ارسالها: 2517
#401
Posted: 16 Jan 2014 07:56
اولین گی سه نفره من
من اهل قزوینم و 24 سالمه و عاشق گی با پسرای خوشگل و خوش هیکل و خوشتیپم درست مثل خودم من یه دوست دارم به اسم رضا که خیلی باحاله م البته فقط بکنه حالا بماند که من چطور و چند بار با رضا گی داشتم. رضا یه دوست بکن داشت به اسم حسن که خیلی دوست داشت منو بکنه البته هر کی منو ببینه عاشق من میشه ... ولی من پیشنهادش رو رد کردم چون خیلی اهل لاشی بودن نیستم اما یه روز رضا زنگ زد گفت که هوس کردم بکنمت من هم که همیشه مشکل جا داشتیم رضا گفت من جا ندارم اما خونه حسن اینا خالیه بیا و قبول کن و به اونم حال بده من قبول نکردم ولی وقتی گوشی رو قطع کردم خیلی حشرم زده بود بالا و از طرفی تا حالا تجربه گی سه نفره رو هم نداشتم و خلاصه قبول کردم و به رضا زنگ زدم و قرار شد اونا ساعت 9 شب بیان دنیالم منم رفتم آماده شدم و ساعت 9 رفتم سرکوچه و اونا اومدن سوارم کردن برای اولین بار بود که حسن رو میدیدم خیلی باحال بود وقتی رسیدیم اول یکم مست کردیم بعدش رضا شروع کرد لبامو خورد و حسن ازپشت میمالید لباسامو درآوردن و خودشون هم لخت شدن و بعد از لب بازی منو خوابوندن رو تخت و سینه هامو خوردن بعدش حسن داد دهنم و منم براش خوردم و اونم خیلی حال میکرد و رضا هم از کون منو میکرد یکم که گذشت جاهاشونو عوض کردن کیر رضا از واسه حسن کلفت تر بود اما واسه حسن خوشمزه تر و سفید تر و دراز تر بود من که دیوانه شده بودم و اون دوتا هم که از شدت شهوت و حال داشتن پس میافتادن بهعدش به رضا گفتم بیا پوزیشنو عوض کنیم و رضا نشست رو مبل و منم نشستم رو کیرش و بالا و پایین میکردم و حسنم اومد رو مبل روبروی من و کیرشو کرد تو دهنم وای که چه حالی میداد همه مدلها رو امتحان کردیم و بعدش اول آب حسن اومد ریخت تو کاندومش و بعد هم واسه رضا و بعد هم با واسه من ور رفتن تا آب منم اومد وای خیلی باحال بود به من که خیلی خوش گذشت و رضا و حسنم بعد از اون روز همش اصرار میکنن ولی من یکم ناز میکنم براشون و البته یکم هم وقت نشده ولی به امید یه گی سه نفره
دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
ارسالها: 2517
#402
Posted: 16 Jan 2014 07:59
چرا کونم رو کرد؟[aligncenter][/align]
سلام دوستان من اسمم فریده الان 16سالمه و این خاطره مربوط میشه به 4سال پیش که من 12 ساله بودم تابستون بود ومامان بابام که میرفتن سر کار منو میبردن خونه مادر بزرگم من یه پسر دایی دارم به نام حامد که 4سال از من بزرگتره من و حامد تو خونه مادر بزرگم کامپیوتر بازی میکردیم و مادر بزرگم روزا میرفت خونه خالم چون اون موقع حامله بود و فقط من و حامد تو خونه بودیم یه روز حامد گفت یه فیلم بزارم ببینیم منم گفتم بزار تو اون فیلم امریکایی یارو شروع کرد به لب گرفتن وسکس با دوست دخترش بعد من از حامد پرسیدم چرا اونا این کارو میکنن? اونم گفت چون حال میده خلاصه اون روز 2ساعت برام حرف زد که سکس خیلی حال میده و از این حرفا روز بعد اون یه فیلم سوپر اورده بود وگزاشته بود ما کنار هم رو زمین خوابیده بودیم که دیدم حامد دستشو گزاشت رو کونم وشروع کرد مالیدن منم چون داشتم حال میکردم چیزی بهش نگفتم همین.طور که داشت منو میمالید یایام اومد دنبالمو من رفتم اون ماجرا گزشت تا این که خالم بچشو زایید و من دوباره حامدو دیدم واز اون روز پرسید و گفتم خوب بود اون شروع کرد منو مالیدن تو اتاقی تو خونه خالم بعد گفت تو هم باید منو بمالی من اول دستمو گزاشتم رو کونش ولی اون گفت تو نباید دست به اونجا بزنی تو جلو رو بمال منم دستم رو گزاشتم رو کیرش و شروع کردم به مالیدن خیلی حال میداد انگار دلم میخواست لمسش کنم که یدفعه حامد دستشو کرد تو شلوارم اخ جوون کونم حال اومده بود شلوارمو در اورد وشروع به لیسیدن کونم کرد خیلی داشتم حال میکردم بهم گفت تو هم باید کیرمو بخوری منم کمال میل قبول کردم زیپ شلوارشو کشید پایین وکیرشو در اورد وای خدا 3برابر کیرمن بود من شروع کردم به مالیدن که بهم گفت بورش من کردمش تو دهنم اولش حالم بد شد ولی بعد کم کم حال اومدم داشتم کیرشو میلیسیدم که ابش پاشید تو دهنم حالم خیلی بد شد و از اون اتاق رفتم و باهاش قهر کردم دلی بعد از چند روز فهمیدم که دلم میخواهد دوباره حال کنم زنگ زدم به حامد وقرار شد فرداش که بابا مامانم رفتن سر کار بیاد خونمون صبح روز بعد ساعت نه حامد اومد تو یه اسپری هم دستش بود پرسیدم این چیه گفت اینو اوردم تا دوباره ابمو تو دهنت نریزم منو برد خوابوند رو تخت و شروع کرد به مالیدنم کونم حال اومده بود بعدانگشتم میکرد و شروع کرد به لیسیدن کونم بعد لباسای خودشو در اورد خواستم کیرشو بگیرم که گفت صبر کن بهش اسپری بزنم اون اسپری بی حسی بود که حسابی کیرشو باهاش شست بعد از 2دقیقه گفت بخورش منم کیرشو کردم تو دهنم میخواستم بالا بیارم چون اون اسپری تلخ بود ولی دستشو گزاشته بود. رو سرم و فشار میداد یه ده دقیقه براش ساک زدم ولی اون گفت بسه دیگه ولی من میخواستم به ساک زدن ادامه بدم اون منو به شکم خوابوند کیرشو گزاشت لای پام و جلو عقب میشد و اه میکشید بعدش گفتم به من حال نمیده. اونم گفت الان بهت حال میدم ازم خواست قنبل کنم اونم رفت و وازلین اورد مالید به کونم خیلی حال میداد انگشتشو میکرد تو وبیرون که گفت طاقتم تموم شد دیگه بعد بلندشد و کیرش روگزاشت دم سوراخم بعد یه دفعه فشارش داد تو منم دفعه اولم بود جیغ کشیدم و شروع کردم به داد زدن ولی اون تلمبه میزد واه میکشید منم همش میگفتم غلط کردم نمیخواهم خلاصه من اشکم دو اومد واونم فقط تلمبه میزد بعد گفت کونتو خیس کنم منم با گریه گفتم فقط منو نکن هر کار خواستی بکن ابشو ریخت تو کونم و کیرشو کشید بیرون بعدش اینه اورد سوراخ کونم رو نشون داد باز شده بود منم با گریه بهش گفتم دیگه نمیخواهم ببینمت و رفت اما چون خودم حال کردم بهش زنگ زدم تا دوباره بیاد اون این دفعه یکی از دوستاشو هم اورد والانم که من 16سالمه هنوز هفته ای یه بار بهش میدم چون واقعا لذت میبردم.
دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
ارسالها: 2517
#403
Posted: 17 Jan 2014 08:24
آرش و مسعود
سلام اسم من آرشه و الان25سالمه اين داستان بر ميگرده به اولين آشناييم با مسعود من هيکل بدنسازي داشتم ،مسعودم همينطور ،هر دوتامونم خوش تيپ و خوش قيافه بوديم ،من به اون علاقه داشتم ودوست داشتم با هم ارتباط داشته باشيم و براي هميشه مال خودم باشه از قضا امسعودم توي همين فکرا بوده و من خبر نداشتم تا اينکه ي من ي روز کف کردم ،همه رفته بودن مسافرت و منم تنها ،گفتم بذار ي زنگ بزنم ببينم چي ميگه ،زنگزدم بهش گفتم شب مياي اينور ،گفت چه خبره گفتم هيچي ،گفت باشه ،معمولا ميرفتيم خونه هم ديگه ي فيلم ميذاشتيم ميديديم ،بعدشم تا صبح با هم حرف ميزديم ،در مورد آرزو مون ،درسمون و....اما تا حالا من جرئت نکرده بودم بش بگم يکي لز ارزو.هاي من سکس با تو ،تا اينکه اومد خونمون و شام خورديم ،ي شامپاينم باز کرديم و خورديم ،ي فيلمم ديديم تا رسيديم به حرف زدنا من که ول ول بودم اونم همينطور ،شروع کرديم ،گفتيم گفتيم تا اينکه ي دفعه از تو دهن مسعود پريد و گفت آرش تو متو دوست داري منو بگي سه شا گرفتم و
بش گفتم اگه بقيه دوستاتا ول کني و تا آخرش بام باشي آره ،اونم که حشري شده بود حسابي گفت قول ميدم فقط با تو باشم منم نزديکترش شدم آخه روي تخت بوديم شروع کردم به خوردن لباش واييييييي ي حسي داشتم که نگو اون که مست مست بود بعد گردنشا خوردم ،گردنش خيلي حساس بود وقتي ميخوردمش آي آيش رفت هوا ،اوفتادم رو کيرشو باز ازش لب گرفتم ،بعد آروم ،آروم لباساشا در اووردم واييييي بدن تميزي داشت بي مو بي مو ،سفيد ،سفيد،کيرم داشت شورتما ميجيروند که درش اووردمو کردمش تو دهنش ،گفتم که مست مست بود بيشتر بطري اون خورده بود ديدم کيرم تا حلقش ميره و هيچي هم نميگه ،منم از فرصت استفاده کردم نيم ساعت تلمبه زدم تو دهنش ولي مي خواستم اونم حال کنه،گرفتم کيرشا خوردم بعدشم 69شديم کيرشا کردم تو حلقشو ،خودمم داشتم کيرشا ميخوردم کيرش ي 5سانتي از من بزرگتر بود ،روغن زيتونا از روي ميز برداشتم و مالوندشم اونم داشت کيرمو ميخورد ،حسابي مالوندمش بعدشم کردم توش ديدم واييييييي چه داغه البته همش نرفت تو ،ي ذره باش بازي کردم،دوباره امتحان کردم ديدم تا تهش رفت اما بد جوري داره داره داد ميزنه ،فشارا کم کردم دو باره ازش لب گرفتم اينداختمش رو مبل دوباره کردم توش ديدم داره ايندفعه حال ميکنه بعد از،ي ساعت ديدم داره ابم داره مياد،گفتم بذار،همينطوري که ميکنمش براش جق بزنم که بيشتر حال کنه ،اب اون ي ذره دير تر از من اومد بعدشم ازش دوباره لب گرفتم ديگه مستي از سرش پريده بود گفتم حال کردي عزيزم گفت نه فايده نداش من مست مست بودم ،گفت پريد تو بغلم دوباره ازم لب گرفتو دوباره کردمش اما اينبار.خيلي بيشتر حال داد
دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
ارسالها: 9253
#404
Posted: 18 Jan 2014 03:49
اشتباه بچگی
ﺑﺎ ﺳﻼﻡ ﻭ ﻋﺮﺽ ﺩﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺷﻬﻮﺍﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﻋﺰﯾﺰ.ﻣﻦ ﺭﺿﺎ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﻣﺎﺟﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﻢ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﻪ5ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ،ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ17ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩ.ﻣﻦ ﻗﺪﻡ 183ﻭ ﻭﺯﻧﻢ85ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺟﺜﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﺳﻨﻢ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩﻡ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻨﻮ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ.ﺗﻮ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺩﺭﺳﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﯿﮑﻞ ﺩﺭﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﭼﺎﺭ ﻣﺸﮑﻞ ﺑﻮﺩﻡ.ﻫﻤﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﻣﻦ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﺭﻓﻮﺯﻩ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺣﺘﯽ ﻣﻌﻠﻢ ﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﻧﻈﺮﻭ ﺩﺍﺷﺘﻦ.ﺧﯿﻠﯽ ﺷﻬﻮﺗﯽ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻫﺮ ﺭﺍﻫﯽ ﺭﻭ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﺍﺭﺿﺎ ﮐﻨﻢ،ﻋﮑﺲ،ﻓﯿﻠﻢ،ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﻫﺰﺍﺭﺗﺎ ﺭﺍﻫﻪ ﺩﯾﮕﻪ.ﭼﻨﺪﺗﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭﻟﯽ ﭼﻮﻥ ﺳﻨﺸﻮﻥ ﮐﻢ ﺑﻮﺩ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻥ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺑﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﻭ ﺭﻭ ﺩﺭ ﺭﻭ ﺷﺪﻥ ﻫﻢ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ.ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﺁﺗﯿﺶ ﺷﻬﻮﺕ ﻣﯽ ﺳﻮﺧﺘﻢ.ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺳﮑﺲ ﺭﻭ ﺗﺠﺮﺑﺶ ﮐﻨﻢ.ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﻧﻢ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺳﮑﺴﯽ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﺳﺮﺍﻏﻢ ﻭ ﺗﺎ ﺟﻠﻖ ﻧﻤﯿﺰﺩﻡ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺳﺮﻡ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺷﺖ.ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺩﻟﯿﻞ ﻧﻤﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺑﻢ ﺟﻠﻖ ﺯﺩﻧﻪ.ﺑﮕﺬﺭﯾﻢ،ﭘﯿﺶ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻫﯽ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﯾﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﺶ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﺴﻦ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻭﻟﯽ ﭼﻮﻥ ﺍﻭﻥ ﻓﻨﯽ ﺣﺮﻓﻪ ﺍﯼ ﺧﻮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﯾﻪ ﺳﺎﻝ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺭﻓﺖ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ،ﻣﻌﻤﺎﺭﯼ ﻣﯿﺨﻮﻧﺪ.
ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺧﺘﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﮐﻼﺳﺸﻮﻥ ﻭﺍﺳﻤﻮﻥ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﻣﺦ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﺯﺩﻩ ﻭ ﺑﺎﻫﺎﺷﻮﻥ ﺭﻓﯿﻖ ﺷﺪﻩ ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻋﺮﺿﻪ ﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺍﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﻩ.ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻨﻮﺍﻝ ﮔﺬﺷﺖ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﺑﯿﺎ ﺍﯾﻦ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮ ﻭ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻥ ﻭ ﺻﺪﺍﺷﻮ ﺿﺒﻂ ﮐﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺣﺎﻟﺸﻮ ﺑﮕﯿﺮﻡ.ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﮑﻼﺳﯽ ﻫﺎﺵ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻬﺶ ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺩ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻭﻧﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﺗﻼﻓﯽ ﮐﻨﻪ.ﺑﻬﺶ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺻﺪﺍﺵ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﮐﻪ ﺳﻨﺶ ﺯﯾﺎﺩﻩ.ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻃﺮﺡ ﺭﻓﺎﻗﺖ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺷﻤﺎﺭﺗﻮ ﺍﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻡ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ ﯾﻪ ﺍﺳﻢ ﺩﺭﻭﻏﯽ ﺑﻬﺶ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﻭﻧﻢ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺮﺩ.ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ21 ﺳﺎﻟﺸﻪ.ﻣﻨﻢ ﺍﻟﮑﯽ ﮔﻔﺘﻢ22ﺳﺎﻟﻤﻪ ﻭ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯼ ﺑﺮﻕ ﻫﻤﻮﻥ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻫﻢ.ﺻﺪﺍﻡ ﮐﻠﻔﺖ ﺑﻮﺩ ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺻﻼ ﺷﮏ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩ.ﻫﺮﺷﺐ ﺗﺎ ﺩﯾﺮ ﻭﻗﺖ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﺳﮑﺴﯽ ﻣﯿﺰﺩﯾﻢ ﻭ ﻟﺬﺕ ﻣﯿﺒﺮﺩﻡ.ﺧﯿﻠﯽ ﭘﺎﯾﻪ ﺑﻮﺩ.ﺩﺭﻭﻏﻬﺎﯾﯽ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻬﺶ ﺧﻮﺩﻡ ﺷﺎﺥ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩﻡ.ﺣﺘﯽ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﺨﻮﺍﻣﺶ.ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ.ﺧﻮﻧﺸﻮﻥ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ،ﻣﻦ ﺍﻫﻞ ﺭﻭﺩﻫﻦ ﺑﻮﺩﻡ.ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺭﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﺟﻠﻮ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ.ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﻧﺸﺴﺖ ﺗﻮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻭ ﺑﻬﻢ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ.
ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺳﮑﺘﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ.ﺑﺎ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻟﺮﺯﯼ ﻣﺤﺴﻮﺱ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻡ.ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺍﺵ ﻣﺘﻮﺳﻂ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﻟﺒﺎﺱ ﭘﻮﺷﯿﺪﻧﺶ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺰﺭﮔﻬﺎ ﺑﻮﺩ.ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺑﻮﺩ ﻭﺿﻊ ﻣﺎﻟﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﺪﺍﺭﻥ.ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺮﺩﻣﺶ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﺁﺏ ﻣﻌﺪﻧﯽ ﺩﻣﺎﻭﻧﺪ ﻭ ﺑﺎﻫﻢ ﮐﻠﯽ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﯾﻢ.ﺩﯾﮕﻪ ﺩﯾﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﺳﻮﻧﺪﻣﺶ ﺍﯾﺴﺘﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ.ﻭ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ.ﺗﻮ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﻫﻤﺶ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﻬﺎ ﻭ ﺩﺭﻭﻏﻬﺎﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺣﻤﻖ ﺑﻮﺩﻡ.ﭼﻨﺪ ﺷﺐ ﺑﻌﺪ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﯿﺎﺩ ﻭ ﻣﻨﻮ ﺑﺒﯿﻨﻪ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺎﻫﻢ ﺳﮑﺲ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ.ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ ﻓﺮﺩﺍ ﭘﺎﯾﺪ ﭘﺮﺩﻣﻮ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﻨﯽ.ﻃﻔﻠﮏ ﺑﺎﻭﺭﺵ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﺨﻮﺍﻣﺶ.ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺤﺶ ﮐﻠﯿﺪ ﺑﺎﻍ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺭﻭ ﺍﺯﺵ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﺶ ﻧﺴﺮﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺍﻭﻧﺠﺎ.ﺩﻭﺳﺘﻢ ﯾﻪ ﺁﻻﭼﯿﻖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺗﺨﺖ ﭼﻮﺑﯽ ﮐﻪ ﯾﻪ ﻣﻮﮐﺖ ﮐﺜﯿﻒ ﺭﻭﺵ ﭘﻬﻦ ﺑﻮﺩ.ﻭﻟﯽ ﻫﻤﻮﻥ ﻫﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻦ ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ.ﺷﺐ ﻗﺒﻠﺶ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺣﻤﻮﻡ ﻭ ﻫﻤﻪ ﯼ ﭘﺸﻤﺎﻣﻮ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ.ﯾﻪ ﺩﻭﺭﯼ ﺗﻮ ﺑﺎﻍ ﺯﺩﯾﻢ ﺑﻌﺪﺵ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ ﺭﻭ ﺗﺨﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﯾﻢ.ﮔﻔﺘﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﯿﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﻐﻠﻢ؟ﺍﻭﻧﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﺣﺮﻓﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ.ﺩﺳﺘﻤﻮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺭﻭ ﺳﺮﺵ ﻭ ﻧﻮﺍﺯﺷﺶ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ.ﮔﻔﺘﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﻣﺎﻧﺘﻮﺕ ﺭﻭ ﺩﺭﺑﯿﺎﺭﯼ ﺍﻭﻧﻢ ﮔﻔﺖ ﺁﺭﻩ ﻭ ﭘﺎﺷﺪ ﻭ ﻣﺎﻧﺘﻮﺵ ﺭﻭ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪ.ﮔﻔﺘﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﻮﺳﺖ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺍﻭﻧﻢ ﭼﺸﻤﺎﺷﻮ ﺑﺴﺖ ﻭ ﺳﺮﺷﻮ ﺁﻭﺭﺩ ﺟﻠﻮ ﺻﻮﺭﺗﻢ ﻭ ﻟﺒﺎﻣﻮﻥ ﺑﻪ ﻫﻢ ﮔﺮﻩ ﺧﻮﺭﺩ.ﻣﻘﻨﻌﺸﻮ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﻣﺜﻞ ﻓﯿﻠﻤﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﻟﯿﺴﯿﺪﻥ ﮔﻮﺵ ﻭ ﮔﺮﺩﻧﺶ.ﯾﻪ ﺗﯽ ﺷﺮﺕ ﺁﺑﯽ ﺗﻨﺶ ﺑﻮﺩ.ﺍﺯﺵ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺩﺭﺵ ﺑﯿﺎﺭﻩ.ﺩﺭﺵ ﺁﻭﺭﺩ.ﯾﻪ ﺳﻮﺗﯿﻦ ﮐﺮﻡ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺳﻮﺗﯿﻨﺸﻮ ﺑﻪ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺧﻮﺍﺑﻮﻧﺪﻣﺶ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﻟﯿﺴﯿﺪﻥ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎﺵ.ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺑﻪ ﻧﺎﻓﺶ ﻭ ﺯﺑﻮﻧﻤﻮ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﻧﺎﻓﺶ ﻭ ﻣﯿﭽﺮﺧﻮﻧﺪﻡ.ﻓﻘﻂ ﭼﺸﻤﺎﺷﻮ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺍﺷﺖ ﻟﺬﺕ ﻣﯿﺒﺮﺩ.ﻭﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﻟﺬﺗﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ.ﭘﺎ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻭ ﺷﻮﺭﺗﻤﻮ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﺍﺯﺵ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺮﺍﻡ ﺳﺎﮎ ﺑﺰﻧﻪ ﻭﻟﯽ ﺍﻭﻥ ﺑﺮﺧﻼﻑ ﻗﻮﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﯾﻨﮑﺎﺭﻭ ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺧﻮﺷﻢ ﻧﻤﯿﺎﺩ.ﺣﺎﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ.
ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻭ ﺷﻮﺭﺗﺸﻮ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﭘﺎﯾﯿﻦ.ﻭﺍﯼ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﮐﺲ ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ.ﻭﻟﯽ ﺳﯿﺎﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﻭﺵ ﺩﻭﻥ ﺩﻭﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﻓﯿﻠﻤﻬﺎ ﻧﺒﻮﺩ.ﺁﻭﺭﺩﻣﺶ ﺟﻠﻮ ﺗﺨﺖ ﻭ ﺳﺮﻩ ﮐﯿﺮﻣﻮ ﻭﺳﻂ ﭼﺎﮎ ﮐﻮﺳﺶ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪﻡ.ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ ﺭﺿﺎ ﺑﮑﻦ ﺗﻮ ﻭ ﭘﺮﺩﻣﻮ ﺑﺰﻥ.ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻡ،ﯾﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﺫﻫﻨﻢ ﺭﺳﯿﺪ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻮ ﺍﺯﻡ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ؟ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﻢ ﯾﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺻﻼ ﭘﺮﺩﻩ ﻧﺪﺍﺭﻩ.ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﺴﺮﯾﻦ ﺗﻮ ﭘﺮﺩﻩ ﺩﺍﺭﯼ ﺩﯾﮕﻪ؟ﯾﻬﻮ ﺍﺯ ﺟﺎ ﭘﺮﯾﺪ ﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ ﮐﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﺩﺍﺭﯼ؟ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﻣﻦ ﺟﻨﺪﻩ ﺍﻡ؟ﻭ ﭘﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻟﺒﺎﺳﺎﺷﻮ ﺑﭙﻮﺷﻪ.ﮐﻠﯽ ﺍﻟﺘﻤﺎﺳﺶ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺭﺍﺿﯽ ﺷﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪ ﮔﻔﺖ ﺑﮑﻦ ﺗﻮ ﮐﺴﻢ ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺯﻭﺩﻩ.ﺧﻼﺻﻪ ﻫﺮﺟﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﻃﻔﺮﻩ ﺭﻓﺘﻢ.ﮔﻔﺘﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺬﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﮐﻮﻧﺖ.ﺍﻭﻧﻢ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺳﮕﯽ ﻧﺸﺴﺖ.ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﮐﺴﺶ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﺁﺑﻢ ﻣﯿﻮﻣﺪ.ﺳﺮﻩ ﮐﯿﺮﻣﻮ ﯾﻪ ﺗﻒ ﺯﺩﻡ ﻭ ﮐﻼﻫﮑﺸﻮ ﻓﺮﻭ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﮐﻮﻧﺶ ﻫﻨﻮﺯ ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻧﮕﺬﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺁﺑﻢ ﻓﻮﺭﺍﻥ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ.ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺖ ﺁﺑﺖ ﺍﻭﻣﺪ؟؟ﮔﻔﺘﻢ ﺁﺭﻩ.ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻠﯽ ﻓﺤﺶ ﺩﺍﺩﻡ.ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﺯﻭﺩ ﺍﻧﺰﺍﻟﯿﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺟﻠﻖ ﺯﺩﻧﻪ.ﺭﻓﺘﻢ ﻟﺒﺎﺱ ﺑﭙﻮﺷﻢ ﮐﻪ ﮔﻔﺖ ﮐﺠﺎ؟ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻨﻮ ﻫﻢ ﺍﺭﺿﺎ ﮐﻨﯽ.ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭘﻮﺷﯿﺪﻥ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﻭ ﭘﺎﻫﺎﺷﻮ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺯﺑﻮﻧﻤﻮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﻻ ﮐﺴﺶ ﻭ ﻣﯿﻠﯿﺴﯿﺪﻡ ﺑﺮﺍﺵ.ﯾﻪ ﻣﺰﻩ ﯼ ﺗﺮﺵ ﻭ ﺑﺪﯼ ﻣﯿﺪﺍﺩ.ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﻟﯿﺴﯿﺪﻡ ﻭ ﺯﺑﻮﻥ ﺯﺩﻡ ﮐﻪ ﺁﻫﯽ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺍﺭﺿﺎ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯﻡ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﺮﻡ ﺗﻮ ﺑﻐﻠﺶ.ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪﺑﺎﺭ ﻟﺐ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ.ﭘﺎ ﺷﺪﯾﻢ ﻟﺒﺎﺱ ﭘﻮﺷﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﺑﺮﺩﻣﺶ ﺍﯾﺴﺘﮕﺎﻩ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﭘﯿﺎﺩﺵ ﮐﺮﺩﻡ.ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺑﻮﺳﻪ ﺍﺯﻡ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩ.ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺷﺪﻡ،ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺭﻓﺖ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺗﻮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ.ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺳﮑﺲ ﻟﺬﺕ ﺑﺨﺶ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﺎ ﺑﺎﺷﻪ،ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﯿﭻ ﺟﺎﺵ ﻟﺬﺕ ﻧﺒﺮﺩﻡ.ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺳﮑﺲ ﻧﺼﻔﻪ ﻭ ﻧﯿﻤﻤﻮﻥ ﺑﻮﺩ.ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﮐﻞ ﺫﻫﻨﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺳﮑﺲ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺖ.ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺴﺮﯾﻦ ﺭﺳﯿﺪ ﺧﻮﻧﺸﻮﻥ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﺩﺍﺩ ﻭﻟﯽ ﺟﻮﺍﺑﺸﻮ ﻧﺪﺍﺩﻡ ﻭ ﮔﻮﺷﯿﻤﻮ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻭ ﺧﻄﻤﻮ ﻋﻮﺽ ﮐﺮﺩﻡ.ﻣﺜﻞ ﺳﮓ ﭘﺸﯿﻤﻮﻥ ﺑﻮﺩﻡ.ﺩﯾﮕﻪ ﺟﻠﻖ ﺯﺩﻥ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﮐﻨﺎﺭ.ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭼﺴﺒﯿﺪﻡ ﺑﻪ ﺩﺭﺱ.ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻗﻀﯿﻪ ﻫﻢ ﺑﺎ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﺩﻡ.ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ،ﺣﺎﻻ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﻓﻘﻂ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﯾﮑﯽ ﺳﮑﺲ ﮐﻨﻪ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﻩ،ﻧﻪ ﻫﺮﮐﺴﯽ.ﺍﻻﻥ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺎ ﮔﻮﺷﯽ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺭﻭ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻢ ﯾﻪ ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﻭﺍﺳﺘﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺭﻭ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻢ. ﺳﺮﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﭘﯿﺮﻭﺯ ﺑﺎﺷﯿﺪ.
نوشته: رضا
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#406
Posted: 22 Jan 2014 20:01
بهترین و شیرین ترین کونی که دادم
سال سوم راهنمایی بودم،از اونجایی که پسر خوشگل و سفیدو بی مو و تپلی بودم همه همکلاسیام با چشم بد نگام میکردن و همه تو کف این ک ترتیبمو بدن مونده بودن،علی الخصوص گردن کلفتهای مدرسمون که خیلی اذیتم می کردند،مدام به بهانه های مختلف دستمالیم می کردن و انگلکم می کردند،
من هم که ازاین کارشون بدم میومد و از خجالت هم تو خونه نمی تونستم بگم،اکثرأ باهاشون درگیر می شدم و ی کتک مفصل می خوردم،
ی روز سر همین مو ضوع با یکی از هم کلاسیام گلاویز شده بودم،که یهو ابراهیم پسر عمم،که تا اون موقع باهم صمیمی نبودیم،سر رسید و ازم طرفداری کردو یک گوش مالی حسابی به هم کلاسیم دادیم،من و ابراهیم هم سن بودیم،ولی به خاطر اینکه ی سال رفوزه شده بود،یه کلاس از من پایین تر یعنی دوم راهنمایی بود،
ازاون روز به بعد من وابراهیم باهم صمیمی ترشدیم،چون فامیل هم بودیم رفت و امدمون به خونه هم بیشتر شد،خیلی وقتا شبا تو خونه هم می موندیم .باهم درسامونا می خوندیم تااینکه فصل امتحانات شد و امتحاناتمون هم تموم شد،دیگه من و ابراهیم خیلی روزها باهم بودیم و بیشتر صمیمی شده بودیم...
ازاونجایی که ما ساکن یکی از روستاهای شمال شرقی کشور هستیم،شغل اکثر اهالی دامداری هست و اکثر دانش اوموزان بعد از اتمام مدارس به کمک پدرشان به دامداری می پردازند.
ابراهیم هم پس از مدرسه به دامداری مشغول شدو به صحرا می رفت کمتر می تونستیم همدیگه را ببینیم،
ما هم دامداری داشتیم ولی من از اینکار متنفر بودم،تابستونارو ترجیح میدادم تو مغازه کار کنم
یه روز ابراهیم غروب اومد پیشم خونمونو به بابام گفت که من هم دامهامونا همراه ابراهیم ببرم صحراو کمک حال بابام باشم،من اول راضی نمی شدم ولی ابراهیم اونقدر اصرارکرد که راضی شدم و از فردا قرار شد باهم بریم صحرا.
صبح زود به همراه دام رفتیم به طرف صحرا،تو ی تپه دنبال گوسفندا بودیم،متوجه شدم ابراهیم هی خودشو می مالونه به من،معلوم بود بدجور واسم راست کرده،منم به روش نمی اوردم،نزدیکای ساعت 9بود نشستیم واسه چای،یک دفعه شروع به صحبت کردن سکسی کردوکیرشو می مالوند و از عشق بازیهای برادرش با خانمش که تازه عروسی کرده بودند می گفت و از دید زدنهای شبانه،که چه جوری باهم سکس می کنندو چه جوری داداشش زن داداششو از کون می کنه...
من که مجذوب صحبتهای سکسی ابراهیم شده بودم،یهو به خودم اومدم دیدم که منم سیخ کردمو دارم کیرمو می مالونم،ابراهیم بهم نزدیک شد و دستشو برد به کیرمو شروع کرد به مالوندن کیرم و دوباره از زنداداشش گفت و حال کردناشون،تابستون بودو هواگرم،منم فقط یه شلوار کشی پوشیده بودم،یهو ابراهیم دستشو برد تو شلوارمو کیرمو گرفت،گفت دوست داری باهم حال کنیم،دهانش نزدیک گردنم بود وگرمی نفسهاش داشت حشری ترم می کرد،اولش قبول نکردم ولی اونقدر اسرار کرد که راضی شدم از رو شلوار یه خورده حال کنیم،خودشو از پشت چسبوند بهم،کیرشو می تونستم حس کنم،یواش یواش خوشم،می اومد که ابراهیم رفت عقب و گفت اینجوری حال نمیده،بیا لا اقل لا پایی یه حالی کنیم،منم که حشرم زده بود بالا،رفتیم پشت ی بوته خار،دراز کشییدم شلوارمو داد پایین،لای کونم از عرق خیس شده بود،کیرشو کذاشت لاپام نرمی سر کیرش که با سوراخم برخورد می کرد،دلم هری می ریخت،داشت خوشم میومد،دوست داشتم کیرشو تو کونم جا کنه،سوراخ کونم خیس خیس شده بود،ابراهیم که دید حشرم حسابی زده بالا،گفت بزارم تو...
منم با تکان سرم رضایت دادم،از روم پا شد باتف سوراخمو لیز کردو یه کم با انگشتش با سوراخم بازی کردو سر کیرشو آروم گذاشت تو کونم،درد شدیدی توام با لذت دور کونمو فرا گرفت،با یک حرکت کیرشو از کونم بیرون کردم،ولی لذتش بیشتر از دردش بود...،
ابراهیم یه کم کونمو مالوندو گفت ایندفعه به صورت سجده بمون،قول میدم دیگه دردت،نیاد منم که خوشم اومده بود،کونمو قنبل کردم جلوش،بازم با تف کونمو لیز کرد،با انگشتش سوراخ کونمو یه خورده کشاد کردوایندفعه با یه تبهر خاص،با دو انگشتش گردن کیرشو کرفت و سر کیرشو آروم تا ختنه گاه فرو کرد تو کونم،دوباره درد خفیفی دور کونمو احاطه کرد،شدتش از قبلی کمتر بودولذتش بیشتر،چند ثانیه مکث کرد تا دردش فروکش کنه،کیرشو درآورد و از دوباره با اون شگردش کرد تو کونم،اینبار کیرش تا گردن رفت داخل،سفتی کیرشو با حلقه کونم حس می کردم،لذت عجیبی سراسر بدنمو فرا گرفته بود،یه کم که عقب جلو کرد کیرش قشنگ تو کونم جا باز کرده بودو درد جاشو داده بود به لذت،
شروع کرد به تلمبه زدن با یه دستش هم واسم جلق میزد،کیرم داشت از جا کنده میشد،یه دفعه احساس کردم کیر ابراهیم تو کونم سفت تر شدو آب کیرشو کامل خالی کرد تو کونم...
خیلی حال داد ابراهیم ی کیر قلمی و دراز داشت مخصوص کون کردن.
بعد از اون هم چندبار هم با ابراهیم سکس داشتم،که هنوزم مزش تو دهنم مونده،پاییز اون سال دیگه ما از اونجا رفتیم و کمتر ابراهیمو میدیدم و دیگه هیچ وقت فرصت نشد که بازم ی کونی از عذا در آرم.
الان دیگه اون ازدواج کرده و منم تو حسرت کیر خوشگلش موندم،
منم الان تو یکی از دانشگاههای تهران دانشجو هستم....
نوشته: شایان
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#407
Posted: 30 Jan 2014 21:16
گی با هم خوابگاهی ناز
سلام به همه .من روزبه ام الان 19 سالمه.داستانی که میخوام براتون تعریف کنم برمیگرده به یک سال پیش یعنی من پیش دانشگاهی بودم.من تو یه مدرسه شبانه روزی درس می خونم.اون سال موقتا تقریبا 3-4 ماه بچه های سال سوم تو خوابگاه ما بودن چون خوابگاه کم اومده بود.یه پسری بود که همه خیلی ازش خوششون میومد ولی زیاد به قول معروف پا نمیداد.قد متوسط داشت تپل و سفید بود.اسمش فرشید بود.از بچه ها هم شنیدم خیلی نرم بود.من از اخلاقش خوشم نمیومد.تو خوابگاه تخت من و این کنار هم بود.منم واقعیتش جوری بودم که اینجور پسرا رو جذب میکردم چون منم اندام خوبی دارم و میشه گفت نرمم ولی لاغر و یه کمی هم مودار.دوستام میگفتن زنتو آخر ما باید بکنیم!چون تو فقط جور میکنی، نمیکنی!!!
خلاصه...اخساس میکردم خیلی یهم توجه میکنه و دوست داره بهش توجه کنم....یه شب دیر اومد خوابگاه که فکر کرد من خوابم ولی بیدار بودم.اومد و آروم چندبار بوسم کرد و رفت خوابید.اون شب گذشت...من شب بعدش رفتم بالا سرش و گفتم دیشب بیدار بودم و متوجه کارات شدم.اونم گفت تورو خدا به کسی نگو منم گفتم باشه که گفت من خیلی دوست دارم.من هیچی نگفتم.اون شب کنارش دراز کشیدم و اونم هی بوسم میکرد و منم بوسش میکردم.صورت صاف و بی مویی داشت.دستامون تو دستای هم بود و نوازش میکردیم.صورت منو نوازش میکرد خلاصه بگم با هم لاس میزدیم!!!اما هیچوقت به کون مالیدن نکشیده بود کارامون.همه شبا کارمون شده بود همین و خیلی به هم علاقه پیدا کرده بودیم.که یه شب بهش گفتم فرشید تو روم هوس داری؟اون گفت نه.گفتم پس این کارا چیه؟گفت از روی علاقه ست.
بیخیال شدم که یه دفعه کیرش خورد به تنم که خیلی سفت بود.گفتم ای چیه؟گفت راستشو بگم یه کم هوس دارم.منم گفتم منم هوس دارم روت.که دست گذاشت رو کیرم و مالیدش.نمیدونم چی شد که یهو لب تو لب شدیم.وای چه لبایی داشت.قرمز و گوشتی.میخوردم لبشو لیس میزدم.منم کیرشو میمالیدم.رفت سمت کیرم که ساک بزنه گفتم نکن الان بچه ها بیدار میشن.بریم بیرون.محوطه خوابگامون بزرگه.رفتیم یه جای خلوت.ساعت 2 بود.ایستادم و اون زانو زد شودتمو کشید پایین و کیرمو دراورد.شروع کرد به خوردنش.17 سانته کلفته.دهنش خیلی داغ بود.میک میزد.از بالا تا پایینشو لیس میزد.گفتم بسه.شلوارشو کشیدم پایین کونشو یه دستی کشیدم.واااایییی نرررم بود خیلی سفید و گوشتی وتپل. سوراخشو لیس زدم.مثل سوراخ پورن استار ها بود.کون و سوراخش یه خال مو نداشت.یه کم خوردم که گفت بسه بکن منو.سوراخش تنگ بود و به زور و با چندتا تف کردم تو.داشت جر میخورد.منم توکون نرمش عقب جلو میکردم.با اینکه دردش میومد ولی میگفت بکن.انقد کردمش که خسته شدم و دراوردم کیرمو و از هم لب گرفتیم.گفتم آبتو میارم ولی نمیخورم.گفتم باشه.
هردو کیر همدیگرو گرفتیم و واسه هم جق میزدیم.انقد مالیدیم که آبمون اومد.از هم یه لب 5 دقیقه ای گرفتیم و کونشو ناز میکردم.رفتیم خوابگاهو خوابیدیم.هر وقت شرایط جور بود میکردمش ولی اگه نمیشد با هم لاس میزدیم.تقریبا هفته ای یه بار فقط میکردمش.الانم باهام قهر کرده و میگه توبه کردم که دیگه بچه خوبی باشم!!!
اینم از داستام من و فرشیدجونم.امیدوارم خ.شتون اومده باشه.ببخشید که بعضی جاها خیلی خلاصه نوشتم.
مرسی که خوندین.باااااااییییی
نوشته: روزبه
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#408
Posted: 30 Jan 2014 21:22
جوراب شلواری و کون آرش
تازه داشت از کاری که کرده بودم خوشم می اومد اغفال مردان سن بالا. رفتم تو یه جوراب فروشی یه ست کامل جوراب شلواری نازک مشکی ورنگ پا خریدم و اومدم خونه مشکی نازک رو پوشیدم دودول کوچولوم توش گم شد ولی کون گندم داشت توش میترکید و میدرخشید دوباره هوس کیر سن بالا به سرم زد یه شلواره جین روش پوشیدم و از خونه زدم بیرون با مترو خودم رو رسوندم پارک دانشجو یه گوشه نشستم همین جوری تو حال خودم بودم یهو احساس کردم دستی خورد به شونه ام برگشتم دیدم یه مرد چاق و هیکلی پشتم وایساده رنگم قرمز شد خون تو رگهام جریان گرفت تو یه آن خودم رو تو دستهای قوی اون مرد دیدم که داره کونم و جوراب شلواری مو میلیسه وااااااااای چه حال شده بودم با تته په ته گفتم بفرمایید با یه صدای کاملا دورگه با بی حیایی تمام گفت کون میدی من که دنیا رو بهم داده بودن با لکنت زبون گفتم آره گفت پشت سرم بیا منم دنبالش راه افتادم
رفت سوار یه پراید شد منم سوار شدم راه افتادیم همین راه افتاد دستش رو برد به کونم و شروع کرد به مالوندن منم دکمه شلوارم و باز کردم چشمش که به جوراب شلواری افتاد یهو وحشی شد دیگه داغ کرده بود نفهمیدم چطور رسید به مکان فقط دیدم دمه یه آپارتمان وایساد و گفت برو تو رفتیم تو همه لوازم سکس مهیا بود من لخت شدم با همون ست جوراب شلواری خوابیدم رو تخت اومد وبا تمام هیکل اوفتاد روم داشتم له میشدم دیگه نفسم در نمباومد بعد از چند ثانیه شروع کرد لیس زدن گردنم و یواش یواش میرفت پایین من دیگه دیونه شده بودم وقتی رسید به کونم با یه حرکت جوراب و تا نصفه از پام در آورد شروع به لیسدن کونم وسوراخ صورتیم کرد وای احساس خیسی همه وجودم و گرفته بود دگه مست مست بودم که کیر شق شدش و کرد تو دهن من وااااااای چه طعمی داشت بوی عرق خایه هاش تو دماغ پیچید وااااای داشتم با حرص و ولع براش ساک میزدم خوب که کیرش راست شد یه تف انداخت روش یه کاندوم کشید روش با تمام قدرت فرو کرد که یهو دل اندرونم داغ شد واااااااااااااااااااااااااااااای صدام تو اتاق پیچید با هموم صدای دورگه که شهوتم قاطیش شده بود داد زد سرم وگفت خفشو کووووووونی با جورابای آبجیت داری کون میدی پرو هم هستی داشت همینطور تلمبه میزد و میگفت سوارت شدم سوارت شدم دیگه به نفس نفس افتاده بود کیرش تو کونم باد کرد و یهو درش آورد با سرعت کاندوم رو کشید بیرون و همه آب شو پاچید رو صورتم منم دوبار ارضا شده بودم دوتایی بی حال افتادیم رو تخت و خوتایبدیم اون شب تا 11 شب یه بار دیگه هم منو کرد و برد دوباره دمه پارک رسوند من تا چند وقت هوس کیر نداشتم دیگه .
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#409
Posted: 3 Feb 2014 01:17
چگونه شد که مفعول شدم
بگذارید بدون مقدمه وارد اصل مسئله شوم
سوم راهنمائی را که تمام کردم منو توی شهر در اول دبیرستان ثبت نام کردند پسرعمم صمد سه سال قبل اینکار را کرده بود و الان سال سوم دبیرستان بود یه منزل اجاره کرده بودو قرار شد من هم برم پیش اون
مهر و آبان را باهم بودیم و شب بعد از مطالعه جانانه میگرفتیم و میخوابیدیم و صبح می رفتیم مدرسه اما دهم آذرماه من موقع برداشتن کپسول گاز کمرم چائید و بسختی درد گرفت و این کمردرد موجب مفعول شدنم شد میگین چطور پس گوش کنید
من که کمرم درد گرفت همونجا دراز کشیدم و داشتم درد میکشیدم که صمد آمد بعد از پرس و جو قرار شد کمرم را مالش دهد شاید خوب شه و او اینکار رو کرد مالش صمد موجب تسکین دردم میشد و ازش خواهش کردم که ادامه دهد صمد در عین مالش کمرم شلوارم را کمی پائینتر کشد و اون قسمت رو هم مالید واقعا مالش همراه با روغن کمر دردم را تسکین داد شب رو نزدیک من خوابید و بعد از درا کشیدن باز هم کمرم را مالش داد این دفعه اطاق تاریک بود و من به رو شکم خوابیده بودم صمد گفت درد کمرت به پاهات هم زده بود گفتم اره گفت الان که کمرت رو مالیدم ممکنه همه درد بره رو پاهات و مشکلت زیاد بشه بزار پاهات هم بمالم تا درد رو هدایت کنم بره پائینتر و بره بیرون من هم قبول کردم
صمد از بالای کمرم شروع کرد و درحالی که من به رو شکم خوابیده بودم و او پشت من نشسته بودمالش را رو به پائین ادامه داد وقتی به باسنم رسید شلوارم را کشید پائین و کونم کاملا افتاد بیرون اما اطاق تاریک بود من فکر میکردم که او کونم را نخواهد دید صمد کارش را دامه میداد به زیر زانو هام رسید دوباره برگشت به طرف بالا تا دوباره به پشتم رسید در این حالت من احساس کرد مثل اینکه بدن صمد یعنی گوشت بدنش به باسنم تماس دارد و التش را احساس میکردم که لای پاهامه من چیزی نگفتم یعنی از چیزی مطمئن نبودم که صمد داشت منو می مالید او کمی خودش رو کشید بالاتر و کیرش به قاچ کونم رسید گفتم صمد گفت بفرما گفتم یعنی چه گفت ناراحت نشو کمرت که خوب شد میزارم تو هم منو بمالی و از این حرفا
صمد اینقدر حرفای شیطونی تو گوشم خوند که من راضی شدم اینجا بود که دیگه صمدئ کمرم را رها کرد و چسبید به کونم
با تفی که به سوراخم و سر کیرش زد و با ارامی لازم کله کیرش را وارد سوراخ کونم نمود من که دردم اومده بود خواستم خودمو بکشم جلو و کیرش بیفته بیرون صمد با دستاش شانه های منو گرفت و سخت به خودش فشرد و کیرش را به طرف جلو فشار داد کیر صمد تا نصفه وارد کونم شد من احساس میکردم کونم پاره شده اما صمد ول کن نبود من به سختی فحش میدادم و هرچه از دهانم بیرون می آمد بهش گفتم اما او را با آن حرفها کاری نبود با فشار داد به شانه ها من و کیر خودش هرچه میتوانست کیرش را داخل کونم نمود در میان داد و فریاد و فحش های من با چند با عقب و جلو نمودن خودش ابش را داخل کونم خالی نمود و در حالی که هنوز منو به خودش فشار میداد کیرش در داخل کون من شروع به خوابیدن کرد این عمل او یعنی خوابیدن کیرش در داخل کون من برام خوشایند بود یعنی دردم با خوبیدن کیرش کم میشد و به همین دلیل من دیگه اعتراضی نکردم و به نظرم رسید اگر کیرش همونجا بخوابد و آرام بیرون شود من دردم تمام خواهد شد
به همین خاطر خودم را در اختیار صمد قراردادم که او بر پشتم سوار باشد و کیر خودش بیرون بیاد اما با گذشتن زمان کیری که داشت میخوابید شروع کرد به بلند شدن دوباره و با بلند شدن تدریجی کیرش او هم به ارامی عقب و جلو میکرد ولی ایندفعه برام خوشایند بود من اعتراضی نکردم و صمد هم و.حشی گری را کنار گذاشت و برای بار دوم منو گائید
و اینگونه شد که تا سال قبل من برای صمد مفعول شده بودم.
نوشته: مسعود
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#410
Posted: 4 Feb 2014 15:45
رفیقی که متجاوز از آب در اومد
سلام.سامانم 17 سالمه اهل تهرانم .خاطره ای که میخوام براتون بگم بر می گرده به دوسال پیش من بچه ای بودم خوشگل طوری که هرکی من رو می دید دوست داشت باهام رابطه برقرار کنه ,من اول دبیرستان دیگه بودم که بعد از دوماه از اون جا بنا به هر دلایلی ترک مکان کردم.روز اولی که وارد مدرسه شدم بایکی از بچه رفیق شدم به اسم احمد رضا در ضاهر بچه ی خوبی به نظر میومد و خوشگل هم بود روز اول من پیش اون نشستم و باهم صحبت هایی کردیم که حرفاش خیلی قشنگ منطقی و دلنشین بود اون بعد از یک هفته به من پیشنهاد داد تا بریم قلیونی رفتیم قلیونی و اونجا سیر دو سیب کشیدیم (جاتون خالی)بعد از حدودا یک ماه من اون رفتیم گیمنت و با هم فوتبال کردیم وبردمش.زورش اومد و گفت فرداش برم خونشون اونجا بازی کنیم منم قبول کردم من از هیچی بی خبر رفتم خونشون و سلام احوال پرسی کردیم و رفتیم تو اتاقش وشروع کردیم به بازی کردن
دیدم دو گل خورد و از بازی در اومد وگفت بزار برات فیلم بزارم منم قبول کردم .یک فیلم گی گذاشت و بعد مشغول دیدن فیلم بودیم که یک هو شلوارش رو دراورد و کیرش رو دیدم گفت تو هم کیرت رو درار منم اولش مقاومت کردم اما دراوردم کیرم در برار اون مثل یک ابنبات چوبی بود کیرش خیلی بزرگ و کلفت بود یکدفعه دیدم داره بهم نزدیک میشه منم خودم رو کشیدم کنار که بهم گفت بیا با هم سکس کنیم منم باورم نمیشد که احمد رضا اینو بهم بگه شوکه شده بودم و فقط خودم رو میکشیدم عقب اون منو محکم بغل کرد و فشار داد اما من دست از مقاومت بر نمیداشتم که یهو یک سیلی زد بیخ گوشم و شروع کردم به گریه و التماس اما انگار نه انگار بعد دستاموبا یک طناب بست و شلوار از پام دراورد و وشروع کرد به مالش دادن کونم
بعد رفت یک کرم ضد افتاب اورد و زد به کیرش و دمه سوراخ من و یکدفه سر کیرش رو تو کونم قرار داد و زدم زیر گریه خیلی درد داشت شروع کرد به تلمبه زدن با هر تلمبه ی او اه از نهادم برنمیومد داشتم سکته میکردم یهو کیرش رو تا ته کرد تو کونم بعد کیرش رو با اون همه پشم اورد جلوم به منظور (ساک زدن) اولش ماومت کردم دیدم دوباره یه سیلی دیگه زد بیخ گوشم با گریه براش ساک زدم اه ونالش زیاد شد و یک دفعه اب داغی رو تو دهنم احساس کردم که خیلی بد مزه بود خواستم بیارمش بالا که دهنم رو بست و وادارم کرد که بخورمش ومنم مجبور شدم بخورمش و اون رفت شلوارش رو بپوشه یه بوس ازم کرد و ازم تشکر کرد ومن همش بهش فحش میدادم و گریه میکردم نمیتونستم راه برم به زور پا شدم رفتم شلوارم رو پوشیدم و رفتم و بعد ازاون دیگه باهاش حرف نزدم و همه ی بچه تعجب کرده بودن که چرا باهم قهر شده بودیم
نوشته سامان
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم