انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 82 از 85:  « پیشین  1  ...  81  82  83  84  85  پسین »

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد


مرد

 
سلام خاطره ای را که میخواهم برایتان تعریف کنم بر میگرده به زمانی که برای اولین بار با پدرم رفتیم حمام من ده دوازده سالم بود دوتا برادر از خودم کوچک تر داشتم من از هردو انها هم چاق تر بودم و هم سفید تر پدرم اول ان دوتا را شست و از حموم داد بیرون و مادرم گرفت و شروع به شستن من کرد سرم و شست و گردنم و سینه هامو که میشست حس کردم زیادتر طولش میده و گفت شورتت و درار و من هم در اوردم وخودش هم شورتش و در اورد من اونجا برای اولین بار بجز دول برادارم و خودم یک دول خیلی گنده میدیدم که بعد معلوم شد میگن کیر و انروز پدرم حسابی منو مالوند و تا مادرم از پشت در حموم صدا کرد تموم نشد بابام گفت چرا من و حمید با هم میایم بیرون صبر کن ابکشی مون مونده و بعد از چند دقیقه حوله من و گرفت و خشکم کرد و صورتم و بوسید و گفت بدو برو بیرون و خودش را هم خشک کرد از حمام بیرون امد پدرم دختر زیاد دوست داشت ولی خب مادرم سه تا پسر زائیده بود از اون روز دیگه من شده بودم عزیز دوردونه بابا او تریلی داشت و طوری بار میگرفت که یک شب در میان خانه باشه موقعی که میامد هم منو بغل میکرد و میگفت برو برام یک چای بیاروقتی برایش میبردم منو میبوسید و بغل میکرد و من هم کنارش مینشستم مامان هم میگفت اون دوتا را هم بغل کن و بابا ان دو تا را هم بغل میکرد ولی انها دنبال بازی کردن بودند و من خودم دلم میخواست کنار بابا بشینم چون وقتی میشستم و مامان تو اشپزخونه بود و یا سرش گرم بود بابا همش با من ور میرفت و دستش تو بیژامه من بود و با کونم بازی میکرد و من هم خیلی از این کارش خوشم میامد و یا موقعی که میخواست بره حموم میگفت بچه هارو بفرست بیایند و تو حموم دیگه من فهمیده بودم وقتی دوتا برادرام و میفرستاد بیرون من خودم شورتم و در میاوردم و اونهم شورتش و در میاورد تا یکروز دست منو گرفت برد طرف کیرش وای چقدر داغ بود و حرفی نزد فقط دستمو رو کیرش تکون داد فهمیدم باید این کارو بکنم و من هم همون کار و انجام دادم اون لبه وان نشست و دستش و کرد لای کونم و با کونم بازی میکرد خیلی از این کارش خوشم میامد و انگشتشو هی میمالید در سوراخ کونم من حس میکردم صورتم قرمز شده خیلی داشت خوشم میامد و دستمو رو کیرش تند تر کردم که یکدفعه شکمم خیس شد و نگاه کردم دیدم یک مایه سفید رنگی داره از کیر بابا خارج میشه اول ترسیدم و بابا فهمید و اهسته در گوشم گفت قربونت برم نترس و صورتمو بوسید منو سفت بغل کرد و احساس کردم که شکمم هم داغ شده و هم لیز همانطور که منو سفت بغل کرده بود دو سه بار تکون خورد و بعد هم لب هایش را روی لبم گذاشت و گفت عزیز دل خودمی یک موقع به مامان حرفی نزنی و من گفتم باشه خودشو منو و خوب شست ومامان و صدا کرد و حوله هارو خواشت و منوخشک کرد و ضربه ای به کونم زد و گفت بدو برو بیرون لباس که پوشیدیم مامان چای اورد و رو به بابا گفت خب چقدر طولش دادید من ترسیدم و فوری فرمز شدم و بابا را نگاه کردم و بابا در کمال خونسردی گفت ماشاالله این کپل شستنش طول میکشه و بعد اهسته گفت جیشش هم میگیره مامان خندید و گفت اره من هم میبردمش حموم جیشش میگرفت ولی خب دیگه نره خر شده و باید با تو بره حموم بابا گفت اشکالی نداره من خیالم راحت شد بابا به کارش ادامه میداد و به دوراز چشم مامان همیشه دستش لای کونم بود حمام هم که میرفتیم من دیگه وارد شده بودم خودم کیرشومیگرفتم تو دستم و میمالیدم تا ابش بیاد و اونهم همیشه با سوراخ کونم بازی میکرد و من حال میکردم ادامه داشت تا مدارس تعطیل شد و بابا که شب اومد خونه به مامان گفت چند وقته بندر بار خوبه الان هم که مدرسه ها تعطیل شده من حمید و با خودم میبرم سه شب نیستم و دوشب هستم تا بارو خالی کنند و اگر باری باشه بزنم و دوباره میرم و مامان گفت مراقب باش کی میخواهی بروی و گفت فردا صبح زود و مامان پرسید برای حمید لباس چی بزارم گفت پیزامه و شلوار و دو تا هم بلوز انجا گرمه و لباس هم ارزونه اگر کثیف شد براش میخرم مامان گفت برایش یک حوله هم میزارم شاید انجا رفتید حموم و بابا گفت اره چون خیلی گرمه خودم تو ماشین دارم برای حمید بزار من که بار اولم بود میخواستم سوار تریلی بشم و با بابا برم خیلی خوشحال بودم و تا صبح خواب و بیدار بودم که صدای بابا را شنیدم گفت قربونت برم بیدار شو لباس بپوش بریم و من بیدار شدم مامان هم بیدار بود لباس پوشیدم و مامان منو بطرف خودش کشید و صورتم را بوسید وگفت مراقب خودت باش و به بابا گفت صبحانه نخورده و بابا گفت تو راه میخوریم نگران نباش و خداحافظی کردیم و سوار پیکان بابا شدیم و رفتیم پارکینگی که بابا تریلی را میگذاشت پیکان را پارک کرد و در تریلی را باز کرد من را بغل کرد و گذاشت روی رکاب گفت برو تو و یکدونه زد در کونم و من فرمان را گرفتم و خودمو کشیدم بالا و رفت صندلی بغل و نشستم و اطراف و نگاه کردم دیدم پشت صندلی خودش یک اتاقی است و تخت خواب و پتوئی و متکائی بابا که امد بالا گفت قربونت برم الان میریم یه کله پاچه میزنیم و میریم کارخونه کفی رو بار زدند وصلش میکنیم راه می افتیم همه این کار ها تا ساعت 7 صبح تمام شد و راه افتادیم و بابا گفت دوست داری بیژامه ات را بپوشی گفتم نمیدونم گفت راه زیاده خودم تو پارکینگ کنار جاده نگه میدارم و شلوار کردی میپوشم گفتم باشه خب من هم پیژامه میپوشم بابا نگه داشت و رفت پشت صندلی و شلوار کردی زیر متکا بود را برداشت و شلوار و شورتش را در اورد و شلوار کردی پوشید کیرش را در دست گرفت و به من نشان داد و گفت دوست داری و من خندیدم امد جلو من رفتم مثل او شلوار و شورتم و در اوردم و پیژامه پوشیدم امدم جلو گفت خب عزیز دلم خوبی گفتم اره خیلی خوبم بابا گفت بار اوله که با هم تنهائی داریم میریم گفتم اره خیلی خوشحالم بابا گفت چند وقته میخوام ازت بپرسم تو خونه که نمیشه تو خوشت میاد که با هم دیگه از اون کارها میکنیم من قرمز شدم و سرم و انداختم پائین و حرفی نزدم بابا گفت خب چرا جواب نمیدی من باز جواب ندادم و بابا خندید و گفت قربونت برم خب حرف بزن تا من هم بفهمم خوشت میاد یا نه من نگاهش کردم و حرفی نزدم و بابا گفت چیه عزیز دلم حرف بزن قربونت برم گفتم چی بگم بابا گفت بگو خوشت میاد یا نه من اهسته گفتم بله و بابا گفت ای قربون خجالت کشیدنت برم از چی خوشت میاد باز جواب ندادم بابا گفت با کونت بازی میکنم خوشت میاد گفتم بله خیلی بابا گفت دیگه از چی خوشت میاد گفتم وقتی منو سفت بغل میکنید و بوسم میکنید بابا گفت ازت لب میگیرم گفتم بله خیلی بابا گفت دوست داری با کیرم بازی میکنی گفتم بله مخصوصا موقعی که بابا گفت ابم میاد گفتم بله خیلی داغه دوست دارم بابا گفت دیگه چی گفتم میتونم راحت حرفمو بزنم گفت اره قربونت برم گفتم وقتی با سینه هام بازی میکنید خیلی خوشم میاد و وقتی من با کیرتون بازی میکنم میخوام بوسش کنم روم نمیشه و دوسه دفعه هم که با انگشتتون با سوراخم بازی میکردید دلم میخواست بکنید تو ولی روم نشد بگم بابا خندید و گفت قربونت برم رو شدن نداره از امروز هر کاری دوست داشتی بکن تا وقتی برسیم خونه باشه گفتم هر کاری گفت اره قربونت برم هرکاری دوست داشتی من با تو بکنم بگو و هر کاری هم دل خواست بکنی بکن رفتم طرفش و صورتش و بوسیدم و گفتم قربون بابای خوبم برم به جلوی شلوار کردیش نگاه کردم دیدم کیرش راست شده و دستمو کردم تو شلوارش و کیرش و گرفتم و یخورده مالوندم از شلوار دراوردم و بابا نگاهم میکرد و من خم شدم و سر کیرشو بوسیدم گفت جون و نشستم سرجام بابا که داشت رانندگی میکرد و جاده هم خلوت بود دستش و اورد و گفت بشین رو دستم من پیژامه را کشیدم پائین و با کونم نشستم روی دستش و گفت میخوای انگشتمو بکنم تو گفتم اره بابا گفت خب از تو داشبورت کرم نیوا هست یخورده بمال به کونت و یخورده هم بمال دور انگشتم و اینکارو کردم بابا گفت یواش یواش بشین تا دردت نیاد و گفتم باشه و من دستمو گرفتم به دستگیره در و یواش یواش نشستم رو انگشتش وای چه حالی داشت وقتی تا اخر انگشت رفت بابا هم انگشتش و تکون میداد من اهسته میگفتم جون و خودم هم کونمو تکون میدادم بابا گفت چرا یواش میگی جون خب میتونی بلند هم بگی گفتم اشکال نداره من بلند گفتم اوخ جون بابا خندید و گفت اره عزیز دلم قربونت برم خوشت میاد گفتم اره بابائی دوست دارم چند بار انگشتش و در اورد و دوباره کرد تو یه تریلی داشت از ما سبقت میگرفت که بابا دستشو کشید و گفت صاف بشین و من سریع صاف نشستم و گفتم خیلی خوشم اومد بابا خندید و گفت قربونت برم موقع نهار خوب سرحال میارمت گفتم خب من هم شمارو سرحال میارم بابا خندید و گفت اون که اره دیگه راحت حرفمون و بهم میزدیم و بابا میگفت تا مدرسه ها باز بشه با خودم میارمت و گفتم اوخ جون افتاب از روبرو میخورد گفتم میتونم دگمه پیراهنمو باز کنم گفت اره من هم تا زیز سینه هامو باز کردم و بابا نگاهی کرد و گفت سینه هات مثل دختر ها میمونه و دستشو دراز کرد و محکم سینه هامو فشار داد و من هم با ناز گفتم دردم میگیره بابا گفت چه با ناز هم میگه گفتم خب شما گفتید مثل دختر ها میمونه بابا گفت دوست داشتم تو دختر میشدی گفتم خب حالا هم دیر نشده میتونم مثل دختر ها برات ناز کنم بابا خندید و گفت ای قربونت برم ولی یک موقع جلوی مامانت اینکارو نکنی گفتم نه حواسم هست نزدیک رستورانی که بابا میخواست نگه داره که شدیم گفت روی پیژامه شلوار بپوش و خودتو مرتب کن که بریم نهار و گفتم چشم همانکارو کردم و جلوی رستوران نگه داشت و با کمک بابا از سمت شاگرد پیاده شدم بابا ولی با شلوار کردی پیاده شد وپول هم از جیب شلوارش برداشته بود وارد رستوران شدیم بیشتر راننده های تریلی بودند و بابا را میشناختند و سلام و علیک میکردند و از من میپرسیدند و بابا هم میگفت پسرم است همه با من دست میدادند و موقع نهار خوردن هم راننده ها با هم شوخی میکردند بابا هم گاهی جواب انها را میداد بابا میدانست که من چلو کباب دوست دارم چلو کباب برگ و کوبیده سفارش داد و با نوشابه حسابی چسبید و بابا تمام مدت حواسش به من بود و لبخند میزد غذامون تموم شد و رفتیم کنار میزحساب کنیم که از پشت سر بابا اقائی نگذاشت بابا دست در جیبش کنه گفت جان علی اقا ناراحت میشم و بابا برگشت و گفت ممد این چه کاریه و او گفت دفعه قبل شما حساب کردید و نمیزارم و بابا گفت خیلی خب دستم درد گرفت و ممد گفت ایشون هم باید حمید خان باشد بابا گفت اره مدرسه تعطیل شده با من میاد و ممد گفت ماشاالله و لپم را گرفت و خم شد و صورتم را بوسید من بابا را نگاه کردم واو طوری رفتار کرد که اشکالی نداره بابا از او پرسید از کجا میای و گفت بندر بار خوبه بابا گفت من هم بار دارم برای بندر ما برمیگردیم سعی کن بار بعد با هم بریم ممد اقا گفت ماشین یخورده کار داره تا کارهایش را بکنم شما هم برگشتید و بار بعد را با هم میریم ومن بطرف دستشوئی رفتم و بابا هنوز با ممد اقا حرف میزد ولی حواسش به من بود از دستشوئی بیرون امدم بابا را دیدم که میخواست برود دستشوئی و گفت صبر کن تا من هم بیام و من کنار در دستشوئی ایستادم و تا بابا امد بطرف تریلی رفتیم و با کمک بابا سوار شدم و بابا لاستیک ها را امتحان میکرد تا سوار شود من شلوارم را در اورده بودم و با دیدن من خندید و گفت چیه گرمت شد گفتم اره اخه روی پیژامه شلوار که بپوشم گرمم میشه و بابا حرکت کرد و گفت راه بیافتیم باد میاد خنکت میشه خیلی گرمت شد بگو تا کولر را روشن کنم و گفتم نه خوبه بابا تریلی را تازه گرفته بود بابا گفت غذاش خوب بود گفتم بله خیلی چسبید و رفتم طرفش و صورتش و بوسیدم و گفتم خیلی دوست دارم گفت من هم دوست دارم عزیزم گفتم دکمه پیرهنمو باز کنم گفت اره قربونت برم گفتم هرکاری میخوای بکنی بکن و باز سینه هامو محکم گرفت و گفت جون گفتم وای نکن بابا دردم میاد بابا گفت خب خوشت هم میاد و من سرمو انداختم پائین و گفتم خب اره بابا خندید و گفت ممد که بوست کرد چی گفتم زیاد نه اخه لپمو گرفت بابا گفت اگر لپت و نمیگرفت چی گفتم نمیدونم بابا گفت ولی من خوشم اومد گفتم چرا گفت برای اینکه میبینم یک نفر دیگه هم از تو خوشش اومده گفتم شما دوست داری که کس دیگه منو ماچ کنه بابا گفت ممد کس دیگه نیست ما با هم بزرگ شدیم البته اون هنوز زن نگرفته برای همین هم خونه ما نمیاد ولی همیشه تو راه همدیگرو میبینیم گفتم پس هر موقع دیدمش بزارم منو ماچ کنه بابا گفت اره چون من برای اون از تو تعریف کردم گفتم وا همه چیزو بابا گفت اره همه چیزو گفتم یعنی میدونه میریم حموم گفت اره گفتم خاک بر سرم بابا گفت برای چی گفت خب من خجالت میکشم اخه گفت تا من هستم تو نباید خجالت بکشی گفتم اخه گفت اخه نداره گفتم باشه هر طور که شما بگید بابا گفت ای قربون خوشگلم برم که هر چی میگم گوش میکنه و گفتم بابا یک چیزی بگم گفت بگو قربونت برم گفتم دلم میخواد مثل قبل از نهار بشینم رو دستتون بابا گفت باشه عزیزم یخورده کرم بمال و پیژامه را کشیدم پائین و هم کونمو کرم زدم هم انگشت بابا رو اهسته نشستم روی انگشتش و من تکون میخوردم و بابا انگشتش و تکون میداد من اخ و اوخی راه انداخته بودم که بابا گفت ای جونم قربونت برم خوشت میاد گفتم اره دوست دارم بابا گفت خب صبر کن الان میریم تو پارکینگ و بعد از چند دقیقه رفت در پارکینگ کنار جاده و کولر را روشن کرد و پرده های دور شیشه ها رو کشید و گفت لخت شو برو عقب من که لخت بودم فقط باید پیژامه را از پام در میاوردم و پیراهنم را هم در اوردم و رفتم عقب صندلی و بابا هم امد و هردو ما جا میشدیم بابا شلوار کردیش را در اورد و کیرش که راست شده بود در دست گرفت و گفت میخوام یادت بدم چکار کنی گفتم چشم و گفت اول بوسش کن و من کیرش را بوس کردم و گفت بیشتر و من سرش را بوس کردم یخورده خیس بود گفت حالا زبون بزن زبونمو زدم به سرش و گفت اره قربونت برم فهمیدم خوشش میاد و همه جای کیرش و زبون میزدم و گفت خب حالا بکن تو دهنت و من دهنمو باز کردم و یواش یواش کردم تو دهنم و گفت گاز نگیر فقط بکن تو دهنت و زبون بزن و یخورده فشار داد که من خواستم عق بزنم و گفت ببخشید و من ادامه دادم داشت خوشم میامد همانطور یا سینه هام بازی میکرد و من اورا نگاه میکردم و میدیم که داره لذت میبره و ادامه میدادم کیرش حسابی خیس شده بود گفت برگرد من برگشتم و گفت کونت و بده بالا من دادم بالا گفت به این میگن قنبل کردن وقتی گفتم قنبل کن همین کارو میکنی و گفتم چشم و کرم را برداشت و کونمو خوب چرب کرد و دو سه بار هم انگشت کرد و هی چرخوند و یخورده کرم هم به کیرش زد و گفت عزیزم یخورده دردت میاد ولی باید تحمل کنی چون بعدش خوشت میاد گفتم باشه و از بالای سوراخ کونم لای کونمو باز کرد و کیرش و حرکت داد و رفت تو کونم و نگه داشت و من از درد داد کشیدم و او گفت اروم باش قربونت برم الان خوب میشه و بدون حرکت ایستاد ولی سر کیرش تو کونم بود انقدر صبر کرد تا اروم شدم و یک فشار دیگه داد باز دردم گرفت ولی نه مثل دفعه اول و یک فشار دیگه داد و حس کردم تمام کیرش رفته تو کونم و بعد از چند دقیقه شروع به عقب جلو کردن کرد و کیرشو تا ته میکرد تو کونم دیگه درد نداشتم و خوشم میامد و اه و اوه میکردم که یکدفعه داخل کونم داغ شد و امدن اب بابا رو در کونم حس میکردم و بابا منو سفت بغل کرد و گفت قربونت برم عجب کون نرمی داری از کون مامانت هم نرم تره همانطور که روم خوابیده بود کیرش از کونم لیز خورد و اومد بیرون و به من گفت تو همینطور دراز بکش و با انگشت سوراخمو میمالید و من لیزی و داغی ابشو خوب احساس میکردم بعد از چند دقیقه از تریلی پیاده شد من همانطور دمر خوابیده بودم که راه افتاد و خنکی باد کولر و تکان های تریلی باعث شد خوابم ببره و وقتی بیدار شدم یک پتو روم بود و هوا تاریک شده بود بابا گفت خوشگل خوش خوابم چطوره گفتم خوبم فقط میخوام برم دستشوئی جیش دارم بابا گفت یک کیلومتر دیگه نگه میدارم اینجا اشکالی نداره پیژامه پات کنی چون باید بری کونت را هم بشوری گفتم اره گفت همونجا هم شام میخوریم گفتم باشه شما نمیخوابید گفت بعد دوساعت میریم و یک پارکینگ هست که اونجا دو ساعتی میخوابم و فردا صبح ساعت 10 میرسیم بندر گفتم باشه دیگر رسیده بودیم من پیژامه را پوشیدم ولی دیگر ابی از کونم نمیامد مثل اینکه همه ان جذب شده بودند و وقتی هم خودمو میشستم انگشتم راحت میرفت تو کونم و حسابی خودمو شستم و شام هرد جوجه کباب خوردیم و نوشابه موقع سوار شدن بابا کمکم کرد و یکی هم زد در کونم فقط موقع نشستن یک مقدار کونم درد گرفت و بعد از اینکه راه افتادیم گفتم بابا من برم عقب دراز بکشم کونم درد گرفته گفت برو قربونت برم خوب میشه فقط لباستو در بیار گفتم چشم و شیشه ها پائین بود وباد خوبی میامد وقتی دراز کشیدم دردش کمتر شد و خواب و بیدار بودم که احساس کردم بابا هم لخت شده و امد کنارم دراز کشید ناخود اگاه بطرف لب هایش رفتم و یک لب حسابی ازش گرفتم او هم منو بغل گرد گفت عزیز دلم چی شده گفتم بابا دوست دارم گفت من هم دوست دارم و منو سفت بغل کرد و سینه های پر مویش را به سینه هایم چسباند و چه حس خوبی داشت کیرش که بلند شده بود را لای پاهایم احساس کردم و هردو بخواب رفتیم
ادامه دارد
ham1
     
  
مرد

 
بعداز رسیدن به بندر بابا کارهای تحویل بار و بعد از ان رفتیم بار تحویل گرفتیم و ساعت 2 کارمان تمام شد و بابا گفت بریم حموم و بعد بریم نهار بخوریم حموم نزدیک پارکینگ راننده ها بود و رفتیم عمومی مردونه و که زود تر بیایم بیرون و شلوغ بود همه لنگ بسته بودند و بابا از حمومی یک لنگ برام گرفت و رفتیم زیر دوش و بابا گفت فقط با اب خودتو بشور که عرقات شسته بشه و زود بیا بیرون و من هم همین کارو کردم ولی خیلی بهم چسبید هم گرمای هوا که باعث شده بود عرق کنم هم خنک بودن اب و وقتی اومدیم خودمون خشک کنیم من چشمم به کیر راننده های دیگه بود و بیشتر با مال بابا مقایسه میکردم و بابا متوجه شده بود و لبخندی زد و من سعی کردم زود لباسم و که همون پیژامه پیراهن بود و بپوشم وبرم بیرون تا بابا بیاد وقتی اومد خندید و گفت خوب حواست به کیر مردم بود چیو انطور نگاه میکردی ومن سرم انداختم پائین و حرفی نزدم وقتی سوار شدیم گفت جوابم و ندادی عزیزم گفتم وای بابا مال بعضی ها چقدر بزرگ بود خندید وگفت خب مال همه که یک اندازه نیست و حالا کدومش خوب بود گفتم مال شما و او خندید و گفت بریم نهار بخوریم هوا گرمه رستوران جای خواب داره و میتونیم تا ساعت 5 و 6 که هوا خنک میشه بخوابیم و بعد هم گازش و بگیریم بریم گفتم باشه و نهار خوردیم و صاحب رستوران چون او را میشناخت یک اتاق کوچک ولی خنک و نشون بابا داد و گفت بروید انجا مثل همیشه 5.5 بیدارت میکنم و کسی هم مزاحمتان نمیشود و بابا تشکر کرد و در اتاق یک تخته دو طبقه بود یک پارچ اب یخ و یک لیوان روی یک میز کوچک و یک زیر سیگاری که بابا سیگارش را روشن کرد و روی تخت پائین نشست و من هم کنارش نشستم و من را بطرف خودش کشید و لب های را بوسید من هم ادامه دادم و از روی پیراهن سینه هامو گرفت و کمی فشار داد و گفت حالا برای من کیر راننده ها رو نگاه میکنی و سینه هامو فشار داد دردم اومد گفتم ببخشید و گفت همین ببخشید و منو رو پاش خوابوند واز روی پیژامه زد در کونم و گفتم وای گفت یواش صدات میره بیرون و گفتم چشم و یکی دیگه زد یخورده محکم تر از دفعه قبل دردم گرفت و گفتم غلط کردم و برگشتم نگاهش کردم دیدم داره میخنده و منو برگردوندو صورتم و بوسید و گفت قربونت برم میخواستم شوخی کنم گفتم ولی من دردم اومد و منو بغل کرد و هردو تو بغل هم دراز کشیدیم و من خودمو به سینه های پر موی او چسبوندم و اهسته گفتم ببخشید و او خندید و گفت اشکالی نداره منو سفت بغل کرد و من کیرش که سفت شده بود را روی رون هام احساس کردم و تو بغلش خوابم برد با صدای ضربه بدر از خواب بیدار شدیم و بابا گفت بیداریم وضربه بدر قطع شد و خودمون و مرتب کردیم از اتاق بیرون امدیم و هر دو بطرف دستشوئی رفتیم وبعد از خوردن چای حرکت کردیم هوا خنک شده بود و هر دو سرحال و باد خنکی هم از شیشه ها که پائین بود به داخل میوزید و بابا گفت خوب شد خوابیدیم گفتم اره خیلی خسته شده بودید دیشب هم کم خوابیدید او گفت اره ولی عادت دارم فقط تو خونه راحت میتونم بخوابم و برای همین هر موقع که میائید ساعت ده از خواب بیدار میشوید گفت اره تازه بعضی شب ها باید خدمت مامانت هم برسم خندیدم و گفتم پس از این به بعد کارتون زیاد شده چون باید خدمت من هم برسید خندیدگفت اره ولی خب تو رو که تو راه خدمتت میرسم گفتم خب مدرسه ها باز شه چی گفت تا انموقع یک فکری میکنم بطرفش رفتم صورتش را بوسیدم گفتم قربون بابای خوبم برم گفت اون پیژامه رو در بیار و دکمه های پیراهنت و باز کن ببینم خوشگلم و من هم زود پیژامه رو در اوردم ودکمه هایم را باز کردم و کونمو دادم طرفش و او با کونم بازی میکرد گاهی انگشتش را روی سوراخم فشار میداد من اه میکشیدم بعد از چند دقیقه خودم کرم را برداشتم و به کونم مالیدم انگشت بابا را هم چرب کردم او بدون حرف دیگر انگشتم میکرد و من داشتم لبم و گاز میگرفتم از اون کارش خیلی خوشم میامد تا ساعت 11 که برای شام نگه داشت من نیمه لخت کنارش بودم و گاهی با کیرش بازی میکردم و گاهی کیرش را می بوسیدم و لیس میزدم ولی هم او هم من نمیخواستیم که ابش بیاید بعد از شام گفتم نمیخوابی گفت نه تا ساعت 2 میتونم بریم گفتم باشه خودم بدون اینکه بابا بگه پیژامه رو در اوردم و دکمه هامو باز کردم و گفت قربونت برم خودت میدونی باید چکار کنی گفتم نه نمیدونم اخه شما که حرف نمیزنید من همینطوری فکر کردم گفتم شاید خوشتون بیاد چون از ظهر همینطوری نشسته بودم شما بگید چی دوست دارید تا من همون کارو بکنم گفت قربونت برم خوشگلم تو هر کاری بکنی من دوست دارم ولی بیشتر دوست دارم خودتو برام لوس کنی گفتم خب انوقت ناراحت نمیشی چون قبلا که خودمو لوس میکردم ناراحت میشدی خندید و گفت پدر سگ اونموقع میخواستی خرم کنی ازم پول بگیری و بری ات و اشغال بخری گفتم اهان باشه گفت کوفت اهان گفتم خودت خواستی خندید و گفتم پس ناراحت نمیشی گفت نه ولی حواست باشه جلوی مامانت اینکارو نکنی گفتم باشه و خودمو لوس کردم و گفتم بابا جون گفت جانم گفتم منو ببین لخت شدم و نگاهم کرد و گفت جون عزیزم گفتم سینه هامو ببین و دستم و گذاشتم زیرش و گفتم دلم میخواد بخوریشون گفت میخورمش و گفتم بابا گفت جونم عزیزم گفتم میدونم کونم یخورده بزرگه بابا گفت یخورده نه قربونت برم خوب بزرگه وقتی راه میری از پشت یخورده قر بدی همه فکر میکنند دختری اینو تا حالا کسی بهت نگفته گفتم نه گفت کونت هم بزرگه هم خیلی نرمه و طوری برگشتم که کونمو خوب ببینه گفتم پس برای همین امروز هی میزدی درکونم با دست یه ضربه ارومی زد در کونم گفت اره پس چی گفتم خب من دردم اومد اصلا دوست ندارم من را بطرف خودش کشید من هم داشتم مقاومت میکردم خندید گفت بیا قربون خوشگلم برم صورتم و بوسید من از روی شلوار دست زدم به کیرش دیدم حسابی راست شده گفتم بابا من میخوام و گفت چند دقیقه صبر کن خوشگلم من هم میخوام برسیم پارکینگ خدمتت میرسم گفتم جون وقتی به پارکینگ رسیدیم شیشه هارو داد بالا کولر روشن کرد پرده های شیشه را هم کشید گفت برو عقب ببینم و رفتم عقب خودش پیراهنش را در اورد و من شلوارش را یک مقدار کشیدم پائین کیرش افتاد بیرون شروع کردم به لیس زدن اینبارسرم را بطرف تخمایش برد که انها را هم لیس بزنم برایش لیس زدم خودم با دست تخمهایش را بلند میکردم و زیر تخمایش را هم لیس میزدم که بابا اه میکشید و وقتی حسابی برایش خوردم گفت عزیزم دراز بکش و پا هایم را داد بالا و کونم را کرم مالید یک مقدار هم به کیرش بالشی که در عقب بود را زیر کمرم گذاشت و پاهایم را روی شانه هایش گذاشت و احساس کردم که کیرش را به سوراخم نزدیک کرد و در چشمهای هم نگاه میکردیم که اهسته کیرش را فشار داد سر کیرش که رفت چشم هایم را بستم گفتم اخ و گفت جون عزیزم یکم تحمل کن و بدون حرکت صبر کرد دردش کمتر شده بود چشمم را باز کردم هنوز منو نگاه میکرد و گفت قربون چشمهای خمارت برم دردش کمتر شد با تکان دادن سر جواب مثبت دادم و باز یک فشار دیگه و من باز چشمهایم را بستم گفت اه جون اره و صبر کرد و چشمم را باز کردم گفت عزیزم فشار داد تا ته کیرش رفت تو و احساس کردم تخماش داره میخوره در کونم دیگه دردش کمتر شده بود من بابا رو نگاه میکردم و او منو دستشو بطرف سینه هام برد و گرفت و اهسته فشار داد وکیرش را هم عقب و جلو کرد و من دیگر دردی احساس نمیکردم و داشتم لذت میبردم که بابا گفت از امشب تو هم زن من شدی و گفت اوخ جون گفت قربونت برم اینطوری دوست داری گفتم اره دوست دارم نگاهتون کنم و بابا عقب جلو کردن و سریعتر کرد و من هم اه و ناله رو دستش و اورد بطرف کیرم و گفت وا چرا اینقدر کوچیکه و گفتم نمیدونم مثل اینکه از کوچیکی کیر من خوشش اومده بود که با سه چهار بار عقب جلو کردن ابش اومد و همه را در کونم خالی کرد و که من ازداخل داغ شدم وابش انقدر زیاد بود که احساس کردم کونم پر شد و خودش یک ملحفه از بالای سرم برداشت و انداخت زیرم وقتی کیرش را در اورد اب از کونم راه افتاد که با ان جمع کرد و گذاشت لای کونم ولب هایم را بوسید و گفت بخواب خوشگلم و خودش پیاده شد و کیرش را با ابی که در جعبه بغل داشت شست و سوار شد و حرکت کرد و من از حالی که کرده بودم سبک و بیخیال خوابم برد با صدای بابا که میگفت خوشگلم بیدار نمیشی بیدار شدم وپتوئی روم بود ولی زیر پتو هنوز لخت بودم گفتم سلام گفت سلام عزیزم بلند شو داریم میرسیم صبحانه بخوریم ولی اول بریم خودتو خوب بشور و گفتم چشم پیراهنم را تنم کردم و بابا گفت شلوار بپوش شلوار پوشیدم بدون شورت ولی دیگه کونم خشک خشک بود رسیده بودیم که بابا کمک کرد پیاده شدم بطرف دستشوئی رفتم خودمو خوب شستم صبحانه خوردیم باز همان شوخی ها و سلام ها فرصت حرف زدن به ما را نمیدادوقتی بابا حرکت کرد گفتم بابائی گفت جانم گفتم دیشب بهت خوش گذشت گفت خیلی قربونت برم اره چرا پرسیدی گفتم اخه دیشب گفتی من زن تو شدم بابا گفت اره گفتم یعنی چی گفت یعنی هرچی میگم باید گوش کنی و هرچی میخوای به خودم میگی و هر موقع دلت خواست میای پیش خودم و من هم هرموقع دلم خواست میکنمت گفتم یعنی کارهائی که مامان میکنه گفت اره گفتم چقدر مونده که برسیم گفت سه چهار ساعت گفتم شما دیشب نخوابیدی گفت اره گفتم اشکالی نداره تا هوا هنوز گرم نشده راحت بری عقب بخوابی گفت خب گفتم خب نداره یه پارکینگ نگهدار من عقب و تمیز کردم میری راحت برای خودت میخوابی من سر دو ساعت بیدارت میکنم گفت اخه گفتم اخه نداره گفت عجب پتیاره ای بشی تو گفتم این تازه اولشه خندید و گفت قربونت برم باشه موقع پیاده شدن من جای خواب و خوب تمیز کرده بودم و ملحفه رو هم در ساکی که بابا داشت گذاشته بودم و پتو را هم تا کردم بابا وقتی جا خواب و نگاه کرد گفت باشه و پارکینگ نگه داشت و رفت عقبو دراز کشید و گفت پس سر دو ساعت منو بیدار کن گفتم باشه پرسیدم کولر چطور روشن میشه به من یاد داد و خودش سرش را روی بالش گذاشت خوابش برد بعد از یک مدت احساس کردم هوا دارد گرم میشود و شیشه هارا بالا کشیدم و کولر را روشن کردم و هوای داخل زود خنک میشد و پتو را روش کشیدم سر دوساعت نگاهش کردم دیدم خوابش خیلی عمیقه و دلم نیامد بیدارش کنم ولی بعد از نیم ساعت فکر کردم ممکنه ناراحت بشه دستمو از زیر پتو بردم و طرف شلوارش و از روی شلوار کیرش و مالیدم یخورده که کیرش تگون خورد فهمیدم بیداره و رفتم طرفش و پتو را زدم کنار و کیرشو از شلوارش در اوردم و گفتم سلام بیدار نمیشی و گفت خوشگلم بیدارم گفتم فهمیدم کیرشو بوسیدم دیگه داشت سفت میشد کردم تو دهنم و براش خوردم تا سرم و فشار میداد رو کیرش فهمیدم داره میاد گفت داره میاد من نزاشتم کیرشو در بیاره همه ابش ریخت تو دهنم و من سریع با پیرهنم پاک کردم ولی یخوردش و خوردم بد مزه نبود فقط یخورده بوش اذیت میکرد که اونم تو این چند وقت احساس کرده بودم بلند شد گفت بریم پائین هم من خودمو تمیزکنم هم یک ابی به صورتمون بزنیم و بریم هردو جیش هم داشتیم و کار هامون و کردیم و بابا سرحال نشست و تا تهران بقول راننده ها یک کله امد ساعت 2.5 رسیدیم تهران گفت عزیزم لباس چرک ها رو بزار تو ساک من خونه نبریم میدم ممد ببره گفتم خب مگه اون ماشین لباسشوئی داره گفت اون خونش همه چی داره گفتم باشه گفت خودت هم یکی از بلوز ها که تمیزه و شورت و شلوارت و بپوش بریم بارو تحویل بدیم و نهار بخوریم بریم خونه گفتم چشم ساعت 4.5 رسیدیم خونه بابا درو باز کرد و پیکان را بردیم تو حیاط و برادرم اومدن تو حیاط و من هم انها رو بغل کردم و بوسیدم و مامان هم تا در راهرو امده بود بعد از سلام گفت دیر امدید من ظهر منتظر شما بودم بابا گفت هیچی این اقا به جای شما تشریف داشتند گفتند شما دیشب نخوابیدی باید دوساعت بخوابی قرار بود سر دوساعت منو بیدار کند سر سه ساعت بیدار کرد مامان من بطرف خودش کشید بوسید گفت چقدر بو میدی گفتم مثل اینکه از دیروز تا حالا داریم عرق میریزیم مامان گفت اره خب انجا هم گرمه برو حموم گفتم اون اقا از من بدتره تازه موقع بار زدن و بار خالی کردن تمام مدت داشت عرق میریخت حالیش نیست که هوا گرمه مامان گفت خوبه حالا تو تا مدرسه ها باز میشه با اون میری گفتم اره بابا داشت منو نگاه میکرد گفت خب بسه یه پتیاره کم بود اینم شده برام دومی مامان خندید و گفت مگر اینکه زور این به تو برسه گفتم من رفتم حموم این اقا رو بفرست بیاد مثل اینکه این بار من باید این اقا رو بشورم مامان خندیدرو به بابا گفت اخیش راحت شدم همین از پس تو برمیاد برید ادامه دارد
ham1
     
  
مرد

 
نه به عرضه هست نه به شانس. فقط كافيه كه اهلش باشي و بخايي. راحت گير مياد
     
  
↓ Advertisement ↓

 
من این داستان رو 2 سال پیش نوشتم و چون تعداد قسمت‌ها زیاد بود تاپیک جداگانه زدم
لینکش رو میذارم اگه از دوستان همجنسگرا کسی نخونده بود بخونه و خوشحال میشم نظرتون رو هم بدونم
https://www.looti.net/12_9073_1.html
     
  

 
بعد از دادنم به اون دوتا پسر و اون آقا، شبي نبود كه هوس كير نكنم و دلم واسه آب مني كه تو كونم فوران مي كنه دل دل نكنه.
بايد شانس خودمو امتحان مي كردم. واسه همين غروب كه شد رفتم تو همون كوچه. چند بار بالا و پايين كردم. اما يك نفر هم نبود. رفتم جلوي خونه همون آقاهه كه بردم توي زير زمين. چند دقيقه اي منتظر ايستادم بلكه ببينتم و دوباه ببرم زيرزمينشون و روي كونم سوار بشه. اما هيچ خبري نبود.
نا اميد به سمت خونه برگشتم. سوار ميني بوس شدم. شلوغ بود رفتم وسط و ايستادم. با هر ترمز ميني بوس، اونايي كه ايستاده بودن هل مي خوردن روي هم. يواش يواش احساس كردم كسي كه پشت سرم ايستاده از هر فرصتي استفاده مي كنه و خودشو به پشتم مي مالونه. به روي خودم نياوردم. از هيچي بهتر بود. ولي كاملا معلوم بود تحريك شده و لحظه اي از پشتم كنار نمي رفت. نزديك خونه بودم. از ميني بوس پياده شدم و ماشين راه افتاد. يكم جلوتر ايستاد و يه نفر ديگه هم پياده شد.
به سمت خونه راه افتادم در حالي كه حالم حسابي گرفته شده بود كه نتونسته بودم كونم رو به آرزوش برسونم. يه كم كه رفتم ديدم اون كسي كه پياده شده بود صدام كرد: هي پسر! برگشتم و گفتم با مني؟ گفت: بله تو هستم. قدري بايست. لهجه داشت. رسيد بهم و گفت كجا ميروي؟ گفتم خونه. فهميدم افغان هست. گفت يه چيز مي پرسم راستش را مي گويي؟ گفتم چي؟ گفت آيا دوس مي داري با من بيايي؟ گفتم كجا؟ گفت يه جاي خلوت. چشام برقي زد و گفتم واسه چي؟ گفت براي اينكه توي ميني بوس هرچقدر به پشتت ماليدم تو هيچي نگفتي. احساس كردم خوشت ميايد. خودم و زدم به كوچه علي چپ وگفتم: از چي خوشم بياد؟ با همون لهجه افغانيش گفت: از اين كه بر پشت تو سوار شوم. ياد نجيب افتاده بودم. دلم هواش رو كرد. نبايد اين فرصت رو از دست مي دادم. گفتم چرا مي خواي پشتم سوار بشي؟ منظورت چيه؟ دستم رو گرفت و گفت تو بيا تا بهت منظورم را تفهيم كنم. منو با خودش مي كشيد و مي برد تو تاريكي. يه كم كه رفتيم با دستش كونم رو گرفت تود مشتش و محكم فشار مي داد. از نرمي كونم ديونه شده بود و محكم تر چنگ ميزد. گفت احساس مي كنم تو كوني هستي. گفتم از كجا مي دوني؟ گفت چون برق چشمانت را ديدم و فهميدم دنبال كير هستي. توي ماشين وقتي كيرم به باسنت خورد از نرمي اون بيخود شدم. تصميم گرفتم تا تو را بگايم. اينو گفت و بردم پشت يه درخت. چسبوندم به درخت و دستشو انداخت تو شلوارم و به زور داشت درش مياورد. گفتم چيكار مي كني؟ گفت مي خواهم تو را به آرزويت برسانم. بكش پايين كه ديگر طاقتم تمام شد. داشتم شلوارم رو مي كشيدم پايين كه ديدم كيرش رو درآورد. تف انداخت روش و گفت لاي كونت را با دو دستت باز كن. اونقدر همه چيز سريع اتفاق افتاد كه نتونستم حتي اندازه كيرش و ببينم. به محض اين كه لاي كونم رو باز كردم با فشاري كه ناشي از هيجان زيادش واسه كردن كون يه پسر بچه بود، همه كيرش رو تو كونم فرو كرد. روده هام آتيش گرفت. تلاشم واسه اينكه درش بيارم بي فايده بود. بلكه با تكون هاي من كيرش بيشتر تو كونم فرو مي رفت. تا اينكه گرمي تخماش رو و داغي شكمش رو حس كردم و فهميدم كار تمومه. با آرنجش روي كمرم فشار آورد و خمم كرد. بعد كمرم رو محكم گرفت و كيرش رو تا ته فشار داد تو كونم. نفسم بالا نمي امد. اما راضي بودم. هنوز درست از ورود كيرش به كونم حس نگرفته بودم كه ديدم آبشو با فشار تو كونم تخليه كرد و محكم نگهم داشت تا از زير كيرش در نرم. بعد از اومدن آبش ولم نمي كرد. توي همون حالت از رو زمين بلندم كرد و روي كيرش تو هوا نگهم داشت. درحاليكه بالا و پاينم مي كرد پرسيد كير افغان دوس داري؟ گفتم چه زود آبت اومد. گفت از بس كون تو مرا حشري كرده بود. اما اين مقدمه بود بر گايش تو. حالا با من بيا تا مزه كير افغان رو به تو بجشانم. گفتم نه ديگه بسه. نميام. گفت دست خودت نيست. بايد يك بار ديگر كير مرا بر خود فرو كني. آب از كونم راه گرفته بود. هم دوس داشتم برم و هم مي ترسيدم. اما خارش كونم با دوتا فشار مهلك اين مرد افغان خوب نشده بود. حتي كيرش رو هم نديدم كه چقدره. دوس داشتم خاطره هاي نجيب برام تداعي بشه. گفتم خوب همين جا بكن. گفت سر ساختمان كار مي كنم و جا دارم. نزديكه. پنج دقيقه بعد به اتفاق مرد افغان جلوي ساختمان بودم. در را باز كرد و رفتيم داخل. كسي نبود. سريع شلوارش رو دراورد. تازه ديدم كيرش چقدره. گفت شلوارت را دربياور تا قدرت كير مرد افغان را بهت نشون بدم. كيرش خيلي وحشي بود. مدام بالا و پايين مي كرد. مرد افغان كه ترديد منو ديد به سمتم اومد و مثل پر كاه بلندم كرد و به سينه خوابوندم رو زمين. كيرش رو از روي شلوارم يه طوري فشار ميداد لاي پام كه فكر كردم الان شلوارم رو با كيرش مي كنه تو كونم. از اينكه وحشي شده بود خوشم ميومد. حداقل بعد از مدتي يه كير وحشي از خجالت سوراخم در ميومد. در حاليكه نفس نفس مي زد گفت اگر مرا حشري كني كونت با كيرم پاره مي شود. بهتر است خودت كون بدي. گفتم نمي دم. گفت تو ديگر آب كير مرا در خودت ريختي. پس نمي تواني ندي. الان حكم زن مرا داري. اينو كه گفت دست برد توي شلوارم و كيرم رو گرفت. بعد گفت مي داني چرا زنم هستي؟ گفتم چرا؟ گفت تو اصلا كير نداري كه. واسه اينكه بيشتر حشريش كنم گفتم پس بشين تا بزارم كونم بزاري و شروع كردم به تقلا براي فرار از دستش. اما مگه جثه كوچيك من مي تونست از زير هيكل اين مرد قدرمند حشري نجات پيدا كنه. در همين حال يك دفعه در باز شد و دو تا مرد افغان ديگر وارد شدند. همه جا خورديم. از ترس قالب تهي كرده بودم. اون دوتا كه سنشون از اولي بيشتر و تنومندتر بودن گفتن به به چه ميهمان عزيزي آوردي كرامت. من كه هنوز زير اين افغان كه حالا فهميده بودم اسمش كرامت هست بودم گفت اشتباه نشه. من داشتم مي رفتم. يكي از دونا تازه وارد گفت كجا مي رفتي؟ زير كرامت؟ گفتم نخير خونمون. دوباره همون مرد گفت حيف بر كون كوچك تو نيست كه كير ما را نبيند و برود. اينو گفت و اومد كنارم نشست. چونم رو تو دستش گرفت و گفت اول مي دي بعد مي روي. به كرامت گفت از روش بلند شو مي خوام خودم لختش كنم اين دختر بچه رو. زبونم بند رفته بود. كمرم رو باز كرد و با يه حركت شلوار و شورتم رو از پام بيرون كشيد. تي شرتم رو هم دراورد و شروع كرد به نگاه كردن بدنم. من هنوز رو زمين بودم و جرات بلند شدن نداشتم. قيافه خيلي زشتي داشت. وقتي مي خنديد دندوناي زردش معلوم مي شد. شلوارش رو درآورد و كيرش رو از شورتش بيرون كشيد. بزرگترين كيري بود كه تا اون موقع ديده بودم. اندازه كير الاغ دوست بابام كه توي ده ديده بودم. تخماي بزرگ و آويزون. كيرش رو تو دستش گرفته بود و مي ماليدش. بعد گفت ببينم كوني هستي يا قرار كوني بشي؟ كرامت گفت ملا اين زن منست. اول من مي كنمش. ملا گفت زن تو؟ اين دختر بچه واسه كير ما اينجاست. سه تايي مي كنيم. تو اين فاصله نفر سوم كه اسمش مسعود بود شلوارش رو دراورد و با يه كير سفيد و دراز و باريك اومد كنار ملا. ملا پاهامو از هم باز كرد و نشست بين پاهام. رون هاي سفيدمو مالوند و اونارو از هم باز كرد. به مسعود گفت پاهاشو ببر بالا. به محض اينكه سوراخ سفيدمو ديد كه خيسه گفت كرامت چندبار گايشش كردي؟ كرامت كه داشت كيرش رو مي ماليد گفت فقط يبار. پاهام تو دست مسعود بود. بالا سرم نشسته بود و كير و خايش مي ماليد به صورتم. اولين بار بود كير كسي به صورتم مي ماليد و بود كير رو حس مي كرد. بوي خيلي تندي داشت كه با عرق و خاك ادغام شده بود. كرامت كنارم نشست و با سينه هام ور مي رفت. ملا كيرش رو با تفش خيس كرد و گذاشت رو سوراخ تشنم. يكم بالا و پايينش كرد و گفت حاضري دختر جان؟ گفتم مي خواي چيكار كني مگه؟ گفت الان اين كير ناقابلم رو تا تخمام توي سوراخ كوچولوي كونت ميزارم تا جنده خودم بشوي. كرامت دوباره گفت ملا او زن خودم است. سرم رو بالا آورده بودم تا موقع فرو رفتن كير ملا تو كونم رو ببينم. باورم نميشد همچين كيري مال يه انسان باشه. هيجان ديدن فرو رفتنش هلاكم كرده بود. سوراخم زير كيرش دل دل مي كرد. ملا كه مرد كار كشته بود به كرامت گفت وود وود كردن كون كوچولوشو ببين. الان زنت رو با همين كير گايش مي كنم. بعدش هم همه كير وحشي و گنده شو تا ته تو كونم فرو كرد. ناله اي از درد كشيدم و ناخودآگاه گفتم پاره شدم ملا. در بيار كيرتو. اما ملا كامل افتاد روم و و با دستاش لاي كونمو باز كرد و شكمشو با همه قدرت چسبوند به كونم. ديگه نفسم بالا نميومد. با حالت خفگي گفتم دارم ميميرم. درش بيار. ملا گفت بگو چي من هستي؟ گفتم كونيتم. يه فشار ديگه داد و گفت درست بگو چي من هستي دختر جان. گفتم جندتم. ملا كه خوشش اومده بود بود گفت يبار ديگه بگو چي مني؟ گفتم ملا كيرت تو كوسم درش بيار مردم. ملا كيرشو كشيد بيرون. برم گردوند و نشست رو كونم. گفتم صبر كن پاره شدم. مسعود گفت كرامت قبلا بازت كرده پاره نمي شوي. ملا گفت اين كار كير كرامت نيست. اين دختر بچه تا الان كلي كير سوار شده. الانم نوبت سوار شدن كير افغان بهشه. اينو گفتو لاي كونمو با فشار كيرش باز كرد تا كيرش به سوراخم رسيد و يه ضرب زد توش. روم خوابيد و با دستاش كه از زير كتفم رد كرد قفلم كرد. بعد با همه توانش تو كونم تقه مي زد. صداي قارت و قورت كونم زير كونش بلند شد. بعد گير داد كه بايد برام تعريف كني به چند نفر دادي و چطوري كردنت. من ماجراي نجيب و چوپون توي ده رو با آب و تاب براشون تعريف مي كردم . ملا هم با همه وجود تو كونم مي چپوند و شالاپ شلوپ مي كرد. كرامت گفت نجيب چطوري تو رو كرد. گفتم اون موقع يازده سالم بود و توي ساختمون مچم رو گرفت. اونروز دوتا پسره خفتم كرده بودن و آوردنم تو اون ساختمون اما بعد رفتنشون نجيب رسيد و از خجالت كونم درومد. تا گفتم نجيب مچم رو گرفت و افتاد بهم يك دفعه ملا كه كيرشو بيرون كشيده بود با يه ضربه وحشتناك تو كونم كرد و محكم نگهم داشت تا آب منيش رو تو كونم خالي كنه. بعدشم به كرامت گفت زنت رو گايش كردم و مني رو توشش خالي كردم. حالا مال تو. كرامت بلافاصله افتاد روم و با چندتا ضربه به ته كونم آبش اومد و كونم رو آبياري كرد. نوبت مسعود بود اومد پشتم گفت دختر جان قنبل كن تا كونت رو بگايم. از بس بهم گفتن دختر و جنده، حس زن بودن بهم دست داده بود. جلوش قنبل كردم و اونم راحت كيرش رو تا ته كرد تو كونم. كيرش خيلي دراز بود. تا ته كه مي رفت ته كونم و دلم درد مي گرفت. همش غر مي زد كه گشادش كردين و من حال نمي كنم. مي گفت كون اين دختر مثل غار شده. گاراژه. چندتا كير باهم ميره توشششش. اينو مي گفت و محكم مي زد. تو همين حال احساس كردم كيرش فرق كرد. از لاي پام كه نگاه كردم ديدم كرامت هم داره با انگشت مي كنه تو كونم. بعد مسعود گفت چطوره دوتايي زنت رو بگاييم. كرامت اومد رو كونم سوار شد و سعي كرد كيرش رو از بغل كير مسعور بكنه تو كونم. اما ليز مي خورد و نميرفت توشش. بعد از دادن به الاغ و گوسفند توي روستا، اولين باري بود كه خيلي بهم حال مي داد و اساسي گاييده مي شد كونم. سه تا كير وحشي و پر آب. همينطور كه كرامت زور مي زد تا كيرش رو بكنه تو كونم، مسعود آبش رو ريخت تو كونم و كيرشو كشيد بيرون. به محض اين كه كير مسعود اومد بيرون كير كرامت يه ضرب رفت تو كونم و دوباره شروع كرد به تلنبه زدن. من كه ديگه نا نداشتم همونطور رو زمين ولو شدم تا كار كرامت تموم بشه. واسه سومين بار كرامت خودشو تو كونم خالي كرد و از روم بلند شد. فكر كنم به اندازه يه استكان آب مني تو كونم جمع شده بود. با دستمال لاي كونمو پر كردم تا آبشون بيرون نريزه. لباسامو پوشيدم. موقع رفتن ملا گفت دختر بچه بيا اينجا. رفتم پيشش. كيرش رو بيرون كشيد و گفت كيرم رو بوس كن كه تو را كوني كرده. بوي آب مني و كير و عرق قاطي شده بود. سر كيرش رو بوس كردم و زدم بيرون. خودم رو سريع به خونه رسوندم و يراست رفتم حموم. شورتم پر آب مني شده بود. آب از لاي كونم راه گرفته بود. توي آينه نگاهي به سوراخم كردم. احساس كردم خوشحاله كه همچين حالي رو واسش جور كردم. واسه تكميل شدن حالم، شاپو رو برداشتم و اونقدر تو كونم زدم كه همه آب مني اون سه نفر كامل از كونم تخليه شد و دور سوراخم كف كرده بود.
منتظر نظرات شما هستم. خوشحال مي شم كه نظر شما دوستان رو بخونم.
     
  
مرد

 
خاطره اولین کون دادنم بعد از 20 سال
من شروین(اسم اصلیم نیست) هستم و الان 37 سالمه و متاهلم
خاطره اولین سکس گیم بعد از چند سال رو می خوام تعریم کنم.
من قبلا تو دبیرستان به دو تا از دوستان کون داده بودم و خیلی دوست داشتم، تعداد دفعاتش زیاد بود، شاید 10، 20 بار بعد از اون دیگه نداشتم تا همین 3 سال پیش.
تو یه گروه تلگرامی با یه مردی آشنا شدم که 41 سالش بود و با هم قرار گذاشتیم بیاد و همو ببینیم و عکس های سکسی زنامونو نشون هم بدیم تو ماشین. خلاصه حدودای شب ساعت 10 اومد و من سوار ماشینش شدم و قرار شد بریم یه جای خلوت، یه جا ماشین رو پارک کرد و شروع کردیم تو موبایل هم دیگه عکس ها رو دیدن.
آروم آروم کیرم راست شده بود و داشتم حال می کردم. برگشت بهم گفت که می شه بکیرتو بمالم؟ گفتم آره چرا که نه. شروع کرد از روی شلوار مالیدن کیرم و منم داشتم از از شق درد می مردم. زیپ شلوار رو داد پایین و کیرمو در آورد کمی باهاش بازی کرد و اومد پایین که بخوره، کمی خجالت کشیدم و کشیدمش عقب، اون اصرار کرد و من اوکی دادم، اون برام ساک می زد و منم عکس های زنشو می دیدم. کمی که ساک زد برام گفتم پس من چی؟؟؟ گفت می خوری؟ گفتم آره پس چییییی؟ منم شروع کردم براش ساک زدن و اونم داشت با کیرم بازی و می کرد و عکسای زنمو می دید. داشتم دییییووونه می شدم. گفتم بیا منو بکن. گفت جدیییی؟ گفتم آره بکنم. بعد گفت که اینجا که نمی شه. من پیشنهاد دادم بریم صندلی عقب ماشینش، رفتیم صندلی عقب نشستیم و شلوارمو دادم پایین و کونمو کردم سمتش اونم سر کیرشو خیس کرد و فشار داد تو، یهو درد تمام وجودمو گرفت و خودمو دادم جلو، بعد که کمی آروم شدم گفتم دوباره، بعد اونم آروم داد تو، 20 سالی می شد که این حس رو تجربه نکرده بودم. خیلی خوب بود. کمی که کیرش تو بود و کونم خوب جا باز کرد. شروع کرد به تلمبه زدن. داشتم از لذت دییییوونه می شدم. یه 10 دقیقه ای تلمبه زد و گفت آبم داره میاد، گفتم نریزی تو، در بیار بریز دهنم. کیرشو که در آورد برگشتم و گذاشتمش توی دهنم و براش 30 ثانیه ای ساک زدم که دیدم صداش بلند شد و یه چیز گرمی خالی شد توی دهنم، خیلی لذت بردم، براش تا قطره آخر میکش زدم تا هیچی نمونه و بعد شلوارامونو دادیم بالا و رفتیم صندلی جلو نشستیم و حرکت کردیم. بعد از 20 سال تجربه خوبی بود و این شد که من افتادم تو خط کون دادن، از اون موقع شاید 15، 20 باری کون دادم و خیلی هم لذت می برم ازش البته بیشتر دوست دارم با کوچیکتر از خودم باشم و کیر کلفت و دراز دوست دارم یا شیمیل ها
     
  
مرد

 
داستان زیبایی بود
     
  
مرد

 
من و یکی از پسرای فامیل تقریباً هم سن بودیم
همیشه باهم بودیم و زیاد پیش میومد که باهم تنها باشیم
به سن بلوغ که رسیدیم باهم حرفهای سکسی می‌زدیم
بعداز یه مدت شوخی جنسی میکردیم و دست به کیر و کون هم می‌زدیم
البته از روی لباس
من بیشتر دوست داشتم دست به کیرش بزنم
اونم دست به من میزد هم به کیرم هم به کونم
زیاد من میرفتم خونه اونا چون اونجا بیشتر تو خونه تنها میموندیم
هروقت خونه خالی میشد شروع میکردیم به مالید کیر هم دیگه
بعداز یه مدت شلوارمون را می‌کشیدیم پایین اینجوری بیشتر لذت می‌بردیم
من وقتی کیرشا می‌گرفتم دستم گرمی کیرش یه حس خوبی بهم میداد
اونقدر کیرشا میمالیدم تا آبش بیاد از این کار لذت میبردم
یه روز وقتی کیرش تو دستم بود یه بوس از کیرش کردم خیلی حال داد هم به اون هم به من
بهم گفت دوباره بوس کن
خیلی حس خوبی بود
بهم گفت که ببرم تو دهنم
منم که شهوتم زیاد شده بود قبول کردم
اولین بار که کیر رفت تو دهنم خیلی حس خوبی بود و گرمی کیرا تو دهنم حس کردم
اون روز خیلی حال داد به هر دوتامون
دیگه از اون روز هروقت خونه خالی میشد سریع کیرشا می‌خوردم و اونم با کیرم بازی میکرد تا هر دومون ارضا می‌شدیم
بعداز مدتی من وقتی ساک میزدم پیش خودم فکر کردم که کیر بره تو کونم چطور حسی میشه
پیش خودم تصور میکردم
آخرش یه روز تصمیم گرفتم که رفتن کیر تو کونما حس کنم
یه بار که خونه خالی بود و وقت مناسب بود
طبق معمول شلوارمون را کشیدیم پایین و مشغول ساک زدن بودم‌ اون دراز کشیده بود منم کیرشا برده بودم تو دهنم
آروم پیشش دراز کشیدم و پشتما بهش کردم و اونم انگار منتظر همچنین لحظه ای بود چیزی نگفت و خودشو چسبوند بهم
حس خوبی بود گرمی بدنش بیشتر شهوتی میکرد
کیرشا گذاشت رو سوراخم یه فشار آروم داد منم خودما کشیدم جلو فهمید که دردم اومد
چون هردومون تجربه نداشتیم
یه کم تف زدم به کیرش و یه کم هم زدم به سوراخ خودم
آروم کیرشا با دستم بردم رو سوراخم آروم بردم تو کونم بعدش دستما برداشتم
اونم آروم عقب جلو کرد من هم درد داشتم هم لذت میبردم
بعداز مدتی تندتر تلمبه زد و آروم شد
آبشا ریخت تو کونم
گرمی آب کیرشا حس کردم تو کونم خیلی حس خوبی بود
بعدش اونم کیرما که داشت منفجر میشد گرفت تو دستش چندبار بازی داد که یهو آبم اومد
روز خوبی بود و هر دوتامون لذت بردیم
     
  
مرد

 
من یه پسر خواهر دارم که بدن سفید و بدون مو داره
خیلی هم استیل قشنگی داره
کون قلمبه و سفید و بدون مو
از من چند سالی کوچیکتره
همیشه باهم بازی میکردیم مثلاً پلی استیشن و پینگ پونگ و استخر
زیاد پلی استیشن و استخر می‌رفتیم
بعضی شب ها که دیر میشد استخر و بازی می‌آمد خونه ما میخوابید
درکل زیاد باهم تنها می‌شدیم
اول بهش حسی نداشتم ولی یه کم که بزرگتر شد
و کیرش شروع کرد به رشد
منم یواش یواش یه حسی بهش پیدا کردم
وقتی می‌رفتیم استخر من همش به اندامش نگاه میکردم
سفید و بدون مو
شورتش می‌چسبید به بدنش
بدن سکسی داشت و آدم را وسوسه میکرد
ذهنم خیلی درگیر شده بود که چطور میتونم واسه یه بار که شده بکنمش
این بود که تصمیم گرفتم یواش یواش زمینه را برای کردنش آماده کنم
بعضی وقتا که موقعیت خوب بود یه حرف میزدم که تحریک بشه
بعداز مدتی شوخی میکردم باهاش
جوک جنسی میگفتم و از این جور چیزها که خوشش بیاد
اونم چون تو سن بلوغ بود خیلی زود تمایل نشون میداد
دیگه باهم راحت بودیم
اون خجالت اولیه دیگه نبود
بعضی وقتا از پیشم رد میشد دست به کیرش میزدم
اونم می‌خندید و خوشش نیومد
بعداز مدتی دیگه وقتی دست به کیرش میزدم دوست داشت بازی بدم منم این کارا میکردم و بعضی وقتا چندتا عکس سکسی هم نشون میدادم بهش که حسابی خوشش بیاد
بعضی شبها که پیش من می‌خوابید حرفهای سکسی می‌زدیم و با کیرش بازی میکردم
دستما میبردم زیر شلوار و حسابی شهوتی میکردمش
بعدش بهش میگفتم شلوارتا بکش پایین یه وقت ارضا نشی شلوارت کثیف بشه
اونم از ترسش که شلوارش کثیف نشه قبول میکرد
وقتی شلوارشا میکشید پایین منم گوشی خودما که از قبل چندتا عکس سکسی دانلود کرده بودم بهش میدادم که نگاه کنه
بهش میگفتم پششتا کن به من عکسارا نگاه کن
اونم که کیرش شق شده بود و شهوتش بالا رفته بود
پیشت به من میکرد و مشغول نگاه کردن به عکسا میشد
منم با کیرش بازی میکردم و بعضی وقتا که خایه هاشا می‌گرفتم تو دستم و بازی میدادم
دستما میبردم زیر خایه هاش و به کونش هم دست میزدم
البته زیاد با کونش بازی نمی‌کردم که نترسه
یه مدتی که گذشت دیگه با کونش هم بازی میکردم
انگار عادت کرده بود و هروقت بامن تنها میشد دوست داشت باهاش بازی کنم
خودش صحبت سکسی پیش میکشید و منتظر اشاره من بود که شلوارشا بکشه پایین
منم که به هدفم رسیده بودم خیلی راضی بودم از این موضوع
دیگه وقتی شبها پیش من بود باهم شلوارمون را در می‌آوردیم و اون پشت به من مشغول عکس سکسی بود
منم خودما میچسبوندم بهش و با دستم کیر و خایه هاشا بازی میدادم و با کیرم کونش و لای پاشا میمالیدم
تا اینکه آب هر دومون می‌آمد
بعدش می‌خوابیدم تا صبح
یه روز که باهم بودیم من بهش گفتم میخوای کیرتا بخورم اونم تعجب کرد و گفت باشه
منم شروع کردم به خوردن کیرش سیخ و داغ شده بود
خیلی لذت میبرد
کیرش چون خیلی بزرگ نبود و همش تو دهنم جا میشد
منم همه را میبردم تو دهنم و بعضی وقتا تخم هاشم میبردم تو دهنم
احساس میکردم که خیلی لذت میبرد
وقتی من حرکت نمی‌کردم اون خودش عقب جلو میرود کیرشا تو دهنم
بعداز چند دقیقه ارضا شد و آبشا که زیاد هم نبود ریخت تو دهنم
مزه ی خوبی نداشت ولی قابل تحمل بود
بعداز این موضوع دفعه بعد که شب باهم بودیم خیلی‌ دوست داشت دوباره براش ساک بزنم
منم که حسابی به نقشه خودم نزدیک شده بودم
اول با کیرش بازی کردم و حسابی که شهوتش زده بود بالا و اسرار میکرد ساک بزن
منم موقعیت را مناسب دیدم و گفتم باشه ولی توهم بزار من با کونت بازی کنم و حال کنم
خلاصه اول یکم صبر کرد ولی بعدش موافقت کرد
خلاصه منم اول براش یکم ساک زدن
بعد وقتی آب شهوتش می‌آمد از آب شهوتش برمیداشتم و میمالیدم رو سوراخش
وقتی خشک میشد از آب شهوت خودم میمالیدم و با کونش ور میرفتم
اونم مشغول عکس دیدن بود و از ساک زدن من لذت میبرد
منم اول یکی از انگشتاما آروم کردم تو کونش بازی دادم تا جا باز کرد بعد دوتا آنگشت بعدش سه تا
وقتی حسابی آماده شده بود بهش گفتم دمر بخواب و از دیدن عکسهای سکسی لذت ببر
اونم که اوج شهوت را داشت
بدون مکث دمر شد منم سریع رفتن روی رونهاش نشستم و از ته کیرم گرفتم با فشار هرچی آب شهوت داشتم ریختم رو سوراخش که لیز بشه و اذیت نشه
آروم کیرما روی کونش گذاشتم و با فشارهای خیلی آروم سر کیرما بردم داخل
چند لحظه‌ صبر کردم بعد آروم عقب جلو کردم تا کیرم خودش راه باز کنه و بره تو
وقتی تا ته رفت تو شروع کردم به تلمبه زدن ولی خیلی آروم که اذیت نشه و دفعه دیگه باز هم بهم بده و فرار نکنه
بعداز چند دقیقه تلمبه زدن تو کون تنگش بالاخره کیرم منفجر شد و آبما ریختم تو کونش
خلاصه اون شب بعداز مدتی که نقشه کشیده بودم به هدفم رسیدم
شب خیلی خوبی بود و لذت زیادی بردیم
     
  

 
تموم هفته رو با ياد كير بزرگ ملا سپري كردم. نمي شد به راحتي از كنارش گذشت. وقتي هوس كير مي كردم رون هامو به هم مي ماليدم و تصور مي كردم كه ملا دوباره پاهامو داده بالا و به قول خودش مي خواد كونم رو گايش كنه. يك هفته گذشته بود و خارش كونم شروع شده بود. دلو زدم به دريا و رفتم سمت ساختموني كه ملا و دوتا دوست ديگش منو كردن و بهم گفتن دختر بچه.
عصر جمعه بود و اون ساختمون خلوت به نظر مي رسيد. چند دقيقه اي صبر كردم ببينم كسي بيرون مياد منو ببينه يا نه. وقتي خبري از ملا نشد رفتم و در ساختمون كارگرها رو زدم. يه صداي جواني از داخل پرسيد: كيستي؟ و بعد در رو باز كرد. حدودا بيست سالش بود و تقريبا جثه نحيفي داشت. پرسيد با كي كار داري؟ گفتم با ملا. گفت تو با ملا چكار داري بچه جان؟ گفتم با خودش كار دارم. گفت ملا نيست اما مي آيد. بيا داخل شو. گفتم تنهايي؟ گفت آري. رفتم داخل. گفت سن ملا از تو خيلي بيشتر است. با او چكار داري. دوس داشتم بهش بگم اومدم تا ملا تقم رو بزنه و كير كلفتش رو تا ته تو كون كوچولوم فرو كنه. بهش گفتم با خودش كار دارم. گفت اين كار چيست كه يك بچه زيبا رخ اومده تا ملا را ببيند. نكند با او سر و سري داري؟ گفتم يعني چي؟ گفت يعني با تو كار خصوصي كرده. گفتم منظورت رو نمي فهمم. گفت يعني با تو كاري كرده كه خوشت آمده. يه كم خجالت كشيدم و او متوجه شد. گفت ملا تو را كرده است؟ چيزي نگفتم. كنارم نشست و دستش رو روي رونم مي كشيد. گفت يه سوال از تو دارم. كير ملا خيلي بزرگ است. آيا براي تو لاي پا كرده يا توي تو كرده؟ گقتم مگه تو كيرش رو ديدي؟ گفت تو اول جواب مرا بده. گفتم لاي پايي كرده. گفت كجا؟ گفتم همين جا. گفت الان اومدي كه دوباره لاي پايت بزارد؟ گفتم اصلن تو چيكار به من داري؟ بلند شد و خم شد روي من. حالتش عوض شده بود. گفت تا ملا بيايد من يك دور تورا مي كنم. گفتم من كوني نيستم. گفت معلوم ميشه كوني هستي يا نيستي. به قول ملا يك دختر بچه با پاي خودش آمد، كونش را داد و رفت. دستم رو گرفت و دنبال خودش از اتاق خارج كرد و به طبقه بالاي ساختمان در حال ساخت برد. توي راه پله ها مدام انگشتم مي كرد و از كونم تعريف مي كرد. به طبقه آخر رسيديم. منو كنار يك پنجره برد و با انگشت سوراخ كونم رو مي ماليد. بعد شلوارم رو كشيد پايين. لاي كونم رو باز كرد و وسط كونم تف انداخت. دستام رو به ديوار تكيه دادم و براي گاييده شدن آماده شدم. كيرش رو بيرون كشيد و روي سوراخم تنظيم كرد و با يه فشار كوچولو هولش داد رفت تو سوراخخم. گفت بچه جان تو مطمئني ملا لاي پاي تو گذاشته؟ گفتم بله چطور مگه؟ گفت اين سوراخ كونت مثل گاراژ هست. اصلن نفهميدي تا ته كردم تو كونت. گفتم خوب اگه دوس نداري بكش بيرون. گفت فقط به خاطر خوشگليت و نرمي كونت تو را مي كنم و شروع كرد به تلمبه زدن تو سوراخم. چند دقيقه كه تقه زد كيرش رو از سوراخم بيرون كشيد و گفت با دستت برايم بمالش. كيرش كاملا خيس و ليز بود. يه كم كه براش ماليدم آبش با فشار بيرون پاشيد و كار تموم شد. گفتم چرا نريختي توش؟ گفت ملا كه بيايد برايت مي ريزد. دوست نمي دارد كسي قبل از او كوني هايش را بگايد. الانم كونت را حسابي خشك كن تا موقع كردنت نفهمد من تو را گايش كردم. يه كم توي همون حالت صبر كردم تا كونم خشك شد. بعد شلوارم را پوشيدم و برگشتم پايين. هيچ حسي از كون دادنم بهم دست نداده بود. رفتم توي اتاق كارگرها. اون جوان هم اومد و گفت هنوز كير مي خواهي؟ گفتم بله. گفت هر وقت خواستي بيا تا خودم تو را بكنم. كير بزرگ كون تو را گشاد كرده. بزار تا سوراخت جمع شود. ملا كي تو را كرده؟ گفتم هفته پيش. گفت پس تو كارت تمام است. ديگر نتواني كونت را جمع كني. تو همين زمان در باز شد و ملا وارد شد. چشمش كه به من خورد برقي زد و گفت به به دختر بچه زيبا. اينجا چه مي كني؟ گقتم اومد پيشت. گفت حتما كيرم را مي خواهي؟ چيزي نگفتم و سرم رو انداختم پايين. به من گفت برو گوشه اتاق بخواب و شلوارت رو بكش پايين تا بيايم و بر كونت سوار شوم. اشاره كردم به جواني كه در اتاق بود. گفت جمعه مي ماند تا كون دادن تو را تماشا كند. رفتم گوشه اتاق دمر خوابيدم و شلوارم رو كشيدم پايين. چند دقيقه اي گذشت. اما ملا فقط چند بار اومد و با دستش رو كونم سيلي زد و كمي سوراخم رو با انگشتش فشار داد و دوباره رفت. جونم به لبم رسيده بود. گفتم ملا مي خوام برم خونمون. گفت دختر جان كيرم برايت بلند نمي شود. صبر كن تا راست شود. بعد به جمعه گفت برو با كونش بازي كن تا من كيرم بلند شود. جمعه اومد و يه راست خوابيد رو من. و شروع كرد با كيرش با كونم ور رفتن. ملا كيرش رو درآورد و مي ماليدش. حتي خوابيدش هم خيلي بزرگ بود. با تشر به جمعه گفت اين دختر بچه كوني را نكني قبل از من. بعد اومد كنارم نشست و گفت با دستان سفيدت كيرم را بمال. اولين بار بود كه كير كسي را تو دستم مي گرفتم و مي ماليدم. حس خيلي خوبي بود. دستم را گرفت و روي تخمهاش گذاشت و گفت آنها رو هم بمال. يواش يواش كير بزرگ و سياهش توي دستاي كوچولو و سفيدم راست مي شد. كامل كه راست شد بلند شد و روي جمعه خوابيد. اون زير داشتم له مي شدم. جمعه گفت ملا چكار مي كني. گفت ساكت باش ببينم كون تو بهتر است يا كون اين دختر بچه ايراني. فهميدم كه جمعه هم مثه من كونيه و ملا او را هم مي كنه. ملا يه كم روي كون جمعه بالا و پايين كرد و بعد گفت بغل من بخوابه رو زمين. لاي كونم رو باز كرد و لاش رو پر از تف كرد. بعد گفت دستت رو بيار پشتت و كيرم رو توي دستت بگير. اونقدر بزرگ بود كه احساس كردم سرش هم واسه دستم بزرگه. بعد گفت بزار روي سوراخت. تنظيمش كردم. گفت كجاست؟ گفتم روي سوراخم. بعد با تموم قدرت يه ضرب فشارش داد تو كونم. از جا كنده شدم و يه داد زدم. گفت مادر كوني چرا داد مي زني. الان هر كس بشنود مياد و كار خودت سخت مي شود. با گريه گفتم ملا بكش بيرون. ملا كيرش رو كشيد بيرون اما قبل از اين كه نفسم بالا بياد با يه فشار وحشتناك ديگه همش رو تو كونم فرو كرد. من شروع به داد زدن كردم. ملا كامل روم خوابيد و دهنم رو با دستش گرفت. بعد كشيد بيرون و دوباره بدون رحم، همش رو تا دسته تو كونم زد. من فقط درد مي كشيدم و در حاليكه دهنم بسته بود داد مي زدم. جمعه از ترس صداش در نميومد. ملا به طوري كيرش رو تا دسته تو كونم فشار مي داد كه انگار مي خواست تخماش رو هم تو كونم فرو كنه. من داد مي زدم و اون با ضربه هاي وحشتناكش مي گفت مادر كوني صبر كن تا گايش كونت را تمام كنم. به دست و پا افتاده بودم. اصلن به من توجهي نمي كرد. فقط مي چپوند و فحش مي داد. لحظه اي از دردش كم نمي شد. هيچ لذتي نمي بردم. گلوم درد گرفته بود و تموم صورتم پر از اشك شده بود.
نزديك به ده دقيقه ملا كير حدود بيست سانتيش رو با يه سر گنده و ترسناك تماما از كونم بيرون مي كشيد و دوباره تا ته فرو مي كرد توي كون جر خوردم. يه طوري لاچ كونم جر خورده بود و سوراخم از هم باز شده بود كه حتي وقتي ملا با سرعت كيرش رو بيرون مي كشيد و فرو مي كرد، يك بار هم از سوراخم رد نشد و يك راست رفت سر جاي خودش. ديگه توان داد زدن هم نداشتم. توي همين موقع بود كه ملا با تموم قدرتش كيرش رو به ته كونم فشار داد و شروع كرد به خالي كردن آبش تو كونم. يك دقيقه اي كيرش تو كونم دل دل مي كرد و ته مونده هاي آبشم خالي مي كرد. بعد به جمعه گفت برو روش و بكنش. جمعه اومد بالا و كيرش رو كرد تو كونم. تقريبا اصلا كيرش رو حس نمي كردم و در واقع كيرش تو كونم گم شده بود. يك دفعه همزمان با اين كه سنگيني روم چند برابر شد صداي داد جمعه تو اتاق پيچيد. ملا روي جمعه افتاده بود و كيرش رو به جمعه فرو كرده بود. كير جمعه تو كون من و كير ملا تو كون جمعه بود.
ملا به جمعه گفت كيرت رو بيرون بكش و برو بالاتر و پاهات رو بزار بغل اين مادر كوني. به منم گفت پاهات رو از هم باز كن. يه طوري بين پاهامون قرار گرفت كه هم كون من و هم كون جمعه جلوي كيرش بود. ملا به نوبت تو كون ما دوتا تقه مي زد و ما به نوبت داد مي زديم. ملا حسابي با فحش هاش هم ما رو آباد مي كرد و هم درجه حشريت خودش رو بالا مي برد. بعد از چند دقيقه دوباره كيرش رو تا ته تو كونم زد و تموم آبش رو براي بار دوم خالي كرد. وقتي از رومون بلند شد، جمعه كه كون اونم مثه من جر خورده بود رفت پايين تر و با يكي دوتا ضربه تو كونم آبش رو خالي كرد و بلند شد. با درد ناشي از پارگي كونم بلند شدم شلوارم رو پوشيدم و از اتاقك كارگرهاي افغان زدم بيرون تا زودتر خودم رو به خونه برسونم.
     
  
صفحه  صفحه 82 از 85:  « پیشین  1  ...  81  82  83  84  85  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA