انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 11 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11

راز نگاه


مرد

 
راز نگاه 97
-فرشته یه چیزی رو میدوني نگات يه چیزی می گفت و زبونت یه چیز دیگه -اگه راست می گی پس چرا اون حرفا رو به من زدی و تا این حد ازم ناراحت شدی ؟/؟ -آخه من انتظارشو نداشتم این بر خوردو باهام داشته باشی و حرف دل و زبونت یکی نباشه پس دیگه سعی کن باهام رو راست باشی . ديگه هم بارآخرت باشه پیش من گذشته گذشته می کني . گذشته ها گذشته فکر کن من و تو از موقعی که همدیگه رو دیدیم متولد شدیم . برای مادرم زنگ زدم و خبر خوش بر گشتن به تهرانو بهش دادم واسه اين که ذهن اون و بقيه رو آماده کنم جريان خودم با کوروشو از اين نظر که میخوام باهاش ازدواج کنم براش تعریف کردم -دخترم جدا می خواي این کارو بکنی ؟/؟ -مادر چه اشکالی داره ؟/؟ -آخه شما دو تا از یه طبقه نيستين اون وضعش خوب نیست . از نظر اجتماعی .. -حرفشو قطع کردم -مادر! دوست ندارم دیگه از این حرفا بشنوم . مگه خودت به حرف خانواده ات گوش کردي ؟/؟ مگه پدر وقتي می خواست باهات از دواج کنه چی داشت ؟/؟ منم دختر همون مادرم . اگه کمترین اذیتی بشم با عشقم فرار می کنم هیچی جلومو نمی گیره اینو از همین الان دارم میگم این دفعه هم من و عشقم میریم جایی که دست باد هم بهمون نرسه . میخ اولو زده بودم . مجبور شدم یه دروغ هم بگم و این که گفتم هستم بابل خونه یکی از دوستان قدیم که اونجا شوهر کرده وکوروش هم بامنه . این جوری یه خورده بهتر بود تا اینکه بدونه من و اون تو خونه ويلایی پلور تنهايیم . شانس آوردم که مامان شماره تماس دو ستمو نداشت . تا یادم نرفته همین جا یه صحبت با عاشقای واقعی داشته باشم که بدک نیست . اي عاشقها اي معشوقها تو رو خدا اگه واقعا همدیگه رو دو ست دارید به این سادگی و راحتی از هم جدا نشین . مقاومت کنید عشق حلال مشکلاته . اگه دو تا عاشق از هم جدا شن باید گفت که اصلا عاشق نبوده و عشقي میان آن دو و جود نداشته است . از چی مي ترسین ؟/؟ دخترا پسرا از وضع بد اقتصادي ؟/؟ از گله پدر و مادر ها ؟/؟ پدر و مادرا رضایت وخوشبختی بچه هاشونو میخوان . اگه خداییش همدیگه رو دو ست دارین از هم جدا نشین . می خوان شمارو برونن ؟/؟ هزینه زندگی گرونه ؟/؟ اولا مطمئن بشین که واقعا همدیگه رو دوست دارین . خدا ی عاشق هم عاشقارو دو ست داره . باید بجنگین سختی بکشين تا به را حتی برسین . اینجا باید شما يه عذاب مو قتو تحمل کنين . کدومش بهتره ؟/؟جنگیدن و سختی کشیدن ولی در کنار هم بودن یا جدايي از معشوق و معشوقه و عمري حسرت خوردن و این که کاش آن روز فلان کار را می کردم کاش بهمان عمل را انجام می دادم کاش کاش کاشکی .. چرا زندگی ما باید اسیر کاش و کاشکی ها بشه اين ما هستیم که سر نوشت خود مونو می سازیم اگه همه چیز خود رو به سرنوشت نسبت بدیم اختیار و اراده دیگه مفهومی نداره .اگر من با یک فریاد کوروش را از رفتن منصرف نمی کردم و او به خاطر عشقی که نسبت به من داشت به طرفم بر نمی گشت عمری جدایی خود از کوروش را باید به گردن سر نوشت مي انداختم ؟/؟پسرا دخترا به هم خیانت نکنین . دخترا منتظر پسرابشینین . پسرا شما می تونین با کار شرافتمندانه زندگیتونو پيش ببرين . حتی زندگی کردن در یک زاغه و یا يک چادر سیار مسافرتی ارزشش خیلي بیشتر از اینهاست که عمری به خاطر لحظه های جدایی خود را اسیر زندان خاطرات کرده حسرت بخوريد .. .. فقط شرطش اینه که همدیگه رو درک کنین و به هم وفادار باشين .. من و کوروش به تهران بر گشتیم. حالا من واون دیگه دو یار از هم جدا نشدنی بودیم . منم شده بودم جزو کارفرمایان فروشگاه . با این که با همه خوب بودم ولی سیاست خودمو حفظ می کردم هیچ زنی جرات نداشت پیش من با کوروش گرم بگیره یا خنده الکی بکنه . در هر حال ما با هم از دواج کردیم . مراسم عروسی با شکوهی بود در یک تالار باشکوه . عاطفه خوشگله شده بودساقدوش من .. -مراسم در جایی برگزار شد که زن و مرد همه دیگه قاطی شده بودند از قرار معلوم بی حجابی رو خریده بودیم . دیگه همه چیز پولکی شده . از دور دیدم یکی داره میاد طرف من و زری .عجب سکسی کرده بود . نیم متر پارچه تنش نبود . آرایشش که غوغا می کرد از همه بدتر یا بهتر این که همه مردا رو به هوس انداخته بود -زری جون این کیه با لبخند داره میاد طرف ما ؟/؟ -صبر کنم ببینم چقدر آشناست ؟/؟ به! این محجوبه جنده خودمونه همون بکن نکن اماکنیه ... همدیگه رو بغل زدیم فکر نکنم هیشکی اونو شناخته باشه جز من و زری .عجب دنیایی شده بود . به یاد بقیه پولهایی افتاده بودم که توی حساب بانکی ام و بابت سرکسیه کردن شوهرش داشتم . قصد داشتم همه اون پولا رو در راه خیر مصرف کنم و ثوابش هم برسه به صاحبان حقیقی اون پولا که معلوم نبود چه طوری به دست ملا یوسف رسیده . من و شادوماد خوشگل بودیم و توی عروسی حسابی خوشگل تر شده بودیم . به پدرم سفارش کردم که هوای مادرم را داشته باشه واذیتش نکنه اونم که از به سر و سامان رسیدن من خوشحال بود گفت عزيزم خوشبختی تو برام از همه چیز مهمتره تو دیگه حالا شوهر داری و خيانت توی ذات من دیگه نيست همان طور که از اول تو ذات تو هم نبوده . معلوم نبود بابایی اين حرفای گنده گنده رو از کجا ياد گرفته بود . درهر حال داشتم تو آسمونا سير می کردم به بزرگترين آرزوي زندگیم که ازدواج با کوروش بود رسيده بودم میدونم اونم یه احساسی مثل احساس منو داشت احساس خوشی و خوشبختی احساس لذت و آرامشي که با هیچ چیز دیگه تو ی این دنیاي بزرگ قابل تعویض نبود .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایراني
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
راز نگاه 98
به یاد حرف فالگیری افتاده بودم که می گفت تو بخت دوم و ازدواج دوم داری . راستش وقتی اين مطلبو شنیدم تعجب کردم باورم نمی شد.می گفتم این دیگه حتما دیوونه شده از کجا این قدر مطمئنه . هنوز دو سه ماه از این جریان نگذشته بود که من براي بار دوم ازدواج کردم . واما قبل از این که به جریانات شب زفاف بپردازم به سرنوشت بعضی از دو رو بری هام اشاره ای داشته باشم بد نیست . یعنی خالی از لطف نیست . فرهاد و فرشاد هر کدوم کاری کردند کارستون . فرشاد با زری ازدواج کرد و فرهاد هم با فاطمه خواهر کوروش . اونا سخت عاشقهم شده بودند . راستش در نظر اول دلم نمیومد داداشام با یه زن مطلقه و یا یا زنی مثل زری که من از وضعیتش با خبر بودم ازدواج کنن . ولی وقتی که خودمو جای اون زنا قرار دادم حس کردم نباید تا این حد خودخواه باشم و تازه مگه خود برادرام چی و کی بودند همش دنبال انگولک کردن دخترای مردم بودند . چه اشکالی داره که ما این فرهنگ و فلسفه غلطو از خودمون دور کنیم که حتما باید دختر یا جنس مونث پرده دار نصیب مردا بشه مگه زناي بي پرده خون کردن ؟/؟ بازی روزگار و اتفاقات خاص اونارو به اینجا رسونده . نباید حق زندگی کردن و رسیدن به بهترين چیزها و یا حداقل چیزایي رو که خودشون دوست دارن داشته باشن ؟/؟ من موقع ازدواج باردار بودم . بچه ای که محصول پلور بود . بعد از ازدواج هم شدیم مثل آدمای قدیم که دو رهم و نزديک هم زندگي می کردند . واقعا چه دوران با صفایی بود من که تجربه اش نکرده بودم ولی مامان بزرگ یه چیزایی واسم تعریف می کرد . جریان از این قرار بود یا شد که فرهاد و فرشاد رفتن خونه بابا اینا ومن و کوروش دو تا آپارتمان خودمونو فروختیم و چند برابر پول روش گذاشتیم یعنی گذاشتم وبازم بهتره بگم که گذاشتند وخونه بغلي مامان اینارو که یه دربستي دو واحده بود گرفتيم . همه چیزش شبیه همسایه مون یعني خونه بابا اينا بود فقط یه طبقه اش کمتر. من و کوروش و مادر شوهرم رفتیم اون خونه. زری و فاطمه و فرهاد و فرشاد و مامان فروغ و با با فرزاد هم که خونه بغلی ما یعنی خونه مجردی بنده زندگي می کردند . البته عاطی خوشگله چون دایی و زندایی اشو دوست داشت بيشتر وقتا میومد پیش ما . چقدر خوش بوديم خدا میدونه . همه اونایی که سر کار بودن دو ست داشتن که زودتر شب بیاد و دور هم باشن . تا چند وقت دیگه هم قراره فاطمه و با با فرزاد هم اگه باز نشسته بشه به جمع کاری ما اضافه شن . هنوز فرزانه کوچولوی من یه سالش نشده بود که کوروش یه تخم پسر تو شکمم کاشت . واي که این عاطفه چقدر پسر دو ست داره . با اين که هم زری و هم مامان فاطمه اش یه پسر واسش آوردن اما عاشق پسر دایي تو راهشه . فکر می کنم تا دو سال دیگه نشه بابا فرزاد وفاطمه رو آورد سر کار هر چند فاطمه میگه بچه رو میده مهد کودک بغل فروشگاه . نميدونم خوشی آزارش میده بشین خونه بگیر بخور بخواب دیگه تو هم حوصله داری ها . منو و کوروش هم داریم فکر می کنیم که اسم پسرمونو چیبذاریم . واما از شب عروسی بگم که خب من شوهر کرده بودم و به هیچ وجه نباید به عزیز دلم خیانت می کردم . اما دیدم بازم این آقا جنه داره میاد یعنی اومد سراغم تحمل اینو نداشتم يه بسم الله گفتم دیدم از شر قلقلک های مخصوص جنيخلا ص شدم می دونستم به اين نون وماستها خلاص بشو نيستم از اون شب تا حالا مرتب دیگه بالا سرم چاقو کوچولو و یه قرآن میذارم . و قبل از خواب و توي بیداری هم بسم الله یادم نمیره . تا حالا که از شرش خلاصم در هر حال به جنه گفتم خیر این قدرت جادویي کشف راز نگاه رو خوردم تو به خیر و ما به سلامت . خر ما از کرگی دم نداشت . و اما از شب زفاف . در واقع هم برای من و هم برای کوروش اين دومین زفاف بود . اما واسه هردومون انگار اولی بود . لباساي عروسو از تنم در آورده و يه لباس خواب به رنگ صورتی ملایم که کوروش خيلي دو ست داشت تنم کردم که البته چي بگم این لباس فقط از زير کس تا زير سینه هامو می پوشوند کوروش هم دیگه با یه شورت وارد رختخواب شده بود ظاهرا از نظرخودش یک چیزی رو فراموش کرده بود . پاهامو مثل قدیما شست و بغلم کرد ودوباره روی تختم گذاشت . -عشق من من که دختر نیستم -تو برای من همه چيزی بازم داری از اون حرفا می زنی ها ؟/؟ -قول میدی که تا آخر عمر به من و فادار باشی دلمو نشکني و دنبال یه زن دیگه نری ؟/؟ -من که این قولو هر روز دارم بهت میدم . امروز م همچین قولی دادم الان دیگه نوبت فرداست ولی تا تو اجازه ندی دنبال هیشکي نمی رم -چی ؟/؟ نشنیدم چي گفتی ؟/؟ -هيچی همون بهتر که نشنیدی . هردومون می دونستیم که این يک شوخیه . خودمون قرار گذاشته بوديم که یه هشت ده روزی قبل از ازدواج سکس نداشته باشیم تا همه چیز برامون هیجان بیشتری داشته باشه وافعا چه ریاضتی بود ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
راز نگاه 99
فرزانه کو چولو هم یه ماه بود که تو شکمم بود تازه چند روز قبلش فهمیدم که بار دارم . از این بابت چیزی به خونواده نگفتم راستش فقط زری دهن قفله جریانو میدونست . هردو بالبخند اومدیم طرف هم هنوز می تونستم راز نگاه کوروشوبخونم هنوز این جنه امید وار بود که من از تصمیمم مبنی بر روندنش منصرف بشم و فرجه اي به من داده بود و این قدرتو ازم نگرفته بود . اما من دیگه این نيرو رو نمی خواستم . نمی خواستم جز کوروش مهربون من کس دیگه ای از بدنم لذت ببره . آدم یا جن برام فرقی نمي کرد خیانت خیانت بود . فکرمو طوری متمرکز می کردم که نتونم راز نگاه رو با تقلب بخونم . دوست داشتم این نیروی عجیب من زود تر از بین بره و برق عشقو به راحتي در چشای کوروش ببينم. یه خورده مردمک چشامو به طرف بالا گرفته و کوروش نازمو طوری ديد می زدمکه فقط با نیروی خودم ببینمش و عشقو در وجودش بخونم . -فرشته چقدر هوسانگیز شدی ؟/؟ تازه وبا طراوت مثل هميشه . نمیدونم از کجات شروع کنم .. رفتم تا یه چیزی بگم گفت چیه حتما میخوای بهت قول بدم که احساس تازگی تنتو برای خودم همیشه داشته باشم -آره کوروش تو از کجا فهميدی نکنه تو یه دو ست دختر جنی داری ؟/؟ -چي ؟/؟ این حرفای الکی چیه می زني . مثل این که چند روزه کیر نخوردی يه خورده کانالهارو قاطي می گیري ... این بار از سینه هام شروع کرد .آنقدر سفت و براق بودند که خودمم تعجب کرده بودم . نه سوتین بسته بودم و نه شورتی پام بود بابت شورتو کوروش هنوز چیزی نمي دونست . اون عاشق کون قمبل کرده من بود . همیشه سرشو می ذاشت روش و اگه قصد کاري نداشت اونقدر باهاش ور می رفت که کونم مثل يک بالش واسش مي شد وهمونجا می گرفت مي خوابید . هنوز به سینه هام دست نزده بودکسم خیس خیس کرده بود ودستش که به سینه هام رسید ترشحات و خيسی کسم داشت از ش فاصله می گرفت .-اووووف چقدر تو ناز شدی ؟/؟ اینو که گفت دست چپشو از روي سینه راستم برداشت و تحویل لب و دهنش داد منم بي اختيار دستم رفت طرف کسم وبا نگاه ملتمسانه ام ازش مي خواستم که کسمو بخوره .. -وایيیی چی شدی . قربون اندام تراشیده ات برم . فرشته تو شورت پات نیست ؟/؟ دلمو که بردی . حتما کون بر جسته ات اون پشت خیلی با حال نشون میده -عزیززززم شووووی خوشگلم کوننننمو حالا ولش بیا ببین داخل کسسسسسم چه غوغاست توررررو میخواد کیررررتو می خواد زبونتتتو می خواد .. بخوررررشششش عزیزم سینه امو ول کرد و رفت سراغ کسم . -پاکششش کن عزیزم اول کسسسسسمو خشکش کن .دستمال کاغذی دم دستته -کدوم دستمال بهتر از زبونم . زبونشو کشید روی کسسسسم طوری که از نوک انگشتای پا تا فرق سرمو لرزوند و یه سستی و لذت خاصی در من به وجود آورد . هرچی خیسی و چسبندگی دور و بر کس و تا حدودی هم داخلش بود با لب و دهنش تمیز کرد و همه رو هم می خورد . مثل گربه ای که داره ماست می خوره اونم ماست بیرنگ منو خورد و خشکم کرد اما من که می دونستم بازم تشنه اشه بازم براش می فرستادم . -اووووفففف عزیزم تموم گوشت کسسسس و تنمو بیحس کردی کاشکی دستم به کییییرررت می رسید . -عزیزم انگار داری کباب می خوری . -اگه بدونی چقدر لذیذ تر از کبابه -فقط بپا همشو یک دفعه تموم نکنی ؟/؟ یک عمر باید از این کبابا بخوری . نرمش کوروش دست کمی از ورزش نداشت . بدن منو آماده کرده بود . قسمتی از بینیخودشو فروکرده بود توی کسم وحرکتش می داد . -آه عشق من تو همین الان که داری منو به ار گاسم می رسونی -دوست نداری ؟/؟ -چرا فقط می ترسم در گاییدن من تنبل بشی -اگه تو بخوای تا صبح می گامت .. شورتشو در آورد و من هم کیر کلفت و سفید و جون دارشو دیدم . رگهای کیر متورم شده بعضی قسمتها حالت سرخ و سفید پیدا کرده بود . -شوهر گلم این چوبدستی تو نترکه ؟/؟ -نگران نباش این فقط می تر کونه -ببینیم و تعریف کنیم . -تا الان کم نشونت ندادم . -هر دفعه تازگی خودشوداره مگه تو از بغل زدن من خسته میشی ؟/؟ -نه -خب کس و کیر هم همینن دیگه اونا هم دوست دارن همدیگه رو بغل بزنن. روبوسی کنن . خوش و بش کنن . از هم لذت ببرن -چیه ناز من حتما حالا کیییرررمی خوای -اول بیارششش یه خورده واست ساک بزنم یه خورده با کیرت حال کنم داغ داغششششش کنم تا بفهمی سوزوندن یعنی چه . -تو که حالاشم منو سوزوندی یه مدل 69درست کردیم و من زیر و کوروش رو .من کیر می خوردم و اون کس می خورد . هردومون شل شده بودیم بیچاره کوروش چند بار خواست خودشو کنار بکشه تا آبش توی دهنم خالی نشه اما یک با ر دو بار پنج بار آخرش دیگه نتونست جلوی خودشو بگیره -چقدر با حال می خوری نمی تونم جلو آبو بگیرم سیل داره میاد .. من که کییررر داخل دهنم بود و نمی تونستم حرف بزنم با ایما و اشاره گفتم بریزش تو ی دهنم از دستم هم کمک گرفته و شیره کورو شو کشیدم . من هنوز راضی نشده بودم ولی دیگه این خاطر جمعی رو داشتمکه با کیرش بیشتر می تونه منو بکنه . -کوروشششش کسسسسسم حالا کیییرررمی خواد . میخواد که با کیرت آبششششو بیاری . چندروزه که با هاش روبوسی نکرده . زودباش کیییرررتو فرو کن توی کسسسسم امشب مثل هر شب دیگه ای فقط مال توام . هنوز لباس خواب دو وجبی رو از تنم در نیاورده بود . -عزیزم فعلا این لباس خواب خوشگل و هوس انگیز تنت باشه وقتی که به پشت خوابوندمت و از تماشای قمبل کونت لذت بردم و رنگای سفید و صورتی رو کنار هم دیدم اونوقت درش میارم -هر جور راحت تری برامن چه فرقی می کنه . من فقط دوست دارم از تن و بدنم لذت ببری تا می تونی کیف کنی حال کنی .. رفت .. رفت بالاخره کیییررر راهشو پیدا کرد و رفت توی کسسسسم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 

نویسنده: ایرانی جان ‏ازوبلاگ امیر سکسی


راز نگاه 100 (قسمت آخر)
دیگه داشتم به اوج می رسیدم اون لحظه به هیچ چیز دیگه فکر نمی کردم نه غمی نه غصه ای , نه گذشته ای و نه آینده ای . فقط حال بود و حال -کوروشششش -جون دل -دوستت دارم همیشه همین طور منو با لذت بکن -فدات میشم عروس گلم همیشه همیشه عروس تازه ام خواهی بود . -سوختم سوختم بازم بگو -توهمیششششه عروس تازه امی همیششششه همیشه .. همیشه من که کسسسم آتیش گرفته بود نمی دونستم اون چه جوری کیرشو اونداخل نگه داشته قبل از این که حرکتشو تند کنه ارگاسم شده و جریان گرمی رو در ناحیه شکم و کسسسم احساس کردم با اعصابی آرام به آرامشی فوق العاده رسیده بودم . شوهر مهربونم سیرابم کرد و دیگه کارم نداشت تا این که خودم چشامو باز کرده و چون می دو نستم اون عاشق دید زدن و وررفتن با بر جستگی کونمه دمر کرده به روی شکم دراز کشیدم تا لذت بیشتری ببره .-وایییی جووووون فرششششته چی ساختی ؟/؟! میگی من باتو چیکار کنم .. خودت بگو .. از این حرفاش لذت می بردم خوشم میومد از این که می تونستم بهش حال بدم و اونم این جور از زیبایی و هوس انگیز بودن من تعریف می کرد . ته لباس خوابمو که مماس بابالای کونم بود بالا می داد و با دستاش کمرمو ماساژمی داد . به قاچای کونم چنگ مینداخت سرشو به کونم می چسبوند همه جای باسنمو می لیسید. با نوک زبونش سر وقسمت ورودی سوراخ کونمو قلقلک می داد و لیس می زد . انگشتاش هم داخل کسسسسسم بود -عشق من زیاد روت فشار نمیارم می ترسم واسه بچه بد باشه .-نه .. نه بکن ولم نکن من کییییررر میخوام بذار توی کونم سوراخ کوننننن منم آب میخواد .. عجله نکن هر موقع خوب از چشم چرونیهات حال کردی منو بکن . نیم ساعتی رو در همین حالت سپری کردیم ومن در حال خودم و یک آرامش عجیبی بودم . درست مثل کسی که دراز کشیده و خودشو به یک ماساژور سپرده خوابش گرفته . یه وقتی به خودم اومدم که حس کردم یه چیز کلفت و درازی داخل سوراخ کونم داره حرکات رفت و بر گشتی انجام میده . -کوروشتو کی گاییدن کونمو شروع کردی که اصلا حالیم نبود -پنج دقیقه ای میشه -تو شیطون بلا منو هیپنو تیز مم کردی -البته اول یه چیزی رو تیز کردم بعدا هیپنو تیزم کردم -بگو ببینم اون یه چیز اسم نداره ؟/؟ -چرا من که همش دارم میگم بیشتر از این که اسم داشته باشه حس داره -گل گفتی عزیزم منم دارم حسش می کنم پس بکن .. بکن . لباس خوابمو ازتنم در آورد و کیرش در حال گاییدنم بود ودو دستاشو به جفت سینه هام رسوند . دچار تپش قلب شدید شده بودم -واییییی آییییییییی ادامه بده عزیززززز اومد بازم تخلیه ام کردی حالا دیگه نوبت توست بزن کوروش من ... با هر قطره منی کیر کوروش حس می کردم که ریشه وجود و زندگیم قویتر می شه و دفعه بعد بهتر می تونم بهش کون بدم . همدیگه رو بغل زدیم و بوسه بعد از عشقبازی رو شروع کردیم . کارمون تموم نشده بود . تا صبح کارداشتیم . -کوروش جون ما که هیچوقت از هم سیر نمیشیم -نه عزیزم اونایی که همدیگه رو دوست دارن تا زنده ان تا ابد تشنه همن . فقط از همدیگه لذت می برن . دوستت دارم . -منم دوستت دارم عاشقتم می خوام هرروز و هر شب و هر لحظه ازت بشنوم که هیچوقت تنهام نمی ذاری . -هر گز هرگز منو ببوس .. ببوس به چشای کوروش نگاه کردم درش جز عشق و صداقت و پاکی و نجابت چیزی ندیدم . نگاه معصومانه اش چشمان آبی اش را زیباتر کرده بود داشت می گفت که با تمام وجود و از صمیم قلب دوستم داره .... به خود آمدم این نگاه خوانی من با راز خونی دفعات پیش فرق می کرد اوخ جووون من دیگه اون قدرت جادویی رو نداشتم دیگه نمی تونستم بفهمم یکی دیگه داره به چی فکر می کنه ولی می تونستم فکر کلی طرف و احساسشو بخونم پس جنه دست از سرم برداشته بود اینو باید چند روزی صبر می کردم تا متوجه می شدم ولی حتما رفته بود . شایدم چون شوهر کرده بودم ولم کرده بود حتما جن مسلمونی بوده.(راستی راستی رفته بود و دیگه هم سراغم نیومد ) خیلی خوشحال بودم -کوروش به چشام نگاه کن ببین چی میخونی ؟/؟ -تو باید هر دفعه این سوالو بکنی ؟/؟ معلومه دیگه داری بهم میگی دوسم داری .عاشقمی . متوجهی که منم دوستت دارمعاشقتم واست می میرم اگه یه موقع توی شرکت با زنا و دخترا گرم گرفتم به خاطر مسائل کاریه و هیچی بین ما نیست .. -چه غلطا!می کشمت کوروش بازم گوششو کشیدم وهردو با خنده یه بار دیگه همدیگه رو بوسیدیم -حالا تو بگو فرشته چی از چشام می فهمی ؟/؟-خودت که مسیر برگشتو هم واسم خوندی . دیگههیچی واسه من نذاشتی که من تعریف کنم . واسه خالی نبودن عریضه بگم که نگات میگه که تا اونجایی که زندگی هست و زندگی من و تو در کنار همیم و در سختیها و راحتیها و در غمها و شادیها شریک هم بوده و از هم دل نمی کنیم .... قصه ما یواش یواش داره تموم میشه دخترا !پسرا !جوونا جوونای عاشق ! کاری نکنین که حسرت گذشته رو دلتون بشینه . نگین نگفتما !اصلا چیزی به اسم فرداوجود نداره . فردا یه روزیه مثل امروز وقتی امروز دیگه ای از راه رسید شما باید شاد باشین . در کنار اونی که دوستش دارین عاشقشین باشین . البته اگه مطمئن شدین همدیگه رو دو ست دارین واسه هم فداکاری کنین . زندگی مال همه هست ولی دور دور جووناست .غصه نخورین خدا بزرگه . تلاش کنین خوبی کنین . عاشق همیشه پیروزه . تلاش کنین بجنگین . اگه بجنگین و شکست بخورین لااقل این حس در شما وجود داره که هیچوقت حسرت نخورین و به خودتون سر کوفت نزنین . راستی می دونین راز نگاه چیه ؟/؟ چه طوری میشه کشفش کرد ؟/؟ چه جوریمیشه اونو خوند ؟/؟ راز نگاه در دوست داشتنه در عشقه . در پاکی و مهر و محبت و وفاست . در اینه که نسبت به هم صادق باشیم و دروغ نگیم .عشق مثل یک آهن ربا می مونه وقتی دو قطب غیر همنام با این نیرو جذب هم شدند و وجودشون یکی شد دیگه رازی بینشون وجود نداره . نگاهشون , خواسته هاشون , احساساتشون در وجود یکدیگه خلاصه میشه . آره عزیزان ! راز نگاهو میشه با عشق فهمید و درک کرد . اصلا کلید راز نگاه یعنی عشق .. عشق و بازهم عشق ... پایان .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
صفحه  صفحه 11 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11 
داستان سکسی ایرانی

راز نگاه


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA