ارسالها: 9253
#572
Posted: 25 Sep 2014 01:10
گی در مدرسه ما
مدیونید اگه فک کنید این داستان الکیه دوم دبیرستان بودیم و ورزش داشتیم.یکی از هم کلاسیهامو به شدت دوست داشام ولی بعد از مدتی فهمیدم این یه دوست داشتن عادی نیست اسم دوستم امیر بود و تنها کسی که میدونست من گی هستم اون بود.خیلی بچه ی بی انضباطی بود ومثل همیشه اخرین نفری بود که لباس عوض میکرد.من واون تو رختکن تنها بودیم.بهش گفتم میخوام بکنمت اونم گفت بیا بکن منو.فک کردم شوخی میکنه ولی یه دفعه شلوار وشرترو باهم کشیدپایین لامصب کونش خیلی سفیدبود من سریع پریدم روش و اون به حالت سگی رومیزپینگ پنگ نشست من کیرمو اروم گذاشتم تو کونش و با شدت کم شروع کردم به تلمبه زدن اون هم مث دخترها اه اه میکرد معلوم بود قبلا هم داده.یهو صدای معلم ورزشمون اومد؛داری چه گهی میخوری علیرضا .ولی من اینقد حشری بودم که نمیفهمیدم چی میگه.میکروفن مدرسه دستش روشن بود و همینجور توش فحش میداد داد زد علیرضا الان میکنمت امیرمال من بود.ذهنم سریع گرفت.معلم ورزشمون هم گی بود.یهو شلوارشو کشید پایین و کیر کلفتشو کردتو کون من.خیلی درد داشت اصن حواسش نبود که میکروفن روشنه توش داد میزد آه آه آه.بعد از ده ثانیه سرکله مدیرمون با مادر یکی از بچه ها پیداش شد.آقای احدی چه گهی میخوری ؟!؟کاش زودتر گفته بودی گی هستی اینجوری استخدامت میکردم منم گی هستم.احدی گفت:پس چرا فکر کردی من معلم ورزش شدم؟!عاشق کون سفیدبچه ها هستم مخصوصا امیروعلیرضا.مدیرمدرسه شلوارشوکشیدپایین و شروع کردن به تلمبه زدن تو کون احدی.آه أه آه.زنی که اونجا بود هم حشری شده بود سریع شروع کرد به ساک زدن برای امیر.پنج نفر قاطی هم بودیم که دیدیم همه ی بچه ها جمع شدن وباتعجب مارو نگاه میکردن من همزمان پستونای اون زنه روهم میمالوندم.بچه هایی که از مدیردلخوشی نداشتن شروع کردن به انگشتی گذاشتن من و امیر و اون زنه فرار کردیم و رفتیم تو دستشویی.همه ی بچه ها مدیر ومعلم ورزش رو انگشتی میکردن ولی اونا فقط از هم لب میگرفتن وحواسشون نبود.معلمها فقط همدیگرونگاه میکردن نمیدونستن چیکارکنن.یهو معلم دینی داد زد کونیها حشری امپکردید بعد شروع کرد به لب گرفتن از سرایدار مدرسه .مدرسه تو یه لحظه تبدیل شد به جنده خونه همه از هم لب میگرفتن..بعد یهو بین گی ها وهموفوب ها کهمعلم پرورشی سردستشون بود دعوا شد همه لخت افتادهدبودن به جون هم.چندتا از بچه ها لباسهای بچه ها و معلم هارو دزدیدن.وبعداز اینکه جنگ تموم شد سرکلاس همه لخت بودن.اون زنه هم بعدا فهمیدیم که جنده ی مدیرمون بوده.بعداز اون ماجرا معلمورزش مون شد معاون مدیر واز فردا توانگشت وسطی مدیر ومعلم ورزشمون حلقه بود من و امیر هم شدیم ارشدهای مدرسه.معلم پرورشی مون هم استعفا داد وجندروز بع اونو بازن جندهه تو خیابون دیدم.این داستان کاملا واقعی بود و برمیگرده به سال ۹۳
نوشته علی مراد
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 12930
#573
Posted: 2 Oct 2014 00:21
گی فراموش نشدنی
سلام به دوستاي گلم.من آرمينم 19سالمه ميخوام يكي ازخاطره هاي داغمو براتون تعريف كنم ازبچگي اينو حس ميكردم كه خيلي به زن بودن علاقه دارم و از10سالگي يادمه رژلب ميزدم و لباس سكسي آبجيمو ميپوشيدم و با سينه هام ور ميرفتم تا درشت بشن باوجوداينكه خيلي دوست داشتم بدم ولي نميخواستم با فاميل يا دوستام رابطه داشته باشم.تا اينكه بزرگ شدمو توي چت روم ها تونستم دنبال كسي كه ميخوام بگردم.يه مدت با دوتا پسر سن پايين آشنا شدم كه باهركدوم جدا جدا سكس كردم.ولي اينجوري زياد برام هيجاني نداشت چون اونا زياد حس نداشتن و دلم ميخواست يكيو پيدا كنم كه حس زن بودنو كامل بهم القا كنه توي چندتا پيج پست گذاشتم كه گروپ گي سن بالا ميخوام تا حسابي منو بكنن ايديمم گذاشتم تا هركي شرايطشو داشت برام پيام بده...
توي مسنجرحسابي سرم شلوغ شده بود.عكساي زن پوشيمو كه نشون ميدادم همه ميخواستن سريع ازم شماره بگيرن منم نميدونستم باكدوم حرف بزنم.بالاخر يه پسره رو پيدا كردم كه خيلي هات و حشري بود اسمش فريد و29سالش بود.هرچند گفت من تكي ميكنم ولي مخمو زد.آخه حرفاي سكسيش خيلي به دلم نشست وقتي ميگفت موقع ساك زدن كيرمو ميكنم تو مشروب ميذارم دهنت يا ميگفت بايد لباس مجلسي سكسي بپوشيو آرايشم كنيو برام برقصي.برام اسم دخترونه هم انتخاب كرده بود و بهم ميگفت يلدا.چندبار كه بهش اصرار كردم يكي ديگه رو هم بياره گفت توحالا بيا وقتي باهم يه دور تنهايي سكس كرديم شايد يكي رو هم آخرش آوردم. باهم قرار گذاشتيم كه ظهر برم پيشش تاعصر.ميدونستم وقتي برم اونجا بهم امون نميده و تا ته ميخواد بكنه تو ولي خب دلم ميخواست زن پوشي رو كامل تجربه كنم بالاخره رسيدم دم خونش درو بازكرد رفتم داخل.خيلي اولش داغ نبود ولي ميدونستم كه گذاشته براي وقتي كه لباس زنونمو بپوشم.رفتم تو اتاق لباسامو درآوردم.بعد يه كم عطرسكسي به بدن صافوسفيدم زدم.شرت لامبادايي كه خريده بودمو پام كردم.يه ساپورت بلند هم گرفتم كه وقتي پام كردم باديدن خودم خيلي داغ شدم.
يه پيرهن سفيد با يه دامن مشكي كوتاه هم برده بودم كه تنم كردم يه صندل پاشنه بلند هم پام كردم.بعد مشغول آرايش شدم.رژ قرمز و ريمل زدمو خط چشم هم كشيدم.جلو آينه كه خودمو ديدم ميخواستم خودمو انگشت كنم رفتم بيرون اتاق.فريد نشسته بود رومبل رفتم كنارش نشستم.يهو مثل وحشيا پريد روم ازم لب ميگرفت.اينقدر لب گرفتيم كه نفس نميتونستم بكشم.زبونشو به زبونم قفل كرده بودو لبامو ميمكيد بلندم كرد برد سمت اتاق.تو راه ازپشت هي ميزد روكونم و بهم ميگفت يلداي جنده ي من ميخوام ببرمت تو حجله.منم خيلي حال ميكردم باحرفش تو اتاق خودش نشست رو تخت يه آهنگ گذاشت و منم شروع كردم به رقصيدن.موقع رقص حواسم بود كه داشت مشروب ميخوردو مست ميكرد و باچشماي خمارش نگام ميكرد ديگه طاقت نياورد و اومد منوبغل كردو بعد چندتا لب گرفتن پرتم كرد رو تخت وشلوارشو كشيد اومد جلوم وايساد.منم به چيزي كه ميخواستم نزيدك شده بودم داشتم ذوق مرگ ميشدم.از رو شرت چندبار بوسش كردم و ليس زدم كه آهش دراومد.وقتي شرتشو درآوردم ديدم چه شمشيري براي من تيز كرده.طولش 19سانت ميشد خيلي هم داغ بود.اول چندبار زبون زدم به سرش ديدم زبون من ازهيجان خشك شده كير اونم خشكه بهش گفتم مشروب بريزه روش.وقتي مشروبو ريخت تا ته كردمش تو دهنم.خيلي كيف ميداد زيرشو زبون ميكشيدم سرشو بوس ميكردم.تخماشو ميكردم تو دهنم...
يهو شروع كرد تلمبه زدن تو دهنم همشو ميكرد تو و درمياورد منم اشكم داشت درميومد.كيرشو درآورد آب دهنشو ريخت تو دهنم خيلي خوشم اومد اينجوري هات باشه.بعد5دقيقه تلمبه زدن تو دهنم كشيد بيرون و منو حالت سگي گذاشت.گفت يلدا جونم ميخوام زن خودم شي.جنده ي خودم شي.منم قربون صدقه كيرش ميرفتم.من خيلي وقت بود نداده بودم سوراخم تنگ بود بهش گفتم آروم بكنيا.اون اصلا گوش نميكرد.منو محكم بغل كرد از پشت ، توف انداخت رو سوراخم و روكيرش بعد يهو كرد تو.واي كه چه دردي داشت سرم سوت ميكشيد.خواستم از زيرش در برم كه چندتا سيلي زد تو كونم منم آروم شدم.با يه فشار ديگه تا نصف بيشترشو كرد تو.منم داشتم جيغ ميكشيدم زيرش.آروم شروع كرد عقب جلو كردن منم ناله ميكردم.همينجوري آروم آروم كيرشو تا ته كرد توم و خوابيد روم شروع كرد به بوس كردنم و نازكردنم و ميگفت يلدا جونم ديگه زن خودمي.جنده ي خودمي.عروس خودمي.منم كه دردم كم شده بود يه كم براش نازميكردم و ميگفتم تو هم پادشاه مني.شوهرمني.گفت كيرم چيه منم باعشوه گفتم اون صاحب منه.ارباب منه.فريد دوباره حشري شده بود شروع كرد به تلمبه زدن.واي كه نميدونيد چه كيفي ميده وقتي كيرشو ميكشيد از سوراخم بيرون.منم آه از روي شهوت ميكشيدم.سريع برم گردوند پاهامو انداخت رو شونش شروع كرد به تند تند تلمبه زدن.منم جيغ ميكشيدمو ميزدم رو پاش كه سريعتر بزنه.جفتمون پر شهوت بوديمو فقط لذت ميبرديم.
يهو فريد خودشو چسبوند بهم شروع كرد لب گرفتن.كيرشم تا ته كرد تو نگه داشت.گفت يلدا جونم ميخوام حاملت كنم و آبشو خالي كرد توم.منم كه غرق سكس بودم يهو گرماي آبشو توم حس كردم.منم با كيرم ور رفتم تا آبم اومد ريخت رو دستمال.5دقيقه تو بغلش خوابيدم كه بلندشد زنگ زد به دوستش كه بياد اينجا.همونجوري كه خوابيده بوديم بغل هم سريع ازش حرف كشيدم كه دوستش كيه.اسمش پويا و 31سالش بود.فريد ميگفت كيرش بلندتر ولي باريكتر بود.ولي دوست داشتم خودم سريعتر ببينمش. نيم ساعتي داشتيم تو بغل هم عشق بازي ميكرديمو لب ميگرفتيم.فريد هم با دستش كونمو ميماليد تا آبش جذب كونم بشه.ميگفت ميخوام زنم حسابي كونش سكسي بشه.كم كم داشت دوباره سيخ ميكرد كه زنگ خونش زده شد و پويا اومد ... عاشق كيرهمتونم.
بوسسسسسسس
نوشته: آرمين ملوس
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 10767
#574
Posted: 4 Oct 2014 23:36
کونی شدن من
سلام سینا هستم 21 سالمه راسیتش من زیاد بلد نیستم خواتره بنویسم به بزرگی خودتون ببخشید. من وقتی 14 سالم بود یه دوستی داشتم به اسم نریمان خیلی باش صمیمی بودم خیلیم پسر خوشکلی بود اما من اون زمان نمیدونستم که بیشتر بچه های محل کردنش . من اون موقه هیچی سرم نمیشد و خیلی ساده بودم . یه روز که کسی در خانه ما نبود بهش گفتم کسی نیست میخوای بریم خانه ما نریمان گفت باشه بریم . در راه حرف از سکس زد و گفت دوست داری با هم سکس داشته باشیم؟ منم آن موقه نمیدانستم که دادن یک پسر باعث بد بختی میشود چون خیلی دوسش داشتم بهش نه نگفتم ...
وقتی رسیدیم خانه ما رازیم کرد که اول اون بکنه منم به امید این که بعدش قراره من بکنم گفتم باشه . هر 2 تامون لخت شدیم بدن سفید و بی مو اون واقعن جذاب بود ودوست داشتم بکنمش روی تخت دراز کشیدم رو به شکم کمی کیرش رو خیس کرد و کمی هم به کون گنده من زد و خابید روم و سعی کرد کیرش رو فرو کنه در کونه من یکم که فشار داد و سرش رفت تو دنیا رو سرم خراب شد آنچنان دردی گرفت که اشکم در امد و داد زدم بسه اون در همون حالت نگه داشت تا یکم جا باز کنه 1 دقیقه بعد که دید صدام در نمیاد باقی کیرشم فرو کرد کمی دیگه دردم گرفت اما قابل تحمل بود و شرو کرد به تلمبه زدن و درد دیگه تبدیل شد به لذت حال میداد بعد از 10 دقیقه آبش امد و داخل کونم خالیش کرد و بی حال شد وقتی که بش گفتم نوبت منه جا زد و گفت بزار واسه فردا اصلا" حال ندارم فردا نوبت تو .
اون شب خوشال بودم که اولین سکس زندگیمو داشتم اما غافل از این که زندگیمو بر باد دادم از اون روز به بعد هفته ای 3 یا 4 یا بعضی وقتا هم 6 بار منو به بهانه های مختلف کرد و هر بار از دادن تفره میرفت انقدر آب منی در کون بیچاره من خالی کرد که واسم یه آدت شد یه اعتیاد یه لذت .
بعد از دو سال کون دادن به این عوضی یه روز وقتی داشتم تو اتاقش بش کون میدادم مادرش از لای در دید و آبروم رفت از اون روز به بعد دیگه باهاش نگشتم باز خدارو شکر مادرش به کسی نگفت از اون روز به بعد انقدر ترسیدم که تا 2 3 سال بعد دیگه کاری نکردم البته موقعیتش هم جور نشد تا اینکه یه روز یکی رو دیدم که قبلا" دنباله کردنم بود اما نتونسته بود. یه گپی با هم زدیم و شمارم رو گرفت و رفت فرداش بهم زنگ زدو گفت تو خونه تنهام حوصلم سر رفته بیام دنبالت بریم خونه ما فیلم ببینیم؟ گفتم باش از اون روز دوباره حسه کون دادنم برگشت رفتم پیشش و فیلم گذاشت یه فیلم سکسی دو زاریم افتاد امروز کونه رو دادم دراز کشیدم رو پهلو و داشتم فیلم رو میدیدم که رفت پشتمو شرو کرد دست مالی کردن کونم دید چیزی نمیگم خودشو چسبوند بهم دستش رو کرد زیر لباسم و با شکمم ور رفت بعدش ازم پرسید هنوز کون میدی نمیدونم از کوجا شنیده بود هشری شده بودم حسابی اما گفتم نه . دیگه هیچی نکفتم
شرو کرد لخت کردنم خاستم مانع بشم اما به زور لباسم رو کند و لیاسای خودش رو هم دراورد کیرش رو با روقن چرب کرد یکمم به کون من زد من چون خیلی دلم برا کون دادن تنگ شده بود و خیلی هم شهوتی شده بودم سرم پاین بودو هیچی نمی گفتم . یکم با کونم بازی کرد و بعد خابید روم و کیر گندش رو خیلی راهت فرو کرد تو کونم . ان موقه لاقر بودم اما از بس کون داده بودم کونم گنده بود تا دید کیرش راهت رفت تو کونم در جوابه این که بش گفتم کون نمیدم گوفت میدی خیلی هم میدی آخه گشاد بودم و شرو کرد به تلمبه زدن ان موقه دیگه میدونستم که ابمنی مرد در مرد ریخته بشه باعس بیشتر شدن حس زنانگیه . بعد از چند دقیقه گوفت داره آبم میاد میریزمش داخلت یهو جا خوردم و گفتم نه تو کونم نریز انم کیرش رو در آورد و ریخت رو کمرم ان روز خیلی لزت بردم چون بعد از مدت ها داشتم دباره کون میدادم حس خیلی خوبی داشتم دوستم بلند شد و گفت تکون نخر تا دست مال بیارم کمرت رو پاک کونم من مسه موتادی که تازه مواد زده تو هپروت بودم که دست دوستم رو رو کمرم حس کردم داشت ابمنیش رو پاک میکرد و بلندم کردو گوفت جون جب کونی داری ازیزم مرسی خیلی خوب بود...
لباسامون رو پوشیدیمو بورد منو رسوند از اون روز به بعد دباره تعم خوش کون دادن رفت زیر زبونم و بعزی وقتا جور بشه کون میدم جریان کونی بودنم رو به دوست سمیمی اون زمانم گفتم و خیلی جا خرد و آن موقه تازه فهمیدم اون نریمانی که منو کونی کرد خودش 100 برابر من کونی بود و خیلی از این موزو سوختم اون دوستم که این جریانات رو برام تعریف کرد اسمش علی بود . دو سه روز بعد که خیلی هشری بودم و کسی هم نبود بکنتم ازش خاستم منو بکنه اون خشش نمیومد با پسرا رابته داشته باشه با هزار اسرار و التماس قبول کرد. علی خیلی جزاب و سکسی بود دوست دخترای فراوانی هم داشت اون شب رفتیم تو یه پارک تاریک نزدیک خونمون و چون روش نمیشد من اول شلوارشو کشیدم پاین و 5 دقیقه براش یه ساک جانانه زدم و بعد بهش گوفتم دراز بکش رو چمنا و نشستم رو کیرش
اففففف اجب کیری داشت داشتم لزت میبردم رو کیرش بالا و پاین میکردم بعد از چند دقیقه خستم شد و بلند شدم و این بار من خابیدم رو شکم و ان خابید روم و کیرش رو کرد تو کونم و شروع به تلمبه زدن کرد و بی خبر آبش رو ریخت داخل کونم و افتاد بی حال روم .از فردای اون روز باهام رفتارش اوز شد و رابتش رو باهام تمام کرد حقم داشت کیه که یه دوست کونی بخواد . از اون روز به بعد تو سایتای مختلف دنبال قریبه گشتم که کون بدم و تقریبا" ماهی یک بار کون میدمو لزت میبرم اما وقتی ارزاع میشم از خودم بدم میاد و تسمیم میگیرم دیگه کون ندم اما شب میخابم صبح بیدار میشم روز از نو روزی از نو امیدوارم از داستانم خشتون بیاد اگر اشتباهی در نوشتن دیدین به بزرگی خودتون ببخشید.
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
ارسالها: 9253
#579
Posted: 6 Nov 2014 23:50
یه شب با رضا جون
سلام دوستان این جریان که میخوام براتون بگم مال دوسال پیشه که من هنوز شیراز دانشجو بودم با یکی از هم شهریام شیراز خونه دانشجویی داشتیم خونه که نبود یه سویت نقلی بود. این رفیقمون کلان شهر خودمون بود هفته ای یبار به زور میومد شیراز اکثر شبا دوتا از هم کلاسیام میومدن پیشم با هم کارامونو انجام میدادیم البته اسمش درس خوندن بود یا داشتیم قلیون میکشیدیم یا ورق بازی میکردیم یا داشتیم تو سر کله هم میزدیم خلاصه سرتونو درد نیارم یه شب مثل همیشه این دوتا رفیقمون اومدن یه پسره هم باهاشون بود که اسمش رضا بود این رضا بعدن شد رضااا جوووون این رضا یه پسر قد کوتاه ولی سفید یکمی تپل...
اون شب کلی تعریف و کس و شعر گفتیم.تشستیم ورق بازی کنیم که رضا جز تیم حریف شد شروع کردیم به کل کل . پسرا میدونن تو جم پسرا شوخی فحش زیاد بهم میدن رو حساب کل کل من هی بهش میگفتم رضا کس نگو میام کونت میزازما یا بیا کیرمو بخور از این چیزا اونم میخندید یه جوابی میداد خداییش من رو منظور واقعی نمیگفتم مث شوخی با همه رفیقام.تاشد ساعت نزدیک 1 شب بچه ها گفتن ما بریم رضا گقت من شب میمونم صب میرم دانشگامون که به اینجا نزدیکه اخه خونشون صدرا بود. بچه ها رفتن من موندمو رضاا جون.یه سر قلیون کشیدیمو یکم اتاقو مرتب کردم ساعت تقریبا2 بود دشک انداختیم چراغ هاروهم خاموش کردم چون خونمون کوچیک بود با رضا کنار هم خوابیدیم اون یه نیم متری دشکش اونورتر بود.خلاصه خوابیدیم رضا شروع کرد در رابطه با دانشگاه ما از پسراش از دختراش سوال کردن در رابطه با دوس دختر میپرسید انقد حرف زد تا حرفاشو کشون به حرفای سکسی اره ماهم شرو کردیم به تعریف اون میگفت نظرت درباره کون چیه، من که عاشق کون نیم ساعت داشتم درباره کون میگفتم که اره دوست دارم فورقونی کون بکنم اینجور بکنم اونجور بکنم بحثمون تموم شد.
من چشامو بستم گفتم شب بخیر. یهو گفت سر شب یه چیزایی میگفتی گفتم چه چیزای گفت میگفتی کونمو میزاری این حرفو که زد احساس کردم صداش بهم نزدیک تر شده چشامو باز کردم دیدم صورتش بایه فاصله کمتر از 10 سانت جلو صورتمه اون لحظه قفل کردم قلبم شروع کرد به تند تند زدن همینجور چشم دوخته بودیم تو چش هم که تو یه چشم به هم زدن لب گذاشت تو لبام مث چی لب میخورد من فقط قفل بودم یکم که لبامو خورد پتومو زد کنار تی شرتشو دراورد پرید توپغلم من هنوز قفل بودم دوباره شروع کرد به نگاه کردن اب دهنمو نمیتونسم قورت بدم کیرمم یکم نیم خیز شده بود.گفت چیه دوست نداری توکه میگفتی عاشق کون کردنی یکم قفل ازاد شد گفتم دوس دارم ولی تا حالا با پسر سکس نداشتم .گفت تو بکن اگه خوشت نیومد دیگه نکن دوباره لب گذاشت تو لبام همچین میخور که تو 15 سانیه کیرم شق شق شد شرو کرد به باز کردن دکمه لباس من خودش پیرهن منو دراورد بدنش داغ داغ بود چقد نرمممم بو من شرو کردم به مالیدن کمرو سینه هاش واسم خودمم عجیب بود سینه نداشت ،ومن دارشتم سینه پسر میمالیدم ولی همون یه کوچلو چقد نرم بود.کلی با هم ور رفتیم کیرم داشت منفجر میشد خودش دس کرد تو شرتم با کیرم بازی کردن دیدی که یکم تحریک میشی قبل اینکه بکنی یکم آب لیز از کیر میاد بیرون لیز شده بود این کس کش هم انقد قشنگ میمالید تو اومدم بجنبم آبم ریخت تو دستش گفت اه میخواستم بریزی توش من که حول شده بودم گفتم چی گفت هیچی دوباره شروع کرد به خوردن لب بعد چند ثانیه کیرم دوباره پاشد شلوارامونو در اوردیم هنوز شرتامون پامون بود بدنش یکوچولوهم مو نداشت هر دومون داغ داغ بویم من هی پاهامو میمالیدم به پاهاش همینور داشت با کیرم ور میرفت که دوباره احساس کردم دارم میشم دسشو گرفتم از شرتم کشیدم بیرون سریع شرتمو در اوردم شرت اونم کشیدم پایین
گفتم دیگه نمیتونم بخواب که میخوام بکنم انگار منتظر همین بودا سریع خوابید رو شکمش سر کیرمو گذاشتم لای پاش چیز زیادی معلوم نبود تاریک بود دیگه یکم بالا پایین کردم خودشم ادرس میداد تا اینکه سرش دقیقا اومد رو سوراخش یکم تف زدم دوباره گذاشتم رو سوراخش شروع کردم به فشار دادن اخ و اخوش رفت بالا گفت نه اینجوری نمیره تو پاشو کرم بیار سریع پریدم کرم برداشتم یکم به کیر خودم یکم به سوراخ کونش مالیدم سرشو گذاشتم رو سوراخش .تف، کرم، اب کیرم قاطی شده بود لیزززز لیز یه ناقافل فرو کردم توش داغ بود انقد که احساس میکردم الان دوباره ابم بیاد اصلا حواسم به رضا نبود وقتی فرو کردم بهش داشت بالش و گاز میگرفت دیدم دردش زیاده اومدم بکشم بیرون که سریع دست گذاشت رو کونم با یه صدا که نفسش به زور میومد بیرون گفت اوییی نکش بیرون منم صبر کردم حالش جا بیاد نامرد همچین صفت گرفته بود که احساس میکردم الان سرش کنده میاد یواش یواش شروع کردم به عقب جلو کردن اونم یواش یواش شلش کرد چند ثانیه همین جور پیش رفت که از خود بی خود شدم همچین تلمبه میزدم ، صدا نفس نفس جفتمون یه طرف ناله های ضریف رضا تو نفساشم به یه طرف بغلای کیرم به شدت میخورد به لمبرای کون رضا صدای شلاپ شلوپش میپیچید تو اتاق دهنش سرویس یه جور کونشو داده بود بالا با هر تلمبه که میزدم موقع برگشت خودشو میداد عقب
عین پورن استارا همزمان شروع کردم به مالیدن کونش خودشو هل داد عقب منم اومدم استایلو بدونه اینکه درش بیارم به داگی تغییر دادیم دوباره شرو کردم به مالیدن کونو تلمبه زدن یک قوس کمری داشت کون توپل منم همزمان با تلمبه زدن کونشو میمالیدم کمروشو میمالیدم یهو دسم رفت سمت کیرش یا ابرفرض کیر نبود دسته تبر بود همینجور که میکردمش کیرشم میمایلدم نزدیک به 5دیقه میشد که من یه نفس به سرعت نور تلمبه میزدم که دوباره احساس کردم داره ابم میاد از تغییرسرعت تلمبمه زدنم با تند شدن نفسام خودشم فهمید داره ابم میاد خوشو صفت گرفت منم به یه اه همشو ریختم توش تو همون حالت بدون اینکه کیرمو بکمش بیرون خوبیدم رو ش یکمی خودشو یه وری کرد دست راستش ازاد شد دست میکرد تو موهام گردنمو میمالید منم یواش یواش کیرم خوابید اروم کشیدمش بیرونم سریع چرخید خودشو محکم چسبوند به من منم بیحال شده بودم خیلی حال میداد دوباره شروع کرد به لب گرفتن من که دیگه ابم اومده بود زیاد رغبت نشون نمیدادم برا اینکه ازم جدا بشه گفتم من برم یه دوش بگیرم گفت باشه رفتم تو حموم یکم که گذشت دیدم پشت در داره در میزنه درو باز کردم اومد تو حالا چراغ حموم روشن بو من بدنشو کامل میدیدم سفففید استیل عالی خودشو دوباره چسبون به من قدش ازم کوتاه تر بود میمالیدمش اونم انقد خوشش میومد اشو میومد انقد انگولک کیرم داد که دوباره پاشد
یکم که لب گرفتیم برش گردوندم میخواستم توش کنم چون قدش کوتاه بود باید زانوهامو خم میکردم دیدم اینجور حال نمیده خابوندمش کف حموم خوابیدم روش بدانامون لیز میخورد روهم اومدم توش کنم گفت مگه دوس نداری فرقونی بکنی سریع چرخید دوتا پاشو داد بالا منم گذاشتم رو سوراخش خیلی نرم راحت کردمش تو یکم که کردم زانو هام کف حموم اذیت میشد چنتا لباس گذاشته بودم بعد بشورم اونارو برداشتم گذاشتم زیر زانوهام حالا یک جور میکردم که انگار میخواست اسمون بیاد زمین اونم دست انداخت دور گردنم منو کشید طرف خودش لب گذاشت تو لبام منم اصلا رو لب گرفتن تمرکز نداشتم فقط میکردم اون فقط لب میخورد اونم چه لب خوردنی به هر جفتمون حال میداد یه تایم طولانی بود که همینجور میکردمش اخراش بود شروع کردم به مالیدن کیرش داشت ابش میومد که خودشو سفت گرفت ابش ریخت رو شکمش چون خودشو سفت گرفت سوراخش تنگ تر شد که منم بعد چند سانیه ابم اومد
دیگه واقعا حال نداشتم کیرمو کشیدم بیرون افتادم روش اونم دست انداخته بود دور کمرم محکم بغلم کرده بود یکی دو دیقه بعدش پاشدیم خودمونو تمیز کردیم اومدیم بیرون هردومون همون جور لخت رفتیم تو دشک من ،همچین بغلم کرده بود بهش گفتم اگه میدونستم اینجوریه از همون اول یه دشک مینداختم اونم خندید. فرداشم رفت دانشگاهشون پس فرداش بهم زنگ زد شمارمو از همون دوست مشترکمون گرفته بود کلی باهم حرف زدیم از اون به بعد به هر بحونه ای میومد منم میکردمش الان هم که از شیراز رفتم هردفعه که میرم شیراز خودش مکان جور میکنه میرم یه دل سیر میکنمش...
نوشته: ؟
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#580
Posted: 6 Nov 2014 23:59
میخوام جنده کیرش باشم
سلام خدمت همه دوستان، اسم من فرشاد نیست ولی اینجا شما فکر کنید فرشاده. خاطرم مربوط میشه به آخرین باری که با شریک جنسیه پسرم خوابیدم، واقعا لذت بردم، امیدوارم شما هم خوشتون بیاد. و اما اصل ماجرا...
هیچ وقت فکر نمیکردم که از رابطه با همجنسم لذت ببرم طوری که تا این حد وابسته این کار بشم ولی خوب شد دگه!!! تو خدمت با یکی آشنا شدم که خیلی سفید بود بدنشم به جز یه کم رو سینش اصلا مو نداشت اولین بار تو خدمت با هم حال کردیم که البته نه من کردمش نه اون منو کرد فقط با دست و لاپایی همدگرو ارضا کردیم، بعد اون داستان چندین بار دگه همونجوری پیش رفت تا این که خونه ما خالی شد و برای اولین بار تا صبح با هم بودیم، که اونجا بود که فهمیدم دادن به سعیدو بیشتر از کردنش دوست دارم، خلاصه تا صبح دو بار مثل اسب منو کرد تا لذت دادن حسابی بره زیر زبونم از حق نگذریم خوب میکرد، کیرش خیلی تمیزو سفید بود اندازشم خیلی خوب بود نه جرم میداد نه انقدر کوچیک بود که باهاش حال نکنم، عاشق ساک زدن واسش بودم چند باریم آبشو خوردم.
خلاصه بعد از چند ماه رسما شدم جندش، زنگ میزد جوری با ناز باهام حرف میزد که انگار داره با کس حرف میزنه، البته منم دوست داشتم. دو سالی همینجوری گذشت کلی با هم حال کردیم تا اینکه بخاطره کارو این حرفا دو، سه ماهی ازش خبر نداشتم، یه شب پیشه دوستم بودم که زنگ زد بهم، واقعا خوشحال شدم دلم واسه کیرش یه ذره شده بود اتفاقا گفت برم پیشش چون خونه تنهاس... دست خودم نبود ولی مثل یه جنده حرفه ای بهش گفتم:جووووووووون دارم میام عزیزم! تا خونشون پرواز کردم واقعا حشری بودم دگه تاقط نداشتم تو راه فکر کردم که تا درو باز کرد بوسش کنم بعد به کیرش دست بزنم مستقیم ببرمش تو اتاق و واسش یه ساک حرفه ای بزنم، آخه همیشه اولین بار زود آبش میومد واسه همین اول ساک میزدم واسش بعد چند دقیقه میکرد منو...
رسیدم دم خونشون قلبم داشت میترکید تو سینم ، درو باز که کرد انگار نه انگار اون همه نقشه کشیدم انگار همه چی یادم رفت، شاید خجالت کشیدم خیلی عادی رفتم نشستم یه قلیون چاق کرد کشیدیم حرف زدیم فیلم دیدیم، برام عجیب بود چون اصلا سمتم نیومد حتی دستم بهم نزد، دگه داشتم میمردم، طاقت نیاوردم رفتم دسشویی لباسامو داراوردم اومدم بیرون فقط یه شرت پام بود تا منو دید که لخت شدم گفت: گفتم بیای حرف بزنیم نه اینکه لخت بشی! منم که دگه داشت خستم میکرد با لحن بدی گفتم: منم این همه راه نیومدم حرف بزنم، من میخام بهت بدم ، هم تشنمه هم گشنمه کیرتو میخام... نامرد بازم سرد بود گفت: فرشاد من توبه کردم، رفتم پیشش خوابیدم ، دستمو گذاشتم رو موهای سینش پامم که لخت بودو انداختم رو لختیه پاش، با لحن جنده گونه ای، که خیلیم شبیه التماس بود گفتم: سعید منم توبه میکنم ولی نه امشب، از فردا من امشب میخام بدم بهت نامرد... خودم راست کردم ولی اون هنوز سرد بود پشتشو کرد به من...
چسبیدم بهش با نوک سینش بازی میکردم و خاطره یکی از بهترین سکسامونو تعریف میکردم، کم کم دستمو بردم رو کیرش دیدم راسته راسته ، نا خودآگاه گفتم جووووووووون و مثل وحشایا پریدم روش از گردنش شروع کردم به خوردن بعد سینه هاشو خیلی سریع و محکم رسیدم به کیرش، پتورو انداختم رو سرم و مثل کسی که به آرزوش رسیده شروع به خوردنه کیرش کردم تا ته میکردم تو حلقم، کم کم صداش بلند شد از ته دل آه میکشید و لذت میبرد دستمو گرفت فشار داد یعنی داره آبم میاد کیرشو تا ته کردم تو دهنم همه آبشو با لذت تمام خوردم آبش داغه داغ بود وااااااااااااای خدا چقدر خوب بود ... پاشدم آب و دستمالو کرم آوردم واسش، پشتم و کردم بش گفتم من ماله توام هر کاری دوست داری بکن، گفت: یه ذره بخور بلند شه، خوردم واسش تا دیدم راسته گفتم دگه طاقت ندارم سعید بکن منو... شرتمو دراورد کونمو یه کم.قمبل کردم کرم مالید به سوراخم کیرشو گذاشت دم سوراخم، یه فشار، دو فشار سومین فشار کیرش که انگار بزرگتر شده بود تا ته رفت تو سوراخم، آه ه ه ه ه ه ه ه، آخ خ خ خ خ خ خ سعییییییید وحشی ، جرم بده سعیییییید محکمتر، محکمتر، آخ خ خ خ خ خ خ...
دادم رفت آسمون مثل وحشیا میکرد داشتم پاره میشدم ولی اصرار داشتم محکمتر بکنه عالی بود نیم ساعت، بهترین لحظه های زندگیم بود تا آب داغش اومد همرم ریخت توم کیرشو در نیاورد همونجوری روم خوابید منم عز داغیه تنش آرزو میکردم تا صبح روم بخوابه، به خودم افتخار کردم که تونستم عشقم و تا این حد ارضا کنم، خوابیدیم صبح که بیدار شدیم یه بار دگه با اصرار دادم بهش این بار هم همون قدر عالی و خداحافظی کردیم و دگه ندیدمش، خطشم خاموشه الان دو ماه به عشق اون شب جلق میزنم به امید اینکه یه روز بازم کیرش که راست کرد بهم زنگ بزنه مثل جنده ها بهم بگه میخام بکنمت....
امید وارم خوشتون اومده باشه.
نوشته: فرشاد
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم