انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 33 از 85:  « پیشین  1  ...  32  33  34  ...  84  85  پسین »

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد


مرد

 
peymanshahvat
نظر لطف شماست دوست من
وقتی ارزش واقعی خودتُ بفهمی، دیگه به کسی تخفیف نمیدی
بهترین خودت باش 😊🧚‍♀️🤴👈👰
I'm a trance 🏳️‍🌈
     
  
مرد

 
همه خاطرات من (قسمت هفدهم)
4ماه بيشتر به پايان خدمتم نمونده بود؛تو اين مدت كار من شده بود سكس كردن با مجيد و مرتضي البته جوري كه اون يكي متوجه نشه.يه شب با مجيد سكس ميكردم يه شب با مرتضي بعضي وقتها ميشد تو يك شب با هر دوي اونا سكس ميكردم و لذت مي بردم تا اينكه مرتضي گند بالا آورد.
يه شب كه شيفت لجستيك سرگرد لطفي(مسول مرتضي)بود موقع كشيدن سيگاري مچ مرتضي رو گرفت و با كلي خواهش التماس رضايت داد گزارش نكنه ولي قيد مرتضي رو زد و اونو فرستاد پادگان و به جاش درخواست سرباز جديد كرد.
با اينكه هنوزم از مرتضي كمي دلخوري داشتم ولي خيلي دلم واسش سوخت بي چاره هرچي به لطفي التماس كرد به حرفش توجهي نمي كرد.
دو روز بعد يه سرباز جديد واسه مخابرات اومد؛يه پسر سبزه رو با قد بلند و بدن ورزشكاري؛واقعا استيل نازي داشت درسته كه صورتش معمولي بود ولي خيلي با نمك بود.
من كه پسر بودم با همون نگاه اول طلبش شدم چه رسد به دختر.كاش ميشد با اينم تجربه سكسي پيدا مي كردم.يعني ميشد؟
در حالي كه من دنبال بهونه بودم تا با اون طرح دوستي بريزم خودش پيش قدم شد.
تو دفتر نشسته بودم كه اومد تو.
سلام
سلام
ببخشيد من سرباز جديد مخابرات هستم اسمم ابراهيم رحمتي گفتن بيام پيش شما ورودمو ثبت كنيد.
منم پويا هستم.دفترچه تو بده مهر كنم
دفترچشو ازش گرفتم مهر ورود زدم دادم بهش
بچه كجايي؟
كرمان
ورزشكاري؟
چطور؟
آخه هيكلت داد ميزنه ورزشكاري
آره خيلي وقته رزمي كار ميكنم
ببخشيد فضولي كردم
نه بابا خواهش ميكنم.معلومه پسر مهربوني هستي؛همش خدا خدا ميكردم يه دوست خوب پيدا كنم
نه بابا اونقدرم كه تو ميگي خوب نيستم ولي ميتوني رو دوستي با من حساب كني؛اگه كاري داشتي حتما بهم بگو خوشحال ميشم كمكت كنم
راستشو بخواي تعريف تورو از سرباز قبلي مخابرات شنيدم
مرتضي؟
آره
كجا ديديش؟
تو پادگان.وقتي داشتم ميومدم اينجا بهم نشوني شما رو داد
اونجا جاش خوبه؟
آره تو دفتر مخابراته؛گذاشتنش آبدارچي
خاك بر سر جاي به اين خوبي داشت هرچي بهش گفتم حواستو جمع كن به خرجش نرفت آخرشم كار دست خودش داد
من ديگه بايد برم الان صداي لطفي در مياد.بعدا بيشتر با هم حرف مي زنيم
خب قدم اولو كه خودش ورداشت البته با كمك مرتضي.يعني بهش گفته من!!نه بابا مرتضي همچين بچه ايي نيست هرچند گفته باشه هم بد نيست من كه آخرش ميخوام با اين سكس داشته باشم اينجوري كار منم آسونتر ميشه ديگه نيازي به مقدمه چيني نيست ميشه سريع رفت سر اصل مطلب.ولي فكر نكنم گفته باشه بايد خودم مقدماتشو فراهم كنم.
(اينا فكرايي بود كه بعد از رفتن ابراهيم تو مغرم مرور ميشد)
دو هفته ايي از اومدن ابراهيم ميگذشت و تو اين مدت بيشتر با هم رفيق شده بوديم و منم بيشتر از اون خوشم اومده بود.واقعا پسر دوست داشتني و مهربوني بود و مثل همه كرماني هم خونگرم بود.شنيده بودم كرماني ها و شيرازي ها طبع گرمي دارن و مصمم بودم اينو امتحان كنم.تو رفتار كه درست بود و گرم بود دلم ميخواست بدونم تو سكس هم گرم و داغ هست يا نه.
بايد طوري برنامه ريزي ميكردم كه موقع بودن با ابراهيم مجيد تو موقعيت نباشه يا اگرم هست متوجه نشه كه پيش اون بودم.البته مجيدم با ابراهيم دوست شده بود ولي من دوست نداشتم اگه ميخواد اتفاقي بين منو اون بيوفته مجيد بفهمه چون امكان داشت باعث جدايي منو مجيد بشه كه اين اصلا خواسته من نبود چون من مجيد و سكس با اونو دوست داشتم.
دفترو كه مرور كردم بهترين موقع 4روز بعد يعني روزي بود كه من شيفت داشتم ولي مجيد بايد بعد از ساعت اداري ميرفت خونه ولي تو اين مدت هر وقت من شيفت داشتم مجيد حتي اگر شيفت نداشت ولي ميموند پيش من تا با هم باشيم بايد يه جوري دورش ميزدم.
تو اين 4روز خيلي فكر كردم چطوري ميتونم مجيدُ‌ دست به سر كنم ولي فكر خوبي به ذهنم نمي رسيد هر راهي پيدا مي كردم بازم نمي شد چون مجيد بهم شك مي كرد آخرشم نتونستم يه راه مناسب پيدا كنم تا اينكه زدو روز چهارم همچي دست به دست هم داد تا من به نقشه خودم نزديكتر بشم.از شانس خوب من شيفت مسئول شب مشكلي براش پيش اومد و با ميرزايي هماهنگ كرده بود كه يكي جايگزينش كنه ميرزايي ام كه خودش روز شيفتش مهموني دعوت داشت خودش بجاي اون نفر جايگزين شد تا روز شيفت خودش اونو بزاره جاي خودش و اين بهترين فرصت بود كه بهونه بيارم كه ميرزايي اينجاست و مجيد نمي تونه بمونه.
وقتي به مجيد گفتم بي چاره خيلي پكر شد ولي چاره ايي نداشت اونقدر پر دل و جرات نبود كه اين ريسكو بكنه و بمونه براي همينم بعد از ساعت اداري رفت البته از من خواست به يه بهونه ايي روز شيفتش بمونم تا با هم باشيم منم قول دادم اگر شد همين كارو بكنم.
خب حالا من بودم و ابراهيم كه خيلي راحت ميتونستم مثل مرتضي شب پيش اون بخوابم آخه اونم شبا تو كانكس مخابرات تنها بود منم به بهانه اينكه ميرزايي تو كانكس لجستيك مي خوابه ميتونستم شب پيش ابراهيم باشم.ولي هنوز نقشه درست درموني واسه سكس نداشتم يعني تو اين مدت نشده بود حرف ما به سكس اينجور چيزا بكشه ببينم مزه دهنش چيه و اصلا از سكس با همجنس خوشش مياد يا نه.
ساعت از 4بعدازظهر گذشته بود كه ميرزايي خوابش برد منم از فرصت استفاده كردم رفتم كانكس مخابرات پيش ابراهيم بايد واسه شب مقدمات فراهم مي كردم.در كه زدم ابراهيم گفت بفرماييد.
سلام اجازه هست؟
بيا تو بابا.اينجا شما هستي كه اجازه ميدي من چي كاره باشم
نه جدي ميگم مزاحم كه نيستم؟
اي بابا بيا تو ديگه
ابراهيم پشت ميز نشسته بود و داشت يه سري نامه وارد زونكن مي كرد منم نشستم رو تخت و حرفا شروع شد اولش يكم از موقعيت و بچه ها حرف زديم و كم كم حرفا كشيد به مسائل شخصي و اينجور چيزا تا اينكه ازش پرسيدم:ابراهيم تو عاشقم شدي؟
نه بابا عشق چيه؟اصلا كي مياد عاشق من بشه
جدي ميگم يعني تا حالا با دختر رابطه نداشتي؟
رابطه از چه لحاظ مثلا؟
دوستي ديگه.
آره يه مدت با يكي از دختراي فاميل دوست بودم ولي يكم كه گذشت بهم خورد
اي بابا چرا؟
راستش كارمون به سكس كشيد اونم مثل اينكه عذاب وجدان گرفت و منو مقصر دونست براي همينم قطع رابطه كرديم.
يعني اوپنش كردي؟
نه بابا از عقب كردمش.اينقدر خر نبودم اونم عمرا ميزاشت از جلو بكنمش.
معلومه بدجوري دختر مردمو كردي كه از دستت فراري شده!!
زد زير خنده منم خندم گرفت
خودت چي؟
من تا حالا با هيچ دختري رابطه نداشتم نمي دونم چرا آبم با دخترا تو يه جوب نميره.
يعني تا آخر عمر ميخواي مجرد بموني زن نگيري؟
خودمم بهش فكر نكردم؛شايد يه روزي يكي پيدا شد من تونستم باهاش كنار بيام ولي هنوز خيلي زوده من هنوز خيلي بچه هستم.ببينم همون يه بار سكس كردي؟
نه قبل از اون چندباري سكس داشتم ولي نه با دختر.
پس با كي؟
جون خودت به كسي نگي بين خودمون بمونه پويا باشه؟
خيالت راحت داداش من همچين آدمي نيستم.
راستشو بخواي من زمان راهنمايي و دبيرستان چندباري با پسر حال كردم ولي سكس كامل نداشتم يعني در حد انگولك بازي بود.
(مثل اينكه امروز بخت همه جوره با من يار بود همه چيز داشت هموني ميشد كه من ميخواستم)
خودت چي پويا تو تا حالا شيطوني نكردي؟
(خواستم بگم به اندازه موهاي سرت)
آره منم مثل خودت يه شيطوني هايي داشتم.
اي كلك تو كه گفتي ابت با دخترا تو يه جوب نمي ره؟
منم نگفتم با دختر شيطوني كردم.
نه بابا!!!جان من؟يعني تو هم با پسر شيطوني كردي؟
خب آره منم يه كارايي كردم ولي نه زياد.
(واسه اول كار همين اندازه كافي بود ايني كه من ديدم اگه بخوام ادامه بدم همين الان ميگه بكش پايين بكنم)
خب بگذريم از كرمان بگو.با اين حرف مسير بحثُ عوض كردم تا بقيه نقشه كه مي خواستم شب عملي كنم.
ابراهيم از خانوادش و قبل از خدمتش كلي واسه من حرف زد منم يه چيزايي از زندگي خودم واسش گفتم و بعدشم بحث خوابيدن پيش اونو مطرح كردم كه با استقبال گرم ابراهيم مواجه شدم معلوم بود خودش بيشتر از من راغبه كه امشب پيش اون بخوابم.
بعد از خوردن شام كه پيش ميرزايي بودم يكم با من حرف زد و مثل هميشه كلي نصيحت كرد كه بر خلاف ديگران من نصيحت هاي اونو دوست داشتم چون خيلي راحت و بدون تحكم نصيحت مي كرد.ساعت از 11گذشته بود كه از ميرزايي خداحافظي كردم و از توي كمدم شلوار راحتي و تي شرت برداشتم از كانكس زدم بيرون رفتم دستشويي خودمو حسابي تميز كردم كه اگر كار به سكس كشيد تميز باشم.نقشه دوم عوض كردن لباس جلوي ابراهيم بود چون مي دونستم وقتي چشمش به بدن بدون موي من بيوفته بيشتر تحريك ميشه.مخصوصا با شرت هفتي جذب ماركداري كه پام بود.
وارد اتاقش كه شدم روي تخت دراز كشيده بود داشت تلويزون تماشا مي كرد بعد از اومدن من بلند شد نشست.منم كنار تخت رو زمين نشستم و يكم كه صحبت كرديم گفت:پويا چرا لباساتو عوض نميكني انداختي رو شونت؟
از جام بلند شدم رفتم گوشه ايي از اتاق كه يه چوب لباسي به ديوار آويزون بود همونجا پيراهنمو در آوردم البته روم به ابراهيم بود كه ببينه وقتي تي شرتمو تنم كردم و موقع عوض كردن شلوار پشتمو بهش كردم تا خوب كونمو تماشا كنه و موفقم بودم؛وقتي برگشتم تو چشماي ابراهيم ميشد شهوتُ ديد معلوم بود كه خيلي حال كرده.
ميخواستم رو زمين بشينم گفت:بشين رو تخت چرا رو زمين ميشيني.
منم نشستم كنارش روي تخت ولي با فاصله و دوباره حرفاي ما با هم گل انداخت؛يكم كه حرف زديم اينبار ابراهيم بي مقدمه رفت سراغ چيزي كه من بحثشو بعدازظهر شروع كرده بودم.
پويا نگفتي اون شيطوني ها با كي بود يعني كي بود؟
منم مثل خودت تو همون دوران راهنمايي و دبيرستان
ميتونم راحت باشم يعني ناراحت نميشي سوال ميكنم؟
نه بابا راحت باش مگه من سوال كردم تو ناراحت شدي؟
تو شيطوني ميكردي يا باهات شيطوني ميكردن؟
راستشو بخواي بيشتر با من شيطوني ميكردن البته منم شيطوني ميكردم ولي نه به اندازه ي اونا.
(من كه تا اينجاشو اومده بودم بزار مهر تاييد بزنم خيالم راحت بشه هرچه باداباد)
ولي من برعكس تو بودم؛همش من شيطوني ميكردم
خب از هيكلتم معلومه تو بايد شيطوني كرده باشي
هيكل تو هم بد نيست.راستي ورزشم ميكردي؟
آره چند وقتي كشتي رفتم ولي خوشم نيومد آخه سر صورت آدم داغون ميشه
الان چه ورزشي ميكني؟
بعضي وقتا با بچه ها ميرم فوتسال
پس موهاي بدنتو واسه ورزش نميزني.آخه اونايي كه ميرن بدنسازي اينجوري همه موهاي بدنشونو ميزنن.
من خيلي وقته ميزنم ديگه عادت كردم.
بحث ادامه پيدا كرد ولي بيشتر تو همين مسائل بود جلوتر نرفتيم تا اينكه با پيشنهاد من قرار شد بخوابيم.ابراهيم اصرار داشت من روي تخت بخوابم و اون روي زمين ولي وقتي ديد زور من نمياد گفت يا هردوتا روي تخت مي خوابيم يا هر دو روي زمين منم گفتم رو تخت با اون هيكل تو كه جامون نميشه اونم گفت پس دوتامون رو زمين ميخوابيم منم ديگه حرفي نزدم چون همون چيزي بود كه من مي خواستم.كف اتاق با چندتا پتو پوشونده شده بود براي همينم نيازي به زير انداز نبود؛ابراهيم از روي تخت پتوي خودشو داد به من براي خودشم از تو كمد يه پتو آورد تنها چيزي كه كم بود متكا بود منم يدونه پتو لوله كردم گذاشتم زير سرم و هرچي ابراهيم گفت متكاي منو بزار زير سرت قبول نكردم.با اينكه رو زمين جا واسه خوابيدن زياد بود ولي ابراهيم متكاشو چسبونده بود به پتويي كه من متكاش كرده بودم و ديگه شك نداشتم كه نقشه من گرفته و امشب ميتونم يه سكس جديدُ امتحان كنم.
موقع خوابم يكم با هم حرف زديم تا اينكه من پشتمو كردم به ابراهيم و شب بخير گفتم بعد از نيم ساعت موقع اجراي آخرين نقشه من بود بعنوان اينكه خوابم يه تكوني به خودم دادم و يكم از شلوار ورزشيمو كشديم پايين جوري كه يه مقدار از شرتم معلوم باشه و البته لختي كمرم بعد از چند دقيقه پشتمو دوباره كردم به ابراهيم و جوري برگشتم كه پتو از روم كنار رفت و صحنه ايي كه مي خواستم جلوي چشم ابراهيم قرار گرفت.يكم كه گذشت حس كردم ابراهيم داره خودشو به من نزديكتر ميكنه جوري كه ميشد حس كرد دستش با كونم فاصله چنداني نداره ولي براي مدت زيادي همونجوري موند منم كه ديدم جرات جلو اومدن نداره دوباره بعنوان تكون خوردن تو خواب خودمو بهش نزديك كردم جوري كه ديگه دستش كامل چسبيده بهم و درست همونجايي كه كمرم لخت بود.
همين شد چراغ سبزي براي شروع كار ابراهيم كه حرفاي امشب و چيزايي كه ديده بود بدجوري آمپرشو برده بود بالا.پشت دستشو ميكشيد رو كمر لخت من و كم كم ميرسوند به كونمو همونجايي كه شرتم از شلوار زده بود بيرون.وقتي ديد من هيچ حركتي انجام نميدم جسارت پيدا كرد و بجاي پشت دست روي دستشو گذاشت رو كونم و به هرجايي از كونم كه مي خواست سرك ميكشيد.چند دقيقه ايي فقط ماساژ داد وقتي احساس كرد كه ميتونه كارو تموم كنه و حركتي از من نيست كف دستشو گذاشت بالاي كونم و انگشت وسطشو از لاي كش شلوار كرد تو و لاي چاك كونم بالا پايين ميكرد معلوم بود مي خواد اطمينان كامل حاصل كنه كه من بيدارم و مشكلي با كارش ندارم.وقتي كامل مطمئن شد با همون انگشتي كه تو شلوارم بود شروع كرد به پايين كشيدن شلوارم و تا زير كونم كشيدش پايين تا بتونه لپاي كونم كه تو شرت داشت خودنمايي ميكرد تماشا كنه و چيزي كه موقع عوض كردن شلوار ديده بود به دست بياره.وقتي دستشو به قسمت هاي لخت كونم مي كشيد صداي نفساشم تندتر مي شد معلوم بود بي چاره خيلي وقته تو كف كردن بوده.
تا اون شب سكس هاي زيادي تجربه كرده بودم ولي ابراهيم خيلي خونسرد بود و با آرامش خاصي كار مي كرد و هيچ عجله ايي واسه كردن نداشت و از هر لحظه بيشترين لذتو ميخواست ببره انگار كه اين آخرين باره كه مي خواد سكس كنه.
حسابي كه از رو شرت با كونم بازي كرد و انگشت كرد شرتمم كشيد پايين ولي تا همون اندازه كه شلوارم پايين بود.منم كه ديدم همچي مهيا شده خودم شلواروشرتو با هم از پام در آودرم و پايين تنه رو كامل لخت كردم ابراهيمم كه ديد همچي اوكي شده شلوار خودشو از پاش در آورد و لخت شد.تو اين مدت من حتي يكبارم برنگشتم كه ببينمش ولي ابراهيم وقتي چسبيد بهم و كيرشو گذاشت لاي چاك كونم سرشو به سر من نزديك كرد و با دست صورت منو برگردوند طرف خودش؛من چشام بسته بود و توي چشماش نگاه نميكردم تا اينكه حس كردم لباشو گذاشت گوشه لبام يه بوس كرد بعدش يه بوسه ديگه و شروع كرد به لب گرفتن ولي طوري بود كه لباش به زور به لباي من ميرسيد و براي همينم دستشو گذاشت به پهلوي من و به سمت خودش برگردوند و به اصطلاح فيس تو فيس شديم.با چسبيدن لباش به لبام منم چشامو باز كردم و نگاش كردم؛چشماش تو اون تاريكي برق ميزد برقي كه حكايت از شهوت بالاي اون داشت وقتي زبونشو كرد تو دهنم اشتهاي من واسه عشق بازي بيشتر شد و سرعت لب گرفتن هامم بيشتر.لب پايين اون توي دهن من بود لب بالاي من تو دهن اون و با اشتها ميخورديم.دستمو روي بدن ورزشكاري و عضله اييش حركت دادم و به سمت كيرش بردم كه هنوز نتونسته بودم ببينم و لمسش كنم.وقتي كيرشو تو دستم گرفتم جا خوردم و از شدت تعجب بي خيال لب شدم و سرمو آوردم پايين كه ببينم چيزي كه دارم تو دستام حس ميكنم واقعيت داره يا توهم زدم چشمم كه به كيرش افتاد شوكه شدم!!!!! اين ديگه چي بود؟؟تو فيلما زياد از اينجور كيرا ديده بودم ولي تو واقعيت عمرا باورم ميشد يه روزي ببينم درست 2برابر كير مرتضي بود!! اون دختر بي چاره حق داشته از دست اين هيولا فرار كنه من چجوري اينو تو كونم جا كنم؟اگه اين بخواد بره تو كونم كه ديگه چيزي ازش باقي نمي مونه؟
چيه خوشت مياد؟
وااااي اين ديگه چيه؟مال آدم يا؟
يا چي؟خر؟
دور از جون خر.اينو چجوري اينقدي كردي؟
ارثيه تو خانواده؟
بابا اون دختر فاميلتون حق داشته از دست تو فرار كنه.تو چجوري اينو تو كون اون بي چاره جا كردي؟
همش كه تو نرفت فقط يك سومشو كردم توش اونم با هزار بدبختي.
جان خودت حواست باشه واسه منم همونقدر بكني توش درد داره.
يعني اجازه ميدي بكنم؟
اگه مراعات كون بي نواي منو بكني آره دوست دارم امتحانش كنم ولي جون پويا يواش بزار به منم حال بده.
خيالت راحت باشه نميزارم اذيت بشي
بزار ببينم چه مزه ايي هست.سرمو بردم پايين و كيرشو يه ليس زدم.خب اينم مثل بقيه كيرا مزه خاصي نميداد ولي با اوناي ديگه خيلي فرق داشت فرقشم اين بود كه بيشتر از يك سومش تو دهن من جا نميشد همونم داشت دهنمو جر ميداد آخه خيلي كلفت بود اينقدر كلفت بود كه بيشتر از دو دقيقه نتونستم بخورمش.من كه ساك زدنو دوست داشتم و دلم ميخواست به زورم كه شده كير طرفو تو دهنم جا كنم بي خيال كيرش شدم چون امكان نداشت بيشتر از اين تو دهن من جا بشه و اگه ميخواستم بيشتر تو دهنم جا كنم مطمئنن دهنم از دو طرف جر مي خورد.
اينقدر تجربه داشتم كه اجازه ندم اون شروع كنه به كردن براي همين بهش گفتم دراز بكشه من بيام رو كيرش كه خودم سكان كارو به دست بگيرم.ابراهيم كه دراز كشيد با اينكه ميدونستم روغن كجاست گفتم:روغني كرمي چيزي نداري اين غولو چربش كنم؟تو كمد هست.
از تو كمد روغن مايع آوردم و يكم كه نه مقدار زيادي زدم به كيرش و حسابي ماليدم به همه جاش كه خوب چرب بشه يكمم ماليدم به سوراخ كونم و با انگشت آماده ورود اون هيولاش كردم.سوراخمو روي كيرش تنظيم كردم و آروم فشار دادم سرش كه وارد شد نگه داشتم و تا همون حد بالا پايين كردم تا جا واكنه بعد يكم ديگه فشار دادم و بيشتر به داخل هدايتش كردم ابراهيمم بي كار نبود و با دستاش كونمو ماساژ مي داد.سانت سانت كيرشو مي كردم تو كونم تا جايي كه نصف كيرش تو كونم جا شد و برعكس تصورم هيچ دردي نداشتم ولي زانوهام خسته شد بود و ديگه نمي تونستم به اون روش ادامه بدم براي همين به پهلو كنارش دراز كشدم و خودمو به كير گندش سپردم.ابراهيم با همون ملايمتي كه خودم كار كردم كيرشو تا همون جاي قبلي داخلم كرد و به همون اندازه عقب جلو ميكرد ولي همه لذت به سكس به اينه كه دردم داشته باشه براي همين ازش خواستم بيشتر كيرشو فرو كنه اولش مخالفت مي كرد ميگفت دردت ميگيره وقتي ديد خودم اصرار دارم يكم محكمتر كيرشو كرد تو كه همينم باعث شد دو سوم كيرش بره تو كونم و درد از سوراخم تا مغزم پيچيد.دستمو گذاشتم رو دهنم تا يه وقت صدام در نياد و اونم كارشو بكنه ابراهيم كه فكر مي كرد من دردي ندارم يكم ديگه فشار داد كه رسما احساس كردم كونم جر خورد و ديگه نشد كه تحمل كنم با دست زدم رو رونش پاش اونم همونجا نگه داشت گفت:من كه گفتم درد داره ميخواي درش بيارم؟
نه همونجا نگه دار درش بياري كه بي چاره ميشم بجاي درد بايد سوزش تحمل كنم همون تو باشه بهتره فقط يكم سريعتر تلمبه بزن تا زودتر آبت بيا.
اينجوري نميشه.
چي كار كنم خب؟
به شكم بخواب اين متكارم بزار زير شكمت تا راحت تر بشه كار كرد اينجوري بهتر ميتونم ببينم چي كار ميكنم.
برگشتم يه شكم قرار گرفتم اونم متكا رو گذاشت زير شكمم و رفت پشتم كيرشو دوباره كرد توم همينكه بيشتر از نصف ميرفت تو دردش بيشتر ميشد.دولپ كونمو تا جايي كه جا داشت از هم باز كرده بود و داشت كيرشو تو كونم عقب جلو ميكرد تا اينكه يه چنگ محكم به كونم زد و آبشو كه چيزي از كيرش كم نداشت تو كونم خالي كرد و كشيد بيرون.موقع بيرون اومدن كيرش از كونم بي اختيار يه صدايي از كونم در اومد كه هم خجالت كشيدم هم خندم گرفت.اينقدر سوراخم باز شده بود كه هم نميومد البته سوزش كمي داشتم.......ادامه دارد
وقتی ارزش واقعی خودتُ بفهمی، دیگه به کسی تخفیف نمیدی
بهترین خودت باش 😊🧚‍♀️🤴👈👰
I'm a trance 🏳️‍🌈
     
  
مرد

 
مهیار بوی عزیز
ممنون بابت ادامه داستان زیبات
موفق باشی
يك نعرة مستانه ز جائي نشنيديم............ويران شود اين شهر كه ميخانه ندارد
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
زن


 
وقتی محمد تپل رو کردم

وقتی محمد تپل رو کردم داستان از اونجایی شروع شد که من از سن 15سالگی احساس میکردم به پسرها احساس بیشتری نسبت به دخترها دارم.طوری که دوست داشتم بیشتر با پسرها حال کنم تا دخترها.جدا از اون بیشتر برای حال دنبال تپل های گوشتی بودم چون باسنشون هم درشت بود هم اینکه واسه کیره 20سانتی من مناسب بود.بریم سرداستان.
اسم من معین{مستعار}هستش قدم 195وزنم هم98کیلو هستش واز بچگی عاشق حال با پسر های تپل مپل بودم تااینکه وارد راهنمایی که شدم مدرسمون وسطای شهرمون بود وبه خونمون نه زیاد دور ونه نزدیک بود.توی مدرسه همه ی بچه ها ازمن بخاطر قد بلند وهیکل درشتم حساب میبردن البته ناگفته نماند من هم هواشون رو داشتم.تا ایکه یک روز تویه کلاس موقعی که سال سوم بودم بنا به دلایلی من من بخاطر شیطنت یک سال جامانده ام ویکسال هم دیر درس خوندم بگذریم از داستان دور نشویم با بچه بحس کم آوردن بود اینکه کیر کدوم از همه بزرگتره 4تا از بچه ها که خیلی مثبت بودن این کارو نکردن یکی از همون 4نفر که موضوع داستان به اون ختم میشه نقش مثبت بودن بازی میکرد برعکس ازهمه شیطونتر اون بود واستون توصیفش میکنم>اسمش محمد بودش قدش 170 وزنشم78کیلو بود خیلی بیش از حد زیبا وپوست سفید سنش هم 13 تپل ترین بچه کلاس بود همینم باعث شدش که من همیشه پیشش باشم وهواشو داشته باشم ویه جورایی تو نخش بودم.{آخه کونش ازاونایی نبود که افتاده وبیریخت باشه بلعکس خیلی گردو تاغچه ای وخوش فرم بود} داشتم میگفتم توکلاس همه کیراشون رو درآوردن البته یکی هم نگهبان بود تااینکه نوبت من شد من اول قبول نکردم بعدش راضی شدم و بهشون هشدار دادم که نترسن همین که زیپم رو پایین کشیدم بخاطر اینکه قبلش حسابی سیخ شده بود تادادم پایین یهواومد برون چون شرت سایز بزرگ میپوشم مارکش پوما بود جلوش ازاوناس که بازه دیگه لزومی نبود شرتم روپایین کشم تمام بچه ها گفتن واووووووو عجب کیر خری هستی مخصوصا محمد که کنارم بودهمون لحظه برق شهوت رو تو چشاش دیدم شاید هم اگه بچه ها نبودن یه کارایی با کیرم میکرد گذشت تا اینکه بعد ها احساسش نسبت به من بهتر شذه بود گهگدایی بوس از لپهام میکرد و اندازه دوست داشتنشو بهم الهام میداد.تا اینکه خیلی صمیمی تر شد وکسی جرات نداشت بهش کمتر از گل بگن بطوریکه اون همه رو اذییت میکردو میومد پشت من فورا خلاصه انقدر باهم بودیم بعد خونه همدیگه میومدیم و میرفتیم.سینما واستخروپارک وغیره.......اون منوبه خونوادش تعریف کرده بودو این هم بگم که پدرش راننده کامیون بود بیشتر مواقع نبود خونوادش حسابی بهم اعتماد داشتن تا این که یک روز رفتم خونشون یک خواهر دانشجو داشت که من رفتم اون دانشگاه بود منو محمد رفتیم اتاقش نشستیم پایه کامپیوترش گفت چی بذارم گفتم چون دانی پرسش خطاس یک فیلم گذاشت مشغول نگاه کردن بودیم که من یک بوس 5ثانیه از لپش کردم اونم جوابش رو داد من سریع یه فکر به ذهنم خطور کرد چون قبلا با چنتا از بچه های فامیل تجربه تاحد لاپایی داشتم میدونستم باید چکار کنم.گفتم محمد بیا یه مسابقه اون هم انگار منتظر این حرف بود گفت چطور مسابقه ای گفتم بیبینم کی میتونه زودتر بوس محکم بگیره تا اینو گفتم قبول کرد شروع کردیم اون اول بوسم کرد من دوومی رو از زیر گردنش کردم بعد از چندتا بوس به همین شکل احساس کردم دارم سیخ میکنم یکدفعه دستامو رویه گونه هاش گذاشتم ولبمو رولباش چسباندم حدودا20ثانیه به همین شکل طول کشید بعد جدا شدیم اون گفت باشه من باختم وانمود کرد دلخورشده ولی از چشاش معلوم بود لذت برده بود میخواست یه حرفی بزنه که امانش ندادم شروع کردم زیر گردنشو خوردن وای که چقدر خوردنی ومثل عسل شیرین بود تا اینکه در زده شد سریع جدا شدیم گفت کیه مادرش بود زحمت کشیده بودو چای ومیوه وتنغلات برامون آورد آمد تو گفت خوبین معین جان محمد ما خیلی از شما تعریف کرده واسمون واسه همین پدرش خیلی مشتاق دیدارتونه من هم گفتم محمد لطف دارن وبعد معدبانه ج دادمو گفت خیلی خب تاشما چیزا رو بخورین من حاضر میشم منو تا خیاطی ببرین بعد تا اینکه کارم تمام میشه شما یک سر تو بازار بچرخین اخه خیاطی تو بازار بود مارفیم مادرشو بردیم خیاطی توی بازار چرخیدیم تا محمد یک موزیک پلیر رو دید و پسندید خداییش خشگلم بود اما از این پولش رو نداش بیخیال شد من خداحافظی کردم ازش دل جویی کردم اونم رفت عقب مادرش رفتم خونه پول برداشتم وموزیک پلیر رو براش خریدم صبح تومدرسه بهش دادمش خیلی تشکر کردو گفت این که خیلی گرون بودو از این حرفا منم در جوابش گفتم رفاقت ارزشش بیشتر از این حرفاسیه بوس ازم کرد و منگفتم از کار دیروزم ناراحتی یه پوزخند زدو گفت احمق.مدتی گذشت تا خبر دادن از روستا یکی از اقواممون فوت کرده.از الان یاد آور باشم که من 2تاخواهر دارم که شوهر دارن بایک برادر که اون موقع سرباز کردستون بود.خلاص وقتی اینو شنیدم تو کونم عروسی بود تااینکه پدر ومادرم صبح زود رفتن از انکه روستا از شهرمون 3ساعت راهه قرارشد که تاشب نیان من هم صبح رفتم مدرسه تو کلاس به محمد قضیه رو گفتم ودعوتش کردم اول قبول نکرد بعد از این همه که اومده بود خونمون این نازش واسه چی بود اولاش بخاطر اون روز انتظار نداشتم به این زودی ها قبول کنه از من اصرار ازاون انکار تااینکه باشرط اینکه من بیام مادرشو راضی کنم قبول کرد تااینکه مدرسه تعطیل شد باهم راهی خونشون شدیم وقتی رسیدیم دیدم باباشم هست گفتم بابات میذاره لبخند زد گفت بابام غروب میره بعدشم بیشتره صلاح من دست مادرمه خلاصه واسه مادرشم قضیه هم گفتم بعد گفتم فردا امتحان ریاضی داریم این حرفا واقعا هم داشتیم امتحان رو گفت باشه مثل اینکه با باباهه قرار برنامه داشتن و الا بعید بود زود قبول کنن ولی گفت باید ناهار رو ایجا بخورین برین منم قبول کردم به حساب اینکه خوب غذایی که مادرم واسم تویه یخچال گذاشته بود گفتم اونو شب برا شام گرم میکنم.خلاصه ناهاروزدیم رفتیم خونه همین که رفیتیم بالا شلوار جینش رو درآورد یه شلوار گرم کلفت پاش بود گفتم اما چسب فکر کنم عمدا پوشیده بود منم یه شلوارک{به قول داداشم شلوار آستین کوتاه}تا بالای زانو پوشیده بودم طوری که کیرم حسابی باد کرده بودزیرش شب قبل هم کلی اصلاح موهام رو زده بودم حصابی مثل ترب سفید شده بودبعد مخفیانه اسپری لیدوکایین رو کیرم خالی کردم رفتم شروع کردیم به درس خوندن 2ساعتی حسابی درس خوندیم بعدش محمد گفت خیلی گرمم بیچاره راست میگفت خیس عرق بود گفتم این شلوار که تو پوشیدی معلومه گرمت میشه منم رفتم یک شلوارک چسب واسش آوردم چندتا عکس سوپر گذاشتم تو جیبش دادم بهش همونجا که شلوار گرمو کند وایییییییییییییییی چی میدیدم یک شرت هفتی مشکی پوشیده بود که رویه پوستش فوق سفیدش آنقدر حشری شده بودم که میخواستم 2لوپی اون کپلاش رو بخورمش این موضوع رو فهمیده بود اما به روی خودش نمیاورد من رفتم فکری بسرم زد رفتم 2لیوان شربت انبه آوردم مال اونو قرص تئخیری ریختم وتا اخرشربت روخورد وتشکر کردو نشستیم بازی پاسور کردن بعد از20دقیقه فهمیدم که قرص اثرکرده بازی که تمام شد من رفتم دستشویی گلاب به روتون کمی کارم به طول انجامید آخه خودم رو تمیز کردم وقتی که برگشتم چشم به محمد خیره شد که عکس هارو پیدا کرده بود و درحال جلق زدن بود حواسش هم این نبود که من داشتم نگاش میکردم منم از دیدن باسن ومسانه سفیدو تپل حشری کنندش چشمام 4تاشد آهسته رفتم پشتش لبمو گذاشتم لب رویه گردنش یه بوس فوری از غپ غپش کردم جاخورد برگشت گفت کی آمدی بیرون میخواست جمع جور کنه خودشو نذاشتم گفتم راحت باش داداشی ازاین حرف خوشش آمد گفتم چند دقیقس مشغولی گفت5یا6دقس اما نمیدونم چرا هرچه میزنم حال نمیاد منم گفتم چون زیاد حشری نیستی گغت خب چیکار کنم الان گفتم توقرار نیست کاری کنی گفت یعنی چی گفتم یعنی اینکه من اگه ناراحت نمیشی میخوادم باهم حال دو طرفه کنیم نگذاشتم چیزی بگه درازش کردم رفتم از یخچال عسل رو آوردم کمی ریختم روی لباش بعد شروع کردم ازش لب گرفتن شیرنیش هنوز روی لبامه کم کم شروع کردم از زیر گردنش روبه پایین عسل ریختن ومک زدنش به سینه هاش که رسیدم یخورده زیادتر عسل ریختم شروع کردم مک زدن چه سینه هایی بود خدای من پر توی مشتهام بعد روبه پایین رفتم اون هم آهو اوم میکرد معلوم بود حسابی لذت میبرد روبه پایین رفتم به مسانش رسیدم بعد شلوارک باشورتش باهم کشیدم پایین وای کیر نازی داشت نه زیاد کوچیک بود نه زیاد بزرگ بدون حتی یک دونه مو واقعا خوردنی بود مقداری عسل ریختم روش شروع کردم لیس زدن تا اونجایی که تونستم خوردمش اونم همش تشکر میکرد احساس کردم کیرش حسابی داغ شد بعد آب داغ کیرش روخالی کرد تودهنم وای که چه مزه ای داشت همونطوری به همون روند لیس میزدم میرفتم سراغ کیرش وقتی کیرش رو میخوردم انگار چوچول دختر 14ساله رومیخوردم فکر کنم 10سانتی بود ولی خدایی کلفت بود وقتی شل میشد خوردنش صفای بیشتری میداد انگار که گفتم کس میلیسیدم بعد از خوردن برش گردوندم به شکم خابی رفتم لیدوکائین تزریقی روآوردم باسرنگ 2و5اول بگم که چه سوراخ سفیدوصورتی نازی داشت هیچ وقت یادم نمیره رنگش ومزشوحسابی لیسش زدم بدون مو تنگ تنگ وای وای وای دنیایی بود واسه خودش بعد انشتمو خیس کردم بعد کردم توسوراخش کمی دردش گرفت ولی بعد خودش رو جمع کرد یکم براش فوتش کردم یکم ساکت شد دردش بعد باسرنگ 2. 2سی سی سر کننده باسرنگ وارد کونش کردم هرسانت که وارد میشد نیم سی سی تزریق میکردم بعد با سرنگ 5شروع کردم تاقسمت پایینی هم برسه برای سر شدن کامل کار لیدو تمام شد البته قبل از این که لیدوکائین بزنم اون تو رو حسابی تمیز کرده بودم.رفتم شروع کردم به لیسیدن دوباره وای که چه حالی به حولی میشدم بعد کیرم رو دادم دستش کمی که بازی بازی کرد بهش گفتم بخورش تعجب کردو گفت بلد نیستم کمی براش خوردم که یادبگیره بعد کیرتپلش باز هم راست شد اما نگذاشتم آبش بیاد البته اثر قرص هم بیشتر شده بود گفتم بهش یاد گرفتی باسر علامت اره بهم فهموند وای نمیدونی که چه حالی شدم وقتی کیرم رو خورد اولش قشنگ بلد نبود ولی بعد ها یا گرفت و منم واسش عسل میریختم تا حالش بهم نخوره آخه کیر من به اندازه کیر اون خشمزه وشیرین نبود حدودا 10دقیقه برام خوردش اونموقع سر کننده اثر کرده بود گفتم بهش که یکم کیرم رو با آب دهن خیس کنه اونم این کار رو کرد من هم یه بالشت گذاشتم زیرش ومحمد به پشت خوابید روی بالشت طوری که شکم و کیر وسینه هاش روبه روم بود منم اون رونهای تپلش رو دادم بالا وانداختم روشونه هام برای امتحان کمی با انگشت بازی با سوراخش کردم وکردم تو تا ته رفت تو دیدم هیچی نگفت گفتم محمدم دردت نگرفت گفت مگه چیکار کردی گفتم هیچی مطمئن شده بودم که کامل سر کننده عمل کرده خیالم راحت بود که دیگه درد نمیکشه آخه خیلی بیش از حد دوستش داشتم ودوست نداشتم دردی بکشه کیرمم بخاطر راست کننده ای که خورده بودم سفت سفت شده بود حسابی کمی تف زدم روکیرم وکم هم روی سوراخش بعد سرش رو گذاشتم رو سوراخش کمی فشار دادم سرکیرم رفت توکونش واووووووو خیلی داغ بود واسه اینکه مطمئن شم ازش پرسیدم گفتم درد که نداری فکر نمی کردم چنین جوابی بشنوم باصدای شهوانی گفت بیشتر بکن دارم لذت میبرم منم باشنید ن این حرفش حشرم بالا زد یکدفعه ای همه ی کیرم رو کردم تو تاآنجایی که جاشد رفت تو یه آهی از سر لذت کشید من هم شروع کردم تلنبه زدن5 دقیقه کردم جا زدن حالت خودمون عوض کردم وحالت سگی گرفتیم کردم توش حدود 20 دقیقه باحالات مختلف واسش جا میزدم که گفتم به شکم بخوابه من هم خوابیدم روش وکیرم رو گذاشتم دم سوراخش وبا فشارزیادی همش رو جاکردم تو کونش وخوابیدم روش باهش حرف میزدم واز پایین تلنبه بهش گفتم میخوام یه چیزی بهت بگم گفت بگو گفتمش مرسی که منو به آرزوم رسوندی خیلی وقته توکفت بودم واز این حرفا اونم در ج گفت منم از وقتی کیرت رو دیدم همش به یه بهانه ای میخواستم باهاش بازی کنم اما روم نمیشد بیان کنم در حین حرف زدن احساس کردم داره آبم میاد تلنبه هامو تند تر کردم وداشت میومد که کشیدم بیرون وباجلق زدن تمام آبم رو با فشار رویه کمرش خالی کردم افتادم بالاش شل شدم بعد از 10 دقیقه شروع کردم به لیسیدن تمام بدنش کیرشو عسلی کردم بعد خوردمش تاراست شد مثل سنگ آخه لامصب خیلی حشری شده بوذ بلندش کردم رفتیم حمام توحمام همه جاشو کفی کردم خودمو همین طور دهنمو گذاشتم در گوشش گفتم میخوای منو بکنی خیلی دوست داشتم منوبگاد اما من کونم سر نبود ولی کونم دست کمی از اون نداشت و درشت بود ولی نه به اندازه ی محمد قبول کرد کونم بذاره کیرش دراز نبود ولی از کلفتیش خوشم اومده بود همینطور که کفی بودیم من حالت سگی واستادم کمی شامپو ریختم دم سوراخم با انگشت کردم تو عقب وجلو کردم یکم که جا باز کرد2انگشتی کردم بعد کشیدم بیرون تا محمد کیرش رو تو کنه کیرش رو گذاشت در کونم بایه فشار همش رفت توازدرد به خودم پیچیدم چند دقیقه ای عقب جلو نکرد تا اینکه دردم خوابید شروع کرد تلنبه زدن منم که تو اوج لذت بودم که کیرکلفته محمدم توکونم بود بعد چند دقیقه عقب جلو کردن حالت رو عوض کردیم اون نشست رویه کون منم رفتم نشستم رو کیرش وپایین بالا میکردم طوری که پایین میومدم کیرش میرفت تومیامدم بالا کیرم میرفت تودهنش چند دقیقه اینطور بودیم که گفت داره میاد چیکار کنم گفتم بریز تو یدفعه احساس داغی توکونم جریان داشت کیرشو که درآورد خیلی حال کردم 1دقیقه زیره دوش از هم لب گرفتیم وخودمون و شستیم وآمدیم بیرون لباس پوشیدیم و رفتیم با کامپیوتر بازی کردیم تا ساعت 7ونیم 8 بود که مادرم زنگ زد گفت مسجدش فرداس امشب نمیام.منم توکونم عروسی بود خفن منم به هر بدبختی محمدو راضیش کردم بمونه مامانشم راضی کردم منومحمد تاصبح چندبار دیگه سکس دوطرفه کردیم همش ازهم لب با عسل میگرفتیم سینه هاولب ها ومسانه وکیرمحمدو به عنوان صبحانه باعسل میل کردم چون اثرقرص از بین رفته بود یبارآبش آمد ریخت تودهنم منم خوردمش چون غلیض نبود خوشم اومد از مزه اش بعد راهی مدرسه شدیم وبعداز اون حال ها چند بار باهم حال کردیم

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
مرد

 
همه خاطرات من (قسمت هجدهم)
اون شب به ابراهيم خيلي خوش گذشت چون يه بار ديگه منُ كرد و آبشو ريخت تو كونم.
بهترين كاري كه كردم همين رابطه سكسي با ابراهيم بود.
اصلا نفهميدم اين 4ماه آخر چطور گذشت
بجاي هفته ايي يه شب شيفت به هر بهونه ايي كه بود هفته ايي سه شب تو موقعيت ميموندم تا با ابراهيم باشم.
حتي شبايي كه مجيد بود اول يه سكس با اون ميكردم بعد ميرفتم پيش ابراهيم تا صبح زير كيرش ميخوابيدم و لذت ميبردم.
وقتي به خودم اومدم فقط يك هفته به آخر خدمتم مونده بود.
همه آخراي خدمت ميرن دنبال مرخصي پايان دوره من به هزار بدبختي از ميرزايي اجازه گرفتم اين هفته آخري پيش بچه ها باشم.
ميزايي ميگفت: پسر تو ديگه كي هستي؟همه ميان اينجا التماس ميكنن واسه مرخصي اونوقت من تورو از در بيرون ميكنم از ديوار مياي؟
حاجي بخدا عادت كردم به بچه ها.بهم حق بديد من برادري نداشتم الان سخته واسم كه ميخوام از دوستام جدا بشم
(بي چاره ميرزايي نميدونست من تو اين موقعيت يه پا كوني شدم واسه خودم.)
من مشكلي ندارم ولي بايد از پدرت اجازه بگيري.
زنگ زدم به خونه و كلي با پدرم كلنجار رفتم تا رضايت داد اين 1هفته آخري من اونجا باشم.
تو كونم يه عروسي مفصل به پا شده بود كه مهموناش فقط دو نفر بودن مجيد و ابراهيم.
بهشون كه گفتم گل از گلشون شكفت.بخصوص ابراهيم كه يه بچه خوشگل تهراني نصيبش شده بود كه بدون دردسر ميتونست هر شب بكنتش.
شب اول مجيد كار داشت نموند اونجا و قرار شد فردا شب به بعد پيشم بمونه با اينكه خيلي دلش ميخواست ولي كار مهمي داشت و رفت.من بودم و ابراهيم كه تو اين مدت هنوز نزاشته بودم مجيد از رابطه سكس من و اون چيزي بفهمه.
شب كه رفتم پيش ابراهيم اولش نشستيم به حرف زدن تا اينكه ابراهيم بحثُ كشيد به اينكه اولين باري كه من دادم به كي بوده منم داستانُ براش تعريف كردم و رسيدم تا سكس با بچه هاي اينجا كه چيزي نگفتم و ادامه ندادم.
پويا يه سوال؟
بپرس
تو قبل از من اينجا با كي سكس داشتي؟
حتما بايد بگم؟
نه اگه دلت ميخوا د جواب بده.آخه دلم ميخواد بدونم.
جون هركي دوست داري بين خودمون ميمونه ديگه؟
آره بخدا به هيچكس نميگم بعدشم تو كه داري ميري از اينجا
من قبل از تو با مرتضي و مجيد سكس داشتم(علي و كيوانُ قلم گرفتم آخه ميترسيدم پيش خودش فكر كنه جنده بودم اينجا)
همين مرتضي كه قبل از من سرباز مخابرات بود؟
آره ديگه
پس بگو اينهمه از تو تعريف ميكرد.
ميخواي بگي دليلش واسه تعرف از من اين بود كه منو كرده؟
نه بابا ناراحت نشو منظوري نداشتم.با مجيدم پس سكس داشتي!
آره من اونو خيلي دوست دارم
پسر خيلي خوبيه.هم خوشگله هم مهربون
مثل اينكه چشمت اونو گرفته ها؟
نه بابا از اون لحاظ نگفتم كه.تازشم اون كه خودش بكنه
(يهو شيطونيم گل كرد ببينم دلش ميخواد با مجيد سكس كنه)
يعني اگه بده بود ميكرديش؟
چرا نكنم!خب خوشگل كه هست اخلاقشم كه خوبه
اي عوضي پس من چي؟
بابا دلخور نشو تو چقدر زودرنجي؟حسود نباش.باور كن هيچ كس مثل تو نميشه تو هميشه تازه هستي ولي قبو ل كن ذات انسان تنوع طلبه.
مرده شور ذاتتو ببرن كه چشمت دنبال مجيد افتاده
خب تو سوال كردي منم جواب دادم.دروغ ميگفتم خوب بود؟
دروغ نه ولي اينقدرم رك نميگفتي.
اومد جلو دست انداخت گردنم لباشو گذاشت رو لبام گفت:ميخوام از دلت در بيارم
از دلم در بياري بكني كجام؟
همونجا كه خودت دوست داري ديگه
پس يالا زود باش
اي به چشم
لباش رو لبام بود دستشم داشت با كونم بازي ميكرد.منم كير گندشو كه داشت كم كم قد علم ميكرد گرفتم تو دستام ميماليدم اينقدر باهاش ور رفتم كه به آخرين حد بزرگيش رسيد.
دستشو گذاشت رو سرم هدايتم كرد برم پايين كيرشو بخورم منم كه گشنه رفتم پايين كردمش تو دهنم تا جايي كه در توانم بود واسش ساك زدم بعدشم داگ استايل نشستم منتظر كيرش شدم اومد پشتم يكم از رو شلوار كونمو ماليد بعدش شلوار و شرتو تا بالاي زانو كشيد پايين زبونشو گذاشت رو سوراخم شروع كرد به ليسيدن چنان ميخورد كه كم مونده بود همون اول كاري آبم بياد.
تو اين مدت اينقدر كير گندش تو كونم رفته بود كه ديگه گشاد شده بودم يعني سوراخم داشت سايز كيرش ميشد ولي تا حالا نشده بود بتونه تا ته تو كونم فرو كنه بيشتر از دو سومش تو كونم جا نميشد.
كيرشو رو سوراخم ميزون كرد و با فشار تا ختنه گاهش فرو كرد تو دوباره كشيد بيرون چندبار همين حركتُ انجام داد تا ديگه سوراخم باز شد با يه فشار تا نصفه رفت تو.
آييييييي ابي يواش درد داره.
تو هنوز به اين كير عادت نكردي؟
كيري كه تو داري تا صد سال ديگه هم كه بكني بازم عادت نميكنم پس مراعات كن
كيرشو در همون حد عقب جلو ميكرد و بعضي وقتا كامل ميكشيد بيرون دوباره جا ميكرد.اين مدلي يه لذت ديگه داره آدم هي خالي پر ميشه؛وقتي درش مياورد حس ميكردم يه چي ازم كم شده وقتي دوباره ميكرد توش ميرفتم تو ابرها.
يكم كه تلمبه زد كيرشو فرو كرد تو كونم كه از نصف بيشتر شد درد منم شروع شد.
جان خودت ديگه بيشتر توش نكن خيلي درد داره
كيرشو از تو كونم در آورد منو برگردوند پاهامو داد بالا دوباره كرد توش و تلمبه ميزد.
پويا ميخواي ديگه اذيت نشي و به كيرم عادت كني؟
آره چرا نخوام
پس يكم تحمل كن بزار تا آخرش بكنم توش قول ميدم بعد از اين ديگه اذيت نشي
بگو رسما ميخوام جرت بدم ديگه
نه به جون خودم.يه جوري ميكنم كه حال كني
اگر اذيت بشم ديگه از كون خبري نيست
باشه قبول
بلند شد از تو وسايل خودش يه كرم نرم كننده آورد منو دوباره به حالت داگي در آورد كرمو ماليد دور سوراخ كونم و با انگشت شروع كرد به باز كردن كونم اينقدر ادامه داد و به تعداد انگشت هاش اضافه كرد كه ديگه چهار انگشتي تو كونم عقب جلو ميكرد اونم انگشت هاي بزرگي كه ابي داشت.
حسابي كه با انگشت گشادم كرد به كير خودشم كرم زد از نوكش بگير تا بيخش همه كرمي شده بود.
كيرشو كه گذاشت تو كونم اينقدر ليز شده بود و منم گشاد كرده بود كه با همون فشار اول تا نصفه رفت تو بعدشم كم كم فشار ميداد.بي شرف خيلي حرفه ايي كيرشو تو كونم جا كرد وقتي شكمش به كونم خورد برگشتم ديدم تا دسته فرو كرده تو كونم ولي من اصلا احساس در نميكردم.
همش رفت تو؟
آره تا خايه كردم توش
باورم نميشه من اصلا دردي حس نكردم
نميزاري كارمو بكنم ديگه من كه گفتم ميدونم چي كار كنم.حالا بزار سوراخت قشنگ باز بشه بعد كه تلمبه بزنم ميفهمي چي كار كردم.
يكم كه گذشت كيرشو تا نصفه كشيد بيرون دوباره كرد توش و تلمبه زدن شروع شد.
حالي داشتم كه وصفش قابل توصيف نيست تا وقتي تو اون وضعيت نباشي نميتوني بفهمي چه لذتي داره كير به اون گندگي بدون درد تو كون آدم بره و حال كنه.
چندتا تلبمه كه ميزد كيرشو كامل در مياورد دوباره تا دسته جا ميكرد.حالا ديگه دوست داشتم خايشم بكنه تو كونم.با دستاش دو طرف كونمو گرفته بود و با تمام قدرت تو كونم تلمبه ميزد ديگه نزديكاي اومدن آبش بود؛بايد به تلافي اين لذتي كه به من داده بودم آبشو ميخوردم
ابي نريز توش
پس كجا بريزم؟
بده ميخوام بخورمش
جدي ميگي؟يعني ميخوريش؟
شوخي ندارم بده ميخوام بخورمش
كيرشو از كونم در آورد منم جلوش زانو زدم دستامو گذاشتم رو زانوش اونم داشت جلق ميزد چيزي طول نكشيد كه آبش با تمام قدرت ريخت تو دهنم منم هرچي تو دهنم بود قورت دادم فكر كنم اندازه يه ليوان آب خوردم اگه سر كيرش چرب و كرمي نبود آبي كه از سر كيرش ميچكيدم ميخوردم.
واي پويا اين كردن از همه قبلي ها بهتر بود و بيشتر حال داد
اتفاقا منم همين نظرو دارم خيلي حال داد دمت گرم
بلند شدم لباسامو كشيدم بالا از كانكس زدم بيرون رفتم دستشويي.
سكس با ابراهيم يه لذت خاص داشت ولي يه ايراد بزرگم داشت اونم اينكه ابراهيم بعد از اينكه كارش تموم ميشد ديگه توجهي نميكرد كه من نياز دارم تا خالي بشم براي همين هميشه بايد ميومدم تو دستشويي واسه خودم جلق ميزدم.
بعد از اينكه با جلق آب خودمو آوردم از دستشويي اومدم بيرون و تو محوطه يه گشتي زدم رو سكوي يكي از سوله ها نشستم و به اين فكر ميكردم كه اين آخري يه سكس جديد تجربه كنم چيزي كه تا حالا تجربه اونو نداشتم يعني سكس 3نفره.من مجيد و ابراهيم.
حالا كه ابراهيم حرفشو پيش كشيد و از مجيدم خوشش مياد پس بايد يه جوري با مجيد در ميون بزارم كه هم ناراحت نشه هم قبول كنه كه اين سكس انجام بشه.
مجيد با من يه نقطه مشترك داشت اونم اين بود كه تجريه هاي جديدُ دوست داشت فقط يه ايرادي بود مجيد دلش نمي خواست اينجا كسي از جريان گي بودنش با خبر بشه؛سخت ترين قسمت كارم همين بود كه مجيدُ‌ راضي كنم به اين كار.البته براي اونم بد نمي شد چون بايد بعد از رفتن من 6ماه ديگه اونجا خدمت مي كرد پس نياز داشت با يه نفر باشه.
فرداي اون روز تصميم گرفتم قضيه رو هر جور شده به مجيد بگم بعد اگر اوكي داد با ابراهيم در ميون بزارم.
بعد از ظهر با مجيد تو دفتر خودمون نشسته بوديم و داشتيم حرف مي زديم.سعي كردم بحثُ به سمت ابي بكشم ببينم نظرش در مورد اون چيه.
مجيد به نظرت ابراهيم چجور آدميه؟
واسه چي؟
هيچي همينجوري ميگم آخه خيلي بچه باحاليه از مرتضي كه خيلي بهتره.
اينو كه شك نكن؛مرتضي آدم نبود.اتفاقا خيلي پسر با ادب و آقايي هستش بر عكس هيكل گندش خيلي مهربونه و زود با آدم دم خور ميشه.
پس تو هم نظر منو داري.منم مثل تو فكر ميكنم در ضمن نشون ميده قابل اعتمادم هست.
خب نگفتي چرا بحث اونو كشيدي وسط
هيچي بابا همينجوري گفتم
برررو.پويا من تورو ميشناسم تو بي خودي اسم كسي رو وسط نمي كشي؛بگو ببينم چي تو كلته.
(ديگه حاشيه رفتن بس بود بايد ميرفتم سر اصل مطلب.من كه ديگه از اونجا رفتني بودم و معلوم نبود رابطه ام با مجيد ادامه دار باشه پس بهتره بگم خودمو خلاص كنم)
راستش ميخواستم يه چيزي رو بهت بگم فقط قول بده از من دلخور نشي باشه؟
تو بگو من قول ميدم دلخور نشم
ببين مجيد من از وقتي تورو شناختم چيزي از تو پنهون نكردم بجز يه چيز كه الان ميخوام بهت بگم
بگو ديگه جون به سر ميكني آدمو
من با ابراهيم سكس داشتم
جان!!!!!!
جون پويا ناراحت نشي راست ميگم من چند وقته با ابراهيم سكس دارم البته زياد نبوده
الان داري به من ميگي؟
باور كن همون بار اول ميخواستم بهت بگم ولي ترسيدم از من دلخور بشي منم نميخواستم تورو از دست بدم.
از كي شروع كردي باهاش؟
كل جريان رابطه با ابي رو براش توضيح دادم اونم اخماش تو هم بود داشت گوش ميكرد؛وقتي حرفام تموم شد ساكت داشت منو نگاه ميكرد.
ميدونستم از من دلخور ميشي
دلخوري من از اين نيست كه تو با اون سكس كردي من از اين ناراحتم بااينكه اينقدر به هم نزديك بوديم و از جيك پوك هم خبر داشتيم چرا نبايد همون اول بهم ميگفتي.
خب من كه ميگم اشتباه كردم ببخش ديگه.
باشه بخشيدم.اصلا من چي كاره باشم تو دوست داشتي با اون باشي به من ربطي نداره.
ديدي دلخوري
حالا وايسا شب با هم بيشتر حرف ميزنيم.
خب منم براي همين الان بهت گفتم كه واسه شب يه كاري بكنيم
چي كار؟
ميترسم بگم بدتر از اين از من ناراحت بشي بي خيال
نشد؛ حرف زدي بايد تا آخرش بگي
قول بده اگه نخواستي به روم نياري و از من دوري نكني
قول قبل از حرف نميدم
باشه نده منم نميگم
نخيرم ميگي
نميگم
خب بابا قبول من كه يه بار قول دادم اينم روش
اگه اين پيشنهادو ميخوام بدم چون ميدونم تو هم مثل من از تجربه هاي جديد خوشت مياد درسته؟
آره منم دوست دارم تو سكس تجربه جديد داشته باشم كه چي؟
مياي من و تو با ابراهيم سكس كنيم؟
عمرا اصلا حرفشو نزن من نميخوام بجز تو كس ديگه ايي بفهمه كه من همجنس بازم.
ببين مجيد من همش 6روز ديگه اينجا هستم بعدش تو تنها ميموني كسي بايد باشه كه بتوني نيازهاتو باهاش برطرف كني مگه نه؟
تو نميخواد به فكر بعد من باشي من خودم ميدونم چي كار كنم
اومده بره دستشو گرفتم گفتم:مجيد تورو خدا از دست من دلخور نشو من نمي خواستم ناراحتت كنم
من ميدونم تو بخاطر خودم داري اين حرفو ميزني ولي بهتره من روش خودمو داشته باشم
باشه هر جور راحتي ولي به حرفام فكر كن تا شب خبر قطعي رو بده
حالا بزار برم بخوابم ميخوام يكم استراحت كنم شب پست دارم
مجيد كه رفت از حرفايي كه زدم پشيمون شدم كاش دهنمو چفت ميزدم نميگفتم دوست نداشتم اين آخري مجيد از دستم دلخور بشه.
بعد از خوردن شام مجيد بدون اينكه حرفي بزنه رفت سر پست منم كه دمق شده بودم تو دفتر خودمون موندم و نرفتم پيش ابراهيم امشب اصلا حس سكس نداشتم همش فكرم پيش مجيد بود كه چي ميشه منو ميبخشه يا نه...............ادامه دارد
وقتی ارزش واقعی خودتُ بفهمی، دیگه به کسی تخفیف نمیدی
بهترین خودت باش 😊🧚‍♀️🤴👈👰
I'm a trance 🏳️‍🌈
     
  
مرد

 
مهيار عزيز
ممنون بابت ادامه داستان زيبات
موفق باشي
يك نعرة مستانه ز جائي نشنيديم............ويران شود اين شهر كه ميخانه ندارد
     
  
مرد

 
همه خاطرات من (قسمت نوزدهم)
چندباري خواستم بلند شم برم پيشش سر پست باهاش حرف بزنم ولي گفتم بزار يكم با خودش خلوت كنه اينجوري بهتره.
به ساعت كه نگاه كردم از زمان پست مجيد نيم ساعتي گذشته بود ولي هنوز خبري ازش نبود ديگه طاقت نياوردم بلند شدم از كانكس برم بيرون كه ديدم در ميزنن درو كه باز كردم مجيد پشت در بود
سلام مي تونم بيام تو؟
خيلي وقته منتظرت بودم داشتم ميومدم دنبال تو كه خودت اومدي.بيا تو
اومد نشست رو تخت به من اشاره كرد برم پيشش بشينم منم رفتم نشستم كنارش دستمو انداختم دور گردنش يه بوس از لپش كردم.
مجيد منو بخشيدي؟
چيز مهمي نبود آره بخشيدم فقط از اينكه نگفته بودي دلخور بودم همين
خيالم راحت شد
فكر كردم اگه الان بيام تو نيستي و رفتي پيش ابراهيم
اين حرفو نزن من تورو با هيچ كس عوض نمي كنم.
ميخواستم يه چيزي بهت بگم
بگو راحت باش
راستشو بخواي من رو حرفي كه زدي خيلي فكر كردم آخرشم به اين نتيجه رسيدم كه خودمم خوشم مياد يه تجربه جديد پيدا كنم ولي خيلي ترس دارم كه ابراهيم دهنش جفت و بست نداشته باشه آبروم تو اين موقعيت بره.
نترس اون اصلا همچين بچه ايي نيست همونطور كه قضيه منو و خودشو هنوز كسي نمي دونه و به هيچكس حرفي نزده.
تو كه چيزي در مورد من بهش نگفتي؟
نه بابا من حرفي نزدم بهش
الان ميخواي چي بهش بگي؟
تو كاري نداشته باش من خودم آمادش ميكنم فقط تو بگو هستي بقيش با من قول ميدم خيلي بهت حال بده بخصوص كه ابي يه چيزي داره كه ميدونم از ديدنش شوكه ميشي.
چي؟؟
اونشو بزار وقتي رفتيم اونجا خودت ميبيني.
همين امشب ميريم؟
اگه تو دوست داشته باشي آره
باشه من قبول ميكنم ولي يادت باشه من اين كارو فقط بخاطر تو قبول كردم و اگر بعدا مشكلي براي من پيش بياد نميبخشمت.
قبول
(حالا كه مجيد قبول كرده بود بايد ميرفتم از نظر ذهني ابراهيمُ واسه امشب آماده ميكردم هرچند كه اصلا سخت نبود و تازشم اون با شنيدن اين موضوع شك نداشتم كه بال در مياره)
پس بشين اينجا من برم با اون صحبت كنم بعد ميام دنبالت كه بريم پيش ابراهيم
باشه تو برو منم يكم اينجا استراحت ميكنم.چيزي تو يخچال هست؟
آره يه چيزايي پيدا ميشه
از كانكس زدم بيرون و رفتم طرف كانكس مخابرات با اينكه پيش خودم فكر ميكردم كار ساده ايي بايد باشه ولي هرچي به اتاق ابراهيم نزديكتر ميشدم ضربان قلبم تندتر ميشد.
درو كه زدم انگار ابراهيم خيلي وقت بود منتظر اومدن من بود سريع درو وا كرد و گفت:كجا بودي دير كردي؟
كار داشتم ميخواستم يه سورپرايز واست آماده كنم به شرطي كه پسر خوبي باشي.
مگه تا حالا بدي از من ديدي؟
نه نديدم ولي بايد مطمئن بشم كه بعد از اينم نمي بينم.
خيالت راحت تا آخر عمرت نمي بيني.حالا بگو ببينم چي هست اين سورپرايز؟
نظرت در مورد سكس سه نفره چيه؟
جااان؟سه نفري؟انوقت نفر سوم كيه؟
تو اول بگو نظرت چيه
خب اگر يكي مثل خودت باشه چرا كه نه خيلي هم خوشم مياد.
پس خوب گوش كن تا برات بگم.من امشب با هزار مكافات تونستم اوني كه تو ازش خوشت مياد راضي كنم تا امشب با من و تو باشه ولي به شرطي كه همونطور كه با من بودي با اونم باشي يعني قول بدي بهش احترام بزاري بعدشم در اين مورد با هيچ كس حرفي نزني باشه؟
اينو جدي ميگي؟يعني تو مجيدُ راضي كردي؟
آره جدي ميگم الانم منتظره تا من برم دنبالش فقط بايد قول بدي.
قبوله من قول ميدم همه اونايي كه تو گفتي انجام بدم يعني نمي زارم از من دلخور بشه
پس خودتو آماده كن من دارم ميرم دنبالش كه بيارمش اينجا فقط واسه اينكه بتونه راحت باشه بايد اجازه بدي خودم شروع كنم يعني اول من باهاش شروع ميكنم وقتي آماده شد اونوقت تو بيا تو جمع ما اوكي؟
باشه هرچي تو بگي.واقعا نميدونم چطوري جبران كنم پويا.
نيازي نيست جبران كني فقط سر قولت باش همين
از اتاق زدم بيرون رفتم سمت دفتر خودمون و با مجيد راهي شديم.از قيافه مجيد معلوم بود كه استرس داره و انگار بار اوليه كه ميخواد زير كير بخوابه.
وقتي وارد اتاق شديم ابراهيم به گرمي از مجيد استقبال كرد.بعد از كلي شوخي و حرف زدن حس كردم كه ديگه وقتش شده شروع كنيم براي همين به بهونه ايي رفتم نشستم كنار مجيد و به شوخي دستمو گذاشتم رو كيرش و باهاش بازي ميكردم تا يخش اب بشه اولش سرشو انداخته بود پايين و دست منو پس مي زد ولي معلوم بود داره ادا درمياره و خودش بيشتر از من راغب به اين كاره يكم كه گذشت ديگه عادت كرد منم حسابي با كيرش ور رفتم تو اين مدت ابراهيم انگار كه خبر نداره از چيزي داشت به حرف زدن ادامه ميداد و مثلا نميديد كه من دارم با كير شق شده مجيد بازي ميكنم.
زيپ شلوار مجيدُ كشيدم پايين و از رو شرت با كيرش ور رفتم و از گوشه شرت كيرشو كشيدم بيرون همين كه چشم ابراهيم به كير مجيد افتاد خشكش زد و يه لحظه حرفاشو قطع كرد.تقصيري نداشت بي چاره تا حالا فيلم سكسي زنده نديده بود.سرمو بردم پايين و كير مجيدُ كردم تو دهنم شروع كردم به ساك زدن مجيدم از خجالت چشماشو بسته بود و داشت حال مي كرد ولي از سردي دستش كه گذاشته بود رو سر من معلوم بود استرس زيادي داره.
يه نگاه زير چشمي به ابراهيم كردم ديدم داره با كير خودش ور ميره و به ما دوتا خيره شده.يكم كه ساك زدم فانوسقه مجيدُ باز كردم و شلوار و شرتشو كامل از پاش در آوردم به ابراهيم اشاره كردم بياد جلو اونم اومد بالاي سر ما دونفر وايساد سريع شلوار اونم با شرت كشيدم پايين.كير هيولاش از قفس آزاد شد ولي هنوز مجيد نديده بودش چون روشو كرده بود اونطرف كه سرشو به سمت كير ابراهيم برگردوندم تا چشمش به كير ابراهيم افتاد يهو جا خورد و دهنش وا موند؛با تعجب داشت به هيبت اون كير نگاه ميكرد.
دستشو گرفتم گذاشتم رو كير ابراهيم ولي بازم فقط به اون كير خيره بود كاري نمي كرد يكم كه گذشت شروع كرد به ماليدن كير ابراهيم منم دوباره رفتم رو كير مجيد و شروع كردم به ساك زدن.فكر نمي كردم سكس سه نفره اينقدر حال بده خيلي هيجان داشت؛مجيد نشسته بود من داشتم كيرشو ساك ميزدم اونم داشت با دست واسه ابراهيم جلق ميزد معلوم بود ميترسه اون كير گنده رو تو دهنش كنه ولي با سرعت پيدا كردن ساك زدن من ديگه نتونست تحمل بكنه؛اولش يكم ليسش زد بعد سرشو گذاشت تو دهنش ميك مي زد ابراهيمم از خوشي دستشو گذاشته بود به كمرشو داشت آه ميكشيد.
از جام بلند شدم و نشستم كنار مجيد و با اون همراه شدم يعني يكم اون واسه ابراهيم ساك مي زد يكم من بعضي وقتها دو نفري يعني اون از يه طرف ليسش مي زد منم از طرف ديگه تو همين رفت و برگشتا از هم لبم ميگرفتيم؛كاش يه دوربين اونجا بود از اين صحنه ها فيلمبرداري مي كرد شك ندارم كه فيلم پرفروشي ميشد
حسابي كه ساك زديم من به پهلو دراز كشيدم و به مجيد گفتم شروع كنه. ميخواستم اون بكنه تو كون من تو اين فرصت ابراهيمم با سوراخ مجيد مشغول بشه.
مجيد كنار من دراز كشيد و يكم با آب دهن سوراخ منُ خيس كرد و يواش يواش كيرشو وارد كونم كرد ولي برعكس دفعه هاي قبل بدون هيچ دردي؛ چون با كير ابراهيم ديگه كون من اينقدر گشاد شده بود كه كلي زمان مي برد تا سوراخم يكم هم بياد.
مجيد داشت كيرشو تو كون من عقب جلو مي كرد ابراهيمم يه دستشو گذاشت بود رو كون مجيد داشت كونشو ماساژ ميداد يه دستشم به كيرش بود.
ابراهيم بلند شد از تو كمدش همون قوطي كرمي كه باهاش كون منو وا كرد بود آورد؛وقتي راه ميرفت كير گندش بالا پايين ميشد خندم گرفته بود.
نشست پشت مجيد همونجوري كه مجيد عقب جلو ميكرد اونم انگشتشُ كرمي كرد فرو كرد تو كون مجيد با اين كار مجيد يه مكسي كرد ابراهيمم از فرصت استفاده كرد انگشتشو از كون مجيد كشيد بيرون كرم بيشتري تو سوراخ مجيد كرد و كون مجيدُ به سمت من هل داد مجيدم تلمبه زدنشو ادامه داد.
كير مجيد تو كون من عقب جلو مي شد انگشتاي ابراهيمم تو كون اون.از تلمبه زدن مجيد و آه كشيدنش معلوم بود كه خيلي بهش حال داده منم دوست داشتم اينو تجربه كنم ولي هنوز وقت زياد بود واسه اين كار.
حسابي كه سوراخ مجيدُ انگشت كرد كيرشو آماده كرد واسه داخل كردن و نشست پشتش پاشو گرفت بالا تا بيشتر به سوراخ مسلط باشه مجيدم دست نگه داشته بود و براي اولين بار به حرف اومد:ابراهيم فقط يواش من مثل پويا طاقتم زياد نيست.
باشه چشم حواسم هست نگران نباش.فقط تلمبه نزن تا من جا كنم بعد با هم تلمبه ميزنيم
من نمي تونستم ببينم اون پشت چي ميگذره فقط داشتم ميديم كه ابراهيم تنه كير گندشو گرفته داره خيلي اروم خودشو به مجيد فشار ميده كه سرشو تو كنه با هزار مكافات سر كيرش وارد كون مجيد شد اون كه معلوم بود دردش گرفته بازوي منو چنگ زد .
درد كه نداري؟
نه كارتو بكن
هر وقت ديدي درد داري بگو صبر كنم
2دقيقه ايي طول كشيد تا كير ابراهيم نميدونم تا چه سايزي وارد كون مجيد شد ولي معلوم بود خيلي توش نكرده چون مطمئن بودم سوراخ مجيد به اندازه من گشاد نشده كه بتونه خيلي كير به اون گندگي رو تحمل كنه.
خب حالا عقب جلو كن تا هر وقت دردت گرفت خودت وايسي
مجيد كيرشو كه يكم از شقي در اومده بود به حركت در آورد و تو كون من عقب جلو ميكرد از اون طرفم كير ابراهيم داشت تو كون اون جا مي شد.
اونجوري مجيد سختش مي شد و معلوم بود خسته شده خودمم دوست داشتم ببينم كير ابراهيم چطوري داره ميره تو كون مجيد براي همين خودمو كشيدم جلو تا كير مجيد از كونم در اومد از جام بلند شدم و به ابراهيم گفتم:اينجوري اذيت ميشه.
خب چجوري بكنم؟
همونجوري كه منو اون شب كردي
مجيد بشين رو زانو قنبل كن تا ابراهيم سوراختو آماده كنه.
مجيد داگي نشست منم رفتم پشتش كرمو از مجيد گرفتم خودم ماليدم به سوراخ مجيد؛دلم مي خواست خودم بازش كنم ببينم چه مزه ايي ميده.
حسابي با انگشت مجيدُ آماده كردم كير ابراهيمم دوباره چرب كردم گذاشتم رو سوراخ مجيد.خودمم رفتم نشستم رو كمر مجيد با دستام كونشو به دو طرف كشيدم تا لاش باز بشه.
كير ابراهيم يواش يواش مي رفت تو كون مجيد ولي اون بي چاره كونش از من تنگ تر بود و محال بود بتونه همه كير ابراهيمو تحمل كنه براي همينم نزاشتم ابراهيم بيشتر از دو سوم كيرشو بكنه تو كون مجيد.دلم نمي خواست اذيت بشه چون خيلي دوسش داشتم اونم بخاطر من تن به اين سكس داده بود پس نبايد مي زاشتم خاطره بدي واسش بشه.
يكم ديگه كه كيرشو تو كون مجيد عقب جلو كرد بهش گفتم بكش بيرون بكنش تو كون من.
جامو با ابراهيم عوض كردم خودم كيرمو كردم تو كون مجيد؛اينقدر كيرش گنده بود كه كير من عين يه مداد تا ته رفت تو كون مجيد كلي طول كشيد تا سوراخ مجيد بسته بشه و قالب كير من بشه.
كيرمو تو كون مجيد نگه داشتم تا ابراهيم كيرشو بكنه تو كون من ابراهيمم كير چربشو تا نصفه تو كونم كرد كه يكم درد گرفت ولي ديگه اين سوراخ به كير گنده عادت كرده بود البته نه به اون اندازه كه يه ضرب كيرش بره تا ته براي همينم بعد از كلي تلمبه زدن همه كيرش رفت تو؛ منم شروع كردم تو كون مجيد تلم زدن.
من و ابراهيم با ريتم خاصي داشتيم عقب جلو ميكرديم؛اون كه كامل تو كون من ميكرد به جلو ميرفتم و كير منم تا دسته تو كون مجيد ميرفت اينقدر ادامه داديم كه من به اوج رسيدم و همه آبمو تو كون مجيد خالي كردم ولي ابراهيم هنوز آبش نيومده بود براي همينم من كشيدم بيرون و رفتم يه گوشه نشستم به سكس اون دو نفر نگاه ميكردم.
ابراهيم مجيدُ‌ به پشت خوابوند رو زمين و دوتا پاشو گذاشت رو شونه خودش و دوباره كيرشو فرو كرد تو كون مجيد و عقب جلو مي كرد مجيدم داشت واسه خودش جلق ميزد.
از جام بلند شدم رفتم نشستم بقلشون كير مجيدُ‌ كردم تو دهنم و واسش ميخوردم تا اونم به اوج لذت برسه.ميتونستم درك كنم كه اونم دوست داره آبشو كس ديگه ايي بياره نه خودش .اينقدر واسش ساك زدم تا همه آبش اومد تو دهنم يكمشو قورت دادم بقيشم ريختم رو شكم خودش.با دستمال آبي كه رو شكمش ريخته بود پاك كردم تو اين مدت ابراهيمم داشت به تلمبه زدن ادامه ميداد اينقدر تو كون مجيد كوبيد تا بالاخره اونم ارضا شد و همه آبشو تو كون مجيد خالي كرد.
من و مجيد لباسامونو تنمون كرديم و بعد از خداحافظي با ابراهيم رفتيم حموم و بعدشم برگشتيم تو اتاق من.
خب مجيد چطور بود حال داد؟
آره خيلي حال داد واقعا تجربه خوبي بود دمت گرم
دم خودت گرم كه قبول كردي.نظرت در مورد ابراهيم چيه؟
وااي خوب شد گفتي!!پسر اين چه كيري بود اين داشت؟من تا حالا همچين كيري نديده بودم.اولش كه ديدمش خواستم جا بزنم ترسيدم اون كير بره تو كونم از دو طرف جر بخورم.
اره منم شب اول همين حسو داشتم.
پويا جدي جدي همه كيرش تو كونت جا شد؟
به اين آسوني ها كه تو فكر ميكني نه.سه چهار بار اول تا همون نصفه به زور جا ميشد ولي بار آخري اينقدر با انگشت و كرم باهاش ور رفت تا آخري به هزار بدبختي تونستم همشو تو كونم جا بدم.تو هم اگه دوست داشتي بگو تا واست همين كارو بكنه.
برو گمشو بابا من عمرا مثل تو طاقت ندارم كير به اون گندگي تا ته بره تو كونم.همون نصفه هم به سرم زياده.به سر اونم زياده؛به خوابم نمي ديد بياد تهران خدمت دوتا كون خوشگل تو يه شب بكنه.
اره اينو كه كاملا باهات موافقم.از منم ميشنوي اگه بعد از رفتن من خواستي باهاش باشي نزار زياد پررو بشه سهميه ايي بهش بده(زدم زير خنده)
كوفت مسخره.نكنه ميخواي سهميه سوخت خودتم بدي به من؟
نيازي داري كي از تو بهتر مال تو
نوش جونت من همين سهميه خودمم به زور استفاده ميكنم نيازي به ولخرجي تو ندارم.
يكم سر به سر هم گذاشتيم و گفتيم و خنديديم تا اينكه مجيد گفت:ولي يه چي بگم پويا؟
بگو
هيچ كس مثل تو نميشه تو تكي
داري لاو ميتركوني يا هندونه ميزاري زير بغلم؟
جدي ميگم به جون خودم هيچ كس مثل تو نيست واسم
منم همين حسو دارم.نميدونم بعد از اينكه از اينجا برم چطور ميتونم دوري تورو تحمل كنم.
مجيد اومد جلو منو بغل كرد و لباشو گذاشت رو لباي من جوري ميخورد كه انگار نه انگار كه همين يكساعت پيش سكس كرده و كمرش خالي شده.
اينقدر لباي منو خورد كه كير منم دوباره بلند شد و بعد از لب گرفتن خوابوندمش كف اتاق رفتم روش نشستم يكم سوراخشو واسش ليسيدم بعدشم كيرمو كردم توش مشغول تلمبه زدن شدم.
واسه اينكه يكبار كمرم خالي شده بود اينبار خيلي طول كشيد تا آبم بياد براي همينم تو چند پوزيشن مجيدُ‌ كردم آخرشم كيرمو كشيدم بيرون آبم با فشار رو كمرش خالي شد.
مجيدم تو چند مدل منو كرد دست آخرم همه آّبشو تو كونم خالي كرد.
چند روز آخر يه سكس سه نفره ديگه داشتيم بقيه شب ها تنهايي با مجيد سكس ميكرديم تا اينكه روز آخر خدمت من رسيد و براي گرفتن تسويه و كارت پايان خدمت رفتم پادگان؛بخاطر اينكه تو دوران خدمت يكجا بودم تسويه زياد طول نكشيد و تا ظهر كارت پايان خدمتمُ گرفتم و برگشتم تو موقعيت خودمون با گريه از همه بچه ها و كادري ها خداحافظي كردم.بخصوص جدايي از مجيد خيلي براي من سخت بود با اينكه مي دونستم بيرون از اونجا ميتونيم با هم باشيم ولي اونجا بودن يه صفاي ديگه ايي داشت.
همه بعد از تموم كردن خدمت شادن ميرن خوش ميگذرونن ولي من تو خونه ميشستم خودمو با كامپوتر سرگرم ميكردم و همش تو فكر اونجا بودم.دليل دلتنگي من فقط بخاطر سكس نبود من به محيط اونجا عادت كرده بودم به ميرزايي كه مثل پدر بود واسم و همه آدمايي كه اونجا بودن.
بعد از تموم شدن خدمت چندباري مجيد اومد پيشم و شب خونه ما موند و تا صبح با هم سكس داشتيم ولي مزه سكس تو پادگانُ نمي داد.
تا بعد از پايان خدمت مجيد با هم بوديم ولي چند ماه بعد از اينكه خدمتش تموم شد حس كردم رفتارش داره با من عوض ميشه يعني خيلي به من اهميت نمي داد و هر بار كه ازش ميخواستم شب پيش من بمونه به يه بهونه ايي منو ميپيچوند تصميم گرفتم سر از كارش در بيارم براي همينم يه روز كه گفته بود ميخواد با خانواده بره مهموني به خونشون زنگ زدم فهميدم دروغ گفته براي همين رفتم در خونشون نشستم تا سرو كلش با يه پسره پيدا شد اونجا بود كه فهميدم ذات تنوع طلب كه ابراهيم ميگفت يعني همين منم بدون اينكه بهش بگم كه ديدمش از اونجا رفتم و ديگه هم بهش زنگ نزدم اونم ديگه دنبال من نيومد؛مثل اينكه منتظر همچين لحظه بود كه بي خيال من بشه........ادامه دارد
وقتی ارزش واقعی خودتُ بفهمی، دیگه به کسی تخفیف نمیدی
بهترین خودت باش 😊🧚‍♀️🤴👈👰
I'm a trance 🏳️‍🌈
     
  
میهمان
 
چي شد گي شدم
سلام عزيزان من رضا هستم ۱۶ سله از شيراز .داستان از جايي شروع شد که من به سن بلوغ رسيدم (يعني۱۳ ساله بودم) و يه هو ميل جنسيم به دخترا از بين رفت و به شدت از پسرا خوشم اومد .ولي هيچ کس اين مسئله رو درک نمي کرد و به هر کي ميگفتم منو مسخره مي کرد.منم تصميم گرفتم اين مسئله رو به کسي نگم و طوري رفتار کنم که همه فکر کنن من عادي هستم ولي خوب کار خيلي سختي بود .تا اين که يک سال گذشت من ?? ساله شدم
اون سال تابستون ما به روسايي رفتيم که تقريبا همه ي فاميل اون جا زندگي ميکنن.يه روز که براي بازي به خونه ي پسرخالم که يه سال از من کوچيک تره رفته بودم کسي رو ديدم که هميشه دلم مي خواست يه کي مثل اون با من دوست بشه يه پسر ناز و خوشکل و خوش رفتار که بعدها فهميدم هم سن منه.تو محله به خاطره جسه کوچولوش بهش ميگفتن فنچه.اون روز پسر خالم دو تا پشتي آوورد تا روش بخوابيم و فيلم نگاه کنيم و از خدا خواسته فنچه
پيش من خوابيد و پسر خاله م هم اون ور تر روي يه پشتي ديگه. واي نمي دونيد چه حسي داشتم .داشتم از عتش عشق به فنچه جون مرگ ميشدم که ديگه دلو زدم به دريا و شروع کردم به نوازش دستا و انگشتاش با اين که فکر مي کردم مثل بقيه نزاره اين کار رو بکنم ولي هيچي نمي گفت و منم به کارم ادامه ميدادم تا اين که يه هو اونم شروع کرد به نوازش من واييييييييييييييييي چه دست نرم و نازي داشت آن چنان لذت ميبردم که انگار ۱۰۰ تا کونو هم زمان ميکردم . دستشو گرفتم و حسابي ماچش کردم و اونم يه هو چرخيد جوري که نصف بدنش روي من افتاد
ووووووووووووووووووووووشششششششششششششش عجب بدن گرمي داشت . شروع کردم به بوسيدن و لیس زدن گردنش بعد هم حسابی لب گیری کردمی.این اولین عشق بازی من و فنچه بود و بقیه ماجرارو در روز های آینده براتون میفرستم.قربون همه ی پسرای زیر ۱۶ سال.خدانگهدار
     
  
مرد

 
همه خاطرات من (قسمت بيستم)
چند روزي طول كشيد تا از حال و هواي مجيد و كاري كه با من كرد بيام بيرون و مشغول يه زندگي عادي بشم.
من تا قبل از رفتن سربازي كاري بجز درس خوندن نداشتم براي همين بعد از پايان خدمتم نمي دونستم خودمو با چه چيزي مشغول كنم همش كه نمي شد بشينم تو خونه با كامپوتر كار كنم و يا برم بيرون خوش گذروني.به پيشنهاد پدرم قرار شد برم پيش پسر خالم كه تو يكي از پاساژ هاي مشهور لباس فروشي داشت منم يكم فكر كردم و قبول كردم كه برم اونجا آخه كارش بيشتر با مردا سروكار داشت منم ميتونستم با آدماي زيادي آشنا بشم.
بعد از صحبت پدرم با هومن(پسرخالم) قرار شد از فرداش من برم پيشش.
حسابي به خودم رسيدم و خوشتيپ كردم رفتم پاساژ پيش هومن(قبلا چندباري واسه خريد لباس پيشش رفته بودم)
مغازش طبقه اول پاساژ بود و رفت و آمد زيادي به اونجا مي شد يعني به اصلاح پاخورش خوب بود.هومن كلي در مورد كار تو اونجا به من توضيح داد اينكه چطور بايد مشتري جذب كني چطور برخورد كني قيمت ها چجوريه و چه قيمتي بدي كه بعدش بتوني تخفيف بدي و از اينجور حرفا.
كار من پيش هومن شروع شد و هر روز ميرفتم اونجا تا شب ساعت 9 بعدشم ميومدم خونه و شام و بعدشم خواب.
كار كردن تو اون فضا كم كم تيپ و نوع آرايش منو عوض كرد و براي اولين بار دست بردم تو ابرو هاي خودمو تميزشون كردم.مدل موهامم ديگه فشن شده بود جوري كه از نگاه ديگران ميشد فهميد كه بدجوري تو چشمم.
يكي دو بار بابام بهم گير داد كه چرا اين تيپي ميگردي و از اين جور گير دادن ها ولي مادرم پشتيباني منو ميكرد و نمي زاشت بابام زيادي تو مخم باشه.
مغازه كناري ما يه پسره كار ميكرد كه خيلي تو دل برو بود اسمش فرهاد بود كلي هم دوست دختر داشت و هر روزم به تعدادشون اضافه ميشد با من خيلي صميمي بود و بيشترم اون بود كه به من تز ميداد كه موهامو چه شكلي درست كنم يا كدوم يكي از تي شرت ها و شلوار ها كه واسمون مي آوردن بپوشم.
من از فرهاد خيلي خوشم ميومد و دوست داشتم بيشتر از يه دوست با هم باشيم و كار به سكسم بكشه ولي وقتي ميديدم چطور با دخترا رفيق ميشه و مخ ميزنه بي خيال ميشدم تو دلم ميگفتم اون عمرا اهل گي و اينجور چيزا باشه پس الكي خودمو اذيت نكنم و به ريسكشم نمي ارزه.
صبح ها مشتري كمتري داشتيم و سرمون خلوت بود؛يه روز كه جلوي در با فرهاد وايساده بودم داشتيم حرف مي زديم بحث كشيد به دختر كه ازم پرسيد:
پويا تو دوست دختر نداري؟
نه ندارم
تو اين مدت كه باهم هستيم خيلي تو نخ كارات بودم نه زنگي نه اسي اصلا تو باغ نيستي چرا؟
از دخترا خوشم نمياد
قيافه ايي كه تو داري اگه من داشتم روزي ده تا مخ بيشتر ميزدم.مسخره از دختر خوشم نمياد!!پس از پيرزن خوشت مياد؟
(خواستم بگم از پسر خوشم مياد بخصوص تو)
مگه قيافه خودت از من كمتره بعدشم تو همينجوريشم روزي ده تا مخ ميزني ديگه ده تاي ديگه رو ميخواي چي كار؟مگه چقدر كمر داري تو پسر؟
دوست دختر هرچي بيشتر بهتر؛آدم تنوع داره هر روز يكيشونو ميبره ميزنه زمين حال ميكنه مگه بده؟
واسه توكه خيلي خوبه ولي من با اين جور چيزا حال نميكنم.
پس با چي حال ميكني شيطون؟
با هيچي
جون فرهاد واسم جاي سوال داره مگه ميشه پسر تو سن تو با اين تيپ و قيافه كاري نكنه!!!چيه منو قبول نداري كه نميخواي بهم بگي؟
نه بابا چرا قبولت نداشته باشم ناسلامتي من و تو دوستيم چيزي ندارم از تو مخفي كنم به جون خودم من تا حالا دستم به دختر نزدم(در عوض به اندازه موهاي سرت به كير پسر دست زدم)
اينجوريشو نديده بودم تو واسه خودت نوبري هستي پويا.
ديدم اگه بخواد بحثو ادامه بده ميكشه به جاهاي ديگه منم وقتي قرار نيست با اون بخوابم پس نبايد از اسرار من با خبر باشه براي همين موضوع بحثُ‌ عوض كردم.
چندباري فرهاد ميخواست يكي از دوست دختراشو با من آشنا كنه واسه دوستي ولي من مخالفت ميكردم و آخرشم اينقدر اصرار كرد تا قبول كردم شماره منو بده به دختره كه با هم آشنا بشيم ولي من اينقدر سرد برخورد كردم كه دختره همون روزاي اول از من متنفر شد و رفت ديگه پشت سرشم نگاه نكرد.
يه روز كه صاحب كار فرهاد واسه مغازشون جنس آورده بود از من خواست برم كمكش كنم تا جنس هارو تو قفسه بچينه منم از هومن اجازه گرفتم رفتم كمكش؛نزديك به سه ساعتي داشتيم تو قفسه جنس ميچيديم تا رسيد به ته بار كه يه سري شرت ماركدار بود(هومن شرت نمي آورد ولي صاحب كار فرهاد شرتم واسه فروش مي آورد)واقعا شرتاي قشنگي بود منم عاشق شرت بودم با دقت زيادي نگاه ميكردم ببينم كدومش بهتره يكي واسه خودم وردارم كه چشمم خورد به يه بسته از شرت ها كه خيلي سكس و باز بود اولش فكر كردم زنونه است و اشتباهي آورده ولي دقت كه كردم ديدم نه مردونه است خيلي طرح قشنگي بود جذب يكم توري ولي جلوش واسه اينكه كير آدم معلوم نباشه يه مارك داشت.
يه رنگ سبز انتخاب كردم واسه خودم گذاشتم كنار بعد از اينكه كارمون تموم شد به فرهاد گفتم ببين اين قيمتش چنده من پولشو بدم بهت.
فرهاد يه نگاه به سرتاپاي شرت كرد.
اينو ميخواي؟
آره ديگه همينو ميخوام. ببين تو فاكتور چند زده؟
ديدي ميگم تو يه چيزيت ميشه!!
چه چيزيم ميشه؟خب شرت ميخوام بخرم ايراد داره؟
نه ايراد نداره ولي اين مدل شرتا واسه يكيه كه ميخواد با پوشيدنش دل طرفشو آب كنه تو ام كه ميگي دوست دختر نداري پس ميخواي واسه كي بپوشي؟
تو هركي مياد اينجا لباس بخره ازش ميپرسي اينو ميخواي واسه كي بپوشي؟
هركي نه ولي تو فرق داري.
اصلا نخواستم بي خيال
باشه بابا قهر نكن شوخي كردم بيا اينم شرت(گذاشت تو نايلون)پولشم نميخواد بدي مهمون خودمي اصلا كادو از طرف يه دوست؛ خوبه؟
نميخواد ولخرجي كني ببين تو فاكتور چند زده ميخوام پولشو بدم.
لوس نشو ديگه پويا شوخي كردم به خدا.پولشم ميگم نميخواد بدي چيزي نيست پولش مهمون خودمي منم از تو جنس ورميدارم.
دستت درد نكنه
يه چي ديگه بگم باز دلخور نميشي؟
اگه گير ندي نه
چه حالي ميده تو اينو بپوشي منم نگات كنم(زد زير خنده)
تو كه از من بهترشو ميبيني بعدشم كيري كه واسه رفق بلند بشه بايد با ساتور زدش خاك بر سر
هنوز كه نپوشيدي ببينم كيرم راست ميشه يا نه
خواستي يه روز واست ميپوشم ببين.يه چشمك زدم بهش و تشكر كردم رفتم مغازه خودمون
از اون روز به بعد شوخي هاي منو فرهاد بيشتر از قبل شده بود اونم همش كنجكاوي ميكرد سر از كار من در بياره و معلوم بود به حركات من مشكوك شده.
يه روز كه تو مغازه بودم مادرم زنگ زد و گفت يكي از آشنا هاي پدرم تو شهرستان فوت شده و ميخوان واسه مراسم برن اونجا از منم خواست باهاشون برم ولي من قبول نكردم و بهونه آوردم مغازه سرم شلوغه نمي تونم بيام آخه از اينجور مراسمات بي زار بودم ولي مادرم كه دلشوره شب تنها موندن منو داشت همش اصرار ميكرد تا آخر سر از دهنم در رفت گفتم به فرهاد ميگم شبا مياد پيشم تنها نباشم(بدون فكر قبلي اين حرفو زدم فقط ميخواستم دست از سرم ورداره.مادرم چندباري اومده بود پيشم در مغازه و فرهادُ ميشناخت)اينو كه گفتم گير داد گوشي بده فرهاد من خاطر جمع بشم مياد اينجا تو تنها نيستي هرچي بهش گفتم بابا بي خيال زشته مگه من بچه هستم به خرجش نرفت كه نرفت دست آخر رفتم مغازه پيش فرهاد و بهش گفتم چي شده و چي بگه اونم استاد اينجور مخ زني ها بود با چرب زبوني مادر منو راضي كرد كه مياد پيشم و نمي زاره تنها باشم اونم قبول كرد.بعد از اينكه تلفنُ قطع كرد گفت:من كاري ندارم عمرا نمي زارم تنها باشي به مادرت قول دادم مغازه بسته شد دستتو ميزاري تو دست من با هم ميريم خونه.
يه پس گردني بهش زدم گفتم:خفه بابا غلط كردي من فقط ميخواستم اونو دست به سر كنم سر خر ميخوام چي كار.
غلط كردي من به مامان تو قول دادم؛حالا كه اينجوري شد الان زنگ ميزنم بهش ميگم دروغ ميگي.
تو زنگ بزن منم جرت ميدم
من كار ندارم همين كه گفتم.
فرهاد از مغازه رفت بيرون منم تو دلم صدتا فحش به خودم دادم كه چرا اينو واسطه كردم مگه آدم قحطي بود كلي تو دلم قند شكستم كه دو سه شبي ميتونم تنها باشم بعد از اينهمه مدت كه سكس نداشتم لااقل ميتونم يه خود ارضايي توپ داشته باشم حالا يه سر خر مزاحم مي خواست با من بياد خونه.كاش اونم مثل خودم همجنس بازبود مشكلي نبود تازه كلي هم حال ميكردم.
تا شب وقت زياد بود يه جوري ميپيچوندمش ميرفتم خونه.تا وقتي مغازه بسته بشه همش تو فكر اين بودم كه چطور فرهادُ دست به سر كنم اينقدر تو سرم دنبال فرار از دست اون بودم كه نفهميدم چندتا جنس فروختم.عيب كار اين بود كه مغازه چفت هم بود نمي شد بدون جلب توجه اون رفت بعدشم با هم خيلي رفيق بوديم خوب نبود بدون اينكه بهش بگم برم.دست آخر به اين نتيجه رسيدم امشبُ‌ بي خيال بشم بزارم بياد ولي فرداش به يه بهونه ميپيچوندمش.
بعد از اينكه مغازه ها بسته شد فرهاد گفت تو برو خونه من برم تا جايي كار دارم بعدش ميام پيشت البته اگه ناراحت نميشي؟
نه چرا ناراحت بشم؛منم يه چي واسه شام ميگيرم ميبرم خونه شام بيا با هم مي خوريم
تو راه كه ميومدم رفتم تو يه كبابي و سفارش چند سيخ كباب دادم؛نشسته بودم رو صندلي و منتظر بودم آماده بشه چشمم افتاد به لوازم بهداشتي كه اون طرف خيابون بود يادم افتاد كه خيلي وقته موهاي بدنمو نزدم؛رفتم كرم موبر خريدم و برگشتم سفارشو تحويل گرفتم اومدم خونه.
تا اومدن فرهاد وقت زياد بود براي همين رفتم حموم كلي به خودم رسيدم و موهاي بدنمو كه تو اين مدت بلند شده بود زدم.خودمو آماده كردم براي شب بعد كه مي خوام خونه تنها باشم به خودم يه حال درست و حسابي بدم بدجوري حشري بودم واسه كسي كه عادت داشت در هفته چندبار سكس كنه خيلي سخت بود كه اين همه مدت اراضا نشده باشه.كاش اين فرهاد اصلا نمي اومد تا همين امشب خودمو خالي ميكردم.
ساعت 11شب شده بود از فرهاد خبري نبود بلند شدم بهش زنگ بزنم كه آيفون خونه صداش در اومد نگاه كه كردم ديدم خودشه.
از در كه اومد تو ديدم تو دستش يه نيالون مشكيه.
من كه گفتم شام ميخرم اين چيه خريدي؟
يه چي آوردم كه از شام خيلي بهتره.
چي؟
از تو نايلون يه شيشه ويسكي در آورد بيرون.گل از گل من شكفت خيلي وقت بود نخورده بودم
دمت گرم بدجوري هوس كرده بودم
من از تو بدتر.حالا پاشو بساط شامو آماده كن تا با هم بخوريمشون.
ميز چيده شد و نشستيم به خوردن.همراه با كباب از اون ويسكي كه واقعا مزه عالي داشت مي خورديم.
اينقدر خورده بوديم كه كلمون داغ داغ شده بود و از اونجايي كه خيلي وقت بود نخورده بودم خيلي زود منو گرفت و مست شدم.
مگه ميشد با اون حال ميز شامو جمع كرد.بلند شدم تلو تلو خوردم رفتم افتادم رو كاناپه و زدم زير خنده؛خنده ايي كه از سر مستي بود.چه خوب شد فرهادُ‌ نپيچوندم واي چه حالي داشتم.ياد اولين باري كه با مهرداد مشروب خوردم افتادم چه خوب ميشد اگه جاي فرهاد مهرداد اينجا بود تو اين مستي با هم حال ميكرديم.
اينجوري مهمون نوازي ميكني؟
جووون چي ميخواي عزيزم؟(اينقدر مست بودم كه كنترل حرف زدن خودمو نداشتم)
پاشو يه لباس بده من پختم تو اين شلوار لي
به جون خودت نميتونم از جام بلند بشم برو از تو كمد لباسام هرچي ميخواي وردار بپوش.
كمد لباسات كجاست؟
با دست به اتاق خودم اشاره كردم.فرهاد رفتم تو اتاق و بعد از چند دقيقه اومد بيرون.بي شرف خوشگل بود شلوارك و تي شرت ست سبز منم پوشيده بود خواستني تر شده بود كاش همين الان ميومد تو بغلم تا صبح منو ميكرد.
نگاهم كه افتاد به دستش ديدم شرت ماركدار سكسي كه خودش بهم داده بود تو دستشه.
اينو واسه چي آوردي؟
مثل اينكه يادت رفت!قرار شد يه وقت كه با هم بوديم اينو بپوشي من تو تنت ببينم
گمشو بابا چه يادشم مونده
يادم رفته بود الان كه تو كشوي كمد ديدمش يادم افتاد حالا بايد بپوشي من ببينم
عمرا من اينو جلوي تو نمي پوشم(خودم كه خيلي دوست داشتم اين كارو بكنم ببينم نظرش در مورد من چيه ولي بهتر بود به زور قبول كنم)
نپوشي خودم ميام لباساتو در ميارم تنت ميكنم
از اون اصرار از منم الكي انكار تا دست آخر قبول كردم واسه چند ثانيه تنم كنم ببينه.رفتم تو اتاق لباسامو در آوردم شرتُ كه تنم كردم تو آينه يه نگاه به خودم كردم مخم سوت كشيد اين اولين بار بود داشتم ميپوشيدمش خيلي توپ شده بودم كونم غلفتي افتاده بود تو اون شرت اب خودم داشت ميومد واي به حال فرهاد با اين بدن بدون مويي كه من داشتم اين شرت بدجوري تو چشم بود.چه خوب شد كه اينو پيدا كرد حالا كاري ميكنم آمپر شهوتش بره رو هزار ببينم ميتونه جلوي همچين چيزي مقاومت كنه!واسه اينكه زياد تابلو نشه كه اگر اين كاره نبود بعدش واسم حرف در نياره يه تي شرت و شلوارك پام كردم از اتاق اومدم بيرون؛فرهاد رو كاناپه لم داده بود و منتظر من؛ چشمش كه افتاد به من گفت:پس چي شد؟
پوشيدم ديگه!
نكبت گفتم شرتتو ببينم نه شلواركتو.درش بيار
من در نميارم دوست داري خودت بيا در بيار
از جاش بلند شد اومد طرف من رفت پشتم دست انداخت شلوراك منو كشيد پايين.معلوم بود هاج و واج مونده چون صداش در نمي اومد و هيچ حرفي نمي زد.
بعد از كلي مكث يه دستي كشيد به كون من گفت:اوووووووووف عجب چيزي ساختي پويا!!!
عوضي قرار شد نگاه كني نه دست بزني
مگه ميشه به اين كون دست نزد.
ايندفعه دوتا دستاشو گذاشت رو لپاي كونمو فشار داد و به دو طرف كشيد.عوضي تابلو بود ميخواد از توي سوراخاي توري شرت سوراخ كون منو ديد بزنه منم كه دنبال همين بودم هيچي نمي گفتم تا كارشو بكنه.
معلوم بود مستي جسورش كرده كه بدون اينكه توجهي بكنه من ناراحت ميشم يا نه داره هركاري دلش ميخواد با كون من ميكنه.
حالا ميفهمم چرا پويا جونم از دختر خوشش نمياد؛خودش يه پا دختره واسه خودش جووووووووووون.پويا من اين كونو ميخوام
تو غلط كردي
غلط كردم؛گوه خوردم؛هرچي تو بگي خوردم ولي امشب بايد اين كونو بديش به من
مگه من كونيم؟
نگفتم كوني هستي ولي بايد اين كونو بدي من امشب يه حالي باهاش بكنم
جون عمت همين الان بهت ميدم
ببين من تا حالا فقط يه بار با پسر حال كردم اونم خيلي سال پيش بوده در حد دستمالي و لاپايي ولي امشب حاضرم بخاطر اين كون زير كير تو برم قبول؟تو بزار من بكنم توش هركاري دلت خواست با من بكن
مستي حاليت نيست ول كن وقتت تموم شد ميخوام شلواركمو بكشم بالا
دست انداختم بكشم بالا نزاشت به زور از پام درش آورد
عمرا بزارم بكشيش بالا من تازه چشمم به اين كون افتاده حالا حالا ها سير نميشم
ديگه لازم نبود نقش بازي كنم خودم حالم بدتر از فرهاد بود؛وقتي رو كونم دست ميكشيد ديوونه ميشدم همه تنم ميلريد.حال تشنه ايي رو داشتم كه بعد از كلي تشنگي كشيدن تو بيابون حالا به آب رسيده.دلم ميخواست همه هيكلش كير ميشد يهويي ميرفت تو كونم.
لااقل بزار دراز بكشم خسته شدم سرپا نميتوم وايسم حالم داره بد ميشه.
تا اينو گفتم منو بغل كرد از زمين كند انگاري دنيارو دادن به اون بردم تو اتاق گذاشت رو تخت خودم و نشست كنار من.چشمامو بسته بودم فرهادم داشت با انگشتاش رو بدن من مانور ميداد.اينقدر با دختر سكس كرده بود كه منو به چشم يه دختر ميديد؛انگشتاشو ميكشيد روي لبايم پيشونيم صورتم هرجا كه دلش ميخواست دست ميكشيد.
همه بدنم داغ شده بود حس ميكردم دارم از تو آتيش ميگيرم.لباي فرهاد كه اومد رو لبام ديگه طاقت نياوردم دستامو گذاشتم تو موهاشو شروع كردم به خوردن لباش؛لبايي كه طعم مستي ميداد طعمي كه يادآور اولين خاطره سكس من بود.
هركاري كه دلم ميخواست با لب و دهن فرهاد ميكردم؛ديگه نيازي نبود اون كاري بكنه اين من بودم كه داشتم زبونمو تو دهنش ميچرخوندم؛اين من بودم كه با ولع لب بالا و پايين اونو ميخوردم ديگه اختياري از خودم نداشتم؛دلم فقط سكس ميخواست.
ايندفعه من فرهادُ‌ بغل كردم و چرخيدم اون رفت زير من اومدم روش لبام از لباش كنده نميشد به زور داشت نفس ميكشيد؛شايد اول كار فكر نمي كرد من خودم اينقدر مشتاق به سكس باشم ولي حالا داشت ميديد كه من حالم خيلي بدتر از اونه.
نميدونم چقدر طول كشيد خوردن لباي خوشمزه فرهاد فقط اينقدري طول كشيد كه خودم خسته شدم يعني لبام بي حس شده بود.
با كمك خودش تي شرتشو از تنش در آوردم و افتادم به جون سينه هاش چنان ميخوردم كه صداش در اوده بود و آه ميكشيد و سر منو به سينش فشار ميداد.نمي تونستم رو يكيش متمركز بشم دلم ميخواست هردشو با هم بخورم ولي نميشد.
همه جاي بدنشو ليسيده بودم و ديگه وقتش شده بود برم سراغ اصل كاري؛همون چيزي كه تو اين چند ماه حسرتشو كشيده بودم.
شرت و شلواركو با هم از پاش در آوردم چشمم كه به كيرش خورد امون ندادم تا نصفه كردمش تو دهنم و ميك ميزدم.
كيرش تازگي داشت واسم مثل قبلي ها نبود اندازش متوسط بود كلفتيشم بد نبود ولي سرش به سمت بالا بود؛وقتي ميكردم تو دهنم و عقب جلو ميكردم سرش ميخورد به سقف دهنم و يه جوري ميشدم خيلي حال ميداد.
يكم كه ساك زدم ابتكار عمل افتاد دست فرهاد؛معلوم بود فكرشم نميكرده من واسش ساك بزنم؛چنان سر منو محكم گرفته بود تو دستش و داشت تو دهنم تلمبه ميزد كه گوشام درد گرفته بود از فشار دستاش دور كلم.
هر دفعه كه كيرشو از دهنم ميكشيد بيرون آب دهنم از زير گلوم ميريخت رو تخت تا ميومدم نفس تازه كنم دوباره كيرشو با فشار ميكرد تو دهنم.كيرشو ميكشيد بيرون ميزد رو لبام رو لپم رو چشمم خلاصه هرجاي صورتمو كه فكر كنيد با كيرش نوازش مي داد دوباره ميكرد تو دهنم؛اينقدر تلمبه زد تا دست آخر با تمام قدرت كيرشو كرد تو حلقم و هرچي آب داشت ريخت تو حلقم.احساس ميكردم آبش داره از چشام ميزنه بيرون ولي اشك خودم بود كه از شدت تلمبه زدناش جاري شده بود.
هرچي تو دهنم بود قورت دادم افتادم رو تخت.
واااااااااي پويا تو چي بودي من نميدونستم.تا حالا با كلي دختر سكس داشتم همشونم واسم ساك زدن ولي عمرا با ساك نتونستن آب منو بيارن ولي تو آوردي.
ما اينيم ديگه
حالا فهميدم چرا تو از دختر بدت مياد
خسته نباشي تازه دوزاريت افتاد
به جون خودم شك كرده بودم ولي روم نميشد ازت بپرسم.الانم فكر نكني كار من با تو تموم شده من هنوز توش نكردم تا اين كونو نكنم خوابم نميبره.
من آماده ام ميتوني شروع كني
بزار برم يه چيزي بخورم خستگيم در بره بعد
من ساك زدم آبتو آوردم تو خسته شدي؟
پس چي هرچي باشه كمر من خالي شده.
پاشو برو زود باش اينقدرم ور نزن
فرهاد رفت يه ته بندي كرد يكم كه خستگي در كرد دوباره اومد سر وقت من و لباشو گذاشت رو لبام يكم لب گرفت بعد منو به شكم رو تخت دراز كرد نشست رو رون پام.
پويا موافقي قبل از سكس ماساژت بدم؟
مگه بلدي؟
چي خيال كردي من استاد ماساژم بخواب همچين ماساژت بدم كه زير دستم خوابت ببره.
ببينم چي كاره ايي
تيشرت منو در آورد و شروع كرد از گردنم به ماساژ دادن.واقعا كارش درست بود چنان منو ميمالوند كه داشتم زير دستش خواب ميرفتم همه بالا تنه منو ماساژ داد و كم كم اومد سراغ پايين تنه اول از ساق پا شروع كرد بعد يواش يواش اومد به سمت بالا تا رسيد به رون پام كاش يه دوربين فيلم برداري بود از من فيلم ميگرفت ببينم چه شكلي شدم زير دست فرهاد.
هرچي به كونم نزديك تر ميشد منم بيشتر تحريك ميشدم اونم كه تو كارش وارد بود با ملايمت داشت هوسُ به من تزريق ميكرد.
كار ماساژ رونام كه تموم شد چنگ انداخت به دو لپ كونم و كارشو با اونا شروع كرد از بالا تا پايين كونمو ميچلوند و ماساژ ميداد.
پويا حيف كه روغن ماساژ ندارم والا كاري ميكردم تا آخر عمر يادت نره هرچي لذت بود بهت ميدادم.
خب اينكه غصه نداره دفعه بعدي اين كارو بكن
يعني راه داره من يه بار ديگه بخوابم رو تو؟
من از امشب ديگه مال تو شدم
جووووووون پس منم هرچي دارم واست رو ميكنم.
دستشو گرفت به كش شرتمو با كمك خودم از پام در آورد.براي بار اول بود كه داشت كون منو لخت ميديد مثل اينكه خيلي خوشش اومده بود كه صداش در اومد:اوووووف چه كوني داري محشره.
زبونشو گذاشت لاي چاك كونمو از پايين به سمت بالا كشيد و چند بار اين كارو تكرار كرد حسابي كه لاي كونم خيس شد دوتا شصتشو گذاشت لاي چاك و به دو طرف كشيد زبونشو گذاشت رو سوراخ.يه جوري سوراخمو ميخورد كه تازگي داشت واسم خيلي باحال اين كارو ميكرد همش قلقلكم ميومد خندم ميگرفت اونم ميديد من خوشم مياد دوباره اين كارو ميكرد يه جورايي زبونشو رو سوراخم ميچرخوند خيلي باحال بود.
چندباري زبونشو فرو كرد تو كونم منم كه عاشق اين كار بودم كونمو به سمتش هدايت ميكردم كه بفهمه من از اين كار لذت ميبرم اونم ادامه ميداد.
خب حالا وقتش شده بكنم توش آماده ايي؟
وايسا بخورمش خيس بشه بعد
بلند شدم كير فرهادُ‌ كردم تو دهنم حسابي خيسش كردم تا اذيتم نكنه؛چند ماهي بود نداده بودم سوراخم تنگ شده بود
داگ استايل نشستم و فرهاد اومد پشتم كيرشو ميزون كرد رو سوراخم يكم فشار داد تا سرش رفت تو دردم گرفت بهش گفتم صبر كنه تا دردم ساكت بشه اونم يكم همونجا نگه داشت و يواش يكم ديگه فرو كرد دوباره وايساد يكم ديگه خيلي با مهارت ذره ذره كيرشو تو كونم جا ميداد.تلبمه زدنش كه شروع شد درد من افتاده بود و داشتم لذت ميبردم لذت از سكسي كه بعد از چندماه نصيبم شده بود اونم با كسي كه اصلا فكرشو نميكردم.
بخاطر انحنايي كه كير فرهاد داشت موقع تلمبه زدن ميخورد به ديواره كونم حال منو بيشتر از قبل ميكرد
فرهاد كامل درش بيار يهو بكن توش
درد نگيره؟
نه بابا خودم اينجوري دوست دارم
كيرشو كامل از كونم در مياورد دوباره يه ضرب ميكرد توش با اينكه يكم درد داشت ولي خيلي حال ميداد.وقتي آدم خالي و پر ميشه حس عجيبي از شهوت داره
فرهاد كه ديد من از اين مدل سكس لذت ميبرم با يه دست موهاي منو چنگ زد و با دست ديگه ميزد رو كونم مثل اينكه اسب سوار شده.بي شرف چنان محكم ميزد رو لپ كونم كه دردم گرفته بود هرچي ميگفتم يواشتر درد داره به خرجش نميرفت مثل اينكه تازه مشروب اثر كرده بود مست شده بود هيچي حاليش نبود.
كيرشو از كونم كشيد بيرون منو برگردوند لنگاي من گذاشت كنار سرم گفت پاتو همينجا نگه دار منم مثل يه بچه حرف گوش كن هركاري ميگفت ميكردم.
كيرشو كه تو اون حالت فرو كرد يه جوري شدم از مدل قبلي خيلي بهتر بود؛كيرش ميخورد به پوراستاتم ميرفتم فضا.يه دستش به كيرش بود كه عقب جلو ميكرد با دست ديگه داشت تخماي منو ميماليد بعد رفت سراغ كيرم و شروع كرد واسم جلق زدن با هر تلمبه يكبارم كير منو بالا پايين ميكرد اينقدر زد تا آبم با فشار تمام ريخت رو سر و صورت خودم يكمم ريخت رو چشمم كه مجبور ش
وقتی ارزش واقعی خودتُ بفهمی، دیگه به کسی تخفیف نمیدی
بهترین خودت باش 😊🧚‍♀️🤴👈👰
I'm a trance 🏳️‍🌈
     
  ویرایش شده توسط: mahyargboy   
مرد

 
شدم چشممو ببندم نره توش بعد با دست دور چشممُ‌ پاك كردم.
فرهاد كه صحنه خالي شدن آب من رو صورت خودم بهش حال داده بود شدت تلمبه زدنشو تو كون من بيشتر كرد و زد زد تا اينكه از كونم كشيد بيرون با فشار پاشيد رو صورتم.
كثافت يواش همه هيكلمو كثيف كردي؛خودم به جهنم رو تختيم به گند كشيده شد
وااااي پويا نميدوني چه صحنه با حالي شده بزار برم گوشيمو بيارم يه عكس از اين صورت تو بندازم
تو غلط ميكني به جون خودم عكس بندازي نه من نه تو
بابا نميخوام به كسي نشون بدم ميخوام خودت ببيني
خودم ميرم توآينه ميبينم نيازي به عكس انداختن نيست
از جام بلند شدم رفتم تو آينه قدي اتاق خودمو نگاه كردم؛راست ميگفت منظره جالبي شده بود آب مني از همه جاي صورتم آويزون بود شده بودم مثل اين هنر پيشه هاي زن پورن.
كيرم دهنت فرهاد ببين چي شكلي كردي منو!
خوشگل بودي خوشگلتر شدي عزيزم
جدا پس بخواب من آب كير بريزم رو صورتت تا خوشگل بشي
منو از چي ميترسوني بيا بريز رو صورتم
حالا كه ديگه آبي واسم نمونده ولي دفعه بعدي حتما اين كارو با تو ميكنم.فعلا من برم حموم خودمو تميز كنم حالم داره از خودم بهم ميخوره
منم ميام
رفتم حموم وان‌ آبو پر كردم رفتم توش دراز كشيدم كه فرهاد اومد تو؛اونم اومد به زور خودشو تو وان جا داد و بازم ميخواست با من ور بره كه نزاشتم ادامه بده چون حسي واسم نمونده بود بعدشم اون دوبار كمرشو خالي كرده بود واسه بار سوم نميتونست منو ارضا كنه.........ادامه دارد
وقتی ارزش واقعی خودتُ بفهمی، دیگه به کسی تخفیف نمیدی
بهترین خودت باش 😊🧚‍♀️🤴👈👰
I'm a trance 🏳️‍🌈
     
  
صفحه  صفحه 33 از 85:  « پیشین  1  ...  32  33  34  ...  84  85  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA