انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 18 از 21:  « پیشین  1  ...  17  18  19  20  21  پسین »

فقط یک مرد


مرد

 
فقــــــــــــــــــــــــــــــــــــــط یک مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد 168

پدرش کونی مادرش جنده خودشم کوسو ... پشت کرده بود بهم و داشت با خودش ور می رفت . داشتم فکر می کردم یادش به خیر در ایران خودمون دردسر ها و استرسی داشتم برای پاره کردن بکارت ولی اینا فکر نکنم دوشیزه باشن . در همین شک و تردید ها بودم که دیدم چند تا انگشتشو خیلی راحت فرو کرد توی کسش و صدای خیسی و ترشح هورمونهای کس و هوسش اون فضا رو حسابی پر کرده بود . این یکی از همون اول کیر می خواست . دیگه نه حوصله اینو داشتم که کس لیسی کنم و نه این که کیرمو فرو کنم توی دهنش . آروم آروم دستمو رسوندم به دستش و اونو از توی کسش کشیدم بیرون . -آفرین دختر خوب . قربون اون شکل ماهت و حجب و حیات بشم من . تا وقتی این اژدها اینجاست این کارا چیه که انجام میدی . اگه از بابای کونی خودت و مامان همه فن حریفت یاد بگیری . کیرمو یک ضرب همچین از پشت فرستادم توی کسش که روی تخت ولو شد وخیلی هم دردش گرفت . این اجازه رو بهش ندادم که که روشو بر گردونه ولی دیگه جلو دهنشو نگرفتم و بهش اجازه دادم که هر چقدر دوست داره جیغ بکشه . دختر دختر عجب کس خیسی داره هر قدر هم این کیر رو فرو می کردم توی کسش و می کشیدم بیرون بازم آب داشت .. از اون زوزه هایی می کشید که نازک تر ار صدا و زوزه های مامانش بود ولی اندام مادرش خیلی سفت تر و جون دار تر بود . این دختر کمی شکننده تر به نظر می رسید ولی قربون هر چی کباب لقمه ایه . همچین لقمه ای لقمه ای هم نبود . ولی دیگه این کیر من حسابی عزمشوجزم کرده بود که خاندان رهبر چین رو به یک رشد با شکوه برسونه . نمی دونستم رئیس جمهور چین خواهر مادر هم داره یا نه که داوطلبانه برم تر تیب اونا رو هم بدم و حالی هم با اونا بکنم . ولی دلم می خواست این رهبر قرمساخ رو بدم به دست اسبای کیر کلفت ایرانی همچین بکنن توی کونش که از دهنش در آد . خیلی معرکه میشه . سرشو به طرف من بر گردوند و اوخخخخخخ چقدر ناز بود حالا بهتر می تونستم صورت گرد و خوشگلشو ببینم . من خودم با این که فقط چند سالی ازش بزرگتر بودم ولی از بس بدنم محکم و مردونه شده بود بزرگتر نشون می دادم ولی از ظرافت و لطافت این دختر هر چی بگم کم گفتم . متناسب با هیکلش کون بر جسته ای داشت . چشای ریز و کوچولوش انگاری که به من می خندید . لبای گرد و غنچه ای اون بوسیدن داشت . می تونستم کمپلت لباشو بفرستم توی دهنم و همونجا میکشون بزنم . بینی اون یک بینی گربه ای ناز بود . ابروهاش مثل ایروهای زنای خودمون بود . موها و چشای سیاهش دلمو برده بود . لبای کوچولوشو گرد کرده بود و از من بوس می خواست خیلی ساده و صادق به نظر می رسید . واقعاتعجب داشت از اون پدر نامرد این دختر؟/؟! . شایدم نباید این قدر ظاهر نگر می بودم .بالا سرمو دور تا دور اتاقو که نگاه کردم از هر گوشه ای یک شاخ دور بین زده بود بیرون . بر پدرتون لعنت حالا که می خواین فیلم بگیرین یه جوری بگیرین که من متوجه نشم دیگه . عجب مسخره بازی شده . من که خجالت نمی کشیدم از این که دنیا بخواد منو نشون بده ولی بدی کار اینجاست که روی تکنیک و طرز سکس آدم اثر میذاره . چون وقتی که دارم فکر می کنم میلیارد ها نفر در سراسر جهان دارن این بر نامه رو پخش مستقیم می بینن رو ذهن آدم اثر میذاره و اون جوری که باید و شاید و دلم می خواد نمی تونم در عشقبازی موفق عمل کنم . اون لبای خوشگل و نازشو بوسیدم و توی دهنم گردوندم .. اوووووفففففف از سینه هاش و از شکم تختش دیگه چی بگم . سینه نگو یه لیموی یک دست و آبدار . لباشو که خوب مکیدم رفتم رو سینه هاش . تیزی نوک این سینه ها رو توی دهنم حس می کردم . مکیدن سینه ها و بوسیدنش سبب شده بود که حواسم کمتر به کیر باشه و کمتر به کیرم حرکت می دادم . در عوض پرنسس حسابی بهم حال می داد خودشو به طرف عقب می کشید و می زد به کونم تا کیرم داخل کسش حرکت کنه . چه حالی می داداین جور زنا رو کردن . خستگی واسه آدم نمی مونه هیچ .. کلی هم میشه باهاشون حال کرد و به این زودیها هم آدم ازشون سیر نمیشه . دستامو گذاشتم رو سینه هاش و لبامو ازش جدا کردم . انگشتمو گذاشتم روی نافش و باهاش بازی می کردم . از این حرکت من خیلی خوشش میومد . -جووووووون چه تن و بدنی داری . یکی دو تا از این نقلی ها رو در ایران و یکی دو تا رو هم در کاخ سفید گاییده بودم . ولی فکر کنم از این دست دخترا در چین زیاد باشن . چی می شد اگه یک هزار سالی رو در همین شرایط سنی و با همین نیرو تجدید زندگی می شدم . ولی این که آدم شاهد مرگ خیلی ها باشه و خودش نمیره خیلی زجر آوره ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
فقــــــــــــــــــــــــــــــــــــــط یک مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد 169

عین گربه خودشو از این سمت به اون سمت حرکت می داد . بهم چسبیده بود . واقعا که این کس ها از این نظر که آخرش آب مردا رو خالی می کنن هیچ تفاوتی با هم نداشتند . این دختره کس خله هم همش خودشو می چسبوند بهم . و طوری باهام حرف می زد و ازم انتظار جواب داشت که انگاری هم وطنش باشم . راستش من دیگه احساس غربت نمی کردم . چون می دونستم هر جا باشم همه منو به عنوان یه آشنا قبول دارن و خواهی نخواهی دوباره بر می گردم به ایران عزیز خودم. کتی خیلی دلش می خواست که به عنوان مدیر بر نامه های من همرام بیاد ولی با این بچه ای که در شکم داشت درست نبود که از این طرف به اون طرف در حرکت باشه . این دختره انگاری روی تخت می رقصید . درست که دقت کردم متوجه شدم که یه عشوه گری روی تخته . معلوم نبود که این مدل جدید رقص ماره ....رقص خرگوشه و دیگه چیه . فقط می دونستم که کیر کلفت من داخل کس تنگش طوری جا خوش کرده که انگاری می خواد اونجا زندگی کنه .. کاش حالیم می شد که این جور زوزه کشیدنها و حرف زدنهای این کس خانوم چه معنا داره . هر چند گاییدن و گاییده شدن یه زبون بین المللی داره که بیشتر وقتا فر هنگ لغات هم نمی خواد . مثلا وقتی که داری یک امریکایی یا انگلیسی رو می گایی و اون داره با هوس و خماری نگات می کنه میگه فک فک .. تو متوجه می شی که باید اونو بکنی .. اوف اوف کردن هم که دیگه تر جمه نمی خواد . آواهایی هستند با معنا .. امان از دست تو دختر رهبر چین . اصلا گاییدن دختر رهبر ها در هر جای دنیا که باشه حال میده . آدم کیرشو بکنه توی کون اون دختره جرش بده از دهن اون دختر یا زن بزنه بیرون . حیف که من بدم میاد ولی بابای رهبرش هم از اون طرف کیری رو که زده بیرون بذاره توی دهنش و ساک بزنه .. اوخ دیروز که بابا رهبر می خواست بهم کون بده چندشم شده بود . لعنت بر این بر نامه . آب کیرم داخل کوس این خانومی روون شده بود و الان هم که صد در صد در سراسر جهان در حال پخش شدن بود . یعنی فیلمه داشت پخش می شد وگرنه آب من پخشش فقط مال همین جا بود . چقدر ناز بود این خوشگل خانوم . موهاشو دم اسبی بسته بود و با اون صورت گرد و چشای خندونش به من لبخند می زد . -قربونت شم من چقدر تو نازی . کاش می شد تو رو با خودم ببرم پیش کتی و افسانه .. کبوتر صحرا رو هم همین طور حمیرا رو هم همین .. ووووووییییی این چه حرفایی بود که داشتم می زدم . حالا افسانه رو هیچی ولی اگه کتی این صحنه ها رو می دید و حرفامو می شنید حتما پدرمو که پدر خودشم میشه در می آورد . خانوم خوشگله اومد رو کیرم نشست و منم که یک سرویس آبمو نثار وجودش کردم چشامو بستم تا اون هم خودش و هم منو بکنه . خیلی نفس و زور داشت . همین جور یک ضرب سر گرم گاییدن بود .. سر و گردنمو به طرف سینه هاش رسونده تا با اون نوک خوشمزه شون حال کنم . همین حرکت من اونو سستش کرد و باعث کندی حرکت کونش روی کیرم شد ولی بعد از لحظاتی با همون سرعت ادامه داد . منم کمرشو توی دستام محکم نگه داشته و از پایین به بالا کمکش می کردم .. . میلیاردها چشم در حال دیدن این صحنه ها بودند . بذار قدرت کوروش آریایی رو ببینن . بذار زنا در حسرت کیر کوروش آریایی باشن . دخترتپل ولی ریزه میزه رهبر چین چند تا جیغ کشید و سنگینی خودشو انداخت روی من . کارش دیگه تموم شده بود . جووووووون چه بدنی . چه هیکلی . با این که خیس عرق شده بود ولی عرقهای تنش هم خوشبو نشون می داد . دیگه خاطرم آسوده شده بود که می تونم یه چند ساعتی رو در بغل این نازنین بخوابم . هی می گفتم اسلیپی اسلیپی تا این که اونو یواش یواش بندازمش یه گوشه ای و کپه مرگمو بذارم ولی مگه این زن رضایت می داد ؟/؟ تازه بعد از چند دقیقه چشاشو باز کرده بود و به انگلیسی می گفت خیلی خوب خیلی خوب . زبونشو باز کرده و ازم انتظار داشت که منم همون کارو انجام بدم .منم دیگه توی ذوقش نزدم و زبون در زبون باهاش عشق بازی کردم . دیگه شدیم دو کبوتر عاشق . حس کردم که کیرم بازم در حال شق شدنه . خوب تونسته بود رگ خواب منو در دستای خودش قرار بده . کون این دختره رو کردن داشت . چی بود اون پدر نامردش می خواست به من کون بده . آدم بدش میومد . منم که از هرچی مردای کونی و گاییدن کون مردا بدم میومد و میاد . هر چند کون کونه ولی از همون اول که بدت بیاد دیگه بدت اومده . این سوراخ کون زبون زدن داشت . ولی اگه پخش مستقیم داشته باشیم که داریم باعث افت من نشه ؟/؟ میگن کوروش سلطان جهان رو ببین که داره سوراخ کون یک زن چینی رو لیس می زنه ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
فقـ ــــــــــــ ـــــــــــ ـط یک مــ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـرد 170

حالا دیگه وقتش بود که اونو از کون ردیفش کنم . دیگه اتوماتیک وار می دونستم باید چه بر نامه ای رو پیاده کنم . هر چند کون کردن فن نمی خواست ولی سعی می کردم با خشونت رفتار نکنم . دستامو گذاشته بودم روی کون خانوم خوشگله و اونو مثل فرمون ماشین از این طرف به اون طرف می گردوندم . هر چند این فرمون یه جایی خلاصی داشت ولی کون این خانوم خوشگله از دست من خلاصی نداشت . یهو دیدم چند تا موزیک شاد ایرونی در فضای سکس ما شروع شد به پخش شدن . تعجب کرده بودم . سر در نمی آوردم . اینا دیگه از کجا درحال پخش شدنه . در هر حال هر چی بود که در این محفل و مجلس غرور ملی من و در نتیجه خودمنو بیشتر تحریک می کرد تا بتونم این چینی رو بکنم . . تا رفتم کونشو بکنم دیدم از جاش پاشد و داره با این آهنگ های شاد برام می رقصه . چه رقصی .. چقدر وسوسه انگیز .. یه رقص معمولی می کرد و با یه لهجه خاصی یه جملاتی از ترانه بابا کرم رو تکرار می کرد .. -بابا این قدر کرم نریز بیار اون کون نابتو ما کلی برنامه ریزی کردیم . خودمو انداختم رو کونش دیگه از همون طرف خشک خشک کردم توی کون نازش .. . دستمو محکم گذاشتم جلو دهنش . هر چی زور می زد و جیغ می کشید فایده ای نداشت . یک دفغه مثل یک پلنگ زخمی پای چپشو گذاشت روی پای چپ من و می خواست منو بپیچونه و با فنی که نمی دونستم چیه حالمو بگیره . من که نمی دونستم باید چیکار می کردم . عصبی ام کرده بود .. -مادر جنده پدر کونی واسم فن کنگ فو کاراته میای ؟/؟ کیرمو با بیرحمی طوری به داخل کونش فشار دادم که چند سانت بیشتر از همون جایی که الان مستقر بود و به زور می رفت جلوتر پیشروی کرد . پاش دیگه شل شده بود و تکون نمی خورد . رنگش مثل گچ سفید شده بود . کف دستمو گذاشتم رو سینه اش و اونجا رو هم به شدت چنگ می گرفتم . طوری که به طرز وحشتناکی درد می کشید . -عوضی می خواستی با یه فن منو سر و ته یکی کنی ؟/؟ کور خوندی . یه جوری جرت میدم که دیگه هوس کیر نکنی . می خواستم موهای سرشو بکشم و اونو به یه طرفی پرت کنم که دیگه دلم سوخت . چند تا لکه خون هم دور و برکونش که دیدم دلم بیشتر سوخت .. با همه جفتک بازیهاش کون تپلی داشت .. با این که خیلی خوشم میومد ولی زیاد نتونستم توی کسش آب بریزم . با این حال پس از سکس اون همچنان کنارم مونده بود . انگاری بازم دلش می خواست که باهام سکس کنه و من بازم توی کسش آب بریزم . دیگه ولش کردم .. من و اون دوباره بر گشتیم به رختخواب . نگاهی به موبایلم انداختم و دیدم که همین جوری داره زنگ می خوره . کتی بود . -داداش بد که نمی گذره . شنیدم و دیدم که خیلی غوغا کردی . ببینم هیچی ازت می مونه یا نه . به فکر سلامت خودت هستی ؟/؟ -کتی این به جای خسته نباشید گفتنه .. .. خودم خنده ام گرفته بود دیدم یه حرف الکی زدم . هر چی می خواستم موضوع رو عوض کنم دیدم نشد که نشد . -کوروش جون خسته نباشی . فقط یادت باشه که هر جا باشی بازم باید بر گردی پیش خودم . -این قدر خود خواه نباش . میگی من چیکار کنم . اصلا کی بهت گفته این پخش مستقیم ها رو نگاه کنی . من خودم فردا از ستاد عملیات بقای نسل شکایت می کنم . اگه صد ها عملیات دیگه منو که از روش فیلم تهیه نشده می دیدی چی می گفتی . خواهر انصاف داشته باش .. وقتی که با خواهرم خدا حافظی کردم از بس که عصبی بودم مجبور شدم اون دختر چینی رو دوباره بغلش بزنم و کیرمو بچسبونم به سوراخ کونش که می دونم خیلی هم درد می کرد .. کمی هم دلم واسش سوخت . بنده خدا چیکار کنه پدرش کونیه و دولتش سر ملت ایران بلا میاره و ما هم هر چی داریم می ریزیم به جیب گشاد عبا ی آخوندای چینی . .. از فردا دیگه شروع شده بود . سخنرانی و سمینار و کردن حداقل روزی دو تا زن .. استراحت و خواب کافی و تغذیه مناسب و مراقبتهای شدیدی هم واسم در نظر گرفتند . در فواصل مختلف چند بار زن رئیس جمهور یا همون رهبر چین رو گاییدم تا احتمال بار دار شدنش باشه . مگه این جمعیت تموم شدنی بودند . یه بار رفتم به یه مجلسی و حدود پونصد تا زن و دختر چینی بودند از پنجاه ساله گرفته تا سن کم .. گفتم جریان چیه .. گفتند اینا مدال آوران المپیک هستند البته طلایی هاش . . ده طلا به بالا رو باید بکنم و بعد هم قر عه کشی هایی انجام میشه و به بقیه هم سهمیه ای می رسه . داشتم شاخ در می آوردم . آخه این مادر قحبه ها رفتند واسه کشور خودشون مدال آوردن . به من چه مر بو طه به اونا تشویقی بدم . بازم جای شکرش باقی بود که ما از این مدال المپیکی ها در کشور خودمون نداریم . هر چند که زنای ایرانی چیز دیگه ای هستند ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
فقـ ــــــــــــ ـــــــــــ ـط یک مــ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـرد 171

چند روز گذشت و یکی از این روز ها منو باهواپیما بردن به یه کشوری .. این سیبر خان هم به دمم بسته بود . انگار مترجم دیگه ای نداشتند . من یکی از این که این ازبکی خوشگل همرام باشه خیلی خوشحال بودم . نمی دونم چی به خوردم می دادند که قدرت سکس من زیاد شده بود و خیلی هم حشری می شدم ولی این جور دو پینگ کردنها هم زیاد به نفعم نبود چون این جوری ممکن بود عادت کنم و من که نمی دونستم این چینی های لعنتی بهم چی میدن که من بعدا بتونم ازش استفاده کنم . اصلا بهتره که آدم رو پاها یا رو همون کیر خودش وایسه .. -سیبر جان ما داریم کجا میریم . -ما داریم میریم تبت .. تبت یه کشوریه که تقریبا توسط دالایی لاما که یک شخصیت مذهبی قوی داره اداره میشه ولی تازگیها کشور چین اونجا رو اشغال کرده نمیذاره این کشور از استقلال سیاسی بر خوردار باشه . شاید واسه همینه که الان دارن تو رو می برن اونجا که یه دوری بزنی و این تبتی ها هم از چین راضی باشن . -یعنی من شدم وسیله باج دهی و به نوعی خود شیرینی این چینی ها . اصلا این تبت چه نفعی برای این چین داره که اونجا رو اشغال کرده -نمی دونم . شاید جمعیت این سر زمین کمه و می تونه استفاده هایی از خاکش بکنه .. .. حواست باشه که خودتو گرم نگه داشته باشی که اگه سر ما بخوری به این سادگیها خوب نمی شی ولی الان که داریم میریم اونجا فصل خوبیه . سرزمین کوهستانی بلند -آره می دونم بهش میگن بام دنیا . شنیدم اونجا گاهی زنا بیشتر از یه شوهر می کنن -در موارد استثنایی آره . تعداد مردای اونجا بیشتره ولی عامل مهم دیگه ای که باعث میشه یک زن تبتی حداکثر تا چهار تا شوهر بکنه اینه که گاهی اوقات به خاطر مشکلات اقتصادی در یک خونواده یه مرد نمی تونه برای تک تک پسراش زن بگیره . یه عروس می گیره برای کل پسراش .. -چه با حال . بر خلاف دین ما که یه مرد تا چهار تا زن می تونه بگیره اینجا یک زن تا چهار تا شوهر می تونه بکنه .. .. این سیبر خان هم فارسی رو دست و پا شکسته می گفت حالا من دارم روونش می کنم .. سیبر خودشو چسبونده بود بهم . تنها زن داخل هواپیما بود . بقیه مردا هم که احساس نداشتند و هواپیما هم در حال نشستن در فرود گاه لهاسا پایتخت تبت بود .. ووووووویییی چقدر سرد بود همه جا یه حالت کویر و بلندی رو داشت . بوی سرزمین های کوهستانی خودمون میومد . مناطق مرتفع آلاشت و کردستان و خیلی جاهای دیگه ایران عزیزمون . انگار آدمیزاد زیادی اونجا نبود . خلاف چین که اونجا کلی اومده بودن استقبالم اینجا حدود یک هزار نفر اومدن .. سیبر می گفت این قدر جمعیت هم که خودشونو رسوندن اینجا خیلیه .. این هزار نفر نهصد تاشون زن بودند . همون قیافه چینی ها رو داشتند شاید یه نموره ای هم شکل و شمایل اقوام آسیای میانه رو هم داشتند در هر حال باید چند روزی هم این منطقه رو تحمل می کردم . یه سخنرانی هایی کردند که هیچی حالیم نشد ولی با این حال اونا یه خورده مسلمون تر از چینی ها بودند . در جا جایی واسه من و سیبر تهیه کردند که بریم استراحت کنیم و بعد از خواب ماموریت من در تبت شروع می شد . طرف یه چیزایی رو برای سیبر گفت و اونم متوجهم کرد که چهار پنج ساعت دیگه باید بریم به یه خونه ای که زنش چهار تا شوهر داره .. -ببینم سیبر جان من که پا به هر جا میذارم اول کله گنده ها رو میگام . این زنه اگه کله گنده باشه چه جوری چهار تا شوهر کرده .. -این مورد فرق می کنه . اتفاقا این زن داوطلبانه خواسته که چهار تا شوهر کنه . اون یکی از شاهزادگان اینجاست و با این حرکتش محبوبیت زیادی به دست آورد . و به خاطر همیت حرکتشه که تبتی ها با جان و دل اولین نوبت رو به اون دادند .. -مگه چند روز قراره اینجا بمونیم . -نمی دونم .-ما در ایران خودمون و در اسلام مردا می تونن تا چهار زن بگیرن اینجا برعکسه . ولی اگه زنا در آن واحد یا یه زمان کوتاهی با چهار تا مرد باشن یه چیز بدی بهشون میگن -چی میگن -جنده .. رفتم دراز بکشم بخوابم که با انرژی زیاد پاشم برم سراغ اون زن تبتی .. -ببینم الان می خوای بخوابی ؟/؟ -مگه تو خسته نیستی -چرا ولی وقتی که کنار شمام تمام خستگی هام برطرف میشه . انگاری خواب از چشام می پره . دلم می خواد همیشه بیدار بمونم -بیدار بمونی و چیکار کنی .-فقط نیم ساعت آقا کوروش . نیم ساعت .. طوری زار می زد که دلم واسش سوخت . -سیبر جان می تونی همه کارا رو خودت انجام بدی ؟/؟ بیایی روم و کستو بندازی رو کیرم که خود به خود این دو تا رو به هم بچسبونی .. چشاش از خوشحالی برق می زد .. -آفرین دختر خوب . این جوری اگه خودت مشغول میشی می تونی یک ساعت هم فعالیت کنی .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
فقـ ــــــــــــ ـــــــــــ ـط یک مــ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـرد 172

سیبر هم که انگاری دنیا رو بهش داده باشن در جا خودشو بر هنه کرد و منو هم همینطور و اومد رو من قرار گرفت . این کیرم دیگه وظیفه خودشو به خوبی وارد بود . به محض این که هیکل ناز و تپل دختر ازبکی رو دید فوری شق شد . سیبر اومد رو کیرم نشست . چقدر از این طبیعت طبیعی و بوی فضای کوهستان خوشم میومد . هر چند جایی رو که درش قرار داشتم تقریبا شیک و مجلل بود ولی فضای بیرونی اون سنتی ساخته شده بود و دور نمای اونم از بکر بودن طبیعت می گفت . اینم واسه خودش یه لذتی داشت . تقریبا یه زندگی کوهستانی ایران رو واسه من تداعی می کرد . بیشتر منو به یاد ارتفاعات آلاشت رضا شاه این تک ستاره یا روشن ترین ستاره تاریخ صد ساله اخیر ایران می انداخت . .. سیبر در حالی که لباشو به لبام نزدیک کرده بود گفت آقا کوروش اگه من ارضا نشدم مسئله ای نیست هر وقت که آبتون نزدیکه بیاد می تونم دراز بکشم این یه دقیقه آخر رو از روبرو باشی و آبتو بریزی توی کسم ؟/؟ آخه منم ازت بچه می خوام . -چرا که نشه عزیزم . چرا که نه . سیبر کف دستشو طوری گذاشت رو کیرم و اونو به شکمم چسبوند که همون آن حس کردم که داره آبم میاد ولی به زور جلو خودمو گرفتم . من باید با اون زن یا شاهزاده تبتی هم روبرو می شدم . دیگه بی اندازه ضعیف می شدم . نکنه یه وقتی بگه سهمیه چهار تا شوهره رو با هم بریزم توی کسش . من نمی تونم این جوری باهاش طی کنم . نمی کشم . ولی عشقبازی با سیبر هم می تونه یک مقدمه ای باشه برای این که وقتی رفتم اونجا راحت تر با جریان برخورد کنم . سیبر با اون اندام تپل و خواستنی خودش اومد رو من قرار گرفت . آخ که این زن چقدر حشری شده بود فقط یک ریز داشت جیغ می زد .. دستمو که از پشت بدنش و چاک کونش گذاشتم رو محل تماس کیر و کس داغی رو از همون بیرون هم احساس می کردم . چشاش داشت از کاسه در میومد .. . خیلی زود تر از اونی که انتظار داشتم ار گاسم شد . آزادش گذاشته بودم که هر کاری دوست داره باهام انجام بده .. -سیبر جان حالا نوبت منه که به وعده خودم عمل کنم . دوست داشت سرشو بذاره پایین رو زمین و پاهاش رو تخت باشه که آبم اصلا به عقب بر نگرده و رو پاهاش نریزه .. نمی دونم این زنا چقدر در شرایط سخت عاشق بچه میشن . مطمئن بودم اگه این مشکل پیش نمیومد این قدر حرص نمی زدن . آدما که در محرومیت قرار می گیرن حرصشون برای به دست آوردن اون چیزایی که قبلا راحت یا راحت تر به دست می آوردند خیلی بیشتر میشه . چقدر دوست داشتم این زن ازبکی هم بار دار شه و در گوشه ای دیگه از این جهان خاکی بازم یه اثر دیگه ای از خودم به جا بذارم . کس خیس و چرب سیبر جونم کارشو کرد تا اراده کردم اسپرم های من راه افتاد طرف کسش .. چشاشو بسته بود و خیلی ناز داشت آب کیرمو به طرف کسش می کشید . چه صحنه با شکوهی یادم میاد قبلا با تصویر همچه حالتهایی جلق می زدم . ولی حالا این صحنه ها و رسیدن به این لحظه ها رو فاکتور می گیرم . آخه نمیشه شب و روز خودمو غرق سکس کنم . داغون میشم . انرژی خودمو از دست میدم .دیگه کاری نداشتم که سیبر چیکار می کنه . گرفتم تخت خوابیدم . فکر کنم چند ساعتی رو خواب بودم که حس کردم یکی تکونم میده . این خانوم ازبکی بود . -کوروش خان بیا یه دوش بگیریم بریم -دوش ؟/؟ -آره دوش بگیریم . معطر بشیم .. دو تایی مون رفتیم حموم .. آخ که این زن چه ساکی برام می زد . کار دیگه ای نکردیم فقط برام ساک می زد . چشامو بسته بودم و دلم می خواست که فقط می خوابیدم . از بس لذت می بردم که دیگه گفتم هر چه بادا باد بذار لذتم تکمیل شه . آبمو ول کردم تا دهن این خانوم خوشگله رو خوب سرویسش کرده باشم ..دیگه یواش یواش باید می رفتیم . . با یه هلی کوپتر اومدن سراغمون . تعجب می کردم این دیگه از اون چیزای جالب و سور پرایز هایی بود که تا حالا نداشتم . با هلی کوپتر بریم کس زنی . اونم کس شازده خانومو . چرا از اول منو نبردن اونجا شاید فکر می کردن اگه زود تر برم شازده خانوم طاقت نداشته باشه همون اول بیفته رو من خسته . در هر حال چه صفایی داشت هلی کوپتر سواری . از اون بالا خونه های خشتی و گلی رو می دیدم و چوپانانو که در قسمتی از مراتع که چمن زیادی هم نداشت گوسفندا رو برده بودن به چرا . منو کجا داشتند می بردند نمی دونستم . در هر حال می دونستم باید وارد یه ساختمون شیک شم . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
فقـ ــــــــــــ ـــــــــــ ـط یک مــ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـرد 173

وقتی از هلی کوپتر پیاده شدیم احساس سر مای خاصی می کردم . اینجا دیگه کجا بود . منو یاد قبرستونهای خودمون در وسط هفته مینداخت . حداقل اون قبرستونها چند تا مرده شور و مرده رو داشت ولی اینجا رو نمی دونستم باید به چی دل خوش باشم در هر حال داشت حالم گرفته می شد . سیبر که متوجه این حالتم شده بود گفت چیه آقا کوروش ناراحتین ؟/؟ نگران نباشین اینجا رو به بهترین شکلی برای ورود شما آماده کردند . چند نفری به استقبال من اومده بودند .. سیبر باهاشون حرف زد .. چهار تا مرد با لباسای محلی که همه شبیه هم بودند . با این لباسای محلی که تنشون کرده بودند یه تیپی پیدا کرده بودند هم شبیه به چینی ها بودند و هم از بک ها .. -کوروش خان این چهار تا مرد شوهر اون زنی هستند که تو الان می خوای بری سراغش . یه لباس محلی مذهبی هم آوردند و تنم کردند . از بوش بدم میومد .یه کلاه گرد مسخره هم گذاشتند سرم . البته واسه اونا جالب بود و نوعی احترام . کلاه و لباس بوی یه چرم خاصی رو می داد که حالم داشت بهم می خورد . -این دیگه چیه .-یک لباس گرون قیمت از چرم اصل و خالص .. دیگه نشنیدم چی داره میگه منو به یاد بوی لاستیک های نو مینداخت که بچه بودم خوشم میومد ازبوش ولی بزرگ که شدم حالم ازش بهم می خورد . سرمو گذاشتم رو شونه های سیبر خان و اونم که از این کارم خوشش اومده بود با یه بوسه همراهیم کرد .. وای شازده خانوم هم اومد سراغم . اون دیگه یه تیپی ناز وملوس داشت که نمی شد تشحیص داد چینیه ژاپنیه یا ازبکی و آسیایی میانه .. خیلی هم ریزه میزه بود .. -سیبر جان مطمئنی که این شازده خانوم چهار تا مرد رو حریف بوده ؟/؟ -یعنی چی ؟/؟ دست گذاشتم رو کیرم و گقتم چهار تا .. بعدم به قسمت کسش دست زده گفتم یکی .. خندید و گفت آقا کوروش برای این شازده خانوم تفاوتی نداره . هر مردی فقط یک هفته کنارش هست و هفته بعد نوبت عوض میشه .. حالا که هیشکدوم از این بر نامه ها نیست . سوالات دیگه ای هم در ذهنم بود که گفتم فعلا ولش نمیشه خودمو بی خود با این افکار مشغول کنم . در واقع بازم رفته بودم به یه کاخ دیگه . این کاخ باید اختصاصی بوده باشه . نه جای سلطنت و حکومت دینی مذهبی .. جمعیتی حدود پنجاه نفر ما رو دور کرده بودند . شازده خانوم خودشو به من چسبونده بود و سیبر به احترام اون ازم فاصله گرفته بود . شازده سرشو به سینه ام چسبونده بود و رفته بود توی حس . خیلی ریزه میزه و خوشگل بود . چند تا بچه قد و نیم قد هم اون دور وبر بودند .ظاهرا بچه های این زن بودند که نمی دونستن ازاین چهار تا مردی که شوهرای مامانشون بودن کدوم باباشونه کدوما عمو شونن . خنده ام گرفته بود در همین افکار غوطه می خوردم که حس کردم چند تا از این مردا دارن باهام دست میدن این زن که خودش شوهر و بچه که داره . چه مرگشه بازم می خواد بار دار شه . شاید به خاطر این که هیچکدوم از اینایی که بزرگ شن قدرت بار وری ندارن و می خواد یه بچه ای داشته باشه که تولید مثل کنه ولی اگه دختر باشه چی .. پسر رو هم باید از جای دیگه ای وارد کنن . دیگه گیج شده بودم . شب هنگام یه غذایی حوردیم و من و این خانوم تنها شدیم .. خسته شده بودم . حداقل این خانومای جنده یه استراحتی می تونستن به خودشون بدن ولی گویی برای من انگاری استراحتی وجود نداشت . با این که فضا فضای کوهستانی بود و حال و هوایی دامداری داشت منطقه ولی این کاخ خیلی امروزی ساخته شده بود . آهنگهایی در حال پخش شدن بود که فکر کنم فقط خود شازده خانوم از اون لذت می برد ولی من باید به احترام اون تحمل می کردم . نمی دونستم آیا می تونه کیر منو تحمل کنه یا نه . در هر حال خیلی راحت تر از بقیه زنا تونستم لختش کنم . با این که هیکل ریزی داشت ولی خیلی سفت و تو پر بود . این مدلی کردن هم صفای خودشو داشت . هر چند زن رهبر چین و دخترش هم قد و قواره های به اون صورت درشتی نداشتند ولی این یکی دیگه از همه اونا نقلی تر و آبدار تر و خوشدست تر نشون می داد .. اصلا بهش نمیومد چهار تا شوهر داشته باشه .. وقتی لختش کردم و کسشو دیدم داشتم دیوونه می شدم . آتیش گرفته بودم .. کسش اندازه کس یه نوزاد بود. دلم می خواست برم بگم شوهراش بیان اینجا ببینم کیرشون در چه حدی بوده که تونسته اونو تا این حد رو فرم و تازه نگه داشته باشه ولی به خودم گفتم به من چه حالا این این جوری شده ولی می دونستم اگه چند بار از این کلفت منو نوش جون کنه کسش میشه اندازه کس زنای عرب . ..پاهاشو باز کرده و خواستم کوسشو میک بزنم . باید بیشتر بازشون می کردم ولی به این سادگیها نمی شد . متوجه شد که من چی می خوام . یک آن مثل زبونه ها و دو طرف قیچی پاهاشو طوری به دو طرف باز کرد که اگه یه خورده دیگه ادامه می داد دو تا پاش رو یه خط قرار می گرفتند ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
فقـ ــــــــــــ ـــــــــــ ـط یک مــ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـرد 174

با این یکی دیگه نمی دونستم چه بر خوردی باید داشته باشم . این اگه از زیر دست کیر من جون سالم به در می برد خیلی شاهکار کرده بود . ولی همون اول طوری دندوناشو رو کیر من چنگک کرده بود که حس کردم کیر منومی خواد از ریشه در بیاره .. چه زوری هم داشت این خانوم کوچولو .اصلا فکرشو نمی کردم تا این حد توان داشته باشه . ولی با دندون و لب و زبونش یه جوری از ته کیر تا نوکشو گاز و لیس می زد که دلم می خواست هر چی آب توی کمره حرکت کنه بیاد بریزه توی دهش تا من از تمام این لحظات به اوج لذت برسم . ولی می دونستم این کار انجام پذیر نیست . شازده خانومی که چهار تا کیر خورده باشه تازه اونم تا این اندازه رو من می دونم معلومه که باید تا چه حد تجربه داشته باشه . . خوابم برده بود . دید که من تکون بخور نیستم خودش اومد رو کیرم نشست .. ترسیدم الان کسش جر بخوره یا از هم بپاشه ولی وقتی روی کیرم نشست سر کیر منو با دستاش گرفت و اونو با سوراخ کسش تنظیم کرد و با یه فشاری که به کونش آورد خیلی راحت و یواش یواش کیر کلفتمو به طرف کسش هدایت کرد . چسبندگی و تماس شدید کیر من با کس خانوم تبتی به اندازه ای زیاد بود که هنوز تمام کیر وارد کس نشده حس کردم که آبم می خواد بریزه توی کس . کوروش کوروش !.. چقدر بی اراده و سست شدی . اگه الان آبمو خالی می کردم توی کس شاید اون پوزیشن خودشو عوض می کرد یا مثلا می رفت به فاز استراحت تا یه جورایی از اسپرم های ریخته شده داخل کس محافظت بکنه . نذاره بر گشت کنن . من دوست داشتم اونو بکنم . کیرمو کشیدم بیرون . اصلا چرا من نباید گاهی از اسپری بی حسی استفاده کنم . خانوم فکر کرد که من می خوام برم دستشویی .. رفتم و کیرمو بهش یه اسپری بی حسی زدم و واسه این که اون چیزی نفهمه شروع کردم به کس لیسی . با توجه به این که زبونم خیلی پهن و دراز بود و کس این خانوم کوچولو, هم لذت زیاد می برد و هم این که باید پاهاشو به دو طرف باز می کرد و اون این کار رو با مهارت زیادی انجام می داد . اصلا نمی گفت که بسه . منم می خواستم حداقل تا بیست دقیقه ای کوس لیسی کنم تا کیرم بی حس شه .. همین طور هم شد . بازم رفتم دستشویی تا کیرمو خوب بشورم . وقتی اسپری اثرشو روی پوست میذاره دیگه ضرورت چندانی نداره که روی پوست بمونه . اگه کیر شسته شه خیلی بهتره . چون اگه در این موارد زن بخواد ساک بزنه یا خود کیر بخواد وارد کس شه اون نقاطو دچار یه بیحسی خاصی می کنه که زن نمیتونه اون لذتی رو که می تونست یا می تونه ببره .. یعنی آقایونی که به کیرتون اسپری بی حسی می زنین تا راحت طرفتونو بکنین . بعد از شروع بی حسی این کیر رو اگه بشورین ثواب کردین . حالا من بودم و یک کیرتشنه و گرسنه و اسپری خورده ولی آماده برای گاییدن یک کس تنگ . شازده خانوم فقط لبخند می زد .. حدس می زدم داره به اون چهار تا کیری که خورده فکر می کنه . به نظر من دفعه قبل خوب متوجه ریخت و قیافه و هیکل کیر من نشده بود . ولی این دفعه باید خوب نشونش می دادم . باید نشونش می دادم که اگه زن تبتی می تونه چهار تا کیر بخوره همزمان که نمی خوره ولی کیر آریایی می تونه همون زنو طوری بکنه که انگار همزمان چهار تا کیر رفته توی کسش .. چشاش گرد شده بود . طوری به کیرم نگاه می کرد که انگاری چند دقیقه قبل اونو زیارت نکرده بود . تعجب می کردم . چرا چشاش این قدر گرد شده . هیجان زده شده بود .. هرچی فکر می کردم سر در نمی آوردم . زنیکه خودش واسه من ساک زده بود . وقتی کیر به اون کلفتی رفته بود توی دهن غنچه ایش و راه نفسشو بند آورده بود ..حتما اون موقع به این فکر می کرد که چیکار کنه سر فه اش نگیره . . ولی همچین گاییدمش همچین کردمش که فکر کنم تا چهار سال هم می تونست شارژباشه . فقط داشت می خندید و لذت می برد . چند بار به نوبت هر کدوم از شوهراش میومدن و خنده های زنشونو می دیدند و می شنیدند و می رفتند . خیلی کیف می کردند از این که شازده خانوم اونا سر حال اومده . منم لذت می بردم که با این کارام تونستم روحیه عده ای رو شاد کنم . شازده وقتی که می خواست ار گاسم شه قیافه اش جالب بود . مشتاشو به هم گره کرده بود . لپاش ورم کرده بود و توی دهنش باد جمع شده بود انگاری که می خواد بترکه . تقصیری هم نداشت بیچاره چون کیر کوروش می ترکوند . . از اول تا آخر داشتم اونو طاقباز می کردم . وقتی که باد صورتش خوابید فهمیدم که دیگه باید ار گاسم شده باشه . منم دیگه معطل نکردم . کیرم مدتها بود که دیگه بی حس نبود و بازم تا حدودی جلو گیری می کردم تر تیب شازده رو طوری دادم و طوری توی کسش خالی کردم که می دونستم نمی تونه همه رو داخلش جا بده . روی شازده خوشگله طوری که به بدنش فشار نیارم دراز کشیدم و با بوسه هایی نرم و گرم به کارم ادامه دادم .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
فقـ ــــــــــــ ـــــــــــ ـط یک مــ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـرد 175

به خانوم تبتی رحم نکردم بعد از کلی ماچ و بوسه این که حسابی نرمش کردم دو تا دستامو گذاشتم زیر کونش و اونو یه دور بر گردوندم . کسش که اون قدر تنگ بود وای به حال کونش . ولی حس این که بخوام ببینم کونش چقدر تنگه ولم نمی کرد . خیلی خوب با کسش راه اومده بودم . اولش متوجه نشده بود که می خوام چیکار کنم . کونشو غرق بوسه کرده بودم . گنده نبود ولی از اون خوش مدل ها بود . وقتی کیرمو به اون سوراخش چسبوندم تازه متوجه شد که جریان چیه . خیلی خشک بود . ترسیدم اگه پا شم برم دنبال کرم و چیزی بگردم . جیغی کشید که سیبر اومد این طرف . صحنه رو که دید برق خشم و حسادت رو در چشاش خوندم . -سیبر جون حالا نمی خوای ادای زنایی رو که شوهرشونو سر بزنگاه دستگیر می کنن در بیاری . مگه خودت نمی دونی که من اصلا کارم اینه . از بس تند حرف می زدم فکر نکنم خوب فهمیده باشه -برو یه چیزی بیار به این سوراخ کونش بمالم .. بازم حالیش نشد .. نفهمیدم اون که این قدر دوزاریش کج نبود . شازده خانوم در میون دستام دست و پا می زد . -سیبر جان بیا جلو .. اومد جلو . -شلوارو بکش پایین .. . یواش یواش حالیش کردم که باید چی برام بیاره .. در هر حال اون روز کون شازده خانومو گاییدم . یه سوراخی داشت که دیگه به خاطر همون حاضر بودم یه شب دیگه هم همونجا بمونم . وقتی کیرمو کردم توی کون مجبور شدم دستمو بذارم جلوی دهنش با آخرین زور و فشارم اونو به طرف خودم کشوندم .. با این که درد می کشید ولی آخراش طوری لذت می برد که خودش کونشو به عقب می مالید تا بیشتر حال کنه -آفرین شازده خانوم چیز فهم . من یکی که تا آخر دنیا هم باهات حال می کنم .. روزبعدش هم با همین حال کردم . چه روز گاری شده بود . نمی شد روهیچی حساب کرد . چند بر نامه دیگه هم در تبت داشتم ولی هیشکدوم از اونا مثل شازده خانوم نشدند . نمی دونم چرا هر زن با حال خوش کسی رو که می دیدم دلم می خواست که با خودم ببرمش ایران . مثلا بشن صد تا زن برای زمان باز نشستگی من خیلی خوب بودند و به کارم می خوردند ولی اگه از الان می خواستم اونا رو ببرم دیگه پیر می شدند . یه زن زودتر از مرد فر سوده میشه . من باید انگشت رو اونایی میذاشتم که حداقل ده سال از من جوون تر باشن ولی اون عشق و دوست داشتن چی . چقدر دلم واسه کبوتر صحرا تنگ شده بود . اونو بیشتر از حمیرای اسرائیلی دوست داشتم . شاید اگه راضی می بود می تونستم اونو بیارم پیش کتی و افسانه . به شرطی که کتی و افسانه هم راضی باشن اصلا به اونا چه مربوط . من می خوام دختر رئیس بزرگترین قیبله سر خپوستان امریکا رو بیارم خونه مون . اگه همچین کاری می کردم کی بود که بخواد بهم اعتراض کنه . من باید تمام تلاشمو می کردم .. بعد از تبت به مغولستان سفر کردم . از نظر شبیه بودن به قبرستون مغولستان هم دست کمی از تبت نداشت . کشوری که دور و برش دریایی نبود .روزگاری وسیع ترین کشور جهان بود . چنگیز خان مغول , ایران و آسیای میانه و چین و قسمتی از اروپا رو فتح کرده بود و در آمیختگی نژاد و قوم مغول با ایرانیان در قستهایی از شمال شرقی ایران یا خراسان واستان سمنان و در شهرهایی مثل سبزوار و شاهرود و دامغان به خوبی دیده میشه .. حالا نوبت من بود که یک تنه برم به این قوم خشکیده آب برسونم . ظاهرا به این قوم بدهی زیادی داشتیم و نمی شد چند روزه تمام این بدهی ها رو پرداخت کرد . هرچند حالا وقت تصفیه حسابهای تاریخی نبود ولی من باید دق دلی خودمو سر اینا خالی می کردم . منو بردند به یه بنایی که مثلا می خواستند اثری از بزرگی و عظمت خونخوار مغول رو نشون بدن . در جا کیرمو در آوردم و قبل از این که بفهمن چی به چیه و فیلمو قطع کنن رو مجسمه چنگیز خان مغول شاشیدم . البته این چاره کار نبود . مغولها یخ شده بودند . سیبر خان تعجب کرده بود . یکی از خبر نگاران مغول اومد جلو و ازم پرسید این اقدام شما بی احترامی به تاریخ و افتخارات ملت مغول بود . -کیرمو به طرف خبر نگار گرفته گفتم شاش ریزی بهتر از خون ریزیست . اگه حرف زیادی بزنی همینو فرو می کنم توی دهنت . خوارمادر تو و هرچی مغولو گاییدم . برو واسه همه تون دارم . دیدم همه شون جا رفتند . اصلا هیشکدومشون جرات نداشتند که به من بگن بالا چشمت ابروست . چون اگه می خواستند نفس بکشن نفسشونو قطع می کردم . آشغالای عوضی . حالم دیگه داشت بهم می خورد از بس تمام این قیافه هایی که می گاییدم شبیه به هم بودند . بیشتر اونا هم قدی کوتاه داشتند و کسشون کوچواو و تنگ بود که نشون می داد این قسمت و طایفه مردای کیر نازک و کوچولویی دارند .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
فقـــــــــــــــــــــــــــــــــط یک مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد 176

مغولا رو یکی پس از دیگری درو می کردم . بهشون امون نمی دادم . می دونستم باید باهاشون چیکار کنم . واسه این که با توان بیشتری اونا رو بکنم یه قرص می خوردم . به کس و کون و دهنشون هم رحم نمی کردم . نفسشونو بریده بودم . باید بهشون نشون می دادم که کوروش آریایی کیه و ایرانش در جهان سرور کشور های دنیاست . زن و دختر رئیس جمهورشو هم امون ندادم . وقتی زنشو در یه حالت مدل 69 ایستاده قرار دادم که مثلا کسشو بخورم کیرمو همچین کردم توی دهنش که تا مدتها نمی تونست دهنشو خوب باز کنه . دهن و گوشه های دهنشو زخم کرده بودم . هر چند کیرمم تا مدتها می سوخت ولی ارزششو داشت که خوار مادر این مغولا رو بگام . اصلا دلم نمی خواست از این کشور بیام بیرون . هر چند داشت حالمو بهم می زد . چون اصلا از آب و هوا و در و دیوار اینجا خوشم نمیومد . انگاری کسی اینجا زنده نیست . زندگی اینجا رنگ و بوی خاصی نداشت . مغولستان منو به یاد برزخ می انداخت . ولی واسه این که افراد بیشتری از اونا رو بکنم جیکم در نمیومد . وخودمم بیشتر دور و بر خودمو شلوغ می کردم و رفتاری در پیش می گرفتم که به این سادگیها نتونن منو از اون کشور در بیارن .از سیبر خواستم تحقیق کنه که ببینه از نوادگان چنگیز خان هم کسی این دور و برا پیدا میشه که من تر تیب اونا رو بدم .. خوشبختانه یه آثاری از اونا رو دیدم . بازم خدا پدرشونو بیامرزه واسه این که رو صورت جد بزرگشون شاشیدم منو زیاد گیر ندادن . هرچند این کیر من به اندازه چند میلیون هیکل چنگیز واسشون ارزش داشت . واسه این که اگه این کیر نباشه با این جمعیتی که مغولستان داشت یا داره نسلش به زودی منقرض میشه و تا ده دوازده سال دیگه که بچه هام بیان و بخوان کاری کنند دیگه جمعیت اونجا خیلی کم شده . یعنی من کار اشتباهی کردم که اومدم اونجا و برای انقراض نسلشون تلاش نکردم ؟/؟ هر چند می دونستم بعدا فرزندان من حداقل از کشور های چین و تبت میرن اونجا و می تونن بهشون کمک کنن .درآخرین روزی که در مغولستان بودم یه سخنرانی مفصلی هم برای مردم اونجا انجام دادم . دلم می خواست شلوارمو پایین می کشیدم و کیرمو نشون ملت کس برکف مغول می دادم ولی دیگه کمی زشت می شد اما سخنرانی باشکوهی در خصوص برتری نژاد آریا و این که به زودی در سراسر جهان فراگیر خواهد شد کردم . -ملت مغولستان ! اگر چنگیز با صد ها هزار سرباز پاره ای از جهان را فتح کرد من کوروش آریایی بدون لشکر و حتی یک سرباز تمام دنیا را فتح خواهم نمود . این است کوروش .. این است نژاد آریا .. جهان سراسر ایران زمین خواهد شد .. با این که مترجم حرفامو ترجمه می کرد ولی ملتی که داشتن به حرفم گوش می دادند یک صدا سوت و کف می زدند . در هر حال مدتی رو در کشور های شرق دور بودم . خیلی از کشور های آسیایی رو رفته بودم . فکر کنم سه ماهی رو در این کشور ها دور می زدم تا به ایران بر گشتم .یه چیز جالب این که سیبر خان این سه ماهی رو در کنارم بود و بیشتر از سی دفعه اونو گاییدم . معلوم نبود این زن چند مدل زبون وارد بود و جالب تر از این که اون بار دار شده بود . وقتی این خبرو به شوهرش داد شوهره نزدیک بود از خوشحالی سکته کنه . موقع خداحافظی خیلی گریه می کرد ولی من دلم پیش کبوتر صحرا بود افسانه و کتی شکمشون بالا اومده بود . به کتی و افسانه که هر دو تاشون دلشون پسر می خواست گفتم که حق ندارین که از پزشک سوال کنین بچه تون چیه . چون این جوری اگه متوجه شین دختر دار میشین و حالتون گرفته شه منم دیگه تحویلتون نمی گیرم . چون می تونم از روحیه شما متوجه شم . یا تا روز زایمان پیش دکتر نمیرین یا این که همون اول که رفتین بهش میگین که نگین بچه چیه . فکر کنم افسانه باید یک ماهی رو زود تر از کتی زایمان می کرد . شکمشون خیلی بالا اومده بود . در همین مایه های شش هفت ماه بودند . فکر کنم افسانه با یه سری از گروههای اولیه دیگه باید زایمان می کرد . مثل زن رئیس جمهور امریکا . دلم می خواست ببینم اون بچه ام چه شکلی میشه . آخه یه زن سیاه پوست رو گاییده بودم . یه یک ماهی رو در ایران بودم . این دو تایی که در خونه پلاس بودند بازم دست از سرم بر نمی داشتند . گاهی وقتا از کل کل کردناشون خوشم میومد . سر موضوعات الکی با هم بحث می کردند . بیشتر وقتا می خندیدم و اونا حرصشون می گرفت . آخه چیز تازه ای برای جر و بحث پیدا نمی کردن که تنوع داشته باشه .سکس با اونا هم خیلی سخت و خسته کننده شده بود . دو تایی شون بد جوری طالب پسر بودند . من هم دلم می خواست که یا هردو تاشون پسر بزان یا هر دو تا دختر به دنیا بیارن .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
فقـــــــــــــــــــــــــــــــــط یک مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد 177

کتی و افسانه دیگه پاک خسته ام کرده بودند . با این که حداقل یک ماهی رو از نظر مدت بار داری با هم تفاوت داشتند و افسانه زود تر زایمان می کرد ولی شکم دو تایی شون شبیه و اندازه هم شده بود . دیگه پس از سه ماه خستگی و هلاکت به من استراحت داده بودند که بیام چند روزی رو خونه باشم . صداشو هم پیش فامیلا در نیاورده و ازشون خواسته بودم که در اخبار سراسری هم در این مورد شلوغش نکنن ولی امان از دست این دو تا زن . فکر می کردم دیگه حالا باید زمان استراحتشون باشه و خودشون ازم بخوان که دست از سرشون وردارم ولی بد تر می کردند . دیگه کار به جایی رسیده بود که اگه با یکی از اونا بودم درو از داخل دیگه قفل می کردم . افسانه هم مثل سابق از کتی حساب نمی برد . هر چند احترام اونو به عنوان خواهر شوهر نگه می داشت . یه روز که من و کتی تنها بودیم . هر دو مون کاملا لخت .. سرمو قرار داده بودم رو شکمش و اون برام داشت قصه امیر ارسلان نامدار رو می گفت -کوروش -چیه -افسانه زود تر زایمان می کنه . اگه بچه اون پسر شه و بچه من دختر تو بازم منو دوست داری ؟/؟ باید اون قدر بار دارم کنی تا یه پسر برات بیارم -کتی الان من تا چند وقت دیگه هزاران هزار دختر و پسر در این عالم دارم . دست خودم که نیست . -تو داری ولی من چی . من میشم عمه همه اونا. ولی من پسر می خوام -ببینم اگه افسانه دختر بیاره بازم از این فکرا داری ؟/؟ -نمی دونم . نه تا این حد ولی اگه بخوای اونو دوباره بار دارش کنی منم می خوام .. سرمو آروم میذاشتم روی شکم کتی و با اون ور می رفتم . دلم می خواست باهاش درددل کنم و اونو آروم کنم . شکم گردشو که گاهی کروی به نظر می رسید بغلش کرده می بوسیدم . دوستش داشتم . خیلی دوستش داشتم . راستش از بس بچه در شکم این و اون داشتم زیاد به خود بچه توجه نداشتم ولی بچه کتی با بقیه بچه ها فرق می کرد . اون کاملا از خون خودمون بود و محصول من و کتی . بابا و مامان هم کلی خوشحال بودند که بالاخره نوه دار میشن . ولی اونا بر خوردشون با کتی رو خیلی بهتر کرده بودند . نمی دونم چرا این توجه رو به افسانه نشون نمی دادند . شاید به این دلیل بود کتی دخترشون بود و این نوه داخل شکش هم نوه دوسره .. ولی بچه کتی باید خیلی بزرگ بوده باشه آخه شکمش ازشکم افسانه هم داشت جلو می زد . .. بگذریم بریم سر کس و کون خودمون یعنی همون کتی که اون روز روبروم قرار داشت و من نمی دونستم چه جوری باید خودمو با این شرایط هماهنگ کنم . می خواستم کس آبجی خودمو بلیسم ولی این شکمش نمی ذاشت و گردنم درد می گرفت به هر حال با هر کلکی بوداین کارو انجام دادم . مگه می شد اونو با این شرایط ار گاسم کرد . خیلی هم بد قلق و عنق شده بود و اصلا نمی شد حریفش شد . -کتی اصلا ولش بی خیال شیم برای بچه بده . -ببینم همین حرفو جرات داری به افسانه بزن . -عجب بد بختی گیر افتادیم . آدم با دنیا می تونه کنار بیاد ولی با خواهر خودش نه . -ببینم کتی جون اگه می تونی قمبل کن تا شاید از این طرف بتونم یه جوری بکنم توی کست . چه کس زشت و گنده ای پیدا کرده بود ولی دوستش داشتم . یعنی خواهرمو . چیکار کنه بیچاره دست خودش نیود من حامله اش کرده بودم و حالا هم باید باهاش کنار میومدم و رضایت اونو جلب می کردم . -کوروش نمی دونم چرا این روزا هوس منم بیشتر شده . هرچی بهم بیشتر کیر می زنی بیشتر می خوام . -شایدم بیشتر به این خاطره که دیر ارگاسم میشی و دلت می خواد بیشتر از اینها حالت جا بیاد -نمی دونم خیلی چیزا دلم می خواد . خوشم میاد خوشم میاد . ولم نکن تا من نگفتم کیرت رو بیرون نکش . تاتونستی بار دارم کنی بازم باید این کارو بکنی . بچه هر چی باشه من بازم می خوام -کتی تو وزنت خیلی زیاد شده باید پیاده روی زیاد کنی تا چسبندگی نیاری .. -هر چی تو بگی داداش .. شوهرخوب من .. کاش فقط تو مرد من بودی .. -کتی رسالت من رسالت جهانیه .. -فدای داداش جهانی خودم بشم ولم نکن کسمو ولش نکن . -باشه باشه ولش نمی کنم . دارمش اینجا پیش خودمه . -دوستت دارم داداش دوستت دارم . با این که کس کتی گشاد نشون می داد ولی کیرم خوب با این کس حال می کرد . راحت اونو تا ته کس خواهرم می فرستادم و می کشیدمش بیرون .. چقدر کیف داشت . کتی رو تا حالا این جوری نگاییده بودم و هیچ زن حامله ای رو هم همین . هر چند اون و افسانه رو به تناوب می کردم . -کتی هر وقت خسته شدی بگو . -زانوهام خسته شده دیگه نمی تونم . . -پس طاقباز کن و یه پهلو شو تا من از کناره ها کستو لیس بزنم . دور و بر کسش یه حالت ورم داشت . معمولا زنای حامله کسشون به این صورت در میاد . زشت و بد قواره و گنده . البته مال افسانه این قدر به این صورت نبود و می شد یه جوری باهاش کنار اومد .... ادامه دارد . .نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 18 از 21:  « پیشین  1  ...  17  18  19  20  21  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

فقط یک مرد


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA