انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 2 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین »

خانوما ساکت


مرد

 
خانوما ساکت 11

این مشاور شدن هم بد چیزی نبود ها . همش نون آدمو مینداخت تو روغن . تا باشه از این مشاوره ها . ولی باید فکر کیر و کمر خودمم می بودم . ولی معلمای خوبی هم داشتیم . به ریسکش نمی ارزید . میترا خانوم اومد . اومد به آپارتمان اختصاصی من . چه میترایی ! چه تیکه ای ! چه هلویی ! وقتی وارد شد نتونستم چشم ازش بر دارم . مانتوشو که در آورد و اون پیراهن یکسره آستین حلقه ای اشو که از جلو تا سینه هاش واز کمر لخت بود انداخت تو دید من نتونستم ازش چشم بگیرم . -خانوم به من افتخار دادین .من در منزل خودم مجلس عروسی ندارم ولی می تونم به عنوان یه عروس ازتون پذیرایی کنم . -اونم باکمال شجاعت جواب داد . من قبلا عروس شدم -خب این دوره و زمونه مد شده که هر خانمی چند بار عروس میشه . از قرار معلوم شما هم که خیلی پیرو مد هستین .اینطور نیست . ؟/؟ -منظورتون چیه آقای هوشیار -هوشیار هوشیاره . شما خوبم می دونین که منظورم چیه . شما اومدین پیش من تا مشکل روحی دخترتونو درمان کنین غافل از این که خودتون نیاز به درمان دارین . شما یک معشوق دارین . دوست مرد . دخترتون اینو می دونه و فکر می کنم یه مدارکی هم از شما داره .. -نه دروغه دروغه .. -اون حالا فیلم گرفته یا عکس یا چیز دیگه ای بالاخره شما با قانون طرفید . امااون از این عذاب می کشه که چرا به باباش خیانت می کنین . چرا به مادری که می نازیده و بهش افتخار می کرده دیگه نمی تونه تکیه کنه . سرشو انداخته بود پایین . دستمو گذاشتم زیر چونه اشو سرشو دادم بالا . وای چشای خوشگلش پر اشک شده بود -خواهش می کنم زندگی منو خراب نکنین . من قول میدم قول میدم فراموشش کنم . -شما امروز اونو فراموش می کنین فردا یکی دیگه جاشو می گیره . آینده دخترتون در معرض تباهیه . اشک از چشاش جاری شده بود . دوست داشتم در همون حالت بغلش کنم و بخورمش .. چند لحظه بعد یه حرفایی زد که کارمو راحت ترکرد .. شدت گریه هاش زیاد شده بود .. -نمی دونم شما احساسات و نیاز های یک زنو درک می کنین یا نه . مردا می تونن برن دنبال کیف و تفریح خودشون ولی ما زنا توی خونه باید سرمونو به کار گرم کنیم تا این که کی شوهرمون بر می گرده و یه جوری وظایف شوهری خودشو انجام بده . شوهرم وقتی که خسته بر می گرده خونه دیگه جونی برای فعالیتهای آنچنانی نداره و خیلی زود خسته میشه . منم یه زنم نیاز دارم -می تونستین به خودش بگین -فایده ای نداشت .. -شما خیلی زیبا هستید . حیفه که خودتونو بسپرین به دست هر کس و ناکثی . واقعا حیفه . متاسفم . بی اختیار بود یا با اختیار و از روی لوندی و شیطنت دیگه نمی دونم سرشو گذاشت رو سینه ام و منم موهای سرشو نوازش کردم . اونم تو بغلم چشاشو بسته بود . -خواهش می کنم از این موضوع به کسی چیزی نگین . -ببین تو هم به روی مینا نیار که چی شده فقط رفتار خودتو تغییر بده . همه این کارا رو می کنم . مجبورم بازم خودمو به خاطر دخترو خونواده ام فدا کنم . رو خواسته هام سرپوش بذارم. -میترا خانوم نیازی نیست که رو خواسته تون سرپوش بذارین -یعنی می فرمایید به اون کارم ادامه بدم ؟/؟ -اصلا حرفشم نزنید . من خیلی ناراحت میشم .. بایه کرشمه خاصی که می دونم می خواست دلمو ببره گفت آخه چرا ؟/؟ -شاید از دست من یه کاری ساخته باشه .. -مثلا ؟/؟ صورتمو به صورتش نزدیک کرده و لباشو با یه تشنگی خاصی به لبام چسبوندم . دیوونم کرده بود . داغ شده بودم . با هیجان دستمو گذاشتم دور کمرش و با کف دستم کمرشو می مالیدم . -چیکار می کنی -همون کاری رو که دلت می خواد و چشات داره میگه . همون چیزی رو که تو می خوای . همون نیازیه که نمی خوای روش سرپوش بذاری . -نههههه نهههههه چقدر آتیشت تنده ؟/؟ -به تندی آتیش تو می رسه ؟/؟ -نمی دونم نمی دونم . من که هفت روز هفته آتیشم تنده . -ولی ظاهرا فقط یه روز می خوابونیش . -یه نگاهی بهم اناخت که یه دنیا راز و معنی درش نهفته بود . -خب تو هم واسه یه بار در هفته آتیشمو بخوابون ببینم می تونی آقا دبیر . استاد روان شناسی ؟/؟ می تونی روانمو درمان کنی ؟/؟ -میترا من هم جسمتو درمان می کنم و هم روحتو . تو دلم گفتم صبر کن به مینا برسم . اونو هم از کون میگام . درسته دخترش قلمی بود ولی این تازه دوشیزگان یه هیجانی از خودشون نشون می دن که کیر مرده های قبرستون رو هم شق می کنن . .پیرهنشو از بالا شروع کردم به در آوردن . سینه هاش زیر سوتین داشت بهم چشمک می زد زود باش بیا منو بخور و منم حریصانه یه طرف سوتینشو یه وری کرده و لبامو گذاشتم رو سینه اش .. چه خوش طعم بود این سینه .. بوی خوبی می داد و طعم یه کاکائوی خوشمزه . اون دستم هم سرگرم کار کردن بود و در حال در آوردن بقیه پیرهنش ولی تا یه جایی می شد ازش استفاده کرد . اون همین جور در حال خم شدن بود تا بتونه بقیه لباسشو خودش در بیاره و من با همون لب چسبون رو سینه اش به طرف پایین می رفتم --استاد من میگم آتیشت تنده تو میگی نه -عزیزم من از آتیش تو دارم می سوزم . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
خانوما ساکت 12

پس بسوز بسوز بسوز .. -اگه بسوزم پس آبم چی ؟/؟ -اون یه جاییه که نمیسوزه . اون همیشه اون خاصیت تر بودن خودشو داره . وای که نازو ادایی داشت این میترا خانوم . سوتینشو انداختم یه گوشه ای و آروم آروم لختش کردم . اونم با دستای جادویی و خوشگل خودش در حال در آوردن لباسام بود . اون انگشتای مانیکور زده شو گذاشتم تو دهنم و می لیسیدمشون . همه جاش خوشگل و بلورین بود . سفید مثل یاس . خوشگل تر و خوش پوست تر از دخترش . شاید دختره به باباش رفته بود و بی خود نبود که مامان دنبال خوشگذرونی و هوسبازی بود . حتما مدام در شکار مردای خوش تیپ بود . .یواش یواش لبامو رسوندم به کوسش و قبل از این که اولین لیس زدنها رو رو کوس ناز و خیسش شروع کنم بهش گفتم یادت باشه میترا جون من رحم ندارم اگه بشنوم بازم سر و گوشت می جنبه نه تنها از کیر خودم محرومت می کنم بلکه زندگی تو رو هم خراب می کنم . من به مینا قول دادم که مشکل روحی اونو حل کنم . -اووووهههههه روان شناس من ! تو هم منو در مان می کنی و هم دخترمو می دونم . پاهاشو به کیرم مالید و گفت من اینو دارم مال بقیه چه به دردم می خوره . -نمی دونم عزیزم . در هر حال اینو الان بهت گفته باشم که یه وقتی از این در که رفتی بیرون همه چی از یادت نره . -مطمئن باش که از یادم نمیره . من یه جورایی دارم عاشقت می شم . -به همین سادگی ؟/؟ یقین دارم که این اسمش عشق نیست . می تونی اسمشو بذاری یه نوع هوس . -هرچی اسمشو بذاری من تو رو می خوام تو رو می خوام . دستشو گذاشت رو سینه ام و منم خودمو رو تخت ولو کردم و اونم اومد رو من قرار گرفت . تا رفتم کوسشو بخورم جهتو عوض کرد و دهنشو انداخت رو کیر من . مثل دیوونه ها در حال ساک زدن اون بود و گاهی هم ساکیدن رو با گاز زدن اشتباه می گرفت ولی من تو ذوقش نمی زدم . . یه جای کار که دیدم کیرم داره می سوزه اونو از دهنش کشیدم بیرون و افتادم رو کوسش . کوس تپل و ورم کرده این خوشگل حشری رو با تمام وجودم می لیسیدم و نمی ذاشتم پاهاشو به این طرف و اون طرف پرت کنه . -هوتن هوتن زودباش کیرتو بده کیرتو بده .. صبرم دیگه تموم شده .. زودباش .. می خواستم تشنه ترش کنم و قدرت خودمو بیشتر به رخش بکشم . گریه اش آورده بودم . مثل دختر بچه ها ناز می کرد و خودشو واسم لوس می کرد . مشتاشو گره می کرد و به کمرم می زد . آخرش دلم واسش سوخت و لبمو از رو کوسش ور داشته و بهش گفتم حواست هست ؟/؟ -آره آره صد دفعه گفتی من حواسم هست . می دونم اگه کوچکترین خطایی کنم از این نعمت محرومم می کنی . ولی تو هم باید حواست باشه که هفته ای حداقل یه بار باید بهم برسی . تو دلم گفتم با کمال میل ولی پیش اون سیاست خودمو حفظ کرده و گفتم اگه دختر خوبی باشی حتما . چیکار کنم واسه این که یک روان شناس و دبیر خوب باشم و به مشکلات همه رسیدگی کنم باید پی همه این چیزا رو به تن خودم بمالم . -یعنی این قدر سکس و عشقبازی با من واست سخته ؟/؟ تو به زور داری این کارو انجام میدی . حس کردم که دیگه نباید زیادی اونو دلسردش کنه . -کیرشقمو روبروی صورتش گرفته و گفتم اگه دوست داری بفهمی که سختمه یا نه از این بپرس . این داره بهت میگه که منم هوس دارم و دارم باهات حال می کنم -جون من ؟/؟ -جون تو -پس بکن توووووووو ... امونش ندادم . طوری کیرمو کردم تو کوسش که زبونش برای دقایقی بسته شد . کمرمو تا اونجایی که می شد می دادم عقب و با فشار می کردم تو کوسش . جیغش رفت آسمون . بالاخره سکوتو شکسته بود . -دردت میاد ؟/؟ کیرمو بیرون بکشم ؟/؟ -نهههههه نههههه جررررررم بده کوسسسسسم با این کیررررررررره که داره حال می کنه . همونیه که یه عمری آرزوشو داشتم و تازه بهش رسیدم . -بازم خوبه که که عاشق و دلخسته این کیر شدی . -هوتن اگه شوهر نداشتم ازت خواستگاری می کردم . جوابت چی بود ؟/؟ -خب من بهت می گفتم آره ولی از کجا می دونی من یه مرد شیطونی نیستم . -صبر کن تو چشات نگاه کنم . در حالی که کیرم تو کوسش بود و تا سر حد جنون داشت بهش کیف می داد با یه خماری خاصی بهم گفت از اون شیطونا هستی چشات داره میگه که به یکی دو تا قانع نیستی -ولی از این به بعد فقط تو رو میخوام و تو رو دارم . -من شما مردا رو می شناسم خیلی خود خواهین -هرچی هستم فقط یادت باشه چی گفتم .. -می دونم هوتن چی گفتی . خیانت نکنم ولی خیانت ببینم . .. این میترا دیگه داشت با این منطق بازیهای خودش اعصابمو خرد می کرد . دو تا پنجه هامو گذاشتم دو طرف پاش اون قسمت بالای رونش و با سرعت بیشتری به گاییدنم ادامه داده ضرباتمو محکم تر به ته کوسش می زدم می خواستم جیغشو بیشتر در بیارم و مثلا تنبیهش کنم که این قدر به من گیرنده . ولی این جوری که معلوم بود اون با این کارام بیشتر داشت حال می کرد . -کونتو جر میدم میترا .. -خیالم نیست . هرکاری می کنی بکن . -شیطون می خوای عصبی ام کنی ؟/؟ -هوتن جون تو که خودت از اول سکس عصبی هستی .. این زن دیگه چه جورش بود . به موقع آروم می شد و به موقع پر جنب و جوش و می دونست چه جوری باهام برخورد کنه و دلمو به دست بیاره . تن و بدن خیلی باحالی داشت ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
خانوما ساکت 13

میترا -جاااااااان .-میترا!-جوووووووون بگو چی می خوای -تو رو تو رو عزیزم . -اوخ هوتن این جوری نگو که دیگه ولت نمی کنم و از دست شوهرم فرار می کنم . بگو چی می خوای -تو رو میترا تو رو .. -منو که داری . دوست داری جرم بدی و تیکه تیکه ام کنی پس بکن .. -میترا این افسونگریهات منو کشته .. این زن شیطون بلا رو هر طور که می کردیش بازم همون شیطونیها و افسونگریهاشو داشت . حلقه کوسش کیرمنو تو خودش حل کرده بود . چه حلقه نرم و سوراخی داشت . کیرمو تو کوره کوس خودش ذوب کرده بود . -زود باش میترا زود باش . به سینه هاش چنگ انداخته بودم و اونم با حرص و هوس می گفت -هوتن بیشتر فشارش بگیر . چنگش بگیر . من چیزی نمیگم . حرفاش هوسمو بیشتر می کرد . با این که همراه با هوس احساس درد هم می کرد ولی صداش در نمیومد . -زودباش .. زودباش ارضاشو .. زودباش .. می خوام کیرمو از کوست در بیارم فرو کنم تو کونت . می خوام کونتو جررررششششش بدم . -تو همین حالاشم می تونی کونمو جر بدی . چند بار بهت گفتم من در اختیارتم . تسلیمتم . مال توام . مال تو .. بکش بیرون کیرتو از کوسم و بذارش تو کونم . می خوام حال کنی . ازم لذت ببری .. وقتی دیدم میترا تا این حد خودشو در اختیارم گذاشته و این قدر محبت داره و مهربونه دیگه دلم نیومد که اونو ارضا نکرده از کون بگام . از حداکثر توان و راههایی که می دونستم و می تونستم استفاده کردم . کیرمو درسته می آوردم بیرون و می کردم تا ته کوسش . دوباره می کشیدمش بیرون و اونو در قسمت بیرونی کوس از پایین به بالای کوس می کشیدم و به قسمت بالای کوس و چوچوله هاکه می رسیدم این فشار و اصطکاکو زیاد می کردم . -اوووووووخخخخخخ هوتن .. هوتن .. تو شاهکاری .. تو نمونه ای .. کوسسسسسم . کوسسسسسم .... کیییییرررررت استاده .. استاد هوتن .. حس می کنم کوسسسسسم از همون بیرون داره خالی می کنه . ولم نکن .. با سینه هاش هم بازی می کردم . اون لبای هوس انگیزشو به لبام چسبوندم . چقدر لبای پر هوسی داشت . یه حالتی که دلم می خواست همون آن کیرمو از کوسش بیرون کشیده و پس از بازی کردن با لباش اونو فرو کنم تو دهنش .اون واسم ساک بزنه و من حرکت لبای سرخ روژآگینشو روی کیرم ببینم . وای که چقدر شیفته این حالت بودم . لبشو بازترش کرد و گفت -بگو جون دلم میترا فدات شه . چی می خوای خجالت نکش .. -من تو رو می خوام که در اختیارت دارم . تو رو . تو رو .. یه تیکه آتیش و هوس . عشق و حال . بهترین زن دنیا . هوس انگیز ترین اونا .. -اوووووهههههه نه هوتن . می دونم خالی بندی می کنی ولی با این حرفات اوج می گیرم . حس می کنم دختر دیروزی هستم .. -هرچی باشی تو معشوقه امروزی من هستی میترا .. یادت باشه فقط باید مال من باشی . مال من . مال من نه هیچکس دیگه. -من مال توام . مال تو . سعی می کنم حتی مال شوهرم نباشم -خوبه خوبه میترا من مرد حسودی هستم .. ولی تو دلم می گفتم مینای تو رو هم میگام . کون متوسطی داره دخترت ولی از هر چیز تر و تازه و نوبری که آک باشه و پلمبشو خودم باز کنم خیلی خوشم میاد . وای هوتن هوتن با ایمان .. تو که خوار همه رو گاییدی . زندگی رو همین کیر و کیر بازیها دور می زنه دیگه .. آدم روزی سه بار غذاروکه می خوره . سکس هم یه نوع غذاست دیگه . حداقل روزی یه وعده رو که باید از این غذاها میل یا صرف کنه .. هرچند گاهی وقتا توی یک سرویس چند وعده غذا میل میشه . با این که فکرم مشغول بود ولی اتوماتیک وار به همون شیوه بکش بیرون بذار ته بکش روش در حال گاییدن و لذت دادن به میترا بودم . سینه هاشو ول کرده و با کف دستام و نوک انگشتام به نوازش بالای سینه ها و زیر گلوش پرداختم . این کارو با عشق و احساس و خالصانه طوری انجام می دادم که اون دیگه تسلیم تر از تسلیم شده بود و هوسش به بی نهایت رسیده بود . حالا حرکت بکش روش رو ول کرده و سرعت کردن اونو زیاد کردم . می دونستم با این شور و حالی که داره نزدیکه آبش بیاد .. -هوتن هوتن جون .. عالیه عالیه .. شیوه ات درسته .. بزززززن بکوبون .. کوسمو بکوبون .. وااااااایییییییی .. خواهش می کنم .. انگشتای ناخن بلندشو تو پهلوهام فرو کرده بود و از درد و سوزش به خودم می پیچیدم ولی کیرمو از تو کوسش بیرون نکشیدم . -جووووووون اومد اومد هوتن تموم نمیشه .. همین جوری داره حرکت می کنه .. کوسش سنگین و غلیظ تر شده بود . -چی دوست داری . میترا جون .. بریزم تو کوست یا تو کونت .. سکوت کرده بود . می دونستم کوسش تشنه آب کیرمه . می دونستم لذتش با این کار من تکمیل میشه . ولی از این فرهنگش خوشم اومد که گفت هر طور که تو لذت می بری منم همون طور کیف می کنم . هر طوری که تو خوشت میاد . اونو بوسیدم و دستامو دور کمرش حلقه زده . لبامون رو لبای هم قرار داشت . چقدر از تماس تن گرمش با بدن خودم لذت می بردم . با چند تا ضربه دیگه حس کردم که آبم داره تو کوس میترا خالی میشه . اونم در همین حینی که آبم تو کوسش خالی می شد زبونشو گذاشته بود تو دهنم و به زبونم می مالید ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
خانوما ساکت 14

پس ازاین که تو کوس میترا جونم آب ریختم و اونوسر حال سر حالش کردم رفتم سراغ کونش .. دو تا دستمو دور کونش حلقه کرده و اونو داخل دایره دستام گذاشتم . فقط با لذت و هوس نگاش می کردم و می خواستم درسته بخورمش . هیجان شدیدی بهم دست داده بود . حال پاشدن و کرم آوردنو نداشتم . همون دور و بر کوسش هر چی خیسی و آب باقیمونده کیرم بود رو به طرف بالای کونش هدایت کرده و سر کیرمو به سوراخ کونش فشار دادم . کون میترای خوشگل من زیر کیرم یه منظره قشنگی پیدا کرده و انگار داشت باهام حرف می زد . حرف می زد و می گفت که جرش بدم که با آخرین زور و توانم اونو بکنم . -میترا جووووون بگیرش .. -هوتن میخوامش . بفرستش بره . من و کون منو از کیر کلفت نترسون . دستشو هم گذاشته بود زیر بیضه هام و اونو به کوسش می مالید . خیلی زود حس کردم آبی رو که از دست داده و تو کوس میترا خوشگله ریختمش جایگزینش دوباره تو کمرم جمع شده و سنگینم کرده ولی می خواستم با این بدن و با این کون حال کنم . بهش قول داده بودم که هفته دیگه بگامش ولی اگه می خواستم این جوری به همه قول بدم دیگه از کار و زندگی می افتادم . منم از اون آدمایی هستم که اگه سرم بره قولم نمیره . -آههههههه هوتن .. هوتن .. خواهش میکنم لذت ببر . حال کن .. هفته ای یه بار کمه .. بیشتر باهام حال کن . این کیرت و این تن و بدنت نشون میده که با هفته ای یه بار نباید سیر شی .. می خواستم بهش بگم کاملا حق با توست و همین طوره که می فر مایی ولی یه مرد تنوع لازم داره . نمیشه که همش یه مدل کوس و کونو در اختیار داشته باشه و با صاحب یه قیافه حال کنه . اصلا تنوع طلبی و زیاده خواهی خصلت مرداست . من باید در طول هفته با خیلی ها باشم . تازه به درسمم برسم . همین هفته ای یه بار هم خودش زیادیه . اون غزاله هم تا یه مدت پنجشنبه بعد ازظهر ها ازم انتظار داره و من باید به اونم برسم . ظاهرا ازاین به بعد باید ماهی یه بار وعده بدم . دو تا دستامو گذاشته بودم زیر کون گوشتی میترا و اونو می دادم بالا و یه حالتی پیدا می کرد که کیر سفتمو تو کون ام مینا تیز تر نشون می داد . باورم نمی شد که از کون دادن هم این قدر لذت ببره ولی راستی راستی داشت حال می کرد شایدم با این کارش می خواست نشون بده که چقدر پر شور و شره و اهل حاله و همین طور هم بود .در هر حال هفته ای یه بارو می ارزید و من می تونستم رو قولم وایسم .. وقتی کون مامانه رو می گاییدم این تصور رو واسه خودم به وجود آورده بودم که دخترش هم می تونه جای مامانش باشه .. هرچند نمی تونستم با کوسش بازی خطرناکی بکنم . اصلا دلم نمی خواست که خیلی زود آبمو تو کون میترا جونم خالی کنم ولی باید این کار انجام می شد . -میترا آماده باش که کونت داره پر آب میشه -بریز عشق من . تا می تونی خالی کن . میترای تو بازم جا داره . گشاد نیست ولی آبخورش ملسه . -فدای میترای شیرین خودم بشم . نازشو بخورم . چشامو در حال خالی کردن آبم به کون میترا دوخته تا به نهایت لذت برسم . وقتی آخرین قطره هم راهشو تو سوراخ کونش پیدا کرد چشامو بسته و افتادم روش . .. دوتایی مون یکی دو ساعتی رو تو بغل هم بودیم .. اون که سیر بشو نبود و منم فقط از تماشای تن و بدنش عشق می کردم .. بالاخره رفت خونه اش و من موندم و توضیحاتی که باید در این خصوص به مینا می دادم و بر نامه هایی که واسه این کار داشتم . درهر حال نباید فوری هر چی رو که می خواستم بگم بگم . باید شکار رو به شکار گاه می کشوندم و بعد رو همین تخت بهش می گفتم که می تونه مطمئن باشه که مامانش دیگه سر براه شده و گول شیطونو نمی خوره . اوخ که این دخترا چقدر باباشونو دوست دارن و کیر درشت ما آقایونو . ولی با همه اینا نباید بیگدار به آب می زدم . حواسمو باید خوب جفت می کردم . فردا بعد ازظهرش شاگرد خصوصی هم داشتم . با تک تکشون تماس گرفته با عذر خواهی ازشون کلاسو لغو کردم . دلم می خواست مینا رو بیارم خونه . دختر نازی بود . همچین تپل مپل نبود . استخونی هم نبود . خسته شده بودم ازبس درشت و چاق و چله گاییده بودم . این لاغرا آدمو کمتر خسته می کنند هر چند تپل ها بیشتر حال میدن ولی می دونستم که می تونم مینا رو طوری به خودم بچسبونم که دل نداشته باشه از زیر کیر من پا شه . صبح هر چی بهم گفت جریان چیه من گفتم اگه جسارت نمیشه بعد از تعطیل شدن کلاسها من تو رو می برم خونه مون و اونجا با هم حرف می زنیم . فقط براخونه یه بهونه ای بیار که مثلا با یکی از دوستاتی یا یه چیزدیگه تو همین مایه ها -استاد آقای هوشیار مطمئن باشم که دیگه مشکلی پیش نمیاد ؟/؟ -خاطرت آسوده خیالت تخت . در کار روانشناسی ترفندهای زیادی وجود داره تا به اون هدفی که می خواهیم برسیم . راحت نمیشه به مقصد رسید ولی با این حال اگه راه مشخص باشه عبور ازموانع سخت به نظر نمی رسه . با کلمات بازی می کردم و می دونستم بعضی وقتا هم حرفایی پیش دبستانی می زنم و اون دختر بیچاره هم ازاونجایی که در عالم خودش بود فقط سر تکون می داد وقتی دو نفری مون تو ماشین داشتیم می رفتیم طرف خونه مجردی , من فقط محو لب و دهن کوچولوش شده بودم .. اول می بوسموشون بعد کیرمو می کنم توی اون دهن نقلی و غنچه ای .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
خانوما ساکت 15

مینا رو بردمش خونه و یه سری حرفایی زدم که خودمم نفهمیدم چی دارم میگم . فقط خیلی تشنه این بودم که زودتر یه جورایی خودمو بهش نزدیک کنم . نمی دونستم از کجا شروع کنم . -خب مینا خانوم امیدوارم که مسائل منفی دیگه در زندگیت وجود نداشته باشه که مانع درس خوندنت شه . -منم از تلاشهای شما خیلی ممنونم . نمی دونم با چه زبونی ازشما تشکر کنم . -تو دلم گفتم فقط کون می خوام . می خوام یه دوشیزه آبدار و حشری رو بغل کنم . غزل حسابی طعم شیرین یه دوشیزه رو به من چشونده و هنوز مزه اش زیر دندون و کیرم مونده -مینا جان امیدوارم مادرت طوری اصلاح شده باشه و این درک درش به وجود اومده باشه که حالا نوبت دخترشه که جوونی کنه و اون دیگه شوهر داره . اگه من از شما چیزی می دیدم و می شنیدم تعجب نمی کردم . چون یه سری نیاز های جوونی در شما وجود داره که نمی تونی به این راحتی ها باهاش کنار بیای . ولی میترا خانوم این نیاز ها رو می تونست با شوهرش رفع کنه . یه جورایی صورتش سرخ شد و سرشو انداخت زمین -مینا جان این شرم و حیا پاکی شما رو می رسونه ولی دوری از بعضی خواسته ها گریز و گزیری نیست . امیدوارم که بتونی طوری با نفس سرکشت کنار بیای که همه جوانب در نظر گرفته شه .. اصلا معلوم نبود چه کوس شراتی دارم میگم و اصلا برای چی این حرفا رو دارم می زنم . حس کردم که باید خیلی آروم روش کار کنم . از اونایی بود که اگه به ناگهان می خواستم بغلش کنم باید شاهد ناهنجاری شدیدی می بودم . لحن صدامو خیلی صمیمی تر کردم . -ببینم مینا جون ناراحت شدی ؟/؟ -حرف بدی زدم ؟/؟ سرتو چرا پایین انداختی ؟/؟ مچ دستشو تو دستم گرفته و خیلی آروم کف دستمو پشت دستش می کشیدم . کف دستشو باز کرد ولی من همچنان دستشو در تماس با دستم داشتم .. دستش یه گرمی خاصی داشت .. -آقای هوشیار .. -جووووون -چرا باهام این کارو می کنین ؟/؟ -راستش از این که شما این قدر خوبین و به بنیان و کانون گرم خونواده اهمیت میدین خیلی خوشحالم یه جورایی یه علاقه و محبت خاصی ازت به دلم نشسته . یه خورده دستمو بالا تر برده و نوازشهامو تبدیل به مالشش کردم . وقتی سکوت اونو دیدم دستمو گذاشتم زیر چونه اش تا سرشو بیارم بالا . دوباره سرشو انداخت پایین . این بار سرشو گذاشتم رو سینه ام و شروع کردم به نوازش کردن اون . هنوزم نمی دونستم که محبت می خواست یا سکس یا هردوتا .. البته فعلا محبت می خواست ولی می تونست این آمادگی رو هم داشته باشه که باهاش سکس کنم . دستمو از موهای سرش رسوندم به پشتش . فشار کف دستام به مانتوش بود . اول خیلی نرم در یک فضای کم .... بعد با سرعتی زیاد تر و در فضای بیشتری نوازش و مالش کمرشو ادامه دادم . یه بار دیگه سرشو بالا آوردم . این بار دیگه سرشو پایین ننداخت . بلکه چشاشو بسته بود و لباشو غنچه کرده بود . دیگه حس کردم که دارم به هدفم نزدیک میشم . چقدر لذت بخشه که آدم برای رسیدن به خواسته هاش تلاش کنه و اون چیزی که در اثر تلاش و زحمت بسیار به دست میاد لذتش خیلی زیاد تره . منم غنچه لبای مینا رو بوسیدم . با صدایی خیلی آروم بهم گفت -آقای هوشیار -جووووووون فقط به من نگو هوشیار حالا که خیلی بهم نزدیک شدیم بگو هوتن -هوتن جون من دارم شیرینی این موفقیت رو بهت می دم یا تو داری بهم می دی . -فکر کنم هر دو تا داریم بهم میدیم . ببینم دختر سختت که نیست -اولش چرا ولی حالا دیگه نه . حالا من حس می کنم که سالهاست که می شناسمت . -مینا تو خیلی ماهی . خیلی نجیب و خوشگلی .. با حرف زدنام دستامم کار می کرد و دو طرف صورتشو نازش می کردم . فکر و تنش و روحشو احساسشو .. همه و همه رو برای یک رابطه و عشقبازی داغ و تنگاتنگ اماده کرده بودم . می دونستم هر کاری می تونم باهاش انجام بدم . شاید حتی اگه یه جورایی این اطمینانو بهش می دادم که برای همیشه می خوامش کوسشم تسلیم من می کرد . ولی من آدمی نبودم که خودمو پای بند و اسیر یک زن بکنم . اون وقت باید یکی مثل نگهبان همیشه دنبالم می بود و کشیک منو می کشید و منم دیگه نمی تونستم به این سادگیها دست از پا خطا کنم . پس از در آوردن مانتو دستمو از زیر بلوز خانوم خوشگله رد کردم و رو سوتینش قرار دادم . یه سوتین با سایز کوچیک . اندازه سینه هاش .. یه خورده خجالت می کشید از این که سینه هاش کوچیکه .. -هوتن دوست داری بزرگترش کنم .. چند بار که بهش دست بزنی درشت تر میشه .. نوچ نوچ نوچ این دختره هم هنوز این یه بار رو تموم نکرده بازم نقشه داشت . اگه من تدریس و مدرسه رو ول می کردم ومیومدم خونه تا به همه اینا برسم بازم وقت کم می آوردم . مینا نه تنها اعتراضی نکرد که دارم سوتینشو در میارم تازه خودشم دست به کار شد و شروع کرد به پایین کشیدن شلوارش . خیلی عجله داشت . هیکل ترکه ای ولی جذاب و بکر و هوس انگیزش نمی تونست خسته ام کنه تازه خستگی رو از تنم در می کرد . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
خانوما ساکت 16

مینا دیگه داشت از حال می رفت .. -جوووووون چی می خوای بگو چی می خوای تا بهت بدم -تو رو تو رو تو رو می خوام .. هیشکی دیگه رو نمی خوام . فقط تو رو می خوام که بیای و منو بخوری .-همین کارو دارم همین الان انجام میدم . همین الان . چقدر بوی خوشی می داد . اون هیکل و اندام مامانشو نداشت ولی از این که من اولین مردی هستم که اون داره باهاش حال می کنه و خودشو در اختیارش گذاشته یه احساس لذت خاصی بهم دست داده بود . می دونستم دخترا در اولین رابطه یا روابط جنسی خودشون سر شار از عشق و هوسن . وقتی هم که با تمام وجودشون از روی علاقه خودشونو تسلیم یکی کنن این هوس به اوج خودش می رسه . مینا داشت خودشو واسم می کشت . با یه دنیا عشق خودشو به آغوش من سپرده بود گذاشته بود که هر کاری که دوست دارم باهاش انجام بدم و من فقط اونو می بوسیدم . دوست داشتم خیلی سریع چهره هوسباز خودمو نشون ندم که اون فکر نکنه فقط واسه همین کاراست که می خوامش . دوست داشتم که اون با عشق بیاد سراغ من و خودش در آتیش هوس بسوزه . شلوارشو پایین کشیده بود و منم دستمو از زیر بلوزش به سینه هاش رسونده بودم . طوری با سوتین و سینه هاش ور می رفتم که خودش بلوزشو از سرش در آورد . داغ و ملتهب شده بود . دست از رو سینه هاش بر داشته زیر گلو شو غرق بوسه کرده بودم . صورتشو لباشو .. ازش خواستم که موقع سکس هی استاد و آقا دبیر نگه و منو به اسم کوچیکم صدا کنه و یا اگه سختشه که بگه رسمی باهام بر خورد نکنه .. -ببین مینا من تو رو مینا صدات می کنم . تو هم به من بگو هوتن .. -اگه می خوای این جوری صدات کنم دوباره برو رو سینه هام .. یه کار دیگه هم باید بکنی . .. -اول بذار سینه هاتو بخورم بعد .. سوتینشو که در آوردم فقط یه شورت پاش مونده بود . درست مثل من که با همون وضعیت روبروش قرار داشتم . -ببینم سینه هام کوچولوست دوست نداری بخوریش ؟/؟ -اونا رو با عشق می ذارم تو دهنم . چون با عشق میام طرف صاحبش .. -اوووووههههه نگو .. نگو که من گردنت میفتم .. وقتی که این حرفو زد کلی خندیدیم .. دهنمو گذاشتم رو سینه هاش و نوک تیزشومی مکیدم .. با این که تیزی سینه هایه حدی داره ولی هر لحظه فکر می کردم که تیز تر و تیز تر میشه . -اوخ .. اوخ .. بیا بیا .. دستمو گرفت و گذاشت رو شورتش .. خیس خیس شده بود . انگاری که اونو گذاشته باشنش توی آب . . از جلوی شورت کوسشو می مالیدم . با هر چنگ اندازی من باز هم خیس تر و خیس تر می شد -نههههههه نکن نکن .. خواهش می کنم .. بازم دستمو گرفت و اونو به طرف شورتش هدایت کرد . -چیکار می کنی مینا .. -من می خوام دستتو مستقیما بذاری روش .. نترس کوسم تمیزه .. دستت کثیف نمیشه . خواهش می کنم .. کوسسسسم داره آتیش می گیره -مینا خطر ناکه این حالی که تو داری یه وقتی نگی کیرمو بکنم توش .-اون که رویامه ..آرزومه ولی یه عواقب خاصی داره که هنوز آمادگی روبرو شدن باهاشو ندارم ندارم .. با فشار دستام روی کوسی که شورتش بین ما فاصله انداخته بود اونو حشری ترش می کردم .. -مینا اگه می خوای دستمو مستقیما به کوست برسونم ... -اوه می دونم باید تو رو به اسم کوچیکت صدا کنم . باید بهت بگم هوتن جون ..هوتن جون .. هوتن جون من میخوام دستتو بذاری روش .. شورتشو کشید پایین و شورت منم همین طور .. ببین کیرتو واست ساک می زنم هر چی بخوای می خورمش .. میگن پسرا از این که یه دختر واسشون ساک برنه خوششون میاد .. ببین من کاری می کنم که خوشت بیاد .. یه جوری زار می زد که انگار سالها گذشته و دختری ترشیده شده و هنوز در غم کیر مونده .. بیچاره سنی نداشت .. بغلش کرده و بردمش رو تخت .. همونجایی که مامانشو روز قبلش کرده بودم . همونجوری که می خواست کف دست پهن و درشتمو گذاشتم لای پاش و کوس کوچولوشو تو چنگم گرفتم . دیگه کاری ازش بر نمیومد جز این که بخواد پاهاشو به این طرف و اون طرف پرت کنه .. -دختر تو که طاقت اینو نداری همینو می خواستی ؟/؟ -نه .. نهههههه هوتن نهههههه .. -چیکار کنم ادامه بدم یا نه .. هنوز کجاشو دیدی ؟/؟ صبر کن مزه شو بگیری ...هر دقیقه و ثانیه ازم می خوای که بهت حال بدم .. این قدر لگد نزن مینا . دستمو ازرو کوسش بر داشته و دو تا پاهاشو محکم نگه داشتم که دیگه جفتک نزنه . سرمو هم فرو بردم لای پاش و دهنو گذاشتم رو کوس خیسش .. عین یه اتو بخار حرارت و آب پخش می گرد . چقدر گرم و پرحرارت بود . من زبونمو گذاشتم رو این داغی .. -آخخخخخخ .. بازم یه فرم دیگه -یه خورده دندون رو جیگر بذار تا من خودم الان دندون رو جیگرت بذارم دختر .. جفت لبا و زبون و دندونمو واسه میک زدن کوسش به کار انداختم .. پاهاشو که نمی تونست حرکت بده یه خورده نیمتنه شو بالا آورد و دستشو رسوند به سرم و با کشیدن موهام یه جوری داشت هوسشو کنترل می کرد . گذاشتم هر کاری که دلش می خواد انجام بده ولی دهنم کوس ول بکن نبود ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
خانوما ساکت 17

وای هوتن ..هوتن .. یه حالی دارم که نمی دونم چی بگم .. نمی دونم چطور باهاش مبارزه کنم .. -ببینم مگه داری جنگ می کنی ؟/؟ مبارزه چیه ! اسم اون لذته .. یه چیزی که از وسط بدنت داره سیستم عصبی همه جای تنتو تنظیم می کنه .. تو به این نیاز داشتی وداری . پس از مدتی که عذاب کشیدی و فکرت واسه مامانت ناراحت بود .. حالا دیگه نیست . دیگه مامانت به بابات خیانت نمی کنه .. -اووووههههه هوتن جون دوستت دارم .. دوستت دارم نمی دونی چقدر خوشحالم کردی .. یه علاقه خاصی نسبت بهت پیدا کردم . همین علاقه خاصه که هوس و عشقمو نسبت بهت زیاد می کنه -واسه این که کمکت کردم ؟/؟ -نه به خاطر این که تو خیلی مهربونی .. اصلا خودتو نمی گیری . واسه دانش آموزات مثل یه دوستی و .. البته این یه چیز خاص رو می خوام که فقط برا خود من باشی . می خوام که فقط منو دوست داشته باشی . خیلی ناراحت میشم اگه جز من بخوای با کس دیگه ای از دانش آموزاباشی . -راستشو بگو مینا دخترای دیگه راجع به من چی میگن ؟/؟ آیا اونا دوست دارن که باهام دوست شن ؟/؟ -واسه چی این سوالو می کنی ؟/؟ نکنه گلوت پیش اونا گیر کرده .. ولی از اونجایی که تو بر خوردی صادقانه با من داشتی منم نمی تونم بهت دروغ بگم .. خیلی از اونا دوستت دارن و تو فانتزی های خودشون می بیینن که با تو هستن و تو داری با اونا عشقبازی می کنی . خیلی ها هم از دستت عصبانی هستند که نمی تونن تو کلاس مسخره بازی در بیارن . -ببینم مینا جون تو خودت چی از این فانتزی ها واسه خودت داشتی ؟/؟ -نمی دونم .. من با کسی از بچه ها در این مورد حرف نزدم . بعضی از اونا خیلی بی تر بیت هستند . شرمم میاد از تکیه کلامهای این دخترا بگم .. این حرف زدن باعث شده بود که از کوس خوری عقب بمونم . بیچاره خبر نداشت که من مادرشو گاییدم و به وسیله کیرم بود که اونو به راه راست ارشادش کردم و از این به بعد هم هر چند وقت در میون باید بهش باج بدم تا دیگه دور و بر دوست مرد سابقش نپلکه . -ببین مینا من دوباره کوس لیسی رو شروع می کنم و منتظر میشم جوابمو بدی . دختر خجالتی .. آدمو که واسه نیت و این گونه فکر داشتن که محکوم نمی کنن . . دوباره اون کوس غنچه ای و ناز مینا جونو گذاشتم تو دهنم همین جوری که میکش می زدم فکرم رفت پیش خانوم معلمای مدرسه .. یواش یواش باید رو مخ اونا کار می کردم . هر کی رو می کردم این خانوم مدیر رو به این سادگی نمی شد کاری کرد . ولی این جوری هم نبود که به بقیه بگی خانوم من می خوام شما رو بکنم اونم بگه بفر مایید در خد متم .. هر کاری یه راهی داره که استاد روان شناس به خوبی از عهده اش بر میاد . مینا داشت واسه من یا در واقع واسه خودش حرف می زد و من حواسم بود جای دیگه یهو به خودم اومدم که باید به حرفاش توجه کنم ببینم در این مورد چی داره میگه .. -هوتن جون منم خیلی دوست داشتم که باهات باشم .. -من فقط گوش می کردم .. طوری اونو به هوس آورده بودم و چوچوله شو مثل آدامس تو دهنم می گردوندم که دیگه از این که احساسات خودشو بر زبون بیاره و از کیر و کوس و کون حرف بزنه ابایی نداشت . -آخخخخخخ کیرررررررت رفته بود تو کوسسسسم نمی دونی چقدر هیجان داشت .. نمی دونم خواب دیده بود یا فانتزی خودشو می گفت . آخه اگه همچین خیالی داشت پس بکارتش چی شده بود . -اوووووووووووههههههه آتیشششش گرفتم . آتیشششش گرفتم . کوسش انگاری داشت آب پخش می کرد .. جنب و جوش زیادی داشت . دستمو گذاشته بودم رو قفسه سینه اش تا تکون نخوره . اونقدر به زمین مشت زد تا ساکت شد . یه گرما و تری خاص و غلیظی رو روی لبها و چونه هام حس می کردم . هوتن هوشیار کارشو کرده بود . تونسته بودم ارضاش کنم .. گذاشتم یه خورده در عالم خودش بمونه .. . بعد از دقایقی چشاشو باز کرد . زیر چشمی نگام می کرد . موهای سرمو نوازش می کرد .. -هوتن تو نمی خوای راضی شی ؟/؟ اگه دوست داری می تونی رو سینه هام خالی کنی .. من که مثل اون حالا لخت لخت بودم کیرمو گذاشتم لاپاش و از پایین کوس به طرف بالا حرکتش می دادم .. -اوووووووههههههه دوباره داره خوشم میاد . هوتن هوتن بازم داری منو یه جوری می کنی ؟/؟ -چه جوری می کنم ؟/؟ بگو همون جوری بکنم . نهههههه نهههههه من می ترسم . می ترسم . دلم می خواد . خواهش می کنم .. کمکم کن .. نذار همین جوری بمونم .. بکن توی کوسم .. بکن .. من تا کی باید صبر کنم عروس شم . عروسم کن .. عروسم کن .. می خوام به دست تو با کیر تو خانوم شم .. -دختر! لذت بردن یه لحظه و حسرت خوردن یه عمره .. -من میخوام با تو باشم .. -قول میدم دوباره کوستو بخورم و باهاش ور برم و بهش حال بدم . دختر خیلی حشری شده بود . دیگه نمی دونست چیکار کنه . هیجان داشت اونو از پا در می آورد . رفتم قوطی کرم رو بر داشته و به قصد کردن کونش اونو از پشت بغلش زدم .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
خانوما ساکت 18

هوتن جون .. هوتن .. خیلی کلفته مال تو چطور می خوای تو این سوراخ به این ریزی فرو کنی -مینا خوشگله من هر کاری یه حکمتی داره . یه راهی داره . یه دستی به کوسش زدم و گفتم ببین درسته که الان تازگیها مد شده که خانوما سزارین می کنن تا اینجا گشاد نشه ولی بچه به اون گندگی از این ور در میاد حالا یه سوراخ کون می خواد کیرمو توی خودش جا بده . می دونم درد داره ولی اگه بدونی بعدش می تونی چه عشقی بکنی -هوتن جون -جون -دوستم داری ؟/؟ -خیلی زیاد -اگه بگم من دردم میاد نمی تونم بهت کون بدم قبول می کنی ؟/؟ .. از لحن حرف زدنش طوری بر میومد که داره منو امتحانم می کنه و یه جورایی واسم ناز می کنه . جوابشو دادم آره . هرچی تو بگی . هرچی دل تو بخواد . فکر کردی من این قدر بد جنسم که به قیمت کیف و تفریح خودم بخوام عذابت بدم ؟/؟ امکان نداره مینا جون .. سرشو به طرفم بر گردوند و لباشو غنچه کرد و با چشایی بسته بهم گفت منو ببوس هوتن منو ببوس .. بوسیدمش . یه بوسه خیلی چسبنده و پر حرارت . طوری که دلمون نمیومد از هم جداشیم . کونشم در همین حالت به کیرم چسبونده بود . دو سه دقیقه ای رو که به همین حالت مونده بودیم من خودمو ازش جدا کردم و گفتم خب مینا جون دیگه بسه ؟/؟ -عزیزم مگه نمی خواستی بذاری تو کونم ؟/؟ -من که گفتم تا تو راضی نباشی کیر به چیزی نمی زنم . -عزیز دلم تو عشقتو به من ثابت کردی . لذت عشق بزرگترین درد دهای آدمو تسکین میده .. بکن تو کونم .. جرم بده .. پاره پاره ام کن .. بذار داد بکشم فریاد بزنم ولی می دونم که با تمام وجودم دوستت دارم .. وای بعد از غزل این یکی دیگه نوبرش بود . با این همه خاطر خواه باید چیکار می کردم . دیوونه شده بودم . زیادی شلوغ شده بود . این جوری که بوش میومد یه مدت دیگه باید دور شاگرد خصوصی رو قلم می گرفتم و جای اون بر نامه سکس و عشقبازی راه مینداختم . خیلی سوراخ کونش ریز و بچه گونه بود . فکر کنم یه انگشت کوچیکه من به زور توش جا می شد . اتفا قا کرم مالی کونشو با همون انگشت کوچیکه هم شروع کردم .. جیغش رفت آسمون .. -واااایییییی کونم دردش گرفته دردش گرفته بکن .. بکن . به حرفام توجه نکن .. حالا کیرتو بده .. اونو بده .. بده .. بیشتر بمال .. بیشتر تو ی سوراخمو بمال .. کونشو محکم به کیرم می زد . نمی تونستم یه ضرب کیرمو بکنم تو کونش می دونستم در جا از حال میره و گرفتاری درست میشه حالا بیا ببرش بیمارستان به رسواییش نمی ارزه . یه انگشت بزرگترمو کردم تو سوراخ کونش تا این جوری نرم نرمک روونترش کنم . بازم جیغش رفت آسمون . نصف قوطی کرم رو خالی کرده بودم . دیگه داشت حوصله ام سر می رفت . یواش یواش سر کیرمو فشار دادم به کونش . . در یه خط صاف و تیز و شق .. یه خورده هم دلم می سوخت . بیچاره گناه داشت .. خودشم خواسته بود . می خواست عشق و علاقه خودشو هم به من نشون بده . این جوری خودمو تو جیه می کردم تا شرمنده وجدانم نشم . من رو به جلو و اونم رو به عقب دو تایی مون سر سوراخ کون و سر کیر رو در تماس با هم قرار داده بودیم . -هوتن جون داره میره جون .. نترس یه خورده تو هم رو به جلو فشارش بده .. آخخخخخخخخخ ... درد داره .. اوووووووخخخخخخ .. بکن نترس به فریادم توجه نکن .. می دونم کیر عشقم که بره تو کونم حال می کنم درد از یادم میره .. .. بد جوری تنگ بود . انگار خورده بودم به بتن آرمه .. خیلی سخت و سنگ بود .. یه فشار دیگه ای که بهش آوردم و از اون طرف هم مینا یه کمکی کرد بیشتر رفت توکون . همونجوری ثابت نگهش داشتم و دوتایی مون فقط با یه حرکتای خفیفی با هم حال می کردیم .. -عزیزم نترس .. کون منه من جر می خورم .. به درک .. قلبم .. اون قسمتهایی از کیرمو که بیرون قرار داشت چربش کردم و به فشارم ادامه دادم .. -وااااااییییی دوستت دارم . عشق من .. می میرم برات .. این دختر دیگه کی بود . درداشو با این جیغ و داد ها و ابراز علاقه ها تسکین می داد . یه بیست دقیقه ای صبر و حوصله به خرج دادیم تا این کیر ما تو کون خوشگل مینا جون یه استقراری پیداکرد . با موهای سر مینا جون بازی کرده و اونم خودشو رو کونم حرکت می داد . دیگه دندون رو جیگر گذاشته ساکت شده بود و حال می کرد . سینه های نازشو گرفته بودم تو دستم و با نوک پر هوسشون بازی می کردم . چقدر سکس با یه دختر بچه شیرینه . شیرین و لذت بخش . آدم دوست نداره به این زودیها از وردل یه دختر ناز نو جوون پاشه . هر چند مینا جونم از نو جوون بزرگتر نشون می داد . اون نگاه من به کون مینا و حرکتی که به کونش می داد دیگه مقاومت منو از بین برده بود . آب کیرم همین جور در حال خالی شدن تو کون مینا جونم بود . -اوووووووووخخخخخخخ مینا .. چه حالی میده ..کونت خیلی چسبون و داغه -هوتن من سوختم با آبت . آتیش گرفتم .. دستتو بذار رو کوسم . بذار رو کوسم داغ شدم .. داغ .. کیرمو کشیدم بیرون .. از کونش سیل راه افتاده بود .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
خانوما ساکت 19

مینا منو به اوج رسونده بود . کمرمو سبک کرده بود و یه نشاط خاصی در من به وجود اومده بود . دیگه سیر سیر شده بودم و وقتش بود که باهاش خداحافظی می کردم . خیلی خوشم اومده بود . اونو باید یواش یواش می رسوندم خونه اش . باید قدر این نعمت ها رو می دونستم . عجب مدرسه پر برکتی بود . طوری باید از این خوشگلا استفاده می کردم که همیشه یکی رو توی دست و بالم داشته باشم و با کمبود روبرو نشم . در هر حال با مینا جون خداحافظی کردم و از روز بعد باید می رفتم تو کوک این خانوم معلما . رابطه با چند تا دانش آموز و والدین اونا یه خورده شجاع ترم کرده بود روز بعد در فضای مدرسه با آرامش بیشتری برخوردمو با خانوم دبیرا کنترل می کردم . نفوذ به قلب و روح اونا به همین سادگیها امکان پذیر نبود . باید به اون چه که اونا علاقمند بودند علاقه نشون می دادم . کنار اومدن با سیما سروش و درسا دین زاده که مدیر و دبیر بینش اسلامی بودند خیلی دشوار بود . گاهی وقتا که فرصت واسه خوردن صبحانه کم بود خدمتگزار صبحانه رو می آورد و در دفتر بزرگ مدرسه رو میز پخشش می کرد و دسته جمعی مشغول می شدند . منم یکی از این روزا برای اولین بار رفتم کنارشون نشستم . سمت راستم انوشه و سمت چپ فرزانه نشسته بود . فعلا انوشه با من راحت تر حرف می زد . -ببینم وضعیت درسی بچه ها چطوره . -باید باهاشون زیاد سر و کله زد . اصلا این روزا معلوم نیست چرا بچه ها انگیزه زیادی واسه درس خوندن ندارن -شایدم یه علتش واسه این باشه که انواع و اقسام تفریحات و سرگرمی های مجازی در اومده .. ماهواره اینترنت .. وضع بد اقتصادی و به نوعی کم اهمیت شدن مدارک تحصیلی که این همه فارغ التحصیل نمی تونن جذب بازار کار شن .. .حرف هم می زدیم صبحونه هم می خوردیم . -ولی آقای هوشیار ! ما در جامعه خودمون علاقمند به تحصیل و کسب علم و دانش کم نداریم . -صحیح می فرمایید اما عده بسیاری از این ها اگه گیرایی خوبی داشته باشند جذب مدرسه تیز هوشان و استعداد های درخشان میشن .. ساعتو که نگاه کردم دیدم زنگ تفریح داره تموم میشه . این جوری اگه می خواستم با هرکدوم از این خانوم معلمها سر و کله بزنم هر چی آب داشتم خشک می شد اگرم می خواستم ساعات بیشتری رو با اینا بگذرونم یا حداقل در ساعات غیر اداری باید یه خورده از شاگرد خصوصی هام کم می کردم یا این که به نوعی باهاشون شریک یا همکار غیر اداری می شدم . فرزانه جون که دبیر ادبیات بود یه بار بهم پیشنهاد همکاری در خصوص کلاس خصوصی رو داده بود از نظر ردیف کردن یه سری جزوات درسی و تست و این جور بر نامه ها و تدریس از اون در عوض حاضر بود که در آمدشو با من نصف کنه . اینم بد فکری نبود . یه تنوعی می شد برای من و از طرفی اونم این جوری راحت تر بود و مهم تر از اینا من و اون می تونستیم رابطه گرمتری داشته باشیم . ولی این انوشه رو چیکارش می کردم . خیلی خوشگل بود . وقتی که روسری خودشو می داد عقب . وای یه دنیا عشق و حال و از هر تار موی سرش هوس می بارید . دیوونه ام کرده بود .من میون اون دو تا زن نشسته بودم . درسا و سیما بد جوری بهم نگاه می کردند . وقتی می دیدم حواسشون به طرف ماست فوری بر خوردمو جدی تر می کردم و کلمات رو پخته تر ادا می کردم . این خد متگزاره هم خیلی هوای منو داشت . آخرشم نفهمیدم اسمش چیه . باید پرونده و کارتشو نگاه می کردم .. هر کی اونو به یه اسمی صدا می زد یکی می گفت اشرف یکی می گفت اقدس .. هر چی بود اونم همچین تیکه بدی نبود . معلوم بود که خیلی اهمیت میده به این که پیش من کم نیاره و خودشو جا کنه . خیلی بیشتر از اولین باری که دیده بودمش به خودش می رسید . فکر کنم آمادگی اون بیشتر از بقیه بود . به همون اندازه که کار روی درسا و سیما سخت بود راحت می شد قلق اونو گرفت . واسه اونم یه فکرایی تو سرم داشتم . اخم و تخم های درسا رو که دیدم گفتم بهتره پاشم فعلا زیاد تحریکش نکنم چون به وجود یه مرد میون این همه زن حساسه .. ایمان که قوی باشه همین مصیبت ها رو هم باید تحمل کرد . ساعت بعدی انوشه از این می گفت که ماشینشو داده تعمیر گاه و امروز باید با تاکسی بره و این جوری به کارش نمی رسه . تازه مسیر خونه اش طوریه که یه خورده پیاده روی داره و دربست رفتن هم نمی صرفه .. از این بهتر نمی شد -خانوم اندیشه اگه اجازه می فر مایید من افتخار اونو داشته باشم که امروز شما رو برسونم -راضی به زحمت شما نیستم -خواهش می کنم باعث افتخار منه . هر چند باید .خودمم می جنبیدم تا به شاگردای خصوصی خودم می رسیدم . بعد از تعطیل شدن کلاس انوشه رو رسوندمش خونه .. بین راه خانوم با عذر خواهی ازم چند جا وایساد و کلی واسه خونه اش خرید کرد . می گفت شوهرش بازاریه و از صبح تا شب خونه نیست . یه پسر 5 ساله هم داره به اسم امیر که هفته ای 6 روز خونه بابابزرگشه از بس دوستش دارن و اولین و تنها نوه پسریشونه .. وقتی که اینو گفت که اون اونجاست و خودش خونه تنهاست دوباره فکرم مشغول شد . نمی دونستم باید از چه راهی وارد شم . بعضی دیوار ها خشتی هستند بعضی ها بتنی و بعضی ها هم آهنی .. این مطمئنا خشتی نبود .. شاید آهنی هم نبود ولی بتن هم خیلی سفت و سخته . مگر این که از ریشه بریزه .. همراش تا خونه شون رفتم . آپارتمانشون طبقه سوم بود و منم وسیله ها رو براش بردم آشپز خونه . وقتی رسید اولین کاری که کرد این بود که روسری و مانتوشو در آورد . ازم تشکر کرد که زحمتمو زیاد کرد . باید حدس می زدم زنی که زیر روسری و مانتو این قدر خوشگل و خوش اندام به نظر می رسه وقتی اونا رو در بیاره چه جوری می تونه باشه ..... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
خانوما ساکت 20

در مدرسه که بودیم از پشت دامن متوجه شده بودم که انوشه چه کون گنده ای داره ولی وقتی که مانتوشو در آورد بیشتر متوجه شدم که این کون گنده اش واقعا آتیش می زنه . اون مستی و لذتی که از گاییدن مینا زیر پوست کیر و تمام بدنم قرار داشت یهو جاشو به هوس گاییدن انوشه داد . .. این یکی یه خورده ترس داشت هنوز چراغ سبز نشون نداده بود . تا اونجایی که می دونستم ایمان مذهبی زیادی نداشت ولی ایمان کاریش خوب بود . ایمان عرفی یا پایبند بودن به مسائل خانوادگی و زندگی رو نمی دونم ولی یکی به من می گفت و من خودم اینو به مرور زمان حس کرده بودم که تمام زنا هم مثل مردا در ضمیرشون وجود داره که اهل حال و تفریح باشن و به غیر از شوهرشون با یکی دیگه حال کنند و محترمانه بگم به غیر از شوهرشون به یکی دیگه کوس و کون بدن و بیشتر ترسشون نمیذاره که این کارو انجام بدن . این که لو برن و گند کار در بیاد و کسی بفهمه و اون آبروی خصوصی و اجتماعی اونا ازبین بره و خیلی چیزا رو از دست بدن تازه اگه سر و کارشون با محاکم قضایی نیفته . -ظاهرا شما هنوز ازدواج نکردین آقای هوشیار .. عجب چیزی گفته بود . این همون کلیدی بود که در رسیدن به مراد رو برام باز می کرد .-خب این دوره زمونه به کی میشه اعتماد کرد . تازه هزینه و مخارج زندگی زیاده و به این سادگیها نمیشه از عهده اش بر اومد . -مجبور نیستید که همون اول صاحب خونه شید .-اتفاقا پدرم وضعش بد نیست و منم فعلا یه آپارتمان مجلل مجردی از خودم دارم -یه جای خوب برای شیطنت هرچند به شما که فردی مذهبی هستین نمیاد که از این کارا بکنین -خانوم اندیشه من اگه فردی مذهبی بودم حالا بهتون اعتراض می کردم که چرا با این وضعیت جلو من ظاهر شدین -مگه من چمه ؟/؟ نکنه تو هم مثل برادرای اختیار دار مذهبی هستی که مدام بکن نکن می کنن . یه خورده داشت جدی می گرفت ولی من موضوع رو طوری بر عکسش کردم که روی نقطه حساس انگشت گذاشته باشم -انوشه خانوم از این نظر گفتم که این شلوار کیپ شما تحریک آمیزه واونایی رو که زن دارن تحریک می کنه وای به حال جوونایی مثل منو . و اون موهای آشفته شما رو که ممکنه منو آشفته کنه .. یه نگاه معنی داری بهم انداخت و گفت جدی شما این قدر برای زهد و ایمانتون ارزش قائلید ؟/؟ ولی چشاتون این طور نشون نمیده -چشام چطور نشون میده . شما خوب آدما رو می شناسین . معلومه با خیلی از آدمایی مثل من سر و کار داشتین .. -و خیلی ها رو هم جاشون نشوندم .. یه خورده جفت کرده بودم ولی میدونو خالی نکردم . -البته منم خیلی از دخترایی رو که می خواستن منو سر جاشون بنشونن سرجاشون نشوندم . چون اکثر زنا در مقابل مردا ضعف دارن . -ظاهرا هوتن خان شما خیلی با تجربه این . به نظر میاد ته ریش شما هم قلابی باشه -مثل این که الان رو با اول انقلاب اشتباهی گرفتی . تازه اون موقع به اون عظمتش بیشتراش فیلم بود و نون رو به نرخ روز خوردن بود . همه می دونستن دارن سر هم کلاه میذارن . یه فیلمی درست کرده بودند که خود به خود هنرپیشه هاش مشخص شده بود . کارگردانش که شیخ اعظم بود و دلش خوش بود به همین نمایشات فدایت شوم . دست هرچی شاه رو از پشت بسته بود . فعلا وارد سیاست نمیشم کجا بودیم انوشه خانوم -سیاست مردا در قبال زنا .... دیدم داره سرتکون میده و مثلا هیهات هیهات می کنه .. دیگه وقتش بود یه ضرب شست هم به این خانومه نشون بدم . کسی که اندامشو این جوری بیرون می ریزه حتما یه چیزیش میشه دیگه . وقتی یه زنی خوشش میاد که بقیه از تماشای اندام و لباساش لذت ببرن حتما این انگیزه رو داره که تن خودشو تقدیم دیگران کنه وگرنه اگه می خواست به شوهرش اهمیت بده خودشو واسش نگه داشته باشه می تونست با شناختی که از مردا داره ظاهرشو وسوسه انگیز نکنه . مخصوصا این انوشه که می گفت من جنس خراب بیشتر مردا رو می شناسم . وگرنه شاید در مورد این جور تیپ ها بازم نشه قضاوت یکسانی داشت .. -خب با اجازه من برم دیگه .. سگرمه هاش رفت تو هم .. ولی یه پامو مثلا تصادفی طوری به پای انوشه زدم که اون یه لحظه از پشت در حال پرت شدن به زمین بود که فوری زدم کمرشو گرفته سر و صورتشو به صورتم نزدیک کرده و درجا لباشو به لبام چسبوندم . هر چه با دست می خواست منو کنار بده نمی تونست . پس از چند ثانیه مقاومت با من همراهی کرد و اونم منو می بوسید . بوسه داغی که تمام بدنمو داغ کرده بود . به اندازه یک سکس می ارزید . کیرم شق شده بود وورمش به کوس انوشه چسبیده بود . چند دقیقه در حال بوسیدن هم بودیم . ظاهرا خانوم خواب تشریف داشتند .. یهو عصبانی شد و سیلی آرومی گذاشت زیر گوشم .. منم با همون شدت جوابشو دادم . شونه هاشو گرفته تو چشاش نگاه کردم و دوباره بوسیدمش .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 2 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

خانوما ساکت


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA