انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 1 از 5:  1  2  3  4  5  پسین »

داستانهای سکسی من و همسرم سحر


مرد

 

داستانهای سکسی من و همسرم سحر
کافر همرو به کیش خود پندارد بهتر از
مومنیست که همه رو به کیر خود پندارد
     
  
مرد

 
قسمت اول

سلام به همه دوستان عزیز خاطراتی که میخام واسطون تعریف کنم واقعیه ومربوط میشه به زندگی خودم
من اسمم مهدی 30 سالمه وچند سالی میشه با همسرم سحر که24 سالشه ازدواج کردم وزندگی خوبی هم داریم
منو همسرم هات هستیمو عاشق سکس ازمشخصه های من قد بلند چارشونه یه جورایی دختر کش هستم اخه قبل ازدواجم دوست دختر زیاد داشتم همسرم هم قدش170تاوزنشم 60 فوق العاده خوشکل که همه میگن شبیه انجلینا جولی و خوش هیکل که جونشتو هیکلش مرتب بهش میرسه اونم پسرکشو کیر راست کنه واسه خودش
بگذریم میخوام یه فلش بک کوچیک بزنم چند سال پیش به اسرار پدرو مادرم رفتیم خاستگاری سحروقتی سحر چاییو اورد ازش خوشم اومد(اصلا دلیل ازدواج من سحر بود وگرنه مگه کسخلم داماد بشم)همینجور که سحر داشت چایی میداد منتظر شدم بگرده کونشو دید بزنم اخه من عاشق کونم مثل پسرای دیگه گفتم بزار کونشو ببینم اگه خوب بود اکیو میدم وقتی برگشت نیگاه کردم وای دیدم چی میبنی گور پدر جنیفر لوپز دهن اب افتاد یه دفعه دیدم برادرزنم داره شاخشونه میکشه چشمامو از رو کون سحر برداشتم وگرنه همونجا میکردمش بلاخره اکیو دادم ازدواج کردیم نمیخام درمورد سکسای هرشبمون بگم چون واسه زنو شوهر سکس عادیه وهم شنیدنش تکراریه هم عملش
تو این چند سالی که با سحر بودم تنوستم از کون بکنمش چندباری هم که خاستم بکنم سرکیرم که میرفت تو گریه میکرد منم که دل نازک بیخیالش میشدم ولی یه نیم ساعتی سرمو رو اون کون خوشکل سفید مثل پنبه نرمش میزاشتم من هرچی از این کون بگم کم گفتم باید خودتون ببینیدبگذریم بریم سر خاطرات اصلی
سحر خیلی رفیق بازبود دوست زیاد داشت همیشه با رفیقاش دنبال عشق وحالش بودیه یه سالی بود با یه دختری اشنا شده بود به اسم شیرین که از شوهرش جدا شده بود سحر میگفت شوهرش عصبی بودهو میزدتشو
از این حرفا اونم ازش جدا شده شیرین همیشه از اون تیپای بیا منو بکن میزد همیشه هم جلو من راحت بود همه چی میگفت کسش میخارید بدجور دختر خوشکلی بود هیکلش خوب بود اما به پای سحر نمیرسید من زیاد تو این باغا نبودم و تو این مدت به جز همسرم با کسی سکس نداشتم زیاد بهش توجه نمیکردم بعضی وقتا به فکرش بودم که بکنمش ولی دنبالش نمیرفتم سحرو شیرین همیشه باهم بودن یا اون خونه ما بود یا سحر من صبح تا ظهر بعدظهر تا اخر شب سرکار بودم یک شب سحر زنگ زد گفت من خونه شیرینم دیر میام خونه شامتو بخرو بخواب شب ساعت2شب بود که دیدم صدای در میاد سحر بود من دیگه بیدار نشدم چند دقیقه گذشت دیدم سحر نیومد رو تخت پاشدم رفت دیدم داره صدای گریه میاد اروم لای در اتاق بغلیو باز کردم دیدم دستش تو شرتشه میاره بیرون نیگاش میکنه و گریه میکنه ترسیدم وارد اتاق شدم حول شد گفت تو بیداری گفتم اره چی شده چرا گریه میکنی گفت وای چقدر دهنت بوی ویسکی میده (منو سحر همیشه باهم ویسکی میخوریم )یکی از دوستام تصادف کرده حالش خوب نیست گفتم کدومشون گفت تو نمیشناسیش تازه باهاش دوست شدم گفت خب ایشالا که چیزی نیست گریه نکن خوب میشه بیا بریم که مهدی کوچیکه بد جوری هوای کستو کرده گفت مهدی امشب حالم خوب نیست بزار واسه یه شب دیگه رفتم تو جام خوابیدم به خودم گفتم این کدوم دوستشه من نمیشناسمش چرا دشتش تو کونش بود؟تو همیم فکرا خوابم برد صبح که از خواب پاشدم دیدم سحر خوابه صورتمو شستم رفتم سر کیفش دیدم یه بسته 200هزاری تو کیفشه
تعجب کردم گفتم این کجا بوده نکنه داره یه کاری میکنه؟نه سحر اینجوری نیست ولی این دختره شیرین از راه به درش نکرده باشه؟نه بابا فکرای الکی نکن 200هزار تومن کی میده واسه کس؟شایدم بدن یحر میرزه کلم شده بود پر از فکرکه دیدم سحر بلند شد وقتی داشتم صبحونه میخوردیم گفتم این پولا چیه توی کیفت؟گفت مال شیرینه تو خیابون گذاشت تو کیفم یادم رفت بهش بدم حالا میاد میسونه خیالم راحت شد تو دلم گفتم این فکرای خرکی نکن
ادامه دارد...
کافر همرو به کیش خود پندارد بهتر از
مومنیست که همه رو به کیر خود پندارد
     
  
مرد

 
قسمت دوم

دیگه سحر هرشب دیر میومد خونه هروقت میگفتم کجا بودی میگفت خونه شیرین تا این وقت شب؟میگفت خب تو که نیستی حوصلم سر میره چیکار کنم؟منم دیگه چیزی نمیگفتم تا اینکه یک شب که داشتیم سکس میکردیم گفت مهدی میخای از عقب بکنی گفتم کار نیکو پرسش؟خودت که میدونی از اول تا حالا من تو کف کونتنم عزیزم ولی درد میکشی نمیخام به خاطر من اذیت بشی گفت اشکال نداره عزیزم امشب از عقب بکن حالش بیشتره گفتم تو از کجا میدونی؟یه لحظه حول شد گفت هیچی از دوستام شنیدم گفتم باریکلا دوستات کاش زودتر بهت گفته بودن خنده ای کرد گفت پاشو برو کرمو بیاروقتی برگشتم دیدم دمرو خوابیده کونشو یه ذره داده بالا قرمزی سوراخ کونو کسش داشت بهم چشمک میزد پریدم روش شرو کردم کسشو خوردن همیشه دوست داشتم کسشو میخوردم ارضا که میشد ابشو میخوردم بعد شروع میکردم به کردنش اخه من از اون مردام که معتقدم زنم باید ارضا بشه اونم باید حال کنه بعضی از مردا فقط به فکر خودشونن تندی میکنن ابشون که میاد کونشونو میکنن طرف زنشون میخابن اون زنه هم ارضا نشده باید تحمل کنه خلاصه اومدم کرمو بمالم به کونش دیدم سوراخش با دفعات دیگه فرق میکنه به نظرم باز تر میومد اخه خیلی تنگ بود یه دفعه سحر گفت مهدی اول لیس بزن بعد بخوربزار باز بشه بعد شروع کردم لیس زدن کونش نفساش تند تر شد اه اهش شروع شد(خانما اینو بدون تحریک سوراخ کون از چوچولشون بیشتره مخصوصا اگه مرد بلیسه زن به اوج لذت میرسه)نوک زبونم هی میزدم به سوارخ کونش هر دفعه زبونم بیشتر میرفت تو کونش یه لحظه نیگا کردم دیدم سوراخ کونش قشنگ باز شده سحر داشت اه اه میکرد بکن مهدی کیرتو بکن تو کونم زودباش کیییییییر میخام داشتم دیوونه میشدم اب از کیرم سرازیر شده بود سحر هیچوقت اینجوری لذت نبرده بود دستم بردم مالوندم به کسش خیس خیس یود ابشو مالیدم به سواراخ کونش دیگه اینقد میخاستم کون بکنم یادم رفت کرم بزارم شحر اماده ای بکنم عزیزم اره بکککککن ججججججرم بده کیرمو گذاشتم رو سوراخ کونش اروم اروم فشار دادم باور نمیشد راحت داشت میرفت تو به سحر گفتم درد نداری گفت یه خرده است الان خوب میشه تا ته کیرتو بکن توش منم با کمی فشار تا ته راحت کردم تو کونش یه اخ کوچولو کرد جونننننننننن همه کیرت تو کونمه مهدی باورم نمیشد بلاخره این کونو فتح کردم چقدر کون باحال تر ازکسه انگار همین الان تو بهشتی شروع کردم به تلمبه زدن جووووووووون چه کونیییییییی اه اه اه دردت که نمیاد؟نه بکن تند تند بکن جرم بده این کون مال خودته عزیزم اییییییی جون تخماتو بکن تو کونم تخمامو؟این چی میگه؟چقد عوض شده؟بیا عزیزم جرررررت میدم قربون کون سفیدت برم من مال خودم اه اه اه دیگه داشت ابم میومد کشیدم بیرون نیگاکردم دیدم مثل این فیلما سوراخ کونش قشنگ باز شد به پشت خوابیدم سحر کونشو کرد طرف من نشست رو کیرم کونش رو به صورتم بود خم شده بود سوراخ کونش داشت نفس نفس میزد انگار کیر میخاست
کیرمو گرفت هدایت کرد طرف کونش شروع کرد بالا پایین کردن تند تند بالا و پایین میکرد اههههه مهدی دیدی کونمو جر دادی؟اره عزیزم دردت نمیاد اینقد تند میزنی؟نه عزیزم دیگه جر خورد هرشب دیگه از عقب بکن وای کیرمو میدیم که چه جوری تو کون سحر بود گفتم سحر داره ابم میاد بکش بیرون نریزه تو کونت گفت همشو بریز تو کونم ابش یده اب میخاد که یک دفعه هرچی اب تو کمرم بود خالی شد تو کونش سحرم ارضا همونجا شل شد افتاد من همینجور نگام به سوراخ کونش بود که داشت کم کم بسته میشد بهش گفتم سحر تو راستی دردت نیومد ؟همیشه که بیچاره میکردی منو امروز به نظر میومد کونت گشاد شده بود چرا؟سحر گفت نه عزیزم قلق داره اگه اول زبون بزنی سوراخ کم کم باز میشه بعدشم من اون موقع ها میترسیدم سفت میگرفتم سحر رفت حموم باز اون فکرای کیری زد به سرم چرا اینقد راحت کون داد؟یعنی راست میگه با زبون کون باز میشه؟من دوست دختر زیاد داشتم اونای که میشد از عقب بکنیشون کون زیاد داده بودن که از عقب میدادن کونی بودن ولی بعضیاشونم مثل اولای سحر اینقد تنگ بود که با کرمم نمیشد بکنن یعنی سحر به کسی کون میده؟ماجرای اون شب باز یادم اومد نکنه جنده شده؟نه بابا اون هرچی میخاد تو زندگی داره تیازی نداره که کس بده پس چرا کونش گشادتر بود؟دیگه داشتم دیوونه میشدم بازم گفتم نه بابا فکر بد نکن اون اهلش نیست چند روزی گذشت تا اینکه یک روز موبایلم زنگ خورد یه اقایی پشت خط بود خودشو معرفی کرد گفت من شوهر سابق شیرینم اگه امکان داره میخام ببینمتون من فکر کردم در مورد زنش شیرین حتما میخاد چیزی بگه اخه میگفتن زنشو خیلی دوست داشته گفتم نمیرسم باشه برای یه وقت دیگه گفت مهمه اخه در مورد خانم شماست گفتم خانم من؟گفت بله اگه یه نیم ساعت وقتتونو بدین من ممنون میشم گفتم باشه بعداظهر ساعت 6میام
بعداظهر که خاستم از خونه بزنم بیرون سحر گفت امشب شیرین با دوستش میان اینجا شب دیرتر بیا گفتم خب برین خونه اون گفت نه شوهرش هی میاد اونجا اذیتش میکنه گفتم باشه حرکت کردم به طرف شوهر شیرین
رسیدم پیشش بعد سلام احوالپرسی گفتم من در خدمتم بفرمایید
ادامه دارد...
کافر همرو به کیش خود پندارد بهتر از
مومنیست که همه رو به کیر خود پندارد
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
قسمت سوم

شوهر شیرین گفت من عاشق شیرین بودم اما بعد از مدتی فهمیدم با یه پسره پولدار به اسم سعید رفیق شده و داره به من خیانت میکنه من هم طلاقش دادم گفتم خب اینا به من چه ربطی داره؟گفت اون پسره هنوز با شیرینه چند دفعه من خانم شما رو هم سوار ماشین دیدمشون خیلی مواظب باشین به سرنوشت من دچار نشی من حتی با خانومتون صحبتم کردم گوشیشو دراورد گفت صداشو ضبط کردم خودتون گوش کنید دیدم اره صدای سحر که داشت التماس میکرد میگفت زندگی منو خراب نکنید من عاشق شوهرمم خیلی هم دوسش دارم سعید با خانم شما رابطه داره من هیچی ارتباطی به سعید ندارم فقط چند دفعه همراشون رفتم خرید اگه داداشام بفهمن سرم رو میبرن خواهش میکنم که نگین بعد شوهر شیرین به من گفت اما من وجدانم راضی نشد نزارید با شیرین باشه اون دختر خوبی نیست اصلا بهش نگین من گفتم ناراحت میشه فکر میکنه من قصد دارم زندگیتونو بهم بزنم گفتم نه چیزی نمیگم ممنون که گفتی واومدم بیرون دیگه هیچی نمیفهمیدم داشتم دیوونه میشدم باز اون فکرای کیری زد به سرم یاد اون شب افتادم یاد 200هزاری یاد گشاد شدن کون سحر یعنیبهم خیانت کرده؟امکان نداره اگه کرده باشه چی؟چیکار کنم باید بکشمش ولی نه من اهل زدنو این حرفا نیستم پس طلاقش میدم یا.....ای خدا این چه بدبختیه حالا چیکار کنم تو همین فکرا بودم دیدم ساعت8شبه گفتم بزار از خودش تپرسم اگه راستشو گفت که هیچی اگه نگفت ماجرای شوهر شیرینو میگم بهتره خودش بگه معلوم میشه راست میگه یا دروغ یک دفعه یادم اومد که امشب شیرین اونجاست با خودم گفتم نکنه پسره اونجا باشه؟واسه چی گفت شب دیرتر بیام؟سریع حرکت کردم طرف خونه تا بفهمم اوضاع از چه قراره رسیدم در خونه درو باز کردم رفتم تو دیدم پشت در حال دو جفت کفش گذاشته یه زنونه یه مردونه پاهام سست شد دیگه داشت باورم میشد که درست حدس زدم نمیدونستم چیکار کنم اصلا نمیفهمیدم چیکار باید بکنم اروم در حال باز کردم خونه ما به شکلی بود وقتی در حالو باز میکنی تو حال پیداست از لای در نیگاه کردم چی دیدم سحر اونجا نشسته بود عجب جیگری شده بود اول نشناختمش یه مینوجوب سفید با یه تاب قرمز پوشیده بود لم داده بود به کاناپه داشت میخندید اینورتر رومیز شیشه ویسکی گذاشته بود با چنتا پیک که معلوم بود حسابی مست بودن اینورترو نیگا کردم شیرینو دیدم اونم تیکه ای شده بود واسه خودش یه مینجوب از این لیا با یه تاب سفید پوشیده بوده نمیدونم داشت میرقصید یا داشت تلو تلو میخورد با اهنگ با سحر یه چیزی میگفتنو میزدن زیر خنده اما هرچی نیگا کردم دیدم کسی نیست یک دفعه شیرین صدا زد گفت بیاااااااا دیگهههههه چیکار داری میکنی؟یه صدایی از تو اشپزخونه اومد صدای یه مرد که میگفت اومد بابا بلههههههههه یه پسری 22یا23ساله خوشتیپ اومد تو حال شروع کرد به رقصیدن با شیرین با خودم گفتم حتما جا نداشتن اومدن اینجا ولی چرا سحر این شکلی کرده خودشو اون که جلو مردای دیگه همیشه بلوز دامن میپوشه این که الان دقت کنی کسش قشنگ پیداست گفتم بزار برم داخل پدرشونو در بیارم باز پاهام سست شد گفتم بزار ببینم چیکار میکنن اینقد مست بودن اگه بمبم کنارشون میزدی حالیشون نبود گوشیمو دراوردم شروع کردم فیلم برداری تا مدرک دستم باشه که یک دفعه سعید دست سحر گرفت بلندش کرد که برقصن و سه تایی شروع کردن به رقصیدن تا اهنگ تموم شد شیرین ولو شد رو کاناپه چنان پاهاشو از هم باز کرده بود که گوشه قرمزی کسش پیدا بود اینجا بود که یه تکونی بکیرم خورد بعد سحر رفت یه اهنگ ملایم گذاشت و شروع کرد با سعید عاشقانه رقصیدن دستاشونو دور کمر هم حلقه کرده بودن داشتن میرقصیدن وقتی داشتن میچرخیدن سحر که پشتش طرف من شد دیدم سعید به جای اینکه دستش به کمر سحر باشه گذاشته رو کونش داره نوازش میکنه یه لحظه یه حس خوبی بهم دست داد یه دست مرد روی کون زنمه کلمو یه تکون دادم گفتم دیوونه زنته غیرت داشته باش همینجور داشتن میرقصیدن شیرینم که تو فاز خودش داشت سیگار میکشید میخاستم سیرینو دید بزنم یه خورده حال کنم میدونستم که دیگه کردن شیرین راحته ولی باز دلم اروم نداشت دیدم سحرو سعید دارن به هم نیگا میکنن میرقصن سعید لبوشو اورد جلو که از سحر لب بگیره اما اون خودشو پس کشید وبا انگشتش اشاره کرد که نمیشه به خودم گفتم افرین سحر بازم خوبه این چیزارو رعایت میکنی که سعید چرخوندش از پشت بغلش کرد کونش درست افتاده بود تو گودی زیر شکم سعید ومیرقصیدن صحنه باحالی شده بود وقتی حس میکردم کیر سعید داره به کون همسرم مالیده میشه حس لذت بهم میداد اون لحظه خودم گذاشتم جای سعید واقعا این کون سحر محشر یود اهنگ تموم شد ولی سعید همچنان چسبیده بو به سحر داشت کیرشو به کون سحر میمالید
سحر با زور خودشو جدا کرد به سرعت چرخید وبا دستش از روی شلوار کیر سعیدو محکم گرفت گفت این چیههههههه کردی تو کون من؟باز راست کردی بی ظرفیت؟سعید گفت سحر جون من عاشق کونتم میدونی که هروز باید بکنمش وگرنه خواب نمیرم یک دفع شیرین داد کشید اووووووووووی تو غلط کردی اول منو میکنی بعد سحرو وگرنه منم میرم به شوهر سحر میدم سعیدم گفت برو بده هر سه تاشون زدن زیر خنده با خودم گفتم شیرین جون جرت میدمصبر کن حالا یک دفعه سعید شروع کرد به لب گرفتن از سحر سحرم همراهیش میکرد مثل وحشیا زبونای همو گاز میگرفتن من که برقم گرفته بود خشکم زده بود همش فکر میکردم خوابم یا اگه هم بیدارم این زن دیگه بدرد من نمیخوره باید قیدشو بزنم سعید دستاشو انداخته بود رو کون سحرو میمالوندولب میگرفت دیگه صدای اه اه سحر بلند شده بود سعید مینوجوبشو زد بالا کون سفید سحر اومد بیرون انگار بار اول بود این کونو میدیدم سعید تپلای کون سحرو میکشید بالا ول میکرد انگار 100ساله کس نکرده سحرو چر خوند دستاشوگذاشت رو کاناپه دولاش کرد مینی جوب سحرو باشرتش یه جا از پاش دراورد حالا سحر فقط یه تاپ برش بود چنان صحنه زیبا شده بود سحر تاب تنش بود اما کونش لخت بود این زیباترش میکرد کیرم راست شده بود سعید نشسته بود نیگا کون سحر میکرد اونم کونشو واسش تکون میداد داشت دیونش میکرد هی کونشو میمالوند به صورت سعید سعید حمله کرد به طرفش چنان لیس میزن به این کون مثل یه گربه لیس میزند سحر نفس نفس میزد میگفت جووووووون بخور مال خودتهههههه کیر کلفتتو میخاد شیرین پاشد شروع کرد به خوردن کس سحر اونم مثل کس ندیدها کس میخورد این حرکت شیرین باعث شد که دستم بره رو کیرم یه چند دقیقه داشتن کسو کون سحرو میخوردن جیغ میکشید میگفت سعید کیر میخام بهم بده سعید پاشد شلوارشو دراورد شیرین هم لخت شد اونم چیز مالی بود مخصوصا سینه هاش سعید تاب سحرو دراورد سعید خوابید روی زمین سحر کونشو گذاشت روی دهن سعید اونم شروع کرد با ولع کس سحرو خوردن شده بود عین این فیلمای سکسی شیرین اومد شرت سعیدو کشید پایین کیر سعید که اومد بیرون همه چیز دستگیرم شد کیر سعید خیلی کلفت بود اینجا بود که فهمیدم گشادی کون سحر به خاطر این کیره شیرین نشست رو زمین کونش طرف من بود دولا شد شروع کرد به ساک زدن میخاستم برم تو کیرمو بکنم تو کون شیرین دیگه داشت ابم میومد که یک دفعه دیدم دوربین موبایل قطع شد سریع یه فکری زد به سرم زدم از خونه بیرون
ادامه دارد...
کافر همرو به کیش خود پندارد بهتر از
مومنیست که همه رو به کیر خود پندارد
     
  
مرد

 
ممنونم از همه دوستان فقط یه خرده بهم وقت بدی قول میدم تا اخرشو بگم وقت میخواد فقط چون باید تایپ کنم پس صبر داشته باشین

قسمت چهارم

از خونه اومدم بیرون زنگ زدم به گوشی سحر گفتم من دارم میام خونه چیزی نمیخای گفت نههههههه دوستام اینجان گفتم بهت که دیرتر بیا گفتم سرم خیلی درد میکنه من میرم تو اون اتاق گفت زشته میگن شوهرش خونه چیکار میکنه دیگه عصبانی شدم گفتم خفه شو دارم میگم سرم درد میکنه خونه خودمه اختیارشو ندارم و قطع کردم که باز سحر زنگ زد جوابشو ندادم یه کمی دورتر تو ماشین نشستم 2دقیقه نشد که سعید از خونه با عجله اومد بیرون سوار ماشینش شد رفت تو این فکر بودم حالاچیکار کنم؟من سحرو خیلی دوست داشتم ولی اون به من خیانت کرده بود ولی سخت بود ازش جدا بشم باید دلیل این کارشو میدونستم اگه به خاطر پول پسره اینکارو کرده دیگه زندگی باهاش فایده نداره ولی نه پسره از خداشه که سحر طلاق بگیره نباید طلاقش بدم باید ادامه بدیم اما نه مثل سابقزندگیو واسش زهرمار میکنم کاش جراتشو داشتم میکشتم مثل کسای دیگه که غیرتی میشن اینم فایده نداره منم اعدام میکنن تموم میشه چه کاریه؟بهتره تو خونه حبسش کنم خودمم بایکی دیگه باشم مثلا با شیرین یا یکی دیگه برم خونه دلیلشو بپرسم شاید منطقی باشه شاید به خاطر دلش اینکارو کرده ما مرده راحت میتونیم هر موقع خواستیم کس بکنیم ولی زنا نمیتونن یعنی این درسته؟خب اونا هم بعضی هاشون عاشق سکسن دل اونا دل نیست؟متاسفانه تو جامعه ما اینجوریه دیگه مرد میتونه همه غلطی بکنه ولی زن نمیتونه خب منم تو این جامعه لعنتی بزرگ شدم دیگه عادت کردم به این مسائل نمیتونم زنمو با یکی ببینم ولی اون که جنده نیست وای خدااااااااااااین فکرارو میکردمو اشکم سرازیر بود سحرم داشت از دستم میرفت که یه دفعه سحر زنگ زد کجای تو یک ساعته چرا نمیای گفتم رسیدم الان میام ماشینو پارک کردم رفتم تو وارد خونه که شدم فضا عوض شده بود سحر شلوار پاش بود شیرینم با بلوز شلوار بود شیرین بهم سلام کردو یه خسته نباشید گفت بعدشم یه لبخندی زد تو دلم گفتم خارکسه تو رو من میگام رفتم رو تختم دراز کشیدم سحر اومد کنارم نشست دستشو گذاشت تو موهام گفت بمیرم که شوهرم سرش درد میکنه قرص میخای واست بیارم گفتم لازم نکرده این دختره کی میره؟دوستش کو؟بازمشروب خوردی تو نگفتم کمترش کن؟گفت دوستش تو که زنگ زدی رفت مشروبی نخوردم یه خورده تو دلم گفتم اره یک ساعت پیش داشتی تلو تلو میخوردی گفتم واسه چی دوسش رفت؟هیچی خوشش نمیومد تو اینجا باشی روش نمیشد گفتم چه دختر نجیبی مگه من میخاستم بکنمش؟میومدم تو این اتاق سحر خندیدوگفت من برم پیش شیرین کاری داشتی صدام کن لبامو بوسیدو رفت خودمم حس میکردم سحر دوسم داره ولی این واسم کافی نبود گوشیمو برداشتم فیلمی که گرفته بودمو باز کردم شاید بگین دروغ میگم ولی نمیدونم چرا با دیدن صحنه های که زنم داشت راست کرده بودم همون موقع که داشتم میدیدمو فیلم میگرفتم یک دفعه کامل ابم اومد شاید به خاطر شیرین بود ولی خداییش دستمالی شدن زنم اون قری که به کونش میداد بیشتر روم تاثیر گذاشت گفتم که من و سحر خیلی هاتیم سکسایی که باهم داریم کمتر کسی اینجوری سکس میکنه با تمام لذت سکس میکنیم یکی از علتای راست کردن من شاید هات بودنم هستش نمیدونم بهرحال از او صحنه ها راست کردم خیلی دوست داشتم یه برنامه هم با شیرین داشته باشم اونم از اون کون سفیدش قبلشم کیر کلفت سعیدوخورده بود کردنش ساده بود پاشدم رفتم تو حال داشتن اس ام اس میخوندنو میخندیدن گفتم چیه بگین ماهم بخندیم شیرین گفت اقا مهدی اینا منفی 18ست بدرد شما نمیخوره سحر گفت دروغ میگه عزیزم خودم بعدا بهت میدم بخونی من یه شلوارک نخی پام بود با رکابی رفتم روبروی شیرین نشستم سحر رفت واسم چایی بیاره یه نگایی به لنگ و رون شیرین کردم یادمو اون صحنه ها افتاد کیرم راست شد شیرین زیر چشمی داشت نیگا میکرد جلو شلوارک تیز شده بود اونم فهمیده بود راست کردم نیگا میکردو اروم میخندی تو دلم گفتم جووووون من تو یکیو بد میکنم این همه وقت با سحر دوستیو من قدرتو ندونستم که سحر با چایی اومد سریع پامو گردوندم رو اون پام که سحر نبینه دیگه دیر وقت بود شیرین باید میرفت پاشد مانتوشو پوشید خدافظی کردو رفت حالا من موندمو سحرحالا باید به سوالات من پاسخ بده رفته بود تو اشپزخونه داشت ظرفا میشست صداش زدم گفتم بیا کاریت دارم اومد کنارم نشست گفتم اینجا نه بشین جلوم میخام تو چشات نیگا کنم گفت چیه باز یه طرح جدید ریختی واسه سکس؟راست میگفت من واسه سکسمون طرح میدادم که یکنواخت نباشه لذت ببریم گفتم نه میخوام چنتا سوال ازت بپرسم که اگه دروغ جواب دادی از چشات بفهمم خب بپرس سحرتو چقد منو دوست داری؟گفت خودت نمیدونی خیلی دوست دارم
گفتم امشب کی اینجا بود؟گفت سحرودوستش گفتم دوستش کیه گفت زن همسایشون گفتم شوهر داره گفت اره گفتم اونم اهل حاله گفت یعنی چی؟هیچی راستشو بگو امشب کی اینجا بود؟گفتم که سحر دوستش دیگه قاطی کردم گفتم این پسره کی بود از خونه اومد بیروووووون؟جا خورد یک دفعه کدوم پسره ها اونو میگی اون نامزد شیرین بود اومده بود ببینتتش زود رفت گفتم خونه منننننننننن؟چیکار داری میکنی سححححححر؟چه گوییییییییی میخوری اشغا ل ؟به خدا هیچی مهدی چی شده؟نمیخای راستشو بگی سحر؟چیو بگم اخه؟سحر من همه چیو دیدم امشب دیدم با اون پسره چیکار میکردی حتی ازتون فیلمم گرفتم پس حرف بزن وگرنه یا تو رو میکشم یا خودمو یه دفعه سحر زد زیر گریه مهدی غلط کردم مهدی گو خوردم مهدی گولم زدن چه جوری گولت زدن؟تو خودت داشتی بهش میدادی نه مهدی مال قبل از اینا من به خدا دوست دارم عاشقتم میخواستم بهت بگم همه چیو اما ترسیدم که از دستت بدم من گول خوردم مهدی گفتم من نمیفهمم اون کیرکیری که تو امشب میکردی از گول خوردن نیود مهدی مال خیلی وقت پیشه گفتم باشه خودت میدونی من همینجور قضاوت نمکنم حرفاتو بزن بعد در موردت تصمیم میگیرم فقط راستشو بگوسحر گفت باشه راستشو میگم فقط خونسرد باش گفتم بگو گفت من از وقتی باشیرین اشنا شدم دختر خونگرمو مهربونی بود منم ازش خوشم اومد تو دوستام بیشتر با اون بودم باهم باشگاه میرفتیم خرید میکردیم کم کم شده بودیم مثل دو تا خواهرباهم دردو دل میکردیمو همه چیز بهم میگفتیم اون همیشه از هیکل من تعریف میکرد میگفت خوش به حال شوهرت چه حالی میکنه همیشه تو باشگاه ازم طرفداری میکردم هیکلمو به رخ دیگرون میکشید مخصوصا کونم که همه میپرسیدن عمل کردی باورشون نمیشد مال خودم باشه
ادامه دارد....
کافر همرو به کیش خود پندارد بهتر از
مومنیست که همه رو به کیر خود پندارد
     
  
مرد

 
قسمت پنجم

هرروز باشیرین خودمونی تر میشدیم تو باشگاه کونمو انگشت میکرد یا جلومو میمالید با دوستاش میخندیدن من برای اینکه کم نیارم همون کارارو میکردم شیرین یه دوست پسر داره که اسمش سعیده همینی که امشب اینجا بود تو دیدیش بعدا فهمیدم شیرین که طلاق نداده بوده با سعید دوست بوده سعید از اون خرپولاست وقتی شیرین قضیه سعیدو واسم تعریف کرد ازش پرسیدم چرا شوهرت جدا شدی؟میگفت عصبی بو دست بزن داشت مهمتر از همه این که تو سکس خیلی ضعیف بود ارضام نمیکرد اولا چیزی بهش نمیگفتم ولی بعدش دیگه طاقت نیووردم چند سال بود ارضا نمیشدم این شده بود واسه من معضل(قابل توجه اقایونی که زناشونو تو سکس ارضا نمیکنن)همیشه وقتی علی نبود(شوهرشیرین )باخودم ور میرفتم فیلم سکسی نیگا میکردم یه چیزی میکردم تو کسم تا ارضا بشم چنتا کیر مصنوعی خریدم با اونا خودمو ارضا میکردم با علی سرد شده بودم وقتی هم سکس داشتیم من مثل جنازه میخوابیدم اون میکرد ابش که میومد میخوابید منم روزا با خودم ور میرفتموارضا میشدم کم کم با یه دختری اشنا شدم که تو میشناسیش مریمو میگم اونم شوهرش یه جورایی مثل مال من بود اونم تو سکس هاتو داغ بود منو مریم با هم دوست شدیمو کم کم خودمونی یه روز داشتیم باهم فیلم سکسی میدیدم که صحنه یه لز بود دو تا خانم داشتن باهم ور میرفتنو لب میگرفتن بعد کم کم همو لخت کردنو 69شدن سروه کردن به خوردن کس هم یه نگاهی به مریم کردم گفت چیه؟گفتم اینا اینجوری حال میکنن؟مریم گفت این که فیلمه ولی هستن کسایی که همجنس گران دختر با دختر پسر با پسر کنجکاو شدم ناخوداگاه دستمو بردم لای پای مریم مریم غللکش شدو خندید اونم همین کار کرد شروع کردیم به کشتی گرفتنو مسخره بازی اولش هیچ حسی نداشتیم فقط میخندیم در حین این که رو کم کنی بود لباسای همو به زور درمیاوردیم خب من زورم بیشتر بود لباس مریمو داوردم سوتینشو زدم بالا یکی از سینهاشو گاز گرفتم جیغ زد خداییش محکم گاز گرفتم دلم سوخت با دستم مالوندمش گفتم ببخشید یه بوس ممش کردم دیدم هیچی نمیگه چشاشو بسته لباشو داره گاز میگیره فهمیدم خوشش اومده منم از قصد زبون مالیدم به نوک ممش یه اهی کشید با یه لبخند گفت خب بسه دیگه پاشوولی من ادامه دادم شروع کردم خوردن دیگه به نفس نفس افتاد اه اه میکرد با دستش سینه منو میمالید تحریکم میکرد منم تند تند لیس میزدم مریمو خودشو تسلیم من کرده بود منم خوشم اومده بود درحالی که سینشو میخوردم دستم بردم تو شلوارش از زیر شرتش رد کردم دستم رسید به کسش خیس کرده بود با دست کسش مالوندم یه اه بلند کشید با رونای پاش دستمو گرفت منم واسش میمالوندم دیگه نتونست طاقت بیاره گفت انگشتتو بکن تو کسم شیرین گفتم پس لخت شو لباسمونو داوردیم گفتم نوبت توهه اول ممهو بخور اونم شروع کرد به خوردن باورت نمیشه سحر چه حالی میداد منم کسشو تند میمالیدم انگشت میکردم تو کسش همینجور فقط دهنش رو سینم بود نمیتونست زبون بزنه شل شده بود گفتم مریم بیا 69بشیم قبول کرد دلم نمیومد کسشو بخورم ولی وقتی دستم خورد به کسش اون اول شروع کرد به زبون زدن انگار دنیارو بهم دادن سحراولین بار بود یکی داشت کسمو میخورد نفسم داشت بند میومد منم شروع کردم کسشو خوردن زبون مکشیدم به چوچولش هم اون جیغ میکشید هم من همینجر اب ازکسش میزد بیرون میرفت تو دهنم اینقد داغ شده بودیم که ابای همو میخوردیم مریم میگفت شیرین من کیر میخام یه کیر کلفت بهش گفتم کیر هست ولی مصنوعیشه میخای؟ارههههههههههه میخام کیر میخام کاش الن شوهرامون بودن میکردنمون الان وقت کیره پاشدم رفتم کیرای مصنوعی اوردم یکی دادم به اون یکی هم خودم کردیم تو کسامون اینقد زدیم تا ابمون اومد ارضا شدیم
دیگه کارمون هر روز شده بود این شیرین گفت سحر تو چی شوهرت چه جوریه بهش گفتم اون هاته هرکاری بگی تو سکس میکنه اصلا واسه هرسکسی برنامه جدا داره هر بار من تو سکسام با مهدی چند دفعه ارضا میشم شیرین گفت تا حالا کستم خورده؟گفتم اون که خوراکشه اینقد میخوره بی حال میشم منم از خجالت کیرش درمیام شیرین میگفت خوش یه حالت منم علی اگه اینجوری بود ازش جدا نمیشدم بهش گفتم واقعا با مریم لز کردی گفت اره گفتم دیوونه ای به خدا هیچی جنس خشن نمیشه طبیعیش نمیشه گفت اره درسته من طبعیشو دوست دارم ولی خب تقصیر شوهرامون بود دیگه یه جورایی راست میگفت گفتم خب با سعید کی اشنا شدی؟گفت یه روز با مریم رفته بودیم خرید تو پاساژدیدمش همش چشش به ما دوتا بود هرجا میرفتیم پشت سرمون میومدمنم خوشم اومد بود از تیپو قیافش خیلی خوشتیپ بود حالا یه روز میارمش ببینیش 22سلاشه 5سال از من کوچیکتره به مریم گفتم این پسره چه جوریاست اونم گفت خوشکله گفتم یک ساعته دنبالمونه نگاش کردم خندید من یه لبخندی واسش زدم فکر نمیکردم کارم به اینجاها برسه خریدمون تموم شد اومدیم بیرون منتظر تاکسی بودیم یه پراذو مشکی جلومون وایستاد گفت اگه اجازه بدین میرسونمتون گفتم مزاحم نمیشیم با تاکسی میریم گفت نه خواهش میکنم مراحمیت بفرمایید مریم میگفت نه یکی میبینتمون گفتم بابا شبه کی میبینتمون سوار شدیم تو ایینه فقط به ما نیگا میکرد مخصوصا به من میخندید منم جوابشو میدادم مریم هم هی با ارنج میزد تو پهلوم گفت من سعیدم دانشجوپسر دکتر فلانی هستم22سالمه شما؟منم گفتم من شیرنم ایشونم مریم خوشبختیم گفت اگه اجازه بدین به شام دعوتتون کنم که مریم مخالفت کرد من میخواستم برم ولی حرف مریمو تایید کردم بعد شمارشو بهمون داد گفت هر کاری دارین من درخدمتم فردا عصر بیکارم دوست داشتین زنگ بزنین بیشتر با هم اشنا بشیم پیدا شدیم رفتیم خونه
ادامه دارد....
کافر همرو به کیش خود پندارد بهتر از
مومنیست که همه رو به کیر خود پندارد
     
  
مرد

 
قسمت ششم

فردا بعداظهرش منو مریم تو خونه تنها بودیم داشتیم بهم ور میرفتیم به مریم گفتم پسره دیشبی جاش اینجا خالیه اونم گفت اره گفتم میخای زنگش بزنم گفت نه دیوونه شدی ما شوهر داریم گفتم شوهرامون که شوهرمونن گناه که نکردیم یکی باید ارضامون کنه مریم گفت اون بفهمه شوهر داریم خودش قطع رابطه میکنه گفتم راستشو بهش میگیم زنگ زدم به موبایلش خودمو معرفی کردم خوشخال شد گفت باور نمیشد زنگ بزنین دوستتون کجاست گفتم تو چشت اونو گرفته ؟گفت نه همینجور پرسیدم گفتم اینجاست پیش منه گفتم چرا دیروز اینقد دنبالم میومدی گفت از همون اولی که دیدمت خوشم اومد گفتم شما مردا همتون همینو میگین از نگاه اول عاشق میشین زدیم زیر خنده گفت دوست پسر دارین گفتم نه گفت خوبه گفت چند سالتونه گفتم چند میخوره گفت حول حوش20 گفتم واقعا؟گفت اره گفتم من 27سالمه دوستم 28 گفت جدی میگی اصلا بهت نمیخوره هیکلت خیلی نازه بیشتر از20 نمیخوره گفتم لطف دارین شما هم خوشتیپین گفت میتونم با هاتون دست بشم واسه اشنایی بیشتر؟گفتم نه گفت چراااااااا؟گفتم اخه یه مشکلی هست گفت چی ؟گفتم من ومریم شوهر داریم انگار یه لحظه برقش گرفت گفت شوخی میکنی؟گفتم نه گفت یعنی دیگه مزاحم نشم گفتم خودت میدونی گفت پس میتونیم مثل دو تا دوست باشیم؟گفتم به شرطی که حریم حفظ بشه گفت پس اماده شو میام دنبالت بریم بیرون باهم صحبت کنیم گفتم باشه مریم گفت دیوونه شدی دختر اخر سرتو به باد میدی گفتم گفتم ناراخت نشو کسی نمیفهمه زود امادشو بریم گفت من نمیام گفتم غلط کردی زود باش هر جور بود راضیش کردم رفتیم سعید اومد دنبالمون من جلو نشستم دستشو اورد جلو باهاش دست دادم رفیم یه رستوران با هم کلی صحبت کردیم من کنار سعید نشسته بودم مریم هم روبرومون بود سعید پاشو چسبونده بود به من منم هیچی نمیگفتم چون دوست داشتم وسط حرف زدنامون دستشو گذاشته بود روی پام گاهی یه بارم میمالید منم اعتراضی نمیکردم مریم هی میگفت پاشین بریم الان شوهرم میاد خونه سعید نمیزاشت خیلی پسر لارجی بوداز همه چیزش خوشم میومد کم کم دستشو گذاشته بود رو شونه من منو به خودش فشار میداد خیلی اون لحظه داغ شده بودم گرمای تنشو حس میکردم منم از خدا خاسته سرمو گداشتم رو سینهاش میخواستم همونجا بخوابم ولی اینقد این مریم کر کر کرد که مجبور شدیم بریم خونه فرداش به سعید زنگ زدم اومد دنبالم رفتیم بیرون دیگه هرورز با سعید بودم هرروز یه کادو واسم میخرید اونم چه کادوهای دیگه با هم راحت شده بودیم تو ماشین از هم لب میگرفتیم یه روز سعید گفت بابام اینا رفتن خارج بیا با خونه زندگیمون اشنا شو منم قبول کردم رفتم خونشون وای سحر نمیدونی چه خونه ای بود خونه دوبلکس یونا استخر همه چی تموم بود مانتومو دراوردم با یه شلوارو تاب بودم اولین بار بود جلو سعید اینجوری بودم بغلم کرد ازم لب گرفت شیرین خیلی دوست دارم منم میگفتم منم دوست دارم عزیزم گفت شیرین یه چیز بگم ناراحت نمیشی گفتم بگو گفت منو تو میتونیم با هم سکس کنیم من خرم گفتم نهههه دیوونه ما باهم دوست معمولیم من شوهر دارم خودت که میدونی ناراحت شد ولی قبول کرد رفت یه شیشه اورد ویسکی بود من نمیدونستم چیه برا اولین بار بود میدیدم گفت ویسکی میخوری گفتم تا حالا نخوردم چیه گفت شنگولت میکنه خوبه همراهی کن بعد دوتا از این جامارو اورد چنتا سیخ جوجه هم اماده کرده بود اورد یه خرده واسه من ریخت یه خورده واسه خودش گفتم مشروبه گفت اره خوردی تا حالا گفتم نه گفت پس اولیشو میخوریم به سلامتی تو یک ضرب برو بالا یه خورده تلخه منم یک ضرب رفتم بالا تمام جونم اتیش گرفت سریع یک تیکه جوجه کرد تو دهنم مزه تلخشو گرفت گفت عزیزم دوتا دیگه بخوری شنگولی دو تا رو که خردم دیدم سرم داغ شد ذاره گیج میره تکیه دادم به مبل سعید گفت خوبی عزیزم گفتم اره یه اهنگ ملایم گذاشت با حال شد بعد اومد کنارم نشست دستشو اندخت دور گردنم منم سرمو گذاشتم رو سینش چشامو بستم به اهنگ گوش میکردم تو حالو هوای خودم بودم یه دفعه گفت شیرین سرمو با زور کرد بالا دیدم لبشو گذاشت رو لبم منم همکاری کردم یعنی حالی که سرمو جدا کنم نداشتم فقط زبونمو تو دهنش میچرخوندم یه دفعه دستشو گذاشت رو سینم اروم میمالید حالااعتراض نداشتم نمیدونم چرا هرچی زبونشو میخوردم سیرنمیشدم
مالیدن سینمو تند تند تر شده بود منم داغ شده بودم خوشم اومد خوابوندم رو مبل همینجور لب میگرفتو سینمو میمالید کیرش بلند شده بود رو پام حسش میکردم منم پامو میمالیدم به کیرش این کیر یه مرد دیگه بود واسم جالب بود دستشو کرد زیر تابم کشیدش بالا سوتینمو هم کشید بال افتاد به جن ممه هام اه اه جوووووون بخورش سعیدم همش مال خودته عزیزم بخورخیلی خوب میخورد علی در مقابلش هیچ بود همینجر که میخورد دست کرد دکمه شلوارمو باز کرد خواست در بیاره نزاشتم دستشو از زیر کرد تو شلوارم کونمو میمالیدهرچی جلوتر میزفت دیوونم میکرد دیگه تسلیمش بودم بلند شد دو طرف شلوارمو گرفت که بکشه بیرون با یه دستم شلوارمو گرفتم اما زورش زیاد بود شلوارمو با شرت بیرون اورد دستمو گذاشتم رو کسم لای پامو باز کرد دستمو برداشت گفت جووووووون چه کس نازی داری سرشو گذاشت روش یه توش کرد شروع کرد به خوردن با یه ولعی میخورد کسمو داشت یه مرد میخورد خیلی حال میداد دوست داشتم جیغ بکشم ولی نمیشد دو دفعه ارضا شدم ولی ول نمیکرد گفت دوست داری منم میگفتم اره پاشد شلوارشو دراورد کیرش داشت شرتشو جر میداد بهم گفت میخایش گفتم اره گفت چیکارش داری گفتم میخام بده بیرون گفت میخای بکنی تو کست گفتم اره گفت نه اول باید بخوریش من خوشم نمیومد مال علیم نخورده بودم ولی نامردی بود گفتم باشه کیرشو ذار اورد وای چه کیر کلفتی بود گرفتمش تو دست نبضش داشت میزد اول زبون میزدم بهش گفت بکن تو دهنت اروم کردم تو دهنم وای داغ داغ بود خوشم اومد نوکشو واسش میگ میزدم گفت بکن تو دهنت کامل اخه جا نمیشد از بس کلفت بود منم شرو ع کردم خوردن اصلا تو حال خودش نبود برق شهوت تو چشاش میریخت بیرون دستشو گذاشت رو کسم با انگشت میکرد تو کسم اولین بار بود تو سکس با مرد لذت میبردم واقعا مرد تا مرد چقدر فرق داره گفتم سعید کیر میخام بزارش تو کسمپاهامو گذاشت سر شونش کیرشو گذاشت لب کسم اخ جوووووووون بکن سعید بکن عزیزم جوووووووون کیرتومیخام یه خرده فشار داد انگار داشت کسم دوباره پاره میشد گفتم اخ سعید اروم اونم با مهارت خاصی فرو کرد تو کسم اولش درد داشت ولی وقتی وجود کیرشو تو کسم حس کردم لذت میبرم سعید تند تند تلمبه میزد میگفت دوست داری؟کیرم خوبه؟ذاری جر میخوری؟گفتم اره بکن عزیزم جرم بده کیر منو بیشتر دوست داری یا شوهرت گفتم مال تواون بی بخاره بکن سعید جون کیر میخام میدم بهت عزیزم حرفای سکسی که میزد بیشتر تحریکم میکرد سعید گفت دارم میام کجا بریزم گفتم بریز رو پام کیرشو بیرون کشی همشو خالی کرد رو پام ازم لب گرفت افتاد روم بعد پاشم رفت حموم باورم نمیشد با سعید سکس داشتم ولی بهترین سکس زندگی بود سعید اومد پشت در گفت عزیزم درا باز کن هنوز لخت بود اومد تو گفتم چیه ؟گفت میخوام بشورمت شرو ع کرد به شستن من باز که دستشو گذاشت رو کس کونم کفای بدنمو جمع کردم منم کیرشو میمالیدم منو نشوند لب وان باز شروع کرد به خوردن کسم من شروع کردم دادو بیداد کردن پاشو وایستاد تکیه دادم به دیوار یه لنگمو گرفت بالا از زیر کیرشو کرد تو کسم ایندفعهراحت تر رفت تو شروع کرد تلمبه زدن بعد چند دقیقه کیرشو اورد بیرون چرخوندم دستمو گذاشتم به دیوار کونمو مالوند گفت میشه از عقب بکنم گفتم نهههههه جر میخورم باشه برای بد گفت حیف این کونه گفتم بعد سعید گفت باشه از پشت کرد تو کسم تلمبه میزد کونمو با کفا میمالید بعد ابشو ریخت رو کنم دوش گرفتیمو اومدیم بیرون
ادامه دارد.....
کافر همرو به کیش خود پندارد بهتر از
مومنیست که همه رو به کیر خود پندارد
     
  
مرد

 
قسمت هفتم

قبل از این که من این قسمتو بگم یه توضیح بدم واسه دوستانی که لطف کردن کامنت گذاشتن قسمت ششم که مربوط به سکس شیرین بود من داستانو از زبان شیرین تعریف کردم بله درسته سحرکامل توضیح نمیداد من هی ازش یوال میکردم اونو میگفت من دیگه سوالای بین خودمو سحرو ننوشتم تا هم خسته کننده نشه و هم خواننده گیج نشه چون خانما پسش هم که میشینن همه چیزو واسه هم تعریف میکنن حتی سحر میگفت سکسایی که با تو داشتمو واسه سحرو مریم تعریف میکردم اوناهم سکسای خودشونو
در مورد اینکه نویسنده اون داستانهای نیمه کاره من هستم نه اینجوری نیست اونا مال کسش دیگست به من مربوط نیست من قول دادم تا اخر داستانو بگم پس میگم فقط صبر داشته باشین من روزی یک ساعت اگه بتونم پای کامپیوترم که باید واستون تایپ کنم نیاز به وقت دارم
در مورد واقعیت بودن این داستان من اولش گفتم واقعیته حالا هرکی باور نداره نظرش محترمه میتونه فکر کنه غیر واقعیه و از داستان لذت ببره اما هر کس واسه خودش عقیده ای داره و قابل احترام مهم اینه که بدونی چرا همسرت اینکارو کرده وبا عقل و منطق تصمیم بگیره شاید تصمیمی که من گرفتم خیلیا قبول نذاشته باشن دلیل نمیشه که بگیم همچین چیزی وجود نداره من خیلی چیزارو با چشمای خودم دیدم که اگه تعریف کنم میگید دروغه پس سعی کنید از داستان لذت ببرید ممنون از کامنتایی که از من حمایت کردین
بعد از تعریف سحر از اشنایی شیرین و سعید ازش پرسیدم خب تو وسعید کجا و چه جوری باهم اشنا شدین؟گفت یک شب منو سحر رفته بودیم رستوران که سعیدم اومد اونجا بعد از سلام و احوالپرسی شیرین منو معرفی کرد سفارش غذارو دادیم سعید همش نیگاش به من بود و با شیرین صحبت میکرد بعد از شام منو گذاشتن خونه و رفتن فرداش که با شیرین رفتیم باشگاه گفت نظرت چیه؟گفتم خوبه خوشتیپه بهم میان گفت سعیدم از تو خوشش اومده ازمن؟چرا؟گفت از هیکلت خیلی خوشم گفتم برو گمشو بیشعور بهش چیزی نگفتی؟خندید گفت سرشو میبرم وخندید بعد از باشگاه سعید اومد دنبال شیرین منم همراشون شدم شیرین میخواست بره خرید گفت سحر تو هم بیا در هنگام خرید پشت هر ویترینی میاستادیم سعید یه جروی خودشو بمن میمالید چند دفعه دستش زد به کونم که معلوم بود از عمد زده ولی معذرت خواهی میکرد شیرینم هیچی نمیگفت فقط میخندی بعد ازخرید سعید منو شیرینو گذاشت خونه ما موقع خدافظی یه چشمک به من زدو رفت
وقتی رفتیم خونه گفتم این چه قد چشماش هیزه همش نیگاش به کون من بود شیرین خندیدو گفت خب خوشش اومده ازت شیرین گفت یه چی بگم ناراحت نمیشی گفتم تو که همه چی میگی اینم منم نخوام میگی بگو شیرین گفت منو سعید همدیگرو خیلی دوست داریم یه قراری گذاشتیم که به لذایذ هم احترام بزاریم گفتم یعنی چی؟گفت سعید مریمو کرده گفتم درووووووغ میگی چه جوری؟گفت خودم واسش جور کردم گفتم چطور؟گفت از وقتی از علی جدا شدم بیشتر با سعیدم یا اون خونمونه مریم دیگه اعصابش خرد شده بود بهم زنگ زد گفت کجایی تو حالا یه کیر پیدا کردی محل نمیزاری نمیگی دوستت الان چند روزه ارضا نشده گفتم میخای با یکی از دو ستای سعید دوستت کنم گفت نهههههههههه دیونه ایی اگه شوهرم بفهمه چی؟گفتم نمیفهمه هر کاری کردم قبول نکرد فقط دوست داشت لز داشته باشه گفتم باشه ظهر بیا اینور خونه ما بعد به سعید زنگ زدم همه چیو واسش گفتم گفتم چون شوهر داره میترسه ولی خیلی کیر واقعی میخواد سعید گفت ظهر منم میام بهش مشروب بده بعد بهم اس ام اس بده من میام ظهر مریم اومد ویسکیو اوردم گفت یه فیلم سکس جدید دارم بزار ببینیم فیلمو واسش گذاشتم چنتا پیک که خوردم به سعید خبر دادم بیاد رفتم کنار مریم دیدم دستش رو کسشه داره میماله گفت کجایی تو زود باش باید برم خونه گفتم صبر کن الان میام که یه دفعه زنگ خونه اومد مریم گفت کیه گفتم هیچی سعیده الان میره گفت میاد تو؟گفتم اره مریم مانتوشو پوشید سعید او مد بالا همونجا یه لب از من گرفت اومد تو گفت مهمون داری؟چرا نگفتی؟گفتم مریمه از همسایهاست غریبه نیست اومد جلو با مریم سلام واحوالپرسی کرد سعید گفت بساط مشروبم که به راهه یه پیک بیار من بخورم و برم مزاحمتون نشم مریم صورتش قرمز شده بودو مست خراب دیوونه بجایی که دستگاه دی وی دیو خاموش کنه تلویزیونو خاموش کرده بود سعید کنترل تلویزیونو زد صفحه که اومد دیدیم یه مرده داره زنرو میکنن سعید گفت به به از این فیلما بدین ما هم ببینیم گفتم مال مریمه مال من نیست مریم سرشو اندخته پایین هیچی نمیگفت سعید گفت مریم خانم سی دیشو میدین یه کپی ازش بگیرم زود بهتون پس میدم مریمم گفت خواهش میکنم بعد من رفتم روی پای سعید نشستم یه مینی جوب پام بود بدون شرت لای پامو که باز میکردم مریم نیگا میکردو میخندید منم بهش چشمک میزدم سعید دستشو گذاشته بود روی رون پام میمالید همینجر که رونمو میمالید دامنمو میداد بالاتر مریمم داشت این چیزارو میدید بعد سعید دستشو رسوند به کس من دستش که خورد یه اه کشیدم شروع کردم به لب گرفتن سعید گفت بریم تو اتاق اینجا زشته من که میدونستم نقشه است گفتم نه بابا مریم خودیه شروع کردیم باز لب گرفتن بعد سعید من نشوند روی مبل پاهامو داد به بالا گفت ببخشید مریم خانوم افتاد به جو کس من سعید پشتش به مریم بود و مریمو نمیدید فقط هر دفعه یه نگاه به من میکردو چشمک میزد منم سر سعیدو فشار میدادم به کسم مریم داشت خودشو باد میزدیدو به من میخندید از دور با اشاره میگفتم میخای جواب نمیداد شرو کردم به اه اوه کردم بعد سعید تاپمو دراورد افتاد به جون سینه هام مریم دیگه فیلمو نیگاه نمیکرد حواسش بما بود هر چند لحظه یه بارم کسشو میمالید گفتم مریم جون گرمته گفت اره گفتم خب مانتوتو در بیار کسی نیست سعیدم نیگا نمیکنه سعیدم که داشت سینه های منو میخورد گفت اره مریم خانم من نیگا نمیکنم
ادامه دارد.....
کافر همرو به کیش خود پندارد بهتر از
مومنیست که همه رو به کیر خود پندارد
     
  
مرد

 
قسمت هشتم
مریم دکمه های مانتوشو باز کرد دیگه داشت خمار میشد سعید پاشد دکمه پیراهنش در اورد شلوارشم من باز کرد دراوردم اومدم پایین زانو زدم که وقتی کیر سعید بیرون میاد مریمم ببینه شرت سعیدو که کشیدم پایین زیر چشمی داشتم مریمو نیگا میکردم دهنش باز مونده بوده زبون زدم به سرش گفتم به مریم ببین چقد کلفته تو دهنم جا نمیشه مریم خندید گفتم میخای باز سکوت کرد گفتم سکوت نشانه رضاست دست سعیدو گرفتم رفتم کنار مریم نشستم به سعید گفتم بده مریم امتحان کنه مریم گفت نه داره شوخی میکنه دست مریمو گذاشتم رو کیر سعید دست زد بهش دستشو پس کشید باز دستشو گذاشتم رو کیر سعید گفتم مگه طبعیش نمیخواستی این طبعیش گفت اخه گفتم اخه نداره مریم اروم کیر سعیدو میمالید سعیدم دست زده بود به کمرش نیگا میکرد
دست کردم زیر لباس مریم ممشو گرفتم تودست مالیدم گفتم عزیزم فکر کن داریم لز میکنیم البته طبیعیتر حرکت دستای مریم تند تر شد سعیدم شروع کردم به مالدن ممه مریم من مانتو مریمو کامل دراوردم بلوزشو هم دراوردم سوتینشو باز کردم فقط یه شلوار پاش بود من ممه هاشو میخوردم مریم هم کیر سعیدو میمالید به مریم گفتم بخورش گفت خیلی کلفته بعد شروع کرد به لیس زدن دکمه شلوارشو باز کردم سعید دست کرد شلوارشو کشید پایین شرتشم خودش دراورد من رفتم لای پاش کسشو لیس میزدم دیگه مریم تند تند کیرسعیدو میخورد سعیدم داداش به هوا رفته بود سعید منو بلند کرد خودش نشست کس خوردن منم سینه هاشو میخوردم مریم گفت بسه دیکه تمومش کنید دارم دیونه میشم سعید پاشد پاهای مریمو داد بالا کیرشو گذاشت روی کس مریم اروم اروم میکرد تو معلوم بود کیر شوهر مریمم کلفت بود چون راحت تر از من رفت تو کسش سعید شروع کرد تلمبه زدن منم بالای کسشو میمالیدم به مریم میگفتم طبعیش بهتره میگفت اره خیلی حال میده بکن سعید تند تر بکن شعیدم تند تند تلمبه بزنه بکن سعید جوووووووون چه کیری واااااااااای مرسی عزیزم بکککنم جرررررررم بده که ارضا شد بیحال افتاد سعید کیرشو دراورد منو حالت سگی کرد از پشت کرد تو کسم شروع کرد تلمبه زدن منم ارضا شدم سعیدم کشید بیرون همه ابشو ریخت رو سینه های مریم بعدشم تشکر کردو رفت مریم خیلی خوشش اومده بود دیگه راه افتاده چند دفعه دیگه هم سکس کرده
من بهش گفتم اونوقت تو ناراحت نشدی سعید با یکی دیگه سکس داره شیرین گفت نه قرار گذاشتیم به شهوت هم احترام بزاریم بعضی وقتا با دوستای سعید پارتی میزاریم چنتا از دوستاش میاد که اوناهم دوست دختر دارن هرکی ازاده با هرکی میخواد سکس کنه چند دفع دوستای سعید منو کردن گفتم خاک تو سرت جنده شدی؟خنده کرد گفت هر گلی بوی خودشو داره عزیزم گفت سعید خیلی از تو خوشش اومده مخصوصا از کونت گفتم معلوم بود امشب چند دفعه خودشو مالوند به کونم شیرین گفت بهش قول دادم تورو واسش جورکنم
گفتم غلط کردی من جنده نیستم مثل تو گفت جنده چیه به خاطر دلته داری لذت میبری من کلی از بدنت واست تعریف کردم گفتم خاک تو سرت رفتی به مرد غریبه از بدن من گفتی؟گفت حیف نیست این بدنو اک نگه میداری بزار دیگرونم استفاده کنن اگه بیای تو جمع ما همه پسرا میرزن سرت تو رو فقط میکنن یه لحظه از این حرفش خوشم اومد ولی چیزی نگفتم بحثو عوض کردم فرداش باسعیدوشیرین رفتیم سینما تو صف سینما شیرین جلو وایستاده بود من پشت سرش سعیدم پشت من بود از عمد اینکارو کرده بودن شیرین به سعید گفته بود که به من گفته سعید خوشش اومده ازتو میخواد بکنتتو از این حرفا ولی نگفته بود من جواب رد دادم گفته بود اینم مثل مریم داغه زود میاد تو راه تو صف سینما سعید هی خودشو میزد به کون من منم خودمو میدادم جلواینقد شلوغ بود بهونه خوبی اومده بود دستش کیرش راست کرده بود میزذ به کون من حس میکردم کیرشو نزدیکای در ورودی ازدحام جمعیت بود سعید دستشو دور منو شیرین باز کرد که سه تایی باهم بریم تو از اون طرفم از اونطرفم خودشو به من چسبونده بود دیگه نمیشد ازش فاصله بگیرن کیر گندشو فشار میداد به کونم تا رتیم تو سینما نشستیم رو صندلی سعید وسط نشسته بود گاهی یه بار چیبس میاورد جلو من دستشو میزد به سینه هام چیبسو ازش گرفتم که بهونه نداشته باشه یه مدت گذشت دستشو گذاشت رو پام اولش توجه نکردم بعد دیدم داره میماله دستشو انداختم کنار دیگه ترسید به شیرین گفتم بگو حواسشو جمع کنه داره پاشو از گلیمش درازتر میکنه دیگه من باهاشون بیرون نمیرفتم تا اینکه یک روز رفتم خونه شیرین نشستیم ویسکی خوردن مریم هم اونجا بود
ادامه دارد....
کافر همرو به کیش خود پندارد بهتر از
مومنیست که همه رو به کیر خود پندارد
     
  
مرد

 
قسمت نهم

شیرین شیشه ویسکی اورد نشستیم کم کم تا تهشو خوردیم من که دیگه نمیتونستم از جام بلند شم خیلی مست شده بودم رو کاناپه دراز کشیده بودم بی حال نه میتونستم چشمامو ببندم نه میتونستم باز نگهش دارم یک دفعه دیدم یکی داره از رو شلوار کسمو میماله شیرین بود گفتم شیرین الان ول کن حالشو ندارم گفت تو بخواب صدای مریم زد اونم تلو تلو اومد با کمک هم شلوارمو دراوردن مریم زیر بغلمو گرفت تابو از تنم دراورد سوتینمو باز کرد سینمو گرفت تو دهنش شروع کرد مک زدن شیرینم با کسم ور میرفت و میخورد تو مستی حال میده شیرین گفت عزیزم خوبی گفتم اره بخور تو گفت کیر نمیخای؟گفتم چرا اون کیر لرزونتو بیارگفت نه یه کیر بهتر واست دارم فکر کردم باز یه کیر مصنوعی خریده شیرین انگشتشو کرده بود تو کسم تند تند عقب جلو میکرد من اصلا تو حال خودم نبودم بکن شیرین دستتو بکن تو کسم تا مچ بکن تو کسم جووووون پاشو برو کیر جدیدتو بیار مریم لبشو گذاشت رو لبام سرشو که برداشت دیدم یه کیر بزرگ کلفت جلومه ولی این کیر واقعی بود چشامو کامل باز کردم دیدم سعید لخت وایستاده داره میخنده گفتم تو اینجا چیکار میکنی؟گفت من دعوتم دیگه خوشکله شیرین تند تند به کسم میکرد ناخوداگاه کیر سعیدو گرفتم با هاش بازی کردم سعید کیرشو اورد گذاشت رو دهنم حالی که دهنمو باز کنم نداشتم فقط به زور زبون بهش میزدم مریم کیرشوگرفت واسش ساک میزد نمیدونم دست خودم نبود بدجور هوس کیرشو کردم به سعید گفتم منو بکن کیر میخام سعید منو بغل کرد بردم تو اتاق خواب شیرین خوابوندم رو تخت مریمو شیرینم سریع لخت شدن اومدن رو تخت یکی نشست اینورم یکی هم نشست اونورم هر کدوم یه مممو گرفتن تو دهن سعید سرشو گذاشت رو کسم شروع کرد به خوردن دیگه داشتم دیوونه میشدم توانایی حرکت نداشتم سعید گفت هر وقت کیر خواستی بگو گفتم کیر میخوام بکن تو کسم کیرشو گذاشت رو کسم یه فشار داد انگار بار اول بود دارم کس میدم کسم دوباره داشت پاره میشد گفتم اروم بکن سعید کسم جر خورد شیرین با دست بالای کسمو میمالید تا درد نکشم کیر سعید کامل رفت تو کسم کسم پراز کیر بود یه کیر داغ کلفت شروع کرد به تلمبه زدن با زبون مستی میگفتم شیرین نقشه کشیدی واسم؟خنده میکرد وای چه حالی میده چی کیر کلفتی اه اه بکن سعید تندتر بکن مریم کسشو گذاشت رو دهنم من که حال زبون زدن نداشتم خودش کسشو میمالید به دهنم دیگه جیغم به هوا رفت ارضا شدم شیرین کیر مصنوعیشو بست به کمرش سعید منو گردوند دمرو کرد گفتم میخای چیکار کنی سعید گفت من تو کف کونت بودم لپای کونمو باز کرد گفتم نه از کون نه درد دارم سعید کونمو چنگ میزد زبونشو گذاشت رو سوراخ کونم اول فلفلکم میشد بعد حس خوبی بهم میداد زبونشو میکرد با زور تو کونم دیگه هیچی نمیگفتم لذت میبردم خوشم اومد بود بعد سعید کرم زد به کووونم میمالید انگشتشو کرد تو کونم دردم گرفت گفتم سعید چیکار میکنی؟گفت هیچی عزیزم تو بخواب یکی از انگشتاشو باز کردم تو کونم مریمو شیرینم کمرمو میمالیدن بعد سعید به شیرین گفت خیلی تنگه از کون تو ومریم تنگ تره شیرین گفت الان خوب میشه صبر کن الان بازش میکنم گفتم چیکار میکنید من از عقب نمیدم شیرین کیر مصنوعیشو چرب کرد اومد روم کیرو گذاشت رو کونم یه دستمو سعید گرفت یه دستمم مریم کیرو اروم اروم میکرد تو اخخخخخ شیرین نکن درد داره بکش بیرون الان خوب میشه تحمل کن شیرین کیرو تا نصفه کرد تو کونم اشکم دراومد میگفت هیچی نیست عزیزم الان خوب میشه یه چند لحظه گذشت کونم عادت کرد شیرین کیرو بیرون کشید به سعید گفت امادست زود باش سعید کرم مالید به کیرش خوابید روم بعد کیرشو هدایت کرد سمت کونم سرکیرش که رفت تو جیغ کشیدم گفتم بیا بیرون سعید مریمو شیرین نوازشم میکردن هرچی کیر سعید بیشتر میرفت تو بیشتر درد میگرفت سعید ترخدا بکش بیرون دارم جر میخورم سعید از جلو بکن بعذا بهت میدم اما گوش نمیکرد نفسم داشت بند میومد هرچی گریه میکردم التماس میکردم فایده نداشت سعید کیرشو تا ته کرد تو کونم چشام سیاهی رفت دیگه هیچی نفهمیدم بیهوش شدم وقتی چشامو باز کردم دیدم شیرینو مریم بالا سرم نشستن اول فکر کردم خواب دیدم ولی یه تکون خوردم دیدم کونم خیلی درد میکنه سرم گیج میره شیرین گفت استراحت کن گفتمش خیلی اشغالی شیرین چرا اینکارو کردی؟گفت تو که سکس دوست داری سحرحالا هم چیزی نشده که دیگه راحت میتونی از کون بیشتر حال کنی شوهرتم خوشحال میشه گفتم میخوام برم خونه ساعت چنده ساعت 1نیمه شب بود ولی کونم خیلی درد میکرد دست کردم دیدم خونیه فهمیدم که جر خوردم به شیرین گفتم کسی از این ماجرا بویی نبره اشغال من تا حالا کون ندادم حتی به شوهرم میگفتی از جلو بکنه شیرین گفت حیف این کون نبود میخاستی اک نگهش داری بزار استفاده بشه ازش چند روز دیگه جاش خوب میشه اونوقت میفهمی چه لطفی در حقت کردم گفتم خفه شولباسامو به زور تنم کردم به سختی میتونستم راه برم تو راه گریه میکردم نمیدونم به خاطر درد بود یا تجاوز وقتی اومدم خونه فکر کردم تو خوابی به خاطر همین رفتم تو اون اتاق که تو اومدی بهت دروغ گفتم که دوستم بیمارستانه میخواستم بهت بگم اما ترسیدم زندگیمون از هم بپاشه مهدی من دوست دارم نمیخوام این قضیه باعث از هم پاشی زندگیمون بشه گفت خب بعدش چی شد؟تو که امشب داشتی به سعید حال میدادی فقط راستشو بهم بگو گفت باشه میگم ترخدا عصبانی نشوچند روزی باشگاه نرفتم جواب تلفنای شیرینم نمیدادم بعد چند روز با مریم اومدن در خونه مجبور شدم راشون بدم گفت چی شده قهر کردی؟معذرت میخوام ببخشید من فکر کردم تو هاتی سکس دوست داری نمیدونستم اذیت میشی گفتم چه ربطی داره؟من شوهر دارم که اونم تو سکس واسم کم نمیزاره مریم گفت فراموشش کن فکر کن اتفاقی نیفتاده منم وقتی سعید از عقب کردم با اینکه شوهرم از عقب میکرد چند روزی درد داشتم اما واسم عادت شد ولی سکس از عقب یه چیز دیگست شیرین گفت حالا به شوهرت از عقب دادی گفتم نه میفهمه گشاد شدم گفت نمیفهمه اول بگو زبون بزنه بعدشم الکی اخ اخ کن ببین هم تو لذت میبری هم مهدی که اون شب از عقب بهت دادم ولی ایندفعه درد نداشتم خیلی هم بهم حال داد باز از فرداش رفتم باشگاه باز با شیرینو مریم شدم
ادامه دارد....
کافر همرو به کیش خود پندارد بهتر از
مومنیست که همه رو به کیر خود پندارد
     
  
صفحه  صفحه 1 از 5:  1  2  3  4  5  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

داستانهای سکسی من و همسرم سحر


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA