انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 41 از 85:  « پیشین  1  ...  40  41  42  ...  84  85  پسین »

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد


زن


 
اولین گی سه نفره من

من اهل قزوینم و 24 سالمه و عاشق گی با پسرای خوشگل و خوش هیکل و خوشتیپم درست مثل خودم من یه دوست دارم به اسم رضا که خیلی باحاله م البته فقط بکنه حالا بماند که من چطور و چند بار با رضا گی داشتم. رضا یه دوست بکن داشت به اسم حسن که خیلی دوست داشت منو بکنه البته هر کی منو ببینه عاشق من میشه ... ولی من پیشنهادش رو رد کردم چون خیلی اهل لاشی بودن نیستم اما یه روز رضا زنگ زد گفت که هوس کردم بکنمت من هم که همیشه مشکل جا داشتیم رضا گفت من جا ندارم اما خونه حسن اینا خالیه بیا و قبول کن و به اونم حال بده من قبول نکردم ولی وقتی گوشی رو قطع کردم خیلی حشرم زده بود بالا و از طرفی تا حالا تجربه گی سه نفره رو هم نداشتم و خلاصه قبول کردم و به رضا زنگ زدم و قرار شد اونا ساعت 9 شب بیان دنیالم منم رفتم آماده شدم و ساعت 9 رفتم سرکوچه و اونا اومدن سوارم کردن برای اولین بار بود که حسن رو میدیدم خیلی باحال بود وقتی رسیدیم اول یکم مست کردیم بعدش رضا شروع کرد لبامو خورد و حسن ازپشت میمالید لباسامو درآوردن و خودشون هم لخت شدن و بعد از لب بازی منو خوابوندن رو تخت و سینه هامو خوردن بعدش حسن داد دهنم و منم براش خوردم و اونم خیلی حال میکرد و رضا هم از کون منو میکرد یکم که گذشت جاهاشونو عوض کردن کیر رضا از واسه حسن کلفت تر بود اما واسه حسن خوشمزه تر و سفید تر و دراز تر بود من که دیوانه شده بودم و اون دوتا هم که از شدت شهوت و حال داشتن پس میافتادن بهعدش به رضا گفتم بیا پوزیشنو عوض کنیم و رضا نشست رو مبل و منم نشستم رو کیرش و بالا و پایین میکردم و حسنم اومد رو مبل روبروی من و کیرشو کرد تو دهنم وای که چه حالی میداد همه مدلها رو امتحان کردیم و بعدش اول آب حسن اومد ریخت تو کاندومش و بعد هم واسه رضا و بعد هم با واسه من ور رفتن تا آب منم اومد وای خیلی باحال بود به من که خیلی خوش گذشت و رضا و حسنم بعد از اون روز همش اصرار میکنن ولی من یکم ناز میکنم براشون و البته یکم هم وقت نشده ولی به امید یه گی سه نفره

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
چرا کونم رو کرد؟[aligncenter][/align]

سلام دوستان من اسمم فریده الان 16سالمه و این خاطره مربوط میشه به 4سال پیش که من 12 ساله بودم تابستون بود ومامان بابام که میرفتن سر کار منو میبردن خونه مادر بزرگم من یه پسر دایی دارم به نام حامد که 4سال از من بزرگتره من و حامد تو خونه مادر بزرگم کامپیوتر بازی میکردیم و مادر بزرگم روزا میرفت خونه خالم چون اون موقع حامله بود و فقط من و حامد تو خونه بودیم یه روز حامد گفت یه فیلم بزارم ببینیم منم گفتم بزار تو اون فیلم امریکایی یارو شروع کرد به لب گرفتن وسکس با دوست دخترش بعد من از حامد پرسیدم چرا اونا این کارو میکنن? اونم گفت چون حال میده خلاصه اون روز 2ساعت برام حرف زد که سکس خیلی حال میده و از این حرفا روز بعد اون یه فیلم سوپر اورده بود وگزاشته بود ما کنار هم رو زمین خوابیده بودیم که دیدم حامد دستشو گزاشت رو کونم وشروع کرد مالیدن منم چون داشتم حال میکردم چیزی بهش نگفتم همین.طور که داشت منو میمالید یایام اومد دنبالمو من رفتم اون ماجرا گزشت تا این که خالم بچشو زایید و من دوباره حامدو دیدم واز اون روز پرسید و گفتم خوب بود اون شروع کرد منو مالیدن تو اتاقی تو خونه خالم بعد گفت تو هم باید منو بمالی من اول دستمو گزاشتم رو کونش ولی اون گفت تو نباید دست به اونجا بزنی تو جلو رو بمال منم دستم رو گزاشتم رو کیرش و شروع کردم به مالیدن خیلی حال میداد انگار دلم میخواست لمسش کنم که یدفعه حامد دستشو کرد تو شلوارم اخ جوون کونم حال اومده بود شلوارمو در اورد وشروع به لیسیدن کونم کرد خیلی داشتم حال میکردم بهم گفت تو هم باید کیرمو بخوری منم کمال میل قبول کردم زیپ شلوارشو کشید پایین وکیرشو در اورد وای خدا 3برابر کیرمن بود من شروع کردم به مالیدن که بهم گفت بورش من کردمش تو دهنم اولش حالم بد شد ولی بعد کم کم حال اومدم داشتم کیرشو میلیسیدم که ابش پاشید تو دهنم حالم خیلی بد شد و از اون اتاق رفتم و باهاش قهر کردم دلی بعد از چند روز فهمیدم که دلم میخواهد دوباره حال کنم زنگ زدم به حامد وقرار شد فرداش که بابا مامانم رفتن سر کار بیاد خونمون صبح روز بعد ساعت نه حامد اومد تو یه اسپری هم دستش بود پرسیدم این چیه گفت اینو اوردم تا دوباره ابمو تو دهنت نریزم منو برد خوابوند رو تخت و شروع کرد به مالیدنم کونم حال اومده بود بعدانگشتم میکرد و شروع کرد به لیسیدن کونم بعد لباسای خودشو در اورد خواستم کیرشو بگیرم که گفت صبر کن بهش اسپری بزنم اون اسپری بی حسی بود که حسابی کیرشو باهاش شست بعد از 2دقیقه گفت بخورش منم کیرشو کردم تو دهنم میخواستم بالا بیارم چون اون اسپری تلخ بود ولی دستشو گزاشته بود. رو سرم و فشار میداد یه ده دقیقه براش ساک زدم ولی اون گفت بسه دیگه ولی من میخواستم به ساک زدن ادامه بدم اون منو به شکم خوابوند کیرشو گزاشت لای پام و جلو عقب میشد و اه میکشید بعدش گفتم به من حال نمیده. اونم گفت الان بهت حال میدم ازم خواست قنبل کنم اونم رفت و وازلین اورد مالید به کونم خیلی حال میداد انگشتشو میکرد تو وبیرون که گفت طاقتم تموم شد دیگه بعد بلندشد و کیرش روگزاشت دم سوراخم بعد یه دفعه فشارش داد تو منم دفعه اولم بود جیغ کشیدم و شروع کردم به داد زدن ولی اون تلمبه میزد واه میکشید منم همش میگفتم غلط کردم نمیخواهم خلاصه من اشکم دو اومد واونم فقط تلمبه میزد بعد گفت کونتو خیس کنم منم با گریه گفتم فقط منو نکن هر کار خواستی بکن ابشو ریخت تو کونم و کیرشو کشید بیرون بعدش اینه اورد سوراخ کونم رو نشون داد باز شده بود منم با گریه بهش گفتم دیگه نمیخواهم ببینمت و رفت اما چون خودم حال کردم بهش زنگ زدم تا دوباره بیاد اون این دفعه یکی از دوستاشو هم اورد والانم که من 16سالمه هنوز هفته ای یه بار بهش میدم چون واقعا لذت میبردم.

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
آرش و مسعود

سلام اسم من آرشه و الان25سالمه اين داستان بر ميگرده به اولين آشناييم با مسعود من هيکل بدنسازي داشتم ،مسعودم همينطور ،هر دوتامونم خوش تيپ و خوش قيافه بوديم ،من به اون علاقه داشتم ودوست داشتم با هم ارتباط داشته باشيم و براي هميشه مال خودم باشه از قضا امسعودم توي همين فکرا بوده و من خبر نداشتم تا اينکه ي من ي روز کف کردم ،همه رفته بودن مسافرت و منم تنها ،گفتم بذار ي زنگ بزنم ببينم چي ميگه ،زنگزدم بهش گفتم شب مياي اينور ،گفت چه خبره گفتم هيچي ،گفت باشه ،معمولا ميرفتيم خونه هم ديگه ي فيلم ميذاشتيم ميديديم ،بعدشم تا صبح با هم حرف ميزديم ،در مورد آرزو مون ،درسمون و....اما تا حالا من جرئت نکرده بودم بش بگم يکي لز ارزو.هاي من سکس با تو ،تا اينکه اومد خونمون و شام خورديم ،ي شامپاينم باز کرديم و خورديم ،ي فيلمم ديديم تا رسيديم به حرف زدنا من که ول ول بودم اونم همينطور ،شروع کرديم ،گفتيم گفتيم تا اينکه ي دفعه از تو دهن مسعود پريد و گفت آرش تو متو دوست داري منو بگي سه شا گرفتم و
بش گفتم اگه بقيه دوستاتا ول کني و تا آخرش بام باشي آره ،اونم که حشري شده بود حسابي گفت قول ميدم فقط با تو باشم منم نزديکترش شدم آخه روي تخت بوديم شروع کردم به خوردن لباش واييييييي ي حسي داشتم که نگو اون که مست مست بود بعد گردنشا خوردم ،گردنش خيلي حساس بود وقتي ميخوردمش آي آيش رفت هوا ،اوفتادم رو کيرشو باز ازش لب گرفتم ،بعد آروم ،آروم لباساشا در اووردم واييييي بدن تميزي داشت بي مو بي مو ،سفيد ،سفيد،کيرم داشت شورتما ميجيروند که درش اووردمو کردمش تو دهنش ،گفتم که مست مست بود بيشتر بطري اون خورده بود ديدم کيرم تا حلقش ميره و هيچي هم نميگه ،منم از فرصت استفاده کردم نيم ساعت تلمبه زدم تو دهنش ولي مي خواستم اونم حال کنه،گرفتم کيرشا خوردم بعدشم 69شديم کيرشا کردم تو حلقشو ،خودمم داشتم کيرشا ميخوردم کيرش ي 5سانتي از من بزرگتر بود ،روغن زيتونا از روي ميز برداشتم و مالوندشم اونم داشت کيرمو ميخورد ،حسابي مالوندمش بعدشم کردم توش ديدم واييييييي چه داغه البته همش نرفت تو ،ي ذره باش بازي کردم،دوباره امتحان کردم ديدم تا تهش رفت اما بد جوري داره داره داد ميزنه ،فشارا کم کردم دو باره ازش لب گرفتم اينداختمش رو مبل دوباره کردم توش ديدم داره ايندفعه حال ميکنه بعد از،ي ساعت ديدم داره ابم داره مياد،گفتم بذار،همينطوري که ميکنمش براش جق بزنم که بيشتر حال کنه ،اب اون ي ذره دير تر از من اومد بعدشم ازش دوباره لب گرفتم ديگه مستي از سرش پريده بود گفتم حال کردي عزيزم گفت نه فايده نداش من مست مست بودم ،گفت پريد تو بغلم دوباره ازم لب گرفتو دوباره کردمش اما اينبار.خيلي بيشتر حال داد

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
اشتباه بچگی

ﺑﺎ ﺳﻼﻡ ﻭ ﻋﺮﺽ ﺩﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺷﻬﻮﺍﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﻋﺰﯾﺰ.ﻣﻦ ﺭﺿﺎ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﻣﺎﺟﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﻢ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﻪ5ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ،ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ17ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩ.ﻣﻦ ﻗﺪﻡ 183ﻭ ﻭﺯﻧﻢ85ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺟﺜﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﺳﻨﻢ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩﻡ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻨﻮ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ.ﺗﻮ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺩﺭﺳﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﯿﮑﻞ ﺩﺭﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﭼﺎﺭ ﻣﺸﮑﻞ ﺑﻮﺩﻡ.ﻫﻤﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﻣﻦ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﺭﻓﻮﺯﻩ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺣﺘﯽ ﻣﻌﻠﻢ ﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﻧﻈﺮﻭ ﺩﺍﺷﺘﻦ.ﺧﯿﻠﯽ ﺷﻬﻮﺗﯽ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻫﺮ ﺭﺍﻫﯽ ﺭﻭ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﺍﺭﺿﺎ ﮐﻨﻢ،ﻋﮑﺲ،ﻓﯿﻠﻢ،ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﻫﺰﺍﺭﺗﺎ ﺭﺍﻫﻪ ﺩﯾﮕﻪ.ﭼﻨﺪﺗﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭﻟﯽ ﭼﻮﻥ ﺳﻨﺸﻮﻥ ﮐﻢ ﺑﻮﺩ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻥ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺑﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﻭ ﺭﻭ ﺩﺭ ﺭﻭ ﺷﺪﻥ ﻫﻢ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ.ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﺁﺗﯿﺶ ﺷﻬﻮﺕ ﻣﯽ ﺳﻮﺧﺘﻢ.ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺳﮑﺲ ﺭﻭ ﺗﺠﺮﺑﺶ ﮐﻨﻢ.ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﻧﻢ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺳﮑﺴﯽ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﺳﺮﺍﻏﻢ ﻭ ﺗﺎ ﺟﻠﻖ ﻧﻤﯿﺰﺩﻡ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺳﺮﻡ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺷﺖ.ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺩﻟﯿﻞ ﻧﻤﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺑﻢ ﺟﻠﻖ ﺯﺩﻧﻪ.ﺑﮕﺬﺭﯾﻢ،ﭘﯿﺶ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻫﯽ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﯾﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﺶ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﺴﻦ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻭﻟﯽ ﭼﻮﻥ ﺍﻭﻥ ﻓﻨﯽ ﺣﺮﻓﻪ ﺍﯼ ﺧﻮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﯾﻪ ﺳﺎﻝ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺭﻓﺖ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ،ﻣﻌﻤﺎﺭﯼ ﻣﯿﺨﻮﻧﺪ.

ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺧﺘﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﮐﻼﺳﺸﻮﻥ ﻭﺍﺳﻤﻮﻥ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﻣﺦ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﺯﺩﻩ ﻭ ﺑﺎﻫﺎﺷﻮﻥ ﺭﻓﯿﻖ ﺷﺪﻩ ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻋﺮﺿﻪ ﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺍﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﻩ.ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻨﻮﺍﻝ ﮔﺬﺷﺖ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﺑﯿﺎ ﺍﯾﻦ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮ ﻭ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻥ ﻭ ﺻﺪﺍﺷﻮ ﺿﺒﻂ ﮐﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺣﺎﻟﺸﻮ ﺑﮕﯿﺮﻡ.ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﮑﻼﺳﯽ ﻫﺎﺵ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻬﺶ ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺩ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻭﻧﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﺗﻼﻓﯽ ﮐﻨﻪ.ﺑﻬﺶ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺻﺪﺍﺵ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﮐﻪ ﺳﻨﺶ ﺯﯾﺎﺩﻩ.ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻃﺮﺡ ﺭﻓﺎﻗﺖ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺷﻤﺎﺭﺗﻮ ﺍﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻡ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ ﯾﻪ ﺍﺳﻢ ﺩﺭﻭﻏﯽ ﺑﻬﺶ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﻭﻧﻢ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺮﺩ.ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ21 ﺳﺎﻟﺸﻪ.ﻣﻨﻢ ﺍﻟﮑﯽ ﮔﻔﺘﻢ22ﺳﺎﻟﻤﻪ ﻭ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯼ ﺑﺮﻕ ﻫﻤﻮﻥ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻫﻢ.ﺻﺪﺍﻡ ﮐﻠﻔﺖ ﺑﻮﺩ ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺻﻼ ﺷﮏ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩ.ﻫﺮﺷﺐ ﺗﺎ ﺩﯾﺮ ﻭﻗﺖ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﺳﮑﺴﯽ ﻣﯿﺰﺩﯾﻢ ﻭ ﻟﺬﺕ ﻣﯿﺒﺮﺩﻡ.ﺧﯿﻠﯽ ﭘﺎﯾﻪ ﺑﻮﺩ.ﺩﺭﻭﻏﻬﺎﯾﯽ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻬﺶ ﺧﻮﺩﻡ ﺷﺎﺥ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩﻡ.ﺣﺘﯽ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﺨﻮﺍﻣﺶ.ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ.ﺧﻮﻧﺸﻮﻥ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ،ﻣﻦ ﺍﻫﻞ ﺭﻭﺩﻫﻦ ﺑﻮﺩﻡ.ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺭﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﺟﻠﻮ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ.ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﻧﺸﺴﺖ ﺗﻮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻭ ﺑﻬﻢ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ.

ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺳﮑﺘﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ.ﺑﺎ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻟﺮﺯﯼ ﻣﺤﺴﻮﺱ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻡ.ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺍﺵ ﻣﺘﻮﺳﻂ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﻟﺒﺎﺱ ﭘﻮﺷﯿﺪﻧﺶ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺰﺭﮔﻬﺎ ﺑﻮﺩ.ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺑﻮﺩ ﻭﺿﻊ ﻣﺎﻟﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﺪﺍﺭﻥ.ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺮﺩﻣﺶ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﺁﺏ ﻣﻌﺪﻧﯽ ﺩﻣﺎﻭﻧﺪ ﻭ ﺑﺎﻫﻢ ﮐﻠﯽ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﯾﻢ.ﺩﯾﮕﻪ ﺩﯾﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﺳﻮﻧﺪﻣﺶ ﺍﯾﺴﺘﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ.ﻭ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ.ﺗﻮ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﻫﻤﺶ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﻬﺎ ﻭ ﺩﺭﻭﻏﻬﺎﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺣﻤﻖ ﺑﻮﺩﻡ.ﭼﻨﺪ ﺷﺐ ﺑﻌﺪ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﯿﺎﺩ ﻭ ﻣﻨﻮ ﺑﺒﯿﻨﻪ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺎﻫﻢ ﺳﮑﺲ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ.ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ ﻓﺮﺩﺍ ﭘﺎﯾﺪ ﭘﺮﺩﻣﻮ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﻨﯽ.ﻃﻔﻠﮏ ﺑﺎﻭﺭﺵ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﺨﻮﺍﻣﺶ.ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺤﺶ ﮐﻠﯿﺪ ﺑﺎﻍ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺭﻭ ﺍﺯﺵ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﺶ ﻧﺴﺮﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺍﻭﻧﺠﺎ.ﺩﻭﺳﺘﻢ ﯾﻪ ﺁﻻﭼﯿﻖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺗﺨﺖ ﭼﻮﺑﯽ ﮐﻪ ﯾﻪ ﻣﻮﮐﺖ ﮐﺜﯿﻒ ﺭﻭﺵ ﭘﻬﻦ ﺑﻮﺩ.ﻭﻟﯽ ﻫﻤﻮﻥ ﻫﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻦ ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ.ﺷﺐ ﻗﺒﻠﺶ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺣﻤﻮﻡ ﻭ ﻫﻤﻪ ﯼ ﭘﺸﻤﺎﻣﻮ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ.ﯾﻪ ﺩﻭﺭﯼ ﺗﻮ ﺑﺎﻍ ﺯﺩﯾﻢ ﺑﻌﺪﺵ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ ﺭﻭ ﺗﺨﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﯾﻢ.ﮔﻔﺘﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﯿﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﻐﻠﻢ؟ﺍﻭﻧﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﺣﺮﻓﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ.ﺩﺳﺘﻤﻮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺭﻭ ﺳﺮﺵ ﻭ ﻧﻮﺍﺯﺷﺶ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ.ﮔﻔﺘﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﻣﺎﻧﺘﻮﺕ ﺭﻭ ﺩﺭﺑﯿﺎﺭﯼ ﺍﻭﻧﻢ ﮔﻔﺖ ﺁﺭﻩ ﻭ ﭘﺎﺷﺪ ﻭ ﻣﺎﻧﺘﻮﺵ ﺭﻭ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪ.ﮔﻔﺘﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﻮﺳﺖ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺍﻭﻧﻢ ﭼﺸﻤﺎﺷﻮ ﺑﺴﺖ ﻭ ﺳﺮﺷﻮ ﺁﻭﺭﺩ ﺟﻠﻮ ﺻﻮﺭﺗﻢ ﻭ ﻟﺒﺎﻣﻮﻥ ﺑﻪ ﻫﻢ ﮔﺮﻩ ﺧﻮﺭﺩ.ﻣﻘﻨﻌﺸﻮ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﻣﺜﻞ ﻓﯿﻠﻤﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﻟﯿﺴﯿﺪﻥ ﮔﻮﺵ ﻭ ﮔﺮﺩﻧﺶ.ﯾﻪ ﺗﯽ ﺷﺮﺕ ﺁﺑﯽ ﺗﻨﺶ ﺑﻮﺩ.ﺍﺯﺵ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺩﺭﺵ ﺑﯿﺎﺭﻩ.ﺩﺭﺵ ﺁﻭﺭﺩ.ﯾﻪ ﺳﻮﺗﯿﻦ ﮐﺮﻡ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺳﻮﺗﯿﻨﺸﻮ ﺑﻪ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺧﻮﺍﺑﻮﻧﺪﻣﺶ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﻟﯿﺴﯿﺪﻥ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎﺵ.ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺑﻪ ﻧﺎﻓﺶ ﻭ ﺯﺑﻮﻧﻤﻮ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﻧﺎﻓﺶ ﻭ ﻣﯿﭽﺮﺧﻮﻧﺪﻡ.ﻓﻘﻂ ﭼﺸﻤﺎﺷﻮ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺍﺷﺖ ﻟﺬﺕ ﻣﯿﺒﺮﺩ.ﻭﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﻟﺬﺗﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ.ﭘﺎ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻭ ﺷﻮﺭﺗﻤﻮ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﺍﺯﺵ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺮﺍﻡ ﺳﺎﮎ ﺑﺰﻧﻪ ﻭﻟﯽ ﺍﻭﻥ ﺑﺮﺧﻼﻑ ﻗﻮﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﯾﻨﮑﺎﺭﻭ ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺧﻮﺷﻢ ﻧﻤﯿﺎﺩ.ﺣﺎﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ.

ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻭ ﺷﻮﺭﺗﺸﻮ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﭘﺎﯾﯿﻦ.ﻭﺍﯼ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﮐﺲ ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ.ﻭﻟﯽ ﺳﯿﺎﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﻭﺵ ﺩﻭﻥ ﺩﻭﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﻓﯿﻠﻤﻬﺎ ﻧﺒﻮﺩ.ﺁﻭﺭﺩﻣﺶ ﺟﻠﻮ ﺗﺨﺖ ﻭ ﺳﺮﻩ ﮐﯿﺮﻣﻮ ﻭﺳﻂ ﭼﺎﮎ ﮐﻮﺳﺶ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪﻡ.ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ ﺭﺿﺎ ﺑﮑﻦ ﺗﻮ ﻭ ﭘﺮﺩﻣﻮ ﺑﺰﻥ.ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻡ،ﯾﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﺫﻫﻨﻢ ﺭﺳﯿﺪ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻮ ﺍﺯﻡ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ؟ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﻢ ﯾﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺻﻼ ﭘﺮﺩﻩ ﻧﺪﺍﺭﻩ.ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﺴﺮﯾﻦ ﺗﻮ ﭘﺮﺩﻩ ﺩﺍﺭﯼ ﺩﯾﮕﻪ؟ﯾﻬﻮ ﺍﺯ ﺟﺎ ﭘﺮﯾﺪ ﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ ﮐﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﺩﺍﺭﯼ؟ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﻣﻦ ﺟﻨﺪﻩ ﺍﻡ؟ﻭ ﭘﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻟﺒﺎﺳﺎﺷﻮ ﺑﭙﻮﺷﻪ.ﮐﻠﯽ ﺍﻟﺘﻤﺎﺳﺶ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺭﺍﺿﯽ ﺷﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪ ﮔﻔﺖ ﺑﮑﻦ ﺗﻮ ﮐﺴﻢ ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺯﻭﺩﻩ.ﺧﻼﺻﻪ ﻫﺮﺟﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﻃﻔﺮﻩ ﺭﻓﺘﻢ.ﮔﻔﺘﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺬﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﮐﻮﻧﺖ.ﺍﻭﻧﻢ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺳﮕﯽ ﻧﺸﺴﺖ.ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﮐﺴﺶ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﺁﺑﻢ ﻣﯿﻮﻣﺪ.ﺳﺮﻩ ﮐﯿﺮﻣﻮ ﯾﻪ ﺗﻒ ﺯﺩﻡ ﻭ ﮐﻼﻫﮑﺸﻮ ﻓﺮﻭ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﮐﻮﻧﺶ ﻫﻨﻮﺯ ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻧﮕﺬﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺁﺑﻢ ﻓﻮﺭﺍﻥ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ.ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺖ ﺁﺑﺖ ﺍﻭﻣﺪ؟؟ﮔﻔﺘﻢ ﺁﺭﻩ.ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻠﯽ ﻓﺤﺶ ﺩﺍﺩﻡ.ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﺯﻭﺩ ﺍﻧﺰﺍﻟﯿﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺟﻠﻖ ﺯﺩﻧﻪ.ﺭﻓﺘﻢ ﻟﺒﺎﺱ ﺑﭙﻮﺷﻢ ﮐﻪ ﮔﻔﺖ ﮐﺠﺎ؟ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻨﻮ ﻫﻢ ﺍﺭﺿﺎ ﮐﻨﯽ.ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭘﻮﺷﯿﺪﻥ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﻭ ﭘﺎﻫﺎﺷﻮ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺯﺑﻮﻧﻤﻮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﻻ ﮐﺴﺶ ﻭ ﻣﯿﻠﯿﺴﯿﺪﻡ ﺑﺮﺍﺵ.ﯾﻪ ﻣﺰﻩ ﯼ ﺗﺮﺵ ﻭ ﺑﺪﯼ ﻣﯿﺪﺍﺩ.ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﻟﯿﺴﯿﺪﻡ ﻭ ﺯﺑﻮﻥ ﺯﺩﻡ ﮐﻪ ﺁﻫﯽ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺍﺭﺿﺎ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯﻡ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﺮﻡ ﺗﻮ ﺑﻐﻠﺶ.ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪﺑﺎﺭ ﻟﺐ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ.ﭘﺎ ﺷﺪﯾﻢ ﻟﺒﺎﺱ ﭘﻮﺷﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﺑﺮﺩﻣﺶ ﺍﯾﺴﺘﮕﺎﻩ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﭘﯿﺎﺩﺵ ﮐﺮﺩﻡ.ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺑﻮﺳﻪ ﺍﺯﻡ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩ.ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺷﺪﻡ،ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺭﻓﺖ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺗﻮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ.ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺳﮑﺲ ﻟﺬﺕ ﺑﺨﺶ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﺎ ﺑﺎﺷﻪ،ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﯿﭻ ﺟﺎﺵ ﻟﺬﺕ ﻧﺒﺮﺩﻡ.ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺳﮑﺲ ﻧﺼﻔﻪ ﻭ ﻧﯿﻤﻤﻮﻥ ﺑﻮﺩ.ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﮐﻞ ﺫﻫﻨﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺳﮑﺲ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺖ.ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺴﺮﯾﻦ ﺭﺳﯿﺪ ﺧﻮﻧﺸﻮﻥ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﺩﺍﺩ ﻭﻟﯽ ﺟﻮﺍﺑﺸﻮ ﻧﺪﺍﺩﻡ ﻭ ﮔﻮﺷﯿﻤﻮ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻭ ﺧﻄﻤﻮ ﻋﻮﺽ ﮐﺮﺩﻡ.ﻣﺜﻞ ﺳﮓ ﭘﺸﯿﻤﻮﻥ ﺑﻮﺩﻡ.ﺩﯾﮕﻪ ﺟﻠﻖ ﺯﺩﻥ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﮐﻨﺎﺭ.ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭼﺴﺒﯿﺪﻡ ﺑﻪ ﺩﺭﺱ.ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻗﻀﯿﻪ ﻫﻢ ﺑﺎ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﺩﻡ.ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ،ﺣﺎﻻ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﻓﻘﻂ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﯾﮑﯽ ﺳﮑﺲ ﮐﻨﻪ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﻩ،ﻧﻪ ﻫﺮﮐﺴﯽ.ﺍﻻﻥ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺎ ﮔﻮﺷﯽ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺭﻭ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻢ ﯾﻪ ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﻭﺍﺳﺘﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺭﻭ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻢ. ﺳﺮﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﭘﯿﺮﻭﺯ ﺑﺎﺷﯿﺪ.
نوشته: رضا
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
میهمان
 
من اسمم فرشیده و 22سالمه
خودم که نمیتونم بگم ولی میون همه دوستا و بچه محلها از لحاظ قشنگی بگی و نگی معروفم . البته خودتون باید ببینید تا حرفمو قبول کنید.از دوره ابتدایی که تو محله فلاح بودم تا الان همیشه چشم همه جور آدم دنبالم بوده حالا یا با غرض یا بی غرض .تو دوران دبیرستان اکثر پسرا که یه جورایی حشری بودن باهام رفیق میشدن و جالب اینجاست که طرفدار زیاد داشتم میخوام بگم که نزدیک به 30مورد از انواع و اقسام سکس داشتم . البته من اول با همجنسام رابطه نداشتم و با دخترای محل و فامیل یه نمه ارتباط داشتم تا سن تقریبا 14 یا 15 سالگی که مورد توجه پسرای دبیرستانی قرار گرفتم .پسرایی که یواش یواش به سن شهوت میرسیدن ولی نمیتونستن خودشونو ارضا کنن و از جلق زدن هم شاید خسته شده بودن .توجهشون به من جلب میشد البته خوب من بره اونا بهتر از هیچ بودم .اولین کسی که خیلی راحت با من رابطه برقرار کرد یه پسره به اسم فرهاد بود که همش دنبال دخترا و زنای خوشگل بود ولی نمیتونست خودشو خالی کنه . فرهاد اولین روزی که منو دید من از چشماش شهوتو خوندم خیلی راحت اومد تو کلاس کنارم نشست و شروع کرد باهام احوالپرسی .به بهونه های مختلف بساط رفاقت و چید و آروم اروم بحث کس و کون و دادن وکردن و .. پیش کشید منم منظورشو فهمیده بودم ولی هم میترسیدم و هم نمیخواستم زود خودمو لو بدم و وارد این جور کارا بشم . چون یه کمی هم از آبروم میترسیدم .ولی نمیدونم چرا آروم آروم رام شدم بعد از یه مدت خود به خود دنبالش میگشتم اونم از اینکه من بهش وابسته شده بودم خوشحال بود و بساط خیلی کارها رو اماده میکرد . تا اینکه ....

یه روز بهم گفت که جشن تولد یکی از دوستاشه و از منم دعوت کردن که برم تو جشنشون . من بدون اینکه فکر کنم که خوب اونا منو از کجا شناختن و منو دعوت کردن و علت دعوتشون چیه در حالی که به ذهن هر کله پوکی میرسه که علتش چیه از این که به یه پارتی دعوت شدم احساس بزرگی و غرور کردم . اون موقع فکر کنم که 15 یا 16 سال داشتم .165 سانت قدم بود و کل بدنم دریغ از یک عدد مو به غیر از دور بر کیرم که البته پشم خیلی نرم و بور .البته ما خونوادگی کم مو هستیم ولی من از همه بی مو ترم .همین الانش هم بدنم نسبتا کم مو هستش . تازه پائیز شروع شده بود و لباسهامون هنوز تابستونی بود . بهم گفت فرشید جون چون تو تو مهمونی غریبی لطف کن ابروی منو حفظ کن و با کلاس بیا تو جشن . منم ظاهرا از همه جا بی خبر تا جایی که میتونستم به خودم رسیدم . حموم ، ادکلن ،کرم ، لباس و کفش ...موهای لخت و طلایی رو هم مرتب کردمو راه افتادم.
کجا؟ خیابون بهبودی سمت خیابون آزادی ... حالا ادرس بماند
خونه ویلایی 140 یا 150 متری تمیز و خلوت توی یه کوچه خلوت
قرارمون با فرهاد سر کوچه مورد نظر . چون من غریبه بودم تنهایی خجالت میکشیدم . سر ساعت رسیدم سر کوچه .. فرهاد منتظرم بود . بعد از سلام و احوالپرسی به سمت خونه راه افتادیم . فرها زنگ زد . چند دقیقه بعد یه پسره اومد دم در . رکابی تنش بود بدن خوش نقش و خوش هیکلی داشت نمیدونم چرا چشمم دنبال بدنش چرخید . با دیدن من وفرهاد دعوت کردمون تو خونه . ما هم رفتیم داخل . فزهاد پرسید سعید همه اومدن ؟ گفت شما از همه دیتر اومدید. همه منتظرتونن . هنوز از پشت سر دنبال هیکل قشنگش بودم که رسیدیم دم در اتاق . گفتم فرهاد من اولین دفعمه خجالت میکشم . فرهاد گفت : خجالت چیه بیا تو بابا .رفتیم تو ... بله همه چی به راه بود انواع اقسام خوردنی و دیدنی و حال کردنی به غیر از فرهاد و سعید 3 تا پسر دیگه بودن که بعدا فهمیدم اسماشون مجید و بهنام و قاسم بود . رفتم تو همشون بلند شدند و باهشون سلام علیک کردم . صدای نوارشون تو فضای اتاق خیلی ملایم می پیچید . به نظرم جمع با حال و اهل حالی بودن یه تلویزیون و ویدئو هم روبروشون بود ولی خاموش .وقتی که دیگه نشستم بهنام برام ویسکی تعارف زد ولی من دفعه اولم بود و نتونستم بخورم . جشن تولد بهنام بود .یه پسر فکر کنم 2 یا 3 سال از من بزرگتر بود . خیلی خوشگل و قشنگ بود . همشون با رکابی بودن و خود بهنام هم با یه شلوارک متمایل به شورت بود . شروع کردن به حرف زدن و تعریف کردن خاطره که یواش یواش به حرفای سکس و دوست دختربازی و ... رسید . بهنام رو به فزهاد کرد گفت فرهاد جون فرشید ناراحت نمیشه اگه بریم تو نخ فیلم؟ فرهاد گفت نه بابا فرشید جون اهل حاله . بعدش دستمو گرفت و بوسم کرد . یواشکی گفت ناراحت که نمیشی؟ منم بره اینکه کلاس کارو پایین نیارم بلند گفتم نه بابا راحت باشید . بعد یه فیلم نیمه گذاشتن . قبلا فیلم دیده بودم ولی نه به این راحتی که همه جمع یه حال وهوا داشته باشن .کمی که از فیلم گذشت یواش یواش نقدها شروع شد ...
بابا عجب کوسیه ... چه تحملی داره ... لامصب داره پاره میشه ... چه حالی میکنه .... ولی من فکر میکنم زنه بیشتر از مرده حال میکنه ... خوش به حال مرده ... عجب کیریه ... عجب ... وای ... اخ ......
کم کم دیدم کیرم داره راست میشه . با هر فشار کیر مرده کیر من راست تر میشد . یه نیگاه کردم دیدم بابا همشون راست کردن دارن و دستاشون رو کیرشونه و دارن کیراشونو میمالن . کیر منم مثل سنگ شده بود. تو این فکر بودم چی میشد همین الان یه سکس داشتم .فیلم به جاهای حساسش میرسد .یه جا بود که سه تا مرد افتاده بودن به جون یه زنه . کیرا زیر شورتامون داشت میترکید . انگار همه منتظر یه بهونه بودن که کیراشونو نجات بدن . یه دفعه بهنام گفت بچه ها اونیکه از کون میکنه عجب کیری داره .خوشبحال زنه چه حالی میکنه . کاش کیر منم به همین بزرگی بود . سعید پرسید مگه نیست ؟ مال من از اونم بزرگتره .بهنام که انگار منتظر فرصت بود گفت نه 1 سانت از اون کوچیکتره . سعید گفت ولی مال بزرگتر از اونه . بهنام گفت : سعید میشه ببینمش ؟ سعید گفت بابا زشته . بهنام گفت بابا زشت چیه ؟ همه خودمونین . بعدش سعید گفت باشه ولی بچه ها منو ببخشید . بعدش شلوارکشو درآورد و شورتشو یک کم کشید پائین . ووووووووااااییییی عجب کیری داشت . بهنام گفت سعید عجب کیری داری .... بعد جلو رفتش و کیر سعید و بادستش گرفتو وراندازش کرد و گفت سعید خوش به حال دختری که زن تو میشه ..عجب لیسیدنیه ... میشه ببوسمش ؟ سعید که فکر کنم حالا کیرش عین سنگ شده بود گفت اخه .... بهنام گفت اخه چیه ؟ فقط یه دفعه . بعد نشست جلوی پای سعید و سر کیرش و لیس زدو و گرفت تو دهنش ... من دیگه داشتم کلافه میشدم . اولین برنامه سکس رو میدیدم داشتم میمردم بره یه سکس شدید ولی خجالت میکشیدم . فرهاد مثل اینکه متوجه فکر من شده باشه همونطور که کنارم نشسته بود دستشو گذاشت زیر سرم و با یه دست دیگش دکمه پیزنمو باز کرد و نوک سینم رو مالید . یه دفعه لذت خیلی خیلی خوبی بهم دست داد . فرهاد گفت بچه ها شما شاید کیر کلفتی داشته باشید و بدنتون هم مثل بدن فرشید قشنگ هست ؟ یه دفعه دیدم همه برگشتن و به بدنم نیگاه کردن .
قاسم گفت : بابا عجب بدن بی مو و سفیدیه ؟ بهنام هم گفت بابا تا حالا کجا بودی ؟ بعدش اومد جلو و گفت خوب چرا اینطوری ؟ خوب پیرنتو دربیار دیگه . گفتم بابا زشته . حرفم تموم نشده بود که فرهاد گفت بچه ها فرشید شوخی میکنه .. بعد خودش پیرنمو دراورد و با زبونش نوک سینمو لیس زد . بهنام اومد جلو صورتشو گذاشت لای پاهام و مالید روی کیرم .سعید هم که لخت لخت بود اومد کنارم و کیرشو مالید به بدنم . کم کم دیدم داره کیرشو میاره به طرف صورتم و دهنم . البته من اولین دفعم بود و بدم نمیومد که سکس کنم ولی تا حالا کیر تو دهنم نرفته بود . حالا دیگه کیر سعید روی لبام بود . دهنمو باز کردمو و کیر سعیدو گرفتم تو دهنم . یه مزه خاصی داشت ولی خیلی حال میداد .شروع کرد عقب جلو کردن کیرش تو دهنم . فکرم تو ساک زدن بود که دیدم بابا بهنام هم کمربند وزیپ شلوارمو باز کرده و کیرمو داره میبوسه . امگار داشتم خواب میدیم از لذت داشتم میمردم تازه فهمیدم زنها و دخترای تو فیلم چه لذتی میبرن . سعید پاهاشو گذاشت دو طرفمو تقریبا تا تخماش کرد تو دهنم . از پائین هم بهنام داشت هی از کیرم و دور و برش تعریف میکردو و ساک میزد .کم کم داشتم به اوج لذت میرسیدم احساس کردم داره آبم میاد . گفتم بچه ها دیگه بسه . سعید و فرهاد مثل اینکه فهمیده بودن داره آبم میاد و بره اینکه این موقعیتو از دست ندن گفتن بچه ها خسته شدیم یه کم استراحت کنیم بعد همشون نشستن رو کاناپه و شروع کردن به حرف زدن در مورد من . دیدم بابا همه لخت شدن و حتی قاسم هم که تا حالا از خبری نبود داره کیرشو میماله . یه کم به حال عادی که برگشتم سعید همونطور که کنارم نشسته بود گفت فرشید تو عجب بدنی داری ... حتی یه دونه مو هم نداره . تو به درد فیلمای سکس و همجنس بازی میخوری . بعدش گفت ببینم کونتم همینطوره ؟ گفتم کل بدنم اینجوره . اونم گفت برگرد ببینم و بدنمو برگردوند و به باسنام نیگاه کرد و گفت بابا تو محشری ... بواب ببینم . دمر خوابیدم و اونم با دستاش باسنامو از هم باز کرد و گفت عجب سوراخی داری . ببینم تا حالا سوراخ کونت فشار سر کیرو احساس کرده ؟ گفتم نه . گفت دوست داری یا نه . گفتم نه بابا درد داره . گفت : نترس نمیذارم دردت بیاد . اروم اروم فشار میدم .باشه ؟ خیلی دوست داشتم یه کیر کلفت تو کونم بره به همین خاطر گفتم اگه دردم نیاد باشه. اونم که منتظر فرصت بود گفت : تو باید خودو شل کنی دیگه هیچ دردی رو حس نمیکنی تازه خیلی هم لذت میبری . بعد سرشو اورد دم سوراخ کونمو تفشو ریخت روی سوراخم به کیر خودشم تف زدو گذاشت دم سوراخ کونم و مالید در سوراخم و از پایینم بهنام داشت با کیرم ور میرفت . سعید نقطه ضعف منو روی نوک سینه هام فهمیده بود شروع کرد به مالیدن نوک سینه هام . حالا دیگه من انقدر حال میکردم که احساس درد روی سوراخ کونم از یادم رفته بود . یه دفعه یه احساس سوزش کردم و دیگه دردی نداشت . سعید گفت دیدی تموم شد از این به بعد دیگه دردی نداره . بعد شروع کرد به فشار دادن کیرش تو کونم . اونطرف هم فرهاد و قاسم داشتن کیر همدیگرو ساک میزدن . حالا از سعید فقط صدای اخ و اوف میومد . عجب لذتی داشت . کون دادنم هم یه عالمی داره که اگه ندی نمیفهمی . بهنام هم یه کم کیرمو ساک میزد و یک کم کیرشو میکرد تو دهنم . بهنام همینطور که کیرش تو دهنم بود یه دفعه گفت آآآآییییِِِِِیییییی بعدش کیرشو از دهنم کشید بیرون و آبش که به شدت بیرون میپاشید و ریخت رو یه روزنامه . سعید هنوز داشت تو کونم میذاشت و عقب جلو میکیرد . گفت خسته که نشدی؟
گفتم نه اونم گفت باشه خیلی خوبه بعدش فرهاد و صدا کرد و گفت که فرهاد بیاد . بعد آروم آروم کشید بیرون و فرهاد خوابید پشتم . و کیرشو اروم کرد تو کونم . چون کونم گشاد شده بود دیگه دردی نداشتم و فقط حال میکردم . سعید یه گوشه ای نشست و با کیرش ور رفت تا نخوابه ولی اب فرهاد 5 دقیقه نشد که اومد و اونم کشید بیرونو ریخت رو روزنامه . دوباره سعید اومد جلو .نمیدونم چرا از کون دادن به سعید خوشم میومد .خیلی با حال و لذت میکرد و خشن نبود . ایندفعه منو طاق باز خوابوندو پاهامو تا کرد از جلو تا تخماش کرد تو کونم ایندفعه لباشو کذاشت رو لبام و همینطور که بهم فشار میداد کل دهنمو گرفت تو دهنش . بعد با زبونش نوک سینه هامو میلیسد . من دیونه این کار بودم . هنوز هم اینطوری هستم . تازه فهمیده بودم چرا سعید باحال تر از همشونه و دادن به اون بهتر از دیگرونه . چون اون میخواست حال کنه نه اینکه خودشو ارضاکنه به همین خاطر تا اونجائیکه میتونست نمیذاشت ابش بیاد و فقط به فکر حال کردن با کردنم نبود بلکه اون داشت با من حال میکرد و همجنسبازی میکرد . نمیدونم شاید 1 ساعت با من حال کرد از دهنم و کونم و سینه هام گرفته تا دهن و لبام حتی زیر بغلم که مثل اینه سفید بود و همچین میلیسید که آدم از حال میرفت . اون قصدش کردن من نبود بلکه حال کردن و حال دادن بود . اون منو میکرد و باهام حال میکرد ولی در اصل داشت به من حال میداد چون فهمیده بود که من از پسرا و همجنسام بیشتر خوشم میاد به همین خاطر نمیذاشت ابش بیاد ولی دیگه هم من خسته شده بودم و هم اون . یه کم اروم شد و لباشو نزدیک لبام کرد و گفت تو یه چیز دیگه ای ... خیلی دوستت دارم . ما دو تا میتونیم رفیقای خوبی بره هم باشیم مگه نه ؟ منم که خیلی ازش خوشم اومده بود آروم گفتم منم خیلی دوستت دارم توی عمرم اینقدر لذت نبرده بوده کاش زودتر از اینا میدیدمت . بعدش لبامو چسبوندم به لباش و اوم محکم لبامو بوسید و آروم گفت داره ابم میاد بریزم بیرون ؟ گفتم نه حیفه بریز تو کونم اونم از این حرفم خیلی خوشحال شد و گفت من دوست ندارم فقط من حال کنم تو هم باید لذت ببری و خالی بشی پس بلند شو برو دستاتو بذار روی کاناپه قمبل کن منم همین کارو کردم . خیلی ازش خوشم اومده بود . اومد پشتم و دوباره کرد تو کونم . دیه دستشو گذاشت روی شونمو با یه دستش کیرمو گرفت و شروع کرد به مالیدن به حالت جلق . همینطور که تند و تند منو میکرد کیر منم تند تند میمالید . یواش یواش شدت کردنش خیلی زیاد شد احساس کردم داره ابم میاد . که یه دفعه ابم اومد تو همین لحظه احساس کردم اونم داره ارضا میشه . موقعی که داشت ابش میومد داشت پارم میکرد . میخواست کلا بره تو کونم . یه دفعه احساس کردم توی کونم گرم شد و سعید هم شل شد و چند ثانیه ای بعد ولوشد روی کاناپه منم که آبم اومده بود افتادم روی زمین . حالا هرکدوم از بچه ها یه گوشه ای افتاده بودن . لخت مادرزاد . دیگه کسی حرف نمیزد و همه بی حال بودن . یواش یواش یه کم که سر حال اومدیم بلند شدیمو لباسامونو پوشیدیم . یه کم میوه و چای خوردیم منم با فرهاد برگشتیم خونمون . ولی من چند مرتبه دیگه با سعید هم تو خونشون و هم تو خونمون و هم تو حموم نمره با هم سکس داشتیم . اون اولین سکسم بود که هیچ وقت فراموشش نمیکنم و البته به عنوان بهترین خاطره سکسی . کل سکسم با سعید شاید 10 مرتبه باشه . با بچه های دیگه هم سکس داشتم که اگه مایل باشید براتون
     
  
مرد

 
بهترین و شیرین ترین کونی که دادم
سال سوم راهنمایی بودم،از اونجایی که پسر خوشگل و سفیدو بی مو و تپلی بودم همه همکلاسیام با چشم بد نگام میکردن و همه تو کف این ک ترتیبمو بدن مونده بودن،علی الخصوص گردن کلفتهای مدرسمون که خیلی اذیتم می کردند،مدام به بهانه های مختلف دستمالیم می کردن و انگلکم می کردند،
من هم که ازاین کارشون بدم میومد و از خجالت هم تو خونه نمی تونستم بگم،اکثرأ باهاشون درگیر می شدم و ی کتک مفصل می خوردم،
ی روز سر همین مو ضوع با یکی از هم کلاسیام گلاویز شده بودم،که یهو ابراهیم پسر عمم،که تا اون موقع باهم صمیمی نبودیم،سر رسید و ازم طرفداری کردو یک گوش مالی حسابی به هم کلاسیم دادیم،من و ابراهیم هم سن بودیم،ولی به خاطر اینکه ی سال رفوزه شده بود،یه کلاس از من پایین تر یعنی دوم راهنمایی بود،
ازاون روز به بعد من وابراهیم باهم صمیمی ترشدیم،چون فامیل هم بودیم رفت و امدمون به خونه هم بیشتر شد،خیلی وقتا شبا تو خونه هم می موندیم .باهم درسامونا می خوندیم تااینکه فصل امتحانات شد و امتحاناتمون هم تموم شد،دیگه من و ابراهیم خیلی روزها باهم بودیم و بیشتر صمیمی شده بودیم...
ازاونجایی که ما ساکن یکی از روستاهای شمال شرقی کشور هستیم،شغل اکثر اهالی دامداری هست و اکثر دانش اوموزان بعد از اتمام مدارس به کمک پدرشان به دامداری می پردازند.
ابراهیم هم پس از مدرسه به دامداری مشغول شدو به صحرا می رفت کمتر می تونستیم همدیگه را ببینیم،
ما هم دامداری داشتیم ولی من از اینکار متنفر بودم،تابستونارو ترجیح میدادم تو مغازه کار کنم
یه روز ابراهیم غروب اومد پیشم خونمونو به بابام گفت که من هم دامهامونا همراه ابراهیم ببرم صحراو کمک حال بابام باشم،من اول راضی نمی شدم ولی ابراهیم اونقدر اصرارکرد که راضی شدم و از فردا قرار شد باهم بریم صحرا.
صبح زود به همراه دام رفتیم به طرف صحرا،تو ی تپه دنبال گوسفندا بودیم،متوجه شدم ابراهیم هی خودشو می مالونه به من،معلوم بود بدجور واسم راست کرده،منم به روش نمی اوردم،نزدیکای ساعت 9بود نشستیم واسه چای،یک دفعه شروع به صحبت کردن سکسی کردوکیرشو می مالوند و از عشق بازیهای برادرش با خانمش که تازه عروسی کرده بودند می گفت و از دید زدنهای شبانه،که چه جوری باهم سکس می کنندو چه جوری داداشش زن داداششو از کون می کنه...
من که مجذوب صحبتهای سکسی ابراهیم شده بودم،یهو به خودم اومدم دیدم که منم سیخ کردمو دارم کیرمو می مالونم،ابراهیم بهم نزدیک شد و دستشو برد به کیرمو شروع کرد به مالوندن کیرم و دوباره از زنداداشش گفت و حال کردناشون،تابستون بودو هواگرم،منم فقط یه شلوار کشی پوشیده بودم،یهو ابراهیم دستشو برد تو شلوارمو کیرمو گرفت،گفت دوست داری باهم حال کنیم،دهانش نزدیک گردنم بود وگرمی نفسهاش داشت حشری ترم می کرد،اولش قبول نکردم ولی اونقدر اسرار کرد که راضی شدم از رو شلوار یه خورده حال کنیم،خودشو از پشت چسبوند بهم،کیرشو می تونستم حس کنم،یواش یواش خوشم،می اومد که ابراهیم رفت عقب و گفت اینجوری حال نمیده،بیا لا اقل لا پایی یه حالی کنیم،منم که حشرم زده بود بالا،رفتیم پشت ی بوته خار،دراز کشییدم شلوارمو داد پایین،لای کونم از عرق خیس شده بود،کیرشو کذاشت لاپام نرمی سر کیرش که با سوراخم برخورد می کرد،دلم هری می ریخت،داشت خوشم میومد،دوست داشتم کیرشو تو کونم جا کنه،سوراخ کونم خیس خیس شده بود،ابراهیم که دید حشرم حسابی زده بالا،گفت بزارم تو...
منم با تکان سرم رضایت دادم،از روم پا شد باتف سوراخمو لیز کردو یه کم با انگشتش با سوراخم بازی کردو سر کیرشو آروم گذاشت تو کونم،درد شدیدی توام با لذت دور کونمو فرا گرفت،با یک حرکت کیرشو از کونم بیرون کردم،ولی لذتش بیشتر از دردش بود...،
ابراهیم یه کم کونمو مالوندو گفت ایندفعه به صورت سجده بمون،قول میدم دیگه دردت،نیاد منم که خوشم اومده بود،کونمو قنبل کردم جلوش،بازم با تف کونمو لیز کرد،با انگشتش سوراخ کونمو یه خورده کشاد کردوایندفعه با یه تبهر خاص،با دو انگشتش گردن کیرشو کرفت و سر کیرشو آروم تا ختنه گاه فرو کرد تو کونم،دوباره درد خفیفی دور کونمو احاطه کرد،شدتش از قبلی کمتر بودولذتش بیشتر،چند ثانیه مکث کرد تا دردش فروکش کنه،کیرشو درآورد و از دوباره با اون شگردش کرد تو کونم،اینبار کیرش تا گردن رفت داخل،سفتی کیرشو با حلقه کونم حس می کردم،لذت عجیبی سراسر بدنمو فرا گرفته بود،یه کم که عقب جلو کرد کیرش قشنگ تو کونم جا باز کرده بودو درد جاشو داده بود به لذت،
شروع کرد به تلمبه زدن با یه دستش هم واسم جلق میزد،کیرم داشت از جا کنده میشد،یه دفعه احساس کردم کیر ابراهیم تو کونم سفت تر شدو آب کیرشو کامل خالی کرد تو کونم...
خیلی حال داد ابراهیم ی کیر قلمی و دراز داشت مخصوص کون کردن.
بعد از اون هم چندبار هم با ابراهیم سکس داشتم،که هنوزم مزش تو دهنم مونده،پاییز اون سال دیگه ما از اونجا رفتیم و کمتر ابراهیمو میدیدم و دیگه هیچ وقت فرصت نشد که بازم ی کونی از عذا در آرم.
الان دیگه اون ازدواج کرده و منم تو حسرت کیر خوشگلش موندم،
منم الان تو یکی از دانشگاههای تهران دانشجو هستم....

نوشته: شایان
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
گی با هم خوابگاهی ناز

سلام به همه .من روزبه ام الان 19 سالمه.داستانی که میخوام براتون تعریف کنم برمیگرده به یک سال پیش یعنی من پیش دانشگاهی بودم.من تو یه مدرسه شبانه روزی درس می خونم.اون سال موقتا تقریبا 3-4 ماه بچه های سال سوم تو خوابگاه ما بودن چون خوابگاه کم اومده بود.یه پسری بود که همه خیلی ازش خوششون میومد ولی زیاد به قول معروف پا نمیداد.قد متوسط داشت تپل و سفید بود.اسمش فرشید بود.از بچه ها هم شنیدم خیلی نرم بود.من از اخلاقش خوشم نمیومد.تو خوابگاه تخت من و این کنار هم بود.منم واقعیتش جوری بودم که اینجور پسرا رو جذب میکردم چون منم اندام خوبی دارم و میشه گفت نرمم ولی لاغر و یه کمی هم مودار.دوستام میگفتن زنتو آخر ما باید بکنیم!چون تو فقط جور میکنی، نمیکنی!!!



خلاصه...اخساس میکردم خیلی یهم توجه میکنه و دوست داره بهش توجه کنم....یه شب دیر اومد خوابگاه که فکر کرد من خوابم ولی بیدار بودم.اومد و آروم چندبار بوسم کرد و رفت خوابید.اون شب گذشت...من شب بعدش رفتم بالا سرش و گفتم دیشب بیدار بودم و متوجه کارات شدم.اونم گفت تورو خدا به کسی نگو منم گفتم باشه که گفت من خیلی دوست دارم.من هیچی نگفتم.اون شب کنارش دراز کشیدم و اونم هی بوسم میکرد و منم بوسش میکردم.صورت صاف و بی مویی داشت.دستامون تو دستای هم بود و نوازش میکردیم.صورت منو نوازش میکرد خلاصه بگم با هم لاس میزدیم!!!اما هیچوقت به کون مالیدن نکشیده بود کارامون.همه شبا کارمون شده بود همین و خیلی به هم علاقه پیدا کرده بودیم.که یه شب بهش گفتم فرشید تو روم هوس داری؟اون گفت نه.گفتم پس این کارا چیه؟گفت از روی علاقه ست.



بیخیال شدم که یه دفعه کیرش خورد به تنم که خیلی سفت بود.گفتم ای چیه؟گفت راستشو بگم یه کم هوس دارم.منم گفتم منم هوس دارم روت.که دست گذاشت رو کیرم و مالیدش.نمیدونم چی شد که یهو لب تو لب شدیم.وای چه لبایی داشت.قرمز و گوشتی.میخوردم لبشو لیس میزدم.منم کیرشو میمالیدم.رفت سمت کیرم که ساک بزنه گفتم نکن الان بچه ها بیدار میشن.بریم بیرون.محوطه خوابگامون بزرگه.رفتیم یه جای خلوت.ساعت 2 بود.ایستادم و اون زانو زد شودتمو کشید پایین و کیرمو دراورد.شروع کرد به خوردنش.17 سانته کلفته.دهنش خیلی داغ بود.میک میزد.از بالا تا پایینشو لیس میزد.گفتم بسه.شلوارشو کشیدم پایین کونشو یه دستی کشیدم.واااایییی نرررم بود خیلی سفید و گوشتی وتپل. سوراخشو لیس زدم.مثل سوراخ پورن استار ها بود.کون و سوراخش یه خال مو نداشت.یه کم خوردم که گفت بسه بکن منو.سوراخش تنگ بود و به زور و با چندتا تف کردم تو.داشت جر میخورد.منم توکون نرمش عقب جلو میکردم.با اینکه دردش میومد ولی میگفت بکن.انقد کردمش که خسته شدم و دراوردم کیرمو و از هم لب گرفتیم.گفتم آبتو میارم ولی نمیخورم.گفتم باشه.



هردو کیر همدیگرو گرفتیم و واسه هم جق میزدیم.انقد مالیدیم که آبمون اومد.از هم یه لب 5 دقیقه ای گرفتیم و کونشو ناز میکردم.رفتیم خوابگاهو خوابیدیم.هر وقت شرایط جور بود میکردمش ولی اگه نمیشد با هم لاس میزدیم.تقریبا هفته ای یه بار فقط میکردمش.الانم باهام قهر کرده و میگه توبه کردم که دیگه بچه خوبی باشم!!!
اینم از داستام من و فرشیدجونم.امیدوارم خ.شتون اومده باشه.ببخشید که بعضی جاها خیلی خلاصه نوشتم.



مرسی که خوندین.باااااااییییی

نوشته: روزبه
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
جوراب شلواری و کون آرش

تازه داشت از کاری که کرده بودم خوشم می اومد اغفال مردان سن بالا. رفتم تو یه جوراب فروشی یه ست کامل جوراب شلواری نازک مشکی ورنگ پا خریدم و اومدم خونه مشکی نازک رو پوشیدم دودول کوچولوم توش گم شد ولی کون گندم داشت توش میترکید و میدرخشید دوباره هوس کیر سن بالا به سرم زد یه شلواره جین روش پوشیدم و از خونه زدم بیرون با مترو خودم رو رسوندم پارک دانشجو یه گوشه نشستم همین جوری تو حال خودم بودم یهو احساس کردم دستی خورد به شونه ام برگشتم دیدم یه مرد چاق و هیکلی پشتم وایساده رنگم قرمز شد خون تو رگهام جریان گرفت تو یه آن خودم رو تو دستهای قوی اون مرد دیدم که داره کونم و جوراب شلواری مو میلیسه وااااااااای چه حال شده بودم با تته په ته گفتم بفرمایید با یه صدای کاملا دورگه با بی حیایی تمام گفت کون میدی من که دنیا رو بهم داده بودن با لکنت زبون گفتم آره گفت پشت سرم بیا منم دنبالش راه افتادم



رفت سوار یه پراید شد منم سوار شدم راه افتادیم همین راه افتاد دستش رو برد به کونم و شروع کرد به مالوندن منم دکمه شلوارم و باز کردم چشمش که به جوراب شلواری افتاد یهو وحشی شد دیگه داغ کرده بود نفهمیدم چطور رسید به مکان فقط دیدم دمه یه آپارتمان وایساد و گفت برو تو رفتیم تو همه لوازم سکس مهیا بود من لخت شدم با همون ست جوراب شلواری خوابیدم رو تخت اومد وبا تمام هیکل اوفتاد روم داشتم له میشدم دیگه نفسم در نمباومد بعد از چند ثانیه شروع کرد لیس زدن گردنم و یواش یواش میرفت پایین من دیگه دیونه شده بودم وقتی رسید به کونم با یه حرکت جوراب و تا نصفه از پام در آورد شروع به لیسدن کونم وسوراخ صورتیم کرد وای احساس خیسی همه وجودم و گرفته بود دگه مست مست بودم که کیر شق شدش و کرد تو دهن من وااااااای چه طعمی داشت بوی عرق خایه هاش تو دماغ پیچید وااااای داشتم با حرص و ولع براش ساک میزدم خوب که کیرش راست شد یه تف انداخت روش یه کاندوم کشید روش با تمام قدرت فرو کرد که یهو دل اندرونم داغ شد واااااااااااااااااااااااااااااای صدام تو اتاق پیچید با هموم صدای دورگه که شهوتم قاطیش شده بود داد زد سرم وگفت خفشو کووووووونی با جورابای آبجیت داری کون میدی پرو هم هستی داشت همینطور تلمبه میزد و میگفت سوارت شدم سوارت شدم دیگه به نفس نفس افتاده بود کیرش تو کونم باد کرد و یهو درش آورد با سرعت کاندوم رو کشید بیرون و همه آب شو پاچید رو صورتم منم دوبار ارضا شده بودم دوتایی بی حال افتادیم رو تخت و خوتایبدیم اون شب تا 11 شب یه بار دیگه هم منو کرد و برد دوباره دمه پارک رسوند من تا چند وقت هوس کیر نداشتم دیگه .

بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
چگونه شد که مفعول شدم

بگذارید بدون مقدمه وارد اصل مسئله شوم
سوم راهنمائی را که تمام کردم منو توی شهر در اول دبیرستان ثبت نام کردند پسرعمم صمد سه سال قبل اینکار را کرده بود و الان سال سوم دبیرستان بود یه منزل اجاره کرده بودو قرار شد من هم برم پیش اون
مهر و آبان را باهم بودیم و شب بعد از مطالعه جانانه میگرفتیم و میخوابیدیم و صبح می رفتیم مدرسه اما دهم آذرماه من موقع برداشتن کپسول گاز کمرم چائید و بسختی درد گرفت و این کمردرد موجب مفعول شدنم شد میگین چطور پس گوش کنید


من که کمرم درد گرفت همونجا دراز کشیدم و داشتم درد میکشیدم که صمد آمد بعد از پرس و جو قرار شد کمرم را مالش دهد شاید خوب شه و او اینکار رو کرد مالش صمد موجب تسکین دردم میشد و ازش خواهش کردم که ادامه دهد صمد در عین مالش کمرم شلوارم را کمی پائینتر کشد و اون قسمت رو هم مالید واقعا مالش همراه با روغن کمر دردم را تسکین داد شب رو نزدیک من خوابید و بعد از درا کشیدن باز هم کمرم را مالش داد این دفعه اطاق تاریک بود و من به رو شکم خوابیده بودم صمد گفت درد کمرت به پاهات هم زده بود گفتم اره گفت الان که کمرت رو مالیدم ممکنه همه درد بره رو پاهات و مشکلت زیاد بشه بزار پاهات هم بمالم تا درد رو هدایت کنم بره پائینتر و بره بیرون من هم قبول کردم
صمد از بالای کمرم شروع کرد و درحالی که من به رو شکم خوابیده بودم و او پشت من نشسته بودمالش را رو به پائین ادامه داد وقتی به باسنم رسید شلوارم را کشید پائین و کونم کاملا افتاد بیرون اما اطاق تاریک بود من فکر میکردم که او کونم را نخواهد دید صمد کارش را دامه میداد به زیر زانو هام رسید دوباره برگشت به طرف بالا تا دوباره به پشتم رسید در این حالت من احساس کرد مثل اینکه بدن صمد یعنی گوشت بدنش به باسنم تماس دارد و التش را احساس میکردم که لای پاهامه من چیزی نگفتم یعنی از چیزی مطمئن نبودم که صمد داشت منو می مالید او کمی خودش رو کشید بالاتر و کیرش به قاچ کونم رسید گفتم صمد گفت بفرما گفتم یعنی چه گفت ناراحت نشو کمرت که خوب شد میزارم تو هم منو بمالی و از این حرفا


صمد اینقدر حرفای شیطونی تو گوشم خوند که من راضی شدم اینجا بود که دیگه صمدئ کمرم را رها کرد و چسبید به کونم
با تفی که به سوراخم و سر کیرش زد و با ارامی لازم کله کیرش را وارد سوراخ کونم نمود من که دردم اومده بود خواستم خودمو بکشم جلو و کیرش بیفته بیرون صمد با دستاش شانه های منو گرفت و سخت به خودش فشرد و کیرش را به طرف جلو فشار داد کیر صمد تا نصفه وارد کونم شد من احساس میکردم کونم پاره شده اما صمد ول کن نبود من به سختی فحش میدادم و هرچه از دهانم بیرون می آمد بهش گفتم اما او را با آن حرفها کاری نبود با فشار داد به شانه ها من و کیر خودش هرچه میتوانست کیرش را داخل کونم نمود در میان داد و فریاد و فحش های من با چند با عقب و جلو نمودن خودش ابش را داخل کونم خالی نمود و در حالی که هنوز منو به خودش فشار میداد کیرش در داخل کون من شروع به خوابیدن کرد این عمل او یعنی خوابیدن کیرش در داخل کون من برام خوشایند بود یعنی دردم با خوبیدن کیرش کم میشد و به همین دلیل من دیگه اعتراضی نکردم و به نظرم رسید اگر کیرش همونجا بخوابد و آرام بیرون شود من دردم تمام خواهد شد



به همین خاطر خودم را در اختیار صمد قراردادم که او بر پشتم سوار باشد و کیر خودش بیرون بیاد اما با گذشتن زمان کیری که داشت میخوابید شروع کرد به بلند شدن دوباره و با بلند شدن تدریجی کیرش او هم به ارامی عقب و جلو میکرد ولی ایندفعه برام خوشایند بود من اعتراضی نکردم و صمد هم و.حشی گری را کنار گذاشت و برای بار دوم منو گائید

و اینگونه شد که تا سال قبل من برای صمد مفعول شده بودم.

نوشته:‌ مسعود
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
رفیقی که متجاوز از آب در اومد
سلام.سامانم 17 سالمه اهل تهرانم .خاطره ای که میخوام براتون بگم بر می گرده به دوسال پیش من بچه ای بودم خوشگل طوری که هرکی من رو می دید دوست داشت باهام رابطه برقرار کنه ,من اول دبیرستان دیگه بودم که بعد از دوماه از اون جا بنا به هر دلایلی ترک مکان کردم.روز اولی که وارد مدرسه شدم بایکی از بچه رفیق شدم به اسم احمد رضا در ضاهر بچه ی خوبی به نظر میومد و خوشگل هم بود روز اول من پیش اون نشستم و باهم صحبت هایی کردیم که حرفاش خیلی قشنگ منطقی و دلنشین بود اون بعد از یک هفته به من پیشنهاد داد تا بریم قلیونی رفتیم قلیونی و اونجا سیر دو سیب کشیدیم (جاتون خالی)بعد از حدودا یک ماه من اون رفتیم گیمنت و با هم فوتبال کردیم وبردمش.زورش اومد و گفت فرداش برم خونشون اونجا بازی کنیم منم قبول کردم من از هیچی بی خبر رفتم خونشون و سلام احوال پرسی کردیم و رفتیم تو اتاقش وشروع کردیم به بازی کردن



دیدم دو گل خورد و از بازی در اومد وگفت بزار برات فیلم بزارم منم قبول کردم .یک فیلم گی گذاشت و بعد مشغول دیدن فیلم بودیم که یک هو شلوارش رو دراورد و کیرش رو دیدم گفت تو هم کیرت رو درار منم اولش مقاومت کردم اما دراوردم کیرم در برار اون مثل یک ابنبات چوبی بود کیرش خیلی بزرگ و کلفت بود یکدفعه دیدم داره بهم نزدیک میشه منم خودم رو کشیدم کنار که بهم گفت بیا با هم سکس کنیم منم باورم نمیشد که احمد رضا اینو بهم بگه شوکه شده بودم و فقط خودم رو میکشیدم عقب اون منو محکم بغل کرد و فشار داد اما من دست از مقاومت بر نمیداشتم که یهو یک سیلی زد بیخ گوشم و شروع کردم به گریه و التماس اما انگار نه انگار بعد دستاموبا یک طناب بست و شلوار از پام دراورد و وشروع کرد به مالش دادن کونم



بعد رفت یک کرم ضد افتاب اورد و زد به کیرش و دمه سوراخ من و یکدفه سر کیرش رو تو کونم قرار داد و زدم زیر گریه خیلی درد داشت شروع کرد به تلمبه زدن با هر تلمبه ی او اه از نهادم برنمیومد داشتم سکته میکردم یهو کیرش رو تا ته کرد تو کونم بعد کیرش رو با اون همه پشم اورد جلوم به منظور (ساک زدن) اولش ماومت کردم دیدم دوباره یه سیلی دیگه زد بیخ گوشم با گریه براش ساک زدم اه ونالش زیاد شد و یک دفعه اب داغی رو تو دهنم احساس کردم که خیلی بد مزه بود خواستم بیارمش بالا که دهنم رو بست و وادارم کرد که بخورمش ومنم مجبور شدم بخورمش و اون رفت شلوارش رو بپوشه یه بوس ازم کرد و ازم تشکر کرد ومن همش بهش فحش میدادم و گریه میکردم نمیتونستم راه برم به زور پا شدم رفتم شلوارم رو پوشیدم و رفتم و بعد ازاون دیگه باهاش حرف نزدم و همه ی بچه تعجب کرده بودن که چرا باهم قهر شده بودیم

نوشته سامان
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
صفحه  صفحه 41 از 85:  « پیشین  1  ...  40  41  42  ...  84  85  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA