انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 2 از 2:  « پیشین  1  2

کینه


مرد

jems007
 
گفت باشه رفت و دست روشو شست به سختی راه میرفت صورتش بد جوری بهم ریخته بود نشوندمش عقب ماشین کنار پنجره و نگار هم جلو و خودم پشت فرمون رفتم و ماشینو جوری پارک کردم که مهرداد از پنجره آشپزخونه دیده بشه رفتم بالا و مهسا طبق معمول اومد بغلم و یه لب داد و رفت تو آشپزخانه گفتم مهمون داری گفت کیه ؟ گفتم نمیدونم تو ماشینو نگاه کن گفت کجاست و با دست اشاره کردم از دور مهرداد و شناخت اما خودشو لو نداد .و گفت چرا تو ماشینه نمیاد بالا گفتم کمی صورتش بهم ریخته یدفعه ترس برش داشت و گفتم ناراحت نشو چیزی نیست تا اومد جلو گفتم بازی تموم شد میریم محضر و خلاص تازه خیلی بهت لطف میکنم گفت نه تو اینکارو نمی کنی ! گفتم چرا میکنم موقعیکه داشتی با مهرداد حال میکردی یاد منم بودی ؟ زد زیر گریه و گفت من زندگیمو دوست دارم گفتم تو فاتحه اشو خوندی گفت مهرمو اجرا میذارم لبخند تلخی زدمو و گفتم همه رو بهت میدم فقط از زندگیم گمشو به نگار اشاره کردم و با مهرداد اومد بالا از هم رو میگرفتن گفتم چیه فکر کنید ما نیستیم لاس بزنید مهسا اومد جلو و محکم زد تو گوشم گفتم چیه دادی طلبکار هم هستی کثافت چی واست کم گذاشتم مرد نبودم پول نداشتم معتاد بودم بیکار چی چه مرگت بود کثافت و جواب سیلیشو دادم گفتم لازم نیست جواب بدی هوس فقط همین مهرداد بلاتکلیف بود و میخواست بره گفتم الان اینجا صورتجلسه میکنی که با زن من رابطه نامشروع داشتی بعد گم میشی اون دیگه راضی به هر کاری بود کل قضیه رو بصورت یه ضورتجلسه بی مصرف و بچه ترسان نوشتیم و مهرداد رو فرستادم رفت به مهسا گفتم یالا بریم دادگاه خانواده درخواست طلاق توافقی .بدون ارداه بلند شد گفتم وسائل هم هر چی داری جمع کن دیگه اینجا رو نخواهی دید همه رفتیم دادگاه و اونجا تقاضای طلاق توافقی دادیم چون هیچ مسئله ای نداشتیم رفتیم تو اتاق پیش قاضی و پرسید چرا ؟ گفتم نمیتونم ارضاش کنم قاضی گفت یعنی مردانگی نداری گفتم نه ندارم و اگه داشتم الان ایشون زنده نبود قاضی سری تکان داد و با مهسا هم صحبت کرد اونم خیلی راضی گفت آره ایشون مشکل جنسی داره و توافق کردیم جدا بشیم دستور جهت محضر صادر شد و همگی رفتیم اما پدر دختر لازم بود و شاهد هم میخواست بردمش خونه باباش پیادش کردم و گفتم فردا صبح با بابا جونت میای دم همین محضر امروزی وگرنه نامه مهرداد جونتو که پاش انگشت زده برای همه فامیل تکثیر میکنم و اون با چمودنهاش رفت خونه باباش تو خونه مشروب نداشتم و رفتیم خونه نگار سبک شده بودم و راحت شاید همه بمن فحش بدن و منو لعنت کنن اما من برای مهسا هیچی کم نذاشتم که بره با کس دیگه ای باشه رفتیم خونه نگار و کمی مشروب و بعدش خواب صبح هم رفتیم محضرو اونم با بابا و برادرش اومده بود پدرش بطرفم اومد و اول گفت باورم نمیشه و بعد زد تو گوشم خندیدمو و گفتم حاجی اشکال نداره بازم بزن چون نمی دونی چی شده دیدم مهسا داره پس میفته ! حاجی نگاه پرسش گرش رو به مهسا دوخت و اون نتونست چیزی بگه گفت یالا بگین چی شده ؟ گفتم حاجی ولش کن فقط وفقط بدون که من هیچ تقصیری ندارم و اگه تو جای من بودی از این بدتر میکردی انگار فهمیده باشه شونه هاش افتاد و جلو جلو رفت تو محضرخونه و همگی رفتیم تو تا فرق سر حاجی سرخ شده بود و محضر دار کاراشو انجام داد و گفت مهریه حاجی گفت مهرشو گرفته هیچی هم نداره تموم کن بریم نیم ساعت بعد راحت و آزاد رفتم خونه تمام البومها رو پاره کردم تمام یادگاری هاشو ریختم تو کارتن تا برا خودش ببرم هیچ اثری از اون باقی نذاشتم رفتم شرکت و مرخصی خواستم و تصمیم گرفتم به یه استراحت طولانی برم روز بعد رفتم پیش نگار بهم گفت میدونی یه نفر دیگه هم مثل تو تو وضعیت مشابهی هست گفتم کی ؟ گفت یه بنده خدائی شوهرش طلاقش داده چون بابای شوهرش اینطور خواسته بود.
گفتم ولش کن دیگه برام مهم نیست دیگه راحت شدم و نمیخوام تو قید وبند باشم گفت برنامه ات چیه ؟ گفتم میخوام یه سفر طولانی برم و مخم یه مدتی استراحت کنه . گفت خوبه کجا میری گفتم معلوم نیست اما از شمال شروع میکنم و کل ایران رو دور میزنم و بعد از زاهدان بر میگردم مشهد گفت چه خوب تنها حوصله ات سر نمیره گفت ابدا گفت منو میبری؟ یه نگاهی بهش کردم این زن خیلی بمن خوبی کرده بود خیلی هوامو داشت و خیلی بهم حال داده بود بعضی وقتها که عقده ها تو دلم جمع شده بود تو بغلش گریه کرده بودم همه جوره پا بود بارها و بارها وحشیانه از عقب و جلو کرده بودمش جوری که نمیتونست چند روز راه بره اما هیچ وقت شکایتی نکرده بود لبخندی زدمو و گفتم با تو باید بیشتر خوش بگذره گفت میدونی چند وقت مرد نداشتم چند وقته تنهام میدونی دیوونتم گفتم آره میدونم منم خیلی میخوامت تا صبح برا هم نجوا کردیم و صبح زود رفتیم از سمت شمال شروع کردیم بندر ترکمن چند تا فامیل داشت رفتیم اونجا و دو روز موندیم بعد رفتیم رشت و از اونجا تهران کل ایران رو دور زدیم بعضی شبها کنار جاده تو پارکینگ نگه میداشتم و تا صبح میکردیم خیلی لذتبخش بود و خیلی خوش گذشت بعد از 18 روز برگشتیم مشهد اصلا جوون شده بودم و یه آدم دیگه بعد از چند روز زفتم خونه پدرم شنیدم که مهرداد مجبور از طریق پدر مهسا مجبور شده که از مهسا خواستگاری کنه و قرار بعد از عده با هم ازدواج کنند هیچ احساسی نسبت به مهسا نداشتم
لوتی جون تولدت مبارک
     
  
مرد

jems007
 
نگار یه مدتی بود که میخواست چیزی رو بمن بگه اما روش نمیشد یه روز عصر زنگ زد شرکت و گفت امشب بیا پیشم منم که تنها بودم قبول کردمو و رفتم تا رسیدم در رو باز کرد و رفتم بالا تو تمام اتاقها شمع روشن کرده بود و تمام لامپها خاموش بود با اینحال اتاقها تاریک بود دیدم رو یه کاناپه نشسته و رفتم کنارش محکم بغلش کردم مسته مست بود یه لیوان مشروب رو میز بود برداشتم و سر کشیدم گرماش با گرمای شهوت قاطی شد و میخواستم برم تو کارش اما گفت میخوام باهات حرف بزنم سیگاری روشن کرد و گفت از شیرین یادت میاد خنده تلخی کردم و گفتم مگه میشه یادم بره اون اولین و آخرین عشقمه من دلمو فقط به اون باختم گفت هنوز هم میخوایش گفت نه مثل روز اول اون موقع احساسها پاک بود و عشق مفهومش با الان فرق میکرد اما با این هم کیر خوردن از زندگی ماها هم عوض شدیم اما با تمام این حرفها دلم پیش اونه خیلی میخوامش گفت آخرین بار که دیدیش یادته چقدر فحش بارش کردی گفتم آره حقش بود اون نباید خودشو اینجوری در اختیار من میذاشت اون خیلی بر من ارزش داشت نمیخواستم به راحتی زیر من بخوابه پوزخندی زد و گفت به این حرفها اعتقاد داری گفتم راجه به شیرین آره گفت میدونی طلاق گرفته انگار برق منو گرفت گفتم چی میگی ؟ شوهرش که باید تقریبا آزاد بشه گفت نه چند بار خواستم بهت بگم ولی نشد بعد از زندان رفتن کامبیز بابای کامبیز با نفوذی که داشت میخواست درش بیاره اما شرط رو جدائی از شیرین قرارداد کامبیز هم که از شیرین کام گرفته بود به راحتی ازش جدا شد و بچه رو گرفت الان شیرین تنهاست گفتم دیگه فرقی نمیکنه دوست دارم فقط باهاش رفیق باشم اما دیگه نمیتونم باهاش ازدواج کنم حضور گرمی رو کنارم حس کرد و هق هق گریه برگشتم سمت صدا اول فکر کردم مهساست اما تو تاریکی خوب نمیدیدمش چسبید بهم و گفت گناه من چیه ؟ یه روز برام میمردی اما حالا برای تو چه فرقی کردم دیدم شیرینه قدرت نگاه کردن بهش و دیدن اشکهاشو نداشتم سرمو پائین انداختم و گفتم موقعیکه عشق منو رد کردی فهمیدی چه به روز من اومد فهمیدی با من چیکار کردی حالا که از همه جا موندی اومدی سمت من ؟ نگار گفت از همه جا نمونده هنوز خیلی خواستگارهای جورواجور و پولدار داره گفتم پس چی ؟ منو واسه چی میخواد ؟ شیرین گفت میدونم که تو منو فقط واسه خودم دوست داری همین میدون عاشقمی برا همین و های های شروع به گریه کردن کرد نگار بلند شد رفت اتاقش دیگه نتونستم و دست انداختم دور گردنش تمام صورتش خیس اشک بود یه دفعه چراغها روشن شد وای هنوز همون شیرین بود نگار با یه لیوان بزرگ مشروب اومد سمت ما و داد دست من لیوانو بردم سمت لبای شیرین گفتم بخور آروم میشی کمی مزه کرد و پس زد گفتم بخور به خاطر من بخور یه نگاهی بهم کرد و لیوانو ازم گرفت و تا ته رفت بالا لبامو گذاشتم رو لباش تلخی ویسکی رو لباش بود دستشو محکم پشت سرم حلقه کرد و چندیدن دقیقه لباش رو لبام بود عقده های چندین ساله ام سر باز کرد یقه لباسشو محکم گرفتم و تا پائین جر دادم و بعد سینه بندش . سینه هاشو تو دستام گرفتم و مالوندم باورم نمیشد شیرین تو دسترسمه چند لحظه بعد نگار منو رو شیرین خوابوند و داشتیم شدیدا تقلا میکردیم شیرین فقط زل زده بود تو چشام و صورتش سرخ سرخ بود منم داشتم محکم تلمبه میزدم و عرق میریختم کمی بعد همشو اون تو خالی کردم و افتادم یه کنار نگار اومد و کمی سرحالم اورد و نشستم شیرین یه شورت پوشیده بود و کنارم بود گفتم شیرین حاضری همین جوری با هم زندگی کنیم گفت منظورت چیه گفتم من و تو و نگار میریم خونه من و با هم زندگی میکنیم اما فعلا باهات ازدواج نمیکنم یه نگاهی به نگار و بعد هر دو با سر موافقتشون رو اعلام کردن اون شب پیش هم خوابیدیم و صبح همگی رفتیم خونه من الان مدتیه که منو و نگار وشیرین با هم هستیم چند وقت پیش رفتیم و شیرین رو عقد رسمی کردم و نگار هم باماست همیشه با هم سکس میکنیم و خوش میگذرونیم .

پایان
لوتی جون تولدت مبارک
     
  
صفحه  صفحه 2 از 2:  « پیشین  1  2 
داستان سکسی ایرانی

کینه


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA