ارسالها: 7673
#11
Posted: 18 Jun 2012 07:41
رازنگاه 7
-داداش فرشاد فرشته رو همین جوری بکن . طولش بده تا منم این ور از طرف کون حسابی کیف کنم .-باشه فرهاد من خودم دارم حالمو می کنم .-هی داداشا منو از کیر کلفت نترسونین . تا صبح هم منو بگایین جواب میدم .کاری نکنین که بگم اونقدر منو بگایین که از گاییدن خودتون پشیمون بشین . هر سه تامون می گفتیم و می خندیدیم . صفایی داشت . دنیایی بود . خواهر و برادر باید این جوری با هم صمیمی باشن . واقعا دو روزه دنیا این قدر ارزش نداره که همه با هم در گیر باشن و با خود خواهیهاشون زندگی رو واسه هم تلخ کنن . گوشت و پوست و تمام تنم به این ماساژو مالشهای دست نیاز شدیدی داشت . هر چی بیشتر کیر می خوردم گرسنه تر می شدم . و هر چی آبشونو نثار وجودم می کردند بیشتر تشنه می شدم . لحظه به لحظه حریص تر و بی پرواتر می شدم . از این می تر سیدم که اگه موقعیتی گیرم نیاد خودمو رسوا کنم . بازم خوبی این خونه این بود که سه طبقه اختصاصی داشت با جمعیت خیلی کم . می تونستم هفته ای یکی دو شب به آپارتمان خودم سر بزنم و بقیه شبارو پیش خونواده ام باشم . با این بر نامه ها دیگه شوهر می خواستم چیکار. همین الانش تلنگ در رفته شده بودم . دوست داشتم حداقل فردا رو استراحت می کردم. ولی با همه این خستگیها از این که همزمان به دو تا کیر اونم به دو تا داداشام حال داده بودم نهایت لذتو می بردم . یعنی من این همه فتنه و آتش زیر خاکستر بودم و خودم خبر نداشتم ؟/؟فرشاد حسابی خفه و خیس عرق شده بود . این کولر هم از دست ما خسته شده بود . آ تیش تن ما سه نفر همه جا رو داغ کرده بود لبمو ازلباش جدا کرده تا ببینم که چشاش باز میشه تا یه چیزی بخونم . دلم برای تماشای راز نگاه تنگ شده بود . فرشاد داشت با خودش می گفت عجب خواهر توپی دارم . انگار تنشو داده تراشکاری . همه جاش بیست بیسته . دلم برای دیدن و کردن کونش یه ذره شده . وقتی که این افکار فرشادو خوندم دلم براش سوخت . فرهاد حسابی ازمن کام گرفته بود . حالا دیگه نوبت فرشاد بود که به من فیض برسونه و از کونم بهره مند شه . منو باید اول به ارگاسم می رسوندن بعد جاشونو عوض می کردم .ا ول رضایت یه دونه خواهرشون . مگه چند تا آبجی داشتن ؟/؟ازشون خواستم که یه تغییر تکنیکی و تاکتیکی بدن و به من گل بزنن تا جاهاشونو تغییر بدم . موقع گاییده شدن دستمو لحظه ورود و خروج به کیرشون رسونده و هوسشونو به ناله تبدیل می کردم . بیضه هاشونم خیلی درشت بود . اون وسط گیر کرده ولی به هر دو تا کیر مسلط بودم . بالاخره موفق شدن که کوس خواهر تسلیم شده خودشونو تسلیم کرده مثل سماوری که شیرشو باز کنی از یه جایی تو وسطای تنم یه آب گرمی شروع کرد به حرکت . مثل این که داشتم طلب دوران بلوغمو می دادم . چه خبره دستور دادم که هر دو تا شون کمرشونو سبک کنن .. این آبهایی که این سه روزه رفت داخل کوس و کونم یه مقداریش بر گشت کرد و بیشترشم جذب شد ولی شکم ترکه ای من اصلا تکون نخورده بود . معلوم نبود این آبا کجا جذب میشن . هر دوتا زار می زدن که جاشون عوض شه .-داداشای خوشگل من یه خورده هم سیاست داشته باشین . یهکوس می بینین این قدر دست و پاتونو گم نکنین . درسته که این جا رئیس منم ولی حالا که هر دوتاتون منو راضی کردین و آب کیرتونو ریختین توی وجودم معلومه که باید جاتونو عوض کنین . فرشاد الان از عشق کون من نزدیکه مثل مجنون سر به بیابون بذاره . فرهاد بیا زیر . فرشاد برو بالا . صحنه زیبا و خنده داری بود . دوست داشتم یه دوربین فیلمبرداری دم دستم بود و با یه موبایل از حالت کون کردن و کون دیدن فرشاد عکس می گرفتم .ا ون وقت باید فرهاد از جاش بلند می شد و عکس می گرفت.-فرشته ووفرشته جون من چه جوری می تونم این کونو تحویل یکی دیگه بدم .دللللممیییخواد بکککن این کووووووون فقط من باشم فقط من ..من اووووففففففف چه حالی میده !نمی تونم تاب بیارم . قبل از این که کیرشو فرو کنه توی مقعدم تمام فضای قابلمه ای کونمو می خورد و لیس می زد .-داداشششششششش خیلی بهم حال میدی وقربون معرفت هردوتاتون . فرشاد می دونم تحمل نداری .کووووووووونننننم که فرار نمی کنه . حی و حاضر همین جاست . دست به نقد هم تا صبح مال شمام . از اینبه بعد هفته ای چند بار میشه با هم باشیم . به رگهای تن و اعصابت زیاد فشار نیار منم به اندازه کافی رو براه شدم . سبک شین و بریم یه چیزی بخوریم و یه استراحتی بکنیم . دو باره شیر آبو باز کرده و من تشنه لبو دو طرفه سیراب کردند . کیییییررررررررهر دوتاششششششونو درست و درمون چلونده بودم . گیر حریف افتاده بودند . نمی دونستم و نمی دونستن همچین قدرتی دارم . داستان خوابیدن و رختخواب رفتنما جالب بود . من اصلا عادت نداشتم وسط بخوابم ولی دو تا داداش منو وسط گذاشته و نصفه شب هر کدومشون زودتر بیدار می شد منو دستمالی می کرد و ناخنکی می زد و در همون حالت می خوابید . منم به خاطر این که حق کشی نکرده باشم نصفه شبی بیشتر فرشادو انگولک می کردم تا بعدا جای گله نباشه . نیمساعتی یواشکی اومدیم پایین تخت . چون فرشاد دوست داشت بی سر خر هم منو بکنه . براش ساک زدم و آبشو خوردم .ا ونم کوسسسسسسمو لیسسسسس زد و از دو طرف باهام حالللل کرد و خودشو کشت تا تونست یه دفعه دیگه آبمو بیاره . ساعت ده صبح که از خواب بیدارشدم اثری از داداشام ندیدم . ماشا ءالله با اون انرژی و رو حیه ای که از من گرفته بودن سحر خیز شده و رفتن سرکار . منم گفتم پاشم برم یه سری به زری بزنم ببینم چه خبره . اونم مثل من از شوهرش جدا شده و فعلا پیش پدر و مادرش زندگی می کرد . یه آپارتمان نزدیکیهای سید خندون .بیشتر ساعات روزو تو خونه تنها بوده و فقط تلویزیون نگاه می کرد و ترانه گوش می داد . برادر بزرگتر از خودش که دانشجو بوده و در دانشگاه تبریز پزشکی می خوند . پدرشم یک سوپر مارکت داشته که ناهارشم همونجا می خورد و مادرشم بیشتر وقتا وردست شوهرش بود که تورش نزنن . زری دو سه سالی بزرگتر از من بود خوشگل بود و هم قد و قواره منفقط چشاش به رنگ میشی بود و لباش غنچه ای تر . باسن و سینه هاش هم از مال من کوچیکتر بودند . بیشتر وقتا خونه تنها بود . آشنایی من و اون به هفت هشت سال پیش بر می گشت که برای زیارت رفته بودیم مشهد . تو حرم همدیگه رو دیدیم . واز اخلاق هم خوشمون اومد و به دوستی خودمون ادامه دادیم . با این که خونواده ما با هم رفت و آمد نداشتن ولی در هفته من و اون حداقل یکی دو بار به هم سر می زدیم . خونهشون طبقه دوم یه بلوک ده واحدی پنج طبقه بود . بیشتر عجله ام واسه دیدنش این بود که می خواستم منو ببره پیش یکی از دوستاش که فال قهوه می گرفت . من به این چیزا چندان معتقد نبودم . یعنی چه ؟/؟یکی بیاد قهوه بخوره یکی دیگه از پس مونده اش بخواد سر گذشتشو واسش تعریف کنه ؟/؟با عقل جور در نمیومد . ولی یه بار که همون یه سال پیش اولای گند زنی شوهرم به اتفاق هم رفته بودیم پیشش خیلی چیزارو راست می گفت . از حال از گذشته از آینده . جل الخالق !این از کجا میدونه . هر چی زری رو قسمش دادم که تو این چیزارو واسش تعریف کردی قسم می خورد که از این کارا نکرده . تا این که این حرف فالگیر که می گفت تا یکسال دیگهاز شوهرت جدا میشی و کار شما به جایی نمی رسه مصداق پیدا کرد و مجبور شدم یه خورده اعتقاد پیداکنم . یعنی اینا با اجنه دوستن ؟/؟حس هفتم هشتم دارن ؟/؟برم ببینم من چرا این جوری شدم بهتره اول در موردمشکلاتم چیزی نگم تا ببینم اون چی میگه . رفتیم پیش لیلا جون 25سالش هم نمی شد . برام فال گرفت و گفت می بینم از شوهرت جداشدی خیلی هم شیطونی و کاری نمی کنی که زیاد غصه بخوری . خیلی چیزای دیگه هم از گذشته و آینده گفت یواش یواش می خواستم خودمو قانع کنمکه در مورد نگاه خوانی خودم بهش بگم که دیدم از یه چیزی صحبت کرد که هم میخ شدم و هم می خواستم به خودم بقبولونم که داره چرت میگه . به من گفت که می بینم یه عاشق پیدا کردی ولی آدم نیست -نورو خدا نگو معتاده . من دیگه نمیخوام شوهر کنم .-بابا منظورم اینه که از جنس آدم نیست .-لیلا جون ما که خونه نه سگ داریم نه گربه . لیلا خندید و گفت دختر چرا دو زاریت اینقدر کجه ؟/؟یک جن عاشقت شده بیشتر جاها دنبالته .. ازت حمایت می کنه . خیلی هم دوست داره باهات طرف شه . بعضی وقتا هم میاد سراغت باهات حال می کنه . با تو عشقبازی می کنه تو متوجه نیستی . یه حالتهایی رو در خودت احساس می کنی ...گیج شده بودم ازش اطلاعات بیشتری می خواستم . با این که هنوز قضیه رو باور نداشتم می خواستم که راه چاره ای به من نشون بده .-فرشته جون من زیاد تو جن گیری و رابطه با جنها نیستم . فقط می تونم راهنماییت کنم که کجا بری . آدرس زنی میانسال را به من داد که در روستایی نزدیکی کرج زندگی می کرد . خودش واسم زنگ زد و نوبت گرفت . گفت اگه خودت می خواستی نوبت بگیری شاید تا یه ماه دیگه هم بهت وقت نمی داد ولی اون واسه فرداصبح برام وقت گرفته بود . فکرم بد جوری مشغول شده بود. یعنی جن توی تن من حلول کرده بود ؟/؟نه بابا من هنوز خودم هستم .این چرندیات چیه ؟/؟حالا شاید عاشقم شده باشه یه چیزی .یعنی هر وقت یه نسیم قلقلک مانندی میاد روی شکم و کوس و کونم می شینه با من حال می کنه و به سبک جنها داره منو میگاد ؟/؟این یکی بیشتر با عقل جوردر میاد ...ادامه دارد ..نویسنده ..ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#12
Posted: 18 Jun 2012 07:43
رازنگاه 8
یعنی من این قدر بیچاره شدم . که میون این همه آدم یه جن باید بیاد عاشقم بشه.؟/؟تازه میون این همه آدم این آقا جنه باید منو انتخاب کنه ؟/؟ای بخشکی شانس . به اتفاق زری رفتم خونه شون و قرار شدکه ناهارو با هم بخوریم و بعدشم برم خونه خودم . من و زری در کنار هم از هر دری سخن می گفتیم . سریع ناهارو آماده کرد و با عذر خواهی از من گفت که میخواد یک دوش بگیره تا عرق بیرون از تنش در ره و از منم دعوت کرد که اگه دوست دارم باهاش برم حمومو این جوری بتونیم پشت همدیگه رو لیف و کیسه ای بکشیم . راستش حوصله فشار دادن کیسه رو نداشتم . قبول کردم و باهاش رفتم حموم . برای اولین بار بود که استیل بدنشو از نزدیک می دیدم . نمی دونم چرا با دیدن تنش یه رخوت خاصی بهم دست داد . کوسم لذت وورم خاصی رو در خودش احساس کرد . خدایا این لیلا فالگیر هم بد جوری فکر منو مشغول کرده بود . نکنه من دو جنسیتی باشم و این جن رفته تو تنم و هوس کوس زری رو کرده ؟/؟خودمم که کییییررررررمی خواستم . یعنی یه حالتی بهم دست داده بود که هم کیر می خواستم هم کوس . نه این یکی مسخره هست دیگه زیادی شلوغش کردم. حالا فردا صبح به اتفاق زری می رم ببینم این ملا سکینه کرجی چی میگه ؟/؟-زری این یه سالی چند تا دوست پسر گرفتی ؟/؟-اوووووووههههه چه خبره ؟/؟حتی دریغ ازیکی .-یعنی این یک سالی رو آک اک بودی ؟/؟-آره هم آک آک هم پاک پاک . بعد از منعذر خواهی کرد و گفت من عادت ندارم داخل حموم چیزی تنم باشه . همیشه هم تنها میرم امروز استثنا بوده . شورت و سوتینشو در آورد و لخت شد . اگه تو هم دوست داری می تونی در بیاری . راحت باش خجالت نکش .من و تو هیچکدوممون خواهر نداریم . می تونیم خواهر خوبی واسه همدیگه باشیم . منم بی خیال همه این شرم و حیاها خودمو لخت کرده و تصادفا نگاه من و زری به هم تلاقی کرد . زری داشت با خودش می گفت که :خجالتی بودن در مقابل مردا هم بد چیزیه . یه ساله که گاییده نشدم هوس کییییییررررردارم کاش فرشته می تو نست با کیر مصنوعی به جوووووووون کوسسسسسسم بیفته . نمی دونم اونم می خواد یا نه ؟/؟همدرد منه شایدم بخواد اونم یه ساله که گاییده نشده ...واقعا عجب گیری افتاده بودم مثل این که تو چشای اونایی که تا به حال مطلب خونده بودم چیزایی به غیر از مسائل زیر شکمی نوشته نشده بود . البته مامان استثنایی بود . ظاهرا زری کیر قایم کرده مصنوعی هم داشت .-زری جون اگه می خوای برات لیف بزنم . پشت خودتو که نمی بینی . سختته .-آره قربونت برم خیلی ممنون میشم ....باخودم گفتم ایییییییییی زری نمیدونی الان چه لیفی برات می زنم . یا از هوس جیغ می کشی یا از کیف زیاد می گیری می خوابی . پریشب که بابابا فیلم سکسی می دیدم چند تا چشمه عشقبازی زن به زنو یاد گرفته بودم . البته اگه آدم خودش بره تو کار خیلی چیزارو در جا یاد می گیره . دلم برای زری جونم می سوخت . یعنی من این دو سه روزه کلی حال کرده باشم و اون دریغ از یک لز خشک و خالی ؟/؟-زری جون عجب تن و بدنی داری !من یکیرو که به هوس میاره حالا ببین با مردا چیکار می کنه .-جدی میگی ؟/؟داری امید وارم می کنی .؟/؟-زری جونم این چه لیفیه که تو داری . سیخم میده. واسه پوست خوب نیست . اجازه میدی از دستام به جای لیف استفاده کنم ؟/؟-تو مجازی هر کاری میخوای بکنی . این هر کاری رو با یه لحنی ادا کرد که منو به شک انداخت . دوست داشتم تو چشاش نگاه کنم و فکرشو بخونم تا راحت تر کارمو انجام بدم . ولی صاف و بر روی شکم دراز کشیده بود و نمی تونستم مثل دیوونه ها بهش بچسبم و نگاهشو ببینم . استارته رو زدم . از پشت پای زری تا اول گردنشو که توی دید من بود خیلی غلیظ صابون مالی کردم و ناحیه ماساژی رو به دو قسمت کردم . یکی پاها و باسن ودومی کمر و گردن و شونه ها .از نوک و کف پاش شروع کردم قلقلکش اومد و خودشو جمع کرد و من در حالیکه هر یک از دستام روی یکی از پشت پاهاش قرار داشت به کارم ادامه دادم . خیلی آروم گوشت رونشو جمع می کردم و به طرف کون می فرستادم . کونش یه حالت قلنبه ای تر می گرفت و جذاب و هوس انگیز تر می شد . چند دقیقه ای این کارو انجام دادم . با خودم گفتم اگه الام برم رو کمرش بهتره . ماسازکونو میذارم بعد از کمر . شونه ها و کمرشو با احساس می مالیدم . همونجوری که بابا و داداشام باهام می کردن .-فرشته جون چقدر خوب کارتو انجام می دی . درست مثل این که یه مرد بالا سرم باشه .-دوست داشتی به جای من یه مرد اینجا بود ؟/؟-تو که حالا داری کار هردوتاشونو می کنی ...با این تیکه هایی که مینداخت فهمیدم باید یه چیزایی دستگیرش شده باشه . نوبتی هم که شده نوبت کونش بود. دوبارهم صابون مالی کردم .اول به سبک نوازشی شروع کردم بعد فشار دست و ماساژو زیاد کرده دوتا قاچاشو این طرف و اون طرف می گردوندم -فرشته جون اگه تا صبح هم کونمو بمالی من همین جا دراز کشیده نمیگم بسه . می خواست یه چیز دیگه ای هم بگه که پشیمون شد .پنج تا انگشت هریک از دستامو روی هر طرف از قاچاش گذاشته مثل ژله می لرزوندمش و از این حرکت خودم و از تماشای کون لرزونش لذت می بردم . بایه دستم یه طرف کونشو گرفته وسطشو باز کرده و با دست دیگه ام تا کناره هاشو مالوندم جون خودم احتیاط می کردم که مواظب باشم که از مرزو کناره قاچ به طرف داخل که همسایه کوس بود اون ور تر نرفته و بی ادبی نشه . کناره داخلی کون سمت چپشم طوری مالیدم و دستمو از پایین به بالا روی حاشیه ها کشیدم که به کناره های کوس و چوچوله ها بر خورد نکنه . احساس کردم با این کارم زری آتیشی تر شده . سی چهل بار این کارو واسش انجام دادم تا آخرش با صدایی که هوس و التماس درش موج می زد گفت عزیز این قدر به خودت سخت نگیر اگه خودت سختت نیست می تونی اون وسطو هم بمالی و لیف بزنی . ماکه همه چیزمونو واسه هم رو کردیم . خواهری و صمیمیت که این حرفارو نداره . حتی یک ثانیه هم وقت تلف نکردم . کف دست راستمو گذاشتم وسط درز کونش . کوس و کونش دیگه اسیر من بودند . از سوراخ کون تا ته کوس و از ته کوس تا سوراخ کون . حرکات رفت و بر گشتی پی در پی ادامه داشت . خیسی و ترشحات کوسمو توی دستم احساس می کردم -آهههههههه فرشته تو امروز باهام چیکارکردی ؟/؟چه طور می خوای حریف من شی ؟/؟چه طور می خوای جواب منو بدی ؟/؟دختر تو این قدر شیطون بودی و من خبر نداشتم ؟/؟-زری جون تا غروب وقت داریم . می دونم چیکارت کنم سرشو به طرف خودم برگردوندم . نمی خواست بهم نگاه کنه . جون خودش خجالت می کشید .-زری خوشگله به من نگاه کن این هوس و احساسیه که خدا توی وجود ما گذاشته . مردا هم همین هوسو دارن . اونا از دیدن اندام ما کیف می کنن . ماهم به تن و بدن و کیرشون نیاز داریم . جاهای هوسی تن ما از مردابیشتره . سینه کوس کون و همه جای ما باید مالیده شه . مرد حالا کنار ما نیست . چیکار کنیم نمی تونیم گناه کنیم بریم وسط خیابون بگیم ای مردها بیایید مارا بکنید ما طلاق گرفته حشری هستیم . زری هم خندید و من هم سرش را به طرف خود کشانده لبانم را بر روی لبانش قرار دادم . مثل دو تا عاشق و معشوق واقعی همدیگه رو می بوسیدیم . دست منروی کوس زری بود و با چند تا انگشتام داخل کوسشو بیشتر تحریک می کردم . زری هم همین عملو با من انجام می داد . جیغ و دادهای من و اون توی حموم گوش هر دو تای مارو داشت کر می کرد . برای اولین بار در زندگیم داشتم با یه زن عشقبازی می کردم .برام خیلی تنوع داشت . هم داشتم حال می کردم وهم حال می دادم . سینه های ناز و تپل زری رو گرفتم تو دستام و مثل فرمون ماشین می گردوندمش . حالا دیگه راحت می تونستم تو چشای زری نگاه کرده فکرشو بخونم ...داشت با خودش می گفت فرشته بیشتر از صدتا مرد آدمو به هوس میاره چرا تا حالا این چند سالی رو از دست داده بودیم ؟/؟یه کاری باید بکنیم که از این به بعد بیشتر شبا هم توی بغلهم باشیم . پس زری هنوز از زیر بار این یکی در نرفته نقشه های روزای بعدو کشیده بود ؟/؟حوصله نداشتم هفته که هفت روزه تمامی رو در خدمت زری باشم . منباید در طول هفته جواب پدر و دو تا برادرامو هم بدم . تمام بدن زری رو غرق بوسه کردم . کاملا شل شده بود . همونجور که بابا و داداشام کوسمو می خوردند منم لب و دهنمو گذاشتم روی کوس زری . می خواستم بهش حال بدم آتیشش بزنم . از من راضی باشه .-بخورررررررربخورررررررعزیزم بخخخخخورررررششششش جواد (شوهر سابقش )از این کارا بلد نبود .-زری جون منم اولین بارمه -قررررربون دهنت برم سوخخخخخخختم تورو دارم دیگگگگگه کیییییییییرررررررررمی خوام چیکار. دیگه مرد نمی خوام . توشوهرم باش فرشته جون. من زنت میشم . منننننو بکککککن . انگشت شستمو کردم توی سوراخ کوووووونشششش . چوچوله های صورتی و نازشو میک می زدم . راستش خودمم هوسی شده بودم . بدجوری هوس کیر کرده بودم . حالا اگه زری هم کوس منو می خورد یا با موزی بادمجونی کوس منو می کرد شاید راضی می شدم . بی وقفه مشغول مکیدن کوس زری بودم . با دستش به سرمفشار می آورد تا یه مقدار از فشار هوسشو کنترل کنه . ولی مگه می تو نست ؟/؟ولکنش نبودم .-فرشششششششته .. آهههههههه رییییییییییزم کردی .شدم رشششششته رششششششته . کوسسسسسسم آب شد . یه خورده تند تر . داغ شدم. نزدیکه .آخرشه کوسسسسسسمو همین طور ...همین طور لیسسسسسشششش بزن. بلللللیسشششش . اوخ جووووون سبک شدم . سبک شدم . قربون دهنت برم من فدای زبونت . تو خودت یه پا مردی . حالا بیا من واست بخورم . زری هم افتاد توی خط . زبونشو کشید روی کوسم . این جور سکس واسه منم یه تنوعی داشت . کوس خوری زری استاندارد نبود . منم امروز اولین بارم بود که کوس می خوردم . ولی زری بیچاره تقصیر نداشت هنوز خوب یاد نگرفته بود ویکنواخت می خورد . لحظه به لحظه کمرم سنگین تر می شد و بیشتر درد می گرفت . داشتم عصبی می شدم ولی نمی خواستم توی ذوق زری بزنم -زری جون خوبه گردنت درد می گیره .-نه باید کارتو تلافی کنم . (می دونستم این جوری از دستش یعنی از زبونش بر نمیاد )-نه زری جون بذار حالتو عوض کنیم .-من یک کیر مصنوعی بزرگ و کلفت دارم اندازه اش پنجاه سانتی میشه.-وای زری جون تو با این کیر می خوای کوس و کون اسبو پاره کنی ؟/؟چه خبره ؟/؟!..ادامه دارد ...نویسنده ..ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#13
Posted: 18 Jun 2012 07:43
راز نگاه 9
خب مجبور نیستیم همه کیرو بفرستیم داخل ولی چه حالی میده . کاشکی همچین کیر طبیعی و گوشتی نصیب ما بشه . خودمو نو شستیم و از حموم اومدیم بیرون و رفتیم رو تخت دو نفره ای که بابای زری مامانشو می کرد . یه آینه بزرگ کنار تخت بود کهتا حدود زیادی حتی یک قسمتی از پشت سرمو می تونستم ببینم . کیر مصنوعی راواردکرد من قمبل کرده و زری کیرراهم که نرم و هم حالتی گوشتی و سفت داشت و خیلی طبیعی به نظر می رسید یواش یواش گذاشت داخل کوسم . از توی آینه سوراخ کوسم معلوم نبود ولی حاشیه های کون و درازی کیر را می دیدم و این که معلوم بود تاچه مقدار از کیر بیرون مونده و چه اندازه داخله . -فرشته جون هر جا دردت گرفت بگو جلوتر نفرستم . یک اندازه ای رو که حدود 15 سانت می شد را تعیین کرده بیشتر از این این کیر مصنوعی دردم می آورد . آخه خیلی هم کلفت بود . زری ناقلا تو خیلی تو کارش وارد بود . هرچه در کوس خوری ضعیف بود و در کوس کنی حرف نداشت . معلوم بود خیلی با خودش تمرین کرده تا استاد شده -زری زری عجب کیری داری . خبلی باحاله ..جاااااااان کییییییرررررررر. توهم مثل یه مرد می کنی خیلی وارد تر از رضایی . همینجوری خوبه . دستش این قدرسریع وردیف بود که حتی یک سانتیمتر هم اضافه تر نذاشت داخل تا دردم بگیره . وای وای واییییییییی بکن .. بکن .. بکن .. میدونم دستت گرفته خسته شدی ادامه بده کمرم سنگینه . ولم نکن منو راضی کن . خیس عرق شده بود . از دست دیگه اش کمک گرفت و دو دستی کیر مصنوعیه رو میذاشت داخل کوس من و در می آورد. ... بالاخره اومد . یه جیغی کشید که زری ترسید -چیه دردت اومد ؟/؟-نه آبم اومد .-اوخ جوووووون منم تونستم یه کاری بکنم . خیلی خوشحال شده بود . دستاشو بوسیدم و بغلش کردم . حالا هر دو تامون سبک شده بودیم و دیگه روی سر و تن هم وول می خوردیم . مثل دو تا عاشق و معشوق که هر دوتامون هم عاشق بودیم و هم معشوق . همه جای همدیگه رو لمس می کردیم و می لیسیدیم . سینه های زری بوی گل یاس می داد -اولش فکر کردم عطر زده ... بعدا متوجه شدم لای سینه هاش گل یاس گذاشته . -واسه عزیز دلم فرشته گل یاس گذاشتم . -تو خودت گلی . قربون سینه های خوش فرم و خشبوت برم من . خیلی حال دادی فرشته جون . باید قول بدی بیشتر شبای هفته رو با هم باشیم .-هفته ای یکی دو بار می تونم ولی بیشتر از این نمیشه .-آخه نو که آپارتمان در بست داری و خودتم تنهایی .-خب بابا مامان نمی ذارن که هر شب تنها باشم . در هر حال قرار یکی دو بار در هفته رو گذاشتیم . -زری جون ناراحت نشی ها این جوری مزه اش بیشتره و راحت تر کمرمون سبک میشه . تا غروب با هم بودیم ولی همون یه ار گاسم انگار کافی بود . غروب رفتم طرف تهران پارس تا یه سری به آپارتمان خودم بزنم . احساس خستگی شدیدی می کردم . این آپارتمان سه طبقه ماهم آسانسور نداشت و مجبور بودم از راه پله برم . نیاز شدیدی به تنهایی داشتم . این سه روزه پیش چهار نفر لخت شده و تن و بدنمو در اختیارشون گذاشته بودم . در حال بالا رفتن از پله ها بودم که سامان پسر همسایه طبقه دومو دیدم که داره میاد پایین . فکر کنم یکی دو سالی از من کوچیکتر بود . ولی دست کم یه بیست کیلویی چاق تر از من نشون می داد . خوش تیپ و چهار شونه با موهایی دم اسبی بسته که اصلا از این مسخره بازیهای مردونه خوشم نمیاد . مرد باید مرد باشه و تیپ مردونه داشته باشه . ادای دخترارو در آوردن دیگه لوس بازیه ولی ایرادی نمیشه گرفت . من سلیقه ام این جوریه . داشت می رفت پایین یه چشمکی به من زد و منم یک وازه آشغال تحویلش دادم و رفتمطرف واحد خودم . خیلی کفری شده بودم . زیر لب زمزمه می کردم فقط تو یکی رو کم داشتم . تو یکی منو نگاییده بودی . نمیدونم چرا نسبت به اون حساسیت پیدا کرده بودم . شاید واسه این بود که اون موقع که شوهر داشتم رحم نداشت هی دو روبر من موس موس می کرد به هیکل و خوش تیپی خودش می نازید . فکر کرد کی باشه . اون وقتا تو دلم بهش می گفتم مرتیکه الاغ من شوهر دارم بازم چشت دنبال منه ؟/؟اگه کوس عبورآزاد می خوای برو دنبال یه جنده به من چیکار داری ؟/؟روی تخت دو نفره دراز کشیده و به اتفاقات اخیر فکر می کردم . خوابم گرفته بود و معلوم نشد کی چشامو بستم . وکی خوابیدم که نیمه های شب دوباره همون نسیم در تمام تنم به حرکت درآمده بود . ترسیدم . نه نه لیلا بیخود می گفت . اینا همش خرافاته . اگه راست باشه چی ؟/؟این جن هم امشب تنهام گیرآورده اگه عاشقم باشه کاریم نداره . دست بردارم نبود . معلوم نبود چه طوری منو می کرد که فقط کمرم سنگین می شد . خودشو سبک می کرد و من هیچی . بازم خدا پدرشو بیامرزه که هر سکسش سه چهار دقیقه بیشتر نمی کشید . ساعت ده یلزده شب بود . از آپارتمان بیرون اومدم . از ترس نمی دونستم چیکار کنم . دل و دماغ بیرون رفتنو هم نداشتم .فکر می کردم اگه این وقت شب بخوام برم بیرون جن میاد دنبالم . رفتم طبقه اول زنگ زدم . در این واحد یه مادر و دختری با هم زندگی می کردند که هر دوتاشون بیوه بودند و خیلی با هم دوست بودیم دلم می خواست امشبو پیش اونا بخوابم تا فردا صبح فکر چاره ای واسه خودم باشم .کاش زری امشب پیشم می خوابید . هر چه زنگ زدم کسی درو باز نکرد . نا امیدانه دوباره به سمت خونه بر گشتم . خونواده سامانباهام بد نبودند . اگه یه بهونه ای می آوردم و امشب می تونستم خونه اونا بخوابم بد نبود . باید بهونه می آوردم و اونجا پلاس می شدم . تصمیم گرفتم یه چرندیاتی تحویلشون بدم . یا من اونجا می خوابیدم یا شایدم دختر کوچیکشونو می فرستادن پیشم بخوابه . برخلاف میل باطنی ام و این که حوصله دیدن ریخت و قیافه سامانو نداشتم زنگ در خونه شونو زدم . ائفاقا خود نحسش درو باز کرد . کاشکی تو چشاش نگاه نمی کردم ولی تصادفی این اتفاق افتاد . جملات زشتی را ازنگاهش استخراج کردم .جوووون کوسسسسس خودش با پای خودش اومد . بخورم فدات بشم من . حالا که شوهر نداری یه شب هم بیا وردل ما دیگه .چیزی ازت کم میشه ؟/؟-ببخشید آقا سامان یه صداهای عجیبی از یکی از اتاقای ما میاد می ترسم دزد اومده باشه . خواب بودم تازه بیدار شدم .راستش می ترسم تنها بخوابم . -فرشته خانوم . خونواده رفتن کرج عروسی یکی از دوستان و سهیلا هم باهاشون رفته . من در خدمتتون هستم . باعصبانیت در را به شدت بسته وجن را بر او ترجیح دادم . رفتم طرف خونه خودم و گفتمبه درک دیگه امشبو تا صبح بیدار می مونم . یک شب که هزار شب نمیشه . کاش امروز اصلا نمی رفتم فال قهوه بگیرم . در همین افکار بودم که زنگ در آپارتمان من به صدا در اومد . از پشت روزنه نگاه کردم . سامان خان بودند . نمی خواستم درو باز کنم ولی ادب حکم می کرد که این کارو بکنم . -بفرمایید اقای مودب امری داشتید؟/؟-می خواستم ببینم کسی وارد آپارتمانتون نشده باشه . آخه ناسلامتی همسایه ایم . من دلواپس شمام .چشام به شلوارش افتاد و ورم کیر داخلش که یه وری شده بود . بر شیطون لعنت . داشتم وسوسه می شدم . شاید اگه این جنه خودشو نشون نمی داد و باهام رفیق می شد تحملش راحت تر بود ولی خداییش این سامان خیلی خوش تیپ بود و یه جاذبه جنسی خاصی داشت ولی من به این سادگیها نباس به او باج می دادم .پ ررو می شد همه جارو گشت و چیزی ندید . کمی مودب شده بود . -فرشته خانوم من که چیزی ندیدم . بازم اگه فکر می کنین کاری از دستم بر میاد بازم در خدمتتون هستم . رفتم توی نگاش .... قربون کوس نازت برم فرشته جون . این قدر افاده نکن . بازم خوبه که یه دختر نیستی و طلاق گرفته ای .ا گه دختر بودی چیکار می کردی ؟/؟-چیه آقا سامان می بینم یه فکرایی تو سرته. فکر می کنی چون مطلقه هستم می تونی هر چی بخوای بهم بگی ؟/؟-ببخشید فرشته خانوم من که جسارتی نکردم .-نه بیا بکن . درسته که من دوشیزه نیستم ولی واسه خودم شخصیت دارم احترام و آبرو دارم . گناهم چیه که شوهرم آشغال در اومد ؟/؟به چشای سامان نگاه کردم داشت می گفت تا الان ده تا زن و دختر گاییدم هیشکدومشون سیاست تو رو نداشتن تو یکی رو اگه بکنم شاهکار کردم ولی بهتره برم خونه . دیدم هواپسه و مرغ از قفس داره می پره -آقا سامان می تونم یه خواهشی ازتون بکنم ؟/؟اگه میشه امشبو اینجا بخوابین .-مزاحمتون نمیشم ؟/؟-نه اصلا اگه دوست دارین روی تخت بخوابین . اگه هم رو تخت راحت نیستین براتون رو زمین تشک میذارم .منم به جای خواهر بزرگترتون . شماهم جای داداشم .-باعث افتخار منه که یه کمکی کرده باشم . من همون روی زمین می خوابم . راحت ترم .یک دفعه دیگه هم سریع تو چشاش نگاه کردم و فکرشو خوندم . داشت می گفت اوخ جووووووون اوستا کریم قربون کرامتت برم . تا اینجاش ما رو آوردی از این جا به بعد هم خودت ماروببر...ا دامه دارد ... نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#14
Posted: 18 Jun 2012 07:47
راز نگاه 10
برای سامان تو اتاق روبرویی خودم رختخواب گذاشته و از اونجایی که فقط یک کولر گازی اونم داخل هال داشته مجبور شدیم در اتاقامونو باز بذاریم . منم که عادت داشتم شبا با حداقل لباس باشم وتابستونا هم که تقریبا لخت می خوابیدم . چاره ای نبود هم دوست داشتم با این سامان خان سکس داشته باشم هم این که نمی خواستم روشو زیاد کنم که هر وقت دلش خواست سوارم شه . هنوز چهار روز نشده بود طلاق گرفته ولی راستی راستی روی من یکی خیلی زیاد شده بود . در هر حال آرایشمو غلیظ تر کرده و به خودم یک عطر هوس انگیز زنانه زده وبا یک شورت و سوتین خیلی نازک که فقط یک پنجم کون و سینه ها رو پوشش می داد رفتم زیر شمد . چراغ خواب اتاق با نور نارنجی رو طوری روشن کرده و جایی قرارش دادم که از گردن به بالای منو نور نندازه و هر چی رو نشون میده از گردن به پایین باشه . دمر کرده و کونم رو به هوا بود و علی الحساب یه شمد کشیده بودم روم .اگه طرف می خواست دید بزنه نمی تونستم کنترلش کنم و ببینم در چه موقعیتیه . تازه اونهم با احتیاط و بدون آن که کوچکترین احتیاطی بکنم . هیجان داشت منو می کشت . ببینم این پسره اینقدر هارتو پورت می کنه هیچی تو چنته اش هست یا نه ؟/؟باید طوری رفتار کنم که اون کف کرده من باشه . حالا اگه برنامه ای شد موقع سکس که دیگه نون و حلوا قسمت نمی کنن . هرکی هر جور که دوست داره هوسشو خالی می کنه . یه لامپو تو قسمت هال و پذیرایی روشن گذاشتم . آخیشششششش این دیگه چی بود دوباره افتاده بود بهجونم انگاری توی تنم داشت راه می رفت . مثل این که کیر این اقا جنه دوباره شق شده بود . این همه به خودمون رسیدیم فیضشو این از ما بهترون برده . معمولا یک بار که میومد سراغم تقریبا تا یه روز پیداش نمی شد . یا دفعه قبل هولش کردم و ارضا نشده یا این که با این حالت خودم خیلی وسوسه اش کردم . بی عرضه فقط بلد بود کمرمو سنگین کنه و بره پی کارش .ا ون وقت من توی خماری باید منتظر باشم یه مرد کیر کلفت بیاد منو بکنه . سه چهار دقیقه ای در حالت نسیم و قلقلک و لرزش بوده و بعدش که دیگه دیدم نمی تونم جلوی هوس خودمو بگیرم شمدو انداختم کنار تا تن و بدن تپلو شورت و سوتین به رنگ آبی ملایم و نازک و باریک منمعلوم شه . چشم چپمو آروم باز و بسته می کردم . از این بی بخار خبری نبود . کاش باهاش می نشستم و یه دست ورق می زدم . شاید این جوری به کمک چشاش راحت تر می تونستم به کارم ادامه بدم . حالا تو تاریکی که نمی تونم به چشاش زل بزنم . بالاخره تا یکساعت پیش که حاضر بود واسه گاییدن من خودشو به کشتن بده .ا لان اگه منو با این هیکل ببینه حتما حاضره علاوه بر خودکشی داوطلبونه هم بره جهنم . من که فکرم این بود که منتظره من خواب برم بعد ببینه تکلیفش چیه .. با خودم می گفتم دیوونه زودباش ترشح کوسسسسسم شورت خوشگله منو خیس خیسکرده زود باش خواجه یک قدمو بردار قدمای بعدی رو من خودم کمکت می کنم . بالاخره انتظارات به سر اومد و داماد از اتاقش در اومد . کنار اتاق من وایستاده بود . خودشو یه گوشه کشیده تا اگه یه وقتی تکونی خوردم درره . من فقط نیمی از چشم چپمو باز کرده و پلکهای پایین و بالا رو به هم می فشردم تا این حرکتو کنترل کنم به خاطر همین یه مقداری هم تار می دیدم ولی چیزای درشتو خوب می دیدم. . . آقا سامان با یه زیر پیرهن و یه شورت ایستاده محو تماشای من شده بود . واسه این که قمبل کنم و برجستگی باسنمو بیشتر نشون بدم تا بیشتر آتیشش بزنم دیگه مجبور شدم یه تکونی به خودم بدم . از ترس غیبش زد .ای بابا عجب کاری کردم . حتما باید یه ساعت دیگه صبر کنم تا سر و کله اش پیداشه . زود بر گشت . این دفعه وارد اتاق شد .فقط یک قدم از در اتاق فاصله گرفت . می ترسید از این که همین چش چرونی خشک و خالی رو هم از دست بده . شورتشو پایین کشید تا چشمم به جمال کیرش روشن شه . این دیگه چی بود ؟/؟کلفتی اون بیشتر شبیه چماق بود ولی اندازه اش دو سه سانتی کوچیکتر از کیرای دریافتی این دو سه روزه بود . احساس می کردم یه چیزی در کنارم کمه . واونم یک کیر درست وحسابی بود . بدجوری معتاد شده بودم . یه چیزی باید خارش منو می گرفت . اون منو می خواست و منماونو می خواستم . اون از من می ترسید ولی من از او ترسی نداشتم . چون همه چیزو قبلا تو نگاش خونده بودم و آب کیر جلق زده اشو الان تو دستش دیده بودم . کف دستش سفید سفید شده بود . موقعیت بهتراز این دیگه گیرم نمیومد والان هم بهترین زمانی بود که می تونستم استارت کارو بزنم . تازه شرایط هم به نفع من بود . -اقا سامان بفرمایید داخل دم در بده . فوری سرمو بر گردوندم . سامان فقط همین فرصتو پیدا کرده بود که دست چسبناکش را با پشتش پاک کرده شورتش را بالا بکشد .-ببخشید می خواستم برم دستشویی اشتباهی این ور اومدم -از کی تا حالا داخل دستشویی چراغ خواب روشن می کنن ؟/و درشم بازه ؟/؟داری بچه گول می زنی ؟/؟الان چند دقیقه هست که مواظبتم . کیرتو در آوردی و داشتی تو دستت می شاشیدی ؟/؟دیدمت . خاک بر سر بدبختت که با تماشای کون من جق می زنی . با همین اندام وسوسه انگیزم رفتم کنارش . -مثل یک مرد سرتو بالا بگیر . تو چشام نگاه کن . ببین چی می خوای . حالا دیگه راحت می تونستم همه چی رو بخونم . با خودش فکر می کرد که حالا چی میشه و باید چیکار کنه . داشت می گفت که دیوونه منه . تشنه کوس و کونمه.داشت به این فکر می کرد که اگه یه امشبو پیش من بخوابه تا چند سال حسابی شارژه . مرد باش سامان بگو چی می خوای ؟/؟-تورو -پس بیا که من از مردای شجاع خیلی خوشم میاد . برای چند لحظه با اون هیکل گنده اش دست و پاش سست شد وبا ناباوری اومد طرف من . می خواست بهم دست بزنه جرات نداشت از بس خیطش کرده بودم باورش نمی شد که تسلیمش شده باشم . یک قدم به طرفش بر داشتم تا بفهمه که خواب نیست . نوک یکی دو انگشتشو آرام روی بدنم کشید . -فقط همین ؟/؟نترس بیاجلو . دستشو دور کمرم حلقه زد و صاف منو انداخت روی تخت و خودشم با همون یه حرکت افتاد رو من . کلفتی کیرشو از پشت شلوارش احساس می کردم . فکر می کنم خیسی شورت من از پشت شورتش به کیرش سرایت کرده بود . سینه هام بیرون زده بود و سوتین بیشتر شبیه دکوری بود که سینه هامو خوشگل تر می کرد . نوک سینه هامو به ترتیب توی دهنش می گرفت و یه جور مخصوصی از قسمتهای پایین تا بالای سینه هامو می خورد که مردایی که قبلا باهاشون سکس داشته بودم نتونسته بودن این جوری حال بدن . دهنشو بازباز می کرد چون سینه ام بزرگ بود نمی تونست به حلقه آخر برسونه . چاک دهنش که باز باز می شد حداقل نصف سینه ام از بالا می رفت تو دهنش اونم آروم آروم دهنشو می آورد بالا و به انتهای نوکش که می رسید اززبون و یه خورده هم از دندونش استفاده می کرد که از نوک پا تا کوس و از کوس تا فرق سرم از خوشی و شدت هوس می لرزید . قفلم کرده تو دامش افتاده بودم . زیر گلو صورت لب . زیر بغل بالای سینه داخل و پشت نرمه گوش و شونه هامو غرق بوسه کرده بود . هر بوسه اش واسه من یه جرقه ای از هوس بود . آتش هوسی که به این سادگیها خاموش بشو نبود . محیط شاعرانه و هوس انگیزی بود . داشت به من می گفت فرشته خانوم که سرش داد زدم وبهش تذکر دادم که موقع سکس دیگه شاه و گدا و ملکه و کنیز هم نداریم چه برسه به این که فرشته خانوم داشته باشیم . فرشته یا فرشته جون .-فرشته جون !اگه بدونی این شورت آبی تو زیر نور نارنجی چقدر هوس آدمو زیاد می کنه . میدونی اصلا بهت نمیاد بد اخلاق باشی .-یعنیمیگی هر کی از راه می رسه پیشش بخوابم ؟/؟-پس باید خیلی به من افتخار داده باشی که لایقم دونستی . -پسر خوب و ماهی هستی فقط یادت باشه دنبال زن شوهر دار نباشی . تو پارسالم می خواستی منو بکنی -آخه میدونستم شوهرت معتاده . معتادا هم که زیاد به فکر بلند کردن کیرشون نیستند . خواستم کاری کنم که نیاز هردوتامون رفع شه -ممنونم از این که نیت خیر داشتی .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#15
Posted: 18 Jun 2012 07:48
رازنگاه 11
سوتینمو در آورد و لیمو خوری رو شروع کرد -آه..آههههههه سامان جووووووونم یهسرو سامونی هم به این کوسسسسسسسم بده . این شورت منم بکشش پایین . کوسسسسسسسم دیگه آتیششششش گرفته لب و زبونتو میخواد کییییییررررررتو میخواد. اینقدر منتظرش نذار -دوست نداری باهات حال کنم ؟/؟-اوخخخخخ کشته مرده حال کردنم . من لخت لخت بودم و اون هنوز شورت پاش بود . دستمو بردم داخل شورتش . دیگه بیشتر از این تحمل نداشتم . لمس یک کیر تازه . تماس با یک کیرجدید . لذت بردن از کلفتی اون و کنجکاوی از این که مالش این کیر چه احساسی در من به وجود میاره عجولم کرده بود . عرض یک طرف کیر نصف کف دستمو پوشش می داد . واقعا کلفت تر از کیر بابا و فرهاد و فرشاد بود . تازه این سه نفر هم خیلی کیر کلفت بودند . کیر رضا که هیچی اصلا جزو مسابقه نبود . ولی همونجوری که قبلا متوجه شده بودم طول کیر سامان حدود 17سانتی می شد که این خودش بلند بود . یک لحظه رفتم براش ساک بزنم که در جا پشیمون شده وگفتم شاید بی جنبه باشه . بهتره اول اون کوس میل کنه . وقتی که سامان داشت کوس منو می خورد منم دستاموگذاشته بودم لای موهای سرش و نوازشش می کردم . هروقت بهش می گفتم کوسم خیلی خیس و چرب شده و با دستمال کاغذی پاکش کن تا خوردن ومکیدنش به من لذت بیشتری بده خیسی منو با لذت هر چه تمامتر مثل آب میوه می خورد . سرشو بر نمی داشت که مبادا لذت یکسره من قطع بشه . قربون کییییییرررررشششششش . پسر خیلی مودبی بود . زیادم تو اون حال و هوای نیمه تاریک به چشاش گیر ندادم که به چی داره فکر می کنه . باز بالاتر از گاییده شدن چی می تونه باشه که منم تو این فازا بودم و زیرکیر سامان داشتم حال می کردم . دیگه داشتم به اوج جنون می رسیدم که سر سامانو به کوسم بیشتر فشاردادم تا متوجه شه که محکمتر میکش بزنه . وقتی هم که به اوج جنون و تمتع رسیده و گرمای لذت بخش و حرکت آب هوسمو احساس کردم دیگه دستم شل شد و از پشت سرش افتاد تا رفتم بگم کییییییررررررررر می خوام دیدم کیررررره خودش راهشو بلد بود وداشت عقب و جلو می کرد -واییییییی وایییییییی وایییییی سامان .. سامان .. سامان!روکیرت آتیشششششش روشن کردی ؟/؟این چیه ؟/؟اوووووف اوووووففففف مشعل کیییییییررررررت سرتا پامو آتیشششششش زد و دود کرد . بکن منو بزن منو من می میرم واسه همچه کیییییییررررررری (این حرفی بود که به صاحبای کیرای قبلی هم زده بودم )دستمو لای کوسم گذاشته و باهاش بازی می کردم -عزیزم تو خوشگل ترین وهوس انگیز ترین زنی هستی که من تا الان دیدم (این حرفو هم این چند روزه زیاد شنیدم. موقع گاییدن این حرفا دیگه مالیات نداره )یک انگشتشو فرو کرده بود توی سوراخ کونم تا گاییدن منو تکمیل کرده باشه گاهی سرو تنمو کمی بالا می آوردم تا وقتی سامان کیرو برای فروکردن دوباره تا نزدیکیهای آخرش بیرون می کشه یعنی در حرکت آخر برگشت بتونم ببینمش و از تماشای قد و قواره اش لذت ببرم . وای کوسسسسس من روی کییییییرررررر سامون جونو چرب و لغزنده کرده وسفیدیهایهوسسس منم روش نشسته بود . سامان با قدرت کیر خودش یه بار دیگه هم منو به ارگاسم رسوند ومنم توضیح همیشگی رو که آبو بریز تو کوسم اشکال نداره برای سامان هم دادم وکلی خوشحال شد و در حالیکه چشاشو بسته بود منی خودشو ریخت داخل کوسم . منم صبر کردم تا حالشو بکنه و چشاش باز شه بعدا کیفشو تکمیل کنم . وقتی چشاشو باز کرد یه تکونی به خودم دادم تا کیرش ول شه و مثلیه سگی که یه استخون کلفتو می گیره تو دهنش منم کیرشو به دهن گرفته و از پهلو واز بالا و چند زاویه دیگه شروع کردم به زبون زدن و براش ساک زدم . پس مونده آبشم خوردم . خیلی تعجب کرده بود . ازم انتظار نداشت که براش یه همچین کاری انجام بدم . خودش می گفت واسش یه رویا بوده که حتی منو لخت ببینه چه برسه به بقیه امتیازاتی که من واسش قائل شده بودم . واقعا جوان فروتنی بود و خودشو نمی گرفت و از حد خودش تجاوز نمی کرد . من اشتباها از ظاهرش چیز دیگه ای فهمیده بودم ولی در هوسبازیش شکی نبود . پای بند و علاف یک کوس نبود . نمیشد ایراد گرفت . چون منم این چند روزه به خودم ثابت کرده بودم که پابند یک کیرنیستم . اون موقع که مجرد بودم یه دوست داشتم که چند تا دوست پسر داشت و همیشه نصیحتم می کرد که از هر بوستانی گلی بچین و برو . ازدواجم که کردم و همه از وضع شوهرم با خبر شدن دختر عمه ام که شوهر داشت و از بچگی با هم ندار بودیم به من می گفت از هر بوته ای گلی بچین و برو ومدام خودشو مثال می زد ببین فرشته جون منو نگاه کن . شوهرم خوش تیپه بازاری و پولداره خونه و زندگی و ماشین همه به اسم منه وقتی هم که میاد خونه کمک میکنه . اما من چی ؟/؟همین الانشم سه تا دوست پسر دارم . دارم حال می کنم . تنوع طلبم . یک کیر به من حال نمیده . وقتی می بینم یه پسر جوونتر از خودم با کوس و کون من حال می کنه یک دنیا لذت و شهوت وجود منو می گیره . اعصابمو آروم می کنه . دیگه واسه هیچی حرص نمی خورم . اگه شوهرم معتاد شه یا با یه زن دیگه باشه زیاد واسم فرقی نمیکنه. من واکسن خودمو زدم . اونم چند تا واکسن . بازم هوس دوست پسر جدید دارم . در همین افکار بودم که دیدم دمر افتاده ام رو تخت و سامان هم پشتم دراز کشیده وکون منو غرق بوسه کرده وگوشت باسنمو طوری فشار می داد که خون داخل کونمبه شدت به جریان افتاده وحال منو خوش وهوسمو زیاد می کرد . کیر خودشو به صورت طولی روی سوراخ کونم می کشید وآه می کشید .-پسر خوب کووووووووون میخخخخخخوایییی ؟/؟خجالت نکش . من امشب در اختیار توام . فقط یک دفعه نذار کیرت کلفته ممکنه جرم بده . از روی میز توالت کرمی برداشته و دادم دستش که خوب محل ورودو چربش کنه . فداش بشم من . خیلی رعایت می کرد . احساس می کردمیک چیز گرد و قلمبه ای رفته توی کونم وازبس قطر و کلفتیش زیاده روی قاچای کونم اثر گذاشته . دستمو از زیر شکم به بیضه هاش می مالیدم تا بیشتر کیف کنه . فقط نصف کیرشو فرستاد داخل سوراخ کونم . خودشم متوجه شده بود که بیشتر از این ممکنه کارو به جاهای باریک بکشونه . ولی فکر می کنم تا دو سه سانت دیگه هم جا داشتم . مقعدم گرمای خاصی رو احساس می کرد . خون توی تمام بدنم به جریان افتاده بود . دوباره هوس دار شده بودم . -سامان جون سنگین شدم . یه کاری واسم بکن .-اجازه دارم توی سوراخ کونت آب بریزم ؟/؟-موقع سکس هم می خوای اجازه بگیری ؟/؟اجازه ما دست شما و دست کیر شریفته . بریز و دوباره باهام ور برو .وقتی کیرشو از کونم بیرون کشید انگاری که سوراخ کونم یه چشمه باز کرده باشه . آبایی رو که ریخته بود بیشترش روی پاهام بر گشت کرد .سامان منو سروته یکی کرد و یه چیزی شبیه یه لاستیک دایره ای در آورد گردنم داشت یه کمی درد می گرفت ولی وقتی یواش و عمود اومد روم وکیرشو تا نزدیکیهای انتها ش فرستاد داخلکوسم اون یذره درد هم از یادم رفت ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی .
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#16
Posted: 18 Jun 2012 07:48
رازنگاه 12
عزیزم این روشای باحالو از کجا بلدی ؟/؟مثل این که خیلی فیلم می بینی ها ؟/؟-من اگه هر چی فیلم ببینم و هر کی رو ببینم مثل لحظه های تو رو دیدن و تو رو کردن نمیشه . -نظر لطفته شایدم حق با تو باشه اگه اون موقع که شوهرم داشت سرم بلا می آورد و شبا دنبال عیش و نو شش بود و خونه نمیومد منم باید تو رو تو خونه خودم راه می دادم تا این قدر عذاب نمی کشیدم . -حالا هم دیر نشده فرشته جون . هر موقع این کوسو بکنم تازه هس . سامان بد جوری سرو ته منو به هم چسبونده بود منم با سینه های مردونه و پرموش بازی کرده مالشش می دادم . چند دقیقه ای درآرامش و سکوت داشت منو می گایید و منم داشتم گاییده می شدم . بدون هیچ حرص و فشار و عجله ای کمرم سبک شد . وسامان هم یه بار دیگه تو کوس داغ و تشنه ام آب ریخت -عزیز خوابت که نگرفت ؟/؟-این چه حرفیه که می زنی فرشته جون این جوری که تو قول هفته ای یه بارو به من دادی من اگه تا صبح بکنمت و حال و کیف و نشاط ذخیره کنم کممه .(آخه من به هر کی می رسیدم قول هفته ای یه بارو می دیدم و اگه وضع به همین صورت پیش می رفت و دوست و آشنا یعنی تعداد کیرها زیاد میشدند بعید نبود قول ماهی یه بارو بدم .)یهو یادم اومد صبح باید برم پیش جن گیر .-سامان جون بابامامانت اینا بر نگردن ؟/؟-نه تازه اگه هم بیان نمی فهمن من اینجام .-ببین من تا چهار پنج ساعت دیگه باید برم بیرون تو تا یه نیمساعتی هر کاری دو ست داری با من انجام بده . بعدشم اگه ناراحت نمیشی همدیگه رو بغل می زنیم و می خوابیم . انشاءالله هفته دیگه جبران می کنم . معلوم نبود این دیگه چه تعارفی بود . چند ساعت داشت منو می کرد . نیمساعت دیگه هم بهش اضافه کار و فوق العاده داده بودم . این نیمساعتی هر کاری که دلش می خواست باهام انجام داد . منم که دیگه به سوپر ارگاسم رسیده بودم این نیمساعتو مث یه اسکلت و گاهی هممرده متحرک در اختیارش بودم . نه این که حال نکرده باشم ولی دیگه سوختی برای پرواز بعدی نبود . بیشتر با کونم حال می کرد . بعد از همه این کارا ازش خواستم که سر تا پامو ماساژبده و در حال کیف کردن از ماساژخوابم برد. صبح هم توی بغل سامان طوری که کوس من چسبیده به کیرش بود از خواب بیدار شدم . پس از این که یه صبحونه مختصری خوردیم با هم خداحافظی کرده و منم رفتم دنبال زری و رفتیم طرف کرج . با اون آدرسی که از لیلا گرفته بودیم نز دیکای کرج از یه جاده فرعی پیچیدیم دست چپ و چند دقیقه ای رفتیم . مناظر سرسبز و طبیعی درختان سر بفلک کشیدهو آرامش طبیعت منو برای مدتی از حال و هوای تهرون خارج کرده بود . بالاخره رسیدیمبه یه خونه ویلایی که می گفتند ملا سکینه همینجا مشغوله . واویلا چه شلوغ بود این اتاق انتظار . آدمو به یاد بهترین دکترای تهرون مینداخت . مطب دکتر هم این قدر شلوغ نبود . به منشی دم درش که اونم یه دختر جوون بود گفتیم که نوبت ما کیه و اونم گفت چهار سری بعد . -وای زری چند تا آشنا اینجان . سرتو بنذاز پایین .-آشنا توان یا من ؟/؟-زن و دختر سوپری سر کوچه مونن .-خب منو که نمی شناسن . تازه ببینن مارو مگه چه اشکالی داره ؟/؟خودشونم که اینجان . اگه اینجا اومدن جرمه پس همه مون شریک جرمیم .ا ینو که گفت آروم گرفته ولی دیگه به طرف اونا نگاه نکردم . سر انجام بخت ما باز شد و وارد اتاق ملا سکینه شدیم . معلوم نبود ملا سکینه جن گیر بود یا خود جن . زشت و پیر و بد هیبت با چشمانی گود افتاده . اتاقشم پر بود از عکسایی منتسب به امامان با یک شمشیر بلند درد ست و آیات قرآنی که بر در و دیوار نصب شده وانواع و اقسام شال و پارچه و نوارهای سبز .-کدومتون میخواین فالشو ببینم .-من خانم ...اشاره ای به زری کرد و گفت شما تشریف داشته باشید بیرون خانوم .-ما با هم خواهریم محرم اسرار همیم . ملا سکینه گوشش به این حرفا بدهکار نبود . راستش پیش لیلا که بودیم زری زیاد در چند و چون کارها قرار نگرفته بود . واسه همین دو ست نداشتم از رمز و راز کارهام سر در بیاره . اصلا ادم یه اسراریه که باید پیش خودش نگه داشته باشه و چفت دهنشو باز نکنه .ا ومدیم و این زری در جریان قدرت عجیب من قرار بگیره و حالا بیا و درستش کن شب و روز بایدبشینیم و تو چشای مردم زل بزنیم . پس خدا پدر این فالگیرارو بیامرزه که مثل کار مندای بانک اسرار مردمو حفظ می کنن . بگذریم من موندم و ملا سکینه . از خوشگلیمتعریف کرد و من هم از مشکلات و نیروی عجیبی که در من به وجود اومده بود واسش گفتم . به من پیشنهاد همکاری داد . راستش خوشم نمیومد ولی برای این که تو ذو قش نزنم گفتم سکینه خانوم شاید یکی دو روزکارم خوب باشه ولی ما که همش نمی تونیم هر کی میاد اینجا یقه اشو بگیریم و بگیم یاالله تو چشام نگاه کن تازه فایده ای نداره . مگر این که مثل یه پلیس مخفی کار کنیم که بدرد نمی خوره . کاسه ای آب جلوش بود و کمی پول خرد هم داخلش . چند تا دعا خوند و با یه زبونی که من حالیم نمی شد داشت با کاسه حرف می زد .-فرشته خانوم یک جن می بینم که بد جوری عاشق شما شده . هرروز با شما طرف میشه . مردم آزار هم نیست . این قدرت را اون به شما داده و خواسته به نوعی قدر دانی کرده باشه -ببخشید حاج خانوم وقتی من دارم راز مردمو از نگاهشون می خونم اون موقع جن توی چشامه ؟/؟نگاهی دو باره به کاسه انداخت و پچ پچی کرد و گفت نه این جن عاشق پیشه که هوس تو رو داره فقط موقعی توی بدنت حلول می کنه که داره یه کارایی باهات صورت میده . -نمیشه از دستش خلاص شم ؟/؟-چرا راه زیاده می تونم بهت چند تا دعا بدم که همرات داشته باشی . می تونی همیشه یه قرآن کوچیک تو جیبت بذاری . موقع خواب هم یه چاقو و قرآن بالا سرت باشه . در تاریکی و موقع خواب و هروقت تنهایی بسم الله یادت نره . میل خودته اما اگه من جات بودم الان این کارو نمی کردم .ممکنه این جنه لج کنه و این قدرتی رو که به تو داده ازت بگیره . کمی به فکر فرو رفتم بد چیزی هم نمی گفت .-سکینه خانوم یه سوال دیگه هم داشتم دیگه وقتتونو نمی گیرم .-می دونم می خوای چی بپرسی از داخل کاسه دارن به من میگن . به چشاش نگاه کردم راست می گفت ظاهرا جن یا جنهایی که با او در ارتباط بودند فکر منو بهش گفتند .-فرشته خانوم تو خوشگلی خاطر خواه زیاد داری این جن عاشق تو این طور ها هم نیست که جن خود خواهی باشه فکر و شعورش بالاست بهآدما حسودی نمی کنه . میخوای صدتا رفیق مرد هم داشته باش . کاری به کارت نداره. شاید بعضی جاها کمکت هم بکنه . فقط حواست باشه که با یک جن دیگه رفیق نشی و روی خوش نشون ندی که وضع خراب میشه -حاج خانوم همین یک جن هم که نصیب ما شده اله بختکیه من از کجا جن بشناسم ..-نگران نباش این طور نمیشه .از چیزای دیگه هم که برام گفت این بود که گناه در زندگی من زیاده .من یک زن طلاق گرفته هستم .بخت و ازدواج دوم دارم (که این یکی به نظرم خیلی مسخره و غیر عادی اومد و مجبورم کرد که یه خورده به عقل و کار هاش شک کنم )داشتم شاخ در می آوردم از هر ده تا حرفی که در مورد من می زد هشت تاش درست بود و دو تاش بستگی به اتفاقات آینده داشت . با سکینه خانوم که خیلی ازم خوشش اومده بود خداحافظی کرده قبول کردم که فعلا وضع به همین صورت باقی بمونه و من و زریبه تهران بر گشتیم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#17
Posted: 18 Jun 2012 07:49
رازنگاه 13
وقتی به تهران رسیدیم خیلی خسته بودم . زری رو به خونه برده و خودمو به تجریشرسوندم . مامانو روونه خونه کرده گفتم که یه امروزمو کنارش بوده شبو همین جا میگذرونم . راستش می خواستم امشبو به بهانه مواظبت از مادر بزرگ از دست 5نفری که این سه چهار روزه باهاشون حال کرده بودم در امان باشم . خیلی کوفته بودم . ازبعد از ظهر تا سرشب پنج تا تلفن داشتم . به ترتیب عملیاتی که با من داشتند زنگ زدند . بابا فرزاد و داداش فرهاد و فرشاد . زری جون و این آخریش هم سامان خان . نمی دونم این پررو واسه چی تماس گرفته بود . هنوز یک نصفه روز هم نگذشته بود. من که تا هفته بعد بهش قولی نداده بودم . همه شونو دست به سرکرده و خودمرفتم و پس از این که مادر بزرگو تیمارش کردم رفتم تو حیاط خونه چند میلیاردی که به اسم مامان بود قدم بزنم . از هر گل و گیاهی که می خواستی تو باغچه این خونه کاشته شده بود . یه قسمت حیاط که درختکاری شده بود و یک استخر قدیمی هم اون گوشه کنارا جلب توجه می کرد . شب شده بود و منم با تماشای ستاره ها خودمو سرگرم می کردم . حیاط آنقدر بزرگ و وسیع بود که سر و صدای ماشینها بزور به گوش می رسید . خیلی به این آرامش نیاز داشتم . مثل بازیکنای فوتبال که یه استراحتی می کنن تا به نیمه دوم برسن منم به خودم استراحت داده بودم . ساعتاز 9شب گذشته بود که دایی صمد یعنی همون دایی مامان و برادرمادر بزرگ که فکر کنم حدود هفتاد سالی می شد از راه رسید . مرد شوخ و بذله گویی بود . بعد از مرگ همسرش دیگه زن نگرفته بود . از این مردایی که در هر حال حرمت زنشونو نگه می دارن خیلی خوشم میاد . پس از این که شامشو خورد گفت که میخواد بره اتاقشو کانال بی بی سی و امریکا و از این جور بر نامه ها رو ببینه . فقط عاشق همین کانالا بود . رفت اتاق خودشو منم در عالم تنهایی خودم خوابیدن مادر بزرگو تماشا می کردم . نمی دونم چرا خوابم نمی برد. بعد از چند شب اولین شبی بود که بدون کیر می خوابیدم و اصلا هم افسوس نمی خوردم . هر کاری کردم خوابم نگرفت . رفتم بیرون قدم زدم و دوباره سعی کردم بخوابم نتونستم . داشتم دیوونه می شدم . خواب گیجم کرده بود ولی چشام رو هم نمی رفت . گفتم بهتره پاشم برم شب نشینی اتاق این دایی جان که امشب منو دیده خاطرش جمع شده رفته اتاق خودش ماهواره ببینه . یه رسیور هم اتاق مادر بزرگ بود ولی اگه تلویزیونو روشن می کردم اون بیدار می شد . سلانه سلانه رفتم طرف اتاق دایی صمد .لامپ تلویزیون خاموش بود ونور تلویزیون همه جای اتاقو نیمه روشن کرده بود . دراتاق قفل نبود . یه وجب باز بود . هر چی زدم کسی جواب نداد نگران شده مبادی آداب بودنو کنار گذاشته نصف درو باز کردهسرک کشیدم ببینم چه خبره . دایی جان پشت به من نشسته یک گوشش گوشی بود که با یک سیم چند متری به تلویزیون وصل می شد . واقعا آدم بافرهنگی بود که نمی خواست این نیمه شبی مزاحم کسی باشه . یه نگاهی هم به صفحه 29 اینچ تلویزیون انداختم که ببینم کدوم کاناله ....به به به به ..عجب سیاستی و عجب سیاستمدارانی !همه با کیر و کوس به جان یکدیگر افتاده بودند . چند گروه دونفره درهر گوشه ای مشغول عشقبازی باهم بودند . چند دقیقه ای محو تماشا شدم . آتش زیر خاکستر منم داشت شعله می کشید . بی اختیار دستمو از لای دامن کشی کوتاه و شورتم گذاشتم لای پاموباکوس خیس شده واشک ریزانم وررفتم .. گفتم بهتره سر به سرش بذارم و کمی هم بخندم این پیرمرد کیرش شق بشو نیست الکی داره فیلم تماشا می کنه . دلش به همین چیزا خوشه دیگه . دوباره رفتم پشت در و این بار چند بار پشت سرهم و محکم به در کوبیدم . طوری که صدای در بر محیط و حتی بر گوشی غلبه کرد . فرصت ندادم که صمد آقا خودشو جمع و جور کنه فوری داخل اتاقشدم ودایی دستپاچه مثل دیوونه ها از این طرف و ان طرف دنبال کنترل می گشت .... خیلیخنده دار شده بود وقتی هم که پیداش کرد این کنترله هنگ کرده بود یا باطریش حرکت کرده یاتموم شده که کار نمی کرد . هر دگمه ای رو که فشار می داد کانال عوض نمی شد دایی جون سیم گوشی رو از تلویزیون بکش ببینیم از سیاست چه خبر .. دنیا دست کیه . خیلی خجالت زده و کفری شده بود .-من نمیدونم چرا امشب همشاین کانالا قاطی کرده نمی دونم چرا به جای بی بی سی این برنامه های مبتذل و مستهجنو نشون میدن ؟/؟-آره دایی جون خیلی بد آموزی داره . دلم براش سوخت . -این جور موقعها بدون کنترل تلویزیونو خاموش کنی بهتره . اگه قاطی کرده باشه خودش خوب میشه .-آره دخترم حق باتوست راست میگی لامپ اتاقو روشن کرده بودم . زل زدم تو چشای آقا صمد این فکرا توی کله اش بود .. عجب کاری کردم .. عجب سهل انگار وبی فکر بودم آبروم پیش دختره رفت حالا مگه حرف منو باور می کنه ؟/؟کوس بزن که نیستیم دلمون به این فیلما هم نمیتونه خوش باشه ؟/؟خواستم کمی سر به سرش بذارم و یه شب نشینی دوستانه و بی منظور هم باهاش داشتهباشم . امشب که کیر بازار تعطیل بود و این دایی پیره هم که احتمالا کیرش کیری بود و به درد کسادی بازار هم نمی خورد چه برسه به این امشب که حال و حوصله ای هم نداشتم . خیلی خوشم میومد این پیرمردو وسوسه کنم . ببینم عکس العملش چیه رفتم روی یه کانالی که همش ترانه و بیشترشم ایرانی پخش می کرد شروع کردم به رقصیدن . آواز دختر بندری اندی داشت پخش می شد و من یه قر کمر حسابی واسه دایی جون بزرگه ام میومدم . مدام هم عشوه گری کرده می رفتم افکارشو می خوندم ....جوونی کجایی که یادت بخیر اون موقع چه کوسهایی می زدیم ؟/؟هر شب جمعه چه شهر نویی بود جنده های لوکس با قیمتی ارزون ... دیزی سنگی بود و آبگوشتی .. چه صفایی داشت !کیر کلفت من بود و کوس و کون دخترای محل .. ای روزگار !ای جوونی !انگار همه اینا یک شبه از من گرفته شده . آی آی آی آی این کیر کلفت حالا کجارفته آب شده و شق بشو نیست . تازه شق هم بشه کوس و کون کو تا بکنمش .برقص عزیزم برقص نوه خواهرم معلوم نیست چرا این جوری به من زل زده ؟/؟-دایی جون به چی فکر می کنی ؟/؟این قدر غصه نخور بیا برقص تو هنوز جوون و خوش تیپی . عاشق کشی .-ممنونم دخترم الکی امیدوارم نکن -جدی میگم . فکر نمی کنی هوا گرم شده باشه ؟/؟(حالا تونگو اونجایی که ما بودیم شبا از خنکی هوا نیاز به کولر هم نداشت .)دایی جون تو محرم منی و میخوام آزاد تر باشم و نیمه سکسی بگردم . -دخترم تو آزادی هر کاری میخوای بکنی .. تاپ و دامن خودمم در آورده و با یهشورت و سوتین پیشش بودم که اگه اونم در می آوردم سنگین تر بودم حالا دیگه داشت ترانه تو محشری از امید پخش می شد . شورت و کرست آلبالویی رنگم تن سفیدمو خیلی وسوسه انگیزکرده طوری که خودم از تماشای خودم به هوس می افتادم. مثل این که این جنه ملاحظه کاری کرده هنوز نیومده بود سراغم .با آهنگ امید می رقصیدم و کون نیمه لختموبه شلوار دایی صمد می مالیدم . مثل آدمای هیپنو تیزم شده به من نگاه می کرد و منم رفتم تو نگاش ... این دختره چرا این جوری می کنه ؟/؟طلاق گرفته قاطی هم کرده بیچاره دلم برای خواهر زاده ام می سوزه که سر پیری باید یه دختر مخ تاب گرفته رو دستش باد کنه . ا ین کیر من هم یه خورده داره میاد بالا . شق نشده ولی یه کمی سفت شده . نه نه .. من نباید راجع به فامیلم همچین فکری کنم . -دایی جون یه وقتی فکر نکنی من قاطی کردما . من فقط می خوام شاد شاد باشم مست مست بی خیال دنیا. رفتم جلو و صورتشو بوسیدم و با بوی عطر خودم مستش کردم -دایی جون تو نمیخوای منو ببوسی ؟/؟خیره به من نگاه می کرد . انگار خواب رفته بود . چند بار این جمله امو تکرار کردم تا بیدار شد وصورتمو بوسید -یه خورده این ورترشم می تونی ببوسی ها . راستش این جنگولک بازیها یواش یواش خودمم داشت مینداخت توی دام . توی چشای دایی که گاهی هم صداش می کردم آقا صمد خونده بودم که دوست داره منو بگاد ولی از من و از کیر کوچیکش می ترسه . دیدم یه خورده خجالت می کشه . خودمو بهش چسبوندم . لباموگذاشتم رو لباش و پس از یک بوسه طولانی بهش گفتم اینم یک ماچ آرتیستی .... اینقدر بی احساس نباش آقا صمد یالله منو ببوس . دیگه پاک گیج شده و لج کرده بودم . مثل دیوونه ها پرده حیارو کنار زده بودم . جای تعجب هم نداشت . چون منی که اون جوری خودمو تسلیم پدر و دوتا برادرام کرده و کوس و کونمو پیش اونا هوا کردهبودم گاییده شدن توسط دایی بزرگه پیر که مسئله ای نبود . پیژامه و شورتشو باهم کشیدم پایین . دستشو گذاشت جلوی کیرش . می خواست نشون بده که خجالت کشیده ... الان داشت به این فکر می کرد که این دختره راستی راستی دیوونه شده وقبل از این که عقلش برگرده باید یه ناخنکی بهش زد .. ادامه دارد ..نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#18
Posted: 23 Jun 2012 09:04
نویسنده: ایرانی جان از وبلاگ امیر سکسی
رازنگاه14
با این افکار دایی حسبی حال می کردم . ناقلای کلک باز می خواست بره یه قرص کیر شق کن بخوره واز این غصه اش شده بود که شاید تاریخ مصرفش گذشته باشه و بعد هم تصمیم گرفت دوبرابر وقتی که چند سال پیش قبل از گاییدن همسرمرحومش استعمال می کرد مصرف کنه . -صمد آقا دوست نداری با یه تیکه جوون حال کنی ؟/؟مردا هر چی کارکشته تر و با تجربه تر باشن بیشتر حال میدن . منم میخوام تو هم یه حال درست و حسابی بهم بدی باید نشون بدی کهچند مرده حلاجی ومن هم در مورد تو اشتباه نکردم .-فرشته جون نمی دونم چیکارکنم . نمی تونم دلتو بشکنم . تازه از همسرت جداشدی و باید به خواسته هات توجه کرد من برم یه قرص سردرد بخرم برگردم . دایی مضطرب بود. رفت و قرصه رو خورد و برگشت راستی راستی زده بود به سرم داشتم بایکی سکس می کردم که حدود پنجاه سال از من بزرگ تر بود ومعلوم نبود که بتونه حریف من بشه یانه . سرشو با اون صورت تقریباچرکیده وریش و سبیل تازه تیغ کرده اش گرفته وگذاشتم روسینه هام . قصدداشت یه خورده مقدمه چینی روزیادش کرده و به اصطلاح لفتش بده که کیره تا حدودی روسفیدش کنه .. سرشو همین جور به سینه هام چسبوندهو با عشوه می گفتم صمد آقا من کیر میخوام باید امشب سبکم کنی باید یه چشمه از قدرتتو نشون بدی . باید نشون بدی که جوونای قدیم چه شیری هستند و این کیری که داری کره پرورده هس نه روغن نباتی . پیرمردو لخت لختش کردم -اووووووفففففف بی احساس من که لختت کردمخوشگله کی میگه تو پیری عزیزم بیا با دستهای خودت لختم کن . باورش نمی شد که چش خوشگله کون تپل کوس کوچولوخودشو در اختیار ش گذاشته باشه هنوز یادمه وقتی که بچه بودم می رفتم بغلش و اونم منو می برد بقالی سرکوچه تا واسم قاقابخره. واسم آدامس و شکلات می خرید . شکلات دسته دارو میک زدنشو خیلی دوست داشتم . هنوزم دوست دارم . تاچند دقیقهدیگه بایدبه جای شکلات دسته داردسته کیر دایی رو در دست گرفته وسرشو به جای شکلات میک می زدم . یه خورده از پیریه فاصله گرفتم . تاهم بیشتر تحریکش کرده آتیشش بزنم هم این که وقت بیشتری برای آماده کردن کیرش بهش داده باشم . منتهی دستمو گذاشتم لای شورتمو لب و لوچه امو هوس انگیزانه گاز گرفته و با یه دست دیگه ام به دایی اشاره می زدم که جلو بیاد. دیگه نتونست جلو خودشو بگیره یه خورده کیرش بلند تر شده بود ولی هنوز شل بود . وقتی که دستامو رو سینه هام قرار داده و باهاشون ور می رفتم اونم یه دستشو گذاشت لای شورتم و با کف دستش خیسی کوس چربمو لای انگشتاش جمع کرد و مث گربه ای که بعد از خوردن غذا پنجه هاشو می لیسه اون انگشتاشو یکی یکی می لیسید وکیف می کرد راستش به منم خیلی کیف می داد .-صمد اقا تو این چیزارو از کجا یاد گرفتی ؟/؟زمان شما که از این چیزا مد نبود . ای ناقلا حتما فیلم سوپر دیدی . حالا که خوب واردی پس بیا و یه چشمه دیگه هم نشون بده خودم شورتمو پایین کشیده و سوتین هم که نمیدونم چطور شده که بازشده وافتاده بود زمین و بالاخره هردوی ما در پوزیشن لخت لخت قرار گرفتیم . سردایی رو تو دستم گرفته و به سینه هام فشارش دادم . بخوررررششششش بخخخخورررررششش میکککککشششش بزززن نه ...این کافی نبود این دست و پاچلفتی دیگه کی بود که امشب نصیب ما شده بود . اگه شده جنازه اشو از در بیرون بفرستم باید هر طوری شده آبمو بیاره . نمی ذارم اب کیرشو توی شکم من خالی کنه وقسردرره.عین مسخ شده ها اسیر دستان من بود .ا ین بار سرشو از رو سینه هام برداشته و به کوسم چسبوندم . از حرص آنچنان فشارش می گرفتم که بیچاره اگه هم می خواست بخوردتش زبونش تکون بخور نبود . هم کوسمو هم دستام و سرشو کمی شل کرده و مثل یک فرمانده ایکه به سربازش دستور میده فریاد می زدم بخور زود باش تند و تند با هوس بخورکه بعش نوبت کییییررررره . به هن و هن افتاده بود نخیر مثل این که از این پیری بخاری بلند نمی شد لبو لوچه اش را روغنی کرده بودم .. کوسم در هوس اوج می گرفت ووقتی منتظر بودم اوجش بیشتر شه وآ بم بیاد یک دفعه شل می شد وسرعتو کم می کرد وارگاسم لعنتی عقب نشینی می کرد . توی چشاش نگا کردم . داشت این کلماتو هجی می کرد . دختر تو منو کشتی من دیگه جان ندارم . هوس زیاد دارم ولی خسته شدم . خدا آبروم رفت . منو پیش این شیطونک خجالت زده نکن . دلم به رحم اومده سعی کردم کمی گذشت کنم .. نگاهی به کیرش انداخته و بعد دایی جونو طاقباز درازش کردم . کیرشو مثل شیشه پستونک به دهن گرفتم و دوتا دستهامو گذاشتم رو سینه هاشو با موهای سفیدش بازی کردم . تنش خیلی گرم شده بود . فشارش بالا رفته بود .حالا نمی دونم اثر قزص بود یا هیجان خدا میدونه ولی تنش داغ داغ بود . آی براش ساک زدم . آی براش ساک زدم . -دلم رفت دخترم دارم می میرم . قلبم داره سینه امو پاره می کنه . کیرش توپ توپ شده بود . یعنی در حد و اندازه های یک میانسال نه پیر مرد یاجوان . با این که هیجان زده اش کرده بودم وخیلی حرفه ای هم واسش ساک می زدم ودوپینگ هم کرده بود اندازه اش به زور به دوازده سانت می رسید . پیش خودم می گفتم خدایا اگه این پیر مرده بمیره من می تونم لباساشوتنش کنم ؟/؟-دایی جون خودتو شل و سبک کن میخوام آبتو توی دهنم خالی کنم .-نه وای بده زشته کثیفه -هوس این چیزا حالیش نیست .صمد آقا که همچه لحظه هایی را به خواب هم نمی دید ومدت زیادی بود که بهره ای از سکس نداشت (حالا از جلق زدنش خبری نداشتم )با یک فشار فواره ای همچین آبشو توی دهنم پاشوند که قسمتی از آبهای منی پس از برخورد به سقف دهنم برگشت کرد که یه مقدار اومد بیرون و یه خورده هم روی زبونم جمع شد که همه رو خوردم ویک ملچ ملوچ جانانه ای هم دادم که دایی جان بیشتر از من کیف می کرد. بااین که کمر داییسبک شده و احساس جوانی می کرد من کیرشو همچنان لیس زده تا شاداب و شق نگهش داشتهو واسه کوسم آماده کنم . این جوری که پیش می رفتم حوصله اینو نداشتم که به این یکی قول هفته یه بارو بدم . قرص هنوز کیرشو سفت نگه داشته و من قمبل کرده و ازش خواستم که محکم محکم منو بگاد و تا می تونه ازم لذت ببره . آبشم که ریخته بود و می تونست زود انزالینداشته باشه . دایی صمد شروع کرد به گاییدن من . تمام توانشو به کار گرفته بود . دو طرف کونمو با دستاش چنگ زده بود با کیرش تالاپ تولوپ می داد . درهر ضربه کیرش تا ته می رفت داخل -داییییی تند تر بزززززن کییییییرررررتو فررررو کن تو کوسسسسسسم بخخخخخاروننننشششش من کییییییررررررکارد می خوام من کییییررررمی خوام که کارد باشه نه چاقو تندتر پیرمرد خسته شده حرکاتش آهسته تر شده بود -من ولت نمی کنم باید آبمو بیاری . یه ماهی خوشگل تورکردی باید قشنگ بتونی توی دستات نگهش داری نذاری در بره . من ولت نمی کنم . کمر درد هم بگیری من ول کن نیستم .اووووفففف بکن دیوونه شدم . مگه مرد نیستی؟/؟شنگولم کن . هوس مجنونم کرده بود . اشتهای یک کیر بیست سانتی رو داشتم و حداقل به یک بار ار گاسم هم فانع شده بودم . دیدم نه این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست . منم داشتم خسته می شدم . مقصر هم نبود . انتظار من زیاد بود. آخر خوابوندمش و دوباره طاقبازش کردم . در یک خط با رادیاتور شوفازقرارش دادم و روی کیرش نشستم . دو تا دستمو گذاشتم روی لوله عمود کنار رادیاتور نه تنها نیروی منو چند برابر کرده بلکه جلوی خستگی منو هم می گرفت -اخ صمد جون نمی دونی با کیرت چقدر حال می کنم صفا می کنم . غرور و اعتماد بنفس عجیبی را در چشمان دایی صمد می خواندم .اورا یاد جوانیهایش انداخته بودم . در اوج لذت و قبل از این که خسته بشم کوسم که دیگه بی تاب شده بود آب گرم خودشو روی کیر قلمی ولی پر التهاب دایی جون ریخت .-صمد جون بالاخره کیرت حریف کوسسسسم شد گل از گل آقا صمد شکفت دوباره توضیح همیشگی آب بریز تو کوس را داده و پاهامو باز کرده از صمد خواستم تا کیرش شل نشده آبشو خالی کنه داخل کوسم در سن و سال اون دوبار خالی کردن در یک وهله خیلی زیاد بود . خیلی هم به خودش فشار اورد و خیس عرق شد تا بالاخره به اندازه نیمی از آبی را که داخل دهنم ریخته بود وارد کوس تشنه ام کرد -اووووووووفففففف جوووووووون عجب حالی کردم . قلبم داره از جاش در میاد -دایی جون چی توکیییییییرررررت قایم کردی ؟/؟منو سوزوند . راستی راستی وقتیپس از اون همه سختی تونسته بودم آبشو به چنگ بیارم و بریزم توی فنجون بلوریم خیلی لذتمی بردم و حال می کردم . . وقتی کار تموم شد یه دفعه دیگه هم تو چشاش نگاه کردم داشت به خودش می گفت عجب چیزی بود توی خواب هم نمی دیدم ولی خداییش اگه کوه می کندم این قدر خسته نمی شدم ..ادامه دارد ..ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#19
Posted: 27 Jun 2012 15:07
رازنگاه 15
نتونسته بودم طلسم این چند روزه رو بشکنم وبرای یک روز هم که شده کوس ندم . وقتی از زیر کیر دایی مامان بلند شدم آفتاب زده بود و منم جلدی پیری را که مست خواب بود بیدارش کرده خودم و از قضا مادر بزرگ هم خواب بود و صبحونه نخورده ننه بزرگه رو تحویل دایی بزرگه داده و موبایلمو خاموش کردم و به خاطر این که یک امروز را از دست مگسان دور شیرینی خلاص باشم تصمیم گرفتمخودمو با کارهای متفرقه سرگرم کنم . اولش از تعویض روغن ماشین شروع کردم . و به صاحب تعمیرگاه هم که علاوه بر تعویض روغن کار جلو بندی هم انجام می داد گفتم این ماشین مارو یه چکاب هم بکنه . نزدیکای میدون تجریش بود . ماشینو تحویل داده و گفت که سه ساعت دیگه بیام ماشین حاضره . منم تفریحی موبایلمو رو شن کرده دیدم فوری زنگ خورد . زری بود بد جوری هوس لز کرده بود و از بس التماس و ناله می کرد که قبول کردم جویای احوالش بشم . ولی رفت و برگشت تا سید خندان و بعدش هم حال کردن با زری کلی وقت منو می گرفت . به تعمیر کار گفتم اگه دو سه ساعت دیر تر بیام اشکالی نداره ؟/؟اونم از خدا خواسته به خاطر این که به بقیه مشتریانش بیشتر برسه گفت نه اتفاقا برای ماشین شما بهتره و بیشتر و دقیق تر بهش رسیدگی می کنم ... پس بهتره با شخصی یا تاکسی برم و برگردم . من بر خلاف بعضی از زنان و دختران که از سوار شدن به ماشینهای شخصی خود داری کرده و ناامنش می دونن از سوار شدن به این ماشینا ترسی نداشنته بی خیال بودم . تازه بین راه تجریش تا سید خندونو معمولا با یه شخصی نمی شد رفت . چشمم افتاد به یه پراید یک زن جلو و یک مرد عقبش نشسته بود .ا لبته به غیر از راننده که مرد بود . زنه یک من وسایل آرایش به خودش مالیده بود و آقاهه هم به نظر میومد تازه کشیده باشه . با این که میدونستم سید خندون یکسره نمیره و اگه هم بخواد بره شاید نتونه داد زدم سید خندون . جلو پام ترمز زد و راننده که جوانی محجوب و مودب به نظر می رسید گفت بفرمایید خانوم -سید خندونه ها -بفرمایید فوقش کرایه سنگین تر شه . چند قدم جلوتر کنار یک زن محجبه چادری با روبند و مقنعه که زیبایی و تپلی اش با این همه پوشش باز هم مشخص بود ترمز زد زن اخمی کرد و حرفی نزد .راننده دست بردار نبود . زن نگاهی به داخل ماشین انداخت و ظاهرا وقتی که دو تا زن داخل ماشین دید خاطرش جمع شد و گفت رسالت میری ؟/؟-بفرمایید خانوم .. من فکر می کنم اگه یه بنده خدایی هم می گفت امامزاده هاشم اونم نه نمی گفت . کوچه پس کوچه ها رو رد می کردیم و کمتر از خیابونای اصلی استفاده می کردیم . راه طولانی شده بود . معلوم نبود این راننده داره چیکار می کنه . یه موقع به خودم اومدم و دیدم که مدتیه که به جای این که به طرف شرق بریم داریم میریمطرف غرب . اون زنه با حجاب اول از کرایه این همه راه اضافه می گفت ولی بعدش که مثل من مشکوک شد صداش در اومد . و هر دو ما همزمان خواستیم که ماشین را نگه دارد تا پیاده شیم که دراین جا با بیرحمی مرد پشتی چاقویی به طرف من گرفت که اگه صدام در بیاد منو می کشه . اون غلیظ آرایش کرده جلویی هم اسلحه ای در آورد و به طرف خانم مومنه نشونه رفت . صدات در آد ترتیبتو میدیم . داخل ماشین یک فیلم پلیسی بالاتر از خطر درست شده بود . نه راه پس داشتیم نه پیش . ظاهرا راننده هم با اونا دست داشت . هنوز نمی دونستیم هدفشون چیه . قبل از این که بتونم از قدرت چشمان خودم استفاده کنم چشای من و اون زن مومنو بستن . آخرین جایی که ازش رد شده بودیم ونک بود . بعدش دیگه با چشمانی بسته مارو یدک می کشیدن . ظاهرا ما را به آپارتمانی وسیع بردن . وقتی که چشامونو باز کردن خودمونو تو یه محوطه پذیرایی آپارتمانی با پنجره هایی بسته و پرده هایی کشیده شده دیدیم . خانوم حجابیه که بعدا فهمیدم اسمش با خودش هماهنگی داره و محجوبه هست قصد فرار داشت که با درهایی قفل شده مواجه شد . به هر کلکی بود درچشمان هر سه نفر خوندم که هدفشون حال کردن و سکس با ما دونفر بوده و این اشخاص نوعی جنون جنسی دارند . معلوم نبود چرا خطر آدم ربایی را به جون می خرن . راستی که خیلی اعتماد بنفس بالایی داشتند .محجوبه خانوم که مدام زیر لب ذکر می خوند و ورد می گفت و دعا می کرد -وای خدا کنه بی عصمتمون نکنن . من در جا خودمو می کشم تحملشو ندارم .ا ول منو به اتاق خواب بردند . تک تک چشمها رو بر رسی کردم حتی اون زنه عاشق سکس با ما دونفر بود . فهمیدم که اگه باهاشون همکاری کنم نه تنها در امان بوده بلکه عزیزشان خواهم شد اما کوچکترین مقاومت یعنی تهدید و خطر مرگ . با توجه به این که یک تنوع سکسی هم ایجاد می شد بدک نبود . خیلی هم دوست داشتم گاییده شدن و به زانو در اومدن یک زن با حجاب و قنداق پیچیده رو ببینم . تصمیم گرفتم ضمن این که حالمم می کنم نقش یک جاسوس دو جانبه رو بازی کنم .. اولش رفتم طرف راننده که خوش تیپ تر وسرحال تر به نظر می رسید . از اونی که بغل دستم نشسته بود و به رویم چاقو کشیدهبود کمی چندشم می شد . بوی گند سیگارش هم خفه ام کرده بود. اسم راننده جمال بود و اون لاته هم غلام . زنه رو هم مرضیه صدا می زدند .هر سه تاشون هم فکر کنم دو روبر سی سال سن داشتند .دستمو گذاشتم رو صورت جمال و گفتم چی می خوای خوش تیپ من در اختیار توام . منم حال می کنم که شما با من حال کنید ولی این جور زورکی نامردیه .جوانمرد باشین مرام داشته باشین . درویش صفت باشین (خودم از این چرندیات گویی خودم کیف می کردم )حسابی تحت تاثیر قرار گرفته بودند .-همشیره ما که زور نمیگیم ما فقط عاشق کوس و کونیم و حال کردن . میخوایم صفا کنیم. ماسه تا رو که می بینی خواهر و برادریم . مرضیه ابجی ماست . خیلی وقته که سه تایی باهم حال می کنیم . یه کمی تنوع لازم داریم .ببینید بچه ها من در اختیار شمام .فقط این محجوبه رو به این سادگیها نمیشه رام کرد . یهو غلام از زیر پیراهنش یه کارد بد قیافه در آورد و گفت راضی نمیشه ؟/؟غلط می کنه راضی نشه مگه دست خودشه . شکمشو با همین جر میدم .-من یه نقشه ای دارم که شاید کمی اثر کنه . چون من نمیخوام اون بفهمه که من و شما باهم سازش کردیم . یه خورده من و اونو با هم تنها بذارین . قبلش اونم مثل من تنها بیارینش پیش خودتون تا مشکوک نشه بعد از این که من و اون صحبت کرده یه خورده ذهنشو آماده کردم شما به زور به من حمله و تجاوز کنین و چند دقیقه بعدشم من خودمو رام نشون میدم . هم تو دل محجوبه ترس می کاریم هم ذهنشو واسه گاییده شدن آماده می کنیم و احتمالا هوسشم زیاد می کنیم . وقتی پای عمل به میون بیاد دیگه گناه و ثواب از یاد آدم میره . من و محجوبه روبه اتاق بردند و چند دقیقه بعد ما دونفرو باهم تنها گذاشتند . -ببین محجوبه خانوم منم تازه عروسم تو که الان ده ساله شوهر کردی و اهل خیانت نیستی و یک لحظه هم عبادتو ترک نمی کنی اما دین ما میگه در موارد اضطرار بعضی کارایی رو که نمیشه انجام داد و حرامه خود به خود مباح میشه . اگه اجازه ندی کیرشونو توی کوست فرو کنن شاید چاقو فرو کنن داخل کوست.-خواهر خواهش می کنم عفت کلامو رعایت کن .-عفت چیه ؟/؟من دارم واقعیتو میگم . اینا میخوان ما رو بکشن چرا حالیت نیست .؟/؟-فرشته جان تو به جای خواهر کوچیکتر منی .من چطور می تونم تو روی شوهرم نگاه کنم . !چطور می تونم یک مادر نمونه برای پسر و دختر دانش آموزم باشم .-اونا که نمی خوان خبر دار بشن . اگهبمیری می تونی کمک حال اونا بشی ؟/؟آخ چه کوس شرهایی که نمی گفتم .تا یه حدی رسیدم که فهمیدم دیکه چرت و پرت گفتنای من بیش از این اثر نداره . طوری که محجوبه متوجه جریان نشه به اونا اشاره کردم که بیان جلو .محجوبه رو به صندلی بستن تا تکون نخورده و از محوطه گاییده شدن من فاصله نگیره . دهنشم نبستند . چون هر چه فریاد می کشید تاثیری نداشت . معلوم نبود که ما کجاییم و چرا صدای فریاد خانوم مومنه به جایی نمی رسه . سه نفری افتادن رو من و من هم نمایش خودمو شروع کردم -نکنین پست فطرتا .من آبرودارم . من شوهر دارم چند تا مشت و لگد هم بههوا انداختم . افتادن رو تن من و شروع کردن به لخت کردنم . نزدیک بود سوتی بدم و بگم که لباسامو پاره نکنین که زودی متوجه شدم و این مدلی گفتم تا دو زاریشون بیفته -بی انصلفا لباسامو چرا پاره می کنین من با این وضع که نمی تونم برم خیابون . خوشبختانه همه شون متوجه منظورم شدند و غلام گفت باشه عزیزم لباستو جر نمی دیم ولی خودتو جر می دیم . اگه میخوای کیر شوهرتو یه بار دیگه داخل کوست ببینش باید به این دو تا کیرما وبه آبجی مرضیه حال بدی (حالا اونا داشتن فیلم میومدن و منم که شوهر نداشتم )محجوبه اول می خواست چشماشو ببنده ولی داشت به صحنه نگاه می کرد شاید می خواست ببینه که چه طوریبه من حمله می کنند تاوقتی که نوبتش شد بتونه عکس العملهای لازمو داشته باشه . حالا دیگه من و اون مثلا دختر خاله شده بودیم چون یک درد مشترک داشتیم و می خواستند به ما تجاوزکنند -فرشته مقاومت کن دعاکن . تسلیم نشو . به عنوان یک مسلمان وظیفه دارم نهی از منکر انجام بدم -محجوب جون میگی چیکار کنم تو اگه الان امر به معروفه رو انجام بدی بهتره . نهی از منکرو داشته باش واسه خودت وقتی که نوبتت شد انجام بده تا یه جوابی واسه شوهرآخوندت داشته باشی . ادامه دارد ..نویسنده ..ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#20
Posted: 28 Jun 2012 06:24
نویسنده: ایرانی جان از وبلاگ امیر سکسی
رازنگاه 16
-تسلیم نشو پاداش بزرگ در انتظارته -آره عزیزمرضیه خانومو نمی دونم با من میخواد چیکار کنه ولی دو تا کیر ببخش منو دو تا پاداش گرم گرم تو راهه . واقعا ابن زنیکه کوس داشت کوس شر می گفت . لخت لختم کرده بودن . اوخ چه کیفی داشت این مسخره بازیها . منو دمر کرده بودند . غلام سرشو گذاشته بود لای کونم . مرضیه از زیر دستشو به کوسم رسونده فشارش می داد و جمال هم کیرشو به دهنم می مالید و منو بیشترتشنه می کرد ولی جلوی این زن آخوند نسناس که نمی شد درجا دهن باز کرد و کیر جمالو با اشتها لیسش زد . تو چشای جمال خوندم که میگه این فرشته چرا دهن باز نمی کنه کیر منو بخوره ؟/؟چشمکی به او زده و خیلی اروم بهش گفتم چاقو .. چاقو .. متوجه منظورم شد و چاقو رو گذاشت جلوصورتم و فریاد زنان گفت یا دهنتو باز می کنی کیرمو ساک می زنی یا با همین چاقو دهنتو گشاد می کنم وچاک می زنم و کیرمو می کنم توش .. منم مثلا جون خودم ترسیدم -چش .. چش .. هر چی تو بگی کیر رو با لذت گذاشتم تو دهنم و یه چشمک دیگه هم بهش زدم طوری که زن آخونده متوجه نشه -خوب خوب میک بزن با هوس بخور . قمبل کرده و یه حالت تقریبا سگی به خودم گرفتم کیر غلام از پشت رفته بود توی کوسمو مرضیه هم با تهدید کشکی ازم خواست که کوسشو بمالم . چهار نفری باهم ناله می کردیم -خاک تو سرت فرشته بالاخره تسلیم شدی بی عرضه ؟/؟خاک بر سرت کنن .-محجوب خانوم چاره نداشتم .نمی دونی چه کیفی داره حالا که دارن منو میگان چرا هم از دینم بیفتم هم از دنیام . کیف دنیارو می کنم و راه توبه هم بازه . دیگه فیلمو پس از این چرت و پرت گویی کنار گذاشته و فریاد زنی تخلیه هوسو شروع کردم . آخ بچه ها من فدای جفت کیرتون بشم . مرضیه از ما فاصله گرفت و با کوس خودش مشغول شد . ظاهرا داداشاش یه چیزی به او گفتند که اون صحنه رو ترک کرد . من بودم و دوتا مرد . جفت پامو تو یه کفش کرده و با قر و غمزه می گفتم من دو تا کییییییییررررررو با هم می خوام . شما مگه فیلم سکسی تماشا نمی کنین ؟/؟یک کیر توی کون و یک کیر داخل کوس ؟/؟جمال گفت چرا چرا . ولی تا حالا انجام ندادیم . -خاک بر سرتون شما هم به خودتون میگین با تجربه ؟/؟هموم جوری که فرهاد و فرشاد در آن واحد منو گاییده بودند اونا رو با خودم تنظیم کرده و روی کیر جمال نشسته و کوسمو گذاشتم سر کیرش و غلام هم سوراخ کون منو می گایید -آخ آخ ..جااااااااااان هردوتا کییییییییررررررمال منه . تو تنم منه . تو کوسسسسسس و کوووووووووننننن مننننننننه . محجوبه بر روی زمین تف می انداخت و شیطان و شیطان صفتانو لعنت می کرد ومرضیه هم دهنش باز مونده بود . هاج و واج محو داداشاش شده که جفت کیره در حال گاییدن من بودند . -غلام !جمال !شما تا الان این جوری منو نگاییده بودین زود باشین تموم کنین منو هم دو کیره یک زمان بکنین .-آبجی وقت وسیعه حالا بذار خدمت این دست به نقدو برسیم نسیه کاری باشه بعدا-من این حرفا حالیم نیست شب برگردیم خونه و بخواین تلپی بیفتین و کپه مرگتونو بذارین و خودتونو بزنین به سر درد و کوفتگی من این حرفا حالیم نیست آبمون تو یه جوب نمیره .-تو رو به جون هر کی دوست داری زهر مارمون نکن . مگه شش ماهه دنیا اومدی ؟/؟چشم چاکر و مخلص آبجی یکی یدونه خودمون هستیم به روح پدرمون قسم به جون مامان قسم که اون جوری که دوست داری می گاییمت حالا ساکت باش بذار فرشته با کلاس واسه ما ناله کنه و بخونه . سست و بی حس شده بودم . آه و ناله کردنهای من کش دار شده بود . خیسی زیاد کوسمو تو رفت و بر گشتهای کیر به خوبی احساس می کردم . از حال کردن غلام و احساس ورم و فرو رفتن کیرش تو سوراخ کونم هم لذت می بردم.-محجوب جون خیلی حاللللللل میده خودتو آماده کن .خوش بگذرون . دو روزه دنیارو کیف کن . باور کن شوهرت تا حالا صد تا زنو بالا و پایین کرده . تو چی ازون کمتر داری ؟/؟-خفه شو هرزه . عمرا اگه بذارم سرم بلا بیارن .-صبر کن نوبتت برسه معلومه کی جنده تره . صورت محجوبه ازخشم و عصبانیت کبود شده بود . مقاومت در برابر این کیرها بی فایده بود . حتی مرضیه هم واسه خودش یه چریک بود و از پسش بر نمیومد یمچه برسه به این که بخواهیم با دو تا نره خر گردن کلفت در بیفتیم که اگه می گفتن هیش ما می زدیم جیش . مرضیه که برای گاییده شدن چشم انتظاری می کرد طاقت نیاورد و خودشو به محل سکس ما رسوند و دستشو لوله کرد گذاشت دور کیر جمال که داشت کوس منو می گایید و مدام بیرون می کشید و میذاشت داخل .با این کارش سرعت حرکت کیررو کم کرده ودر عوض فشار ملایم دستش کیر جمالو داغتر کرده بود -چیکار می کنی مر ضیه ؟/؟من الان نمی خوام آبمو بریزم . بذار اول کمر این مهمون خوشگله امو سبک کنم بعد -پس چه طور بیشتر وقتا که داری منو می کنی اول آب خودتو میاری بعد .. -چرا امروز همش داری گیر سه پیچ میدی آخه تو همش دم دستی . ما باید فرشته جونو بفرستیم بره . بذار از ما و کیر ما و مهمون نوازی ما راضی باشه . از جیبش یک تراول پنجاه تومنی در آورد و به مرضیه داد و گفت برو چند پرس چلو کباب و شیشلیک بخر بیار کوفت کنیم یه جونی بگیریم .-داری منو دک می کنی ؟/؟-جل الخالق .بابا احترام مهمون واجبه .فردا پس فردا تو محشر یقه مونو می گیرن گاییدیمشونو گشنگی ولشون کردیم . برو زود باش . وقتی مرضیه برای خرید کوبیده و شیشلیک بیرون رفت برادرا نفس راحتی کشیده و غلام گفت اخیش راحت شدیم این دیگه کیه . اصلا بره گمشه یه شوهر هم گیرنمیاد بندازش کنیم .-این حرفو نزن غلام یادت باشه روزایی که کوس گیرمون نمیاد و به پیسی می خوریم این آبجی مرضیه هست که به ما حالمیده . این قدر خود خواه نباش .حالا بیا این خانوم با کلاسو بکنیم که فکر نکنم همچین تیکه ای دیگه گیرمون بیاد .پوزیشن را عوض کردیم.البته سیستم دو کیره همچنان بر قرار بود . رفتیم روی کاناپه یا به نوعی مبل سه نفره .این بار هم جمال زیر نشست و من روش . منتها جمال این بار کیرشو فرستاد داخل سوراخ کونم . غلام هم از رویرو کوسموهدف گرفت و کیرش برام که چقدر سوزان و آتشین بود .به جلو شلیک کرد.قربون تیرش . اوف کیر بشاشی داشت . تواین حالت جمال فقط می تونست کونمو ببینه و حال کنه -می بینی محجوب ؟/؟خیلی مز مزه داره . اووووووفففففف بیشتر از اونچه که فکرشو می کنی حال میده -ببینم با آتیش جهنمم این قدر کیف می کنی ؟/؟-خب اگه همین گروه اونجا باشیم همین بساطواونجا هم راه میندازیم . حالا امروز یک آزمایش بکن اگه خوشت اومد تو هم با ما بیا بریم جهنم . آخ آخ آخ آخ حسابی کفریش کرده بودم . دیگه از رو بردمش . زنیکه کلاغ سیاه فکر می کرد اینجا مجلس روضه خونیه که هر چی بخونه دو رو بری ها بزنن زیر گریه . کور خونده .ا ین کیرایی که من دیدم تا جرش ندن ول کن نیستن مگر این که به خیر وخوشی زن آخونده رو تسلیم خودش بکنن . حالا که این طور شد خدمتت میرسم جنده خانوم تو واسم روضه می خونی ؟/؟فقط بلدی بری خیابون ببینی کی رو سریشو نصفه گذاشته ارواح خالت امر به معروف و نهی از منکر بکنی . جنده عوضی . معروفه .. همه اینارو تو دلم می گفتم . دوباره به خودم گفتم ولش کن بابا خونتو کثیف نکن که ار گاسمت به عقب میفته سکوت کرده و فقط به حرکات رفت و بر گشتی کیر فکر می کردم . غلام در حال گاییدن کوس سینه های منو تو دستش گرفته و لبامو می بوسید . بوی سیگار دهنش خفه ام کرده بود ولی تحمل می کردم . جمال هم که داشت کونمو می کرد باسنمو گرفته و مثل لرزونک این ور و اونور می کرد و مشغول کیف کردن بود . قمبلم که به شکمش بیشتر می چسبید کیفم بیشتر می شد . ولی چون کیر جمال بیشتر می رفت تو کونم دردم زیاد تر می شد . اما همه اینا شیرین بود و لذیذ.-جااااااااان بزنین بکنین با هردوتا کیییییرررررتون پاررررم کنین جرررررررررم بدین واییییییی سوختم کیرتو نو دراز ترش کنین . محکمتر بذارین ازدهنم در آد . محجوبه حال کردنو ببین .یه چیز داغی از زیر سینه ها و بالای کوسم حرکت کرد و یک لرزش عمومی همه تنمو به یه کیف و لذت سراسری رسوند.-واییییییی کوسسسسسسسم میزززززززون میزون شد . به محض این که گفتم ارگاسم شدم معطل نکردند دیگه نیاز به تو ضیح همیشگی نبود. اجازه هم نمی خواستند . مطمئن بودن که اونایی رو که میگان دوباره نمی بینن که اگه حامله اشون کرده باشن واسشون شر درست شه . -جمال -چیه کمال -تند تر . کیر تو تند تر بزن بیا با هم یه دفعه خای کنیم تو سوراخاش -جووووووووون جوووووووون فدای سوراخ فرشته جون . آهههههههه چه حالی میده -واییییییی آب کیرم همه داره خالی میشه . جمال قاچای کونمو محکم داشت و به شدت منو می گایید و هردوتا باهم ریختن تو کوسسسسم -جووووووون قربون کییییییررررتون چقدر این سوراخام تشنه بودن !آب می خواستن . ریشه تنم آب می خواست . ولم نکنین منو ببوسین .باهام حال کنین . جمال گفت فرشته خانوم خسته ات کردیم . خیلی از مرامت خوشمون اومد . خیلی با فرهنگ و با کلاسی .-محجوبه فریاد زد هرزه کثیف اگه بار دار شی چی ؟/؟با اون حرامزاده چیکار می کنی ؟/؟سقط جنین یعنی قتل .-اولا برای من مسئله ای نیست. تازه قرص ضد حاملگی هم می خورم . توی بد بخت غصه خودتو بخور که اگه گاییده شدی و آبستنت کردند میخوای چیکار کنی ؟/؟محجوب خانوم تو اگه شکمت بالا اومد جنینو سقطش نکن گناه داره . به شوهرت چیمیگی ؟/؟میندازی گردنش ؟/؟چرا رنگت پریده ؟/؟چرا زرد کردی ؟/؟می خوای خودتو بکشی ؟/؟با چی ؟/؟با کیر جمال ؟/؟یا با کیر غلام ؟/؟کاش حاج آقات اینجا بود و یه صیغه حلالیت واسه تو و این آقایون می خوند . واسه این که دونفر در آن واحد صیغه ات کنند باید یه تبصره ای هم بذاره . لال شده بود . داشت به دقایق بعدی فکر می کرد . زری کوبیده و شیشلیک و سایر مخلفات را تهیه کرد و بر گشت . محجوبه اشتهای خوردن نداشت . رو به اوکرده وگفتم بخور کمرت قوت بگیره خیلی کار داری . لب به غذا نزد . به در خواست من کمی چلو شیشلیک براش کنار گذاشته تا بعد از عملیات تناول کنه . یکی یکی رفتیم خودمونو شستیم ودهنمونو با خمیر دندون قرقره کرده و به خودمون ادکلن زدیم تا بوی کباب و چربی از ما دور شده و بتونیم یک سکس تاپ داشته باشیم . طناب دست و پای محجوب هم که باز شده بود راه فرار هم که نداشت.تا الان کورسو امیدی داشت که رحمی بهش بکنیم ولی دسته جمعی با هم گفتیم یک .. دو .. سه .. و به طرف محجوبه یورش بردیم . داد زدم بچه ها مواظب باشین اگه کوس و کونشو جردادین اشکال نداره فقط مواظب لباساش باشین که باید یه چیزی بپوشه تا برگرده .. محجوبه فرار کرد اما هنوز یک متر نرفته بود که چهار نفری افتادیم سرش .. ادامه دارد .. نویسنده ..ا یرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن