انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 5 از 5:  « پیشین  1  2  3  4  5

داستانهای سکسی من و همسرم سحر


مرد

 
قسمت چهلم
امروز مریم زنگ زد اماده باش بریم پارتی گفتم پارتیتون مثل اون روزه گفت نه بابا یه مهمونی باکلاسه خوشکل کن یه ساعته دیگه بیا دنبالم گفتم من ماشینم خرابه گفت اژانس بگیر بیا سریع یه دوش گرفتم یه ارایشم کردم یه لباس مجلسی پوشیدم اژانس گرفتم رفتم دنبال مریم گفتم خب کجا خبره گفت حسین دعوتمون کرده حواست باشه حسین با زنشه گفتم تو تا حالارفتی اونجا؟گفت اره یه چند باری رفتم یه خونه بالای شهر مال یکی از این بچه مایه داره سحر پسره اینقد خوشکل و خوشتیپه دخترا سرو دست میشکنن واسش رسیدیم به یه خونه که من اول فکر کردم کاخ سفیده خیلی شیک و بزرگ بود رفتیم داخل یه خونه سلطنتی و شیک اب از دهن ادم راه میفتاد وارد خونه شدیم صاحبخونه وایستاده بود مریم زد به دستم گفت این صابخونست وای مریم راست میگفت چه جیگری بود سلام کردیم مریم باهاش دست داد معرفی کرد سحرجون دوستم سعید اقا گفتم خوشبختم اونم گفت من خوشبختم حانم زیبا بفرمایید داخل چنتا زنو مرد بودن که بعضیها وست دختراشون بودن بعضیها هم با زناشون مثل حسین مریم گفت مثل اینکه سعیید ازت خوشش اومده مانتمونو دراوردیم رفتیم نشستیم به مریم گفتم اینا کین؟گفت من همشونو نمیشناسم فقط حسین و باسعید و امیدو میشناسم گفتم امید کدومه گفت اونهپاهاش اون خوشتیپه دوست صمیصمی سعیده گفتم اون زنشه گفت نه اون دوست دخترشه این دختره اول با سعید دوست بود اما وقتی با سعید به هم زدن با امید میچرخه اسمش نسترن گفتم حسین زنش خوشکله گفت اره ازدور به من نیگا میکرد چشمک میزد جلو زنش خجالت نمیکشید من یه لباس مجلسی بلند پوشیده بودم که یه طرفش یه چاک دشت تا زیر کونم پاهامو انداختم رو هم پای لختم رو بود سعید اومدن داخل گفت خب بچه ها امروز یه مهمون جدید داریم که مریم جون دعوتشون کردن دستشو اورد جلو یعنی دستتو بده به من منم دستمو دادم بهش باهاش راه افتادم منو معرفی کرد سحر جون وشزوع کرد یکی یکی بچه هارو معرفی کردن بعد سعید یه پیک ویسکی به من داد وگفت به سلامتی سحر جون همه گفتن به سلامتی بعد سعید ارو در گوشم گفت خوش اومدی عزیزم امیدوارم بهت خوش بگذره اینجا مثل خونه خودت میمونه بعد رفت سراغ مریم با مریم رفتن بالا خونشون دوبلکس بود که چنتا اتاق اون بالا بود رفتن بالا منم همینجور وایستاده بودم که دیدم یکی گفت خوش اومدی سحر جون امید بود گفتم مرسی گفت بزن به تخته خیلی نازی گفتم مرسی چشاتون ناز میبینه گفت دوست پسرتون نیومدن ؟مجردین؟گفتم نه من متاهلم گفت پس اقاتون کجان ؟گفتم ایران نیستن الکی کلاس گذاشتم ایشالا دفعه بعد میارمش اومد نزدیک من شونش به شونم چسبیده بود گفت چه کیفی میکنه شوهرتون خوشبحالتون یه خنده ای کرد که یک دفعه نسترن اومد جلو گفت امید کجایی؟گفت من اینجام عزیزم نسترن گفت خوبی سحرجون؟خوش اومدی عزیزم چرا تنهایی؟گفتم مرسی راحتم گفت برین وسط برقصین گفتم چشم شما مشغول باشین منم الان میام ببخشید دستشویی گذاشت گفت یه دونه اینجاست یه دونه هم بالاست گفتم برم بالا بهتره ببینم این مریم کجا رفته نکنه داره جنده خانم داره کس میده خوش به حالش داره کیر سعید رو میخوره کاش من جای مریم بودم تو راه پله ها میرفتم بالا که تو راهرو احساس کردم یکی پشت سرمه سرو برگردوندم دیدم حسینه گفتم تو اینجا چیکار میکنی؟گفت چه طوری جیگر دستشو انداخت رو کونم لبشو گذاشت رو لبم گفتم حسین چیکار میکنی ؟گفت چه خوشکل شدی توووووو دلم واسه کونت تنگ شده میخام گفتم برو گمشو دیونه شدی؟اره دیونه شدم یه دقیقه تموم میشه حولم داد تو دستشویی دامنو زد بالا شروع کرد لیس زدن کونم گفتم خاک تو سرت حسین زنت اینجاستا گفت اونو ولش کن حتما داره با پسرا لاس میزنه گفتم خببسه حسین زشته یکی میاد گفت نمیاد شلوارشو کشید پایین کیرشو از پشت کرد تو کسم حسین لباسمو کثیف نکنی زود باش نه عزیزم نه قربون این کونت برم اینقد نازه که زنم گفت این سحره چه کون خوشکلی داره همین اتیشم زد کیرشو دراورد چپوند تو کونم اوووووووووووووی چته دردم گرفت ببخشید اه اه جوووووون کونتو بخورم اه داره میاد گفتم حسین بگیر اونور رو من نریزیا اونم ابشو ریخت اونور بعد شلوارشو کشید بالا گفت من اول میرم بعد تو بیا حسین رفت منم چند دقیقه بعدش اومدم بیرون از بالا پایینو نیگاه کردم هنوز مریم نیومده بود یه دفعه دیدم یکی از درا نیم بازه رفتم جلو لای در نیگاه کردم وای زن حسین دو زانو نشسته بود داش ساک میزد یعنی این کیه امید بود کیرشو دراورده بود میگفت زود باش کسی جون الان نسترن بو میبره شوهرتم رفت پایین داشت ابش میومد که من اومدم کنار از پله ها رفتم پایین داشتن میرقصیدن رفتم نشستم که امید اومد پایین یه چشمک به من زد با نسترن شروع کردن رقصیدن زن حسینم بعدش اومد پایین اونم با شوهرش رقصیدن یه دفعه دیدم مریمو با سعید اومدن پایین مریم اومد کنار من گفتم کجایی تو جنده؟داشتی میدادی؟گفت نه بابا کاش میشد یکی از ارزوهامه با سعید سکس داشته باشم ولی یه خبر خوش واست دارم تا حالا داشتیم با سعید در مورد تو حرف میزدیم ازت خوشش اومده منم همه چیزو واسش گفتم گفتم راست میکییییییی؟گفت اره اوووووووووی هروقت کیرشو خوردی یاد منم بکن واسه منم جورش میکنیا پاشو بریم وسط رفتیم شروع کردیم رقصیدن امید از عمد کونشو میزد به کونم معلوم بود از عمد اینکارو میکنه
ادامه دارد....
کافر همرو به کیش خود پندارد بهتر از
مومنیست که همه رو به کیر خود پندارد
     
  
مرد

 
قسمت چهل ویکم
منم رفتم طرف سعید با اون میرقصیدم سعید گفت خوش میگذره؟گفتم مرسی اره خیلی گفت مریم بهتون گفت؟گفتم اره گفت با من میای بالا؟گفتم اره رفتیم بال تو یه اتاق نشستم رو تخت گفت من همه چیزو میدونم با این که شوهر داری خیلی ازت خوشم اومده مریم گفت دختر هاتی هستی منم شیفته هیکلت شدم پاهامو گردوندم روهم گفت امید از همون اول ازت خوشش اومده که من بهش هشدار دادم که دورتو خط بکشه قند تو دلم اب شده بود دستشو گذاشت روی پای لختم گرمای دستش خیلی باحال بود با اینکه سکس زیاد داشتم ولی ایندفعه فرق میکرد با دستاش نوازش میکرد پاهامو گفت تا وقتی با منی فقط باید با من باشی گفتم چشم اونم خوابوندم رو تخت دولا شد لبشو گذاشت رو لبم چشامو بستم تو این دنیا نبودم عطر تنش دیونم میکرد زبونشو تو دهنم میچرخوند دستشو لای پام گفت اوووووف شرت پات نیست؟گفتم نه من هیچوقت شرت پا نمیکنم دامنمو زد کنار افتاد به جون کسم شروع کرد خوردن وای چه حالی میداد داد میزدم سعید جون بخور اه اه سعید بلند شد یه موزیک گذاشت گفت اینجوری بهتره صدا بیرون نمیره بعد نشست گفت لخت شد منم لباسمو بنداش زدم کنار ازوم ازتنم دراوردم گفت بچرخ گفت سحر کونتو عمل کردی؟گفتم نه چطور؟گفت خیلی ناز اومد کونمو لیس مال کرد گفت بخواب رو تخت دمرو خوابید سرشو کرد لای کونم هم کسمو لیس میزد هم کونمو گفتم بسه سعید حولش دادم رو تخت نشستم رو کیرش به نظز میرسید کیر بزرگی داشته باشه کونم رو کیرش تکون میدادام اونم ممه های منو میمالید دکمه های پیرهنشو یکی یکی باز کردم دولا شدم زبون زدم به نوک ممش کردم تو دهنم اه اهش بلن شده بود اومد پایین کمربند شلوارشو باز کردم شلوارشو دراوردم یه شرت ثفید پاش بود دستمو گذاشتم رو کیرش معلوم بود خیلی بزرگ طاقت نیوردم شرتشو کشیدم پایین وااااااای چه کیری بود کلفتیش اندازه دست من امروز جر میخورم گفتم سعید این چیه؟ گفت کیره عزیزم دوسش داری؟گفتم چقد کلفته؟گفت خداداده دیگه زبونمو کشیدم رو کیرش وای که چه طعمی داشت فقط یتونستم زبون بکشم بهش بلند شدم کونمو گذاشتم رو صورتش 69شدیم با ولع کسمو میخورد پنجه میزد به کونم منم زبون میکشیدم به کیرش و نگاش میکردم تو دلم میگفتم اینو کجام بکنم سعید گفت بسه میخام بکنمت خابوندم رو تخت پاهامو داد بالا کیرشو گذاشت رو کسم یه خرده فشار داد اما نمیرفت تو یه خرده بیشتر فشار داد کلاهک کیرش رفت تو کسم همینجور که فشار میداد دردم بیشتر میشد انگار شب اول عروسیمه داشت کسم جر میخورد هرچی میرفت تو جیغ میکشیدم سعید درد دارم الان خوب میشه عزیزم تحمل کن لبامو میبوسید بیشتر فشار میداد تا کیرش تا ته رفت تو کسم یه حال عجیبی داشتم کسم پر شده بود لبای کسم لبای کسم دور کیرش محکم گرفته بود دردش کمتر شد سعید شروع کرد تلمبه زدن جوووووون سعید چه حالی میده چه کیری داری بکن منو جرم دادی بیشتر جرم بدم لبشو گذاشت رو لبم که ارضا شدم سعیدم با ارضا شدن من ارضا شد کیرشو دراورد ابشو ریخت رو سینه هام بعد همینجور کنارم دراز کشید گفت من پس فردا دارم میرم شمال میتونی بیای؟گفتم نمیدونم باید از شوهرم اجازه بپرسم حالا ببینک چی میشه خیلی دلم میخاد بیام ببینم چی میشه بعد پاشدیم لباسامونو پوشیدیم رفتیم پایین بعد از شام من شماره سعیدو گرفتم و با مریم رفتیم خونه تو راه از سکس مون واسه مریم گفتم گفت کوفتت بشه یادت باشه باید واسه منم جورش کنی منم کیر کلفت میخام گفتم باشه بزار یه مدت بگذره واست جورش میکنم با مهدی صحبت کردم گفتم یه چند روزی میخام با دوستام برم شمال اونم قبول کرد اس ام اس دادم به سعید گفتم منم میام کلی خوشحال شد
خب چند روز شمال بودم میخام این خاطرات چند روزو بنویسم بعد از اینکه مهدی اجازه داد با من برم شمال سعید گفت مایو داری گفتم اره گفت اونم بردار واسه شنا اونجا نیاز داری صبح وسایلمو جمع کردم رفتم خونه سعید امید و نسترنم اونجا بودن اونا هم با ما میومدن امید از دیدن من خوشحال شده بود سوار ماشین سعید شدیمو حرکت کردیم امید تمام وقت با من شوخی میکردو میخندید گاهی وقتا نسترن ناراحت میشد دعواش میکرد رسیدیم شمال و ویلای سعید یه ویلای شیک که رو به دریا بود رفتیم داخل وسایل و گذاشتیم زمین سعید و امید جوجه هارو سیخ کردن واماده کردن واسه ناهار بعد از ناهار پیشنهاد دادن که بریم دریا دیوار ویلا جوری بود که راحت میشد ما هم شنا کنیم من مایومو پوشیدم که یه تیکه بود زیرشم شرت و سوتین نپوشیدم نسترن هم با یه مایو سوتین اومد امیدو سعید هم با یه شرت رفتیم واسه شنا تو اب سربه سر هم میذاشتیم همدیگرو حول میدادیم تو اب امید بیشتر به من میچسبید به بهانه حول دادن منو بلند میکرد کیرشو میچسبوند به کونم هردومون میفتادیم تو اب زیر اب که میرفتیم کونمو میمالید من انگار نمیفهمیدم سعید که دید زیاد امید خودشو میچسبوند به من اومد طرفم بغلم کرد از اب اومدیم بیرون رفتیم رو صندلی دراز کشیدیم یه یه ساعتی شنا کردیم بعد اومدیم داخل رفتیم حموم بساط مشروبو اماده کردن یه خرده مشروب خوردیم زدیم بیرون شامو بیرون خوردیم و اومدیم رفتیم ویلا منو سعید تو یه اتاق امیدو نسترنم تو یه اتاق شب و تا صبح با سعید سکس کردم صبح احساس کردم یه نسیم بهم میخوره وچون لخت بودم خیلی حال میداد بازم چشمامو بستم سعید کنارم نبود به بغل خوابیده بودم که احساس کردم دست داره رو کونم کشیده میشه گفتم سعید باز کیرش راست شده زبونشو میکشید به کونم نسیم به کونم میخورد لذت میبردم خودمو زده بودم به خواب دستشو گذاشت رو سینه هام میمالوند منم دمرو شدم پاهامو از هم باز کردم اونم سرشو لای کونم سوراخ کونمو لیس میزد منم اروم اروم اه اه میکردم خوابید روم کیرش رفت لای کونم فکر کردم کیرش فرق کرده نفساشو دم گوشم حس میکردم گوشمو کرد تو دهنش میک میزد دیدم داره کونمو با انگشتش چرب میکنه گفتم سعید از عقب نمیشه سرمو برگوندم جا خوردم دیدم امیده گفتم تو اینجا چیکار میکنی دیووووونه گفت هیچی اومدم بکنمت گفتم سعید کجاست گفت رفته بیرون گفتم نسترن گفت هنوز خوابه گفتم سعید بفهمه ناراحت میشه گفت نمیفهمه من از روزی که دیدم عاشق کونت شدم خواهش میکنم بزار بکنمت گفتم دوست داری؟گفت اره گفتم کیرتو ببینم کیرشو نشون داد کلفت نبود کردمش تو دهنم واسش ساک زدم گفتم نسترن نفهمه گفت بفهمه اونم به سعید مرتب میده گفت بخواب از عقب بزارم توش دمرو خوابیدم کیرشو کرد اروم کرد تو کونم داشت تلمبه میزد که گوشیم زنگ خورد مهدی بود گفتم شوهرمه چیزی نگو اونم بی حرکت روم خوابید گوشیو جواب دادم سلام عزیزم خوبی؟ما دیروز رسیدیم امید باز شروع کرد تلمبه زدن از زیر دستشو کرد رو کسم میمالید مهدی گفت چرا نفس نفس مسزنی گفتم هیچی دارم لباسامو تنم میکنم گفت شیطونی نکنی خوشکل نکنی بری تو خیابون پسرای شمالو بکشی طرف خود امید تند تند داشت تلمبه میزد دیگه داشتم از حال میرفتم واسه اینکه مهدی نفهمه گوشیمو قطع کردم گفتم امید چیکار داری میکنی صبر کن حرفم تموم بشه بعد گفت نمیدونی وقتی داشتی با شوهرت حرف میزدی چه حالی میداد کردنت کاش شوهرت اینجا بود جلوی اون میکردم اه این کون کردن داره که ارضا شد ابشو تو کونم خالی کرد
ادامه دارد
کافر همرو به کیش خود پندارد بهتر از
مومنیست که همه رو به کیر خود پندارد
     
  
مرد

 
قسمت چهل ودوم
خب حالا بگو سعید کجا رفته؟ هیچی رفته بیرون خرت و پرت بخره مهمون داریم مهمون؟اره خواهر من با خواهر سعید با شوهراشون گفتم اونا واسه چی میان ؟گفت نترس اونا پاشون تو راهه من و سعیدو خواهرامون از بچگی باهمیم خیالت باشه من برم الان نسترن بیدار میشه تو دلم گفتم اینا خانوادگی اینکارن پاشدم رفتم حموم یه دوش گرفتم اومدم بیرون امیدو نسترن داشتن صبحونه میخوردن منم رفتم کنارشون نشستم سعیدم اومد با یه مشت خرت و پرتی که خریدم اومد منو یه بوس کرد گفت خوب خوابیدی عزیزم؟گفتم اره مرسی؟چه خبره چقد خرید کردی؟گفت مهمون داریم عزیزم خواهرمو با خواهر امیدو شوهراشون میان سر میز امید هی پاشو میمالوند به من سیر بشو نبود انگار ساعت طرفای 12 بود که مهمونا اومدن خواهرای سعیدو امید با شوهراشون دخترای خوشکل وبا کلاسی بودن شوهراشونم با کلاس بودن اومدن با هم روبوسی کردن بعد سعید منو بهشون معرفی کرد سحر خانم دوست دختر جدیدم ایشونم عسل خانم خواهر عزیز خودم ایشونم منا خواهر امید ایشونم اقا سیا شوهر عسل ایشونم مهرداد شوهر منا خانم با تک تکشون دست دادم عسل گفت سعید چه دوست دختر خوشکلی پیدا کردی لباساشونو کندن عسل با یه تاب بودو یه شرت سفید بلند منا هم با یه شرت لی بود واسم جالب بود اینا جلو هم چقدر راحتن یه یه ساعتی به حرف و گفتگو گذشت بعد گفتن بریم والیبال همگی رفتیم والیبال من و نسترن و سعید و امید یه طرف بودیم اوناهم یه طرف چند ست بازی کردیم ما باختیم بعد رفتیم ناهار خوردیمو بعد ناهار بساط مشروب به پا شد بعدشم اهنگ گذاشتیم و شروع کردیم به رقصیدن سعید پیشنهاد داد دخترا مایوهاتونو بپئشین بریم شنا عسل و منا گفتن ما حال نداریم شما برین امیدم گفت منم حوصله ندارم شما برین سعیدو مهرداد و سیا رفتن منو نسترنم رفتیم مایو بپوشیم وقتی مایو پوشیدم اومدم پایین دیدم دیدم عسل و امید کنار هم نشستن دارن لب میگیرن منو که دیدن عسل گفت دختر شوهرامون از راه به در نکنی زدن زیر خنده امید گفت اووووف سحر تو باز سکسی شدی؟یه قر دادم تو کونم اومدم بیرون بچه ها تو اب بودن سیا و مهرداد تا منو دیدن دهنشون باز موند مایو رفتم لای کسم تو چشم میزد سعید گفت بیا عزیزم دویدم رفتم تو اب تو بغل سعید گفت حواست باشه اینا شوهرای خواهرامون چششون تو رو گرفته دیر بجنبی میکننت منم خندیدم یه لحظه به یاد امیدو عسل افتادم به سعید گفتم من برم جیش کنمو بیام گفت برو عزیزم رفتم داخل دیدم به به چی میبینم عسل رو مبل کونشو داده بالا امیدم داره از عقب میکنه خواهرشم دست گذاشته رو کون دادش حول میده جلو بد جور هوس کردم برگشتم به طرف سعید گفت چی شد نرفتی جیش کنی؟گفتم نه بند اومد اومدیم تو ساحل دراز کشیدیم گفتم اینا الان تو ویلا دارن چیکار میکنن؟سعید گفت هیچی حتما دارن حال میکنن گفتم تو میدونی؟گفت نکنه امید داره عسلو میکنه؟گفتم اره گفت ای نامرد سحر عزیزم مواظب باش شوهرای خواهرامون نیان تو من الان میام نگاه کردم دیدم سیا و مهرداد دارن تو اب با نسترن بازی میکنن منم پاشدم رفتم تو اب کنارشون شروع کردم شنا کردن کم کم بهم نزدیک شدیم مهرداد گفت چه بدن خوشکلی داری گفتم مرسی من هم بدنش خوشکله نسترن رفت از اب بیرون تو ساحل دراز کشید سیا هم اومد طرف ما منو بغل میکردنو تو اب غلط میزدیم کیراشونو رو کونم حس میکرم از زیر اب دست کردن کسمو مالیدن من که هوس کرده بودم دوست داشتم بدم دست کردم کیر سیارو گرفتم براش میمالوندم مهردادم از پشت چسبیده بود بهم دست کردم از پشت کیر اونم گرفتم زیر اب شر تشو دراورده بود گفتم تو لختی گفت اره نسترن پاشد اومد تو اب گفت چیکار میکنید دست کرد کیر سارو گرفت گفت منم میخام اونا منم مایو دراوردم لخت شدم نسترنم لخت شد اومدیم جلوتر دو تایی شروع کردیم ساک زدن رفتیم تو ساحل منو نسترن خوابیدیم سیا رفت رو نسترن مهردادم اومد رو من کیرشو کرد تو کسم شروع کرد تلمبه زدن من ممه های نسترنو میمالیدم اونم ممه های منو میمالید بعد پسرا جاهاشونو عوض کردن سیا گفت میخام از عقب بگامت گفتم باشه دمرو شدم لای کونمو باز کرد یه لیس زدن به کونم جووووووون چه کونی گفتم خوشت میاد؟بخورش بکنش جزش بده تو دلم گفتم زنت اونور داره جر میخوره یه تف انداخت رو کونم کیرشو کرد تو کونم اه بکن شروع کرد تلمبه زدن اه اه چه کون نرمی داری دختر سعید چه حالی میکنه اه اه اره بکن که ارضا شد ابشو ریخت رو کونم از اونورم مهرداد ابشو ریخت رو نسترن مایوهارو برداشتیم رفتیم تو اب لباسامونو پوشیدیم یه خرده شنا کردیم رفتیم داخل اوناهم مثل اینکه کارشون تموم شده بود پسرا رفتن بیرون واسه شام چیز میز بخرن بیان عسل رو کرد به من گفت خوش گذشت؟گفتم چی؟گفت همون کاری که کنار دریا کردین ؟ما دیدمتون راستشو بگو کیر شوهر من بهتر بود یا منا؟زدیم زیر خنده منا گفت کیر شوهر منو هرکه خورده پسندیده عسل گفت تو که عاشق کیر داداش من هستی جنده خانوم گفت اون که قربونش برم تکه وباز خندیدیم گفتم چقد شما جلوی هم راحتین شوهراتون میدونن؟منا گفت دونستن که میدونن ولی جلوشون سکس نداشتیم حتی جلوی شوهرامون داداشامون لخت مادرزاد شدیم ولی سکس نداشتیم گفتم با داداشتونم سکس داشتین منا گفت اره من چند دفعه به امید دادم اون اولا گفتم خب تعریف کن گفت من فیلم سکسی زیاد میدیم تو خونه هم راحت بودم سکسی میگشتم تو خونه اما امید تو جهی به من نداشت میدونستم دوست دختر داره چند دفعه اورده بودش تو خونه میدونستمم سکس میکنه منم دوست داشتم ولی هنوز سنی نداشتم صبحا که از خواب پا میشدم میر فتم اتاق امید به بهانه صدا زدنش کیرشو از زیر شلوار دید میزدم اخه مردا صبحا کیرشون سیخ شده است خیلی دوست داشتم کیرشو ببینم تا اینکه یک روز رفته بود حموم وقتی اومد بیرون حولش تنش بود رفت تو اتاقش رفتم پشت در اتاقش وای کیرشو دیدم جلو ایینه داشت زیر تخمشو اینا نیگا میکرد معلوم بو موهاشو زده بود داشت براندازش میکرد
ادامه دارد...
کافر همرو به کیش خود پندارد بهتر از
مومنیست که همه رو به کیر خود پندارد
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
قسمت اخر
من بی مقدمه رفتم تو گفتم امید تا همو دیدیم من یه جیغ زدم که تابلو نشه دست گذاشت رو کیرش گفت دختر یه اهنی یه اوهونی همینجور میای تو گفتم امید این چیه ؟گفت یعنی تو نمیدونی چیه دستشو برداشت گفت بیا خوب نگاش کن اولین بار بود کیر از نزدیک میدیدم دهنم اب افتاده بود نمیدونستم چه جوری به امید بگم رفتم جلو دست زدم به کیرش گفت چیه میخای؟گفتم اره گفت باشه مال خودت گرفتمش تو دست باهاش بازی کردم کم کم قد کشید امید جلو ایینه اه اه میکرد دست کرد زیر شونه هام منو بلند کرد گفت منم اونجای ابجیمو ببینم؟دامنو کشید پایین سرشو گذاشت رو شرتم گفت اوووووم چه بوی خوبی میده خیلی خوشم اومده بود با یه حرکت شرتمو کشید پایین زبونشو زد به کسم دست و پام شل شد نشستم رو تخت گفت چی شد؟گفتم هیچی ادامه بده امید بازم میخام شروع کرد زبون کشیدن به کسم وای که چه حالی میده دفعه اول چند دفعه ارضا شدم یه دفعه امید یه کرم برداشت کیرشو چرب کرد منو دمرو کرد اومد خوابید روم درگوشم گفت تو نمیتونی از جلو بدی باید از عقب بدی منم راهشو واست باز میکنم گفتم درد داره؟گفت یه خرده ولی راهش باز شد خوب میشه ایندفعه میتونی راحت کون بدی کیرشو گذاشت رو سوراخ کونم یه لحظه فرو کرد سرشو تو کونم انگار یکی دست گذاشته در دهنم دارم خفه میشم ولی با درد جیغ زدمو زدم زیر گریه گفتم امید درد داره بکش بیرون گفت الا خوب میشه تحمل کن کیرشو بیشتر کرد تو گفتم امید دارم میمیرم بکش بیرون تر خدا امید دستشویی دارم تو جه نکرد همینجور روم دراز شیده بود کم دردش اروم شد که شروع کرد به تلمبه زدن از اونجا به بعدش حال کردم چند دفعه دیگه هم با امید سکس داشتم که بعدش دوست پسر پیدا کردمو بعدشم که با داداش عسل دوست شدم دیگه سکسامون گروهی شده اون منو واسه سعید جور میکردو منم اونو واسه امید گفتم عسل تو چی با سعید سکس داشتی گفت اره ولی نه اینجوری سعید کیرشو که همتون دیدین خیلی کلفته در حد لا پاهی اما از وقتی ازدواج کردم دوست دارم کیرشو تو کسم حس کنم ولی روم نمیشه بگم راستی سحر چرا با شوهرت نیومدی؟شوهرم هنوزدر جریان نیست خبر نداره که من اینکارارو میکنم نمیدونم چه جوری بهش بگم ولی یه روز بهش میگم نسترن گفت اره بابا اونم میوردیش کیر اونم میخوردیم زدیم زیر خنده یه خرده به قول معروف کس شعر گفتیم تا پسرا اومدن بساط شامو چیندیمو شامو خوردیم بعدشم طبق معمول شروع کردیم مشروب خوردن گفتن بشینیم ورق بازی کردن اما چون هشت نفر بودیم قرار شد تک شریک تک حاکم بندازیم چهار نفر بازی کنن چهار نفرم پشتیبان اون چهار نفر باشن سعیدونسترن شدن شریک هم سیا شوهر عسل با منا زن مهرداد شریک شدن خب هواداراشونم معلوم بود دیگه من و امید طرفدار سعیدو نسترن بودیم عسل و مهردادم طرفدار مناو سیا بودن خلاصه شروع کردن به بازی کردن قرار گذاشتن سه دست بازی کنن هرکی برنده شد تا فردا که ویلا هستیم دستور بده اون چهار نفر چیکار کنن اوناهم باید اجرا کنن هر دور بازی که میکردیم یه پیکم میزدیم دیگه مست مست شده بودیم سعیدو نسترن بازیو بردن یعنی گروه ما برنده شد حالا وقت این بود که دستور بدیم همه ولو شده بودیم سعید گفت خب چهارتاتون لخت بشین اون بد بختاهم لباساشونو دراوردن لخت شدن گفت دولا بشین به امید گفت نفری یه کشیده بزن رو کون عسل و منا امیدم نامردی نکرد محکم زد رو کونشون که جیغشون هوا رفت ما هاهم غش رفته بودیم خنده اصلا انگار نه انگار که اینا خواهراشونن اوناهم شوهراشون نسترنم دو تا کشیده زد رو کون سیا و مهرداد بعد نوبت من شد من گفتم عسل به مهرداد لب بده منا هم به سیا شروع کردن به لب گرفتن امید گفت خب حالا چهارتایی برقصیدن از خنده روده بر شده بودم مردا خیلی جالب میرقصیدن کیرشون میرفت بالا پایین صحنه جالبی بود نسترن گفت سیا کیرتو بمال به کون منا مهرداد تو هم بمال به کون عسل سعید پاشد لباسشو دراورد لخت شد به منا اشاره کرد بیا کیر منو بخورمنا هم از خدا خواسته اومد جلوی شوهرش شروع کرد کیر سعید رو خوردن منو نسترنو امیدم لخت شدیم من به مهرداد اشاره کردم که بیاد کسمو بخوره نسترن هم به سیا امیدم به عسل دیگه فضا داشت کمکم سکسی میشد صحنرو که میدیم همه لخت بودن داشتن مال همو میخوردن یه سکس گروهی شده بود من خم شدم کیر سعیدو به کمک منا میخوردم مهرداد دستشو کرده بود تو کسم گفتم امید بیا کیرتو بکن تو کس خواهرت اونم همین کارو کرد یه چشمک به عسل زدم گفتم سعید تو هم عسل و بکن اول جا خورد ولی قبول کرد یه دفعه دیدیم صدای جیغ عسل مساد بیچاره دردش گرفته همه حواسمون رفت به طرف سعید و خواهرش شوهرش نسترنو ول کرد رفت پیش زنش سر زنشو گذاشت رو پاش نوازش کرد منا هم داد میزد میگفت بکن دادشی کسمو جر بده مهرداد ببین دادشم داره میکنتم مهردادم کیرشو کرد تو کس من تلمبه میزد نیگا میکرد که زنش داره میده لذت میبرد عسل دادش رفت بالا اه اه سعید بکن داداشی من هلاک این کیرت بودم چقد نازه کیرت مرسی سحر جون سیا سینه های زنش میمالید نسترن رفت کیرشو کرد تو دهنش واسش ساک میزد من به مهرداد گفتم برو زنتو بکن بزار تو کونش اونم رفت امید زیر خوابیده بود مهردادم گذاشت تو کون زنش عسل به همین شکل داداشش کسشو میکرد شوهرشم کونش منو نسترنم کسامونو میمالیدیم عسل و منارو درک میکردم که چه حالی میکنن دوتاییشون ارضا شده بودن گفتم خب حالا نوبت منه اقایون بیان امیدو سعید و سیا اومد سمت من مهردادم نسترنو میکرد گفتم جرم بدی افتادن به جونم یکی کسمو میخورد یکی کونمو یکی هم سینه هامو وای که چه حالی میداد مهردادم اومد کیرشو فرو کرد تو دهنم شروع کردن منو کردن سعید از جلو مهرداد از عقب سیا و امیدم رفتن سراغ نسترن اونو میکردن تا اینکه اباشون اومد خیلی شب تو پی بود عسل کلی ازم تشکر کرد که باعث شدم سعید بکنتش

خب دوستان تا اونجایی که تونستم خاطرات سکسی سحرو واستون تعریف کردم باقیشم که قبل شنیدیت اگه اشتباه غلطی چیزی داشتم به بزرگی خودتون ببخشید منو سحر از هم جدا شدیم سحر تویه حادثه رانندگی جان خودشو از دست داد من الان تنها زندگی میکنم هروقت هم کیرم راست میشه میرم سراغ شیرینو مریم و دیگر دوستای سحر امیدوارم ه از این داستان خوشتون اومده باشه ولذت برده باشین
کافر همرو به کیش خود پندارد بهتر از
مومنیست که همه رو به کیر خود پندارد
     
  
صفحه  صفحه 5 از 5:  « پیشین  1  2  3  4  5 
داستان سکسی ایرانی

داستانهای سکسی من و همسرم سحر


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA