انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 9 از 85:  « پیشین  1  ...  8  9  10  ...  84  85  پسین »

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد


مرد

 
اولین سوراخی دادنم

سلام.قربون همه کیر و کساتون برم.امروز میخوام داستان اولین کونی که دادم براتون بگم.اسم مستعارم نیما.من 21 سالمه و دانشجو هستم.بذارید از خودم بگم.من رابطه جنسی با هم جنسم از 4 سالگی با دستمالی کردن با همسایه هام شروع کردم ولی منو پسرخاله هام کشف کردن.اونا اولین کسایی بودن که من میکردن.4 تا پسرخاله داشتم که دائم من میکردن.تا پایان ابتدایی فقط پسرخاله هام من میکردن.من خودم کردن از راهنمایی با بده بسون با همکلاسی هام شروع کردم و در کنارش به پسرخاله هام بازم میدادم.کار بده بسون که از راهنمایی شروع کردم رو تا حالا ادامه دارم میدم.کردن از دبیرستان بصورت حرفه ای شروع کردم. ساک زدن از راهنمایی یاد گرفتم و تو دبیرستان به اوجش رسید و تو پیش دانشگاهی و دانشگاه یه ساکر حرفه ای شدم.برا هرکی ساک میزدم سوپری ساک میزدم.در ضمن علاوه بر ساک زدن بشدت عاشق خوردن سینه و لیسیدن کس هم هستم. برا طرف اینقدر ساک میزدم تا آبش بیاد و بپاشه دهنم. آمار دادنام خیلی بیشتر از کردنامه. انواع اقسام دادن هارو تجربه کردم. از هر روز دادن تا تو یه روز به 15 نفر پشت سرهم دادن . آخ آخ چقدر حال داد.عاشق موقعی هستم که آب کسی که من میکنه میاد و میریزه لاپام. به همه لاپایی میدادم. سوراخی میکردم ولی سورااخی نمیدادم.تو پیش دانشگاهی بود وقتی که میدیدم کسایی که دارم سوراخی میکنم چه حالی میکنن به سوراخی دادن علاقمند شدم ولی همه کسایی که باهاشون رابطه داشتم خر کیر بودن. چندباری خواستم بهشون بدم ولی نشد.خیلی درد داشت. با انگشت کردن تو خودم خودم ارضا میکردم.دانشگاه که بودم با هم خوابگاهیام و هم خونه ایام بده بسون میکردم ولی خر کیر بودن.تا اینکه ترم قبل یکی باهام هم خونه ای شد. اسم مستعارش علی.با علی میشدیم 5 نفر.من تو خونه اتاقم تکی بود.پول بیشتر از بقیه میدادم. علی وقتی اومد ازش خوشم اومد و آوردمش تو اتاقم.از همون اول که علی اومد تو اتاق من رابطه جنسی باهاش شروع کردم.کیر صاف و بزرگ و قلمی داشت.کیرش خیلی خوشمزه بود.زیاد کلفت نبود.علی ترم آخر بود.هفته ای چندبار همدیگرو میکردیم. آخرای ترم بود علی رو سوراخی کردم و اونم خواست منو سوراخی بکنه ولی نذلشتم سعی کرد ولی درد داشت.یه روز خونه تنها بودم و داشتم با لب تاپم فیلم سوپر میدیدم.علی از دانشگاه اومد.بهش گفتم بریم حموم.میخوام بهت سوراخی بدم.علی هم قبول مرد و رفتیم حموم.وقتی که لخت شدیم اول دوش گرفتیم بعد من برای علی ساک زدم داشت آبش میمومد گفت بسه.دیگه نخور.بعد برگشت و من کردمش.وقتی آبم اومد آبم ریختم کف دستم و بعد مالیدم به کیر علی.علی رو زمین نشست و من به در سوراخم صابون زدم. نشستم رو کیر علی.یه ذره فشار آوردم درد داشت.میدونستم سرش برخ بقیش درد نداره.یه ذره یه ذره رو کیرش میشستم و وقتی کیرش فرو میرفت چند دقیقه ای صبر میکردم تا سوراخم جا باز کنه.خیلی درد داشت.تا اینکه بعد از کلی مصیبت کیرش رفت تو کونم.سرش که رفت تا تهش رفت تو کونم.چند دقیقه ای همینطوری رو کیرش نشستم تا قشنگ سوراخم جا باز کنه.بعد از چند دقیقه آروم آروم شروع کردم به بالا و پایین رفتم. آخ آخ چقدر حال داد. مخصوصا موقعیکه کونم میاوردم بالا و بعد میاوردم پایین. حالا میفهمیدم چرا دوستام که سوراخی میکردمشون اینقدر دوست داشتن سوراخی بدن.اینقدر بالا و پایین رفتم تا آب علی اومد.علی آبش ریخت تو کونم. وقتی خواستم از رو کیرش بلند شم یه حالی داد ولی موقعیکه کیرش از کونم در آومد سوراخم درد میکرد. بلند که شدم چشم سیاهی میرفت و تلو تلو میخوردم.چند دقیقه نشستم تا حالم خوب شد ولی تا چند ساعت تو راه رفتن مشکل داشتم و تلو تلو میخوردم و تا چند روز سوراخم درد میکرد.با اینکه خیلی درد داشت ولی به حالش ارزید.بار دیگه آخرین روزی که علی خونمون بود همدیگرو سوراخی کردیم.علی درسش تموم شد و رفت و من از موقع تا حالا تو کف سوراخی دادنم.
     
  
مرد

 
اولین کون به پسرعمه

سلام دوستان من ساسان هستم و20 سالمه
قضیه اولین کون دادن خودمو میخواستم براتون بگم . من وپسر عمم از دوران بچگی خیلی صمیمی بودیم و وقتی میرفتیم شهرستان منو اون که اسمش سروش بود همیشه پیش هم بودیم واکثرا با هم میخوابیدیم . تو این خوابیدنها هم اکثرا به هم ور میرفتیم . البته هیچ وقت کار به سکس نکشید چون شوت تر از این حرفا بودیم . کارمون این بود که شلوار همو در میوردیم وبه کون وکیر وخایه هم ورمیرفتیم ومیمالیدیم . این بحتش ماله دوره راهنماییه . اما اصل قضیه بر میگرده به سال اول دبیرستان . سروش خیلی زودتر از من به بلوغ رسیده بود و کیرش حسابی گنده منده شده بود ووقتی راست میکرد 20 تایی میشد. تازه رفتاترشم نسبت به من عوض شده بود . من هنوز هیکلم پسرونه بود و بدنم اصلا مو نداشت . کلا هم نسبت به اون خوشکل تر و سفید تر و کونم برجسته وتپل بود . وقتی شلوار لی تنگ میپوشیدم این و توی نگاه بعضیا حس میکردم که حواسشون به کون منه وتو نهخ من هستن . بگذریم . یه شب توی تعطیلات عید که خونه سروش اینا بودیم . موقع خواب شد و من با سروش و داداش بزرگترش کنار هم خوابیدیم . برا همین دیگه دستمالی قضیش منتفی شد ومنم تخت گرفتم خوابیدم. غافل از اینکه پسر عمه بزرگترم با تماس دوستش میره خونه اونا ومن با سروش تنها میمونیم توی اتاق . نیمه های شب بود که حرکتای بدنم و تکونایی که میخورم منو از خواب بیدار کرد . بین خواب وبیداری حس کردم شلوارم وشرتم پایینه و یه چیز بین رونای پام و کپل کونم لول میخوره . منم که از همه جا بیخبر. خوابم که بیشتر پرید متوجه شدم که بله سروش شلوار وشرتمو تا زانوهام پایین داده و کیر گنده تف مالیشو داره لای رونام عقب جلو میکنه . یه لحظه نگاه کردم دیدم پسر عمه بزرگم هم نیستش . اولش خیلی بدم اومد وخواستم که جلوی کارشو بگیرم .چون ما همیشه هر کاری میکردیم مساوی بود .کسی مفعول مطلق نبود . ولی از همون لحظه بیدار شدن حس حشری خاصی داشتم که باعث شد خودمو زدم به خواب وحرکتی نکردم . یاد یه تیکه فیلم سوپر افتادم که طرف داشت کون زنه رو میکرد ومن شدیدا لذت میبردم . بعد یکم عقب جلو کردن کیرش لای پاهام حس کردم کیرشو چسپوند به سوراخم وقصد داشت بکنه تو سوراخم .ولی چون من به بغل خوابیده بودم هر چی سعی میکرد کیر تو سوراخ نمیرفت . با اینکه از دردش میترسیدم ولی اون لحظه حشر زده بود به چشام و چیزی حالیم نبود . به شکم خوابید وبه کمک پاهام شلوار وشورتمو از پام در اوردم .با این کار پسر عمم فهمید بیدارم وانگار که از شر احتیاط کردن راحت شده بود سریع افتاد رو کمرم وکیر گندشو وسوراخ منو پر تف کرد .سر کیرشو گذاشت رو سوراخم وشروع کرد به هل دادن .درد فوق العاده ای داشت ونزدیدک بود داد بزنم .دستمو از پشت انداختم وکیرشو گرفتم .اون کماکان داشت کیرشو میداد تو . تا اینکه سرش رفت توش .دردش بیشتر شد ومنم داشتم تحمل میکردم .چند دقیقه ای به همون حالت گذشت و انگار دردش کمتر وکمتر میشد . دستمو از کیرش ول کردم و اون دوباره هل داد که ایندفعه تا ته کیرش رفت تو کونم .اینو وقتی حس کردم که تخماش به لمبرای کونم خورد . شروع کرد به عقب جلو کردن و وتند تر وتند ترش کرد. لرزش لمبرای کونمو حس میکردم .فکر نمیکردم که اینقد وارد شده باشه . حقیقش منم داشتم لذت میبردم وحس بدی نداشتم در حالیکه قبلا از این کار متنفر بودم ولفظ کونی بدترین فحش برام بود . ولی الان خودمو یه کونی میدیدم که یه کیر کلفت تو کونم داره عقب جلو میره .تو آخرین لحظه کیرشو تا ته کرد تو وآبشو به شدت تو کونم خالی کرد که لذت خاصی داشت . بیحال شد و رو کمرم افتاد . بعدشم بلند شدیم یکی یکی رفتیم توالت .من حین راه رفتن همینطوری از سوراخم آبش بیرون میریخت و من کنترلی نداشتم وتوی دستشویی هم کلی اب از کونم بیرون ریخت . خلاصه اولین کون دادن تقریبا ناخواسته انجام شد. البته بعد از این قضیه چند باری هم بهش کون دادم البته رسمی وحرفه ای ویه بار هم من کردم البته لاپایی چون کیرم کوچیک بود وتو نمیرفت . الان کمتر با هم سرو کار داریم . ولی من از کون دادن لذت میبرم . واون خاطره هنوز منو حشری میکنه وخواستم شما هم حال کنید

نوشته:‌ ساسان
     
  
مرد

 
کون رفیق

جريان مربوط ميشه به پارسال که من 17 سالم بود. من و سعيد از ساله اول دبيرستان با هم رفيق خيلي صميمي بوديم طوري که تو کلاس پيش هم ميشنستيم و زنگ هاي تفريح همش با هم بوديم.سعيد يه پسر سفيد با مو هاي بور و چشم هاي عسلي و بدن خيلي کم مو و کون نه چندان بزرگ ولي گرد و حوشگل بود و اصلا من هم به همين خاطر باهاش رفاقتم رو شروع کردم که شايد يه روز بشه يه حالي باهاش کرد ولي اون اصلا اين رو نمي دونست و با اين که من
خودم پسر کون گنده و خوشکلي هستم که خيلي از بچه ها تو کفمن ولي سعيد اصلا تو اين نخ ها نبود د فکر مي کرد من هم مثل خودشم که اينحوري نبود.تو اين سه سالي که با هم رفيق بوديم فرصت مناسبي پيش نيومده بود و من هم جرات پيشنهاد دادن رو نداشتم چون مي دونستم به هيچ وچه قبول نمي کنه مخصوصا هروقت که براي زنگ ورزش مي خواستيم لباس و شلوارمون رو عوض کنيم عزمم قوي تر مي شد البته هر از گاهي با هم يه شوخي هايي مي کرديم ولي فقط در حد شوخي تا اين که پارسال يه روز بعد از اينکه از کانون زبان تعطيل شديم سعيد بهم گفت که دفتر فيزيکم کامل نيست دو روز ديگه هم که امتحان داريم منم
بدون هيح غرضي گفتم خوب بيا بريم در خونمون تا بهت بدم و اونم قبول کرد.وقتي رسيديم در خونه گفتم وايسا تا برم داخل و برات بيارم.وقتي رفتم داخل تازه يادم اومد که امروز مامانم رفته خونه خالم و نيستش و يه جرقه به ذهنم زد که شايد بعد از سه سال امروز بشه يه کارايي کرد.پريدم در کوچه و با کلي طارف سعيد رو بردم داخل و رو تخت نشوندم و گفتم تا تو يه نفسي بکشي من ميرم برات يه چي بيارم بخوري.سريع رفتم تو آشپزچونه يه شربت آلبالو درست کردم و رفتم تو اتاق
دادم به سعيد.سعيد داشت شربت مي خورد که من گفتم بذار منم لباسام رو عوض کنم و شروع کردم به درآوردن پيرهنم و يه تي شرت پوشيدم و همينطور که پشتم به سعيد بود شلوارم رو کشيدم پايين صحنه ي جديدي نبود چون زنگ ورزش هم اين کارو مي کرديم ولي اين بار بعد از اينکه شلوارم رو کامل درآوردم به بهانه ي اينکه جورابم رو درارم کامل خم شدم .اولش سعيد حواسش نبود ولي بعد از يکي دوتا تکوني که به بهانه ي زمين خوردن به خودم دادم ديدم چطور سعيد محو ديدن کوني شده بود که با يه شرت هفتيه نازک پوشونده بودمش طوري که حتي جواسش نبود من دارم زير چشمني نگاش کي کنم. وقتي چشم تو چشم شديم سريع سرش رو انداحت پايين و منم رومو برگردوندم.
شهوت تو چشماش موج ميزد و کيرش که يکم بلند شده بود از رو شلواره پارچه ايش معلوم بود.همين طور که خم بودم و داشتم مثلا سکه هاي افتاده از شلوارم رو بر ميداشتم و سعي مي کردم کونم رو بيشتر بدم عقب و گرد کنم گفتم ها چيه؟ تا حالا کون نديدي؟ سعيد از رو تخت بلند شد و ليوان رو گذاشت رو ميز و اومد پيش من و دست راستش رو گذاشت رو کونم و گفت چرا ديدم ولي نه به اين خوشگلي.من اين رو گذاشتم به حساب شوخي چون باورم نميشد سعيد به اين زودي تسليم بشه البته نه که بخوام بگم سعيد خيلي بچه مصبت بود ولي هميشه نظرش اين بود تا وقتي دختر هست چرا سکس با پسر؟
ولي ديدم دستش رو بر نمي داره و مدام رو کونم بالا و پايين مي کشه.راست شدم و گفتم جديه؟ اونم اومد از پشت چسبيد بهم و دستاش رو دوره کمرم حلقه کرد و گفت آره پس چي.منم که از خدام بود گفتم ا اينجوريه پس بيا و در همين حين دست چپ سعيد رو از دور کمرم برداشتم و گذاشتم رو کيرم و سعيد هم شروع کرد از رو شرتم به مالوندن.يواش يواش هم کير من داشت بلند ميشد هم سعيد که ميتونستم بزرگ شدنش رو از رو شلوارش که چسبونده بود بهم احساس کنم.بعد از يه مدت که سعيد داشت با يه دستش کيرم رو ميماليد و کيرش رو روي درز کونم بالا و پايين مي کرد و فشار مي داد يواش يواش دستش رو کرد تو شرتم و کيرم رو ماليد.يکم که گذشت من خودم رو از تو بغلش کشيدم بيرون و تيشرتم رو در آوردم
و رفتم سراغ کمربند سعيد و اون هم خودش لباسش رو درآورد و ديگه دوتامون با شرت بوديم.همينطور که وايساده بوديم جلوي هم شرت همديگر رو در آورديم و رفتيم تو بغل هم.کيراي شق شدمون رو روي هم گذاشتيم و فشار مي داديم و با دستامون کون همديگه رو ماساژ مي داديم که ديدم ديگه داره آبم مياد.دويدم تو اتاق مامان و بابام و اسپريشون رو برداشتم و زدم به کيرم بعد هم بردم دادم سعيد تا اون هم بزنه.رفتم رو تخت نشستم و تکيه دادم و پاهام رو دراز کردم و صداي سعيد زدم و اومد نشست کنارم.سرش رو گرفتم و کشيدم پايين گذاشتم رو کيرم.اول با ليس زدن شروع کرد و بعد سر کيرم رو مک مي زد و گاز مي گرفت و بالاخره همش رو تا ته مي کرد تو دهنش و در مي آورد هر از گاهي هم کيرم رو ول مي کرد و تخمام رو مي کرد تو دهنش و ميمکيد.فکر کنم الکي مي گفت تا حالا با پسر سکس نداشته آخه خيلي حرفه اي
ساک ميزد شايد هم از دوست دخترش ياد گرفته بود نمي دونم منم فقط چشمام رو بسته بودو و با دستم سره سعيد رو بالا و پايين مي کردم.بعد از چند دقيقه سعيد بلند شد و گفت خوب ديگه نوبت تو هست و دراز کشيد رو تخت و پاهاش رو از هم باز کرد منم رفتم بين پاهاش و رو سينم دراز کشيدم و شروع کردم به ساک زدن اون هم فقط چشماش رو بسته بود و دستاش رو گذاشته بود زيره سرش و حال ميکرد.ساک که تموم شد بلند شديم نشستيم من گغتم سعيد پايه ي کردن هستي؟ گفت شوخي ميکني؟ منم که از اول قصدم همين بود گفتم نه گفت مگه خر شدي؟ ميدوني چقدر درد داره؟ منم گفتم من خودم تا حالا دوبار کون دادم خيلي حال ميده فقط اولش يکم درد داره که عادت ميکني البته راست مي گفتم دوبار پسر عموم که 5 سال از من بزرگتره با زور کرده بودم چون گفتم که کون خيلي مالي دارم ولي براي بار اول واقعا درد داره ولي به سعيد اونطوري گفتم که قبول کنه که نکرد و با کلي خواهش و التماس راضي شد که فقط يه بار امتحان کنه و اگر درد گرفت ديگه بي خيال بشيم.رفتم از کشو وازلين رو آوردم سعيد هم رفت رو زمين و سگي نشست و قمبل کرد
اونقدر با سوراخش بازي کردم و وازلين زدم تا دو تا انگشتم رو تونستم بکنم تو.به کيرم هم وازلين زدم و رفتم پشت سعيد شروع کرد به التماس که آروم بکن واينا خلاصه سعيد با دستاش کونش رو از هم باز کرد و منتظر بود منم يواش کيرم رو گذاشتم رو سوراخش و يواش هل دادم تا فقط سرش رفت تو سعيد خيلي دردش نگرفت منم ادامه دادم.يکم ديگه فشار دادم تا چند سانت ديگه رفت تو اينجا بود که سعيد يه داد حسابي زد ديگه مطمن بودم که آلان مي خواد درش بياره منم که هميشه آرزوم کردن سعيد بود و نمي تونستم اجازه بدم با يه هل محکم همه ي کيرم رو کردم تو.سعيد هم يک داد محکمي زد که داشت پرده ي گوشم پاره ميشد و شروع کرد به فحش دادن.چون مي دونستم مي خواد در بياره محکم گرفتمش و نذاشتم تکون بخوره اون هم التماس مي کرد منم گفتم صبر کن الان عادت مي کني به حال بعدش ميارزه و واقعا هم همينطوريه. خلاصه بعد از چند دقيقه که منتظر بودم سعيد عادت کنه يواش کيرم رو کامل کشيدم بيرون و دوباره يواش تا ته کردم تو و چند بار اين کار رو تکرار کردم تا هم هم سعيد آروم تر شد هم سوراجشش گشادتر اين بود که شروع کردم به تلمبه زدن آروم و بعد يواش يواش تندترش کردم.دوباره ناله ي سعيد بلند شد اما اين بار نالش از رو لذت زياد بود.هي گفت ايول تند تر تند تر منم تحريک مي شدم و تندتر مي کردمش.کيرم تا ته مي رفت تو طوري که صداي چلپ چلپ برخوردش بلند شده بود موندم که سعيد عجب کوني داشت که اين کير من تا ته توش جا ميشد.همينطور ادامه دادم تا ديدم مي خواد آبم بياد سريع کيرم رو تا آخر کردم داخل و محکم از پشت چسبيدم به سعيد و دستام رو دور کمرش حلقه کردم و محکم گرفتمش و تکون نخوردم سعيد گفت چيه؟ چت شده که من چشمام رو بستم و همه ي آبم رو با فشار تو کون خوشگلش خالي کردم و اونم شروع کرد به غر زدن.کيرم که خوابيد سعيد بلند شد و رفت رو تخت دراز کشيد و گفت حالا نوبت تو هست منم رفتم رو تخت و بالاي کيرش وايستادم و کونم و کيرش رو چرب کردم و با دستام کونم رو از هم باز کردم و اومدم پايين تا سوراخم رسيد به کيرش و چون قبلا دوبار کون داده بودم سوراخم گشاد بود و با يه هل نصفش رفت داخل و با يه هل ديگه تا ته رفت .اين کار رو يه بار ديگه هم کردم بار سوم شروع کردم به تند تند بالا و پايين شدن و سعيد هم که فقط کيف مي کرد و هر از گاهي هم ناله.تو همين حين ديدم سعيد چشماش رو بست فهميدم که مي خواد آبش بياد نشستم رو شکمش که يه لحظه آب داغش طي چند بار تلمبه شدن ريخت تو کونم.يواش يواش کيرش شروع کرد به خوابيدن که داشتم کوچيک شدنش رو تو کونم کاملا احساس مي کردم.اونقد کوچيک شد که بدون اينکه من بلند شم خودش از تو کونم دراومد و آب هاش ريخت رو شکمش.اونقدر خسته بودم و کمر و پاهام درد مي کرد که منم کنار سعيد دراز کشيدم .اصلا باورم نميشد کوني رو که اينقدر تو کفش بودم گاييدم و سعيد هم باورش نميشد رفيقي که به اسمش قسم مي خورد کرده باشدش که اين رو بعدها بهم گفت البته من گي نيستم و خوشم هم نمياد ولي سعيد کونش يه چيزه ديگه بودن و خيلي ها هم تو کفش بودن و از حرفاي بقيه ي بچه ها مي شد بفهمي.بعد از چند دقيقه من بلند شدم و گفتم سعيد من ميرم حمام تو هم لباسات رو بپوش و زودتر برو دفترم هم تو قفسست خودت پيداش کن و سرم رو بردم تو گوشش و گفتم دمت گرم به من که خيلي حال داد تو چي؟ اونم گفت تو عمرم اينقدر حال نکرده بودم و دست گذاشت رو کونش و ادامه داد جز اين يه قسمتش منم خنديدم و گفتم عيب نداره به جاش دفعه ي بعد ديگه راحته و جنديديم و حولم رو برداشتم و خداحافظي کردم سعيد هم کاراش رو کرد و رفت.از اون روز به بعد تا حالا که يک سال گذشته فقط يه بار دگه سعيد رو گاييدم که اونم يه سکس سه نفره بود ولي بعدا شنيدم که سعيد يه کونده ي حسابي شده و سه ته ديگه از بچه هاي مدرسه کردنش.اگه ديدين خوشتون اومده بگين تا جريان اون سکس سه نفره رو هم بگم.
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
به زور منو کردن

سلام به همگی
اسم من مهیارم و الان 19 سالمه ماجرایی که میخوام تعریف کنم مربوط میشه به دو سال پیش یعنی زمانی که من 17 ساله بودم.
از اونجایی که من خوشگل بودم(اینو همه فامیل و دوستام میگن)خیلی از بچه محل ها و همکلاسی هام چشمشون دنبالم بود و به هر بهانه منو انگولک میکردن و کار منم شده بود دعوا با بچه ها و برای همین دوستای کمی داشتم.
این مشکل ادامه داشت تا این که کم کم رابطم با بچه ها نزدیکتر شد چون بزرگتر شده بودم و کمتر کسی جرات پیدا میکرد به من دست بزنه.
دوتا دوست صمیمی داشتم که اسم یکیشون علی و اون یکی سعید بود,ما خیلی با هم صمیمی بودیم و همیشه با هم بودیم چه زمانی که مدرسه میرفتیم چه تفریح با هم بودیم مثل 3تا داداش و اصلا همدیگرو داداش صدا میزدیم,خونه هامونم توی یه کوچه بود.
وضع مالی بابای علی از بابای ما دوتا بهتر بود,البته علی یک سالی از ما بزرگتر بود.بابای علی بهش قول داده بود که اگر گواهی نامه بگیره براش یه پرشیا میخره و علی با اشتیاق به کلاس رانندگی میرفت تا اینکه علی قبول شد و گواهی نامه گرفت,آقا محسن(باباش) طبق قولی که داده بود یه پرشیا براش خرید.
از روزی که علی ماشین دار شد تو کون ما 3نفر عروسی بود همش میرفتیم بیرون دختر بازی و تا دیر وقت تو خیابون ها چرخ میزدیم.تابستون همون سال علی یه پیشنهاد داد که قند تو دل من و سعید آب شد.گفت اگر تو امتحانات قبول شدیم سه نفری با هم میریم شمال رامسر ویلاشون.
کار من شده بود خر خونی و بالاخره با نمره بالا تو امتحانات ترم آخر قبول شدم,سعیدم همینطور اونم قبول شد.از همون روزی که کارنامه رو گرفتیم افتادیم به جون علی که یالا زود باش به قولت عمل کن,اونم همش امروز و فردا میکرد تا اینکه وسطای مرداد ماه بود خبر خوشُ داد و گفت باباش موافقت کرده که کلید ویلا رو بده تا با هم برای آخر هفته بریم شمال.
منم زود رفتم خونه و این خبرُ به مامان دادم ولی مامان گفت به من ربطی نداره با پدرت صحبت کن اگر قبول کرد برو,تا شب که بابا بیاد دل تو دلم نبود آخه من یکی یدونه بودم و بابا رو من حساس بود و اجازه نمیداد زیاد ازشون دور باشم.بالاخره بابا اومد و بعد از شام بهش گفتم اولش یکم مکث کرد و با ناراحتی نگام کرد ولی من خودمو براش لوس کردم گفتم بابایی من که درسامُ خوب خوندم و قبول شدم تازشم با غریبه که نیستم با علی پسر آقا محسن و سعید میرم,بابا هم قبول کرد و شرط گذاشت که هر چند ساعت یه بار بهش زنگ بزنم.منم پریدم تو بغلشُ چندتا ماچ آبدار از لپش کردم.
بالاخره آخر هفته شد و ساعت حدود 3بعد از ظهر بود که علی با سعید اومد در خونمون و منُ سوار کردن و با هم راه افتادیم.تو راه کلی تو ماشین با هم شوخی میکردیم و خوش بودیم,تا اینکه رسیدیم رامسر,من شمال زیاد رفته بودم ولی تا حالا رامسر نرفته بودم واقعا جای قشنگیه و بیخود بهش نمیگن عروس شهرهای شمال.ویلای بابای علی تو بلوار کازینو بود,یه ویلای شیک و مجهز.300متر بنا در دو طبقه و یه حیاط 1000متری که یه استخر خوشگل وسطش بود که آدم دیگه دلش نمیخواست بره دریا با اینکه از ویلا تا لب دریا 5دقیقه بیشتر راه نبود.اون شب کلی خوش گذشت و تا نزدیکای صبح سه نفری بیدار بودیم,دم دمای صبح از خستگی هر کی یه جا ولو شد و خوابش برد.ساعت 12صبح بود که بیدار شدیم و زدیم بیرون و بعد از گشت و گذار توی شهر رفتیم یه رستوران و با پیشنهاد علی غذا گرفتیم رفتیم جواهر ده(اونایی که رفتن میدونن چه جای با صفاییه)و ناهارُ همونجا کنار آبشار خوردیم برگشتیم ویلا.
راستی یادم رفت بگم:من چند وقتی بود که با سعید میرفتم بدنسازی و موهای بدنمُ که خیلی هم کم بود با موبر زده بودم و هیچ مویی توی تنم نبود.
هوا خیلی گرم و شرجی بود برای همین سعید گفت بچه ها بریم استخر شنا,منم که منتظر این حرف بودم گفتم راست میگه بریم شنا.
علی گفت:من که حرفی ندارم بریم
من رفتم تو اتاق تا مایومُ بپوشم علی هم پشت سرم اومد تو اتاق.از اونجایی که من خیلی به این دوتا دوست اطمینان داشتم پیششون احساس راحتی میکردم برای همین لباسامُ در آوردم و فقط یه شرت هفتی پام بود و داشتم توی ساک دنبال مایو میگشتم غافل از اینکه علی چهار چشمی ذل زده به بدن لخت و بدون موی من,اینو وقتی متوجه شدم که برگشتم مایو رو پام کنم؛تا برگشتم علی جا خورد و رفت سر کمد لباساش و شلوارکشُ در آورد تا بپوشه,منم از اتاق زدم بیرون و تو این فکر بودم که چرا علی داشت اونجوری به من نگاه میکرد؟نکنه به من نظر بد داره؟ولی به خودم گفتم نه بابا شما مثل داداش میمونید محال علی همچین فکرایی بکنه.
تو استخر کلی شوخی کردیم و علی همش میومد سمت منو سعی میکرد منو آب بده منم مقاومت میکردم البته اون جُسش از من بزرگتر بود و زورشم بیشتر برای همین من نمتونستم اونُ آب بدم و بیشتر سعی میکردم از دستش فرار کنم,اونم از خدا خواسته از پشت منُ میگرفت و خودشُ به من میمالید ولی من اصلا تو این فازها نبودم که دلیل این کارها سوء استفادست نه شوخی.حدود یک ساعت شایدم بیشتر تو آب بودیم تا اینکه من از استخر اومدم بیرون و رفتم تو ویلا تا لباس بپوشم.بعد از اینکه لباس عوض کردم اومدم لب پنجره تا ببینم اون دوتا چی کار میکنن,علی و سعید تو استخر بودن و داشتن با هم حرف میزدن.
جلوی تلویزیون دراز کشیدم و داشتم ماهواره نگاه میکردم که علی اومد تو گفت مهیار ما میخوایم بریم مشروب بگیریم میای؟گفتم نه شما برین تو که میدونی من خوشم نمیاد.علی گفت:ای بابا ضد حال نزن دیگه بعد عمری اومدیم مسافرتا.گفتم: داداش تو که میدونی من دوست ندارم.علی دیگه اسرار نکرد و با ناراحتی رفت لباس پوشید و سعیدُ هم صدا زد اونم اومد لباس عوض کرد و با هم رفتن.
1ساعتی طول کشید تا برگشتن البته با یه شیشه ویسکی و کلی مزه و وسایل شام.از اونجایی که من از اون دوتا کوچیکتر بودم آماده کردن شام به عهده من بود برای همین رفتم تو آشپزخونه تا شام درست کنم,ساعت حدود 9شب بود که شام آماده شد و با کمک هم سفره انداختیمُ شامُ که بی نمکم شده بود خوردیم.
بعد از شام علی رفت تو آشپزخونه و شیشه ویسکی که توی یخچال گذاشته بود آورد با سه تا استکان به همراه ماست و مخلفات دیگه گذاشت رو میز و گفت پاشید بیاید که میخوایم تا صبح بترکونیم.سعید رفت نشست روی مبل و گفت مهیار پاشو بیا دیگه.گفتم سعید جان به علی هم گفتم من نمیخورم.گفت یه امشب بزار خوش باشیم دیگه نخور.گفتم به جون تو دوست ندارم.گفت لااقل بیا اینجا کنار ما بشین.منم بلند شدم رفتم کنارش نشستم.
علی ساقی شد و توی هر سه تا استکان مشروب ریخت و مالب خودشُ گرفت دستش و به ما هم اشاره کرد که بخورید سعید استکان خودشُ برداشت و اون یکی استکانم داد دست من,اومد بگم نمیخورم ولی دلم نیومد شبشون خراب بشه غافل از اینکه اون دوتا نامرد برای من نقشه کشیده بودن.استکان ها به هم خورد و به سلامتی هم رفتیم بالا,حالم داشت بهم میخورد آخه بار اولم بود بعد از چند دقیقه علی دوباره پیک ها رو پر کرد و رفتیم بالا تا پیک چهارم که احساس کردم دیگه نمیتونم گفتم بچه ها من دیگه نمیتونم خودتون بخورید سعید استکانُ داد دستم گفتم این یکی رو بخور به سلامتی رفاقتمون دیگه نخور منم دستشُ رد نکردم و خوردم.اون دوتا چند پیک دیگه خوردن و بساط جمع شد.سعید ماهواره رو روشن کرد زد کانال پی ام سی و بلند شد رقصیدن علی هم اومد سمت منُ دستمُ گرفت از رو مبل بلند کرد گفت پاشو تنبل برقص خوش باش اولش مقاومت کردم ولی با اسرار علی منم شروع به رقصیدن کردم رقصم بد نبود و به قول علی دخترونه میرقصیدم.مشروب هر سه تای مارو از خود بی خود کرده بود مثل دیونه ها داشتیم بالا و پایین میپریدیم همین باعث شد که همه هیکلمون خیس عرق بشه,واقعا گرم بود علی لباسشُ از تنش در آورد و بعدشم شلوارکش و با یه شرت داشت میرقصید من از کارش خندم گرفت و نشستم زمین و دلمو گرفتم سعید هم لباساشُ در آورد.یه نگاه به هم انداختن و اومدن سمت من.علی گفت حالا نوبت تو لخت شو,گفتم برو دیونه گفت لوس نشو مگه گرمت نیست؟گفتم آره گفت لخت شو دیگه و دست انداخت تیشرتمُ از تنم در آورد و رفت سمت شلوارم که دو دستی شلوارمُ گرفتم و گفتم: علی مسخره بازی درنیار دیگه.گفت:در بیار بابا و محکم دوتا پاچه شلوارمُ گرفت و به زور از پام در آوردُ گفت حالا شد.گفتم خیلی مسخره ای اومدیو من شرت پام نبود.گفت:چی میشه مگه دختر که نیستی.
حدود نیم ساعت به همون شکل ولو بودم تا اینکه سعید گفت:چی میشد یه کُس اینجا بود تا یه حال مشتی میکردیم.علی گفت آخ گفتی,دلم لک زده برای یه کون کردن.منم از همه جا بی خبر گفتم:دیوونه تا کس هست چرا کون؟علی گفت:نکردی نمیدونی چه حالی میده.
علی راست میگفت من اصلا تجربه سکس نداشتم فقط چندباری فیلم سوپر دیده بودم
سعید گفت:علی بریم یه چرخی تو شهر بزنیم شاید یه کُس تور کردیم.علی گفت:الاغ جون ساعت 12شب الان سگ تو خیابون نیست چه برسه به آدم
سعید گفت:حیف بشه کاش یکی بود این کیر شق شده منو یه حالی میداد.علی گفت:چه خیالیه تا مهیار هست کُس میخوای چی کار.
با شنیدن این حرف دنیا روی سرم خراب شد اصلا باورم نمیشد علی همچین حرفی بزنه مونده بودم چی بگم همینجوری هاج و واج داشتم به این دوتا نامرد نگاه میکردم.
علی گفت:چی میگی مهیار؟پایه ای یه حال مشتی به ما بدی؟
گفتم:خیلی بی شعورید نامردای عوضی.بلند شدم که برم تو اتاق که علی منو از پشت گرفت انداخت رو زمین و نشست رو شکمم و گفت:خفشو بابا,چاقال فکر کرده جنیفر لوپزه اینهمه پول خرج کردم آوردمت اینجا که بُکنمت.
اشک تو چشمام حلقه زد تو این همه مدت که با هم دوست بودیم باورم این بود که این دوتا مثل بقیه نیستن و منُ واسه خودم میخوان نه چیزه دیگه ولی دیر فهمیدم.
علی یه نگاه عصبی به سعید کرد و گفت:اوسکُل نشستی داری منو نگاه میکنی پاشو بیا شُرت این بچه خوشگلُ از پاش در بیار میخواد کون بده امشب.
سعی کردم از زیرش بیرون بیام ولی فایده نداشت زورم بهش نمیرسید.زدم زیر گریه و گفتم:عوضی آشغال ولم کن.علی یه سیلی محکم زد زیر گوشم بقدری محکم بود که گوشم تیر کشید.علی گفت:ببین چاقال اگه میخوای زنده برسی تهران این چند روز مثل یه جنده خوب به ما حال میدی و الا من آب سرم گذشته همین امشب میبرمت دریا و خفت میکنم تا جنازت برسه به مامان جونت فهمیدی یا نه.لال شده بودم و فقط اشک میریختم با التماس ازش خواستم که از این کار منصرف بشه ولی اون کثافت نامرد حرفش یکی بود.
سعید مات و مبهوت داشت نگاه میکرد که با داد علی به خودش اومد.بچه کونی با تو بودما میگم بیا شُرت این کونی رو از پاش در بیار,میای جلو یا تو رو هم مثل این بزنم؟
معلوم بود که سعید راضی به این کار نیست و پشیمون شده ولی ترسش از علی نمیزاشت که مخالفت بکنه.بلند شد اومد سمت ما و دست انداخت تا شرت منُ در بیاره که من با گریه گفتم:سعید داداش تو رو خدا نه.علی برگشت سمت سعید و گفت:این بار آخر که میگم؛یا با منی یا تو رو هم میزنم.با این حرف سعید شرت منُ از تنم در آورد.منم شروع کردم به داد و بی داد و کمک خواستن که علی دو دستی گلومُ فشار داد و گفت:چاقال بچه کونی صدات در بیاد خفت میکنم.واقعا داشت خفم میکرد,دیگه چاره ای نداشتم باید تسلیم میشدم برای همین با سر بهش فهموندم که قبوله.
بعد از اینکه دستشُ از روی گلوم برداشت افتادم به سرفه کردن,علی گفت:حالا شدی یه چاقال حرف گوش کن پس ساکت باشُ هر کاری که میگم بکن فهمیدی عزیزم؟
گفتم:باشه نامرد.دوباره یه سیلی حواله گوشم کرد و گفت:چاقال عوضی دوباره که گفتی نامرد بار آخرت باشه ها.
چاره ای نداشتم باید ساکت میشدم و تن به کاری میدادم که اون میخواست.علی برگشت و یه نگاه به بدن لخت من کرد و گفت:جون تا این کونی هست کُس میخوایم چی کار و دست انداخت کیر منُ گرفت تو دستش و گفت:چه دودول کوچولویی داره اینم ببُریم تا بشه یه کُس واقعی.
برای اولین بار بود که کسی به کیرم دست میزد ولی از شدت ترس و ناراحتی کیرم به همون حالت مونده بود.علی از روم بلند شد و منو برگردوند به شکم و نشست کنارم و دستش ُ کشید روی کونم و گفت:تا حالا کون به این خوش تراشی ندیده بودم لامذهب دست هرچی دختره از خوش بدنی از پشت بسته حیف نیست این کون از لذت کردن بی نصیب بمونه نه سعید؟سعید ساکت بود و حرفی نمیزد.علی گفت:با تو ام تا حالا همچین کونی دیده بودی؟سعید گفت:چی بگم؟علی گفت:تو آدم نمیشیا باید یه چک مثل این بخوری تا آدم بشی آره؟سعید گفت:بابا من چی بگم خوب کون به این خوبی ندیده بودم خوب شد؟علی گفت:آفرین حالا شدی یه رفیق کون شناس,حالا پاشو برو از تو کشوی کمد اون کرمُ بیار تا این کون نازُ چنان وا کنم که دوتا کیرُ با هم تو خودش جا بده.
سعید رفت تا کرم بیاره تو این فاصله علی داشت با سوراخ کون من بازی میکرد و منم بی صدا داشتم اشک میریختم.
جان چه کونی بکنم من,یه جوری بهت حال میدم که هر روز بیای بگی منو بکن.ببینم چاقال بلدی ساک بزنی؟با تو ام بلدی یا بگم سعید یادت بده.
لال شدی چاقال مگه نمیشنوی چی میگم؟ساک که بلدی بزنی؟بغض گلومُ فشار میداد و نمیتونستم حرف بزنم.سعید با یه قوطی کرم برگشت و نشست بین پاهای من.علی گفت:پاشو اون متکارو بیار بزار زیر کمرش و منو دوباره برگردوند.سعید متکا رو داد دستشُ اونم کمر منو بلند کرد و گذاشت زیر کمرم.
علی رو کرد به سعید و گفت:پاشو به این چاقال یاد بده چه جوری باید ساک بزنه مثل این که بار اولشه بلد نیست,هونجوری که واسه داش علی ساک میزنی بزن تا یاد بگیره.تازه اینجا بود که فهمیدم که این نامرد سعیدُ هم میکنه و برای همین سعید ازش حساب میبره.
سعید اومد نشست بالای سر من و با اکراه کیر خوابیده منو کرد تو دهنش و شروع کرد به خوردن.چشامُ بسته بودم تا این صحنه ها رو نبینم.
علی یکم از کرمُ مالید به سوراخ کونم و شروع کرد به ماساژ دادن.از یه طرف سعید داشت کیرمُ میخورد و از اون طرف علی داشت با سوراخم بازی میکرد.اولش انگشت وسطیشُ کرد تو سوراخ کونم و باهاش بازی کرد و بعد از چند بار عقبُ جلو بردن انگشتش اینبار دوتا از انگشتاشُ فرو کرد تو درد شدید توی کونم موج میزد بی اختیار گفتم آخخخخخ.گفت:جون چیه دردت گرفت عزیزم.جوابی ندادم حالم داشت ازش بهم میخورد.چشمامُ وا کردم ببینم چه بلایی داره سرم میاد.صحنه بدی بود سعید کیر منُ که حالا بی اختیار بلند شده بود داشت با ولع تمام میخورد و علی هم داشت دو انگشتی با سوراخم بازی میکرد.نمیدونستم چی کار کنم فقط مثل بچه ها داشتم گریه میکردم و تو دلم بهشون فهش میدادم و به خودم لعنت میگفتم که به این دو تا نا رفیق اعتماد کردم.
تو همین فکرا بودم که درد کونم دوباره شروع شد یه نگاه به پایین انداختم؛بله علی سه تا از انگشتاشُ کرده بود توی کونم و به همین علت دردم تشدید شد.دست خودم نبود بهش گفتم:علی یواش دردم میاد.گفت:چاقال یکم صبر داشته باش تا دردش بیوفته منو بگو که دارم بهت حال میدم نمیخوام درد بکشی و الا همین حالا این کیر کلفتُ میکردم تو کون نازت تا بفهمی درد چیه و به کارش ادامه داد تا این که انگشتاشُ از کونم در آرود و به سعید گفت:بسه کیر ندیده چنان میخوره که انگار قرار این چاقال اینو بکون,پاشو بیا تو هم با این کون صفا کن تا من ببینم این بچه خوشگل یاد گرفته چجور باید ساک بزنه.
سعید جاشو با علی عوض کرد با این تفاوت که علی اومد نشست رو سینمُ و کیرش گذاشت روی لبم و گفت:بخور ببینم چی یاد گرفتی.ولی من دهنم بسته بودم اصلا دلم نمیخواست تن به این کار بدم,حالم بهم میخورد ولی علی گفت:باز میکنی دهنتُ جنده یا دوباره دلت چک میخواد؟زود باش وا کن در گاله رو میخوام کیرمو تا دسته فرو کنم تو حلقت.از ترس دهنمُ باز کردم اونم کیرشُ تا نصفه کرد تو دهنم حالم بد شد میخواستم بالا بیارم علی داشت کیرشُ تو دهنم عقب جلو میکرد و من بی حرکت بودم تا این که گفت:به مرگ مادرم این چاقال منُ مجبور میکنه با کتک کیر به خوردش بدم,یالا ساک بزن.دیگه چاره ای نبود ترس از کتک خوردن باعث شد که براش ساک بزنم همون کارایی رو میکردم که سعید با من میکرد,با زبون کیرشُُ لیس میزدم از بالا تا پایین کیرشُ میخوردم اونم داشت حال میکرد و با دو دستش سر منو گرفت بود و کیرشُ تو دهنم عقب جلو میکرد.آفرین حالا شدی چاقال خودم به این میگن ساک زدن زدی رو دست این داداش سعیدت این اوسکل دو سال داره به من کون میده ولی مثل تو ساک نزده برام.
من سعید خیلی دوست داشتم ولی شنیدن این که تو این مدت با چه کسی رفیق بودم داشت حالمو بهم میزد.
تو مدتی که من داشتم واسه علی ساک میزدم سعید هم داشت با کون من ور میرفت و اینقدر تو فکر بودم که نفهمیدم سعید 4تا از انگشتاشُ توی کون من کرده.آره دیگه کونم کاملا باز شده بود.علی برگشت سمت سعید و گفت:هی یه وقت به سرت نزنه کیرتُ بکنی توش,میخوام خودم از آکبندی درش بیارم.
علی کیرشُ که حالا آب دهن من داشت ازش میچکید از تو دهنم در آورد و رفت جای سعیدُ گرفت و نشست بین پاهام و اونارو از هم باز کرد و گذاشت کنار صورتم و گفت:آماده باش که میخوای زنم بشی.از یه طرف کاراش و از یه طرفم حرفاش که داشت منُ تحقیر میکرد واقعا تحملش سخت بود.
کیرشُ دم سوراخم میزون کرد و همون فشار اول سر کیرش رفت تو و درد دوباره اومد سراغم نمیتونستم تحمل کنم گفتم:آخ یواش درد داره.گفت:خفشو بزار کارمو بکنم و با یه فشار دیگه کیرش تا نصفه رفت تو کونم.چند لحظه صبر کرد و دوباره فشار داد تا اینکه کامل کیرش رفت تو کونم.از شدت درد دوباره اشکم سرازیر شد و گفتم:تو که کار خودتُ کردی حالا چرا وحشی بازی در میاری؟یه نگاه عصبانی کرد و گفت:زیاد حرف بزنی یه جوری میکنمت که خون از کونت سرازیر بشه ها.با این حرف دوباره من ساکت شدم و اونم شروع کرد به تلمبه زدن با هر تلمبه ای که میزد چندتا فوش نثار من میکرد و میگفت:چاقال,کونی,بچه خوشگل میبینی چجوری دارم کون خوشگلتُ میگام؟حالا دیدی چه کیفی داره کون دادن؟سعیدم بار اول مثل تو بود ولی بعدش هر روز میاد خونمون تا من یه حال اساسی به کون تپلش بدم.مگه نه سعید؟ولی سعید ساکت بود و داشت نگاه میکرد و با کیرش ور میرفت مثل اینکه منتظر بود تا نوبتش بشه.علی گفت:اوسکل کون به این خوشگلی جلوت اونوقت داری جلق میزنی؟برو بزار دهنش ببین شاگرد خوبی بوده؟
سعید منتظر این حرف بود و اومد نشست بالا سرم و کیرشُ گذاشت رو لبام ولی اینبار مقاومت نکردم و خودم دهنمُ باز کردم تا بکنه تو دهنم دیگه هیچ اختیاری نداشتم.از یه طرف داشتم کون میدادم و از یه طرفم داشتم ساک میزدم.
دیگه دردی رو توی کونم حس نمیکردم,کاملا سوراخم باز شده بود.علی چند باری کیرشُ کامل از تو کونم در آورد و تا میخواست سوراخم بسته بشه دوبراه با شدت میکرد تو کونم.سعیدم داشت کیرشُ که از کیر علی کوچیکتر بود تو دهنم عقب جلو میکرد.
چند دقیقه به همین شکل گذشت تا این که علی کیرشُ از کونم در آورد و به سعید گفت:بسه دیگه خسته شدم نوبت تو که از این کون فیض ببری و منو برگردوند به شکم.سعید اومد نشست رو پاهام و کیرشُ کرد تو بدون هیچ زحمتی کل کیرش رفت توی کونم دستاشُ گذاشت بود دو طرف من و داشت تلمبه میزد چند لحظه سکوت بود و از فش دادن های علی خبری نبود برگشتم ببینم کجاست که یهو شوکه شدم.نامرد عوضی داشت با گوشی از کردن من فیلم میگرفت خواستم بلند بشم که اومد سمتم و لقدش برد بالا که بزنه تو دهنم صورتمُ برگردوندم و گفتم:جون هر کسی که دوست داری دیگه این کارو نکن,تو که هر کاری دلت خواست با من کردی دیگه فیلم نگیر آبروم میره به جون مادرم من به کسی نمیگم با من چی کار کردید.
علی با خنده گفت:نه جون عمت برو بگو,چی میخوای بگی؟میگی کون دادم؟آره چاقال؟این فیلمُ میگیرم تا هر وقت که خواستم بیای پیشم.
دوباره زدم زیر گریه,آخه این چه بلایی بود که اومد سرم کاش میمردم و با این دوتا بی شرف نمیومدم اینجا........
علی گفت:حال کردی چه اسپری باحالی بود تا صبح بکنی آبت نمیاد.سعید گفت:آره خیلی باحاله هرچی میکنم سیر نمیشم.
این دوتا عوضی فکر همه جا رو کرده بودن و حتی اسپری بی حسی هم با خودشون آورده بودن
علی گوشی رو گذاشت رو میزُ و اومد سمت ما و به سعید گفت:تو این چاقالُ بکن منم تو رو و بدون این که منتظر جواب سعید باشه یکم از کرم زد به سوراخ کون سعید و چربش کرد و گفت:وایسا بزار من بکنم تو کونت بعد تلمبه بزن.سعید وایساد و علی کیرشُ یه ضرب کرد تو کون سعید,سعید یه ناله کردُ گفت:آخخخخخخخخ یواش بابا.علی گفت:کونی تو دیگه چرا آخ آخ میکنی تو که یه عمر داری کون میدی به من سوراخت عین غار شده.سعید گفت:یدفه میکنی آدم دردش میگیره خوب.
علی داشت سعیدُ میکرد و اونم منُ .دیگه ساکت شده بودم و نه گریه میکردم نه حرف میزدم بالاخره منم آدم بودم و شهوت تو وجودم بود دروغ نگم خوشم اومده بود و داشتم لذت میبردم البته بیشتر بخاطر این بود که همون تور که من داشتم کون میدادم سعیدم داشت از کون گاییده میشد و این کار یکم دل منُ خنک میکرد.
نمیدونم چه اسپری این دوتا به کیرشون زده بودن که این همه مدت طول کشید.حدود 40دقیقه بود که داشتن منُ میکردن تا اینکه علی گفت:مال من داره میاد مال تو چی؟سعید گفت:فکر کنم مال من میخواد بیاد.علی گفت:پس درش بیار بزار اول آب این چاقالُ بیاریم بعد مال خودمونُ بریزیم تو دهنش یکی انرژی بگیره.
سعید گفت:باشه الان با دست آبشُ میارم.علی گفت:نه بچه خوبی بود براش ساک بزن تا آبش بیاد.سعید یه نگاه به علی کرد و گفت:آخه.علی گفت:آخه و زهر مار اون کاریُ بکن که من میگم یالا.سعید نشست کنارمُ کیرمُ کرد تو دهنش و شروع کرد به خوردن و علی دوباره کیرشُ کرد تو کونم چند لحظه بیشتر طول نکشید که آبم اومد و ریخت تو دهن سعید اونم همه آب منُ خورد.علی گفت:خوشمزه بود؟سعید گفت:بد نبود ولی به مال تو نمیرسید.دیگه نای هیچ کاری نداشتم علی اومد بالای سرم و شروع کرد با دست جلق زدن و گفت:وا کن دهنتُ میخوام همونجور که خودم از آکبندی در آوردمت خودمم آبت بدم.دوست نداشتم این کارو بکنم برای همین محکم دهنمُ بستم اما با دستش فکمُ فشار داد و دهنمُ باز کرد و آبش ریخت تو دهنم خواستم برش گردونم ک دهنمُ بست و گفت:بخور لاشی تا قطره آب منُ باید بخوری.از روی ناچاری همشو قورت دادم,خیلی بد مزه بود بوی بدی هم میداد.
علی رفت کنار و سعید جاشُ گرفت تا اون لحظه هیچ حرفی به من نزده بود گفت:بخور بببینم بلدی مثل من آب کیر بخوری؟حالم ازش بهم میخورد دهنمُ بستمُ و رومُ کردم به طرف دیگه.گفت:میخوری یا بگم علی بیاد به زور به خوردت بده؟مهلش نزاشتم کثافت اشغال علی رو صدا زد و گفت:علی بیا این بچه کونی داره دوباره ناز میکنه.علی اومد بالا سرمُ گفت:چاقال دوباره دم در آور
     
  
مرد

 
کلک دوستم برای کردن کیر کلفتش تو کونم

بنام خدا
سلام
من م 25 سالمه و این داستان مربوط به سال اول دبیرستان یعنی حدود 8 سال پیشه.من توی دبیرستان یه دوست جدید پیدا کرده بودم بهش اسی می گفتم خانواده ثروتمندی داشت و پسر خوش خلق انرژیکی بود من درسام از اون بهتر بود اکثر روزها باهم بودیم یه عادت بد که من داشتم این بود که مدام اونو ماچ می کردم اونم گاهی این کارو می کرد واقعا دوستش داشتم و الان که این داستان رو می نویسم دلم براش تنگ شده
برای هم داستان تعریف می کردیم بیرون می رفتیم باهم می رفتیم خرید راستی یادم رفت بگم اون یه سال از من بزرگتر بود
بعضی وقتها من می رفتم خونشون وبعضی وقتها اون می اومد
یه بار تو خونشون بهم یاد داد چه جوری جلق بزنم یادش بخیر اون روز کلی خندیدم کیرش رو در آورده بود باصدای شهوتناکی اسم دختر همسایه ها شومی آورد جلق می زد.
یه روز صبح رفتم خونشون هنوز از خواب بیدار نشده بود به زور در زدن بیداش کردم وقتی اومد دم در چشاش پف کرده بود تا منو دید گفت: گائیدی این وقت صبح !!!! منم بی مقدمه رفتم تو مثل اینکه مان باباش نبودند و تا دیر دقت داشته فیلم نگاه می کرده ....
رفتم تو اتاقش یه تخت با یه آیینه کمد روبروش ...مثل مرده ها تو تخت ولو شد به منم گفت بیا بخواب من خوابم می آد بعدش می ریم تو حال ....
رفتم کنارش خوابیدم خیلی ناز شده بود دلم نیومد ماچش نکنم آروم ماچش کردم چشای بزرگش رو باز کرد یه نگاهی بهم انداخت بادست چپش بازوی راستم گرفت جوریکه پتو ش منو پوشوند یه ماچ آبدار منو کرد یه لحظه برخورد کیرش رو با پام احساس کردم یادمه وقتی ازش پرسیدم چرا کیرت بزرگه می گفت :چون خیلی جلق زدم!!!!
یواش دستش رو گذاشت رو سینه ام شروع کرد مالیدن باورتون نمی شه چقدر مست شده بودم دو باره ماچم کرد این بار کمی خودشو بشتر کشید روم دستش رو از پست گذاشت رو کنم سوراخ کونم رو می مالید منم مثل آدمهای مست تو بستر تسلیم رها شده بودم
تا شلوار شو کشید پائین ناخوداگاه ترسیدم می خواستم بلند شم اول با دستش اشاره کرد نه ولی من ترسیده بودم ...بلند شدم اونم پشت سرم منو از پشت گرفت .من گفتم نه و به صورتش نگاه کردم اون یه ذره خودشو بهم محکمتر گرفت گفت :آلان تمومه جون اسی.دستام یواش گذاشت روی لبه کند آیینه من درحال که تو دلم دوست داشتم منو بکنه قیافه ای کسای رو که دارن از خود گذشتگی می کنن به خودم گرفته بودم .
سینه هامو می مالید و دکمه های پیرهنم رو باز می کرد چند بار سرمو برگردوند ماچم کرد دیدن این صحنه و صحنه ای مالیده شدن سینه هام تو آیینه منو خیلی شهوتی می کرد.
یهو کمربند شلوارمو باز کرد و شلوارمو با شرتم در آورد خوبیش این بود که قدمون کوتاه بود اون پائینا توی آینه دیده نمی شد .
کیرش رو لای شق کونم احساس کردم وقتی برگشتم دیدم زیر پیرهنیشو داره در می یاره یه نگاهی به کیر خودم کیر اون انداختم دوبار منو برگردوند سر کیرش یه تف انداخت گذاشت لا شق کونم یه کم فشار داد کیرش از سوراخ کونم بالاتر رفت راست ایستاد مثل اینکه چیزی دونسته باشه کمی عقب تر رفت منو بسمت خودش کشوند من کمی بشتر خم شدم دوباره دستمو روی کمد گذاشتم
این بار کمی تف با دستش دم سوراخ کونم گذاشت و با دستش اونو باز کرد کیرشو دم سوراخم مالید یه صدای مثل صدای ماچ بلند شد تفش و گرمی کیرش رو ،احساس می کردم کمی خوشم اومد بشتر خم کردم و کونم گشاد تر گرفتم اونم می مالید و اون صدا می پیچید
یهو سر کیرش رو توی کونم فرو کرد
کله کیرش داشت منو جر می داد احساس کردم یه جای بدنم داره جر می خوره سوزش عجیبی از کونم تا سرم پیچید
یهو راست شدم و با دستام پاهای اسی رو سفت گرفتم و ناخوداگاه گفتم آخ ..... اسی منو محکم گرفته بود از چشام اشک اومده بود انو تو آیینه دیدم ..به اسی گفتم بکش بیرون خیلی درد می کنه ...گفت شل کن تا در بیارم ...منم گفتم نمی تونم درد می کنه ...گفت با سفت کردن بیشتر درد می گیره ...شل کن در می آرم ....منم تا اومدم شل کنم یهو منو محکم گرفت تا آخرش کرد تو کونم ولو شده بودم دیگه آبشم رو تو کونم ریخته بود .....
ببخشید اگه زیاد جالب نبود....بعد اون سال من دیگه اونو ندیدم و تا حالا هیچ تجربه ای سکس دیگه ای نداشتم جالبه بگم فقط جلق زدن و فکر کردن به این موضوع که چرا باید من دوست پسر مو ماچ کنم چرا؟برااینکه به قول خودش کون بچگیم رو از دست بدم.
     
  
مرد

 
ريكاوری (گی)

اين داستان مربوط به تابستان چند ساله پيشه شب خونه خالم دعوت داشتيم بعدازظهرش رفته بودم فوتسال چون عرق كرده بودم بايد ميومدوم خونه ودوش ميگرفتم عجله داشتم آژانس گرفتم رسيدم دم در ديدم سعيد پسرخالم اونجاست ازش پرسيدم اينجا چي ميخواي گفت ميدونستم خونتون خاليه اومدم اينجا تااگه شد حال كنيم.
منم كه خسته بودم بدم نميومد يكي مشت ومالم بده حالاكه سعيد بود چه بهتر رفتيم تو خونه بدنم عرق داشت به سعيد گفتم چون عرق دارم يه آب ميزنم بدنم بعد بيا تو حموم.پيرنمو در اوردم شلوارم تا نصفه پايين بود خم شدم درش بيارم كه سعيد لخت اومد داخل واز پشت بهم چسبيد كيرشو حس كردم رفت و دوش آب گرمو باز كرد چند دقيقه اي كه گذشت حمومو بخار گرفت درو بست وكيپش كرد روي شكم خوابوندم كمي شامپو ريخت روي كمرم و با كف دست به همه جاي بدنم جز سوراخ كونم ماليد روي كونم نشست و با دستاش شونه هامو ميماليد كمر و باسنم و مالوند يهو خوابيد رو كل بدنم كيرش از لاي پام ليز خورد و رد شد شهوتمو به اوجش رسوند آبم داشت ميريخت تا به سعيد گفتم تو همون حالت بلندم كرد ونشوندم روي كيرش بي حركت بود تلمبه نميزد كلاهك كيرشو گذاشته بود دم دهن كونم دراز كشيد منو از پشت خوابوند روي شكمش دستاشو حلقه كرد دور سينه هام معلوم بود آبش داره مياد خودمو شل گرفتم تا كيرشو بكنه تو يكم خودشو نگه داشت بهم گفت:آب كيرمو كجات بريزم داشت. گزينه هاشو ميگفت:دهنت؟بدنت؟منم ميگفتم نه
يهو برم گردوند كيرش عين موشك به طرف كونم شليك شد به ديواره لمبه هام خورد چون شل گرفته بودم ليز خوردتو كونم يكم سوخت تنها صداي كه ميومد چلپ چلوپ كيرش باكونم بود دستاشو گذاشت روي شونه هام فشارش داشت كونمو جر ميداد باسنهاي مرطوبم زير كيرش عين ژله ميلرزيدن اهي كه مثل جيغ بود كشيدم دستاشو اورد زير بغلم شونه هامو گرفت و فشار ميداد اب كيرم راه افتاد قنبلمو دادم بالا سعيد با فشار طوري كردم كه اب دوتامن همزمان ريخت داغي ابشو حس كردم چون ابش زياد بود با عقب وجلو كردنش از اب كيرش ميريخت بيرون.
بلند شديم دونفري رفتيم زيردوش دستامو كردم. بين لپاي كونم خيس خيس بود سوراخمم طوري بود كه دو انگشت براحتي ميرفت توش
بهش. گفتم بريم بيرون ؟بس نيست؟جوابي نداد بازم ميخواست كمرشو ماليدم تا براي بار دوم حاضرشه
كيرشو از جلو انداخت تو رونهام بادستاش كمر وكونمو ميماليد اينقدر ماليد تا كيرامون بلندشد برااولين بار كيرم رفت لاپاش منم پاهامو محكم بهم چسبوندم تابيشنر حال كنه خسته شديم
زانو زدم وكيرشو كردم تو دهنم و يا دستم كير خودمو ميماليدم دوباره خوابوندم اينبار روي كمر پاهامو باز كرد انداختش روي شونه هاش كيرشو تنظيم كرد و با كمي خشونت. كردش تو دردم اومد. تلمبه ميزد با دستام ميخواستم از فشار روي كمرم كم كنم دستامو گرفت فشارشوبيشتر كرد داد بلندي زدم موثر بود پاهامو اورد زير بغلش دوباره شروع كرد تلمبه زدن پاهامو روي سينه هام جمع كردم سعيد تلمبه هاشو تندتر كرد وكيرشو تو كونم جا مينداخت بطوريكه فقط تخماش بيرون ميموند داشت ارضا ميشد. لومبه هام فشار بدن سعيدو عين فنر پس ميداد....
اهي كشيد ومعلوم بود دوباره خودشو تو من خالي كرده.

نوشته:‌ آرش
     
  
مرد

 
یكی از دوستان توی بالای این صفحه یه خاطره نوشته بود كه اسمش اینه . اولین باری كه كونم رو نشون دادم. خیلی از این خاطرات برای خیلیا اتفاق افتاده. یادمه كه خیلی بچه بودم. دوازده یا سیزده سالم بود. رفته بودم باغ یكی از اقوام . من بودم و پسر فامیلمون كه هفت هشت سالی بیشتر از من بزرگتر بود و یك خواهر سه چهار ساله داشت. فامیلمون كیرشو دراورد و جلق میزد. اون بچهه دنبال كیر خودش میگشت ولی چیزی نداشت و نمیفهمید جریان چیه. و ما هم خیلی بهش میخندیدیم.
من بچه شهری بودم و اون فامیلمون بچه روستا بود و بطور فیزیكی خیلی بزرگتر از من بهش میومد. بهش گفتم ولش كن این بچه رو. اصلا میخوای منو ببینی؟ و بدون اینكه وایسم جوابی بده بلند شدم و شلوارمو یك لحظه كشیدم پایین و كونمو نشونش دادم و فوری زیر شلواریمو دادم بالا. و سریع نشستم.
بهم گفتم بذار یكبار دیگه ببینم. من اصلا نفهمیدم چی شد. منم دوباره بلند شدم و توی یك لحظه شلواركمو دادم پایین و كونمو نشونش دادم و سریع كشیدمش بالا و نشستم.
اون فامیلمون گفت : خب بذار ببینمش . اینطوری اصلا نمیفهمم چی میكنی. اصلا بلند شو. اینو درش بیار. و درش اوردم. ولی میخواستم سریع بكشمش بالا. گرفته بودش و نمیشد بیارمش بالا. تا زانو كشیدش پایین و گفت بشین. بهم گفت پسر چقدر رونای سفیدی داری !!!!!!!!!! خیلی تعجب كرده بود. دستشو میكرد توی وسط رونم و بمن حال میداد اما خودش خیلی بیشتر مزه میكرد . گفت واسا روی زانوهات ببینمت از پشت. منم قسمش میدادم كسی نفهمه ها. اونم جون همون خواهر كوچكیشو قسم خورد. من روی زانو برگشتم به عقب. طوری كه كون منو راحت مییدید . و با دستش بازش كرد. یا میگفت چقدر سفیده. یا میگفت چقدر نرمه. و چون فصل انگور بود خواهر كوچكشو فرستاد توی انگورا گفت برو بازی كن. منو خوابوند و گفت ببین بكسی نگی ها.
منم خیلی ساده سرمو تكون دادم گفتم باشه. كونمو با دستاش باز كرد و اب دهن بزرگی انداخت وسط كونم و خودش خوابید روم. یهو بلند شد و با یه حالتی گفت؟ تا حالا كردنت ؟ كردنت یا نه؟ كون دادی ؟ آره؟ درسته؟ منم از ترسم گفتم نه. خب برای چی میگی. بكسی نگی ها. و منظورشو نفهمیدم چی میخواد بگه. خوابید روی من و سرشو كرد توی كونم. با اینكه هنوز به سنی نرسیده بود كه سربازی بره و هجده یا نزده سالش بود ولی خیلی كلفت بود و بلند و چه كردنی كرد. آخرش آبشو ریخت روی كونم و حالا دستمال نبود پاكش كنیم. با برگ درختا پاكم كرد كه پوستمو سرخ میكرد. و بمحض اینكه كرد تو و ابش اومد فقط برای اینكه ابشو بیرون بریزه درش اورد و تا پاكش كردیم دوباره كرد تو و دوباره مثل بار اول شروع كرد به كردن. باورم نمیشد توی این سنی كسی بتونه دوبار پشت سر هم منو بكنه. اونم در این سن.
خیلی تاكید داشت نكنه قبلا كون دادی. بعد بهش گفتم چرا اینو میگی. و تكرارش میكنی؟ گفت من كونی كه قبلا كیر رفته باشه توش نمیكنم. خب رفته بود توش قبلا ولی میخواستم بگم این كون گیر فلك نمیاد. تو دست نخوردشو میخوای. بهش نگفتم و اونم همون روز كرد و تموم شد. این گذشت تا تا بعد از هفت سال . سه چهار روز پیش اومده بودن و برامون انگور اورده بودن. جالب این بود كه بمن میگفت چقدر خوشگل شدی. و البته خودش ازدواج كرده بود و توی 25 سالگی دوتا بچه داشت. بچه های روستا اینطوری اند. اولش كمی خجالت شدم ولی طوری رفتار كرد كه انگار یادش نیست یا نمیخواست یاد اوری كنه.
ولی خودم بهش گفتم یادته توی باغتون اون سال. لبخندی زد و هیچی نگفت. منكه هنوزم مزه اش زیر دندونمه.
گذشته ها را فراموش میکنم .
     
  
مرد

 
نوید معشوقه ی کورش

سلام من یه پسره همجنسگرا هستم و همجنسگرا بودنم نه باعث سرافرازی و نه باعث سر افکندگیم میشه.و درحال حاضر 23 سالمه.داستان من بر میگرده به زمانی که من 18 ساله بودم.یادم میاد که همیشه عاشق پسری بودم که تمام طول دوران دبیرستان باهم داخل یک مدرسه بودیم من واقعا عاشقش بودم دیوونه ی چشماش و تشنه ی لباش بودم خیلی خوشگل و جذاب بود تنها ارزوم این بود که حتی برای یک بار هم که شده بتونم دستاشو بگیرم و بوسش کنم بارها و بارها خواستم از حسی که نسبت بهش دارم باخبرش کنم اما خیلی میترسیدم چون نمیدونستم که اونم مثله من همجنسگرا هست یا نه؟ هر لحظه تو فکرش بودم.دونستن این که هیچوقت نمی تونم باهاش باشم عذابم میداد...
عشق نوید کورم کرده بود و واقعا زندگی برام نذاشته بود.اطرافیانم مدام ازم میپرسیدن که چه بلایی سرم اومده؟چرا اینقدر ناراحت و افسرده ام؟ اما جوابی نداشتم که بدم.خیلی موقع ها با هم چشم تو چشم میشدیم ولی من فوری رویم را به طرف دیگر میانداختم تا متوجه نگاه های من نشه.یه روز توی پارک نشسته بودم واهنگ گوش میدادم که به طور اتفاقی دیدم نوید اومد و کنارم نشت و سلام کرد و منم جواب سلامشو دادم خیلی برام عجیب بود چون اون سعی داشت بیشتر به من نزدیک بشه.دوست داشتم میتونستم احساسمو بهش بگم اما نمیشد.نوید گفت اگه مایل باشی کمی قدم بزنیم و صحبت کنیم.منم که از خدا خواسته قبول کردم.باهم چند قدمی رو راه رفتیم که یک دفعه دستم رو گرفت ولی من دستم را کشیدم.نمیدونستم که چرا این کارو کردم.این ارزوی من بود که دستاشو بگیرم...اما ترسیده بودم هر دومون برای برای چند لحظه ای سکوت کردیم و اینبار من دستش رو گرفتم و محکم دستشو فشار میدادم دستاش خیلی گرم بود. برای هردومون خیلی غیر منتظره بود.اون شب رو با خداحافظی از هم تمام کردیم.رفتم خونه اینبار خیلی خوشحال بودم و واقعا احساس ارامش و در عین حال بیقراری میکردم.1 ماه گذشت و بعد از این 1 ماه دوتامون تصمیم گرفتیم باهم راحت تر باشیم.نوید گفت "کورش"من همش تو فکره تو ام میخوام با تو باشم.اگه موافقی فردا شب بیا خونه ی من تا با هم....منم اول سکوت کردم و میترسیدم ولی کمی بعد قبول کردم .خلاصه از هم خداحافظی کردیم .و من منتظر فردا شب بودم.به نوید زنگ زدم و گفتم من دارم اماده میشم که بیام پیشت گفت باشه بیا مشتاقانه منتظرم...
رفتم در خونشون کم کم داشتمم منصرف میشدم ولی به لذتش فکر کردم.زنگه در رو زدم و نوید اومد در رو باز کرد.باهم دست دادیم وبعد از خوردن 1 لیوان قهوه دیگه تحمل نکردیم 2 سال منتظره همچین روزی بودم.نوید اومد منو برای اولین بار بوس کرد و اول از گردنم شروع کرد و بعد ازم لب گرفت بعدش من خوابوندمش روی تخت و حسابی غرق در بوسه کردمش هیچوقت طعم لباش رو یادم نمیره خیلی حس خوبی بود .دیگه تحمل نکردم و کم کم لباساش رو در اوردم و شرتش رو با دندون پایین کشیدم .کیرش خیلی بزرگ و گرم بود تقریبا 20 سانتی بود شروع کردم به خوردن کیرش وحسابی تحریکش کردم بعد اون اومد و شرتم رو در اورد و با دهن گرمش حسابی بهم حال داد با یک دستش کمرم رو گرفته بود و با یه دست دسگش سینه هام رو میمالید.کمرم رو خم کرد و کیرش رو کرد داخل سوراخم اولش خیلی دردناک بود ولی بعدش خیلی لذت بخش شد برام دوست نداشتم که تمام بشه.بعد نوبت من بود کیرم رو کردم تو دهنش و بعد سوراخش خیلی حال داد فکر کردن به اینکه با عشقت سکس کنی خیلی لذت بخشه خلاصه حسابی گرم و مشغول شده بودیم که بعد از 30 دقیقه ابم اومد و ریختمش رو شکمش و بعد اون هم ابش رو ریخت تو صورتم حسابی حال کردم (کسانی که همجنسگرا هستند منظورم را میفهمن) بهترین قسمتش اینجا بود که شب رو با هم خوابیدیم.
بهتره اینو بدونید که من و نوید برای 6ماه باهم بودیم و در طول این مدت تقریبا حداقل 20 باری با هم سکس داشتیم و بعد از 6 ماه نوید رفت با یکی دیگه و به انجمن همجنسگرایان انگلیس ملحق شد.

نوشته: کوروش
     
  
مرد

 
ازدواج دو مرد

من يك پسرم كه تاالان اوج شهوتو توبغل پسرخالم سعيد(مستعار)كه ديگه مثل شوهرمه تجربه كردم بچه خوشگلم.سينه هام سرحاله بدنم سفيده كون تميزي دارم تو. جملاتم از اصطلاحات بين خودمو سعيد كه فقط بين مابوده استفادميكنم
اينم ادامه داستان قبليه:باراهنمايي سعيدو كيرش رفتيم توحموم چشامو كه پربود ازآب كير يه لحظه پاك كردم آرايشم زيرلايه اي از اب كيرشوهرم مخفي شده بود كل صورتمو وتا روي سينه هام گرفته بود تو ايينه خودمو ديدم برا لحظاتي ازخودم بدم اومد دهنم مزه اب كير ميداد موقع شهوت زياد سعيد ميدونه چكارم كنه دوش آبو باز كردم داشتم صورتموميشستم چرب بود دفعه اولم نبود كه اينجوريم ميكرديهو حسكردم كمرداغ شدسعيد داشت ميشاشيد رو كمرم خواستم ازش جداشم كه محكم فشارش داد دم سوراخم داغ شدم شاشيدو رفت بيرون منم خودموشستمو رفتم بيرون يك راست رفتم از تويخچال براش شير موز اوردم 2ليوان خورد گفت گشنمه حق داشت زن داداشش برامون غذا گذاشته بود گرم كردم خورديم ساعت 11شب بود و وقت خواب رفتم تو وسايلم شرت نيم پاي صورتي رنگمو پوشيدم يه تشك يه پتو بسمون بود اتاق تاريك tvروشن دست سعيد. زير سرم گودي كمرم باشكمش پر شده بود توبغلش داشتم گرمش ميكردم براي سري دوم 30"بعد محكم فشارم داد دست چپمو انداخت زيرسرش خيلي آروم گردنمو مك ميزد شهوت ازتمام وجودم گذشت دوباره گردنمو خورد ناله هاي شهوت ناكم اوج گرفت پتو رو كنارزد دست انداخت زير زانوهام نشوندم روي كاناپه سريع يه كاندوم اورد ازشوق زيادبدن و سر سعيد كوچولورو ماچ كردم با كمك هم لباس كيرشو پوشيديم پاهامو داد بالا شرتمو اوردتا ساقم تا نوك كيرش سوراخمو لمس كرد چشمامو بستم دستامو گذاشتم كنار سوراخم لوپاي كونمو باز كردم اينقدر تو حس بودم كه نفهميدم كيرش كي رفت تو كونم به خايه هام فشار اومد اخه بين رونهاي تپل وسفيدم. گير افتاده بودن جابه جا شدم دوست داشتم ابشو بريزه تو كونم ميخواستم كونمو گنده كنه كاندومو از روي كيرش با دندونام كشيدم روي كير خودم تا نصفه سوارش كردم دراز كشيدم روي تشك تودست سعيد اب دهن ريختم تا بماله به كيرش گذاشتش تو كونم تا خودمو شل گرفتم كير يك وجبيش خزيد تو سوراخ كونم سوزش كم اما شيريني. داشت پتورو كشيد رو سرمون حال ديوانه كننده اي داشتم اروم تلمبه ميزد نميخواست زود ابش بياد بهتري حالت براي. يه كوني همين حالته زود بدنامون عرق كرد دستاي سعيدو فشار ميدادم گفتم اينبار بريزش تو شكمم واقعا حس ميكردم زنشم تندش كرد كونمو ميدادم بالا تا حالش بيشتر باشه فشار ميداد تا جاييكه داد زدم داري جرم ميدي سوراخ كونم و دهنم يكي شدن داشت ارضا ميشد10"سوارم بود تندش كرد كير خوشگل شوهرم تا خايه مهمون كونم شده بود اه بلندي كشيد داغي اب كيرش. آتشم زد خودشو خالي كرده بود تو من شل شد نذاشتم از روي بدنم بلند شه فهميد. كيرشو بيرون كشيد دوتا تلمبه اولو يواش سوميو جوري زد كه حركت ابمو حس ميكردم ديوانه وار ميزد ابم اومد از سوراخ كونم اب ميومد. پشت تخمام خيس بود كون باحالي دادم كيرشو ماليد به كونمو ولم كرد
ادامه دارد.......
     
  
مرد

 
سکسی بعد از کنکور 90

امروز می خوام یه داستان سکسی براتون تعریف کنم . واقعی بودن یا نبودنش به عهده ی خودتون .
اسم من نیما ست 19 سالمه وجیگر قصه ما هم 17 ساله لازم به ذکر است که این جیگر پسره به اسم یاشار از خصوصیات بارزش میشه به بدن بدون مو با ادب با قدی حدود 170 البته تا چندی پیش چیزی از سکس و گاییدن و ... نمی دونست . یاشار بچه باادبی بود به همین خاطر روم نمی شد به همسایه 7 سالمون چنین پیشنهاد شرم آوری بدم به همین خاطر باید حسابی می پختمش بعدا ..... فوتبال یاشار مثل من خوب بود و زیاد شده بود که به سالن وچمن و... بریم اما به خاطر این که من کنکور داشتم 7 ماهی بود که باهاش جایی نرفته بودم میشه گفت طی 2 سال 2 یا 3 بار رفته بودم .

9 تیر که کنکور دادم بعد از ظهرش یاشار گفت که سالن گرفتیمو اگه حال داری تو هم بیا منم که از خدام بود گفتم که آره میام . خلاصه بعد از آماده شدن رفتیم سوار ماشین شدم که بریم ساعت حدود 7:30 بود که راه افتادم تا سالن یه 20 دقیقه راه بود بعد این چند دقیقه ای گدشت من پروزه طولانی و البته لذت بخش گاییدن یاشار رو شروع کردم ساکمو گذاشتم رو پاهامو کم کم دستمو بردم به پاهاش ولی هنوز متوجه نبود و داشت صحبت می کرد چند بازی دستمو احساس کرد ولی فکر نمی کرد قصد من بد باشه ولی من این کارو ادامه دادم حین این که پاهاش رو می مالیدم یهو بحث و عوض کرد گفت کنکور چه طور بود منم گفتم خوب بود ولی نه به خوبی پاهای نازت. یاشار با شنیدم این حرف حسابی جا خورد گفت حالت خوبه ؟

وقتی که از تاکسی پیاده می شدم من دستمو زدم به کون ناز یاشار اونم که دیگه کلافه شده بود گفت بدو دیر کردیم .راست می گفت دیر کرده بودیم این واسه من یه فرصت خوبی بود که یه کاری بکنم .به شوخی دستم بردم به کیرش ولی فکر کردم یاشار کس داره انقدر کیرش کوچک بود که به دستم نیومد . منم کیرم رو به دستم گرفتم نشونش دادم مطمئنم که خوف کرد ونتونست اون بازیه همیشگیش رو ارائه بده .
وقتی برمی گشتیم ساعت حدودا 10 بود هوا تاریک و 20 دقیقه بسیار عالی در پیش رو. من دست یاشار رو گرفتم دستشو زدم به کیرم اون دست شو کشید کنار گفت اهل این شوخی ها نیست منم گفتم کی شوخی کرد من کاملا جدی هستم دست بزن ببین کیرم اندازش خوبه گفت چه طور گفتم آخه می خواییم بادوستا یکی رو بزنیم زمین گفت این چه ربطی به کیرت داره گفتم منظورم از زمین زدن گاییدن یه نفره گفت خجالت بکش تو که اهل این کارا نبودی گفتم هستم تو نفهمیدی .گفت پسره یا .... گفتم پسره دیگه نشود این بحث وادامه بدیم و رفتیم خونه ساعت 11:30 بود که دیدم یاشار آنلاینه حدودا 1 ساعت با یاشار چت کردم وقتی 1 بامداد شده بود یاشار دیگه یاشار 2 ساعت پیش نبود صبح که دیدمش گفت از دیشب تا حالا 3بار جلق زده آخه چند تا سایت باحال بهش
معرفی کرده بودم یاشار تمام فیلم های سکسی منو که بهش داده بودم رو دیده بود باور کنید بعضی وقتا صحنه هایی رو می گفت که من خودم هم ندیده بودم یه روز که داشتیم با هم صحبت می کردیم بهش گفتم دقت کردی موهای تنت چه قدر کمه هم چنین کیرت چه قدر کوچیکه گفتم چارش تو کون دادن مداومه فردا که می خوای زن به گیری زنت مسخره میکنه ها.

بعد چند روز گفت واسه بزرگ شدن کیرش شبا در شامپو رو میزاره می خوابه از همین جا فهمیدم که کونش تنگ تنگه گفتم لابد دردم داری گفت چاره چیه بهتر از اینه که کیرم اندازه ی یک سوم تو نیست گفتم احمق اگه دره تو کونت کیر کنه چی می خوای به کدوم دکتر نشون بدی گفتم بیا من خودم با دست بازت می کنم گفت نه نمی خواد. بعد این که شب باهاش چت کردم گفت که از من خجالت می کشه منم گفتم نگران من نباش .خلاصه بعد چند بار چت کردن راضی کردم که یه روز خلوت بیاد خونمون منم به وظیفه انسانی عمل کنم .

یه روز که مادرم واسه دیدن یکی از دوستاش رفته بود بیرون خاطرم جمع بود که تا 5 " 6 ساعت خونمون خلوته بعد این که مامانم رفت یه زنگ به مامانم زدم و گفتم که کجاست گفت فلان خیابون اگه همین وقت می خواست برگرده 45 دقیقه طول می کشید . زنگ زدم به یاشار او نم سریع اومد خونه ما و من یه دست زدم به کبرش و گفتم نسبت به اون دفعه یکم بزرگ تر شده با این حرفا یاشار روحیه گزفت گفتم که آماده ای گفت از رو شرت اجازه میده که انگشت کنم تو کونش گفتم اینکه نشد قرارمون این نبود گفت اگه فردا همه بفهمن چی گفتم واسه چی بفهمن می خوای من کیرمو نشونت بدم خیالت راحت شه گفت نه بایت تو لخت بشی منم گفتم و تو.... گفت منم کونم رو می دم انگشت کنی گفتم منم حسابی مگامت خلاصه دیگه راهی نبود راضی شد من نیمه لخت شدم فقط مونده بود شرتم نوبت من شد که یاشار جون رو لخت کنم اونم شرتش فقط مونده بود. من شرتم و کشیدم پایین و رفتم سمتش مجالش ندادم و شرتشو کشید م پا یین ولی از خجالت دستشو گرفت جلو کیرش به اصرار من دستشو برداشتو کیرش رو دیدم باور کنید حتی مو های کیرش کامل در نیو مده بود بهش گفتم بیاد جلو و دست بزنه به کیرم نمی دونید چه حالی داد وقتی دستاش خورد به کیرم بعد من شروع کردم به بازی دادن پستونای کوچیکش پوستش به نازیه یه نوزاد بود بلکه نازتر !!!!! بعد من دست بردم به پاهای بدون
موشو حسابی مالیدمش کیرم که حسابی سبخ شده بود گفتم برگرده اول یه انگشتم فرو کردم تو کونش . کونش سوراخش تنگ تر از اونی بود که تصورش رو می کردم بعد از چند تا عقب جلو کردن انگشت دوم رو هم کردم تو کونش حسابی درد داشت بعد این که سوراخش یکم باز شد گفتم می خوام کیرم رو بکنم تو کونت گفت من با دوتا انگشت تو مردمو زنده شدم حالا کیر تو که...... ولی با وجود گفتن این حرفا ته دلش راضی بود .اول نوک کیرمو گذاشتم تو کونشو صدای آه بلند شد چند تا سیلی زدم به کونش بعد چند دقیقه تمام کیرم تو کونش بود یاشار داشت کم کم اشکش در می اومد بعد من خوابیدم رو تخت گفتم خودش کیرم رو بکنه تو کونش این کارو کرد بعد چند دقیقه آبم داشت می اومد به یاشار گفتم چیکارش کنم واسه من فرقی نمی کنه ولی واسه کیر تو خوبه
گفت بریز تو کونم منم امرش رو اطاعت کردم.

بعد این که آب اومد بی حال یه 15 ذقیقه ای یاشار رو تو بغلم نگه داشتم کون خوش بو شو می مالیدم
بعد 20 دقیقه هم یاشار راه رفتنو یاد گرفت وقتی لباسا شو پوشید یه لب هم ازش گرفتم باهاش خداحافظی کردم رفت خونشون یاشار به بهانه درس اومده بود خونمون.
خداحافظ
     
  
صفحه  صفحه 9 از 85:  « پیشین  1  ...  8  9  10  ...  84  85  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA