ارسالها: 3650
#141
Posted: 27 Jan 2013 08:31
فقط یک مرد 138
آن با آن لباس خواب نازک و توریش که به رنگ چشاش بود عین ملکه ها شده دل منو برده بود . خودمو زیاد خسته نکرده بودم تا بتونم با اون بیشتر حال کنم . این چند کلمه دست و پا شکسته انگلیسی رو هم که وارد بودم به درد من می خورد . .به این آن خودم می گفتم آنجل آنجل کام هیر .. فرشته بیا اینجا .. بیا تو بغلم بیا نزدیک من .. آخ که بدنش مثل حریر نرم بود . چه صفایی . کی فکرشو می کرد منی که حتی اسم ملکه پیر انگلیس پیر رو نمی دونستم بیام و اینجا شاهانه زندگی کنم و حتی ملکه رو کنار ندیمه هاش سکه یه پولش کنم که اونا به خاطر من به خانوم خودشون خواب آور بدن . واقعا چه دنیایی شده . آن شروع کرد به رقصیدن واسه من و همراه با اون کون و کمرشو هم تاب می داد . کون سفید برفی اون دلمو برده برد . هر چند همه شون سفید و خوشگل بودند ولی این یکی اصلا لک نداشت ناز و تپلی و دوست داشتنی . مثل هلو . دفعه قبل یعنی یه چیزی حدود دو ساعت قبل نتونسته بودم خوب خوب بخورمش ولی حالا می تونستم مزه مزه بگیرم و نوش جونش کنم . یه لحظه به یاد این افتادم که اگه منو بخوان بفرستند آفریقا چی میشه . وای زنای کوس و کون سیاه .. هرچند اونا هم آدمند ولی از بس هم رنگای خودمو گاییذه بودم اونا دیگه بهم حال نمی دادند .. دوست داشتم برم کشور های مختلف . بیشتر اروپا و امریکا .. اونجاهایی که اسم در کردند . تا از نسل کوروش آریایی افرادی ظهور کنند که به جکومت برسند و جهان رو به سیطره خودشون در بیارن .. -بیا بغلم خوشگله تا تمام خستگیهام در بره . افتادم پشت خوشگل خانوم . کیرمو از پشت همون لباس خوابش به طرف کوسش نشونه رفتم . دلم می خواست کمی هم به این سبک حال کنم لذت ببرم . عین عروسک بود . ناز و دوست داشتنی . با لبایی عروسکی و غنچه ای . به سرخی گیلاس و یه غنچه گل سرخ کوچولوی نو شکفته که کوسشم می شد به اون تشبیه کرد . خیلی حال می داد . با این تن و بدن حال کردن . دستمو از زیر اون تور نازک و لطیف رسوندم به تن لطیف تر از گلش .. از پشت گردن تا نوک پاشو آروم آروم لمس می کردم . چشاشو بسته بود و خودشو داده بود دست من . رو تخت ملکه سکس کردن عجب حالی می داد . چه کیری به ملکه زده بودیم . این همه کیر خورده بود بازم می خواست . الیزابت جان ! ناسلامتی اینایی که دور و برت هستند آدمند دیگه . دلم می خواست یه شبانه روز فقط این تن و بدنو لیس بزنم و بعدش برم سراغ کیرخودم و بهش غذا برسونم . سری قبل نتونسته بودم خوب باهاش حال کنم . ازبس گیر شلوغی و در هم و بر همی افتاده بودم نمی دونستم باید به کدومشون برسم ولی حالا می تونستم نرمک نرمک با هر قسمت از بدنش که دوست دارم حال کنم . .نمی دونم این چه طوری تونسته بود این همه خودشو رو فرم نگه داشته باشه . راه کوسش که باز بود ولی تن و بدنش مثل دو شیزه های دست نخورده بود .. کاش همه اونایی که میومدن طرف من مثل این یکی بودند . زبون هم حالیم نمی شد ولی با زبون بین المللی با هم حال می کردیم . کون نگو عین مخمل .. دلم می خواست اونو به عنوان سوغاتی می بردم وطن .. دیگه آخوندای بی خایه و از ما بهتران حس و هوسی نداشتند که بخوان همون فرود گاه اونو ازم بدزدن ولی حریف این افسانه که هیچی حریف خواهرم کتایون شدن کار حضرت فیل بود . سرمو گذاشتم رو اون کون مخملی و نرم که اگه انگشت روش میذاشتی لک می کرد و یه اشاره بهش می کردی مثل ژله می لرزید . انگاری تازه از حموم بر گشته بود . یه کون بهشت دیده و بهشت رفته . صورتمو گذاشتم روش زبونمو در آوردم تا یه دلی از عزا در بیارم . با نوک زبونم به سوراخ کونش رحم نکردم تا می تونستم بهش حال دادم . خیسی هوس کوسش به سوراخ کوچیک کونش هم نفوذ کرده بود .. -آههههههه فک می .. فک .. -الان می کنمت .. یه خورده جلز و ولز کن .. کیر کوروش رحم نداره -آهههههه کاروش کاروش .. -بنال بنال هرچی باشه فارسی گفتن تو بهتر از انگلیسی گفتن منه . اون هیکل و خوشگلیشو که دیدم حس کردم زورم چند برابر شده ..البته در مایه های این هلو خیلی ها رو گاییده بودم ولی از اونجایی که این دوروزه اسیر ملکه پیر پاتال زوار در رفته شده بودم شاید اونو خیلی خیلی فوق العاده دیدم . دیگه وقتش بود اونو لخت لختش می کردم وکردم . کمرشو گرفته و اونو بلندش کرده انداختم رو پاهام و رو هوا می کردمش .. اولش با ایما و اشاره می خواست حالیم کنه که کمرم درد می گیره ولی یه خورده که بهش حال دادم و محکم کیرمو می کردم تو کوسش و می کشیدم بیرون دیگه متوجه شده بود که اگه سیر سیر نخوره سرش کلاه رفته ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#142
Posted: 31 Jan 2013 22:05
فقط یک مرد 139
زنای دیگه اومدن داخل و یه اشاره بهش کردن که سکوت کنه .. اونم همش به تکون دادن سر می گفت نو .. نو ... نو .. وری گود وری گود .. کیر و کمر من قوت دیگه ای پیدا کرده بود . با این حال انداختمش رو تخت و تا اومدم بجنبم و اونو از روبرو بکنم افتاد روم . دوست داشت اون جوری که دوست داره کوسشو در تماس با کیرم قرار بده همین کارم کرد . گونه های منو با دو تا دستاش فشار می داد و طوری لپامو می کشید که دردم گرفته بود . لبامو گرد و غنچه ای کرد و لباشو مثل یک کلاه رو سرش قرار داد . بوسیدن اون هم دست کمی از کردن کوسش نداشت . با رقص کونی که راه انداخته بود آتیش به خرمنم زده بود . با دو تا دستاش شروع کرد به ماساژ دادن من تا بتونه بیشتر سر حالم کنه .. چشای آبی و خوشگلشو می خواستم که بخورم . چقدر از این چش آبی ها تو ایران خودمون کم داریم .. کمرشو با دستام قفل کردم و با یه حرکت اونو انداختم رو خودم . -دیوونتم آی لاو یو .. آی لاو یو .. دیدم که خانوم خوشگله هر لحظه داره شل و شل تر میشه .. وقتش رسیده بود که باید می رفتم کمکش . دلم نمی خواست به این زودی ولش کنم . اون وقت حتما می خواست که آب کیرمو هم باید بریزم توی کوسش . زود بود زود بود .. ولی آن دیگه با چند تا جیغی که کشید نشون داد که کارش تموم شده .. کیرمو کشیدم بیرون اونو صافش کرده و کوس لیسی رو شروع کردم . چقدر بهم می چسبید .. ولی آن کیرمو گرفت تو دستش و اونو به کوسش مالید . دیگه دونستم که باید یه حال تکمیلی بهش بدم و تو کوس خوشگل و سفیدش خالی کنم .. از بس خوشم میومد و لذت می بردم کیرمو رسوندم به ته کوس و بدون حرکت و بغل تو بغل و با حس لذت زیاد آبمو ریختم اون داخل . طوری اونو بغل زده بودم که انگاری مجنون لیلی رو بغل زده و با تمام عشقش داره هوسشو خالی می کنه . -جووووووون .. دیگه بهتر از این نمیشه .. چقدر دلم می خواست به همون صورت تو بغل آن خوشگله می موندم .. کار که تموم شد می خواست که بره ولی من همش به دنبال اون بودم . ملکه عین خرس خوابیده بود .. یه نگاهی به اون انداختم و یه نگاهی به ندیمه زیباش ولی دیگه نمی شد ریسک کرد . مجبور شدم کنار پیر انگلیسی دراز بکشم . ظاهرا وقتی که بیدار شد من خواب بودم . چون چشامو که باز کردم دیدم اون داره باهام ور میره . خوشبختانه متوجه چیزی نشده بود . یه دو سه روزی رو اونجا موندگار شدم و بعد از ملکه , زن نخست وزیر و چند نفر دیگه رو ترتیبشو دادم . حالیم بود که بچه های اینا همشون باید شناسنامه ایرانی می گرفتند . چون بایاشون من بودم و باید که با تداوم نسل آریا دنیا رو پر از ایرانی می کردم . چند روز بعد قرار بود به طرف ایران بر گردم این انگلیسی ها هم تا می تونستند شیره منو کشیدند . خیلی لاغر شده بودم . فقط موقع بر گشتن بهشون گفتم که یاد تون باشه تا من موافقت نکردم شناسنامه صادر نمیشه . انتخاب اسم هم با منه و نام فامیل هم که آریاییه .. براشون فرقی نمی کرد . ولی بد بختی این که به این بچه ها نمی شد فارسی یاد داد ولی برای این کار هم نقشه ها داشتم که در هر کشوری کلی کلاس های زبان فارسی بذارم . اگه این ملاهای عرب صفت بودند که حتما واسشون کلاس عربی هم میذاشتن . اصلا خوشم نمیومد که یه جای زبان شیرین فارسی بخوان به اونا عربی تعلیم بدن . اونو خودشون می تونن توی بهشت یاد بگیرن . قبل از این که سوار هواپیما شم و به ایران بر گردم کتی واسم زنگ زد -داداش شنیدم داری میای ایران . اول میای خونه . حق نداری به این ملا آخوندا رو بدی . اونا می خوان سربازان اسلامو زیاد کنند کوروش . ولی منم خواهرتم حقی دارم . بیا کارت دارم -عزیزم باید بهم مرخصی بدن . همین جوری که نمی تونم سرمو بندازم پایین بیام . ببینم افسانه اونجاست ؟/؟ -آره اونم ازت دلخوره ولی خب مثل من نمی تونه تو رو ببره زیر سوال همش به من میگه تو یه چیزی بگو .. -ببینم با هم خوبین . -اووووهههههه داداش از خوب هم خوب تر .. در اینجا صداشو آورد پایین تر ولی اگه اومدی خونه یادت باشه اول باید به من برسی تا اونو دیدی همه چی از یادت نره . -تو کی می خوای یاد بگیری از خود گذشتگی داشته باشی آبجی -همین که هووی خودمو کنار خودم دارم این خودش از خود گذشتگیه دیگه .. یه چند کلمه ای هم با افسانه صحبت کردم و چشامو بستم تا ببینم دنیا دست کیه .. خدا کنه دیگه این دفعه طرف اسرائیل با اون نخست وزیر ایرانی و هم شهری خودم نتان یاهو نرم . ولی ای کاش می رفتم .. وقتی از هواپیما پیاده شدم انتظار داشتم که هموطنان و فارسی زبانان رو ببینم . ولی همه عبا عمامه های عربی و این جور بند و بساط ها رو می دیدم . نه نه .. باز دیگه کجا اومدیم . چه جوری می تونم خودمو از این مخمصه نجات بدم . یکی دو تا نماینده رژیم با من بودند .. -ببینم بچه ها ی شپشو اینجا کجاست -لبنان .. لبنان -خوار تو و لبنان و هر چی آخوندو گاییدم شما واسه کیر زدن به این لبنان هم پارتی بازی می کنین ؟/؟ من که اون دفعه بودم این خراب شده .. خیلی عصبی بودم . نمی شد فرار کرد . کاش می تونستم فرار کنم برم اسرائیل دست به دامن این بنیامین هم شهری خودم بشم که منو از شر این مفت خورا خلاص کنه .. بهونه دستشویی کردم .خودمو از دست محافظین خلاص کردم . می دونستم نمی تونم از دستشون در برم . یه لیموزین مشکی جلوم وایساد .. در باز شد و قبل از این که منو به زور ببرن داخل خودم داوطلبانه با پای خودم رفتم . می دونستم دوباره ربوده شدم . ترجیح دادم از چاه برم تو چاله . یه زن خیلی خوشگل و کار درست سرشو از بغل دست راننده آورده بود بیرون . قیافه اش خیلی آشنا بود . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#143
Posted: 3 Feb 2013 17:09
فقط یک مرد 140
چقدر قیافه این زن واسم آشنا بود . اتگار اونو در تلویزیون دیده بودم . ولی تلویزیون خودمون نبود . خیلی به خودم فشار آوردم که یادم بیاد اون کیه . اون باید خواننده باشه . یک خواننده زن عرب ... دیگه خیلی قاطی کرده بودم . نکنه آلزایمر گرفته بودم . هر چی فکر می کردم که اونو قبلا گاییدم یا نه چیزی به خاطرم نمیومد . خدا آخر و عاقبت منو به خیر کنه . اینا هم داشتند با هم عربی صحبت می کردند . اصلا من چیکار دارم که قبلا کردمش یا نه شاید قیافه اش شبیه یکی از اون زن آخوندایی باشه که گاییدمش . ولی این خیلی خوشگل بود هر چند پوست کلفت به نظر می رسید . بعدا فهمیدم که اسمش هیفاست . خیلی تپل مپل بود . خیلی هم به خودش مالیده بود . اگه این میکاپ کردنهاش نبود زیاد اونو خوشگل به حساب نمی آوردم . بازم جای شکرش باقی بود که اسیر مافیا یا یکی دیگه از این گروههای حزب الشیطانی نشده بودم . پشت لیموزین رو حسابی تبدیل به یک اتاقکی کردند و من و هیفا رفتیم اون پشت . داشتیم به این فکر می کردم که این خانوم خانوما به تازگی دوباره ازدواج کرده وباید کلی حال کرده باشه حالا چرا این همه تشنه کیره که واسه خوردن اون این همه آدم اجیر می کنه اونو دیگه نمی دونم ولی یه پرده ای در حد فاصل قسمت جلو و عقب ماشین کشیدند که من و این خانوم مشغول شیم . عجب کیفی می داد این جوری حال کردن . برای اولین بار بود که می خواستم داخل یک ماشین اونم از اون سلطنتی ها و جا دار هاش با یه زن مشهور سکس داشته باشم . من شنیده بودم که این هیفا خانوم از اون کوس های سلطنتیه که به این مفتی ها به هر کسی باج نمیده ولی خب علف باید به دهن بزی شیرین بیاد . راستش من خواننده های خوشگل تر و ناز تر از اون هم زیاد سراغ داشتم ولی اونایی رو که عاشقشون بودم دلم نمیومد برم طرفشون .. کوروش جون تو دیگه کوس خل نشو که روح جد کبیرت کوروش از دستت دلخور میشه . آخه اگه تو نخوای به اون زنایی هم که عاشق و طرفدارشونی برسی پس اون بیچاره ها چیکار کنن . اولش دو تایی مون رو صندلی چرمی یکسره ته ماشین نشستیم . همون دامن تنگی رو که در بیشتر شوها می پوشید پاش کرده بود . چند کیلو از این لوازم آرایشو ریخته بود رو سر و صورتش . پوست صورتش یک میل اومده بود بالا . اگه انگشت روش می کشیدی یه لایه از پودر و کرم رو به راحتی می شد جدا کرد . خودشو بهم نزدیک کرد . وقتی صورتشو به صورتم چسبوند گرمی تن و بدنشو به خوبی حس می کردم و صدای نفسهاشو .. بوی نفسشو که گویی نفسهاشم بوی عطر ملایم هوسو پخش می کرد . نمی دونم چرا حس می کردم که این خانومی که افراد سلطنتی زیادی تا حالا اونو گاییدند باید کوس چاق و چله ای داشته باشه . در هر حال از شر حزب الشیطان خلاص شده بودم . دیدم صدای یکی از آهنگهای هیفا در اومده و همزمان با اون این خوشگل خانوم شروع کرد یه رقصیدن . اونم چه رقصی ! یکی یکی لباسا رو از تنش در می آورد و اونو مینداخت یه گوشه ای . جنده خانوم اصلا خیالش نبود که در فضایی که چند نفر دیگه حضور دارند باهام سکس کنه . هر چند بین من ما و اونا پرده ای کشیده شده بود . اون جوری که دور بین های تلویزیونی نشون میدن از نزدیک اون سفیدی و لطافتو نداره ولی در این که خیلی جذابه شکی نیست . در هر حال که این کیر خوش خوراک منو بلند کرده بود . واسه این که زحمتشو زیاد نکنم و سریع بره سر اصل مطلب لباسامو تا آخرش در آوردم . چشای درشت و ناز و پر هوس هیفا درشت تر هم شد با یه فتنه گری خاصی بهم نزدیک شد از همونایی که توی بر نامه های تلویزونی زیاد ازش می دیدم هر چند همه اینا ارو در چند ماه اخیر دیده بودم . قبل از اون که تلویزیون شرعی و بهشتی خودمونو نمی دیدم یعنی امکاناتشو نداشتیم که ببینیم چه برسه به این که توی خونه رسیور و ماهواره و از این چیزا داشته باشیم . این شورت لیمویی هیفا دلمو برده بود . رفتم طرفش . دهنمو گذاشتم روی کونش . چه کون گنده و نرمی داشت . هم می شد بهش گفت سفت و هم نرم . شورتش از اون شورتهای نیمه توری بود . دو تا کف دستمو از زیر شورتش رد کرده و به دو طرف کونش محکم چنگ انداخته بودم . دستمو بردم طرف کوسش . چه خیسی کرده بود این خواننده عرب کیر پرست . آخرش دلم طاقت نیاورد و از طرف چاک وسط کونش کف دستمو رو کوسش کشیدم . حدسم کاملا درست بود . سر کار خانوم کس درشت و تپلی داشتند . انگشتامو فرو کردم توی کوس و مثل مجموعه ای از کیر اونو فرو می کردم توی کوس و بیرون می کشیدم . یه خورده ای گشاد بود ولی برای کیر کلفتم خوراک خوبی بود .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#144
Posted: 6 Feb 2013 02:40
فقط یک مرد 141
جوووووووون یه کوس ناب لبنانی رو کردن داشت . البته شنیده بودم باباش لبنانی و مامانش مصریه . هرچی بود که خیلی کار درست بود . انگار هر کونی که این روزا به تور من می خورد از اون کون های کار کشته و ناب و میدون دیده بود . ولی به این یکی باید کیری می زدم که تا عمر داره زیر کوسش بمونه و از یادش نره جنده خانوم . وای یه چیزی یادم اومد که مو بر اندامم سیخ شد . توی امریکا که در خونه یکی از خونه ایرونی های مقیم اونجا یه چند روزی رو بودم , رفته بودم اینترنت سرکشی و در مورد همین کوس کلفت خوندم که واسه لبنانی گردن کلفت خرس گنده مش نصرالله پیام داده که من ازت حمایت می کنم . اون حزب الشیطانی هم هیفا رو پشم کیر خودش حساب نکرد و اول گفت حجابتو درست کن بعدا .. نکنه یه وقتی واسه خوش خدمتی بخواد منو بده به دست این مش نصرالله حزب الشیطانی تا زن و خوار مادرشو بگام . به نظرم میومد اون دفعه گاییده باشمشون . ولی اینا از بس مفت خوردن و چاپیدن به آب کیر منم رحم نمی کنن . اولش که افتاده بودم تو دام هیفا فکر می کردم که از چاه افتادم تو چاله ولی حالا یه خورده بر عکسشو فکر می کردم . کوروش کوروش به دلت بد راه نده . تو اگه می خوای جهان رو در سیطره خودت داشته باشی باید با تمام اقوام به خوبی کنار بیای . همه اقوام و نژاد ها رو باید زیر کیر آریایی خودت داشته باشی . جهان رو باید پر از قوم ایرانی کنی . کاری کنی که وقتی اسرافیل در صور اول خودش می دمه همه اونایی که چشمشونو می بندند از قوم ایرانی باشند . ولی با همه اینا چندشم می شد که این لبنانی های حزب الشیطانی رو بکنم . شاید من این گروه شیطانی ازلبنانی های مفت خور دیوث رو کیر می زدم ولی اگه خوب دقت کنیم می بینیم که ... نه دیگه بقیه شو نمیگم آبروی خودمون میره .. انگشتام توی کوس هیفا بی حرکت مونده بود . دید که من ساکت شدم خودش کونشو دور انگشتام حرکت می داد . چند تا ویدیویی که از اون دیدم واقعا کون گنده بود . دریکی از اونا یه شلوار چرم براق قرمز چسبون پاش کرده بود که وای وای .. ولی حالا فقط می تونست دل منو ببره . چون تنها مردی بودم که می تونستم . یه خورده خودمو نصیحت کردم و گفتم مرد حسابی از لحظه هات لذت ببر . عیبی نداره . دنیا دوروزه بذار بقیه هم حال کنن . زندگی که فقط مال تو نیست . بالاخره شیطان هم واسه خودش عقیده ای داره . در جامعه دموکراسی مدار به رای شیطان هم باید احترام گذاشت . ولی اون دیکتاتور هیچی حالیش نیست . پامیشه میاد میگه همه رای ها باید آرا شیطانی باشه . امان از دست این شیطان . آدم نمی دونه به کی باید شکایت کنه . خیلی دلم می خواد یه روزی این شیطونو ببینم . از روزی که فهمیدم این شیطون از هر مجتهد کتابداری باسواد تره و فقیه تره و مدیر و مدبر و آگاه به علوم زمانه و دیگه واسه سلطنت نیاز به وصیت قلابی یه آدم قلابی نداره دیگه خاطرم آسوده شد که اگه چهار تا حرف هم بار این خالی بندا کردم نمیشه به حساب گناه گذاشت . بگذریم که این هیفا داشت خودشو پاره پاره می کرد . شورتشو یواش یواش از پاش در آوردم . مثل یکی از آهنگ هاش به رقص اومده بود و پاهاشو به این طرف و اون طرف حرکت می داد . عین قدم روی سر بازی . یه وجب رفتم جلو تر . عجب سینه های درشتی . وووووییییی تا اینا رو نخورم نمی تونم حرکت دیگه ای بکنم . اول که سینه هاشو از شکاف بلوزش دیده بودم به نظرم اومد که دوپینگ کرده ولی حالا که اونا رو بیرون انداخته می خواست به خورد من بده حس کردم که از هر چی طبیعی هم طبیعی تره . جوووووووون چه حالی می داد . روحم تازه می شد . من که عربی حالیم نبود ولی می دونستم که این کس کلفت داره میگه اکل اکل یعنی بخور بخور سینه هامو بخور .. -جاااااااان خودم تا فردا تو همین ماشین می خورمت . فقط ایستاده یه خورده تکون می خوریم ممکنه بیفتیم سر اون جلویی ها . هر چند دیگه مردا همه شون خواجه هستند . با این که مردا هیچ احساس و هوسی نداشتند گاهی وقتا مثل حالا سختم بود که یه زنی رو جلو چش اونا بکنم اون که حالیش نبود من چی دارم میگم ولی من حرف دلمو می زدم . جوووووون قربون سینه هات برم من . اگه شیر داشتی همه شو می خوردم . هرکی یه دست تو رو بکنه تا آخر عمر تضمین و تضمینه . بی خود نبود چند تا پادشاه تا حالا تو رو گاییدن .. وووووییییی یعنی من پس مونده اونا رو دارم می کنم . ولی حالا دیگه اونا بی خایه هستند . تو مال خودمی .. مادر قحبه وقتی این حرفا رو بهش می زدم سرشو تکون می داد . نکنه هر چی رو من میگم حالیش میشه و به روی خودش نمیاره .اون وقت باید از خجالت آب شم که چرا این حرفا رو بهش زدم . دستمو گذاشتم دور کمرش و اونو انداختمش رو کاناپه چرمی . اونم به رنگ مشکی بود . یه پرده ای دور شیشه های ماشین کشیده نور کم سو یی اونجا رو کرده بود مثل امامزاده های بین راهی قدیم . هیفا خودشو دمر انداخته بود رو کاناپه سه نفره و منم خودمو انداختم روش . کون گنده و بلندش نزدیک بود منو پرتم کنه به طرفی ولی خوب تونستم سوارش شم . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#145
Posted: 12 Feb 2013 03:02
فقط یک مرد 142
افتاده بودم رو کون هیفا . دوست داشتم رو همون کاناپه چرمی و در همون حالت دراز کش اول اونو از کون بکنم . چون تا اونجایی که خبر داشتم و یه چند تایی رو تا حالا گاییده بودم به غیر از موارد استثنایی اکثرا کس گشاد بودند مگر این که آک باشند که این هیفا خانوم روی هر چی جنده های شهر نوی قدیم ما رو سفید کرده بود . بازبا این کونش می شد یه جوری کنار اومد ولی شایدم با عمل جراحی کس خودشو تنگ کرده باشه . کسی چه می دونه . من تا با این کیرم تستش نکردم نمی تونم قضاوت داشته باشم و قضاوت عجولانه کردن هم کار درستی نیست . ولی این کون کوه نماش با همه لذت بخشی خودش یه مانعی داشت واسه من می شد . کوس خل این همه جا اینجا کجا بود انتخاب کرده بود . ازبس این طایفه از خودشون و از دور و بری هاشون می ترسن . حتما ترسیدکه نکنه با دوربین مخفی ازش فیلم بگیرن . آخه الان اگه یک عرب یا حتی هر طایفه دیگه ای کیر کوروش آریایی رو بخوره این براش یه افتخاری محسوب میشه .. من نمی دونم این خواننده جنده عرب فکر چی رو می کرد . ولی با همه زیاده از حد مالیدنهاش خیلی هم جذاب بود و اگه یه خورده سفید تر بود منو به یاد فروزان هنر پیشه فیلمهای قدیم فارسی مینداخت . یه خورده کمرشو بالاتر آوردم و کون گنده شو از وسط باز کردم . هر چند دلم می خواست به اندازه کافی اون دور و بر رو لیس می زدم ولی نمی شد . داشتم خفه می شدم ولی ظاهرا کولر ماشینو به راه انداختند . حالا شد یه چیزی . دستمو گذاشتم لاپای هیفا و خیسی کوسشو رسوندم سر کونش .. اوخ این دیگه چی بود . انگار کون خوش دستشو از کره دیگه ای آورده بود . در تپلی و ناب بودن هر چی می خواستم یه ایرادی ازش بگیرم نمی شد . منم که کرم و چیزی نداشتم تا اون قسمتو چربش کنم و کیرمو بکنم تو کونش . از طرفی می دونستم این کیر تا بره توی کونش فوری آبم میاد . معلوم نبود هیفا با این همه خوش گذرونیها و توی بغل این و اون خوابیدنهاش چه جوری تا حالا دوام آورده و ریاضت کشیده .. ته کیر کلفت و درازمو گرفتم توی دستم و به سر سوراخ کونش مالیدم .. زن عرب همین جور ناله می کرد و دستشو رسونده بود به کیرم و اونو به طرف کوسش هدایت می کرد . حشری شده بود . دلش می خواست که زودتر برم سراغ کوسش ولی من عشق و هوس کون داشتم . خسته شده بودم از بس هر کونی رو گیر می آوردم می کردم توی کوس . دو تا برش کون هیفا رو گرفته و کیرمو اون وسط قرار دادم همون کوه گوشت کیرمو طوری داغ کرده بود که آبم به نرمی رو سوراخ کون و درز کون هیفا خالی شد . کیرمو به همون آب مالیده و اونو با فشار وارد سوراخ کونش کردم . طوری جیغ می کشید که انگار شمشیر خورده باشه ولی من ول کنش نبودم . اون جلو محافظان ترس برشو ن داشته بود و پرده رو دادن کنار که ببینن چه خبره .. اسلحه رو گرفته بودند طرف من .. -یا اخی یا اخی این کیر هست میخی .. کلفت .. اگه خوار مادر دارین بیایین در خدمتم . یه اشاره ای به کیرم کرده که یعنی این رفته تو سوراخ کون خانوم .. ولی خیلی حال می داد گاییدن این هیفا از کون . دستمو گذاشته بودم رو شونه های تپل و کمر چاقالوش و با مالوندن اون سعی در نرم کردنش داشتم . موهای قشنگشو طوری رنگ کرده بود که منو به یاد رنگین کمون مینداخت . با بوی موهاش هم حال می کردم . کاملا روش دراز کشیده و مراقب بودم که کیرم از کونش بیرون نیاد دستمو از شونه هاش فرو بردم تو موهاش . چشاشو بسته بود و کیف می کرد . دستشو هم رسونده بود روی کسش و اونو می مالید طوری با هوس این کارو انجام می داد که دلم سوخت . حس کردم که نیاز داره به این که من کیرمو بکنم تو کسش .. وقت زیاد داشتم . خیلی حال می داد که این جوری آدم بیفته رو یه کون درشت و پر هوس . کونی که وقتی اولین بار بر جستگی اونو از تلویزیون دیدم آرزو می کردم که ای کاش یه روزی بتونم بغلش بزنم و حالا صاحب اون کون بود که در طلب کیر من منو ربوده بود . حرکات دستش روی کس تند تر شده بود . مردا خیلی بی احساس به صحنه نگاه می کردند . یکی از اونا پرده رو کشید . من زیاد در بند نبودم و هیفا هم پوست کلفت تر از این حرفا بود . دلم نمیومد کیرمو از توی کونش بیرون بکشم ولی به هر حال نمی شد که تا ابد این کیر رو داخل کون نگه داشت . وقتی که داشتم کیرمو بیرون می کشیدم بازم طوری لذت هوس به تمام تنم سرایت کرده بود که هر لحظه فکر می کردم دوباره می خوام خالی کنم . حالا کیر داشت می رفت طرف کوس . لبخند رضایتو در صورت هیفا می دیدم . کیرو فشارش دادم به سوراخ خیس کس هیفا . یه تکونی به کونش داد و سر کیر لبه های کسشو باز کرد و رفت داخل . جاااااااان اون جوری هام که فکر می کردم گشاد نبود . انگار تنگش کرده بود ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#146
Posted: 13 Feb 2013 19:32
فقط یک مرد 143
فدات شم هیفا خوشگله من . معلومه که خیلی به خودت می رسی . ولی حالا باید قدر این کیرو بدونی . بازم رو کونش استوار بودم و اون بلندی نمی ذاشت اون جوری که دوست داشتم کیرمو تا ته کسش بفرستم . همین یه طرف واسم بس بود . هر کاری کرد که رو کنه من به این سادگیها رضایت بده نبودم . مگه به این زودیها دست از سر کونش ور می داشتم . چقدر این عبارتو تو ذهنم مرور می کردم . دست از سر کون ورداشتن . خنده ام گرفته بود . هیفا هم با خنده های من می خندید . دلم می خواست اون دندونای سفید و خوشگلشو می بوسیدم ولی این کون تپلش بهم امون نمی داد . آخه این عمر کوتاه مهلت نمیده آدم به همه اینا برسه . سیر سیر بخور کوروش که قدر زمان قحطی رو بدونی . جاااااااان عجب دل و جیگری داشت این خانوم خانوما . بالاخره مجبورم کرد که از روبرو باهاش حال کنم . بازم خدا پدرشو بیامرزه که نیفتاد روم . هر چند این جوری کمتر فعالیت می کردم ولی حالا هم باید بهش حال می دادم . چقدر کاردرست بود این خوشگله . با یکی دو خالی که گوشه لباش و صورتش داشت یه جذابیت خاصی پیدا کرده بود . چشای درشت و پر هوسش کیرمو همچنان شق نگه داشته بود ولی قالب کوسش درشت بود . نمی دونم به چی تشبیهش کنم . شاید یک انبه ای که اونو از وسط نصفش کرده باشند . یه پاشو انداخت رو کاناپه و یه پا دیگه شو به طرف زمین خم کرد تا چاک کسش باز تر شه انتظار داشت که من یه خورده خودمو جلوتر بکشم تا پاهاشو بندازه رو شونه ام ولی اون کوه گوشت پدرمو در می آورد اگه این کارو می کردم تو این جای تنگ چه جوری می تونستم رو به جلو حرکت کنم چه جوری .. با دست به کسش اشاره می زد که اونو ردیفش کنم . من باید دو دهنه باهاش کار می کردم . یعنی یه دهن دیگه هم کنار لب و دهنم می ذاشتم تا سرویس خوبی به این جنده خانوم بدم ولی با همه اینا با کله افتادم روش .. وای انگاری داشتم میوه بهشتی می خوردم . دو تا لبه کوسشو که باز کردم و زبونمو کشیدم روش یاد انار ملس افتادم . -هی کس خل یه خورده فارسی یاد نگرفتی ؟/؟ فقط می خندید و با زبون بین المللی ایف و اوف ناله می کرد . دیدم همش داره میگه کیر کیر .. سرمو بالا آورده کیرمو گرفتم طرف صورتش و گفتم از اینا می خوای ؟/؟ .. از نگاهش و لا ..لا ..گفتنش متوجه شدم که فعلا دوست داره به همین میک زدن خودم ادامه بدم و این کارو هم کردم . کیرمو که کرده بودم توی کسش کمی تنگ تر به نظر می رسید ولی الان فکر می کردم که نصف چونه و دماغم داره میره توی کس این خانوم خوشگله .. از آب و روغنش چی بگم . کسش همچنان طعم انار ملس رو می داد . هر چند من از انار شیرین بیشتر خوشم میومد ولی به این قسمت کار که می رسیدم عاشق انار ملس می شدم . .. یه لحظه که سرمو بالا آوردم دیدم با اون لب و دهنش و گوشه چشاش چه نازی می کنه و چه کرشمه ای می ریزه . دیگه نشد که جلو کیرمو بگیرم تازه هوس اینو کرده بودم که لب و دهن خوشگل و پر هوسشو ببوسم . اون لبا داشتند داد می زدند که بیا منو بکن .. کیرتو فرو کن تو کس صاحبم .. اینو هم از لباش شنیدم که کیرتو بیار .می خوام ساک بزنم . ولی این کیر بازم رفته بود رو کوس هیفا نشسته بود . و اون لباشو رو لبام نگه داشته و با چشاش به چشام زل زده بود . لحظه به لحظه به هم نزدیک تر می شدیم . دیگه نمی تونستم تو چشا و نگاش خیره شم . چون دیگه مماس شده بودیم . مثل تماس کیر با کس . واسه خودم حرف می زدم . .. داشتم به این هم فکر می کردم که چقدر زندگی کوتاهه . اون سینه های درشت و نوک تیز و آبدار واقعا رسیدگی می خواست . من یکی دوساعته چه طور می تونستم سر حالش کنم . دیگه اونو تحویل دستام دادم . چقدر می چسبه یکی دیگه واست رانندگی کنه و تو هم در حرکت بر روی خط مستقیم با یکی از زیبا ترین و خوش کون ترین .. نمیگم خوش کس ترین زنای عرب حال کنی . یعنی خوراک پاد شاهی رو بخوری . ولی کون لق پادشاه بحرین و امارات . حالا دیگه هر دو تاشون بی خایه شدن . دنیا دیگه زیر کیر آریا می گرده . مشتمو گره کرده و فریاد می زدم زنده باد ایران پاینده باد نژاد آریا .. خانوم کوسو خندید و دستشو دور گردنم حلقه زد و دویاره لباشو رو لبام قفل کرد که یعنی این قدر احساساتی نشو . .. می دونستم که پاهای هیفا خیلی خسته شده و لی با این حال عشق به کس دادن اونو سر پا نگه داشته . کیرم خیلی راحت تا ته کوس این خانوم خوشگله رفت . رفت و رفت و بازم جا داشت که بره . این دیگه چی بود . نتیجه سالها تلاش و فعالیت بود که نصیب من شده بود . دیگه از این چیزا واسم فراوونه .. منی که ملکه انگلیسو گاییده بودم و زن نخست وزیرشو .. دیگه آدمایی مثل هیفا واسه من پیش پا افتاده بودند . ولی رسالت من باید نوعی رسالت جهانی می بود و باید از غرور کاذب فرار می کردم . تا چند سال دیگه بچه هام بزرگ می شدند و می تونستم بنیانگذار یک انقلاب ایرانی آریایی در جهان باشم . ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#147
Posted: 17 Feb 2013 01:09
فقط یک مرد 144
من و این جنده همین جور مشغول بودیم . چشای درشت و سیاهشو دوست داشتم که بخورم . خیلی شیطون و هیز نشون می داد . دیگه این هیز بودن فایده ای براش نداشت . یا باید می رفت خود ارضایی می کرد و از کیر مصنوعی استفاده می کرد یا با لز بینی کارشو پیش می برد . از قرار معلوم من باید از وقت خواب خودم کم می کردم و کمی هم ورزش می کردم تا کمتر خسته شم و بهتر و بیشتر بتونم سکس کنم . ظاهرا واسه این که بیشتر بهش مزه بده این هیفا جونمو میگم پاهاشو جمع کرد و دستاشو دور کمرم حلقه زد و با یه زور زیاد منو به طرف خودش کشوند . افتادم روش ولی لاپاش بسته شد و دیگه اون جور که راحت دلم می خواست نمی تونستم که کیرمو بکنم تو کوسش ولی یه خورده پاشو باز کرد تا من بتونم این کیرمو داخل کسش جا به جا کنم . چقدر ناز داشت این خانومه . هیکلش آبدار بود و هر جاشو که می خوردی حس می کردی آب همین جوری داره ازش می ریزه . .. باید یه کلاس اشتها باز کنی هم واسه من میذاشتن . هر چند تا حالا خود همین کس و کونها بهترین اشتها آور ها بودند ولی ممکنه آدم به یه جایی برسه که همه چی یه حکم یک نواختی رو پیدا کنه . کسی چه می دونه . دلم می خواست زودتر ار گاسمش کنم . طوری اونو بکنم که زود ارضا شه و دست از سرم بر داره . کتی منتظرم بود . افسانه دلش واسم جوش می زد . من کجا و این خراب شده کجا اصلا از این کشور های عرب و حال و هواش خوشم نمیومد . نمی دونستم چیکار کنم . به خودم فشار آوردم که تا اونجایی که میشه خودمو نگه داشته باشم و جلوگیری کنم و بعد تو کوس هیفا جونم خالی کتم .. دیگه چشای این خواننده خوشگل کونی و جنده که حالا دیگه جز من خایه دار دیگه ای پیدا نمی کرد و نداشت از هم باز نمی شد .. می دونستم که اونم داره میره به جرگه ارضا شدگان توسط کیر کوروش همین طور هم شد و منم که دیگه داشتم از حال می رفتم طوری به کمر هیفا چسبیده کیرمو توی کسش قفل کردم که خانومی تکون بخور نبود .. جااااان کس داغ و آبدارش آب کیر منو همین جوری قورتش می داد . چه حالی داشت و چقدر هم خنک شدم . مثل یه کشتی گیری که می خواد حریفشو خاک کنه منم هیفا رو یه دور بر گردوندم تا باهاش بیشتر حال کنم . البته اون خودش که ضربه فنی بود و پشتش رو کاناپه قرار داشت ولی با این کارم دمرش کردم . اون هیکل گنده اش سست شده بود . سست و شل طوری که خیلی راحت تونستم اونو بر گردونم . فکر کنم نتیجه ارگاسم شدنش بود حالا دیگه نوبت قاچای کونش بود و این که کیرمو بکنم تو سوراخ کونش . این جور کونا رو اگه آدم نکنه باید یه عمری حسرتشو بخوره . هر چند واسه من از اینا زیاد پیدا می شد ولی همه شون که هیفای مشهور نمی شدند . با ماچ و بوسه هایی که بهش داده بودم خودشو کونشو نرم تر کردم تا بتونم حال بیشتری باهاش بکنم . اونم دیگه رام و تسلیم من شده بود . حدس می زدم که نمی دونه قصد دارم چیکار کنم . . هر چی این کون لعنتی و گنده رو به دو طرف بازشون می کردم بازم نمی تونستم کیرمو به خوبی روسوراخ کونش سوار کنم . البته اگه در جریان بود و با من هماهنگی می کرد شاید راحت تر می تونستم کونشو بگام ولی در این شرایطی که من دوست داشتم ضربتی کار کنم شاید جور در نمیومد . با این حال کف دستمو گذاشتم رو کسش و دیدم یه چسبندگی خاصی رو دستم نشسته . آب کیر من و خیسی های کس قاطی شده بود . اونو همون دور و بر پخشش کردم و رو کونش مالیدم و در این رهگذر یه خورده هم رو سوراخ کونشو مالیدم نه طوری که حس کنه تمام فکر و ذهنم اونجاست . کیرمو یواش یواش رو سر سوراخش قرار دادم تا بیاد یه تکونی به کونش بده و متوجه شه که چی شده کیرمو با یه فشار و دو فشار کردم تو کونش .. -آخخخخخخخخ .. آخخخخخخخخ .. این آخ گفتنش هم مثل آخ گفتن های زنای ایرانی بود فقط یه خورده مثل کس عربیش کلفت تر بود . -بگیر جنده کونی . مگه میشه کستو بکنم و سر حالت بکنم و تو اون وقت کون ندی . فشار سومی رو هم به کیرم آوردم که این بار با یه آخ شدید تر ی که گفت پرده کنار رفت و بازم اون چند تا محافظ اسلحه شونو گرفتن طرف من .. -آهای مادر قحبه ها اگه راست میگین این لوله تفنگو بکنین تو کس و کون هیفا . دارم می کنمش دیگه . خفه اش که نمی کنم .. دیدم اون چند تا عرب گردن کلفت دارن میگن مرحبا مرحبا .. احسنت احسنتم .. -قربون آدم چیز فهم . حیف که می خوام زود تر از این خراب شده در رم وگرنه خوار مادر همه شما رو می گاییدم . حال میده تو کس عرب نطفه آریایی و ایرانی ریختن . دنیا رو زیر و رو می کنه . هر چند که همه ما آفریده یک آفریدگاریم و من باید به همه اقوام دنیا سرویس بدم و نباید به خودم مغرور شم . این قسمت بوده یا لطفی که شامل حال من شده که نسل دنیا و آدما رو از انقراض نجات بدم . ولی از هر چه بگذریم سخن کون خوش تر است . از ترس این که کیرم تماما بیرون کشیده نشه و نشه دوباره کردش توی کون یواش یواش عقب جلوش می کردم .. پدر سوخته چقدر خوشش میومد . داشت به این کیرم عادت می کرد .. هر چند می دونستم زبونم حالیش نمیشه ولی احساسات خودمو می ریختم بیرون -بخور بگیر هیفا خوشگله این کیر منو ببین چقدر حال داره و حال می کنی . مگه میشه این همه کون داده باشی و با کیر من حال نکنی ؟/؟ کیف کن . حال کن دیگه گیرت نمیاد .. باید با کیر مکانیکی و پلاستیکی خودتو به گاییدن بدی . ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#148
Posted: 20 Feb 2013 00:39
فقط یک مرد 145
لبخند هیفا و رضایت اون منو بیش از پیش وادارم می کرد که کیرمو با یه حال و هوای بهتر و سریع تری بزنم به کوس ناب و ناز این خواننده جنده و خوش بدن و خوش گوشت . دستامو دور هر برش کونش جدا گونه حلقه زده و اونو به طرف خودم می کشوندم و با حرص و هوس کونشو می گاییدم . هوس کردم اون سوراخ افسانه ای و جادویی رو یه بار دیگه ماچش کنم و خوب که سر حالش کردم سیر سیرش کنم و بعد غزل خدا حافظی رو بخونم ولی نمی دونستم دیگه باید از کدوم مسیر و چه جوری برگردم ایران . نمی دونستم باید چیکار کنم . فقط خدا خدا می کردم که اسیر حزب الشیطان کثیف نشم . حزب الشیطانی که بیش از سی و اندی ساله که خون ملتو تو شیشه کرده . کیرمو کشیدم بیرون و دو طرف قاچ تپل و درشتشو باز کرده دو تا انگشتمو هم بین بالا و پایین سوراخش قرار دادم و لبامو غنچه کرده گذاشتم رو سوراخ کون هیفا .. اول ماچش کرده و هر چند که سیر نشده بودم ولی با نوک زبونم خوب که لیسش زدم دوباره کردم تو کونش .. بازم داغ داغ شده بودم . کونش طوری چسبون بود و کیرمو قفل کرد که حس کردم که شاید نتونم نیمساعت کونشو یک سره بکنم . چون می دونستم باید همچین مدتی کیرمو بذارم تو کونش و بکشم بیرون تا اون جوری که دلم می خواد حال کرده باشم . وقتی که دوباره کیرمو کردم تو کونش اونم به شدت خودشو بهم می چسبوند و با لوندی خاصی بازم آبمو کشید .. یه جوری هم ماهرانه این کارو انجام می داد که حس می کردم بارون آرامش و نشاطو رو سرم خالی کرده .. دو تایی مون از حال رفته بودیم . البته من بیشتر سست شده بودم . اون که کاری صورت نداده بود . وقتی خودمو جمع و جور کردم هر لحظه منتظر بودم که یه جایی این ماشین سلطنتی وایسه و مارو پیاده کنه ولی انگار نه انگار .. رفتیم به یه خونه ویلایی . خونه که نبود . اگه بخوام بگم کاخ بود درحقش ظلم کردیم . شاید یکی از خونه های بهشتی رو آورده بودند که رو زمین بسازند . در هر حال اون جوری که بوش میومد من و این خانوم یه ده دوازده ساعت دیگه رو باید همین جا مشغول می بودیم . یه نگاهی به درو دیوار و نگهباناش انداختم دیدم که جای دعوا افتادن و دست به یقه شدن نیست . لعنتی حالا باید چیکار می کردم . پامون به بالا نرسید . این هیفا خانوم یه بیکنی دو تیکه ای تنش کرده بود که آب دهنم دوباره جمع شد ولی با این که خیلی خوشم میومد با این حال حس نمی کردم که کمرم سنگین شده باشه . من که دیگه مریخی نبودم این همه زور داشته باشم و آب .. تازه اگه تومریخ آب پیداشه . همونجا کنار استخر سر پوشیده دراز کشیدم . با این که فصل سر ما بود ولی محیطو گرم و شاعرانه کرده بودند تا به من و این جنده خوش بگذره . خودش لختم کرد ولی دست به دو تیکه خودش نزد و رفت کون به هوا و شکم رو زمین کنار استخر دراز کشید . یه سگ گردن کلفت قوی هیکل که فکر کنم نر هم بود اون دور و بر می پلکید .. اگه از دست نگهبانا در می رفتم از دست این آقا سگه در برو نبودم .. روکردم به هیفا و با این که می دونستم فارسی حالیش نمیبشه گفتم بسه دیگه من هلاکم . یه خورده به این سگ گردن کلفت یاد می دادی که کستو لیس بزنه و یه تنفسی هم به ما می دادی .. طوری خسته بودم که طاقباز افتادم و خوابیدم . ولی لحظاتی بعد چشامو باز کرده این بار اونو دیدم که افتاده رو من و اونم چه افتادنی نفسم بند اومده بود ولی اون هیکل رخش و رعنا اون بدن آبدار و اون باز وهای تپل و نرم که انگار روشن تر از وقتی که داخل ماشین بودیم به نظر می رسبد همه و همه یه جوری دلمو برده بودن که احساس کردم اگه چند دقیقه دیگه هم با من ور بره می تونه هوس و نشاطو بهم بر گردونه . . این آقا سگه هم هی دور و برش موس موس می کرد .. غلط نکنم باید نمک گیر شده باشه . یعنی من کس پادشاه گاییده و سگ گاییده رو دارم می کنم .. به دلت بد راه نده کوروش تو ملکه الیزابتو گاییدی . زن رئیس جمهور امریکا و نخست وزیر انگلیسو گاییدی و چند تا از مجتهدین جان بر کف ستم ستیز رو .. این که نمیشه هرکی رو که می گایی آک آک باشه . تازه از کجا معلوم که این سگه اونو گاییده باشه . این قدر به این زبون دراز حسادت نکن . نمی دونم چی شد که خود به خود کیرم اومد بالا . فکر کردم اگه من به این خوش اندام نرسم میره زیر کیر سگ سنگر می گیره .. این بار گذاشتم اون رئیس باشه .. ولی چه رئیسی دستمو گذاشته رو تیکه پایینی بیکنی خوش مدلش .. آخ که چقدر دلم می خواست کونش توی دیدم باشه . ولی فقط دستم روش قرار داشت .. هر بار که اون تیکه رو می کشیدم پایین حیفم میومد که یه دیدی نزده اونو تماما پایین بکشم . دستمو رسوندم به لاپای هیفا و کوس تپلش .. چه هوایی داشت اینجا و چه صفایی . حبابهای رنگارنگ . گلکاری شده .. آخ که جون می داد برای سک سکس جانانه .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#149
Posted: 24 Feb 2013 02:55
فقط یک مرد 146
چه کونی ! زیر اون بیکنی صورتی خوش رنگ و خوش مدل .. اصلا فکر نمی کردم این من باشم که اونو داخل لیموزین گاییده باشم . دوباره اشتهام باز شده بود . امان از دست این زنا . وقتی بخوان یه مردی رو به هوس بیارن می دونن چیکار کنن . تمام لوندی های خودشونو رو می کنن . اصلا هم مرد میشن هم زن . معلوم نیست این دلبریها رو از کجا یاد می گیرن . من یکی که فکر می کنم از بس با مردای زیادی بودن و حال کردن دیگه فوت و فن این کارا رو به خوبی بلدن . سرانجام یه جای کار دیگه شورتشو از پاش کشیدم بیرون و هیکلمو انداختم پشتش و سوتینشو هم در آوردم . فقط با کف دستام شونه ها و کمرشو مالش می دادم . یواش یواش اومدم پایین تر . تسلط ییشتری نسبت به زمانی که داخل ماشین گاییده بودمش داشتم . معلوم نبود این شیطون کی وقت کرده کونشو خوشبو تر و سر مست کننده تر از قبل کرده و با هر تنفسی که می کرده هوسم می رفت بالاتر . بیشتر دوست داشتم که مثل ساعتی پیش در اختیارش داشته باشم . اونم خوب متوجه شده بود که تونسته شکارم کنه . می خواستم یه خورده سردی نشون بدم و طاقچه بالا بذارم ولی با یه چرخش کون در همون حالت خوابیده دیگه یادم رفت که بر نامه ام چی بود .. این گاز زدن به کونش حسابی سرمستم کرده بود . اونم هوسشو به رخ من می کشید . دستمو گذاشته بودم لاپاش .. پنجه هامو فرو کردم توی کس نرم و خیسش . بازم این آمادگی رو داشت که اونو بگام . واقعا آدم باید دلش واسه این جور زنا بسوزه . کیرم رو ناحیه کونش عمود شده بود . دیگه هریک از قاچای کون هیفا رو به اندازه یک کون درسته می دیدم . کیرمو اون وسط قرار داده با کف دو تا دستام دو تا قاچشو به کیرم فشار دادم . یه حسی بهم می گفت که افرادی در حال فیلمبر داری و عکس برداری از این صحنه های به یاد ماندنی و پر شکوه هستند . واسه من یکی فرقی نمی کرد و اهمیتی نداشت . چون درهر صورت من که کارمو انجام می دادم . من که موقع گاییدن یه زن پیش زن دیگه خجالت نمی کشیدم و با توجه به خواجه بودن مرد ها از مردا هم خجالتم نمیومد . ولی گاهی وقتا دلم می سوخت از این که اونا حسرت بخورن از این که چرا جای من نیستن . نباید کاری می کردم که روحیه شون بد شه .. ولی اونا خیالشون نبود .. منم که نمی تونستم جلو هوس خودمو بگیرم . این بار راه رو واسه فرو رفتن کیرم توی کس باز کرده .. هیفا با عشوه خاصی ناله می کرد و بعد جیغ هم می کشید . من تو یکی رو چه جوری سیرت کنم توش موندم .. بعد یه لحظه خنده ام گرفت . هی کوروش جون تو که خودت با این که هر مدل غذا رو که دوست داشته باشی می خوری هنوز این یه مدل که سیرت نکرده از این بیچاره بد بخت چه انتظاری داری که به پیسی و فلاکت افتاده . واسه این که تمامی کیرمو بکنم توی کس هیفا کاملا رو تنش یا همون پشتش دراز شدم . خیلی حال می داد . نمی دونم کار کی بود ولی فکر کنم یکی از همون هواداران یعنی از همونایی که هوامونو داشتند از یه گوشه ای یکی از ترانه های وسوسه انگیز هیفا رو واسه ما گذاشته بودند که هردوی ما رو بیشتر به جنب و جوش وا داشته بود . پاهاشو به دو طرف باز کرده بود . یه استیل خیلی قشنگی پیدا کرده بود که فوق العاده بهش میومد . دیگه بی خیال این شده بودم که بخوام تا ار گاسم این خانوم صبر کنم . خسته شده بودم از بس ملاحظه دیگران یعنی این خانوما رو کرده بودم .. با لذت کیرمو به کسش فرو کرده و قسمت بالای کیر که به بر جستگی کونش می خورد منو پاک حالی به حالی کرده و فقط همینو می تونستم حس کنم که آبم دوباره توی کس این جنده سلطنتی روون شده . دیگه خیالم جمع شده بود که این آخر کاره می تونم یه نفسی به راحتی بکشم . هم گرسنه ام شده بود و هم خوابم گرفته بود ولی نه این زن دست بردار نبود . مثل یه گربه وحشی مثل یک ماده پلنگ خشمگین و زخمی اومد رو من نشست تا بتونه منو بدره . ولی این دریده عجب دریدنی کرد . اون هیکل توپشو انداخته بود رومن . طوری هم وارد بود که کاری می کرد که به روم زیاد فشار نیاره .. حالا می تونستم چهره شو به خوبی از روبرو ببینم . چون من زیرش قرار داشتم . اون سینه های درشتش یک بار دیگه افتاده بودند توی دیدم . زن تو چرا دست بردار نیستی . چرا ولم نمی کنی . ولی با اون چشای هوس انگیز و شیطونیش بهم علامت می داد که تا یه بار دیگه اونو به اوج هوس نرسوندم دست از سرم بر نمی داره . مثل آش و لاش شده ها بهش نگاه می کردم .. هرچی به خودم نهیب می زدم که بپا خیز کوروش آریایی در مقابل این زن عرب کم نیار دیگه توان بلند شدن نداشتم . بازم خوب بود دیگه .. فعالیت من خیلی بیشتر از اون بود . حالا اون داشت با حرکات رو به پایین خودش و سوار بر کیر من به اونچه که می خواست می رسید . در اون لحظات غیر از کسی که رو کیرم سوار بود ازلمس کون درشت و بر جسته اش توسط دستام لذت می بردم . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#150
Posted: 27 Feb 2013 00:40
فقط یک مرد 147
هرجور دوست داری باهام حال کن . حال کن خوشگله . انگار سکس من و اون شده بود بازی دو تیم فوتبال که حالا نوبت اون بود که حمله کنه . کیر من به اون جون داده بود انرژی داد ه بود . خیلی تازه نفس نشون می داد و منم گفتم به کیرم بذار هر جور و هر چی دلش می خواد منو بکنه . واقعا هر چی فکر می کردم این چه جوری سیر می شه بازم عقلم به جایی قد نمی داد . اون کوه گوشت و کون گنده رو همچنان رو کیر من حرکت می داد و پر شور و با نشاط مثل دقایق اولیه سکس همچنان داشت حال می داد و حال می کرد و من هم وقتی که اونو این جور سر حال و فتنه گر می دیدم بیشتر به شوق و ذوق می افتادم . من سکوت کرده بودم و اون بود که با یه سری الفاظ عربی داشت نشون می داد که هنوزم داغ و سرحاله و بی خود نیست که بهش میگن افضل الجنده . اون قدر منو گایید و به دندوناش فشار آورد که دیگه کارشو کرد . چند تا جیغ و نعره وحشتناک کشید و ساکت شد .. به نظرم اومد که کیرم دیگه حس نداره . از بس اونو به این طرف و اون طرفش گردونده بود . ارضا هم که شده بود ولم نمی کرد می خواست هر طوری که شده آبمو بیاره . این کیر بی حس شده من مگه خالی می کرد . کلی شیره شو این جنده خانوم کشیده بود و تازه همچین کرده بود که انگاری پنجاه پاف اسپری بی حسی روش خالی کرده باشه . ولی صبر و تحملش خیلی زیاد بود و تجربه اش . اون قدر نرم با این کیر ما کار می کرد که حس کردم داره در کار خودش موفق میشه و از نو داره بهم لذت میده . عین یک مار خوش خط و خال می خندید . طوری هم می خندید که لبخند پیروزی رو در لباش می دیدم . -مادر قحبه فکر نکن بر ما پیروز شدی . در واقع این منم که بهت کیر زدم . بهم اشاره کرد که روش دراز بکشم . به جای این کار ازش خواستم که دمر کنه تا از پشت و از طرف کون بذارم توی کسش . این جوری کون بر جسته اش که به قسمت بالای کیرم می خورد یه داغی و لذت عجیبی رو در من به وجود می آورد که می دونستم خیلی راحت تر می تونم چند تا قطره هم که شده توکسش خالی کنم .. همین طور هم شد . بازم چشمه داغ و جوشان هیفا خوشگله کارشو کرد . در هر حال اون دیگه نمی تونست یک جنده باشه . اون مال خودم بود . مال من . بازم افتاد رو من . این بار تمام سنگینی خودشو انداخت رو من و فقط منو می بوسید . . سرو دست شکسته حالیش کردم که منو برگردونه ایران .. من دیگه این جا نمی مونم .. سرشو تکون داد و می خندید .. یعنی میشه این یه کارو برام انجام بده ؟/؟ وقتی از خواب بیدار شدم دیدم دوتایی مون در یه اتاق خواب مجلل قرارداریم که واقعا شبیه به اتاقای قصر بود . من دیگه جون نداشتم ولی بازم باهام حال کرد دیگه حالم داشت بهم می خورد . ولی افسونگر کونها بازم منو جادو کرد . درهر حال این قدر مردانگی داشت که من صبح بعدش سوار بر هواپیمایی اختصاصی خودمو در راه بر گشت به وطن می دیدم . هرچند یه جا بین راه وایسادیم و دلم هری ریخت پایین که نکنه باید یه عرب دیگه رو بگام ولی دیگه به خیر گذشته بود . من در تهران پیاده شدم . بازم دو تا پامو کردم تویه کفش که می خوام برم خونه ام . همش از این تعجب می کردم که چرا بعد از گاییدن هیفا قبول کردند که من به ایران برگردم . همش فکر می کردم که باید چند تا از این حزب الشیطانی ها رو بگام . ولی خوشبختانه قسمت نشد . از سردرد داشتم می مردم . ازخستگی و کوفتگی داشتم می مردم . هرچند وقتی به خونه رسیدم یه شونزده هفده ساعتی می شد که سکس نداشتم ولی هنوز خستگی سکس با هیفا رو تنم نشسته بود .. وقتی رسیدم خونه کل خونواده اومدن استقبالم . یه زمانی این زنا و دخترا پیش خونواده شون حیا می کردند که با لباس مناسب تری جلو مردشون ظاهر شن . ولی افسانه و کتی خیلی سکسی و کاملا مینی پوش اومدن استقبالم . این افسانه قصد رفتن نداشت ولی از اونجایی که ا ولین کسی بود که می دونستم بار دار شده وواسه من خیلی شلاق خورده گیر نمی دادم . هنوز پنج دقیقه نشده بود که دیدم آبجی کتی که یه لحظه رهام نمی کرد اومد سراغ من و گفت داداش بیا بریم یه کاری باهات دارم . می خوام در مورد یه مسئله ای باهات حرف بزنم -کتی من امشب حوصله شو ندارم -چقدر بد اخلاقی پس از چند مدت که خواهرتو ندیدی این جوری باهاش بر خورد می کنی ؟/؟ می دونم علتش چیه . دیشب با هیفا خانوم خوش گذشت ؟/؟ الان تمام خواننده های زن عرب دارن اعتصاب شو و بر نامه دادن می کنن میگن تا تهیه کننده ها کوروشو واسه ما نیاره ما دست از اعتصاب بر نمی داریم ..-به درک به من چه مربوطه .. -خوش گذشت با هیفا جونت ؟/؟ -ببینم نکنه فیلم سکسی من و هیفا همه جا پخش شده -نه ولی اونو کارتی کردن و باید پول بدیم ببینیم . ولی تو می تونی شکایت کنی . چون بدون اجازه تو بوده -کتی اصلا حوصله شو ندارم -می خوام یه خبر خوش بهت بدم . من بار دارم . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم