انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 3 از 85:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  82  83  84  85  پسین »

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد


زن


 
دودول فرهاد
سلام اسم من سهیله 23ساله از وقتی که بلوغ شدم و به قول بچه ها کنتور آبم وصل شد و نیاز به سکس پیدا کردم به خاطر محل زندگیمون با پسرهای خوشکل و مامانی ارضا مییشدم داستانی که میخوام براتون بنویسم مربوط به یکی از پسرهای فامیل که خیلی هم گوشت بود به نام فرهاد.
اون موقع من دانشجو بودم و درشهرستان پیش مادربزرگم زندگی میکردم یک روز از دانشگاه اومدم خونه که مادربزرگم گفت لباساتا درنیار که باید بریم مهمونی منم که خسته بودم گفتم کجا؟ گفت عمو(عموی مامانم و در ضمن برادر شوهر مادربزرگم) ک سنش 70سال بود ازدواج کرده و دریک مهمونی ساده مارا برای ناهار دعوت کرده چون توهم تنهایی بیا بریم گفتم آخه من روم نمیشه گفت بیا فرهادم هست تنها نیستی تا اسم فرهادا برد گفتم باشه چون واقعا تو کفش بودم گفتم میتونم اون کون سفیدش و بزرگشا دید بزنم بالاخره آماده شدیم و راه افتادیم مهمونی تو یه تالار کوچک بود بعد سلام و علیک بابزرگترا هادی رادیم با هم روبوسی کردیم که همونجا سیخ کردم بعد از تعریف از زندگی و درس و دانشگاه (راستی فرهاد 2سال از من کوچکتره و درس میخوند) ناهارا خوردیم بعد فرهاد به من گفت که کلاس داری؟منم گفتم نه فرهاد گفت خوب شد آخه منم تنهام گفتم حالا که تو هستی با هم یه دور تو شهر بزنیم منم از خدا خواسته قبول کردم بعد تشکر از عمو اینا از تالار اومدیم بیرون به مادربزرگم گفتم که من با فرهاد میریم بیرون برا شام میام خونه فرهادم که پیش مادربزرگش بود اونم به مادربزرگش که با ما هم نسبت داشت گفت منم باسهیلم بعد مادربزرگ فرهاد گفت باشه برید خوش باشید ما هم با مادربزرگ سهیل میریم خونه آقاداماد بعد خداحافظی کردیم و رفتیم به سمت باغ خوب و باصفای شهر.

ساعت 2 عصر بود منم که تو کف کون فرهاد بودم به بهانه های مختلف کونشا میمالیدم قلیون کشیدیم اومدیم تو شهر چون تابستون بود شهر خلوت و گرم بود فرهاد گفت خیلی گرمه بیابریم خونه منم به سرعت فکری تو ذهنم جرقه زد که تو خونه میتونم به آرزوی همیشگیم یعنی کون فرهاد برسم. سریع گفتم آره بریم خونه مادربزرگم که فرهاد گفت نه بریم خونه مادربزرگ من که نزدیکه منم قبول کردم و راه افتادیم به طرف خونه تو راه از دخترهای دانشگاه حرف زدیم و خوب فرهادا حشری کردم فرهاد میگفت خوش به حال تو که هرکی رابخوای تو دانشگاه میکنی ولی خبر نداشت که من تو کف کون اون پسرای دیگم بعد بهش گفتم که تو هم میری دانشگاه استفاده بهینه رااز دخترا میبری یه آهی کشید و گفت کاش اینطور بود که تو میگی من یه مشکل بزرگ دارم گفتم چیه که گفت حالا...

رسیدیم دم در خونه مادربزرگش که فرهاد کلید انداخت درخونه که ویلایی بود باز کرد رفتیم تو فرهاد کولرا روشن کرد وسریع شلوارشا درآورد وای چه کون و رون بزرگی بدون حتی یه مو خیلی حشری شدم و تودلم گفتم امروز میکنمت بعد یه شلوارک پوشید و برای من لباس راحتی از خودش آورد تابپوشم بعد کنار هم جلوی تلویزیون دراز کشیدیم برای من جای تعجب بود که فرهاد به سن 19 سالگی بدنش بدون حتی یه مو بود یه دفعه یاد حرف فرهاد افتادم که گفت مشکل دارم پیش خودم گفتم که الان فرصت خوبی سرحرفا باهاش باز کنم که بتونم به کونش راه پیدا کنم همینجور که نگام به ساق پاهای سفیدش بود گفتم فرهاد مشکلی که گفتی داری چیه گفت بیخیال گفتم بگو شاید بتونم کمکت کنم من و تو که با هم راحتیم اونم قبول کرد و گفت مشکل من مربوط میشه به اندام تناسلی یه دفعه منم جا خوردم گفتم چه مشکلی گفت من توی فیلم ها دیدم که مردا اندام تناسلی بزرگی دارند حتی رفیقای کوچکتراز منم اندام تناسلی بزرگی دارند که پریدم وسط حرفش گفتم راحت باش منظورت کیره گفت آره گفتم مگه تو نداری؟گفت چرا ولی از من اسمش کیر نیست دودوله گفتم چطور مگه گفت از من خیلی کوچیکه به خاطر همین نمیتونم باکسی سکس داشته باشم میترسم دوجنسه باشم گفتم آب منی هم داری گفت آره ولی دودولم کوچیکه و دوجنسه نیستم گفتم دوست داری کمکت کنم گفت چه جوری گفتم باید بدنتا یه نگاه بندازم تا ازدوجنسه بودنت خیالمون راحت بشه (بهونه ام بود چون معلوم بود دوجنسه نیست)گفت چکار کنم گفتم بلیزتا دربیار ببینم سینه داری. اونم گوش کرد و درآورد بعد گفتم از این ناحیه که مطمئن شدیم. حالا نوبت شلوارک و شرتته اونم که خجالت میکشید میگفت نه سهیل اصلا ولش کن. منم که حشری شده بودم گفتم من که غریبه نیستم یه معاینه میکنم بعد سریع لباساتا بپوش اونم قبول کرد و شلوارک و شرتشا کشید پایین. وای چی میدیدم از یه طرف کون سفید و بزرگ ازیه طرف دودول 4،5سانتیش شروع کرد به گریه که میبینی چقدر کوچیکه؟ منم که یه دستم به دودولش بود آروم بغلش کردم گفتم چیز مهمی نیست اگه به حرفام گوش بدی خوب میشی.

گریه اش قطع شد و گفت چه جوری؟ گفتم مال منم اینقدری بود ولی با سکس های مختلف که با پسرها داشتم الان رشد خوبی کرده فرهاد گفت راست میگی سهیل میشه نشون بدی منم از خداخواسته شلوار وشرتما دادم پایین یهو کیر نسبتا بزرگم که بادیدن کون فرهاد راست شده بود افتاد بیرون فرهاد چشماش درشت شد گفت خوش به حالت! گفتم غصه نخور از توهم اینجوری میشه به شرط اینکه به حرفام گوش کنی. اونم سریع گفت باشه یه دفعه کیرمنا تودستاش گرفت و شروع به مالیدن کرد گفت باید چکار کنم گفتم هیچی اول باید یکی با دودولت بازی کنه دودلشا گرفتم و براش میمالیدم دیگه سیخ سیخ شده بود همون 5سانت آخرش بود اونم که داشت کیف میکرد کیرمنا چد مرتبه بوسید و میگفت جون منم که دیدم فرهاد حشری شده حالا که جفتمون لخت بودیم گفتم موقعشه که یه کون سیر بکنم گفتم فرهاد باید ازهمدیگه رابخوریم گفت چی؟گفتم تو کیرمنا منم دودولتا. خواستم راضی بشه گفت نه یه دفعه ماردبزرگم میاد منم گفتم مگه نمیخواهی از دودلت کیر بسازم در ضمن اونا تا بعد ازنماز مغرب میاند الان که سه چهار ساعتی وقت هست اونم که دید راست میگم قبول کرد وسر کیرما کرد تودهنش و مک میزد البته بادندون میکشید که بهش یاد دادم که چه جوری ساک بزنه اونم دیگه یادگرفته بود و حرفه ای ساک میزد منم برای اینکه شک نکنه دودولشا چند باری خوردم یه ده دقیقه ای ساک میزد که داشت آبم میومد به فرهاد چیزی نگفتم و شروع کردم با سوراخ کونش بازی کردن یه دفعه فریادی زدم وآبما ریختم تودهنش اونم آبم که زیاد بودا یه کم تف کرد و بقیشم با فشار آبم خورده بود گفت چرانگفتی که منم گفتم آبم برای بزرگ شدن دودولت موثره اونم چیزی نگفت گفت پس از من چی منم شروع کردم براش جق زدن که آب اونم که دوسه قطره بود اومد گفت خیلی خوب بود من که دوباره سیخ کرده بودم گفتم صبرکن هنوز مونده گفت چی؟ گفتم اصل کاری باید بخوابی منم بکنم توکونت که یه دفعه از جا پرید گفت نه پاره میشم منم گرفتمش گفتم قرار شد به حرفام گوش کنی تازه من جوری میکنم که دردت نیاد دیگه حرفی نزد.

گفتم کرم داری رفت و آورد وقتی کرما میاورد این کون نرم و سفیدش داشت دیوونم میکرد الان که مینویسم براش سیخ کردم خوابوندمش و یه بالش گذاشتم زیر کمرش که کونش بیاد بالا بعدباکرم حسابی چربش کردم کیرخودمم که خیس بود کرم زدم تالیزتر بشه بعد سوراخ کونشا انگشت کردم تا باز بشه بعد سرکیرما گذاشتم توکونش یه تکون خورد بهش گفتم اگه شل کنی و تکون نخوری درد نداره اونم گوش کرد یه چند باری تو سوراخش کردم و درآوردم عجب سوراخ تنگی داشت بعد یهونصف کیرما کردم توش یه آخ بلندگفت منم دیگه بقیشا نکردم تو نگه داشتم گفتم شل کن الان دردش میخوابه بعد بایه فشار دیگه تا دسته کردم کردم ت وکونش گفت سهیل توروخدا جرخوردم منم اعتنایی نکردم و چند دقیقه همونجور نگه داشتم بعد آروم تلمبه میزدم ناله هاش کمتر شده بود و داشت حال میکرد منم مرتب قربون صدقش میرفتم و میگفتم کیری برات درست کنم که عشق کنی و تند تند تلمبه میزدم شکمم که به لمبرهاش میخورد صدای خوبی میداد چون یه بارآبم اومده بود اینبار بعد یک ربع داشت آبم میومد گفتم فرهاد جووووون داره میاد گفت نریزه روفرش گفتم نترس میریزم تو کون نازت دیگه منتظر جوابش نشدم و همه را بایه صدای جووووووووووووووون تو کونش خالی کردم همینجور روش دراز کشیدم و چندتابوس از کردم واز روش بلند شدم رفتم خودما تمیز کردم دیدم دم سوراخ فرهاد پراز آبمه گفتم چطور بود گفت خوب بود ولی درد داشت ولی چون باعث بزرگ شدن دودولم میشه عیب نداره بعد بهش گفتم بایدهفته ای دوسه بار بایکی حال کنی اونم گفت دوست دارم فقط تو اینکارا بکنی بعد تانزدیک اذان دوبار دیگه کردمش که سرم دیگه گیج میرفت بعد قبل اینکه مادربزرگش بیاد ازش خدافظی کردم و قول کردنشا گرفتم وبوسش کردم اومدم خونه بعد ازاون یه چندباردیگه کردمش بعد که رفت دانشگاه دیگه وقت نشد بکنمش ولی میگفت دودولم حسابی بزرگ شده و میشه بهش کیر گفت و حسابی ازم تشکر کرد اینم داستان من اگه خوشتون اومد نظر بدید تا بازم داستان های کردن پسرها را براتون بنویسم.

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
آیدین و آمپول آقای دکتر


مدتی‌ بود که یه دکتر جدید به محله ما اومده بود. البته اینکه میگم جدید فکر نکنید جوون بود، بلکه یه آقای دکتر تقریبا ۵۵-۶۰ ساله با موهای سفید بود که مطبشو آورده بود اونجا. یک بار که به علت دل‌ درد پیش این آقای دکتر رفته بودم ازم خواسته بود که روی تخت دراز بکشم تا شکمم رو معاینه کنه. در حین معاینه من یه کم متوجه شده بودم که داره با مالیدن شکم من حال میکنه، اما اون روز هیچ به روی خودم نیاوردم. این بود که تصمیم گرفتم روی این آقای دکتر کار کنم.

اون روز پنجشنبه بود و میدونستم که آقای دکتر فقط تا ظهر توی مطب میمونه. من هم گذشتم نزدیکی ظهر که شد رفتم مطب. مطب خلوت بود و منشی‌ داشت جمع میکرد که بره. سلام کردم و گفتم که می‌خواستم آقای دکتر رو ببینم. خانم منشی‌ گفت: اما دکتر دارن می‌رن خونه. لطفا شنبه بیا. من گفتم: اما اگر ممکنه من می‌خوام همین الان دکتر رو ببینم. خانم منشی‌ گفت: یه لحظه صبر کنید. و رفت داخل اتاق دکتر. وقتی‌ برگشت گفت خوب بفرمایید تو. وقتی‌ داشتم میرفتم تو، منشی‌ از پشت سرم با آقای دکتر خداحافظی کرد و گفت پس من رفتم خونه.

رفتم تو، سلام کردم و نشستم. دلشوره داشتم. نمیدونستم چی‌ میشه. آیا نقشم میگیره؟ اگر ابرزو ریزی بشه چی‌؟ اما دیگه کار از کار گذشته بود. دکتر پرسید: بفرمایید، چی‌ شده؟ گفتم: راستش آقای دکتر، یه مدتیه که پشتم ناراحته. دکتر گفت: یعنی‌ کمرتون؟ گفتم: نه...باسنم (و داغ شدم.). دکتر گفت: خوب یعنی‌ چی‌ که باسنت ناراحته؟ گفتم فکر می‌کنم یه جوش یا همچین چیزی زده. دکتر گفت:آها. پس اگر اشکالی‌ نداره باید معاینه کنم. لطفأ برید کنار تخت. بلند شدم و رفتم به سمت تخت. نگاه دکتر رو روی باسنم احساس می‌کردم. اون هم پشت سرم بلند شد و اومد. گفتم: دراز بکشم؟ دکتر گفت: نه. لطفا شلورتونو باز کنید و دستتون رو بذارید لبه تخت. من هم مثل یه پسر حرف گوش کن شلوارم را باز کردم. دیگه دستم داشت میلرزید و کیرم تقریبا شق شده بود. از اینکه دوباره دارم کونم رو نشون بدم حسابی‌ حشری شده بودم. شلوارم رو باز کردم و خم شدم و دستم رو گذشتم روی تخت. دکتر در حالیکه یه دستکش میکرد دستش، صندلیشو گذشت پشت سرم روش نشست و اول شلوارم و بعد شورتم رو کشید پایین. وقتی‌ که شورتم رو داشت می‌کشید پایین، یه لحظه گیر کرد به کیرم که شق شده بود. دکتر یه دستش رو گذشت روی باسنم و گفت: خوب دقیقا کجاست؟ من انگشتم رو گذشتم نزدیک سوراخم و گفتم اینجا. دکتر گفت یه کم بیشتر خم شو. من هم کمرم رو قوس دادم و کونم رو جوری دادم عقب که دکتر کاملا بتونه سوراخم رو ببینه. دوباره انگشتم رو گذشتم روی سوراخم و گفتم: اینجا آقای دکتر اینجا. دکتر گفت: آها. دیدمش. و انگشتشو گذشت روی سوراخم و گفت: اینو میگی‌؟ من هم در حالیکه سوراخ کونم رو زیر انگشتش تکون میدادم نالیدم: اره...خودشه. و خودم رو بیشتر دادم عقب. دکتر گفت: اوهوم. و دستشو کرد توی کمد کوچیکی که کنار تخت بود و یه ژل در آورد و گفت: خوب برات یه پماد میزنم که فکر می‌کنم ناراحتیتو بر طرف کنه. و همون موقع شروع کرد با انگشتش سوراخم رو چرب کردن. یه خورده که مالید گفت بهتر شودی؟ من با ناله گفتم: نه آقای دکتر، فکر می‌کنم باید امپولم بزنید. دکتر در حالیکه می‌خندید آروم انگشتشو فشار داد توی کونم...آخ...انگشتش لیز خورد تو. آاه...دوباره یکی‌ داشت من رو انگشت میکرد. دیگه رو ابرا بودم که موبیل دکتر زنگ خورد. دکتر همونطور که یه دستی‌ داشت من رو انگشت میکرد موبایل رو با اون دستش از جیبش در آورد یه نگاه انداخت بهش و گفت: یکی‌ از دوستامه. اومده دنبالم الان پایین منتظره. اون هم دکتره و خیلی‌ هم خوب امپوول میزنه. میخای‌ بگم بیاد کمکمون؟ من دیگه داشتم دیوونه میشودم گفتم: آره آره...بگو بیاد...و خودم رو بیشتر دادم عقب. جوری که دوباره انگشتش تا ته فرو رفت توم. دکتر گوشی رو جواب داد و داستان رو برای دوستش گفت. وقتی‌ که قطع کرد گفت: الان دو نفری یه امپولی بهت بزنیم که حالت خوب خوب بشه. و انگشت دومشو کرد تو. ۱ دقیقه نگذشت که داره اتاق باز شد و دوست آقای دکتر اومد تو. دکتر گفت: بیا ببین چه گوشتی. و انگشتشو کشید بیرون. دوستش گفت جون...و خم شد یه تف انداخت دم کونم و شروع کرد به مالیدن سوراخم. دکتر گفت خوب. ایشون می‌خواد که ما بهش آمپول بزنیم. تو اینجا مشغول باش که بدم آمپول رو آماده کنه. این رو گفت و اومد جلوم و شلورشو باز کرد. وای...باورم نمی‌شد. انگار خواب بودم. یکی‌ داشت از پشت انگشتم میکردا و یه نفر جلوم بود که می‌خواستم براش ساک بزنم. شلوار و شرتشو کشیدم پایین و کیر خوش تراش، کلفت و نیمه بیدار دکتر رو کشیدم بیرون. سرشو گرفتم جلو دهانم و بوسیدمش. سرش رو که کردم توی دهانم کیرش یواش یواش بیدار شد. وای چه ک‌یری...تا ته می‌کردم توی دهانم و در میاوردم و با اون دستم تخمشو میمالیدم. دوستش هم از پشت حالا دیگه ۳ تا انگشتش توی کونم بود. دکتر گفت: اگر بیمار آماده هست تا تزریق رو شروع کنیم؟ دوستش در حالیکه می‌خندید انگشتشو رو در آورد، آروم زد روی باسنم و گفت: بله. آماده آماده هست. دکتر کیرشو که آبه دهانم ازش داشت میچکید از دهانم کشید بیرون و رفت پشت سرم و دوستش اومد جلوم و جای اون رو گرفت. این یکی‌ خودش شلورشو رو در آورده بود و کیرش هم که دست کمی‌ از کیر آقای دکتر نداشت شق و آماده بود. سر کیرش رو گذشتم روی لبم. همون موقع دکتر هم کیرشو میمالید لایه چاک کونم. داشتم دیوونه میشودم. سر کیرشو که گذشت روی سوراخم، از داغیش آتیش گرفتم. کیرش رو آروم هل داد توی کونم.....دوستش هم از جلو آروم کیرشو هل داد توی دهانم. آههه....در یک آان داشتم از کون و دهان گاییده میشودم. بهترین چیزی که میتونستم فکرش رو کنم. همون موقع برای بار اول آبم اومد. دکتر شروع کرد به تلمبه زدن توی کونم و دوستش توی دهانم. یه ۵ دقیقه که گذشت احساس کردم که داره محکمتر میزنه. من هم با حرکت کمرم همراهیش کردم تا یه لحظه احساس کردم کیرش گنده تر شد و همون موقع گرمی‌ آبش رو توی کونم احساس کردم...دوباره آبه من هم اومد...دوستش که این رو دید اون هم کیرش رو تا ته کرد توی حلقم. طوری که داشتم خفه میشودم. و اون هم همون موقع ارضا شد و همهٔ آبش رو ریخت توی دهانم...

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
میهمان
 
هادی و فرهاد
اسم من فرهاد 22 سال دارم ، ماجرای که می خواهم براتون تعریف کنم به سن 18سالگی یعنی اوج گرمی احساسات یک پسر ولی پسری که احساسات دخترانه تمام وجودش را فرا گرفته ، در دوران بچگی شبه سکس هایی داشته بودم ولی بیشرت شبیه به بازی کردن و مالیدن کیر و کون همدیگه بود و این دو شب شروعی بود برای احساس کردن سکس واقعی من همراه با خانواده یه سفر در آن سال در ماه تیر به روستایی که مادرم در آن متولد شده بودداشتیم ، صبح که رسیدم گشت و گذار کردیم و من همش اون روز بی حوصله بودم چون رفیقی نداشتم بابام و شوهرخاله (خاله واقعیمان نیست ولی بهش میگیم خاله) و مادرم باخاله ام می گشت و هم بازی نداشتم و پسرشون هادی رفته بود شهر غروب که برگشت من خوشحال شدم که یک هم بازی پیدا کردم بالاخره شب که شد هادی که بالا پشت بام خانه می خوابید گفت بیا امشب تو هم اینجا بخواب تا با هم صحبت کنیم من از مادرم اجازه گرفتم و اونم موافقت کرد. شروع کردیم از هر دری صحبت کردن و شوخی کردن جوک گفتن و کم کم جوک سکسی گفتن و ... بحث ادامه پیدا کرد و هادی شروع کرد به تعریف کردن ماجرای کردن سکس با دختر همسایه شون که می گفت تو مزرعه تنها بودن و اون و کرده راستی یادم رفت بگم که هادی نوزده سال داشت و ولی چون من از سنم قد بلند تر بودم هم سن و سال می نمودیم با این تفاوت من یک پسر سفید شهری که الانم بدنم خیلی کم مو داره و اون یک سیه چرده روستایی .بعد به من گفت تو چی تا حالا کسی کردی منم تا آن روز سکس واقعی نداشتم ولی برای اینکه کم نیارم یک ماجرای ساختگی که گفتم یک پسر رو کردم براش تعریف کردم و اون خوشش اومده بود و گفت که منم خوشم می یاد و تاحالا چند تا از پسرای روستامونو کردم .منم با کشیده شدن حرف به اینجا به شدت منقلب شده بودم کیرم راست شده بود دوست داشتم ک بهش بگم که می تونیم ما هم همین کارایی رو که تعریف کردیم با هم بکنیم ولی روم نمی شد و یه جوری می خواستم اون شروع کنه ولی اونم ظاهراً از من مطمئن نبود و جرات نداشت پیش قدم بشه خلاصه بحث همین جوری ادامه پیدا کرد تا نزدیکی های نصف و شب من گرفتم خوابیدم و شب بخیر گفتم و پشتم کردم بهش و تا لحظه ای که خوابم برد همش منتظر بودم شروع کنه ولی آن شب اتفاقی نیافتاد.
فردا صبح زود در روستا همه بیدار می شن و ما هم بیدار شدیم اون روز قرار بود که هادی حیوانات شون رو به چرا ببره و پدرامون هم قرار بود برن به ماهی گیری من که بوی ماهی هم حالمو به هم زنه به بابام گفتم که من نمیام و از ماهی گیری خوشم نمی یاد اگه اجازه بدی با هادی امروز حیوانا رو ببریم صحرا و دوست دارم یک روز چوپانی کنم!
پدرم گفت باشه با هادی چند تا گاو و گوسفندهایی رو که داشتن بردیم و بعد از یکی دو ساعت به دره ای رسیدم که سر سبز و بود و باید تا غروب همون جا می موندیم زیر یک درخت نشستیم و من چون عادت نداشتم زود از خواب بیدار شم خوابم میومد و گفتم که من یک ساعتی رو می خوابم و طبق عادت رو شکم خوابیدم هادی هم کنار من دراز کشیده و مواظب بود حیونا دور نشن داشت خوابم می برد که هادی که خودش به خواب زده بود دستشو باز کرده و انداخت رو شونه ی من منم کاملا چشمم و بستم چون فهمیدم نخوابیده و از عمد دستشو انداخته . تکون نمی خوردم آروم دستشو یک کم پایین تر آورد و گذاشت رو کمرم دیگه کیرم راست شده و بود و میدونستم می خواد چیکار کنه ولی من خودم به خواب کامل زدم که یکدفعه با بیدار شدن من به هم نخوره و من نمی خواستم پیش قدم بشم که کون بدم. آروم آروم دستش و آورد رولپ های کونم خیلی آروم تکون می داد با انگشتش آروم شروع به مالیدن کونم کرد بعد چند دقیقه ادامه این کار او هم که مطمئن بود من دیگه بیدارم و چیزی نمی گم آروم کیرشو بدون اینکه از شلوارش در بیاره می مالید به کونم من حسابی حشری شده بودم آروم یه کمی بدون اینکه سرم و بلند کنم - چون واقعیتش خیلی خجالت هم می کشیدم - رو شونه کج شدم اونم که منظورمو فهمیده بود بند شلوارمو باز کرد زیبشو کشید پایین نمیدونین چه حرارتی گرفته بودم آروم کمرم رو از زمین بلند کردم خیل آروم شلوارمو تا نزدیک زانو کشید پایین و هادی که پاها و بدن بی موی منو دید دیونه شد سریع لخت شد و از رو شرت کیرشو می مالید به کونم بعد آروم دستاشو برد طرفین و خیلی آروم شرتمو کشید پایین داشتم دیونه می شدم کیرشو خیس کرد و به سوراخ کونم می مالید چند دقیقه ای ادامه داد گفت خودتو شل کن می خوام بکنم تو من تا اون موقع کیر تو کونم نرفته بود و چون تا اون لحظه خیلی هال کرده بودم گفتم باشه یک کمی فشار داد دردم اومد گفتم یواش خیلی آروم فشار می داد بعد سریع می کشید عقب این کار و تکرار می کرد که دیگه دیدم این بار فشار داد ولی سریع نبرد عقب درد بیشترشد حس کردم که کله کیرش کاملاً از سوراخ کونم رد شده و وارد شده بود ولی چنان دردی داشت که من مجبور شدم پاشم وو از شدت درد فریاد کشیدم چند دقیه ای رو نشستم بعد هادی گفت بیا دوباره امتحان کنیم گفتم نه خیلی درد داره گفت نمی کنم تو فقط می مالم . منم گفتم باشه بعد چهار دست و پا حالت گرفتم و اونم آروم می مالید ، سوارخ کونم که کیرشو روش می مالید با تماس کیرش کمی درد می کرد( اثر فشار قبلی ) ولی کاش همه دردهای دنیا مثل اون بود لذت بخش ! خیل لذت بخش بهش گفتم بکن تو ولی خیل آروم که دیدم مایع گرمی رو کونم ریخته شد آقا آبش اومد ! گفت هیف شد که گفتم اشکالی نداره بعد از نهار دو باره حال کنیم بعد هر دو خندیدیم و اون با دست خودش شروع کرد به جلق زدن برای من تا اینکه منم آبم اومد. من یک کمی احساس شرم هم می کردم ولی با خورن نهار و چای که خیل خوش مزه بود در اون شرایط کنار هم نشسته بودیم آروم دستمو بردم و از رو شلوارش کیرشو می مالیدم که حس کردم که کم کم داره راست می شه خودش شلوارش و در آورد من کیرشو گرفتم دستم لرزشی رو توبدنم احساس کردم گرفتن یک کیر راست تو دستم واسم لذت بخش بود با دست دیگم کیر خودمو می مالیدم بعد پا شدم و شلورمو کشیدم پایین و چهار دست و پا آماده شدم اونم کیرشو با آب دهنش خیس کرد و اروم آروم شروع به مالیدن کرد فشاراشو خیل کم شروع کرد تا اینکه در یک لحظه درد شدیدی احساس کردم ولی این دفعه نذاشت پاشم و در حالی که کیرش تو کونم بود بی حرکت منو گرفته بود چند لحطه ای گذشت احساس لذت و درد عجیبی می کردم هر دو باهم، درد و لذت. بعد آروم کیرشو تکون می داد دیگه دنیا دور سرم می چرخید بعد از چند دقیقه دیگه سوراخ کونم درد نمی کرد ولی لذت سرجاش باقی بود از جلو با کیرم ور می رفتم بعد هادی منو خوابوند رو زمین و پاهامو بلند کرد رو شونه هاش و یواش کیرشو کرد تو باز هم درد داشت ولی خیلی کم تر داشت واسم تلمبه می زد و منم جلق می زدم لحظه ای را که در اون حالت که یک کیر تو کونم عقب و جلو می کرد و آبم اومد فراموش نمی کنم بعد از چند دقیقه حس کردم چیز گرمی تو کونم ریخته شد و هادی کیرشو بیرون کشید .
این خاطره اولین سکس من بود .
من حالا که بیست و دو سال دارم و هم با دختر سکس داشته و هم با پسر لذت بخش ترین خاطره سکسی مو این خاطره می دونم
البته من شیوه خاصی برای خود ارضایی دارم که در بخش های بعدی براتون تعریف می کنم
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
میهمان
 
نادر و حمید( قسمت اول)
سلام من نادرم و18 سالمه این داستان که میخوام براتون تعریف کنم واقعیه وسال قبل واسه خودم اتفاق افتاده :دوم دبیرستان رو تموم کردم و تابستان رفتیم شهرستان و خونه عموم وبا عمووزن عمو و بچه ها حال و احوالی کردیم و نشستیم بابا پرسید که حمیدجون کجاست که زن عموگفتندالان خدمت میرسند که تازه متوجه شدم حمیدپسرعموم که 3سال از من بزرگتره حضورندارند دلم بدنبالش رفت نمیدانم چی شد که یکدفعه سخت هواشوکردم و منتظرش بودم بعدازمدتی حمیدواردشد به احترام بزرگترا اول با باباو مامان و ایناوبقیه احوالپرسی کرد
آخراومدسراغ من و دستاشو بازکردو انداخت دورگردنم و گونه هامو بوسید دراین حالت که همدیگررا میقشردیم برآمدگی کیرش رو متوجه شدم و یکدفعه تو دلم آب افتاد بعد... شب مو
قع خواب زن عمو محل خواب همه رو مشخص نمود و من رفتم پیش حمید ویک دست رختخواب آوردند اون اطاق و حمید بهم تعارف نمود که من روی تختخواب بخوابم من هم اوراتعارف نمودم که یکدفعه حمید گفت میخواهی هردو روتخت بخوابیم جاش بزرگه ؟ تا اینو گفت من حالی به حالی شدم و سریع قبول نمودم تا رفتیم زیر لحاف حمید همون لحظه اول منو سخت بخودش فشرد و گفت پسرعمو فدات بشم دلم خیلی برات تنگ شده بود و از این حرفا احوالپرسی ما زیرلحاف به درازاکشید و کیرهای هردو داشت بزرگ میشد که حمید دستشو آورد و مال منو گرفت و گفت خوبه بزرگ شدی گفتم تو خودت بزرکتری کمی ازروی شلوار کیرمنو فشردو بعددستشو برد زیرشلوارو سرشو گرفت تو دستش و سرکیرمن کمی خیس شده بود من هم کیرحمیدرو گرفتم و هردو باکیرای هم بازی مینومدیم شاید نیم ساعتی باهمدیگه ورمیرفتیم و دیگه دستامون به کون هم رسیده بود که حمید منو برگردوند و پشت سرم قرارگرفت سرکیرشو گذاشت چاک کونم و باک فشاراونورسوند به سوراخ کونم آب کیرش چاکمو خیس نموده بود و کمی هم تف بهش اضافه نمود ومنو کشید طرف خودش و با چند فشار کلاهک کیرشو وارد کونم نمود خیسی کونم و تحریکات قبلی و بازشدنش توسط انگشت حمید دردورود را قابل تحمل نموده بود اما باز حمید از وضعیتم سئوال نمود گفتم کمی دردداره اوهم همونجا کیرشو نگهداشت و برای من موضوع گائیدن پسرخاله شو تعریف نمود او گفت که اولین بارکه شهرام رو میگائید
بعدازورودسرکیرش شهرام ازدردبهش فحش خواهرو مادر میداد ولی من خوب تحمل میکنم من ازش پرسیدم شهرام هم تورو گائید ؟ گفت نه بهش ... بعد مثل اینکه احتمال داد من دادن رو قطع کنم گفت آره آره تا ته کیرشو داخل کونم نموده بود حتی خودش هم میخواست بره تو و از این حرفا که سر من گرم شنیدن حرفای سکسی او بود که یکدفعه متوجه شدم کپلم چسبید به شکم حمیدیعنی او در اثنای داستان تعریف کردنش یواش یواش کیرشو داخل کونم هل داده و تمام کیرش وارد کونم شده و چندان دردی احساس نکرده ام گفتم حمید خوب سرمو گرم نمودی و داخلم کردی گفت این هم یکنوع هنره دیگه مگه میخواستی دردت بیارم گفتم نه این خوبه حمید که دیگه کونمو فتح نموده بود منو برگردوند و از جلو رفت داخل پاهام و کیرشو از جلو گذاشت دم سوراخ کونم و با کمی تقلا باز سرشو واردم نمود ایندفعه که روبروی همدیگر خوابیده بودم منو محکم بغلم نمود و لبامو گرفت داخل لباش و شروع کرد به مکیدن اونا چقدر لذت بخش بود گفتم حمید این دخترا که اینطور گائیده میشن خوب لذت میبرن گفت آره از جلو بهتره واولش برای اینکه کونتو خوب باز کنم از عقب کردمت کیر حمید داخل کون من بود و شکمش کیرمو چسبیده بود و تف دهنش و آب کیرم شکم اورو لغزنده نموده بود با عقب و جلو رفتن کیرحمیددرداخل کون من کیر من هم روی شکمش سر میخورد و لذت رو چندبرابر مینمود لبام داخل دهان حمید بود و هردفعه که کیر حمید از توی کونم بیرون میآمد خودم با حرکاتم سوراخمو میرسوندم به سرکیرش و اونو داخل کونم مینمودم کونم اینقدر خوب باز و لزج شده بود که ورود کیر حمید با مشکل مواجه نمیشد حمید کمی منو برم گردوند و خوابید روی شکمم و پاهامو داد بالا گویا داشت یک زن را میگائید ایندفعه حمید آزادی عنل بیشتری داشت و دم بدم کیرشو میکشید بیرون و با دستش اونو میفشرد و کمی ازخیسیش میکاست و بعد اونو وارد کونم مینمود و درعین حال با دستش کیر منو میمالید دیگه هردو داشتیم دیونه میشدیم وووووااااای اووووف ججججوووون ااااای اااااووووخ ففففووفففف اینها صداهائی بودند که از من و حمید صادر میشد من کمی سرمو خم نمودم و کیر حمید رو که نگاه کردم حتی یک میلیمتر هم بیرون از کونم نبود و همه کیرش داخل کون من رفته بود من اصلا به این فکر نبودم که ازش بخوام من هم بکنم توی کون او یعنی طوری سرگرمم نموده بوده که اون کار یادم رفته بود حمید بلند شد و روی زانو نشست و با کشیدن من به جلو کپلامو برد روی زانوهاش و کیرش داخل کون من گم شد حمید دوباره یک داستان دیگری از سکسش که نمیدانم واقعی بود یا ساختگی برام تعریف نمود طوری با ولع از اون کارش تعریف مینمود که من کونم تحمل سکوت را نداشت و من با حرکاتی که میکردم کیر حمید را در داخل کونم جابجا مینمودم و حمید بیحرکت ایستاده بود و منو نگاهم مینمود گاهی در اثر حرکات من کیر حمید کاملا از کونم بیرون می افتاد و در اینحال حمید سر کیرشو خشکش مینمود و بافشار داخل کونم میکرد هروقت که کیر حمید خشک میشد وقت ورود کمی دردم می آورد ولی این درد هم خوش آیند بود حمید تمام کیرشو داخل کونم نمود کمی ایستاد و در اینحال حرکات دستش روی کیر من سریعتر شد من هم کونمو دایره وار دور کیرش حرکت میدادم که یکدفعه احساس کردم کلاهک کیرحمید بزرگتر شد و با یکفشار آبحمید ریخت داخل کون من و من هم توی دست حمید خالی شدم من وحمید هردو بدنمان سست شده بود و حمید خوابید روی شکم من ولی من احساس سنگینی نمودم و حمید رو هل دادم افتاد زمین و همدیگر را بغل نموده و تا صبح توی بغل هم خوابیده بودیم که با صدای زن عمو از خواب بیدار شدیم 10روزی که خونه عمو بودیم حمید 6 بار منو گائید ولی با ترفندهای خودش هرگز منو اجازه نداد اون بگایم و من فقط به جلق حمید بسنده میکردم گرچه حمید منو گائید ولی انصافا دادن به حمید از گائیدنش لذت بخشتر بود اگر دوست داشتید بقیه 5 مورد بعدی رو هم براتون تعریف خواهم نمود قربان همه تون قربون کیرو کون و همه تون برم مممممممننننننننننننننننننننن ووووووووشششششششششششششش
     
  
میهمان
 
نادر و حمید(قسمت دوم)
سلام دومین داستان نادر وپسر عمویش این چنین آغاز شد که صبح فردایی که حمید برای اولین بار کار کون مارو ساخت با صدای زن عمو برای صبحانه بلند شدیم من در شدیدی در کونم احساس نمودم از نحوه راهرفتنم حمید متوجه موضوع شد و ضمن پرسش از حالم ازم خواست که مواظب زاه زفتنم باشم تا بابا و مامان هامون متوجه موضوع نشوند من هم دررفتارم دقت مینمودم بعدازصبحانه رفتیم و خوب گشتیم و حمید با محبتهائی که برام کرد سختی دردکون را ازیادم برد بعدزا ناهار کمی خوابیدیم که حمید با روغن وازلین کونمو نرمش نمود و از دردش کاسته شد شب فرارسید و موقع خواب شد من گفتم حمید جون روی زمین میخوابم حمید ناراحت شد و ضمن عذرخواهی بسیار گفت که اگه میدانستم که ناراحت میشی این کیر لعنتی رو میشکستم و می انداختم دور که من گفتم نه ناراحت نیستم فقط چون کمی درد داره و اگه پیش هم بخوابیم ممکنه تحریک بشیم و باز هم ازاونکارا بکنیم میترسم مشکلی پیش بیاد که حمید گفت قربون اون کونت برم تا هروقت خودت دلت نخواد من کاری نمیکنم بعد شلوارشو کشید پائین و کونشو گرفت طرف من گفت خوب میتونی تو بکنی تو کون من و من اصلا کاری نمیکنم با اینحرفائی که زد من منصرف شدم و رفتم پیشش بعد گفت بزار کمی دیگه وازلین بمالم به سوراخ کونت که کاملا نرم بشه و اذیت نشی گفتم باشه وازلین رو آورد و ازم خواست قنبل کنم من هم همون کاررو کردم و گفتم فقط روغن
بزن کاردیگه ای نکن که حمید بلند شد و دوتاآینه آورد و اونارو روی زمین گذاشت طوری که من از یکی از آینه ها کونمو در آینه دیگر خوب میدیدم گفت از همینجا مواظب کونت باش بعد با انگشتش وازلین رو مالید اما نرمی کونم کار بدستم داد وقتی کمی از نوک انگشتش وارد کونم شد تا بقول خودش وازلین رو به داخل کونم برساند احساس کردم دلم ازورود انگشتش بهم ریخت که من کونمو حرکت دادم و او هم که متوجه موضوع شده بود تمام انگشتشو وارد نمود بعد که دید من خوشم میاد به بهانه روغن مالی انگشت دیگرش رو بعد انگشت بزرگترش رو که در آخر دو انگشتشو وارد کونم نمود من دیگه درد کونم یادم رفته بود خودم گفتم که حمید بجای دو انگشت میتوانستی از کیرت استفاده کنی ولی فقط باهاش روغن بمال خواهشا فعلا از گائیدن منصرف شو اما خودم هم میدانستم که چرت میگم گفت چشم و سر کیرشو با همون وازلین روغنی نمود و گذاشت سوراخ کونم و چون قبلا بازش نموده بود خیلی راحت کلاهکشو وارد کونم نمود و کمی درهمونجا نگهشداشت و دراینحال دستشو آورد و از جلو کیر منو گرفت و چون دستش روغنی بود شروع رکد به جلق زدن برای من که دیدم کونم و کیرم سخت تحریک شده و دلم میخواد که کیرش داخل کونم رفت وآمد بکنه ازش خواستم به آرامی فشار بده کیرش بره تو کونم حمید کارش رو خوب بلد بود با هر فشاری که به کیرش میداد تا بره تو دستشو هم جلو عقب مینمود ایندفعه دستشو بیشتر از شب فشار میداد و تنگترش کرده بود ولی لیز بودن دستش باعث سرخوردن کیرمن دردستش میشد که خیلی لذت بخش بود حمید یکدفعه تمام کیرشو داخل کونم نمود و نگهداشت گفت با اینکه الان داخل کونت کرده ام ولی باز هم اگه بگی همین الان میکشم بیرون و میرم میخوابم اصلا نمیخوام ناراحت باشی اگه کوچکترین ناراحتی برات پیش بیاد من ناراحت میشم که من گفتم حمید جون دیروز هم موقع کردن دردشو نمیفهمیدم بعدش دردم بیشتر شد الان هم نه تنها دردم نمیاد حتی خوشم هم میاد هرچه پیش آید خوش آید حالا بده تو که حمید شروع کرد به تلمبه زدن کیرشو تماما کشید بیرون و کمی دیگر از وازلین رو زد به دم سوراخ کونم و باانگشتش هل داد به تو که من فکر کردم کونم گشاد ترشده بعد کیرشو فرستاد تو چند مرتبه که داخل کونم تلمبه میزد یکباره تمام کیرشو میکشید بیرون و کمی در بیرون نگه میداشت و در اونحال با دستش کونمو میمالید دوباره میکرد تو دیگه ورود و خروج کیر حمید به داخل کونم بدون هیچ استکاکی صورت میگرفت و تقریبا برای ورود کیرش نیازی به آماده سازی قبلی نداشت مدتی همین کاررو کرد من هم کونمو بصورت دوار حرکت میدادم که هردو تحریک بیشتر میشدیم یکدفعه حمید کیرشو کشید بیرون و بهم گفت که به پشت بخوابم من بخیال اینکه مثل دیروز میخواد منو از جلو بکنه خوابیدم که حمید اومد وسط پاهام اما ایندفعه کیر منو گرفت تو دهنش و شروع کرد به ساک زدن خیلی ماهرانه ساک میزد انگار سالها زن بوده دیگه داشتم دیونه میشدم که گفتم حمید جون من آبم میخواد بیاد تا اینو گفتم حمید دهانشو کشید و کیرمنو کمی خشکش نمود و اومد جلو تر و بلامو بوسید بوسه های داغش منو بیشتر تحریک مینمود وووواواااای اااااووووووف جججججوووووووون اینها صدا هائی بود که از ما صادر میشد و اصلا یادمان رفته بود که ممکنه کسی صدای مارو بشنود در هر حال حمید دوباره رفت لای پاهام و کیرشو گذاشت دم کونم و با کمی فشار دوباره از چلو فرستاد به داخل و البته هم شکم خودش و هم کیر منو خوب روغنی نمود و خودش هم خوابید روی من حمید برای اینکه کیرش به کون من وارد و خارج بشه خودشو حرکت میداد که این باعث میشد کیر من روی شکم روغنی او سر بخوره و من هم احساس میکردم که کیرم رفته داخل کون مدتی که تلمبه زد یکدفعه من آبم اومد و ریخت مابین شکم حمید و شکم خودم و حمید هم حرکاتشو تند تر نمود و چند مرتبه از تو کونم بیرون کشید و دوباره داخل نمود که آب حمید هم با فشار ریخت داخل کون من حمید و من هردو سست شده بودیم و حمید روی من خوابید و بعد از کمی بلند شد با دستمال شکم مون رو تمیز نمود من رفتم که کونمو تو دستشوئی پاک کنم که یک موضوع جالبتری متوجه شدم که خیلی خلاصه براتون میگم اگه فرصت شد بطور کامل براتون خواهم نوشت توی هال که بودم متوجه شدم هم از اطاق عمو و زن عمو و هم از اطاقی که بابا و مامان خوابیدند صداهائی مثل آآآآف و ااووووف و ووووای و ججججوووون و اینها میاد که دقت که نمودم دیدم هر دو اطاق مشغول سکس هستند و جالبتر اینکه هردو داشتند خانومهارا از کون میکردند و اونها هم هم درد میکشیدند هم لذت میبردند و من اینهارو از صداهاشون فهمیدم فعلا بای
     
  
میهمان
 
سال دوم ابتدایی بودم تابستان هر جمعه با خانواده میرفتیم خانه ویلایی یكی از اقوام در خارج از شهر كه باغ بزرگی داشت و همسایه ای كه سه پسر كه هر كدام بزرگتر از من بودند مدتی كه گذشت كم كم با آنها دوست شدم یك روز پسر بزرگتر كه اسمش عباس بود مرا بعنوان بازی به خانه شان برد . كسی در خانه نبود اول عباس باهام توپ بازی كرد بعد كه خسته شده بودم برایم شربت آورد بعد سر صحبت را باهام باز كرد و یواش یواش داستانی از رابطه جنسی كه با پسری كه هم سن و سال من داشت برایم گفت و در آخر هم گفت كه وقتی آن پسر را كرده كیرش خیلی بزرگ شده . من كه خیلی تحت تاثیر حرفهای عباس قرار گرفته بودم دوست داشتم كیر عباس را ببینم عباس هم كه متوجه من شده بود گفت بیا بریم داخل اتاقم تا كیرم را بهت نشان بدهم .
خلاصه مرا برد به اتاقش و كیرش كه حسابی شق كرده بود را بهم نشان داد و بعد شروع كرد به مالیدن بدنم من كه نمیدانستم چكار كنم حرفی نمیزدم تا اینكه دستش را داخل شورتم كرد و شروع به مالیدن كونم كرد وقتی كه دید عكس العملی از خود نشان نمیدهم شلوار و شورتم را در آورد و به شكم روی زمین انداخت در این لحظه شروع به داد و فریاد كردم كه گفت اگر سروصدا كنی به بابات میگم من هم از ترس دیگر حرفی نزدم عباس به راحتی به چاك كونم تف زیاد زد و كیرش كه خیلی بزرگ بود را به داخل سوراخ كونم كرد اولش كمی درد داشت ولی بعدش نه خلاصه خیلی كونم گذاشت یادم نیست بهم آب ریخت یا نه اما خیلی كیرش رو تو كونم نگه داشت.
تا كیرش رو از كونم درآورد سریع شلوار و شورتم برداشتم كه بپوشم كه گفت كجا ؟ اگه الان بری بابات میفهمه زود باش دولا شو . من هم كه كاملا در اختیار عباس بودم سریع دولا شدم عباس با دست همه جای كونم رو مالید و در آخر سوراخ كونم رو با انگشت فشار داد با این كار عباس احساس خوبی پیدا كردم و لباسهایم را پوشیدم و رفتم كه این اولین كونی بود كه دادم
     
  
میهمان
 
چگونه کون دادم 2
آن روز گذشت و کسی چیزی نفهمید و ما به خانه برگشتیم هفته بعد دوباره رفتیم به ویلای فامیلمان من دیگر از جریان هفته قبلم با عباس چیزی یادم نبود و مشغول بازی با بقیه بچه های فامیل بودم که سروکله عباس با دوچرخه پیدا شد و گفت بچه ها هر که میخواد بیا با دوچرخه سوارش کنم بچه ها یکی یکی سوار دوچرخه شدند و عباس هر کدام را یک دور ، دور باغ گرداند تا نوبت من شد او مرا برد بیرون باغ پشت یک تپه خاک و سریع پیاده کرد و دور از چشم بقیه دستشو داخل کونم کرد و فوری به شکم خواباند من که فهمیده بودم چکار میخواد بکنه خودم همینطورکه دمر افتاده بودم دکمه شلوارم رو باز کردم و شلوار و شورتم را باهم پایین کشیدم و کونم رو بالا دادم عباس از این کار من خیلی حشری شده بود شروع کرد به لیس زدن کونم چنان لیس میزد که فکر میکردم فقط کون من را باید بخورد نه مال کسی دیگر را . بعد عباس کیرش را درآورد و گفت بخور و تا ته کردش توی دهنم و همزمان با سوراخ کونم بازی میکرد احساس خوبی داشتم و بعد دوباره برگرداندم و کیرش را تا دسته داخل کونم کرد و تند تند تلمبه میزد من الان که به آن موقع فکر میکنم و نیزسوراخ کونم را میبینم و هنگام خود ارضایی چیزهای بزرگی تو کونم میکنم البته با کمی چرب کردن کونم ، میفهمم مادرزادی از اول سوراخ کونم خیلی گشاد بوده چون موقع کون دادن اصلا احساس درد نداشتم در همین وقت که عباس کیر کلفت مشغول کردنم بود یکدفه یکنفر بالا سرمان گفت چکار میکنید من که از ترس زیر عباس خوشکم زده بود برگشتم و دیدم ناصر برادر کوچیکه عباس است عباس کیرش را از کونم درآورد و من هم شلوارم رو بالا کشیدم ناصر گفت منم میخوام وگرنه به بابات میگم من که از طرفی از بابام میترسیدم و ازطرف دیگر خودم رو متعلق به عباس میدیدم به عباس نگاه کردم عباس هم گفت بذار بکنه اگر نه به بابات میگه بااین حرف دوباره به شکم خوابیدم و ناصر خودش شلوارم رو پایین داد و کیرش رو تو سوراخ کونم کرد سوراخم که کاملا باز بود و کیرناصر که هم اندازه کیر عباس بود براحتی داخلش رفت خلاصه هردوتا نوبتی حسابی خرابم کردندباز هم یادم نیست که آب تو کونم ریختند یانه وقتی سیر شدند ناصر رفت و عباس حسابی تمام کونم رو ماساژ دادو بعد با دوچرخه آوردم پیش بقیه بچه ها که مشغول بازی بودند این دومین و سومین کون دادنم بود .
     
  
میهمان
 
کون کونک بازی تلخ

خطره ايى رو که براتون تعريف ميکنم مربوط ميشه به وقتيکه من دوم راهنمايى بودم,تو کلاسمون چنتايى چاقال داشتيم ولى من تو کف يکىشون بودم که اسمش ممد بود .اون قد و قواره رزيزى نسبت به
بچه هاى کلاسمون داشت و من نسبتا درشت اندام بودم , واسه همين ممد بخاطر اينکه بچه ها اذيتش ميکردن با من رفيق شد چون تو مدرسه کسى حريف من نبود . ممد خوشگل و سفيد بود و خيلى آ ميخواستن بکننش ولي از ترس من نميتونستن.

ما هروز باهم صميمى تر مىشديم تا اينکه يه روز ممد بهم زنگ زد و گفت : که جوجه مرغ خريده منم رفتم که جوجه ها شو ببينم, رفتيم تو پار کينگشون و مشغول جوجه بازى شديم, به خودم گفتم الان موقع خفت گيريه. گفتم ممد گفت ها , گفتم اگه بهم کون ندي ميگم آ رمين بزنتت.حالا پدرام کيه ميگم, اون تنها کسي تو مدرسه بود که ازم نميترسيد . پدرام ممد و اذيت ميکرد و ممد بيشتر بخاطر اون اومده بود سمت من از طرفى من با پدرام زفيق بودم م ممد ازين موضوع می ترسيد. داشتم ميگفتم , که به ممد گفتم بهم بده ولى اون گفت که فقط با کيرم بازى ميکنه, منم قبول کردم,چند وقت اينجورى حال ميکرديم تا يه شب ممدو تو خيابون ديدم که از مغازه ميومد , بهش گفتم بريم
جوجه هاتو ببينيم گفت بريم , رفتيم تو پارکيگشون در از پشت بستيم يه کم به جوجه هاش غذا دادم بعد کيرم در آوردم و ممد وشغول بازى شد ,تازه شروع کرده بود که من کونشو گرفتم گفت کون نه گفتم از رو شورت گفت باشه , بهش گفتم برگرد و اونم برگشت يه کم از رو شورت کيرمو به کونه توپولش مالوندم يدفه شورتشو کشيدم پايين اولش مقاومت کرد بعد راضى شد , شروع به لاپايي کردن شدم بعد بهش گفتم برام ساک بزن اونم کيرمو خورد , بعد نوبت به اون سوراخ تنگش رسيد يه کم تف به کيرم و کونش زدم بعد سر کيرم کردم تو کونش ولى کونش تنگ بود که کيرم تو نميرفت ممد خيلى دردش گرفته بود و اشک تو چشاش جمع شده بود در اين حين که مشغول جا زدن بودم و ممد که ديگه داشت گريش ميگرفت ناگهان صداى در و شنيدم که باباى ممد بود , محکم درو ميزد و ممد و صدا ميزد من از ترس داشتم سکته ميکردم سريع شلوارمونو کشيديم بالا و ممد رفت درو باز کرد باباش اومد تو وقتى ممدو ديد گفت چى شده ممدم گفت که چى شده باباش نامردى نکردو تا ميخورديم کتکمون زد.

با هزار بدبختى از زير دستش فرار کردمو تا جايي که جون داشتم دويدم ممد بيچاره همچنان داشت کتک ميخورد. فرداش ممدو تو مدرسه ديدم که تمام بدنش کبود بود, واقعا ناراحت شدم از اون روز تا الان توبه کردم ديگه کير به کسى نشون ندم .
از همتون تشکر که داستانمو خونديد.
     
  
میهمان
 
کردن پسر همسایه

با سلام؛ بی مقدمه, در حال استراحت بودم ظهر بود تازه از شهرستان اومده بودم آخه روستای ما پیش دانشگاهی نداشت /اینو بگم خانه های روستا اتاقاش تکی تکی است/ صدای درو شنیدم گفتم کیه ؟ جواب داد رضام شناختمش رضا همسایمون بود در باز کردم اومد تو منم دوباره دراز کشیدم اونم اومد کنارم نشست داشتیم حرف میزدیم که احساس کردم یکی داره کیرمو از جا میکنه شاخ در آوردم سرحال شدم رضا 2 سال از من کوچکتر بود کیرمو در آورد داشت نگاش میکرد بعد کیرمو کرد تو دهنش داشت ساک میزد اولین بار بود کسی برام ساک میزد سریع پیراهنمو در آوردم داشت آبم میومد بهش گفتم گفت می خورمش شاخم شاخ تر شد یه اوفف بلند کشیدم نامرد همشو خورد بعد بلند شد گفت شب میام پیشت گفتم باشه منم خودمو جموجور کردم دیگه بیحال بودم نمی دونم چطور خوابم برد با صدای در از خواب بیدار شدم فکر کردم رضاست ولی مادرم بود گفت بیا شام بخور رفتم شام بخورم.

بعد از شام ساعت نزدیک 11/30 بود در باز بود دیگه نا امید شده بودم در باز بود رضا اومد تو بهش گفتم درو ببند اومد کنارم خوابید از لب گرفتن با همجسم خوشم نمی اومد کیرمو سفت گرفت شلوار خوابم آوردم پایین کیرمو گرفت تو دهنش داشت آبم می اومد این دفعه نذاشتم بخوره کیرمو دزدیدم اونم ناراحت شد بهش گفتم آخه داره آبم میاد می خوام بکنمت گفت نترس تا صبح باهات هستم داشتم پرواز میکردم گفتم باشه دوباره شروع به ساک زدن کرد داشت کم کم آبم میومد همشو خورد نیم ساعت بعد باز شروع کردیم این دفعه رفتم سراغ کونش بهش تف زدم کیرمو بهش مالیدم یکم فشار دادم یه آخ بلند گفت و تکون خورد سفت نگهش داشتم باز فشار دادم این دفعه تحمل کرد یادم اومد اگه دخانیات بزنم آبم دیر میاد سریع درش آوردم لباسامو پوشیدم رفتم که سیگار با حشیش بگیرم گیر آوردم رفتم سریع به طرف خونه رسیدم درو باز کردم ولی کسی نبود زیر تختو نگاه کردم نبود. اعصابم خراب شد داشتم دخانیاتارو مخفی کردم که در باز شد رضا بود گفتم کجا رفتی گفت رفتم دستشوی تا تو کثیف نشی گفتم بابا ایول لباسامونو در آوردیم دخانیاتو زدیم دیگه منگ منگ بودیم شروع کردم دیگه حالیش نبود درد نمی کشید داشتم تلنبه میزدم دیگه خسته شده بودم آخه 20 دقیقه گذشته بود کیرمو در آوردم باز کردم توش که احساس کردم داره آبم می آد بهش گفتم گفت که میخوره کیرمو در آوردم گذاشتم تو دهنش تمام آبمو خورد توی همون شب یه بار دیگه کردمش از اون موقع به بعد هر وقت از شهر میومدم باهم بودیم تعطیلات شد دیگه ازش بیزار شدم تا 2 ماه پیش که یه بار کردمش دیگه نکردمش به سلامت منتظرم داستانام باشید نام مستعار من غمگذار.
     
  
میهمان
 
چگونه كون دادم 3
آن روز هم گذشت و کسی چیزی نفهمید و به خانه برگشتیم در طول هفته ای که در خانه بودم تمام فکرم پیش عباس و ناصر بود و بعضی وقتها میترسیدم کسی بو ببرد نزدیک آخر هفته که شد عجله داشتم به ویلا برویم. جمعه مجددا رفتیم و همه دور هم بودیم که من به بهانه بازی با بقیه به خانه عباس رفتم آنها هم همشان جمع بودند عباس و ناصر با دیدن من عکس العملی نشان ندادند اما به بهانه ای عباس و ناصر و قدرت (برادر وسطی) به بیرون از خانه آمدند و من هم دنبالشان براه افتادم فکر نمیکردم هر سه دنبال کون من باشند اما ازقضا هر سه نقشه یک سکس دسته جمعی را برایم کشیده بودند بله آنها مرا به گاراژ خانه بردند گاراژ خیلی بزرگ بود و یک تراکتور هم در آن پارک شده بود ناصر دم در ایستاد و کشیک میداد عباس و قدرت مرا پشت خرت و پرتی که آنجا بود بردند از همان اول از قدرت ترسیده بودم بیکباره قدرت عباس را کنار زد و دستشو از پشت تو کونم کرد و عباس هم دکمه شلوارم رو باز کردو شلوار و شورتم رو درآورد و به زانو روی زمین هول داد در این وضعیت قدرت تند تند تف در کونم میزد و با دست چاک و سوراخ کونم رو میمالید عباس هم کیرش رو تو دهنم کرد بعد از مدتی کیر عباس رو از دهنم بیرون کشیدم و کونم رو بالا گرفتم که قدرت با دست محکم به کونم کوبید و گفت همین جور وایس و انگشتشو تو سوراخ کونم کرد عباس هم دوباره کیرش رو تو دهنم گذاشت و بعد از مدتی که قدرت حسلبی کونم رو باز کرد انگشتشو از سوراخ کونم درآورد و آمد جلو کیرش رو که بزرگتر و کلفتتر ازکیر عباس و ناصر بود کرد تو دهنم عباس هم رفت پشتمو کیرش رو کرد تو کونم و تند وتند شروع کرد به کردنم ناصر هم بعضی وقتها می آمد عباس رو کنار میزد و کونم میذاشت تا عباس سیر شد و رفت بعد قدرت رفت پشتم کمرم رو گرفتو محکم کیر بزرگشو تو کونم کردومحکم به شکم درازم کردو تند تند تلمبه میزد از قدرت خیلی میترسیدم بخاطر همین ساکت زیرش خوابیدم اونم خیلی کونم گذاشت بعد هم دوباره ناصر ترتیب کونم رو داد وقتی حسابی کارشون رو کردند لباسامو پوشیدم از در گاراژ بیرون رفتم احساس عجیبی تو کونم داشتم و یواش یواش آمدم تا ویلای فامیل و با بقیه مشغول بازی شدم . آخرشب به خانه برگشتیم لباسهایم را که درآوردم مادرم گفت کجا نشستی که اینقدر شلوار و شورتت کثیف شده نگاه کردم و دیدم راست میگوید پشتم کاملا گل چسبیده بود خلاصه خودم و لباسها را تمیز کردند بعد فهمیدم که عباس و قدرت و ناصر آبشونو توکونم ریخته بودند که وقتی به ویلا برمیگشتم از کونم درآمده و شورت و شلوارمو خیس کرده و موقع بازی مثل گل شده آن احساس عجیب هم آب داخل کونم بوده .
     
  
صفحه  صفحه 3 از 85:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  82  83  84  85  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA