ارسالها: 80
#12
Posted: 26 May 2012 08:32
یکی با دختر دانشگاون بود که اومد خونمون اما نزاشت باهاش کاری کنم اعصابم ریخت بهم فقط گذاشت ازش لب بگیرم و موهاشو جلوم ریخت بیرون که منو بد تحریک کرد اما حس جنسیمو در دم خفه کرد
یکی هم یه دختره بود که اصرار داشت من باهاش سکس داشته باشم اما دوست نداشتم و یه روز که رفتم خونشون کردمش اما فقط ۲ مین اونم بعد رفتم حموم و تموم - چون ازش خوشم نمیومد - پرو بود (درخواست سکس رو باید پسر بده نه دختر - دختر باید هی ناز کنه بعد چند باز بگه باشه - نه اینکه درجا بگه بریم خونه ... )
اینجا کنار دریا
آب است و باد و ماهی
احساس می کنم من
جای تو را چه خالی
سروده ی دوستم
ارسالها: 62
#13
Posted: 26 Sep 2012 08:28
بهترین سکسم با یه خانم متاهل بود بعد از ظهر رفتم خونشون همون که رسیدم پشت در پرید بغلم بردمش رو تختش و ۴ساعت کردمش
آن کس که مرا ترک میکند حتما لیاقت با من بودن را ندارد
ارسالها: 180
#14
Posted: 26 Sep 2012 11:56
۵ماه پیش ساعت ۱۲ رفتم دندانپزشکی. دکتر نبود ساعت ۲ میومد.یه منشی داشت ۲۲ ساله در حد لالیگا که هرچی از اندام و زیباییش بگم کم گفتم. هلو. من که داخل شدم دوتا پاشو حالت نشسته قشنگ باز کرده بود و با دیدنمم نبست.خلاصه بعد از ۱۵ دقیقه بلند شد رفت اتاق دکتر. درش کشویی بود و یخورد باز بود.روبروی در آینه دسشویی بود. بلند شدم موهامو درسکنم تو آینه دیدم منشی داره با موبایل میحرفه و خودشو میماله.منم از آینه بسختی فیلمشو گرفتم.بعد از کندن دندان و خوب شدنش یروز ساعت ۱۲ زنگزدم مطبو قضیه رو به منشی گفتم اونم خیلی ترسیده بود چون دختر ۱ فرد مذهبی بود.گفت را بیوفت بیا ببینمت منم رفتم مطبو بعد از نشون دادن فیلم منشی بلند شدو درو قفل کرد و گفت هرکاری دوسداری بکن فقط فیلم دست بابام نیوفته. منم بردمش اتاق دکتر و یک ساعت و نیم از پشت کردمش.البته با بی حسی. خیلی حالداد.اولین بارش بود سکس میکرد. هروقت هوس کون و سینه میکنم میرم مطب دندونپزشکی
خدایــــــــــا
مگـــر ، تو پناه آنان نیستی که هیچ ندارند؟
ببین هیچ ندارم،
هیچ ، هیچ ، هـــیچ ...!
666 اشرار
ارسالها: 50
#16
Posted: 26 Feb 2013 23:40
سلام تلخ ترین نمیشه گفت. ولی تلخ بود.
سال ۸۴ بود که با دوست دخترم که ۵ سال ازم بزرگتر بود با دوستش و داداش کوچیکم ۴ تا رفتیم شمال. جا گرفتیم و خونه تمیز و نوساز.
شب موقع خوابیدن کنارش خوابیدم و داداش منم رفت کنار دوستش. انها کاری نکردن. من کم سن بودم و اولین دختری بود که بقلم بود. تو خواب و رویا داشتم باش ور میرفتم و با بدبختی و ترس و شهوت و استرس باش بازی میکردم که شق درد گرفتم شاید باور نکنید تا صبح ۳۰ بار میرفتم اب سرد دستشویی می گرفتم تا اروم شه مگه میشد. شب تموم شد و صبح هیچی نگفت ولی از درد داشتم میمردم. توراه برگشت بعد ۲ روز تو ماشین گفت چرا انقدر به خودت میپیچی ؟ گفتم داستان و انم تو ماشین سرش و گذاشت رو کیرم تا دهن زد ابم امد.
ببخش تا بخشیده شوی.
دوست بدار تا دوست بدارنت.
رحم کن تا بهت رحم کنن.
ارسالها: 50
#17
Posted: 27 Feb 2013 19:51
تلخ ترین روز سکسم :
موقعی بود که بزرگتر شده بودم و ۲۲ یا ۲۳ سال داشتم. یه دوست دختر شیطون و سکسی خیلی پدر مادرش گیر بودن.
کم بیرون میرفتیم . یه روز رفتم خونشوون حسابی سکس کردیم. و موقع امدن بیرون تو راه پله مامان طبقه پایینی امد بیروون. راستی خونه ۴ طبقه و تک واحدی مهسا هم ط ۴ و مامان عسل ط ۳ بود. خدا وکیلی فکرش و بکن....
وقتی دیدم داره میاد بالا ریدم انچنان دوییدم بالا که درو مهسا داشت میبست تا از رو بالکن امار و داشته باشه. و منو بیینه درو زدم تو سورتش و رو فرش و سرامیک لیز خوردم و رفتم اتاق مهسا مهساهم ریده بود از ترس. اخه مامانش تو راه بوود.
سرتوون و درد نیارم نمیدوونم چقدر طول کشید خداییش. اما کل قران و دعا و امام هارو اوردم وسط تا ابرومون نره. هیم میگفت کی تو اتاقه. سایه داره.
بعدا عسل واسه مهسا تعریف کرد که مامانم دیده که من امدم بالا. کمر به قتل من بسته بود.
دوستوون دارم لوتیا.
خاطراتم و زنده کردین.
ازین بگایی ها زیاد دارم.
ببخش تا بخشیده شوی.
دوست بدار تا دوست بدارنت.
رحم کن تا بهت رحم کنن.
ارسالها: 221
#18
Posted: 28 Feb 2013 09:04
تلخ ترین شب خونه دوس دخترم بودم باخواهرش تنهابود ما تو اتاق تو حال وسکس خودمون داداشش از سربازی اومد مرخصی بدون خبر تا صبح تو اتاقش اسیر شدم و ناراحتی خونه که پسره کجاس؟ شیرینترشم شب عروسیم
همه عمر برندارم سراز این خمار مستی