انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 46 از 85:  « پیشین  1  ...  45  46  47  ...  84  85  پسین »

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد


مرد

 
کون دادن من به مرد سمج

سلام به همه



من اسمم سروش 22 سال دارم از بچگی عاشق سکس بودم و هرشب به یاد همسایه های خودم جلق میزدم و کلا خیلی ادم شهوتی هستم میخوام یکم از اندام و هیکل خودم بگم قدم 182 وزن 87 پوست سرخ و سفید البته باسنم خیلی گنده هستش طوری که از بچگی گرفتار بودم هر جا میرفتم استخر باشگاه یا حموم عمومی یا جاهای دیگه نظر خیلیهارو جلب میکردم مثلا یادم میاد یبار که تو صف نانوایی بودم 14 سالم بود یه یارو سبیلو و سن بالا از پشت بهم میمالید انقد مالوند بهم که هرچند من خوشم نمیومد اما انقد مالشش حساب شده و طولانی بود که خودم کیرم راست شده بود و میخواستم ادامه بده یا یبار که تو استخر رفته بودیه یارو که حدودا 32.34 سالش بود وقتی چشماش به بدن سفید و بی موی من افتاد به هر بهانه ای خودشو بمن نزدیک میکرد تا بتونه مخمو بزنه تا جایی که دیگه میدید از مکن چیزی بهش نمیماسه تو سونا خشک بزور بقلم کرد و منم دیدم یارو هیکلش بزرگه و زورم بهش نمیرسه گذاشتم یکم باهام حال کنه و بره خلاصه این داستانی رو که میگم چند ماهه پیش اتفاق افتاد یروز بعد اظهر بود ساعت حول و هوش 3.4 تابستون هم بود خیابون خلوت خلوت داشتم میرفتم پیش یکی از دوستام که پیشش قلیون بکشم هنو به خونه دوستم نرسیده بودم که متوجه شدم یکی تعقیبم میکنه اولش متوجه نشدم اما وقتی دیدم خیلی راهرو باهام داره میادو نزدیکتر شد متوجه شدم صورتش شهوت موج میزد همش داشت کونمو نگاه میکرد یه لحظه دیدم بهم جفت شد و گفت سلام گفتم علیک امری داشتید گفت چقد خوب راه میری میشه منم باهات راه بیام



دیگه شک نداشتم که طرف چشاش منو گرفته حقفیقتش درجا کیرم راست شد چون خودم واقعا احتیاج داشتم اما میخواستم طرفو تشنه تشنه کنم بهش گفتم نه نمیشه دیدم سر حرفو به جای دیگه ای گشوند و خودشو بامن همراه کرد منم تو فکرم دنبال یه نقشه میگشتم یهو یه چیز به ذهنم رسید بهش گفتم ببخشید من بچه این شهر نیستم اینجا مهمانم هوا خیلی گرمه عرق کردم یکی دو روزم حموم نکردم اینجا حموم عمومی نداره تا اینو گفتم سریع گفت چرا نداره داره گفتم میشه بهم نشون بدی که دیدم گفت چرا که نه بهش گفتم نمیخوام مزاحمتون بشم فقط ادرس بدید میرم دیدم میگه نه بابا چه مزاحمتی مسیرم اونطرفه خلاصه جوری باهاش تا کردم که فک نکنه کونی هستم میخواستم تشنش کونم و ببینم تا کجا میره نزدیک حموم شدیم البته تاکسی گرفتیم تو ماشین بهم میچسبوند اما من خودمو کنار میکشیدم البته خودم دوست داشتم پیاده شدیم نزدیک حموم بهم گفت اینم حموم میخوای منم بیام پشتتو کیسه بکشم گفتم نه مرسی زحمتت میشه





دیذم نه بابا این یارو اتیشش بیشتر و بیشتر داره میشه گفتم باشه رفتیم تو حموم باور کنید کیرم داشت میترکید تو رختکن دیدم طرف راست کرده منم میخواستم اتیشه اونو خودمو زیاد کنم بهش کفتم روتو اونور میکنی لباسمو در بیارم خودمم رومو به پشت کردم شلوار و شرتمو کشیدم پایین رومو برگردوندم دیدم یارو بدجور راست کرده بهش گفتم لباستو دربیار فقط قول بده نگام نکنی گفت باشه البته الکی چشاش فقط تو کونم بود رفتیم زیره دوش بهش پشت کردم تا ببینم چیکار میکنه خودشو میمالوند به من اووووف داشتم از هوس پاره میشدم اما طرف خجالت میکشید سمتم بیاد دیگه شهوتم تو چشام موج میزد میخواستم به خودم نزدیکترش کنم بهش گفتم یکم مشت و مالم میدی اونم از خدا خواسته بهم گفت دراز بکش منم کشیدم نشست رو باسن کلفتم کیره شق شدش مشخص بود اونم خودشو خم و راست میکرد تا بزنه به کونم اونم شورت پاش نبود اووووف چه کیری داشت گنده میزد به لاپام منم خودمو به زمین میمالوندم دیگه جشام پره اشک شده بود از شهوت گفتم ببین تو کونم مو داره با این ژیلت بزنیش گفت ژیلتو بده بهم کون کلفتمو از هم وازش کرد سوراخ کونمو باشهوت دست میکشید و میگفت اه یکم مو داره الان تمیزش میکنم انگشتو میکرد تو سوراخ کونم و میزد یه لحظه رومو اونور کردم گفتم من بدم میادا داری چیکار میکنی حالا الکی دیدم میگه یه زره دست بکشم گفتم نخیر دیگه نمیتونستم فیلم بازی کنم تو چشاش نگاه کردم و لبشو با لبام گرفتم دیدم داره منو میخوره مثه وحشی ها رفتم کیرشو گرفتم براش ساک میزدم تا جایی که اوق میزدم تا ته میکردم تو حلقم واقعا دست خودم نبود



یارو هم اینکاره بود پاهامو مثه دخترها داد بالا تو سوراخ کونموزبون میزد و میخورد چوری که صدای لیسیدنش بلند به گوشم میرسد انقد خورد و انگشت کرد که سوراخ کونم باز باز شد کله کیرشو گذاشت رو سوراخم به صورت سگی فشارش داد تو دردم گرفته بود اما انقد هوس داشتم کیرمو دست میزدمو تحمل میکردم اولش درد داشت اما دیگه بی حس شدو روون شد چندین بار تلمه زد داشت ابش میومد به من گفت ابم داره میاد گفتم داره میاد کیرتو در بیار بریزش تو دهنم اونم اینکاره کرد ابشو با تمام فشار ریخت تو دهنم همون لحظه اب منم اومد ...
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
کون دادن من به یه دوجنسه

سلام نیما هستم ۲۲ساله
داستان از اینجا شروع میشه که دوستای دوران بچگیم منو میکردن هر روز ب یه بهونه ای میبردن خونشون و حسابی کونم میزاشتن به جایی رسید ک خودمم دیگه خوشم میومدو لذت میبردم،هر وقت که کسی خونمون نبود چهارتا از دوستامو جمع میکردم میبردم خونه برای بازی بعدش هم ب بهونه آمپول بازی شلوارمو پایین میکشیدمو اونا هم تا کونمو میدیدن کیرشون راست میشدو بعد ک اولین توفو ک مینداختن ررو سوراخم میفهمیدم ک الان چهارتا کیر منتظرن برای کردنم خلاصه انقد تو محل کون دادم ک خبرش به پسرای بزرگتر از خودم رسید اول علی فهمید ک ۲۲سال داشت منم اون موقع ۱۳ سالم بود .ی روز ک نشسته بودم تو کوچه صدام زد گفت نیما ی لحظه بیا کارت دارم بهم گفت نیما بیا بریم خونمون با کامپیوترم بازی کن منم عاشق بازی های کامپیوتر بودم از خدا خواسته قبول کردم .





رفتیم خونشون من نشستم با کامپیوتر بازی کردم اونم رفت از اتاق بیرون گفت الان میام بعد از چند لحظه یکی دستشو گذاشت رو شونمو گفت نیما فهمیدم ک علیه برگشتم نگاهش کردم دیدم لخته لخته کیرشم شقه شق بود با صدای لرزون و حشری گفت لباساتو در بیار منم از خدا خواسته لباسامو در ٱوردم زانو زدم جلوش کیرشو کرد تو دهنم واسش ساک زدمو کیرشو حسابی بزرگ کردم انگشتمم میکردم تو سوراخم ک گشاد بشم ک موقع دادن دردم نگیره بعد دراز کشیدمو ی بالشت زیره شکمم ی توف انداخت رو سوراخم کیرشو گذاشت رو سوراخمو ٱروم ٱروم فشار داد تو کونم ،خیلی درد داشت ولی لذتش چند برابر بود شروع کرد ب تلمبه زدن انقد سوراخم داغ شده بود حسابی هم تنگ بودم ک ٱبش اومد ی فشار محکم داد تا ته کرد تو کونمو نگه داشت تا کامل توو کونم خالی شه تازه من حشری شده بودم داشت لباساشو میپوشد ک دوباره صداش کردمو گفتم بازم منو بکن تا این حرفو شنید دوباره لخت شد حسابی حشری شده بود منم بهش گفتم یه مدلی بکنم ک حسابی از کون حشری بشم اونم منو خوابوند فیس تو فیس اومد روم کیرشو کرد تپ کونمو گفت حالا دستتو غلاب کن دوره گردنم بعد خودشم دستاشو از پشت زانوم غلاب کردو بغلم کردو بلند شد چنان تلمبه زد ک سوراخم خون اومد ولی ادامه داد منم از خدا خواسته مثل جنده ها داد میزدم محکمتر بکن عزیزم





خلاصه افتادم دسته پسرای سن بالای محل هر روز یکیشون منو میکرد کار ب جایی رسیده بود ک 10 نفری منو میکردن از کمر به پایینه بدنم مثله ی زن شده بود حتی دخترای محلمونم بهم حسودی میکردن.آخه کونم واقعا کردنیو خوش فرم بود فهمیده بودن ک کونی هستم انقد ب پوستو بدنم میرسیدم ک نگو هر هفته بدنمو لیزر مینداختم پوستمو برنز کرده بودم انقد ب خودم رسیدم ک همه آرزوشون بود ی شب کنارشون بخوابم،بعد با ی دختر آشنا شدم ی بار ک قرار شد خونشون بخوابم منو تو اتاقش در حالی دید ک داشتم ی دیلدو تو سوراخم عقب جلو میکردم خلاصه دعوامون شدو بهم زدیم.داستان کون دادانم ب یه 2جنسه از اونجا شروع شد ک رفتم تایلند چون شنیده بودم ک اونجا 2 جنس زیاده رفتم تو یه محل خونه گرفتم ک اکثرا 2جنسه بودن منم هر روز شلوارای نیمه لخته تنگو نازک مپوشیدم همه ب کونم خیره میشدن یروز ک داشتم تو حیاط خونم آفتاب میگرفتم جوری دراز کشیده بودم ک ب باسنم آفتاب بتابه جلوی حیاطم ی کوچه باریک بود. دیوارای حیاطم کوتاه بود داشتم روغن برمیداشتم ک صدای زنی اومد ک بالا سرم ایستاده بود سلام دادو ازم پرسید ک میتونه به بدنم روغن بماله منم روغنو دادم بهشو.



ی چشمک بهم زدو از بالای کمرم روغن ریخت تا پایین ب کونم ک رسید بادستش لای لپه کونمو باز کردو لای کونمو پر روغن کردشروع کرد ب مالیدن کمرم منم دیدم ک موضوع داره حساس میشه ک بهش گفتم بریم داخل خونه؟اونوم دستمو گرفت کشوند برد تو خونه ب همون شکل خوابوندم شروع کرد ماساژ دادن کونم ،منم حشری شده بودم کنمو تکون میدادمو یه آهی آروم میکشیدم انگشت کرد تو سوراخمو حسابی تلبه زد با خودم میپرسیدم چرا ی زن باید کونمو بماله و کیلید کنه رو کونمو انگشت بکنه توش ،تو همین فکرا بودم که 3تا انگشتشم کرده بود تو سوراخم انگشتشو درآوورد سرشو برد لای کونم و شروع کرد ب لیسیدنو زبونشو میکرد تو سوراخم حسابی داشتم حال میکردم. بعد اومد ک ازم لب بگیره دیدم شلوارش حسابی اومده جلو معلوم بود ی چیزه کلفتو درازه اندازه ی دنیا خوشحال شدم ک ی 2جنسه خودش با پای خودش اومده پیشم. دست انداختم لای پاش دیدیم ن!!!!! خیلی کیره بزرگی داره ،شلوارشو در آووردم حسابی براش ساک زدم اونم فقط انگشت میکرد تو سوراخم ک حسابی گشاد شم تا راحت کیرشو تا ته فرو کنه



تو همین حال بود ک از کیفش 2تا قرص در آووردو خورد بعد از چند دقیقه ک داشتم براش ساکمیزدم دیدم کیررش. داره تو دهنم کلفت تر میشه فهمیدم ک قرصه حجم دهنده. وقرصه تاخیری خورده حسابی ک کیرشو خوردم اونم حسابی گشادم کرده بود لای پامو باز کردم دیدم چهارتا انگشتش داره میره تو و میاد بیرون. بعد من رفتم ی صندلی آوردم پشت بهش زانوهامو گذاشتم رو صندلی زانوهامو. چسبوندم به هم کونمو دادم عقب کمرمم حسابی قوس دادم بعد با انگشته اشاره صداش زدمو یه دستمو گذاشتم رو لپه کونم ک بازش کنم اونم تا رسید به من ی سیلیه محکم ب کونم زد خیلی حشری شده بود منم براش اشوه میومدمو جنده بازی در میاوردم کیرشو گذاشت دم سوراخم چنان با سرعت شروع کرد داشتم میسوختم درد داشتم از ی طرف هم حال میداد واسه همین تکون نمیخوردم اونم از اینکه من تحملم زیاد بودو فرار نمیکردم خوشش اومد با اینکه درد داشتم بهش ی نگاه سکسی میکردمو با اشاره میفهموندم ک محکم تر میخوام خفن تر میخام،اونم خیلی حشری شد اومد بالای صندلی پاهاشو از پهلوم رد کردو گذاشت رو صندلی میخواست مدل سگی بکنه سرمو چرخوندم دیدم انقد ک حشریش کردم که بزرگیه کیرش دوبل شده



با خودم گفتم چیزی نیست کونم راحت قبولش میکنه ،کیرشو ک جا کرد اولش آروم میکرد حسش میکردم ک خیلی دراز شده داشت میرسید ب معدم!منم ک با اینکه درد زیادی داشت ولی حال میداد ی سیلی ب کونش زدم بهش فهموندم ک شروع کنه اونم چنان وحشیانه عقب جلو میکرد ک منو تسلیم کنه ولی من تکون نمیخوردم و انکار میکردم ک درد دارم و با ناله ازش میخواستم ک ادامه بده خیلی از فرم کونم خوشش اومده بود ،چنتا تلمبه ک زد احساس کردم ک داره شل میشه فهمیدم ک میخواد آبش بیاد سریع از زیرش اومدم بیرون زانو زدم جلوش خیلی با این حرکتم حال کرد کیرشو گرفتم تو دهنم محکم میک میزدمو با دستام کیرو خایشو میمالیدم ک یهو ی جیق زدو دهنم پر از آبش شد یکم آبشو تو دهنم بازی دادمو قرقرش کردم آخه این حرکتو دوست دارن بعد آبشو بلعیدم از اون روز شد ک چند رزو ی بار میاد پیشم بعضی موقع هم چنتا از دوستاشم میاوورد ک ی سکس گروهی داشتیم ک کون این گروه من بودم بقیه هم بکنم بودن



امیدوارم لذت برده باشید بازم براتون از سکسای آیندم تعریف خواهم کرد
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
سینا و اقوام دور

سلام .
اسم من سینا است و علاقه زیادی به پسرهای خوشگل وسفید و کون گنده دارم نمیدونم چرا ؟ دست خودم نیست اصلا از دخترا خوشم نمیاد وفقط عاشق پسرای خوشگلم...بی خیال بریم سر اصل داستان
داستان از اونجایی شروع میشه که پسر خاله من حمید میخواست زن بگیره این پسر خاله من یه عمه داره که شوهرش تهرانیه وتهران زندگی میکنند ومعمولا عیدها وتابستونها میان شهر ما کرمان ... عمه پسرخالم یه پسرداره که اسم اونم حمیده پسری واقعازیبا چهره ای دل ربا هیکلی فابریک رونهای زیبا وروفرم وکونش روکه دیگه نگو .منو پسرخالم تقریباهم سنیم واون موقع که پسر خالم میخواست زن بگیره حدودا 21سالش بود (وبه خاطر همین سن کمش بعداسر یه ماجراهای بچهگانه ای زنش روطلاق دادو دختره بیچاره رو بدبخت کرد) وپسرعمه پسرخالم اون موقع (حدود2سال پیش) 15سالش بود بااینکه نسبت به مابچه تربود اما هیکلش دوبرابر منو پسرخالم بود این پسره چون خوشگله خودشم یه جورایی کونش برای دادن میخارید.


شب عروسی پسرخالم من فیلم بردار عروسیش بودم وبااون یکی پسر خالم که اسمش حامد بود و برادر کوچیکه حمید باموتور دنبال ماشین عروس میرفتیم وفیلم میگرفتیم تا اینکه از آرایشگاه به سمت خونه داداش من که برامراسم عروسی تزیین شده بود رسیدیم تا دم در که می شد فیلم بگیری فیلم برداری کردم بعد چون ورود آقایان به قسمت خانوما قدغن بود دوربین رودادم دخترخالم تا ادامه فیلم رو بگیره رفتم طرف حامد تاموتور ازش بگیرم که یه دفعه حمید پسرعمه پسرخالم رو از دور دیدم که داره به طرف مامیاد ای جان تو این یه سالی که ندیده بودمش خیلی خوشگلتر دلربا تر و فربه ترشده بود تادیدمش جکم(آلتم)داشت راست میشد از بس زیباتر شده بود یه پیرهن یقعه باز که تانصف سینهاش رو لخت نشون میداد بایه شلوار کتون تنگ کرمی که تمام برو هیکل و کونش توش دیده میشد هم پوشیده بود یه گردنبند نقره ای قشنگم انداخته بود دور گردنش واقعا زیبا وکردنی شده بود منم برحسب عادت از همون دور که داشت مارو نگاه میکرد یه چشمک زیبا براش زدم که اونم خوشش اومد تارسید کنارمون ناخوداگاه گرفتمش توبغلم و گفتم به به آقا حمید چه عجب به این ورا اونم از من بدتر منو محکم فشرد تو بغلش و یه بوسه هایی از گونه هام میگرفت که انگار میخواست بخوردشون گفت چه خبرآقاسینا دلمون برات تنگ شده بود منم گفتم مابیشتر ماشالاه بزنم به تخته چقدر بزرگ شدی اونم یه لبخندی زدو رفت تابا حامدم سلام کنه ،گفتم خوب من دیگه دارم میرم فعلا کاری ندارید؟موتور رو از حامد گرفتم و خواستم که برم یه دفعه حمید گفت سیناجون میای تایه جایی باهم بریم منم یه دفعه جا خوردم و گفتم مثلا کجا گفت خیلی گرسنم شده بریم یه فلافل فروشی یه چیز بخریم بخوریم





من گفتم :من پول ندارم گفت:ای بابا بریم مهمون من گفتم باشه تا خواستم موتور روشن کنم متوجه نگاههای موزیانه حامدشدم انگار بانگاهش میخواست بهم بگه أی نامردها میخواین برین...بهونه فلافل رو اوردین منم ازترس اینکه فردا عابروم تو محله نره چون حامد یه بچه دهن لقه دروغ گو وبچه ننه است گفتم: حامدتو هم بیابریم خلاصه من نشستم رو موتور و بعد حمید بعد هم حامد منو حامد نسبتالاغرهستیم اما حمید رو نگو که وقتی سوار شد جا برای حامد نبود ومن مجبور شدم رو باک بشینم البته اسما رو باک نشسته بودم اما رسما تو کوش آقا حمید خلاصه باهزاربدبختی رفتیم یه ساندویچی وچهار تافلافل سفارش دادیم که دوتاش مال حمید خوشگله وتپله بود وقتی داشتیم بر میگشتیم حمید بهم التماس میکرد و می گفت سینا میدی من یه کم برونم حامد از اون طرف همش مخالفت میکردو میگفت ندی دستش بلد نیست می کشتمون بالاخره اینقدر اصرار کرد تامن بهش گفتم باشه رسیدیم یه جای خلوت میدم دستت رسیدیم تویه خیابون خلوت وموتور دادم دستش و پشت سرش نشستم حامدهم پشت سرم حمید یه چندلحظه برا اینکه خودش رو آماده کنه رو پاهاش وایساد منم برای اینکه جا قشنگ برا حامد باز بشه خودمو قبل از اینکه حمید بشینه دادم جلو ... حمید یه نگاهی بهم کرد وگفت آماده اید تابریم منم یه چشمک خوشگل بهش زدم وگفتم آره حمید تانشست کل کونش اومد تو کوش من إی جان عجب نرم ولطیف بود اینقدر نرم که با کیر نیمه راست شدم قاچ بین دو تا لنبراش رو احساس میکردم داشتم کم کم حشری میشدم به زور میخواستم جلو کیرم بگیرم که راست نشه اما نشد که نشد کیرم هینطور بزرگ و بزرگتر می شد و قاچ کون حمید رو واضحتر و واضحتر احساس میکرد وقتی کیرم کاملا شق شد قشنگ بین دو لنبر(باسن) حمید قرار گرفته بود حمید چون موتور سواری بلد نبود یواش یواش میرفت اما قشنگ فهمیده بود که کیر من لای پاشه آخه شلوارش یه جوری بودکه راحت کش میاورد حالا نمیدونم جنسش کتون بود یایه جنس دیگه بگذریم،





حمیدهم انگار خوشش اومده بود و کونش رو عقب جلو میکرد ولذت بیشتری به من میداد حامدم که گاگول بود و چون قدش نسبت به من کوتاهتر بود کمر من مثل یه دیوار جلو دیدش رو گرفته بود ناخودآگاه دستام رو به سمت کیر حمید بردم و کیرش رو میمالیدم حمیدم با این کار من سرعت عقب جلو کردنش رو کیرم رو بیشتر وسرعت موتور رو کمتر میکرد خوشبختانه اون خیابون هم همیشه خلوت بود مخصوصا شبا که اصلا پرنده هم پر نمیزد واین باعث شد که ما راحتتر کارمون رو انجام بدیم کم کم حمید علاوه بر عقب جلو کردن کون گنده و نرمش گاه گاهی کونش رو روی کیرم میچرخوند وگاهی هم بر میداشت و میذاشت منم ازشدت شهوت و لذت کیرم داشت میترکید سرعت مالوندن کیرش رو زیادتر کردم و اون هم قشنگ خودشو میمالوند رو کیرم اینقدر کیر وخایه هاش رو مالیدم که آبش اومد و خیسی آبش رسید به دست من و من کیرش رو ول کردم آب منم داشت کم کم میومد که دیدم حمید سست شد و کنترل موتوراز دستش خارج شدو رفتیم تو خاکی وموتور رفت رو یه تپه خاک وماهم پرت شدیم پایین طوری که حامد پرت شد یه طرف منو حمیدم یه طرف که حمید به شکم افتاد روزمین منم چون گرفته بودمش افتادم روش منو حمید چیزیمون نشد چون افتادیم روخاکها اما حامد ازحال رفت و غش کرد البته از ترس، منو حمید هم چون دیدیم حامد چیزیش نشده وفقط غش کرده فرست رو مناسب دونستیم اول کلی خندیدیم بعد تاقبل ازاینکه حامد بهوش بیاد(چون حامدیه بچه غشی بود ووقتی زیاد میترسید غش میکرد وغشش هم حدود نیم ساعت طول میکشید)من حمید رو بغل کردم ولبام گذاشتم رو لباش وتامیتونستم ازش لب گرفتم گفتم حمید اجازه میدی اون کون ناز و حشری کنندت رو ببینم گفت بله فقط زحمتشو خودت بکش چون من اینطور بهتر لذت میبرم گفتم باشه اول گونهای نرم وسفیدش رو بوسیدم بعد یه کم ازروشلوار کیر وکونش رو مالیدم بعد کمر بندش رو بازکردمو شلوارش رو از رو کون خوشکلش کشیدم پایین





وای عجب رونهای سفیدو براقی داشت آب داش از لب ولوچم بیرون میریخت یه کم از رو شلوار کونش رو مالیدم بعد شرت قرمزو سکسیش رو از پاش کشیدم پایین وای چه کووووووونی داشت سفید و بزرگ و نرم و کردنی بدون تأمل خواستم بخوابونمش روزمین که گفت سینا هرکار گفتم انجام بده منم چون آتش شهوت تمام وجودم روشعله ور کرده بود و عین آدمای مست عقل رو از سرم پرونده بود گفتم باشه هرکاربگی میکنم من فقط اون کون نازت رو میخوام گفت به کمر به خواب رو زمین منم روی تپه خاکهای نرم به طوری که کیرم به سمت بالا بود خوابیدم حمید نشست رو پاهام و زیپ شلوارم رو باز کرد و کیرو خایه های من رو کشید بیرو ن وگذاشت تودهنش وبا اون لبهای سرخ وآبدارش شروع کرد مکیدن یه خورده مکیدو بعد کونش رو آورد به طرف دهانم وگفت حالا خیس خیسش کن منم تامیتونستم کونش رو بازبونم لیسیدم وخیس خیسش کردم حمید کونش رو ازجلو دهانم برداشت و اون رو موازی کیرم کرد و بادستاش کیرم رو به طرف سوراخ کونش هدایت کرد و آروم آروم نشست رو کیرم تا اینکه کیرم تا آخر رفت داخل کونش بدون اینکه هیچ دردی رو احساس کنه معلوم بود که بارها کون داده بهش گفتم قبلا دادی؟گفت اگه یه روز ندم دیونه میشم امروز هم تو فرشته نجاتم بودی حمید طوری نشسته بود که روش به طرف من وکیرش در مقابل من بهم گفت بخورش منم از کیر خوردن چندشم میشد اما بادیدن کیرش نظرم عوض شد کیرش سرش سرخ بود ودسته اش سفید خایه هاش هم متمایل به صورتی مثل یه آبنبات کردمش تو دهنم وشروع کردم مکیدن حمید همچنان رو کیرم نشسته بود وتکون نمیخورد بهش گفتم نمیتونی تاخودم شروع کنم گفت نه اینطوری بیشترلذت میبرم دوست دارم خودم کونم رو روی کیرت جابه جاکنم توفقط کار خودت رو بکن ،منم گفتم چشم وشروع کردم آبنبات خودم رو خوردن حمید چنددقیقه فقط کونش رو روی کیرم میچرخوند و بالا پایین نمیشد وای که چه لذت برانگیز بود بعد شروع کرد یواش یواش باکونش تلمبه زدن دستاش رو گذاشته بود رو شکمم و کونش رو بالاپایین میکرد





یه کون ده حرفه ای بود منم چون بالا پایین میشد نمیتونستم کیرش رو بمکم وفقط براش جلق میزدم کمکم شدت تلمبه زدنش زیاد تر شد بهم گفت هروقت دیدی داره آبت میاد بگو کونش میرفت بالا تاسر کیرم و دوباره کیرم تابیخ میرفت تو کونش به طوری که با خایه هام برخورد میکرد یه ده دقیقه ای کارش همین بود که داشت آبم میومد گفتم داره میاد سریع بلند شدو قنبل کرد گفت بکن توش و همه رو خالی کن داخلش گفتم چشم سریع کیرم رو چپوندم تو کون ناز و گاییدنیش وشروع کردم تند تند تلنبه زدن اونم بادستاش کیرش رو میمالید یه دقیقه تلمبه زدم وباتمام فشار آبم رو خالی کردم تو کون داغ و باحالش اونم آبش اومد و دوتایی افتادیم رو هم وتاچنددقیقه همون طور رو هم بودیم تاحالمون جا اومدو بلندشدیم ولباسامون رو پوشیدیم و رفتیم طرف حامد که هنوز بیهوش بود چندتاسیلی یواش زدیم تو صورتش و بهوشش آوردیم بعدسوارشدیم ورفتیم به سمت عروسی
امیدوارم خوشتون اومده باشه
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
سکس با هم باشگاهیم

من امیر 18سالمه و بچه ی تهرانم من دریک باشگاه در جنوب شهرورزش میکنم.همه چی از زمانی شروع شد که یک عضو جدیدی وارد باشگاهمون شد. این موضوع برمیگرده به3ماه پیش. شایدباورنکنید از همون اولی که اومد باشگاه توجهم بهش جلب شدو برای اولین بار تو باشگاه سیخ کردم.اسمش محسن بود2راهنمایی، لاغر، سفید و از همه مهمترخیلی خوشگل بود. هرزمانی که فرصت پیدا می کردم میرفتم و باهاش حرف میزدم. یه روز ازش پرسیدم خونتون کجاست از شانسم تایه جایی هم مسیر بودیم بهش گفتم بیا بعد از باشگاه باهم بریم خونه قبول کردو ما هر روز با هم میرفتم خونه تو مسیر هچ حرف سکسی نمی زدم چون می ترسیدم که ناراحت بشه.



تا این که یه روزبهش گفتم فیلم سوپرنگاه میکنی گفت اره یه کم روش وازشده بودگفتم میخوای جلسه ی بعدفیلم بریزم توگوشیم بیارم گفت بریز منم ازخدا خاسته جلسه بعدچندتا فیلم ریختم ورفتم باشگاه مگه باشگاه میگذشت بالاخره تموم شد ومن بامحسن رفتیم سرراه بردمش توی یه کوچه و نشستیم روی یک پله وشروع کردیم به نگاه کردن البته اون نگاه می کردمت فقط کونشونگاه می کردم.معلوم بودسیخ کرده بودمنم نزدیک بودشلوارم پاره بشه ازبس که سیخ کرده بودم



این موضوع گذشت تا این که یه روز به طوراتفاقی خونمون خالی شدبهش زنگ زدم گفتم بیا خونمون اولش قبول نکرد می گفت مادرم اجازه نمیده بهش گفت کارمهمی باهات دارم خلاصه بعدازیه ربع خایه مالی قبول کرد ساعت 2 بیاد.حالامگه ساعت 2میشه اندازه یه سال بهم گذشت عوضی ساعت 2:30اومد گفت چی کار داری گفتم کسی خونمون نیست تنها بودم گفتم بیای پیشم ازتنهایی دربیام خاست بره که نزاشتم وباحرف و مسخره بازی بردمش خونه شانس آوردم اون موقع توساختمونمون همه خواب بودن وگرنه دهنم سرویس بود.وقتی بردمش براش فیلم گذاشتم وچون می دونستم بهترین فرصته سر شوخيوباهش باز کردم چندبارانگشتش کردم میخندیدوفوش میداداین قدرحشر شده بودم که نمی دونستم دارم چی کار میکنم...



دیگه زدم به سیم آخردستشوبلندکردم و گذاشتم روی کیرم بهش گفتم بمال واونم گوش کردتعجب کردم بعد کیرمو ازشلواردراوردم بهش گفتم بخور اولش ناز کرد که طبیعی بودبعدازچندبارکه گفتم شروع کردبه ساک زدن بلدنبودمنم انتظارنداشتم مثل یه زنه جنده ساک بزنه من یه اخلاق بددارم اینکه زود ارضا میشم برای همین برگردوندمش وشلواروشرتشویه جادراوردم ناخاسته کونشوخوردم بعدیه توف به سرانگوشتم زدم وخیلی اروم توسوراخ کونش کردم داد میزدهرچی اون داد میزدبه من بیشترحال میدادتا این که دیگه طاقتم برید یه تف زدم به سرکیرم زدم وگذاشتم درکونش بااین که کونش باز شده بودولی هنوز تنگ بودآروم شروع کردم به تلمبه زدن دیگه داشت فریاد میزدنه ازروی شهوت بلکه ازروی درد بااین که کیرم متوسطه (14سانتی متر) ولی خیلی دردمی کشیدترسیدم همسایه ها بفهمند براهمین توهمون حالت داگی جلوی دهنشو گرفتم احساس کردم آبم داره میاددوباره دادم ساک بزنه این دفعه خیلی بهتر میخورد.دستمو پشت گردنش قلاب کردم برای این که ابم اومد دهنشونکشه ابم اومدکل شو ریختم تودهنش یه مقداریشو مجبور بودقورت بده بقیشوتوف کرد روی فرشمون.چون خیلی دیرش شده بودبدونه این که خودشوبشوره لباساشو پوشیدورفت.


ممنون که داستانمو خوندید. از اون روز به بعددیگه نه جوابه تلفونمو میده نه توباشگاه بهم محل میذاره لطفا بگیدچی کارکنم.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
لذت اولین کون

این خاطره مربوط به وقتیه که من کلاس اول دبیرستان بودم و حسابی هم حشری. الان هم 30 سالمه ، تا اون موقع هم اصلا هیچ کونی رو لمس نکرده بودم . یادمه تعطیلی تابستون بود ومن واسه گذراندن اوقات فراغت و هم بیشتر به خاطر علاقه ای که به برق داشتم در یه مغازه مشغول کار شده بودم و این سال دومی بود که میومدم در مغازه.
توی محله ای که بودیم یه پسره ای بود که خیلی از بچه های محله تو کفش بودن و از نظر سنی هم حدود سه چهار سالی کوچکتر از من بود و بعضی ها هم که معلوم بود چاخان میکنن الکی میگفتن کردیمش ولی من دروغشون رو بعد از اینکه اونو کردم و از خودش سوال کردم فهمیدم.



از قدیمتر باهاش تا حدودی دوس بودم و یه سلام و علیکی داشتیم. یادمه واسه خودم وسیله های کاردستی برقی زیادی درست میکردم . یه روز صبح که در مغازه بودم و صاحبکارم هم نبود دیدم مسعود (اسم مستعار همون پسره) اومد تو مغازه ، البته اینم بگم اکثر وقتا میومد پیشم ولی تا اون روز جراتی نداشتم که بخوام ازش درخواستی بکنم.
یه وسیله کوچکی که درست یادم نیست چی بود (چون چندین سال میگذره) داشتم درست میکردم واسه خودم دید و گفت میتونی یکی هم واسه من درست کنی ؟
من که میدونستم پولی نخواهد داد واسه همین جرات پیدا کردم و دلم رو زدم به دریا ، گفتم باشه مشکلی نیست فقط یه شرط داره ، گفت چه شرطی؟
ضربان قلبم تند شده بود و صدام هم لرزون ! کلی من ومن کردم و گفتم دیگه خودت میدونی و از این حرفای به در بگو دیوار بشنوه!!
حالا یا خودشو زده بود به کوچه علی چپ یا هم واقعا منظورمو نگرفت ، آخرش مجبور شدم واضحتر بگم.
گفتم ببین ، همین روبهت میدم ولی بشرطی که بذاری باهات حال کنم..
قلبم دیگه اومد توی حلقم ، آخه تا اون موقع به هیچ کسی همچین حرفی نزده بودم و تا حدودی میشه گفت بچه مثبتی بودم و درس خون. ولی خب خداییش هم نیاز داشتم. کونش از روی شلوار جذاب بود چه برسه به لختش!



اولش من و من کرد که کسی میفهمه و از این چرت و پرت ها. خلاصه سرتون رو در نیارم بعد از کلی التماس و هم این که خودش هم دلش پی اون وسیله بود آخرش گفت باشه ولی قول بده به کسی نگی
گفتم مگه خرم که بگم ؟ !!!
قرار رو گذاشتیم واسه بعدازظهر همون روز .. دل تو دلم نبود ، لحظه شماری میکردم ساعت 2 بعدازظهر بیاد که همه بازار هم خلوته.
اینم بگم که من هم کلید مغازه رو داشتم و زودتر از صاحبکارم همیشه درب رو باز میکردم براش. ساعت کار عصر هم 5 بعدازظهر بود و ساعت 3 من رفتم درب رو باز کردم و منتظرش شدم.
مسعود یه نیم ساعتی دیرتر اومد که گفت داشته ناهار میخورده دیر شده.
درب مغازه رو از پشت بستم و بردمش توی اتاق ته مغازه که مال انباری بود . گفتم بخواب ولی قبول نکرد و گفت سرپایی . بهر حال قبول کردم هرچی باشه ندید پدید بودم دیگه!!!!!!!!!!
حتی شلوارش رو تنها کشید پایین. بهش گفتم اینجوری اگه میخواستم بکنمت که یه بالشت میذاشتم خودمو بهش میمالید دیگهههههه !!!!!!!!!!!!!!!
خنده ای کرد و گفت باشه بیا .... یه دفعه شورتش هم درآورد. واااااااااااااای چی میدیدم ، باورم نمیشد ، یه کون کاملا گرد و قلمبه و سفید سفید که یه ذره مو هم نداشت ، الان هم وقتی یادش میفتم اون روز رو دوس دارم دوباره هم اون زمان برمیگشت و حسابیتر میکردمش.
کیرم حسابی شق شده بود تفی کردم و گذاشتم لای پاش. یه کم که عقب جلو کردم مستقیم بردم جلو سوراخ کونش که گفت نه نه این رو نه دیگه بیخیال شو ...
من هم که گفتم آدم ندید پدیدی بودم !! و همونجوریش هم برام بهشت بود! قبول کردم گفتم باشه فقط بشرطی که بذاری حداقل نوک کیرم بره توش وگرنه همش رو جا میکنم هااا . بعد کلی التماس گفت باشه
حسابی تفی کردم کیرم رو و بطور عمودی لای کونش گذاشتم طوری که نوک کیرم رو حس میکردم داغ میشه و یه ذره میره تو کونش. بعد چندبار عقب جلو کردن آبم اومد و ریختم لای چاک کون قشنگش.


فقط یه چیزی که یادم نمیره هیچ وقت ، حالتی بود که بعد از کردش بهم دست داد !! چون سرپا کردمش تا یه چند دقیقه ای وقتی راه میرفتم انگار که پام فلج شده باشه پاهام میلنگید !!!!!!!!
خلاصه واسه اولین بارم که میشه اسمش رو سکس گذاشت خاطره خوبی بود و واسم یه افتخاری بود که بچه محله ای که همه پسرا توی کف کونش بودن رو تونستم من مخش رو بزنم. ولی کون خوبی بود برای اولین بارم.
ممنون از اینکه خوندین و ببخشید اگه سرتون رو درد آوردم.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
من و مجید

ماجرايي که ميخوام براتون تعريف کنم مربوط مي شه به پسري به نام مجيد که تقريبا اکثر همجنسبازيهاي من با اون بود. من مجيد رو چند روزي بود که مي‌ديدم تو محل مياد و ميره. سبزه بود اما از اون سبزه‌هاي با نمک. آمارش را از بچه‌هاي محل که گرفتم گفتن تازه اومدن به اين محل و خانه سيداحمد مستاجر هستند و پرونده زياد جالبي نداره. من هم از خدا خواسته رفتم تو فکرش و شروع کردم به کشيدن نقشه. رفتم تو نخش که ببينم از چه راهي ميشه بهش نفوذ کرد. فهميدم عاشق فوتبال و بدنسازيه. رفتم اون باشگاهي که اون ورزش مي‌کرد اسم نوشتم و يواش يواش از طريق باشگاه و گل کوچک تو کوچه بهش نزديک شدم و اعتمادش را به خودم جلب کردم. ذره ذره تماس بدني خودم را با اون بيشتر ميکردم و اون هم انگار که بدش نمي‌اومد. بعد از تقريبا يک ماه و نيم ديدم ديگه وقتشه که قسمت اصلي نقشه را پياده کنم. يه روز ساعت 4 بعد از ظهرکه داشتيم از باشگاه بر مي‌گشتيم مقدمات کار را حاضرکردم و (يعني يه تيغ و يه کرم و يه شيشه کوچک روغن زيتون گذاشتم تو ساک ورزشيم) و بهش گفتم: مجيد هوا خيلي گرمه ما هم که از باشگاه برمي‌گرديم و تنمون عرق داره! تونميري الان يه دوش آب سرد و يه ماساز مشتي حال ميده پايه هستي بريم حمام سر کوچه يه دوش بگيريم؟ ديدم داره من‌من ميکنه و ميگه خانه نميدونن و منتظرم هستن و از اين چرت و پرتها که دستش را گرفتم کشيدم دنبال خودمو گفتم: بابا اينجا همه سر و دست ميشکنن که من ماساژشون بدم تو عشوه مياي؟ خلاصه از اون نه و از ما آره. بردمش تو حمام و از شانس خوب ما يکي از حمامهاي نمره خالي بود که ماهم فوري چپيديم توش. خيلي عادي لخت شديم رفتيم زير دوش. مجيد شروع کرد به دوش گرفتن و صابون زدن منهم تو کف بدنش بودم. با اين که يه خورده سبزه بود ولي بدن خوشتراش و عضله‌ئي داشت سينه‌هاش به خاطر پرس سينه‌هايي که ميزد مثل سينه هاي يه دختر 16يا 17 ساله قلمبه شده بود و نوکش برجسته شده بود. کمر نسبتا باريک و رو فرمي داشت که وقتي به کونش ميرسيد مثل يه طاقچه ورقلمبيده و برجسته مي‌شد لمبرهاي کونش به طور خيلي موزون و تراش خورده‌اي گرد و به هم چسبيده بود. خيلي دوست داشتم اون کون مخملي را به هم بمالم و يه گاز مشتي ازش بگيرم. چشمم به پاهاش افتاد که رانهاش از بزرگي به هم ميساييدن. ديگه کيرم داشت ميرفت تو کون خودم که دوش گرفتنش تمام شد و اومد پيشم و گفت: تو دوش نميگيري؟ گقتم: اول تو را ماساژ ميدم بعد يه دوش ميگيرم. گفت: باشه. و خوابيد. ديگه داشتم با ديدن اون صحنه ديوانه مي‌شدم پريدم شيشه روغن زيتون راازتو ساکم آوردم و يه ذره ريختم رو تنش و شروع کردم به ماليدن. با هر مالش جنون حشرم بيشتر مي‌شد. يواش يواش اومدم پايين تا رسيدم به گودي بالاي کونش مانده بودم چطور شرتش را بکشم پايين. ديگه دل را به دريا زدم ودستم را بردم طرف شرتش ويواش کشيدمش پايين با تعجب ديدم کونش را آروم بلند کرد تا من راحتتر کارم را بکنم. فهميدم ok را داده و من هم از خدا خواسته مرحله اصلي را شروع کردم. اول برش گردوندم به طرف خودم تا برم تو کار سر و سينه‌اش که از تعجب دهنم باز موند. دست بردم طرف سينه هاش و شروع کردم به ماليدنشون. عجب سينه هاي توپي داشت. سفت و برجسته. يهو حمله کردم به سينه‌هاش و ديوانه‌وار اونها را خوردم. خيلي خوشش اومده بود چون سرم را گرفته بود و محکم فشار ميداد رو سينه‌اش. يواش يواش شروع کردم به ليسيدن بدنش و اومدم پايين تا رسيدم به کيرش. سفت و سخت مثل باتوم بود. فکر کنم طولش 25 الي30 سانتي ميشد. خيلي خوش فرم قشنگ بود مخصوصا کلاهک کيرش که به طرز جالبي گرد و مدور بود. با اين که موهاش را نزده بود ولي همونجوري هم خوردني بود. سر کيرش را کردم تو دهنم و آرام شروع کردم به مکيدن وااااااااي چه حالي مي‌داد موهام را گرفته بود و کيرش را تو دهنم عقب و جلو مي‌کرد. بعد از چند لحظه ديدم کيرش بد جوري داره سفت ميشه. فهميدم آبش داره مياد. زود کيرش را از دهنم کشيدم بيرون و کلاهک کيرش را محکم گرفتم تا آبش نياد. با ناراحتي گفت: پس چرا اينجوري کردي؟ گفتم: به اين زودي نبايد آبت بياد. گفت: يعني چي؟ گفتم: چيزي نگو و فقط حال کن. بعد پريدم تيغ را آوردم و در همان حالتي که به رو خوابيده بود پاهاش رو بلند کردم وشروع کردم به تراشيدن موهاي کونش هرچي بيشتر ميزدم قشنگتر ميشد. تيغ زدن که تمام شد شيشه روغن را برداشتم و برشگردوندم. شروع کردم به چرب کردن کونش مثل دنبه زير دستام ميلرزيد. آروم رفتم سراغ سوراخ کونش. با اين که چند باري کون داده بود اما سوراخ کون جمع و جور و باحالي داشت. آرام انگشت اشاره‌ام را کردم تو سوراخش تکاني خورد و آهي کشيد. مقعدش را سفت کرد. چند ضربه به لمبرش زدم تا سوراخ کونش را شل کرد. به نوبت انگشتام را اضافه کردم تا رسيد به 3 انگشت که ديگه آه و اوهش در آمد. دستش را دراز کرد و کيرم را گرفت و آرام ماليد در سوراخ کونش. فهميدم ديگه تشنه کيره، پس معطلش نکردم و آوردمش دم سکوي حمام. دستاش را گذاشتم لب سکو و پاهاش را ازهم باز کردم. کله کيرم را گذاشتم دم سوراخش و يواش فشار دادم تو. آهي از سر شهوت و درد کشيد. تا زور داشتم کيرم رافشار دادم تو و از جلو کيرش را گرفتم آروم شروع کردم براش جلق زدن. مثل يه دختر حشري شده بود و حال خودش را نميفهمد. مدام ميگفت: فداي کير کلفت و خوشگلت بشم. بکن، بکن، منو بکن، منو بگا، سوراخ کونم را پاره کن، فشار بده، کير تو بيشتر فشار بده تو سوراخ کونم، آخ جون خايه هاتم بکن تو، سوراخم کير مي خواد، کير کلفت ميخوام...... من که اختيار از دستم در رفته بود از يه طرف پمپ زدنم را تند کرده بودم و از طرف ديگه جلق زدن براي اون را. ناگهان دستاش را از عقب برگردوند و لمبرهاي کونمو گرفت و ناخنهاش را چنان کرد تو لمبرهام که از درد مثل فنر پرت شدم جلو و کيرم چنان تو سوراخ کونش فرو رفت که غده پروستاتش را با سر کيرم حس کردم. با اين حرکت آب کيرش مثل آب يه شير 6 اينچ پاشيد بيرون و شل شد. به دنبال اين حرکت حس کردم آب من هم داره مياد. پمپ زدنم را تندتر کردم....تندتر....تندتر....يهو شل شدم تمام عضلاتم کرخت شد و از حال رفتم. چشام را که باز کردم ديدم وسط حمام ولو شدم و مجيد هم کير و خايه هام رو با هم کرده تو دهنش و آب کيرم هم داره از لب ولوچه‌اش ميريزه. با کمک مجيد بلند شدم. کمي از هم لب گرفتيم و از حمام اومديم بيرون. هنوز تو ابرا سير ميکردم. چه حالي داد اين کون.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
داستان فرهادو امیر

این داستان از اونجا شروع شد که ما تازه به محل جدید اومدیم یک تزیناتی روبروی خونه ما بود .صاحبش اسمش فرهاد بود ازحق نگذریم خیلی خوشگل وخوش هیکل بود .فرهاد یک شاگرد داشت به نام امیر که پسر سبزینه بود .خونه ما دو طبقه بود واتاق من طبقه بالا روبروی دکان اقا فرهاد .لازم به ذکر که اقا فرهاد مجرد27 ساله وشاگردش هم یک سال از خودش بزرگ تر بودفرهاد بالای مغازهاش خونه ایی ساخته بود .یک روز بابام از فرهاد وشاگردش خواست که خونه ما رو هم موکت کنند اون وشاگردش اومدن ودوستی ما از اونجا شروع شد
در یکی از تابستانهای گرم بود که در بالکن باز کردم وتوی بالکن ایستادم که هوایی بخورم دیدم که در مغازه اقا فرهاد هم بازه وچراغ هم روشن مثل این که از کار بیرون اومده بودن ناگهان چشمم به فرهاد اوفتاد .فرهاد داشت وسایل مغازه اش رو جمع میکرد تا ببندد ساعت 12 شب بود .امیر رفته بود خونشون که شام بخوره وفرهاد در معازه رو نیمه باز گذاشته بود وروی صندلی نشسته بود تمام کوچه خلوت بود .در همین حین امیر سر رسید در مغازه از دخل قفل کرد وفرهاد از پشت بغل کرد ودر حالی که از پله ها بالا می رفتن. امیر فرهاد رو ماچ می کرد اونها رفتن طبقه بالا و دیگه چیزی مشخص نبود . از فردای اون روز تصمیم گرفتم که با فرهاد صممیمی بشم .همین طور هم شد خیلی صمیمی شدیم وفرهاد روزهایی که با امیر برای کار می رفت مغازه اش رو دست من می داد.تا این که شبی از شبها مثل اون وقت فرهاد در مغازه اش رو نیمه باز گذاشت .من تصمیم گرفتم که از ماجرا سر در بیارم . ورفتم وارد مغازه فرهاد شدم .فرهاد جا خورد وگفت هنوز نخوابیدی؟گفتم من نخوابم نمبره . گفت اه .منم همین جور . در همین حین امیر از راه رسید ومنو دید .رو به فرهاد کرد وگفت قضیه امشب کنسل کنیم .منم پریدم وسط حرف امیر وگفتم نه .من یه چیز هایی می دونم . فرهاد گفت عیبی نداره از خودمون . وامیر در مغازه رو از پشت بست . فرهاد گفت تو هم با ما بیا بالا . وامیر فرهادرو بغل کرد و از پله ها رفتیم اتاق بالا . امیر با شدت تمام لباس فرهاد رو پاره کرد ولختش کرد .فرهاد گفت چته ؟اتیشیت خیلی تنده .امیر گفت نترس عزیزم لباس جدید برات میخرم . اره .مدتی باتو نبودم . فرهاد لخت لخت شد . من هیکل فرهاد که می دیدم خیلی ناز بود از صد تا دختر هم قشنگ تر .سینه ها جلو اومده وبزرگ .بدنی سفید وبی مو. کون تپل و سفید . امیر فرهاد محکم از پشت بغل کرده بود و بلندش میکرد . امیر فرهادرو خوابوند روی تخت وانگشتشو توی سوراخ کون فرهاد کرد .فرهاد اخ می کشید . امیر گیرشو توی کون فرهاد فرو برد . فرهاد مرتب اخ می کشید وامیر اونو ماچ می کرد وسینه هاش رو می مالید . فرهاد داد می زد دردم گرفت . پارم کردی . من حسابی هوسی شده بودم . در همین حین امیر روی تخت خوابید وفرهاد روی گیرش نشت .امیر تا ته حساب فرهاد رسید. بعد فرهاد وخواباندش روی تخت وپاهاش عقب داد .فرهاد داد می زد .بسه دیگه امشب پارم کردی . امیر گفت آبم داره میاد . فرهاد گفت نه .امیر ابش توی کون فرهاد ریخت .بعد اونو بوسید ورفت توی حمام . منم که خیلی هوسی شده بودم ودیدم امیر نیست رفتم که فرهاد بکنم .فرهاد تقربیا نیمه جون روی تخت اوفتاده بود واب از توی کونش بیرون می ریخت .منو که دید گفت تو رو به خدا امشب دیگه تو نه یک شب دیگه .من دلم به حالش سوخت اماآبم توی صورت فرهاد ریختم
فردای اون روز فرهاد از شدت خستگی تا بعدازظهر خواب بود .بعدازظهر رفتم پیش فرهاد وبهش گفتم عجب تکه ایی هستی . وگفتم چه جوری شد که به امیر دادی .اونم گفت امیر تازه اومده به مغازه من وبه ابتدا زور وبعد هم خودم خواستم که باهاش باشم .گفتم پس منم با زور بکنمت .خندید وگفت نه .عزیزم تو فردا شب بیا. ومنم رفتم وترتیب فرهاد ودادم نمیدونی چه حالی داد
یک روز در حالی که بافرهادتوی مغازه نشسته بودیم .فرهاد گفت توی کمی پول داری ؟منم گفتم چقدر گفت در حدود 2 میلیون تومان .گفتم نه .در همین لحظه امیر گفت کسایی رو می شناسه که این پول رو بهش می دن ولی شرطشون این که یک شب با هاشون باشی .فرهاد مدتی رو فکر کرد گفت باشه چاره ایی ندارم . اون شب دو تا مرد قوی هیکل وسبیل کلفت اومدن به مغازه فرهاد وقرار ومدارشون گذاشتن وپول به فرهاد دادن . نیمه شب با ماشینشون دنبال فرهاد اومدن .فرهاد رو به منو امیر کرد وشما بیاید من می ترسم .اونها اول قبول نکردن بعد با اصرار فرهاد قبول کردن . فرهاد به یک باغ بردن .ومنو وامیر هم در یکی از اطاقها نشتیم . درهمین حین صدای فرهاد وشنیدیم که می گفت امیر کمک من پولشون نمی خوام بهشون بگو منو ول کنن .منو کشتن . من وامیر با عجله رفتیم توی اطاق ودیدیم که یکی از خوابیده ومرد دیگه رو فرهاد ودوتایی گیرشون تو کون فرهاد کردن .فرهاد هم مدام داد می زد وکمک می خواست ما خواستیم که فرهاد از زیر دستشون نجات بدیم اما اونا گفتن این یک قرارداد وپول دادن وحسابی خدمت فرهاد رسیدن . دیگه داشت صبح می شد که فرهاد بیجون شده بوده واونها هم کارشون کردن وگفتن ببریشن .عجب چیزی بود .ما فرهاد بلند کردیم و لباس تنش کردیم .بعد دو تایی زیر بغلش گرفتیم واوردیمش خونه.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
داستان تورج ومحسن

حتما داستان فرهاد وامیر را خواندید این داستان محسن وتورج در محله قبلی مان بر می گردد که در منازل سازمانی بودیم
تورج پسر خوشگلی بود این داستان از اینجا شروع می شود که من یک بار با سرویس داشتم به خونه بر می گشتم وصندلی اخر نشسته بودم ومحسن همنشسته بود که در وسط راه محسن تورج را می بیند از راننده می خواهد که اورا سوار کند راننده هم ترمز می کند وتورج سوار میشود محسن تورج را صدا می زند که بیا اینجا بشین لازم به ذکر است که صندلی اخر مینی بوس من ومحسن نشسته بودیم ودبگر کسی نبود محسن بلند شد که تورج وسط بنشنید ووقتی نشست او هم نشست در بین راه محسن تورج را بلند کرد ودستی به کونی تورج زد تورج گفت اخ .محسن گفت چیه گفت اخه این اقا نشسته منم گفتم راحت باشین .محسن گیرش رو رونهای تورج می کشید ومی گفت کی بهم میدی تورج گفت وسط این همه ادم .دیگه داشتیم می رسیدیم ویک ایستگاه مانده بود که رسدیم به منازلی که نیمه تخریب شده وقدیمی بود که محسن به تورج گفت بریم اینجا بالاخره با کلی اصرار تورج پیاده شد وراننده چون کمی دور شده بودیم گفت یک کمی زودتر می گفتید. محسن خوشحال شده بود بالاخره انها پیاده شدند من مدام نگاه از پشت شیشه میکردم که به کدوم خونه میرن واون خونه رو نشون کردم تا اینکه به ایستگاه اخر رسیدیم خوشبختانه ایستگاه اخر تا منازل قدیمی راهی نبود من سریع خودم رو به اونجا رسوندم . ازپشت دیوار نگاهی به توی حیاط کردم دیدم که محسن داره گیر تورج می ماله گیر تورج حسابی شق شده بود . محسن دست کرد وگیر تورج کشید ازبالا وودست کرد واز باسن وبیضه تورج رو کشیدن تورج دردش امده بود وفریاد میزد محسن داد می زد ومی گفت پس کی من به تو برسم وتقاس دلم روی پاهات خالی کنم .تورج داد میزد ومحسن رو قسم می داد به تمام چیزها محسن گوشش بدهکار نبود . کم کم تورج سست شد و محسن از فرصت استفاده کرد وشلوار تورج رو باز کرد بعد پیراهن تورج در اورد بعد هم خودش لخت شد . گیر تورج حسابی قرمز شده تورج گفت نگاه کنچه کار کردی . درهمین فاصله محسن دستی به کون تورج کشید و از تورج لب می گرفت کون تورج رو که نگاه میکردم عجب کونی بود تپل وسفید محسن گیرش رو توی دهن تورج اولش تورج قبول نمی کرد وبدش می امد .محسن بهش گفت تا نکنمت از اینجا نمیرم .تورج بالاخره دهنش رو باز کرد ومحسن گیرش رو توی دهن تورج کرد با سرعت هر چه تمام ساک میزد . گیر محسن حسابی بزرگ شده بود .محسن انگتش رو خیس کرد وبه سوراخ کون تورج مالید بعد با فشار گیرش رو توی کون تورج کرد تورج اخ بلندی کشید محسن ضرباتش تند کرد . تورج داد میزد یواش تر محسن .به جون محسن یواش تر . محسن می گفت چیه درد میاد . محسن تا جای که کون تورج جا داشت گیرش تو کونش کرد ناگهان اب محسن توی کون تورج ریخت وگفت اخی . دیدیم که محسن اب که از کون تورج می ریخت به رونهاش وباسنش می ماله و می خواستن لباس بپوشن من در این بین زود از اونجا رفتم . روزهای بعد محسن وتورج رو می دیدم که همیشه با هم بودند وانگار که محسن دست از سر تورج بر نمی داشت
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
داستان مهرداد واشكان

این داستان از اونجا شروع شد که ما تازه به محل جدید اومدیم یک تزیناتی روبروی خونه ما بود .صاحبش اسمش مهرداد بود ازحق نگذریم خیلی خوشگل وخوش هیکل بود .مهرداد یک شاگرد داشت به نام اشكان که پسر سبزینه بود .خونه ما دو طبقه بود واتاق من طبقه بالا روبروی دکان اقا مهرداد .لازم به ذکر که اقا مهرداد مجرد27 ساله وشاگردش هم یک سال از خودش بزرگ تر بودمهرداد بالای مغازهاش خونه ایی ساخته بود .یک روز بابام از مهرداد وشاگردش خواست که خونه ما رو هم موکت کنند اون وشاگردش اومدن ودوستی ما از اونجا شروع شد
در یکی از تابستانهای گرم بود که در بالکن باز کردم وتوی بالکن ایستادم که هوایی بخورم دیدم که در مغازه اقا مهرداد هم بازه وچراغ هم روشن مثل این که از کار بیرون اومده بودن ناگهان چشمم به مهرداد اوفتاد .فرهاد داشت وسایل مغازه اش رو جمع میکرد تا ببندد ساعت 12 شب بود .اشكان رفته بود خونشون که شام بخوره ومهرداد در معازه رو نیمه باز گذاشته بود وروی صندلی نشسته بود تمام کوچه خلوت بود .در همین حین اشكان سر رسید در مغازه از دخل قفل کرد ومهرداد از پشت بغل کرد ودر حالی که از پله ها بالا می رفتن. اشكان مهرداد رو ماچ می کرد اونها رفتن طبقه بالا و دیگه چیزی مشخص نبود . از فردای اون روز تصمیم گرفتم که با مهرداد صممیمی بشم .همین طور هم شد خیلی صمیمی شدیم ومهرداد روزهایی که با اشكان برای کار می رفت مغازه اش رو دست من می داد.تا این که شبی از شبها مثل اون وقت مهرداد در مغازه اش رو نیمه باز گذاشت .من تصمیم گرفتم که از ماجرا سر در بیارم . ورفتم وارد مغازه مهرداد شدم .مهرداد جا خورد وگفت هنوز نخوابیدی؟گفتم من نخوابم نمبره . گفت اه .منم همین جور . در همین حین اشكان از راه رسید ومنو دید .رو به مهرداد کرد وگفت قضیه امشب کنسل کنیم .منم پریدم وسط حرف اشكان وگفتم نه .من یه چیز هایی می دونم . مهرداد گفت عیبی نداره از خودمون . واشكان در مغازه رو از پشت بست . مهرداد گفت تو هم با ما بیا بالا . واشكان مهردادرو بغل کرد و از پله ها رفتیم اتاق بالا . اشكان با شدت تمام لباس مهرداد رو پاره کرد ولختش کرد .مهرداد گفت چته ؟اتیشیت خیلی تنده .اشكان گفت نترس عزیزم لباس جدید برات میخرم . اره .مدتی باتو نبودم . مهرداد لخت لخت شد . من هیکل مهرداد که می دیدم خیلی ناز بود از صد تا دختر هم قشنگ تر .سینه ها جلو اومده وبزرگ .بدنی سفید وبی مو. کون تپل و سفید . اشكان مهرداد رو محکم از پشت بغل کرده بود و بلندش میکرد . اشكان مهردادرو خوابوند روی تخت وانگشتشو توی سوراخ کون مهرداد کرد .مهرداد اخ می کشید . اشكان گیرشو توی کون مهرداد فرو برد . مهرداد مرتب اخ می کشید واشكان اونو ماچ می کرد وسینه هاش رو می مالید . مهرداد داد می زد دردم گرفت . پارم کردی . من حسابی هوسی شده بودم . در همین حین اشكان روی تخت خوابید ومهرداد روی گیرش نشت .اشكان تا ته حساب مهرداد رسید. بعد مهرداد وخواباندش روی تخت وپاهاش عقب داد .مهرداد داد می زد .بسه دیگه امشب پارم کردی . اشكان گفت آبم داره میاد . مهرداد گفت نه .اشكان ابش توی کون مهرداد ریخت .بعد اونو بوسید ورفت توی حمام . منم که خیلی هوسی شده بودم ودیدم اشكان نیست رفتم که مهرداد بکنم .مهرداد تقربیا نیمه جون روی تخت اوفتاده بود واب از توی کونش بیرون می ریخت .منو که دید گفت تو رو به خدا امشب دیگه تو نه یک شب دیگه .من دلم به حالش سوخت اماآبم توی صورت مهرداد ریختم
فردای اون روز مهردا از شدت خستگی تا بعدازظهر خواب بود .بعدازظهر رفتم پیش مهرداد وبهش گفتم عجب تکه ایی هستی . وگفتم چه جوری شد که به اشكان دادی .اونم گفت اشكان تازه اومده به مغازه من وبه ابتدا زور وبعد هم خودم خواستم که باهاش باشم .گفتم پس منم با زور بکنمت .خندید وگفت نه .عزیزم تو فردا شب بیا. ومنم رفتم وترتیب مهرداد رودادم نمیدونی چه حالی داد
یک روز در حالی که بامهردادتوی مغازه نشسته بودیم .مهرداد گفت توی کمی پول داری ؟منم گفتم چقدر گفت در حدود 2 میلیون تومان .گفتم نه .در همین لحظه اشكان گفت کسایی رو می شناسه که این پول رو بهش می دن ولی شرطشون این که یک شب با هاشون باشی .مهرداد مدتی رو فکر کرد گفت باشه چاره ایی ندارم . اون شب دو تا مرد قوی هیکل وسبیل کلفت اومدن به مغازه مهرداد وقرار ومدارشون گذاشتن وپول به مهرداد دادن . نیمه شب با ماشینشون دنبال مهرداد اومدن .مهرداد رو به منو اشكان کرد وشما بیاید من می ترسم .اونها اول قبول نکردن بعد با اصرار مهرداد قبول کردن . مهرداد به یک باغ بردن .ومنو واشكان هم در یکی از اطاقها نشتیم . درهمین حین صدای مهرداد وشنیدیم که می گفت اشكان کمک من پولشون نمی خوام بهشون بگو منو ول کنن .منو کشتن . من واشكان با عجله رفتیم توی اطاق ودیدیم که یکی از خوابیده ومرد دیگه رو مهرداد ودوتایی گیرشون تو کون مهرداد کردن .مهرداد هم مدام داد می زد وکمک می خواست ما خواستیم که مهرداد از زیر دستشون نجات بدیم اما اونا گفتن این یک قرارداد وپول دادن وحسابی خدمت مهرداد رسیدن . دیگه داشت صبح می شد که مهرداد بیجون شده بوده واونها هم کارشون کردن وگفتن ببریشن .عجب چیزی بود .ما مهرداد بلند کردیم و لباس تنش کردیم .بعد دو تایی زیر بغلش گرفتیم واوردیمش خونه.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
من و پسر عمه

من خاطرات سكسی زیادی دارم ك مایلم اوناروبراتون بذارم
امیدوارم خوشتون بیاد
من فارفانم(اسم مستعار)
ازبچگی باپسرعمم رابطه خاصی داشتیم وخیلی بهم نزدیك بودیم.وهردوكاملابه كردن همدیگه فك میكردیم وبارهابامالوندن بدنمون به همدیگه این موضوع به هردوثابت شده بود
تااینكه یه روزكه همه سرگرم عروسی بودن خونه ماخالی شد وبعدازكلی كلنجاربه خودم بهش گفتم بیاهمدیگروبكنیم.البته من دوسداشتم اونوبكنم ولی برااینكه نه نیاره پیشنهادسكس دوطرفه رودادم
اولش فك كردشوخی میكنم اماوقتی شلوارموكشیدم پایین ودرازكشیدم واماده اومدنش شدم بی هیچ حرفی اومدودرازكشیدروم
كیربزرگی داشت وكاملا شیراكونموباهاش پركرد ولی من فكركردنش بودم ونه دادن بهش
هردوناشی بودیم وهمینطوربی حركت موندیم بعدازچنددقیقه گفتم حالانوبت منه ودرازكشیدم روش كون صاف وسفیدوالبته بزرگی داشت كیرم لای كونش بودومن داشتم لذت نسبی میبردم
خلاصه اون روزكلی روهم خوابیدیم واین شروع رابطه سكسی مابود
اینرابطه تا2سال به همین صورت موندومابه گذاشتن لای پای همدیگه اكتفامیكردیم
البته كم كم علاقه اون به زیر بودن بیشترشده بودومن بیشتركیرم لای كونش بود
تااینكه یه روزبه درخواست عمم رفتم خونشون تاتوكارای خونه تكونی كمك كنم
البته چه كمكی بیشترباپسرعمم سرگرم بودیم.تااینكه شب شدومن پسرعمم رفتیم بیرون بعدازاینكه یه دوری زدیم برگشتیم خونه
دیروقت بودوهمه خواب بودن وجای ماتواتاق پهن شده بودمن خسته بودم واصابه سكس فكرنمیكردم
بعدازعوض كردن لباسارفتیم توجامون ومن سعی كردم بخوابم وشایدخابم بردی بودكه متوجه تكونای بیش ازحدپسرعمم شدم ولی گذاشتم به حساب بدخوابی وبازم چشمام بستم
امابعدازچنددقیقه حس كردم زیادی بهم نزدیك شده وتقریبا اومده توجای من مخصوصاكونش ك دیگه داشت میرسیدبه كیرم دیگه فهمیدم قصدسكس داره وخواب ازسرم پرید ولی هیچ حركتی نكردم وهمونجوری موندم باچشمای نیمه باز
اون به كارش ادامهن دادتااومدتوی بغلم من دستم زیرسرش بودودست دیگم روبازوش وكیرم كه حسابی راست شده بودرویكی ازكپلای كونش ولی بی حركت بودم دوسداشتم خودش پیش بره تااینكه دستش اوردوكیرم لمس كردوگذاشتش وسط دوتاكپلش
حالت لذت بخشی بودومن دیگه دست بكارشدم ودستم بردم زیرشلوارش ك خیلی هم نازك بودوكونش لمس كردم وهمزمان باپایین رفتن دستم شلواروشرتش پایین كشیده شدالبته باكمك خودش وكونش دراختیارمن قرارگرفت،اونم بیكارنموندوكیرم روتودستش گرفت من سرگرم نوازش كونش واون مالیدن كیرم بود
دستام بردم بالاتروسینشولمس كردم خیلی گوشتی بودواونم حسابی بااین كارم حال كردچون دستش دوركیرم سفت شد
البته بگم هردوی ماتااون لحظه حتی فیلم سوپرم ندیده بودیم وتنهاتجربه مالاپاگذاشتنای ناشیانمون بودوشنیده ها ازدوستامون
خلاصه یكمی بلندشدم وخودمورسوندم به صورتش وشروع كردم به بوسیدن وبازتاب داغی نفسم ازصورتش خودموشهوتی ترمیكرد اون دیگه دستشوازروكیرم برداشت وكیرمن توشیاركونش تنهاگذاشت وكم كم كیرمن توكون نرمش به حركت دراومدومن خودبه خودزبونم به صورتش مالیده شد وازصدای اهش فهمیدم این موضوع براش خوشایند بئده وادامش دادم تابه لباش رسیدم شروع ركردم به لیسیدنشون وحركت زبونم تازیرگلوش رفت
توهمین حال دست دیگم یكی ازسینه هاشوچنگ زده بودودست دیگم زیرسرش بود
دستم ازروسینش برداشتم وكیرم گرفتم وسعی كردم اونوتوسوراخش فروكنم ولی موفق نمیشدم البته كیرم روسوراخش قرارمیگرفت صدای اخشم بلندمیشداماتونمیرفت تااینكه خودش روشكم خوابیدواروم گفت یكم تف به كیرت بزن اینكاروكردم وخوابیدم روش امابازكیرم تونمیرفت پس یكمم به سواراخ كونش تف مالیدم ودوباره كیرم فشاردادم این بارسركیرم رفت توكونش ولی هرچی سعی كردم بقیش نرفت بااین حال اون بدجوری نفساش تندشده بودومحكم متكاروچنگ میزدكیرم دراوردم وبایه تف گنده رودستم این بارربیشترخیسش كردم وبازم فشارش دادم واین بارسركیرم كامل فرورفت ولی كونش به قدری تنگ بودكه كیرم تامیشدولی فرونمیرفت ولی من متوقف نشدم وانقدادامه دادم كه خایه هام بابدنش برخوردكردحس كردم اگه بخوام تكون بخورم كیرم درمیادپس بی حركت روش درازكشیدم واین باعث شدكیرم بیشترفروبره وصدای اه اون بلندتربشه
تااینجارسیده بودم وچشمای بسته پسرعمم ودندوناش كه لباشومیخوردمنوشهوتی ترمیكردولی نمیدونستم بایدچیكاركنم دراثرخستگی بدنم یكم خودمتكوندادم ویه لحظه احساس لذت عجیبی ازكیرم شروشدوبه همه بدم پخش شدازخوشم اومدوتكونام وادامه دادم تاكم كم به جلوعقب كردن بدل شد البته بخاطرتنگی كونش این رفت وامدبه سختی صصورت میگرفت اماهربارك كیرم به انتهامیرسی اون كونش وفشارمیدادواینكارش حسابی كیرم فشرده كرده بودعقب جلوكردناچنددقیقه ای ادامه داشت تااینكه احساس كردم نمیتونم جلوخودموبگیرم وحركاتم خودبه خوددارن سریع میشن دستاموچنگ زدم به سینه هاش ولاله گوششوگرفتم تودهنم اینم بگم تمام این حركات غریضی بودومن اصلامتوجه نبودم دارم چیكارمیكنم پسرعمم كون تنگشوبیشترفشارمیدادوخودشم داشت عقب وجلومیشدناگهان حس كردم بدنم اتیش گرفت یه چیزی ازكیرم خارج شد
فك كردم جیش كردم ولی انقدغرق بودم كه هیچكاری نمیتونستم بكنم یدفه بایه تكون به خودم اومدم اون خوشوتكون دادوكیرم ازكونش خارج شد بی اختیارگرفتمش تودستم وشروع كردم به مالیدنش وكاملاخالی شدم روكونش افتادم روش
بعدازچندلحظه ارومگفت بلندشوبه خودم گفتم ای داد بااین بی حالی حالابایدبهش كون بدم
اونم باكیری كه اون داشت كلی ازكیرمن بزرگتربود
ولی وقتی برگشتم وكونم بهش كردم واماده شدم ك كیرش باكونم تماس پیداكنه اون منوبغل كردوكیرشل شدشوگذاشت لای كونم حس خوبی داشت سفت بهم چسبیدوكیرم گرفت تودستش وشروع كردبه مالیدنش ودرعین حال بوسیدن صورتم وهمینطوردرگوشم زمزمه میكرد
خوشت اومد؟حال كردی؟بیادوباره كیرتوبذارتوكونم؟تعجب كردم ینی نمیخوادمنوبكنه
بله حدسم درست بود،بااین حال حضوركیرنرموداغش لای كونم لذت بخش بود ولی دیگه نایی برای ادامه نداشتم وهمونطورخوابم برد
اینم ازاولین داستانم
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
صفحه  صفحه 46 از 85:  « پیشین  1  ...  45  46  47  ...  84  85  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA