انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 52 از 85:  « پیشین  1  ...  51  52  53  ...  84  85  پسین »

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد


مرد

 
هتل

حسابي هوس كير كرده بودم كير گنده كلفت سفت
تا حالا هر چي كير بلند كردم شل بودن
به همين دليل هنوز نتونستم يه كون حسابي بدم
هميشه يا زود ابم اومده
يا كير طرف شل بوده
از طرف ديگه ازكير جوون خوشم نمياد
دوست دارم كير طرفم پير باشه
در عين حال سفت و تو كون برو
به هرحال بعد از اينكه هوس كير كردم
بلند شدم رفتم پارك دانشجو
الان 27 ساله ميرم پارك دانشجو
تو اين مدت فقط تونستم دو تا كير پير پيدا كنم
كه بردم خونه
ولي از بخت بد كيراشون شل بودن
تو كونم نمي رفتن
ولي اينبار يعني يه ماهه پيش كه رفتم
يه مرد پير پيدا كردم
شهرستانی بود و مسافر
تا نشستم روي نيمكت پارك
دستشو برد طرف كيرش
شصتم خبردار شد خودشه
بايد با همين سكس داشته باشم
از دستش ندم
منم هي نگاش كردم
فهميد منم مي خوام
بلند شدم
طرف ديگه پارك
ديدم دنبالم دره مياد
نشستم رو يه نيمكت اونم اومد نشست كنارم
اين چيزي بود كه مي خواستم
سرصحبت رو وا كرد
سوال كرد جا دارم يا نه
گفتم نه
تو چه طور
گفت مسافره و جا نداره
شماره شو گرفتم تا شمارش سيو بشه
اونم منو گرفت
قرار گذاشتيم بعد از ظهر ساعت چهار
كنار دارو خانه رامين ميدون فردوسي همديگرو ببينيم
تو اين فاصله مي خواستم برم
قيمت چند تا هتل يه تخته رو سوال كنم
اخر سر يه هتل يا قيمت 000/79 تومان قيمت كردم
همين هتلو
نشون كردم
نصفه شو من ميدادم
نصف ديگه شم آقاي كير
اما وقتي بهش گفتم گفت من ندارم
اگه خواستي ميام ولي خودت پول هتل رو حساب كن
منم كه احساس كير روي كونم از خود بيخودم كرده بود قبول كردم
سر قرار حاضرشدم
دو تايي با هم راه افتاديم به طرف خيابون ايرانشهر
دربون هتل درو برامون باز كرد رفتيم تو
يه اطاق يه تخته گرفتم
گفتم خودم شب نمي مونم
پولو پرداخت كردم
بعدشم مستخدم هتل
مارو به طرف اطاقمون در طبقه سوم راهنمايي كرد
كليد و گرفتيم رفتيم تو اطاق
اطاق نقلي قشنگ و تر و تميزي بود
كير من نشست رو تخت
شروع كرد به مالوندن كيرش رفتم روش
كيرمو رو كيرش گذاشتم
منو بر گردوند بعد روي من قرار گرفت
بعدش دمروم كرد
يه دفعه ديدم يه پارچه ضخيم رو دندونهام قرار گرفت
براي اينكه فشار رو دندونام كم بشه
دهنمو باز گرفتم
به محض اينكه دهنمو باز كردم
پارچه كشيده شد ته حلقم
به طوري كه داشتم خفه ميشدم
دو تا دستام پشت كمرم قرار گرفتم
اونا هم محكم بسته شده بودن
تو بد وضعيتي گير كردم بودم
حسابي ترس برم داشته بود
فكر مي كردم با يه رواني روبرو شده ام
كه آخر سر منو ميكشه
هر چي تقلا مي كردم فايده نداشت
يواش يواش لباسامو در آورد پيرهنم
شلوارم شورتم
جورابامو گذاشت باشه
دلم خوش بود حداقل كيرش روي كونم قرار مي گيره
اما نه
زير چشمي مي ديم
هر چي پول داشتم
كارت اعتباري ، كارت ملي موبايل رو از توي كيفم برداشت
اخر سرم لباسامو برداشت و درو بست و رفت
نمي دونم چقدر گذشت
اما وقتي در باز شد
و خدمتكار منو با اون وضعيت ديد
جيغ محكمي كشيد
در و بست ور فت
چند دقيقه بعد
مديرهتل و خدمتكارها اومدن تو اطاق
تمام مسافرين هتل هم پشت در اطاق جمع شده بودن
همه فهميده بودن چه خبره
ولي به روم نمي اوردن
دست و دهنمو باز كردن
رخت و لباس كهنه ايي بهم دادن
با سري پايين
در ميان پوزخند هاي سايرين
از در هتل اومدم بيرون
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
کون دادن به پدر دوستم

پدر دوستم آدم خلافکار و جوانی هاش دوره ای زندان بوده و حالا هم تریاک میکشه و قاچاق هم میکنه و تو محله ما که بودن وقتی مست میکرد صدای اون تو دعوا یا بگو مگو با درو همسایه ها شنیده میشد از محل ما که رفتن دوستم چند بار تو شب نشینی ها مارو دعوت کرد و من هم پایم به شیشه کم کم باز شد و مدتی بعد شد برام دردسر چون همین که میکشیدم فاز کون دادن میگرفتم و چون هیچ کسی از رازم خبر نداشت عذاب بود برام چون کسی رو نداشتم واسه سکس تا دوبار ترک کردم اما دوباره وسوسه شدم و از نو شروع کردم پدر دوستم گاهی میامد و میشست میکید تریاکشو و گاهی هم از خودش جنس میگرفتیم و بعد هم من و دوستم سر موضوعی دعوامون شد و تا سه سال هست چندبار هم خواسته آشتی کنه اما من دیگه بدلایل خاص خودم آشتی نمیکنم هردو زن بابای دوست سابق طلاق گرفتن و بابای دوستم هم نزدیک به شصت سال رو داره هیکل ورزشکاری خودشو کم و بیش حفظ کرده اما دیگه الان بهش میگن حاجی و خلاف هم اگر بکنه خیلی بی سر و صدا .



دوسال پیش موبایلمو گرفت و ازم خواست ترک کنم و گفت ممکنه کونی بشی و گفت شنیده که مردونگی رو میکشه و این شد که من شک افتادم و همچین حرفی برام کرم شد تا یکروز که خونه میدونستم پسراش نیستن و اون یا خوابه یا پای ماهواره زنگ خونه رو زدم و درب باز شد و از آیفون خواست برم بالا و منم خدا خدا میکردم تنها باشه و موقعی که داخل شدم و سلام و روبوسی و حالمو پرسید و من هم که جایی کشیده بودم و سرم و زبونم داغ بود واسه حرف زدن و وراجی کردن و کمی حرف زدیم من پرسیدم جریان رو برام بگه چی بود و اونم گفت یکی از آشناها پسرش شیشه میزده میگن کونی شده من به پسرام گفتم به تو هم گفتم و من پرسیدم حاجی اگه یکی کونی بشه یا نباشه فرقی میکنه گفت آره مثلا تو کونی باشی من جای حرف زدن الان کیرمو و بعد استغفرا... گفت و ادامه داد این چه حرفی هست که زدی انگار مخ تعطیل کردی ؟ گفتم مخ کونی بود بیشتر شده دنبال بکن مشتی میگرده که رازشو تو خودشون نگه داره بکن با کیر کلفت کمر سفت که حسابی منو بگاد نه تو حرف بلکه تو عمل و بلند شدم فکر کرد میخوام برم گفت کجا بشین و گفت تو از اول هم کون داده بودی منتهی حالا بیشتر شد میدونستم اما ریطی بمن نداشت گفتم از کجا ؟



فایده نداشت چون کاملا معلوم بود خودش آخر کونده بازی ها بود به قولی جلوی قاضی ملق بازی نه خودش حس کرده بود بروم نیاورده بود اما وقتی زنش رو طلاف داده بود کیرش هوای سوراخ کرده بود یاد من کرده بود و پای تلفن منو کشونده بود خودش گفت چند وقت بعد دوسالی هست حال میکنیم باهم کیرش هم کلفته هم بلند و دراز هست و سنتی میکنه و کمتر دوسه مدل بیشتر نمیکنه اما توکارش وارد هست کمرش سفت مثل بتون کشیدن تریاک سفت میکنه داشتیم چندبار بعد چند ساعت کردن آبش نیامده و داشتم باهاش دوسه ساعت بعد هم سیراب کرده و حالا میخوام سکس اول رو براتون تعریف کنم راستش بعداز لخت شدن و چرب کردن کونم من دلم میخواست ساک بزنم که واساد جلوی من و من نشستم رو دوزانو و کیرشو تودستم بردم تو دهنمو حسابی تا تونستم خوردم و اونم لذت میبرد و حال میکرد خیلی خوشش اومده بود و کمی هم خودش تو دهنم جلو و عقب کرد بعد کمی سرکیرشو خیس کرد و توکونم فرو کرد اول سکس تا روان شدن و لیز شدن سوراخ دوسه بار خیس میکرد سرشو وفرومیکرد تا راه روان شد و موقع کردن داشتم با کیرش حال میکردم و حدود یکساعت گذشت و تازه رفتیم زیر دوش و کمی خوردم براش و چرب کرد و از دوباره مدل سگی تلمبه زد و منم حال میبردم تا روشکم تو کف حموم خوابیدم و اونم رومن خوابیده بود داشت میکرد و کونم خسته شده بود درد گرفته بود و تاحالا این همه نداده بودم به کیر یک نفر و درد و عذابش گریه ام رو درآورد و باد هم توش راه افتاده بود خفن و مچ دستمو گاز گرفته بودم و کشید بیرون و گفت اگر فقط پنج دقیقه تحمل کنم تموم شده .



ازمن خواست پاهامو تو سینه بگیرم و از روبرو کرد تو کونم و کمی سرعت تلمبه زدن هاشو بیشتر کرد و کمی اول کردن حال داد ولی دوباره همون چند دقیقه از درد نمیتونتم نفس بکشم و تند تند میکرد و یه موقعه هایی کمی بیشتر فشار میداد به ته سوراخم میخورد نوک کیرش و دردی که ناخودآگاه آخ میگفتم و از درد تکون میخوردم و خیلی تشنه بودم دلم یک لیوان آب یخ میخواست و گفت آبمو دوست دارم بخوری گفتم بیاد باشه و تا حالا هیچ موقع مال کسی رو نخورده بودم رو صورتم ریخته بودن اما تو دهنم نه کشید بیرون و زیر آب ولرم گرم سرشو یکی دوبار شست و من به بغل بودم که گفت بشین و با اینکه کونم درد داشت ولی رودوزانو نشستم و سرکیرش جلوی دهنم و منم باز کردم و زبونم بیرون آورده بودم قبل از اومدن آبش چند ثانیه آه و اوه میکرد تازه با یک دو فشار حجم زیاد آبش به ته زبونم و روی زبونم پاشید و آبش سفت بود مثل جوان ها نبود انگار خامه بود یا سرشیر که قطره قطره هاشو هم تکون داد خالی شد و من هرچی تف کردم مقداریشو خورده بودم و دهنمو آب گرفتم و شستم و کونمو هم سوراخشو شستم و دوش گرفتم و اومدم بیرون حوله داد خشک کردم روی تخت خواب منو خوابوند و کونمو چرب کرد گفت نمیکنم اما با این کارم درد کونتو آرام میکنم اما گفت لعنت بر تو و من نفهمیدم برای چی و یک آن دیدم سر کیرشو روی سوراخم از نو کرد تو و درگوشم گفت خدا بکونت رحم کنه ولی شوخی میکرد چون کمی بعد کشید بیرون گفت دفعه بعد میریزم تو سوراخ و شب میتونی بمونی ...
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
اولین کون دادن من

سلام بچه ها من تا الان دیگه کون ندادم ولی دوباره داغ شدم که بدم و تصمیم گرفتم تنها خاطره کون دادنمو براتون بفرستم.در سن 13 سالگی منتقل شدیم شمال کشور و اونجا خیلی از بچه های خوشگل خوششون میومد واکثرا بچه باز بودن.تو مدرسه و محله همه دوست داشتن منو بکنن ولی چون زرنگ و ورزشکار بودم زورشون به من نمیرسید.



یک پسر صاحبخونه داشتیم که از من 2 "3 سال بزرگتر بود و کیر خیلی کلفتی داشت.ناگفته نمونه که من ته دلم دوست داشتم بدم اما دل و جرات رو کردن میلم رو نداشتم.بدنم نرمو سفید ودنبه ای بود والان هم هست.خانواده ما رفتن پیک نیک وما موندیم خونه .اونروز متین عزم کرده بود حتما منو بکنه و گفت بیا بریم زبان باهات کار کنم.رفتیم تو اتاق اونا و معتوم بود که کیرش خیلی شق شده.دراز کشیدیم وبعد چند دقیقه گفت من تو محله هواتو دارم ونمیذارم اذیتت کنن. بعد گفت خواهرم خیلی دوستت داره وتو خیلی خوشگلی و دخترای زیادی میخوان باهات سکس کنن ایا بلوغ شدی؟من گفتم نه هنوز ابم نمیاد ودوس دارم زودتر بیاد .اینو بهونه کرد و گفت بذار ببینم کیرت چقده. و اول خودش دراورد که وای بزرگو کلفت بود.گفت دوس داری مثل من کیر کلفت بشی گفتم اره.گفت پس بیا یادت بدم باید کمی بمالیش وشهوت بازی رو شروع کنی .من درمقابل حرفاش روم نمیشد نه بگم وشلوارمو دراورد که چشماش 8تا شد وگفت بیا کیرامون و مقایسه کنیم اومد جلو و کیرشو گذاشت زیر کیر من ورفت لای پام .فهمیدم که باین بهونه داره کارشو میکنه.و هی میگفت چه حالی داری؟ منتظر بود من بگم عالیه وشروع کنه اما هی میگفتم چیزی نیست.کیرشو داد دستم وگفت بمالش ببین چه حالی میده.من شروع به مالیدن کردم که دیدم دراز کشید ومنو دراز کرد وگفت خوبه با همین تمرینات شروع میکنیم تا کیرت کلفت بشه.مجبور شد از سکس باباش و مامانش بگه ومنو وادار کرد تا در مورد مامانم که خیلی سکسی بود و متین بهش نظر داشت حرف بزنم.کمکم گفت اگه من با مامانت سکس کنم دوست داری ببینی ؟منم گفتم اره اخه سکس مامانم حرف نداشت گفت من خیلی مامانت رو دوس دارم و همین روزا میکنمش.گفتم مگه با هم حرف زدید گفت مامانت عاشق کیر کلفته و کیر منو دیده و قول داده بهم بده فقط منتظر فرصته.



خیلی داغ شده بودم ونفهمیدم کی پاهاشو انداخته بود روم.گفت مامان خودم هم میدونه بابام میره اینور اونور وهرز میپره واسه همین با پسر عموم حال میکنه.مامان توام حقشه که مثل بابات حال کنه وقول داد که سکس مامانم ومامانش رو بهم نشون بده دیگه از داغی داشتم از حال میرفتم که گفت بیا یکم ماساژت بدم وفهمیدم که دیگه نزدیکه کارشو بکنه.برگشتم و روی شکم خوابیدم که یکدفعه تمام شلوارمو دراورد وگفت خیلی معرکه ای ومثل دخترا میمونی .دوس داری کاری کنم که بلوغ شی ودیگه بتونی هر دختری رو بکنی ؟گفتم اره.در حین ماساژ نفهمیدم کی تمام لای کونمو چرب کرد و با چی این کارو کرد.خوابید روم و نفساشو میشد بشمری.گفتم بلند شو .که دیدم زد تو کاره عصبانیت و گفت بخواب واینقدر از لذت فرار نکن.دیگه روم نشد چیزی بگم حقیقت ازش حساب میبردم .کم کم لاپایی شروع شد وانقدر کیف داشت که متین فهمید دارم لذت میبرم. هی بغل گوشم زمزمههای سکسی میکرد و از کون گنده مامانامون میگفت .من دیگه داغ داغ شده بودم واه میگفتم. اونم که واقعا حرفه ای بود گفت خوشگلم بذار یه متکا بذارم زیر شکمت تا قنبل تپلت برجسته بشه من خیلی عاشقتم نترس.منم قنبل کردم که از خود بیخود شد وافتاد بجون کون نرمم وبا دندوناش گاز میگرفتو قربون صدقم میرفت.کیرش و گذاشت لای کونم و چند دقیقه مالوند تا مطمین شد که من اماده ی دادنم.یکدفع حس کردم یه چیزی مثل کیر خر داره در کونم مانور میده ترسیدم و گفتم:وای متین من تا حالا ندادم و دردم میگیره تورو خدا نکن توش.بدون اعتنا به حرف من گفت الان کاری میکنم که از سکسمون عشق کنی و خودت التماس کنی.رفت لباسای خواهرشو اورد کرد تن من و گفت حالا بیا عروسی کنیم. انقدر خوشگل شدم که خودمم برا خودم راست کردم. وسط کاراش هی میگفت ببین چقدر کیرت کلفتر شده.



یک اهنگ شاد گذاشت و منو برد توی یک رختخواب پراز شهوت وگفت عزیزم بیا من کس تورو بخورم و تو کیر منو بخور.اون کون منو طوری لیس میزد که دیگه کم مونده بود التماس کنم زودتر بکنه.خلاصه کیرشو جا داد توی دهن گرمم و هی میگفت زبون بزن بعداز چند دقیقه مثل یک جنده ساک میزدم و دوس نداشتم درش بیارم واونم فهمیده بود و هواسم نبود که دیدم انگشتاش تو کونمه ومن دارم مثل یه زن لذت میبرم.گفت خانمی بخواب تا پردتو پاره کنم که دیگه هر شب بذارم کست.منم مثل یک زن حرف گوشکون خوابیدم .اول اومد رو شکمم واونقدر لبامو خورد که دادم دراومد و گفت اگه دوس داری شوهرت حسابی از گاییدنت لذت ببره باید در حین کردنت حرفای سکسی توپ بگی.گفتم مثلا چی؟کفت کیرتو بخورم. منو سفت بکن من جنده ام .من خرابم وکوس میدم .یا بگو پام کن کونمو جر بده و....خلاصه انقدر داغ شده بود که نمیدونس چکار کنه .بعداز چند دقیقه لاپایی ومالوندن سوراخ حلقویه من بهم گفت اماده ای عزیزم؟هیچی نمیگفتم و خجالت میکشیدم.سر کلفت کیرشو گذاشت درش واروم فشار میداد از لذت میخواستم غش کنم که دیدم درد داره شروع میشه سرمو پیچوند سمت خودش ولبامو کرد تو دهنش و یک فشار جانانه داد که از درد مثل مار پیچیدم اما نذاشت کیرش دربیاد و لبامو ول نکرد .اشکم دراومد وگریه میکردم که دیدم داره کم کم سر کیرشو تو کونم میچرخونه و سفت بغلم کرد و بی اعتنا به گریه من دوباره شروع کرد و اروم اروم تا ته رفت توش. من کمی ارومتر شدم اما هنوز درد داشتم و اون هی میگفتم عشقم شب حجله برای همه دخترا درد داره اما لذتش بیشتره.الان کیفت شروع میشه و شروع کرد کم کم عقب جلو کردن. ولی بازم نمیتونس سرعت بگیره .میگفت من نصف بچه های محله رو کردم اما تو بهترین کون عالم هستی.



کم کم دردم کم شد و اون هیولای کلفت توی کونم میرفت و میومد و من انقدر کیف میکردم که بعداز چند لحظه دیگه حرفای داغ کننده میزدم تا اون کیف کنه .مثلا میگفتم زودباش میخوام کیرتو بکنی تو دهنم یالا کونم کیرتو میخواد من کونی توام محکم بکن داغم .تخماتو بده بلیسم و واقعا میلیسیدم .صدای چالاپ و چولوپ کونم تمام خونه رو پر کرده بود و متین اونقدر وحشی شده بود که واقعا داشت جرم میداد و اعتراف کردم براش که چقدر دوس داشتم منو بکنه. مدلو عوض کرد و لنگامو انداخت رو شونش وتا بیخ کرد تو و همون موقع بود که گفت یه چیزی بهت میگم اما باید قول بدی مال خودم باشی .گفتم من کونی توام و کیرت مال منه مگه من جنده ام که به کسی کس و کون بدم .گفت کونت حلقویه یعنی هر چی بکنیش گشاد نمیشه و مثل کوس میمونه و دوباره تا ته کرد توش وشروع کرد به گاییدن و خوردن لبام .ابش که اومد ریخت تو کونم و چند دقیقه روم خوابید و بردم حموم و دوباره یکدس دیگه با عشق بیشتری منو کرد .تا شمال بودیم من زنش بودم و چندین بار منو کرد و اسم زنونه روم گذاشت. اما بعد از رفتن ما از اون شهر دیگه کون ندادم ولی جدیدا تصمیم گرفتم با یکی از بچه های اینجا رفیق شم که این کون حلقوی بی نظیرو بکنه. مرسی
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
ازدواج عجیب و سکس عجیب تر دوجنسه

سلام
من عباس هستم 27سالمه و میخام خاطره ازدواج واقعا عجیب خودمو براتون بگم ...


سه سال پیش بود که از سرکار میرفتم خونه که از بقالی سر کوچه یه دختر تپل واقعا خوشکل از مغازه اومد بیرون و من تا دیدمش یه دل نه صد دل عاشقش شدم چون واقعا خوشکل بود دنبالش افتادم تا خونشو پیداکردم دوکوچه بالاتر از ما مینشستن طبقه اول یه خونه کوچک باخودم گفتم با این تیپ و لباس ..این خونه بهشون نمیاد اخه خونهه مشخص بود قدیمی و کوچکه ..خلاصه رفتم خونه اون روز گذشت تا اینکه روز بعدش دوباره دیدمش تو مغازست رفتم تو به بهانه خریدو که دیدم داره میره خریداشو حساب کنه فوری شماره موبایلمو روی یه هزارتومنی نوشتم و انداختم توی سبدش ..بعدش یه بستنی خریدمو اومدم بیرون ..خونه که رسیدم مامانم تو اشپزخونه بود خیلی شاد و شنگول بودم که مامانم گفت چیه کبکت خروس میخونه گفتم مامان یه دختر دیدم خیلی خوشکله مامانم که از خداش بود من سروسامونی بگیرم شروع کرد پرسیدن که کیه و چیکارست و این حرفا خلاصه تا روز بعدش دیدم خبری از از تماس نیست گفتم مامان میشه ته توی این دختره رو در بیاری اونم که ماشااله با زنای کوچه یه پا سازمان سیاه هستن که بعد دوسه روز مامانم گفت که اجاره نشینن باباشم فوت کرده با مادر پیرش زندگی میکنه گفتم بریم خاستگاری ببینیم چطوره گفت خودت باهاش حرف زدی ?گفتم نه گفت اول ببین ازدواج میکنه یانه و چطور دختریه بعد..



خلاصه دل رو زدم به در یا رو یه روز مرخصی گرفتمو تو کوچه پرسه میزدم تا بیاد بیرون که یه دفعه سروکلش پیداشد افتادم دنبالش رفت توی نونوایی رفتم کنار دستشو با هزار بدبختی سر صحبتو باز کردم تا اینکه دیدم نه بابا زیاد ادم مغروری نیست خیلی راحته و از همه چی حرف میزدیم تا نوبتش شد و من نوناشو شمردم و مال خودمم گرفتم گذاشتم تو نایلون و گفتم خودم میارم براتون اونم اصرار نکرد گفت باشه تو کوچه با هم حرف میزدیم گفت اسمش النازه که واقعا هم ناز بود منم کم کم بحث رو کشیدم به رابطه دختر پسرو اینچیزا گفتم مجردم کارمند فلان اداره هستمو خلاصه اونم گفت منو مادر پیرم تنها زندگی میکنیم و حقوق بازنشستگی بابای خدابیامرزم خرجیمونه دلم براش سوخت گفتم این شمارمه اگه کاری داشتی بهم زنگ بزن فکر کن داداشتم نون و شمارمو گرفت دیگه چیزی نگفت رفت خونه درمورد هزاری هم چیزی نگفتم گفتم الان میگه این دختربازه ..خلاصه چند روز بعدش عصر بود که زنگ زد گفت النازم.. میشه یه توک پا بیای خونمون.. فوری خودمو رسوندم در زدم بالباس قشنگ و تنگ که کیر ادمو سیخ میکرد در رو باز کرد گفت ببخشید مزاحمتون شدم گفتم خاهش میکنم وظیفمه کاری داشتید .



.در رو بست و راهنماییم کرد تو گفتم جنده اینا نباشه که من بدبخت عاشقش شدم که دیدم مادرش که یه پیرزن مریض بود توی تختخاب تو همون اتاق دراز کشیده سلام کردم گفتم خدا بد نده جواب نداد..که الناز گفت حرف نمیزنه اما میشنوه ..خلاصه منوبرد اشپزخونه که دیدم اب کل اشپزخونه رو گرفته گفت ببخشید زحمت دادم فاضلاب گرفته ماهم کسی رو نمیشناسیم که این شد به شما زحمت دادیم منم گفتم این کار ما نیست باید فنر بزنن باز شه فوری رفتم و یه لوله کش اوردمو فنر زد تو فاضلاب بعد یه ساعت باز شد و پولشو گرفت و رفت خلاصه النازم مشغول تمیزکردن کف اشپزخونه شد با اون لباس سکسیش و دامن کوتاهش وساق پاهای تپلش کیر هر مردی رو بلند میکرد واقعا حشری شده بودم تا اینکه برام چای ریخت اومد تشکر کرد..اومد ..روی زمین تو اتاق نشسته بودیم اونم پاهاشو زد زیر کون تپلشو نشست و از هردری حرف میزدیم تا اینکه گفتم یه چیزی بگم ناراحت نمیشی گفت بگو گفتم مادرت گفت بگو مشکلی نیست گفتم منو به عنوان دوست پسر خودت قبول میکنی بهم یه نگاهی کرد اروم خندید گفت فقط دوستی گفتم حالا جلوترم شد که عالیه خندید فهمیدم دیگه رامم شده به صورتش که نگامیکردم انرژی میگرفتم جوراب پاش نبود ساپورت نازک و سیاه پاش بود با یه دامن کوتاه و یه بلوز تنگ البته تپل بود که تنگ شده بود کیرم داشت میترکید منم کتم رو روی کیرم انداخته بودم تا نبینه واقعا سکسی ترین منظره ای بود که تا حالا دیدم ..بعدش گفتم دیرم شده باید برم ببخش دست خالی اومدم بعدا جبران میکنم گفت خونه خودته اینحرفا چیه و دیگه خیالم تخت شده بود که منو به عنوان دوست قبول کرده توی کونم عروسی بود گفتم دختر رویاهامو پیدا کردم با خوشحالی رفتم خونه قضیه رو به مادرم گفتم اونم خوشحال شد ..چندساعت بعدش یه اس ام اس داد و دوباره ازم تشکر کرد و از اون لحظه اس ام اس بازی شروع شد تا سه چها ماه کار کشید به حرفای سکسی و..



با بوس من خابش میبرد و خلاصه خودتون استادید توی این قضایا دیگه ..تا اینکه یه روز گفتم میخام با مامانم بیایم خاستگاری جوابی نداد گفتم حتما ناراحت شده بهش زنگ زدم جواب نداد دلم مثل سیروسرکه میجوشید تا اینکه اس داد باید باهات حرف بزنم گفتم بگو خب ..گفت نه بیا اینجا ..لباس پوشیدمو رفتم خونشون یه لباس سکسی واقعا توپ تنش بود موهاشو فرکرده بود تو دلم گفتم خابیدن پیش این دختر ادمو بیست سال جوون میکنه ..رفتم تو اتاق مادرش خاب بود توهمون تختخاب یه لحاف روش بود. النازم نشت کنار تخت گفت مادم تازه قرصاشو خوده فعلا بیدار نمیشه منم نشستم پاهاشو جمع کرد اما ساپورتش رفته بود بالا ساق پاش معلوم بود کیرم داشت میترکید وای عجب چیزی بود میدونست هواسم پیش بدنشه گفت منو نگاکن ..منظورت از خاستگاری اینه که زن و شوهر بشیم گفتم خب اره.گفت اما مشکلی هست گفتم هرچی باشه قبول میکنم .گفت میدونم جذب بدنم شدی اما تو همه چیز رو نمیدونی گفتم همه چیو قبول میکنم حتی اگه قبلا دوست پسر داشتی یا هرچی .گفت نه قضیه یه چیز مهمه که تو نمیتونی باهام ازدواج کنی گفتم چرا گفت خب من مثل دخترای دیگه نیستم گفتم یعنی چی گفت ببخش بهت نگفتم توی این چند ماه اخه فکرنمیکردم بیای خاستگاری ..گفتم بگو ..دارم میمیرم.. گفت من اون چیزی رو که تو میخای ندارم گفتم چیو گفت همون که دخترای دیگه دارن الت زنانه...که یه دفعه پاشد گفت میخای ببینی بدنم میلرزید حرفاشو درک نمیکردم که یه دفعه دامنشو داد بالا و ساپورتو شرتو باهم کشید پایین ...چشمم چهارتاشد جلوم یه کیر کوچک سفید اویزون شد گفتم مصنوعیه گفت دست بزن تا اینکه با هزار بدبختی دستمو بردمو کیرو مالیدم دیدم واقعیه ..



.وااااااای کلا همه چی برام تغییر کرد گفتم تو که پستون داری اونم درشت چطورکیر داری!!!گفت من دخترم اما کیر دارم کار خداست چیکار کنم.!! خب چی میشد کرد تا دید حالت من عوض شد گفت اشکال نداره ..من بدبختم شروع کرد به گریه کردن منم بغلش کردم و نازش کردم واقعا یه دختر توی بغلم بود اما کیر داشت کم کم داشتم مسله رو هضم میکردم بعد چن دقیقه که اروم شد .. دیدم ساپورتشو در اورد و بعدش بلوزو سوتین رو انگار ملکه زیبایی جلوم وایساده بود بدن سفید تپل سینه های درشت رونهای درشت که هر مردی رو به زانو در میاره ..منم فوری لخت شدم و بغلش گرفتم کیرم به کیرش مالیده میشد اما واقعا حال میداد ...من گی نیستم و نخواهم شد اما الناز هوسناکترین دختری بود که میدیدم



سینه هاشو میمالیدم کون سفیدشو میمالیدم کیر کوچولوشو میمالیدم ادم هوس میکرد بخوردش کیر کوچکشو تو دهنم میکردم که اونم واقعا حال میکرد اینقد حشری شده بودم خابوندمش رو زمین و همه جاشو لیس میزدم خاستم کیرمو تو کون قشنگ و سفیدش بکنم که نزاشت ..خودمو میمالیدم بهش تا اینکه ارضا شدم بعد گفت منم ارضا کن.کیرش کوچک بود با دست مالیدم هوس کردم گازش بگیرم مثل کیر بچه ها بود تا اینکه سه چهار بار لیسش زدم تو دهنم کردم تا ابش اومد و ارضا شد ..بلند شدم بهش گفتم من تصمیممو گرفتم ..الناز با چشمای خمار منتظر جواب من بود ..گفتم من غیر از تو هیچ دختری رو نمیخام حتی اگه کیر داشته باشی ..با خوشحالی بغلم کرد گفت اخه خانواده ات چی میشه گفتم قرارنیست بدونن ..اما بچه چی من بچه دار نمیشم حتی اگه عمل جراحی کنم گفتم از پرورشگاه میاریم ..



منو بوسیدو بعد کیرمو کرد تو دهنش ساک عالی زد و دوباره ابم اومد..از اون وقت به بعد سکس ما شروع شدکه از بهترین نوع سکس هاست طوری که توخواب هم تصور نمیشه که در قسمت بعد براتون تعریف میکنم قراره بعد ازدواجمون عمل کنه کیرشو به کس تبدیل کنن بعد زنم بشه...هرچند الان هم بیشتر از یه دختر بهم حال میده با اون کیر کوچیکش وقتی لخت میشه از کل دخترهایی که دیدم خوشکلتره شایدم نزاشتم کیرشو تبدیل کنن چون الان بیشتر حال میده ..خبرشو بعدا بهتون میدم....
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
گی شدنم با کمک ایوب

من پسری هستم که خیلی به نمی خوره کون بدم. هیکی و پرمو. اما راستش بر خلاف ظاهرم خیلی به حرارت بدن مرد جماعت حساسم. آرزومه که یک صبح که بلند شدم زن شده باشم.
راستش از دوران مدرسه یاد گرفته بودم که با خودم ور بروم. تو دوران دبیرستان کارم شده بود پیدا کردن چیزای شبیه به کیر و ور رفتن با خودم اما محیط کاریم و زندگیم جوری نبود که بتونم با کسی باشم. گذشت و من مشغول به کار شدم در شرکتی که چند تا همکار همسن و همسال خودم هم آنجا بودند. با هم کار می کردیم. یکیشون ایوب بود. دو سال از من کوچک تر بود. برخلاف سنش آم زرنگی بود. بچه تهرانسر بود. هر روز با هم درباره همه چیز گفتگو می کردیم. یک روز من و او تنها درباره رییسانمون حرف میزدیم. ما خیلی مودب نبودیم. تو حرفامون کس کون تا دلتون بخواد بوده و هست. محیط کاری ما هم علیرغم شرکتی بودنش خیلی خشک و بنگاهی بود.



اون روز بین حرف زدنامون از دهنم پرید و گفتم که اینام کیرشون تو کونمه. منظورم این بود که خیلی دارن ما رو اذیت می کنن. ولی نمی دونم ایوب ناکس چه چور فهمید که دلم کجاست. با اینکه اون حرفم خیلی بی اساس و پایه بود. . بهرحال نگاهی کرد و گفت خب چرا هوای ما رو نداری؟خودمو به نشنیدن زدم و دیگه او هم هیچ چیزی نگفت. فرداش خیلی تو فکرم بود. به خودم گفتم حالا یکی پیدا شد اما من بی عرضه استفاده نکردم. بهرحال چند هفته بعد که داشتیم با ایوب توی محوطه راه می رفتیم ایوب توی یک فرصت از عقب یکم خودشو چسبوند به من. سریع کنار کشیدم. اونم دیگه کاری نکرد. چند دقیقه بعد به خودم فحش می دادم که کیر به این جوونی رو ول می کنم فقط چسبیدم به خیار سالادی. اما با این همه نمی تونستم و روم نمی شد ازش طلب کام بکنم. روم نمی شد.یک چند روز با خودم کلنجار می رفتم.



تا اینکه تصمیم گرفتم از ایوب کام بگیرم.یک روز که با ایوب توی صف ناهار بودیم خودم یک کم چسبوندم بهش. قلبم داشت تند تند می زد. ولی زود خودمو عقب کشیدم. دوست داشتم اون فهمیده باشه. ولی انگار نه انگار فهمیده بود تشنمه.طی چند روز آینده دو سه بار کونم بهش مالیدم.اونم بدش نیومده بود. گرماشو حس می کردم. فقط به فشار دادن خیلی کم اکتفا می کرد. نگاهمون به هم عوض شده بود. ولی با هم چیزی نگفته بودیم. فکر می کردم اون هم تازه کاره. اما نه. چهار روز از اون ماجرا گذشته بود که خیلی رک بهم گفت سیا پنج شنبه خونمون خالیه. چرا نمی ایی خونمون.گفتم چی؟ گفت بابا مامانم میرن شهرستان. بیا یک کم حال کنیم. تخمه ای، آبکی و فیلمی شاید یه چیزی؟ این یه چیزیشو با یه حالتی گفت. گفتم باشه. هنوزم اون چیزیش منو حشری می کنه. اولین بار بود که یکی می خواست با من باشه.
خدا خدا می کردم پنج شنبه بشه و من برای اولین بار تو همه این سالها مزه کیر بیاد تو دهنم. آنقدر فیلم سکسی دیده بودم که خودمو تو انواع پوزسشن ها تجسم می کردم. روز قبلش رفتم حموم . خودمو با تیغ سفید و صاف کردم. دو سه جای بدنم رو هم زخم کردم. با کلی مصیبت کونم رو زدم. خیلی سخت بود. اصلا نمی تونستم. بدبختی اینکه پر مو هم هستم. چقدر آزار دهندس. بهرحال پنج شنبه رسید و من با ایوب رفتیم خونشون. نامرد بلد بود. اول یک ویسکی آورد. من تو دلم هم می ترسیدم و ابا داشتم و هم داشتم برای تجربه اول خفه می شدم. چون بار اولم بود کاری نکردم. ایوب گفت نمی خواهی کاری کنی. گفتم بلد نیستم.تو بگو.


اومد نزدیکم و شروع کرد به مالیدن پاهام. بعد گفت بخواب. خوابیدم. جیکم در نمی اومد. خیلی قشنگ ماساژم می داد.
رسید به کونم. حسابی رفته بودم تو حال. شروع کرد به انگشت کردن. کونمو خوب شسته بودم. پرسید تمیزه. گفتم آره. عزیزم. خیلی نرم گفتم. من تو حال بودم و اونم کونمو گشاد می کرد. یهو گفت نمی خوای کیرمو بخوری.
گفتم حتما. وقتی سرمو بالا آوردم و کیر گنده شو دیدم. یک لحظه خجالت کشیدم. سرم انداختم پایین. گفت چی شد. گفتم هیچی . یک خورده که گذشت بلند شدم رفتم سراغ کیرش. اول مالیدم. قبلا چیزای کلفت به هوای کیرمتو دهنم کرده
بودم ولی کیر ایوب یک چیز دیگه بود.



وقتی می خوردمش داشت آبم می اومد. اونم بعد اینکه دید دارم از حال می رممنو خابوند و ترتیبمو تو چند دقیقه داد. آبشو ریخت تو کاندوم اما چه گرمای دوست داشتنی. منم آبمو رفتم ریختم تو دستشویی. وقتی ارضا شدم عین سگ پشیمون شده بودم. خیلی تو خودم بودم. با خودم وعده کردم دیگه سمت این گه خوری ها نرم. اما یک روز که گذشت باز دلم می خواست. تا یکسال با ایوب رابطه داشتم. تا اینکه به خاطر همین روابط از کار بیکار شدم. فقط فهمیده بودم خیلی مرد دوست دارم...
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
عشق کون دادن

رفیوم، اسپری، لوسیون نرم کننده ی کره ی کاکائو، آدامس، کاندوم، مسواک، چند تیکه لباس و آماده بودم! هادی از دیروز اونجا بوود، منتظر من. ظهر بود که راه افتادم، تو راه به همه ی اتفاقایی که ما رو برا هم بهترین کرده بود فکر میکردم، سه سال ِ پیش- بعد چندین سال تو بهترین و بدترین روزا دوست و همدل بودن- ازم خواسته بود روی دوست دخترش بودن فکر کنم، میگفت نمیتونه به هیچ دختر ِ دیگه ای فکر کنه و منم قبول کرده بودم.. هردوی ما یه رگ ِ سنتی داریم که این چیزا رو خیلی سخت میگیریم، به چشم ِ یه رابطه طولانی مدت به قضیه نگا میکردیم.. به همه ی اینا فکر کردم و همه ی حرفامون در مورد اولین سکس رو به یاد آوردم؛ هردوی ما ویرجین بودیم و من خیلی استرس داشتم وقتی حتا حرفش رو پیش میکشیدیم. ولی خب مرد ِ من کارش رو بلد بود و با تمام قلبم بهش اعتماد داشتم و این باعث میشد آرومتر باشم..
تو سوئیتِ مضخرف(!) بودم، مشغول خالی کردن ِ اسپری تو هوا، تا شاید یه کم محیط برام قابل لمس تر میشد و بهش عادت میکردم.. یه کم که گذشت بهش زنگ زدم که رسیدم، شماره سوئیت رو گفتم...



تا در باز کردم و اومد تو پریدم تو بغلش و خیلی محکم چسبیدم بهش، چهار ماهی از آخرین دیدارمون میگذشت- پسر نزدیکترین دوست بابام! همبازی بچگی ِ من! پسربچه ی آرومی که جلو چشمام به مردی که عاشقشم تبدیل شده بودم... زیر لب گفتم: هادی من... عمیق تر عطرش نفس کشیدم. -جان نفســــم(محکمتر فشارم داد) چند ماه قبل ازین که علاقه مون رو به هم اعتراف کنیم به خاطر شغل پدرش رفته بودن یه شهر دیگه و ما از طریق یاهو و اسکایپ و تلفن و ... در ارتباط بودیم. درواقع همین دوری بود که ما رو به اعتراف وا داشت...
بلاخره دلم راضی شد ازش جدا شم، نشستیم یه کم حرف زدیم. یهو دستش گرفتم و با شیطونی لبخند زدم و دنبال ِ خودم کشیدمش تا جلوی آشپزخونه ی محقر، دستش ول کردم و پریدم نشستم رو اپن.. بهم خندید: کوچولوی من! (دوباره دستم گرفت، تا نزدیک صورتش بالا برد و روی دستم بوسید) -دلم برا اداهات تنگ شده بود (یه بوسه دیگه و کف دستم گذاشت رو قلبش) -ببین تا دیدمت چطوری میزنه؟ (اومد نزدیکتر- بی اختیار پاهام باز کردم تا بیاد نزدیک و بینشون بایسته) -خیلی نازی شیدا! (همه ی این مدت زل زده بودم تو چشاش و با ذوق لبخند میزدم. آروم گوشه لبم بوسید. دستم هنوز رو سینه اش بود. لباش کشید روی لبم و همآهنگ بوسیدیم همو. انگشتام جمع کردم و تنم به سمتش دادم و پاهامُ دور کمرش حلقه کردم. دستش رو گذاشت پشت باسنم و با فشار کم از روی رونم تا زانوم کشید و پشت کمرم گرفت لبم جدا کردم و خیلی آروم آه کشیدم) -آرومتر دختر، حالا وقت داریم تحریک شیم با خجالت خودمُ جمع کردم: اِم، خب(حرفم خوردم) -ای جانم! (بغلم کردو چرخید تا بتونم پام بزارم رو زمین) -حالا لباسات بپوش بریم یچیزی بخوریم... یه کم حالم گرفته بود انقدر رو خودش کنترل داره


بیرون ساختمون منتظرش شدم و پیاده رفتیم تا یه کبابی.. راحت تر میشدیم کم کم؛
من: هیچ بهت گفتم عاشق رنگ پوستتم؟ و چشمات... (برخلاف من که خیلی سفیدم، پوشت هادی شکلاتی رنگه)
- من عاشق همه ی توم. ذره ذره روحت و بدنت. آخ اون پاهاااااا(چشاش برق زد و ابروش بالا گرفت)
+ دوس داری؟
- و کمر باریکت(دید خجالت کشیدم) و سینه های سفیدت، شیدااااا، مال منی؟
+ آره عشقم، آرهههه که مال توم
اون شب اتفاقی بینمون نیفتاد، شب تو بغلش خوابیدم و وقتی صبح بیدار شدم دیدم نیست. زنگ زدم بهش، گفت نصفه شب رفته سوئیت خودش و تا یه ساعت دیگه میاد پیشم. تصمیم گرفتم هرطور شده امروز دیگه اتفاق بیفته.. به خودم رسیدم، یه دست لباس زیر دانتل آبی روشن پوشیدم و سینه هام خوب زیر سوتین جا کردم، و از رو یه تیشرت xl پوشیدم که توش گم شده بودم و تا زیر باسنم اومده بود. گذاشتم پاهام لخت بمونه. با صدای تق تق به خودم اومدم، در باز کردم و وقتی اومد تووو خیلی بی توجه به دلیل بودنمون اونجا-یعنی سکس- رو لبه ی تخت نشستیم و گرم حرف زدن شدیم، خودمُ تو بغلش جا کرده بودم پاهای لختم رو هم انداخته بودم و جای پاهامُ عوض میکردم، وسط حرفش راجع به بسکتبال(!!) با اعتراض گفتم: چته هادی؟ برات جذاب نیستم؟ جاخورد: همم؟ + نمیخای منو؟



چشاش از چشام به پاهام و دوباره به چشام نگا کردو لبش رفت رو لبام، وحشی بود و داغ! تاحالا اینطوری نبوسیده بود منو، خیلی تحریک کننده بود، زود لباش گرفت از لبام +بازم میخام... اینبار لباش گذاشت زیر گوشم و گردنمو بوسید، من فدای اون لبای سکسیش بشمممم، هیچوقت انقدر داغ نبود لباشش، لباشو با ولع کشید پایین تا یقه تیشرت. دستام از رو صورتش برداشتم و بردم بالا تا بتونه دراره از تنم.. و بلافاصله چسبیدم بهش، نمیخاستم یه ذره هم وجودش از دست بدم! آروم آروم خوابوندم و خودشم نیمخیز شد روم، همینطور لب بازی میکردیم.. حالا کاملن خابیده بود روم و پاهام دورش بود و با دستش رون و باسنمو میمالییید. بین لب بازیمون زیادی که تحریک میشدم بی اختیار باسنمو میدادم بالا و لای پام به سفتی ِ جلوی شلوارش میخورد و این خودش بیشتر تحریکم میکرد..
تا لباش از لبام میگرفت ناله میکردم!!! اولین بار بود زیرش میخابیدم و حال خودم نمیفهمیدم، یادمه خیلی تحریک شده بودم و اونم حشر تو چشاش موج میزد.. ازم فاصله گرفت و بلوزشو در آورد و دوباره خوابید روم و اینبار اون کمرشو فشار داد لای پام-مثل اینکه یه بار تلمبه بزنه و من بلند آه کشیدم که لب پایینمُ گاز گرفت و دوبارهههه حرکتی مثل تلمبه زدن انجام داد که منو دیوونه کرد.. خیلی خوشم اومده بود. با صدای حشریُ زیر که خودمم انتظارشو نداشتم گفتم: آه، عزیـــــــزم، درش بیاااارر بلند شد از روم شلوارش در آورد، منم بلند شدم دوباره نشستم لبه تخت و شورتش کشیدم پایین که آلت شکلاتی رنگش افتاد بیرون- پایینشو با دستش گرفت.. خیلی هول بودم، نمیدونستم دارم چیکار میکنم، سرم بردم طرفش و نوکش بوسیدم که آه کشید: دوباره ببوس شیداااا به خودم اومدم، سرش یه کم خیس بود، دوباره بوسیدم اما اینبار خیلی راغب نبودم و متوجه شد...


خودم جمع کردم کامل اومدم رو تخت نشستم و داشتیم کاندوم میکشیدیم رو آلتش که چون بار اولمون بود و هردومون خیلی خجالت میکشیدیم و هول بودیم نمیتونستیم درست انجام بدیم... خلاصه خوابیدم و نشست کنار باسنم و شورتمو درآورد و با دیدن لای پام یهو انگار رفت رو آتیش: این چقدددر صورتیهههه! و اومد پایین تر و لاشو لیسید. بلند ناله کردم.. دوباره اومد روم و سر آلتش گذاشت لاش و آروم بالا پایین کرد.. تنم داغ شده بود، ملافه رو چنگ انداخته بودم: آههههههه هادییی میخوامش آههه هادیییییی
از خدا خواسته انگار یه تکلیفی از رو دوشش برداشته باشم صاف فشارش داد تو سوراخش، درد داشت ولی قابل تحمل بود، درش آورد، دوباره- یه کم بیشتر کردش تووو- اخم کرده بودم و نفسم حبس کرده بودم از درد که گفت: خیلی درد داره؟ سرم تکون داد گفت فدات شم من، یکم مونده فقط و دوباره سرش کرد تو-اینبار به جای درآوردن سنگینیشو انداخت روم و کنار صورتم نووازش کرد و سوتینم باز کرد(از جلو باز میشد) شروع کرد مالیدن سینه هام، خیلی لذتبخش بوددد، نوکش میمکید لای سینه هام میلیسید، فشار میداد، خودشم نمیدونس داره چیکار میکنه!! دوباره داشتم لذت میبردم که یهو تا ته کرد توووو و جیغ کشیدم- یه لحظه خیلی درد کرد، اما بعد چند به همون سرعتم دردش کمتر شد. محکم خودشو بهم فشار داد و گفت: تموم شد عززیزممم، حالا مال خودمی، خانوم خودمی، الان دیگهه دردش تموم مشیههه، شیدااااا، خانومممم، عسلمممم چشام باز کردم و لبخند زدم، آروم حرکتش میداد و جدای دردی که آلت داغ و کلفتش باعثش بود لذت بخش هم بووود..
کم کم حرکتا به تلمبه تبدیل شد و به دقیقه نکشیده پشت هم ناله کرد و خیلی محکم و تا ته فشارش داد تو-احساس کردم ضربه زد به پایین شکمم و افتاد روم و درش آورد و با یه صدای دورگه گفت: شیداااااااا، شیدااا دوست دارم، ماله منی شیدااااا، شیداااا خانوم منییی، آههه آههه زن منیییی....


با اینکه ارضا نشدم اما حس خیلی خوبی داشتم، بلافاصله رفتم دسشویی و دوباره شورت پوشیدم و اومد تو بغلش؛ سفت بغلم کرد و پیشونیمو بوسید و برا بار هزارم گفت ماله منی، تاحالا انقدر لخت نبوم پیشش، همچنان یه ذره خجالت میکشیدم... تا میتونستم خودم تو بغلش جا کردم و باهم حرف زدیم و خوابمون برد...
وقتی بیدار شدیم حس میکردم عشقمون هزاربرابر شده، احساس صمیمیت بیشتری میکردم و میدونستم ازین به بعده که میشه رو رابطه مون اسم رابطه گذاشت...
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
تجاوز مرد صاحبخونه به من

با سلام من که الان اين خاطره رو مينويسم 31سالمه ولى ماجرا مربوط ميشه به زمانى که 7ساله بودم وبا مادرم تنها زندگى ميکردم آخه بابام تو جنگ کشته شده بود درست يادمه سال 68بود ما مستاجر بوديم صاحبخونمون يه مردى بود حدودا چهل ساله يه زن و دو تا بچه داشت مامان من و زن صاحبخونه با هم تو يه کارگاه خياطى کار ميکردن و معمولا ما سه تا بچه تو خونه صاحبخونه ميمونديم



اسم صاحبخونه مون محمود بود اون شبها ميرفت سرکار و روزها تو خونه بود و از ما نگهدارى ميکرد هميشه با حرص و ولع خاصى منو ميبوسيد منو رو پاهاش مينشوند و سينه هامو ميماليد هميشه فک ميکردم از دوست داشتن زياده و دليل اينکه با بچه هاى خودش اينطورى نيست اينه که ميخواد من دلتنگ بابام نشم تا اينکه يه روز که مثل هميشه مامانم با زن محمود سرکار بودن بهم گفت مهدى بيا بريم تو اون اتاق کارت دارم بعد دستمو گرفت و من و برد تو اتاق خوابشون من خيلى خوشگل بودم شبيه بچه هاى اروپايى موهام بوربد و سفيد برفى بودم در اتاق رو قفل کرد و گفت هرکارى ميکنيم بين خودمون بايد بمونه وگرنه به مامانت ميگم بچه بدى هستى و وقتى اينجا مياى شيطونى ميکنى تا دفعه بعد تو اتاق خودتون زندانيت کنه و بره سر کار!



کيرشو به وضوح ميديدم که از زير شلوار راست شده اول لباسهاى منو درآورد و بعدش شروع کرد با دودول من بازى کردن بعد نوک سينه هامو خورد و ازم لب گرفت رونها و کونمو هى محکم ميماليد به طورى که دردم ميومد بهش گفتم عمو چى کار ميکنى؟اين کارا بده بعدش شورت و شلوارشودآورد و کيرشو که حسابى راست شده بود به لپهاى صورتم و نوک سينه هام ميماليد از ديدن کير به اون بزرگى شوکه شده بودم بعد کيرشو به طرف دهنم آورد و کرد تو دهنم از تعجب شاخ درآورده بودم چون معناى سکس رو نميفهميدم اين کارا در نظرم خيلى عجيب بود خلاصه کيرشو چند دقيقه تو دهنم عقب جلو کرد و بعد رفت سراغ لاپام چند دقيقه هم لاپايى منو کرد موقع تلمبه زدن صداى آه و ناله ازش ميومد بعد کونمو باز کرد نوک کيرشو گذاشت و فشار داد که من جيغ زدم واز اين کار منصرف شد بعد به پشت منو خوابوند جفت لنگ هامو داد بالا و کيرشو گذاشت لاپام و باز شروع کرد به تلمبه زدن



اين بار با آه و اوه بيشتر تا اينکه ديدم نوک کير کلفتش داره ميلرزه. و اون وقت با سرعت يه مايع سفيدرنگ با فشار بيرون جهيد و ريخت رو شيکمم چند بار ديگه هم آبش با فشار اومد بيرون جورى که حتى يه کمى پاشيده شد تو صورتم بعد خيلى سريع همه چيز رو پاک کرد لباسهامو پوشوند و خودش هم شورت و شلوارشو پوشيد و رفتيم از اتاق بيرون بعد رفت واسم از بيرون بستنى و اسباب بازى خريد تا اينکه مامانم اومد و رفتيم خونه خودمون تا سه ماه ديگه که از اونجا رفتيم چند بار ديگه هم منو کرد ولى من هيچ وقت به مامانم نگفتم ...
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
آخرین باری که کون دادم

میخوام براتون آخرین باری که کون دادم (2هفته پیش)رو بگم.با یه پسر تقریبا 25-26ساله.
سر صبح پیاده داشتم میرفتم مدرسه که یهو یه مفر با یه موتور پیچید جلوم.میدونست هر روز گوشی میبرم مدرسه و چندباری هم دیده بودمش.گفت:داداش گوشی داری زنگ بزنی ببینم گوشیم چرا صدانداره؟
گفتم باشه.وقتی زنگ زدم تازه 2000ریم افتاد که شمارمو میخواست.یکم عذرو بهونه آورد و رفت.فرداش 2باره اومد سراغم . بمن گفت:داداش میذاری لباتو بوخورم؟!شاخ در آوردم!بعد گفت خونه خالی هم دارم.فقط بغلت میکنم.فک کنم یکی بش گفته بود کون خوبی دارم.گفتم نه عجله دارم باس برسم مدرسه.منو برسون بعد برو پی کارت وگرنه کاری میکنم ... و ازین حرفا


گفت باشه.سوار شدم.نزدیک مدرسه بودیم یهو راهشو تغییر دادوسرعت گرفت.گفتم چیکار میکنی احمق از زندگیت سیر شدی؟
درحالی که بال بال میزدم و بشدت خوشحال بودم عصبانی نشون میدادم.بعد بش گفتم 10 میگیرم فقط لب میدموبغلم کن(روشلواری) بعد نزدیک ساعت9 منو برسون مدرسم که از درسام جانمونم!!!
رفتیم خونشون.اول یکم دادو بیداد کردمو بعد راضی شدم برم تو.خونه نقلی و شیکی داشت!منو برد تو اتاق خوابش.نشستیم روتخت تا بره و بیاد.اومد من پاشدم و یکم لب دادمو برگشتم تا روشلواری دلش خنک شه تا بعد رومو باز کنمو حسابی بهش بدم.اما وقتی کیرشو دس زدم و فهمیدم کیر محبوب منه(طول20-25 قطر3-4.5 سانت بدون خم و انحنا)بی اختیار دس کردم تو شلوارش و کیرشو آوردم بیرون.ناکس عجب کیری بود.یهو نشستمو خوردم اونم بیجنبه بازی در میاوردو سرمو فشار میداد تا کیرشو بیشتر فرو ببرم.


بعد یربی بم گفت برگرد.گفتم نه من اول رو کیر میشینم و تاته میکنم توم.اینجوری راحت ترم.گفت باشه.رفتو ازتو یخچالش روغن زیتون بدون بو آورد تا راحت تر بکنه توم.اول انگشتم کرد بعد روغن زد بکیرش.دلم میخواست یهو بپرم رو کیرش مث روانیا بالاپایین برم امانمیخواستم خودمو رو کنم.اولش تظاهر کردم درد داره.اما یواش یواش فرو کردم توم.باورم نمیشد کیر مورد علاقمو پیداکنمو توکونم باشه.درهمین حال که روش ثابت نشسته بودم یکم لب گرفتیم.نتونستم طاقت بیارمو شروع کردم به بالا پایین رفتن.بعد چند دیقه تندبالاپایین رفتم و صدای برخوردش باکون نرموسفیدونازم شروع کرد به اوج گرفتم.منم آه آه کنان تا نوک کیرش پامیشدمو تاته مینشستم.یه حس عجیب و خیلی باحالی بود. بدون اینکه کاری کنم آب منم داشت درمیومد که یهو منو بلند کرد و برگردون روتخت.


دمرکه شدم کیرم داشت میشکست از بس شاخ بود.کیرمو برگردوند لای پام تایکم راحت باشم اما بیشتر دردم گرفته بود.ناکس حرفه ای بود آ.بعد نشست پشتمو تا میتونست کردم منم ب نحو حشری کننده ای آه آه میکردم تا اینکه بعد نیم ساعت آبش اومدو ریخت رو پشتم.بعدشم عادی بغلم کرد.نیم ساعت بعد دو باره کیرشو ساک زدم تا حال بیاد داشت دلم در می اومد.دوباره منو خوابوند رو تختو پاهامو داد بالا و میکرد توکونم منم دردم میگرفت ولی انقدر لذت بخش بود که دردشو حس نمیکردم.فقط ازتو آینه پشتش نگاه میکردم که چه کون باحالی داره میکنه و چه کیر باحالی داره.در حین کردنش اونقد حشرم بالابود که آبم فوران زد بیرون میخواستم بگه بسه که نذاشتو به کارش ادامه داد و مدلشو عوض کرد.نامرد چنانی تلمبه میزد که انگار خر داره تلمبه میزنه!!!منم بیشتر حشری میشدم.



کونم دیگه واقعا درد گرفته بود.وقتی کیرشو در میاورد همونطوری سوراخش باز میموند.بش گفتم بسه کونم جر خورد به کارش ادامه داد و منم لذت میبردم.یهو زنگ خونش خورد!!!غذا آورده بودن و تازه فهمیدم که ظهر شده!!!انقد منو کردو بود و کیرش کلفت و دراز بود وقتی رو صندلی می نشستم کونم درد میگرفت.یکم که غذاشو خورد اومدو منو رو صندلی هم کرد.مونده بودم این دیگه چه بشریه 3 بار حسابی آب آورد بازم میخواست بکنه!!!!یه بار به خودم اومدم دیدم ساعت 4ه و حال راه رفتنم ندارم.بهش گفتم منو برسون بعد بهت بازم کون میدم.منو رسوند و شانس آوردم کسی هم خونه مانبود.یراست رفتم حموم و یه نگاه به سوراخ کونم کردم که جای یه کیر توش خالیه و خودمو انگشت کردمو شروع کردم به آب آوردن!2 بار تو حوم جلغ زدم در حالی که دلم میخواست به اون پسره باز هم بدم.خداکنه شنبه صبح ببینمش و یه بار دیگه به اون کون بدم آخه کیر به اون باحالی ندیده بودم و نرفته بود توم...
حیف الان شمارشو ندارمو همون روز پاک کردم وگرنه الان میگفتم بیاد منو بکنه.

نوشته: پسری از جنس برف
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
کون دادنم تو گندم زار

سلام به بجه هاي شهوتي اين سايت اين داستاني كه ميخوام براتون تعريف كنم داستان كردن من تو گندمزار محلمون هستش اول ازخودم بگم من پسر تقريبا سفيد باقدي حدود 165وزني 67هستم سنم الان 17سالمه درضمن اصرار به باوركردنتون نيست ولي بدونيد واقعيه اين داستان برمي كرده به زماني كه من 14سالم بود يه تو كوجه با بجه ها داشتيم بازي قايم موشك مي كرديم كه من سروش براي اينكه ماراپيدا نكنه رفتيم تو گندم زار ها سروش كفت دراز بكش مارو الان ميبينه منم ديدم تابلوييم دراز كشيدم حالا ديكه اصلا معلوم نبوديم 2 3 دقيقه بد ديدم سروش داره انگولم ميده آخه سروش به من لاپايي ميزنه بگذريم كه جطور شد بهش كفتم الان نميشه كفت فقط يه ذره اينقد كفت تابالاخره راضيم كرد ولي كفتم ي شرط داره كفتش جي كفتم منم مي خوام بهت لاپايي بزنم.



يه خورده مكس كرد كفت باشه بهش كفتم بركرد سروش بركشت وشلوارشو داد پايين منم دودول كوجيكمو درآوردمو كذاشتم لاپاش خيلي حال ميداد هرجند دودولم تا رونش نمي رسيد نوبت سروش شد من بركشتم سروش شلوارمو دادپايين ي تف به كيرش زد كذاشت لاي پام تقريبا 10دقيقه منو لاپايي كرد ديدم ميكه ي جي بكم ن نميكي كفتم جي ميذاري ازكون بكنمت كفتم درد داره كفت نترس يكاري مي كنم دردت نياد همينطوري كه داشت لاپاي ميزد توكوشم هي مي كفت بزار كون بزارمت تا اينكه من كم كم شل شدم هيجي نكفتم بد ديدم ي تف كنده زد به دستش و ماليد ب سوراخ تنگ من يواش يواش انكشتشو كرد تو كونم دردم نيومد اماوقتي انكشت دومو كرد دادم رفت هوا كفت تحمل كن الان خوب ميشه ...



خلاصه اينقد باكونم ور رفت تااينكه ديدم سر كيرشو كذاشته روسوراخم خيلي آروم فشار داد سرش رفت تو كه سروش كفت ديكه رسما كوني شدي دردم نكرفت با اون آماده سازي طولاني بايدم دردم نمي كرفت شروع كرد تو كونم تلمبه زدن كونم ديكه باز شده درهمين احساس ي داغي توكونم حس كردم بله سروش آب ريخته بود تو مخزن من كارمون كه تموم شد اومديم بلند شيم كه ديدم حسن و فريد بالا سرمون دست به كيرن اين ماجراتاجايي ادامه پيدا كرد كه سه تاييشون منو هرهفته مي كنن ديكه خسته شدم دوست ندارم ديكه بدم ولی منو می‌کنن و منم چاره‌ای جز دادن بهشون ندارم.



نوشته: xgay
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  

 
یه شب خاطره انگیز
حدود 7 سال پیش بود که با دوستام قرار گذاشتیم منم رفتم دوش گرفتمو طبق هر بار و هر دم شیو کردمو رفتیم بیرون و یکی از بچه ها دوستشو ک مسافر هم بود آورده بود با خودش..
از اولی ک دست دادم باهاش یه برق زد تو دلم..چون یه پسر 17 و18 ساله و قد 175 تا 180 و تن گوشتی. چشمای رنگی . قشنگ سفید پوست بدون تار مو رو تنو نه زیادتخس نه آرووم...
خلاصه اون شب کلی باهاش دوست شدم و کنار هم نشسته بودیم تموم مدت..
بعد از دور زدن تو شهرو کنار شت قدم زدن قرار جدایی از هم شد اونشب دوستم خونشون مهمون بود و منم چون دیدم فرصت خوبیه اصرار کردمو هر دو راضی شدن ک باهام بیاد خونمون..
دل تو دلم نبود که رسیدیم خونه
با خونواده آشنا شدنو رفتیم تو اتاقم و پیشنهاد حموم دادم و ژیلتو مسواکو حولشو برداشتو رفت حمومو اومد ...
شام آوردمو خوردیم...نشستیم پای کامپیوتر و فیلم دیدیم..ساعت حدود 1 بود ک رفت دراز کشید و منم آف کردمو اومدم کنارش خابیدمو زیر یه پتو بودیم...حرف زدیم درباره دوست دخترو سکس تا داغ بشیم
دستشو گرفتم بهش نزدیک شده بودم...جفتمون با رکابی شرت خوابیده بودیم...
کم کم خابش برد ..من بیدار بودم...دست گذاشتم رو کون خوشفرمو قشنگش...جرات نمیکردم زیاد نگه دارم رو کونش دستمو..هرزگاهی دست میزاشتمو برمیداشتم..رو ب من بود و خاب...جرات کردمو دست انداختم از زیر تو شورتشو قمبلشو گرفتم...
یکم لمسش کردم ک دیدم خودشو جاب جا کرد که نزدیکتر شد بهم منم دستمو کشیدم اما چشاش بسته بود ..دوباره دستموبردم سمت کیرش از رو شرت با بیضه هاش بازی کردم ک یهو یه تکون خوردو سرشو گذاشت رو سینمو دستشو برد تو شرتم هنو ز چشاش بسته بود ک منم دست بردم تو شرتشو سرمو بردم زیر پتو لباشو گذاشت رو لبم ...کیر همو میمالوندیمو لب میخوردیم...نالمو اتاقو پر کرد (موقعیت اتاق قبلیم طوری بود ک ب هیچ عنوان صدامونو نمیشنیدن و راحت بودم)رکابیمو در اورد منم مال اونو ..شرتامو تا زیر قوس کون پایین بود.گلومو خوردو رفت نوک سینمو میمکید کیرمم میمالید سینه و شکممو لیس میزدو گاهی لب میخوردیم ...اون از تن من میگفتمو قربون صدقم میرفت منم محو تن اون بودم...اخه 4 سالی از من کوپکتر بودو ناز ..
رفت سمت کیرم ک بخوره با یه حرکت پا شدمو دمروخابوندمشو شرتشو در اوردم کامل و افتادم ب جون قمبلای قشنگش ک از دختر واقعا کم نداشت...گرد و سفید و یکدست تمیز ...تو حموم حسابی شیو کرده بود ...قمبلاشو لیس زدمو دستام رو کمرش کار میکرد..لای کونشو وا کردمو سوراخشو خایه هاشو میخوردم...انگشت کردم تو کونش جا خورد اما بعدش فهمیدم ادا بوده ...
کنارش برعکس دراز کشیدمو کیرمو تنظیم دهنش کردم وواسه اونم جلو دهن من...گاهی پامو بلند میکردم تا سوراخمم بخوره و واقعا لذت میبردم...هر دو همو انگشت میکردیم...من پا شدم با سوراخ نشستم رو دهنش تا با زیون بکنتم و من کیرشو میمالوندمو تنشو لمس میکردم....سوراخم گشاد شده بود...ژل آوردم مالوندم رو کیرشو بعد چند دقع نشستم رو کیرش ک حرود 15 سانتو قوی بود وای ک لذت داشت ابمو میاورد ...کیرشو تا ته جا کرم چشامو خمار شهوت بود .تلمبه زدم رو کیرش میچرخیدم روش ..نفس و ناله بود فقط...داگی شدم و خیس کردم کیرشو جا کرد و نوبت تلمبه زدنش بود.حسابی جرم داد...ابش اومدو ریخت رو کونم و بیحال شد...
منم کیرمو ژل زدم و اونکه دراز کشیده بود با سوراخش بازی کردم.تا حالا نداده بود و با مصنوعی حال کرده بود
کیر من کلفت تر از اون بودو بلند تر با خیسی نوک کیرم دادم داخل و خودشو جمع کرد..
بیشتر فشار دادم و رفت تو نگه داشتمو یکم تلمبه زدم ...دستشو رسوند ب سوراخمو انگشت میکردم منو یکم چرخوندمش تاق باز شد و تلمبه میزم.تمومو عرق گرفته بود و بوی شهوت...داد میزد بکن منو بکن با کیر قشنگت .جررررررم بده .گفتم دارم میام و گفت داغم کن ....ابم اومد و همون جا تو کونش خالی کردمممممممممممممممممممممم...اما حیف شد ک فردا برگشت شهرشونو تا سالها نشد ببینمش
(دوستان عذر میخام ک قلمم خوب نیست..خاطره واقعی و شیرینی بود)
     
  
صفحه  صفحه 52 از 85:  « پیشین  1  ...  51  52  53  ...  84  85  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA