ارسالها: 3650
#21
Posted: 6 Dec 2012 00:21
خانوما ساکت 21
این بار هم مثل دفعه قبل بوسه گرمی داشتیم بوسه ای که طبق معمول کیرمو زود تر از جاهای دیگه به جنب و جوش وا داشته و آماده به خدمتش کرده بود ولی هنوز واسه قضاوت زود بود . باید این زنو آماده تر و پخته ترش می کردم . -ببینم تو هنوز یاد نگرفتی که با یه لیدی چطور بر خورد جنتلمنانه داشته باشی ؟/؟ --خب خودت چی ؟/؟ خودت فکر نمی کنی که این جوری زیر گوش یه جنتلمن زدن از یک لیدی بعیده ؟/؟ این بار طوری با هوس بغلش زدم که سینه هاش رو سینه ام بگرده -نههههه نههههههه هوتن .. نکن این کارو خوبیت نداره .. -انوشه عزیزم نترس .. اینجا فقط منم و تو . همیشه با یه بوسه شروع میشه . با یه التهابی که آدمو می سوزونه -نهههههه نههههه هوتن . تو مثلا ایمان داری . می ترسم . من می ترسم .. -ترس از چی از این که به حرف دلت گوش بدی ؟/؟ باشه هر چی تو بگی . من نمی خوام به زور تو رو وادار به کاری بکنم . اصلا معلوم نبود داره چیکار می کنه .. مدام می خواست ازم پذیرایی کنه .. دستشو میذاشت جلو صورتش .. تو فکر فرو می رفت و خودشو سرزنش می کرد . منو دیگه گیج کرده بود . نمی دونستم از فیلمشه یا راستی راستی عذاب وجدان گرفته یا این که خیلی هم هوس داره و نمی دونه که با گرما و داغی حشر و شهوت خودش چیکار کنه . وقتی دستشو از رو صورتش بر داشته نگاه بهش انداختم سرشو پایین انداخته بود . یه لحظه که سرشو بالا گرفت و چشام تو چشاش افتاد هم عذاب وجدانو درش دیدم و هم هوس و اشتیاق به ادامه کار رو . باید یه کاری می کردم که غلبه با هوس باشه . -انوشه واسه چی ناراحتی . ما که کاری نکردیم . این یه نیازه . نیازی که اگه نتونی رفعش کنی و خواسته ای که اگه نتونی به خودت جواب بدی اون آزارت میده . -من می تونم این خواسته امو یه جور دیگه ای بر آورده کنم و ..-اما در زندگی تنوع لازمه . این که بدونی جسمت روحت به چه چیزی نیاز داره . ببینم تو می تونی هر روزیه مدل غذل بخوری ؟/؟ می تونی ولی اون لذتی که خوردن غذاهای متنوع به آدم میده فرق می کنه . پس سعی نکن خودتو از واقعیت دور نگه داشته باشی .. یه مشت حرفای الکی و بی سر و تهی تحویل انوشه می دادم که خودمم حالم داشت از این فلسفه بافی خودم بهم می خورد ولی از اونجایی که می دونستم زنا خیلی حساسند و با آهنگ ملایم کلام رام میشن منم خیلی آروم رفتم رو بحث و مغلطه بافی و فکر کنم که تونسته باشم مخشو کار بگیرم . این بار رو کاناپه طوری خودمو بهش نزدیک کردم که حس کردم بخوبی آماده شکار شدنه . اون به روبرو نگاه می کرد و هنوز متاثر بود ولی من خودمو یه پهلو کرده و دستمو طوری دور کمرش حلقه زدم که دستاش دیگه نمی تونست حرکتی داشته باشه که بخواد بذاره زیر گوشم . دیگه این دفعه امونش ندادم .همراه با لبی که رو لبش گذاشتم دستمو هم از زیر بلوزش رسوندم به سینه هاش و خیلی نرم با سینه و سوتینش ور رفتم . چشاشو می بست و باز می کرد و من فقط به چشاش خیره شده بودم تا حرکت بعدی خودمو تنظیم کنم . می دونستم باید چه جوری اونو میخش کنم طوری که اگه خودمم خواستم از جام پاشم و برم اون این اجازه رو به من نده . واسه من زن کم نبود و این که بخوام خودمو یه جورایی ارضا کنم ولی هر گلی یه بوی خاصی داشت و سکس با هر کسی لذت خاصی می داد . گاییدن یه همکار زن .. پس از این که زنها و دخترای مختلفی رو کرده بودم در نوع خودش می تونست جالب باشه . دیگه داشتم از ناز کردناش خسته می شدم ولی باید صبر و تحمل می کردم تا شیرینی سکس من با انوشه ناز و جذابم بیشتر شه . -هوتن ..آهههههه هوتن .. نههههه نهههههه .. هنوزم میگم نه... -ببین عزیزم .. چشات میگن آره .. لبات که همون اول گفتن آره .. نوک سینه هاشو میون دو تا انگشتام می گردوندم و می گفتم اینا هم میگن آره .. گرمای تنت میگه آره و فقط یه جای دیگه مونده که اونو امتحانش نکردم -نهههههه این کارو نکن .. خواهش می کنم . دستمو گذاشتم رو شلوار کشی اون . دستمو پسش می زد و من دوباره همون دستشو می ذاشتم جایی که زیرش اون زمرد در غلاف قرار گرفته قرار داشت . همون گنج پنهانی که باید آزادش می کردم تا واسه دقایقی مال من شه . همون کوسش که می دونستم حالا چقدر داغ داغ و خیس خیسه و هوس کیر منو داره و این جوری داره خودشو بیشتر قانع می کنه تا در اختیار من قرار بگیره .. دستمو بردم بالاتر بالای شلوارش و گذاشتم داخل . دستم رسیده بود به پاهای لختش -بهت میگم این کارو نکن هوتن . نکن .. نکن خواهش می کنم . زشته .. زشته ولی من گوشم به این حرفا بدهکار نبود . رفت مثلا بهتر کنه ..داغ تر کرد . دستشو گذاشت رو شلوار و کوسگاه خودش . طوری که دستش به دستم فشار آورده و تماس بین کوسش و دست من بیشتر می شد . -خوبه انوشه . دستتو همین جور داشته باش و رو شلوارت که بمالی دست منم با فشار کوستو می ماله -آههههه نههههه -آررررره . ببین شورتت همه خیسه . خیس خیسه .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#22
Posted: 13 Dec 2012 04:41
خانوما ساکت 22
انوشه جون بذار شلوارتو بکشم پایین . الان خیسی کوس و شورتت می رسه به شلوارت و لک می کنه وقت نمی کنی بشوریش . آقات میاد مشکوک میشه ها .. -هوتن خیلی پررویی . -نگو که نمی خوای انوشه . به حرف دلت گوش کن -دستمو همین طور رو شورتش داشته و کوس و شورتو با هم چنگشون می گرفتم . -خواهش می کنم به حرفم گوش کن هوتن . همین جا تمومش کن . تمومش کن دیگه جلوتر نرو . دلت می خواد دستمو از رو کوست وردارم و دیگه کاری به کارت نداشته باشم ؟/؟ آره همینو می خوای . دوباره خیلی آروم بهش نزدیک شدم . لبامو به لباش نزدیک کردم و این بار رفتم اون طرف شورتش . دستم بدون هیچ مرز و فاصله ای در تماس با کوسش قرار گرفت . -چقدر کوچولوس انوشه جون . کوچولو و خیس . با یه چاک کوچولو و یه سوراخ تنگ .. -هوسباز .. نکن .. -تو هم دلت می خواد . می خوای که من هوس باز باشم . با هوست بازی کنم . با تو حال کنم . -اصلا بهت نمیاد از این حرفا بزنی و از این کارا بکنی نهههههه .. نهههههه .. دستتو از روش بردار بردار .. -از رو چی بردارم .. نذاشتم دیگه حرف بزنه .. اونو همونجا درازش کرده بودم . وقتی که فهمیدم غرق هوس شده و دیگه هیچ راه بر گشتی برای خودش هم باقی نذاشتم لبمو از رو لباش بر داشته و از زیر لباش شروع کرده بوسه بر روی چونه و زیر گلو و به نرمه گوشش که رسیدم خیلی آروم و با هوس گفتم عزیزم حالا چی میگی . درش بیارم ؟/؟ شلوارتو درش بیارم ؟/؟ -تو که هر کاری که دلت می خواد انجام میدی . واسه چی از من اجازه می گیری . چشای ناز و پر هوسش از تمایل اون واسه ادامه کارم می گفت . هوس از تمام وجودش می بارید . شلوارشو خیلی آروم از پاش در آوردم و همراه با پایین کشیدن اون پاهاشو می بوسیدم و خیلی آروم با انگشتام رو پوست نرم و سفید و لطیفش می کشیدم . ماهی سفید من انوشه زیبای من . دلم می خواست زودتر برم سراغ کوسش . التهاب داشتم . کوس ناز و دخترونه اش . شورتی هم که پاش بود یه شورت توری سفید بود که کوسشو به خوبی نشون می داد وکوس بی مو و برق انداخته شو . چون اگه مودارمی بود باید یه سایه ای می زد وتازه من لمسشم کرده بودم . همون وسط لباسامو در آوردم -هوتن نههههه .. نههههه تا آخرش نه .. خنده ام گرفته بود .. انوشه ما که نمی خوایم بریم گردو بازی . تا اینجاش که رسیدیم .. -هوتن من نمی تونم فکرمو برای اونجا آماده کنم .. من روانی میشم -اگه من ولت کنم برم اون وقت روانی تر میشی . پس سعی کن به یه حالتی بچسبی که کمتر روانی شی . شورتشو هم کشیدم پایین . از بس حرص و عجله داشتم و این که این انوشه خوشگل من اما و اگر دیگه ای تو کار نیاره فوری با دهن افتادم رو کوسش . انوشه پاهاشو دور کمر من قلاب کرد . تا در مقابل فشار هوس خودش و فشاری که من به کوسش آوردم یه مقاومتی کرده باشه . قبل از این که لبامو واسه میک زدن و لیسیدن کوسش باز کنم و با زبون و مکش لب و دندون بیفتم به جون کوسش با همون حرکت دایره ای لب و چونه و بینی کوسشو به آتیش کشیدم دستامم رو نیمتنه اش کار می کرد و در بهترین شرایط اونو لختش کردم . حالا می تونستم سینه هاشو بمالم . چه سینه هایی .. نوکش خوردن داشت . ولی فعلا باید کوسشو می خوردم . اونو گذاشته بودم برای وقتی که کیرمو توکوسش فروکردم . کوس انوشه هم با همه ریزه میزه بودنش داغ و تپل بود و خیسی وسطش طوری نشون می داد که انگاری یه لیوان آب روش پاشیده باشن . دهنمو باز کرده و مرحله کوس لیسی و میک زدنو شروع کردم ..-دیوونه بالاخره کار خودتو کردی ؟/؟ -من از همون اولم کار خودمو کردم . چشات که به من دروغ نمیگه انوشه . حرف هم می زدم و کوسشم می خوردم . -خیلی قشنگ کوسمو می خوری . چقدر خوب بود همین جا تا می تونستی بهم حال می دادی و تمومش می کردیم . .. بازم داشت از اون حرفا می زد . می دونم که دلش می خواست اونو بکنم و با کیرم یه صفای درست و حسابی بهش بدم ولی ناز داشت . نمی دونم چرا این قدر پیش من می خواست خودشو سنگین و با وقار نشون بده . من متانت اونو می خواستم چیکار کنم البته خوبه یه زن متین و با وقار باشه و وزین بودن خودشو همراه با کوس و کونش بهم نشون بده و اهل حال باشه و می دونستم انوشه از اوناش نیست که به هر کسی راه بده و می تونه معشوقه اختصاصی من باشه و بهتره بگم که من معشوق اختصاصی و تنها دوست مرد اون باشم . -وووویییی .. اووووییییی .. هوتن .. ادامه بده .. ول نکن .. بالاشو .. داشته باش .. خوبه .. خوبه .. جاش خوبه .. همین جا عالیه . لذتش مثل یه موج داره میره بالا و میاد پایین . اوخ چقدر کیف داره .. خوبه .. خوبه .. سینه هام .. نوک سینه هام .. چقدر خوب میون انگشتات می مالونیش . نوک سینه هام .. کوسسسسم همه جام می خاره .. یه لحظه دهنمو از رو کوسش بر داشته و در حالی که شورتمو پایین می کشیدم گفتم بازم جای شکرش باقیه که برای یه بار هم که شده گفتی کوسم می خاره .. انوشه جون کیر منم می خاره . اگه اجازه می فر مایی بایه حرکت خارش هر دو تاشونو با هم بگیرم . هم کوستو هم کیرمو .. هر دو تا رو می خوام . ردیفشون کنم . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#23
Posted: 20 Dec 2012 01:19
خانوما ساکت 23
لحظاتی بعد در حالی که دوتایی مون روی تخت بودیم حالت صمیمانه تری نسبت به هم داشتیم . دیگه بین تن من و اون هیچ فاصله ای نبود -اوووووفففففف هوتن کوسسسسسم کوسسسسسم هنوزم می خاره .. من چقدر پررو شدم . خیلی بد شدم نباید این جوری باشم -اتفاقا حالا که این جوری شدی خیلی خوب شدی و خیلی منطقی همراه با احساس و عشقت . احساس یک زن که شجاعانه داره تابو شکنی می کنه . می دونه که از زندگی چی می خواد . از بدنش چی می خواد و باز هم شجاعانه به سوی خواسته هاش میره و با شکستن سد های اجتماعی اون نیاز هاشو تامین می کنه .-آخخخخخخ نهههههه هوتن هوتن .. تو چه قشنگ حرف می زنی .. اگه بخوای از این حرفا پیش بقیه خانوما بزنی جفت گوشاتو می برم . -انوشه تو که این قدر هات و داغ و حشری هستی ...-نگو نگو حالا تو رو پیدا کردم .. فقط تو .. تو هم باید فقط مال من باشی -چطور خانوم خوشگله تو می تونی فقط مال من باشی که من مال تو باشم ؟/؟ -بدجنس تو داری بایک زن شوهر دار سکس می کنی .. درکم کن عزیزم . هنوز هیچی نشده قهر نکن . خواهش می کنم درکم کن . دوستم داشته باش . -دوستت دارم . دوستت دارم . اگه دوستت نمی داشتم که این جور با هیجان و عشق نمیومدم طرفت . حالا بذار کوسمونو بخوریم که خیلی عقب افتادیم . . دستای انوشه رفته بود رو سینه هاش .. منم سرمو لاپاش و روی کوس خیسش حرکت می دادم . حس کردم تنش داره می لرزه .. نباید سردش شده باشه بدنش از هوس داشت می لرزید . -هوتن من می خوام .. اونو بذارش رو کوسم زود باش .. زود باش .. .می خوام بغلم کنی ازم لذت ببری . باهام عشق کنی -من همین حالاشم دارم ازت لذت می برم .. دیگه نتونستم بیشتر از این در انتظارش بذارم . به اندازه کافی برشته اش کرده بود م. حالا وقتش بود که انوشه کباب شده رو بذارم زیر دندونام و ازش مزه بگیرم .. -هوتن جون درکم می کنی ؟/؟نمیگی که این زن با این که شوهر داره چقدر پرروست ؟/؟ -نه واسه چی این حرفو بزنم . واسه چی . اولا احساس تو رو درک می کنم و از طرفی منم درس روان شناسی خوندم و می دونم چی به چیه . . رو خانوم دبیر خوشگلم سوار شده در حالی که تو چشاش نگاه می کردم سر کیرمو گذاشته بودم وسط کوسش ..-آهههههه هوتن .. داری دلمو می بری ؟/؟ من سوختم .. -این همون انوشه ای بود که ناز داشت ؟/؟ -بد جنس !من کجا ناز داشتم . باید حالتو می گرفتم این قدر راحت تسلیمت نمی شدم تا حالا هر چی که دلت خواست نگی .. -می خوای تنبیهم کن کوستو به من نده . من به خاطر عشقی که به تو دارم قبول می کنم -یعنی تو این قدر خوبی ؟/؟ منو به خاطر خودم می خوای ؟/؟ مردا این قدر بد جنس و پدر سوخته هستن که ما زنا رو فقط واسه همین چیزا دوست دارن . همین که خودشونو ار ضا کردند دیگه تموم شد رفت .. -ببینم انوشه جون مگه چند تا مرد تو زندگیت بوده .. در حالیکه با دستاش صورت و موهامو نوازش می کرد گفت می خوای باور کن می خوای باور نکن بعد از شوهرم تو اولین مرد زندگیم هستی که این جور باهاش رابطه دارم . منظورم یه مرد غریبه ولی آشنا تر از هر آشنایی . دستاشو دو طرف صورتم نگه داشته بود و همزمان با اون لبام رو لباش قرار گرفت وکیرم لبه های کوس کوچولو و تپلشو به دو طرف باز کرد . کیرم می رفت تا با بوسیدن کوسی دیگه راهشو برای بوسه های عمقی تری باز کنه .. . انوشه مثل آدمی که بهش داروی بیهوشی تزریق کرده باشن از حال رفته بود . می دونم که وجود کیرمو توی کوسش حس می کرد . خودمو سبک تر کردم تا تن خوشگلش درد نگیره . عین یه ماهی .. پری دریایی .. نرم و سفید . لبای خوشگلشو شکار لبهای خودم کردم . سرشو چند بار از این طرف به اون طرف حرکت داد . ولی دیگه اونو زیر بدن خودم خوب جا انداخته بودم . لبامو از رو لبش برداشته تا بتونم اون لحظاتی رو که کیرمو فرو می کنم توی کوس ناز و تپل و کوچولوی انوشه به خوبی ببینم . -هوتن دیگه منو نمی بوسی ؟/؟ چقدر بهم حال می داد . فکر می کردم رو ابر ها دارم پرواز می کنم -چرا عزیزم تا هر وقت که دلت بخواد می بوسمت .. تا اون سر دنیا .. تا هر موقع که لبای داغ و تشنه ات لبای تشنه منو بخواد -پس اگه هر دو تا تشنه باشیم چه جوری همو سیراب کنیم ؟/؟ -وقتی دو تا چشمه داغ و جوشان به هم بچسبن هر چی آب عشق در وجودشون سر باز می کنه و اونا رو می سوزونه -میشه سیراب شد ؟/؟ -آره وقتی که خنک شیم -هوتن جون من که تا اون سر دنیا تا ابد همین جور زیر کیر تو در حال سوختنم . حالا بهم بگو چی گیر آوردی که زل زدی و چش ازش نمی گیری و به خاطرش دیگه منو نمی بوسی . -اگه بدونی وقتی کیر کلفت من لبه ها و چاک کوستو باز ترش می کنه و میره اون داخل و بر می گرده چه صحنه هوس انگیز و جذابی درست میشه -هوتن نگو دلمو بردی . پس من چی ؟/؟ -عزیزم یه خورده سرتو بالا بیار تا بتونی خوب ببینی ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#24
Posted: 27 Dec 2012 15:50
خانوما ساکت 24
بیار بالا سرتو که من قربون اون سر خوشگلت بشم . بیاربالا .. دستامو پشت گردنش نگه داشته تا اون خودشو یه خورده به طرف من هلالی کنه و حالی کنه .. -آخخخخخ نهههههه چقدر کلفته .. چه خوشگله .. چقدر چاقالوست .. -انوشه کوس تو هم تنگ و تپل و چاقالوست . کیر من و کوس تو به هم میان .. جاشون تو کتابای سکسیه .. توی فیلمهاست -وااااااا ؟/؟ هوتن .. دیگه از این شوخیها نکن . غیرتت کجا رفته .. -عزیزم باورت شد ؟/؟ اونو به خودم چسبوندم و لباشو شکار لبای خودم کردم . چقدر حرکت کیرم داخل کوس داغ و نرمش بهم حال می داد . لبامو گاز می گرفت دستاشو دور کمر من به حرکت در آورده بود . از هوس زیاد بی تابی می کرد .. . اونو صافش کردم و روش دراز کشیدم . -اوووووههههه هوتن عزیزم عشق من نمی دونم چرا این قدر هوسم زیاد شده .. چرا این قدر دوست دارم باهام حال کنی .. -انوشه .. واسه این که تو حالا داری به خودت می رسی به خویشتن خودت . واسه این که داری با خودت روراست میشی . انوشه واقعی اینه . این اون چیزیه که تو از زندگی می خوای .. خب عشق به بچه و زندگی خونوادگی خودتو هم داری و خواسته ها و تمایلات سرکش خودتو هم فراموش نمی کنی . تو داری با این صداقت زندگی می کنی . همونی که من لحظاتی پیش از اون به نام شجاعت یاد کرده بودم . طوری مخشو زده بودم که اگه در اون لحظه در باز می شد و ما رو گیر مینداختن اون به کوس دادن خودش هم در این دقایق افتخار می کرد . -بگو بگو هوتن بگو بازم منو بکن .. حال بده .. حرفات کارات آدمو جادو می کنه -انوشه افسونگر زیبای من تو هستی این تویی که دلمو بردی و هر چی هم که می کنمت سیر نمیشم . دوستت دارم دوستت دارم .. -هوتن بیفت رو من .. نترس سنگینی تو رو با گرمای هوس و عشق خودم کنترل می کنم ببوس ببوس سینه هامو . می خوام فریادیم کنی .. می خوام خودمو از لذت و خوشی بکشم ... بکشم خودمو .. -انوشه .. عشق من .. افسونگر من .. خودتو نکش عزیز دلم . اون وقت منم می میرم .. می میرم .. دلم می خواد در آغوش تو بمیرم ولی تو زنده بمونی و از زندگی لذت ببری -هوتن من بدون تو از زندگی لذت ببرم ؟/؟ ... آخ پسر که این کوس شر گویی های ما چقدر به اوج رسیده بود . البته من دوستش داشتم ولی نه تا این حد که بخوام مجنونش شم ولی این جوری که اون داشت خودشو واسم می کشت و به تکاپو افتاده بود به نظرم میومد که داره صادقانه حرف می زنه . آخه من اولین تجربه خیانتی اون بودم و شاید اون می خواست به نوعی این حالت خودشو و خودشو توجیه کنه . یعنی خودشو غرق در این باور کنه که هوسش نوعی عشق بوده و به خاطر همین عشق بوده که روح و بعد جسمشو تقدیم من کرده . نمی دونم شایدم بی خود داشتم واسه خودم توجیه روانشناسانه می کردم . هر چه بود برای من اولین تجربه نبود . زن شوهر دار هم قبلا گاییده بودم و این اولیش نبود . بهتر بود که از این لحظات استفاده می کردم و دیگه با این افکار خودمو مشغول نمی کردم . با بوسه های گرم خودم صورت و زیر گلوشو داغ و ملتهب کرده بودم . نوک سینه های تیزش بهم اشاره می زد که بیفتم به جونش . ذره ذره وجودش آماده این بود که من اونو میکش بزنم . حواسم بود که کبودش نکنم . چون این جوری خیلی بد می شد و شوهرش می فهمید که یه ریگی تو کفش زنشه . واسه دقایقی بود که سکوت کرده بودیم . چشای خوشگلشو بسته بود و فقط می خواست با تمرکز از این لحظه های شیرین خودش حداکثر استفاده رو بکنه . دستمو گذاشته بودم زیر نافش و با یه انگشتم هم با ناف خوشگلش بازی می کردم . با همه بر جستگی کون و تپلی اندامش شکمی فانتزی و مرد پسند داشت . خیلی به اندامش میومد . اندامی کشیده که می تونست دل هر مردی رو ببره . اون حتی در مانتوی مدرسه ای خودشم خیلی خوشگل و تو دل برو به نظر می رسید . زیر لب خیلی آروم یه چیزایی می گفت گه می دونستم داره هوس خودشو نشون میده و یه جورایی خودشو خالی می کنه . -دوستت دارم انوشه .. حرف بزن .بگو دوستم داری. .. دلم می خواست بازم مخشو کار گرفته و روی روانش کار کنم . کیف می کردم از این که یه زنو اسیر خودم کنم . راستش دردسر زنا کمتر از دختراست . می تونی با اونا هر کاری بکنی . عاشقشون کنی . کونشونو کوسشونو بکنی . تو کوسشون آب بریزی بدون هیچ هراسی . گاهی اون قدر دوستت دارن که حتی اگه بار دار هم شن بچه رو میندازن گردن شوهرشون تا بتونن از اونی که دوستش دارن به یاد گاری داشته باشن .-انوشه عزیزم خوشگلم دوستت دارم . من فقط مال توام . تو تنها دوست دختر من هستی . ببین چقدر دوستت دارم که حاضرم تنها واسه تو باشم در حالی که تو شریک داری ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#25
Posted: 5 Jan 2013 23:12
خانوما ساکت 25
این طور باهام حرف نزن این جوری باهام حرف نزن دلم می گیره . خب سر نوشت و زندگی ما این طور بوده .. اگه دوست داری مث مردای دیگه باشی من اعتراضی ندارم درسته که تو اولین مرد زندگیم نبودی ولی مطمئن باش آخرینشی .. پس دیگه بهم نگو که تو یکی داری و من دوتا . من از کجا حرفاتو باور کنم . من حتی فکرشو نمی کردم که این قدر شیطون باشی -بدت اومد که شیطون از آب در اومدم ؟/؟ -نه اتفاقا خیلی هم خوشحال شدم . چون حالا تو بغل توام . می تونی بنازی که تونستی یه زن پاکدامن و مغرو ر رو از راه بدر کردی و قاپشو دزدیدی . لبمو گذاشتم رو سینه هاش و بعد از یه میک زدن حسابی که اونو تاچند لحظه ای ساکتش کردم چند سانتی پایین تر رفته و زیر سینه چپشو بوسیده و گفتم برام این بیشتر می ارزه که اونی رو که داخل این سینه قایم کردی تقدیم من کنی قلبتو . قلب مهربونتو .. -نههههه نههههه این جوری باهام حرف نزن . بیشتر منو به خودت وابسته نکن .. من دیگه نمی خوام . بسه . نمی خوام عادت کنم . نمی خوام همیشه و هر لحظه به فکر تو باشم . آتیش به زندگیم نزن .. -انوشه چه آتیشی !اگه حس می کنی آتیشی هم وجود داره اون آتیشیه که خودت داری بهش دامن می زنی و خودت می خوای . این اسمش آتیش نیست . اسمش عشقه . عشقی که سبب میشه به دنبال خودش هوسو هم بیاره . عشق و هوسی که سبب میشه تو خیلی راحت جسم و روحتو تقدیم من کنی . تقدیم اونی که دوستش داری -هوتن نه .. نههههه خواهش می کنم نذار من لحظه هام به فکر چیزای دیگه باشه . چیزایی که می دونم سر انجامی نداره . نه تو می تونی برای همیشه بامن باشی و نه من می تونم خودمو از این زندگی رها کنم .. -میگی این یه اشتباه بود ؟/؟ -هرچی بود هنوز که به آخر نرسیده . پس ادامه اش بده . تمومش کن ..-انوشه من دوستت دارم . می خوام برای همیشه داشته باشمت . هر وقت که تونستیم با هم باشیم . بازم با دو تاانگشتام دو تا لبه های کوسشو به دو طرف باز کرده و کیرمو از نوک تا ته می ذاشتمش تو کوس و با این که این کارو خیلی آروم و با ملایمت انجام می دادم ولی انوشه در تب و تاب این جور عشقبازی من در حال سوختن بود . شاید بیشتر از خود من هیجان تابو شکنی اونو به این روز انداخته بود . چون تصورشو نمی کرد که به ناگهان خودشو در اختیار کسی بذاره که هنوز یکی دو ماه هم از آشنایی با اون نگذشته . تصمیم گرفتم طوری اونو حشری کنم که دیگه این قدر واسم ناز نکنه و نگه همین یه بار بسه . این حرفش باعث می شد که به غرور من بر بخوره . شاید این جوری خودم واقعا وقت نمی کردم تا مدتها بیام سراغش ولی اون باید واسه من لحظه شماری می کرد . من یه پسر بودم و اون یه زن . هر چند خیلی خوشگل و خوش اندام بود و با کلاس . کیرمو از کوسش بیرون کشیدم .. -هوتن واسه چی .. -خودت گفتی که همین یک باره .. یک بار با صفر بار زیاد فرقی نمی کنه -خودتو لوس نکن این قدر واسم ناز نکن ..-نه هیچ ناز کردنی در کار نیست .. واسه این که حرفامو جدی تر از این نگیره و یه وقتی باهام همراهی نکنه تصمیم گرفتم با دست روی کوس حشری ترش کنم . در وهله اول شست دست چپمو فرو کردم تو کوسش و چهار تا انگشت دیگه رو گذاشتم روی کوسش و با یه حالت فشار و چنگ گرفتگی با روی کوس شروع کردم به بازی کردن و شستمو هم مثل کیر فرو می کردم توی کوسش و می کشیدم بیرون -آخخخخخخ هوتن هوتن .. نکن .. نکن .. طوری با یه دستش سرمو به طرف خودش نزدیک کرد که گردنم گرفت و لی خوب تونست لباشو به لبام بچسبونه . پاهاشو از دو طرف به دستام فشار می داد -هوتن هوتن . کیرتو چرا بیرون کشیدی . من می خوامش .. -اگه می خواستی دیگه نمی گفتی همین یه باره . این بار جای انگشتا و دستو عوض کردم . یعنی کارشونو . انگشت شست دست راستمو گذاشتم رو کوسش و چهار تا انگشت دیگه رو کردمش تو کوس -هوتن هوتن خواهش می کنم .. نههههه نههههه .. اشکشو در آورده بودم .. من کیر می خوام .. کیر .. زود باش اذیتم نکن . من که خودمو در اختیارت گذاشتم . دیگه چی از من و جونم می خوای . من که دیگه تسلیمت شدم . -باید بهم قول بدی هر وقت که من خواستم یا خودت اگه موقعیتت جور بود راضی باشی که من بیام سراغت . من از زنی که چند مدل حرف بزنه و پا رو خواسته های قلبیش بذاره خوشم نمیاد -هوتن -جون -هوتن -جون -تو دوستم نداری ؟/؟ -اگه تو نداشته باشی نه -خیلی بد جنس و خود خواهی . من که دوستت دارم .. نگاهشو به نگاه من دو خته بود و با یه التماس خاصی داشت حالیم می کرد که کیرمو بکنم تو کوسش . می دونستم که اگه همین فردا هم پا بده ازم می خواد که بیام سراغش و بازم باهاش خلوت کنم . ولی نمی خواست که غرورششکسته شه -هوتن تو ازمن می خوای که غرورمو زیر پا بذارم ؟/؟ -اگه غروری بیجا باشه آره -برات ارزشی نداره که من خودمو تقدیم تو کردم ؟/؟ این برات ارزشی نداره ؟/؟ می دونستم که تونستم دلشو به دست بیارم . می دونستم که حرف بعدیش چیه و انتظار اون ازمن چیه . خوب رفته بودم تو روانش . اگه اونو به زور تسلیمش می کردم و خواسته خودمو از زیر زبونش می کشیدم بیرون شاید به نوعی تحمیل واسش حساب می شد در حالی که حس کردم اون تسلیمه -باشه انوشه . من به زور ازت چیزی نمی خوام . تو برام از همه چی مهم تری . حتی اگه دیگه نخوای باهام باشی .. -هوتن دوستت دارم . چرا که نخوام . تا زنده ام می خوام که تو بغل تو باشم . فقط منتظر همین حرفت بودم که ببینم من و غرور من چه ارزشی برات داریم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#26
Posted: 15 Jan 2013 03:15
خانوما ساکت 26
دیگه تعارف و نازکردنا رفت کنار .. انوشه خوشگل و سفید من سرخ و سفید شده بود . -چقدر گونه هات خوشگل شده . -خوشگل نبودم ؟/؟ -چرا خوشگل من! ولی حالا انگار به گونه هات روژزدی -می دونی چیه ؟/؟ -بگو چیه انوشه من . -از تب عشق توست . تب هوسه .. -پس بیا اینو بگیر تا تبت بیاد پایین . کیرمو با یه احساس عاشقونه ای فرو کردم توی کوسش . بدن داغشو در آغوش کشیدم . دیگه کارش تموم بود . انوشه دربست در اختیارم بود . با بی حالی و سستی جواب جمله قبلی منو داد . -چی گفتی ؟/؟ چی گفتی عزیز .. این کیری که فرو کردی توی کوسم تبمو که برده بالا .. -خودم یه جوری پایینش میارم .. -هر وقت منو سوزوندی ؟/؟ -تب هوس همینه انوشه .. -هر کاری دوست داری بکن . -خیلی نازی خانوم خانوما .. سرمو به صورت انوشه چسبونده بودم و در حالی که با کیرم کوسشو مالش می دادم و باهاش حال می کردم در حال بوسیدن گونه ها و پس گردنش بودم . واسه خودش شروع کرده بود به حرف زدن . می خواست با نشون دادن احساسات خودش و این که تنها زنیه که من در اختیار دارم هوس خودشو بالا ببره و از طرفی آروم شه . -نهههههه هوتن .. هوتن من دلم میخواد تو مال من باشی .. تا امروز فکر می کردم تو اهلش نیستی ولی از امروز به بعد همش باید مراقب رفتارت با بقیه باشم -عزیزم از سکست لذت ببر باشه بعدا در این مورد حرف بزنیم . -آخخخخخ هوتن هوتن هنوز هیچی نشده نمی دونم چرا این قدر رو فکر و اعصاب من تاثیر گذاشتی . طوری با عشق و مظلومیت بغلش زدم که دیگه ساکت شد . شاید حس می کرد که در سکوت بهتر می تونه فکر کنه و لذت ببره . بازم احساس نوعی غرور می کردم . اصلا زنایی رو که اسم کس دیگه ای رو سرشون بود گاییدنشون یه حال خاصی داشت . از این که می دیدم اونا غرورشونو زیر پا گذاشتند و به خاطر من تابو شکنی کرده خطر ها رو به جون خریدند لذت می بردم . از شکار انوشه هم لذت می بردم . زیر بغلش چه بوی خوبی می داد . همه جاشو خوردن داشت . -هوتن همه جامو ببوس .. گازم بگیر . نذار فکر کنم کارم زشت بوده . بذار بسوزم . بذار در بهشت هوس تو در آغوش تو بسوزم و طعم شیرین گناه رو احساس کنم -عشق من چرا از گناه حرف می زنی . تو اگه برای آرامش اعصاب و سلامتی خودت فکر می کنی این اسمش گناه نیست .. عزیزم دوباره نرو توی فکر به لذت کار بیندیش . فکر این نباش که بی وفایی و بی مرامی کرد ی . اصلا هم این کارو نکردی . تا موقعی که شوهرت حس کنه تو بهش وفاداری لذت می بره . پس دقت کن که متوجه نشه . این لذتو ازش نگیر . این همون لذت وفا رو داره .. -چی داری میگی اصلا نمی فهمم . فقط همینو می دونم که الان تو بغل توام و تاابد هم از این که زیر تن تو باشم سیر نمیشم . چقدر شکمشو خوشگل و متناسب می دیدم . نوک زبونمو رو نافش حرکت می دادم -اوووووفففف هم خوشم میاد که ادامه بدی و لی کیرتو که کشیدی بیرون .. کاش هم نافمو لیس می زدی هم کوسمو می کردی . -حالا یه کار می کنم که به سه کار بیارزه . کیرمو دوباره کردم تو کوسش انگشتمو گذاشتم رو نافش و سرمو رو صورتش قرار دادم . -هوتن چقدر نگات قشنگه . حس می کنم که سالهاست عاشقمی . با نوک انگشتم با نافش بازی می کردم . کوسشو هم با سرعت بیشتری می گاییدم .. رو صورتش خم شده و آروم آروم لبامونو به هم نزدیک کردیم . تا لحظه ای که لبامون رو هم قرار بگیره چشای هر دومون باز بود . حالا دیگه خودمونو به دست سکوت سپرده بودیم . سکوتی داغ و هوسی آتشین . به نگاه انوشه فکر می کردم تا اونو با لذت و آرامش بیشتری بکنم . مخشو کار گرفته بودم .. با این کوس شراتی که تحویلش داده بودم . واسش از قانون نسبیت وفا گفته بودم . شده بودم انیشتین روانشناسی . . با حرکات تند انوشه حس کردم که داره از کنترل خارج میشه . اون خودشو از پایین به سرعت به من می زد . حس کردم که دوست داره سرعت کردنشو زیاد تر کنم .. این بار کیرمو در آوردم تا بازم با لیسیدن کوسش و تغییر جهت سکس یه تنوعی بهش داده باشم . -هوتن !هوتن ! خواهش می کنم . بخور منو بکن منو هر کاری می کنی بکن . دیگه هیچ فکری تو کله ام نیست فقط می خوام آب کوسم بپاشه .. با فشار بیاد برون . کف دستمو رو کوس داغ و خیسش گرفته و در حالی که نازش می کردم و گاهی هم چنگش می گرفتم با هوس بهش می گفتم عزیزم عزیز دلم خوشگل من اینجا آب داره ؟/؟ سرشو تکون می داد و می گفت آره آرررررره .. بالاترشو فشار می گرفتم و می گفتم اینجاست بازم می گفت آره .. مثل یه دختر ناز و تازه به سن حشر رسیده واسم عشوه می کرد . خودش گیج شده بود . نمی دونست کدوم حالت سکس بیشتر بهش مزه میده . دوست داشت همه رو با هم امتحان کنه . حس می کرد فرصت کم داره و از حداقل فرصت باید حداکثر استفاده رو بکنه ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#27
Posted: 17 Jan 2013 00:39
خانوما ساکت 27
دیوونه اش کرده بودم . دوباره کیرمو کردم تو کوسش می دونستم این بار دیگه مرحله آخرشه . کف دستو روی قسمت بالای کوسش فشار داده و می گردوندم . چه ورم زیبایی داشت . خوشم میومد از این که به خاطر من هوس داره -راحت باش راحت باش انوشه خودتو رها کن . رها کن . ببین فقط عشق و حاله . این کیر فقط واسه کوس تو می گرده . فقط برای تو به هیجان میاد . -آههههه نه نهههههه منو امروز وادار کردی گناه کنم . ادامه بده . بذار لذت گناه تا آخرش بره . بذار شیرین ترین گناه زندگی من باشه . این بار دستامو از زیر به کون تپل و تازه انوشه رسوندم . کونی با پوستی لطیف و سفید و بهشتی و نهایت عشق و حال من . -هوتن هوتن نهههههه یه کاریش بکن .. دارم میام .. منو بگیر دارم تو بغلت می میرم .. حسی واسم نمونده . چقدر حالم خوشه .. آخخخخخخ این همه لذت و شیرینی مال گناهه .. نمی دونم .. -عزیزم آروم باش آروم تو هم انوشه پاک و نجیب و دوست داشتنی هستی . یه زن خوب برای شوهرش یک مادر فداکار برای پسرش و یک معشوقه تاپ و پر احساس با جاذبه جنسی قوی برای معشوقش . تو همه اینا رو یک تنه داری . واسه چی ناراحتی . واقعا در شر گویی یک پروفسور به تمام معنا شده بودم . -منو ببوس بازم منو ببوس .. بذار فراموش کنم چیکار کردم . -انوشه تو باید به یاد بیاری چیکار کردی . به یاد بیاری تا لذتت کامل شه . تا بتونی بازم خودتو آماده کنی برای دفعات بعد . این همون لذتیه که توبهش نیاز داری . هیچوقت نباید فراموش کنی که چیکار کردی .. با این حرفام یه بار دیگه اونو بوسیدم پاهاشو دور پاهام گره زد و با آخرین توانش بهم فشار می آورد . حالا فقط من بودم که لبامو رو لباش حرکت می دادم . ارگاسم شده بود . منتظر نشدم تا بازم از عذاب وجدانش بگه . -انوشه بگیر داره میاد .. جااااااان تا این نباشه دیگه تکمیل نمیشه . بگیر آب کیرمو به هردومون جون میده . چه کیفی داشت گاییدن و خالی کردن توی کوس همکاری که از اول تا آخر سکس همش از این می گفت که به خاطر کارش یه احساس خجالت خاصی داره . چیکار میشه کرد . باید احساسات خانوما رو درک کرد و واسه اون ارزش قائل شد تا اگه یه بار اشتباهی کوس دادن دفعات دیگه هم از این کارا انجام بدن . کیرمو گذاشتم داخل کوسش بمونه تا فقط گرما و لذت اونو احساس کنه و فکرش جای دیگه ای نره . پس از پنج دقیقه انوشه چشاشو باز کرد . طوری منو نگاه می کرد که انگار هنوز باور نداره که زیر کیر من بوده و هر کاری که دلم می خواست باهاش انجام دادم . بغلش زدم و شروع کردم به نوازش کردن موهاش . -عزیزم لزومی نداره خودتو این قدر ناراحت کنی . -میگی من هر لحظه متعلق به یکی باشم ؟/؟ -انوشه تو دیوونه ای . این حرفمو با یه تشر گفتم و نمی دونم چرا درش تاثیر کرد . طوری که مثل یه بچه ساکت شد وگفت شاید تو درست بگی . شاید حق با تو باشه . دستمو گذاشتم رو صورتش و بوسیدمش . -خیلی خوشگلی .. دوستت دارم . فقط به تو فکر می کنم . چند تا از این حرفایی که باهاش خیلی راحت میشه دخترا رو گول زد و عاشق کرد بر زبون آورده طوری که اون دستمو گرفت و گذاشت روی کوسش . چند تا انگشتمو گلوله کرده بازم فرو کردم تو کوسش . -خانومی دیدی ؟/؟ هنوز چند دقیقه نشده دوباره هوس کردی . این به خاطر اینه که تو دلتم پیش منه .. نمی تونی خودتو محکم کنی . از زندگیت لذت ببر . با همه اینا قطره اشکی از گونه اش در حال چکیدن بود . زبونمو گذاشتم روش و گفتم قربون مروارید خوشگلت بشم من . هوتن می دونه قدر اون کاری رو که براش انجام دادی -می دونم تو میری دنبال یه دختر دیگه و من که نمی تونم مراقب تو باشم -به من اعتماد نداری ؟/؟-نمی دونم من که به خودم اعتماد داشتم این جوری در اومدم . چه طور می تونم به تو اعتماد داشته باشم !راستش دیگه نمی دونستم در مقابل این حرف انوشه چی بگم . جز این که بازم با احساساتش بازی کنم . -یعنی میگی من دوستت نداشته باشم ؟/؟ عاشقت نباشم ؟/؟ به فکر تو سرمو به بالین نذارم ؟/؟ وقتی تو رو می بینم دلم نلرزه ؟/؟ -اگه این کارا رو هم که نکنی من دیوونه میشم . ولی خب شما مردا همه تون تابع هوس خودتونین . از عشق و دوست داشتن میگین ولی وقتی که یه زن دیگه ای رو می بینین دست و پاتونوگم می کنین . -انوشه به نظر تو منم این جوریم ؟/؟ چرا هنوز خلافی ازم ندیدی این جوری قضاوت می کنی -پس تا کی باید منتظر شم تا یه خلافی بکنی -هیچی نمیشه انوشه جون . مثل این که تو به خود آزاری عادت کردی . این علامت خوبی نیست در روان شناسی . باید با این حس خودت مبارزه کنی و اگه خودتم نمی تونی این کارو انجام بدی یکی دیگه که می تونه این کارو انجام بده باید بده .. -منظورت خودتی ؟/؟ -پس کیه -روی انوشه خوشگلم قرار گرفته دستا و پاهاشو به دو طرف باز کردم پس از این که با تنه کیرم چند بار به کوسش زدم بازم یه بار دیگه کیرمو کردم توی کوسش . -یواش یواش دیگه عادت می کنی . طوری میشی که نصفه شبا این حس درت به وجود میاد که بیای و کنار من دراز بکشی .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#28
Posted: 25 Jan 2013 14:09
خانوما ساکت 28
هوتن بازم داره خوشم میاد دارم لذت می برم . بکن حالا که کردی منو و کارتو کردی بکن . حالا که به خواسته ات رسیدی بازم ادامه بده -اونو غرق بوسه اش کردم . لباشو صورتشو هر جای بدنمو که می تونستم بچسبونم به لبام می بوسیدمش . از حال رفته بود . فقط کیرمو می خواست همراه با عشق و هوس . ول کنم نبود . اونو از چپ و راست آماج حرکات کوبنده کیرم قرار داده بودم .. -اووووخخخخ عزیزم عزیزم . آتیشم کن . آتیشم کن دوستت دارم . می خوامت می خوامت . ولم نکن . خودشو بازم به طرف من پرت می کرد . -ببین من غرق توام غرق هوس تو غرق خواسته های تو -عزیزم غرق خواسته های خودت چی ؟/؟ بازم داری از اون حرفا می زنی که دل منو هم به درد بیاری . یعنی می گه انوشه ناز و خوشگل و با احساس من منو دوست نداره ؟/؟ آره عزیز دلم ؟/؟ -خوب بلدی چه جوری خامم می کنی . می دونی که چقدر نازکدلم . -خانوما بیشترشون نازکدلن . یعنی من برم با هر خانوم نازکدلی که دوست دارم و ازش خوشم اومد باشم ؟/؟ گوشمو کشید و گفت پدرتو در میارم آخخخخخخ کارتو بکن کارتو بکن . چقدر خوشم میاد . چقدر راحت تونستی منو به چنگت بیاری ؟/؟ -یعنی هر کس دیگه ای هم که بخواد راحت می تونه به چنگت بیاره ؟/؟ -نه نه نه فقط تو . چون دلم می خواست . چون با تمام وجودم می خواستمت . -پس منم با تمام وجودم باهات سکس می کنم . همراه با عشق . دوباره کیرمو با سرعت می کردم تو کوسش . تا ته اونو فرو می کردم و می کشیدم بیرون -می بینی انوشه ؟/؟ با این حال کن . با همین -نهههه نههههه نههههه جیغمو در آوردی . خیلی لذت می برم . منو بمالون . همه جامو دست و پامو . کمرمو . کونمو ولم نکن . می خوام مثل همین یکی دو ساعتی آتیشم بزنی . ادامه بدی .. چرا همین جوری خوشم میاد .. تموم نمیشه . دوست ندارم ولت کنم .. راستش من که دیگه کوفته شده بودم و حشر انوشه تازه زده بود بالا . با همه اینها تا اونجایی که توان داشتم با سرعت و شدت زیادی کیرمو می کردم تو کوسش . پهلوهاشو نگه داشته و طوری روش سوار شده بودم که نتونه خودشو زیاد تکون بده .. چشاشو بسته بود . نمی تونستم جلو خودمو بگیرم . زنا بیشترشون حس ما مردا رو موقع سکس از این نظر که جلوگیری واسمون خیلی سخته درک نمی کنن . شاید واسه اینه که ساختمان تناسلی مردا رو حس نمی کنن . اونا رومثل خودشون در نظر می گیرن .. -هوتن بازم تند تر تند تر . سوختم . ولم نکن . بازم آبمو بیار . تند تر . زود باش . می خوام حال کنم . می خوام خوشی های امروزو سوپر تکمیل کنم -بگو بگو خانوم خوشگله بگو تو مال کی هستی . بگو برای کی هستی . -تو تو فقط تو .. -این که دیگه تعارفه -نه هوتن شروع نکن دیگه . ببین چقدر دوست دارم . بازم داره خوشم میاد . ولم نکن . حالا دستامو گذاشته بودم رو سینه هاش و با تحریک سینه ها کوسشو داغ تر و آبشو واسه خالی شدن و اومدن به دم کوس آماده تر کرده بودم . -خواهش می کنم . عزیزم عزیزم .. معلوم نبود داره چیکار می کنه . دستشو لبشو خودشو به هر جایی که زود تر گیرش می افتاد مماس می کرد و با هام ور می رفت . کف دو تا دستشو گذاشته بود رو کونم و باهاشون ور می رفت . با این کارش حس می کردم کیرم داغ تر میشه و هر لحظه بیشتر جا باز می کنه تا فرو بره توی کوسش . کوسش هنوز خیس می کرد . چقدر از تماشای خیسی هوس کوسش روی کیرم لذت می بردم . اون اینو از نگاههایی که روی کیر زوم می کردم به خوبی متوجه شده بود -خوشت میاد که می بینی انوشه واسه تو هلاکه ؟/؟ -تو خوشت نمیاد که حس کنی من حاضرم واست بمیرم ؟/؟ -حالا نمی خواد این قدر چاخان کنی -از تو یاد گرفتم -دیوونه ادامه بده بده بده .. زود باش داره میاد .. آههههههه کوسسسسسم ولم نکن .. دارم ریز ریز می شم . آب میشم .. می خوام . می خوامش -فعلا که ضبطش کردی . -ووووویییییی هوتن هوتن عزیزم ولم نکن . کوسسسسم .. -بیا بغلم بیا بغلت بزنم انوشه .. چشاشو بسته بود . یه خورده خودشو بالا کشید تا با هوسی که داره خودشو در یه حالت احساسی قوی تری بسپره به من . کمرشو محکم داشتم و اونو که به طرف خودم کشونده بودم با تمام وجودم می بوسیدم . چشاشو بسته بود و در یه وضعی بودیم که سرعتمون نسبت به قبل کمتر شده بود ولی اون طوری خودشو بهم چسبونده با چند حرکت فشاری رو به بالا و چنگ انداختن و ول کردنم نشونم داد که ار گاسم شده .. صبر نکن تا دستور صادر شه . این بار تشنه تر و داغ تر از همیشه با ضرباتی ملایم خودمو ول کردم تا کیرم هر قدر دوست داره آبشو بریزونه تو کوس انوشه خوشگل خودم . چقدر بهم می چسبید . یه اعتماد به نفس خاصی رو در خودم احساس می کردم . از این که تونستم یه زن دیگه رو هم شکارش کنم . حالا از طریق انگشت گذاشتن رو هوسش بود یا احساساتش کاری نداشتم ولی ما آدما از جنس مخالف واسه خودمون یه بت درست می کنیم . بتی که رسوندن خودمون بهش مشکله . غافل از اینیم که اون بت ها خودشونم دنبال بتی می گردند تا با تمام وجود بهش بگن عاشقتیم ومی پرستیمت . .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#29
Posted: 31 Jan 2013 23:24
خانوما ساکت 29
اون روز هم گذشت و من و انوشه حس کردیم که خیلی با هم صمیمی شدیم . یه آرامش خاصی رو در وجودش احساس می کردم دیگه اون شرم اولیه رو نداشت . یه چند وقتی از شروع کلاسها گذشته بود و من موقعیتو مناسب دیدم که برای رفع مشکلات و مسائل خاصی که در بین خانواده ها حاکمه یه جلسه مشاوره عمومی بذارم . البته در این جلسه از والدین بچه ها دعوت شده بود که بیان . معمولا در این جلسات مشاوره ای فقط والدین شرکت می کردند ولی یه سری معتقد بودند که اگه خود دانش آموز هم حضور داشته باشه بد نیست . که این خیلی غیر منطقی به نظر می رسید . چون شاید پدر یا مادر می خواست یه موضوعی رو مطرح کنه که دوست نداشته باشه فرزند حضور داشته باشه . در هر حال منم جلسه با خوانواده و اولیا رو تر تیب دادم . مسائلی رو که باید مطرح می کردم و اطلاعاتی رو که باید در کامپیوتر می ریختم همه رو ردیف کردم و اون پرده نمایش و این بند و بساط ها رو هم راه انداختم تنها کسی از مدرسه که در اون ساعت اومد کمکم و حضور داشت خد متگزار زن بود . که هر کسی یه چیزی صداش می زد . یکی می گفت اشرف یکی می گفت اکرم و یکی می گفت سکینه .. جالب اینجا بود که از وقتی که فکر کنم منو دید خودشو ناز تر می کرد و هر کی هم که اونو با این اسامی صدا می زد از خلاصه اش خوشش میومد . مثلا دوست داشت بهش بگن اشی یا اکی یا سکین .. من خودم مونده بودم که چی صداش کنم . با این که بهش گفتم بره من خودم از والدین پذیرایی می کنم می گفت زشته شما تنهایین و از این حرفا .. جلسه شروع شد . وای سرم داشت سوت می کشید . معلوم نبود این جلسه مشاوره عمومیه یا سالن عروسی و مهمونی و این جور بند و بساط .. تمام اونایی که در جلسه حضور داشتند زن بودند . مادر دخترا .. شایدم یکی دیگه از بستگانشون . ظاهرا مردا حوصله شون نمی گرفت پا به این مجالس بذارن .. سر و صدا و همهمه عجیبی بود که حوصله منو سر می برد . چقدر هم خوشگل خانوما در این مجلس زیاد بودند . نمی دونستم کدومشونو دید بزنم .. اینا از دانش آموزان من بد تر شده بودند . خیلی هم شلوغ می کردند . هر کی واسه خودش یه چیزی می گفت .هر کی می خواست یه اظهار فضلی بکنه . هیشکی هم هیچی حالیش نبود . می دونستم وفتی که از این در در برن دیگه یادشون میره که چی گفتن . -خانوما اگه اجازه می فرمایید بحث امروزو شروع کنیم . راستش خود منم وقتی اون همه جمعیتو دیدم که یکی از یکی خوشگل تر نمی دونستم چی بگم . دلم می خواست درسته همه رو قورت بدم ولی باید سیاستمو حفظ می کردم . ناسلامتی من باید الگوی پاکی و نجابت می بودم . غزاله و میترا هم در میان جمعیت بودند .. وای عجب سوتی داشتند می دادند . دستشونو گذاشته بودند رو لبشون و جدا جدا واسه من بوس فرستادند . البته با هم فاصله داشتند ولی در یک فاصله زمانی نزدیک این کارو انجام دادند . نمی دونستم حساب بغل دستی خودشونو کردن یا نه . شابد از دوستان صمیمی اونا بوده باشن و محرم اسرارشون . اگه همه جا جار زده باشن آبروی من میره . چه خاکی تو سرم بریزم . یه سری مقدمه چینی کرده و با پیچوندن مسئله می خواستم وقت بگذره .. زنا اصلا حواسشون به حرفام نبود . فقط داشتن منو نگاه می کردند و یه سری هم فقط با روسری و موهاشون ور می رفتند . یه چند تاشون هم آینه کوچولوی همراهشونو روبروی صورتشون گرفته و داشتند با خودشون ور می رفتند . من چه جوری اینا رو ساکت می کردم .. -والدین گرامی ما اینجا جمع شدیم تا برای فر زندان خودمون الگو باشیم اونا باید از ما در س زندگی و اخلاق بگیرن . اول باید از خودمون شروع کنیم .. یکی از اونا که بعدا فهمیدم اسمش هست مرسده از جاش بلند شد و گفت ببخشید شما طوری حرف می زنین که انگاری ما نمی تونیم الگوی خوبی واسه بچه هامون باشیم -ببخشید خانوم من کی همچه حرفی زدم . خانوما من این حرفو زدم این منظورو داشتم .. در اینجا اکی لب به سخن گشود وخیلی آروم که خودم بشنوم گفت آقای هوشیار به این خانوما رو نده اینا همه شون این جوری هستند .مخصوصا این مرسده از اون پرروهاست . جسارت نشه ها یه مرد اگه ببینه می خواد خودشو نشون بده -ببینم مگه شما قبلا تو این مدرسه مرد داشتین .. -نه ولی گاهی که یه بازرس مرد میومد یا کسی که دوروز کار داشت و اونم گذارش میفتاد این طرفا بد جوری خود شیرینی می کرد .. میگن همیشه تو خونه با شوهرش دعوا داره -اکرم خانوم شما اینا رو از کجا می دونین .. یه نگاهی بهم انداخت و با لبخندی که لبای غنچه ای و سرخشو زیباتر نشون می داد گفت خب ما اینیم دیگه .. همچین کیف می کرد که انگار اتم شکافته .. داشت می رفت طرف آبدار خونه که شیرینی بیاره ..چه قر کمر وکون و کپلی داشت .دلم می خواست همونجا می خوابوندمش .. کیرم شق کرده بود . می خواستم بر گردم پشت تریبون ولی کیر لعنتی داشت کار دستم می داد .. فکر کنم چند تا از زنا متوجه انحراف کیرم شده بودند و لای شلوارو نگاه می کردند ولی من رفتم طرف آبدار خونه .. -اکرم خانوم حالا زوده شیرینی بیارین . بذاریم برای آنتراکت بین دو قسمت جلسه .. اوخ اوخ این اکی هم ورم کیر منو دید .. چند ثانیه ای مکث کرد و یه لبخندی زد . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#30
Posted: 9 Feb 2013 00:24
خانوما ساکت 30
من و اکی جون که فکر کنم حالا خوشش میومد اکی صداش کنیم در آبدار خونه بودیم و اون یه جور مخصوصی به من و لاپام زل زده بود با این که در گستاخی و بی پر وا بودن دست همه رو از پشت بسته بودم ولی اون انگاری داشت منو از رو می برد . یه نگاهی که به چهره اش انداختم حس کردم که درزیبایی و هوس انگیزی دست کمی از بقیه نداره حالا بیچاره اسمش خدمتگزاره ولی از اون حشری ها نشون میده . از اونایی که اگه همین جا بخوابونمش حرفی نداره .-آقا هوتن یه چایی بیارم گلویی تازه کنین .. -بد نمیشه ؟/؟ -اینا رو ولش فکر خودتون باشین .. برام چایی آورد و یه شیرینی هم خودش گذاشت پهلو وردستم .. -به این خانوما رو ندین . یه مردی رو که می بینن همه شون بلبل زبون میشن .. -ببنم اکی خانوم جسارت نشه شما هم همین جوری هستین ؟/؟ یه نگاهی بهم انداخت و لباشو ورچید طوری که انگار هم از این حرفم ناراحت شده و هم از این که بتونه یه پاسخ قانع کننده و کش دهنده ای برای اون داشته باشه خوشحاله .. -به نظر شما من از این دسته خانومام . باید نگاه کنم مردش کیه . اگه آقای خوب و با شخصیتی مث شما باشه دوست دارم از کمالاتش استفاده کنم .. -شما کمالات رو در چی می بینین اکی خانوم ؟/؟ یه خورده صورتشو بهم نزدیک تر کرد و گفت در هرچی که شما می بینین و بلافاصله ازم فاصله گرفت . چایی رو خوردیم و رفتم به بقیه سخنرانی ادامه دادم . شاید اگه اکی اون لحظه ازم دور نمی شد من اونو می بوسیدم و برای ساعتهای بعد رزروش می کردم .. شایدم می خواست دلمو ببره و آتیشم بزنه و شایدم نمی دونست که من قصد چه کاری رو دارم و ازم حساب می برد . من که از دیدن زنا به وجد اومده بودم ولی می دونستم اکی می تونه دست به نقد فروکش دهنده آتیش هوسم باشه بااین حال به اون زنا توجه نشون می دادم تا عکس العمل اکی رو ببینم .. مرسده که با سوالای الکی خودش داشت منو می کشت و منم تا می تونستم جوابای الکی بهش می دادم .. حتی یه باروقتی رفتم نزدیک صندلیش بهم گفت آدرس خونه و مشخصات منو که دارین اگه خواستین یه مشاوره خصوصی در منزل واسم بذارین من حاضرم .. یا من گیج شده بودم یا اون . اگه اون می خواست کس بده من واسه چی باهاش تماس می گرفتم . تازه اون جوری زبونش همیشه رو من بلند و دراز بود -فکر کنم اگه شما تماس بگیرین بهتر باشه من سرم شلوغه و ممکنه مشاوره های دیگه باعث فراموشی من بشه .. وای که این زنا کرم داشتند .صحبتو کشوندن به دوست پسر گرفتن دخترا و طرز بر خورد با دختراشون در این موارد ..یکی از این خانوما که اسمش بود ستاره و یه میکاپ شیطانی هم کرده بود و از اکلیل زیادی که به خودش زده بود عین ستاره می درخشید پرسید -به نظر شما آقای هوشیار ما اگه بر خورد تند داشته باشیم یا با ملایمت بر خورد کنیم کدومش می تونه موثر تر باشه .. سوالشو خوب مطرح نکرده بود .. منم حس کردم که باید یه خورده خودمو پررو تر نشون بدم -ببینید خانومای محترم یک سوزن به خود یک جوالدوز به دیگران ..البته جسارت نشه شما می تونین خودتونو بذارین جای دخترای خودتون .. وقتی در سن اونا بودین چه احساسی داشتین تمایلات شما به چه صورت بود . انگیزه شما از دوست پسر گرفتن چه بود .. البته من این بحثو به صورت کلی مطرح کردم و درست نیست در میان عامه بازش کنم اگه یه مشاوره خصوصی بود بسط این مسئله موردی نداشت .. سر و صدا و زمزمه همه بلند شد و در گرفت که ما همه مون حاضریم که مشاوره خصوصی داشته باشیم .. خیلی سخت بود به این همه آدم مشاوره دادن . مگه یکی دو تا بودن . یکی از خانوما صداش در اومد و گفت آقای هوشیار ما خانوما که همه مثل هم نیستیم . من قبل از ازدواجم اصلا قدم کجی بر نداشتم .. اون طرف یکی دیگه گفت ما که نمی دونیم تو درست میگی یا نه تازه کی گفته دوست پسر گرفتن قدم کج بر داشتنه . مگه این آقایون نیستند که تند و تند دوست دختر عوض می کنن و کسی هم نیست که بهشون بگه بالای چشتون ابروست -خانوما ساکت ! اینجا مجلس مهمونی نیست . ما اینجا دور هم جمع شدیم تا درمورد مشکلات روحی و بر خورد اجتماعی و فرهنگی فرزندان و دانش آموزان خودمون صحبت کنیم .. واییییی کیرم دوباره در حال شق شدن بود . اکی بازم به لاپام نگاه می کرد .. -یه تنفس چند دقیقه ای و پذیرایی بد نیست تا نظر خانومای گل و دوست داشتنی چی باشه .. همه گل از گلشون شکفت . من و اکی رفتیم طرف آبدار خونه .. دیگه هوشیارشو کنار گذاشته بهم می گفت هوتن خان یا آقا هوتن -هوتن خان به این خانوما که میگی خانومای گل خیلی خیلی دیگه روشون زیاد میشه داشتند شما رو می خوردند -منظورت چیه اکی جان .. چه نوع خوردنی .. وقتی بهش گفتم اکی جان یه جوری شد .. خیلی خسته شدی .. گل و دوست داشتنی واقعی بدون تعارف خودتی . اونا رو همین جوری بهشون گفتم .. اینو که گفتم صورتش سرخ تر از قبل شد ولی می دونستم اون قدر ها هم که تظاهر می کنه اهل شرم و حیا نیست ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم