انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 24 از 85:  « پیشین  1  ...  23  24  25  ...  84  85  پسین »

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد


زن


 
ماجرای گی من با امید

این ماجرای من(شروین) با امید
خوب بعد از اینکه باهم رفتیم خونه و یه گپ سکسیه حسابی باهم زدیم و چند تا فیلم گی باهم دیدیم، شروع کرد به خوردن لبام .عزیزم بده من لباتو.
بعد من شروع کردم خوردن و لیسیدن گردنش چون من خیلی دوست دارم این حرکتو! وای بخور عزیزم! اوووووف! بعد کم کم رفتم پایین سینه هاشو با لذت میمکیدم و می لیسیدم. بعد رفتم پایینتر تا روناش و پاهاش همه جاشو میخوردم. من خیلی دوست دارم!
بعد برگشتم سراغ کیرش واسه ساک زدن! ولی بهم گفت صبر کن.
اینجا میخوام یه حال اساسی بهت بدم. بهم گفت بخواب روی مبل بعد من برعکس میخوابم روی تو واسه 69. یعنی تو واسه من ساک میزنی و من واسه تو. اووووووووووووف چه حالی میداد واییییییییییی..
اون بخور من بخور.! که اینجا یه بارآبش اومد و من آبشو خوردم. دیونش کردم! بعد که خوب حال اومدیم اون پا شد رفت یه چیزی بیاره! رفت با یه خیار خوش تراش برگشت.
گفت : میخوام با این خیار بهت حال بدم. یکم کرم زد به سوراخم بعد قمبل کردم اونم سر خیارو کم کم کرد تو سوراخ نازم. یواش یواش کردش تو کونم تا سوراخم باز بشه! بعد خیارو داد دست خودم و رفت عقب تماشا کرد. من باخودم بازی کردم و اون نگام میکرد! خیلی این حرکتو دوست داشت . همونطور که با خیار حال میکردم بهش گفتم کیرتو میخوام .اونم قربون صدقه من میرفت گفت مال خودته عزیزم . ازم لب می گرفت و با کیرم بازی میکرد. فکر کنم خیلی بهش حال دادم چون گفت ممکنه آبم بیاد. بعد از یه حال اساسی رفتیم سراغ اصل موضوع! اون خوابید روی مبل و من نشستم روی کیرش با دستم سرشو تنظیم کردم روی سوراخم بعد یواش یواش نشستم سر کیر داغش.
یواش یواش بالا پایین می کردم تا کیرش تا ته بره توی کون گرمم! صدای آخو آوخمون در اومده بود ! جوووووون! اون قربون صدقم میرفت بهم گفت جیگرم عزیزم بشین رو کیرم. منم میگفتم کیرتو میخوام. بعد پا شدم به سینه خوابیدم رو مبل . اونم خوابید روم با دستاش لمبرهامو باز کرد کیرشو کرد توکونم و خوابید همونجوری که من دوست دارم. شروع کرد به تلمبه زدن. تق تق تق تق .! اوففففففف. سرشو میاورد نزدیک صورتم و بهم میگفت کیرم کجاته عزیزم! منم با لحن حشری میگفتم تو کونمه. اون میگفت داری چیکار میکنی و منم بهش میگفتم دارم بهت کون میدم امیدم. بعد که خوب منو کرد، پا شدم به پشت خوابیدم و لنگامو دادم بالا. همونجوری که اون دوست داشت. ساقای تمیزمو گذاشتم روی شونه هاش. اونم خوابید لای پام و کیرشو کرد تو کونم و تلمبه میزد . میگفت : خودتو محکم بگیر چون میخوام محکم بکنم میزنم تا صدای تق تقش در بیاد. عاشق این صدا بود تق تق تق تق. اوفففف. آخخخخخخ. داشت میومد . من گفتم بریزش توم! اومد وای آبشو تا ته خالی کرد تو کونم! منم گفتم سوختم آبت چه گرمه؟ اونم گفت نوش جونت عزیزم! همونجوری یکم خوابید روم تانفسش بیاد سرجاش بعد بلند شد بهم دستمال کاغذی داد تا خودمو پاک کردم.

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
گی بازی با دوستم

سلام
این داستان در مورد گی دوتا پسره هر کی دوست نداره نخونه.
یه روز که خیلی حشری بودم تو فکر این بودم که یکیو بکنم.تو فکر این بودم که با کی برم که یاد یکی از دوستام افتادم .بهش یه زنگی زدمو باهاش صحبت کردم(آخه قبلا مثل اینکه با یکی دیگه رفته بود).باهم قرار گذاشتیم که بعد از ظهر بریم خونه ی یکی از فامیلاشون که رفته بودن شهرستان و کلیدو به این داده بودن که به باغچشون آب بده.ساعت 3 من رفتم همون خونه .محمد(مستعار)از من زود تر رفته بود اونجا.خلاصه منم رسیدمو با هم رفتیم داخل خونه.شروع کردیم به لباس در اوردن.فقط شورت پامون بود یکم با هم بازی کردیمو همدیگر مالیدیم و بعدش شورتامون رو هم در اوردیم.کیرامون رو چسبوندیم به هم و همدیگرو بغل کردیم.(اینم بگم که دوستم یکم چاق و تپله و منم کمی لاغر و به قول دوستم کون خوبی دارم و هر دومون 17 ساله).بعد از اینکه باهم ور رفتیم دوستم گفت خوب حالا کدوممون بخوابیم.منم دست زدم به کونشو یه لیس به پستونای برجستش زدمو گفتم تو اول بخواب.اون خوابید و منم خوابیدم روش.وای چه گوشتی داشت کلی حال کردم باهاش.کیرمو گذاشتم لای پاش یکم براش لا پایی زدم یکم که حال اومد کیرم و گذاشتم در کونش آروم فشار دادم دادم تو کونش اولش یکم دردش گرفتو آه و اوه کرد ولی بعدش صداش افتاد بعد چند دقیقه گفت حالا تو بخواب.من خوابیدم گفت کونت تمیزه گفتم آره گفت بیا بریم خودم بشورم مطمئن شم گفتم چطور مگه گفت تو بیا کاریت نباشه.منو بورد دستشویی و آب و باز کرد و تمیز کونمو شست و بعد برد منو خوابوندو یه تیغ از جیب شلوارش در اوردو اومد گفتم میخوای چیکار کنی.اومد یه ضربه به کونم زدو گفت میخوام بزنم موهاشو تو که مشکلی نداری؟منم گفتم نه ولی چرا پس برا خودتو نزدی گفت برا منو تو بزن .منم قبول کردم بعد رفتیم حموم مو های منو تراشید و گفت برا من و بزار بعد از اینکه کار من تموم شد بزن. منم قبول کردم بعد شیر حمومو باز کردو موهارو شست بعد برد منو رو تخت خوابوند.صورتشو اورد نزدیک سوراخمو شروع کرد به لیس زدن.منم کلی داشتم حال میکردم.بعد از اینکه سوراخه کونم حسابی تف مالی شد،کیرشو گذاشت لبه یوراخمو شروع کرد به فشار دادن.من داشت آهم هوا میرفت که جلو دهنمو گرفتو یه دفه کیرشو تا آخر کرد تو کونم داشتم جر میخوردم.خودمو از زیرش کشیدم بیرون گفتم چته وحشی؟بغلم کرد و دستشو گذاشت رو کونمو انگشتشو کرد تو کونم گفت ببخشید نمیدونی چه حالی میده تو رو بکنی.گفتم انگشتتو در بیار گفت تگه در بیارم سوراخت باز تنگ میشه باید باز این درد و بکشی.گفتم من دیگه کون نمیدم گفت من که زورم از تو بیشتره یه کار نکن به زور مجبور شم بخوابونمت.بعد یه ضربه به کونم زد و منو رو زمین خوابوندو باز کیرشو کرد تو کونم ولی این دفه اونقدر درد نداشت کلی تلنبه زد بعد منو پشت و رو خوابوند و پامو داد بالا و باز کرد تو کونم .وسط اون کار یه دفه تف کرد رو صورتم منم که شهوتی شده بودم چیزی نگفتم و تفشو با زبونم جمع کردمو قورت دادم.اونم از این کار خوشش اومد. تومد کنارمو گفت دهنتو باز کن دهنمو باز کردمو تف کرد تو دهنمو گفت قورت به منم قورتش دادم.بعد گفت بریم حموم اگه آبم اومد نریزه زمین.رفتیم حمومو آب گرمو باز کردو زیر دوش داشت منو میکرد.بعد از چند دقیقه گفت داره آبم میاد .منو خوابوندو نشست رو شکمم کف دستی زد تا آبش اومد آبشو ریخت رو شکمم.بعد با دستش آبشو جمع کرد از رو شکممو مالوند روی صورتم گفت میخوریش گفتم نه .بعد که یه کم به خودم اومدم گفتم حالا نوبته منه.اول موهای کونشو زدم بعد تمیز شستمش بعد لیسیدمش و بعد کردم تو کونش.بهم حال داد ولی اون اندازه که اون منو میکرد.وقتی آبم اومد خالی کردم تو کونش بعد شوراخشو با دستم باز نگه داشتم که آبم بیاد بیرون.بعد تو همون حتا که داشتیم همدیگرو میشستیم من پستوناشو یکم خوردمو گفتم نمیخوای باز منو بکنی.گفت چرا که نه ولی این دفه هر طور که دلم بخواد.منم قبول کردم.موهای منو کشید و نشوند منو جلوی کیرشو گفت برام ساک بزن منم براش ساک زدمو بعدش منو بغل کردو برد کنار دیوار حموم چسبوندو رو هوا داشت منو میکرد.بعد منو به حالت سگی خوابوندو اونقدر به کونم سیلی زد که قرمز قرمز شده بود.بعدش کلی منو کرد و گفت برگرد آبمو بریزم رو کونت منم به پشت خوابیدم و آبشو ریخت رو کونمو بعد کونمو ماساژ دادو بعد با هم دوش گرفتیمو رفتیم تو اتاق لخت تو بغل همم خوابیدم و بعد از یه ساعتم از اونجا رفتیم.

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
یک روز با گی‌های یاهو

چند روزی بود که خونه مجردی ما شلوغ بود بعد از یک ماه قرار بود فردا چند ساعتی تنها بشم. همخونه من با دوستش داشتن روی پروژه درسی کار می کردن که تحویل بدن. نصف شب بود و قرار بود صبح زود برن دانشگاه منتظر استاد بشن خایه‌مالی کنن، پروژه رو قبول کنه و نمره بهشون بده.
من خیلی وقت بود که سکسی با کسی نداشتم. حسابی تو کف بودم. تصمیم گرفتم به محض این که اینها رفتن برم تو یاهو مخ یک گی رو بزنم و بیارم حسابی به کیرم برسم. ساعت حدود هفت بود که دیگه از سر و صداشون فهمیدم دارن می رن. خودم رو به خواب زدم تا مطمئن بشم رفتن. در رو که بستن بلند شدم سریع رفتم کامپیوتر رو روشن کردم رفتم تو یاهو و اتاق‌های گی. اتاق‌های اول پر بود مجبور شدم برم تو یک اتاق خلوت. سریع آگهی زدم که یک بوت می‌خوام اورژانسی! خبری نشد. چند بار همین پیام رو تکرار کردم فایده‌ای نداشت یکی دو نفر تو اتاق پیامهای کسشر می‌نوشتن بی‌غیرت می‌خوان و از این مزخرفات. منظورشون رو هیچ وقت نفهمیدم. هر کی دنبال چیز دیگه‌ای بود رو ایگنور کردم تا ببینم بالاخره اینجا چه خبره. پنج شش تا آی دی هم که روبات بودن پیامهای انگلیسی می ذاشتن اونها رو هم ایگنور کردم دیگه صفحه اتاق خالی شد نگاه کردم دیدم فقط دو نفر موندن. یکی که دختر بود اصلاً حس و حال دخترا رو نداشتم. یکی دیگه هم دیدم مال اهوازه.
اتاق رو عوض کردم دیدم یکی از اتاقهای بالا جا داره وارد شدم حدود 40 تا عضو داشت، طبق آمار حداقل ده درصدشون کون آماده به رزم هستن. صفحه پر از آگهی‌های مزخرف بود یکی یکی هر کی حرف بی ربط می‌زد، به درد من نمی‌خورد، ایگنور کردم صفحه خلوت شد دیدم یکی دو تا بوت هستن دنبال مکان می‌گردن. من هم دوباره آگهی زدم دنبال کون می‌گردم برای سکس واقعی. بعد شروع کردم با بوتهای اتاق مذاکره کردن. چیزی نگذشت که دیگه سرم شلوغ شد با ده نفر داشتم همزمان چت می کردم. اول ازشون مشخصات می پرسیدم اگر کونی بودن ادامه می دادم. سن و این چیزها رو الکی جواب می دادم هر کی هر چی می‌گفت من هم سه چهار سال بالاتر می‌گفتم خوشش بیاد. کونی‌ها دوست دارن به مسن‌ترها بدن. کسر شأنشون می شه یکی کم سن تر یا حتی همسن بکندشون. در واقع سن خیلی براشون مهم نیست. همین حس براشون مهمه که اگر هم کون می دن به سن بالا می‌دن.
ساعت رو نگاه کردم دیدم یک ساعتی گذشته. چهار ساعت دیگه بیشتر وقت نداشتم و باید کار رو تموم می کردم. به یکی شون که همقد من بود گفتم وبت رو نشون بده اون هم گیر داد که اول تو. من هم یک لحظه نشون دادم و قطع کردم و ازش خواستم نشون بده. صحنه برام عجیب بود دیدم سریع برگشت سوراخ کونش رو نشون داد کمی باهاش ور رفت و بعد آمد نشست و قطع شد. گفت خوشت اومد؟ من هم یک کون سفید و صاف دیده بودم، گفتم خوب آره. بعد شماره تلفن رو بهش دادم گفتم زنگ بزن. یک کم دیگر کسشر گفتم بعد آدرسش رو پرسیدم دیدم یک کم دوره. بی خیال شدم.
رفتم سراغ یکی دیگه خیلی نزدیک بود اما من ترسیدم یکهو آشنا نباشه من رو بشناسه همین طوری دودل بودم. که باهاش چکار کنم. همه چیزش ردیف بود. عکس رو هم رد و بدل کردیم. چیز ملسی بود. مونده بودم چکار کنم پسره مال دو سه تا کوچه بالاتر بود! یک دفعه گیر داد که می‌خواد قبل از آمدن کیرم رو ببینه. خوشم نیومد. بعضیها فقط دوست دارن وب کم سکسی ببین و معمولاً اهل سکس نیستن. رد کردم گفتم نشون نمی دم. گفت این کاره نیستی . من هم گفتم دوست ندارم.
بعد رفتم سراغ یکی دیگه پسر تپلی بود وزنش 90 کیلو. راهش دور بود و تپلها هم معمولاً‌ برعکس کیرشون که ریزه میزه است، کونشون گشاده، جایی نمیان. همین طور داشتم باهاش مذاکره می‌کردم و هر جوابی که دوست داشت بهش می‌دادم. عکس رو رد و بدل کردیم و دیگه فکر کردم می‌خواد بیاد. شماره رو هم دادم. یکهو دیدم یک اس ام اس اومد. سلام چطوری. کیرم رو داشتم برای یک کون تپل می‌مالیدم بهش گفتم بیا تو یاهو ادامه بده.
من هم دوباره با تپله پیام دادم دیدم جواب نمی ده
دوباره اس ام اس زد بابا چرا جواب پی ام رو نمی دی
بعدش هم گفت مگه مرض داری؟
بعد که صفحه رو نگاه کردم دیدم یک پنجره دیگه داره همین طور چشمک می زنه. هی می نویسه هستی و اینها فهمیدم عوضی گرفتم تپله کون‌گشادتر از اون حرفهاست که اس ام اس بزنه! هیستوری رو زدم دیدم باهاش قبلا خداحافظی کردم. یادم نیومد کی بوده. گفتم یک بار دیگه وب بده. وبش رو نگاه کردم دیدم دقیقاً همون کلیپ قبلی تکرار شد و سر همون صفحه وایستاد. بچه کونی وبکمش مجازی بود! نفهمیم اصلاً‌ وبکم داره یا نه. ساعت رو نگاه کردم دیدم داره دیر میشه این هم که می خواد بیاد بده. کلیپش مهم نیست. دل رو زدم به دریا. مهم اینه که کونش می‌خواره. گفتم میای الآن؟ یه دستی زد گفت تو که ازم خوشت نیومده بود!؟ گفتم بابا راهت دوره گفتم شاید نیای. اگه میای که حرفی نیست فقط زود بیا. گفت باشه الان میام. گفتم راه افتادی اسم ام اس بده.
رفتم یک دوش بگیرم که آماده بشم دیدم سم ام اس زده، رسیده نزدیک خونه است، بی خیال شدم. از پنجره نگاه کردم دیدم به سرعت داره میاد ایفون رو زدم آمد بالا. خیلی عجله داشت. قیافه‌اش خیلی داغون و کر کثیف بود. معلوم بود از سر کار اومده. تی شرت گله گشاد و موهای کثیف و نامرتب. شلوار لی هم داغون و چند جاش پاره بود که زمان نو بودنش مد بوده! حق داشت کلیپ مجازی بذاره. اگه می‌دیدم عمراً قبول می‌کردم. این همه استرس و مکان جور کردن برای همچین چیزی!
دیدم بالاخره این همه راه اومده کونش هم که بد نیست. نامردیه یک نفر بخواد کون بده و جواب رد بدی. گفت زود باش. لباسهاش رو در آورد و بعد هم یک کاندوم درآورد، گفت حتما کاندوم نداری گفتم دارم زیاد هم دارم اتفاقاً. گفت حالا این رو بگیر. گفتم مگه نمیخوای قبلش ساک بزنی. گفت دهنم خیلی خشکه نمی‌تونم بیا زودتر شروع کن دیر نشه. گفتم کیرم خیسه، خوبه‌ها. نمی‌خوای؟ گفت نه بیا زود شروع کن دیگه. سریع برگشت قنبل کرد. من هم کاندوم رو کشیدم و کیرم رو گذاشت دم سوراخش. هنوز کاری نکرده بودم که گفت آروم آروم. بعد هم ژل رو در آورد خودش مالید در سوراخش بعد کیرم رو گرفت گذاشت وسط سوراخ. بعد هم گفت حالا آروم آروم! فشار نده! من هم آروم فشار دادم خیلی زود رفت توش. فهمیدم کونش حسابی بازه. اولش آروم فشار دادم تا بره تو بعد کم‌کم تلمبه زدن رو شروع کردم. صدای آخ و اوخش بلند شد و هی می‌گفت بکن بکن! یک دفعه گفت می‌خوای رو زانو بشینم بیشتر حال کنی، من هم گفتم هر طور دوست داری. کیرم رو درنیاوردم. کونش رو بالاتر آورد من هم جفت رونهام رو چسبوندم به رونش یک کمی آوردم بالاتر مسلط بشم راحت تلمبه بزنم. همین طور که می زدم رونم می خورد به رونش که سفیده سفید بود. آخ و اوخ می‌کرد. گفت بزن به کونم. اول منظورش رو نفهمدیم. بعد گرفتم چی می‌گه. من هم با کف دست شروع کردم به زدن روی کپلش، صدای شرق شروقش بلند شد. گفت محکم‌تر بزن. اون قدر زدم که دیگه کونش سرخ شد. یک کم هم از روی غیظ می‌زدم، اخه دنبال یک بچه خوشگل مامانی بودم. زاغارت اومده بود جاش. گفتم برگرد می‌خوام از جلو بکنمت. اون هم آروم برگشت طوری که کیرم درنیاد اما لحظه آخر که برگشت کیرم درآمد. لنگهاش رو دادم بالا روی شونه‌هام. کیرم رو گذاشتم رو سوراخش که دیگه بازه باز شده بود. با ارومی شروع کردم به عقب و جلو کردن خیلی حال می‌داد. جالبتر این بود که کیرم رو هم موقع تلمبه زدن می‌دیدم. بعد کیرم رو تا ته فرو کردم درنیاد، دستم رو گذاشتم رو سینه‌هاش و با سینه‌هاش ور رفتم بعد کم‌کم دو تا را هماهنگ کردم، هم تلمبه می‌زدم هم سینه‌اش رو می‌مالوندم. کیرم رو هم می‌تونستم ببینم. دیدم خیلی حشری شده.
بچه کونی شروع کرد به جلق زدن! خواستم جلوش رو بگیرم که بابا هنوز خیلی باهات کار دارم، دیدم به نفس نفس افتاد، داره آبش میاد. گفت بکش بیرون! بکش بیرون!‌ من هم گفتم بابا بذار من هم آبم بیاد این که نمیشه. گفت خیلی می‌سوزه نمی‌تونم درد داره. یکی دو تا تلمبه دیگه به زور زدم خواستم نگهش دارم به زور تا آبم بیاد اما خودش درش آورد و از تخت آمد پایین. من هم موندم چکار کنم.
گفت دستشویی کجاست. بهش نشون دادم و رفت خودش رو تمیز کنه و بره. آمد بیرون بهش گفتم بیا بریم یک دوش بگیریم. خواستم آنجا دوباره بکنمش. راه نداد گفت خیلی دیرم شده از سر کار اومدم. خیلی هم درد داشت. باید زود برگردم سر کار. سریع لباسهاش رو پوشید رو رفت. مرخصی ساعتی گرفته بود برای کون دادن! فکر کنم درد رو دروغ می‌گفت آخه کیر من خیلی بزرگ نیست البته یک کمی سرش کلفت هست. در عوض کونش باز باز بود. اصلاً چیزی حس نمی‌کرد!
من ماندم با یک کیر شق شده داخل کاندوم. اولش گفتم برم جلق بزنم. بعد یهو یک فکر دیگه به سرم زد گفتم برگردم یاهو یکی دیگه رو جور کنم. سریع کامپیوتر رو روشن کردم و دوباره رفتم تو یاهو. دیدم همون که خیلی نزدیکه چند تا باز فرستاده. کجا رفتی و از این حرفها. دوباره چت رو شروع کردم و گفتم دی سی شدم. باز اصرار داشت کیرم رو ببینه تا راه بیفته. بهش گفتم مطمئنی می‌خوای سکس کنی گفت آره. من هم دل رو به دریا زدم کیرم رو نشونش دادم. وبکم یاهو آمار می‌داد که داره می‌بینه ولی آن بچه کونی هی می‌گفت هنوز ندیده! وبکم رو قطع کردم گفتم راه بیفت دیگه. دیدم داره طفره می‌ره. گفت می‌ترسم با بچه محل سکس کنم فردا شر میشه. هر چی خواستم خرش کنم نشد. خیلی عصبانی شدم چون حشرم زده بود بالا و بچه کونی داشت ناز می‌کرد. اما راست می‌گفت. من هم داشتم با خودم فکر می‌کردم اگر امروز بیاد دیگه هر روز می‌تونم بکنمش. راه فرار نداره!
یک کم بهش فحش دادم و بی خیال شدم دوباره رفتم تو اتاق و چند تا آگهی نوشتم. دیدم یکی خودش پیام داد و شروع کرد به اصل پرسیدن و این کسشرها من هم طبق معمول هر چی دوست داشت بهش گفتم. دردسرتون ندم عکس رو رد و بدل کردم و دیدم این هم گیر داده عکس کیرم رو می‌خواد. حسابی حشری بودم نمی فهمیدم دارم چکار می‌کنم. وب کیرم رو دادم. نوشت اوکی. یعنی خوشش آمده. آدرس رو دادم گفتم سریع بیا که وقت ندارم.
بدنم از کونی اولی بو گرفته بود. گفتم برم زیر دوش تا حشرم هم بخوابه. همین طوری بشینم به کون یارو فکر کنم تا نیومده که آبم میاد و هیچی به هیچی، شرمنده‌اش میشم. رفتم دوش گرفتم و چند دقیه چشمام رو بستم زیر دوش تا حشرم بخوابه. آمدم بیرون رفتم دستشویی تا بشاشم تا باز حشرش بیشتر بخوابه. همان دقیقه اول آبم نیاد. دیگه تقریباً کیرم حالت عادی برگشته بود. اما دیدم از بچه کونی خبری نشد. چند تا مسیج دادم خبری نشد. گفتم حتما ترسیده و بی‌خیال شده. این کونی‌ها کارشون حساب و کتاب نداره. چند دقیقه صبر کردم دوباره زنگ زدم این دفعه گوشی رو برداشت. صدای نازکی داشت. خوشم اومد دوباره کیرم راست شد. گفتم چی شد کجایی عزیزم! یک جایی آدرس داد فهمیدم رفته تو باقالی‌ها! بهش آدرس رو دوباره دادم گفتم زود باش دیر شده، خیلی وقت ندارم.
چند دقیقه بعد از پنجره دیدم سروکله اش پیدا شد. ایفون رو زدم، آمد بالا. دیدم قیافه‌اش خیلی بهتر از عکسش بود. خیلی هم سانتی مانتال بود. قدش هم از من کمی بلندتر. این هم اول سراغ دستشویی رو گرفت. فکر کنم خواست کونش رو تمیز کنه. آمد بیرون و گفت کجا بریم راهنماییش کردم تو اتاقم. این یکی برخلاف اون قبلی عجله نداشت. لباسهاش رو درآورد و خوابید و من هم شروع کردم به لاس زدن باهاش.
خواستم با لبهاش بازی کنم گفت از بوی الکل بدش میاد! دیشب خورده بودم هنوز بوش مونده بود. یک کمی با سینه‌هاش ور رفتم همین طور دوست داشتم روش بخوابم. بدن نازی داشت. دیدم از بوی الکل بدش میاد بلند شدم و کم کم روی شکمش نشستم می‌خواستم ببینم می‌خواد ساک بزنه یانه. دیدم نگاهش به کیرمه! من هم بردم جلو و چسبید به کیرم و شروع کرد به ساک زدن من هم شروع کردم به عقب و جلو کردن. دستم رو بردم تو موهاش و نوازشش می‌کردم و آن هم حسابی کیرم رو می‌بلعید و عقب و جلو می‌کرد. زبونش رو دور کلاهک کیرم می‌چرخوند بعد همه‌اش رو می‌خورد. تمام کیرم رو کردم تو دهنش. خیلی باحال بود. دوست داشتم تو این حالت تا آخر عمرم بمونم. آوردم بیرون خودش دوباره کیرم رو خورد، همین طور چند دقیقه‌ای ساک زد. دیگه دیدم سیر شده، بلند شدم. خودش گفت می‌خوای سکس رو شروع کنیم. گفتم هر چی تو بخوای. واقعاً آن لحظه دوست داشتم هر کاری می‌خواد بکنم.
شورتش فانتزی بود از این نصفه نیمه‌ها که گی‌ها می‌پوشند، درآوردم. بعد ژلش رو برداشت قنبل کرد و مالید روی سوراخش. من هم کیرم رو کاندوم کشیدم و گذاشتم درش. باز تا خواستم فرو کنم. گفت آروم آروم. فکر کنم این سنته که کونی‌ها قبل از ورود باید هشدار بدن. شاید هم بعضی‌ها بدجور فرو می‌کنند می‌ترسن. من هم اروم گذاشتم درش، خودش آمد کیرم رو گرفت تنظیم کرد. من هم آروم فرو کردم، راحت رفت توش. این هم خیلی باز بود. شروع کردم به تلمبه زدن. دستهام رو بردم زیرش سینه‌هاش رو گرفتم و می‌مالوندم. آروم تلمبه می‌زدم تمرکزم روی سینه‌اش بود. همین طور آروم تلمبه می‌زدم و داشتم پرواز می‌کردم. یک پسر خوش‌تیپ و خوشگل زیرم بود و نمی‌خواستم لحظه‌ها رو از دست بدم. بعد گفت بذار رو زانو بشینم. گفتم اگه می‌شه برگرد از جلو بکنم اون هم برگشت و من دوباره همون پوزیسیون طلایی رو گرفتم و پاهاش رو گذاشتم روی شونه‌هام. حالا از جلو با سینه‌هاش هم حال می‌کردم. آروم با حرکت آهسته تلمبه می‌زدم. ازش پرسیدم دوست داری! گفت آره تندتر بکن! کیرم رو آروم می‌بردم عقب بعد سرعت رو زیاد می‌کردم می‌رفت توش و و بعد تا ته فشار می‌دادم و مکث می‌کردم. طوری که تخمام می‌خورد به سوراخش. و همین طور دوباره چرخه تکرار می‌شد. همین طور چند دقیقه‌ای زدم گفت بذار پوزیسیون رو عوض کنیم. این بار برگشت کامل خوابید. قنبل نکرده بود، تخت تخت بود. فکر نمی‌کردم این طوری کیرم بره توش. کلاهک کیرم کلفته. کیرم رو گذاشتم درش یک فشار دادم دیدم رفت تو. شک داشتم تعجب کردم. کمی عقب جلو کردم از فشارش مطمئن شدم که توش رفته. این حالت کردن خیلی سخته اما دیگه کونش باز باز بود. اگه از بیست کیلومتری دارت هم می زدی راست می‌رفت توش! شروع به تلمبه زدن کردم. گفتم دردت میاد گفت نه بزن. چند دقیقه آروم زدم. بعد گفت دیگه خسته شدم. تو رو خدا تمومش کن. من هم سرعتش رو زیاد کردم. گفتم میخوای آبم رو کجا بریزم. گفت داره میاد؟ گفتم نه هنوز! گفت هر جا دوست داری بریز. من هم تلمبه زدن رو سریع‌تر کردم تا آبم بیاد، حیوونکی تلف نشه! خشن که شدم کم‌کم دیگه صدای آخ و اوخش رو شنیدم خیلی سریع و دیوانه‌وار تلمبه می‌زدم و حالتش و صرو صداش هم طوری بود که خیلی دردش می‌آمد. اما من در اوج لذت بودم. حس کردم داره یک مایعی تو کیرم بالا میاد. فهمیدم وقتشه داره آبم میاد بهش گفتم برگرد. برگشت و وایستادم جلوش جلق می‌زدم که آبم بیاد گفتم بریزم رو سینه‌هات یا رو صورتت. گفت هر جا دوست داری. من هم صورتش را هدف گرفتم می‌ریختم روی لپ‌هاش چشمهاش رو به هم می‌زد انگار می‌ترسید بره تو چشماش. بیشترش رو ریختم روی سینه‌اش. نفس عمیقی کشیدم. همین طور وایستاده بودم که کیرم رو گرفت که ساک بزنه. تو این حالت فشار دادن کیر درد زیادی داره اما رفتم جلو و کیرم رو که خیس خیس شده بود و آب ازش میومد کرد توی دهنش و همین طور دور و برش رو لیس می‌زد. در همین حال دستش هم روی کیرش بود داشت جلق می‌زد تا آبش بیاد. کیرم که تو دهنش بود حشری شده بود. حالت عجیبی بود. کیرم درد عجیبی داشت اما خیلی دوست داشتم همون حالت بمونه. داشتم فکر می‌کردم تو این حالت تا نخوابیده امتحان کنم ببینم می‌ره تو سوراخش یا نه. یهو دیدم آبش اومد و ریخت روی شکم خودش. از روش بلند شدم. روی بدنش حسابی آب جمع شده بود یک کمی هم روی صورتش ریخته بود. دستم رو کشیدم روی آبهای صورتش و مالیدم روی چونه‌اش و آن یکی لپش و پیشانیش. خیلی لزج و نرم بود. باحال بود. لبخند ملیحی زود تو صورتم که هنوز یادم نمی‌ره. فکر کنم حسابی ارضا شده بود. بهش گفتم برو دوش بگیر. آن هم انگار از خدا خواسته منتظر همین حرفم بود. رفت دوش بگیره. اول خواستم برم تو حموم باهاش لاس بزنم، اما دیگر انرژی نداشتم. همون جا دراز کشیدم. تختم کثیف شده بود چند تا قطره آب ریخته بود. با دستمال پاک کردم.
ازحموم اومد بیرون بهش حوله‌ام رو دادم خودش رو خشک کرد و بعد نشست و لباسهاش رو پوشید. پرسید چند سالته من اصلاً یادم نبود اون چند سالشه و من چی بهش گفتم. بهش گفتم چند بهت گفتم؟ اون یادش بود. اما بعدش گفت بهت نمیاد یعنی چهار پنج سال جوونتری انگار! داشت خنده‌ام می‌گرفت من هفت سال کمتر گفته بودم اون فکر می کرد تازه چند سال دیگه هم کوچکترم! بعد شروع کرد به تعریف کردن از خودش و رشته‌اش و این حرفها از من هم می پرسید من هم همین طوری تصادفی چیزهایی می‌گفتم. حرفهای اون هم با هم نمی‌خوند نمی‌دونم اون هم داشت دروغ می گفت یا این که فقط من خالی می بستم.
دوست داشتم بعد از این همه سکس دراز بکشم اما روم نمی شد بیرونش کنم. از طرف دیگر می‌ترسیدم سعید از دانشگاه برگرده. یک نظر می‌دیدش حتی تو راه پله، شکش به یقین تبدیل می‌شد. قبلاً چند بار تیکه انداخته بود، شک داشت من کسی رو میارم و می‌کنم. البته حدسش رو دختر بود اگه می‌فهمید کون می‌کنم دیگه حسابی آبروم می‌رفت. چیزی نمونده بود که برخلاف میلم، بیرونش کنم. خودش بلند شد گفت کاری نداری. من هم خیلی ازش تشکر کردم و خداحافظی کرد و رفت.

یهو به خودم اومد به این فکر کردم که من دو تا گی رو آوردم خونه و کردمشون! کی فکرشو رو می‌کنه؟ احساس بدی بهم دست داد، دیگه فکر کردم به آخرش رسیدم، باید این کارها رو کنار بذارم. هرچند آخری نداره. دور و بر رو نگاه کردم اثری از سکس نمونده باشه. یک بار یک کاندوم توی اتاق مونده بود و من نمی‌دونستم چطوری ماسمالیش کنم. مثل همیشه درست بعد از سکس، تصمیم گرفتم ترک کنم. رفتم آی دی یاهو را از بنیاد حذف کردم. بعدش هم یاهومسنجر را آن‌اینستال کردم. نمی‌دونم باز تا کی دوباره وسوسه بشم و برگردم. مصمم هستم که برنگردم اما تصمیم الآن مهم نیست. مثل آدمی که سیره می‌گه دیگه غذا نمی‌خوره!

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
↓ Advertisement ↓
زن


 
گي هم چيز بدي نيست

سلام دوستان اسم من عليرضاهست و در تهران زندگي ميكنم . ١٦ سالمه و قيافهي خوب و قد و هيكل نسبتاً خوبي دارم. اين يكي از جالب ترين و زيبا ترين خاطرات عمرمه . من الان توي يه مدرسه در نارمك درس ميخونم من تا دوم دبيرستان بچه ي ساكت و خيلي درسخوني بودم ولي خب.... در تابستان كه بايد بعدش ميرفتم سوم دبيرستان اتفاقاتي افتاد كه فهميدم به همجنس خودم هم علاقه نشون ميدم . راستيتش قبلاً ميدونستم كه خيليا تو مدرسه روم حشرن . از اونجايي كه يكبار كه عكسمو توي پارك ابي دبي كذاشته بودم فيسبوك و بدنم رو ديده بودن همه سو ميكشيدنو به هر صورتي ميفهموندن بهم كه زياد بدشون نمياد يجا با هام تنها باشم . راستي من مامانم لهستانيه و تو كيف با بابام اشنا شدن كه اونجا تاجر بوده و به دين مقدس اسلام مشرف شده و اومده ايران و ٤٠ ساله باهم زندگي ميكنن و مامانم ايرانو خيلي دوست داره حتي از وطنش بيشتر و عاشق امام رضا و امام علي هست چون پدر و مادرم بچه دار نميشدن و بعد از كلي دعا مامانم كيگفت كه زيارت حرم امام رضا(ع) باعث شده بود خدا بعد از ٢٤ سال منو بهشون بده خلاصه منم همينطورم .همينطورم و اصلاً مثل ايرانيا نيستم و بيشتر به مامانم رفتم . خلاصه من از اول سال سوم خيلي به خودم ميرسيدم لباس هاي خيلي خوب ميپوشيدم و رفتارام رو طوري كرده بودم كه رسماً اكثريت كلاس بهم پيشنهاد سكس دادن و كلي ادم ديگه تو خيابون بهم شماره ميدادن واقعيتش من دقيقاً مثل دخترا بودم رفتارام با ناز و عشوه بود و بدنم حتي ١ دونه مو هم نداشت حتي شايد باور نكنين دست و پاهام انقد بون مو و سفيد بود كه بابام همش بهم تيكه مينداخت و ميگفت دوست دارم پسرم پشمالو باشه !! خلاصه حتي معلم و ناظم مدرسه روم حشر بودن نميدونم ناظم چرا همش منو تو دفتر ميخواست و در دفترو ميبست به بهونه ي هر بهو نه اي منو ميمالوند ميگفت بليزت جلفه و ميومد ١٠ دقيقه منو ميمالوند كه اين چيه پوشيدي كيرش از شقي داشت شلوارشو پاره ميكرد منم به روم نميووردم . يه بچه تو كلاس داشتيم به نام حميد خيلي پسر خوش قيافه اي بود و سفيد بود ولي پر مو من يه بار تو رختكن ديدمش دلشت لباس عوض ميكرد سينه هاش پر مو بود پاهاش كه فاجعه بود ولي موهاي صرتشو ميزد. البته من عاشق بدن مردونه اون بودم اصلاً اهل اين كارا نبود و اصلاً همجنسگرايي از رفتارش بارز نبود در ضمن باباشم مدير مدرسه بود . من ميخواستمش ولي بعداً دليل رفتار سردش با منو گفت . اون گفت خانواده ما خيلي مذهبين اينطوري كه بابام حتي نميذاره شلوار لي بپوشم !!!! ولي من روت حشر بودم و هر موقع تنها ميشدم با يادت جغ ميزدم . همه چي از اخراي مهر شروع شد يه روز كه حسابان داشتيم زنگ اخر زنگ خورد و من همچنلن مشغول جمع كردن وسايلم بودم هميشه خيلي طول ميكشيد و همه رفتن كم كم داشتم كا پشنمو ميپوشيدم كه ديدم حميد با همون شلوار پارچه اي گشاد و بليز مردونه يقه اخونديش اومد تو درو بست و بدون اينكه هيچي بگه اومد جلو و گفت دوست دارم !!! گفت من گي هستم و واقعاً دوست دارم . من تو شوك بودم بعد كه سكوت منو ديد گفت ببخشيد و رفت من صداش زدم و منم گفتم دوست دارم خيلي زياد اومد جلو و لباشو روي لبام گذاشت و به مدت كلي ازم لب گرفت من داشتم از شادي ميمردم ولي تحريك نشده بودو ولي اون كيرش شده بود يه اژدهاي خونخوار !!!! اون روز تموم شد و منواون خيلي باهم نزديك شده بوديم واي فكر بكن هي ميگفت ميخوام بكنمت ولي من يه كم ميترسيدم .چون شنيده بودم درد داره خيلي . يه بار كه بابا مامانم رفتن شمال خونه مامان بابام و منو چون مدرسه داشتم نبردن من خوشحال بودم خيلي كه مكان جور شده ولي از يه طرفم مامي جونم سكته كرده بود، زنگ زدم و بهش گفتم گفت فردا بعد از مدرسه با هم بريم خونتون منم گفتم باشه. اون بعد از مدرسه تا خونه انقد حشر بود كه نگو تو خيابون كيرشو سيخ كرده بود و هي كونمو ميمالوند رسيديم خونه تا رفتيم تو منو تند برد رو تخت مامان و بابام و شروع كرد عشق بازي تمام بدنمو ليس ميزد و كم كم لختم كرد شرتمو در اووردو كمي برام ساك زد گفت كيرت خيلي خوش حالته و بعد رفت سراغ كونم زبونشو تا ته ميكرد تو كونم و انگشتم ميكرد ميگفت گشادت ميكنم تا دردت نياد بعد از كلي كير كلفت و درازشو داد بهم و من خوردمش بعد من اروم برگردوندو يه بالش زير شكمم كذاشت كرم ويتامين A اوورده بود و حيابي همه جامونو چرب كرد و بعدش اروم اروم كرد توم من انقد درد ميكشيدم كه گريم گرفته بود واي خداي من داشتم از درد ميمردم اونم نامرد سرمو رو تخت فشار ميداد تا نتونم داد بزنم و فرار كنم منو كرد و ابشو توم خالي كرد بعدش من تو همون حالت موندمو ابشو از تو سراخم همينطوري كه ميومد ليس ميزد من زياد لذت نبردم بيشتر درد كشيدم اون گفت منو بكن من گفتم نميخوام ولي كم كم تحريكم كرد من وقتي سينه پر موي اونو ميخودم حال ميكردم واي وقتي كردمش و ابمو روي كمرش خالي كردم انقد لذت برده بودم كه نگو . من و جميد تا الان كه چهارميم هنوز باهميم ولي من ديگه بهش ندادم ولي اون گاهي وقتا به زور م كه شده كيرمو ميكنه تو سوراخش !! خلاصه اينكه گي هم چيز بدي نيست ولي من ديگه يكبار دردش براي هميشه بسمه و الان مثل خر درس ميخونم تا برم دانشگاه خوب و اصلا تو اين فكرا نيستم . پايان ******

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
می خواستمش

از زور لذت داشتم میمردم - شهوت پاهامو سست کرده بود ، با هر تلمبه ای که میزد جیگرم حال میومد
همینطوری که شدت تلمبه هاش زیاد تر میشد با تمام فشار کیرشو داخل کرد داشتم دیوونه میشدم از خاهش کردم ادامه بده دیگه نمیتونست
فشار پاشش آبشو احساس می کردم
دیگه نتونستم خودمو نگه دارم با تمام وجود ارضا شده
دستشو آورد کیرمو گرفت و تکون داد . تمام اب بدنم خالی شد
همینطوری چند لحظه بی حرکت موندیم
بدون اینکه چیزی بگه رفت بیرون
هوا داشت تاریک میشد . راه زیادی تا خونه بود . سریع رفتم یه دوشی گرفتم لباسامو پوشیدم
اومدم بیرون آخرای کارش بود گفتم خیلی کار داری گفت چند دقیقه دیگه تمومه
توی راه هر دو ساکت بودیم
تقریبا یه نیم ساعتی پیاده روی داشتیم تا به مسیر اتوبوس ها برسیم
از دوستیمان خیلی سال بود می گذشت
تقریبا از 5 سالگی باهم دوست بودیم تمام سالهای دبستان و راهنمائی رو با هم گذرنده بودیم
اون بچه درسخونی بود البته هم تو درس و هم تو ورزش توی تمام بچه های محل سر بود
همیشه سر گروه بود. دیوونش بودم
چون من درس خون نبودم اون به دبیرستان نمونه رفتو و من رفتم هنرستان
حالا اون دانشجوی پزشکی بود و من دیپلممو گرفته بودم و میخاستم برم خدمت
رابطمون از کلاس 5 شروع شده بود بعد از مدرسه میرفتیم توی یه خونه قدیمی با هم حال می کردیم
از همون اول دوست داشتم مفعولش بشم
خونوادگی بدن درشتی داشتن . کیرشم خیلی بزرگتر از من بود شاید دو سه برابر
از همون اول کیرشو از روبرو میزاشت زیر تخمام میمالید در کونم خیلی لذت داشت
اما چند سالی دیگه رومون نمیشد ازین کارا بکنیم
اما سکس واقعی رو بعد ها که بزرگتر شدیم چشیدم
اولین بار ازش خاستم بخابه روی زمین . منم نشستم رو کیرش آروم آروم گذاشتم بره توش
یه دفعه داخل شد . از زور درد دور اتاق می دیودم و اون می خندید
بعد خابیدم رو تخت کوچکی که گوشه زیر زمین داشتن
آروم فرو کرد فقط لذت بود و لذت . همیشه منتظر لحظه ای بودم تا با هم باشیم . میخابیدم و اون یه مقدار
روغن زیتون می مالید به کیرش و میزد داخل . همیشه با این حالت ارضا می شدم
گاهی وقتا ازش می خاستم که بریزه داخل شاید بهترین لحظات عمرم اون لحظات بود
جدا از مسئله سکس بهترین دوستا بودیم برای هم . هیچ وقت دوستیمون قطع نشد بعد از اینکه رفت دانشگاه
رابطمه سکسیمون قطع سده بود . از دانشگاه برام تعریف می کرد
چون خیلی خوشگل بود و بدن خوبی هم داشت دخترای زیادی رو تور می کرد
موقعیت سکس هم زیاد داشت برام از سکساش تعریف می کرد .
من مثل اون نبودم . البته منم دوس دخترای زیادی داشتم سکسم زیاد می کردم
ولی اون و می خاستم . خود ارضائی زیاد می کردم از هر وسیله ای برای پر کردن جای کیر اون
استفاده می کردم اما هیچی کیر اون نمیشد
تابستونا که می شد اون توی یه استخری مشغول به کار میشد
هم یه درامد بود براش و هم ورزش می کرد آخه شنا گر خوبی بود
اون سال برام یه کاری تو رختکن دست و پا کرد تا منم سر گرم بشم
کارم تحویل لباس و وسایل مراجعه کننده ها بود تو وقت مابین سانس ها هم میرفتیم با هم شنا می کردیم
محیط خیلی تحریک کننده بود خودمو تو یکی از رختکن ها خالی می کردم ولی این کار سیرم نمیکرد
روم نمیشد بهش بگم با تمام وجود می خاستم

اون روز
سانسها تمام شده بود
فقط ما دوتا مونده بودیم . اون باید داخل آب کلر می زد منم منتظر تمام شدن کار اون بودم
حالم خیلی بد بود نمیدونستم چی بهش بگم نکنه برام قاطی کنه
رفتم کنارش بهش گفتم که دلم برای روزای گذشته تنگ شده نگاهی بدون جواب بهم کرد
به حالت شوخی بهش گفتم که یه بار دیگه با هم سکس بکنیم
چیزی نگفت شاید خجالت می کشید دوباره این کارو بکنه . شاید دیگه لذتی براش نداشت . نمیدونم

اومدم توی رخت کن بی اختیار لخت شدم
اومد وسیله برداره منو تو اون حال دید خشکش زد
بی حرکت ایستاد رفتم جلوش نشستم دست بردم از کنار مایو بلندش کیرشو گرفتم
فقط نگاه می کرد خیلی زود کیرش شق شد شرتشو سریع دراوردم
کیرش خیلی بزرگ بود هم خیلی بلند شده بود و هم خیلی کلفت
بدنم از زور شهوت می لرزیدشروع کردم براش خوردن مثل وحشیا براش ساک میزدم
تخماشو لیس می زدمگازش می گرفتم دیوونه شده بودم
اومدم بالاتر سینه هاشو لیس زدم حالش خیلی خراب شده بود گفت چته پسر
گفتم هیچی نگو دستمو گذاشتم روی سکوی رختکن براش قنبل کردم
با اولین فشار فرو کرد داخل اولش می ترسید ازیت بشم ولی وقتی دید خودم کونمو با قدرت میدم عقب ضربه هاشو محکم کرد
همه کیرشو داخل می کرد عجب کمری داشت من اگه بودم با اولین تلمبه آبم میومد
از زیر دست برده بودم و تخماشو می گرفتم
نمیدونم چقدر تلمبه زد . اثلا تو حال خودم نبودم فقط همزمان که اون آبشو تو کونم می ریخت منم داشتم ارضا میشدم
هیچ لذتی بالا تر از اون لحظه نیست

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
جريان کون دادن من

با سلام من مهرداد هستم از شيراز قابل توجه دوستانم گرامي من گي هستم اکثرا ميکنم و خيلي کم اتفاق ميافته که بدم.اين داستان واقعي رو که براتون مينويسم مربوط ميشه به حدود 15 سال پيش يه بچه اي توي کوچه ما بود که کون لبي داشت چاق نبود ولي توپر بود من چند بار به بهانه هاي مختلف آوردمش خونمون و يواش يواش و با حوصله زياد و کار مداوم و خستگي ناپذير شروع کردم به ماليدن کونش اولش دستمو هنگام رد شدن از کنارش ميزدم به کونش و بعد از مدتي که ديدم چيزي نميگه و تازه همچين بدشم نمياد تو مواقعي که خونمون خلوت بود ميرفتم دم در خونمون و اگه مشغول بازي بود با ترفندهاي مختلف مياوردمش خونه ميبردمش تو اتاقم تا از پشت ميچسبيدم بهش خودش ميفهميد و راحت بدون هيچ مقاومتي ميخابيد منم شلوارشو پايين ميکشيدم و کيرمو لاي پاهاش ميکردم واقعا عجب کوني داشت من نميدونستم اينقدر خوشش مياد از دادن

تا اينکه برادرم که خونشون با ما فاصله زيادي نداشت بچه دار شد و روزي که زن داداشمو از بيمارستان آوردن خونه خونه ما کلا خالي شد يعني فقط بابا و مامان پيرم خونه بودن که اونا رو هم مشکلي به حساب نمياوردم ديدم صبحش تو کوچه ديدمش گفتم ميواي تو؟ بدون هيچ حرفي اومد بردمش تو اتاقم دست کذاشتم رو کون خشکلش خودش با پاي خودش رفت خابيد رو تختم.الان که دارم
اين خاطره رو مينويسم هر از گاهي دستمو ميمالم به کيرم من مثل ديگران از خودم کس شعر نميگم جدا عين حقيقته.منم رفتم روي تخت و نشستم پشتش و شلوارشو کشيدم پايين واي عجب کوني بود سفيد و توپر بدون يه نخ مو. شلوارمو کشيدم پايين و کير خوشکلمو در آوردم يه تف غليظ و با صرفه عين مايع ظرفشويي گلي به کيرم زدم و يه تف جانانه هم لاي پاي حسين جون(ببخشيد معرفي نکردم) انداختم سير کردمش و آبمو ريختم لاي پاهاش بعدم شلوارمو کشيدم بالا اونم شلوارشو کشيد بالا و رفتيم جلوي تلويزيون نشستيم بهش جريانو گفتم که امروز خونه خاليه در حين فيلم نگاه کردن ديدم نيستش تا حسين جون بخاطر
اينکه تابلو نشه رفته خونشون.آخراي فيلم بود که ديدم حسين آقا بدون در زدن اومد کنارم نشست.شهوت چنان تو چشماش برق ميزد که منو خيلي حشري کرد. دور برم رو نگاه کردم ديدم اوضاع مساعده بلند شدم و با اشاره گردن و چشمک زدن بهش فهموندم که دمبالم بياد تو اتاقم اونم بدون هيچ معطلي پشت سرم راه افتاد.عين دفه قبلي فقط کونشو خوب ماليدم و چند تا بوسش کردم و قربون صدقش رفتم کارمون که تموم شد بعد از چند دقيقه باز دوباره حسين آقا بدون خداحافظي رفت. ظهر شد و پسر اون يکي داداشم چون مجلس زنونه بود براي ناهار اومد خونه ما و بعد از خوردن نهار يکراست رفت رو تخت من گرفت خابيد منم
گفتم شانس مارو باش همه جارو ول کرده اومده رو تخت من.آقا تازه خابش برده بود که باز حسين آقا اومد خونمون که من ديگه از تعجب چشام از کاسه زده بود بيرون به خودم گفتم امروزم که طرف خودش کونش پا شده مزاحم داريم .يه سر زدم به پسر داداشم ديدم خواب خوابه گفتم باداباد به حسين اشاره کردم اونم با اکراه اومد تو اتاق آروم بهش گفتم خوابش سنگينه.بردمش پايين تختم و به حالت زانو زده شلوارشو کشيدم پايين هر بار که شلوارشو پايين ميکشيدم برام يه تازگي خاصي داشت کيرم زياد بلند نشد ولي حسابس کردمش بعدم سريع فرستادمش رفت.بعد از ظهر جمعه بود و فيلم سينمايي شبکه يک رو ميديدم
که يه دفه از اومدن ناگهاني حسين آقا جا خوردم.نشست کنارم ولي من ديگه نا نداشتم که بکنمش. از روي سيري تحويلش نگرفتم اونم بعد از نيم ساعتي که جا خشک کرده بود ول کرد رفت کونده با اين بچه گيش خيلي سياست داشت.اتا شب يه بار ديگه هم اومد منم کيرم ديگه بلند نميشد نيم ساعت رو کارش بودم تا آبم اومد.لابد ميگين اين چه ربطي به دادن خودت داره؟عرض ميکنم خدمتتون.اون جريان گذشت و ديگه هم همچين موقعيت خوبي پيدا نشد ولي هر چند ماه يکبارميکردمش تا اينکه يه روز بمدت 2 ساعت خونه خالي شد سريع رفتم تو کوچه ديدم نيست بعد از چند بار کشيک دادن پيداش شد بهش اشاره کردم نميدونم چرا
نميومد يا يکي ديگه جاي منو گرفته بود يا احتمالا از بوي بدنش که من لاي پاش منيمو ميريختم تابلو شده بود آخه عقلم نميرسيد که بگم بره دستشويي خودشو بشوره.منم رفتم بيرون و تو راه برگشتن بهش گفتم حسين مامانم نظري درس کرده بيا ببر تا اومد دم در گرفتم بردمش تو يکم مقاومت کرد نميخابيد هرچي بيشتر مقاومت ميکرد منم حشرم بيشتر ميزد بالا مجبور شدم ايستاده شلوارشو بکشم پايين يه دستم از کمرش و دست ديگم از جلو شلوارش گرفتم تا کشيدم پايين يهو چشمم به کير شق کردش افتاد ديگه نتونستم خودمو کنترل کنم ايندفه حشرم زد بالا ولي براي دادن به حسين آقا.کيرشو ماليدم جلوش به حالت
سجده خابيدم و بردمش پشت خودم يه تف جانانه به کيرش زدم و يه تفم به سوراخ مبارکم و محکم با دستام از عب کون حسينو گرفتمو به کونم چسبوندم هر چي بسمت خودم فشارش ميدادم نميرفت تو چون من کون خيلي تنگي دارم مجبور شدم انگشتمو تف بزنم و بکنم تو سوراخم تا يکم بازبشه بازم نشد تا اينکه 2 انگشتي کردم توش درد داشت ولي موثر واقع شد ديگه تف کم آوردم بهش گفتم تف بزن سر بلت اونم به زحمت يکم تف جور کرد و زد به بل خوشکلش همش 3 سانت بود ولي چنان منو حشري کرده بود که بعد از اينهمه کردنش داشتم بهش ميدادم.ميگن بهرام گور که روزي گور ميگرفتي ديدي که چگونه گور بهرام گرفت.خلاصه به هر
بدبختي بود با درد کردش توش ولي حالم ميکردم اونم وارد نبود به زور چند دقيقه عقب جلو کرد تا کيرش بيحس شد و چون هنوز به سن بلوغ نرسيده بود ابش نيومد فقط سوزش داد و بخاطر بار اولش بود ميخاست گريه کنه گفتم طوريت که نشده آبت اومده که آروم شد بلند شد شلوارشو کشيد بالا که دربره که من گرفتمش گفتم کجا؟حالا نوبت منه و خابوندمش و يه دل سير کردمش.از اون به بعد ديگه به حسين آقا به چشم يه کوني نگاه نميکردم و خيلي دلم ميخاست بهش بدم ولي ديگه جور نشد الانم دانشگاه يه شهر ديگه افتاده و دستم بهش نميرسه ولي اون خاطره دلنشين هنوز منو وسوسه ميکنه که بدم فرقي نداره به کي باشه

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
[b]کارت پایان خدمت علیرضا[/b]

خاطره برمیگرده به چتد سال قبل که دوستی داشتم بنام علیرضا که چند ماهی بود سربازیشو تموم کرده بود و میخواست بره اصفهان برای گرفتن کارت پایان خدمت.یه روز عصر که خونه بودم دیدم در حونه را زد و گفت میخاد بره اصفهان و تکی حال نمیده.هی اصرار پشت اصرار که بیا و بخرج من با هم بریم و یه عشق و حالی هم کنیم.اونقدر گفت که بالاخره راضی شدم که بریم.تو راه که بودیم دائم از خاطرات خدمت و عشق و حالهاش تعریف میکرد و از آخر هفته ها که مرخصی میدادن و میرفته خونه عموش(که البته عموی واقعیش نبود)توی اصفهان و لاس و عشق و حال با دختر عموش که الان شوهر کرده و رفته..
نزدیکای صبح بود که به اصفهان رسیدیم و یکضرب رفتیم سمت پادگان و علیرضا رفت داخل پادگان که کارهاشو بکنه که نیمه کاره موند و قرار شد فردا صبح بازم بره که بتونه تصفیه را بگیره.در نتیجه ما راه افتادیم سمت خونه عمو علیرضا و سرظهر رسیدیم.تو خونه زنعمو و دختر عموی کوچیکترش بودن که مهمونوازی مشتی از ما کردن و بعدشم که پسر عمو و عموش اومدن و خلاصه گرم صحبت شدیم.نزدیکای غروب هم همون دختر عمو بزرگه تنها اومد و همونطور که علیرضا تعریف کرده بود دختر خوشکل و خوش کس و کونی بود هم زیارت کردیم.عصر که شد تصمیم گرفتیم دسته جمعی بریم بیرون.داخل پارکینگ آپارتمان که منتظر بودیم تا دخترعموها حاضر بشن و راه بیفتیم یه ماشینی جلومون وایساد و راننده تا علیرضا را دید اومد و باهاش روبوسی و احوالپرسی گرمی کرد بعدشم زنش و دو تا دخترش باهامون سلام علیک کردن و بعد سوار شدن که برن.موقع سوار شدن متوجه شدم که اون آقا که بهش آقا شریفی میگفتن یه چشمک معنا داری به علیرضا و پسرعموش زد که بلافاصله بعد از دور شدنشون از علیرضا جریانو پرسیدم که گفت یعنی امشب عشق و حال ردیفه...بعدشم بهم گفت که رئیس بانک هست و وضعش توپه و الانم رفت که زن و بچه را بزاره خونه پدرزنش که شب مکان ردیف باشه.ما هم راه افتادیم که یه چرخی بزنیم.یادم میاد که فیلم کلاه قرمزی تازه اومده بود که گفتن بریم سینما.جلو سینما پسرعموهه گفت که شما برین تو من برم دنبال دوست دخترم بیارمش.رفت که دختره را بیاره خودشم گیر کرد.داخل سینما هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که دیدم علیرضا و دخترعمو بزرگه جاشونو عوض کردن و رفتن اون ته سالن نشستن. یه نگاه کردم دیدم بله انگار نه انگار خانم شوهر کرده.هنوزم دلش پیش رفیقمونه.ما موندیم و کوچیکه که اسمش یلدا بود.

نم نم حرفو باز کردیمو و و فهمیدیم برعکس جثه ریزش داره درسشو تموم میکنه...نم نم یخ اونم باز شد و دیدم اون بچه مثبت بازیا تو خونه همش فیلم بوده.خانم خودش یه پا گرگ بارون دیده س.دیگه اونروز نفهمیدیم کلاه قرمزی چه گهی تو فیلم خورد ما که رفته بودیم تو حس.بعد فیلم هم رفتیم پارک و بستنی خوری.علیرضا با اون آبجی گرم گرفته بود ما هم با آبجی کوچیکه دست تو دست راه میرفتیم.از صحبتهای یلدا فهمیدم که خواهرش با شوهرش مشکل داره و کار به شکایت و پلیس هم کشیده.واسه خاطر همین بود که اونطوری چسبیده بود به علیرضا.بعضی وقتا یه تیکه هایی واسه خنده به همدیگه میپروندیم.شب حدودا 10 بود که رسیدیم دم آپارتمان که دیدیم پسرعمو شهرام منتظر ماست و الکی داره فیلم بازی میکنه که چقدر دنبال ما گشته و از این کس کلک بازیا.دخترها که رفتن بالا شهرام گفت کجا بودین بابا این شریفی 10 بار زنگ زده.رفتیم بالا خونه شریفی که تا در را باز کرد بوی غذا پیچیده بود تو خونه.آپارتمان شیک و تمیزی داشت.رفتیم تو و دیدیم بساط لهو و لعب در حد سناتوری را برپا کرد.برای اون زمون که من فقط عرق سگی و ماست موسیر دیده بودم دیدن چند نوع ویسکی و ودکا و وافور و.. مخم گوزید.فهمیدم که علیرضا کس نمیگفته.خلاصه جای دوستان خالی نشستیم و خوردیم و کشیدیم.چه پذیرایی با کلاسی هم کرد.اصلا به اون تیپ و قیافه نمیخورد طرف اینکاره باشه.نم نم دیدم جلوی تلویزیون جا انداخت.شهرام که حالش تخمی بود رفت خونه خودشون بخوابه.جاها را که انداخت یه فیلم سوپر هم گذاشت و لامپها را خاموش کرد.هنوز یه چند دقیقه نگذشته بود که دیدم صدای خر و پف علیرضا بلند شد.منم بیخواب بودم چون شب قبل هم تو راه نخوابیده بودیم نم نم خوابم میومد و اصلا حس فیلم دیدن نداشتم ولی چون تریاک هم کشیده بودم خواب نعشگی داشتم یعنی یه چیزی بین خواب و بیداری.نمیدونم چی شد که احساس کردم انگار دستی رو کیرم هست.چشمامو یه لحظه باز کردم ولی دوباره روهم گذاشتم که یعنی خوابم.متوجه شدم دست شریفی هستش.با خودم گفتم بیا و درست کن.طرف به خیال خودش ما را مست کرده که کونمون بذاره.خودمو کمی جابجا کردم تا بلکه بیخیال بشه.چند دقیقه بعد دیدم بازم دستشو آورد جلو و نم نم داره میکنه تو شرتم.دیدم داره بازی بازی میکنه که راست بشه.احساس کردم که داره شلوارکشو داره در میاره.بعد دیدم که انگار پشتشو کرده بمن و در حالیکه داره کیرمو میکشه میخاد کاری کنه که بهش بچسبم.یه کمی مایل شدم بعد همینکه سر کیرم به کونش خورد چندشم شد.چشمامو باز کردم دیدم مردک لخت مادر زاده.زود کیرمو کردم تو شرتم و دوباره خودمو زدم به خواب.یه کمی خیالم راحت شد که طرف کون کن نیست.دوباره احساس کردم دستشو داره میکنه تو شرتم و کیرمو گرفت تو دستش.نم نم صدای نفسشاشو میشنیدم که نزدیک صورتم بود.بوی الکل دهنش را کاملا حس میکردم که دیدم ازم لب داره میگیره.حالت عصبی بهم دست داد.با خودم گفتم کس خواهر رودرواسی و با دست هلش دادم و یه اه گفتم که بفهمه شاکی شدم.مردک داشت میمرد از شهوت.یه چند دقیقه آروم گرفت و دوباره دم گوشم گفت واسا بخورم..خواهش میکنم.گفتم نه.هی لطفا لطفا کرد که احساس کردم کیرم تو دهنشه.چشمامو باز کردم و یه نگاهی بهش انداختم پیش خودم گفتم آدمی که تا همین چند ساعت پیش فک میکردم آدم به این با شخصیتی و محترمی چی جوری با این علیرضای درب و داغون رفیق شده حالا میدیدم که بخاطر یه ساک زدن چه التماسی میکنه.یه نگاهی به علیرضا کردم حس کردم بیدار شده ولی خودشو به خواب زده.خلاصه آقا شریفی چنان ساکی میزد که نینا که هنرپیشه محبوب پورن اون زمون بود عمرا میتونست.با ظرافت تمام تخمها و کلاهک را میلیسید بعدشم بالا پایین میکرد.منم دیدم که شریفی حسابی برامون سنگ تموم گذاشته بود و اولین ویسکی عمرم را بهم داده برای اینکه زیر دین نمونم چشمامو بستم که ساکشو بزنه.منم که همینطوری کمرم سفت بود.نعشه هم بودم مگه حالا حالاها آبم میومد.خلاصه اونقدر با مهارت زد که راست شد و بعد خالی شد.کثافت ول کن هم نبود.بازم داشت میخورد که پا شدم رفتم توالت و شستم .در توالت را که باز کردم دیدم کیرش لای دستمال کاغذیه که جق زده ..بهش چپ چپ نگاه کردم شرمنده شد و گفت ببخشید مشروب که میخورم اینطوری میشم.منم تو دلم گفتم تو که راست میگی تو روح ادم دروغگو.الانم بعضی وقتا که میبینم این بچه های گی خاطراتشونو با لذت تعریف میکنن یاد اون شب میفتم.نمیدونم چه لذتی میبرن ولی برای من که خیلی چندش آور بود.مخصوصا اون لب گرفتنش.بگذریم....
اومدم خوابیدم و نمیدونم چی شد که صدای اخ و اوخ شنیدم.چشمامو که باز کردم دیدم صبح شده.دیدم شریفی و علیرضا سرجاشون نیستن.یه نگاه کردم دیدم پشت سرم شریفی افتاده رو کاناپه و علیرضا هم تا دسته کرده تو کونش. یادم افتاد که وقتی علیرضا میومد مرخصی همیشه پول و پله تو جیبش بود و تیپ میزد در حالیکه سرباز بود و بابا ننه ش هم همچین مایه دار نبودن.دوزاریم افتاد که اون مایه ها را از کیر مبارک درمیورد.بعدشم با هم رفتن حموم و .. که دیدم صدام میکنن که پاشو صبحونه بخوریم...

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
دومین کون دادن سیاوش

سلام.این دومین خاطره منه..امیدوارم خوشتون بیاد.من تمام حسمو می نویسم.کسایی که دوست ندارن نخونن.
.
.
بعد از قاسم من دیگه با کسی نبودم.یه فصل جدید از زندگیم شروع شده بود.به یادش که می اقتادم نا خودآگاه شهوت وجودمو می گرفت.خیلی خوب بود.چند بار به ذهنم رسید بهش زنگ بزنم ولی دوست داشتم چیز های جدیدو امتحان کنم.دیگه کمتر جق می زدم.

باشگاه بدنسازی ثبت نام کردم.خیلی خوب بود.چه بدنهایی رو اونجا دید می زدم.روز اولی که می خواستم برم باشگاه همش تو این فکر بودم که چی بپوشم که نطره همرو جلب کنم نسبت به خودم.رفتم یه شلوارک کوتاه سفید خریدم با یه کاور زرد.شلوارک خیلی کوتاه بود.ولی خوب همه می پوشیدن تو باشگاه.ولی هیچکی کونش مثه من اونجوری می شد تو شلوارک.تو خونه قبل ار اینکه برم پوشیدم.تو آینه کون خوذمو دیدم راست کردم.کمر به این بازیکی و این قوس کمر با این شلوارک کوتاه..به به..یه شورت قرمز سکسی هم زیرش پوشیدم.

تو رختکن باشگاه جوری لباس عوض می کردم که همه ببینن.کلا لباسامو در می آوردم.با شورت هی الکی می چرخیذم.متوجه نگاها می شدم ولی خیلی قد به کارم ادامه می دادم.باشگاهی که می رفتم قشر پولدار می امدن بخاطره شهریش.خلاصه بگذریم 1 ماهی شد.
تو باشگاه چند نفر بد رفته بودن تو کارم..خیلی لذت داشت که تحریکشون کنم.همیشه سر حرکت قیله کمر حس می کردم 100 نفر دارن نگام می کنن.خیلی حشری می شدم.
یه روز بعد از تمرین رفتم تو رختکن ...چی دیدم.یه پسره 18 17 ساله وقد بلند.خوش هیکل.بدن سقید..تیکه تیکه . بدونه مو..تازه اومده بود.من تمام فکرم پیشش بود.شلوارشو می خواست در بیاره من داشتم می مردم از شهوت.بدن سفید.پاهای کشیذه.همش نگام به شورتش بود.پشتش به من بود.من به هوا آینه رفتم اونور و یه نگاه انداختم.یه شورت آبی سکسی پاش بود.معلوم بود کیرش کلفته بد جور.
اونشب من تو خونه از فکرش بیرون نی اومدم.اومدم یه چنتا فیلم گی دیدمو عکس شهوتمو چندبرابر کرد.یه ذزه با خیار حال کردم و خودارضایی...
پس فردا شد و روز تمرین بود.یه ذره دیرتر رفتم که شاید همرمان با اون تو باشگاه باشم .
وقتی رفتم اومده بود داشت گرم می کرد.مو های مشکی.بدنه سفید ماهیچهای.یه شلوار پوشیده بو با یه کاور داشت طناب می رد.منم سعی می کردم با اون کونم اون شلوارک جلوش راه برم.هم اون قد بود هم من.سعی می کردم یه جوری نگاش کنم نفهمه.خلاصه توی باشگاه یواش یواش با هم هم کلا م شدیمو من هی به هوای کمک صداش می زدم.اسمش آرمن بود.72 بود.یه سال ار من کوچیک تر بود.
خونشون نزدیکه باشگاه بود.نزدیک خونه ما.هم مسیر شده بوذیم.دیگه یه اکیپه 4 5 نفره شدیم که با هم می رفتیمو می اومدیم.آرمن و دوستش صبحا هم می رفتن باشگاه.تمرینات هوازی می کردن.آخه حرفه ای ورزش می کردن.به منم گفتن ولی من دیگه خسته می شدم..هفته ای یه جلسه هم برنامه استخر گذاشتیم بعد از تمرین.بهترین روز هفتم بود 4شنب ها.یه مایو هفتی تتنگ می پوشیدم.کون سفیدمو مینداحتم توش.خودم حودمومی دیدم بیشتر حشری می شدم.آرمن هم یه مایو بلند می پوشید ولی چون سفید بود یه ذزه از کیرش معلوم بود.منم مه اصن یه حالییییییی.......دیگه باهم رذیف شده بودیم.ولی اصلا تو این باغ ها نبود .
..
بعد از 2 3 هفته دیگه که گذشتو حسابی با هم دوست شده بوذیم به این نتیجه رسیدم که آرمن اصلا تو کاره کونم نیست.تمامه سعمو می کدم نظرشو جلب کنم .تو باشگاه تو استخر قنبل می کردم جلوش .با شورت می گشتم.ولی فایده نداشت.بر عکس دوستش شایان اون شدیدا جذب شده بود. به هر بهانه کونمو لمس می کرد که البته من بدم نمی مد.Smile.
شایان هم بد نبود .یعنی خوب بودا ولی پیشه آرمن بد بود.180 قد داشت.75 ورن.اونم بدن سفید خوش تراش.یه ذره رو سینه هاش مو داشت.ولی در کل خوب بود.ولی من دنبال آرمن بودم.
یه روز در اوج شهوت تصمیم گرفتم که بگم بیاد خونه مشروب بخوریم مستش بکنم شاید....
یه شب خونه خالی شدو منم سریع زنگ زدمو اونم قبول کرد.من داشتم ار شهوت می مردم.خیلی دوست داشتم یه جیزه جدیدو امتحان کنم.رفتم حمام.اون یه ذره مو مه داشتم رو زدم.سفیده سفید شده بوذم.به خوذم و کونم صابون زدم.لیز لیز کردم.تو ذهنم همش داشتم سکس با آرمتو تصور می کردم..پیش آبم بارها اومد
ساعت 8 اومد.منم یه شلوار تنگه ورشی پوشیده بودم.یکی شیشه از یخچال آوردمو شروع کریم به خوردن. 5 6تا پیک پشت سره هم خوردیمو یه دفعه به خوذمون اومدیم دیدیم مسته مستیم.گفتم بریم تو اتاق موزیک گوش بدیم.آرمن نشست پشته کامپیوتر صدا رو زیاد کردو شروع کرد باهاش خوندن.منم بد حشری بودم.مستم بودم دیگه بدتر.حس کردم ارمن 2 3 جا یه نگاه ریز به کونم کرد.
منم شیطونیم گل کرد یه صندلی گذاشتم زیره پام گفتم ارمن هوا منو بگیر نیفتم مستم از تو کمد فلش بیارم بزنم به برق توهم بزنیم.رفتم رو صنذلی چنان قمبلی کردم که حس کردم آرمن زبونش بند امده.فلشرو که گرفتم گفتم ارمن بگریم دارم می افتم.اونم بغلم کردو گذاشتم رو تحت.گرماشو حس کردم.
فلشو زدم درو بستم همه جا تاریک.مست مست.صدا زیاد..چه توهمی.اصلا نمی دونستم کجام.هیچی دیگه واسم مهم نبود.حتی اگه آرمن قبولم نیمکرد یا نارحت می شد مهم نبود..چون حالم ........
ارمن خوابید رو تخت چشاشو بست.یه 5 دقیفه صبر کردم .چشاشو بسته بود.یه شلوار جین تنش بود با یه تیشرت سفید.شهوت وجودمو گرفته بود.ناگه می کردم بهش دوست داشتم سریع بپریم روشو کیرشو ذرارم بکنم تو دهنم.
یواش یواش رفتم رو تخت گفتم الان بهت ماساژ می دم.یه ذره سر شوناشو ماساژ دادم بعد اومدم سراغ پاهش.راست کرده بودم شدید.خوبیش به این بوذ چراغا خاموش بود همو نیمیذیدم.دستمو گذاشتم رو کیرش.خواب بوذ ولی گنده بود.
دلو زدم به دریا.زیپشو باز کردم کیرشو در آوردم بیرون بدونه اینه شلوارشو در بیارم.چه کیری.یه کیره سفید 19 سانتی.کلفت.قسمت پیایین کیرش کلفت بود تا به سرش می رسید نازک تر میشد.یه ذره هم قوس به سمت بالا.کیرش نیمه خواب بود.چشماشو باز نمی کرد .هیچی نمی گفت.کیرشو سریع کردم تو دهنم.شورتم خیس خیس شده بود.چنتا ساک محم براش زدم راست شد.خیلی بزرگ بود.می حواستم زودتر لختش کنم.دکمه شلوارشو باز کردم یه جا با شورتش کشیدم پایین.کیرش افتاد رو شکمش.تا نافش بود کیرش.صاف صاف بود.فکر کنم اصلا جق نزده بود.تیشرتشو دادم بالا تا سینه هاش.تکه های شکمش افتاد بیرون.از بالا خورذم تا پایین.زیره کمشو خوردم.بعد اومدم سراغ تخماش.دست به کیرش نمی زدم.تحماشو می کردم تو دهنم میک میزدم.بعد با دستش سرمو محکم گرفت.منم کیرشو گرفتم دستمو تو دهنم.2 تا دستمو که می گرفتم به کیرش سر کیرش بازم معلوم بود.حسابی تف ردم بهش.داشتم دیگه واقعا می خوردمش کیرشو.خوشمزه بود.5 دقیقه دیگه ادامه دادم سرمو مخکم نگه داشت.فهمید داره آبش میاد.منم زبونمو انداختم پشتش که آبش تو معدم نره.دهنمم بستم.دهنم داغ شد.همینجوری ابش با شدت می اومد.منم می خواستم همشو نگه دارم تو دهنم ولی دیگه نشد .مجبور شدم دهنمو باز کنم ریخت رو کیرشو شکمش.ولی تو دهنم پر آب بود.خالی کردم رو کیرش و تخماش بعد دوباره واسش ساک ردم تا اون ته موندش هم بیاد.چنتا قطره دیگه هم اومد که اونارو خوردم.حال داد.بعد با دستمال واسش پاک کردمو پاشد رفت دسشویی شستو اومد خودشو بیرون.یه چیزی خوردو رفت هیچی هم نگفت.
منم که هنور شهوتی بودم با دوتا حرکت ذست آبم اومد...خیلی روز خوبی بود ولی پیش خودم می گفتم نکنه از ذستم نارحت شده.
روز بعد که رفتم باشگاه رفتارش هیچ تغغیری نکرده بود.انگار نه انگار.همون کارا تمرینا.تمرین که تمام شد گفت سیاوش تو چرا صبخا نمیای تمرین؟ما با شایان هواری تمرین می کنیم .بیا خوبه ..منم گفتم نه و خال ندارم و اومذم با دوستم علی بیرون.بهش گفتم صبخا داستانش چیه تو چرا نمیری؟گفت آخه به من نگفتن که.گفتم گفتن نداره خودت برو دیگه واسه همس.گفت نه صبحا تایم زنونس تا 11 .11 تا 2 که خالیه اونا میان که با آقا رضا (صاخب باشگاه)صخبت کردن میان تمرین 2 تایی.من گفتم کاش قبول کرده بودم تو باشگاه با آرمن تنها.فقط شایانه مزاخم بود.روز بعد به آرمن گفتمو قرار شد از فرداش بریم.اونم با یه خنده شیطونی قرار فردا رو گداشتم
من دل تو دلم نبود.فکرای عچیب و سکسی جلو دهنم بود.تو باشگاه با آرمن یعنی میشه؟؟
حشری شده بودم شدید.10 55 جلو باشگاه بودیم که رنا اومذن یکی یکی رفتن.باشگاه زیرزمین یه مجتمع تجاری بود.کلیده در باشگاه هم دسته نگهبان بود که اون درو باز کردو کلیدم داد به آرمنو رفت بالا.چون آرمن قهرمان بودو تیم ملی رفته بود دیگه همه می شناختنش.
از موقعی که 3تایی تنها شدیم حس کردم جفتشون دارن سنگین بهم نگاه می کنن.لباسارو عوض کردیم.شایان رفت آّب پر کنه اونور سالن آرمن با خنده بهم گفت آونشب خیلی بهم خوش گذشت.کاش دوباره تکرار شه.منم گفتم اره کاشکی.دود 5 ثانیه بهم خیره شدیم و دقیقا به یه چیز فکر می کردیم.گفت سیاوش تا 1 30 وقت داریم.الن ساعت 11 20.برق خوشحالی تو چشاش بود.گفتم شایان اینجاس .گفت بخدا پسره خوبی.به کسی نمیگخ کاره خودشو می کنه.گفتم پس ما میریم انور سالن که معلو م نباشه وبهش بگو نیاد.من داشتم از ذوق می مردم.دوس داشتم روی همهی دستگاهها بدم.آرمن اومد.یه شلوارک پاش بود فقط.دیدم رفت از تو ساکش یه قرص خوردو با کلی آبو اومد.گفت یه رب دیگه باید شروع کنیم تا قرص اثر کنه.گفتم چکار کنیم ؟.پرید لبامو بوسد سفت بوسیدو یه دره لب گرفتیم بعد گفت بیا کونتو باز کنم که درت نیاد.من فقط دنبال سکسی ترین دستگاه بوذم.رفتم خوابیدوم رو دستگاه پشت پا.که یه حالت قوس دقیقا توی محل کون داره.منم با این کون گنده این قوس خوابیدم.چی شد...دوست داشتم یکی ار کونم عکس و قیلم میگرفت.کونم حس می کردم دو برابر شده.شلوارکمو کشید پایین آروم بعد شورتمو..تا سره زانوم.کیرم می خورد به چرم دستگاه چندشم می شد.گفتم برو حولمو از تو ساک بیآربنذاز زیرم.یه ذره طول کشیذ اومدنش.خس کردم داره با شیان خرف میزنه.تف رد و با انگشت وسطی آروم کرد تو.بعد چند دقیقه 2 تایی کرد.گفت تف حال نمیده.رفت از تو ساکش کرم آورد.4 تا انگشتشو کرد تو کرمو مالید دمه سوراخم.کونم کرم خالی شده بود.یعد یع ذره دیگه زد به انگشتش 2 تایی کرد تو.خیلی خال میداد.;نمی ذاشت دست به کیرش بزنم.گفت چند دقیقه دیگه.رفت سمت دسشویی و من حس کردم شایان داره نگاه می کنه.ولی اینقد حشری بودم که با اومدن اونم مشکلی نداشتم.
5 6 دقیقه بعد ارمن اومد کیرشو درآورد جلو صورتم.خواب خواب بود.نرم نرم.اینجری خیلی خال میده ساک زدن.7 8 دقیقه طول کشیذ تا راست کرذ فقط.نمی دونم چی خورد کثافط.کلا لخت شد یه ذزه دیگه کرم زد به کونم و کیره خوذشم کرمی کرد.از شدت هیجان داشتم میمردم.ذانوهاشو گذاشت بفل پاهام.چون خالت سرازیری داشت نمی تونست با دست کیرشو جا کنه.مجبور بود دشتشو بزاره رو تخت که نیقته رو من.کیرشو گذاشت رو کونم.منم خودم گرفتمو گذاشتم دمه سوراخم.یه فشار کوچیک ذاذ فکر کردم خیلی درد م میاد ولی چون قبلش بازی کرده بود باهش خوب شده بود.دستمو گذاشته بوذم که یه ذفعه نکنه تو.آرمن روی ساق پاش نشست .با یه دستش کیرشو گرفت یه دستشم گذاشت رو تخت واسه تکیه گاه.منم کونم باز کردم.سرشو دوباره کرد تو و تا نصفه رفت.داشت دردم مامد.یه ذره کرد.بعد خوابید روم یهو.کیرش تا ته رفت.حس کرذم دارم جر میخورم.دردش اذت داشت.ولی خیلی زیاد بود.گفتم پاشو.یه ذره مکث کرد بعد یه فشار آوردو پاشد.چنتا تف گنده انداخت تو کونم.خس کردم تفا رفتن تا مهدم.اومد روم ذوباره.انبار پاهاشو داد جلو بغله شکمم.کیرشو گذاشتو اینبار راحت رفت تو.همونحوری نشست کیرش تا ته تو بود..ته کیرش خیلی کلفت بود.نمی تونست تو اون خات تلمبه برنه.اومد پایین.یه لحظه برگشتم دیدم آقا شایان با یه کیره کافت داره منو نگاه می کنه.شهوت می بارید از چشاش .من هیچی نگفتم.آرمن دوباره اومد روم.کامل خوابد روم .تا ته رفت.ذسته شایانو رو پاهام حس کردم.داغ بود.اومد سمتم.کیرش از آرمن کوچیکتر بود ولی خوب بود.حدود 16 اینا بود.اورد سمته دهنم منم اینقد حشری بودم که تا ته کردم تو.چند دقیقه تو همون حالت بودیم.تا دیگه کونم خیلی درد گرفت.اومذم پایین.خس کرذم باد داره میره تو کونم.من گفتم چند دقیقه به کونم استراخت دییم..رفتم کونمو شست اومدم.شایان دستمو گرفت خودش نشست رو صنذلی ماساژ.گفت تنذ ساک بزنی آبم میاد.منم یه ساکه خرفهیپای براش زدم.با تف فراوان.1 ذقیقه نشد پاصذ سرپا.ابشو با قشار پاشد رو صورتم.منم ذوباره رفتم شستمو اومدم بیرون.دیدم کیره آرمن خوابه.
گفت گفتم بهت ریاد استراخت نکن همینه دیگه.هیچی دوباره ساک ردم واسش تا راست شد.کیرش باد کرذه بود.یه open اونجا بود.منو خوابوند اونرو به پشت.بعد اومد جلوم.پاهامو گذاشت رو شونش.کیرشو کرد تو.کونم بی خس شده بود.شرو ع کرد تلبه زدن.محکم.کونم دشاشت آتیش می کرفت.کمرمو از رمین بلند می کرد همه کاری می کرد.سرعت تلبشو بشتر کرد ابم اومد..چه حالی داد.سرعتشو بیشتر کرد داشت داد می زذ ذیگه..آبشو با قشا ر پاشید تو....رفت یه گوشه افتاد همونجوری...منم رفتم شستم خودمو.ذوباره..کونم داشت می سوخت.
اومدم بیرون دیدم شایا ن دست به کیره..گفتم من دیگه حال ندارم.گفت زود میا دآبم.حیفه کون تو اگه نکنم.بردم رو مسگری نشسته.مثه صندلی که پشت نداره و خفاط هم نداره.سوراتخمو دادم بیرون از صنذلی.اونم اومد پشتم وایساد.خیلی صخنه سکسی بود.کیرشو تف مالی کرذم دستمو گذاشتم رو دسته صندلی.قنبل اساس شد.اونم سرپا پشته سرم .قدش دقیقا مناسب بود.اصلا خم هم نشد.همونجوری کرد تو.راحت راحت رفت.5 6 دقیقه تلمبه زد آبشو ریخت تو.داغ داغ...منم که دوباره حشری بودم خوبادم رو open دوتایی جق زدن واسم..
بهترین سکس زندگیم بود...دیگه تو باشگاه نداشتیم ولی 2 3 بار ذیگه تو باغ و خونه ما داشتیم..

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
مرد

 
سلام راستش داستان من زیاد سکسی نیست ولی به هر حال میشه اولین و آخرین گی ام ب.ده باشه
من ۲۰ سالمه تابستون توی یاهو با یه مرد ۳۵ ساله که اسمش جاوید بود دوست شدم
۲ ۳ هفته ای باهم دوست بودیم تا اینکهه راضیم کرد بهش بدم
شب طرفای ساعت ۹ رفتم خونش تنها بود
خیلی استرس داشتم و میترسیدم
اومد جلو بردم روی تختش و لباسامو در آورد از ترس و استرس داشتم میموردم لختم که کرد فقط جوراب پاریزین مامانم پام مونده بود (آخه عاشق پوشیدن حوراب پاریزینم- بعد خودش لخت شد کیرش خیلی بزرگ و کلفت بود مال من ۱۱ سانت بود کیرشو آورد جلو دهنم که بخورم منم با کلی ترس یکم لیسش زدم
بعد منو بر عکس رو تخت خوابود و با کونم بازی کرد و سوراخمو خیس کرد
گرمای کیرشو رو باسنم حس میردم .آرووم آروم داشت فرو میکرد انقدر دردم اومد که داشتم گریه میکردمو مامانو صدا میکردم اون اصن به گریه های من توجه نکرد محکمم گرفته بودم با کلی زور از زیر اومدم بیرون و ازش التماس کردم که نکه کلی گریه کردم . آخرش قبول کرد ولی جلق زد و مجبورم کرد آبشو بخورم
زود هم اباسامو پوشیدمو برگشتم خونه

منتظر نظراتتون هستم
;-)
باورتون میشه سایز سینه های مامانم ٩۵ باشه؟
     
  
زن


 
عشق گی

سلام اسم من هادي 16 سالمه. مي خوام يه داستان وا ستون بگم كه برميگرده به سال 88اون موقعه من 15سالم بود اول سال بود كه رفتم هنرستان و با خيلي ها اشنا نبودم وقتي رفتم تو كلاس همه ساكت شدن بعد كه من نشستم ديدم همه دارم پشت سرم پچ پچ ميكنن آخه ميدونيد كه خوشگلي دردسر داره خلاصه تو كلاس 1پسرشمالي بود سفيده سفيد لبا قرمز خيلي خوشگل بود اسمش نيما بود راستش چشممو گرفته بود و به خاطر اينكه هروز ميديدمش بهش علاقه پيدا كردم بعد 1روز كه ازمدرسه ميومديم رو كارت پستال نوشتم دوسش دارم اونم گفت كه منو دوس داره! اون روز واسه اينكه فردا برسه زنده به گور شدم اخه واقعا دوسش داشتم تو مدرسه 1بار ادامسي رو خواست كه تو دهنم بود رفتيم زيره راه پله وقتي از دهنم ادامس رو گرفت تمام بدنم مي لرزيد من خيلي خجالتييم اون بدتره من خلاصه 1بار منو دعوت كرد خونشون اون روز مامانش اينا نبودن بعد گفت ميخوام لپتو ببوسم صورتمو اواردم جلو دوباره لرز. چشامو بستم از لپم رفت رو لبام واي چه حالي ميداد اون روز رو شايد هيچ وقت نتونم فراموش كنم ما كلي همديگه رو بوسيديم بقلم كرده بود اون شب به همين جا ختم شد صبح تو مدرسه فراري بودم ميديدمش اب مي شدم چند باري هم تو پاركينگ خونمون لب گرفتيم بعد بهش اس دادم گفتم نميشه بجز لب چيزه ديگه اي هم باشه؟اونم گفت تو بيا حالا. رفتم خونشون نشستيم بالا پشته بوم اونجا لب گرفتيم بعد اون دستشو گذاشت رو كيرم بعد من همين كارو كردم زيپمو باز كرد كيرمو در اوارد من كيرشو خوردم بعد اون ماله منو كيرش خيلي كلفت خوشگل بود سرش خيلي بزرگ بود. ما له من از اون كوچيكتر بود خلاصه ابشو ريخت رو زمين ما له من ريخت رو شلواره اون بيچاره كلي هم خنديديم بعد 1بار ديگه اومدم خونشون من خوابيدمو شلوارمو در اواردم اما اون از اينكه بكنه خوشش نمي اومد خوب معلومه منو واسه اين ميخواست چون خوشگل بودم مگرنه اون( گي) نبود راستي من سافت هستم بعد به صورت 6&9ميخوابيديم من ماله اونو ميخوردم اون ماله من ابش مي خواست بياد رفت تو دست شويي من زانو زدمو اونجا هم واسش كيرشو خوردم ابش كه داشت مي اومد كيرشو گرفت طرفه دست شويي ابشو ريخت اونجا نميدونم چرا؟ اگه منو دوست نداشت يعني فقط واسه اين كه ارضا شه اينكارو كرد اگه خودم نميخواستم اونم نميگفت ولي رفتارش اينو نشون نميداد نه دوست داشت من به غير از خودش با كسي زياد بهرفم/ گوشيمو چك ميكرد/لباسه تنگ نميذاشت بپوشم/ميرسوندم از مدرسه خونه…..! خلاصه 1بار كه كلي با اس دادن اسرار كردم ابشو ميخوام قبول كرد من هر كاري ميكردم واسه اين بود كه اونو خوشحال كنم نه از روي هوس حتي اگه تو ايران ازدواج مرد با مرد بود من با اون….!اون روز تو خونشون بعد از ور رفتن با همديگه وقتي ابش ميخواست بياد رفتم زيره كيرش واااااااااييييي اينقدر داغ بود. اولش نزديك بود بالا بيارم اما بعد تا تهش خوردم چون هر چيزي كه ماله اون بود رو دوست داشتم حتي بوي عرق بدنش!!! 1دفعه ديگه هم خونه داداشم خالي بود رفتيم اونجا راستش من از لب گرفتن تو سكس لذت زيادي ميبردم لباشو 30مين خوردم بعد لخت شدم اون لخت نشد من كيرشو ميخوردم اون كونمو ليس ميزد ابش داشت ميومد نشست رو سينم كيرشو گذاشت رو دهنم بعد ابشو ريخت اندفعه نزديك بود بالا بيارم ولي خوب شانس اواردم ابشو خوردم ديگه چند وقتي بود خبري ازش نداشتم اخه اومده بودم تهران بعدهم شيرازكه متوجه فوت پدرم شدم من از شيراز برگشتم اون موقعه خونمون شلوق شلوق بود اعصاب من هم خوب معلومه ديگه بعد از 40بابام اس داد (اخه گوشيم خاموش بود)گفت:ما داريم از اين شهر ميريم اين خبرو كه شنيدم دنيا رو سرم خراب شد زدم زيره گريه حالا از يه طرف هم غم بابام هم…! قرار شد بياد سره قرار تو پارك ولي ميدونيد چيه اون هيچ وقط نيومد بهتره بگم ديگه نديدمش حتي حاظر نشد واسه اخرين بار ببينم مگه من باهاش چيكار كرده بودم بعد خودكشي كردم ولي مرگ هم منو نميخواست حالا وقتي زماني رو يادم مياد كه دستامو ميگرفت و نگام ميكرد ديونه ميشم ديونه!

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
صفحه  صفحه 24 از 85:  « پیشین  1  ...  23  24  25  ...  84  85  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA