انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 10 از 36:  « پیشین  1  ...  9  10  11  ...  35  36  پسین »

زن نامرئی


مرد

 
زن نامرئی 91

ازنو موتورومو گرم کرده بودند و کارمو به جایی رسونده بودن که حس می کردم نزدیکه آب و روغن قاطی کنم . پس از اون همه کس و کون دادن دیگه حیفم میومد که ارگاسم نشده مجلسو ترک کنم . خودمو خم کرده تا حسام سینه هامو بتونه به خوبی میک بزنه و با هاش ور بره . با این که خیلی خسته شده بودم و دیگه حدسم این بود که نمی تونم ارضا شم ولی شدت ضربات و.گاییدن این دو نفر به حدی بود که تصمیم گرفتم تا سرحال نشدم و ارضا از اونجا نرم . . فکرمو خوب متمرکز کردم . طوری که کیر حسامو فکر می کردم که کیر اسبیه که رفته توی کسم و امونم نمیده . اونم تا ته . چشامو بسته بودم و فقط به لذت فکر می کردم . هنوز کسم روون و داغ بود . یه خورده حالت نشسته تری به خودم دادم تا زانو هام کمتر درد بگیره و اون دو نفر هم واسه گاییدن من تسلط بیشتری داشته باشن . . یواش یواش جیغ و داد کشیدنهای من دیگه فضای حمومو پر کرده بود و انگاری سقفو داشت از جاش در می آورد . پسرا هول کرده بودند . .چقدر کیر این دو نفر آخرو کوبنده و موثر می دیدم .. -جوووووون پسرا فدای جفت کیراتون بشم من . تند تر زود تر .. هم من دیرم شده و هم شما زود باشین . اون بابک هم تازه یادش اومده بود که دوماده و باید زود تر خودشو برسونه به مجلس عروسی .. -بچه ها دیر شده .. حسام : صبر کن کار خودت تموم شده حالا نوبت ما که شده از رفتن میگی ؟/؟ هنوز فرشته خانوم اجازه نداده .. به بابک و بقیه گفتم بچه ها شما خودتون برین کاراتونو برسین و نظافت کاریها تونو انجام بدین این دو نفر بعدا به شما ملحق میشن . ولی انگاری دلشون نمیومد که این صحنه ها رو از دست بدن . شاید حس کرده بودند که اگه فرشته از پیششون بره به این سادگیها و نون و ماستها بر نمی گرده و همین طور هم بود . چون این فرشته یک سر و هزار سودا داشت و دیگه فرصتی نبود که پشت سرشو نگاه کنه و برای آینده هم می تونست دنیایی از کیر رو در آغوش یا هم در کس و کونش داشته باشه . -بچه ها بکنین منو .. کوسسسسسم داره پاره پاره میشه بذار بشه .. سهیل کونمو جررررشششششش بده بذار جر بخوره .. همین جا توی حموم خونینم کنین . کسسسسسم کونم .. همه جام مال شما .. داره میخاره .. تمومش کنین .. با این حرفام حس می کردم که کیرشون شور و حال دیگه ای پیدا کرده . اونا این هیجان و نشاطشونو به من منتقل کرده بودند .-آخخخخخخخ بزنین زود باشین دیگه تموم کردم . دارم تموم میشم . نزدیکه بچه ها نزدیکه که آبم از وسط روغنم بریزه بیرون .. نزدیکه .. جوووووون اومد اومد داره میاد ولم نکنین .. اون پسرایی که اون بغل وایساده بودن چه جور با جفت انگشتاشون سوت می زدند . من دیگه نایی نداشتم که بهشون بگم دست از این بازیها بر دارند که حمومی ممکنه سر برسه یا اونایی که این دور و برن . هر چند در رو از داخل قفل کرده بودیم . آخخخخخخخ چقدر احساس آرامش و لذت می کردم . اگه آبم نمیومد سنگین سنگین می شدم و با این همه خستگی باید میفتادم گردن یکی دیگه . نمی دونستم دیگه باید چیکار کنم ولی اینو می دونستم که اونا اون دو تا پسر حسام و سهیل باید چیکار کنن . ازشون خواستم که دیگه تمومش کنند و منو سر حال سر حالم کنند . -بچه ها می دونم که کیر و کمرتون خسته شده . حالا اگه می تونین سبکش کنین و منو هم از اینی که هستم سر حال ترم کنین . حسام دستاشو دور کمرم حلقه زد و سهیل هم با پنجه هاش جفت کون منو در اختیارش گرفت و پنجه هاشو انداخت روش . دو تایی شون انگاری از نو گرم افتاده بودند و خستگی ناپذیرانه افتاده بودند به جون من .. -بچه ها مگه این کیرتون داغ نکرده ؟/؟ من تشنه امه . زود تر ثواب کنین و بهم آب برسونین .. اینو که گفتم یه خورده خودشونو خلاص کردند و دیگه معلوم نبود این چی بود که ریختند تو کس من . یه کیر از بالا می پرید و یکی دیگه از پایین . مگه این پرشها شون تمومی داشت ؟/؟ بازم یه لذت دیگه . بازم آب کیر های دیگه و عشق و تنوع دیگه . بازم عشق و علاقه به این که کاش این لحظات برام همیشگی می بود و تا آخر دنیا و تا اونجایی که زندگی حیات داشت می تونستم به همین صورت لذت ببرم . حسام : فرشته جون فرشته جون .. کیرم کیرم انگار توی کست آب شده .. سهیل :آخ که من چه حالی کردم . دیگه کون به این خوبی و نازی و سوراخ به این تنگی کجا می تونم گیر بیارم . -دلت پاک باشه و دیگه سر به سر کریم خان نذار . دیگه همه چی واست ردیف میشه . خب بچه ها بیایین جلو می خوام یکی یکی شما رو ببوسم و باهاتون خداحافظی کنم . با هم مهربون باشین و با تقوا . من و امثال من پاداش کار های خوب شما هستیم . این که نمیشه فقط آخوندا حال کنند . پسرا اشکشون در اومده بود . با هاشون خداحافظی کرده مثلا غیبم زده بود . رفتم لباسامو پوشیدم و از در خارج شدم . اما چه خارج شدنی . حمومی رو دیدم که با تعجب نگام می کرد . هر چی می خواست بگه چیزی از زبونش در نمیومد . بازم جای شکرش باقی بود که قلبش از حرکت باز نایستاد . -داداش ما داریم میریم آسمون . اگه زودتر می رسیدی و میومدی داخل می تونستی یه خورده از اون لقمه های بهشتی تناول کنی .. . دوپا داشت و دوپا دیگه هم قرض کرد و اصلا نفهمیدم چه جوری غیبش زد . . ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئی 92

به راه خودم ادامه دادم .ای روز گار ای روزگار . من کجا و این جا کجا . زندگی واقعا چه بازیها که نداره . بالا بری پایین بیای آخرش باید بمیری . کاش می شد این مرگ ومیر رو یه جوری حلش کرد .. دلم می خواست برگردم تهرون . ترجیح دادم از جاده شمال و گلستان برم و زیباییهای اونو ببینم و حال کنم و بعدشم از مسیر هراز و پلور برم طرف تهرون . اصلا از جاده نیشابور خوشم نمیومد . بیشترش کویر و بیابون بر هوت بود ولی این طرف خیلی حال می داد . پول و پله هم همرام بود . دوست داشتم مثل آدما سوارشم . کنار یکی بشینم . همسفر داشته باشم . چهار تا کلام باهاش حرف بزنم . اگه مرد باشه که چه بهتر . اگرم زن باشه که مجبورم یه جوری تحملش کنم تا به مقصد برسم . حال و حوصله رفتن به تر مینالو نداشتم گفتم بهتره یکی از همین تو راهی ها رو سوار شم . هر چند بیشترشون از همون مشهد حرکت می کردند . از روبروی پارک ملت و در مسیر استقلال همین جوری می رفتم تا بالاخره یکی از اون شاسی بلندها اومد و سوارم کرد . خیلی دلم می خواست یکی از اون بنز های قدیمی چهل پنجاه سال پیش به گیرم میفتاد خیلی بهتر از اتوبوسهای پر زرق و برق فعلی هستند .. وای عجب مسافرای با کلاسی بودند . مرداش فقط کراوات نداشتند و خانوماش هم اگه روسری هاشونو بر می داشتند خیلی بهتر می شد .. من که دیگه به اندازه کافی چشم و دلم سیر بود . اشتباه کرده بودم تو آینه یکی قیافه خودمو ندیده بودم . شده بودم عین کولی ها . با همه اینا ببین چقدر خوشگل بودم که وقتی سوار شدم همه از زن گرفته تا مرد خیره بهم نگاه می کردند . .تقریبا یکی از ردیفای آخر منو پیش یه زنی نشوندند که هم سن و سال خودم بود . چه میکاپی داشت . عین جنده ها تیپ زده بود ولی می دونم جنده نبود شایدم یه جنده با کلاس بود . بوی عطرش مستم کرده بود . سوار ماشینی شده بودم که تا آمل می رفت و از اونجا باید دوباره واسه تهرون ماشین می گرفتم .از اونجایی که تقریبا ردیف آخر بودیم و دیگه بی خیالی طی می کرد خیلی راحت مانتوشو در آورد و صندلیشو برد عقب و لم داد . خیلی دلم می خواست چند تا از این وسایل آرایششو می گرفتم و یه دستی به سر و صورتم می کشیدم . هوس کرده بودم خوش تیپ تر شم . اوخ اوخ این دختره از اون شهوتی هاش بود . دگمه بالای شلوارشو باز کرد و یه خورده هم از زیپو کشید پایین . منم واسه این که جلب توجه نکنم یا این که منو نبینه و پشیمون نشه چشامو تقریبا بستم و گاهی از گوشه چشم یه نگاهی مینداختم که ببینم چیکار می کنه . با این که زن بود و منم این روزا توسط آقایون به درجه اجتهاد سیری رسیده بودم ولی داشتم تحریک می شدم . هم این که کسشو بمالم و هم این که کسمو بماله . چه هیجانی داشت اونم در یه اتوبوس و مکان عمومی .. اوخ که چقدر وسوسه شده بودم . دستش رفته بود لای کس .. .یهو دیدم که چشاشو کاملا باز کرد و منم درجا خودمو زدم به خواب . -ببخشید خانوم صندلی رو که این جوری دادم عقب مزاحمتون که نیستم . فهمیدم که باید جوابشو بدم و درست نیست که خودمو بزنم به خواب . -نخیر خانوم . اگه مشکلی باشه برای پشت سریه به من کاری نداره . دیگه منم بی خیال شده بودم و درست زل زده بودم به کف دستی که دیده نمی شد و رفته بود لای شلوار و احتمالا داشت با کس ور می رفت . سرمو که بالا گرفتم دیدم که نگاه من و اون با هم تلاقی کرده . نگاهش پر از التماس بود . لباشو طوری ورچیده بود که انگاری می خواد خودشو بندازه توی بغل من و منو ببوسه .. -ببینم کمک می خوای ؟/؟ -نمی دونم . اگه کمکم می کردین بد نبود . یه وقتی فکر نکنین که دختر بی ادبی هستم . -نه اصلا از این فکرا نمی کنم . فقط منم دلم می خواد که شما کمکم کنین .. خیلی وارد بود و می دونست که باید چیکار کنه . صندلی خودشو به وضعیت سابق و عادی بر گردوند . -ببینم اسمتون چیه -من نادیا شما ؟/؟ -می تونی صدام کنی مونا . نادیا جون توهم که مث من شلوار پاته یه خورده شلش کن بکشش پایین .. این کارو انجام دادم . خودمو گوش به فر مان اون کرده بودم . مانتو رو انداخت رو پاهامون و دیگه هر چند که سختمون بود و زیاد نمی تونستیم دستمونو اون جوری که دلمون می خواد حرکت بدیم ولی اون دستشو گذاشته بود لاپای من و منم دستمو گذاشتم لای شورت و پای اون . این جوری صفاش خیلی بیشتر بود تا این که هر کدوم از ما جدا گانه با خودمون ور بریم . -جوووووووون نادیا نادیا آههههههه تو دیگه از کجا اومدی .. همونی هستی که مدتهاست دنبالشم . دوست دارم هر کاری که دلت می خواد با کسم انجام بدی .. دستتو بیشتر بکن توش -اوووووههههه مونا مونا تو هم که داری آتیشم میدی .. بیشتر نمیشه . سوتی میدیم و بد جوری هم سوتی می دیم . فقط مونا جون چشاتو ببند و حال کن . چشای باز و نگاه خمار ممکنه مردا رو بکشونه این طرف -نهههههه نادیا نادیا من مرد نمی خوام . من فقط تو رو می خوام ..عجب گیری افتاده بودیم . این دیگه چه مدل گرسنه و تشنه ای بود . دلمم واسش می سوخت . طوری رفتار می کرد که انگاری عاشقم شده .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئی 93

من و مونا هر دومون بیحال بیحال شده بودیم . من یکی که دیگه اصلا حال و روز خودمو نمی دونستم . چرا باید این جوری شده باشم . من که به اندازه کافی این روزا حال کرده بودم . دیگه چرا این حال بهم دست داده بود نمی دونستم . هردومون خیلی آروم و به نرمی کس طرفو توی چنگ خودمون داشتیم . هم به خودمون فکر می کردیم و هم به اون یکی . چشای هر دو تا مون هم خیلی آتیشی بود . خیلی هیز و پر هوس .. خیلی دلمون می خواست به طرف هم نزدیک شیم و در آغوش هم جابگیریم . یه لحظه حس کردم که اون می خواد بیاد طرف من و لبامو ببوسه . پشت سر ما فقط یه ردیف آخر صندلی کنار هم وخالی بود و کسی هم در قسمت بوفه نبود . فقط دو تا پیرزن سمت چپ ما در مسیر شوفر نشسته بودند که اونا هم در حال چرت زدن بودند .. -نادیا من می خوام . لباتو می خوام -یواشتر .. دیگه نتونستم حرفی بزنم . منم تشنه تر از اون بودم . باداباد یه چیزی میشه دیگه . خیلی زود لبامونو از رو لبای هم ور می داریم . چه هیجانی داشت ! این جور موش و گربه بازی کردن و دزدی حال کردن هم واسه خودش حالی داشت -اوووووفففففف نادیا بچه کجایی .. -من تهرونیم تو چی -من بچه مشهد . دارم ساری کارشناسی ارشد می خونم .. ببینم یه چیزی ازت بخوام نه که نمیگی -بگو تا چی باشه .. -ما صبح می رسیم ساری فقط می خوام که یکی دوروز هر چی بیشتر اگه می تونی مهمون من باشی . ببینم شوهر که نداری -توچی مونا -نهههههه نههههههه با این بر نامه ها دیگه شوهر می خوام چیکار .. دیگه این فضولی هاهم بهم نیومد که ازش بپرسم واسه چی راه کست بازه . چون انگشتمو همین جور که می کردم تو کسش صداش در نمیومد و خیلی هم فرستادمش داخل . یواش یواش دیگه داره توایران خودمون مد میشه . چند وقت دیگه اگه یه دخترپرده دار پیدا شه اون وقت میگن خیلی عقب افتاده و امله . الان مشکلات اساسی کشور ما شده همین دیگه . پسرا و دخترا تمام فکر و ذهنشون اینه که چه جوری بهم بچسبن و یه حالی بکنن . هرچند دخترا بیشتر عاشق عشقن ولی رسم عاشق شدن هم تا چند وقت دیگه از مد میفته ولی از حق نگذریم رسم خیلی قشنگی بود . هر دو مون یه دستمون بیکار بود و کار دیگه ای هم نمی تونستیم انجام بدیم . تازه اگه مانتو که به عنوان رو انداز رومون قرار داشت سر می خورد و می افتاد پایین گند کار در میومد . مونا هر چند دقیقه به این کیلومتر شمار نگاه می کرد و برای رسیدن به مقصد بی تابی می کرد . من قبول کردم که باهاش برم خونه شون . اون و یه دختر دیگه با هم یه خونه ویلایی دربست داشتند . از این می گفت که دوستش مرسده خیلی بی حاله و سکس سردی داره و انگار از روی اجبار داره حال میده و حال می کنه .. این یکی رو دیگه ازش پرسیدم که دختره یا نه .. -اون نه اونم مث من بی پرده هست . منتها از شوهرش جدا شده . ولی منو یه نامرد کارمو ساخت و رفت . دیگه با خودم عهد بستم که با هیچ مردی حال نکنم . این جوری خیلی بهتره . همه مردا عوضی و متقلب و دروغگو هستن . همین که به خواسته شون رسیدن خدا حافظ . -تو هم که حالا همینو می خوای و جز هوس و ارضا شدن به چیزی فکر نمی کنی -آره درسته ولی می خوام پوزه همه شونو به خاک بمالم . نمی خوام با حال کردن خودم به اونا حال بدم . نمی خوام محتاج اونا باشم .. بیا بازم منو ببوس . ..این ماشین چمن بید وای می ایسته من نمی تونم تا ساری صبر کنم . یه جوری باید با هم حال کنیم .. -کجا توی بیابون و کویر ؟/؟ شوخیت گرفته مونا ؟/؟ تو چقدر حشری هستی ..-نادیا نگو تو نیستی و دلت نمی خواد . ببینم تو باید از شوهرت جدا شده باشی -از کجا اینو میگی -یه حسی اینو بهم میگه .. دلم واسش سوخت .. اون جایی که پیاده شدیم توالت های تمیزی هم داشت .مونا ازم خواست که با هم بریم توی یکی از این توالت ها لز کنیم .. -مونا جان من زیاد توی توالت دوام نمیارم اول تو برو تو همونجا باش ..اینا که واسه شام یا نماز رفتن من میام داخل .. مونا با جان و دل قبول کرد .. ازش خواسته بودم که درو از داخل نبنده .. یه تصمیم دیگه ای داشتم .. دو نفر از زنا پشت پشت درهای توالت منتظر بودند . به محض این که دیدم روشون اون طرفه سریع غیب شدم و درو که بستم دوباره خودمو نشون دادم .. مونا تا رفت حواسش به من جلب شه و بفهمه که چی به چیه درو از پشت بسته و محکم کمرشو گرفته اونو به دیوار چسبوندم .. -چطوری اومدی من اول ندیدمت -هوس جلو چشاتو گرفته .. -بیا هیسسسسس یواشتر لو می ریم . می فهمن گند کار در میاد . شورت و شلوارشو تا زانو کشیدم پایین و مانتوشو دادم بالا . لز کردن اونم تو توالت خیلی سخت بود ولی خیلی هم حال می داد . کسمو به کونش فشار می دادم . این جوری من بیشتر حال می کردم . لباشو می بوسیدم و میکش می زدم . از من خواست که من به طرفش قمبل کنم و اون کوسشو رو کون من بماله .. .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
زن نامرئی 94

به اونجاشم می رسیم مونا . من عادتمه که از حداقل زمان حداکثر استفاده رو می کنم . واسه این که یه حال بیشتری بهش داده باشم دستمو از کناره های رون پاش گذاشتم روی کوسش و باهاش بازی می کردم . خیس و داغ بود . این همه با کسش ور رفته بودم هنوز ار روبرو ندیده بودمش . واسه حال کردن با این کس خیلی بی تابی می کردم . -واااااایییییی نادیا نکن نکن . اینجا خیلی بهم حال میده .. -یواش یواش حرف نزن .. آبرومون میره -مزه میده .. خوشم میاد کیف می کنم . یه دستم رو کسش بود و با دست دیگه ام جلو زبونشو داشتم تا رسوامون نکنه . ولی کارمو خیلی وارد بودم . اون بی حال بی حال شده بود . کاملا سست . تسلیم من بود . آتیش به جونش زده بودم . پس از چند ماه تجربه به خوبی می دونستم باید چیکار کنم . تازه خودمم یک زن بودم و حس زنا رو درک می کردم . می دونستم دلش می خواد که سینه هاشو هم بمالم ولی با این لباسی که تنش بود خیلی سخت بود .. نادیا نادیا کارت به کجا کشیده که باید بیایی توی توالت .. یه لحظه دستمو از رو کسش بر داشته سر و گردنشو به طرف خودم گردوندم و لب رو لب کردم که دستمو آزاد کنم . حالا یه دستم رو کسش بود و یه دست دیگه ام رو سینه اش . قلبش خیلی شدید می زد . نشون می داد خیلی لذت می بره . خلاف اون هیاهو و دنگ و فنگ دار بودنی که نشون می داد ظاهرا تا حالا نباید زیاد حال کرده باشه . به قول خودش مرسده که خیلی بی حال و کم تجربه نشون میده و دوست پسرشم که یه بار اونو گاییده رفته . پس چرا این قدر خونسرد و شجاعانه باهام لز کرد . فرو کردن انگشتا در کس تنگ و تپلش خیلی حال می داد . به ساعتم که نگاه کردم ده دقیقه ای می شد که اونجا بودیم . -خیلی آروم زیر گوشش گفتم میریم -نههههههه زوده زوده باز می خوام باز بکن . هنوز سیر نشدم . -مونا جون این جوری که آدم سیر نمیشه با این مانتو و شورت و شلوار و بند و بساط . مانتو و پیر هنشو به طرف بالا نگه داشت تا کون لختشو به خوبی دیده و این زیاد مزاحم کارم نباشه . من جز این که انگشتامو پی در پی بکنم توی کسش و در بیارم کار دیگه ای از دستم بر نمیومد . کونش استیل خیلی باحالی داشت . جزو کون های گنده نبود و نمی شد بهش گفت لاغر . یک بر آمدگی بسیار جذاب وهوس انگیزی داشت که بیشتر به تپه های شنی که یک نیمدایره ای توپر داشته باشن می خورد .. یه چند ثانیه ای دو تا دستامو آزاد کرده تا اون دو تا برش کونو چنگش بگیرم . کسم که دیگه مثل صاحب کس از حال رفته بود . عشق و عطش سکس دیوونه ام کرده بود . کاش می تونستم به مونا بگم که قدرت نامرئی شدن دارم و هم اینجا و هم داخل ماشین راحت باهاش حال کنم ولی می دونستم که این کار درست نیست و یه نوع بد عت گذاری میشه و عادت می کنم و لو میرم . -مونا اگه قول میدی جیغ و داد نزنی و به دنیا نگی که حشری شدی من کستو می خورم . اول جلو کونش خم شده و در حالیکه چاک وسطشو به دو طرف بازشون کرده بودم با زبونم کس و سوراخ کونشو لیس می زدم . خودمنم از هوس و لذت زیاد و هم این که یه حالی به این مونا جونم داده باشم طوری لیس می زدم که اصلا حواسم نبود که ممکنه صدام بره بیرون . باز خوب بود که در این لحظات مونای حرف گوش کن من که قربونش برم ساکت بود . از این طرف خوب نمی شد کسشو میک زد . رو کرد به طرف من . لاپاشو باز کرد . اول رو در روش وایسادم مثل دو تا عاشق به هم نگاه کردیم . لبامو دوباره گذاشتم رو لباش و بوسیدنو شروع کردم . حالا کسم روکس اون قرار داشت . صدای هوس منم داشت در میومد ولی خیلی مراقب بودم که داد نکشم . این که هیشکدوم نمی تونستیم در این شرایط به ار گاسم برسیم رو شاخش بود . دوباره در اون فضا خم شدم و مراقب بودم که تماس زیادی با زمین نداشته باشم . مونا به خوبی لاپاشو باز کرده بود تا من بتونم دهنمو بذارم روی کوسش . بیست دقیقه گذشته بود . یه دقیقه فقط به این کس خوشگل و نازش نگاه می کردم . دو طرفش ورم زیبا و هوس انگیزی داشت . تقریبا براق بود . یعنی یکی دوروز پیش تیغش انداخته بود . اون بر جستگی های پهلوی چاک کسو دونه به دونه گذاشتمش تو دهنم و بعد چسبیدم به اون قسمت وسط .. چقدر داغ و خیس و خوش طعم بود . خیسی و نمک کسش با مزه یه عطر ملایم قاطی شده بود . مثل این که به کسش عطر زده بود ....بالای کوس و چوچوله شو گذاشتمش توی دهنم و آروم آروم میکش می زدم . ترسیدم همین رو سری نصفه و نیمه ای رو هم که رو سرمه پاره کنه ولی با این حال با سرعت بیشتری دهن و چونه مو روی کسش حرکت می دادم . ولش نمی کردم .. حس کردم که یواش یواش داره میفته زمین . کاملا سست شده بود . -نادیا یه خورده یه خورده دیگه .. اصلا فکر نمی کردم که ار گاسمش نزدیک باشه .. من خودم این چند روزه چند بار ارضا شده بودم فکر اینو نمی کردم که یه تشنه ای هم وجود داره که به دنبال جرعه ای آبه .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئی 95

مونا روسری و موهای سرمو با هم می کشید و من گذاشتم که به این کارش ادامه بده . اونو به دیوار چسبونده با فشار بیشتری کسشو لیس می زدم . به اونچه که می خواستم رسیده بودم . نمی تونست از دستم در ره . مگر این که دیوارو می شکافت و می رفت اون طرف . از حال رفته بود و چشاشو بسته بود و سرشو با یه حالت زار و التماس به این طرف و اون طرف حرکت می داد . با حرکت سریع اون منم سرعت حرکت دهنم رو کوسشو آزاد تر کرده تا بتونم آخرین تلاشهامو واسه زود تر ارضا شدنش انجام بدم . زمانی که پاهاش شل شد و یواش یواش می رفت که رو زمین دراز شه دیگه اون وقت بود که فهمیدم تونستم مونا رو ارضاش کنم . ازجام پا شدم و قبل از این که خودمو مرتب کنم اول اونو مرتب کردم . بیحال بود و چشاشو بسته بود . سریع خودمو غیب کردم .. اون اگه چشاشو باز می کرد منو نمی دید .. درو باز کردم خیلی آروم رفتم بیرون . کسی هم نبود . این پلیس بازی من بی خود بود ولی نمی تونستم ریسک کنم . مونا اومد بیرون . هنوز هم چند دقیقه ای وقت داشتیم . کمی با هم قدم زدیم -نادیا تو خیلی باحالی . یه دختر افسانه ای هستی . من چه طوری می تونم ازت دل بکنم . باید آدرستو بهم بدی یا این که بهم قول بدی هر چند وقت در میون یه سری به ساری می زنی . -آی ام ساری .. متوجه شد که دارم شوخی می کنم و با کلمات بازی کردم .. -مونا جون من اگه بتونم میام . فعلا بذار تا فردا ببینیم چیکار میشه کرد . دفعات بعد و پیش کش .. -بهت خوش می گذره . ازت پذیرایی می کنم . نمی ذارم بهت بد بگذره .. حیف که رانندگی ام خوب نیست . از وقتی که دوست پسرم اون بلا رو سرم آورده دیگه اعصاب رانندگی ندارم ولی حالا فکر می کنم که خیلی بهتر شدم . منو این جوری نبین که دارم با اتوبوس سفر می کنم . یه پرادو می تونه ماشین دم دستی من باشه . بابام وضعش توپه .. مونا خبر نداشت که من و داداش نویان هم در یک شرط بندی کلی پول بردیم . مونا احساس آرامش زیادی می کرد . دو سه ساعتی رو با هم حرف زدیم . سکس یا بهتره بگم لز خیلی بهش چسبیده بود و در یه آرامش و لذت خاص سرشو گذاشت رو سینه ام و خیلی راحت خوابید . خیلی دلم می خواست باهاش ور برم . یه چیزی رو پامون کشیده بودیم . از این می ترسیدم که خوابم ببره و دست من توی لاپاش مشخص شه .. منم خوابم برده بود . خیلی حال داد . نزدیکای صبح بود که از خواب پا شدیم . هردومون احساس سبکی می کردیم . ساری پیاده شدیم . -اینجایی که داریم میریم یه آپارتمان شیک و مجلله .. مرسده هم وضعش بد نیست . و دو تایی مون با هم هستیم و با هم حال می کنیم و با هم درس می خونیم .. می دونم بهت خیلی خوش می گذره . خیلی حرف می زد این دختر . ولی شوق و ذوق زیادی داشت . این حالی که بهش داده بودم بلبل زبونش کرده بود . .. همون جوری که می گفت آپارتمان واقعا زیبایی بود . مرسده هم با این که دختر زیبایی نبود ولی جذاب و تپل و خوش بدن و خوش استیل بود . با اون استرچ و تاپ چسبون و زیاده از حد چسبونی که تنش کرده بود از همون اول چراغ سبزشو نشون داد . مونا بهم گفت امیدوارم تو یکی بتونی به راهش بیاری . یه چایی خوردیم و یه دوش سه نفره ای گرفتیم که یه خورده هم رفتیم پیشواز. کمی کوفته بودم و حوصله لز در حمومو نداشتم .. اومدیم رو تخت .. مرسده دختر خونگرمی بود . خیلی دلش می خواست که خودشو پر شور و با حرارت نشون بده . البته واقعا هم خونگرم و خاکی بود ولی مونا انتظار داشت که اون یه خورده استاندارد باشه .. باهاش بی حوصلگی می کرد . واسه یه لحظه که مرسده از جاش پاشد تا بره دستشویی بهش گفتم عزیز دلم یه خورده باید با مرسده مدارا کنی . باهاش باید با بی حوصلگی برخورد نکنی . انتظار داری سریع همونی بشه که تو می خوای ولی این که به سرعت امکان نداره . نمی دونم چه جوری بهت بگم . حس اعتماد به نفس همراه با لذتو باید در اون تقویت کنی . باید بهش لذت بدی و ازش لذت بخوای . باید این باورو درش زنده کنی که اون می تونه .. -نادیا عاشقتم دوستت دارم .. اگه بتونی ردیفش کنی که من تا آخر عمرم کنیزت میشم .. -تو خانوم منی ولی من حوصله اون بازیهای میسترس اسلیوی رو ندارم .. همین جوری که دوتایی مون میفتیم رو همدیگه و حال می کنیم حالش بیشتره . اون جوری آدم بیشتر یاد فیلم و نمایش میفته .. -منم که نگفتم می خوام همچین کاری بکنم . فقط این مرسده رو اگه یه کاریش بکنی ..هرچند دلشو ندارم که از کنارت پا شم .. -مطمئن باش کاری می کنم که اون وقت دل نداشته باشی از کنار هم خونه و هم کلاست پاشی . -چقدر تو ماهی نادیا . تو یک فرشته ای ..-از کجا می دونی یک شیطان نیستم . -خب وقتی که این جوری به همنوعت کمک می کنی .. با همه خستگیهات .. -اوخ فدای اون لبای خوشگلت بشم مونا جون .. .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئی 96

فقط مونا جون تو در موقعی که من و مرسده داریم کار می کنیم اگه دوست داری نزدیک ما باش و اگه هم دلت می خواد ازمون فاصله بگیر . هرجور راحت تری . یا می خوای بیا پشت من و ببین داریم چیکار می کنیم . مرسده اومد .. کنارش دراز کشیدم . -دختر! خیلی خوشگلی . من نمی دونم اون نامرد چطور قدر این هیکلو ندونست و ولت کرد و رفت . -مردا همشون همین طورن .. -منم از اونا دل خوشی ندارم . ما زنا باید به فکر خودمون باشیم . هوای همو داشته باشیم و به اونا نشون بدیم که بدون وجودشون هم می تونیم از زندگی لذت ببریم . مردا نمی تونن مثل ما زنا با هم حال کنند ساخت بدنی اونا این اجازه رو بهشون نمیده تازه یه زشتی خاصی بر روابط جنسی مرد بر مرد حاکمه ولی ظرافت و لطافت سکس ما زنا رو در رابطه با هم همه دوست دارند .. پس از این سخنرانی کوتاه خودمو به مرسده چسبوندم -نمی دونم تا حالا کسی بهت گفته چه اندام قشنگی داری ؟/؟ با این که من یک زن هستم ولی نمی دونم چرا با یه حس عجیب تری دلم می خواد که بیام طرف تو .. دستامو گذاشتم رو کف پای مرسده و آروم آروم رفتم بالاتر . به نرمی و با بوسه هایی که بر پشت پای مرسده می دادم .. پشت پاهاشو غرق بوسه کرده بودم -عزیز تو نمی خوای بهم حال بدی ؟/؟ دوست داری حالا حال کنی یا بعدا ..؟/؟ هرچی تو بگی ..بعدا . ولی خیلی خوشگلی یکی باید اینو بهت بگه . آروم آروم کمرشو نوازش می کردم با نوک انگشتام پوست لطیفشو مالش می دادم . خیلی سفید و خوشگل بود . کون براقی داشت .. شورتشو آروم آروم از پاش در آوردم . -خیلی بی احساسی مرسده .. نمی خوای چیزی بگی ؟/؟ روشو بر گردوند طرف من . از نگاش می خوندم که یه چیزی می خواد بگه ولی از اونجایی که مونا پشت سر من قرار داشت و حرفای ما رو می شنید ترجیح داد که چیزی نگه لباشو به لبام نزدیک کرد . نگاه اون آرومم می کرد . حس کردم که به سادگی و صداقت یک بچه داره بهم نگاه می کنه و باهام حرف می زنه .. -دوستت دارم مرسده دوستت دارم . -منم دوستت دارم نادیا . منم می خوامت .. یواش یواش داشت راه می افتاد . لبمو از رو لبش برداشته و اونو گذاشتم زیر گوشش و با صدایی خیلی پایین به مرسده گفتم که اگه چیزی می خوای بهم بگی که مونا نشنوه خیلی آروم بگه و از این بابت هراسی نداشته باشه . راستش برای من مهم نبود که مونا حرفای ما رو بشنوه چون من آماده اش کرده بودم که ممکنه باید حرفایی بزنم که مرسده جونو رامش کنم و اونو برای این که اعتماد به نفسشو زیاد تر کنم آماده کنم . -تو به من گیر نمیدی .. -چه گیری .. تن و بدن به این خوشگلی من از کجا می تونم گیر بیارم . ولی باید قول بدی که تو هم بهم حال بدی .. کف دستمو گذاشتم رو کس گرم و تپل مرسده .. توی چشاش نگاه کرده و گفتم خیلی دوستت دارم . خیلی با حالی .. یه اشاره ای به مونا کرده که یعنی اگه یه چند دقیقه ای از این فضا دور شه راحت تر می تونم مرسده رو ردیقش کنم . دختر خوبی بود ولی از اونجایی که مونا همش خیطش می کرد یک افسردگی و بی حالی خاصی داشت .. یه دستم که در حال ور رفتن با کس داغش بود و کف یه دست دیگه رو هم به آرامی روی پوست تنش و قسمت شکمش حرکت داده و یواش یواش رسیدم به سینه هاش .. -مرسده نمی دونم از کجات بگم دختر .. اگه بهم حال ندی باهات قهر می کنم . دیگه پیشت نمیام .. راستش خودمم به هوس افتاده بودم که این دحتره شل باهام ور بره و یه خودی نشون بده .. ظاهرا مونا صبر و قرارش کم بود. -نادیا نادیااااااجون .. کسسسسسسم کسسسسسسم می خاره می خاره .. -بگو بگو با چی بخارونمش .. با ناخنام ؟/؟ کسمو بمالونم روش ؟/؟ بگو من چیکار کنم . هرچی بگی گوش می کنم .. وقتی من و تو ما شدیم و رفتیم توی هم دیگه غرور معنا نداره .. بگو من چیکارت کنم . با نوک انگشتام کسشو می خاروندم . ناخنام بلند نبودند ولی با همون می تونستم خارششو بگیرم .. -حالا مث یه دختر خوب پاهاتو باز کن .. دوست خوب من خواهر گل من خوشگل من . مرسده با لبها و گونه ها و صورتش می خندید . پاهاشو به دو طرف باز کرده و میک زدن کوس تپل و خیلی کوچولوشو شروع کردم . -نههههههه نههههههه نادیاااااا نادیاااااا خواهش می کنم .. نکن .. من دوستت دارم اون وقت من عادت می کنم .. میری و من تنها میشم .. -چرا مونا هست مونا دوستت داره . شما می تونین لحظه های خوش و دلپذیر و سراسر عشق و حالی رو با هم داشته باشین .. اونم مث من دوستت داره .. حالا به هیچی دیگه فکر نکن . لذت ببر .. فقط حواست باشه که باید به منم حال بدی . این جوری قبول نیست -ولی من نمی تونم مث تو باشم .. مث تو بتونم به یکی حال بدم . شده بودم معلم روان شناسی یا مشاوره . هم باید با این دختره یا زن حال می کردم و هم این که بهش آرامش روحی هم داده و اونو به خود باوری می رسوندم . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئی 97

مرسده عزیزم چه بدن قشنگ و لطیفی داری . خیلی هیجان زده ام کردی . نمی دونم از هوس زیادم چیکار کنم -هوس داری که باهام ور بری یا باهات ور برم . -هر دو تاش هر دو تاش ولی حالا فقط می خوام که تو رو داشته باشم باهات حال کنم .. دلم می خواد بدنتو لیس بزنم .. -نادیا جون یه جوری حرف می زنی که منو هم به هوس میاری . منو آتیشی می کنی منم دلم می خواد . بگو برات چیکار کنم . هر کاری بگی انجام میدم .. کون گنده و پوست لطیف و سرخ و سفید مرسده منو خیلی حشری کرده بود . کار به جایی رسیده بود که فقط به خودم و اون فکر می کردم دیگه برام مهم نبود که باید اونو برای مونا ردیفش می کردم . در درجه اول اونو باید برای خودم ردیف می کردم . رفتم رو تخت دراز کشیدم . به مرسده گفتم کون هوس انگیزشو بندازه رو سرم .. کون برجسته و گنده اش رو سرم قرار گرفت . من طاقباز بودم و اون در جهت مخالف من طوری رو من قرار گرفته بود که سرش رو کسم قرار داشت . یه حالتی در مایه های 69 ولی اون سرش بالاتر از کس من بود.. کونشو به دو طرف باز کرده و با لیس زدن کسش از پشت شروع کردم .. اوووووفففففف چه طعم با مزه و با حالی داشت . خیلی لذت می داد -آهههههه آههههه آهههههه ... اوهوممممم اوهوممممم .... با صدای ناله های مرسده کیف می کردم و لذت می بردم . دستامو رو کونش داشته و تکونش می دادم . مرسده سرشو به طرف من بر گردوند . نا نداشت چشاشو باز کنه . فقط با باز و بسته کردن لبش ناله می کرد . کونشو هم رو سر من به طرز وسوسه انگیز و پر هیجانی تکون می داد . منم زبونمو گذاشته بودم رو سوراخ کسش و با لیس های تند و گاهی هم میک زدن آتیش هوسو در وجودش داغ نگه می داشتم .. -آخخخخخ مرسده مرسده .. دلم می خواد تا فردا صبح همین جا بمونم و کونتو بلیسم .. جوووووون .. از هوس و حشر زیاد کونشو محکم به سرم فشار می داد .. -گازش بگیر نادیا گازش بگیر محکم تر گازش بگیر . من می خوام تو تا می تونی لذت ببری .. حال کنی نادیا جون فکر منم نباش .. واااااااییییییی سوختم سوختم .. چقدر لذت داره کیف داره .. منم بهت حال میدم باور کن بهت حال میدم .. ولم نکن .. یه انگشتمو گذاشتم رو سوراخ کونش .. می دونستم حالا بیشتر به این نیاز داره که من کوسشو میک بزنم . چون این حس هوس به تمام بدنش از راه کس رسیده بود ولی بابازی کردن با سوراخ کون اونو هم به هوس آورده بودم . چند تا لیس و چند تا میک زدن پشت سرهم اونو بیشتر به جنب و جوش آورده بود . حالا دیگه زبونمو از انتهای کوسش به بالای سوراخ کون رسونده و هر دو تا رو با هم لیس می زدم . حیف که سوراخ کونشو نمی تونستم میک بزنم . اونجا رو فقط زبون می زدم . چقدر تمیز و خوشبو بود . خیلی رعایت می کرد .. -ببینم برای مونا جون این قدر تمیزش کردی ؟/؟ -حالا براتوست . حالا مال توست نادیا جون . ازش لذت ببر . باهاش حال کن . -اوووووخخخخخخ دارم حال می کنم مرسده جون تو چی بگو داری حال می کنی خوشت میاد .. -اوووووخخخخخخ نادیا نادیا شیطون بلا تو دیگه از کجا پیدات شد -مونا جون شکارچی خوبیه اون راحت می تونه دخترا رو تور کنه . -از بس خودش خوبه شکار چی خوبی هم هست .. فقط باید بتونی قلقشو بگیری . باور کن اونم خیلی دوست داشتنی و اهل حال و با حاله .. باید با هم راه بیاین .. هر هوس و لذتی که در وجود توست در تن اونم هست .. توی بدن منم هست .. ما زنا یه خاصیت مشترکی داریم که می تونیم به راحتی همو تامین کنیم . در همین لحظه نادیا به ناگهان سرشو روی کس من ولو کرد . انگاری که تازه چشمش به کس من افتاده باشه . حالا یه کس خوری دو طرفه داشتیم . اونم داشت بهم حال می داد . با این تفاوت که دو تایی مون سست شده بودیم . اونم بیحالم کرده بود . ولی سعی می کردم که بر خودم مسلط باشم تا از لذت دادنم کم نشه . با این حال یه وقفه یا مکث بین میک زدنهام میفتاد .. اونم با اینکه از بالا داشت کوسمو لیس و میک می زد ولی کارش درست بود .-نادیا نادیا جونم من بدون تو چیکار کنم . همیشه می خوامت .. -مرسده عزیزم بهم حال بده . وقتی بهم حال بدی و بدونی که می تونی بدی به مرسده جونم می تونی حال بدی .. وقتی که این قدرخوشگل و خوش بدن و توپی جاذبه جنسیت هم می تونه خیلی قوی باشه .. خودمو از زیرش در آوردم و از تخت اومدم پایین . اونو هم با به چرخش نو د درجه ای طوری قرار دادم که پاهاش بیرون تخت و به طرف پایین قرار بگیره کسشم بیفته رو لبه تخت . حالا با تسلط کامل می تونستم کس آبدارشو لیس بزنم . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئی 98

شروع کردم به ردیف کردن مرسده جونم تا اونو کاملا رو فر مش بیارم .. -اووووووففففففف نادیااااااا عزیز دلم . اگه بدونی چقدر مستم می کنی . -بی جام شراب ؟/؟ -جام شراب لبهای تو وجودمو مست کرده .. -این جوری نگو که از اینم بیشتر بهت میدم تا بخوری . -بده بخورم عزیزم مست و پاتیلم کن . بذار غرق عشق تو شم . حالاشم غرق توام . دیگه فقط شدم شنونده حرفای مرسده .. -آخخخخخخخ من هلاک شدم نادیا .. بخور بخوررررر دوستت دارم دوستتتتتتتت دارمممممممم .. .. نهههههه نهههههه چونه هاتو بمالون به کسسسسسم انگشتتو فرو کن توش .. گازش بگیر .. بگیر .. اگه گازش نگیری من ناراحت میشم .. گازش بگیر راستکی بخورش . اگه یه چاقو دم دستت داری اونو فروش کن توی کسم وگرنه انگشتاتو بکن توش . زود باش .. خواهش می کنم . خواهش می کنم . تند تر این کارو انجام بدی . ولم نکن .. دوستت دارم . عشق منی جون منی .. نادیا تو همه چیز منی پیش من بمون . دوستت دارم . خودم زنت میشم . همیشه هر وقت دلت خواست باهام حال کن . منو بزن . تنبیهم کن . زیادی سر منو برده بود . واسه همین به سرعت کسشو میک می زدم و اون جاهایی رو که می دونستم حساس تره بیشتر تحت فشار قرار می دادم . مرسده طوری شل شده بود که نزدیک بود از رو تخت سر بخوره و رو تخت ولو شه . دوتا پاشو محکم نگه داشته و با لذت کس خوشگلشو تو ی دهنم گردوندم . تا به خودش بیاد و بفهمه چه خبره تمام تنش سست شد . حرکاتش نشون می داد که با ار گاسم فاصله ای بیش نداره .. . لحظاتی بعد کاملا ساکت شده بود . می دونستم بعد از ار گاسم یک زن نیاز به کمی سکوت و آرامش داره و این که در یه حالت خلسه و کیف بعد از سکس باقی بمونه . از اونجایی که خودمم سیر نشده بودم و دوست داشتم باهاش حال کنم سعی کردم با حفظ آرامش اون و پخش لذت خودمم کیف کنم . واسه همین زبونو روی کس مرسده گذاشته و خیلی آروم اونو لیس می زدم . -نههههههه..نهههههه .. تو که داری دوباره هوسمو با پخش هوس زیادش می کنی -کار من همینه دیگه . فکر کردی مونا واسه چی دوستم داره . -فکر می کنی منو هم دوست داشته باشه ؟/؟ یعنی بتونه دوست داشته باشه ؟/؟ -اون همین حالاشم دوستت داره . عاشق توست بهت احترام می ذاره . شما دو تا با همین . باید با هم حال کنین و بهم حال بدین . نمی دونی جامعه چقدر بد شده . این پسرای پر مدعایی که واسه یه چش چرونی ساعتها منتظر یه دختر می شدند حالا یه چیزی هم طلبکارن تا بخوان یه حالی به ما دخترا بدن . از بس به اونا رو دادیم . از بس خیلی راحت خودمونو در اختیار اونا گذاشتیم . هر چی گفتن گفتیم چشم . ما رو ترسوندن . ضعیف گیرمون آوردن . ولی ما باید نشون بدیم که قدرت دست ماست . می تونیم با هم حال کنیم و به اونا بگیم زکی .. رو مرسده خم شده و کسمو رو کسش قرار داده و با حرکت و فشار کس رو کس می خواستم کاری کنم که اون بیشتر به هیجان بیاد و مایه بذاره ولی یه لحظه به فکر حرفای خانوم دبیرمون در دبیرستان افتادم که همیشه می گفت هیچ درسی رو آدم بدون تمرین یاد نمی گیره . یعنی اگه مطلبی رو خوندی حداقل پس از دوبار از خودت پسش بگیر . از خودت بپرس تمرین کن . حتی اگه ده درصد بیست در صد از اونی رو که خونده باشی به یادت مونده باشه بازم غنیمته . در مرحله بعدی بهتر می تونی یاد بگیری . تازه اینا بیشتر برای اون کند ذهناشه . یه عده هستند که ده بار بیست بار یه مطلبی رو می خونن از بس حواسشون میره جای دیگه و تمرین هم نمی کنن اصلا نمی دونن چی خوندن .. . غرق در این افکار بودم که متوجه شدم خودم دارم تمرکز خودمو از دست میدم . -مرسده جون بیا جامونو عوض کنیم . من ازت می خوام تو این کاری رو که دارم انجام میدم با من بکنی .. -من که نمی تونم مثل تو قوی و حساس کار کنم . -عزیزم کاری نداره .. تو به جای این که زیر باشی میای رو . مگه نمی خوای منم حال کنم و راضی شم . .. -فدای تو نادیا . جون بخوای میدم .. -فدات شم مرسده لباشو بوسیدم وجامونو عوض کردیم . حالا اون کسشو انداخته بود رو کس من . -فشار کسش رو کس من هوس منو خیلی زیاد می کرد . وقتی من کسشو به کسم می ما لوندم اونجا هم حشری می شدم . ولی در سکس ما زنا اگه یکی دیگه واسه مون فعالیت کنه حشرمون زیاد تر میشه مگر در موارد استثنایی در سکس با مرد که از دست طرف کاری بر نیاد و بریم روی کیر بشینیم و هر جوری که دوست داریم به این کیر زبون بسته فشار بیاریم . دستامو دور کمر مرسده حلقه زده و ازش خواستم که با تمام هوس و احساسش بهم حال بده .. هر چند حرکتش کاملا پخته و حساب شده نبود ولی می تونست باشه .. -نادیا قربونت شم . هر جای کارم اشکال داره بهم بگو تا من رعایتش کنم . تو خیلی خوبی اخم نمی کنی با حوصله با آدم بر خورد می کنی -عزیز دلم مونا خیلی بهتر از منه . اونم رفتارش با تو خوبه .. -نه اون مثل تو حوصله نمی کنه -ببین عزیز تو خودت باید قلق کس ها بیاد دستت . بعضی وقتا می بینی یه کس تازه برق انداخته شده یکی دیگه هفت هشت روزه تیغ انداخته نیست .. ممکنه موهای تیز در حال رشدش یه نقاط حساس از کس طرفو اذیت کنه . باید باهم هماهنگ باشین . مخصوصا وقتی که دو تا کس رو هم دارن می گردن .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئی 99

نادیا جون خوشگل من بگو من چیکار کنم . برات چیکار کنم . می خوام راضیت کنم . ارضات کنم . باهام حال کنی .. ازم گله ای نداشته باشی .. -عزیزم می خوام بذارم به عهده خودت . دوستت دارم . چون ازت خوشم میاد می خوام که در کارت موفق باشی .. خودت حالمو ببین . یه همجنس باز خوب زن اینه که وقتی داره به طرفش حال می ده حال اونو ببینه . عکس العمل هاشو بر رسی کنه . تغییر رفتارشو ببینه و اون وقت گازشو کم یا زیاد کنه .. می خواستم کاری کنم که مرسده جون دیگه خود کار شه . کس چرخونی همچنان ادامه داشت . -وااااااااایییییییی اییییییییی .. دختر دختر کسمو داری آبش می کنی .. انگار گوشتش داره بخار میشه .. یه خورده بذار واسه بقیه بمونه -نادیا خوشم میاد که خوشت میاد .. یه کاری کن که همون جوری که تو خوشت اومد و لذت بردی منم بتونم به آخر کیف و عشق و حال برسم .. پاهامو به دو طرف بیشتر بازشون کردم تا این که اون در حال غلتوندن کسش بتونه با آزادی عمل به جاهای دیگه ام دست بزنه .. نوک سینه هامو می کشید و لبامو می بوسید رفته رفته سرعت کارشو زیاد تر کرد . با حرکات خودم راهنمایی اش می کردم که چیکار کنه و چه جوری ادامه بده . اون به خوبی می دونست باید از چه راهی وارد شه . یه لحظه لبمو کج کرده و آروم بهش گفتم عزیزم فقط خودتو بذار جای من فقط خودتو بذار جای من .. می خواستم اونو متوجه خواسته من و خواسته خودش کنم . اون انتظاری رو که از خودش و از سکس و از طرفش داره چیه .. اون به خوبی مطلبو گرفته بود . با حداکثر توانش تلاش می کرد .. طوری کرده بود که دستام از هوس می لرزید و به زور بر خودم مسلط بودم . کسمو داغ داغش کرده بود . هوس و داغی به چشای منم سرایت کرده بود .. نمی تونستم به جایی نگاه کنم . پلکامو رو هم گذاشته بودم . منتظر لحظه آخر بودم .. اون لحظه هم رسید ولی من نمی تونستم هیچ حرکتی بکنم فقط به حرکت موج مانند هوس در زیر سینه ها و روی کس و دورش فکر می کردم . دلم می خواست به حال خودم باشم .. چشام هنوز بسته بود و در یه حالتی بین خواب و بیداری قرار داشتم . مرسده کارشو با موفقیت انجام داده بود . در همین حالت خلسه و خماری صدای مونا رو می شنیدم که چند بار کف دستاشو زد به هم و مثلا داشت به مرسده آفرین می گفت . -آفرین دختر خوب نادیا رو خوابش کردی .. من که از اون راحت تر گاسم میشم .. چشامو باز کرده و یه لبخندی به هر دو تاشون زدم . مونا لباشو گذاشت رو لبام و دستشو گذاشت رو کسم و باهاش ور می رفت . پس از چند دقیقه از رو تخت اومدم پایین .. مرسده رو بغلش کرده گفتم دختر تو نمونه ای . معرکه ای می دونی باید چیکار کنی تا به یه زن یه حال حسابی بدی .. طوری کیف می کرد که انگاری یه استاد در جه یک و سختگیر دانشگاه بهترین نمره رو بهش داده باشه و پیش بقیه ازش تعریف کرده باشه . -هرچی باشم شاگرد نادیا جون و مونای گلم نمیشم -مرسده جون دیگه این قدر شکسته نفسی نکن . من که خودم کارتو دیدم و حست کردم . مونا جون هم که اثرشو دید .. -ولی خب مونا سلیقه اش نمی گیره که من در خدمتش باشم . -مرسده اون دوستت داره . اون دختر با حوصله ایه .. تو هم باید باحوصله باشی . وقتی دارین به هم حال میدین دیگه فقط باید به همین فکر کنین . از این افکار الکی رو که من زورم بیشتره و من خوشگل ترم و من ظریف ترم و از این چیزایی رو که یه حس خود بر تر بینی ایجاد می کنه بریزین دور .. اونا به هم نزدیک شده و من داشتم واسه خودم حرف می زدم . ظاهرا حرفای من به دل اونا نشسته بود . دوتایی شون در آن واحد به هم حال می دادند ولی معمولا یکی باید فعالیت خودشو زیاد تر می کرد و سلطه خودشو بر اون یکی نشون می داد . مرسده شیر شده بود . از طرفی مونا هم تازه از راه رسیده حشری بود .. مرسده امونش نداد . سرشو اول گذاشت لاپای مونا و بالای سرشو به کس فشار داده و با حرکات چرخشی خود صدای هوس مونا رو بالا برده بود . . خودشو بالا تر کشید و سینه هاشو هم رو سینه های مونا می مالوند . مونا از هوس زیاد دستا و پاهاش به دو طرف باز شده بود و همش مامانشو صدا می زد . مونا جون مگه داری کتک می خوری که همش داری مامان جونتو صدا می زنی ؟/؟-مرسده طوری داره کتکم می زنه که درد نداره ولی مثل یک کوه هوس افتاده سرم .. از تماشای اون دو نفر لذت می بردم . از این که دوستان خوبی پیدا کرده بودم خیلی خوشحال بودم . ولی حیف که نمی تونستم مدت زمان زیادی رو اونجا بمونم . دلم برای خونواده ام تنگ شده بود . حتما بابا هم دلش واسه سکس با من تنگ شده .. . داداش نویانو نمی دونم دیگه چیکار می کنه .. حتما اونم دوست دختر گرفته . این موبایل منم که همش خاموش بود . می دونم خیلی دلواپس من شدن . با این آسمون ریسمونی که به هم بافته بودم بعید نبود که حرفامو باور نکرده باشن .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئی 100

حالا شده بودم یک بیننده و فقط اون دو تا رو زیر نظر داشتم . مرسده که جونی تازه گرفته بود با تمام توانش تلاش می کرد که مونا رو راضی کنه . اونو سر حالش بیاره و بهش نشون بده که می تونه روش حساب بشه . در اون دقایق از این که ببینم دو تا دارن این جوری از لز بینی خودشون لذت می برن کیف می کردم . تن و بدن دو تا زن برهنه رو در دید خودم داشته و با این که لحظاتی پیش حالم جا اومده بود ولی بازم در خیال خودمو در کنار اون دو تا می دیدم . مونا و مرسده در آغوش هم و با بوسه های لب به لب به کارشون ادامه می دادند . مرسده پاهای مونا رو از وسط باز کرده بود با شکم افتاد رو کسش . سرشو بالا گرفته با دو دستش یکی از سینه های خودشو به کس دوستش نزدیک کرد و نوک سینه شو روی کس می کشید . چه صحنه باحالی شده بود .. -اووووووهههههه مرسده .. مرسده .. نمی دونم می خوای چیکار کنی ولی می دونم امروز دیگه می تونی منو شادم کنی . .. به مرسده گفته بودم که به طرفت نگاه کن هر طوری که داره اوج می گیره هر طوری که داره با تو اوج می گیره به همون صورت پرواز کن اونو ببر بالا و بالاتر ولی بالهای پروازو می تونی هر لحظه عوضش کنی تا ببینی که با کدومش میشه بهتر و بیشتر پرید . انگشتاشو فرو کرد توی کس مونا و دهنشو گذاشت بالای کس و همراه با میک زدن انگشتاشومی ذاشت توی کس و می کشید بیرون . این کارو با سرعت انجام می داد . مونا فقط جیغ می کشید -مرسده خوبه خوبه .. خوبه -من که شاهد صحنه بودم واسه این که مرسده از طرز بیان مونا به اشتباه نیفته و دست از ادامه کارش بر نداره گفتم مرسده جون خوبه معناش این نیست که آتیش گرفتم بس کن یا قطعش کن منظور مونا جون اینه که همین طور ادامه بده .. .. مرسده ولش نکرد .. موناپاهاشو می زد به شکم دوست بیچاره اش . دست خودش نبود . از حشر و هوس زیاد نمی دونست چیکار کنه . چند بار خواستم پا شم برم پاهای مونا رو داشته باشم ولی نخواستم در کارشون دخالت کنم می خواستم برای یه بار هم که شده مرسده مزه تنهایی لذت دادنو بچشه . اعتماد به نفسش زیاد شه ... . مونا دهنشو همراه با چشاش باز و بسته می کرد . انگار دیگه نایی برای فریاد کشیدن نداشت . اون ساکت شده بود . فقط لبخند می زد .. -مرسده تو منو کشتی و بهم زندگی دادی . بغلم بزنم . عشق من بغلم بزن دوستت دارم بغلم بزن ارضام کردی .. مرسده خودشو انداخت تو بغلش . حالا می تونستم برم به جمعشون . سه تایی افتادیم به جون هم . مرسده با تمام وجودش می خندید . دو سه روزی رو با هم خوش بودیم . مرسده دیگه راه افتاده بود . اون دیگه خودشو باور کرده بود . وقتی داشتم باهاشون خداحافظی می کردم اشک در چشای هردوشون حلقه زده بود . -دخترا منم کارو زندگی دارم . الان هشت ده روزی میشه که حتی یه زنگ هم واسه خونواده ام نزدم . اونا نگران منن . مرسده داشت خودشو می کشت . -عزیزم قول میدم بازم بهتون سر بزنم . ولی می دونستم نباید همچین قولی می دادم . اینم از اون حرفای الکی به وقت خداحافظی بود . مونا که اشکای مرسده رو دیده بود اونم به گریه افتاد .. -خوشگلا خواهرای گلم دوستای نازم شما همدیگه رو دارین . به هم عشق بدین . با هم حال کنین . همدیگه رو دوست داشته باشین . مبادا یه وقتی سر یه پسری با هم دعوا بیفتین و دوستی خودتونو به خاطر این حقه بازا به خطر بندازین .. مرسده : من از تو خیلی چیزا یاد گرفتم . -استعدادشو داشتی . همینو می تونستی از مونا هم یاد بگیری . باید می خواستی .. -نه نادیا جون . منظورم فقط سکس و عشق و حال نیست .. بازم گریه امونش نداد ..ای بابا من چیکار می کردم . صحنه عجیبی شده بود .. -بالاخره خانوما اجازه خروج به من میدن ؟/؟ شما دو تا با هم خوش باشین . این برام از همه چی بالاتره .. منم گریه ام گرفته بود . لعنت بر زندگیی که دلبستگیهاش با جداییها همراهه . . دیگه می خواستم بر گردم تهران . ولی ماشین توراهی که سوارش شم و سریع خودمو از این مازندران زیبا خلاص کنم به گیرم نیفتاد و سوار یه ماشین شخصی شدم که اون تا بابل می رفت . چاره ای نداشتم . فقط می خواستم زود تر این فاصله ها رو تموم کنم . تصمیم گرفتم از اونجا دیگه یه ماشین بگیرم حتی اگه دربست هم شده .. رفتم جلو پیش راننده نشستم . یه چند سالی ازم جوونتر نشون می داد . به محض این که چشش به صورتم افتاد و حس کرد که منم از تیپ خودشون هستم شروع کرد به پخش انواع و اقسام ترانه های سکسی و استفاده از این مدل نوار و سی دی ها .. -میشه یه خورده صداشو کم کنین ؟/؟ -چشم خانوم فکر می کردم خوشتون بیاد .. موهای سرشو عین جوجه تیغی ها درست کرده بود . اصلا از این سوسول بازیها خوشم نمیود اگه مثل آدما موهاشو مرتب می کرد خیلی هم خوش تیپ تر از اینا می شد ولی به من چه دوست داره این جوری باشه . ولی خیلی مودب بود و خیلی هم سریع پسر خاله دختر خاله شدیم . شایدم واسه این بود که من زیاد سخت نگرفتم . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 10 از 36:  « پیشین  1  ...  9  10  11  ...  35  36  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

زن نامرئی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA