم نيومد ولی اون لبهام رو ميك ميزد ...
منو رو تخت خوابوند و شروع كرد به ليس زدن سينه و شكمم و رسيد به كيرم . كيرم رو كرد تو دهنش
و با حوصله ساك زد تا كيرم بلند شه (تقريبا 7 سانتی ميشد) همزمان يه انگشتش رو كرد تو سوراخ كونم
و عقب جلو كرد. تو اون لحظه كه يه انگشتش تو كونم بود و داشت كيرم رو ساك ميزد داشتم از خوشی
ميمردم ولی طولی نكشيد كه منو برگردوند و دوتا انگشتش رو كرد تو كونم و حسابی عقب جلو كرد كه
سوراخم آماده شه ... وقتی دو تا انگشتش رو درآورد يه خيار كرد تو كونم و گفت من نگهش ميدارم تا
جا باز كنه خودش هم برگشت و كير سيخ شده اش رو گذاشت تو دهنم و من تو اوج شهوت كيرش رو
ميك ميزدم تا اينكه كيرش رو از تو دهنم درآورد و منو به حالت قنبل قرار داد و خيلی آروم كله نرم كيرش
رو فشار داد تو كونم كه دردم گرفت و اون دوباره تكرار كرد . چند بار كه كله كيرش رو كرد تو و درآورد
تا كونم جا باز كنه يه دفعه كيرش رو فشار داد و تا نصفه كرد تو كونم كه كمی كمرم تير كشيد ولی چند
لحظه نگه داشت تا كونم عادت كنه همچين كه خيالش راحت شد شروع كرد به تلمبه زدن ... ديگه سوراخ
كونم باز شده بود و اون راحت عقب جلو ميكرد و گاهی هم كيرش رو درمياورد و دوباره ميكرد تو كونم
تا اينكه سرعت تلمبه زدنش زياد شد و آبش اومد منتها اين بار آبش رو كاملا ريخت تو كونم و تكون
نخورد تا كيرش بخوابه وقتی كيرش خوابيد شروع كرد با كير من جق زدن تا اينكه آب من هم اومد و دو
نفری رفتيم حموم يه دوش گرفتيم ومنو رسوند سر كوچه مون /
وقتی رفتم خونه رو تخت دراز كشيدم و همش تو اين فكر بودم كه چه جوری شد كه تو چند روز كونم رو
به باد دادم البته پسرخاله ام چند بار منو دستمالی كرده بود ولی تو كونم نكرده بود...
دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
ارسالها: 2517
#222
Posted: 14 Dec 2012 11:56
پیرمرد کونی در مسافرخانه
من 30سالمه وای خاطره بر میگرده به سال 80 زمانی که من از سربازی تر خیص شدم من خدمت خاش بودم وبرای گرفتن کارت پایان خدمت باید میومدم زاهدان وقتی رسیدم زاهدان ساعت 3 بعد ظهر بود ونتونستم برم کارتمو بگیرم رفتم یه مسافر خونه پیدا کردم که یه دونه اطاق دیگه بیشتر نداشت خلاصه من اطاقو گرفتم دو تخته بود وصاحب مسافر خونه هم گفت به این شرط بهت میدم که اگه کسی دیگه هم اومد بیاد اونجا
منم گفتم اشکالی نداره خلاصه شب شد ومن رفتم بیرون شام گرفتم واومدم مسافر خونه وخوردم که در حین شام خوردن دیدم در میزنن پا شدم درو باز کردم دیدم صاحب مسافر خونه هست با یه اقای مسن تقریبا 60
ساله اومد ومعریفش کرد ورفت.
خلاصه ما با این بنده خدا شروع کردیم به حرف زدن تا اخرای شب که دیگه من خابم برد نصفه شب پا شدم برم دستشویی دیدم در اطاق بسته هست برا همین میخاستم از پنجره برم اخه پنجرش زیاد ارتفاع نداشت دیدم از سر صدای من این اقا بیذار شد گفت چیکار میکنی گفتم میخام برم دستشویی گفت من کلیدو برداشتم که نصفه شب کسی نیاد تو اطاق پا شد درو باز کرد ومن رفتم دستشویی وقتی اومدم دیدم این اقا رو تختش نشسته کولرم روشن بود واطاق حسابی یخ کرده بود گفت پسرم این استخونای من گرفته بیا قلنچ منو بشکون منم بدون هیچ سوالی رفتم واز پشت گرفتمش وقلنچشو شکستم گفت یه بار دیگه هم انجام بده دفعه دوم دیدم یه دفعه دستشو از پشت اورد وکیر منو گرفت من که دو سال سر بازی بودم وحسابی کف کرده بودم این کیر من مثه دسته بیل صاف شد گفت بیا سرم بکن توش من زبونم بند اومده بود گفت حاج اقا بی خیال بابا گفت نه پسرم بیا از یه طرف میترسیدم از یه طرفم کیرم صاف شده بود خلاصه شلوارشو کشید پایین دیدم یه کون صاف وبی مو رو تخت خابوندمش ویه تف جانانه انداختم سر کیرم گذاشتم دم سوراخش اول یه کم با سوراخش بازی کردم بعد یه کم سرشو هل دادم تو دیدیم نالش در اومد گفت وای چقد درد داره ولی بکن توش میخام حس کنم کیرتو منم تا ته فشار دادم توش که نفسش بند اومد اخه کیر من هم کلفته هم بلند چون تو بعضی از سکس هام که با جنده ها داشتم منجر به پارگی رحم طرف شده خلاصه از داستان پرت نشیم این یارو همش میگفت بکن وای بکن خلاصه من یه 15 دقیقه تو کون این تلمبه میزدم که ابم اومد وهمشو داخل کونش ریختم بعدش بی حال افتاد رو تخت چند دقیقه گذش دیدم یه سطلی اورد وکیرمو شست وبرام ساک زد اونم چه ساکی شاید باورتون نشه ولی از یه جنده کار درست بهتر ساک میزد دوباره کیرم حرکت کرد ودیدم خودش به پشت خابید وگفت بیا بزن توش منم بدون هیچ سوالی رفتم پشتش ولی چون یه کم کونش گندهبود نمیشد سفت بکنمش بنابراین طاقباز خابوندمش وپاهاشو گذاشتم سر شونه هام ودوباره تا دسته جا کردم اونم از شدت کیف همش میگفت بکن منو جرم بده خلاصه یه 15 دقیقه دیگه کردم ودوباره ابمو خالی کردم داخلش بعد از چند دقیقه باز دوباره اومد کیر ما را راست کرد منم دیدم این ول کن نیس میخاد تا صبح رست ما را بکشه بنا براین دفه سوم که میخاستم بکنمش زیاد تف نزدم برای همین به سختی رفت تو کونش که دردش اومد منم یه 15 دقیقه دیگه خشکه کردمش که دوباره ابم اومد وریختم داخل کونش دیگه نا نداشتم که راه برم اونم گفت خسته شدیم برا امشب بسه وگرفتیم خابیدم که صبح شد گفتش کارت چیه اینجا گفتم میخام کارتمو بگیرم گفت برو ولی شب باز بیا همین مسافر خونه منم قبول کردم بعدش یه 10 هزار تومن بهم داد وگفت این دستمزد کار دیشبت منم خیلی خوشحال شدم چون واقعا به پولش احتیاج داشتم پولم کم بود ما پولو از این گرفتیم واومدیم لشکر تا ظهر کارتمو گرفتم واز اونجا هم سوار اتوبوس شدم واومدم شهر مون
دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
ارسالها: 2517
#223
Posted: 15 Dec 2012 15:37
گاییده شدن با دوکیر کلفت
حقمه هرچی بیاد سرم خودم مقصرم خود خودم باید هم کونم جرخورده باشه و تو این وضعیت نتونم تو دستشویی بشینم و باید تا آخر مسافرت از درد کونم دراز بکشم تا برگردم به ایران .
تا به حال اگر دوست داشتین با دو کیر همزمان حال کنین بگردین آدم مناسب پیدا کنین نه دوتا سیاه پوست فرق نمیکنه افریقایی باشن یا نباشن با سیاه ها سکس کردن یعنی من که ترکیدم راستش آمدم ارمنستان و خوب توایران نمیشه باهمه سکس کرد و بیشتر کسانی که دوست داریم سکس کنیم از ترس آبرو یا مامور درآمدن جلو نمیریم واین بود که ارمنستان را برای سفر انتخاب کردم هم ارزانتر از کشورهای دیگر است هم رابطه ای خوبی با ایرانیان دارند سوییت گرفتم که در هتلی است که سوییت برای هر شبی ده دلار پرداخت کردم هفتاد دلار برای هفت شب که راحت باشم که اگر خواستم مهمان بیارم راحت باشم من در ایران شیشه مصرف میکنم که بشدت در ارمنستان سر این مواد زندانی های طولانی و برخورد بدی میکنند و از این رو پنج گرم را داخل کفش هایم جاساز نمودم و برای کشیدن آن هم با زیرکی خاص خود و کار روی آن لوله ای یک پایپ را طوری که سه تا شکستم تا توانستم بصورت خودکار یا روان نویس داخل جیب خود ببرم و به سرش احتیاج نبود و نشستم و یک گرمشو کشیدم چنان حالی داشتم که نگو ونپرس رفتم بیرون و به تاکسی گفتم به کلوپ گی ها منو ببره و در مقابل دیسکو پول تاکسی رو دادم و داخل شدم و یک ساعتی بعد مرد خوش اندام سیاهی آمد و مقابل من نشست و کمی با زبان شکسته انگلیسی و فارسی حرف زدیم کیرم به زبان که بدرستی بلد نیستیم طرف که من فکر میکردم یک نفر است و برای سکس با من در خانه ای که در بیرون از شهر هست قرار میگذارد و من پرسیدم میشه کیرتو ببینم و اون آمد اینطرف و سمت من دوتا از دکمه های شلوارشو باز کرد و شورت پا نداشت یا از بس بزرگ بود سرش بیرون بود نمیدانم چون از لای زیپ کیر سیاهشو انداخت بیرون وای دستمو بردم و گرفتم و کمی کیرشو فشار دادم تو دستانم و باخودم گفتم ای ولا کیر به این میگن سامان برگ برنده ات آس رو کرد شانس بهت و باهم راهی شدیم و داخل خانه پیکی ویسکی تعارف کرد که من نخوردم و اون دوتا خورد و آمدیم رو تخت و لخت شدیم و من کیرشو گرفتم بدهانم و برایش تا میلم کشید ساک زدم خیلی همچین کیر بزرگ و کلفتی که باخودم میگفتم از بس یزرگه فکر کنم نصفش بیرون بمونه و همین هم بود و یک سومش بیرون مانده بود و من نوک سر کیرش بارها به انتهای کونم میخورد و من از درد تکانی میخوردم و آخی میگفتم وقتی کاندوم کشید روی کیرش و من سوراخمو چرب کردم اونم یواش یواش کرد داخل و مشغول به کردن کونم شد و منم با این که کیرش کلفت بود و حال هم میکردم تازه فهمیدم از بس تو کونم هرچی شده جای کیر کردم توش باز و کمی که کرده بود کمتر از اولش لذت داشتم ولی داشتم و حس میکردمش و اون در حین کردن گاهی انگشتشو تودهانم میاورد ومن مثل کیر میخوردم و یه بار آبش روی سوراخ کونم روی لپ کونم ریخت داغ بود و با دستمال پاک کرد و کمی مالید و دوباره من مشغول خوردنش شدم و ساعت سه نیمه شب نزدیک بود داخل اتاق یک نور کم از آباژور روی تخت بود که تو مدل لب تخت مدل سگی بودم و اونم داشت روان راحت جلو وعقب میکرد یک موقع مرد سیاه دیگری از پشت سرم کیرشو که نیمه شق بود را به لپ و صورتم مالید که من برگشتم و دیدمش نمیدونستم که دونفر هستن و بعد وقتی تو هتل پرسیدم گفت یکی از خدمه میشه دونفر و اونم بیچاره گفته بود من متوجه نشدم و درآن حال بودن یکی هم در دهانم بد نبود چون حس سکسی داشتم و برایش ساک زدم و دوبار باهم جابجا و تعویض میکردند جاهاشون رو و من باهردو کم و بیش حال میکردم تا دومی هم آبش آمد و داخل کاندوم ریخت و بعد هردو کمی استراحت کردند و من در این موقع کونمو با روغن و انگشتانم بیشتر چرب کردم و حسابی باز شده بود تا اولی آمد وبرایش ساک زدم و او خواست برویم در حمام و در آنجا آب گرم از روی زمین ردمیشد و گرمای دلچسبی داشت و او کف حمام خوابید و گفت که من روی کیرش بیایم و من نشستم و مدتی خودم روی کیرش بالا و پایین میکردم تا بعد اون کمی خودش تلمبه میزد و کمی من و کمی اون تا منو توبغلش نگه داشت و لب تو لب باهم شدیم و محکم منو در دور دستان خودش نگه داشته بود که اگر کمی بیشتر فشار میداد لای دستانش من آب لمون میشدم و دومی از کنار کیر دوستش کیرشو با فشار داخل کونم کرد و من از درد کیرش که نعره میزدم و از حال رفتم و کمی بعد بهوش آمدم درد یا سوزش کمتری بود اما هردوکیر مماس هم داخل کونم بالا و پایین میشدند و من نه درد نه حالی که ببرم فکر کنم هیچ نمیفهمیدم باز از درد شدید که نمیدونم از چی بود از حال رفتم و نمیدونم چه مدتی توحال نبودم و تنها یادمه هردوشون از پشتم درآورده بودند و داشتند جلوی من با دستشون جلق میزدند و من دهانم باز بود ولی رمق نداشتم و سرم روی زمین و کف حمام ولو بودم و آب اولی روی صورت و کمی هم رو دهانم ریخت و من دیدم دومی یا همون نفر اول اولی کیرشو آورد و در حین بی رمقی لامصب کرد تو حلقم و ناگهان احساس خفه گی بمن دست داد آبش با فشار به درون نای میریخت و من نفسم بالا نمیامد و اوهرچه بود ریخت تو و هنوز کارش تموم نشده بود که احساس کردم انگار از پشتم کسی کشید بیرون که ناگهان دوتا کیر دیگری که ندیده بودم و بی حال بودم از دوطرفم آمدند بیرون و یا دستشون جلق میزدن و آبشون رو روی صورت و دهانم خالی کردند و سکس پایان گرفت نمیدونم ساعت چند چشمانم را بستم همون جا خوابم برد اما ساعت یک ظهر بسختی از کف حمام برخاستم بدنم نای ایستادن نداشت خواستم شاه رگ خودم رو بزنم ولی ترسیدم از گناه های کبیره و دوش گرفتم اما باحالتی از درد گریه ام درآمد و فکر کنم راننده تاکسی فهمید که کونم پاره شده ودرد زیاد نمیتونم روی کونم بشینم و تو سوییت که شدم لخت مادرزاد گرفتم تا فردا صبحش خوابیدم الان 4 روزه که اینجام و دوروز دیگه خداکنه بتونم بشینم تو صندلی هواپیما که برگردم به ایران .
دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
ارسالها: 2517
#224
Posted: 16 Dec 2012 13:47
آغاز سكس اينترنتي
من 34 سالمه و اي داستاني كه براتون مينويسم مربوط به دوران دانشجويي منه . 12سال پيش بود كه شوق نصب ويندوز و نصب برنامه ها رو داشتم ترم سوم رشته كامپيوتر بودم يكي از دوستام مغازه فروش قطعات داشت گاهي پيشش مي رفتم تا يه چيزايي ياد بگيرم خلاصه اون روزي كه من براي اولين بار فهيمدم توي اينترنت ميشه دوستاي سكسي پيدا كرد روز رفتم مغازه دوستم سرش شلوغ بود و 3-4 تا سيستم بايد ويندوز و برنامه هاشو نصب ميكرد خلاصه منم كمكش كردم يكي يكي برنامه ها نصب كردم ساعت 9 شب شده بود رفت توي اينترنت و ياهو مسنجر باز كرد بعدها فهميدم كه چت ميكرد يه زن فيليپني بود دوستم به انگليسي تايپ ميكرد اونم سينه هاشو و بعد كسشو نشون ميداد و ميماليد خيلي خوشم اومد تصميم گرفتم منم اينكار بكنم راستش تا اون موقع من فكر ميكردم فقط ياهو مسنجر واسه ايميل لازمه.
بعد كه اومدم خونه رفتم توي اينترنت و همونحجوري كه دوستم گفته بود توي چت روم . خلاصه بعد از چندين سال چت با گي و سكس همه چي آشنا شدم با يه پسر از شهرمون آشنا شدم كه توي وبكم كونشو نشونم ميداد كون نازي داشت ديگه كارم شده بود هرشب چت كردن با اون و چندتا دوست اينترنتي ديگم . بالاخره منم وب كم خريدم اون شب كه اون دوستم وب از كونش ميداد منم از كيرم وب دادم خيلي خوشش اومد خلاصه بعدش بيشتر آشنا شديم و قرار گذاشتيم و بالاخره تلفن ازش گرفتم و يه روز رفتم خونشون . كسي نبود يه كم چت كردم تون از كونش وب ميداد منم لخت شدم و از كيرم بعد كه حشري شد كامپيوتر خاموش كرديم و رفت يه كرم اورد يه كم كيرمنو ساك زد منم با كونش ور رفتم بعد دمر خوابيد يه كم كرم زدم و بعد از كمي ماليدن دم سوراخش واشد منم كيرم كردم تو بعد از چند تا تلمبه زدن آبم اومد آبمو ريختم روي كونش . اون هنوز ارضا نشده بود بازم ميخواست بكنمش اما من خالي شده بودم رفتم حموم بعد از كمي بازي كردن دوباره كيرم شق شده و كردمش خيلي كيف ميكرد امام من كه ديگه آب نداشتم فقط به خاطر حال دادن به اون ميكردمش . خلاصه ارضا شد بعد از اون با چند نفر ديگه هم اينجوري سكس كردم . يكي از اينها آنقدر كيرش سفيد بود كه هوس كردم واسش ساك بزنم تا اون موقع به كون دادن فكر نركده بود بودم و بدم مي اومد كون بدم ولي اون لحظه حس كردم دلم ميخواد به اون بدم ولي از اونجايي كه با تمام كساني دوست ميشدم كه كون ميدن .اون هم اهل كردن نبود فقط به خاطر لذت بردن من يه كم كيرشو ماليد لاي كونم حس خوبي داشتم
تا امروز كه نتونستن كسي رو پيدا كنم كه كير سفيد و بدن قشنگي مثل دون داشته باشه ولي اميدوارم پيدا كنم و يه سكس دو طرفه خوب داشته باشيم .
دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
میهمان
ارسالها: 2517
#225
Posted: 19 Dec 2012 23:55
یه شب با دوست یکی از دوستام که از شهرستان اومده بود رفته بودیم بیرون.پسره خیلی خشگل بود عین مایگل اسکافیل.چشای رنگی و سفید وتپل.حدودا ۱۸ ساله.خیلی دوس داشتم باهام حال کنه.متوجه شد و کل شب رفتیم تو نخ هم و از تفریح که برمیگشتیم بهش تعارف زدم شبو بریم با من و فرتی قبول کرد.خلاصه اومیم خونه و بابا و مامان مهمونی بودن.گفت میشه دوش بگیرمو رفتو وسایل شیو دادمو اومد بیرون ولباس راحتی دادمو و رفتم تو نخ تنو بدنش. چای و پذیرایی گذاشتم واسشو منم بوی دودو ذغال میدادم رفتم دوش کرفتمو تمیز کردم.اومدمو با هم یکو پلی استیشن بازی کردیمو تو نت چرخیدیم .من تو اتاق تخت ۲نفره داشتم.شبش روابطمون صمیمی شدو به شوخی اینا رفتم زیر پتو اون.حرارت بدنشو حس میکردم عجیب مخم گوزیده بود.دلم میخواست یه کاری بکنم اما نمیشد ،دمر دراز کشیدو منم دمر شدم و زانو رونمو گذاشتم رو کون تپلش ،بعد چند ثانیه دیدم دستشو برد سمت کیرمو شروع کرد به ماساژ کیرم و منم ذوق زده دستمو کردن تو شلوارکو شرتشمو کون فوق العادشو میمالوندم اونم همسو با من دستشو برد تو شرتمو کیرمو میمالوند انگشتمو خیس کردمو کردم تو سوراخش اونم دست برد سمت سوراخم و انگشت میکرد خلاصه پا شدیم از جامونو لبمو بوسید.بخدا لبش از لب دخترا باحالتر بود.در اتاقمو قفل کردمو لخت شدیم.بعد یکم بغلو با کیرش بازی کردمو گفت دیوانه کونت شدم دمر خوابیدمو پشتمو کامل بوسید و اومد روقمبل هام واقعا هم کونو بدن من کم نداشت ازش،کونمو که تمیز کرده بودم شروع کرد با انگشت سوراخمو باز کردو زبون میزد سوراحمو.رو هوا بودم خیلی لذت داشت منم در همون حال که کنارم نشسته بود با کیرش بازی میکردم ک پیش اب لزجش میومد.اومد رومو با اب لزجش کونمو آغشته کردو آروم گذاشت تو کونم .درد زیادی نداشتم کامل کرد تو کونمو چند ثانیه روم دراز کشیدو خیلی رمانتیک کونمو میگایید منم کیرم زیرم شق بودو داشت آبم میومد. خیلی حال میداد.کم کم تند شد تلمبه هاشو آبشو ریخت رو کمرم.که کاش میریخت تو کونم.
پشتمو تمیز کردو اومد کنارم دراز کشید و از اینکه خیلی حال کرده میگفت.من هنو دمر بودم.دستشو برد سمت کیرم که رو تخت ارضا شده بودم.تمیز کرد منو ور رفت تا دوباره شق شدم.دمر خوابیدو سوراخش که تغریبا باز بودو تف مالیدمو بازترش کردم کیرمو کردم تو کونش خیلی کون قشنگی داشت ،یکم دردش اومد چون کیرم کلفتو بزرگه منم بعد کلی تلمبه زدن آبم اومد.و ساعت حدود ۳ بود که گرفتیم خوابیدیم.صبح ساعت ۹ پا شدیمو بابا مامان رفته بودن که صبحانه خوردیمو با شوخی و خنده با هم ور رفتیمو افتادیم و رفتیم حموم و اونجام بحالت ایستاده واسه هم ساک زدیم.۴روز اومده بود شهرمون و حتی یه شبم خونه اون دوستم که مهمونش بود نرفتو هر شب با حالتهای مختلف همو خوردیمو کردیمو لذت بردیم.
ویرایش شده توسط: afshinooo
ارسالها: 2517
#226
Posted: 20 Dec 2012 12:10
کون دادنم به پسر عمو
داستان سکس با پسر عمو .
من 21 سال دارم یه روز که خانوداه عموم می خواستن برن مسافرت عموم بهم زنگ زد و گفت که شب برم پیش پسرعموم . اسمش میثم هست 20 سال داره . منم که از خدام بود قبول کردم . قبل اینکه برم خونه عموم رفتم حموم و موهامو زدم و لپ تابمو برداشتم و رفتم اونجا . ساعت 2 بعدظهر بود که رسیدم اونجا . بعدظهر با پسرعمو نشستیم و چندتا عکس سکسی نگاه کردیم . تو حین نگاه کردن عکس من دستمو می کشیدم رو کونم تا پسر عموم بدونه که دوس دارم باهام سکس کارکنه و نمیومد جلو . بعد چند بار به بهانه های مختلف شلوارمو کشیدم پایین تا کونمو ببینه و حشری بشه ولی فایده ای نداشت حتی چندبار شلوارمو کشیدم پایین و بهش گفتم ببین چیزی رو کونم هست که دست کشید و گفت چیزی نیست وقتی دست می کشید خیلی دوس داشتم الان بپره بهم و نپرید . تا شب من همش دست رو کونم می کشیدم تا بیاد جلو ولی نیومد . تا اینه شب شد و خواستیم بخوابیم . من از پسر عموم خواستم رو زمین بخوابیم که اونم قبول کرد . وقتی برق ها خاموش شد من شلوارمو تا زانو کشیدم پایین و پشت کردم به اون و یواش یواش بهش نزدیک شدم و بهش چسبیدم ولی کاری نکرد بعد شروع کردم باهاش حرف های سکسی زدم که شاید حشری بشه و یبیاد بزاره کونم ولی فایده ای نداشت یکم نگذشته بود که میثم گفت شلوارتو کشیدی پایین گفتم آره گرمه گفت چه برقی می زنه گفتم آره با کرم موبر موها رو زدم گفت این کون دخترا شده گفتم قابلی نداره و خودمو چسبوندم بهش اونم چسبید بهم بعد گفت گرممه گفتم لباساتو در بیار تا خنک بشی اونم درآورد گفت شرتمو هم در بیارم گفتم آره . بعد چسبید بهم و با دستش می کشید رو کونم که چه حالی میداد کیرشو هم می مالید رو کونم بعد چند دقیقه نشست رو دو زانو و گفت بیا برام بخور . راستش من کون زیاد داده بودم ولی تاحالا نخورده بودم که بهش گفتم نه بکن گفت اگه نخوری نمی کنم منم که خیلی دوست داشتم بکنه گفتم باشه ولی برو با آب و صابون تمیزش کن که اون هم رفت و سریع برگشت منم شروع کردم به ساک زدن که دیدم زیاد بد نیست و خوشم هم اومد داشتم ساک میزدم که میثم دست گذاشت روسرم و گیر کلفتشو تا حلقم فرو کرد داشتم خفه می شدم . دوباره شروع کردم به خوردن که دیدم چند قطره آب کیرش ریخت تو حلقم مزش خوب نبود بد هم نبود بعد گفت برگرد منم برگشتم و چهار دست و پا وایسادم کیر کلفت و درازشو گداشت رو کونم و فشار داد ولی از بس بزرگ بود تو نرفت که کیرشو آورد و گفت بخورم و خوب خیسش کنم منم کردم بعد دوباره گذاشت رو سوراخ کونم و اینار بیشتر فشار داد و کیر کلفتشو تا آخر کرد تو کونم داشتم از درد میمردم که شروع کرد به تلمبه زدن چندتا تلمبه که زد درد هم کمتر شد و حال میداد تند تند تلمبه میزد که کیرشو درآورد و گفت که یکم بخورمش و خیسش کنم منم که از خوردن خوشم اومده بود خوردم و دوباره کرد تو کونم و تلمه زد ولی اینبار خیلی تند تر زد درد داشت و خیلی حال میداد . بعد حدود 8 دقیقه گفت بلند شو . بلند شدم که دراز کشید و گفت یکم بخور و بعد بشین روش منم خوردم بعد نشستم . نشستن درد داشت ولی کیف داره بعد چند دقیقه از شانس بدم دیدم آبم اومد و ریخت رو پسرعموم . دیگه حال نمیداد که به میثم گفتم دیگه بسه که اون قبول نکرد و گفت دراز بکش رو زمین . دارز کشید و یه بالش گذاشت زیر شکمم تا کونم یکم بلند بشته تا راحت بره تو . دوباره کیرشو فرستاد تو و شروع کرد به تلمبه زدم که بعد چند دقیقه آبش آومد و ریخ رو کونم . رفت کیر درازشو با دستمال پاک کرد و اومد گرفت خوابید و منم خوابیدم که بعد 1 ساعت اومد و از خواب بیدارم کرد . گفتم چیه گفت برام ساک بزن گفتم بزار برا فردا گفت نه الان . خلاصه براش ساک زدم و رفت خوابید روم و کیرشو فرستاد تو کونم که بعد 20 دقیقه آبش اومد و آبشو ریخ تو کونم . فرداش هم دو بار منو کرد که یک بار کامل آبشو ریخت تو دهنم . از اون شب بود که پسر عموم دیگه ولم نمیکنه و هر دو روز یبار میاد منو میبره و میکه . چند بار هم با دوستاش منو کردم .حالا پشیمونم که چرا اون شب اون کارو کردم که حالا پسرعموم و دوستاش ولم نمیکنن .
دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
ارسالها: 2517
#228
Posted: 27 Dec 2012 19:37
پایانه حمل ونقل تریلرها
حوصله ام سر رفته بود سوار موتورم شدم هندفری زدم گوشم و را افتادم تو خیابون همین جوریکه میرفتم اهنگ گوش میدادمو با اون هوای خوب داشتم حال میکردم تو اتوبان که بودم خیابون پربود از تریلرهای گوناگون که داشتن میرفتن تو پایانه حمل ونقل منم که هدفی نداشتم مثل کامیونهای دیگه فرمون موتورمو چرخوندم وارد پایانه شدم اونجا یه فضای سبز با حالی داره که اکثر رانندها زیر درختانش استراحت میکردن منم اهسته اهسته داشتم با موتورم از اونورا ردمیشدم اون اطراف یک حوض بزرگ پراز اب بافوواره های متععدد بود نسیم ملایمی که میوزید نم اب را اینورواونور پخش میکرد منم واقعا داشتم لذت میبردم ازموتورم پیاده شدم گردنشو قفل کردمو رفتم لبه حوض نشستم پاچه شلوارمو زدم بالا جورابمو دراوردم پامو فروکردم تواون اب خنک واقعا پاهای سفیدو بدون مو ی من تو اون اب خنک واسم جالب بود با خودم میگفتم حالا میفهمم که چرا تو مدرسه وقتی با بچه ها میرفتم اردو همه دوست داشتن موقع شنا کنارمن باشن پاهای منو بگیرن شنا یادم بدن همش بخاطر این بودکه من بدنی سفید نرم ظاهری دخترونه لب قرمز که هرکی میدید میگفت که ماتیک زدی؟
تو اون حالت که لب حوض بودمواستین پپیراهنم تا بالای ارنجم بالا زده بودم خم شده بودم و داشتم اب بازی میکردم یهو یه صدای کلفتی ومردونه بهم گفت که اقا پسر مواظب باش تو اب نیفتی ها وبا دستش لبه پایینیو پشت کمرم که باد زده بودو رفته بودبالا که کمرمو مشخص شده بود شرتم نیز معلوم شده بودو گرفتو گفت که اب بک کمرت نخوره لباس زیرت خیس میشه ها نشست کنارم و یک دستی به رونم زدو گفت چه جوری ها اقا پسر ؟منم خودمو جمع وجور کردم گفتم ممنون خوبم نگاهش کردم دیدم داره نیگاه پاهام میکنه یهو گفت ۱سئوال بکنم ازت؟گفتم بپرس گفتش که چندسالته گفتم۱۶سال راننده:اسمت چیه ؟گفتم رضا گفت چه عجب اسم منم رضا هست جالبه نه گفتم چی بگم والا...ازمپرسید اینجا چیکار میکنی. یه پ.سر خوشگلی مثل تو باید الان گیر درس ومشقش باشه گفتم من درسمو خوندم اومدم هوا خوری یه گفت هوا خوری با ۱چائی دبش ومبش میچسپه ها نه وااا؟من دیدم که راس میگه وازطرفی خیلی چای دوس بودم گفتم واقعا راس میگیها ویچسپه اما کو چای؟گفت ای به چشم عزیزم پاشوبریم تو ماشینم گذاشتم دم بیاد بیابریم من واسم جالب بود که به من گفت عزیزم اما خودم وراضی کردم که برم باهاش تو ماشین
وقتی پاشد ومنم از لبه حوض اومدم بیرون وخم شدم پاچه شلوارم بزنم پاین بهم گفت که اقا رضا اون تریلی رومیبینی سفیده من میرم تو با فاصله بیا دنبالمباشه ؟گفتم باشه باخودم گفتم اخه چرا اینو گفت مگه چیمیشد منم باهاش برم خلاصه منم با موتور خاموشم قدم زنان رفتم کنار همون تریلی که گفته بود ازبیرون که نیگاه انداختم به تریلی دیدم که همه شیشه هاش پرده کشیده شده طوری که ازبیرونداخل اصلا دیدهنمیشه...از بالا دوباره صدای راننده اومد طوری که سرش تو ماشین بود که گفت بیا بالا چای ریختما .منم دوباره موتورمو قفل کردم دستگیره درو با زور گرفتمو اروم اروم پامو گزاشتم رو پلکان تریلی تا درو باز کردم نزدیک بود بیفتم که ناگهان یک دست قوی هیکل ونیرومند دستوم گرفت ودر حالی که میخندید گفت کهنمتا ۴۵سالهحالا سوار تریلی نشدی؟منم در حالی که بزور دستمو از تودستش در میاوردم گفتم نه بابا تا حالا سوار نشدم که بلد باشم اخه خلاصه نشستم رو صندلی که یهو دیدم اقا رضا خم شد رو من دستگیره درو گرفت و در تریلی رو بست منم یه چند ثانیه. داشتم زیر شکمش له میشدم اونم وقتی میخواست به خیال خودش بلند بشه دستشو رو صورتم کشید و همونجوری سرشو گذاشت رو پاهام من تازه میتونستم صورتشو ببینم ۱مرد چهارشونه ۸۵کیلو سیبیلو سبزه موهای پرپشت و رنگ سیبیلش کمی زردرنگ بود فکر کنم بخاطر دودسیگار بودکه اینرنگی شده بودخلاصه منو میگی هنگ کرده بودم نمیدونستم چیکارکنم وچی بگم توهمون حالت حالا با دودستش روصورتم دست میکشید ومیگفت که چقدرتو زیبای رضا جون چقدر نازی میزاری ۱بوسی ازت بگیرم عزیزمن وهمینجور دستاشورو صورت صاف وبی مویه من میکشید وقتی دید که من هیچ عکس العملی نشون نمیدم با دست راستش لبمو بصورت ۷میگرفت واروم فشار میداد با اب دهنم خیس میکردو دستشومیبرد رولب خودشو دستشو میبوسیدو می گفت اخجون چقدر اب دهنت خوشمزس و با یه لهن کودکانه میگفت که بازم میخوام بده بده.....ویه ریز لب و صورتمو دست مالی میکرد که ناگهان سرمو گرفت وکشیدطرف صورتشو لبم وخورد منم تا حالا سیبیل به این بزرگی ندیده بودم ووقتی که داشت لبمو میخورد بینیم تو سیبیلش گم شد وچنان بویه سیگار تو مخم نفوذکرد که خودمو با یه حرکتسرمو کشیدم بالا وگفتم بابا پاهام داره له میشه استخونم داره میشکنه که دیدم اونم درحالی که از من معذرت خواهی میکرد قربونصدقه من میرفت بلند شدتازه حس کردم که انگار از زیر یه وزنه ۵۰۰کیلوی بیرون اومدم داشتم با دودستم رون پاهامو ماساژ میدادم از بس سنگین بود بدنش که ناگهان یه صدای جدید و مردونه دیگه شنیدم که از پشت سرم گفت که به به اق رضا این خوشگله اقا پسره کیه اینجا عجب خوشگله وا جاااان .من تازه فهمیدم که پشت صندلیها جای خوابه راننده هست وتازه میدیدم که اون مرده هم اونپشت خواب بوده وباصدای اق رضا بلند شده .دیدم که اون هم یه مرد ۷۵کیلو با سری طاس سیبیلو و۵۰ساله انم روصورتم دست کشیدازم یه بوس گرفتو گفت اخجون حال اومدم ودوباره از اونطرف صورتم یه بوس ابدارو طولانی دیگه گرفتوگفت عزیزم اینجا چیکار میکنی خوشگلم ویه چشمکی به اقرضا زدمن واقعا جا خورده بودمتا خواستم حرفیبزنم دیدم که اق رضا دوباره با۲دستش دوتالپمو فشار دادوگفت ای خوشگله اومده با ما چای بخوره اق خسرو ببین چقدر خوشگله وا و یه لب دوباره اما اروم وطولانی ازم گرفت اق خسرو دستمو گرفتو منو بلند کردوگفت عزیزم بیا اینپشت بیا پیش خودم تا چای بدم بخوری ومنم بدون هیچ عکس العمی ومثل یه پر کاه بلند شدم تا بفهمم چی شد دیدم رفتم اون پشت و بجای اینکه رو دشک بشینم دیدم که رو پای خسرو نشستمهمین که خواستم بشینم حس کردم که یه چیزی سفت زیرم لغزید دورست رو چاک باسنم مماس شد اقا خسرو دو دستشو حلقه کرد دور شکمم و حالا نبوس کی ببوس و مرتب میگفت که اق رضا عجب پسر خوشگلی عجب بویه خوبی میده ای جوون ای جوون ... منو میگی واقعا گیج شدم اخه تاحالا توبغل یه مرد. نبودم یهو گفتم که بابا چیکار داری میکنی تو که منو کشتی وداشتم با دستام دستاشو وامیکردم که دور من حلقه زده بود که خسرو دوباره گفت بابا عجب دهنش بویه شوکلات میده که اینبار منو با یه حرکت چرخوندبه کمر منو خوابوند وخودش دوپاشو دوطرف پاهام گذاشت واروم داشت رومن میخوابید بهمگفت یهزره پاهاتو وا کن بازکردم حس کردم یه چیز سفت که قبلا حسش روکونم کرده بودم رفت لایه پام وخودش با پاهاش پاهای منو بهم چسپوند اروم ارمو درحالی که نیگاه صورتم میکرد داشت لبشو به صورتم نزدیک میکرد منم صورتمو چرخوندم سمت اق رضاوگفتم مگه قرارنبود من بیام چای بخورم این چهکاریه این داره میکنههنوز میخواستم حرف بزنم که صورتوسیبیل خسروجولوم ظاهرشدو لبم بودکه تودهنش لیز خورد حسکردم که زبونم رفت تودهنش واون داشت میمکید زبونم رو وپاهاش هم پالا پاین میرف رو رونام یهوصورتشو اوردبالا درحالی که اب ازدهنش میخواست بچکهرو صورت من بازبونش همشو خورد یه اخجون بزرگی کشیدوگفت که اق رضا این خوشگله مال منه میخوام بالب گیرب ارضابشم من که منظورشو نفهمیدمیهوحس کردم کهرونش اومد بالا وگفت اقرضا دستم تودست اینخوشگله هست میتونی زحمت پایینو بکشی اونم گفت ای به چشم و خم شد وشرتک خسرو رو کشید پایین منم سرمو یهزره بلند کردم دیدم که یه کیر کلفت وسفید که نوکش یهذره خیس شده بو ظاهر شدناگهان اقرضا به من گفت که خوشگلم گلم ما نمیخواهیم اذیتت کنیم فقط میخواهیم یه حالی کنیم خیلیوقته که سکس نداشتیم از ما ناراحت نشو باشه عزیزم و یه بوس ازم گرفت که خسروگفت که اق رضااا این نشد اول بزرگتر بعد کوچکتر اونم گفت شرمنده اق خسرو اخه بس خوشگله نمیشه که نبوسیدش وشروع کرد کمربند منو بازکرد وقتی خواست شلوارمو بکشه پایین منم باسنم دادم بالا با اینکارم انگار که اجازه بهشون داده باشم گفت افرین پسر خوشگلم میدونستم اهل حالی منم گفتم که ازهمون اول میگفتین تا منم اینقدر نترسمااوناهم دوتای یه ایبچشمی گفتن اق رضا با دستش لایپاهامو کیرمنو کیر خسرورا با روغن لیز کردوگفت نوش چشمت اقخسرو وخسرو نگو درحالی که دوباره لبو لوپمو میخورد کیرشو گذاشت لای پام منم کهتحریک شدهبودم کیرم داشت بلند میشد ووقتی که شکمشو روشکمم میکشید کیرم بهسوراخ نافش تماس پیدا میکردوحالی بهم دست میدادیهودیدم که خسرو یه گاز از لپم گرفت که اگر صورتمو نکشیده بودم حتما دندوناش به هم میرسیدو لپمو میکند و یه اخ جوووونی گفت و رو من ولو شد سنگینی بدنش اون لحظه واسم لذت بخش بودیه خورده پاهامو از هم واکردم که حس کردم انگارلای پام خیس خیسه نیگاه با اق رضا کردم که دیدم کیرش تو دستشه داره میمالونه و سیگار میکشه تا صورت منو دید بهم گفت از این خوشت میاد وبا اون دستش هی کیرشو تکون میداد اونم یه کیر سفید داشت برعکس رنگ صورتش که سبزه بود کیرش سفید بود خسرو انگار رو من خوابش برده بود اق رضا گفت اق خسرو نوبت ماست که دیده خسرو به یه سمت غلطید و از رو من کنار رفت و اق رضا از من یه بوس گرفتو کیرشو گذاشت تو دستمو گفت فشارش بدهمنم که راست دست بودم ولی کیرش تودست چپم بود زیاد نمیتونستم فشار بدم اما گرمی وحرارتو نبض کیرشو حس میکردم اولین بار بود که کیر کلفت حس میکردم بهم گفت دوسش داری منم سرمو باعلامت رضایت تکون دادم انگار بیشتر تحریک شده بود خم شدو شکممو بوسید و با اون دستش با کیر من که حالا شق شده بود اما کوچیکبود ور میرفت و با صورتش سینهامو میخورد یهد دوباره دست خسرو رو رو لبم حسکردم گفت اق رضا من فدایه این لب برم واااااوخودش به کمر خوابیدو منو کشید رو خودش و شروع کرد لبمو بوسیدن اق رضا هم شلوارمو از پام دراورد وبا دست کونمو فشار میدادو میگفت اق خسرو عجب چون نرمی داروا من فداش وکون منو بوسید خسرو بهش گفت اق رضا رضا کوچولوتو داخل نکنی که این خوشگله از ما ناراحت بشوا اقرضا هم گفت باشه اق خسرو وکیرشو گذاشت لاپای من که با اب خسرو لیز بود و خوابید رو من وچون خسرو داشت لبو میخورد اقرضا هم لپ راست وچپمو مدام میبوسد و کیرشو تو لایپای من حرکت میدادکه طولی نکشید که گفت رضا جون خوشگلم عزیزم داره میاد ومنم یهو حس کردم یه اب گرمی رو پاهام خالی شد واقرضا با دستاش لمبرای چونمو گرفتو خوابید رو من که خسرو گفت پس اینطور اسم این خوشگله هم اق رضابودو ما ندونستیم و منو دوباره بوسید و با کیر من ور رفت من که تاحالا جنب نشده بودم داشت یه حال عجیبی بهم دست میداد لحظه به لحظه بدم گرمو گرمتر میشد کل بدنم داشت مورمور میکرد بیاختیار دستامو اوردم دوطرف سر خسرو گرفتم و حالا من بودم که داشتم لب خسرو رو میبوسیدم هرچه یاد گرفته بودم داشتم پیاده میکردم که یهو گفتم اق خسرو دوست دارم خسرو هم که خیلی ذوق زده شده بود گفت الهی من فدات بشم عزیزم وکیر منو تندتر تو دستش بالا وپاین میکردانگار فهمیده بودکه دارم ارضا میشم اق رضا هم که متوجه شده بود با انگشتش کرد توکونم من اصلا حال خودم نبودم حس کردم تمام انرژیم داره میره توکیرم لب خسرو رو محکمتر بوسیدم خسرو هم زبون منو کردتودهنشو می مکید که یهو حس کردم که بدنم, شل شل شد وبیاختیار کیرمو تو دست خسروبالاوپاین میکنم فکرکنم که یه نیمساعتی هرسهتوحالتی که من به پهلوراست صورتم به سمت خسرو و اق رضا هم به پهلو راست پشت من بود وانگشتش تو کونم بود خوابیدیم وقتی سر حال اومدیم اق رضا و خسرو منو با دستمال تمیز کردن ازم شماره گرفتن و حالا که من بیست سالمه هر وقت که از اصفهان میان شهرمون با هم هستیم .
دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
ارسالها: 2517
#229
Posted: 29 Dec 2012 11:21
من و کیر دایی
یادمه 13 سالم بود که همیشه بعد مدرسه که برمیگشتم خونه تو راه یه سری هم به خونه مادربزرگم میزدم تا یکمی به مرباهاش ناخنک بزنم و کمی هم تو دستگاه ویدئوشون شوکلیپ نیگا کنم،مادربزرگم با داییم که اون زمان حدود 25 سالش بود زندگی میکرد و داییم مجرد بود.اون روز طبق معمول رفتم اونجا،وقتی در زدم داییم درو باز کرد و رفتم تو دیدم مادربزرگم نیس،خیلی گشنه بودم رفتم زیرزمین و شروع کردم به خوردن مربای البالو که تو شیشه ریخته بودن و اونجا نیگه میداشتن،تو همین حال بودم که یه لحظه یه چیزی رو پشتم،درس روی کونم احساس کردم،برگشتم دیدم داییم،بهم گفت چی کار میکنی کلک؟منم که کمی خجالتی بودم گفتم هیچی اما از قیافه داییم میشد شهوت رو به عین دید،خلاصه رفتیم بالا و شو نیگا میکردیم که داییم اومد کمی نزدیک من نشست و شروع کرد منو ناز کردن،اینم بگم اون زمان خوشگل بودم و بدنم مو نداشت،همین طور که داشت با این ور اون ورم بازی میکرد،بالشتو کشید نزدیک تر و دراز کشید و بهم گفت توهم بیا،من راستش خیلی میترسیدم و کیر داییم تو چشم بود که داشت شلوارشو پاره میکرد،نزدیکش شدم و دراز کشیدم....همین که راحت دراز کشیدم لبامو بوسید اما یه جوری که انگار لب ندیده بود،بدنم داغ شده بود،منو اروم میکشید زیر خودش و داشت با دستاش کونمو فشار میداد تا به خودم اومدم دیدم زیرش خوابیدم،داشتم خفه میشدم،منو برگردوند طوری که پشتم بهش بود،دیگه کار از کار گذشته بود چون نمی تونستم حتی نفس بکشم،شلوارمو اروم کشید پایین تا زانوهام،دستاش داغ داغ بود،داشت کونمو فشار میداد و اه اوه میکرد،وای کیرش کاملا رو کونم بود شلوارشو کمی پاین کشید و من گوشت سفت و سختشو لای پام احساس میکردم،اصلا عقب جلو نمیکرد و همین طور نگهش داشته بود،خواستم تکونی بخورمو پاشم که کاملا کیرشو گذاشت رو لب سوراخم....خیلی میترسیدم چون تا حالا ندیده بودم همچین چیزی و میفهمیدم که کیرش چه برزگه...کمی با سوراخم ور رفتو با اب دهنش کمی لیزش کرد.......یه دفعه درد عجیبی احساس کردم،بله کیرش تو کونم بود اما انگار کاملا تو نمی رفت،کمی هم به کیر خودشو لیز کردو با زور همشو کردتو کونم،داشتم پاره میشدم،خیلی درداور بود مخصوصا اینکه عقب جلو میکرد تا گشادش کنه...همین طور ادامه میداد که دیدم دردش کمتر شد...راستش بدم نمی اومد داشت بهم حس عجیبی دست میداد....حالا دیگه راحت داشت تلمبه میزد و منم اخ اوخم بلند شده بود،خیلی بهم حال میداد اما داییم بیشتر حال میکرد چون کونم مث کس دخترا شده بود براش....بعد ده دقیقه کیرش کمی بزرگتر شده بود و فک کنم ابش میخواست بیاد که پاشد رفت اون پشت ریخت رو یه دستمال...منم همون طور پاره شده داشتم بهش نیگا میکردم......تازه کیرشو میدم که خیلی خوش فرم بود.....بازم اومد منو برگردوند و کمی با کونم بازی کرد و کیرش که کمی پف کرد بازم کرد تو اما این بارمن لذت میبردم....صدای لاپ لوپ کونم بیشتر حشریم میکرد و داییم هم فک کنم فهمیده بود داشت با قدرن تمام و وحشیانه تلمبه میزد،خلاصه تا ساعت 3 منو گایید و حسابی پارم کرد که مامانم زنگ زد و داییم گفت اینجاست،داشت ناهار میخورد....پاشودم که برم دیدم کونم داره میسوزه اما خوشم اومده بود.....بعد اون ماجرا داییم باز منو سه چهار بار گایید اما من بعد ها که ازدواج کرد تلافیشو سر زنش دراوردم
دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
ارسالها: 2517
#230
Posted: 5 Jan 2013 14:12
مدرسه و خاطرات همجنسبازی من
سلام دوستان عزیز...من شایانم و 23 ساله از تهران..
میخوام داستان سکس خودم رو با یکی از بچه محل هام و همکلاسیم واستون بگم که اسمش محمد جواد بود...
یادمه که من اول راهنمایی بودم که تازه خونمون رو عوض کرده بودیم و کسی رو تو کوچه نمی شناختم...من تو بچگی عاشق فوتبال تو کوچه بودم و از اونجایی که با کسی آشنا نشده بودم خودم تنها بازی می کردم....ی چند روزی اینطور بود که ی روز برای اولین با محمد جواد روبرو شدم...اومد جلو با من دست داد و خودشو معرفی کرد...بعد از اینکه ازمن چند تا سوال پرسید به من گفت که میتونیم با هم بازی کنیم..خلاصه باهاش اشنا شدم و بعد از اینکه مدارس باز شد هم با هم هم مسیر و هم کلاسی شدیم....این مسئله باعث شد که خیلی بیشتر باهم صمیمی بشیم....یک ماه از مهر ماه گذشته بود و ما بارها برای انجام تکالیف و چرت و پرت ها به خونه های همدیگه رفته بودیم...من از بچگی خیلی وقت ها حسی به هم دست می داد که دوست داشتم روی بالش بخوابم و کیرمو بذارم رو بالش تا قلقلکم بیاد...(اون زمان هنوز شاشم کف نشده بود و نمیدونستم این عمل جلق زدنه)...گاهی می شد که هوس انجام این کار رو می کردم...به سوای این من به غیر از مادرم 2 تا خواهر بزرگتر از خودم دارم که اون زمان یادمه یبار اتفاقی نوار بهداشتی هاشون رو پیدا کرده بودم و ی روز صبح 2 تاشو تو شورتم گذاشتمو رفتم مدرسه...اون روز تو مدرسه من تو اوج بود...دائم دوست داشتم نوار رو به کیرم و کونم فشار بدم...دوست داشتم به محمد جواد بگم اما روم نمی شد..اخه میترسیدم بهم بگه بجه (چون پوشک یا نوار بهداشیتی بستم.)..خلاصه تو حالت حشری بودم که فکر سکس با محمد جواد به سرم زد...هر دوی ما تپل بودیم و کون محمد جواد بزرگ بود....تصمیم گرفتم تو راه برگشت به خونه با محمد جواد بحث رو باز کنم...اما نمیدونستم چطوری...زنگ اخر خورد و داشتیم برمی گشتیم که من به محمد جواد گفتم: ممد؟؟تا حالا با دختر خاله هات یا کسی دکتر بازی کردی؟؟؟یهو از سوال من متعجب شد و گفت: نه چطور؟؟؟؟خلاصه تا خونه کلی حرف زدیم و حتی تو کوچه کلی نشستیمو راجع به این چیزا حرف زدیم...فهمیدم که کلکم گرفته محمد جواد هم حشری شده....همون موقع بود که بهش گفتم اگه دوست داری میتونی به کون من دست بزنی و ببینی چه حسی داره...اون هم بلافاصله دستشو گذاشت زیر کونمو من هم نشستم روش ...بعد از چند لحظه بهش گفتم که بیا بریم تو زیر زمین خونه ی ما اونجا راحت تریم..اونم قبول کرد...هر دومون کیرمون راست شده بود...وقتی رفتیم توی زیزمین من از رو لباس هی به کون محمد جواد فشار می اوردم..که کم کم حس کردم داره قلقلکم میاد..ارضاء شده بودم...برای همین بعد از این کار به محمد گفتم بسه دیگه بیا بریم..اما اون هنوز دوست داشت منو دست مالی کنه...اونم یکم منو مالوندو رفتیم...فرداش تو مدرسه اصلا به روی هم نیووردیم و با هم حرف نزدیم...حتی جدا برگشتیم خونه..همینطور گذشت تا اینکه پس فرداش ورزش داشتیم...توی حیاط نشسته بودیم که من رفتم سمتش ازش پرسیدم که پشیمونه...اول گفت که بعد از کارمون تا فرداش پشیمون بوده اما الان دوست دارم بازم اون کارو بکنیم...بللللهههههه...دیگه محمد جواد شده بود پاکاره خودم...انقدر حشری بودیم که همون روز رفتیم تو دستشویی مدرسه (یادمه تو مدارس همیشه ی دستشویی برای شستشوی تی و وسایل مستخدم در بسته بود و بجه ها اونجا نمی رفتن..)..رفتیم تو همون دستشویی و من سریع شلوارمو در اروردم...محمد هم که سرعت منو دید سریع همین کارو کرد...یکم به کیر هم دست زدیم و بعد بهشت گفتم که برگرده...به سر کیرم تف زدم و اروم به وسط کونش فشار دادم...از پرسیدم کجاته؟؟که گفت بالای سوراخم...با کمک خودش کیرمو گذاشتم رو سوراخشو محکم فشار دادم که دیدم یهو داد زد و برگشت بهم مشت زد...میگفت کونش داره میسوزه و دردش اومده....خلاصه یکم التماسش کردم و برگشت...اینبار خودش گفت یکم به کونش تف بزنم...ولی بازم خودشو سفت کرد...منم از پشت محکم بغلش کردم و دوباره ارضا شدم...اونکه دلش درد گرفته بود فقط ترجیح داد خودشو به من بچسبونه و قلقلکش بیاد...
من و محمد جواد تا بعد از اتمام دوران دبیرستان با هم دوست و هم محلی بودیم بعدها بارها با هم سکس کردیم و بعد از اینکه ابمون میومد اونو روی کون همدیگر می ریختیم..
دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash