ارسالها: 7673
#41
Posted: 4 Jul 2012 02:19
نویسنده: ایرانی جان ازوبلاگ امیر سکسی
فقط یک مرد 38
چی می شد این نوک زبونم تیز تر می شد مثل یک کیر می رفت تو کونش . -حمیرا -جوووووون -دلم میخواد سرم بذارم رو همین کون خوشگلت و بخوابم و هروقت چشامو باز کردم ببینم که این بالش زیر سرمه .. -می دونی کوروش من چی دوست دارم ؟/؟ -نه بگو چی دوست داری ؟/؟ -دوست دارم که بتونی کیرتو رو زمین دراز کنی وواسم بشه یه متکا . منم سرمو بذارم روش بخوابم و هروقت چشامو باز کردم بذارمش تو دهنم و واست ساک بزنم . -اگه دوست داری حالا هم می تونی بزنی . حمیرا از جاش بلند شد و کیرمو گذاشت تو دهنش . حالا بهتر می تونستم صورت خوشگل و سفیدشو ببینم . راستش هروقت اسم حوری بهشتی رو می شنیدم همچین قیافه ای رو مجسم می کردم . وقتی اون با اشتهاکیرمو ساک می زد با کف دستام صورتشو نوازش می کردم. ای دنیا دنیا هنوز کو که بخواییم این همه زنو بگاییم . خودم گاییده میشم اگه بخوام چند تا دیگه رو بگام . موهای صاف و سیاه یهودی چش سیاهو با حرکت دستام از سر به طرف کمر بازی می کردم . خیلی خوشش میومد و با تکون دادن سر ازم میخواست که به این کارم ادامه بدم . با کف دستام موهای سرشو رو کمرش حرکت داده طوری که اون قدر خوشش اومد که منو دراز کش کرد و به همون حالت به ساک زدنش ادامه داد ولی این بار با سوار شدن بر من . حالا این من بودم که با یه حالت زنونه به حمیرا جون چنگ انداخته تا آب کیرمو تو دهنش خالی نکنم . دهنشو از رو کیرم ورداشت و گفت چیکار می کنی کوروش . چرا نمیذاری آب کیرتو بخورم بذار بیاد دیگه .. -شنیده بودم یهودیا دوس دارن خون مسلمونا رو بخورن ولی نشنیده بودم که این قدر عاشق آب کیر باشن ازم دلخور شد و گفت کوروش مگه ما خونخواریم ؟/؟ -قربون شکل ماهت حمیرا کیرو نوش جون کن به دل نگیر . اتفاقا میگن هر چهل لقمه غذا یه قطره خون میشه و هر چهل قطره خون یه قطره آب کیر . پس بازم همون خون میشه .-کوروش جون فکر نمی کنی قسمتاول آمارت یه خورده اشکال داشته باشه ؟/؟ این بار کیرمو با حرص بیشتری گذاشت تو دهنش و مثل تشنه های صحرا با چند حرکت سرعتی و یه حالت جلق زدنی یه جوری ساک می زد و کیف می داد که فکر می کردم داره واسم جلق می زنه . وقتی که آبم داشت می ریخت تو دهنش دیگه جلوشو نگرفتم . واسه یه لحظه چشامو باز کردم واون لبای کوچولو و غنچه ایشو دیدم که دور کیرم حلقه زده حشرم زد بالا و یه خورده هم از سهمیه دفعه دوممو ریختم تو دهن جمیرا .. -جااااااااان بخور دختر خوشگله یهود بخور که دیگه این آب حیات گیرت نمیاد . دستمو گذاشته بودم رو کوسش و با یه دور سرعتی کوس خیس شده اشو تو کف دستم می گردوندم .-آخخخخخخخ کوروش کوروششششش کوسسسسسمو چطور می خوای ساکتش کنی -بذار فعلا جیغشو در بیارم تا بعد . پاشو از وسط باز کردم . چقدر کون بر جسته و کوس تنگ و سینه های درشتش با هم تناسب داشتند . هیکل بیست بیستش آرزوی هر مردی بود . -ببینم حمیرا ! دخترای یهودی که مثل توخوشگل باشن بازم داریم ؟/؟ -تو هنوز حالیت نیست که وقتیداری با یه خانومی حال می کنی از یه زن دیگه نباس حرف بزنی . ؟/؟ -خب چیکارم می کنی ؟/؟ تنبیهم می کنی ؟/؟ منو به حال خودم میذاری ؟/؟ -یه حالی بهت نشون بدم که اون سرش ناپیدا . -آههههههه بخورررررشششششش کوسسسسسسمو من که داشتم کوسشو میک می زدم اونم کوسشو محکم به دهنم می فشرد تا بیشتر لذت ببره . درحال میک زدن انگشت شستمو کرده بودم تو کوسش و یهانگشت دیگه امو هم فرو کرده بودم تو سوراخ کونش -کوروش جوووووون بده بده بده من بیکار نباشم .-چی رو بدم . بده اون انگشتاتو بده من لیس بزنم . -صبر کن خوب فرو کنم تو کوس و کونت یه مزه خوب ازش بگیرم . انگشتایی رو که فرو می کردم تو کوس و کونش درشون آورده میذاشتم تو دهنش و اونم چه با هوس این انگشتارو میکمی زد . من که سرم رو کوسش قرار داشت و این حالت قشنگشو نمی تونستم ببینم فقط انگشتامو به طرف دهنش دراز می کردم تا اونا رو میک بزنه . دیگه هوس من و اون خیلی زیاد شده بود . قصد داشتم کیرمو بفرستم سراغ کوسش و در این فکر بودم که شاید از لیسیده شدن کوسش سیر نشده باشه که دیدم خودش میگه که کیر می خوام .. -جووووووون حمیرا الان کیر آماده به فرمان و غلام حلقه به گوش در خدمت کوسته .. -کوروشششششش -جاااااااااااان -آخخخخخخ کنیزتم -خانوممی . حمیرا عزیز دلم وقتی که با کیرم سرزمین کوستو فتح کردم یه وقت نگی که اشغالت کردما . سرزمین وجود من همش مال تو . همش مال خودت . دین من ایمان من هستی و مستی من همش مال تو .. واییییی عجب کیری عجب حسی عجب عشقی .. می میرم واسه کیرت -تو چطور می خوای این کیرو تو کوست جا بدی ؟/؟ -تو عشق من این کارو برام انجام میدی . کوسم با همه هوسخودش واسه کیرت جا باز می کنه . بذار تو کوسسسم .کیرتطوریه که اگه بگی همیشه منو در کنار خودت نگه می داری حاضرم دینمو عوض کنم و مسلمون شم تا با تو باشم . -چی بگم حمیرا می خواستم بگم دختری که دینشو به کیری بفروشه اصلا نمیشه بهش اعتماد کرد ولی تو ذوقش نزدم . سر کیرمو که گذاشتم رو کوس تنگ و سفید و کوچولوش پیش خودم گفتم دنیای بزرگ اسلام چطور می خواد از این دروازههای تنگ و باریک به شهر و دیار یهود نفوذ کنه ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#42
Posted: 4 Jul 2012 02:20
فقط یک مرد 39
اما این بار فتح دیگری صورت گرفت . می دونستم که روح صلاح الین ایوبی از این فتح الفتو ح من آروم گرفته شاد شده . هرچند اون با مسیحیان جنگ داشت ولی من دروازه های یهود رو فتح کرده بودم . کوس کوچولوی حمیرا کیرمو کیپ کیپ کرده بود . چقدر سخت بود از همون اول جلو گیری کردن و تو کوس آب نریختن . میخواستم از هر نقطه و ذره بدنش لذت ببرم . حیف بود اگه به این آسونیها از این خوشگله دل می کندم . ولی خب باید یه گشت و گذاری هم توی این کشور زیباو رویایی انجام می دادم . یه عمری آرزوم بود که از این مملکتدیدن کنم . از مملکت اشغال شده . ولی من اونو سر زمین خدا حساب می کردم و برای دیدنش هیچ اهمیتی واسم نداشت که کی برش حکومت می کنه . چون همه آدما همه اونایی که درش زندگی می کردند یه روزی خاک می شدند . یاد یه شعر پشت کامیونی افتاده بودم که می گه درحقیقت مالک اصلی خداست این امانت بهر روزی نزد ماست .. -کوروش چرا وایسادی .. راست می گفت برای چند ثانیه تمرکز خودمو از دست داده بودم . انگشت کوچیکه امو خواستم که فرو کنم تو کون حمیرا -نههههههه نههههههه داره می ترکه .. دردگرفته ... مجبور شدم یه خورده با همون دور و برش بازی کنم . چقدر ناز بود و سفید . هرچند کوسش آک نبود ولی یه حسی بهم می گفت که کونش باید پلمب شده باشه -حمیرا تو الان تحمل انگشت کوچیکه منو نداری که بره توکونت ولی من تا با این کیرم کونتو نگاییدم ول کنت نیستم. باید قدرت اسلامو بهت نشون بدم -من که تا همین حالاشم به تو ایمان آوردم -پس اگه می خوای دین و ایمانت کامل شه از کون دادن طفره نرو .. -پس کوروش هر کاری که دوست داری بکن . اگه یه دفعه بخوای بکنی تو کونم دردم می گیره . یه بند از انگشت کوچیکه اتو فرو کن تو کوسم . همین کارو هم انجام دادم . طوری پاهاشو جمع می کرد و به هم می فشرد که کیر منو هم تو لاپاش بیشتر با کوسش در تماس قرار می گرفت و اونم یه دردسری واسم شده بود که جلوگیری کنم تا به این زودیها آبم نریزه . انگشتمو که از کونش بیرون کشیدم گذاشتمش تو دهنم و یه لیس حسابی بهش زدم . خیلی کیف می داد . از اون کیفهایی که کمتر نظیرشو حس کرده بودم . نمی دونم این دختر تو سوراخ کونش چی ریخته بود که این قدر خوش طعم و خوشبو بود . فکر اینجاهاشو هم کرده بود . . خانوم باز هوس کرد که از روبرو اونو بغلش کنم و بگام و لباشو ببوسم و اونو با تمام وجودم بغلش کنم . راستش دلم نمیومد از این طرف دل بکنم . -کوروش تا هر وقت که دلت بخواد من مال توام و در اختیار تو . نترس من فرار نمی کنم .الان تمام زنای دنیا مال توان . متعلق به توان . کس دیگه اینیست که منو بگاد . تو الان رهبر واقعی دنیایی . جهان اسلام چیه . تو ولی و والی تمام دنیایی . اگه بگی میخوای منو دوروز ده روز واسه همیشه در اختیار داشته باشی کیه که بخواد حرف بزنه . حالا تو خودت خودتو دست کم می گیری . زندگینامه تو رو خوندم و می دونم که چقدر سختی کشیدی . پس از این نعمتی که به تو رو کرده نهایت استفاده رو ببر . -حمیرا خوشگله کلامتم مثل خودت شیرینن . -جون من ؟/؟ -بهجون تو . تو برام عسل و شیرین تر از عسلی . بالاخره رام و خامم کرد و طاقباز شد و گفت نمی خوای عسلتو بخوری ؟/؟ -اینو که از همون اول تو دستور کارم داشتم . حالا از کجا شروعکنم . -سرور من تویی . دیگه تعارفو کنار گذاشته و افتادم بهجونش . -اوووووههههه نههههههه همه جارو همه جا رو . بخور گاززززززم بگیر . کبودم کن همه جای بدنمو کبود کن -من دلشو ندارم . چطور میتونم تن خوشگل و سفیدتو کبود شده ببینم . -هوس دارم هوس دارم . کبودم کن گازم بگیر دوباره خوب میشم . -نه نه حمیرا حالا زوده . من دوست دارم قبل از این که از اسرائیل برم یه بار دیگه هم تو رو بکنم . در اون روز وداع اون روزی که میخوام از اسرائیل برم و اگه تو مایل باشی دوباره بگامت اون روز این کاری رو که تو میخوای انجام میدم که برم و تا سفر بعدی خوب شده باشی.. -کوروش میدونم اگه از اینجا بری دیگه هیچوقت فرصتش نمیشه که برگردی . خیلی سخته یه نفر بخواد به یه دنیا سرویس بده . کیرم یه بار دیگه راه کوسشو پیدا کرده بود و این بار از روبرو اونو می گایید . .زیر گلوشو و نرمه گوششو با فشار لب آروم ولی با سرعت زیاد می بوسیدم . -آههههههه کوروش بسوزون منو همین جوری بسوزون . خونه ویرونم کن . چقدر لذت میدی . آخ که تو واسه تنها مرد بودن از همه شایسته تر بودی و هستی . خیلی خوبی .. منو ببوس لبامو گاز بگیر . میکش بزن کبودشون کن . اینو که می تونی انجام بدی . آخه لبام که هرچی کبود شه اون جوری خودشو نشون نمیده . ببین از هوس کبود شده . کمکم کن . منو ببوس .. آخ که این حمیرا چقدر فعال بود و به من هیجان می داد ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#43
Posted: 4 Jul 2012 02:23
نویسنده: ایرانی جان ازوبلاگ امیر سکسی
فقط یک مرد 40
کوسشو از روبرو مورد حملات چپ و راست خودم قرار داده بودم. کیرم داخل کوس نازش به سختی حرکت می کرد . خیلی معرکه بود . به تنگی بعضی کونهایی می شد که گاییده بودم . به زبون عبری یه چیزایی زیر لب می گفت انگار داشت یه دعاهایی می خوند که معنی اونو نمی دونستم . -بخون دختر دعا بخون که ایمانت خیلی قویه . بخون که امید وارم بری بهبهشت . فعلا که تو حوری بهشتی واسم رسیدی . هنوز کو خیلی باهات کار دارم . حالا دیگه فارسی صحبت می کرد -کوروش جون کوروش . یه خیلی باید حال بدی . شارژم کن. کاش می شد این لذتها رو واسه همیشه ثبت کرد . نمی دونم چرا مخم یهو زد یه کانال دیگه رو گرفت و پیش خودم حساب کردم که الان فروش کیر های مصنوعی می تونه بازارداغی داشته باشه وزد به سرم که برم توتجارت این کار .. پسر کوس خل شدی حتما بازارشو یه سری تا حالا قبضه کردن .. می خواستم به حمیرا پیشنهاد بدم که بعدا از کیر مصنوعی استفاده کنه واسه همین بود که به این چیزا فکر می کردم . -حمیرا داره میاد داره می ریزه .اصلا خود کیرم داره اون داخل آب میشه -هر کاری دوست داری انجام بده . منفجرم کن . آتیشم بزن ولی ول کنت نیستم تا منو ارضام نکردی نباس از این کشور بری . -غلط نکنم تو باید از اون کله گندهزاده ها باشی . کیرمو دیگه تو کوسش ول دادم و با حداکثر انرژی و سرعت کردم تو کوس حمیرا . چه حالی کردم . کوس حمیرا مثل یه مکنده قوی آب کیرمو کشید بالا و یکی ار معدود دفعاتی بود که بدون استهلاک هر چی که دوست داشتم ریخت تو کوس . -عزیزم یهودی خوشگل من کیف کردم حال دادی .. تو دلم دعا کردم که اگه یه بچه ای درست میشه دختر باشه ولی از این طایفه همه چی بر میاد . یه پسر از یه جا دیگهمیارن به جای هم دینان خودشون جا می زنن . راستی اون وقت من میشم پدر بزرگ همه اینا . پدر بزرگ دنیا . پس از این کهتو کوس حمیرا خالی کردم اومد و کیرمو گرفت لیس زد و تا چند دقیقه ای واسم ساک زد . -دوباره باید به همون تیزی شه و بذاری تو کوس . نیازی نبود این همه ساک بزنه تا دوبارهبه همون بلندی و شقی وقت گاییدن قبلی برسه همون که چهره خوشگل و اندام بیستشو می دیدم خود به خود شق شده بود . این بار اون نشست رو کیرم و تا می تونست باهاش حال کرد و این کیر ما رو مثل خمیر اسباب بازی به هر شکلی که می خواست در آورد -دختر داری چیکار می کنی تو الان رو بمب اتم نشستی ها . خندید و گفت این تنها بمب اتمیه که می تونم بکنم تو کوسم -یادت باشه همین باید تو کونت هم بره ها . -این اراده ای که در تو سراغ دارم کوروش کیرتو تو سوراخ گوش منم فرو می کنی . -راستشوبخوای اونجا هم خیای خوشگله . تو یکی باید ملکه زیبایی اسرائیل باشی . -فایده اش چیه . وقتی یه پادشاهی مثل کوروش رو واسه همیشه در کنار خودم ندارم . کوروش بزرگ, شاه شاهان , شاه شریف , رهبر ایران در تمامی اعصار و دوران که در حق ما خیلی مردانگی کرد حالا ببینیم این کوروش واسه ما چیکار می کنه . -من هرکاری که از کیرم بر میاد انجام میدم . -همون واسم از یه دنیا با ارزش تره . سینه های سفت و سفیدش طوری توی دید قرار داشتند که دل کندن از اونا امکان نداشت . -خم شو تا دهنم به اون سینه هات برسه . با هر میکی که به سینه هاش می زدم یه لذت خاصی رو توی کیرم احساس می کردم . این حمیرا با این که خیلی حریص و حشری نشون می داد انگار قصد نداشت به این نون و ماستا ارگاسم شه . وقتی دیدم که هنگام گاییده شدن به چوچوله هاش هم دست می کشه جامونو عوض کردیم و اونو طاقباز خوابوندم و کیرمو رو چوچوله هاش می کشیدم و سریع فرو می کردم تو کوسش . چند بار که پشت سر هم این کارو انجام دادم دیدم یه جیغی کشید و از حال رفت . اونم رفت بهجرگه اونایی که از کیر کوروش به عرش رسیدند . از هرچه بشه گذشت دیگه از کون نمیشه گذشت . جفت دستامو گذاشتم رو کون سفید و سفت و گوشتی حمیرا . ازبس میک و لیس و گازش زدم که دیگه خودش به هوس اومد و با ناز و عشوه گفت پس کی می خوای بکنی تو کونم کوروش . منکه از چشم انتظاری مردم . -حمیرا جون عجله نکن . تو که طاقت یه انگشت منو نداشتی چطور می خوای یه کیر گنده روتحمل کنی . یه مثالی هست که من اگه بر عکسش کنم میشه گر صبر کنی زحلوا غوره سازی . الان بذار یه خورده شیرینی سکس قبلی زیر کوس و زبونت بمونه تا ببینم چیکار می تونم بکنم . هرچی از خیسی های دور و بر کوسش بود رو مالیدم رو سوراخ کونش . حس کردم کرم و خمیر قوی تری لازم دارم . ولی با این حال هوش از سرم پریده بود . سر کیرمو گذاشتم رو سوراخ کون حمیرا و فشار آوردم . اون صدای ظریف و دخترونه یهو زمخت شد . طوری فریاد می زد ومی لرزید که ندیمه ها سراسیمه وارد شدند . نمی دونستم که اونا فارسی بلدن یانه ولی من حرف خودمو زدم -بابا چه خبرتونه انگاری که خودتون تا حالا کون ندادین . دیدم همه شون جا رفتند ولی یکی از اونا که شیطون تر به نظر می رسید گفت چرا ولی به هر کیری نه ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#44
Posted: 7 Jul 2012 02:09
فقط یک مرد 41
ای بابا عجب برنامه ای شده این جا انگاری که تو کشور خودمون ایران هستیم . نگاهی به اون بلبل زبون انداختم چه تیکه ای بود بانمک خوشگل و دوست داشتنی . آخ که میگن هر گلی یه بویی داره اینجا رو میگن . وقتی که کیرم یه خورده رفت توی کونش من که خودم دلم نیومد بیشتر فشارش بدم تا جای بیشتری اون داخل واسه خودش پیدا کنه . حیف بود شاید بازم نیاز می شد که اونوبگام چون دلم نمی خواست به این آسونیها ازش دل بکنم . نمی خواستم برام حکم یه با ر مصرفو داشته باشه . حقش خیلی بیشتر از اینا بود چی می شد کوروش آریایی هیچوقت از گاییدن سیر نمی شد و خیلی راحت می تونست به هر کی که دلش می خواد سر ویس بده . ولی گاهی وقتا فکر می کردم که به چند روز استراحت نیاز دارم . حمیرا و کونش منو یه بار دیگه به جایی رسوندند که دیگه نتونستم از این نعمتی که آب کیرمو تو کون این دختر زیبای یهودی بریزم خود داری کنم و وقتی که آبم داشت تو کون حمیرا خالی می شد حس کردم که این لذتبخش ترین لحظه ایه که تو زندگی ما مردا وجود داره . یعنی زمانی که آب در حال خالی شدن و ریختن تو سوراخ زنه . شاید زنا هم همچه احساسی داشته باشن . من و حمیرا تو بغل هم آروم شدیم .. -کوروش من دلم نمیخواد تو رو دست کسی بدم و از هر حسودی هم حسود ترم ولی چه بخوام و چه نخوام تو مال همه ای این حقیقتو نمیشه عوض کرد و فعلا در واقعیت هم می بینیمش . من اولین زن زندگیت نبوده و آخرین اونا هم نخواهم بود . یه زن یهودی و اصولایه یهودی آدم با مرامیه دوستنداره همه چی رو خودش تنهایی بخوره به خاطر همین سعی می کنه هوای هم کیش هاشو داشته باشه . من صحنه رو ترک می کنم و تو رو می سپرم به دست ندیمه هام که تر و خشکت کنند بقیه اش رو تو می دونی و اونا -حمیرا جون من ترجیح میدم ادامه تر و خشک کردن من با تو باشه -من بیشتر از تو تمایل دارم ولی اونا هم انسانن . نترس می دونم با این دوباری که یک بارش تو ی کوس و یک بارش تو کون من خالی کردی دیگه تو کمرت آب آماده ای واسه در جا خالی کردن نداری و ضعیف هم داری میشی . اگرم خواستی خالی نکن . اینا همه شون بچه دارن و درسته که پسراشون دیگه قدرت باروری ندارن و به سن بلوغ هم که برسن نازان ولی عیبی نداره از همون دختر هم نسلشون زیاد شه بازم اونا رو یه یهودی به حساب میاریم . خلاصه کلام این که اونا علی الحساب فقط کیر میخوانو بهشون آب نرسوندی کافیه . قانعن ..حمیرا رفت و منو با چند تا پلنگ گرسنه تنها گذاشت . پلنگهای حریص و مهربونی که نذاشتن من کاری انجام بدم و خودشون هر کاری که دلشون خواست باهام انجام دادند . کیرمو ساک می زدند و با سینه هام ور می رفتند به تمام تنم دست می کشیدند و به نوبت رو کیرم می نشستند . مگه این کیر می تونست پنج تا هلوی آبدار ببینه و دوباره هوس نکنه . چند ساعتی رو باهام مشغول بودند و نفهمیدم کی خوابم برد .فقط وقتی که بیدار شدم دیدم که حمیرا تو بغل منه .. باهم صبحونه خوردیم و اون رفت نتان یاهو نخست وزیر اسرائیل دوباره اومد سراغ من . انگار اون کار و زندگی نداشت که همش می خواست دور و بر من بپلکه . اورشلیم ... این بیت المقدس زیبا که صدها سال در سیطره مسلمین بود . نقطه ای که از آن پیامبر اسلام به معراج رفت . به آسمانها تا ملائکه را ببیند که چگونه در مهمانی خدا گرد آمده اند تا تسبیح گوی او باشند . -بنیامین ! راستی راستی فکر کردی که این سر زمین از آن شماست ؟/؟ این سرزمین متعلق به کسیه که اونو آفریده من و تو رو آفریده خدای من و توست خدای محمد و موسی و عیسی و ابراهیم ...-اگه الان در اختیار مسلمین بود از این حرفا می زدی ؟/؟ -حقیقت که عوض نمیشه ..نخست وزیر خورد و دم نکشید . باهم رفتیم به اون جایی که می گفتند رسول گرامی از اون جا رفته معراج و جای پای منتسب به اونو هم دیدم .. نمی دونم آیا این یهودیا اینا رو قبول داشتن یا نه . برام فرقی نمی کرد . دلم می خواست ساعتها در این جایگاه شریف و مقدس بشینم و به خودم و زندگی و سر نوشتم فکر کنم . به اون دقیقه هایی که پیامبرهزاران هزار فرشته رو از نزدیک می دید . به اون لحظاتی که به خود انسان سرنوشت و خدا فکر می کرد . -بنیامین تو اولین سیاستمدار یهود نبوده آخرین اونا هم نیستی سعی کن با صلح و دوستی و آرامش کاری کنی که همه به خیر و خوشی در کنار هم زندگی کنند -ولی خیلی ها اینو نمیخوان -می دونم منظورت چیه و کیه ولی حتما اونا این حسو کردن که شما به حقتون قانع نیستین و اگه روی آرامشو ببینین طغیان می کنین -کوروش کی همچین شرایطی فراهم شد که اوناهمچین فکری رو باید در مورد ما بکنن ؟/؟ -شواهد و قرائن تاریخی این طور نشون میده -این حرفیه که خود شما می زنین . اگر پدراتون گناهی کردن که نباید به حساب شما نوشته شه . قضاوت به قیاس رو هم که قبول ندارین -نتان جان اگه پدران گناهی کردند و عدالت رو زیر پا گذاشتن باید شما هم به اون گناهتونتداوم ببخشین ؟/؟ این زمینای غصبی رو پس بدین دیگه . خشم و عصبانیت را در چهره اش می دیدم .-چند بار باید بگم برا بیشترش ما سند داریم . -تو خودتم خوبمی دونی که اینا از روی یه نقشه بوده -ولی محکمه پسنده . تو دادگاه هم اگه بریم ما پیروزیم -کدوم دادگاه ؟/؟ دادگاه خودتون یا داد گاه عدل الهی . -چند بار بگم می خواستن نفروشن . دیگه از این بحث های بی سر انجام خسته شده بودم . هر دومون سکوت کرده بودیم و منتظر بودم ببینم که بر نامه بعدی ما چیه .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#45
Posted: 7 Jul 2012 02:11
فقط یک مرد 42
دوست داشتم شهرو بگردم . از جاهای دیدنی بازدید کنم . محافظا من و نتان یا هو رو اسکورت می کردند و من از خیلی از جاهای دیدنی شهردیدن کردم . از همه جا باید به سرعت رد می شدم . از این سر اسرائیل تا اون سرش در طولانی ترین مسافت بیشتر از پنج شش ساعت راه نبود . البته با ماشین و ظاهرا این نخست وزیر قصد داشت یه روزه همه جا رو به من نشون بده ولی این برام کافی نبود . من دلم میخواست در دل این مناظر غرق بشم . به گذشته و تاریخ فکر کنم . به آدمایی که قبل از ما زندگی می کردند . به سر زمین مقدس پیامبران . دوست داشتم رو کوهها بشینم . برم به دل صحراهایی که موسی کلیم الله در دلش شبانی می کرد .. برم از اون جاهایی که به مقامات پیامبرانه منتسبه بازدید کنم . برم رو کوهها در اومدن آفتابو ببینم غروب زیبای خورشیدو و خدایی رو که روز گاری در همینسرزمین دل کوه رو شکافته و خردش کرده ... باغهای میوه زیبایی داشت این کشور.. یه چند ساعتی رو من دید وباز دید داشتم -خب چه طور بود -عالی بود بنیامین جان دستت درد نکنه -باور کن من سفرم به امریکا رو لغو کردم تا با تو باشم . الان باراک برام زنگ زد گفت زود باش بیا جلسه داریم وجود تو ضروریه .. -این جلسات کوس شری رو ول کن . خودتون خسته نشدین همش جلسه میذارین امروز حمله می کنیم اون میگه صبر کن بعدا . تو هم مارو هالو فرض کردی ها البته اونباراک بدتر .. همه رو گذاشتین سر کار . ول کنین تو رو خدا . پشت پرده دوست و دشمن همه باهم ساخت و پاخت دارین این جوونای ساده و بد بخت رو میفرستین جلوی گلوله --کوروش جان ما صلح طلبیم . -چی بگم والله تو اگه این حرفو نزنی کی بزنه . خندید وگفت کوروش حالا این قدر عصبانی نشو دیگه ناسلامتی ما هم شهری هستیم دیگه هوای ما رو داشته باش -چیه حالا نسل یهود رو به انقراضه از کیر مسلمون کمک میخوای ؟/؟ باور کن همه اینا رو به خاطر انسان دوستی انجام میدم بنیامین . ببین من به دین خودم به خدای خودم احترام میذارم . خدای من خدای تو هم هست . اگه من به موسی و عیسی و سلیمان نبی و یوسف عزیز و ... احترام میذارم به خاطر هواداراش نیست . اگه من به موسی احترام میذارم به خاطر یهودیا نیست ..چرا به خاطر اونا هم هست ولی دردرجه اول به این دلیله که خدای من از اون یاد کرده . قرآن من از اون یاد کرده . آیا شما اون ارزشو برای خداوند قائلین . خورد و بازم دم نکشید و یه سری مغلطه بازی در میاورد .. ادامه دادم شما فقط بلدین از مادر جنده های خوش رقصی مثل سلمان رشدی که در اصل ریشه شیطانی دارن و هیچی بارشون نیست حمایت کنین . تا موقعی که کسی به نفع شما کار می کنه ازش حمایت می کنین ولی هر مخالفی رو پخ پخ -کوروش جان سیاست بقا این جور اقتضا می کنه .-بنیامین ! از کدوم بقا داری حرف می زنی .بقایی که آخرش فناست و جز خداوند هیشکی نمی تونه به ما زندگی جاودانی ببخشه ؟/؟ تو داری از اون بقا حرف می زنی ؟/؟ تو وقتی که تو ایران بودی چند سالت بود . چند ساله بودی که از ایران رفتی ؟/؟ جوابمو بده دیگه .. -من تقریبا 25 سالم بود که از ایران خارج شدم . سه چهار سال قبل از انقلاب . یه نگاهی به عکس اون موقعت بنداز با حالای خودت مقایسه کن . زندگی مال جووناست . آیا می تونی مشکل مرگو واسه خودت حل کنی ؟/؟ می تونی برای همیشه زنده بمونی . ؟/؟ خودت با آرزوهات طوری دفن میشین که انگار از اول چیزی به نام زندگی وجود نداشته . پس سعی کن محبت کنی .انسان باشی . دوست داشته باشی . انسانها رو دوست داشته باشی نه یک قوم خاص رو -من اگه این طور بخوام سیستم این طور نمیخواد -ریدم به تو و اون سیستمت .. یخ کرد . انتظار نداشت من همچین حرفی بهش بزنم -ببینم تو داری از کشور تروریست خودت حمایت می کنی ؟/؟ -من کسی رو تایید و تکذیب نمی کنم . .من حتی از شعار مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرائیل فرار می کنم . چون می بینم داخل خود ما مسلمونا هستند افرادی که دارن حق همو می خورن . به جان و مال و ناموس همدیگه تجاوز می کنن که البته الان دیگه نمیشه به ناموس تجاوز کرد . همیشه هم از این افراد پرسیدم چه فرقی بین این متجاوزین با اسرائیل و امریکا وجود داره . . ما باید باطل رو بکوبیم .حالا این باطل به هر شکلی که میخواد باشه . حتی گاهی وقتا شیطان لباس ایمان و فرشته ها رو طوری به تن می کنه که اصلا سر سوزنی بهش شک نمی کنی مگر این که خدا بخواد تا اونو تشخیص بدی .. بازم حرفای بی نتیجه ما تموم شد . اون شب یه اسرائیلی میانسالو گاییدم و فرداش قرار شد که منو ببرن سر مرز و یه حالی به این افسرا و زنای ارتشی اسرائیل بدم . غصه ام شده بود با این تن و بدن سفت و ورزشکاری این جناب سروان و سر هنگای زن چه جوری کنار بیام . نمی دونم نمی دونم . من می خواستم هر چه زودتر در برم و برم به ایران خودم . دلم برای خونواده و کتایون تنگ شده بود . برای پدر و مادرم .. نتان یاهو تا مرز صحرایی باهام اومد . انگار مرز لبنان بود .. شایدم سوریه ولی بیشتر به لبنان می خورد .کاش منو سر مرز مصر می بردند . اگه این طرف درگیریبشه من چه خاکی تو سرم بریزم . وای وای وای وای کلی افسر زن اینجا بودند . من چه طور می تونستم از دست اینا در برم . نه نه ای خدا ای خدا . بد بخت شدم .هوا گرم بود. زنا باهام خوش و بش می کردند . بعضی ها ایرانی بودند ولی بیشترشون از کشورهای دیگه بودند یعنی یهود غیر ایرانی بودند . خدایا خودت می دونی که یهودیا هم اهل کتابند من با نیت خیر دارم اونا رو میگام تا نسلشون زیاد شه من باید با هر طایفه ای روبرو شم منو ببخش . خودت گفتی که بین بندگانت تفاوتی قائل نمیشی مگر در پر هیزکاریشون . حالا اونا اهل کتابن و خودت دین یهودو فرستادی . هر چند گفتی با اومدن اسلام همه باید مسلمون شن ولی نمیخوان دیگه تو هم اونا رو زور نکردی .. تو همین افکار بودم که دیدم چند تا زن مسلح اومدن و منو با خودشون بردند . بیشترشون اگه تنهایی میفتادن رو من منو له می کردن ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#46
Posted: 7 Jul 2012 09:45
فقط یک مرد 43
نمیدونم منو می خواستند کجا ببرن . تو اون جبهه ؟/؟ سر مرز ؟/؟ هر لحظه امکان حمله از طرف مجاهدان فلسطینی وجود داشت و اون وقت من کوس نکرده همه چی مو بر باد می دادم . روی اون ساختمونی که منو برده بودن داخلش علاوه بر پرچم اسرائیل کلی پرچم سفید نصب شده بود . اون پنج تا زنی که منو بردن تو یکیشون ظاهرا ایرانی بود و اسمش بود ناتاشا . .-ناتاشا بچه کجایی .-من خودم زاییده و گاییده اسرائیلم ولی بابا مامانم بچه یزدن . خیلی دلم میخواد ایرانو ببینم . شنیدم که تو همشهری نتان یاهویی بچه بابلی . -ببینم تویزدی اینو از کجا می دونی . نتان می گفت که چند نفری بیشتر این موضوع رو نمیدونن -خب فرمانده پارتیزانیش باید بدونه دیگه . حالا این فرمانده زیر دست توست . سینه های درشتش از همون پشت لباس ارتش اسرائیل داشت می زد بیرون. چند تا اسرائیلی مرد به عنوان کوس کش اون بیرون نگهبانی می دادن . سینه های ناتاشا طوری بود که من از همون پشت لباس دهنمو گذاشتم روش و اون پارچه ارتشی رو که خیلی هم خوشبوبود درش آورده می لیسیدم . همین حرکت من باعث شده بود که بقیه به هوس بیفتن و دستشونو بذارن تو شورتشون و اونو بمالن . یهو دیدم چهار تا دیگه اومدن جلو .. ظاهرا با هم کنار اومده بودن که اینجوری باهام سکس کنن تا به همه برسم . منو عین یه تابوت رو دستشون بلند کرده بودند و همون هوا لختم کردن . ناتاشا رئیس و فرمانده بود . کیف میکردم و به خودم می بالیدم از این که ایرانیان اسرائیل رو قبضه کرده به پست های مهم رسیده اند . داشتم خفه می شدم . یکی از زنا که دید کیرم بیش از اندازه قطور و دراز شده و افتش زیاد مشخص نمیشه یه اسپری بی حسی آورد و زد به کیرم . از اونایی بود که به جای یک ربع پنج دقیقه ای اثر کرد و کیرمم شل نکرد و وقتی هم که می رفت تو کوس با این که از سکس لذت می بردم ولی آبم نمیومد . جااااااان چه کیفی می داد . این از اون اسپری های با حال بود و بی نظیر . دوستام اکثرا از این بی حس کننده ها گله داشتند از ناتاشا خواستم که یه گونی از اینا برام ردیف کنه که بعدا خیلی به کارم میاد . یکی یکی به نوبت میومدن رو کیرم می نشستند و یه تبرکی می گرفتند . کوس و کون یکی رو سرم بود . کیرم تو کوس یکی از اونا بود و بقیه شون هم داشتند یه نقطه از بدن منو لیس می زدند . عجب معجونی به من زده بودند که با هوسی شدید یهو از جام بلندشده و هر پنج تا رو به خط کرده و فرمان دادم که قمبل کنند . -یگان رزمی اسرائیل گوش به فرمان من . از عقب نظام . .. همه شون حرفمو گوش کردند . البته ناتاشا شده بود مترجم اونا . اون قدر از تماشای کونشون لذت می بردم که دوست داشتم فقط به همین سبک اونا رو بگام . هر دوسه دقیقه کوس عوض می کردم . همه شون جیغ می کشیدند . -کوروش کوروش اصلا دلم نمیاد از این لحظههای خوش دل بکنم . ما فرماندهان ارشد یکساعت وقت گرفتیم . بعد از ما هر نیمساعت پنج تا پنج تا میان -آی نتان یاهو خوار مادرتو گاییدن . تو داری مارو پنجر می کنی . این کیر که دیگه واسه ما کیر نمیشه . حتما هر یکساعت در میون هم باید اسپری بزنم . این دیسک کمر رو بگو . بااین حال چون تازه نفس بودم واینا گروه اول بودند با هوس اونا رو می کردم . دو تاشون ار گاسم شده افتادن رو زمین و بقیه هم یکی یکی بیحال شده بودند . ازشون خواستم که همه شون طاقباز و چسبیده به هم رو زمین دراز بکشن . در مصرف آب باید صرفه جویی می شد . اسپری تقریبا داشت کم اثر می شد و منم باید یه خورده با جلوگیری قطره قطره تو کوسشون آب می ریختم . همین کارو هم کردم . کار خیلی سختی بود و فشار عجیبی بهم اومد . ولی چند قطره آب که میومد خودمو کنار می کشیدم . سر پنجمین نفر کلی بد بختی کشیدم . دیگه از حال رفته بودم . هر چند یه وعده آبو به پنج نفر داده بودم و معلوم نبود از این یهودیا چند نفرشون بار دار شن . -ناتاشا من هلاک شدم دیگه جون ندارم پنج تا دیگه رو بگام . تازه این جور آب تقسیم کردن یه هنر جلوگیری میخواد مخ آدمو داغون می کنه .. هنوز این حرفم تموم نشدهبود که صدای تیراندازی و موشک و گلوله و آرپی چی و خمپاره شنیده شد . دلم هری ریخت پایین . من صدای گلوله و رگبار تیر شنیده بودم . ولی این صداهای وحشتناک رو برای اولین بار بود که از نزدیک می شنیدم .-حزب الله لعنتی از قرار معلوم متوجه شدن که تو اینجایی . آشغالا ! ما که پرچم سفید رو روی ساختمونمون بردیم و چند جا دیگه آویزون کردیم . غافلگیرمون کردن . -ناتاشا بهتره بگین غافلکیر شدین . به زبون اسرائیلی به بقیه گفت که برن اسلحه هاشونو بگیرن . و منم از ترس لباسامو شندرمندری پوشیده و رفتم بیرون . دیگه زیر پیر هن سفیدمو نپوشیدم گفتم شاید بعدا به دردم بخوره .. -آهای کوروش از اون طرف نرو اون طرف مرز لبنانه . من جواب نتان یاهو رو چی بدم . قوم یهود به تو نیاز داره . -بسه من خیرشو خوردم . همین چند تا رو هم که کاشتم زیادیه . بچه هام میان دوباره این جا بهتون سر می زنن . حتی این اجازه و جراتو نداشتن که بهم شلیک کنن . نفعی به حالشون نداشت ..-کوروش نرو ارتش اسلامو زیاد نکن ..واقعا بیچاره شده بودم . ارتش اسلام کجا بود من می خواستم جون خودمو نجات بدم ...ادامه دارد ..نویسنده ..ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#47
Posted: 7 Jul 2012 09:56
فقط یک مرد44
بابا من خسته شدم . این چه قبرستونیه که من اینجا اومدم . اینجا دیگه کجاست . نکنه این مرز سوریه باشه و من باید برم با این بشار اسد گی روبرو شم . با اون زنای کوس کلفت عرب . اون وسط گیر کرده بودم . از ترس داشتم می لرزیدم .پشت سرم اسرائیل بود و جلو روم لبنان . چهار تا قدم عقب می رفتم و سه تا قدم به طرف جلو بر می داشتم . صدای شلیک گلوله قطع شده بود . از یک طرف اسرائیلی ها آهنگ گذاشته بودند و این طرف هم ظاهرا حزب الله لبنان و مجاهدین فلسطینی ترانه فلسطین فلسطین رو گذاشته بودند . روبرو هم دینام بودند ولی بدبختی اینجا بود که تو این دور و زمونه آدم مسلمون مثل اورانیوم غنی شده کمیاب بود . خسته شده بودم . ظاهرا اون بالا بالا ها هم در جریان فرار من قرار گرفته بودند . دستور اکید دادند که از تیر اندازی به طرف من خود داری شه تا آسیبی بهم نرسه .. اسرائیلی ها با بلند گو بهم می گفتند که بر گرد و از اون طرف فلسطینی ها به همون روش و به زبان فارسی می گفتند کوروش آریایی . خیر مقدم ما را بپذیر . ازدیاد سربازان اسلام برای جهاد در میادین حق علیه باطل ضروری می باشد . به وجود توانمند شما نیاز مندیم .. ما فلسطینیان افتخار می کنیم که تداوم نسل آزادگان از خون و با ریشه یک مسلمان باشد . کوروش با گامهای استوارت به سوی ما بیا .! چند تا زنو هم گاییده بودم و خسته بودم واسه همین دیگه رمق نداشتم . ترجیح دادم برم طرف مسلمونا . البته احتمالا بیشترشون شیعه بودند ولی دیگه برام فرقی نمی کرد .. داشتم تو ذهنم اندازه کوس ها رو مقایسه می کردم .. شرق آسیا مثل هیکلشون کوس کوچیکتری دارن ولی از قیافه هاشون خوشم نمیومد همه شبیه هم هستند . دور و برمو نگاه کردمدیدم زن نیست . الحمدالله حوصله گاییدن نداشتم . همه برادران اسلحه های خودشونو بالا گرفته و فریاد می زدند الموت لاسرائیل . یا کوروش اهلا و سهلا . یکی از اونا که یه جوانی شپشو و بوگندو بود و قیافه اش تو مایه های کون نشسته های پاسدار بود اومد جلو و گفت خائن حالا میری با اسرائیلیها آمیزش می کنی ؟/؟ -تقصیر من چیه . دولت من و تو این طور خواسته . من از طریق امریکا رفتم . عوضی ! من دارم خدمت بین المللی می کنم . اصلا تو چیکاره ای که کاسه داغتر از آش میشی ؟/؟ اینا همه با هم دست اتحاد و برادری دادن و تو داری خودتو واسشون پاره می کنی . تا دسته گذاشتن تو کونت و با همین مرگ بر مرگ بر ها شیره تو و ملتو دارن می کشن . -حیف که زبونم بسته هست کوروش . ماالان سی ساله که داریم با امریکا و اسرائیل می جنگیم و اونا از ترس ما نمی دونن چیکار کنن . در همین لحظه معلوم نبود کدوم پدر آمرزیده عرب تو دستشویی بود همچین گوزید که من یک لحظه فکر کردم اسرائیل موشک انداخته -بگیر اینم جوابت .. آخ که چه حالی کردم وقتی که صورت این پاسدار عین کون بوزینه قرمز شد ولی منو انداختن تو یه اتاقی که ای کاش مینداختن تو یه قفس و اونجا نمینداختن . یه زن عرب گردن کلفت قوی هیکل رو دیدم که چادر و مقنعه و پوزه بند و همه چی داشت و تا اونو دیدم هول کردم . می خواستم بزنم به چاک و دوباره برگردم اسرائیل دیدم که به این نون و ماستها نیست . این خراب شده کجا بود که نصیبم شده بود .حالا من با این زن چیکار می کردم . چند لحظه بعد در باز شد و همون پاسدار ایرانی با یه آخوند بد ترکیب اومدن داخل .. ای ای ای این که قیافش خیلی آشناست . هرچی می خواستم اسم این عوضی مال مردم ایران خور رو به یاد بیارم یادم نمیومد .. خیرالله ... شیخ الله .. لطف الله .. نفت الله ..خسرالله...نشرالله ..آخرشم یادم نیومد -کوروش به جای این که سرباز اسرائیل و یهود زیاد کنی بیا و به این شیخ ما کمک کن که لشگریان حزب الله لبنان زیاد شه تا بتونیم ریشه یهود و اسرائیل را از روی زمین بر داریم . -آخه این سی سالی چه غلطی کردین که از این به بعد می خواین بکنین . -من این جمله تورو برای شیخ ترجمه نمی کنم . این یکی از همسراشه که از همه خوشگل تره و بهش علاقه داره . توباید به چهل پنجاه تا از دور و بریهاش سرویس بدی تا ما در آینده با کمبود نیرو مواجه نشیم . خودت می دونی هر وقت پنجاه تا از زنای فامیلشو گاییدی و آب تو کوسشون ریختی ما تو رو تحویل دولت ایران یعنی کشور خودمون میدیم . خودت می دونی میخوای روزی ده تا رو بگایی می خوای دوتا رو بکن . -همه رو باید تو همین کوه و بیابون بکنم ؟/؟ -نخیر می بریمت تو هتلهای بیروت .. خونم به جوش اومده بود . آخه من اینجا چی بخورم سر حال بیام . تازه اینی که می گفت سوگلی این شیخه یه مادر فولاد زره ای بود که با دیدنش آب کیرم خشک می شد وای به اون بقیه ضعیف تراش . -هی پاسدار فوکلی من اسم این آخوند لبنانی عوضی رو نمی دونم چیه بذار همون طور محرمانه بمونه فقط میدونم چمدون چمدون بیت المال ما رو از کیسه خلیفه میگیره و می بره . تا دویست میلیون دلار از اون پولا رو تو حساب من نریزه من کیرمو حرکت نمیدم .. -کوروش اونا خرج ملت محروم لبنان میشه . خرج گسترش اسلام میشه .. -عوضی ها آشغالا ! بیت المال دزد ها ! مگه دولت لبنان خودش مرده .. مگه فقط شما هستین که تو دنیا مسلمونین . زنای روسپی تو کشورمون ندارن بخورن . حالا هم که کیر مردا از کار افتاده بدتر . بد بختا باید چیکار کنن . اون وقت شما کثافتا دارین مال ملتو می ریزین تو حلقوم اینا ؟/؟ کوفتو بخورن زهر مارو بخورن . خاک بر سر توکه اسم خودتو نذاری ایرانی . عرب صفت بو گندو . اول برو مشکل خودتو حل کن بعد بیا به درد همسایه هات برس . پاسداره با شیخ صحبت کرد و گفت شیخما می فر مایند دویست میلیون دلار واسه گاییدن همین زنه یا برای کل اهل بیت .. گفتم برای کلشه . نگران نباشه .. دو سه ساعت بعد پول رو ریخت به حسابم در ایران . زنگ زدم واسه کتایون که اون از حساب من حق بر داشت داشت و تازه کلی چک آماده کرده برای این موارد بهش داده بودم .. -کتایون هر چی پول تو حسابمهبر می داری به یه جای امنی می رسونی . چون من می خوام خوار این لبنانی رو بگام هر جوری شده از دستش در برم و یهو دیدی دولت ایران دارایی های منو مسدود کرد . -داداش کاریت نباشه ترتیبشو میدم . فقط زودتر بیا که باهات کار دارم دلم برات یه ذره شده . خودتو هم این قدر هلاک نکن .. صحنه دیگه رسیده بود به جایی که جمیله آهنگ عربی گذاشته بود و داشت می رقصید وقتی چادر و روبندو از سر و تنش در آورد و اون لباس رقص عربیش اون زیر مشخص شد و تکون دادنهایتنشو شروع کرد کیر داخل شلوار منم همراه با اون , رقص ایرونی خودشو شروع کرد ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#48
Posted: 7 Jul 2012 09:56
فقط یک مرد 45
این جمیله خانوم عربی در رقصیدن دست کمی از جمیله ایرونی ما نداشت . منتهی یه خورده شکمش چربی داشت و هیکلی بود ولی بر چیزی هم نبود . وای بنازم به اینسوگلی که خار هاش دیگه معلوم نبودند چه جوری می خواستند باشن . پاها و کونش بیشتر منو به هوس می آورد و اون سینه های گنده اش که دلم می خواستدو تا دستامو دورش حلقه بزنم خواستم کمی سر به سرش بذارم -اترقص . الحرام -لا ..لا... ..الزوجه . -آخه خوارتو گاییدم عرب لبنانی مسلمان شیعه ! من کی همسرت شدم که از این کوس شر ها تحویلم میدی ؟/؟ تو شوهرت اون ریش و پشم داریه که چمدون چمدون پول از ایران می بره تا واسه ارباباش دم تکون بده و برقصه چی بود اون اسم کوفتیش ؟/؟ فتح الله .؟/؟ .. آهااااااا نصرالله .... دست منو گرفت و با اون هیکلش که صد کیلو رو هم رد کرده بود خودشو به من چسبوند . دلم می خواست زودتر کار اصلی مو شروع کنم . -الهوس .. الهوس .. اینو که گفتم رقص و آهنگو ول کرد و روزمین که تو اون اتاقک بزرگ صحرایی موکتپهن کرده بودند و تازه بهترین جا هم بود دراز کشید و شورت لندهورشو از پاش در آورد . تنش بوی بدی نمی داد ولی کوس عرقیش داشت خفه ام می کرد . تازه لاپاشو هم باز کرده بود و تناول تناول می کرد . دهنمو بردم طرف کوسش.. هرچی دهنمو باز می کردم فقط می تونستم رو نصف کوس اون قرار بدم در حالی که هنوز هیچی نشده هوسش گل کرده بود .. هر طرف از کوسشو که به دهن می گرفتم فقط باید همونجا رو می لیسیدم و میکشون می زدم . مثلا اگه می خواستم قسمت چوچوله و بالای کوسشو بخورم فقط باید رو همون نقطه زوم می کردم . هر چند همون براش کافی بود ..-آهههههه السیدی .. السیدی .. یا مولایی .. الدیک .... چه عجب یکی رو دیدیم که هنوز کوس لیسی نشده کیر می خواد. معطل نکردم پاهاشو از وسط باز کرده و کیرمو گذاشتم تو کوس باز و جادار و آبدارش . یه خورده خودمو جلو کشیده و پاهاشو انداختم رو شونه هام که با دید وتسلط بیشتری کوسشو بگام که دیدم با پاهایی که رو شونه هام انداخته آن چنانفشاری بهم آورد که نزدیک بود بیهوش شم . نمی دونستم چه جوری با این جمیله جنده کنار بیام . هر چند شاید بیچاره جنده هم نبوده باشه ولی در هر حال این جور حال کردن گاهی اسمش میشه بی حالی . ولی وقتی که جمیله قمبل کرد واون صفای کون و کمر و اندامشو دیدم تهییج شدم و از پشت کیرمو فرستادم تو کوسش . یعنی من بازم باید شانسمو واسه بچه دار شدن اینا آزمایش بکنم ؟/؟یعنی بچه من باید عنوان عرب رو به دوش بکشه ؟/؟ در حالی که از نژاد آریاست . بچه باید هر چی پدرشه ردیف شه . خستگی شدید و عوامل دیگه سبب شده بود که با وجود هوس زیاد هر قدر هم که به کوس جمیله می زدم بازم آبم نمیومد . یهو در باز شد و اون شیخ یعنی شوهر این زنه همون نصرالله شیطان خودمون اومد داخل که مترجم هم همراش بود . یعنی همون پاسداراون آخوند شپشوی عربی. -ببینم این حرام نیست که اونا دارن نامحرمو می بینن ؟/؟ اگه این بوفالو زن منهشما چرا دارین دید می زنین .-کوروش جان اون احکام از درجه اعتبار ساقطه . چون همه ما حکم خواجه رو داریم و خواجه محرم زنه . اصولا این احکام محرم و نامحرم یک طرفه شده و با یک فتوی همه مسائل حل شده . -واقعا این شیخ صفرالله کله اش عین کله یک خر به خوبی کار می کنه . راست میگه یه حکم جالبی درست شده . زنا اگه مردا رو ببینن و به هوس بیان خوب نیست واسه همین مردا میشن نامحرم . چون مردا کاره ای نیستن زنا براشون میشن محرم . من دیگه قاطی کرده بودم . دستامو پنجه هامو فرو کرده بودم تو کون جمیله و هرچی فرو می کردم تو کوسش سیر نمی شد . پاسداره و شوهر جمیله که شاهد جریان بودند مدام تشویقم می کردند . بالاخره برادر پاسدار رضایت داد که بین طرفین و شهود حکمیت بر قرار کنه که در این مبارزه برد با من بود .. من حالیشون کردم که زشته ولی شیخ لبنانی که که اگه چاره می داشت وکیل و وصی ملت ایران می شد هنوز رو حرفش بود و می گفت که ایرادی نداره .. -حامد به این کوس کش خواجه بگو که وقتی که هوس نداره کرمش چیه که بخواد زنشو موقع کوس دادن ببینه. نکنه می ترسه من این گاومیشو بلندش کنم ببرم . مچ دستمو از بغل کیرم فرستادم تو کوسش و با این که داشتم حال می کردم ولی این شیخو لعنت می کردم که چرا تا این حد کوس زنشو گشاد کرده . جمیله همین جور داشت آه و ناله می کرد و به زمین سم می کوفت . ومنم یکسره داشتم اونو جلوی چش دو تا شاهد عادل می گاییدم . یهو این خانوم نعره ای زد که شوهرش با اون عباعمامه رو میخکوب کرد .. حامد از یه طرف در رفت . صبر کنین ترسوها . شیخ برگشت و کیر منو تو دستش گرفت و به سوراخ کوس زنش اشاره زد که زودتر تو کوسش خالی کنم این کارو انجام دادم و تو کوس دریا مانندش آب ریختم . هوس کونشو کرده بودم . تازه به چشمم خورده بود . از اون پلمب شده های در جه یک بود . چون وقتی کیرمو به سوراخ کونش مالیدم مظنه کار دستم اومد . در همین جا این لعنتی که تند تند اسمشو فراموش می کردم دستشو گذاشت رو شونه هام و به مسیر حرکت کیر به طرف سوراخ کون زنش اشاره کرد و گفت الدخول المکروه..الحرام -خفه شو عوضی یه کاری نکن که خودتو بگام . این وسواس بودن اونو که دیدم بیشتر لجم گرفت و کیرمو حتی بدون این که کون جمیله رو چیزی بمالم تر جیح دادم که یه ضرب بفرستم داخل -آییییییییی لاااااااااا لاااااااا .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#49
Posted: 7 Jul 2012 09:58
فقط یک مرد 46
کیرمو طوری یک ضرب کردمش تو کون جمیله کون گنده که می خواستم دردش بیارم ولی اون قوی تر از این حرفا بود که جیکش در آد . لعنتی شنیده بودم که عربها کوس گشادن ولی نشنیده بودم که گون گشاد باشن . البته عربای خارجی و غیر وطنی که خیلی کون گشادن . از بس پول مملکتو دادیم اونا کوفت کردن که خلیج همیشه فارس ما رو کردنش خلیج عربی و تا کوس ننه چند تا از اینخلفای عرب تو همون آب خلیج فارس گاییده نشه اونا ول کن قضیه نیستن . بد فکری هم نیست ها . از این به بعد باید به نفع کشور خودم امتیاز بگیرم تا کوس و کون زنای عربو بگام ولی اونا آدمو تلف می کنن . بیچاره می کنن . جمیله اندام بدی نداشت و اگه تو کوکش هم می رفتیم ظاهر بدی هم نداشت ولینمی دونم چرا من دوست داشتم خوشگل تر و ظریف تر از اینا باشه . نصرالله خان چپ چپ منو نگاه می کرد از این که می دیدم کون زنشو گاییدم خیلی پکر بود -حامد جان من که اونو کوس آبش می کنم . سعی می کنم سوگلی اون از من باردار شه ولی یادش باشه به این کوس کش که مال ملت ما رو می خوره بگو تمام شناسنامه ها فارسی و به نام پدر کوروش باید باشه . وگرنه خنجر اسلاموفرو می کنم تو سوراخ کونش و از وسط جرش میدم .. حامد پاسداره از ترس کونش این حرفای منو تر جمه نکرد . ولی چه حالی می کردم با کون این جمیله .. -های نصرالله خان تو که می گفتی کون کردن المکروه .. الحرام .. پس این سوراخ گشاد چیه ؟/؟ کیرمو که تو کون زنش فرو کرده بودم از بغل چند تا انگشت منم توش جا می شد . کاری کردم که شیخه نگاهشو به سوراخ کون زنش بدوزه و در همین حال بهش می گفتم های ببین چشم کورتو باز کن .. الوسیع ..الوسیع .. یعنی خیلی گشاده .. دیگه نمی دونستم چه جوری ترجمه اش کنم که حالیش شه . این حامد ایرانی عرب صفت هم که تر جمه نمی کرد تا کارمراحت شه ولی با دست به جایگاه کیر نصرالله اشاره زدم و یه اشاره هم به سوراخ کون جمیله که یعنی این چیه . ما هذه ؟/؟ نمیدونم درست گفتم یا نه .. الوسیع .. الحرام ..لا لا...الحلال ..الحلال ... اینو می گفتم و با حلال حلال گفتن حال می کردم . آی گاییدم آی گاییدم این کون جمیله رو اون دو تا بی خایه با حسرت به من نگاه می کردند . باید جیگرشونو می سوزوندم . حالا که دوست دارن صحنه گاییده شدنو ببینن پس بذار ببینن . نامردا فکر کردن هر غلطی که دلشون میخواد باید بکنن و کسی هم نگه بالای چشتون ابروست . .دیگه خیس عرق شده بودم . این نصرالله خان از این جور گاییده شدن کون زنش شگفت زده شده بود .- یالعجب .. یالعجب -سوراخ کون زنت یک وجب یک وجب .. کاش این مادر قحبه فارسی بلد بود و حرفای منو حالیش می شد . نمیدونم چرا خون این عربای غیر ایرونی رو می خوردم سیر نمی شدم . تا زمانی که ملت خودمو در رنج و بد بختی می دیدم نمی تونستم اونا رو ببینم که دارن به ریش ما می خندن . برای همین تصمیم گرفتم تا می تونم اونا رو بگام و سرشون کلاه بذارم . صدر رحمت به قوم یهود اینا اگه به جایی می رسیدند رحم به صغیر و کبیر نمی کردند . هنوز به جایی نرسیده صاحب اختیار همه چی شده بودند وداشتن واسه کشور من تعیین تکلیف می کردندوای به روزی که اگه یه شاخی هم پیدا می کردند . نصرالله و حامد صورتشونو آوردند جلوی سوراخ کون جمیله منم همچین با فشار تو کون زن شیخ آب ریختم و بر گشتشم آنچنان سریع بود که در یک لحظه کیرمو کشیدم بیرون و با آخرین توان و غیظ و عصبانیت سرهاشونو گرفته به کون جمیله چسبوندم طوری که آب کیر بر گشتی من مقداریش روریش این دو نفر نشست . منم داشتم فکر می کردم چی بهشون بگم که حقشون باشه . دونایی دنبالم کردند و می خواستند منو بزنن .منم از دستشون در می رفتم . نمی دونستم چی بگم . می خواستم بگم بخورید این آب کیر رو که حروم نشه ..-لا تسرفوا ..اکل ..اکل حامد جون اگه بد ترجمه کردم حالیش نشد تو تر جمه کن ... خلاصه موش و گربه بازی ما ادامه داشت تا این کهاون دو تا جاکش رضایت دادند که دست از سر من وردارن . از اونایی بودند که می دونستم خوک رو با پوستش می خورند . هرچند هیکل هر دوتاشون هم شبیه به خوک بود . ازبس مفت خورده بودند . من و جمیله دوتایی مون رفتیم حموم و غسل کردیم . -یا حبیبی -محبوبی محبوبی .تو حموم کیرمو گذاشت تو دهنش و گفتم لا ..لا .. الان خسته ام لالا .. سرمو از حموم بیرون آورده و به حامد گفتم مرتیکه جفنگ به این زنیکه بگو ما تازه اومدیم حموم چرا بیخود داره غسلمونو باطل می کنه . با این تر فند ها بود که از حموم اومدیم بیرون . ولی دهنم سرویس شد تا سه چهار روز داشتم زنای عربو می گاییدم ولی خودمونیم تو کوس نصف بیشترشون آب نریختم و فقط کیرمو می پروندم . سر بیشتراشون کلاه رفت ولی در چند مورد زنا مچ منو گرفتند و مجبور شدم تو کوسشون آب بریزم . تیکه های خوشگل هم توشون زیاد بودند . هنوز بیست نفرشون مونده بودند . فکر فرار به سرم زده بود . طوری با همه خوگرفته بودم که فکر می کردند عاشقم که تا ابد همونجا بمونم ولی من که همچین قصدی نداشتم . می دونستم این روبه صفتان شیطان زاده دهها زن دیگه هم واسم میارن که بگامشون و کار به همین بیست تا ختم نمیشه وگرنه این بیست تا رو هم می گاییدم و ول می کردم . چون می دونستم که رابطه اینا با دولت ما چقدر خوبه . کشور ما همه چیزشو که میده به این عربای بیگانه این کیری رو هم که این روزا کیمیای یگانه شده دو دستی تحویل اینا میده و میگه تا هر وقت میخواین حالشو ببرین . آخه صاحب کیر منم از کیسه خلیفه می بخشن ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#50
Posted: 7 Jul 2012 09:59
فقط یک مرد 47
بایکی از این زنای عرب به اسم سمیه رو هم ریختم . سمیه یه خورده فارسی بلد بود . حالیش کردم که تو خوشگل نیستی و نوبتت میشه آخرا .. اون قدر کیرمو نشونش داده و حشریش کردم تا چند بار در وقت استراحت دم یکی رو دید و اومد سراغم و به دست وپام افتاد و گفت که هرکاری حاضره انجام بده که منو از دست حزب شیطان نجات بده چون خودشم دیگه از دست اونا خسته شده . منم بهش قول دادم که اگه کمکم کنه منم از کمک مالی بهش دریغ نمی کنم ولی اون گفت که دردرجه اول کیر منو می خواد . مجبور شدم خارج از نوبت اونو بگام و اونم با همدستی چند تا از زنا که ازبستگان درجه یکش بودند وقبلا بهشون کیرزده بودم یعنی گاییده بودمشون منو از اون منطقه ردکردند و فقط تا چند روز از این سمت به اون سمت می رفتم . یه لباس کردی هم پوشیده بودم که اصلا بهم نمیومد .. سعی می کردم بیشتر بامردای روستایی طرف شم . زبون هم بلد نبودم. به یه جایی رسیده بودم که پارتی های من تموم شده بود یعنی اونایی که میتونستن باهام همکاری کنن دیگه پخش وپلا شده بودند و بقیه راه رو باید خودم می رفتم . هرلحظه امکان دستگیری من وجودداشت . گرسنه بودم و تشنه . پول زیاد داشتم ولی اگه یه سوتی می دادم اسیر می شدم . بااین حال ترجیح می دادم اسیر کردها شم تا عربها . هرچند اونا هم اونقدر محرومیت کشیده بودند که دلخوشی از ما فارس ها نداشتند ولی اینجا کردستان عراق بود . داشتم به این فکر می کردم که دو تا از فامیلام زن کردی گرفته بودند هر دو تای این زنا طلاق گرفتند سازگار نبودند و به شوهرشون خیانت کردند .. کوروش مثل این که زده به سرت ها . اصلا چه وقت این فکراست مگه تو میخوای از اینجا زن بگیری . نمی دونستم ازکدوم مسیر برم .ازشمال جنوب غرب .. شرق . دلم واسه ایرانم تنگ شده بود .البته ایران در شرق عراق قرار داشت و داره ولی من راهمو نمی دونستم . درهمین لحظات بود که دیدم سه تا کرد دارن میان طرفم .. یک زن و دو تا مرد .. خواستم فرا ر کنم نتونستم جایی رو نداشتم که در برم . نه جایی داشتم نه پایی نه نایی . روزمین نشستم و اونا اومدن بالا سرم . هرچه به زبان کردی حرف می زدند هیچی حالیم نمی شد . فقط دو کلمه کردی بلد بودم یکی کاکا همون برادر ویکی دیگه جاش به معنای کره خر که اونم از بس به این مال مردم خورا می گفتند جاش تو ذهنم مونده بود . نوبتی بالاسرم ایستادن و رفتن از پشت کوه سه تا اسب آوردند -ببینم شما فارسی بلدین -اوه کاکا شما ایرانی هستین من فارسیمی دونم . برادرم یه خورده بلده پدرم بلد نیست . -هرچی پول بخواین بهتون میدم . منو برسونین ایران .-ببینم شما مطمئنید که کله تون کارمی کنه . همه بهمون پول میدن که اونارو از ایران خارج کنیم شما میخواین دوباره برگردین اونجا.؟/؟ -من خسته شدم از جهانگردی . خونه زندگیم اونجاست -ببینم چرا ازراه قانونی نمیری -پاسپورتم گم شده حوصله توضیح دادن ندارم ... پدر و پسر سوار اسب شدن و دختره منو ترکش نشوند . نمی دونم اون دوتا چطور قبول کردند که ناموسشون منو سوار کنه -ببین آقا خوب جایی اومدی . اونجا رو نگاه کن اون ورکوهها مرز ایرانه . منتها الان نمیشه رفت . یه قسمتش روزا هم میشه رفت ولی اگه شب بریم بهتره . مخصوصا دم صبح . وقتی که دل کوهها رو به سرعت میشکافت و می رفت من یاد کبوتر صحرا افتاده بودم . باهم رفتیم یه خونه درب و داغون خشتی تو دامنه یکی از کوهها . رسیده بودیم به زمینای صاف . البته خونه شون بد نبود ولی برای من لس آنجلس دیده این جور جاها زندگی کردن سخت بود. از گشنگی داشتم می مردم . یه پیرزنی که ظاهرا مادر گلاره بوده واسم یه نون روغنی خوشمزه محلی آورده بود که با سه سوت بلعیدمش . هوس نوشابه کرده بودم که گلاره واسم دوغ آورد و وقتی خوردمش رفتم تو چرت . تعجب می کردم با اون وضع زندگی پنج تا دیش با ده تا ال ان بی تو خونه شون نصب بود . -ببینم شما اینجا مرکز مخابراتی دارین ؟/؟ من و گلاره تنها شده بودیم . صدای آدمیزاد دیگه ای نمیومد . دختره لباسای محلی خودشو از تنش در آورده بود و یه لباس شیک امروزی تنش کرده که اونو خیلی خوشگل ترش کرده بود . کلی هم به سر و صورتش رسیده بود .. یواش یواش داشت ترس برم می داشت . -ببینم این دور و برا عروسی مروسی داریم -خندید و گفت من و تو که خودمون اینجاییم این خودش یه عروسیه . عروسی دیگه واسه چی ؟/؟ به روی خودم نیاوردم . باکانالای ماهواره که بازی می کردم دیدم یکی از کانالای فارسی زبان داره ایرانو نشون میده .. آخ نهههههه چه جور دارن زنا و دخترا رو با باطوم می زنن . گزارشگر کرد به زبان فارسی داشت یه خبر هایی می خوند .. از ایران گزارش می رسد که تظاهرات زنان و در گیریهای آنان با مامورین دولتی بر سر کوروش آریایی و چرا این که اورا باید به اجبار به خدمت بیگانگان در آورد همچنان ادامه دارد. زنان با در اختیار داشتن پلاکاردها یی بر علیه مسئولین خودخواه و پول پرست حق خود را از بیت الکیر خواستارند . تیراندازیهای هوایی به شدت ادامه دارد . دولتی ها می گویند که کوروش یک بار دیگر متواری شده زنان , دولت را مقصر می دانندو هم قسم شده اند که در صورتی که آسیبی به کوروش برسد مسئولین را به اشد مجازات خواهند رساند از طرفی بین مراجع شیعه و فتوی بر سر این مسئله که آیا یک زن با وجود داشتن شوهر می تواند خود را در اختیار کوروش قرار دهد اختلاف نظروجود دارد ... داشتم به این خبرا گوش می کردم و در عین حال چرتی هم بودم که دیدم دست گلاره رفت طرف تلویزیون و خاموشش کرد و گفت کوروش جون خودتو این قدر ناراحت نکن . فکر سلامتی خودت باش . نمی دونستم دارم درست می شنوم یا نه این کره محلی داخل نون و این دوغ طبیعی کردی منو برده بود تو چرت و کما .. یعنی این گلاره هم فهمیده من کوروشم ؟/؟ دستشو برد طرف شلوارم تا اونو پایین بکشه .. منم شده بودم مثل معتادای چرتی . -گلاره چشام داره آلبالو گیلاس می چینه من دیگه نمی کشم . بلوزشو آروم آروم از تنش در آورد و بعدم دامنشو و یه تکونی خوردم . نصف خوابم پریده بود . یعنی این همون دختر اسب سواره ؟/؟ -گلاره هنوز خوابم میاد اومد جلوتر سرمو تو دستاش گرفت و اونو به سینه ها و سوتینش چسبوند . چقدر خوشبو و لطیف بود . حس کردم که یه زن آخرین سیستمو تو بغلم گرفتم . دوباره داشت خوابم می برد که خودش سوتینشو باز کرد وقتی چشام به سینه های سفید و براقش افتاد خواب بیشتری از سرم پرید .. فکر کنم سه چهارم خواب پرواز کرده بود . غیرت به خرج دادم و با بقیه چرتم جنگیدم . این بار کنارش با یه حالت زانو زدگی ولی نه به علامت تعظیم نشستم و شورتشو آروم کشیدم پایین . کوسش هنوز موریزه های دختر بچگیشو حفظ کرده بود . با زبونی که روش زدم اینو به خوبی تشخیص داده بودم . چون دیکه کارشناس این کار ها شده بودم . دو تا پاهای ستون کرده شو تو دستام گرفته و مشغول لیسیدن کوسش شدم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن