انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 48 از 85:  « پیشین  1  ...  47  48  49  ...  84  85  پسین »

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد


مرد

 
{ بلوتوث كردن كليپ و عكس گي و...}

سلام
من اشكان 19 سالمه و اين ماجرا مال يه هفته پيشه و كاملا واقعي
روز جمعه بود و من اكثرا روز جمعه ها اگه قرار نباشه با دوستان بريم گردش خارج شهر و كوه و مشروب خوري و...تو خونه ميمونم و حوصله بيرون رفتن ندارم و كلا روز جمعه ها براي من خيلي خسته كننده ست اون روز هيچ برنامه اي نداشتم ولي ندونستم چي شد از خونه زدم بيرون گفتم يه كم قدم بزنم حدود يه نيم ساعتي تعو خيابون بودم كه سهيل رو ديدم
سهيل يه پسر 17-18 ساله ست يهني يكي دو سال از من كوچكتره" خوشگلو فشن و نسبتا لاغر" و دوست يكي از دوستام بود كه قبلا فقط يكي دو بار همديگرو ديده بوديم و انتظار اينكه به اين زودي با من صميمي بشه رو نداشتم ولي اون روز سهيل تا منو ديد خيلي خوشحال شد و با خنده اومد طرفم و دست داديم و شروع به قدم زدن كرديم و خيلي زود صحبت دوست دختر و سكس به ميون اومد وسهيل گفت كه دوست دخترش در حقش خيلي نامردي كرده و از اين حرفا!!و در اين ميون گفت كه تو مبايلش يه كليپ سكس از دختر وپسراي 10 ساله داره كه خيلي با حاله و همين حرفش باعث شد كه شروع كنيم هر چي تو مبايلمون داشتيم واسه هم بلوتوث كردن و از اون جا كه مال من اكثرا عكس و كليپ گيه طبيعتا كليپهاي سكس دختر وپسر من تموم شدن ولي اون هنوز داشت واسه م ميفرستاد و از من پرسيد تو ديگه هيچي نداري؟؟ منم چون مطمئن نبودم سهيل از گي خوشش مياد يا نه با بي علاقگي گفتم: چرا چند تايي دارم ولي فكر نكنم تو خوشت بياد!!!
پرسيد مگه چي هستن؟ گفتم سكس پسر با پسر ميخواي؟؟؟؟ با علاقه گفت: آره آره بده بياد!!
تو دلم خيلي خوشحال شدم و چند تا كليپ گي پسراي 19-20 ساله و حدود 20 تا عكس محشر گي واسه ش فرستادم و جالب اين كه چند تا عكس مونده بود كه ديگه تو موبايل سهيل جا نبود و مجبور شد يكي از كليپهاي سكس دختر وپسرو پاك كنه و معلوم بود تا حالا فيلم و عكس گي نديده!! وقتي علاقه شو ديدم گفتم كه اگه عكسها رو بزرگنمايي كنه و ببينه بيشتر حال ميكنهو در ضمن بهش گفتم اينا رو فعلا ببين عصر قرار ميذاريم يه سي دي فيلم و عكس گي برات آماده ميكنم و ميارم و به خاطر همين شماره همو گرفتيم تا بعد از ظهر كه سي دي حاظر شد زنگ بزنم و باهاش قرار بذارم !!!
از هم جدا شديم برگشتم خونه و با عجله ناهار خوردم ونشستم پاي كامپيوتر و سي دي فيلم گي گلچين شده براش آماده كردم و رفتم رو تختم دراز كشيدم دراز كشيدم و در حالي كه به سهيل فكر ميكردم شروع به بازي كردن با كيرم كردم تا اينكه ديدمساعت 4 عصر شد ! به سهيل زنگ زدم و يه جايي قرار گذاشتيمو رفتم سر قرار !! تا با سهيل دست دادم ديدم سرشو آورد جلو و همو بوسيديم و منم بلافاصله سي دي رو دادم و گفتم اينو بدم كه يه وقت فراموش نشه! و شروع به قدم زدن كرديمو كلا معلوم بود كه رفتار سهيل تغيير كرده و فكر كنم اونم از وقتي رفته بود خونه همش عكس و فيلم گي ميديده!! همش سعي ميكرد خودشو به من بماله البته بالا تنشو همش دست منو تو دستش ميگرفت و راستش منم كه يه جورايي پي برده بودم كه سكس من و سهيل يه جورايي قطعي شده خيلي حشري شده بودم و تو خيابون چند باري كيرم شق شد و چند باري هم هم طوري كه مثلا تصادفيه پشت دستمو درست وسط كون سهيلماليدم وفشار دادم و از طرزنگاهش فهميدم كه متوجه شده تصادفي نيست!!خلاصه شب شدخواستيم جدا بشيم دست داديم و من بهش توصيه كردم حتما زود زود سي دي رو ببينهو اونم گفت كه همون شب ميخواد ببينه و دوباره سرشو اورد جلو همو بوسيديم و جدا شديم!!
تو راه خونه همش به ماجراهاي اون روز از صبح تا شب فكر ميكردم و توي دلم گفتم هر چي اين روزاي جمعه بي حوصله گي كشيديم همشو امروز تلافي كرديم!! خلاصه شب شد و رو تختخواب با يه دست كيرمو ميماليدم و با يه دست با موبايلم بازي ميكردم و چند تا اس ام اس با حال و عاشقانه واسه سهيل فرستادم ولي اون شب جوابي از سهيل نيومد و از اين بابت خيلي ناراحت شدم و گفتم همه اون اداها واسه خر كردن ما بوده كه سي دي رو بگيره نگاه كنه حالشو ببره !!! خلاصه فرداش يعني شنبه ساعت 9 بيدار شدم ديدم شارژ موبايلم رو به اتمامه خاموشش كردم وگذاشتم شارژ بشه!!و حدود ساعت 11 بود از شارژ درش آوردم وگوشي رو روشن كردم كه ديدم يه اس ام اس اومده از سهيل!! باز كردم ديدم نوشته:
"سلام ميخوام يه حال اساسي بهت بدم به شرطي كه هيچ كس از اين موضوع چيزي ندونه"
من كه باورم نميشد و فكر كنم اين متن رو 10-20 باري خوندم و در جوابش نوشتم:
"خيلي خوشحالم شدم عزيزم هر دو از اين كار لذت ميبريم و مطمئن باش از اعتمادت به من پشيمون نميشي"
اين بار سهيل جوابمو خيلي زود داد و اس ام اس هاي سكسي شروع شد و واسه بعد از ظهر ساعت 2 قرار گذاشتيم و من بلافاصله يه قرص " ترامادول" با يه ليوان آب خوردم كه آبم زود نياد و نزديكاي ساعت 2 آماده شدم و شورت و كيرمو ادكلن زدم و رفتم سر قرار و ديدم زودتر از من اومده سهيل جونم!!!!!!!!
دوباره دست داديم وهمو بوسيديمبلافاصله رفتيم سر اصل مطلب و از من پرسيد : قراره كجا بريم؟؟
و منم مكان ور بهش گفتم و چون مكان نزديك بود پياده راه افتاديم و توي راه همش از خودش ميگفت كه خيلي رمانتيكه و احساساتي و اين كه كسي از رابطمون چيزي نفهمه!! تا رسيديم مكان مو رد نظر و رفتيم و تو و درو بستيمو بلافاصله شروع به لب گرفتن كرديم!!!!!!!!!!! وايييي كه چه لباي خوشمزه اي داشت و جالبتر اينكه استاد لب دادن ولب گرفتن بود و گاهي اون اون لباي منو ميك ميزد و گاهي من زبون اونو!!بعد از اين كه حسابي لب گرفتيم تيشرتشو زدم بالا و شروع به خوردن سينه هاش كردم هر چند كه گفتم سهيل لاغره ولي من عاشق خوردن سينه پسراي ناز مثل سهيلم و اون از اين كارم خيلي خيلي خوشش اومد هر چند هوا هم يه كم سرد بود و من كه سينه شو خيس كرده بودم بيشتر سردش ميشد!! و ليس زنون رفتم سمت شكم و نافش و در همون حالت كمربندشو باز كردم و دكمه شلوارشو باز كردم و وقتي موهاي روي كيرشو ديدم حشري تر شدم و ديگه طاقت نياوردم و شلوار و شورتشو يه جا كشيدم پايين
كيرش نيم شق بود يه كم كه موهاي كيرشو ليس زدم و بوشون كردم كيرشو كردم دهنم شروع به خوردن ش كردم و سرشو طوري ميك ميزدم كه نيم دقيقه طول نكشيد كامل شق شد و در همون حال با كون وسوراخش بازي ميكردم ! سهيل هم چشماشو بسته بود و گاهي يه آه واوهي ميكردو گاهي هم با دستاش سرمو فشار مداد سمت كيرش !بعد از مدتي برش گردوندم شروع به خوردن لوپاي كون و سوراخش كردم و با زبونم سوراخشو ليس ميزدم و انگشتمو توش ميكردم ! حسابي خودشو تميز كرده بود انگار ك هاصلا اين سوراخ واسه ان كردن نيست!!و از تنگي سوراخش و از روي تجربه كه سوراخ پسر كوني زياد ديدم فهميدم كه اگرم قبلا سكس از كون داشته بيش از يكي دو بار نبوده و سوراخش دست نخورده ست !راستي از موهاش نگفتم ك هيه كم موي نرم دور سوراخش بود !پا شدم و گفتم كه اون واسه م ساك بزنه
كيمو گرفت دستش و يه كم ماليد و با حال حشري تو چشمام نكاه كرد و در حالي كه يه چشمك ميزد شروع به ساك زدن كرد ! كارش عالي بود جوري كيرمو ميخورد كه با اينكه قرص ترامادول هم اثر كرده بود ولي چند بار ميخواست آبم بياد كه سرشو گرفتم و مانع ساك زدنش شدم البته اونم بيكار نبود و داشت با سوراخم بازي ميكرد وهمين منو بيشتر تحريك ميكرد!1 بلندش كردم و از اون جا كه مكان ما يه جايي بود كه نميشد دراز كشيد ايستاده نوك كيرمو گذاشتم دم در سوراخش و اروم فشار دادم و اولين بار كه سر كيرم رفت توش يه آخ گفت و خودشو كشيد جلو و من دوباره با نوك زبونم آب دهنمو ريختم رو سوراخش ويه كم انگشتش كردم و دوباره كيرمو گذاشتم و فشار دادم اين بار يه كم راحتتر رفت تو سوراخش و سهيل هم كه معلوم بود هم از درده و هم از لذت ناله هايي ميكرد !!يه كم كه تلمبه زدم ديگه معلوم بود عادت كردهخ منم بهش گفتم سرشو برگردونه لب بده اونم همين كارو كرد يه كم لب گرفتيم در حالي كه تلمبه ميزدم تو كون تنگ و گرمش دوباره زبونشو كرد تو دهنم كه بخورمش و يهو آبم اومد و ريختم تو كونش و واسه اينكه رفاقتمو بهش ثابت كنم برش گردوندم و شروع به ساك زدن براش كردم و طوري سر كيرشو ميك زدم كه بلافاصله آبش اومد و كيرشو كشيد و سرشو اونور كرد و آبشو آورد !!!
از جيبم يه دستمال كاغذي در آوردم و سر كيرمو تميز كردم اونم همون دستمل كاغذي رو از من گرفت و نوك كيرشو و سوراخشو تميز كرد و لباسامونو مرتب كرديم اومديم بيرون !
ازش پرسيدم كه از سكسمون راضيه ؟؟ گفت تا آخر باهاتم!!!!!!!!!
و هر دو خيلي خوشحال بوديم از اون به بعد تا حالا يه بار ديگه هم سكس داشتيم البته دو طرفه و ديشب هم چند تا اس ام اس با هم رد و بدل كرديم و قرار گذاشتيم كه يه بار آب همو بخوريم
البته من يه بار پيشنهاد دادم كه از سكسمون عكس بگيريم تا من بذارمش تو آويزون ولي تا حالا كه موافقت نكرده ولي هنوزم سعي دارم راضيش كنم البته حرف حرف سهيله خيلي دوستش دارم عشقمههههههه
و من همه اينها رو مديون اون چند تا عكس و كليپ هستم كه تو مبايلم بوده و از سايتهايي مثل
Plentyboys.com
گرفتم و يكي هم مديون فرهنگ بالا و شهامت سهيل جون هستم كه به حرف دلش گوش كرد و بدون ناز كردن و ترديد پيشنهاد سكس بهم داد . در آخر اگه بد نوشتم وسرتونو درد آوردم ببخشيد. خوش باشين دوستان.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
اين خاطره مربوط به اولين و آخرين باري بود که من واقعا کون دادم.

تو دوره راهنمايي من هم مثل خيلي از پسر بچه هاي هم سن سال که تازه وارد دوران بلوغ شده بوديم و ميل جنسي ما شروع به روشن شدن کرده بود و متاسفانه خانواده ها هم فقط به محدود کردن ما علاقه داشتن به صورت محدود با يکي از بچه هاي محل با هم ور مي رفتيم و با کير وکون هم بازي مي کرديم و برام جالب است که مشابه آقا بابک ( صاحب وبلاگ حاضر ) با وجود اين که چند ماهي با هم بوديم عملا فقط به کير و کون هم بازي مي کرديم و يک بار هم نه دوستم تونست کون من بزار نه من کون او تا اين که يک روز بابا دوستم ما را در وضعي که نبايد گيرآورد و با چند تا پس گردني و لقد رشته ارتباط ما را از هم وا کرد.
من هم از آن تاريخ به بعد کارم شد خود ارضاء ي و ور رفتن با خودم که آن هم با مکافات زير و هزار ترس از پدر و مادر انجام مي شد. بعد از مدتي به سوراخ کونم علاقه مند شدم و شروع کردم به ور رفتن با اونو در مدت زمان کوتاهي خيلي از ابزار و اشيا موجود درخانه که مناسبت و تشابهي با کير داشت را به خودم فرو کردم.
ولي داستان کون دادن من:
يکي از بعد از ظهر هاي گرم تابستان سال سوم دبيرستان بود که مثل ساير روزهاي اون سال کلاس هاي تقويتي و کنکور مي رفتم قبل از شروع کلاس با يکي از بچه ها دعوام شد و بعد از يک دعواي اساسي از آموزشگاه خارج شدم و آنقدر ناراحت بودم که خواستم برگردم خونم ولي تو مسير برگشت تصميمم عوض شد و با خودم گفتم تا شروع کلاس بعدي خودم را تو پارک سرگرم مي کنم و کلاس را ازدست نمي دهم.
نزديکي آموزشگاه يک پارک کوچک وجود داشت که خيلي کم پيش ميامد کسي اون جا بره و معمولا ساکت و خلوت بود من هم حوس کردم برم اونجا کمي درس بخونم. همان کنار پارک روي نيمکتي نشستم و کتابم را باز کردم و مشغول خواند آن شدم ولي از آنجا که عادت به مطالعه در پارک نداشتم کم کم حوسم پرت شد و بيشتر به اطراف نگاه مي کردم پارک خلوت بود عملا به جز من چند نفري بيشتر اون دور و ورا نبود يکي از کساني که اون جا بود پسر چهار شانه و گردن کلفتي بود که ظاهرا شاگرد راننده يک اتوبوس بود و مشغول تمييز کردن آن بود. شانه ها و سينه پهن و زيباي داشت و هيکل ورزش کاري خوبي داشت. بيشتر به او دقت کردم و روي جز به جزء اندامش متمرکز شدم بازو ها قوي ران هاي بزرگ و يک مرتبه متوجه کيرش شدم که با هر خم و راست شدن بدنش از زير شلوارش به راحتي قابل تشخيص بود. معلوم بود که کيرش هم مانند ساير اندامش قوي و زيباست. کم کم حشري شدم و آنقدر به يارو ذل زدم که طرف هم متوجه نگاه هاي من شد و چند باري زير چشمي ما را نگاه کرد و معلوم بود متوجه حالت من شده است ولي هنوز مطمئن نيست. دست از کار کشد و او هم به من ذل زد بعد هم اطراف را نگاه کرد و وقتي متوجه شد که کسي ما رانگاه نمي کنه با دست کيرش را ماليد وقتي ديد که من هيچ عکس العملي نشان نمي دهم در همان حالي که اطراف را مي پايد به طرف من آمد و وقتي به يک متري من رسيد دوباره کيرش را از روي شلوارگرفت و گفت مي خوايش؟ من هم واقعا نمي دونم چه شد که گفتم آره.گفت پس پاشو بيا گفتم کجا ؟ گفت تو اتوبوس ديگه همان طور بهت زده ايستاده بودم که دوباره گفت البته اگه مي خواي اول برو اونجا و با دست دست شويي پارک را نشان داد گفتم اونجا ؟ گفت نه بابا برو خودت را تمييز کن مثل مسخ شده ها راه افتادم رفتم دستشويي و کارم را کردم و چند دقيقه بعد برگشتم ديدم تو اين مدت او هم وسايل اتوبوس را که کنار آن ولو بود را جمع کرده بود و منتظر من بود بدون يک کلمه راه افتادم به طرفش. او هم معلوم بود که مضطرب است و مرتب اطراف را نگاه مي کرد توي يک فرصت مناسب منو فرستاد بالا و خودش اومد تو اتوبوس. تمام پرده هاي افتاده بود و حتي پرده نور گير شيشه جلوي اتوبوس هم پايين کشيده شده بود و بجز مقدار کمي از شيشه جلو ساير پنجره ها پوشيده شده بود. هواي داخل اتوبوس به شدت گرم و دم کرده بود و خيلي زود خيس عرق شده بوديم سريع خودمان را به صندلي هاي عقب رساندم و روي يکي از صندلي ها نشست و سريع زيپ شلوارش را پايين کشيد و کيرش که حسابي راست شده بود را با زحمت از داخل شلوارش در آورد. کيرش مثل ستون بود کلفت و بلند از شدت راست شدن حسابي قرمز شده بود دستم را به طرف خودش کشيد و با کمي خشونت گفت ساک بزن. اصلا باورم نمي شد کيرش تا ته تو دهنم بود شروع کردم به ليسيدن و مک زدن کيرش بعد از مدتي اول دکمه شلوارش را باز کرد و بعد هم شلوارش را تا روي زانو پايين آورد. حشري شدن و کمي هم احساس امنيت در آن شرايط باعث شد که اصلا بي خيال شلوار شود و کامل آن را از پايش در آورد. حسابي حشري شده بود و عملا کيرش را تا ته تو حلق من فرو مي کرد ديگه کم کم داشتم اذيت مي شدم ولي انگار او توجهي به اين مسئله نداشت و اصلا برايش اهميت هم نداشت يک مرتبه ايستاد و گفت شلوارت را دربيار کمي ترسيده بودم و گفتم با ساک برات تمومش مي کنه که با حالت عصبانيت گفت ميگم شلوارت را دربيار از ترس حرفش را گوش دادم و شلوارم را درآوردم منو چرخون و با شکم انداخت روي دست يکي از صندلي ها و خودش پشت سرم ايستاد تقريبا با خشونت منو وادار کرد که پا هام را از هم باز کنم و کونم را قمبل کنم. با وجود اين که تو دستشويي خودم را باز کرده بودم ولي در آن شرايط دوباره سوراخم بسته شده بود گرمي اب دهنش را جلوي سوراخم حس کردم با انگشت شروع به ور رفتن با سوراخ کونم کرد اول يک انگشت و بعد انگشت دوم و سوم را تو کونم کرد البته نه چندان آرام و بعدش داغي کيرش را جلوي سوراخم حس کردم. راستش را بخواهيد بيشتر از آن حالت وحشت داشتم تا لذت خيلي با خشوت من را جا به جا مي کرد و کيرش را در جاي مناسب قرار مي داد. شروع به زور زدن کرد از درد به خودم مي پيچيدم ولي انگار نه انگار حالش نبود و همان طور زور مي زد. انگار از تو رفتن کيرش نا اميد شده بود دوباره شروع کرد به تف مالي و فرو کردن انگشت به سوراخم. انگار متوجه شده به با زور به تنهايي نمي تونه منو بکنه مدت نسبتا طولاني با سوراخم ور مي رفت کم کم داشت لذت بخش مي شد حسابي سوراخم باز شده بود بلند شد و دوباره کيرش را جلوي سوراخم قرار داد البته اين بار زياد با خشونت عمل نمي کرد انگار مي دونست اين کاره نيستم و اگر هول بازي در بياره مي ترسم و کاري از پيش نخواهد برد. شروع کرد به زور زدن. کيرش کمي تو کونم فرو رفت ولي دوباره درد شروع شد آنقدردرد زياد شد که ديگه برام قابل تحمل نبود و صدام در آمد کمي وايساد و گفت داد نزن آبرومون ميره کمي صبر مي کنم دوباره مي کنم تو. ولي آنقدر درد داشتم که کم مانده بود بيفتم گريه. کيرش را در آورد و دوباره شروع به تف مالي کردن کونم و فرو کردن انگشتاش کرد بعد از شايد يکي دو دقيقه باز آرام شدم و پا شد و کيرش را گذاشت پشتم و دوباره به آرامي شروع به زور زدن کرد ولي اين بار همين که کمي کيرش تو مي رفت آن را در مي آورد و تف به آن مي زد و از اول فرو مي کرد شايد بيش از ده دقيقه به همين روش گذشت کم کم داشت خوشم مي آمد که گفت اين طور نمي شه بايد کمي تحمل کني همين که تو بره جا باز مي کنه. از ترس کم مانده بود سکته کنم با دست جلوي دهنم را گرفت و با تمام قدرت کيرش را فرو کرد تو کونم از درد داشتم منفجر مي شد و هيچ غلطي نمي تونستم بکنم ورود کيرش را تو کونم حس مي کردم خيلي کلفت بود و تازه متوجه شدم که تا آن لحظه عملا چيزي تو کونم نرفته بود. ديگه زور نمي زد کيرش تا ته تو کونم بود درد همچنان آزار دهنده بود ولي او هم تکاني نمي خورد نمي دونم چقدر در همان وضع باقي مانديم ولي کم کم درد کم و قابل تحمل شد و او هم خيلي آرام کيرش را کمي تکان داد درد دوباره زياد شد ولي نه مانند قبل آرام آرام دستش را از روي دهنم برداشت و شروع به شاک زدن کرد کم کم کونم سر شده بود و احساس درد زيادي نمي کردم ولي خوب البته احساس لذت هم نمي کردم ولي معلوم بود که او از لذت داره مي ميره کم کم سرعت تکان هاش زياد تر شد و خيلي زود به مرحله ارضاء رسيد و با آون همه تقلايي که براي وارد کردن کيرش کشيده بود جور نمي آمد کيرش را در آورد و آبش را ريخت روي باسنم و بي حال افتاد روي صندلي کناري خواستم پاشم و لباسم را بپوشم و در برم گفت بشين کجا؟ تازه باز شده بايد يک بار ديگه هم بکونمت. گفتم بي خيال شو تا تو دوباره راست کني دوباره بسته شده و تازه کونم هم حسابي مي سوزه حالا يک روز ديگه. گفت يه روز ديگه کجا بود! ما امشب از اين شهر مي ريم و معلوم نيست کي بر گرديم بي خود مسخره بازي در نيار. خلاصه گوشش بدهکار نبود و مرا وارد کرد که کيرش را ساک بزنم با کمي تقلا دوباره کيرش راست شد ولي نه مثل دفعه قبل و دوباره مرا بر گردانند و سوراخم را تف مالي کرد و شروع کرد با انگشت به من فرو کردن و کمي بعد پا شد و کيرش را گذاشت در سوراخم ولي اين بار انگار مشکلي پيش آمده بود و همين که زياد زور مي زد کيرش خم مي شد و تو نمي رفت برگشتم به کيرش نگاه کردم بيشتر باد کرده بود تا راست شده باشد خوب طبيعي هم بود به اين سرعت پس از ارضاء مشکله کير راست بشه و راست بمونه ولي اين حالت براي من با حال بود بيشتر با سوراخم ور مي رفت و لذت بخش بود بدون آن که درد داشته باشه. يک مرتبه در اتوبوس باز شدو دوتا آدم وارد شدن هر دو از وحشت کم مانده بود قالب تهي کنيم راننده وکمک راننده اتوبوس بودند هر دو قول تشن و حدودا 40 ساله نمي دونستم چه کنم يکي به اون يکي گفت به به بيبن تا ما رفتيم راهنمايي رانندگي آقا سيا چه کرده اون پسره که منو کرده بود و حالا فهميدم اسمش سيا ست بدون حتي يک کلمه آرام آرام به عقب رفت و شلوارش را از روي صندلي بر داشت کيرش حسابي خوابيده بود. بر گشتم به سمت شلوار خودم که ديدم يکي از راننده ها داره کمر بندش را باز مي کنه و گفت آقا منصور مي کني يا بکنم گفت مشلوغ شو مرد گنده شلوارش را در آورد و کيرش که براي خودش هيبتي بود تو دستش گرفت و شروع کرد با آن به بازي کردن دستم را گرفت و چرخاند و روي دست صندلي انداخت کيرش را گذاشت پشتم و فشار داد چند لحظه بعد تا ته تو کونم بود بر خلاف سيا زياد تند تند تکان نمي داد و هر از گاهي آن را در مي آورد و آن را با آب دهن خيس مي کرد و مي کرد تو کونم خيلي راحت و بي خيال هم با دوستش – آقا منصور حرف مي زد – به رديف جلوي نگاه کردم باورم نمي شد آقا منصور داشت کون سيا مي ذاشت صورت سيا که از بين فاصله ما بين صندلي ها معلوم بود خيلي برام جالب بود دهنش نيمه باز بود و پيشانيش خيس عرق بود و معلوم نبود ناراحت است يا لذت مي بره اوني که داشت منو مي کرد کيرش را در آورد و جاش را با آقا منصور عوض کرد آقا منصور هم به سبک دوستش خيلي آروم و با تاني شاک مي زد و راستش را بخواهيد احساس لذت هم مي کردم کمي بعد دوباره جاشان را با هم عوض کردن و اين بار محکم تر تکان زدند و ارضاء شدند موقع رفتن هم آقا منصور مقداري پول به من داد و گفت تا چند چهار روز ديگه ميان اين جا اگه دوست داشتي به ما سر بزن. هر چند بعد از آون ماجرا نه جرات داشتم به به پارک نزديک بشم و نه ديگه هوس کون دادن کردم .
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
خاطره گی

سلام من ساسان هستم و این داستانی که می‌خوام براتون بگم برمیگرد به ۵ سال پیش یعنی‌ زمانی‌ که ۲ راهنمایی‌ بودم . تو کلاس ما پر بود از بچهای خوشگل و سکسی البته من هم خوشگل بودم قد بلندی هم دارم هیکل خوبی‌ هم دارم ولی‌ سبزه‌ام . اون سال مدرسه می‌خواست مارو ببره مشهد اولش دوست نداشتم برم ولی‌ بعدش دیدم که دوتا از خوشگل‌ترین بچهای مدرسه که من عشق سکس با اونا بودم هم میرم نظرم عوض شد و تصمیم گرفتم من هم برم. بالاخره روز موعود فرا رسید و ما میخواستیم حرکت کنیم . صبح اول وقت دم در مدرسه بودیم من و دوست صمیمیم که سهراب نام داشت که تقریبا مثل من بود ولی‌ سفید تر و یک هم کوتاه تر تر یه چند باری هم با هم حال کرده بودیم ولی‌ فقط از روی شلوار در ضمن ترکمن بود و واقعا ناز بود. سوار اتوبوس که بودیم کنار هم نشستیم یه نیمساعت که گذشت طبق معمول دستش رو روی کیر من گذشت و شروع کرد مالیدن و دست من رو آروم گرفت گذاشت روی کیرش واقعا آدم هوسی بود یکم که باهم ور رفتیم گفت دوست دارم تو این سفر علی‌ رو بکنیم علی‌ پسری بود سفید برف و کونش واقعا بزرگ بود و قیافهٔ خیلی‌ خوشگلی‌ داشت واقعا فکر کنم همه تو کفش بودن . یه چند ساعت که گذشت اتوبوس نگاه داشت تا به حساب ناهار بخوریم از ماشین که پیاده شدیم سهراب گفت اینجا دستشویی نداره گفتم بارا چی‌ گفت بریم یه حالی‌ کنیم گفتم ولن کن بابا تو هم وقت گیر آوردی الان گفت تورو خدا یه کم که گیر داد قبول کردم رفتیم توی دستشویی‌ تاا که وارد شدیم زیپ شلوارمو کشید پایین کیرمو درآورد یه ساک حسابی‌ زد واسم و آبمو تا آخر خورد بعد من تاا می‌خواستم براش ساک بزنم یه صدایی اومد فهمیدیم یکی‌ داره میاد سریع اومدیم بیرون گفتیم یه موقع سه نشه آبرومون بره. خوب بالاخره رسیدیم و تا بیایم به خودمون بجنبیم شب شد . ما توی یک حسینیه بودیم و مدیرمون گفت که جاهتون رو بندازین وقتش بخوابین من دوتا تشک برداشتم می‌خواستم بندازم که سهراب گفت اونجا نه گفتم چرا گفت کسخل برو کنار علی‌ بنداز تازه دو هزاریم افتاد .خلاصه شب شد همه خواب بودن منم کنار سهراب بودم سهراب پیش علی‌ که دیدم سهراب داره با کون علی‌ بازی می‌کنه گفتم داری چی‌ کار میکنی‌ یه موقع بیدار نشه بعد گفت نترس بیدار نمی‌شه یه ربع که گذشت گفتم بیع کنار نوبت من بعد به زور کشیدمش کنار رفتم پیش علی‌ آخ که چه حسی داشتم دستم رو آروم گذشتم رو کون علی‌ وای مثل پنبه نرم بود همین‌جوری بای دستم با کونش بازی می‌کردم و با یه دستم کیرم و میمالیدم که دیدم سهراب بهم چسبید و دستش رو گذاشت رو کیرم و گفت تو حالت رو بکن همین‌جوری که داشتم با علی‌ ور میرفتم سهراب شلوارم و پایین کشید کیرم و گرفت و داشت واسعم جرق میزد گفتم ولن کن دیوونه الان آبم میاد گفت بیاد اشکال نداره میرم دستمال میارم که یه دفعه علی‌ یه تکون خورد روشو کرد طرف من که سهراب برگشت شروع کرد جرق زدن برا من که گفتم داره آبم میاد دستمال رو بیار اونم کیرم تمیز کرد و برگشت با من گفت حالا نوبت توئه منم براش یه جرق حسابی‌ زدم. صبح شد ما پا شدیم رفتیم زیارت و اینا و این چند روز اول این جوری گذشت تا روز آخر که مدیرمون گفت هرکی‌ خریداش تموم سهد و کاری نداره اگه دوست داره میتونه بمونه که دیدیم فقط علی‌ رفت کنار دیدم سهراب هم رفت کنار فهمیدم شانس بهمون رو کرده منم رفتم پیش اونا خوب مدیرمون گفت مواظب باشین و رفتن ما رو تنها گذاشتن . به محض این که رفتن سهراب رفت پیش علی‌ گفت علی‌ چه خبر فیلم میلم چیزی داری علی‌ هم گفت تاا دلت بخواد بیا بهت نشون بدم همین‌جوری که داشتن میرفتن سهراب به من گفت بیا دیگه منم رفتم پیششون علی‌ رو نشوندیم وسعت عجب فیلمای باحالی‌ داشت بعد سهراب به من گفت ساسان اون فیلم رو بذار دوتا پسر بودن تا علی‌ حال کنه منم فهمیدم همون کلیپ گی‌ رو میگه برا علی‌ گذشتم خیلی‌ حال کرد گفت بولوتوث کن گفتم برا چی‌ بیا خودمون همینکارارو انجام بدیم که دیدم با کل قبول کرد با هم رفتیم تو یه قسمت دیگه حسینیه وقتی‌ رسیدیم سهراب رفت پشت علی‌ و از پشت چسبیدش منم رفتم جلوی علی‌ وایسادم دستش رو گرفتم گذشتم روی کیرم و گفتم که بمال و خودم شروع کردم لب گرفتن ازش یه پنج دقیقه گذشت دیدم سهراب داره شلوار علی‌ رو در میاره منم شروع کردم درآوردن لباسش وای که چقدر سفید بود فقط شرتش موند بود که می‌خواست سهراب اونم در بیاره که گفتم اول بذار ما هم در بیاریم بعد بعد به علی‌ گفتم شلوارمو در بیار بعد هم سهراب اومد لباسم درآورد بعد لباس و شرت سهراب رو هم دروردیم بعد آروم سهراب شرت علی‌ رو درآورد منم شرتم رو در آوردم بعد به علی‌ گفتم بیع کیرم رو بخور که گفت نه که سهراب گفت ببین ما دنفریم تو یک نفر پس سعی کن بهت خوش بگذره منم گفتم بدو دیگه بعد اومد کیرم رو گرفت تو دستش کیرم نسبتا بزرگ بعد شروع کار ساک زدن چقدر خوب ساک میزد معلوم بود کونی بعد سهرم رفت پشت علی‌ انگشتاشو کرد تو سوراخش تا جا باز کنه بعد کیرش رو گذشت تو کون علی‌ و علی‌ یه آهی کشید گفت در بیار نکن منم که عصبی شده بودم یه چاک زدمش گفتم خفه شو که بی‌چاره از ترس داشت میمرد بعد رفتم جلوش و شروع کردم لیسیدن سینه هاش مثل زنا بزرگ بود سینهاش بعد رفتم پشت سهراب گفتم اجازه هست گفت برو بابا بعد گفتم پس بیع کنار گفت بذار آبم بیاد بعد گفت تو کونم نریز که سهراب پاا شد بعد من نشستم کیرم رو کردم تو کونش مثل پنبه نرم بود با یه اشاره کیرم تا ته رفت تو وای داغ داغ بودم شروع کردم تلنبه زدن بعد گفتم پاشو و خوابوندمش رو زمین و پاهاشو هوا کردم کیرم رو کردم تو شروع کردم تلنبه زدم چه حالی‌ میداد بعد که احساس کردم داره آبم میاد گفتم دهنت رو باز کن که دیدم سهراب کیرم رو کرد تو دهانش شروع کرد ساک زدن منم سر سهراب رو گرفتم عقب جلو میبردم که آبم اومد تا ته ریختم تو دهانش بعد رفتیم ایی دوش گرفتیم و لباس پوشیدیم و فردا رفتیم و بعد از اون یه چند باری دیگه بدن خوش استیل علی‌ و سهراب رو گاییدم بعد از راهنمایی دیگه ندیدمشون
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
اولین باری که دادم

این داستان واقعی است و بر میگرده به حدود ده سال پیش که من سوم راهنمایی بودم و تازه چیزهایی از سکس و کون و کس از دوستام یاد گرفته بودم و خودم را با جلق زدن و دستمالی کردن کون و کیرم ارضا میکردم و از این کار لذت میبردم. اون موقع 16 سال داشتم اما چون قدم کوتاه بود و مقداری تپل بودم و کم مو بودم سنم کمتر به نظر میرسید من چشمانی درشت و پوست سفید و یک کون قلمبه و نرم وسفید داشتم که گه گاهی با انگشت کردن اون یا با خیار و... با خودم بازی میکردم وارضا میشدم. اغلب بچه های بزرگتر سعی داشتن با من دوست بشن اما اون موقع نمیدانستم چرا؟
اون سال میخواستم درس بخوانم و وارد دبیرستان بشم و رشته خوبی را ادامه بدم و تصمیم گرفتم یک میز تحریر سفارش بدم . یکی از اقوام ما که با هم رفت وآمد داشتیم نجار بود و اسمش بهرام بود یه پسر قد بلند و کلفت و مهربان! که هنوز مجرد بود و قصد ازدواج نداشت و حدودا 26 سال داشت .
یه روز که از مدرسه بر میگشتم به سرم زد که بروم و سفارش میز را بدهم . رفتم و سلام کردم و آقا بهرام هم با مهربانی جوابم را داد وگفت که بشین و از درس و مدرسه پرسید من هم گفتم که میخواهم برام یک میز تحریر درست کند چون قصد دارم درس بخوانم . اونم با یه لبخند گفت ای به چشم اما حالا شاگردم نیست که تخته ها را از انبار (زیر زمین مغازه) بیاورد فردا بیا ..... حرفش را قطع کردم و گفتم خودم میاورم . گفت پس برو پایین الان من هم میام الوار مناسبی را با هم پیدا میکنیم و تا دو سه روز دیگر برات آماده میکنم. منم تو کونم عروسی بود و سریع کتابهام را گذاشتم رفتم زیر زمین کلی چوب و ابزار اونجا بود لامپ زیر زمین را روشن کردم و رفتم ته انبار اما هرچه گشتم چیزی پیدا نکردم میخاستم برم بالا که آقا بهرام اومد و و گفت چکار کردی گفتم مگه خودت چیزی پیدا کنی . اومد جلو وچند تا الوار وتخته را جابجا کرد و گفت حق با توست باید بریم از انبار خونه پدرم بیاریم. من جلو افتادم وبه سمت پله های زیر زمین رفتم و او هم پشت سر من اومد فاصله ما خیلی کم بود یک لحظه دیدم که با نگاهش کونم را میپاد اما به روی خودم نیاوردم چند پله مانده به آخر به من نزدیک شد ودستش را دور کمرم انداخت و گفت ناراحت نباش بی خیال قول میدم همین امروز کارم را شروع کنم و آرام دستش را طوری انداخت که باسنم را لمس کرد و کمی مالید .کمی خودم را جمع کردم اما تصور نمیکردم که منظوری داشته باشد این بود که آمدم و خم شدم که کتابهام را بردارم که از کنارم رد شد و کیرش را به کونم مالید. حس عجیبی داشتم لذت و ترس و تا حدودی هم خجالت میکشیدم اما بهرام وانمود میکرد که منظوری نداشته و کلا بیخیال شدم . خواستم از ساختن میز منصرف شوم اما به خودم گفتم که نباید بدبین بود و اگه منظوری داشته باشد اینقدر بیخیال نیست!!. شاگرد بهرام برگشت و بهرام بهش گفت چند دقیقه اینجا باش تا من و رامین برویم انبار خونه یه تخته مناسب پیدا کنیم اونهم اطاعت کرد و رو صندلی جلو مغازه نشست.
من وبهرام راه افتادیم و پس از یک ربع به خونه قدیمی پدرش رسیدیم که حالا انباری بود . کلید را انداخت و درب حیاط را باز کرد و خودش رفت تو من میخواستم بیرون منتظر بمونم اما گفت بیا تو باید کمکم کنی . یاد اون حرکات تو مغازه افتادم اول خواستم نروم اما دوباره گفت بیا تو دیگه درب راهم ببند . من رفتم تو و درب را بستم یه مقدار ترس برم داشت اما به روی خودم نیاوردم. یه خونه قدیمی و خالی که چند سال خالی مانده بود و همه جا پر از گرد وخاک بود بهرام درب ورودی را نیز باز کرد و به من گفت برو تو و درب را بست دستگیره درب از داخل خراب بود و برای باز شدن باید از کلید استفاده میکردی .بهرام یکی از اطاقهارا انبار خودش کرده بود این اتاق یه پنجره به هال داشت که مقداری بلند بود و من به راحتی نمیتونستم اون تو را ببینم یهو بهرام گفت اخ .. گفتم چی شده گفت کلید اتاق را نیاوردم و باید یکیمون از پنجره بره تو گفتم من نمیتونم برم چون قدم نمیرسه گفت کمکت میکنم بری بالا فقط موقع پایین رفتن مواظب باش .گفتم باشه رفتم نزدیک پنجره و بهرام پشت من قرار گرفت به داخل اتاق سرک کشید و بدون توجه به من خودش را از عقب به من چسباند یه لحظه کیرش را احساس کردم که نسبتا شق شده بود و اون را به کونم مالید و چند لحظه همون جوری موند راستش زیاد بدم نیامد و یه احساس عجیبی سراسر بدنم را گرفت و این با عث شد که یه خورده عضلات باسنم شل شود و من هم چاره ای جز ایستادن جلو کیرش نداشتم گفت حالا بروبالا گفتم باشه پای راستم را بلند کردم و دستم را روی طاقچه انداختم امانتونستم برم بالا در این حالت بهرام اومد و دستش را زیر کونم انداخت مقداری کونم به طور غیر ارادی بسته شد و اون متوجه شد اما با قرار دادن کف دستش زیر کونم و فشار دادن سوراخم کاملا منو بلند کرد و کاملا دیگه مطمین شدم که قصد دارد تو کونم بذاره ترسیدم و خودم را عقب انداختم و گفتم نمیتونم تو همین حالت دستش کاملا لای کونم بود و حال میکرد و وسط کونم را فشار میداد من چون قدم کوتاه بود و تا حدودی سبک بودم روی دستهای بهرام تو هوا معلق ماندم اون منو همینطور نگه داشت و گفت چیه چرا میترسی ؟ راستش بدنم میلرزید گفتم منصرف شدم میز نمیخوام ممنونم در حالی که اونهم یه کمی میلرزید گفت نترس عزیزم چیزی نیست من دوستت دارم و لبهاش رو روی لبام گذاشت و ازم لب گرفت و یه دستش را زیر کونم گرفته بود و با دست دیگه اش موهامو نوازش میکرد یه خورده که دستش را شل کرد کونم با کیر کلفت و سفتش برخورد کرد و چند لحظه منو اونجوری نگه داشت . گفتم بهرام آقا بذار برم من میترسم دوباره ازم لب گرفت و کونمو نوازش کرد تمام عضلاتم منقبض شده بود و نمیتونستم درست حرکت کنم گفت باهات کاری ندارم فقط چند تا لب بهم بده و بدون اینکه منتظر بشه با لبانش لبهایم را مکید چند بار اینکاروکرد وهمزمان کونم را میمالید مقداری آرام شدم منو زمین گذاشت و گفت نترس چیزیت نمیشه به سمت درب رفتم اما دستگیره نداشت و در واقع منو تور انداخته بود اومد جلو و من بهش حمله کردم اما او بسیار قوی بود و سر منو زیر بغلش گذاشت و گفت خوشگلم نمیذارم دردت بیاد من هم شروع به تقلا کردم اما او سرم را بین پاهاش قرار داد و روم خیمه زد خیلی سنگین بود زانوهام خم شد ودیگر نفس نداشتم کیر شق شده اش با گردنم برخورد میکرد و بزرگی کیرش را حس میکردم حداقل بیست سانت میشد و خیلی کلفت بود به گریه و التماس افتادم اما به حدی حشری بود که فقط به فکر کردن کون تنگ و دست نخورده من بود با دستاش لمبرهای کونم را میمالید و ناز میکرد احساس خوبی داشتم اما از اون کیر کلفت و دراز میترسیدم چاره ای جز تسلیم شدن نداشتم به راحتی کمربندم را باز کرد و زیپ شلوارم را پایین کشید شلوارم از پام افتاد حالا فقط یک شورت نازک کون منومیپوشوند دستش را زیر شرتم برد و به آرامی سوراخ کونم را انگشت کرداولش خودم رو سفت کردم اما با تف زدن به انگشتش کاملا کونم را شل کرد دیگه داشتم لذت میبردم من هم خودم را شل کردم و تا اینو دید گفت اگه پسر خوبی باشم سرم را از بین پاهاش رها میکند من هم قول دادم که اونواذیت نکنم!! سرم را بلند کردم لبخندی بهم زد و یه چشمک زد من هم بهش لبخند زدم اما هنوز میترسیدم و بدنم میلرزید اومد جلو و بوسم کرد و لبهام را مکید من هم بدون مقاومت ایستاده بودم .در حالی که ازم لب میگرفت پیرهنم را در آورد حالا دیگر رام شده بودم .دستی به کیرم کشید و یه خورده اونو ماساژ داد کیرم نیمه راست شد لبخندی زد و بدون عجله پیرهنش را درآورد بدن پر مویی داشت اما من حتی یک تار مو نداشتم.به آرامی کمربندش را باز کرد و شلوار و شرتش را درآورد . تا اون لحظه بزرگی و کلفتی کیرش را تشخیص نداده بودم حدسم درست بود یک کیر دراز حدود بیست یا بیست و دو سانت و کلفت به اندازه مچ دست من .ترسیدم و گفتم آقا بهرام تو رو خدا بذار برای بعد . گفت : قوربون اون کون بلوری تنگت برم نترس فقط حال میکنیم یه خورده آرام شدم . اومد جلو و بغلم کرد منم خودمو بهش چسبوندم کیرش روی نافم میخورد و خیلی حال میکردم من هم دستم را دور کمر آقا بهرام انداختم و سینه ام را به کیرش میمالیدم کاملا شق کرده بود لبانم را بوسید و گفت کیرم را بگیر منهم با اکراه اینکار رو کردم واقعا کلفت بود داشت لذت میبرد با دستش کونم را از هم وا کرد وآرام شروع به نوازش باسن و سوراخم کرد داشتم لذت میبردم کیر کوچک من هم شق شده بود گفت بیا بغلم دستم را دور گردنش حلقه کردم ومنو بلند کردکیر کلفتش را بین پاهام قرار داد طوری که تخمام و سوراخم روی کیرش بود. خیلی کیف داشت لبخندی از روی رضایت زدم و بازهم تمام صورت و لبهام را بوسید . در همون حالت خم شد و دسته کلید را از تو شلوارش در آورد و کلید انبار را انداخت گفتم پس چرا اول درب رو باز نکردی تا .... خنده ای کرد و دو دستتش سوراخ کونم را از هم باز کرد ومنهم سرم را روی موهای سینه اش گذاشتم منو برد تو انباری آرام منو رو تخت خواب آماده ای قرار داد و کنارم خوابید . از پشت بغلم کرد حرارت تنش خیلی حشری کننده بود خودم را بهش چسباندم و او هم کیرش را بین پاهام و کونم گذاشت . داشتم تو آسمون پرواز میکردم تمام بدنم را دستمالی کرد و کیر کلفتش را بین پاهام و کونم عقب جلو میکرد دیگه کاملا در اختیارش بودم کف دستش را تف زد و کیرم را با دست گرفت و برام جلق میزد باهام حرف میزد و منو میبوسید دیگه باید خالی میشدم تو یک لحظه جیغ خفیفی کشیدم و کف دستش خالی کردم دیگه نای حرف زدن نداشتم گفت تبریک میگم و لبخندی زد . دیگه نوبت اون بود منوبه رو خوابوند و پاهام را باز کرد و سوراخم را بوسید کاملابی مو بود انگشتش را با تف خیس کرد و به آرامی کون و سوراخم را ماساژ داد .عجب حرفه ای بود کم کم داشتم سرحال میامدم توی سوراخ کونم تف انداخت و اونو انگشت کرد به آرامی انگشتش را فرو کرد آهی کشیدم . دوباره تف کرد و اینقدر انگشتم کرد و باهام حال کرد که سوراخم باز شد . گفتم آقا بهرام دیگه برای امروز بسه بذاریه وقت دیگه . خندید و گفت چند ساله تو کف این کون تپل و نازتم حرفشم نزن . گفتم نمیخای که کونم بذاری !! گفت نه فقط لا پات میذارم پاهامو از هم باز کرد و روم دراز کشید و به دستاش تکیه داد کیرش را دم سوراخ خیس و باز شده ام قرار داد و سرش را آورد کنار گوشم و گفت حاضری گفتم تو رو خدا تو کونم نذار گفت باشه خوشگلم .آرام کیرش را روی سوراخم لغزاند سر کیرش کمی کونم را باز کرد با دست لمبرهامو از هم باز کرد و چند بار اینکارو کرد دستشو رو سینه ام گذاشته بود و با سینه هام بازی میکرد و سر کیرشو مرتبا به سوراخم میزد و اونو باز میکرد دیگه سر حال اومده بودم کمی کونمو قنبل کردم که خوشش اومد و بوسم کرد یهو مقدار زیادی تف به دستش مالید و اونو به کون من و کیر کلفتش مالید فکر کردم فقط لا پام میگذاره اما سر کیرش را روی سوراخ کونم که نیمه باز بود گذاشت و از جلو دستاهمو گرفت و گفت خودتو شل کن گفتم تورو خدا نکن پاره میشم اما گوش نمیداد و فقط کلاهک کیرش را به سوراخم فشار میداد خواستم در برم اما اون هیکل گنده کاملا مهارم کرده بود گفت به نفعته خودتو شل کنی چاره ای جز التماس و اطاعت نداشتم خودمو شل کردم اونم فشارو زیاد کرد نوک کیر کلفتش تو سوراخم رفته بود باز هم کمی فشار داد احساس کردم لمبرهای کونم از هم پاره شد التماس کردم گوش نداد وفقط میگفت شل کن با کمی فشار فریاد زدم و اون کلاهک کیرش را تو اون سوراخ تنگ و دست نخورده جا داد با دستش به کونم تف زد و کمی عقب کشید خواستم برگردم کمی کمرم را راست کردم که دوباره فشار داد و نصف کیر گنده و کلفتش میهمان کون تپلم شد لمبرهای کونم را ماساژ داد به التماس و لرزش افتادم گفت اصل کاری رفته تو و دیگه درد نداره اما میترسیدم دیگه نمیتونستم کونم را ببندم دوباره تف زد و کمی فشار داد گفتم غلط کردم دارم پاره میشم تو رو خدا بسه اما کو گوش شنوا آنقدر تو حس و شهوت بود که اصلا به فکر من نبود دیگه داشت حسابی فشارم میداد پتو را چنگ میزدم و ناله میکردم . پس از چند لحظه تخمهای آقا بهرام به کونم خورد باورم نمیشد که اون کیر دراز و کلفت تو کون من باشه درد عجیبی تو کون و شکمم احساس میکردم بهرام دیگه بی حرکت بود و تا دسته تو کونم کرده بود موهامو نوازش کرد و گفت حالت خوبه با سر گفتم آره . گفت آرام خودتو شل کن تا سوراخ خوشگلت باز بشه همین کار راکردم . بهرام آرام شروع به تلمبه زدن کرد و کم کم داشت خوشم میومد اما کیرم شل بود دیگه اخمهامو باز کردم و لبخند زدم اونهم شروع به تلنبه زدن کرد چون خودمو خالی نکرده بودم چند بار گوزیدم خجالت کشیدم اما بهرام خیلی احساس لذت و غرور میکرد دیگه کاملا باز شده بودم و این کون تنگ من دیگه کیر کلفت ودراز بهرام را حس نمیکرد بهرام گفت خوشگلم میتونی قنبل کنی گفتم سعی میکنم دستش را زیر شکمم انداخت و آرام بلندم کرد به سختی کونم را قنبل کردم و آقا بهرام با اون کیر دراز و کلفتش یک حال اساسی به کون گشاد شده ام داد دیگه لذت میبردم و میخواستم سرعتشو بیشتر بکنه بازهم میخواستم ارضا بشم اما باکیر خوابیده شهوت سراسر وجودم را گرفته بود بهرام گفت چیه خوشت اومده ؟ آرام گفتم تورو خدا یواشتر. بهرام شروع به تلنبه زدن کرد و سرعتش را زیاد کرد هر بار تا دسته فرو میکرد وتا حدی که سر کیرش درنیاد کیرشو در میاورد . کاملا باز شده بودم چند بار کیرش را از کونم در آورد و دوباره تا خایه فرو کرد دیگه درد نداشتم و لذت میبردم. گفت میخوام حالت رو عوض کنم در همون حالت که تا دسته فرو کرده بود دو دستش را زیر شکمم قرار داد وبلندم کرد و بدون اینکه کیرش دربیاد منو رو لبه تخت خاباند دیگه فقط کیر میخواستم کونم کاملا قنبل شده بود و یه کمی احساس درد میکردم اما لذتش خیلی بیشتر بود . بهرام روم خوابید و شروع به گاییدن کونم کرد بیش از ده دقیقه تو این حالت بودم اما دیگه پاهام درد میکرد . گفتم پام درد گرفته منو بوسید و کیرش را در آورد گفت کونی خوشگل برگرد! به آرامی برگشتم با دیدن کیر بهرام خیلی ترسیدم خیلی برام کلفت بود تازه میفهمیدم چی داره تو کونم میره و چقدر کونم گشاد شده. بهرام خیس عرق بود پاهامو بلند کرد و گذاشت رو شانه اش به کیرش تف زد و سر کیرش را گذاشت رو سوراخم دیگه سوراخ کونم بسته نمیشد تو یه لحظه تا دسته فرو کرد و تخماشو رو کونم حس کردم کیرم خوابیده بود امابسیار لذت میبردم بهرام آمد جلو و لبش را رو لبام گذاشت و سینه هامو مالیددستم را دور گردنش انداختم و چند دقیقه به همین صورت تلنبه زد یهو چشماشو بست و گفت " آه آه کونی خوشگلم دارم میام کجا بریزم؟!" از کلمه کونی خیلی هیجان زده شدم گفتم بریز تو کونم . بهرام محکم منو گرفتو روم خوابید و به سرعت تلمبه زد کیرش را تا خایه فرو کرد ناگهان لمبرهای کونم را باز کرد و تا دسته فرو کرد خایه هش به سوراخ کونم میخورد تمام وزن بدنش را روی کون من انداخت و با فشار دادن سینه و کمرم چند بار آه کشید و داخل کون و شکمم حسابی داغ شد فهمیدم که آبش را تو کونم خالی کرد با بوسه های بهرام و گرمای بدنش و برخورد تخماش با کونم و حرارت زیاد آب داغ و زیادش احساس کردم دارم از وسط پاره میشم هنوز کیر گنده اش تو کونم بود که با همان کیر نیم راستم برای بار دوم چنان ارضا شدم که تمام بدنم به لرزه افتاد لذتی بسیار عمیق و خوشایند بسیار بالاتر از انزال معمولی مثل جلق یا خیارو... کاملا بی حس بودم که بهرام شروع به بوسیدنم کرد و در حالی که کیر نیمه راستش تو کونم بود بدنم را ماساژ داد به آرامی کیر بهرام از کونم در آمد و کمی از آبش روی تخت ریخت بلند شد و با دستش شروع به ماساژ بدنم و خصوصا کونم کرد کونم بسته نمیشد اما بهرام اونو با دست فشار داد تا بسته بشه که پس از ده دقیقه سر پا وایسادم و با کمک بهرام لباسهایم را پوشیدم .روم نمیشد به بهرام نگاه کنم اما او منو بوسید و ازم لب گرفت و گفت که این عمیقترین لذت زندگیم بوده و هرگز از من جدا نمیشه من هم خودم را به آغوش بهرام انداختم و ازش برای سکس بسیار عالی و لذت بخشش تشکر کردم .
یکی از الوارها را برداشتیم و پس از دو ساعت به مغازه برگشتیم تو راه بهرام گفت که یک سال است با شاگردش رابطه داره و اونو هم به همین صورت گاییده . وقتی به مغازه رسیدیم انگار شاگرد آقا بهرام از همه چیز باخبر بود لبخندی زد و گفت تا تو باشی دیگه هوس درس خوندن نکنی من کمی خجالت کشیدم و هرسه خندیدیم . پس از آن ماجرا من به کون دادن عادت کردم با بهرام خیلی سکس داشتم و با خیلی ها دارای رابطه هستم.
وتا چند سال با بهرام بودم تا اینکه ازدواج کرد.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
کون دادن در البرز


چند سال پیش پس از سالیان سال از کانادا به ایران بازگشتم و روزی تصمیم گرفتم برای تفریح به دربند برم. خیلی دلم برای دربند و کوهای البرز تنگ شده بود و خاطرات زیادی از دربند داشتم چون ییلاق تابستونی خانواده ما بود.

خلاصه راهی دربند شدم و پیاده به سوی توچال حرکت کردم. زیر شلوارم یک شورت بندی پوشیده بودم که در خارج بهش میگن thongو در فرانسه بهش میگن slip.

به خاطر آسم و تنگ نفسی نیمه راه خسته شدم و به یک کلبه که اول فکر کردم متروکه هستش رسیدم. به کلبه که نزدیک شدم متوجه شدم استراهتگاه دو سه تا عمله هستش که در اطراف بنایی میکردند. یکی از عمله ها با لهجه محلی نمیدونم کجا از من پرسید که آیا چای میل دارم یا نه. گفتم بلی و در ضمن پرسیدم دستشویی کجاست. اول راهی دستشتویی شدم و بعد پسر عمله منو به یک اتاق کوچک در کلبه راهنمایی کرد و گفت بیا استراحت کن. داخل اتاق که شدم دیدم تو نفر عمله دیگه اونجا نشسته بودند. پسر اولی برام چای آورد و برای دونفری که در اتاق بودند هم چای آورد و همگی شروع به صحبت کردیم. سه نفر اهل دهات کردستان بودند. از طرز صحبتم فهمیدند که چند سالی هستش که خارج زندگی کردم و شروع کردند از من درباره اوضاع کار در خارج سوال کردن و آیا اینکه برای آنها ویزا برای کانادا میشه گرفت یا نه و بازار کار در کانادا. من به شتاب چند تا جواب سرهم کردم چون حقیقتش اینکه جواب تمام سوالهای پیچیده آنها را نداشتم. بعد از من پرسیدند که آیا در خارج زن و بچه هم دارم یا نه. به صراحت بهشون گفتم که نه و کمی تعجب کردند که سر 39 سالگی مجرد هستم و آخرش گفتم که علاقه ای به زن گرفتن ویا ازدواج کردن ندارم. تا اینو گفتم فکر کنم گوشی دستشون اومد که گی هستم و به هم یک نگاهی کردند و لبخند زدند.

متوجه شدم که شلوارم گلی شده بود و خوشبختانه یک شلوار اضافه در کیسه ای که با خودم داشتم آورده بودم...در واقع کیسه که نه کوله پشتی کوه نوردی بود. گفتم جایی هست که بتونم شلوارمو عوض کنم. پسره گفت آره یک اتاق کوچیک بغل توالت هستش (در واقع این اتاق انبار کوچکی بود برای خرت و پرت هاشون) و من رفتم تو اتاق کوچیکه و شلوار گلی شده ام رو که در آوردم فقط شورت بندی پام بود که یک دفعه دیدم در اتاق باز شده و پسره که منو به چایی دعوت کرده بود وایستاده و بو کون من زل میزنه و میگه جووووون. اومد به من نزدیک شد و با دستهاش کونمو شروع کرد مالیدن. گفت بیا بشین با ما تو اتاق یعنی منظورش همون اتاقی بود که دوتا دوستاش اونجا بودند. من فقط شورت بندی پام بود و کوله پشتی رو گزاشته بودم تو اتاق انباری. دو تا عمله دیگه با لبخند منو تحویل گرفتند و گفتند بیا یک کم کیر بخور...هر دوشون کیرشون رو از شلوارشون در آوردند بعد پسره کیرشو در آورد و من شروع کردم به خوردن کیر هر سه نفر ولی یکی یکی و خایه هر کدومشونو قشنگ لیس زدم و خیس کردم. بعدش پسر اولیه گفت حالا حاضری برای کردن؟ گفتم آره و یک لحاف در آورد از گوشه اتاق و پهن کرد وسط...اول از همه منو گایید من هم چهار دست و پا روی زمین قمبل کرده بودم و همزمان کون دادن به پسره شروع کردم خوردن کیر دوستش...تک تک جاشونو با هم عوض کردند و هر کدوم موفق شدند هم کونمو بکنند و هم کیرشونو بکنند دهنم و آخر سر دونه دونه آب منیشونو ریختند تو دهنم...چه اسپرم خوشمزه ای داشتند...خیلی لذت بردم. آخر سر کارشون که تموم شد گفتند پا شو برو کار داریم و مثل اینکه دیگه حوصله منو نداشتند من هم بلافاصله رفتم لباسمو پوشیدم و کوله پشتیمو برداشتم و رفتم. دیدم این ها مثل سه تا گرگ حشری و شهوتی فقط طرح گاییدن منو کشیده بودند و بعدش انگار نه انگار و منو مثل کهنه استفاده شده دور انداختند. هنوز از خودم متنفرم که از سکس با اونها لذت بردم و میخوام انکار کنم که لذت نبردم ولی دروغ از آب در میاد. فقط دلم میخواست یک کمی بیشتر با من بهتر تا میکردند و صرفا از من بعنوان یک سوراخ برای کردن استفاده نمیکردند چرا که من واقعا از پسره خوشم اومده بود و داشتم عاشقش میشدم ولی دیدم فقط بازیچه میخواد و میخواد چون کس گیرش نمیاد یک جایی کیرشو جا بده که اون هم کون من بود.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
کون پسرعمو


خاطره ی من مربوط به حدود 25 سال پیشه من اسامی را تغییر میدم که مشکلی برای کسی پیش نیاد من 15 ساله بودم و کمی مذهبی بودم پسر عموی من جعفر که 1/5 سال از من کوچکتر بود پسری نسبتا زیبا و سبزه بود چون خانوادش به مسافرت رفته بودند و اون از خانوادش خواسته بود که برای محافظت از خونه بمونه و با اونا نره .یک روز عصر به خونه ی ما زنگ زد و از مادرم خواست که منو بفرسته خونشون که تنها نباشه مادرم موافقت کردو من رفتم خونشون ما شام را خوردیم و جعفر گفت بیا توی یک رختخواب بخوابیم که شب نترسه من هم قبول کردم موقع خواب اون شروع کرد در مورد بچه همسایه هاشون حرف بزنه که همدیگر را میکردند من هم بدون منظور موارد مشکوک مدرسمون را براش تعریف کردم وگفتم بخوابیم که فردا زود بیدارشیم اونم قبول کرد .من به پهلو خوابیده بودم که یک دفعه دیدم کوشو گذاشت توی بغلم من خیلی جا خوردم لاهاف را کنار زدم و حس کردم شلوار شو کشیده پایین گفتم چته جواب داد نمیخای این کونو بکنی گفتم خجالت بکش کسی که این کارو بکنه مثل قوم لوط تا عاقبت توی جهنمه گفت اینا همش کس وشعره من کونم کیر میخواد گفتم خوب یک خیار بکن تو کونت مثل همون کیره اونم لامپ را روشن کرد لباساشو در اورد ورفت توی اشپز خونه و یک خیار و وازلین را اورد تازه متوجه شدم عجب کون بی مویی داره چون هنوز بلوغش کامل نشوده بود کیرش کوچیک بود گفت بیا تو خیارو بکن تو کونم من اول وازلین را مالید به سوراخ کونش گفت اول با انگشتت سوراخم را چرب کن کیرم بد جوری راست شده بود ولی نمیتونستم خودم را راضی به کردنش بکنم از طرفی چندشم میشد انگشتمو بکنم وسط یک مشت گه این بود از روی بی تجربگی خیار را چرب کردم و بی درنگ حل دادم تو ی کونش که قنبل کرده بود یک دفعه دیدم نعرش بلند شد و پرید هوا ودستشو گذاشت روی کونش و شروع کرد ورجه ورجه کردن من هم از شدت ترس دستو پاهامو گم کرده بودم اون کمی اروم شده بود ولی هنوز گریه میکرد من بد جوری عذاب وجدان گرفته بودم شانس اوردیم که کونش پاره نشده بود کمی که دردش اروم شد رفت توالت و خیار را از کونش در اورد و شروع کرد به فحش دادن گفتم بابا من تجربه نداشتم دیدم قهر کرده وداره رختخوابش رو جدا میکنه دیدم ناراحته رفتم نوازشش کردم و گفتم بیا کیر خودم رو بکن تو ی کونت گفت من بیخش را میگیرم که دوباره ناشی بازی در نیاری من هم موافقت کردم کیرم منو و کون خودش را چرب کرد کونش هم دیگه باز شده بود اروم اروم کلاهک کیرمو داد توی کونش وای تا مغز سرم تیر کشید تا اون موقع چنین لذتی را تجرنه نکرده بودم ولی اخو اوخ جعفر در اومده بود میگفت تا حالا کیر به این کلفتی ندیده بوده ولی کیر تو مشتش بود و اروم اروم داد توش اینقدر این کون داغ وتنگ بود که من تا چند بار تکونش دادم ابم تو کونش اومد .خیلی دمغ شد و گفت خاک تو سرت کیر به این گندگی اینقدر بی بخاره ابراز شرمندگی کردم و باهم رفتیم حمام توی حمام با شامپو شروع کرد به مالیدن کیر من تادوباره بلند شد . دمرو خوابید و تف را مالید در کونش و یه کمی هم به کیر من مالید منم که حالا با تجربه شده بودم بیخش را کرفتم اروم دادم تودی سوراخ کونش کمی رفت تو گفت جواد جون دستتو از بیخش بردار تا دستمو برداشتم کونشو داد بالا و تا بیخ کیر و داد تو سوراخش من که تو ابرا بودم شروع کردم به تلنبه زدن این دفعه حدود ده دقیقه ای می تپوندم توکونش با اینکه بالغ نشده بود به نظرم اومد که زیر کیرم ارضا شده چون شل شده بود و مرتب میگفت درش بیار ولی من که قبلا یکبا ر ابم اومده بود کیرم مثل سنگ شده بود و شق درده گرفته بودم و داشتم سگی میکردمش تا اینکه احساس کردم دارم داغ میشم و یک دفعه با فشار ابمو ریختم تو کونش باورتون نمیشه وقتی کیرمو در اوردم سوراخ کونش سرخ شده بود و هنوز باز مونده بود با انکه تا صبح یک بار دیگه وتا قبل از ازدواجم در 28 سالگی صدها بار کردمش ولی لذت اون کون کردن توی حمام دیگه تکرار نشد هر چند که توی سالهای اخر با اسپری اشنا شده بودم بوسیله ی اون تا حدود 45 دقیقه میگاییدمش. اون شب با کمال تاسف معصومیت من از بین رفت و من به عادت قبیح کون کردن گرفتار شدم به طوری زن بیچارمم لا اقل ماهی یکبار باید به من کون بده این خاطره من بود وازتون استدعا دارم نگذارید حتی یک شب بچه هاتون بیرون خونه بخوابند.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
کونکونک با پسردایی


سلام اسم من امیره درحال حاضر19 سالمه داستانی که میخوام بگم برمیگرده به 5 سال پیش یعنی زمانی که من 14 سالم بود من با پسر داییم(علیرضا) تفاوت سنی زیادی نداشتیم حدودا 6 ماه ما همدیگرو خیلی دوست داشتیم و تاموقعیتی پیش میومد با هم سینما میرفتیم چون جفتمونم عاشقه فیلم هستیم یه روز گرم تیر ماه بود که با هزار بدبختی رفتیم سینما موقع برگشتن یه پسر 16-17 ساله یواشکی توگوشه من گفت فیلم سوپر فیلم سوپر من به پسره گفتم چنده گفت هر سی دی 2000 تومن من به علیرضا گفتم که حیف بخرم نمیتونم نگاه کنم اخه ما توی خونمون اون موقع یه تلوزیون بیشتر نداشتیم اونم توی اتاق اصلی بود کامپیوترمم خراب بود علیرضا وسط حرف من پریو گفت امروز هیچکس خونه ی مانیست بابا و مامانم رفتن شهرستان تا شبم نمیان گفتم چه عالی جوفتمون از اینی که یه مکان گیر اورده بودیم ذوق کردیم بعدشم سیدیو خریدیمو رفتیم خونه دایی خونشون طبقه ی چهارم بود من که از ذوقم نفهمیدم که چجوری پله هارو بالا رفتم خلاصه تلوزیون سیدیو راه انداختیمو نشستیم فیلم دیدن چه فیلمی بود مرده سیاهپوسته زنرو هی میکرد زنه هم داد میکشید منم که کیره 14 سانتیم داشت شلوارمو پاره میکرد اما به خاطر اینکه مثلا بگیم با جنبه ایم جق نمیزدم. همون موقع بود که علیرضا یه خورده روغن اوردو گفت بیا بابا بزن منم میزنم منم که تا اون موقع کیرمو پیش کسی در نیاورده بودم زیپمو کشیدم پایین به صورت خوابییده شروع کردم با خودم ور رفتن علیرضا که خیلی خودمونی شده بود کلا شلوارشو دراورد سر پا پاهاشو باز کردو رفت جلوی تلوزیون کیرشو گرفت روصورت زنه هی جق میزد منم از پشت یه صحنه ییرو دیدم که از فیلم قشنگتر بود کون سفیدو نسبتا توپل کوچیک علیرضا که هنوز مویی در نیاورده بود چون اصولا کلا بدن علیرضا کم مو بود تو همین حالا بودم که علیرضا ابش اومد ریخت کفه دستش به من گفت من میرم حموم روغنو دستمو بشورم بعد از من تو برو من که هنوز در حال جق زدن بودم گفتم باشه اون رفتو منم ابم اومد منتظر موندم تا علیرضا از حموم بیاد بیرون تا منم خودمو تمیز کنم اما در همین لحظه یه فکری به نظرم رسید پاشدم رفتم پشت در حموم به عیرضا گفتم درو باز کن منم بیام تو باهم حموم کنیم اونم درو باز کرد منم پریدم حموم شروع کردم به لیف صابون زدن علیرضا هم داشت خودشو میشست من گفتم میخوای پشتتو لیف بزنم گفت بزن منم گفتم بشین دولا شدمو لیف زدم گفتم خوب حالا پاشو توی همین حین کیرم دوباره سیخ شد منم که با دیدن کون علیرضا دیوونه شده بودم هی کیرمو به بهونه های مختلف میزدم به کون علیرضا یک هو یه حرف غیر منتظره از علیرضا شنیدم اون گفت میخوای منو بکنی منم که انگار دنیا رو بهم داده بودن سریع گفتم اره ولی درد داره ها گفت اشکالی نداره منم لیفو گذاشتم زمینو دو تا لپ کون علیرضا رو باز کردم کیرم که از قبل روغنی بودو گذاشتم روی سوراخ علیرضا اروم اروم فشار دادم بیچاره بخاطره اینکه سوراخش تنگ بود خیلی اخو اوخ کرد چند بارم گفت در بیار ولی من از اوج شهوت هی کونشو توبغلم فشار میدادمو میگفتم الان دردش تموم میشه کیرم تا دسته توی کونش بود تن تن بهش میگفتم شل کن شل کن یواش یواش از دردش کم شد منم که شنیده بودم که موقع کردن پسر براش جق بزنی حال میکنه کیرشو گرفتم تو دستم هی جق میزدم هی تلمبه میزدم من که داشتم حال میکردم اما علیرضا تواوج لذت بود نفس نفس میزد دستشو اورد پشت کون من روی لپ کونم هی میمالیدو فشار میدا د که کیره من بیشتر توی کونش بره یه چند باری کیرمو دراوردم دوباره کردم تو علیرضا از اوج لذت هیچی نمیگفت تا اینکه ابش اومد ابشو که تودست من بود مالوندم به سر کیرم علرضا که بعد از دو بار اومدنه ابش خیلی شل شده بود درازکشید روی زمین گفت بسه دیگه من فتم من هنوز ابم نیومده هو پاهاشو دادم بالا انداختم روی شونم کردم توی کونش پشت سر هم هی تلمبه میزدم کنترل خودمو از دست دادمو ابمو ریختم تو کون اون بدنم کاملا شل شد بعد از چند دقیقه هم به خودم اومدمو خودمو شستمو لباسامو پوشیدم موقع رفتن علیرضا گفت از این به بعد اگه خونمون خالی شد میای حال کنیم من گفتم اره امیدوارم خوشتون اومده باشه.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
آرمان و عمو سیاوش


سلام ، اول بگم كه اين داستان گى هستش اگه دوس ندارين نخونين و فحش هم ندين ! برسه روزى كه به علاقيات هم احترام بذارين ! من اسمم آرمانه ، اين داستان ماله 3 روز پيشه ، اول خودم : من آرمان ١٩ ساله از كرمانشاه ، يه فاميل داريم به اسم سياوش ، البته عموم نيست ولى به احترام سن بهش ميگم عمو ! 39 سالشه اين از مقدمه!
داستان از خيلى وقت پيش شروع شد ، من هميشه نسبت به اون يه حس خاصى داشتم ، هر موقع ميومد خونمون هميشه نگام تو پاش يا به اندام سكسى و تحريك كنندش بود ! يه روز كه خونه تنها بودم زنگ در زده شد ؛ آيفون رو برداشتم و گفتم : كيه ؟ اونم با اون لحن مخصوص و در عين حال مردونش گفت : مممنم ! درو باز كردم اومد تو ! بعد از احوال پرسى و كلي خوش و وش ورق آوردم واسه بازى كردن ، امروز يه جور ديگه شده بود ! هى كپل باسنشو ميخاروند و هى جك ميگفت و ميخنديد ! بلند شدم رفتم چايى ريختم آوردم گرفتم جلوش تعارف كردم اونم يه دونه برداشت گذاشت جلوش ، قند برداشت بعد يهو يه كم كيرمو ماساژ داد ؛ يه نيشخند زد و لم داد ! منم نشستم ! بعد از چند دست ورق بازى ديدم هى نگاش رو كيرمه ! يه كم نگاه ميكرد و كپل كونشو ميخاروند ! بم گفت : حموم رو به راهه بريم يه دوش بگيريم ؟ گفتم : رو به راهه ! اما من تازه دوش گرفتم ! گفت : اي شيطون ، نكنه ميخواستى با من بياى و ... (يه چشمك زد) من گفتم بياي پشتم و كيسه بكشى !
خواستم جواب بدم كه گفت : نميخواد حرفى بزنى منظورتو فهميدم و باز چشمك زد ! رفت تو حموم و بعد از حدود يه ربع صدا زد : آرمان بيا پشتم و كيسه بكش ! منم رفتم تو ! يه صحنه ى عجيب ديدم ! لخت ، دمر خوابيده بود كف حموم !(كون نازش بدون 1 تار مو بود) گفتم عمو خوب پاشو بشين اينجورى كه نميتونم ! گفت : خوب لباستو در بيار با شرت بيا اگه شرم ميكنى ، من اينجورى راحتم ، و يه نيشخند زد ! منم با شرت رفتم نشستم پشت رونش شروع كردم به كيسه كشيدن ! هي وول ميخورد سعى ميكردم كونشو بماله به كيرم ! بهترين فرصت بود منم دلو زدم به دريا و يه كم جا به جا شدم كير نيم خيزمو گذاشتم لاى شقش و نشتم ! اونم يه آخخخخ گفت و ساكت شد ! گفتم : عمو چته ؟ آروم كيسه ميكشم كه ! گفت : آرمان جون خوب كيسه ميكشى اما از كمر به پايين درد دارم ! نگفتم شيطون شدي ؟ اون شرتم در مياوردى سنگين تر بودى ! منم شرتو در آوردم كيسه رو انداختم كنار و دمر خوابيدم روش ! كيرم رفت لاى كپلاش ! سرشو چرخوند خواست حرف بزنه كه لباشو بوسيدم و سيبيلاي مردونشو كردم تو دهنم ! گفتم : عمو نميدونى چقدر آرزوى هميچن لحظه اى رو داشتم ! دوباره لباشو ميك زدم و كيرمو بشيتر تكون دادم ! لبشو ازم جدا كرد گفت آرمان جون تو برو واسه ناهار يه چيزى درست كن منم خودمو رو به راه ميكنم ميام پيشت و بازم از اون چشمكاي باحالش زد ! منم يه چشم گفتم و اومدم بيرون ! زنگ زدم هر چي لازم بود و سفارش دادم و منتظر شدم . بعد از حدود بيست دقيقه عمو سياوش اومد بيرون با يه ركابي و يه شرت ! پريدم از پشت بقلش كردم ! دستو كردم لاي شقش انگشتمو فشار دادم به سوراخش و گفتم خوب ساختيش عمو ؟ اونم گفت : آره عمو جون ! همون جورى رفتيم رو تخت ! هولش دادم از پشت رو تخت و شرتشو در آوردم ! خودمم لخت شدم ! كه يهو آيفون زنگ خورد عمو هول شد گفتم راحت بشين آماده شو ، من برم سفارشارو بگيرم بيام ، لباس پوشيدم رفتم تحويل گرفتم و اومدم ! رفتم تو اتاق ! همونجورى نشسته بود ، گفتم چيه عمو دل به كار نميدي ؟ گفت : بدو بيا ديگه و يه چشمك زد! رفتم جلو باز لخت شدم ، كيرمو كه ديد چشاش برق زدم من كيرم 16 سانته ! اما خوش تراش و خوش فرمه ، گفتم عمو خوابه ! چه جورى بيدارش كنيم ؟ گفت : آرمان جون من از ساك زدن بدم مياد ميخواى دمر ميخوابم بازي بده تا بيدار شه ! رفتم جلو سر كيرمو ماليدم به سيبيلاش و چپ و راست ماليدم به لباش ، بعد خايه هامو ماليدم رو لباش ! برگشت و دمر شد ! من رفتم روش گذاشتم لاپاش چند دقيقه بالا پايين كردم تا كامل شق شد ! بهش گفتم : عمو آماده اي ؟ اونم گفت آره ! يه ماچ آبدار ازش گرفتم !
دستمو حلقه كردم دور كمرش آوردم بالا دو تا بالش گذاشتم زيرش . تف زدم كف دستمو برم لاي چاك كون داغش ، ماليدم به سوراخش و باز يه تف گنده ي ديگه زدم به دستم و بعد به لا پاش و بي مقدمه دس به كار شدم ! كيرمم خيس تف كردم و گذاشتم دم سوراخش ! يه كم فشار دادم بعد يهو تند كله ي كيرمو كردم تو ! بالشو گاز گرفت و يه صدايى شبيه : م م م م م گفت و ساكت شد ! كيرمو تندى كشيدم بيرون ! دوباره دادم تو و سر كيرم كه رد شد و يه كم خودشو شل كرد يه فشار تند ديگه دادم كه گفت : آآآخخخخ آرمان جون يواشششش ، منم لام تا كام حرف نزدم ! كيرم تا نصفه تو بود يهو كشيدم بيرون و دوباره دادم تو تا نصفه كر رفت و يه كم شل شد يه فشار ديگه دادم تا نزديكاى خايه رفت تو ؛ بازم ، م م م م م گفت و بالشو گاز گرفت : بالشا رو از زيرش ورداشتم و آروم كيرمو فشار دادمو دمر خوابوندمش ، كيرم تا خايه جا رفته بود ! بعد از 3 ، 4 دقيقه دستامو ستون كردمو كيرمو يه كم دادم بالا صورتشو نگاه كردم ، پر شهوت بود ! سريع كيرمو كشيدم بيرون ، يه صداي گوز به حالت كشيده از گونش اومد كه كيرمو آتيش زد ! كيرمو تفى كردمو يهو دادم تو و خوابيدم روش ، صورتشو نگاه كردم چشاش پر اشك بود و محكم لبشو گاز گرفته بود! باز دستامو ستون كردم و تا نصفه كشيدم بيرون ! شروع كردم به تلمبه زدن ! چند بار كونش زير كيرم گوزيد كه منو بيشتر داغ ميكرد ! حدود بيست دقيقه تلمبه زدم ! چند بار خواست آبم بياد كه دست نگه داشتم ، بعد از حدود بيست دقيقه آبم و ريختم تو كونش تو خوابيدم روش ! وقتى صورتشو نگاه كردم پر از اشك و شهوت بود ! كيرمو كشيدم بيرون يه نگاه به كونش كردم ! سوراخش كمي باز بود و كمي آب منى دم سوراخش ! سوراخش كه دل ميزد آب منى ميومد بيرون ! روناشم كمى قرمز شده بود ! رفتم تو آشپزخونه پيتزا ها رو گرم كردم اومدم تو اتاق خواب صداش زدم ؛ عمو ، عمو ، عمو سياوش !روشو برگردوند يه لبخند زد ! گفتم : عمو كوه كه نكندى ! بلند شو ! رفتم پشتش پايين تخت وايسادم ، وقتى پاشد رفت دستشويى گشاد گشاد راه ميرفت : گفتم عمو سياوش اينجورى ميخواى بري بيرون ؟ گفت : مسئله ي مهمى لاى كونم بود كه الان نيست و مجبورم اينجورى جاي خاليشو پر كنم ! خنديد ! منم خنديدم ، رفت دستشويى و بعد اومد ناهار خورديم ! ساعت 3 بود كه لباساشو پوشيد و رفت ! يه ماچ آبدار ازش گرفتم و لباشو ميك زدم ! كپل كونشم چنگ زدم ، اونم كيرمو ماليد و رفت !
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
من و پسر داییم‬


‫اسم من حامده .یه پسر دایی دارم به اسم علی.این آقا علی قصه ما یه کیر داره به چه گندگی از اونا که باید‬ بخوری تا بدونی چه میگم.بار اولی که بش دادم رو دقیقا یادم میاد.مال خیلی وقت پیشه .درسته به اندازه‬ ‫موهای سرم بیشتر باش سکس داشتم ولی من تمام دفعه هایی که دادم رو دقیقا یادم میاد.البته اینو هم بکم که‬ ‫سکس من فقط به سکس با پسر داییم ختم میشه.درسته هیچ کیری تو دنیا مثل کیر علی خودم نمیشه ولی خیلی‬ ‫دلم میخواد که کیرای دیگه رو هم امتحان کنم و لی تو شهر کوچیکی که من زندگی میکنم (بهبهان) زیاد نمیشه‬ کونی بازی در اورد. اینجا همه کون ندیدن‬ . ‫چند وقتی میشد که دیگه به پسر داییم نمیدادم. یعنی راستشو بخواین موقعیتش گیر نمی اومد . رفته بود سر کار و‬ ‫دیگه وقتش حسابی پر شده بود. منم میخواستم اگه خدا بخواد تغییر رشته بدم برم سراغ کس. همیشه میگفتم اگه‬ پیش بیاد دیگه نمیرم طرف علی. ولی خودم هم میدونستم که دارم شعر میگم. خداییش اگه یه بار کیرشو ببینین‬ ‫بهم حق میدین.همیشه با خودم میگم بدبخت او دختری که بیاد زیر پای این گشنه بخوابه.حالا من یه کم آبدیده‬ ‫شدم اون بیچاره چیکار میخواد بکنه.ولی این پسر دایی من یه عیب اساسی دیگه هم داره.اونم اینه هنوز کون‬ ‫ندیده آب از کیرش راه میوفته.این هم واسه ما دردسر بزرگی شده بود.هنوز دو تا تلمبه نزده بود آبش روون‬ ‫میشد.ما هم این وسط حالمون گرفته میشد.همیشه میگفت این سری دو بار میکنمت ولی می خواست سر منو‬ ‫شیره بماله.خوار کس ده همین که میکرد یهو میگفت الان دیگه خونه بر میگردن پاشو برو.منم حسابی حالم‬ ‫گرفته میشد.این سری خرش کردم رفت اسپری خرید. ۵ تومن کردم تو پاچش. حالش گرفته شد. گفت خونه خالیه‬ ‫تا امشب. بریم اونجا. منم که از خدا خواسته. خلاصه فکر کنم نصف اسپری رو زد به کیرش. به کیر خر میزدی‬ ‫تا دو روز سیخ نمیشد ولی این مثل اینکه اصلا این چیزا حالیش نبود. خلاصه کس و کونتونو درد نیارم. یه فیلم‬ سوپر توپ هم آورده بودم گذاشتیم یه کم نیگا کردیم بعد با هم لخت شدیم.همون جوری که رو صندلی نشسته‬ ‫بود منم نشستم رو کیرش. یه دو ماهی میشد که بش نداده بودم ولی تقریبا راحت رفت تو. بعد که یه کم بالا پایین‬ ‫رفتم گفت بریم رو مبل راحت تره.منم فوری رفتم خوابیدم رو مبل دو پامو دادم بالا اونم اومد بین پاهام کیرشو‬ ‫یه دفعه تا آخر داد تو محکم تلمبه میزد. منم پاهامو دور کمرش حلقه کرده بودم و ازش لب میگرفتم.من عاشق‬ ین حالتم .خیلی بهم حال میده. خوار کس ده تا میدید دارم حال میکنم فوری میکشید بیرون .میگفت نباید زیاد‬ ‫حال کنی. مادر کونی نمیدونم اینو دیگه از کجا یاد گرفته بود.فکر کنم تو اینترنت خونده بود. منم که حسابی حالم‬ ‫گرفته شده بود. بعد حالتمو عوض کردم. کمرمو دادم به بغل مبل و کونمو دادم تو هوا. اونم همش میکرد. تا حالا‬ اینجوری شو نداده بودم ولی خداییش خیلی حال داد. بعد رفت یه آینه آورد گرفت جلو کونم گفت بببین چقدر‬ ‫گشاد شدی. درستم میگفت.سوراخ کونم شده بود اندازه یه ده تومنی. بعد من آینه رو نگه داشتم و سوراخ کونمو‬ ‫وقتی تلمبه میزد میدیدم.حتما یه بار امتحان کنین. خیلی کیف میده. مثل اینه که دارین فیلم سوپر میبینین.خلاصه‬ ‫وقتی دید دارم حال میکنم فوری کشید بیرون.گفت میخوام اذیتت کنم حال نکنی.میخواستم صد تا فحش به جد و‬ ‫آبادش بدم.خداییش هم خیلی حالم گرفته شده بود.دیگه داشتم به گه خوردن می افتادم. منم دیگه طاقت نیوردم‬ ‫رفتم رو زمین به پشت دراز کشیدم گفتم زود باش بوکن توش اونم یهو تا دسته هل داد داخل .این دفعه با پاهام‬ ‫محکم کمرشو حلقه کرده بودم که نتونه در بره که دیدم آبش داره میاد.منم فوری بش گفتم عزیزم آبتو بریز‬ بیرون میخوام ببینمش.اونم آبشو ریخت رو کیرم و پاشد رفت منم تو همون وضعیت با آب کیرش یه جق‬ ‫حسابی زدم.راستش اولین بار بود که آبشو میریخت بیرون .ولی روش خوبیه اگه نخوای کسی آبشو توت‬ بریزه‬ .
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
گی بازی




سلام دوستان، امیدوارم که حالتون خوب باشه. یکی از بچه هایی که از سایت استثنایی آویزون دیدن میکرد با ID من تماس گرفت و خواست بیشتر از من بدونه، خلاصه کلی با هم چت کردیم و متوجه شدم که ایشون هم Gay هستند و اصطلاحاً Bot . بنابر این وقت را غنیمت شمردم و باهاش قرار گذاشتم ، اونم استقبال کرد، چهار شنبه شب پیش ساعت 7 شب میدون ولیعصر قرار گذاشتیم. من هم چون از سر کارم میرفتم نمیتونستم خیلی به خودم برسم و همون طوری رفتم. ساعت 7.10 بود که دیدم اومد. یه پسر با قد متوسط و هیکلی متوسط، خیلی معمولی بود و اصلاً به Bot ها شبیه نبود. فکر کردم شاید خالی بسته و میخواد یه حاله اساسی به من بده که تا عمر دارم سراغ Gay و امثال اون نرم. با ترس و نگرانی سلام و علیک کردیم و روبوسی و رفتیم سوار ماشین شدیم . یه سه ربی تو خیابون کس چرخ میزدیم و هی از هم سئوالات جفنگ می کردیم تا بتونیم به هم اعتماد کنیم. تو این مدت دیدم که ، همچین کاملا Bot هم نیست بلکه یه Bi هست و دوست دختر هم داره و چون از بچگی با همجنسش هم سکس داشته دلش میخواد که هر دو نوع سکس را داشته باشه. واسه همین یه مقدار خیالم راحت شد. همینطور که داشتیم تو خیابون کس چرخ میزدیم دیدم بدش نمیاد یه سکسه هم داشته باشه و دستش رو هی میکشه رویه پای من و بعد کم کم رو کیرم. تصمیم گرفتم که دست به کار شم. ولی از شانس بد من که هیچ وقت مکان نداشتم ، اون روز هم نداشتم و به اون هم نمی تونستم اینقدر اعتماد کنم. واسه همین بهش پیشنهاد دادم بریم یه هتل ، دیدم خیلی با این پیشنهاد من حال کرد.خلاصه زنگ زدم خونه و گفتم که من باید برم ماموریت و فردا برمیگردم. بعد رفتیم یه هتل همون نزدیکی ها و یه اتاق دو تخته گرفتیم البته من بجای کارت شناسایی کارت شرکت را دادم و رزرویشن هم دیگه هیچی نپرسید و خیلی معمولی رفتیم به اتاقمون. دیگه جونم واستون بگه که صفا شروع شد..............
به پیشنهادش اول رفتیم حمام. بله آقا تمام وسایلش توی کیف سامسونتش بود. رفتم تو حموم دیدم همه چیز باهاشه و داره به دوره کون خوشگلش و اطراف کیرش واجبی میزنه، به من هم اشاره کرد و منم تمام اطراف کیرم را واجبی زدم و بعد از شستن دیدم تیغ رو درآورد و گفت اگه مویی مونده برام بزن و منم از خدا خواسته شروع کردم. انگار دارم دیوار نقاشی میکنم اینقدر صاف کردم که حیوونی انگار پوستش رفت.
خلاصه تو حموم حسابی همو شستیم و تمیز بدون مو اومدیم بیرون. در حال خشک کردن بدنم بودم که دیدم اومد چسبید به منو حوله رو از تنم جدا کرد ، شروع کرد بوسیدن تنم و هی پایین تر میرفت تا رسید به کیرم، اینقدر قشنگ ساک میزد که انگار کیرم تویه استخر عسل بود، نرم ، داغ و لزج . داشتم دیوونه میشدم. بلندش کردم و دو تا تخت رو به هم چسبوندیم و رفتیم روش.
یه کون سفید بدون یه دونه مو ، تر و تازه که وقتی روش دست میکشیدم ، دستم سر میخورد . میخواستم دست به کار بشم که دیدم بازم وسایلش کامله، از تویه سامسونتش یه قوطی وازلین و چند تاکاندوم و یه چیزی که شبیه یه انگشت پلاستیکی بود در آورد. گفت با این سوراخش را باز کنم، منم با حوصله تمام اون مثلاً کیر مصنوعی را با وازلین چرب کردم و یواش یواش شروع کردم کردن تو کونش، همش میگفت یواش تا بالاخره تمامش رفت تو و دیدم عضلات کونش شل شده، بهم اشاره کرد که بکون . منم یه کاندوم کشیدم سر کیرم و شروع کردم ولی اینقدر کاندومه نازک بود که تا اومدم فشار بدم پاره شد، بهم گفت: مخصوصاً نازکترینش رو خریدم که قشنگ تمام سلول های همدیگر رو حس کنیم. یک کاندوم دیگه کشیدم ، ولی ایندفه با احتیاط تا پاره نشه و دادم تو وایییییییییییییییییییییییییییییییییی داغ داغ لامصب راست میگفت کاندومه اینقدر نازک بود که اصلاً حسش نمیکردیم. چون کونش آماده شده بود با یه فشار تا ته رفت تو. من شروع کردم به تلمبه زدن و فکر کنم یه بیست دقیقه ای تلمبه زدم و دیدم هیچی نمیگه. دیگه داشتم خسته می شدم و هرچی باهاش حرف میزدم میدیدم هیچی نمی گه منم چند تا تلمبه شدید زدم و ریختم و عین جنازه ولو شدم روش، دیدم برگشت و گفت : همین ، این همه ادعا میکردی همین بود. منم خداییش هیچی نداشتم که بگم گفت : در بیار بی عرضه. منم کیرم و از تو کونش درآوردم ، نشستم پهلوش دیدم تیز برگشت به کیر من که حسابی آویزون شده بود و توی کاندوم و آبی که ازش ریخته بود غرق شده بود، یه نگاه کرد و سریع کاندوم را از سر کیرم کشید بیرون. و بدون مقدمه کیر آویزون من رو با آب اطرافش کرد تو دهنش، حالم داشت بد میشد چون اصلاً انتظارش رو نداشتم. دیگه من خوابیده بودم و به هیچی فکر نمیکردم. اینقدر خورد تا دوباره کیرم راست شد. دیدم داره بدجوری منو نگاه میکنه ، گفتم چیه خسته شدی. گفت پاشو بابا بی عرضه . دیدم دوباره دمر خوابید و گفت بجمب . منو میگین ، کیرم که راست شده بود یه سوراخ تنگ داغ هم که دیده بود ، هیچی نفهمیدم و تا ته کردمش تو داشتم تلمبه میزدم که دیدم بدون اینکه من تلمبه بزنم کیرم داره عقب جلو میشه ، فهمیدم آقا اینقدر حشریه و اینقدر حال کرده که امون نمیده که من تلمبه بزنم و خودش داره عقب جلو میکنه بعد یه بیست دقیقه ای دیدم آروم تر شده و کم کم داره ولو میشه منم که داشتم دیوونه تر میشدم ، سریع یه چند تا تلمبه عمیق زدم که فکر کنم کیرم تا ته رودش رفت و داغ شدم، داغ داغ، داغ تر از اونی که فکرش رو بکنید و افتادم روش.
دیدم برگشت و گفت: نه مثل اینکه جنبت بالاست. تا صبح یکه دو دفعه دیگه حال کردیم و صبح هرکدوم رفتیم دنبال کار و زندگیمون. بعد از مدتها یه حال اساسی کرده بودم. امیدوارم همچین اتفاقی واسه شما ها هم پیش بیاد.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
صفحه  صفحه 48 از 85:  « پیشین  1  ...  47  48  49  ...  84  85  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA