انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 59 از 85:  « پیشین  1  ...  58  59  60  ...  84  85  پسین »

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد


مرد

 
گاییدن کون امیر محمد

سلام

اسم من معینه میخوام یک داستان واقعی کاملا سکسی رو براتون تعریف کنم ازموقعی که برام اتفاق افتاده یعنی 3سال پیش بود وتابه الان هم ادامه داره که تمام لذت زندگیم هم همین اتفاقات است ..

. من الان 23 سال دارم این داستان مال زمانی بود که من 20 سالم بود خانواده من برای مسافرت یک هفته ای رفته بودن من روزه دوم بود که تنها خونه بودم و حوصله ام هم حسابی سر رفته بود چون قبلش هم زیاد بازی کامپیوتری کرده بودم خسته شده بودم بعد امتحانات پایان ترم هم بود به سرم زد و رفتم پای کامپیوتر وچت روم رو باز کردم دیدم حدودا1100نفری کاربر فعال بودن خیلی گشتم دنبال دوستایی که قبلا باهاشون چت حال میکردم یعنی اینکه با چت باهاشون قرارهای نامکروه میزاشتم بگذریم گشتم تااینکه چشمم افتاد به اتاق شهرمون که یک اسم امیرمحمد 15بود اگه بعضیها چتروم کارمیکنن میفهمن اسم ها چطورن.رواسم کلیک کردم باخصوصی اد کردم بعد احوال پرسی معرفی کردن صحبت کردن و مخ زدنش فهمیدم آقا اهل تشریف دارن بعد کلی کل کل قرار گذاشت که همون روز ساعت سه بعد از ظهر همدیگرو جلو در استخرمعروف شهر قرار گذاشتیم وبعد برای شناسایی همدیگه مشخصاتمون رو بهم دایم وخداحافظی کردیم.



ساعت 2.45 که شد خونه رو به مقصد محل مقرر ترک کردم به در استخر که رسیدم 5دقیقه به ساعت مقرر مونده بود من از فرصت سوءاستفاده کردم و2تا بلیط خریدم که یه جورایی اونو مدیون خودم کنم تا بهتر به خواسته ام تن بده. تا اینکه دیدم بله اقا اومد توی کل زندگیم این طور تیکه ای ندیده بودم وااوووووووووومای گاد یه پسر 15ساله خیلی خوشتیپ قد حدود 1.75 وزن 78 بدن توپرو توپر یک آن فکر نکردم این همون باشه تااین گفت ببخشید اقا معین چه صدای نازی داشت چی بگم هرچی بگم کم گفتم سلام احوالپرسی که کردم وقتی که روبوسی کردیم طوری شق کردم که میخواستم همونجا وسط خیابون قپ قپ هاشو مک بزنم وای اگه بدونین چه پوست سفیدو نرمی داشت بطوری که وقتی بازوشو فشار دادم جای انگشتام ماند روی بازوش دیگه خودتون تسور کنین بان اون چهره زیبایی که داشت وای وای وای گفتش بریم تو من که مات مات بودم دیدم میخواست بلیط بخره که من نذاشتم گفتم دارم نخر من دارم رفتیم تو بلیط هارو دادیم تحویلو کلید رو گرفتیم هردومون 1 کابین مشترک داشتیم تااین که شلوارمو درآوردمو کیرم که بزرگ25 سانتی بود یک لحظه این پسر رو دیدم که ترس تو چشاش برق زد البته برق شهوت هم درکنارش هیچی نگفت تااین که من مایوم رو پوشیدم نگاهش برگشت بالا بمحض اینکه اون هم شلوار رو از پاش کند من که هیچ مردمی که اونجا توی رخت کن بودن مات این خشگل پسر شدن نمی دونید که باسن 2 تا کپل سفید وخیلی تپل اما جمع وجور مایو رو که پوشید تیشرتش روکه کند زیرپوش نداشت وای چه سینه های جم وجوری مثل دختر تازه سینه کرده.در کابین رو که بستیم رفتیم بسمت استخر اون از جلو رفت بلد بود چیکار کنه همچین بانازو اشوه راه میرفت که من وقتی که اون کپلهاش قدهم بالاو پایین میشد من دیگه دل تو دلم نبود که یک لحظه متوجه افسری که اونجا بود شدم





بد سیریش شده بود حقم داشت اون تیکه ای که باهام بود کنجکاوش کرده بود تا اینکه وارد آب که شدیم یه تکان به خودم دادم کیرمو بهش چسبوندم اما افتاد بالای کمرش آخه قدم بلند بود ببخشید مشخصاتم یادم رفت توصیف کنم براتون.قدم 1.93 بود وزنمم 94 کیلو قیافه ام هم زیاد خوب نیس اما بد هم نیست.تویه اب که بودیم چندباری خودمو بهش مالوندم اما اولاش ناز میکرد ولی بعد اومد توی عمق 1.5متری باسنش روچسبوند بهم روشو برگردوند ودر گوشم گفت عجلت براچیه همش ماله خودته فقط اینجا ضایعس من تاساعت 8 دراختیارتم.بله فهمیدم آقا خونه رو جیم فنگ کرده تا با ما باشه.2ساعت تایم استخر ما تمام شدواومدیم خونه من که خودم قبل از اینکه به استخر بریم قرص تخیری مصرف کرده بودم ولی واسه اون اسپری آماده کرده بودم نشستیم کمی با هم دیگه صحبت در مورد سکس کردیم یکم آب میوه خوردیم بعد ازحرف هاش که فهمیدم البته به گفته اون که میگفت من تاحالا از سوراخ گاییده نشده وباپسر عموم اینا با لاپایی حال میکردم وازاین حرفا.من هم حرف هاش رو باور نکردم.همینطور مشغول صحبت بودیم که چطور عموزاده هاش باهاش حال میکردن هر دومون هم دستامون روی کیرامون بود حسابی هم بااون لحن ناز صداش حشری شده بودم کیرمم بد شق کرده بودو داشت شلوارکمو جر میداد که یه خنده از روی شهوت کرد گفت بدجور شق کردی منم گفتم بهترین کون دنیا جلومه میخوای شق نکنم با این حرفم کلی خندید وای خنده هاشم ناز بود فکر کنم کلا این پسر اشتباهن پسر بود بعد با یه حالت خاصی روی دستگیره کاناپه ای که من نشسته بودم نشست دستم رو گرفت کذاشت روی پاهاش خیلی گرم بود حال کردم یکم عقب جلو کردم بعد دستم رو بالای کیرش بردم و کمی که بازی کردم که دیدم حسابی بااین حرکت من شهوتی شده بود از روی کاناپه بلند شدم رفتم که لب ازش بگیرم نذاشت گفت من تابحال لب ندادم اما من حالیم نبود این حرفا





بزور ازش لب گرفتمو بعد دهنش رو آورد کناره گوشم گفت نمیدونستم لب گرفتن اینقدر حال میده قضیه برعکس شد اون لبش رو چسبوند به لبم شروع کردیم به لب گرفتن تا2دقیقه همینطور بودیم بعد من شروع کردم به خوردن قپ قپ هاش نمیدونید که چه حالی میداد کم کم هم شروع میکردم روبه پایین خوردن بعد تیشرتش رو درآوردم ازتنش شروع کردم باسینه هاش بازی کردن خوردنش جایی که از موقعی که توی رختکن دیدم و آرزوش رو داشتم که این کار انجام شه حسابی خوردم و روبه پایین رفتم هنیطور هم بوسه های خفیفی میزدم دکمه شلوارو که باز کردم نمیدونید که چی دیدم یه باسن وکیرومسانه تمیز تمیز بدون مو وسفید سفید رون های چسبیده به هم طاقت نیاوردم و شروع کردم به خوردنشون نمیدونید که چی بود اون کیرش 10سانتی میشد تپل مپل وگوشتی وقتی که مک میزدم انگار کس یه دختر 13ساله رو میخوردم ورفتم سراغ لمبر های کونش لاشو که باز کردم کاش میبودید و می دیدید بیچاره راست میگفت سوراخش دست نخورده بود تنگ تنگ حتی یه انگشت هم داخلش نرفته بود خیلی جیگر بود منم حسابی لیسش زدم بااین کارم خیلی حال کرد همش میگفت بخور بخور اوففففف



بعد از این همه لیس مالی رفتم کمی دیگه ازش لب گرفتم گفتمش حال کردی ج داد چه جورم گفتم نوبت توهه گفت چیکار کنم رییس پرسیدم ساک بلدی ج نداد رفت پایین شلوارکم رو از پام کشید پایین یه آن کیر بزرگ 25سانتیم جلوش ظاهر شد با لحنی ارام گفتش جون چه کیری شروع به کار کرد حرفه ای بود ازش پرسیدم ازکجا اینقدر بلدی خوب ساک بزنی گفت یکی از پسر عموهام کیرش خیلی بزرگه سنشم 27سالشه اما به کیر تو نمیشه آخه باریکه فقط کیرشو میده ساک بزنم دیگه کاری نداره 10 دقیقه ای کیرمو خورد بعد به حالت 69شدیم من بخور اون بخور تا این که طاقت نیاوردم دیگه کیرش شق شده بود حسابی براش اسپری زدم خوابوندمش به پهلو من هم پشتش دراز کشیدم سر کیرمو تف زدم گذاشتم مابین لمبرها وای چقدر داغ بود کمی که عقب جلو کردم بعد به دمر خابوندمش بازهم مدتی لاپایی باهاش حال کردم دیگه میخواستم کاراصلی شروع کنم یک تف گنده روی سوراخ کونش انداختم همراه با کمی کرم حالت دهنده سر که حسابی لیز شده بود فهمید که میخوام سوراخشو افتتاح کنم...



مقاومت میکرد اما من حالیم نبود بایدد بازش میکردم ومحکم گرفتمش اول باانگشت شصتم یهو کردم توسخت رفت ولی کمی گیرش دادم جیق پسر رفت هوا منم مکث کردم که دردش ساکت شه بعد شروع به عقب جلو کردن شصتم کردم داشت گریه میکرد همش میگفت کونمو جردادی بعد شصتم رودرآوردم سر کیرم سفت شده بود گذاشتم دم سوراخشو با یک حول کیرم نه نرفت تو رفت بین پاهاش دوباره تنظیم کردم اینبار حول محکم تر دادم که سرکلاه کیرم رفت که هیچ 2 یا3 سانت بعدش هم رفت بد نعره ای کشید که توقف تو کار دادم شروع کرد به ناله کردن و اشک ریختن من هم شروع کردم در گوشش دلداری دادن کم کم که آرام شد بقیه کیرم رو فرو کردم اما کیرم خیلی بزرگ بود تا تهش نرفت نصفش بیرون ماند 5یا6دقیقه تلمبه زدم خیلی حال داد بعد بیرون کشیدم 5دقیقه به حالت سگی کردمش بعد بردم کیرشو شستم تا مزه ی اسپری بره دوبا شروع با خورندش حسابی خوردم 10دقیقه به خوردن ادامه دادم تا اینکه گفت داره میاد که تمام آبش ریخت تو دهنم چون سنش کم بود آبش شفاف بود و مزه بدی نمیداد





نگاه به ساعت انداختم حدود7 بود که گفت میخوام برم گفتم کجا تازه شروعشه بزور رازیش کردم وبردمش به پشت خوابوندمش به طوری که تمام سینه و کیرش روبه بالا بود یه بالشت گذاشتم زیر کمرش که کیرش بیاد بالا پاهاشم انداختم رو شونه هام وبعد کمی دیگه کیروشو مک زدم و سر کیرمو گذاشتم دم سوراخش بایه حول فروکردم دیگه گشاد بود راحت رفت تو گفتمش درد که نداری گفت نه دارم لذت میبرم منم شروع به تلنبه زدن کردم لبم هم به لباش چسبوندم بهترین صفای زندگیم بود 10 دقیقه بعد احساس کردم داره آبم میاد نگفتم و ریختم توش یهو جیغی از سر لذت کشید گفت اوففففف چه داغ بود تند تند ازم لب میگرفت 5 دقیق کیرم توش بود و لب از هم می گرفتیم بعد کیرمو گذاشت بالای سینه هاش کمی بازی که کرد و خورد بلند شد لباس بپوشه گفتم بدنت عرقی و کثیفه بریم حمام بشورمت تو حمام هم یکبار با شامپو براش فرو کردم تو و دوش گرفتیمو لباس پوشید که بره شمارشو گرفتمو ازقول گرفتم که دیگه با پسر عمو هاش سکس نکنه اونم قولو داد وگفت تا کیر عزیزت هست برا همیشه ماله توئم بعداز اون قضیه هر وقت فرصت میشد و میشه باهم سکس داریم یجورائی رفیق فابریک هم شدیم.


ببخشیداگه طولانی بود . امیدوارم لذت برده باشید



نوشته:معین
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
بهروز و کون شاگرد مغازه

سلام
بهروز هستم تازه با این سایت آشنا شدم و خیلی دلم می خواست براتون از داستانی که برام اتفاق افتاده بگم. داستان بر می گرده به دو سال پیش که من با یکی از دوستان توبازار کاسبی مختصری راه انداخته بودیم و مشغول بودیم . روزی گه حسابی سرگرم کار بودیم اصلا متوجه گذر زمان نبودم و دیدم بدجوری گرسنمه و ساعت 2و نیم شده بود اما باید کارامو می کردم به این خاطر چون همکارم هم نبود به مغازه دوستم که لوازم خونگی داشت زنگ زدم که شاگردش بره برام نهار بگیره البته اون یه شاگرد افغانی داشت 15 یا 16 ساله بود و خیلی بچه خوبی بود و گاهی من با خودم می رسوندمش نزدیکیای خونشون بچه خوبی بود و منم گاهی باهاش نهار می خوردم و بهش کمک می کردم چون خونواده فقیری داشت خلاصه ناهارو آورد که گفتم بیا با هم بخوریم اونم اومد و با هم رفتیم طبقه بالا نهار بخوریم اینو بگم که ما برای نهار دو ساعتی تعطیل می کردیم و استراحت می کردیم .


رفتیم بالا نهارو زدیم و اونم رفت چایی رو گذاشت منم دراز کشیدم مدتی گذشت دیدم اومد کنارم نشست و ضمن صحبت گفت اگه با کسی دس بدی و اون با انگشتش کف دستتو بخارونه این معنی بدی داره ؟گفتم نه چطور مگه گفت شاگرد حمید اومد دم مغازه با هم دس دادیم که اون اینکار و کرد و خندید ! البته چون شاگرد حمید اینکارو کرده بود خوب فرق میکرد چون واقعا بچه تخم سگی بود نگو نپرس . گفتم چیزیم گفت که جواب نداد و کمی مکث کردو گفت گاهی منو اذیت می کنه گفتم یعنی چیکار می کنه گفت دست می زنه به بازوام و می گه بدنت ورزشیه و به کمرم دس می زنه منم بدم میاد میدونم منظور بدی داره گفتم خب نذار دس بزنه گفت خیلی پرروهه بهش یه چیزی بگو گفتم باشه به حمید می گم ادبش کنه که گفت نه اونوخ می ره پیش همه می گه من ازش ترسیدم اگه می شه خودت گوششو بپیچون گفتم باشه حتما و همونطوری که خوابیده بودم صورتمو بوسید ومن خیلی خوشم اومد صورتش خیلی نرم بود عین دخترا ! اینبار به چش خریدار نیگاش کردم دیدم نه انگار بدنش جذابه و هوس کردم یه امتحانی بکنم از طرفی از همکارا می ترسیدم بره بگه برام بد بشه.





خلاصه دلو زدم بدریا و همونطوری که دراز کشیده بودم چرخیدم و سرمو گذاشتم رو پاش و گفتم کاری باهاش بکنم که خایه نکنه طرفت بیاد گفت چیکارش می کنی ؟ گفتم مادرشو می گام گفت نمی شه خودشو بگایی ؟ گفتم نه که نمی شه آخه اون پسره گفت خوب مگه پسرو نمی شه گایید ؟گفتم چرا با کمی مکث گفت تو بلدی ؟؟؟؟؟؟ وای بدنم گر گرفت داشتم از شق درد می مردم سرمو بردم بالاتر و با یه فشار به وسط پش دیدم اونم راس کرده!!!! دستمو زدم به کیرش و گفتم راس کردی ؟ خودشو کشید عقب و با خجالت گفت نه بخدا . گفتم خجالت نداره بیا برات بمالمش ! دیدم ساکته و حرفی نمی زنه منم بدون اینکه بهش نیگا کنم دس بردم با کیرش بازی کردن و آروم آروم زیپشو شل کردم که چون تنگ بود نمی شد کاری کرد به آرومی بلند شدم و ومنم صورتشو یه بوس کردم و دستم به راحتی گذاشتم رو کیرش و براش کمی دیگه مالیدم و به آرومی گفتم بیا شلوارتو در آرم اولش هیچ حرکتی نکرد و من بلندش کردم و از پشت آروم شلوارشو کشیدم پایین دیدم یه شورت مامان دوز پاشه بی درنگ اونم درآوردم تا عذاب وجدان نگرفته و دوباره با کیر خوشگل و کوچولوش شروع کردم به بازی وای چه حالی میداد اونم حرفی نمی زد...


خلاصه چند دقه بعد منم آروم شلوارمو درآوردم و به آرومی در حالی که با کیرش ور می رفتم گذاشم لای پاش و با ملایمت مالیدم دیدم به به داره حال می کنه و درازش کردم و خوابیدم روش و بازم با کیرش کمی بازی کردمو در گوشش آروم گفتم حال می کنی که اونم به آرومی و با صدایی عین ناله گفت آره وای چه حالی داد! صداش خیلی قشنگ بود و یه کم خیسش کردم و گذاشتمش دم کونش کمی فشار دادم و اونم تقلایی کرد و دادش به هوا رفت و شروع کرد به التماس کردن منم که حساس فورآتقییر استراتژی دادم و با ملایمت کمی نوازشش کردم و گفتم ببخشید متوجه نشدم و دوباره گذاشتم لاپاش و کلی غربون صدقش رفتم و با کیرش بازی کردم و به آرومی از کنارش بلند شدم از تو یخچال یه کم کره آوردمو کونشو حسابی چرب کردم و اونم خیلی حال می کرد و دوباره شروع کردم اینبار البته با احتیاط بیشتر و با هر نگاهی به اون باسن سفید و بی مو می انداختم فک می کردم دارم یه دختر و می کنم ضمن اینکه با کیرشم که بازی می کردم خودمم هم خوشم می اومد با اون کیری که نصف کیر خودمم نبود حال می کردم



آروم گذاشتم درش و یه کم بازی کردم باهاش که گفت جون مادرت یواش ! گفتم چشم عزیزم و یواش یواش فرو کردم کمی آخ و اوخ کرد اما سرش رفت تو ومنم کاملا بی حرکت شدم تا عادت کنه کمی صبر کردم دیدم خودش داره فشار میده و به آرومی داره می ره تو کونش واقعا صحنه بیاد موندنی بود به آرامی کمرشو حرکت میداد و منم کمکش می کردم که بیشتر کیرمو فرو کرده بودم تو کونش و اونم با یه دست داشت با کیرش بازی می کرد و منم شروع کردم تلمبه زدن و حالی می کردم غیر قابل توصیف وقتی خایه هام به کونش می خورد لذت زیادی بهم دس میداد که برام تازگی داشت . دیدم داره آبم میاد و نفسم به شماره افتاد و از روی صدام فهمید داره آبم میاد گفت آبتو می ریزی تو کونم ؟ با شنیدن این جمله دیگه دست من نبود و بی اختیار با فشار زیاد و لذت بیشتر همه آبمو ریختم تو کونش و روش خوابیدم دیدم هنوز داره جم می خوره کمی که گذشت دیدم داره با کیرش ور می ره



چرخیدم و کیر خوشگل و مثل خیار بارکیشو گذاشتم تو دهنم و براش خوردم وای این دیگه تجربه ای نادر بود که داشتم برای یه پسر بچه ساک می زدم باورم نمی شد دارم ساک می زنم اونقد از اینکار خوشم اومده بود که می خواستم کیرشو گار بگیرم اونقد براش خوردم که گفت داره آبم میاد منم بکارم ادامه دادم و اون هی می گفت داره آبم میاد منم منتظر بودم که آبش بیاد و اون بیحال شد و من متوجه آبش نشدم نمی دونم آب نداشت یا من خورده بودم البته اگر خورده بودم باید مزه ای چیزی میداشت ولی نه بو نه مزه ای احساس نکردم خلاصه هردو بیحال افتادیم و چند دقیقه بعد اون اومد و منو غرق بوسه کرد و کلی ازن ازم عذر خواهی کرد که مثلا شرمنده شده منم بوسیدمش و گفتم منم ممنونم منم حال کردم خیلی حال دادی اما ببینم چطور شد رفت توش آخه خیلی عجیب بود گفت که یه پسر خاله داره ازش بزرگتره و همیشه اونو می کرده البته به زور و همبشه از دسش فراریه اما چون زوری بوده حال نمی کرده و بعدش همیشه تحدیدش می کرده و می گفته آبروشو می بره ولی می گفت تو خیلی بهم احترام گذاشتی و منو با لذت رسوندی و من از دادن بهت حال کردم و تو هم که آب منو آوردی و البته گفت که پسر خالش با اینکه از خودش بزرگتره اما کیرش یه اندازه ای کوچیکه که من اصلا دردم نمیاد و باهاش هم حال نمی کنم و فقط از ترسه که بهش میداده می گفت همیشه آرزو داشته یه کیر گنده رو تو کونش احساس بکنه و برای همین خیلی از من ممنون شد و ما هم بی منت و رفاقتی همه چیو در اختیار گذاشتیم که حالشو ببره ...



مرسی
بهروز
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
علی‌ آقا منو کرد

سلام
من رامین هستم الان 22 سالمه و مشهد زندگی می کنم این خاطره بر میگرده به 5 سال پیش اون موقع ما توی یه اپارتمان 6 واحده زندگی می کردیم که همسایه طبقه پایینموم یه مرده 46 ساله بود که اسمش علی بود و با زن و 2 تا بچش زندگی می کرد یه شب وقتی داشتم اشغالارو می بردم پایین اتفاقی علی رو دیدم چون دیر وقت بود لباس نپوشیدم و با یه شلوارک و یه رکابی رفتم پایین توی پله ها علی رو دیدم و با هم سلام و احوالپرسی کردیم اون موقع نفهمیدم که ممکنه یه روز با علی سکس داشته باشم.



چند روزی گذشت تا علی رو جلوی در دیدم و به من گفت که بلیط استخر اضافه داره و از منم خواست که یه روز 5شنبه با هم به استخر بریم منم قبول کردم ولی هنوزم نمی دونستم که واسه چی این کارو کرده 5شنبه شد و با هم به استخر رفتیم وقتی داشتیم لباسامونو در می اوردیم خیلی یه سینه هامو پاهام نگاه می کرد و نگاشو از من بر نمی داشت توی استخرم 2 3 بار به هوای اینکه بخواد منو بترسونه از پشت بغلم می کرد ولی چون شلوغ بود زود ول می کرد کم کم فهمیدم توی نخمه اون روز تموم شد تا یه روز زقتی داشتم از پله ها مییومدم پایین یه هو درو باز کردو منم سلام کردم ازم خواست که برم کمکش کنم تا میزه اتاق دخترشو جا به جا کنه رفتیم توی اتاق ومیزو جا به جا کردیم می خواستم بیام از خونه بیرون که تعارفو اصرارش برای موندن من شروع شد و از من خواست که بشینم منم نشستمو علی رفت توی اشپزخونه و با دو تا لیوان شربت اومد نشست کناره من برجستگی کیرشو میشد از زیره شلوارش دید



همزمان که داشتیم شربتو می خوردیم دستشو انداخت دور گردنم طوری که دستش کامل رو سینم بود کم کم سر سینمو می مالوند منم از یه طرف خجالت می کشیدم و اط یه طرف دوست داشتم دیگه دلو زدم به دریا علی ام وقتی دید من چیزی نمی گم کم کم دستشو گذاشت روی کیرمو رونامو می مالوند یه ترس لذتبخش اومده بود سراغم بلندم کردو برد تو اطاق خودشون قبل از اینکه دراز بکشیم تی شرتو شلواره منو در اورد ز خودشم لباساشو در اورد و هر دو با شرت خوابیدیم روی تخت همینجوری از گردنم شروع کرد به خوردنو منو می مالوند بعد دستمو گرفتو گداشت روی کیرش تا بمالونم منم یه کم با کیرش بازی کردمو اومد بالا که بکنه توی دهنم ولی من فقط سر کیرشو می خوردم بعذ از اینکه کیرش خوب سفت شد از کمد کنار تخت یه ژل اورد و سر کیرشو حسابی ژل زد منو بر گردوند و اروم گداشت دم سوراخم سرش که کم کم رفت تو خیلی دردم اومد ولی کم کم روون شدو دردش کم شد من اینقدر شهوتی شده بودم که ابم اومد و بی حال شدم ولی غلی هنوز ارضا نشده بود منم کونمو دادم بالا تر که بشتر حال کنه که بعد از 4 5 دقیقه کونم داغ داغ شد و فهمیدم که ابشو ریخته توی کونم از اون روز به بعد هر وقت من یا علی خونمون خالی میشد حسابی با هم حال میکردیم...








نوشته: رامین
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
کون دادن دومم تو هتل خیام

ا سلام میخوام داستان کون دادن دوممو تو هتل خیام بگم.
من متین اونموقع 21 سالم بود و یه هفته قبلش با سام اولین بار به خواست خودم سکس کردیم تو هتل راه و ماه گرگان.حالا میخوام سکس دوم رو که یک هفته بعد از سکس اولمو بود رو بگم.


جمعه گذشت و من واسه اولین بار بوسیله سام که از بابل اومده بود گرگان کونی شدن رو امتحان کرده بودم چند روز گذشت هر روز با سام اس ام اس بازی میکردیم پشت تلفن منو میکرد من با اینکه دو روز اول کونم درد میکرد از سکس اولم اما خیلی هوس داشتم بازم بهش کون بدم که سه شنبه بود سام گفت جمعه باز دانشگاه رو یکیاریش بکن بریم هتل بازم میخواد منو بکنه بهم گفت دفه قبل خوب ساک نزدی برام میخوام اینندفه خوب ساک بزنی منم چند تا فیلمی که برام فرستاد رو هر لحظه نگاه میکردم و احساس میکردم که خودم هستم که اونقدر قشنگ ساک میزنم و من تا پنجشنبه تو این فکر میکردم و ذهنیت خودمو اماده کرده بودم که ایندفه خوب ساک بزنم براش و شب جمعه من رفتم حموم حسابی خودمو تمیز کردم و بیصبرانه و با لذت به فردا صبح فکر میکردم و خوابیدم...



صبح بیدار شدم دیدم سام زنگ زده و پیام گزاشته که نیم ساعت دیگه گرگانه و من حرکت کنم منم زود رفتم دست و صورتمو شستم و صبحانه خوردم و حرکت کردم ایندفه اصلا استرسی نبود بر خلاف هفته قبل میدونستم چی میخوام و کاملا خوشحال بودم از اینکه دارم میرم پیشش دانشگاه رو هم پیچوندم و رفتم ترمینال گرگان منتظر شدم دیدم اون اونجا نشسته و خندان ایستاده متظر من رفتیم باهم روبوسی کردیم و رفتیم سوار ماشینش شدیم و حرکت کردیم ایندفه خجالت نمیکشیدم تو ماشینش و با هم شوخی میکردیم اون به کون من دست میزد منو تا اون برسه هتل به کیرش دست میکشیدم تا جایی که حسابی راست کرده بود و اماده شده بود برای ساک زدنم دلم میخواست تو همون ماشینم ساک میزدم اما خب نمیشه داخل شهر و رفتیم اتاق گرفتیم و وارد اتاق که شدیم زود منو از پشت بغلم کرد و کیرشو مامالید به کونم و کمربند منو از پشت باز کرد و شلوارمو در اورد و 5 دقیقه بعد هردو لخت بودیم و من داشتم 69 کیرشو میخوردم اونم انگشت میکرد تو سوراخم اونقد خوشم میومد دست از ساک زدن کشیدم و ازش خواستم انگشتم کنه خیلی حال میداد



دیگه درد نداشتم و باز براش ساک زدم و موقعی که داشت ابش میومد میکشید بیرون حدود یکربع ساک زدم براش حالا اماده کون دادن بودم بهش ایندفه منو اورد لبه تخت و پاهامو هوا کرد و به سوراخم ژل بی حسی زد و خودش همون لبه تخت ایستاده کرد تو کونم واسم جالب بود نه دردی بود مثل هفته پیش همش لذت بود و لذت اروم عقب جلو کرد و یواش یواش سرعتشو بیشتر میکرد منم تو اوج فضا بودم زیر لب اروم زمزمه میکردم بکن بکن منو بگا تند تند بکن و دیگه نهایت لذتم بود واسم عجیب بود که چطور شد تو 2 هفته شده بودم یه کونی واقعی که حتی کیرو میخوره مثل بستنی اما هرچی باشه واسه من خیلی لذت بخشه و تا این لحظه 5 بار باهم سکس کردیم اما بخاطر دوری مسافت دیر به دیر سکس میکنیم باهم من الان دنبال مرد سن بالا هستم مثل سام قابل اعتماد باشه چون واسم مهم تری چیز حفظ آبرو هست و اینکه رابطه من و طرف جز من و خودش کسی ندونه اگه همچین آدمی باشه خوشحال میشم باهم آشنا بشیم...


خدانگهدار همگی فعلا


نوشته :رامین
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
زیر کیر شیمیل هاسکس با دوجنسه

سلام من نیما هستم 23 سالمه
ی روز تصمیم گرفتم ب تایلند برم، دوست دخترمم گیر داده بود یا با هم میریم یا ک نمیری میدونست میخوام واسه کاری برم واسه همین تنهام نمیذاشت اصرار میکرد ک با هم بریم منم دیگه نتونستم ن بگم، قبول کردم، خلاصه همچیو ردیف کردم واسه رفتنمون...
ب تایلند ک رسیدیم رفتیم ی هتله خوب اتاق گرفتیم ی چند روزی باهم میرفتیم بیرون و میچرخیدیم دیگه نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم باید یجوری بهش میفهموندم ک ی کس تایلندی باید بکنم خلاصه دلو زدم ب دریا و بهش گفتم اونم ناراحت شد خلاصه کلی صحبت کردیم تا شاید بتونم رازیش کنم اما سره لج افتاده بودو میگفت اگه کسیو بکنی منم میرم ب یکی میدم، تو هتل بودیم ک یهو ی فکری زد ب سرم،ب شیرین ( دوس دخترم) گفتم یکی میارم ک هم من بکنم هم اون بتونه تورو بکنه،گفت ینی میخوای ی مرد بیاری!!
گفتم ی دوجنسه میخوام بیارم،پرسید، تو.با دادنه من مشکلی نداری،میتونم راحت باشم


منم از خدا خواسته فهمیدم ک شیرین میخواد قبول کنه گفتم ن،من مشکلی ندارم حالا ی مسافرت با هم اومدیم این دفرو اشکال نداره،رفتم با مهماندار هتل صحبت کردمو ی شیمیل خوشگل انتخاب کردم گفتم کشب بفرستنش اتاقمون، رفتم اتاقمون لحظه شماری میکردیم تا بیاد ساعت. 9 نیم بود ک صدای در اومد رفتم درو باز کردم، راهنمایش کردم داخل شیرینم از شیمیله خوشش اومده بود،
نشستیم دوره هم یه صحبتایی کردیم ازمون پرسید ک چجور سکسی میخوایم منم گفتم ک من اونو میکنم اونم شیرینو بکنه شروع کرد لباساشو در آورد شیرین از چشماش معلوم بود ک بدجور تحریک شده،شرتشو ک در آورد کیرش زیاد کلفت نبود ولی خیلی دراز بود تا دیدم گفتم شیرین کونت پارس،شیمیله رفت سمته شیرین و لبو از شیرین گرفت ی دستشم برد پایین شروع ب مالیدنه کسش کرد منم داشتم لباسامو در میاوردم ک دیدم شیرینو داره قورت میده منم فقط داشتم نگاه میکردمو کیرمو میمالیدم شروع ب کردنه شیرین کردجیغشو در آورده بود، شیرینو برگردوند میخواست از کون بکندش، شیرین تاحالا از کون ب خوده منم نداده بود ولی شیمیله جوری روش مسلط شده بود ک شیرین نتونست کاری بکنه،با چنتا حرکت کیرشو جا کرد و شروع کرد ب تلمبه زدن منم حسابی تحریک شده بودم البته میخواستم ک منم بکنه ولی نمیدونستم چجوری بگم ک شیرین نفهمه، رفتم پشت سر شیمیله چسبیدم بهشو گفتم ک منم باید بکنه، رفتم طرف شیرینو داشتم ازش لب میگرفتمو سینه هاشو میخوردم یجوری هم چار دستو پا وایساده بودم ک کونم سمته شیمیله بود از شیرین پرسیدم از کون کردت بهت حال داد! شیرینم ن گذاشت ن برداشت گفت خیلی خوب بود میخوای تو هم امتحان کن،منم گفتم ن من چجوری بدم من پسرم در ضمن من جلوی توب هیچ وجه روم نمیشه،ی خنده ای کردو گفت این دفرو اشکال نداره میدونم تو هم دوس داری کون بدی از نگاهات وقتی داشت منو میکرد معلوم بود


منم سریع قبول کردم دراز کشیدم شیرین حسابی سوراخمو چرب کرد شیمیله اومد کیرشو آروم آروم جا کرد تو کونم خیلی دراز بود تا ته فشارش میداد تو کونم ولی منم خیلی حشری شده بودمو آهو ناله میکردم شیرینم فهمیده بود کدارم حال میکنم ب شیمیله گفت تند تر بکنه شیمیله هم رحم نکرد محک تلمبه میزد انقد تلمبه زد ک دیگه از نا رفتم ولی داشت ادامه میداد ک شیرین گفت آبشو بریزه تو کونم بهمم گفت میدونم ک خوشت میاد
شیمیله دراز کشید خسته شدش،رفتم نشستم رو کیرش جاش کردم تو کونم بالا پایین کردم محکم میکوبیدم تا آبش بیاد جوری میکوبیدم ک سوراخم میخورد ب ته کیرش ب بدنش، شیرین گفت خوب بلدیا در همین هین شیمیله پا شد منو خوابوند چنتا محک تلمبه زدو آبش اومد و بلن شد رفت،بعد شیرین دراز کشید پهلوم منم همونجوری ک داشتم میدادم هنوز همون مدلی دراز کشیده بودمو لش کرده بودم بهم گفت خوب رو کیرش بالا پایین میکردیا،انگشتشو کرد تو کونم خندیدو گفت حسابی گشادت کردشا کونتو پاره کرد،گفت از این ب بعدم خودم میرم یکیو ک کیرش بزذگتره انتخاب میکنم
خلاصه بعده اون شب کارمون شده بود. ک 2 تا شیمیل میاوردیم منو شیرینو میکردنو بهم پاسمون میدادن...
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
گی من با سعید

سلام به همه
این داستان اولین و آخرین گی منه که ازش لذت بردم ... اسمم فرید 27 سالمه از شهرهای اطراف تهران ....قدم 177 وزن 72 .....وقتی با سایت آشنا شدم و دیدم بچه ها در مورد گی راحت حرف میزنن مشتاق شدم تا منم با یکی باشم ....توی چتروم با خیلیها اشنا شدم ....تقریبا 99 درصد دروغ میگفتن بخصوص کسانی که ادعا میکردن فقط دنبال سکس واقعی هستند... 2 روز خونه خالی بود و روز اول با شخصی بنام سعید 30 ساله متاهل اشنا شدم...اصلا حرف وب و عکس نکردیم خیلی راحت با هم تماس برقرار کردیم و یکساعت بعد گفت نزدیک خونه ما اومده ..راستش ترسیدم و خواستم بپیچونم ....اما وجدانم قبول نکرد چون همیشه منو پیچونده بودن و این یک مورد بدون کمترین اذیتی اومده بود....گفتم سر کوچه بمون تا بیام ...کمی از دور نگاهش کردم و اشنایی دادم و اومد خونمون بعد از کمی پذیرایی سعید خیلی جدی گفت بیا بغلم ببینم چی هستی .گفتم یک لحظه صبر کن رفنم اتاق و شورت و سوتین و ساپورت پوشیدم و اومدم بغلش خیلی هیجان داشتم ...



اون منو میمالید و منم سینه اونو زبون میزدم برای اولین بار بود چنین لذتی میبردم....کیرش راست کرده بود شلوارشو کشیدم پایین ...کیر حدودا 17 سانتی و نسبتا کلفتش رو دستم گرفتم و ساک زدم....بلد نبودم اما سخت هم نبود گفت بلند شو لختت کنم ....ساپورت رو کشید پایین و یه شرت ناز چشماشو برق انداخت .وقتی شرت منو کشید پایین باور نمیکرد کون یک پسر جلوشه....چون حتی یک تارمو نداشت با انگشت خواست باز کنه اما خیلی درد داشت .کاندوم کشیدم به کیرش و با کیرش اروم گشادم کرد .وقتی کاملا آماده شدم رفتم توالت و نظافت کردم و اومدم بغلش چند مدل منو گایید و غرق لذت بودم و آمپرم بالا بود.گفتم بریم اتاق .جلوی میز آرایشی ایستادم دستمو گذاشتم روی میز خم شدم و سعید از پشت فرو کرد . دیدن اون صحنه توی اینه خیلی حال میداد یه بالش گذاشتم روی میز و کمی مایل به اینه ایستادم تا بهتر ببینم چطور کونمو میکنه کونم گشاد شده بود و سعید هم سریع میکرد و بیضه هاش میخورد بمن .اروم شروع کردم ناله کردن که هم بمن هم به اون خیلی حال میداد یک تماس تلفنی با اون وقفه ایجاد کرد منم اومدم توی پذیرایی سعید گفت عجله دارم و تمومش کنیم....



منو خوابوند زمین .بالش زیرم گذاشت و پاهامو داد بالا مثل زن منو گایید و منم اروم ناله میکردم ....در گوشم اروم گفت تا حالا زنم ساک نزده بود و ابمو نخورده....اولین بار بود کسی برام ساک زد.میشه ابمو بریزم دهنت ....من از لذت چشمام بسته بود و گفتم باشه ...چندتا محکم فرو کرد و کشید بیرون و گفت بشین.دهنمو باز کردم و ریخت دهنم و صورتم ....خیلی لذت بردم .اون فورا لباس پوشید و رفت و منم خودمو خالی کردم. متاسفانه تلفنش رو سیو نکردم و اونم تماس نگرفت .هنوز دوست دارم ببینمش و بهش بدم ....مرسی که خوندید .




نوشته:‌ فرید قشنگ
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
گاییده شدن من در ماشین

از بچگی دوست داشتم گاییده بشم.از اینکه با کونم ور برم حشر میشدم.8-7 ساله که بودم یک مداد کردم تو کونم از ناشی گری نه مداد رو چرب کردم نه کونمو سوز داشت ولی خوب بود.الان با خیار چمبر و بادمجان و این چیزها حال میکنم ولی همیشه تو خماری کیر گرم بودم.خیلی حشر میشم وقتی تو استخر کیر پسرهای نو جوان که هنوز صورت زنونه دارن رو میبینم.ارزوم اینه که یک روز با یک شیمیل خوشکل کیر کلفت باشم که هم از کون بدم و هم بگایم.یک روز با هویج تقریبا 25 سانتی با کونم ور میرفتم و یک فیلم سوپر میدیدم که یک شیمیل با کیر 20 سانتیش داشت یک مرد هیکلی رو می گایید و جررش میداد خیلی حشرم زد بالا و هویج رو کامل میکردم تو کونم و با حرکت موجی شکم و شل کردن کونم در میومد یکدفعه هویج رفت تو کونم و در نیومد هر چی انگشت کردو تو کونم فایده نداشت.نوک انگشتام به هویج میخورد ولی نمیتونستم درش بیارم.یک کم بالا پایین پریدم که شاید جابجا شه و در بیاد ولی نشد.داشتم از استرس میمردم.گفتم باید برم عمل کنم و ابرو واسم نمی مونه...





شب با فکرو خیال خوابیدم صبح با ناامیدی رفتم دستشویی که حاضر شم برم دکتر که هویج از کونم افتاد بیرون. همیشه قبل از اینکه با کونم ور برم شیلنگ دستشویی رو میگیرم در کونم و قشنگ میشورمش که توی کونم تمیز باشه.یک روز که تو خماری یک کیر واقعی بودم کونم رو شستم و با ماشین رفتم یک دوری بزنم .(همه پسرا دنبال کس میرن من دنبال کیر بودم)غروب بود یک پسر 17-16 ساله واستاده بود کنار جاده.سرعتم زیاد بود و ازش رد شدم فکر کردم شانسم رو ازمایش کنم اولین دور برگردون دور زدم دیدم هنوز واستاده سوارش کردم میخاست بره یک شهر دیگه گفت پول ندارم با لحن حشر گفتم اشکال نداره یک چیزی واسه دادن پیدا میکنی.یک کم از اینکه دوست دختر داره یا نه و اینکه تا حالا کون کرده باهاش حرف زدم گفت من نره بهز حرفه ای هستم.تمام بدنم به رعشه اغتاد با صدایی که میلرزید گفتم با من هم حال میکنی؟گفت پول میگیرم(اون فکر میکرد من میخوام بکنمش)قبول کردم واز یک داروخونه 2 تا کاندوم گرفتم.(ناشیگری کردم و کرم نگرفتم) پرسید چرا 2 تا خریدی گفتم کاریت نباشه.رفتم بیرون شهر تو یک جاده خاکی و نگه داشتم روم نمیشد لخت شم رعشه گرفته بودم.فهمید که ناشیم خودش لخت شد کیرشو نشون داد و گفت تا حالا همچین کیری دیدی؟



من هم یک کم روم باز شد و لخت شدم.دستم رو گرفت و گذاشت روی کیر و خایه هاش که مثل سنگ سفت بودیک دفعه وحشی شدم و لبم رو گذاشتم رو لبش و شروع کردم به خوردن و چنان ااااههههههو اووووووهی میکردم که هنرپیشه های فیلم های سوپر نمیکنن.اونقدر لبشو خوردم که کبود شد.یکدفعه رفتم طرف کیرش و شروع کردم به ساک زدن.مدعی بود که کمرش خیلی سفته. همینطور که زانو زده بودم و کیرش رو میخوردم نگاهش میکردم حسسابی حشر شده بود با زبونم با نوک کیرش بازی میکردم.هنوز دودقیقه هم نشده بود که احساس کردم ابش داره میاد و کون من از کیرش بی نصیب میمونه.کاندوم رو بهش دادم که بکشه رو کیرش با تعجب گفت من چرا کاندوم بذارم؟گفتم چوم میخوام کیرتو تا خایه بکنی تو کونم.خودم کاندوم رو کشیدم رو کیرش و برگشتم و بحالت سگی(چهار دست و پا)کف ماشین نشستم.جا خیلی تنگ بود و نمیتونست خودشو پشتم فیکس کنه.کثافت ناشی هم بود چون بدون اینکه تف بزنه یا با انگشت سوراخ کونمو باز کنه همینطور خشکه و یکدفعه سرکیرشو کرد تو کونم.اه از نهادم بلند شد کونم خیلی سوخت



بهش گفتم کونی خیسش کن تف بزن جررررخوردم.یک تف کف دستش انداخت و مالید به کاندوم ولی باز هم خشک بود و کیر کلفتش نمیرفت تو کونم.گفتم با زبونت کونم رو لیس بزن که لزج شه ولی قبول نکرد ولای کونم رو باز کرد و یک تف ابدار انداخت رو سوراخ کونم و یکضرب کیرشو تا خایه کرد تو کونم.اشکم در اومد بهش گفتم نوبت من که بشه جررررت میدم.چند لحظه کیرشو تو کونم نگه داشت و بعد شروع کرد به تلمبه زدن.چنان اااههههه و اااااووووهههههییییی راه انداختم که حسابی حشر شد کمتر از یک دقیقه احساس کردم کونم گرم شدو اونم بی حرکت شد بعد از چند لحظه کیرشو کشید بیرون دیدم کاندوم پاره شده و ابش ریخته بود تو کونم.گفتم حالا نوبت منه که کونتو چکمه کنم.گفت من مثل تو جنده نسیتم و لاپا حال میدم.من که بیشتر دنبال گاییده شدن بودم و برام مهم نبود چطوری ابم بیاد قبول کردم.کونشو قمبل کردم و تف زدم و شروع کردم به تلمبه زدن.خیلی پشم داشت و حال نمیداد.



گفتم ساک بزن قبول نکرد.گفتم واست ساک زدم کون هم دادم پتو هیچ کاری نمیکنی و پول هم میخوای .قبول کرد ساک بزنه ولی گفت ابتو تو دهنم نریز.وقتی ساک میزد خیلی حال دادو مثل جنده ها هوار میکشیدم وقتی ابم خواست بیاد ابمو خالی کردم تو دستاش.خیلی فاز داد.فهمیده بود من کونیم.ازم شماره خواست که بازم بهم زنگ بزنه و منو بکنه ولی ترسیدم دفعه بعد با دوستاش بیاد یا فیلمی چیزی بگیره و بیخیالش شدم.بعد از اون دیگه جرات نکردم به کسی همچین پیشنهادی بدم و با هویج و خیار حال میکنم.پشیمونم چرا فقط یکبار باهاش سکس کردم.تو اون شرایط و اون اضطراب ادم عقلش خوب کار نمیکنه ولی بعدش میگه چرا پوزیشن های مختلف رو امتحان نکردم و افسوس میخوره






نوشته:‌ قمبل
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
گی با پیرمردی از شرق

داستان قبلی من یعنی گی در مدرسه ما طنز بود و این یکی هم طنزه وداستانهای غیرطنزم رو با نام سام مینویسم.

من اسمم احمده ودر اراک زندگی می کنم و گی مفعول هستم.روزی تو خیابون ۴و۵تا چینی دیدم که عادیه چون اراک پتروشیمی زیادداره و مهندس چینی هم اینجا زیاده و من هم که از هر زبونی ده و بیست تا جمله بلدم یهو از پشت سرشون داد زدم ژینگ تین جی(یعنی لطفا بایستید)همشون برگشتن ولی خودمو زدم به علی چپ.وقتی دوباره برگشتن گفتم نیها(یعنی سلام) اونا هم با کس شعر جواب دادن که نفهمیدم چی گفتن بعد گفتم(نی شی ژان گو جن)یعنی شما چینی هستید؟ خلاصه با گوزگوز چینی دودقیقه مخشنو خوردم و انگلیسی شروع کردم که کاملا بهش مسلط بودم.دوتا از چینیها خیلی خوشگل نگام میکردن.منم شدیدا عاشق شرقی ها هستم.همون دوتا هم از بقیه جداشدن و منم آویزونشون شدمو ازهردری حرف زدیم و رفتیم تو یه فروشگاه هر مارکی از چایی بود خریدن.اونا منو دعوت کردن و وقتی رفتم خونشون خیلی ساده بود وفهمیدم زن وبچه ندارن وباهم زندگی میکردن.من یهوازشون پرسیدم گی هستید؟اوناهم جاخوردن(کلا شرقی ها واروپاییها زیاد درباره مسایل جنسیشون با غریبه حرف نمیزنن)اوناهم باتردید هم دیگرو نگاه کردن و گفتن آره.من چایی روکه خوردم فهمیدم باید برم بهشون شماره دادمو و گفتم منم مثل خودتون بدونید اینو که گفتم یه لبخند ناز شرقی زدنو باهم دست دادیم.خوشبختانه خونشون نزدیک بود واینو هم بگم حدودا ۶۰ساله بودن. وقتی رسیدم خونه تاصبح فکرهای سکسی میکردم و یکبارهم جق زدم که نزدیک یک شب پیامکی انگلیسی اومد که اگر بیدارهستید ما منتظریم. منم سریع پاشدم رفتم و برخلاف داستانهای سکسی شلوار ولباس گشاد پوشیدم و به موهای کونم دس نزدم چون همیشه کونمو طاس میکردم.وقتی رسیدم همون دونفر بودن و اولش کمی خجالت می کشیدن و من راه بایه لب هموار کردم. و گفتم راحت باشیدجوونتره که ۵۰ساله بود واسم ساکی آورد که مزه گه میداد واولین بار که من مشروب میخوردم.خلاصه من و پیری که اسمشن زن تیائو بود ازهم لب میگرفتیم و جوونتره که اسمش مائو بود فیلم میگرفت و هی زوم میکرد در کون من و رو پستونام فوکوس می کرد. من موقع سکس بهش گفتم که بابام هم تو پتروشیمی و مسئول حفاظته که خیلی کله گنده بود.اونم باشنیدن این حرف حشری تر شد و سریع لباسمو درآورد(انگارمیخواست عقده هایی که از بابام داشت سرم خالی کنه) در حال لخت کردنم ذکر فاکین بادی فاکین بادی(fuckin body)از دهنشم نمی افتاد وفیلم بردارم طوری فیلمبرداری میکرد که انگار فیلما سیروس مقدم. یارو کیرکلفت و سیاهی داشت و پرمو .منم شروع کردم به ساک زدن.خلاصه هوا بشدت سکسی و گهی بود و من هم شده بودم اوبی فیلمه پورن.زن تیايو درحالیکه چینی تلاوت میکرد به گونه ای عربی منو میگایید .خلاصه منم آه می کشیدم کلی بهش حال میدادم و فیلم بردارهم دستی به در و دولم میزد فک کنم فیلمش میتونست اسکار بگیره .خلاصه وقتی ارضاشد کلی بدن همو مالیدم و دوساعتی بغل هم بودیم. لباسما پوشیدمو رفتم و قرار شد صبح باهوش برم پتروشیمی و‌به بابام بگم باهاشون دوست شدم. اما چشمتون روز بد‌نبینه. دیدم که کارگرا دورهم جم شدن ودارن گوشی چینی رو می بینن و خود چینیه دستشویی بود و فهمیدم که بعله فیلمهای سکس خودشونه که سوژه جقشون بود و منم رفتم باهاشون دیدم.درحالت ارضابودم که یهو ورق برگشت فیلم من لود شد وهمه شروع کردن به نگاه کردنم.باورشون نمیشن پسررییس کونی باشه منم د فرار.کسی که گوشی دستش بود هم شروع کرد به فرار و تصمیم گرفته بود که فیلمو بندازه رو پرده سالن استراحت کارگرا تا همه فیض ببرن.من نمیدونستم چیکارکنم ازطرفی میدونستم پدرم مرا خواهد کرد و ازطرفی میشدم پورن استار. فیلم رفت رو پرده و ازپشت میکروفن صدااومد ؛لیدیس اند جنتلمن جهت تماشای فیلم پورن احمد و زن تائو با فیلمبرداری مائو به سالن استراحت کارگران بشتابید. یهو آژیر خط به صدا درآمد و نزدیک سه هزار کارگر با ذکر احمد کله کیری جنده ی پتروشیمی به سمت سالن هجوم آوردن و فیلمو نزدیک‌پنج بار دیدن وقرار شد یه نسخه برای همه کارخونه ها ارسال بشه چون شدیدا کارگرها رو باروحیه کرده بود وپدرم دست روی شونم گذاشت و گفت ؛هرچند بادرس خوندن گهی نشی ولی گی استار خوبی شدی .یادت باسه شب باعموت بکنمت چون منم گی هستم من اشک غرور تو چشمام حلقه زد و دستم گردن پدر انداختم و زن تیائو و مايو هم به ما پیوستن و دوش به دوش هم در افق کیری کارخونه محو شدیم(مث لوک خوش شانس) بعد چندروز پدرمو واون دوتا چینی رو اخراج کردن و همگی به چین فرار کردیم و زدیم تو کارتهیه فیلم پورن و دولت چین هم مارو به زندان ابد محکوم کرد همراه بااعمال شاقه.ولی به لطف کون من و گی بودن دادستان بعد سه سالن آزاد شدیم و الان با بابامو و زن تیائو ومائو رستوران داریم.ومن هم بهدشام برا مشتریا رقص میله میرم و شاباش جم میکنم.


نوشته: مث ماتیکا
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
شاگرد شوفر بچه باز

این خاطره رو که می خوام براتون تعریف کنم بر میگرده به یه سال پیش دقیق 4 ماه بعد خدمتم قرار بود که پیش یکی از دوستام که 3 سال چندی ماه قریب 4 سال پیش باهم تو چت آشنا شده بودیم ولی هنوز موفق به دیدنش نشده بودم برم تهران. اینم بگم او تهرانی نبود بچه خراسان که اومده بود تهران خونه خواهرش چون واقعا اینقد راهمون دور بود که در این چند سال باراها و بارها ر میخواستیم همو ببینیم اما هر بار یه مشکلی پیش میومد خوب راه درو این چیزا رو هم داره اخه یه ساعت دوساعت فاصله نبود که 24 ساعت راه بود شایدم بیشتر،خلاصه که قرار گذاشته شد دوتایی تهران همو ببینیم .مارفتیم ترمینال کاراندیش شیراز یه بلیت اتوبوس واسه تهران گرفتیم قرار شد راه بیفتیم ...



چشاتون روز بد نبینه ما سوار اتوبوس شدیم از شانس بدم شماره صندلیم کنار یه پیرمد خرف بود. خلاصه که کنارش نشستم یعنی دق دلمو گرفته بود تازه منو کنار پنجره نشوندن یعنی من بخوام از شیراز تا تهران همینجوری کنار این پیرمرد خرفو بشینم میمردم تا تهران، منم که نمیتونستم با یه پیرمرد سرو کله بزنم گفتم بیام جامو با پیره عوضش کنم یعنی من بیام رو صندلی دست چپی بشینم اون بیاد کنار شیشه و منم بتونم با دوتا صندلی های هم ردیفم یه گپی تا تهران بزیم تا حداقل خسته نشم تا تهران آخه منه 22 ساله چطور با یه پیرمرد 70 ساله میتونم هم صحبت بشم تو فکر من چیز دیگه میگذشت خلاصه بهش گفتم حاجی جون میای جامونو تعویض کنیم فکر میکنید چی بهم گفت:!!همچی نه سختی بهم گفت و نه نمیخوام بشین سرجات منم بد جور تو کونم سوخت با خودم گفتم این دیگه کیه از کجا اومده فکر میکردم که حالا پیرمرده دلش رحیمه و هرچی من بگم میگه چشم معلوم بود دوران جوانیش لات درجه یکی بوده و قلدر محل خلاصه اینکه پیرمرده بره بمیره شایدم تا الان مرده باشه ...



بدجور اعصابم ریخته بود بهم، گفتم حالا چکار کنم تا تهران نمیشه که من کنار این پیرمده بشینم که تو همین فکر بودم که شاگرد اتوبوس داشت میومد اینطرف که صداش کردم بهش گفتم میشه من برم عقبتر جای دیگه بشینم گفت آره چرا نشه خلاصه اینکه رفتم عقب این شاگرد اتوبوسه رو به یاد داشته باشین بر میگردیم کار باهاش داریم خلاصه اینکه من رفتم عقب رو صندلی رو تک و تنها نشستم و یه آخیشی گفتم، پسرکی خوشگل 19 ساله بنظر میرسید ردیف بغلی هم خودش تنها نشسته بود فکرای شیطنتی تو کلم بود، میدونم حدس میزنید که چی تو کلم بوده خلاصه اینکه تو راه اتوبوس چندین مسافرو سوار کرد تا اینکه پر شد و برای اینکه جا تنظیم بشه شاگرده اومد و منو کنار پسره نشوند جووووون از خدام بود عجب چیزی بود دونبال چنین کیسی می گشتم نه اون پیرمرد.


شاگردو فراموش نکنید خلاصه اینکه کنارش نشستم اولش زیاد باهم گرم نگرفتیم تو فکر این بودم که حالا اینجا چه جوری روش کار کنم و مخشو بزنم تا اینکه کم کم گرم گرفتیم اسمش امیر بود و برا دیدن دوست دخترش که تو نت باهم آشنا شده بود میرفت اصفهان شانس مارو ببینید تورو خدا همین که ازش پرسیدم کجا میری و واسه چی وقتی بهم گفت واسه دیدن جی افیش خیلی دلسرد شدم البته اونم ازم پرسید منم که میخواستم یه جورای سر مسلئه رو راحت باز کنم راستشو گفتم بهش گفتم که واسه دیدین یکی از دوستام که چند ساله میشناسمش دعوتم کرده که برم ببینمش همه چیو گفتم اول اونم فکر میکرد واسه دیدن دوست دخترم میرم تعجب کرد وقتی که گفتم واسه دیدن مهدی جون میرم خلاصه سرتونو درد نیارم یه جوری سوتی کارو دادم بحث سکس و مکس باهاش به میون آوردم بدش نمی اومد از سکس بگه یه چندتا خاطره سکسی واسه هم تعریف کردیمو خندیدیمو حال بردیم دوتا شق کرده بودیم ولی برو هم نیاوردیم البته اینم بگم فقط از سکس با دوست دخترامون تعریف کردیم چون من فول گی نیستم با جنس مخالف خودمم حال میکنم ولی جنس موافق بیشتر دوست دارم نه اینکه از جنس مخالفم بدم میاد نه خوب شاید بعضی وقتا اگه یه دختر یا خانومی باحال و سکسی به تورم بخوره پوستشم میکنم با شیرجه پستوناشو مک هم میزنم



خلاصه اینکه از آباده شیراز که گذشتیم یادش بخیر آموزشی و همونجا بودم چه دوره ای بود چاکر بروبچ پادگان ولی عصر آباد بووووس، از آباد که گذشتیم خوابمون گرفتم البته اون خوابید من که خودمو زدم به خواب مدام تو ی خواب خودمو بهش میچسپوندم یا سرمو راحت میذاشتم رو شونش حالا بگم که خواب ارواح عمم نگو که چی تو کلم میگذره میدیدم اونم چیزی نمیگه خودمو محکم بهش چسبونده بودم ظاهرا خودشم انگاری به خواب زده بود والله اعلم میخواستم دستمو بکنم تو شلوارش جرات نمیکردم میگفتم شاید بدش بیادو داد بزنه و وحشی بازی در بیاره واقعا میترسیدم باورتون میشه من آدمی نستم که نتونم از پس چنین کاری بر بیام ولی اون روز خیلی ترسیدم چراشو نمیدونم خلاصه اینکه نزدیکای اصفهان رسیدمو ما هنوز کاری نکردیم بی خیالش نمیشد کاریش کرد، اصفهان که خواست پیاده بشه شمارمونو بهم دادیم روبوسی کرد رفت پایین، منم اعصابم خورد بود که هیچ کاری نتونسم بکنم صندلی های عقب خالی شده بود چند تایی، رفتم باز عقب اتوبوس یه صندلی ماقبل آخریه آخری رفتم اونجا و کوله پشتیمو گذاشتم زیر سرم وخوابیدم من نمیدونم من اینجوریم یا همه تو اتوبوس حشری میشن یعنی به قرآن بد حشر زده بودم بالا گفتم بتمرگم بخوابم تا چشامو باز کنم تهران باشم ولی لا مسب هرچی چشامو باز میکردم تهران نبود نزدیکای قم فکر کنم بود که رسیدیم همون شاگرد اتوبوسه که کارش داشتیم اومد پیشم یه احوال پرسی باهم کردو یه کارت شارج بهم داد گفت اینو واسم بریز تو گوشیم



همینجوری که داشتم کداشو وارد میکردم بالا سرم ایستاده بودو نگاه میکرد تموم که شد گوشیو بهش دادم تشکر که کرد صاف تو چشام نگاه کرد سرشو جلو تر آورد بهم گفت دوست دار ی دوتایی بریم پایین تو بوفه اتوبوس باهم مشروب بخوریم خیلی جا خوردم یعنی طرز گفتنش توری بود که واقعا نظر داشت بهم اصلا باورم نمیشد که این پیشنهادو بده بهم منم گفتم نه اینو که گفتم بنده خدا خودشم جا خوردو هیچی نگفت رفت شاید ترسیده بود خودمم نمیدونم چرا گفتم نه ولی مثل سگ پشیمون شدم از نه گفتنم من سکس میسخواستم تو همون لحظه خدا خدا میکردم که بر گرده تقریبا یه جوان 25 ساله بنظر میرسید شاگرد اتوبوس هیکل خوبی داشت بعد 10 دقیقه برگشت اومد از تو یخچال اتوبوس یه بطری با یه آبمیوه برداشت اومد طرف من باز گفت بیا بریم خوش میگذره دونبال این فرصت بودم اکی دادم بهم گفت کوله پشتیت هم همرا ه خودت بیار یه دوتا پسر که کنار صندلی بغلی نشسته بودن بد جور داشتن نگاه میکردن فکر کنم بوو برده بودن خلاصه اینکه رفتیم داخل بوفه اتوبوس دوتایی درشم بستیم یه پیک از عرق سگیشو زدیم بی مقدمه رفتم سر اصل مطلب بدون اینکه خودش بگه بهش گفتم اهل حالی؟ گفت؛ آره، منتظر آره گفتنش بودم که کیرشو گرفتم مطمئن بودم که کون بده به من نیست چون حشری بودم میدونسم که میخواد منو بکنه خلاصه اینکه کیرشو حسابی از رو شلوار فشار دادم میمالیدم براش بد حشرم زده بود بالا تو عمرم اینجوری تو کف کیر و کون دادن نبودم اینم بگم من از کون هم چندین بار دادم و تجربشو داشتم خلاصه مطلبو بگم که من همه جوره عاشق سکسم چه دادن باشه چه کردن چه هم با دختر یا خانوم مهم سکس لذتش دیگه بستگی داره به خودمو طرف.



کیرشو در آوردم شروع کردم به خوردنش وااای عجب کیری بود طرف داشت غش میکرد بس که بهش حال میدادم خودش پیشناهاد داد بیا لخت شیم منم گفت کسی نمیاد ببینه همکارات یا کسی دیگه گفت نه منم لباسمو درآوردم دوتایی لخت مادر زاد یعنی اگه یکی مارو میدید یا در بوفه رو باز میکرد چی میشد میشد کارستون، کیرشو با خایشو که سیر تا سیر خوردم به شکم خوابیدم تا کونم بزاره شل شل گرفته بودم کونم بی مو بود البته من عادت دارم بدنمو همیشه شیو کنم از مو خوشم نمیاد زیاد، حسابی کونم میدرخشید یه تف جانانه به سبک بچه بازای محل انداخت دم سوراخم و خوابید روم کیرش لای کونم بود کلفتی و بزرگیش کاملا حس میکردم بهش گفتم فرو کن توم من فکر میکنم اولین باریش بود که چنین کیسی مثل من به تورش خورده بود اونم همچی تو کونم گذاشت کیرشو که جا گرفتنشو کاملا احساس کردم اصلا درد حس نکردم نمیدونم شاید بخاطری که حشرم بالا بود چون دفعه های قبل که کون داده بودم به طرفم میگفتم آهسته و آروم آروم بذاره تو سوراخم ولی شاگرده بهش گفتم یه ضرب مثل کونده های حرفه ای شده بودم فقط میگفتم منو بکن بگا دید که واقعا دیگه یه کونی به تمام معنام حالتمو عوض کرد دوپامو داد بالا و میخواست حالت کوسی منو بکنه من اصلا از این حالت خوشم نمیاد ولی برای اینکه دلشو نشکونم اونجوری بهش کون دادم یه ذره درد داشت این مدلی تا حالا نداده بودم یه 10 دقیقه که تلنمبه تو کونم زد آبش میخواست بیاد بهم گفت چکار کنم بریزم تو کونت فکر می کنید چی گفتم من به جان خودم به جان هرکی بگین قسم واسه اولین بارم بود بهش گفتم حاضرم آبتو بخورم همینو که از دهنم بیرون پرید انگاری بد حشری شد



یه فشار داد تو سوراخم و آورد بیرون سریع و با عجله گفت دهنتو باز کن و گذاشت تو دهنم بدون هیچ ملاحظه ای آبشو قورت دادم طعم وایتکس میداد ولی خوب بود یه کم ترشو تلخ با هم قاطی شده بود دقیق این طعمش بود بهم گفت عجب چیزی هستی نمیدونسم خلاصه اینکه من باز سیر نشدم هنوز شهوتم سر جاش بود یه 5 دقیقه دیگه که شد رفتم سر وقت کیرشو گذاشتم تو دهنم خوردمو خوردم تا اینکه پا شد کیرش بهش گفتم پاشو به پهلو منو بکن تا جلق بزنم از تو فیلما دیده بودم باز بهش سواری دادم رفت پشتمو گذاشت تو کونم و منم داشتم در عینی که اون منو میکرد جلق میزدم بعد 10 دقیقه که منو کرد آبم اومد خیلی هم اومد شرتمو که افتاده بود ریختم رو شرتم آخه شرت دیگه همرام داشتم تو کوله پشتیم آب من که اومد اونم تلنمبه زدنشو تموم کردش بهشش گفتم تو نمیخوای آبتو باز بیاری گفت نه من از خدام بود چون حشرم فرو کش کرده بود بعد گفت که وقتی همونجای که پیاده شدیم واسه شام یه خانومی رو کرده دوبار و با من میشه سه دست کردم دیگه کمر ندارم حا گهو یا گهو نخوردنش خدا میدونه خلاصه اینکه لباسمو پوشیدم رفتم بالا



راستی اینم نگفتم از شاگرده پرسیدم از کجا میدونستی من باهات حال کنم یا نکنم بهم گفت اولی که تو شیراز سوار شدی چشمم دنبالت بود و بعد که رفتی عقب بخوابی یه کم پیراهنت رفته بود بالا بدن بی موتو دیدم خیلی رفتم تو کفت بخدا راس میگم یکی از بهترین سکسام بود چون خودمم انتظار نداشتم که شاگرد اتوبوس تو کف من باشه چون تا جای که من سراغ دارم معمولا شاگرد اتوبوسا دختر بازن تا پسر باز ولی بهترین سکس تجربه کردم من تو فکر دیگه بودم و سرنجامم زیر شاگرد اتوبوسه بود و وقتی هم رفتم بالا دیدم اون دوتا پسر بد جور دارن نگام میکنن صورتم سرخ شده بود شاید فهمیده بودن چون یکیشونم رفته بود سر جای من نشسته بود ونگام میکرد تهران که رسیدم تو ترمینال جنوب کوله پشتیمو برداشتمو پا به فرار که نکنه اینم بیاد سروقتم.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
گی با فرشته نجات

از هشت سالگی فهمیدم علاوه بر زیبایی و بانمکی بچگانه ام جاذبه ی جنسی برای اطرافیانم دارم؛روزی که وارد سوپرمارکت قدیمی محلمان٬ که بیشتر شبیه بقالی بود ٬شدم. پیرمرد بانگاه کثیفش مرا دید می زد و بعد مرا به آغوشش دعوت کرد و یک آبنبات دهانم گذاشت.و دستان زمخت و‌روستایی اش روی‌رانهای سفیدم که شلوارک کوتاهم مانع جلوه گری شان نمی شد٬می کشید و لحظه به لحظه آلتش‌سفت تر می شد.
- می خوای با شومبولم بازی کنی؟! وهمزمان با آلت من بازی می کرد.بعد زیپ شلوارش را پایین کشید و الت سفت و گرمش را روی دستان من کشید. یکدفعه مشتری به سمت مغازه ی همیشه خلوتش آمد. ومن هم از آنجا رفتم و دیگر نه به آن مغازه رفتم و نه به کسی چیزی گفتم. اما زمانی که کودک بودم دلیل این دستمالی هارا بانمک بودن خودم می دانستم و فکر میکردم که می خواهند با من بازی کنند.اما درراهنمایی نام این بازی را یاد گرفتم سکس. چشمان درشت و قهوه ای و موهای آشفته و مشکی و قدبلند و هیکل متناسبم بامن کاری کرد که از همه نفرت داشته باشم.درمدرسه و محل همه انگشتی ام می کردنند و بچه ها بهم می گفتنند رضا کونی.من نیز‌ دربرابرشان سکوت می کردم و جرات اعتراض نداشتم اما در ۱۷سالگی‌فهمیدم که سکوتم ناشی از ترس نیست بلکه من خودم گی‌بودم آنهم مفعول و دلیل آزردگی ام این بود که خود آنهارا انتخاب نمی کردم.همه خودشان را به من تحمیل می کردنند. کم کم خودم را جم و جور کردم و از افسردگی‌بیرون آمدم اما هنوز هم از خزیدن دستهای دیگران بر روی رانها و باسنم ترس داشتم و اضطرابم در محیط های عمومی باعث گوشه نشینی ام می شد.و تصمیم گرفتم به یک روانشناس مراجعه کنم و می خواستم که حتما مرد باشد.تصمیمی که زندگی‌ام را عوض کرد.
- سلام
- سلام .بفرمایید.حرفهاتونو می شنوم و امیدوارم بهتون کمک‌کنم. بوی قهوه ی تازه و صدای گرم مشاور و اتاق کم نور آرامشی عجیب به من داد.اول کمی خجالت می کشیدم اما همه چیز را گفتم.مشاور که اسمش علی دوستی بود همان حرفهای تکراری کتابها و روانشناسان معروف را تحویلم داد اما برای من جدید بود.برای من دیگر همه چیز جدید بود بی آنکه اتفاق خاصی رخ دهد.
- می تونم کارتتونو داشته باشم.
- حتما عزیزم .بفرمایید.
- می شه مشاوره های بعدی بیرون مطب باشه.
- نه از نظر کاری مورد داره.
- شما رو به عنوان یه مشاور نمیخوام.اگه می شه به عنوان یک دوست با من حرف بزنید. بعد از کلی حرف زدن تونسنم راضی اش کنم.
- باشه رضاجان.بعد از ساعت شش هرجا که خواستی می تونم بیام. و دستامو به گرمی فشار داد.همه ی بدنم داغ شد.برای اولین بار بودکه یک نفر رو انتخاب می کردم. دوست داشتم این یکی مث اون مردایی بشه که من اونارو نمیخواستم یا اونا منو نمیخواستن. توی خونه همش پیامک های عاشقانه می نوشتم اما جرئت فرستادن هیچ کدومو به علی نداشتم. و یه پیامک ساده بهش دادم و گفتم که من رضا هستم.اونم یه جواب ساده داد. اولین قرارو تویه کافی شاپ گذاشتم و هردو قهوه فرانسه سفارش دادیم با کیک خونگی.یه بار دیگر صدای گرم علی با بوی قهوه همراه شده بود. فضای بین ماروز به روز دوستانه تر می شد و فهمیدم که من وعلی می تونیم دوتاعاشق واقعی باشیم بااینکه حدود۵۷ سالش بود و موهای جوگندمی وشکم برآمده اش اونو سکسی تر می کرد.تمام درودل ها وحرفهایم باعلی شده بود ازهمه فاصله گرفتم.علی زن داشت اما بچه ای نداشت واون هم از زنش فاصله گرفته بود.رابطه ی ما به شدت عمیق شده بود.
- شما تمایلی به هم جنس دارید؟ جوابی نداد به جاش دستهامو گرفت و تو چشمام خیره شد.
- من خیلی دوستت دارم. وباز هم فقط نگاهم کرد. روز بعد گفت که از زنش طلاق گرفته چون که روابطشون به شدت سرد شده بود. اما علی ناراحت نبود فقط دیگه همه ی حواسش معطوف من بود.دوروز بعد دعوتش کردم خونمون. روی تخت اتاقم نشست و من هم کنارش خودشو بهم نزدیک تر کرد و دستامو گرفت لباشو روی لبام گذاشت.همه ی بدنم داغ شد و رویاهای شبانه ام رنگ واقعیت گرفت.و کیرم‌داشت شلوارو پاره می کرد. مدت طولانی رو تخت یک نفره به هم‌پیچیدیم و بعد به اتاق مادرو پدرم رفتیم تا یه سکس واقعی داشته باشیم.(مادروپدرم مهمون یکی از همکاراشون بودن و من هم نرفته بودم.) هم دیگرو لخت می کردیم و لبهامون آتیش گرفته بود.
- میخوام بهترین سکس زندگیمو داشته باشم. اینو که گفت من دستمو رو کیرش گذاشتم و بعد از کمی‌مالوندن گذاشتم‌تو دهنم و شروع کردم به ساک زدن. پوست زمخت کیرشو از بالا تا پایین می لیسیدم و خایه هاشو می مکیدم.سر کیرشو بوس می کردم و بادستام رون های چاقشو میمالیدم و علی هم با صدای گرمش‌آه رضایت می کشید.
- داره آبم میاد. ساک زدنمو سریعتر کردم و آبش پاشید ته گلوم . لب گرفتنو دوباره شروع کردیم و توی آغوش وسیعش لم دادم و حرفای سکسی زدیم و بدن همدیگرو تحسین می کردیم و علی کونمو میمالوند و کیرکلفت علی هم تودستای من بود. یهو پاشدم و رفتم ازآشپزخونه آب پرتقال آوردم که از قبل آماده کرده بودم و هیچکدوممون اهل مشروب نبودیم و توخونمون هم پیدا نمی شد. آبمیوه رو خوردیم دوباره مالوندن رو شروع کردیم و کیرهای هردومون شق شق شد.
- دیگه باید منو بکنی.میخوام صدای آه آه منو بشنوی. علی یه لبخند زد و بادستای گوشتالوش چندتا درکونی بهم زد.انگار میخواست هندوانه امتحان کنه اما کون من امتحان کردن نداشت همونی بود که می خواست.
- بدن من همیشه برای توست هرکاری میخوای بکن.منو بکن.دارم دیوونه می شم.فقط تورو میخوام علی. به حالت سکسی وسط تخت خم شدم ولی پشتم ایستاد.کونمو باسرکیرش بازی می داد و منو دیوونه تر می کرد. دستاشو دو طرف کونم گذاشتم و آروم شروع به فروکردن کیرکلفتش کرد.
- آه آه ه ه .علییییییی
- رضاااااا گرمای بدنم دوچندان شد.اتاق دم کرده بود.عرق از نوک چونه ام می چکید. علی شروع کرد به تلمبه زدن. آه های من و علی و جیرجیر تخت همه چیزو جز علی ازم گرفته بود.هیچ چیز نمیفهمدم جز صدای تپ تپ کیر علی تو عمق وجودم.
- آه ه ه ه.سریعتر علی دیوانه وار تلمبه میزد و آبشو خالی کرد تو کونم و روم خوابید .اون قدر حشری بودم که وزن سنگینش مهم نبود .هردو نفس نفس میزدیم و برای بار سوم تو آغوش هم آروم گرفتیم.علی دیگه جون نداشت و با چشمای خمارش بهم نگاه می کرد و موهامو کنار میزد.
- بیا بریم یه جای دور .دست هیچکی بهمون نرسه رضا
- تو جهنم هم بری باهاتم علی.دوست دارم واسه همیشه معشوقت باشم.تا آخر عمرباهاتم. وتوی بغل هم مدتی دراز کشیدیم وتنها حرفمان سکوت بود.
- کم کم مادر پدرم میرسن.کاش همه چیز فقط من و تو بود.
- بزودی میشه. علی لباساشو پوشید.خیلی خوش تیپ بود.بازهم دلم میخواست که بمونه.
- خداحافظ. یه لب طولانی گرفتیم.بعدشم علی رفت. بانگاهم از پشت پنجره بدرقه اش کردم.همه چیزعالی بود. بعد چندروز علی زنگ زد ومنظورشو از یه جای دور فهمیدم؛
- من تصمیم گرفتم واسه همیشه برم کانادا. بغض گلومو گرفت و خاطرات گذشته از جلوی چشممام گذشت.نمی تونستم حرفی بزنم.
- میخوام تو هم بیای.
- اما من سربازی نرفتم. می دونستم که پول وثیقه نداره و همینجوری هم بزوری میخواست بره خارج. علی هم سکوت کرد. بغضم ترکید و گوشی رو قطع کردم. بعداز یک دقیقه علی پیامک داد که بیا پارک. با گریه رفتم پارک.دنیا رو سرم خراب شده بود.
- سلام. نتونسم جواب بدم فقط سرمو تکون دادم.
- میخوای چیکارکنی؟
- من نه از درس چیزی حالیمه نه پول دارم.دیپلم که گرفتم میرم سربازی.بقیشو نمیدونم.
- من میتونم صبرکنم.
- نه نمیخوام بخاطر من اینجا باشی. رفتم خونشون و آخرین سکسمو باهاش کردم.ولی اینبار بجای عرق صورتم پر از اشک بود. باهاش خداحافظی کردمو رفتم. بعداز دوروز رفت.همه ی کاراشو از قبل درست کرده بود بدون اینکه چیزی به من بگه. دیگه از علی هم بدم می آمد .حس میکردم اونم یه عوضیه مثل بقیه خیلی ضعیف بودم. ده ماه بعد دیپلمو گرفتم و کنکور دادم و مجاز نشدم و چون یکسال افتاده بودم مجبورشدم برم سربازی.خزیدن دستها شروع شده بود و نگاه کثیف اطرافی ها سنگین تر از قبل شده بود.چندتا از هم خدمتی ها بهم نظرداشتند.حس یه قربانی‌رو داشتم و شدیدا افسردگی داشتم.علی هم فقط یه مرحم موقت بود.رفتن علی ضعیف‌ترم کرده بود.دوست داشتم بمیرم و جرئت خودکشی رو نداشتم. زندگی خفت بار مجازات ترسوها بود.ومن هم یک محکوم هستم.هیچوقت ازدواج‌نکردم و کسی هم مثل علی پیدا نکردم و تو یه شرکت تایپیست شدم و میدونستم هرگز پول رفتن به خارج رو نمیتونم جور کنم. به قول صادق هدایت در زندگی دردهایی است که......


نوشته:‌ سام
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
صفحه  صفحه 59 از 85:  « پیشین  1  ...  58  59  60  ...  84  85  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA