انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 34 از 85:  « پیشین  1  ...  33  34  35  ...  84  85  پسین »

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد


مرد

 
همه خاطرات من (قسمت بيست و يكم)

اينقدر خسته بوديم كه به زور از خواب بيدار شديم و وقتي رفتيم سر كار كلي غر غر از هومن و صاحب كار فرهاد شنيديم ولي خاطره ديشب تلخي اين اخم ها رو از يادمون ميبرد.
فرهاد عوضي همش ميومد تو مغازه ما و بدور از چشم هومن يه انگشت ميكرد يا چيزي ميگفت ميرفت اينقدر اين كارشو تكرار كرد رفته بود رو مخم ولي چون حركاتش شيرين بود دلم نميومد چيزي بهش بگم و اين كار من اونو پررو تر كرده بود تا دست آخر بهش تذكر دادم بي جنبه بازي در نياره.
شب بعد از بسته شدن مغازه با هم راه افتاديم به سمت خونه كه فرهاد گفت بريم از خونه ما من چيزي بردارم بعد ميريم؛فكركردم دوباره ميخواد مشروب بياره برا ي همين بهش گفتم نيازي نيست ميخوام امشب اگر كاري ميكنيم هوشيار باشيم تا لذتشو بيشتر بفهميم.
نترس عزيزم امشب خود منم دوست دارم بدون مستي با تو باشم ولي بايد يه چيزي از خونه وردارم كه بدرد امشب ما ميخوره
چي هست حالا؟
اونش باشه واسه بعد كه رفتيم خونه بهت ميگم
باشه بابا نگو
رفت خونه و بعد از چند دقيقه برگشت با يه ساك ورزشي
هووووي اين چيه با خودت آوردي مگه ميخوايم بريم شنا
آره ديگه ميخوايم بريم شنا رو فرش(زد زير خنده)
اي درد مسخره لوس
راه افتاديم به سمت خونه تو راه هرچي بهش گفتم چي تو ساك داري نگفت تا رسيديم خونه ما.تو خونه همش حواسم به فرهاد بود كه از ساك غافل بشه من برم سر وقتش ببينم چي توش گذاشته؛فضوليم گل كرده بود ول كنم نبودم تا بفهمم چي با خودش آورده؛بالاخره تو يه موقعيت مناسب كه من داشتم تو آشپزخونه شام آماده ميكردم فرهاد از ساك غافل شد و رفت دستشويي منم بدو بدو رفتم سراغ ساكش درشو كه وا كردم بي اختيار زدم زير خنده......
خاك بر سر روغن ماساژ و اسپري تاخيري و كاندوم و يسري خرت و پرت ديگه تو ساكش بود تا اومدم زيپ ساكو ببندم از دستشويي اومد بيرون ديد من رفتم سر وقت ساكش.
حمال بي ادب شايد سر بريده توش بود بايد بازش ميكردي؟
سر بريده كه چه عرض كنم توش پر از اسباب لهو لعب بود.زدم زير خنده و پا گذاشتم به فرار اونم گذاشت دنبال من تا تو اتاق خودم گيرم انداخت منو خابوند رو زمين افتاد روم منم كه از خنده ريسه رفته بودم توان مقاومت نداشتم و زيرش داشتم له ميشدم.
پاشو وحشي له شدم
به جهنم سزاي آدمي كه بدون اجازه بره سر ساك ديگران اينه كه تا دسته بهش فرو كنن
آخ جون چه تنبيه خوبي يالا منو تنبيه كن زود باش
اي به چشم همين الان يجوري تنبيهههه كنمم كه تا زماني كه زنده هستي بدون اجازه دست به اموال شخصي ديگران نزني
گمشو بابا نكبت خاك بر سر با اون اموالش.پاشو فرهاد گشنمه شام بخوريم بعد هرچقدر دوست داري منو شكنجه بده
از روم بلند شد و دست منم گرفت از زمين بلند كرد.بعد از شام فرهاد عوضي رفت رو كاناپه لم داد منم هرچي ظرف بود شستم آخراي شستن بود كه به خودش زحمت داد اومد تو آشپزخونه از پشت چسبيد بهم و دستشو از زير بغل من رد كرد آورد تو سينك مثلا داره كمك من ميكنه.
خسته نشي يه وقت؟ احيانا بهتون بد كه نمي گذره خداي نكرده؟
من تا اين پشتم نه خسته ميشم نه بد ميگذره.
آي تو رو داري فرهاد كم نمياري كه
فدات شم كسي كه روزي ده تا مخ دختر ميزنه جلو پسر كم نمياره
الان داري كمك من ميكني يا كمك اوني كه قلمبه كردي رو كون من(منظورم كيرش بود كه هر لحظه پشت من بزرگُ بزرگتر ميشد)
هردوتاتون عزيزم به اين كمك كنم بلند ميشه راست ميشه بعد مياد كمك كون تو اونوقت تو انرژي ميگيري بهتر كار ميكني.با اين شلوارك چسبون كه تو از وقتي اومديم پوشيدي توقع داري من چطوري جلوي اين بي زبونو بگيرم هان؟
به اين بي زبونت ياد بده جنبه داشته باشه هر چيز چسبون ديد راست نشه قد علم كنه
آخه اين بي زبون؛زبون نفهمم هست اين چيزا حاليش نميشه
بابا من تسليمم حريف تو و اون زبون نفهمت نميشم هر كاري ميخواي بكن
اي جان پس برم سراغ ايني كه تو شلوارك قايم كردي ببينم چي ميكشه تو اون جاي تنگ
نشست رو زمين دست انداخت شلورك منو از پام در آورد دوباره چشمش خورد به همون شرته از خو د بي خود شد يه جوووون طولاني كشيد از رو شرت شروع كرد به ليس زدن كون من بعضي وقتها يه گاز كوچولو هم از لپ كونم ميگرفت.
كون من مثل خمير افتاد بود زير دست اين كون نديده اونم همش ورز ميداد كونمو جوري كه نميتونستم ظرف بشورم.
فرهاد بزار اينا تموم بشه ميريم تو اتاق من؛ هركاري دلت ميخواد بكن باشه؟
چشم هرچي تو بگي.پس بزار اين شلواركتو كامل در بيارم اينجوري خوشگلتر ميشي.
باشه درش بيار برو بزار كارمو بكنم
نشد ديگه من ميخوام درش بيارم ببينم فيض ببرم نه برم بيرون
شلوارك منو از پام در آورد بعد رفت نشست رو صندلي ميز نهار خوري داشت منو با چشماش ميكرد.كارم كه تموم شد برگشتم سمتش ديدم همينطور خيره داره منو نگاه ميكنه.
ولت كنن با همون چمشات كار كيرتو ميكني.حالا خوبه قبل از من با كلي دختر بودي وگرنه چي كارم ميكردي
ديشب كه گفتم صدتا دختر جمع بشه تو نميشه
من كه ميدونم چاخان ميكني چندبار با من باشي از من بدت مياد ولي اشكالي نداره هرچقدر ميخواي چاخان كن
حالا ميبينيم كي از كي سير ميشه.من از ديشب با خودم عهد كردم ديگه با دختر كاري نداشته باشم تورو دارم ديگه هيچي لازم ندارم
ببينيم و تعريف كنيم.حالا پاشو بريم تو اتاق به كارمون برسيم.
دستشو گرفتم از رو صندلي بلندش كردم بردم سمت اتاق خودم؛تا چشمش افتاد به ساك تازه يادش افتاد
تو برو خودتو آماده كن منم از اين ابزار آلات شيطاني استفاده كنم يه حال مشتي با هم بكنيم.
باشه پس من ميرم دستشويي تو ام به دودولت از اون اسپري بزن پيش كون من كم نياره
اينو كه باهات كاملا موافقم كه كير من جلوي كون تو كم مياره شديد اصلا ضعف ميكنه بي چاره
از دستشويي كه برگشتم ديدم خبري ازش نيست فهميدم رفته تو اتاق من وارد كه شدم ديدم يه نايلون بزرگ كه قبلا تو ساكش بود رو زمين پهن كرده روغن ماساژم كنار دستش خودشم كه با يه شرت نشسته رو زمين.
به به ميبينم كه استاد فرهاد آماده به رزم نشستن تا من بيام كارشونو شروع كنن!
از اينجا به بعد سكانو بده دست عمو فرهاد بهت قول ميدم لذتي بهت بدم كه تا عمر داري فراموش نكني.
باشه چشم هرچي عمو فرهاد بگه.حالا من چي كار بايد بكنم عمو فرهاد؟
لباس هرچي داري بكن بيا به شكم اينجا دراز بكش
هرچي دارم؟
آره هرچي داري حتي شرتت
چشم.
تيشرتمو در اوردم بعدشم شرتمو با اينكه ديشب سكس داشتيم ولي بازم يه حس خجالت از لخت بودن پيش فرهاد داشتم( فكر كنم همه همينجوري باشن كه من هستم)
به شكم رو نايلوني كه پهن كرده بود دراز كشيدم اونم اومد بالا سرم يكم از روغن ماساژ ريخت رو كمرم و شروع كرد به ماساژ دادن؛واقعا ماساژ با روغن يه حال ديگه ايي داشت آدم حس ميكنه مثل پر كاه سبك شده.
از شونه ميماليد و كم كم ميومد پايين واقعا تو كارش استاد بود معلوم بود دوره اين كارو ديده كه اينقدر قشنگ ماساژ ميده و حتي رگ هم ميگرفت.
حسابي كه بالا تنه رو ماساژ داد يكم روغن ريخت بالاي كونم كه سَر خرد رفت لاي چاك كونم فرهادم دستشو كرد تو چاك كونم و روغنو پخش كرد اونجا بعد دوتا شصتشو گذاشت زير لمبر هاي كونم به سمت بالا كونمو جمع ميكرد و باز ول ميكرد
هر چند لحظه كه كونمو ميماليد يه انگشتم ميكشيد رو سوراخم.زير دست فرهاد داشتم آتيش ميگرفتم اينقدر آمپر شهوتم زده بود بالا. كثافت خيلي با مهارت و ذره ذره با كاراش به آدم انرژي مثبت ميداد جوري كه دوست داشتم تا صبح فقط منو دست مالي كنه و ماساژ بده.
ديگه وقتش شده بود كه بره سراغ اصل مطلب؛انگشت اشاره خودشو وارد سوارخم كرد.
اولش با همون يه انگشت تو كونم عقب جلو ميكرد كه اصلا حسش نميكردم؛درسته كه سوراخم گشاد نشده بود ولي اون يه انگشت واسه سوراخ من كه كلي كير توش رفته بود چيزي نبود.
انگشت اشاره دست ديگشو وارد كونم كرد و سوارخمو به دو طرف ميكشيد كه باز بشه تا حالا اين مدلي انگشتم نكرده بودن.
واقعا اين سكس دنياي عجيبي داره هرچي بيشتر سكس ميكني چيزاي بيشتري تجربه ميكني.
دلش نمي اومد بيشتر از دوتا انگشت تو كونم كنه و همون دوتا انگشتو حسابي تو كون من عقب جلو كرد.
حسابي از خجالت پايين تنه و سوراخم در اومد از رو من بلند شد و شرت خودشم در آورد يكم روغن ريخت رو بدن من و خودشم دراز كشيد روم جوري كه كير در حال انفجارش سر خورد رفت لاي چاك كونم و حالي به حاليم كرد.
بدون اينكه كيرشو داخل كنه داشت روم بالا پايين ميشد و بدن چرب من باعث شده بود سرعت اين كار بالا بره و لذتش بالاتر.
كيرش كاملا شيار كون منو پر كرده بود و چفت شده بود اون تو منم كونمو سفت ميكردم تا چفت تر بشه.
چند دقيقه كه لا پايي كرد ديگه طاقت نياوردم
فرهاد بسه مُردم زود بكن توش
جووون كونت كير ميخواد؟
آره بدجورم ميخواد
پس دروازه رو باز كن بكنم توش
دروازه سوراخ كون عمته واسه من اينقدر گشاد نيست
منم نگفتم سوراخت دروازه ست منظورم اين كون تپلُ‌ نازته كه جلوي سوراخ كوچولوتو گرفته عزيزم.با دست لاشو باز كن ميخوام يه ضرب بكنم توش
دستامو گرفتم دو طرف كونم و از هم باز كردم فرهادم كيرشو دقيق ميزون كرد رو سوراخ كونم با همون فشار اول اينقدر چرب شده بود كه يه ضرب تا خايه رفت تو كونم و درد پيچيد تو كونم ولي همون دردي كه من عاشقش بودم.
هرچي بيشتر تلمبه ميزد منم دردم كم ميشد بجاش يه لذت بي نظير داشتم كه به اون درد مي ارزيد
اين مدل دادنو خيلي دوست داشتم چون همه بدن پارتنر با بدن آدم تماس داره خيلي حال ميده.
دوست داشتم تا آخر تو همون پوزيشن ميبوديم ولي اين كار شدني نبود چون سنگيني فرهاد داشت خفم ميكرد و كمرم درد گرفته بود؛با اين اسپري كه فرهاد به كيرش زده بود معلوم بود كه حالا حالا ها نميخواد آبش بياد پس بهتر بود مراعات ميكردم و هر چند دقيقه حالت عوض ميكرديم كه نه من خسته بشم نه اون.
كمرم درد گرفت پاشو عوض كنيم مدلو
چجوري دوست داري همون شكلي حالت بگير
داگي خوبه؟
آره عاليه
به حالت داگي نشستم و فرهادم دوباره كرد توش چندتا تلمبه كه زد شونه منو گرفت و با فشار كل كيرشو فرو كرد تو كونم فكر كنم تو شكمم رفت.چندتا تلمبه ميزد دوباره با فشار همه كيرشو تو كونم جا ميداد.
چند دقيقه هم تو اون پوزيشن كرد و حالت عوض كرديم من به پهلو خوابيدم اونم اومد پشتم پامو داد بالا كرد تو كونم باز شروع كرد به تلمبه زدن اينجوري بهتر بود آخه اون نمي تونست كيرشو تا دسته بكنه تو كونم.با اينكه خوشم ميومد ولي خيلي درد داشت.
نميدونم سكس ما دو نفر چقدر طول كشيد ولي اينقدري كشيد كه چند مدلي عوض كرديم تا بالاخره كير آقا فرهاد رضايت داد و آبشو با فشار خالي كرد تو كونم و كشيد بيرون؛هر كاري ميكردم سوراخم هم نمي اومد و آبش داشت از كونم ميريخت براي همين بلند شدم سريع رفتم تو حمام و وانو پر كردم از آب اغ رفتم توش.بعد زا اون ماساژ و سكس عالي يه حموم داغ ميچسبيد.تازه چشمامو بسته بودم و داشتم تو اون آب داغ لذت ميبردم كه فرهاد اومد تو و خودشو كنار من جار كرد.اول يكم تو چشماي هم نگاه كرديم تا اينكه فرهاد لباي داغ خودشو كه خيلي حرارتش بيشتر از داغي اون آب بود گذاشت رو لباي من.
هيچوقت اون لحظه رو فراموش نميكنم خيلي رويايي بود چنان همو بغل كرده بوديم انگار قرار نيست ديگه از اون حموم بيايم بيرون.
خوردن لباي داغ فرهاد حس شهوت منُ خيلي بيشتر از چند دقيقه قبل كه داشت تو كونم تلمبه ميزد كرده بود و بخاطر تنگي جا كيرم كه بلند شد رفت بين پاهاي فرهاد همين باعث شد يه لب طولاني از من گرفت و دستشو برد پايين كير منو گرفت و باهاش بازي ميكرد.
پويا يه چيزي بگم؟
بگو
فكر نمي كردم يه روز اينقدر به يه پسر وابسته بشم
اين وابستگي زود گذره
ولي من مثل تو فكر نمي كنم
چطور
حس من بهم دروغ نميگه
حست چي ميگه؟
احساس ميكنم عاشقت شدم
راست ميگفت؛برق عشقُ ميشد تو نگاهش ديد.از لحن حرف زدنش كه توش يه لرزش هم داشت ميشد فهميد كه همه حرفايي كه ميزنه راسته.
محكم تو آغوشم گرفتمش و دوباره لباي ما بهم گره خورد لبي كه خيلي طولاني شد؛سرمو گذاشتم رو شونه فرهاد و بي اختيار اشكم در اومد؛اشكي كه از سر شوق بود بعد از اون همه رابطه كه همش با شكست بود داشتم يه رابطه جديدُ تجربه ميكردم كه احساس ميكردم ايندفعه ميتونم به اين شونه ها تكيه كنم.
سرمو از رو شونه فرهاد برداشتم و به صورتش خيره شدم اونم حال منُ داشت و اشك تو چشماش حلقه زده بود
پويا ميخوام از همين لحظه فقط مال هم باشيم
من خيلي بيشتر از تو به داشتن اين رابطه نياز دارم ولي دوست ندارم بخاطر من مسير زندگي تو عوض بشه
اين زندگي منه پس اجازه دارم خودم واسش تصميم بگيرم.
ديگه تسليم خواسته فرهاد شدم چون همون چيزي بود كه من آرزشو داشتم.
فرهاد دوباره لباشو گذاشت رو لباي من و زبونشو فرستاد تو دهنم و يكم ديگه از هم لب گرفتيم تا حسابي داغ شديم.
از روم بلند شد و براي اولين بار كير منو كرد تو دهنش و ساك زد و پشتشو كرد بهم
پويا بكن توش
بكنم توش؟
آره دوست دارم بهت بدم ميخوام سكسم كامل بشه
ببين فرهاد اگر بخاطر منه اصلا دلم نمي خواد
تو چرا اينقدر نه مياري؟لذت بايد براي دو طرف باشه منم دلم ميخواد لذت دادنُ با تو تجربه كنم پس معطلش نكن
پس لااقل بزار اول با دست آمادش كنم بعد.اينجوري درد داره
من دوست دارم اولين جاي بدنت كه ميره تو كونم كيرت باشه
كيرمو گذاشتم رو سوراخش و يكم فشار دادم ولي اينقدر تنگ بود كه تو نمي رفت.
بالاخره به هر زحمتي بود سر كيرم وارد سوراخش شد؛با اينكه پشتش به من بود و نمي تونستم صورتشو ببينم ولي ميدونستم داره درد ميكشه برا ي همين تو همون حالت كيرمو نگه داشتم.
آب گرم توي وان باعث شد خيلي زود كونش به كير من عادت كنه و سوراخش باز بشه منم يكم ديگه فشار دادم تا نصفه رفت تو ولي در همون حد كافي بود چون ميدونستم اگر بخوام همه كيرمُ‌ بكنم تو اذيت ميشه و اينقدر دوسش داشتم كه دلم نميومد درد بكشه تو همون اندازه تلمبه ميزدم.
اينقدر سوراخش تنگ بود كه به زحمت كيرم تو كونش عقب جلو ميشد؛همين تنگي سوراخش باعث شد خيلي زود آبم بياد و همش تو كون فرهاد خالي شد.
اذيت كه نشدي
اگر ميدونستم دادن اينقدر لذت داره همون ديشب بهت ميدادم
راست ميگي يا واسه دلخوشي من داري ميگي
مطمئن باش راست گفتم
دوباره هوس كرده بودم كيرشُ‌ بكنه تو كونم
از تو وان اومديم بيرون كيرشو با ليف و صابون حسابي شستم تا روغني كه روش بود بره بعد با لذت تمام شروع كردم به خوردنش؛اين ساك زدن با ديشب خيلي فرق داشت چون ديگه ميدونستم دارم كير كسيُ‌ ميخورم كه عاشقانه دوسم داره
اينقدر واسش ساك زدم كه كيرش به آخرين حد خودش رسيد؛برگشتم دستامو گذاشتم روي وان و خم شدم لاي پامو باز كردم اونم كيرشو فرو كرد تو كونم و با سرعت نور تو كونم تلمبه ميزد.
همونطوري كه اون داشت تو كونم تلمبه ميزد دستامو از رو وان برداشتم و بلند شدم يه پامو گذاشتم رو وان؛فرهاد دستاشو از زير بغل من رد كرد گذاشت رو سينه هام و با همون شدت تو كونم تلمبه ميزد و منو محكم به خودش فشار ميداد.
هر وقت داشت ميومد بهم بگم
چرا؟
ميخوام آبتو بخورم
يكم ديگه كه تلمبه زد كيرشُ‌ كشيد بيرون سريع برگشتم و گرفتم تو دستم دهنمو باز كردم چند بار كه كيرشو تو دستم ماليدم آبش با فشار خالي شد تو دهنم ولي من هنوز داشتم كيرشو ميماليدم تا هرچي توش هست خالي بشه؛آخرين قطره آبش كه اومد كيرشو كردم تو دهنم و با عقب جلو شدن كيرش تو دهنم آبشو قورت ميدادم.حسابي كيرشو ليسيدم بعدش يه دوش گرفتيم و از حموم اومديم بيرون.
اون شب تا صبح تو بغل هم خوابيديم
از اون روز ديگه كار من و فرهاد شده بود عشق بازي جوري كه طاقت نداشتيم يه روز دوري همو تحمل كنيم.هر وقت موقعيت پيش ميومد كه با هم تنها باشيم يه سكس حسابي دو طرفه با هم ميكرديم\حتي اگر مكاني واسه خلوت كردن نبود تو يه موقعيت مناسب دور از چشم ديگران لبامون ميرفت روي هم.
فرهاد كلا آدم ديگه ايي شد و رابطه اش كلا با دختر قطع شد همه زندگيش من شدم بدون من هيچ جا نمي رفت حتي دوبار كه دوستاش دعوتش كردن پارتي منُ با خودش برد و تو كل مهموني ما دو نفر با هم بوديم حتي با هم ميرقصيديم.
از نگاه ديگران معلوم بود كه به رابطه ما دو نفر شك دارن ولي براي من مهم نبود و نيست؛همين كه با فرهاد بودم و هستم از همه چيز تو اين دنيا با ارزشتره.
بعد از اون همه سختي كشيدن در برقراري رابطه با پسر بالاخره من كسي رو پيدا كردم كه دنبالش بودم و حالا اون شريك همه لحظه هاي منه؛با اينكه هيچوقت فكر نمي كردم اين رابطه شروع بشه ولي تو تاريك ترين لحظات روشن ترين نور نصيب من شد.
به اميد روزي كه ياد بگيريم به علايق و گرايش هم احترام بزاريم
شاد باشيد و از با هم بودن لذت ببريد
(پايان)
وقتی ارزش واقعی خودتُ بفهمی، دیگه به کسی تخفیف نمیدی
بهترین خودت باش 😊🧚‍♀️🤴👈👰
I'm a trance 🏳️‍🌈
     
  
مرد

 
سلام .اسمم مانیه۱۹۰قد و ۸۵ کیلو وزنمه و از مازندرانم.فنچ نیستم ولی به خاطر صورتم و گردی کونم و استایلم هم تو مردا طرفدار دارم هم تو زنا .سال ۸۵ بود که برای اولین بار راهی شهر غریب شدم.بخاطر درس و دانشگاه از خونه دور شدم.همیشه دلم میخواست با یه مرد سن بالا سکس داشته باشم.واسه همین همیشه با این خیال خودمو انگشت میکردم یا بعشد مواقع از خیار استفاده میکردم.
تا اینکه یه روز یخچال خونه خراب شد و مجبور شدم یه تعمیرکار پیدا کنم.قرار فردا رو باهام گذاشت و خلاصه صبح اومد.من خواب بودم و از اونجا که موقع خواب با شرت میخوابم فقط یه تاپ پوشیدم و در رو براش باز کردم.یه آقای تپل و خوش صورت با تقریبا ۵۰ سال سن.
همن اول یه نگاه به پرو پاچه من انداخت و سرشو پایین انداخت و گفت سلام منم که گرم خواب بودم جواب دادمو گفتم اشپز خونه اونوره و رفتم سمت رختخواب.سنگینی نگاشو رو کون کمرم حس کردم.
خلاصه :تا ظهر کارشو کش دادو کلی از این در و اون در باهام صحبت کرد.حدود ساعت ۱ گفت پسرم کارش خیلی طول میکشه من بعد از ظهر میام.چون کلاس داشتم قرار بعدی شد برای فردا
از صبح که اومد دوباره دید زدنا شرو شد تا ظهر دوباره حرفای دیروزو زد و رفت و حدود ۶ که هوا تاریک بود اومد.منم تازه از حموم در اومده بودم.از شما چه پنهون تو حموم داشتم به این فکر میکردم که اگه باهاش سکس داشته باشم چه حسی داره؟؟؟
تازه فیلم این بازیگر بنده خدا زهره پخش شده بودو سر و صدا راه انداخته بود.
کلی از بدیه جامعه و هرزگی مردم حرف زد ،یهو برگشت و پرسید:راستی فیلم زهره رو دیدی.منم گفتم اره تو کامپیوتر دارمش
-میشه نشونم بدی؟
-اره
رفتیم تو اتاق سیستمم رو زمین بود((به علت تنبلی رو زمین دراز کش با کامپیوتر کار میکنم))
نشستیم و فیلمو اجرا کردم.یه چند دقیقه که گذشت بلندیه کیرشو احساس میکردم که یکم بهم چسبید.احساس کردم ولی با خودم گفتم اشتباه میکنم.یه کم دیگه نیگا کرد و گفت: بزن جلوتر منم نیم خیز شدم تا دستم به موس برسه وقتی خواستم دوباره بشینم احساس کردم یه مقدار از دستش زیر کونمه.
حقیقتأ بدم نیومد به رو خودم نیاوردم.جسورتر شد و هر چی فیلمه میگذشت دستشو بیشتر تکون میداد و منم کلأ تسلیمش شدم تو همون حالت نشسته از پشت بغلم کردو سینه و شکممو میمالید. منو به حالت سجده خم کرد و شلوارکو شرتمو کشید پایین و یهو گفت :ای جوووووووونم عجب کون عسلی داری تو پسر.
با جملش داغ شدم یهو دیدم زبونشو کشید رو سوراخم که نزدیک بود ابم بیاد.لیسیدو انگشت کرد.خیلی حرفه ای و با حوصله.بعد گفت لخت شو .تا لباسمو در بیارم خودشم لخت شد .من نشستم و اون جلوم وایستاد.کیرش جلو صورتم بود.تو شک بودم بخورمش یا نه که مالیدش به صورتم،منم دل به دریا زدم و شروع کردم به ساک زدن.حسابی ساک میزدم ((باورم نمیشد که اینقدر حال بده)).
-بسته ،برگرد حالا
منم بهش پشت کردم
گفت حیف این قد و بالا نیست بشینه و من بکنمش،پاشو و دستاتو بزار رو میز.منم همین کار رو کردم.سر کیرشو گذاشت جلو سوراخمو اروم اروم کرد تو کونم که ابم اومد یهو.خجالت کشیدم کلی.
کم کم سرعتشو زیاد کردو یه یه ربعی یه دل سیر تو هر حالتی که بلد بود منو کرد.واقعأ لذت مبردم زیر کیرش.بر خورد شکمش به لمبرای کونم و صدای حاصل از این حرکت برام بینظیر بود.ابشو ریخت رو کونم و گفت حیفه،بزرگ میشه کونتو از فرم میافتی...د بار دیگه هم سعی کرد منو ببینهولی یه جورایی از ترس ابرو پیچوندم. خلاصه اینکه واقعأ پشیمونم که چرا بیشتر باهاش نبودم و بعد اون دیگه با مرد دیگه ای نبودم.و بسیار دوست دارم دوباره تجربه کنم.
عذر میخوام اگه نوشتنم ضعیف بود.نظرتونو برا بفرستین .
     
  
مرد

 
کون من و آخوند همسایه

سلام.من میخوام یه خاطره براتون تعریف کنم که در اون اتفاقی افتاد که دوستی من با یه بابایی شروع شد.شاید بنظر بیاد این قصه خیالیه.هر جور دوست دارین فکر کنین ولی خیلی دوست دارم واقعیت دارشته باشه.راستشو بخواین من حدودا 20سالم بود وبشدت عادت کرده بودم به خود ارضایی .من تیپ وقیافه خوشکلی دارم وبدنم اصلا مو نداره. یعنی خیلی کم داره.قیافم مثل دختراس. همیشه هم همه بهم انگار نظر دارن..یه همسایه داشتیم که یه آخوند 35ساله بود.سفید با اندام خوش فرم.یه چند روز قرار شد خانوادمون برن مسافرت ومن به بهانه درس باهاشون نرفتم.از شما چه پنهون من بدجوری عادت کرده بودم هر چند وقت یه بار لباس زیرهای مامانمو بپوشم با لوازم آرایشش حسابی آرایش کنم وبیفتم روتخت وجلوی آینه وتن وبدن سفیدمو لخت زیر یه عالمه تور وگیپور سیاه وقرمز ببینم ویه خیار یا موز یا یه چیزی شبیه کیر بخودم فرو کنم و اینقدر باخودم ور برم تا با آخ واوخ شدید ارضا بشم.چون قبلا تجربه سکس با همجنس رویه جورایی داشتمولی تا حالا با یه مرد جاافتاده نه وبد جوری هم دوست داشتم یه رابطه توپ با یکی داشته باشم اما اصلا پا نداده بود.

چند وقت بود دیده بودم حاج ناصر(همون همسایمون) یه جورایی نیگام میکنه ولی دوزاریم نیفتاده بود.خلاصه اون روز من رفته بودم حموم واز اونجایی که خیلی دوست داشتم بشدت تحریک بشم تموم موهای کمر به پایینمو(که زیاد هم نبود) زده بودم با یه عالمه کرم وعطر ولوازم آرایش زنونه وشورت وجوراب گیپور وتور زنونه چنان کاری با خودم کرده بودم که وقتی توی آینه خودمو میدیدم آب از همه جام راه میوفتاد.کاملا عین یه زن تپل سفید شده بودم چون تموم تنمو تیغ انداخته بودم.جوری شده بود که دیوونه تن وبدن خودم شده بودم.راه که میرفتم لپای کون سفید وتپلم همچین لرزش شهوت انگیزی پیدا میکردن که بند دلم پاره میشد وقتی خودمو کون برهنه با اون لباسای توری زنونه توی آینه میدیدم.دیگه برام یه رویا شده بود که با اون حالت بیفتم تو بغل یه مرد.توی یه همچین حالی بودم که دیگه مست از شهوت ولو شدم رو تخت و چون بشدت شهوت دیوونم کرده بود دراز اوفتاده بودم رو تخت و یه خیار کلفت برداشته بودم وبا وازلین با درد شدید ذره ذره کرده بودم تو کونم چون اینکار در نبود کیر خیلی بهم حال میداد وعین مار بخودم میپیچیدم وچنان صدای اوف اوفم رفته بود بالا که خودم نفهمیده بودم.غافل از اینکه حاجی تو حیاط بود وفهمیده بود که من تنهام ولی یه خبرهایی هم هست.خلاصه نگو بیشرف از بی حواسی من که درو ازتو قفل نکرده بودم سو استفاده کرد.اصلا فکرشم نمیکردم که کسی بیاد.مامانم اینا رفته بودن سفر ومن خیالم راحت بود که میتونم شب تا صبح با همون وضعیت بیفتم تو رختخواب و تا میتونم خودمو ارضا کنم.در حالیکه اون همسایمون بیشرف فهمیده بود دارم با خودم یه کارایی میکنم و یواشکی اومده بود توو دیده بود که بله چه خبره ومنم از همه جا بیخبر.بعد هم همون دم در اتاق تموم لباساشواز فرط شهوت در آورده بود وفقط با یه شورت پرید تو اطاق.من از ترس وخجالت یهوکپ کردموانگار مردم تا دیدمش یدفعه .زود ملافه رو کشیدم رو خودم وسلام کردم.حاج آقا علیکی گفت وبا یه لبخند شریرانه اومد رو تخت کنارم نشست گفت وای من جیگرتو بخورم عروسک من.تو تا حالا کجا بودی ؟صداش به لرزه افتاده بود.توچشماش معلوم بود که باورش نمیشد یه همچین صحنه ای از من ببینه.حسابی هول شده بودم.وبعد شروع کرد تن وبدن منو مالیدن.وای هردومون میلرزیدیم.دستاشو انداخته بود لای پاهای سفید وتپل من وهی ملافه رو میزد کنار وساق پاهای تیغ انداخته منوکه سفیدیش از زیر جوراب کاملا مشخص بودو میدیدونرم دهنشو میچسبوند بهش و میلیسید ومیگفت جون چه لباسایی تنت کردی عروس خانوم.بعد هی با کیر سفید م که از ترس خوابیده بود ور میرفت وهمش قربون صدقه ام میرفت. منم هی میگفتم تورو خدا نکنین حاج آقا یکی یهو میاد. ولی اون پدرسگ هم میدونست که هیچ خبری نیست ومنم عین یه آهو که اسیر یه گرگ حشری شده هیچ کاری نمیتونستم بکنم.هی من میگفتم حاج آقا غلط کردم بخدا لباسای مامانمه واون بی شرف دیگه افتاد روم یهو لبای داغشو چسبوند رو لبام که هوش از سرم رفت ومقاومتمو از دست دادمو وبعد گفت حالا که لباسای مامانتو تنت کردی منم تنبیهت میکنم.وای این حرفش تنمو لرزوند.یعنی میخواد چیکار باهام بکنه؟من با تن وبدن سفید وتیغ انداخته عین هلوی پوست کنده مثل برف افتاده بودم زیر دستش.بی شرف چنان لبای ماتیک زده وقرمز وداغمو میخورد که بشدت حشری شده بودم.اولش مقاومت میکردم ولی وقتی ازم لب میگرفت شروع کرد زبونشو هی فرو کرد تو دهنم و سعی میکرد زبون منو بخوره.وای چنان لبامو میخورد که من دیوونه میشدم.

خیلی وقت بود من همچین حالی بهم دست نداده بود.وای ریش ویسبیل تمیز وخیلی خوش بویی داشت.من شدیدا در مقابل لب گرفتن حساس وحشری بودم .خودشم فهمیده بود خیلی اینطوری حشری میشم دیگه ولم نکرد.من هی میگفتم تورو خدا نکنین حاج آقا ولی حرفم تموم نشده دوباره طوری لبامو زبونمو میخوردو چنان دست مینداخت توی تن وبدن لخت منو میمالوند که نمیتونستم ادامه بدم وجلوشو بگیرم.انگار از همون اول رگ خواب منو گرفته بود و من فقط ناله میکردم.این کارش مست مستم کرده بود.نمیتونستم مقاومت کنم.. بعد از اینکه یه کام سیر از لبام گرفت دید حسابی شل شدم. برم گردوند ولباس خواب توری قرمزمو زد بالا ووادارم کرد کونمو یه خورده قنبل کنم.بعد همونطوری که کون وکپلمو میمالید یواش شروع کرد جورابای توری سیاهمو در آورد ووقتی دید توی تموم تنم حتی یه دونه کرک هم نیست چه برسه به موبی اختیار آی واویش در اومد و شروع کرد از نوک پامو لیسیدن وآروم آروم اومد بالا تر. وای نفسم تنگ شده بود چون خیلی حشری وار لیسم میزدوعین یه سگ تن وبدن سفید ولختمو میخورد ومیومد بالا.من تموم تنمو عین زنها اپیلاسیون کرده بودم وحسابی با کرم مرطوب کننده ولوسیون مامانم خوب نرم وسفیدش کرده بودم.تموم تنم عین بلور نرم وخوشبو وناز شده بود.برای همین از نوک پامو میلیسید وبا زبون داغ وزبرش میخورد ومیومد بالا.من فقط ناله میکردم وبدن سفیدم زیر اون لباسای توری بید بید میلرزید.اصلا متوجه نشدم که داره با لپای کونم هم ور میره.هی کونمو نرم گاز میگرفت ومیگفت وای خدا این چیه.. که یه دفعه داغی نفسشو در کونم احساس کردم.بیشرف دست انداخت شورت توریمو که کشیده بودم بالا دوباره کشید پایین که با دیدن کونم که حتی لپاشو هم تیغ انداخته بودم یهوشروع کرد شلپ شلپ با کف دستش میزد رو کونم وکون من عین دنبه زیر کشیده هایی که میزد میلرزیدودرست مثل فیلم سوپر ها همچین چک میزد در کونم که بی اختیار کون تپلم بیاد بالاوای همچین میزد رو لمبر کونم که اون کون تپل وسفید به لرز شدید میافتاد.بعد که دید خوب حشریم کرده چنان مثل یه گرگ گرسنه افتاد به خوردن کون وکپلم وچنان گاز های کوچولو ونرمی از کونم گرفت وبعد همچین زبون داغو لزجشو فرو کرد تو کونم که من داشت قلبم از تو سینم در میومد وهمچین لیسی از کونم میزد که من دیگه از لذت عین حیوون زوزه میکشیدم.سیبیل های زبرش چنان مالیده میشد در مقعد تنگ وبیمو وقرمز من که دلم میخواست تا ابد همین کارو باهام بکنه.وحشی پدر سگ ول کن نبود . چنان زبونشو میمالید در سوراخ کونم که من دیوونه میشدم .بدجوری با این کارهاش تحریکم کرده بود.آخه چنان زبون داغ وزبرشو میمالد در مقعدم که عین تربچه قرمز وخوشگل شده بود که من عین مار بخودم میپیچیدم وناله میکردم.وای همش یا بشدت کونمو میک میزد یا یه دفعه زبون داغشو فرو میکرد تو کونم.اصلا انگار اول میک شدید میزد که کونم واز بشه تا بعد بتونه زبون دراز وشیطونشو فرو کنه توش.جیغم در اومده بود از این کارش.شل شل شده بودم ومثل موم افتاده بودم تو دستش..بااون لباس خواب قرمز توری وجوراب گیپور وشورت نازک سیاه هی میگفتم تورو خدا نکنین حاج آقا ولی از ته دلم آرزو میکردم ولم نکنه وتا ابد همینطوری منو بخوره..دیگه شاید هفت هشت دقیقه کونمو که لیسید دید که من دیگه وادادموبعد انگار فهمید مست مست شدم پدرسگ دوباره برم گردوند ویه دفه شورتشو کند ومارو از تو کیسه در آورد که از شدت شهوت یهو وحشت کردم و چشمام گرد شد. چون یه کیر راست شده ای یهو افتاد بیرون که زنهای جنده هم وحشت میکردن از دیدنش چه برسه به یه پسر نوجوون مثل من .وای دراز وکلفت وخوشگل .آی جون چه کیری نصیبم شده بود مثل کیر الاغ بزرگ بود وبا اینکه کاملا شق شده بود ولی انگار از سنگینی آویزون شده بود لای پای حاج آقا.آخ یه کلاهک کلفت وبزرگی داشت که حتی دیدنش نفسمو میگرفت. یه رگ کلفتی زیر کیرشو گرفته بود که من با دیدنش هار هار شدم.وای با اینکه از دیدن یه همچین کیری جا خورده بودم ولی یهو قند تو دلم آب شد.یه دونه مو هم نداشت وانگار همون روز همه پشماشو زده بود.وای قلبم داشت از هیجان از تو سینم میپرید بیرون.بی حیا اینقدر حشریم کرده بود که فهمید بادیدن کیر درازش نفسم به شماره افتاده برای همین گفت بیا عروس خانوم اینم یه خیار گوشتی داغ وکلفت .آوردش جلوی صورتم.وای بوی کیر تمیز وبی مو بدجوری مستم کرد.توی دلم میگفتم وای جون چه دلی از عزا دربیارم.دیگه چنان به نفس نفس افتاده بودم که دیگه نتونستم صبر کنم وبرای همین بدون اینکه بخواد وادارم کنه چنان با صورت افتادم رو کیرش شروع کردم به ساک زدن که دیدم بعد از 4-5 دقیقه داره حالش خراب میشه.چون یک لیسی ازش میزدم که سرش گیج میرفت .دو تا تخمای خوشگل وسفید وبی موشو همچین با لذت میک میزدم که دیوونش کرده بودم.دست خودم نبود و از فرط شهوت خجالتو کنار گذاشته بودم.از بس به یاد یه کیر تو تنهاییام لباس خواب کوتاه وحوراب و شورت های گیپور مامانمو پوشیده بودم واز حسرت یه کیرجلوی آینه واسه کون سفید وتپل خودم جلق زده بودم این فرصتو نمیتونستم از دست بدم. خدا یه حال اساسی بهم داده بود.حاجی که فهمیده بود حالم خیلی خراب شده هی انگشتاشو میمالید در کونم چنان لبای داغی ازم میگرفت که بی اختیار نالم به هوا میرفت.هی میگفت خانوم خاموما تو چقدر حشری هستی .حالا صبر کن یه بلایی سرت بیارم که دیگه ولم نکنی وعروس خودم بشی. ایندفعه منو عین وحشیا دوباره برگردوند ودو تا بالش گذاشت زیر شیکمم طوری که تصویر کون سفید وبی مو وقنبل کردم قشنگ تو آینه معلوم شد وبعد دوباره زبون داغ وشیطونشو فرو کرد تو کونم.من دیگه کاملا بیهوش شده بودم.ایندفعه وادارم کرد که همونطوری به حالت 69کون برهنه بیفتم روش طوری که من کیر اونو بخورم واونم کون کپل سفید وبلوری منو.دیوونم کرده بود.از شدت لذت نالم در اومده بود.توی خوابم نمیدیدم که یه روز تو چنین وضعی بیفتم تو بغل یه مرد کیر کلفت حشری سکس بلد.وای داشتم میمردم از لذت.از سر کیر جفتمون یک آبی راه افتاده بود که نگو.

اون همین طوری که لبه توری لباس خوابم بشکل خیلی نازی دور لپای سفید کون تپلمو پوشونده بود کلشو کرده بود وسط پاهامونفس داغش میخورد در اون مقعد قرمز وتنگم همونجوری که کونمو میلیسید تخمای گرد وسفید وکیرمو هم میکرد تو دهنشو سفت میک میزد .منم عین وحشیا کیرشو میخوردم.بعد گفتم بسه دیوونم کردی.جفتمون بلند شدیم.صورت جفتمون قرمز شده بود از شهوت.ایندفعه خوابید روم ومن که دمرو افتاده بودم یهو یه چیز داغ وکلفتو لای پاهای لخت وبی موم احساس کردم.کیرشو گذاشته بود لای پام وهی نرم نرم جلو عقب میکرد.وای نمیتونم بگم که بعد از سالها وقتی یه کیر مردونه کلفتو گذاشته بود لای کونم چه حالی پیدا کرده بودم.تموم تنم میلرزیدویخورده که اینجوری باهام بازی کرد دیدم پاشد از بغل تخت قوطی وازلینو ور داشت ودر قوطی وازلینو واز کرد ویه خروار وازلین مالید سر کیرش وبا یه دست دیگش هم انگشت انگشت وازلین میمالید در کون من ومیگفت وای چه غنچه قرمزی بذار وازش کنم.من بقدری ازین حالت انگشتای کلفتش که کونمو چرب میکرد اینقدر حالم خراب شد که نالم در اومده بود وتا به خودم بیام دیدم حاج آقا ذره ذره و یواش یواش اول یکی وبعد دوتا وبعد سه تا انگشت کلفتشو کرده بود تو کونم ومن با اون کون تنگ وسفید چنان آخ واوخی راه انداخته بودم وهمچین حیرون استادی حاجی شده بودم که اصلا نفهمیدم چیکار باهام میکنه و چه خوابی برام دیده .ولی یهو ترس افتاد بجونم وقتی دوزاریم افتادچون همونطوری که قنبل کرده بودم یه کیر کلفت و ذراز و آویزونی.منتها کار از کار گذشته بود چون حسابی دیوونم کرده بود.انگشتای کلفت وچربشو که میکرد تو کونم اینقدر مست بودم که دردم نمیومد. حتی بدون اینکه دست خودم باشه انگار انگشتای کلفت وگرمشو با کون قورت میدادم.اونم فهمیده بود که تشنه کیرم.بعد پاشد ونوک داغ وکلفت کیرشو گذاشت در کون سفید من وشروع کرد هی اون خرطوم درازو مالید درش.وای نمیتونم بگم چه جوری با این کارش دیوونم کرده بود.آخه توی اون حالت قنبل کرده تصویر یه کون سفید تپل که زیر یه کیر افتاده قشنگ توی آینه معلوم بود. مدتهای مدیدی بود که داغی یه کیر کلفتو دم کونم احساس نکرده بودم.وای عکس این حالتو که توی آینه میدیدم نالم در اومده بود وتوی تنم چنان رعشه ای افتاده بود که احساس میکردم هر آن امکان داره آبم با شدت زیاد بپاشه بیرون.آخه پدر سگ همچین کلاهک چرب وداغشو میمالید در کون تنگ وبی موی من که هنوز هیچی نشده من بی اختیار رختخوابو چنگ میزدم وناله میکردم از لذت..شما نمیدونین چه حال عجیبی داشتم..خلاصه حسابی که دیوونم کرد با فشاری آروم نرم نرم اول کله کیرشو فرو کرد تو کونم که تا اومدم از درد ولذت جیغ بزنم یهوهمونطوری که دمرو وقنبل کرده افتاده بودم زیرش وزود سرمو برگردوند وخیلی سریع لباشو گذاشت رو لبام وچنان لبای قرمز وداغمو میک زدو همچین زبونشو فرو کرد تو دهنم که من بجای آخ اوخ کردن فقط زوزه و ناله ام به هوا رفت . آخ خدا همزمانی اینکارش چنان هوشو از سرم بردکه یه ناله ای کردمو چشمام رفت رو هم.اوف همینطوری آروم آروم وذره ذره کیرشونرم نرم تادسته فرو کرد توکونم. وای ازدرد و لذت یه همچین کیر دراز وکلفتی که کرده بود تو کونم تموم رختخوابو چنگ میزدم و گاز میگرفتم.بیرحم حشری نرم نرم کمرشو جلو عقب میکرد واون کیر بزرگشو فرو میکرد تو کونم ودر میاورد.بعد چند لحظه که دید کونم خوب واز شده و با کیر چرب چرب شده سرعت عقب جلو کردنشو یخورده بیشتر کرد..پدرسگ چنان استادانه رو اون کون گنده وسفید تلمبه میزد که دلم میخواست تن وبدنشو گاز بگیرم.آخه هی اون کیر بی مورو تا نزدیک کلاهک میکشید بیرون ودوباره آروم تا خایه میکرد توش.خود من هم حیرون شده بودم که کونم اینقدر تشنه کیر بود که همشو تا دسته قورت میداد.امکان نداشت من بتونم یه همچین هیولایی رو اینجوری تو اون کون سفید بی مو جا بدم ولی اون خیلی توکارش استاد بود.اینقدر با زبون لیسیده بودش وخورده بودش وبعد هم همچین با انگشتاش چربش کرده بود که من از شدت لذت چندان دردی احساس نمیکردم.هی میگفت خانم خانوما شل کن شل کن ببین چه لذتی داره..هی یخورده تلمبه میزد بعد تا ته میکرد توش وشروع میکرد به لرزوندن کمرش.من که دیگه اینجوریشو ندیده بودم.فکر کنم بیشرف اینکارو از توی فیلمها یاد گرفته بود.هرچی بود بدجوری اینجور کون کردنش منو روانیم کرده بود.قشنگ معلوم بود که تن وبدن سفید وآرایش کرده من حسابی حشریش کرده بود وبا دو تا تکون میتونست ارضا بشه ولی خیلی حرفه ای بود ونمیذاشت این اتفاق بیفته. بعد چند دقیقه کیرشو آروم درآورد.گفت خیلی نازی عروس خانوم داره آبم میاد.وبعد دوباره زیر شیکممو گرفت و بلندم کرد وگفت دو زانو قنبل کنم.من که عین موم تو دستش افتاده بودم واصلا حالیم نبود قشنگ قنبل کردم وایندفعه دوباره اون مار درازو کلفتشو چسبوند در کونم و هی مالوند کلاهک کلفت کیرشو و با یه فشار دوباره همه اون کیر چربو فرو کرد تو کونم .من از لذت رختخوابو گاز میگرفتم و چنگ میزدم که دیدم در همون حالت که دو لا خوابیده بود رو من آروم کیرمو گرفت تو دستشو شروع کرد جلو عقب کردن بی حیا همینطوری که اون کون تنگو عین هلوی پوست کنده میگایید برام جق هم میزد.البته نذاشتم اینکارو ادامه بده چون از لذت شدید میلرزیدم وصدای آخ واوخم در اومده بود وهر آن امکان داشت ارضا بشم که گفتم تو رو خدا نکن الان میریزه.در مقابل این کار اصلا تاب مقاومت نداشتم.گفت نترس نمیذارم به این زودی آب جفتمون بیاد ولی من اینقدر حشری شده بودم که اگه ادامه میداد بلافاصله آبم میومد..دوباره منو خوابوند و شروع کرد تلمبه زدن.دیگه داشتم میمردم.بعد دوباره حالتمونو عوض کرد وایندفعه خوابید ومنو نشوند رو کیرشواول نوک کیرشو گذاشت در کونم وگفت حالا بشین روش.وای جون منم بی اختیار نشستم روش که یهو چون خیلی شهوتی شده بودم تموم کیرش که با آبی کونم لیز لیز شده بود یهو تا دسته رفت تو کونم ومن چنان جیغی زدم که نگو.وای بعد چند تا تلمبه گفت خودت روش بالا پایین کن.آخ جون اگه بدونین منم بی اختیار چه جوری پاهای لخت وگوشتالو سفیدمو واز کرده بودم وروش بالا پایین میکردم.عین یه زن حشری چنان میرفتم بالا وخودمو ول میکردم رو کیرش که اون کیر مثل یه خرطوم کلفت تا دسته میرفت توش ودر میومد ومنم جیغ میزدم .با اینکه درد میکشیدم همچین تکون تکونی رو اون کیر میخوردم که احساس میکردم سر کیر دراز وکلفتش میخوره زیر قلبم.وای چنان این تلمبه زدن ها حشریمون کرده بود که شلپ شلپ صداش میومد ومن فقط از شدت شهوت جیغ میزدم وتن وبدنشو گاز میگرفتم وچنگ میزدم.کیر خودمم عین شیلنگ آویزون میخورد زیر شیکمم از تکون تکونایی که میدادم.کیرم سفت سفت شده بود وبا هر بالا پایینی که میکردم لای پاهای تپل وسفیدمعین باتوم تکون میخورد. تکون میخورد.مست مست شده بودم ونمیفهمیدم چه اتفاقی داره میافته.دوباره کیرشو کشید بیرون ودمرم کرد و بالش هارو گذاشت زیر شیکمم ودوباره آروم ذره ذره کیرشو تا دسته کرد توش.وای نمیدونین چه حال عجیبی پیدا گرده بودیم.دلم میخواست از لذت ودرد گریه کنم.اوف یه جیغ های ریزی میکشیدم که بیا وببین.وقتی بخودم اومدم دیدم با ناله میگه برگرد عروس خانومو شاه دامادو تو آینه نگاه کن.من که از فرط لذت وشهوت چشمام وا نمیشد وقتی سرمو بر گردوندمو عکس عشق بازی کون سفیدوتپلمو وکیر کلفت وتخمای بی موی حاج ناصروکه چسبیده بود در سوراخ کونم ومعلوم بود کیر به اون درازی رو تا ته وتا دسته کرده بود توش دیدم خودمم کیرم بزرگ ودراز آویزون شده بود لای پاهام دیگه نفهمیدم چی شد .وای وقتی تلمبه میزد کون تنگ وسفید وتیغ انداخته من عین دنبه زیر کیر میلرزید.باور کنین دیگه چیزی یادم نیست چون کاملا از شدت لذت بیهوش شده بودم.توی زندگیم همچین مزه ای تو سکس نچشیده بودم.فقط وقتی بخودم اومدم که دیدم دوتاییمون صدای جیغمون به هوا رفت و با لرزشهای شدید که انگار تموم هم نمیشد اینقدر لخت وکون برهنه عین مار بهم پیچیدیمو لرزیدیم که یهو جفتمون از حال رفتیم و بیهوش شدیم.بعد با یه رعشه شدید دیدم حاجی گفت هاخ....هاخ..هاخ...وبا یه فشار وحشتناک انگار همه جونشو خالی کرد توش که منم با درد شدیدی پورت پورت پورت همه آبم پاشید بیرون وریخت رو بالشم وشیکم سفیدم. روی شیکمم از آب منی داغ شد.تمام بالش از آبم خیس شده بود.حس میکردم یه خروارآب منی از کیرم پاشیده بیرون..دیگه نفهمیدم چی شد.آب جفتمون همزمان با هم اومد .اصلا انگار تموم نمیشد وفقط داد میزدیم دوتایی و ارضا شدن جفتمونو نگاه میکردیم. واقعا انگار برای ده دوازده ثانیه بیهوش شده بودیم وفقط دو تایی سفت سفت چسبیده بودیم به هم و میلرزیدیم.کیرش تا دسته رفته بود توش و فقط دو تخماش بیرون مونده بود.چند لحظه بعد با حالت خماری وآخ واوخی که میکردیم دوباره گفت تو آینه رو نگاه کن .نگاه کن یه لحظه. منم با چشمای خمارم برگشتم وآینه رو نگاه کردم ودیدم داره آروم آروم اون مار کلفت وخیسو میکشه بیرون .وقتی قشنگ کشید بیرون احساس کردم همون لحظه که آب کمرشو خالی کرده تو کونم منم در جا همه آبم از کون پاشیده به کیر حاج آقا.انگار آبم از کونم اومده نه از کیرم..آخه من آرزو داشتم که آبم بجای کیر از کونم بیاد بیرون وبپاشه به کیر.خیلی دوست داشتم از کون ارضا بشم.اون موقع هم واقعا یه همچین حسی بهم دست داده بود..وای کیرخیس ولزجشو که کشید بیرون با یه صدایی یهو یه عالمه مایع سفید غلیظ وداغ از کونم ریخت بیرون وتا روی تخمام شره کرد.وای سوراخ کونم خیس آب منی بود. حاج آقا انگار یه لیوان آب منی ریخته بود توش.انگار کیرش رسیده بود به قلبم وهمه آبشو با فشار پاشیده بود به قلبم.یه آبی از کونم راه افتاده بود که واقعا دیدنی بود.تموم کونم خیس آب داغ وغلیظ حاج آقا شده بود بطوریکه آبش از در کونم شره کرده بود وحتی تخمای سفیدمو خیس کرده بود.حس میکردم بوی شدید شهوت پیچیده تو اتاق.. وای این لذت بخش ترین سکسی بود که توی عمرم داشتم.وحشی بیشرف حشری چنان کون سیری ازم گاییدکه دیگه نفسم بالا نمیومد.تا قطره آخر آب جفتمونو کشید با سکسی که باهام کرد.منم بی اختیار شیره جونشو کشیده بودم.دیگه خسته و بی هوش همونجوری افتادیم تو رختخواب..

از اون به بعد منو حاج آقا بد جوری عاشق ومعشوق هم شدیم/چون از نظر من هیچ کاری بیشتر از این منو دیوونه نمیکنه که زیر کیر آبم بیاد.واین برای من یعنی عاشقی وحاجی هم اینو خوب فهمیده بود.آی جون چه لذتی بردم اون روز.از اون به بعد تازه احساس میکردیم همدیگرو تازه پیدا کردیم.واسه همیندیگه هردفعه منو وادار میکرد تموم بدنمو توی حموم شیو وصاف وصوف کنم .بعد کلی آرایش کنم ولباسای زیرزنونه توری بپوشم واون بی شرف هم بیفته بجون این کلوچه وسیر بخورتش.بعدها اون خونه خرید ودیگه با خیال راحت شب میرفتم پیشش وتا صبح لخت وکون برهنه میافتادم تو بغلش.راه سکس دیوونه وار وکشنده رو بهم یاد داده بود.منم خوب از خجالتش در می اومدم وهردفعه لخت وکون برهنه از حموم میومدم بیرون و با یه زیر پوش گیپوری و توری مشکی یا قرمز خیلی کوتاه با اون ک.ن تپل سفید اون کیرو عین یه هلوی پوست کنده همچین تا خایه قورت میدادم که تا آبشو نمیکشیدم وآب خودمم زیر کیر نمیومد حاج آقارو ول نمیکردم.اینقدر سکس با حاج آقا برام لذت بخش بود که دو تایی شیره جون همدیگرو میکشیدیم.دیگه احساس میکردم عین یه زن جاافتاده شدم..یه دوره ای که بقدری افراط میکردیم تو سکس که زیر چشمای جفتمون گود افتاده بود.آخه چنان این کون سفیدو عین برف م
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
گی با سن بالا

سلام
من پسری 25 ساله هستم وهمیشه از بچگی دوست داشتم با مردهای سن بالا سکس کنم ولی روم نمیشد بهشون بگم ولی وقتی با محیط چت روم آشنا شدم تونستم این عقده درونی چندین ساله رو ارضا کنم و تاحالا با 50 تا مرد سن بالا خوابیدم البته میدونم باور کردنی نیست اما این عین واقعیته دوست دارم با مردهایی سکس کنم که سبیلو باشن و به خوردن علاقه مند باشن.
یکی از خاطرات خیلی خوبم با یه اقای 45 ساله بود که یه شب رو باهاش بودم که براتون تعریف می کنم.(این داستان واقعیه) توی چت روم باهم آشنا شدیم و قرار گذاشتیم هم رو ببینیم بعدش برای سکس رفتیم هتل بعد از خوردن شام تو رستوران هتل رفتیم به اتاقمون برای سکس.این دوستم چهره خوبی داشت با سبیل های کلفت و صورت شیو کرده وقتی وارد اتاق شدیم رفتم بغلش کردم و خوابوندمش روی تخت و شروع کردم به لب گرفتن ازش بعد اروم لباس هاش رو یکی یکی درآوردم اون هم لباس های منو در آورد و لخت تو بغل هم روی تخت دراز کشیدیم .
من خوردن رو خیلی دوست دارم اول لب و بعد سینه و کیر و خایه هاش و بعدشروع کردم به خوردن باسن و سوراخ کونش چیزی که برام جالب بود بدن نرم و لطیفش بود وقتی می خوردم مثل گوشت آهو نرم بود خیلی لذت بخش بود برام حالت 69 قرار گرفتیم و اون کیرم رو ساک میزد و من هم پاهاش رو داده بودم بالا و با زبانم سوراخ کونش رو میخوردم بعد از حدود یک ربع حسابی حشری شده بود برگشت و بهم گفت که بخوابم روش و با کیرم بمالم به سوراخش من هم ژل لابریکانت رو مالیدم به کیرم و سوراخ کونش و اروم شروع کردم به تلمبه زدن سوراخ کونش تنگ بود و کیر من هم کلفت داشت درد میکشید اما میگفت فشار بده. یه خورده که کیرم رفت توی سوراخش بهم گفت که دراز بکشم و خودش نشست روی کیرم یه خورده بالا و پایین کرد دید که نمی تونه طاقت بیاره گفت میخوام استراحت کنم بعد بکن و رفت روی تخت بغلی دراز کشید منم که میدونستم ممکنه دیگه اجازه نده که بکنم تو سوراخش بلافاصله رفتم سراغش و دوباره کیرم رو کردم توش اینبار یه خورده فشار رو بیشتر کردم تا قسمت کلفت کیرم کامل سوراخش رو باز کنه بعد از چند دقیقه خلاصه تونستم اما اون دیگه توان تحمل این درد رو نداشت گفت بزار دوباره من بشینم روش تا بتونم کنترل کنم گفتم باشه دوباره خودش نشست در یه لحظه کیرم رو تا اخر کرد تو کونش این لحظه فوق العاده لذت بخش بود برام بعد من نشستم و اون شروع کرد به بالا و پایین کردن داشت لذت میبرد به همون حالت از جلو خوابوندمش دیگه داشت ابم می اومد گفت که بزار استراحت کنم دردش زیاده گفتم بزار داره آبم میاد به شدت تلمبه زدن رو شروع کردم لبهام رو گذاشتم روی لبهاش تا اینکه ابم اومد و همه رو ریختم تو سوراخش اون شب تا صبح اجازه نداد بخوابم هی می اومد و باهام ور میرفت سه بار سکس کردم اون شب بعد از هر بار سکس دوباره می اومد و باکیرم ور میرفت دیگه نمیتونستم تحمل کنم واسه همین براش جق زدم و آبش رو آوردم که بزاره استراحت کنم البته این کار تاثیر گذار بود و هر دو تا ساعت 12 ظهر خوابیدیم این یکی از بهترین خاطراتم بود که براتون نوشتم.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
زن


 
اولین کون کردن پسردایی

من حدود 15 سالم بود و پسر داییم فرزاد دوسال ازمن کوچکتر بود خیلی کون قشنگی داشت طوری بود که ازرو شلوار تپل بودن کونش دل آدم رو می برد یک شب اون اومد خونه ما شب رو نزدیک هم خوابیدیم یک ساعتی که گذشت من خودم رو به او نزدیک کردم می دونستم از کون کردن بدش نمیاد ولی نمی دونستم که دوست داره با من هم باشه یا نه خلاصه کونم رو قنبل کردم به طرفش ویواش یواش کونم رو رسوندم به کیرش اون هنوز خواب بود یک کم خودم روتکون دادم بعد ازچند لحظه احساس کردم صدای نفسش عوض شد دیگه تکون نخوردم ببینم چکار می کنه یک کم که گذشت احساس کردم کیرش راست شده هر چند کیرش خیلی بزرگ نبود حدود 13 سانتی کیر داشت یواش یواش به بهانه اینکه می خواد جابجا بشه خودش رو بیشتر چسبوند به من گرمی کیرش رو وسط قنبلم احساس می کردم شروع کرد به یواش یواش تکون دادن وکیرش رو بیشتر نزدیک کونم می کرد طوری که قشنگ گذاشته بود روی سوراخم وفشار می داد بعد من برگشتم واونم خودش رو بخوابی زد یک کم کمکش کردم که اونم پشتش رو به من بکنه بعد یواش یواش منم که کیرم راست شده بود گذاشتم وسط کونش وفشار دادم می خواستم شلوارش ور بیارم پایین ولی مقاومت می کرد من مجددا پشتم رو به اوکردم وقنبل کردم اونم سریع شروع کرد خودم شلوارم رو کشیدم پایین اونم کیرش رو درآورد وشلوارش رو کشید پایین وشروع کرد به لاپایی تلنبه زدن یک کم که گذشت من برگشتم اونم خودش دیگه قنبل کرد ومن شروع کردم یک کم لاپایی زدم کمی تف زدم وشروع کردم با کونش بازی کردن کیرم رو رو سوراخش می چرخوندم خیل کیف داشت یواش یواش گذاشت که کیرم رو بکنم توکونش وای خیل گرم بود مثل اینکه کیرم رو کرده باشم تو یک استکان آب جوش اونم یک کم دردش اومده بود وبه سعی می کرد مودش رو نجات بده ولی دیگه کار ازکار گذشته بود ومن ول کن نبودم هنوز چندتا تکون نداده بودم که آبم اومد ریختم تو کونش بعد از اون من کونم را برای او آماده گذاشتم کیرش هم مثل کونش یک تکه آتیش بود انوم یک کم تف زدو کیرش رو کرد تو کونم هرچند کیرش کوچیک بود ولی یک درد عجیبی احساس کردم ولی زو د آروم شد ولی چون سنش کم بودآبش نیومد ولی همینطور تکون می داد ازاون شب به بعد هر ازچند مدت یا او میامد خونه ما شب باهم بودیم یا من میرفت خونه اونا خلاصه این کار تا سن 24 سالگی ادامه داشت وهروقت کون خوبی به پستش می خورد با من هماهنگ می کرد با هم می کردیم.

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
سکس در نوجوانی

سلام دوستان ، من آرمان 23 ساله از مشهد. خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به شیطنت های دوران نوجوانی و شروع سن بلوغ.
من کلن از بچگی خیلی هیز بودم و همیشه دید میزدم دخترارو ولی در عین حال حواسم جمع بود که سوتی ندم ، اکثر کارامو تو خفا انجام میدادم.
یه روز دم در داشتم با پسر همسایمون مهدی دوچرخه بازی میکردیم و کل کل میکردیم ، نمیدونم بحث سر چی بود که اون در جواب من گفت به کیرم ، منم گفتم همون کیر نخودیتو میگی؟؟ هاهاهاها خندیدم ، اونم که بهش بر خوردش گفت بیا بریم زیرزمین خونمون تا نشونت بدم مال کی نخوده!
از مهدی بگم که یک سال از من کوچیکتر بود و همسایه دیوار به دیوار بودیم.
خلاصه من بهش گفتم کسی خونتون نیست؟ اونم گفت فقط مادربزرگمه که از بس چاقه از جاش تکون نمیخوره خیالت راحت.
باهم دیگه رفتیم تو حیاط و بعدشم زیرزمین . وقتی رفتیم زیرزمین بهش گفتم خب نشون بده ولی اون تیز بازی در میاورد میگفت مال من الان خوابه اول تو نشون بده. منم خر شدم نشونش دادم . اونم که فکر کنم فهمیده بود بازیو باخته هی بهونه میاورد و نشون نمیداد. خلاصه به هزار بدبختی کشید پایین و نشون داد ، منم تا کیر خواب رفتشو دیدم حالم عوض شد ، سر کیرشو گرفتم تو دستمو کردم تو دهنم ، اونم که شلوار لی آبی پاش بود همونجور ایستاده بود . یه چند لحظه که از خوردن کیرش گذشت احساس کردم تو دهنم داره بزرگ میشه ، بعد چند دقیقه حسابی شق شده بود. من بهش پیشنهاد دادم که بیا از کون بکنیم همدیگرو. اون گفت کیر تو کلفته کونم جر میخوره ، تو بزار لای پام. منم قبول کردم و قرار شد اول اون بخوابه روم. رو فرشی ای که تو زیرزمینشون بود رو پهن کردیمو من دراز کشیدم، اونم اومد روم لای پامو باز کرد و سر کیرشو تف زد گذاشت رو سوراخم،هرچی زور زد اصن نمیرفت توش که بخواد دردم بگیره، بهم گفت پاشو سگی بشین ، نشستم و اون هی فشار میداد ولی چون دفعه اول بود نمیرفت توش.
خلاصه اونم حشرش زده بود بالا و بیخیال نمیشد، گفت بچرخ روت به من باشه پاهاتو با دستت بگیر ،منم همینکارو کردمو اون تف زد سر کیر نازشو گذاشت دم سوراخم، با اولین فشارش احساس کردم درد عجیبی تو دل و رودم پیچید ناخوداگاه از جام بلند شدم و راه میرفتم و هق هق میکردم از درد، دردش که بهتر شد اون که خوشش اومده بود گفتت بیا این دفعه یواش یواش میکنم درد نگیره،منم که بعد آروم شدن دردم احساس لذت میکردم راضی شدم ، دوباره به همون منوال دراز کشیدمو اون جا کرد کیرشو . انگار که تو زمین نبود، رنگش عوض شدش حدود 10 مین تو کونم عقب جلو میکرد ، بعد از صدای نفساش فهمیدم داره ارضا میشه ، بهم گفت داره میاد چکار کنم ، منم گفتم بریز همون تو ،اونم تلمبه زد تا آخرین قطرشو ریخت تو کونم که وقتی از جام پا شدم یکمش از توش میریخت بیرون. بعدش من باز یکم کیرشو خوردم و ازش خواستم که دراز بکشه ،اونم انقدر بیحال شده بود که بدون هیچ حرفی دراز کشید ، منم اول سعی کردم راضیش کنم از کون بده اونم قبول کرد ولی بعد اینکه یکم دردش گرفت گفت فقط لاپایی. منم که حشری شده بودم گذاشتم لای پاهای بدون موشو هی تلمبه زدم که منم بعد 5 مین ارضا شدم.
بعد این قضیه هروقت یکی از خونه هامون خالی میشد سریع از رو دیوار میپریدیم اونورو باهم حال میکردیم که این کارا تا 4 سال بعدش ادامه داشت تا اینکه ما از اون محل به جای دیگه ای رفتیم .

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
میهمان
 
داستان های کیری نیمه واقعی- قسمت اول- چراغ سبز

مهدی تک پسر 13 ساله ی یک خانواده بود و خیلی هم ناز پرورده و مامانی که مادرش تحصیل کرده و شاغل بود و پدرش تاجر موفقی که دایم در سفر بود. به همین خاطر من سرویس دربست اون بودم. خیلی زود با من صمیمی شد، می گفت دوستی نداره و تو مدرسه اکثراً دستش میندازن و مسخره اش می کنن. برای همین با من درددل می کرد و وقتایی که دلش برای باباش تنگ می شد دست منو می گرفت.
یه روز خیلی ناراحت و با بغض از مدرسه اومد بیرون. پرسیدم چی شده، گفت « می شه بریم پارک؟ » گفتم «ولی مامانت نگران می شه» که گفت« مامان امروز جلسه است» خلاصه رفتیم یه پارکی که اون گفته بود و دست منو گرفت و قدم زنان بهم تکیه داده بود، انگار که دوست دخترمه و منو برد به یه نقطه ای که انگار از قبل بلد بود. دنج و خلوت و کاملاً خارج از دید. نشستیم و اون سرشوگذاشت روی شونه منو یه دستش روی شکمم بود. انگار منو بغل کرده.
گفتم «خوب نمی خوای بگی چی شده؟» یه ذره سکوت کرد و وقتی دید من دارم نازش می کنم به خودش اومد و گفت« آقا مجید من فکر می کنم که گی ام» راستش تو دلم گفتم «نه بابا، قبول نیست، تو دیدی!» ولی به ذهنم رسید که شاید از این تن بی مو یه چیزی هم به من برسه، حالت روشن فکری گرفتم و گفتم «برای چی همچین فکری می کنی؟» تعریف کرد که توی مدرسه سه تا از همکلاسیاش تو دستشویی خفتش کردن و دولاشون رو مالیدن بهش و انگشت تو سوراخ کونش کردن. از شنیدن ماجرا و تصور کردنش هیجان زده شدم، گفتم«چی؟ به ناظمتون گفتی؟» گفت «نه! آخه خوشم اومد. واسه همینم فکر می کنم گی ام» گفتم « پس چرا اینقدر ناراحت ای؟» و با کمال بی جنبگی دستمو که تا حالا روی شونه اش بود، از پشت کردم توی شلوارش و کون نرم و بی موشو توی دستم گرفتم. اون هم در حالی که خودشو بالاتر کشید تا دستم کامل تا مچ بره توی شورتش و صورتش نزدیک صورتم بشه، گفت « آخه دلم می خواست کیرشونو بخورم ولی ترسیدم.» بدون اینکه نگاهشو از توی چشام برداره زیپ شلوارمو سریع کشید پایین، دستشو کرد تو و کیرم که سیخ نه، ولی آماده به کار بودو گرفت دستش، لبمو بوسید و گفت « میشه کیر تورو بخورم؟»
نمی دونم واکنش شما به اینکه یه نفر پیشنهاد بده که آلتتون رو بخوره چیه ( زن یا مرد!) ولی من هیچ موقع همچین پیشنهادی رو رد نمی کنم، حتی اگر از طرف یه پسر بچه ای که دچار بحران نوجوانیه ارائه بشه. این بود که کیرمو از تو زیپ شلوارم کشید بیرون و قبل از اینکه سفت بشه شروع کرد مثل آب نبات چوبی سرشو مکیدن و با دستش باهاش ور رفتن تا اینکه کیرم کاملاً مثل سنگ سفت شد و شروع کرد اول روشو کلی لیسید بعد کم کم تا نصفه می کرد تو دهنشو می مکید. خیلی حرفه ای نبود ولی معلوم بود واقعاً دوست داره یا حداقل هیجان زده است، چون نفسش تند شده بود و تند تند ساک می زد، من بیشتر حواسم به دور و بر بود که کسی پیداش نشه. انگار یهو حس کرد که سیر نمی شه، به زور سعی می کرد هر چقدر که می تونه کیرمو بکنه تو دهنش- کیرم خیلی دراز و کلفت نیست، خیلی معمولیه و ازش راضی ام، کارو را میندازه- یه کم به عق زدن افتاد که در نتیجه اش من کیرم خیس تر شد و حالم چند برابر و اونم بعد از دو سه تا عق، تند تند شروع کرد کیرمو تا نصف ساک می زد و جلو عقب می کرد که حس کردم می خواد آبم بیاد، لحظه ی عجیبی بود کسی که اولین باره داره کیر می خوره و شاید ندونه چه اتفاقی قراره بیافته، شاید دوست نداشته باشه آبم تو دهنش بیاد، یه دفعه تصمیم گرفتم این یکی رو دیگه سواستفاده نکنم و بهش گفتم آبم داره میاد که انگار موتور جتشو روشن کردم، تندتند با دست و دهنش رو کیرم تلنبه زد تا اینکه آبم تو دهنش خالی شد و بدون اینکه یه قطره اش در بیاد همه شو خورد.
باورم نمی شد که یه پسر بچه همچین کاری با یه کیر بکنه، اونم کیر من. به خودم که اومدم انگشت وسطم تا بند دوم تو سوراخ کون مهدی بود و مهدی کیر نیمه خوابیده امو می کوبید به دهنش. یواش یواش خودمونو جمع و جور کردیم و پاشدیم تا برسونمش خونه. واسه اش از دم پارک بستنی یخی گرفت و اون تو راه باهاش تمرین می کرد و موفق شد دو سه بار کل بستنی یخی رو بکنه تو حلقش و در حال مکیدن بکشه بیرون که دیدن این صحنه باعث شد کیرم سیخ بشه. برام توضیح داد که یه بار خیلی وقت پیش دیده که مامانش برای باباش ساک زده و از اون موقع به جای اینکه بخواد کسی براش ساک بزنه دوست داشته که خودش ساک بزنه و رفته از اینترنت فیلم ساک زدن گی ها رو تماشا کرده. رسیدیم دم خونشون، از اینکه گذاشته ام بهم اطمینان کنه تشکر کرد و منم خوشحال از اینکه از اطمینانش سو استفاده کرده ام رفتم پی کارم. به این امید که «این شروع یک دوستی خوبه»
     
  
مرد

 
اولین کون دادن کامران

کامرانم 27 سالمه خاطره ای که میخوام بگم مربوطه به سال سوم دبیرستانمه . من بخاطر شرایط خاص کاری پدرم . تا پایان دوران دبیرستان در یکی از استان های ترک زبان زندگی می گردم . من زاستش هیج وقت تصور اینکه بخوام کون بدم رو نمی گردم . و این داستانی که الان براتون تعریف میکنم واقعیتی که تو رندگی من اتفاق افتاده ...
من نمیخوام از خودم مثل بعضی دوستان تعریف کنم ولی من تو ی اون شهر بعنوان ( کسی که فارس هستش و تیپ خاص خودم رو ذاشتم و بدلیل اینکه همیشه تو هر سنی بودم از سن واقعیم کوچکتر بنظر میومدم) با مشکلاتی مواجه بودم.. حتی تو دبیرستان .. سرتون رو درد نیارم من همیشه شلوار لی با تیشرت میپوشم اونموقع سال هم که درست یادمه زمستون بودش شلوار لی با پلیور و کاپشن رنگ لمویی تنم بود و روزهای زمستون رو پشت سر میزاشتیم.
یه چیز دیگه که باید بگم اینه گه من از موقع اول دبیر ستان که جق زدن رو شروع کرده بودم بغضی وقثها با دسته برس که گرد و خیلی هر بزرگ نبود به سوراخ کونم هم ور میرفتم تا آبم بیاد..
ولی تصور اینکه بخوام کون بدم هم از زهنم هیچ وقت خطور نمی کرد. بگذریم توی کلاس ما 2 نفر از بجه های چند ساله ردی هم بودن که همیشه نگاهشون و رفتارشون تو کلاش با دیگران فرق میکردو ما هم با اونها بر نمیخوردیم. ولی نمیدونم چی شد که تو چند ماه اول سال تحصیلی این ها با بهانه گرفتن کتاب و حل تمرین های دفترم با من ارتباط پیدا کردن.. البته یکیشون .. که اون هم چون خیلی وقتا اینادیر میمدن و من خط نوشته هام خوب بود از من دفترم رومیگرفتن...روزها میگذشت و ما با هم بیشتر بر میخوردیم البته تو کلاس.. تا اینکه یادمه یه روز با خودشون تخته نردآوردن و تو کلاس و زنگ تفریخ بازی میکردن . از طرفی من هم جون علاقه زیادی به این بازی داشتم و هنوز هم دارم با اونا بعضی وقثا بازی میگردم... و خیلی هم تاس برام خوب میمد و میبردم..
تا اینکه یه روز همون کسی که با من بیشتر ارتباط برقرار کرده بود گفت کامران تو هم بازیت خوبه هم شانس داری ما یه جای هست میریم بازی و قمار پولی تخته نرد بازی میکنیم .. تو هم بیا با ما بریم ... من هم راستش از روی سادگی قبول کردم ..
اون روز ما 3 نفر راه افتادیم بعد از اینکه به با یه ماشین حاشیه شهر رفتیم .. اطراف این شهر پر از باغ هستش ... ما هم به یکی از این باغ ها رفتیم.. که داخلش یه اطاق کوچیک بود با یه بخاری که با چوب میشد اطاق رو تو زمستون گرم نگه داشت ..
و اونجا که رسیذیم دیدیم 2 نفر هم داخل اون اطاق هستن و یه جایی برای نشستن وو البته این 2 نفر از لخاظ سنی هم از من بزرگتر بودن و این رو هم گفته بودم که خود 2 نفر همکلاسی های من هم چون هر کلاس چند بار میخوندن از من بزرگتر بودن ..
داخل شدیم و متوجه شدم یکی ار اون آقایون داخل اصلا فازسی بلد نبود صحبت کنه و هوای داخل اتاق بخاطر بخاری بشدت گرم شده بودو ما بعد چند دقیقه نشستن کاپشن و در آوردیم و شروع کردیم به صحبت کردن و این دوست هم کلاسی من شروع کرد به گفتن اینکه کامران بازیش حرفه ایه و این حرفا..
تخته نرد آوردن اول خودشون شروع کردن به بازی شرط پول و من هم تماشا میکردم تو همین حین دیدم یه نو شیدنی هم آوردن که رنگش نه شبیه شراب بود و نه عرق.. بعدا فهمیدم مال میکده قزوینه .. من قبلا مشروب خورده بودم ولی نمیدونستم که این چی کار میکنه !!!!
بعد تعارف و این حرفا واسه من هم شروع کردن به ریحتن و من هم 2. 3 تا پیک نخورده بودم که گفتم دیگه نمیخورم ولی به اسرار بازم شاید 2 تا پیک دیگه خوردم .. تو حال خودم بودم بازی رو تماشا میکردم گه متوجه شدم همون دوسته هم کلاسیم که اسمش محمد بود کنار من هستش و دستش دور کمرم .. من هنوز نگرفته بودم چه خبره . راستش یه جورهای بدنم بی حس بود.موقعی فهمیدم که چه خبره که متوجه شد محمد داره زبپ شلوارم رو باز میکنه من بهش گفتم چیکار داری میکنی ولی اون اصلا به حرف من اعتنایی نمیکرد.. الکل هم حسابی بدن من رو شل کرده بود.. همه چیز رو میفهمیدم ولی بدنم بی حس بود.. همون موقع حامد اون یکی همکلاسیم اومد و تو در آوردن شلوار من کمکش کرد..
تازه فهمیدم که دیگه کاری ازم ساخته نیست.. و فهمیذه بودم همه نقشه هاشون برای آوردن من و تخته نرد الکی بوده ..
من کاملا بدنم بیحس بود فقط می گفتم بهشون نمیخوام .. نکنین... که محمد هم میگفت چیزی نیست ..بعد شلوار .شرت و لباس بالای تنم رو در آوردن ومن لخت لخت بودم . تن من گم مو هستش تقریبا .. ذیدم اون 2 نفر هم گه ذاشتن تخته نرد بازی میگردن اومدن کنار ما.. من هنور ازشون میخواستم اینکار رونگنن .. که دیدم محمد و حامد گه هم گلاسی هام بودن دارن لخت میشن و منم خواستم بلند شم دیددم اون 2 تا دیگه من رو رو زمین دراز کش نگه داشتن و یگیشون باسنم و میمالید و انگشتش رو میکرد تو سوراخ کونم. طوری که درد رو تو اون حالم احساس گردم .. اخه انگشتشم حسابی بزرگ بود و منم تا اون موقع بغیر از دسته برس مو ،گه اون هم با کلی کرم داخل سوراخ کونم میگردم چیزی رو اون تو جا نکرده بودم.. بعد از چند لحظه متوجه شدم اون 2 نفر از روی سرم بلند شدن اومدم برگردم . متوجه شدم یکی رو پاهام نشسته به سختی سرم چرخوندم دیدم محمد با بدنی پر از مو ... دیگه توان مقاومت و نه گفتن نداشتم ، همون لحظه حامد هم اومد کنارم و سرش آورد پایین کنار سرم و دیدم لبام داره میخوره .... و آروم گردنم رو و یادمه بهم میگفت چیزی نیست زود تموم میشه...
سنگینی محمد رو پاهام حس میکردم... من دمر افتاده بودم و محمد هم پایین پاهام نشسته بود.... همون لحظه حس کردم باسنم داره خیس میشه.. آره محمد داشت با زبونش تمام تنم و خیس میکرد.. زبری ریشش رو همزمان حس میکردم. اون لحظه حس خوبی داشتم ولی خبر نداشتم که این اول کاره...
بعد چند دقیقه لیسدن گه آخرش هم به لیسیدن وحشیانه سوراخ کونم ختم شد. متوجه شدم یه بالش زیر شکمم گذاشت. حامد هم تا اون موقع داشت با لباش لبام و میخورد.. که دیدم پا شد یدفعه و رفت بطرف 2 نفری که کنار بخاری نشسته بودن از ذور نگاه میگردن
همون لحظه محمد روم دراز کشید با بدن پر از مو... بخاطر لیس زدن هاش یکم سردم شده یود که تن پشمالوش دوباره گرمارو حس گردم..خودش رو به تنم میمالوند..گردنم میخوردو لبام رو.... یه چیز کلفت و داغ رو لای پاهام حس میکردم... خیلی کلفت تر از اون دسته برس.. همزمان با دستش آب دهنش رو مالید به سوراخ کونم.. باانگشت کرد تو....دردم گرفته بود و آه کوچکی کشیدم .محمد هم با جان گفتن به انگشت گردن ادامه میداد.. و در حالیگه روم دراز کشیده بود بیشتر انگشتش روداخل میکرد و میچرخوند.
بعد چند دقیقه انگشت و بیرون آورد و متوجه شدم داره با دستش کیر کلفتش رو میاره بسمت سوراخ کون من.. سرشو حس میکردم.. گرماش رو!!!! با فشاری که میاورد میخواست سر گیرش رو بکنه داخل و منم ناخاسته بدنم رو سفت کرده بوذم. این باعث شده بود داخل نره.. دیدم دباره یه تف فراون زد دم سوراخ کونم. بهم گفت شل کن خودت رو... هنوز حرفش تموم نشده بود که یه درد وحشتناکی تموم بدنم گرفت. بلند جیغ کشیدم. طوری که از اونطرف حامد سریع پاشد اومد.. بهش ترکی چیزهایی میگفت که من متوجه نمیشدم. من از درد ذاشتم میمردم و هنوز کیر محمد داخل سوراخ کونم بود... حامد هم دوباره برگشت پیش اون 2 نفر. محمد زیر گوشم میگفت آروم میکنم .آروم .. شل کن خودت رو.. من درد اجازه نمیداد به چیز دیگه ای فکر کنم... حس میکردم الان داره سوراخ کونم پاره میشه....
یعد از چند لحظه محمدبدون توجه به درد من شروع کرد کیرش رو داخل بردن..تا جایی که من تخماش رو به تنم حس کردم و چند لحظه نگه داشت خودش رو... من احساس میکردم دردم داره فروکش میکنه و اون هم این موضوع رو فهمیدچون صدای ناله من کمتر شد... محمد شروع کرده بود آروم یه تلمیه زدن ....کیر سفتش وقتی میخواست بیرون بیاد و بره تو.. دیواره سوراخ کونم رو بشدت میکشید... تا بحال همچین سایز بزرگی رو حس نکرده بود
بعد از چند دقیفه که ریاد هم نشده بود محمد تلمبه زدن رو سریع تر کرد با چند فشار محکم و مکیدن گردن من آروم شدو من گرمای آب کیرش رو داخل بدنم حس کردم.. تو همون لحظه بود که سنگینی بدنش رو ازروم برداشتو پا شد... منم بیحال تو همون حالت افتاده بودم که دیدم حامد داره میاد طرف من........
نترس نترس نترس بچه جون
برو برو بازم به میدون
امید نذار هیچ وقت بمیره... غم جای اونو بگیره...
یه مورچه اگه صد دفعه دونش بیفته، صد دفعه برش میداره!
واسه چی؟ واسه اینکه امید داره......
     
  
مرد

 
کردن پسر هم کلاسی

سلام راستش من هیچ وقت فکر نمیکردم خاطره ی سکس خودم رو جایی بنویسم اسمم امیره20 سالمه سبزه قدم 174 وزنم حدود 60 در کل هیکلم بد نبود. داستانم مربوط به پارساله وقتی پیش دانشگاهی بودم.اخلاقم طوریه که خیلی زود با هم کلاسیام صمیمی میشم . اون سال از شانس من بچه های شاهد هم تویه کلاسمون بودن چون درسشون خوب بود رقابت سخت میشد واسم شاهدیا بچه خوشکل زیاد داشتن ولی یکیشون از همشون خوشکل تر بود پوستش روشن موهاش زرد چشاش سبز قدش 180 اسمش میثمه من صداش میزدم روسی چون شبیه روسیا بود. تویه کلاس خیلی ساکت بود با کسی دوست نمیشد خیلیا تویه کفش بودن بخصوص یه پسر شاهدی دیگه که خودش هم خوشکل بود میگفتن هم جنس بازه بگذریم من زیاد با میثم شوخی میکردم نه واسه اینکه خوشکل بود چون بدش میومد من اصلا توی فکر کردنش و اینجور چیزا نبودم..............
یه روز تویه کلاس بود که رفتم پشتش گردنشو بوسیدم خیلی عصبانی شد منم وقتی دیدم ناراحت شده خندیدم گفتم چی شده نکردمت که .بعد اون قضیه دیگه دورو ورش نرفتم تا یه شب اس داد گفت ببخشید جواب ندادم بعد اس داد دوستت دارم تعجب کردم اون پسر خجالتی یه دفعه این رو بگه نوشتم باید یه بوس بدی تا ببخشم فکر کردم عصبانی میشه چون اگه حتی درمورد دختر و لب گرفتن حرف میزدی سریع داغ میکرد و میرفت نوشت باشه تعجبم بیشتر شد میخواستم بفهمم تا کجا پیش میره گفتم باید لب بدی گفت نه منم گفتم نمیبخشمت آخرش قبول کرد فرداش تویه مدرسه رفتم کنارش دستشو گرفتم گفتم بده بوسو ولی خجالت میکشد بلخره هرجوری بود لبشو بوسیدمو رفتم شبش اس داد خوش بود گفتم کم بود اینجور شد که رابطمون شروع شد هر شب اس میداد روش با من باز شده بود بعد یه مدت یه شب ازش پرسیم میای خونمون گفت نه هرکاری کردم راضی نشد بعد این مدت به هم وابسته شده بودیم یه روز با هم رفتیم پارک یه جای خلوت گفتم باید بهم لب بدی قبول کرد لبش خیلی نرم بود وقتی داشتیم لب میگرفتیم دستشو گذاشتم رو کیرم اول بدش اومد ولی بعد گرفتش رو شلوار یه کم باهاش ور رفت گفتم بسه اون شب به هم اس ندادیم چند روز بعد که خونوادم رفته بودن پیش آبجیم شهرستان به میثم اس دادم گفتم بیا پیشم تنهام اس داد باشه یه ساعت بعد دیدم یکی داره زنگ میزنه خودش بود یه شلوار لی چسپیده پاش بود تاحالا به باسنش توجه نکرده بودم خیلی بزرگو قشنگ بود یه تیشرت سفیدم پوشیده بود اومد سلام کرد و نشست روبه روم سرشو انداخت رفتم دستشو گدفتم شروع کردم به خورد لبش گفت سینه هامو بخور تازه داشتم میفهمیدم خودشم خیلی دوس داره تیشرتشو در آورد وای چه بدن سفیدی داشت سینه هاشو خوردم و هم زمان شلوارشو در آوردم شرتش موند لباسای خودمو دراوردم دستشو گذاشتم رو کیرم گرفتش از تویه شرت درش آورد یه کم باهاش ور رفت گفتم بخور قبول نکرد اول ولی هرجوری شد گذاشتمش دهنش هیچ وقت اون صحنه ای که کیرم دهنش بود رو فراموش نمیکنم وقتی کیرمو خوب خورد پا شدم شرتشو کشیدم پایین کون آفتاب ندیدش از همه جای بدنش سفید تر بود گفتم خم شو گفت نمیزارم بکنی فقط حال میکنیم منم گفتم باشه خم شو تا کونتو دید بزنم خم شد یه کم انگشتمو با آب دهنم خیس کردم گذاشتم در سوراخ کونش فشار دادم رفت جلو گفت چیکار میکنی گفتم میخوام یه کم انگشت کنم گذاشت کونش خیلی تنگ بود اول یه انگشت کردم توش بعد کردم دو انگشت معلوم بود خیلی خوشش اومده قرمز شده بود از فرصت استفاده کردم گفتم بزار بکنم گفت فقط سرشو ببری تو منم یه کم تف زدم در سوراخ کونش باز انگشتمو کردم تو سوراخش دیگه یه کم باز شده بود به پشت خابوندمش پاشو دادم بالا سر کیرمو گذاشتم در کونش فشار دادم گفت یواش فکر کنم دردش اومده بود باز فشار دادم این بار سرش رفت تو کونش خوشش امد بیشتر بردم چیزی نگفت حرف اولش یادش رفته بود یا شایدم اول ناز میکرد کیرمو تا ته بردم تو کونش دیگه نتونستم جلو خودشو بگیره شروع کرد به آخ و اوخ کردن من هی تلمبه میزدم تا آبم اومد همشو ریختم تو کونش نمیدونستم ولی اونم آبش اومده بود خوابیدم روش بعد چند دقیقه ای بلند شد رفت خودشو شست و رفت بعد اون روز رابطمون سنگین شد منم هیچ وقت نرفتم پیشش تا سال تمام شد و دیگه باهم در ارتباط نیستیم.
نترس نترس نترس بچه جون
برو برو بازم به میدون
امید نذار هیچ وقت بمیره... غم جای اونو بگیره...
یه مورچه اگه صد دفعه دونش بیفته، صد دفعه برش میداره!
واسه چی؟ واسه اینکه امید داره......
     
  
مرد

 
یه روز خوب گی با دوست

دو سال پیش بود که من 16 سالم بودو یه دوست داشتم به اسم کاوه که خیلی ازش خوشم میومد اونم مثل من بود ولی میترسید چیزی بگه از خودم بگم اسمم امیره و یه بدن و صورت خیلی خوب و سفید دارم مخصوصا کونم که هر کی میبینه خوشش میاد
بریم به داستان اقا من از کاوه بد جوری خوشم میومد ولی نمیدونستم چیکار کنم تا یه روز که رفته بودم در خونشون بیاد بریم بچرخیم زنگه درو زدم ایفونو ورداشت گفت یه لحظه بیا بالا تا حاظر شم خلاصه درو باز کرد و ماهم رفتیم بالا دیدیم نشسته پای تلوزیون یه فیلم سوپر گی گذاشته داره میبینه منو که دید گفت اا سلام بیا تو بیاتو هیشکی نیست منم از خدا خواسته رفتم تو نشستم بدون اعتنا به تلوزیون گفتم پاشو لباستو عوض کن بریم
یه نگاه کرد اومد نشست کنارم
گفت امیییییییر
گفتم جوووون
گفت یه چیز بگم ناراحت نمیشی
گفتم نه
گفت میشه یکم حال کنیم
گفتم منظور
گفت همین که تو تلوزیون میبینی
گفتم چیکار کنیممممم
یه خنده کرد و منم یه لبخند زدم که بفهمه حله لبشو گذاشت رو لبمو یه 5 دقیقه ای داشتیم لب میگرفتیم که گفت بریم تو اتاقش اقا رفتیم تو اتاق شرو کردیم لخت شدن خیلی کیر نازی داشت حدود 17 سانتی میشد
افتادیم رو هم خوردن هم دیگه که گفت بر گرد شرو کنم منم بر گشتم کون خوشگلمو سپردم بهش که رفت یه خیار اورد با کرم حسابی چرب کرد و شرو کرد باز کردن بعدش نصف کرمو رو کیرش خالی کرد اروم اروم داشت میکرد تو کونم که من جیغم رفت هوا خیلی درد داشتو بار اولمم بود به هر حال هرطور که بود این کیر رفت تو بعد چن تا تلمبه کم کم کونم باز شد ولی هنوز درد داشت ولی لذتش بیشتر بود دیگه کم کم خودمم کونمو جلو عقب میکردم که یهو گف داره میاد امیر جووون منم خودمو محکم چسبوندم بهش و همرو خالی کرد توش اون روز یه بار دیگه هم منو کرد بعد رفتم خونه چشمتون روز بد نبینه همین دو قدم راه تا خونه انگار تا امریکا پیاده رفتم انقدر کونم درد میکرد
نترس نترس نترس بچه جون
برو برو بازم به میدون
امید نذار هیچ وقت بمیره... غم جای اونو بگیره...
یه مورچه اگه صد دفعه دونش بیفته، صد دفعه برش میداره!
واسه چی؟ واسه اینکه امید داره......
     
  
صفحه  صفحه 34 از 85:  « پیشین  1  ...  33  34  35  ...  84  85  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA