ارسالها: 3650
#122
Posted: 25 May 2013 23:51
زن نامـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرئی 120
بابا بابا جونم من فدات شم .. من فدای اون کیر کلفتت شم . یه خورده تند تر تند تر .. الان مامان میاد میاد .. .. نمی تونستم ازش دل بکنم .. درو قفل کن . درو از داخل ببند .. -نمی دونم شایدم بستمش .. در از داخل قفل بود .. بابا سرعت کردن منو زیاد تر کرده بود . کیر ناصر جونم یه حس دیگه ای رو بهم می داد . انگار یه چیزی از وجود خودم داره به خودم حال میده . طوری که هیچ احساس شرمندگی و ناراحتی نمی کردم . هرچند در رابطه با بقیه کیر ها هم همین احساسو داشتم ولی مال بابا رو به اندازه نوک سوزنی باهاش احساس غریبگی نمی کردم . خودمو بهش می مالیدم .. -بابا صدای در میاد اگه می خوای توکسم آب بریز . بقیه رو میذاریم بعدا -نادیا ببخش منو دختر گلم تو رو این جوری رهات می کنم . نمی خوام دختر گلم که شوهر هم نداره این جور سختی بکشه و هوس یه چیزایی رو بکنه که بر زبون بیاره -بابا چی داری میگی . چی رو سختمه . وقتی که بابای گلی مثل تو دارم که خودش تامینم می کنه از چی سختم باشه . ظاهرا مامان بابا رو صدا می زد که بره پشتشو لیف بزنه . -اوووووففففففف بابا بابا هر چی که داشتی رو من خالی می کنی . سهم مامانو هم که ریختی توی کس من .. -عزیزم تو حالا واجب تری می دونم خیلی سختی و محرومیت کشیدی .-ولی بابا جون من هنوز ار ضا نشدم فراموش نکن که این نهایت هوس یک زن نیست که حتما آبتو داخل کسش بریزی البته اونم به موقعش نیازه ولی اونو باید با تمام هوسش بلرزونی -می دونم چی میگی نادیا . .. میام پیشت پیشت -بابا اول کار مامانو برس . دم صبح بیا یه وقت دیگه بیا . من نمی خوام که رابطه من و تو طوری شه که مامان بفهمه و بین ما اختلاف بیفته . -باشه باشه هر چی تو بگی . واسه همین باید طوری مامانتو بکنم که اون کیف کنه . وقتی هم بعد از کیف سکسش بگیره بخوابه دیگه یک ضرب تا چند ساعت می خوابه و بمب هم منفجر شه از خواب بیدار نمیشه . -چه عالی ! حالا برو بابا .. اون رفت و من خودم تمیز کردم و دیگه می دونستم شبو باید تو بغل داداش و پدرم باشم . اینم از استراحت بعد از بر گشت, ولی عصری رو خوب گرفتم خوابیدم تا برای فعالیت های شبانه آماده باشم . رفتم به اتاق داداش نویان که دیگه اجازه نمی خواست و کسی هم نمی تونست شک کنه . همون وقتی که بابا و مامان مشغول بودن منم رفتم سراغ نویان .. دیوونه داشت با لپ تابش و عکسا و فیلمهای سکسی حال میکرد . .. راستش منم خوشم میومد از این عکسا و تصاویری که داشت می دید . یعنی خودم خوشم میومد وگرنه از این که اون این عکسا رو ببینه لجم می گرفت وقتی که خواهر میلیاردرشو داره که بهش برسه چرا باید از این چیزا رو ببینه . نمی دونم چرا این پسرا و مردا هر چقدر هم که از کردن این زنا سیر مونی داشته باشن بازم تا یه تصاویر سکسی ازاین زنا رو می بینن به هیجان میفتن و با کیرشون بازی می کنن . از اونجایی که خودمو نا مرئی کرده بودم داداش منو نمی دید . خودمو آشکار کرده و رفتم طرف داداش .. یکه خورد . -ببینم تو خجالت نمی کشی وقتی که یک خواهر خوب و گل و مجرد توی خونه داری که بهت حال میده اینا رو نگاه می کنی . من بهت چی بگم . آخه این چیه توی دستت گرفتی و داری باهاش ور میری . من نباید خجالت بکشم ؟/؟ اصلا من چرا خجالت بکشم خودت باید بکشی .. -نادیا تو چت شده .. خواستم یه خورده سر به سرش بذارم -هیچی داداش وقتی که اینا هیستند من چیکاره ام . تو به من چه احتیاجی داری . اومدم یه سلامی بگم و برم . -نرو نادیا من خیلی منتظرت بودم . چیکار می کردم . -هیچی اول اونو خاموش کن . بعدش منو نگاه کن و جلق بزن .. -تو که شورت پاته و تی شرت . -همین قدر بهت اجازه میدمش که درش بیاری ولی بهم دست نمی زنی . باورش شده بود که اینا رو دارم جدی میگم . همین کارو هم کرد . نمی دونم عمدی بود یا سهوی وقتی که داشت شورتمو پایین می کشید کف دستاشو گذاشته بود دو طرف کونم و همراه با اون شورتمو از پام در آورد . دلم می خواست همون لحظه داداشی کف دستشو میذاشت لاپام و کوسمو چنگش می گرفت ولی حال می کردم که کمی هم براش سیاست برم . آخه این جوری بیشتر بهم مزه می داد . -خودش با یه شورت روبروم قرار گرفت . ولی بازم از رو نرفته بود -نادیا حالا تو شورتمو در میاری ؟/؟-داداش تو الان تنبیهی . اون ممه رو لولو برد .. --نادیا اذیت نکن اون دفعه که خودتم داشتی باهام این فیلمها رو می دیدی -یه بار ارفاقت کردم همیشه که نمیشه ار فاق کرد . هیچی خوب که حالشو گرفتم آغوشمو واسش باز کرده و گفتم داداش گل من حالا می تونی بپری تو بغلم و بدهکاری این چند وقتی خودتو بدی ... ادامه دارد . . نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#123
Posted: 28 May 2013 10:26
زن نامـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرئی 121
من و داداش رفتیم تو بغل من حالا اون سر تاپامو می لیسید و امونم نمی داد -داداش داداش چه خبره هنوز تموم نشدم . هنوز همین جام . -می دونم می دونم ببینم انگاری خیلی وقته کس ندیدی . مگه تو داداش شیطون و خوش تیپ من نیستی -نادیا آدم خواهر خوشگلی که مثل تو داشته باشه مگه می تونه دنبال بقیه بره . -اووووووفففففف تو رو خدا داداش از این فیلمها پیش من بازی نکن . از همون طرف شورت کف دستمو رو کیر ورم کرده و قایم شده داخل شورتش قفل کردم . شورت داداشو تا اندازه ای پایین کشیدم که بتونم کیر ناز و کلفتشو ببینم . کمی احساس خستگی می کردم . انگار تمام کیر های دنیا باهام رفیق شده بودند و من نسبت به اونا نوعی احساس مالکیت می کردم . -جووووووون داداش داداش . معلومه این چند وقته که من اینجا نبودم حسابی از این کیر کار کشیدی . دستت درد نکنه . کیرت درد نکنه .. کیر نویانو گذاشتم تو دهنم و اون حالا داشت واسه من ناله می کرد .. چقدر این مردا در مقابل کیر شون حساسن . بیچاره ها چز دیگه ای ندارن . دارو ندارشون همین یه تیکه هست . اگه تنظیم باشه تنظیمن . اگه بهشون نرسی و به کیرشون نرسی برج زهر مارن . دیگه دنیا براشون زیر و رو شده نشون میده . -نویان نویان جون بیا بهم بچسب بیا بیا .. . یک دفعه زور داداش زیاد شد و منو بغلم زد و برد طرف تخت خودش .. -نویان کی تختتو بزرگش کردی . این تشکیلاتو چرا متوجه نشدم -ازبس چشم بزرگان تنگه از لحظه ای که وارد اتاقم شدی فقط در پی این بودی که کی مچ داداشتو می گیری و برادرت کی میره عکس سکسی می بینه پامو توی این اتاق گذاشتم تو داشتی همینا رو دید می زدی . دیگه چیز تازه دیگه ای ندیده بودم . من انتظارشو نداشتم وقتی که به داداشم می رسم اون بخواد بازم چشم و دلش به دنبال زنای دیگه باشه . تو حالشو بگیری -ولی نویان خوشگله من تو چشم و دلت فقط به خواهرت نیست -حالا خیلی گیر میدی عزیزم . منو رو تخت جدید و خوشگلی که گرفته بود انداخت -نویان رو این تخت می تونی چهار تا زن هم بگیری -تو خودت کار هر چهار تا زنو می کنی -دوست داری برات برم خواستگاری ؟/؟ -اگه دلت می خواد که داداشتو بدی دست یه دختر غریبه حرفی ندارم . -نمی دونم خودت باید بخوای . از چشاش آتیش می ریخت . یه لحظه چشاشو بست و باز کرد و خودشو انداخت رو من . شهوت نویان منو ترسونده بود -داداش داداش من مال خودتم داری چیکار می کنبی . کاش از اول همون چند دقیقه هم حالشو نمی گرفتم -اوووووووففففف اووووووفففففف نادیا نادیا -جوووووون چیه من مال توام . بخورش بخورش همه جامو بخورش تنمو لیسش بزن بلیسش . بزن . نویان بگو بگو دوستم داری . چه لذتی می داد عشقبازی روی این تخت . یه مقدار جزیی حالت فنری داشت نه به اون صورت که کمر منو درد بیاره . خودشو انداخت پشتم . کیر داغش رو به خوبی روی کونم حس می کردم . کونمو بازش کردم تا درازای کیر داداش رو روچاک کونم حسش کنم . -نویان نکن نکن . کونمو قلش نده .. .بازم یه کیر دیگه یه کلفتی ناب دیگه راهشو به طرف کسم پیدا کرد چقدر کسم ترشح داره . این همه هوس از کجا میاد . شایدم واسه این باشه که حس می کنم هر وقت که بخوام در دسترسمه .حس کردم که نویان می خواد آبشو توی کسم خالی کنه . نمی دونستم دیگه ساعت چنده . زمان خیلی سریع می گذشت . باید یه سری به بابا هم می زدم . چقدر خسته و هلاک بودم . امان از دست این مردا وقتی یه چیزی رو بخوان ول کن معامله نیستن . دلم می خواست جیغ می کشیدم ولی گندش پیش بابا مامان در میومد . -نویان نویان می ترسم امشب کیرت شل شه نتونی ان جوری که من دوست دارم سر حالم کنی . آخه خواهرتم که این چند وقتی ازت دور بوده خیلی حشریه . اونم هوس کیر کرده . لبامو گرد کرده زبونمو در آوردم که یعنی داداش کس لیسی رو شروع کن . -تو دیگه کی هستی نادیا .. این خوشخواب دیگه می رفت تا رنگ و بوی سکسو به خودش بگیره . کسمو گذاشته بودم رو لبه تخت و پاهامو آویزون کردم تا داداش کسمو بلیسه . زبونشو چه عالی روی کسم می کشید . -نهههههههه عزیزم عزیزم . خواهش می کنم . خواهش می کنم داداش .. بخور بلیس .. تو دهنت میکش بزن . مثل یه آدامس .. فقط محکم گازش نگیر . آخخخخخخ آروم آروم گازش بگیر .. از کنار همون جایی که میکشون می زد انگشتشو کرده بود توی کس و با چوچوله های کنارش بازی می کرد .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#124
Posted: 3 Jun 2013 16:31
زن نامـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرئی 122
سر داداش همچنان روی کسم قرار داشت و با میک زدن و لیس زدنهای خودش حسابی بهم حال می داد . دیگه منو رسونده بود به آخراش . دستمو گذاشته بودم رو سرش ودر حال بازی کردن با موهاش اونو به کسم بیشتر فشارش می دادم . نویان هنوزم مثل اون وقتا در کس خوری مهارت خاصی داشت . با افزایش سرعت در کوس لیسی و چند بار این طرف و اون طرف کردن بالاخره آبمو آورد و بدون این که رهام کنه از همون طرف یعنی از بالا و رویرو کیرشو گذاشت توی کسم .. با این که ارضا شده بودم ولی لذت می بردم . -نادیا قرصاتو می خوردی ؟/؟ -داداش داداش آره آره کاریت نباشه .من قرصامو می خوردم ولی اگرم یه چیزی توی شکمم کاشتی مگه من و تو کم آدمایی هستیم . تو اصلا کاری به این کارا نداشته باش و بدان که کس نادیا مثل یه مخزن می مونه که هر لحظه آماده آب گیری از کیر تپلی و ناز داداش تپل و خوش تیپشه . داداش نویان خودشو بهم چسبوند . منم با حرارت و داغی هر چه تموم تر دستامو دور کمرش حلقه زده و اونو سخت تر به خودم فشردمش . -اوخخخخخخخ .. اوخخخخخخ داداش داداش .. -اوووووووفففففف نادیاااااااا عزیزم اینا رو داشته باش .. چقدر حال دادی .. اینا تازه یه قسمت از بدهی هامه .. -داداش من همه طلبمو گرفتم -این حرفو نزن نادیا من بهت بد هکارم .. -من که چیزی نگفتم . منظورم این بود که همه طلبمو برای امشب گرفتم . -پس بیا بیا خواهرم .. دوباره ببوسمت . چند دقیقه بعد از پیش داداش بلند شدم و رفتم یه دوشی گرفتم . دستمو گذاشتم توی کسم و آب کیر نویان رو می کشیدم بیرون که یه وقتی پدر اونا رو حسش نکنه و فکر نکنه که دارم بهش خیانت می کنم در حالی که اگه یه دختر با پدرش رابطه جنسی داشته باشه رابطه جنسی و سکس اون با برادرشو نمیشه به حساب خیانت به پدر گذاشت . خوابم گرفته بود . یه دوش ولرم در نهایت کار خیلی آرومم می کرد . می ترسیدم آب سرد روی تنم بریزم . از تماشای اندام خودم لذت می بردم . دوست داشتم حالا یه مرد لخت رو در کنارم داشتم و تا صبح سرمو میذاشتم رو سینه اش و آروم می خوابیدم . می تونستم برم کنار نویان دراز بکشم ولی این کار دو تا ایراد داشت . یکی این که هر لحظه ممکن بود بابا ناصر بیاد سراغم و هم این که خود نویان مگه میذاشت من آروم و قرار بگیرم . هر وقت وسطای خواب چشاش باز می شد و منو لخت توی بغلش می دید فکر می کرد که حتما باید یه کاری انجام بده و اگه این کارو نکنه بعدا حسرتش به دلش می شینه . بازم خوب شد که نرفتم پیش داداش تا اونجا بخوابم . یکی دوساعتی می شد که خوابم برده بود که دیدم موبایلم زنگ خورد . بابا بود . تا گوشی رو بر داشتم و ظاهرا فهمید که من بیدارم قطعش کرده . ظاهرا منتظر بود برم پیشش ولی خیلی آروم به در اتاق من زد و گفت پشت دره . انگار ترجیح می داد که منو در اتاق خودم بکنه . -بابا تو که الان از پیش کس مامان پا شدی -اگه بدونی وقتی که سر هوس مردا بازشه هیچی جلو دارشون نیست -امان از دست شما مردا . یه خورده خود نگه دار باش باباجونم من خیلی خوابم میاد . امید وارم کیرت بلند نشه بذاری من راحت بخوابم . -دخترم دلت میاد با بابات این جوری حرف می زنی ؟/؟ خیلی زود کار مادرتو ردیف کردم تا بتونم راحت کنار تو باشم . -از دست شما مردا دارم دیوونه میشم . این کس با کس دیگه چه فرقی می کنه . حداقل از ما زنا یاد بگیرین که دنبال تنوع طلبی و این حرفا نیستیم . بابا جونم اگه ما زنا می خواستیم مثل تو باشیم اون وقت دنیا به هرج ومرج کشیده می شد . -پدر اگه جونی واست مونده هر کاری دوست داری باهام انجام بده فقط در اتاقو از داخل قفلش کن .. همین کارو هم انجام داد . دیگه نمی دونستم داره چیکار می کنه . تا یکی دو ساعت رو که حرکت دستاشو رو تن و هر نقطه بدنم حس می کردم و حرکت کیرشو که کوسم می کشید بیرون و اونو فرو می کرد توی کونم . کونمو می بوسید موهامو نوازش می کرد به تنهایی مشغول بود و به نظرم اومد که یک بار هم آبشو توی کون من خالی کرده باشه .. دفعه بعدی که بیدار شدم ساعت 7 صبح بود . بابا رفته بود . حالا کی رفته بود رو نمی دونم . ولی درو از داخل قفل کردم و وقتی که از خواب بیدار شدم تعجب می کردم که چطور شش ساعتو در آرامش و یکسره خوابیدم . امروز هم شده بود یک روز دیگه . دوست داشتم برای یکی دو روزی سکس رو کنار بذارم یا حتی اگه داداش و بابا خواستد که باهاشون حال منم خودمو زیاد به درد سر نندازم ناهار خوردم و دیگه بدون این که به کسی بگم خیلی آروم و بی صدا از خونه رفتم بیرون . نیازی هم نبود که خودمو نشون بدم . خیلی هوس کرده بودم که امروز سر به سر خیلی ها بذارم . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#125
Posted: 4 Jun 2013 20:19
زن نامـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرئی 123
اومده بودم از خونه بیرون . مدتها بود که این جور تو نخ همشهری هام نرفته بودم . دلم می خواست که یه جوری یکی رو اذیت کنم . حالا می تونم سراغ کی برم ؟/؟ حسابی تنم می خارید . خوب خوابیده بودم و سیر سیر شده بودم . وارد یه فروشگاه لباس شدم . یه فروشگاه دو طبقه که لباسای زنونه هم می فروختند . رفتم طرف جایی که بیشتر مرکز فروش لباسای زنونه بود و اول خواستم خودمو کاملا بر هنه کنم و لخت لخت شم واذیت کنم ولی بعد به خودم گفتم اون وقت باید تا خونه همین جوری باشم و ممکنه فرصت نکنم لباسامودوباره تنم کنم . واسه همبن زیپ شلوارمو کشیدم پایین و کسمو گذاشتم در معرض تماشای یه عده از خانوما و یکی دو مردی که همراهشون بود ند.. لبخند می زدم و می گفتم آقایون بفرمایید از این طرف کس مجانی آماده در خدمت شماست .. چشم خانوما از کاسه در اومده بود . چند تا از زنا جیغ کشیده روشونو بر گردوندند . منم در جا خودمو مخفی کردم و ناپدید شدم .. اون لحظه فروشنده ها منو ندیده بودند . سریع اومدم طبقه پایین .. زنا سراسیمه داشتند از این می گفتند که یه زنی با یه وضعیت زننده ای اون بالا بوده .. فروشنده : ببخشید منظور شما از زننده چیه یعنی اون در چه شرایطی بوده . -ببخشیر زیپ شلوارشو کشیده بود پایین -خانوم شوخیتون گرفته ؟ اصلا همچین چیزی امکان نداره ما اون بالا دوربین داریم . -خب داشته باشین . شاید اونایی که اون لحظه داشتند اینا رو می دیدند پسر بوده باشند و خوششون اومده . -امکان نداره خانوم . تازه تمام این فیلمها رو ضبط می کنیم . هارد های مخصوص داریم .. خودمو رسوندم به نزدیک درخروجی . یک بار دیگه با همون وضع خودمو ظاهر کردم این بار چشم مدیر فروشگاه و چند نفر دیگه گرد شده بود . تکون نمی تونستن بخورن . تعجب می کردند که من از کجا پیدام شده .. -خانم مدیر .. فروشنده های عزیز بنده خدا راست میگه . شاید جن دیده باشه .. دوباره دستی به بازوم کشیدم و اونا هم درحالی که جیغ می کشیدند منو به امون خدا ول کردند .. بد نبود ولی زیاد حال نداد . می شد زیاد سر به سر این و اون گذاشت . می شد رفت یه کافه ای و بستنی یکی رو خورد . می شد رفت توی یک ماشین و بغل دست راننده نشست ولی این دیگه از اون خطرناکاش بود .. ولی یک بار خوب حالشونو گرفته بودم توی مجلس .. به نفع زنا خوب کار کرده بودم . تا عمر دارن دعا گو هستند . هر چند شاید ندونن که این از کجا آب خورده . حالا نوبت این بود که برم سر یه چهار راه و شلوغ بازی در بیارم . افسر راهنمایی نداشت و اونجا فقط چراغ ها خودش سبز و قرمز می شد اینجا دگمه های بلوزمو باز کرده و دستمو مدام به سمت چپ و راست می گردوندم . یکی داد می زد خوشگله جیگرتو بخورم .. یکی دیگه می گفت امشب خونه تنهام .. یکی پیش زنش که با اخم نگاش می کرد نشسته بود و جرات نداشت پیش خانومش بهم نگاه کنه . فقط داشت فیلم میومد و هیهات هیهات می کرد . چند تا ماشین زدن به هم و دیدم یه عده دارن میان طرف من . دیدم یکی فریاد زد نادیا نادیاااااااا وای این دیگه کی بود . صدای یک مرد بود . زیاد برام آشنا نبود . شایدم به خاطر اضطرابی که داشتم صاحب صدا رو نشناختم . عجب خریتی کرده بودم . لعنت بر این حماقت . فکر اینجاشو نکرده بودم . دیگه ترس برم داشت و غیبم زد . حسابی اونجا رو کرده بودم نمایش خونه .. نه این سر چهار راهی هم حال نمی داد . مثل این که بچه باشی و بخوای زنگ در خونه مردمو بزنی و در بری . وای اگه گیرت بندازن چقدر بد میشه .. این یکی که خیلی بد تره . هر چند هر جایی می تونی خودتو غیب کنی . درهر حال چند تا خیابون اون طرف تر یه تکونی به خودم دادم هرچی داشتم با خودم فکر می کردم این کی بود دیگه متوجه نشدم . کاش یه عقب گردی می کردم همون موقع ولی احتمال داشت که زیر دست و پا له شم . دیگه زودی بر گشتم خونه مون . سر شب بود که دیدم یکی از پسر خاله های بد ترکیب من که همیشه چشش به دنبال من بود اومد خونه مون .. یه جوری نگام می کرد . خیلی ازش بدم میومد . خودشو کنه کرده بود . منو کشید یه کناری و گفت دختر خاله میدی یکی اون سینه هاتو میک بزنیم ؟/؟ عجب سینه هایی داری ها .. یه لحظه تمام بدنم لرزید .. پس اون بوده که امروز منو دیده . -بی ادب نشو فکر نکن از شوهرم جدا شدم بهت باج بده هستم . -ولی عجب تیپی بهم زده بود ی. خوشم اومد جوری فرار کردی که اصلا فرصت نشد ازت فیلم بگیرم .-کور خوندی فکر کردی تسلیم تو بشم به همین خیال باش . -نادیا اگه یه بار امتحان کنی همیشه طالبش میشی . اونو کشوندمش اتاق بغلی . و همچین گذاشتم زیر گوشش که برق از سرش پرید . برو چفت و چاک دهنتو هر جا می خوای بازش کنی بازش کن . نادیا به امثال تو باج بده نیست . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#126
Posted: 8 Jun 2013 01:25
زن نامـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرئی 124
شورتشو کشید پایین .. -عوضی این چه کاریه که می کنی . الان اگه یکی تو رو ببینه چی میگه اسفندیار . .. -ببین دختر خاله کیرم چقدر دراز و کلفت شده .. -مرده شور تو و اون هیکلتو بردن با این کیرت . کیرت عین قیافه خودت می مونه -نادیا تو فقط دستور بده دو تایی مون میریم خیابون شلوارمونو پایین می کشیم -آره دو تایی مونو می برن به یه سلول و می تونیم توی همون سلول با هم حال کنیم . -نادیا چه بامزه شدی قبلا از این حرفا نمی زدی . --چند بار بهت بگم حالمو بهم می زنی -پس چیکار کنم که یه خورده بهتر شم -تو باید دماغتو عمل کنی . یه سه چهار سانتی درآفساید قرار داره . صورتتو جراحی پلاستیک کنی . اگه میشه از استخون چونه ات کم کنی . پیشونیت بلنده . خط مو رو بیاری پایین تر . دندونات هم شبیه دندونای اسب شده . یه ارتودنسی لازمه . ابروهات هم خیلی کلفته تمیزش کنی . یه دو تا لنز هم به این چشای بد قیافه خودت بذار . -ببینم چطوره به ننه ام یا خاله ات بگم منو از نو بزاد . حالا نادیا جون واسه چی رفته بودی وسط چها رراه لخت شدی ؟/؟ -هیچی رفتم اعتراض کنم که چرا منو کاندید نکردن برای ریاست جمهوری .. آخه من چه چیزم از بقیه کمتره .. اسفندیار کیرشو رو به من گرفت و دستشو گذاشت دور اون و گفت تو اینو کم داری . -همون بره تو دهنت پسر خاله اگه هیشکدوم از اینا همین یکی رو هم داشته باشن .. دلم براش سوخته بود -حالا این قدر لوس نشو. شلوارت رو بکش بالا . من نمی دونم چرا این خاله ما واست زن نمی گیره . -دختر خاله واسه دخترای بزرگتر از خودم هم که میرم خواستگاری بازم بهم نمیدن . رفتم نزدیکش و گفتم ببین من بهت کمک می کنم اگه پول و پله خواستی در اختیارت میذارم که بتونی یه سر و سامونی به تیپ خودت بدی . -نادیا جون این جوری که تو واسم تجویز کردی تا پنجاه سالگی باید این دکتر اون دکتر باشم . دیگه اون به بعد باید برم با مادر فولاد زره ها ازدواج کنم . -هر چی می بینم تو الان هم پدر فولاد زره ای -بیا و به جای این کمک ها یه جور دیگه ای کمکم کن شاید بخت من باز شه . من مردم از بس فیلم دیدم و جق زدم . همه چی رو واردم ولی عملی بلد نیستم . -بپا معتاد نشی . فکر کنم یه سالی رو ازم بزرگ تر باشی -دختر خاله با این که خیلی تند باهام حرف می زنی ولی نمی دونم چرا حس می کنم امروز خیلی مهربون تر و خوش اخلاق تر از همیشه به نظر می رسی -شاید واسه این بود که دفعات قبل اصلا اخلاق نداشتم . -ببینم میگن یه زنی که شوهر داشته و اونو از دستش داده چون یه نیاز هایی داشته راحت تر می تونه به یکی دیگه حال بده .. -اسفندیار دو کلام به روت خندیدیم روت زیاد شد دیگه قرار نبود این جوری در مورد من حرف بزنی و قضاوت داشته باشی .. می خوام برای اولین و آخرین بار خوشحالت کنم که بفهمی لذت زن داشتن و با یک زن سکس کردن یعنی چه .. این حرفو که زدم پسرخاله طوری خوشش اومد که هر لحظه فکر کردم داره از حال میره .- ولی خونه خودمون نمیشه . بالاخره هرچی باشه پسر خاله من هستی و همیشه هم خیطت کردم ولی تو که دستت به دهنت می رسه زود تر یه کاری کن که یه تغییری در تر کیبت بدی که این دخترا یه نظری هم به تو داشته باشن وگرنه تو خیلی جوون خوبی هستی . من میام توی اتاقت . بر نامه رو باید طوری بچینیم که هیشکی متوجه ورود من به خونه نشه . یه کلید میدی دست من و راز و رمزخطرات احتمالی رو بهم میگی . نگران نباش در فضای خونه کاری می کنم که اونا متوجه نشن . اسفندیار سکسکه اش گرفته ولش نمی کرد . -عزیزم این آب معدنی رو بخور . یه استراحت کوتاه بکن خلاصه کلام برای من کاری نداشت اون شب بی خطر برم اتاق خواب پسر خاله ام در خونه خودش . چقدر شیک پوش شده بود . عین مردای خوش تیپ و جنتلمن فیلمهای قدیم امریکایی یه ربدو شامبر جیگری تنش کرده که منو به یاد هنر پیشه های قدیمی امریکایی مینداخت ولی قیافه اش به همون صورت زشت و خشن بود و چنگی به دل نمی زد . -نادیا نگو اومدی که اذیتم کنی -اذیتم کجا بود من یک بیوه درگرد ش هستم . در هر حال بعد از این که شوهرمو از دست دادم دیگه ترجیح دادم به همین صورت بمونم ولی اگه از بابت جریان امشب چیزی به کسی گفتی ضمن این که اگه به کسی در مورد عمل من وخودت به کسی حرفی زدی تمام بر نامه های ما به هم می خوره مانتومو که در آوردم و زیرش لباس سفید کوتاه منو که تا سر رونمو پوشش می داد دید دهنش وا مونده بود . فقط داشت نگاه می کرد -پسر! کیرت که داره می ترکه . مگه بهش نرسیدی ؟ -چند بار بهت بگم دختر خاله من تا حالا با هیچ دختری نبودم . کمکم کن -پس حالا دارم چیکار می کنم ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#127
Posted: 10 Jun 2013 23:42
زن نامـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرئی 125
خودمو بهش نزدیک تر کردم می خواستم بیشتر وسوسه اش کنم . یه خورده واسش رقصیدم . شاید اگه دو ماه پیش بود این قدر راحت به اون باج نمی دادم اما به خاطر بستن دهنش و این که خودمم کمی به این شرایط عادت کرده بودم و قدرت شگرف نامرئی شدن رو هم داشتم با اعتماد به نفس خاصی می تونستم کارمو پیش ببرم . رفتم جلو تر گره پیراهنشو باز کردم . یه شورت پارچه ای مامان دوز هم پاش بود -این چیه اسفندیار پات کردی . نه به اون ربدوشامبر پوشیدنت و نه به این مدل شورت پات کردن . یالله درش بیار بینم . خودم شورتو از پاش در آوردم . واقعا عجب کیری داشت . اصلا نمی شد اونو با این تیپ مقایسه کرد . کیرش از خودش خوشگل تر بود . یه پیرهن کوتاه یه سره لباس خواب نما و یه شورت و سوتین نازک سفید به تن داشتم . -ببینم پسر من که لختت کردم . بریم روی تخت . حالا نوبت توست که لختم کنی . ببینم چیکار می تونی بکنی . دستاش می لرزید . می خواست یه چیزی بگه به تته پته افتاده بود . انگاری می ترسید . .-از چی می ترسی . مگه لو لو خور خوره دیدی ؟/؟ خواستم کمی سر به سرش بذارم . یعنی کس به سرش بذارم . دیدم اگه صبر کنم این تا صبح هم نمی تونه لختم کنه . -چیه اسفند این همه شیر می کشم و پلنگ می کشم کجا رفت -من تا حالا از این بر نامه ها نداشتم سختمه .. -عزیزم تو یک مرد هستی . میگی من چیکار کنم . -تو شوهر داشتی -من صد تا شوهر هم داشته باشم ولی معمولا مردا شروع می کنند و اونا هستند که هیجان خودشونو نشون میدن . وقتی با شورت نازکم رفتم رو سر پسر خاله ام یه لحظه حس کردم اون از این که بخواد دهنشو بذاره رو کس من چندشش میشه -چیکار داری می کنی . دیگه نبینم که سختت باشه . دست و پاش می لرزید . کسمو گذاشتم رو دماغش . روی دماغ عقابی گوشتی پسر خاله که هر دوی این صفتها رو داشت حرکت می دادم . چقدر کیف می کردم . مثل یه کیر بهم حال می داد . به زحمت دهنشو باز می کرد و حرف می زد -نادیا چقدر خیسه . -بیچاره اگه می خواستم رو صورتت بشاشم که این جوری نمی شد . این ترشح هورمونهای جنسی خانوماست که به این صورت در اومده . -که این طور . .. دیگه نگفتم از هوس منه که پررو نشه . -حالا مثل یه پسر خوب زبونتو در میاری اونو می کشی روی کسم و خیلی آروم باهاش حال می کنی . درست مث یه ماری که خودشو واسه نیش زدن آماده می کنه . اسفند جون زود کاراتو انجام بده که اصلا از معلم شدن خوشم نمیاد . خودمو رو صورتش می کشیدم . نمی تونست زبونشو در آره روی کسم بکشه . خسته اش کرده بودم .. -آخخخخخخخ من چیکار کنم با تو . تا بخوام به تو یاد بدم چی به چیه دیگه خودم صد بار آتیش گرفتم . ببینم تو این همه فیلم می بینی چی یاد می گیری و گرفتی .. -دختر خاله .. زلیخا گفتن و یوسف شنیدن ..شنیدن کی بود مانند دیدن . -تو که حالا داری می بینی -خب من دیدن در اونجا رو به شنیدن تشبیه کردم و دیدن اینجا رو به اصل دیدن . همونی که باید باهاش روبرو شم . -ببینم اسفند جان کس و کون کردن این قدر شعر و شاعری نمی خواد . یه خورده مقدمه چینی می کنی کیرت رو شق می کنی فرو می کنی توی کس . -نادیا باورم بشه که خودتی داری این حرفا رو می زنی ؟/؟ -پس کیه .نکنه فکر کردی زبونم لال خاله ات این جا نشسته . در هر حال این قدر باهاش ور رفتم تا شروع کرد به میک زدن کسم . اولش با یه حالت گاز داشت چوچوله هامو توی دهنش می سوزند ولی چند تا داد که سرش زدم تازه فهمید که باید چیکار کنه ولی از این نظر پسر گل و حرف شنوی بود و قابل تحسین . با اون لبای گنده اش طوری کسمو به چنگ خودش در آورده بود که نزدیک بود در جا برم رو کیرش بشینم . -ببین پسر خاله دارم بهت میگم . این امشبه رو که اومدم پیشت اشانتیونیه . من از تهدیدات تو نمی ترسم . تازه اگه بری به بقیه بگی که من وسط چهار راه لخت شدم و نتونستن منو بگیرن فکر می کنن که کس خل شدی . در هر حال حواست باشه . -نمی تونست حرف بزنه چون کوسم سفت و سخت رو دهنش قرار داشت و کار از میک زدن هم گذشته بود . از روش بلند شده رو تخت دراز کشیدم -پسر ببین حالا می خوای چیکار کنی . یه کاری بکن که با ارفاق شاید یه بار بهت تشویقی هم دادم . راستش اون کیر کلفت و درازشو می دیدم که وسط لاپاش تکون تکون می خورد خیلی وسوسه می شدم . اسفندیار شروع کرد به بوسیدن من از نوک پا به طرف بالا چقدر هم خوب و با حال همه جامو لیس و میک می زد . اینو دیگه باید از فیلمها یاد گرفته باشه . وقتی بهش وعده تشویقی دادم دیگه خیلی خیلی شارژشده بود . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#128
Posted: 13 Jun 2013 23:27
زن نامـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرئی 126
اسفندیار همچنان سر تا پای منو می بوسید . تصور می کردم که اون خوش تیپ ترین مرد دنیاست تا بتونم از سکس خودم لذت ببرم و به من هیجان بده . همه جامو خیلی با حال و خوشمزه می خورد . خیلی .. فکر نمی کردم پسر خاله من این قدر با حال باشه . هر چند من از نظر مرد کم و کسری نداشتم که به اون مراجعه کنم . ولی در هر حال اون خیلی بهم حال می داد . با این حال نقطه ضعفش در برابر کس بود . نمی دونم به اونجا که می رسید دست و پاشو گم می کرد . به نظر من یکی از علت دست و پا گم کردنهای جوانان ما در مقابل کس اونم برای بار اولش این می تونه باشه که از بس نهی از منکر شده اونا دیگه ازش ترسیدن به این خاطر که حواست باشه ها اگه از خط خارجش کردی مجبوری بگیری اون دختره رو .. خطرناکه ها . اگه کیرت رو رد کنی و طرف دیگه دختر نباشه آبروی خودت و اونو همه جا می بری .. پدرت رو در میارن .. شاید اسفندیار هم از این جور تر سوها بود -پسر خاله گلم چقدر خوب و با حال کسمو می خوری .. من منتظرم که با کیرت هم بهش حال بدی فقط نترس . وحشت نکن . عزیزم . من دیگه از خط خارج شدم . قرص ضد بار داری هم می خورم . نه این که خدای نا خواسته با مردی رابطه داشته باشم که نخوام بار دار شم . رفتم دکتر یه مشکلی داشتم که این قرصا رو به من تجویز کرد . پس خیلی راحت می تونی با کسم رفیق شی .. اینو که گفتم انگار تحرک و جنب و جوش پسر خاله بیشتر و طبیعی تر شد . -نادیا جون من اصلا هیچ ترسی ندارم .-می دونم پسر خاله کس ندیده کس دوست کس دزد من .. -نادیا جون چقدر خوشگل و با احساس حرف می زنی -ولی حرفای من با این که کیر نداشت همه کیری بود .. بد جوری اونو پیچونده بودم . با لبا و دماغش افتاده بود به جون کس من و ولم نمی کرد ..-آههههههه بخوررررر بخورررررررر اسفندیار .. نادیا که حالا می خواد بهت بده بذار خوب خوب بده . دو تا لبه رو باهم میک می زد . اونا رو به وسط جمع کرده و یک دفعه می ذاشت توی دهنش . چقدر هم داشتم حال می کردم . بعد لبه ها رو یکی یکی میون دو تا انگشت از دو دست جمع کرده اونو گذاشت بین دو تا لبش .. -آخخخخخخ اسفندیار اگه بدونی چه جوریه ولم نکن نکن .. حس کردم به همین حالت می خواد آبم بیاد . انگاری این پسره به خوبی آموزشهای لازمو دیده بود ولی خاک تو سرش که سی ثانیه ادامه نداد وگرنه به همین سادگی ارگاسم می شدم . سرشو بلند کرد و به طرف بالای کس و و ناف و سینه هام رفت . بیچاره نمی دونست . فکر کرد این جوری بیشتر حال میده . خاک بر سرش کنن . من یخ شده بودم ولی رفت رو سینه هام . نوکشونو میذاشت وسط دو تا لباش .. از حال رفته بودم . کسمم داشت جیلز ویلز می شد . ولی هنوز در شوک از دست رفتن اون حالت بودم . -اسفند جونم کف دستت رو بمال به کوسم . انگشتاتو فرو کن اون داخل حال بده حال بده . سرش رو در یه وضعیت خاصی گذاشت رو سینه هام که با مکیدن اصولی چند تا انگشتشو بفرسته توی کس و تند تند اونو حرکت بده و با داخل کس بازی کنه . این کارو خیلی خوب انجام می داد . تند تند انگشتاشو فرو می کرد توی کس . جووووووون جوووووون . می بینی چقدر خیسه . دارم حال می کنم . با این کارش هم بازم لذت می بردم . مخصوصا حالا که نوک سینه هامو به نوبت میون دو تا لباش می گردوند . اون نمی بایستی این حرکت و حالت خودشو قطع می کرد . -اسفند جونم پدرتو در میارم تا من نگفتم نباید انگشتاتو از توی کسم بیرون بکشی . یک بار باید منو ارضام کنی بعد کیرت رو فرو کنی توی کسم . من می کشمت . نمی ذارم کسمو بکنی . قفلش می کنم -نوکرتم نادیا . دخترخاله خوشگلم . تا فردا انگشتامو توی کست می گردونم . -مثل یه کیر باید عمل کنن . -من مثل سه تا کیر عمل می کنم . به خوردن سینه هام ادامه داد و سه تا از انگشتای دست راست خودشو توی کسم می گردوند و تند و تند اونا رو فرو می کرد توی کس و درش می آورد .. -چشام داره در میاد پسر و دارم هلاک میشم . این دیگه چه جورشه . تو دیگه از کجا اومدی . انگاری که از یه دنیای دیگه اومدی . .ولت نمی کنم . ولت نمی کنم . دوستت دارم دوستت دارم . اسفند عاشقتم منو ارضام کن .. کسم داشت آب می شد . اونو به هیجان آورده بودم . حرفای من بیشتر تحریکش می کرد . کوسم دنیا و دریای آب شده بود . -داره میاد جوووون داره میاد میاد . دستت درد نکنه .. یه خورده صبر کن ولم نکن با کف یه دست دیگه ات روی کسمو بمال بذار آبم بیشتر بیاد بهتر بیاد ... بذار بیاد . دوستت دارم .. همین جور در حال کیف کردن بودم و لذتم تمومی نداشت ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#129
Posted: 18 Jun 2013 20:05
زن نامـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرئی 127
اسفندیار از این که تونسته منو ارضام کنه خیلی خوشحال بود . طوری نشون می داد که انگاری کوه کنده و واقعا هم باید همین طور باشه . برای کسی که در طول زندگی سکس نداشته اونم بار اول خیلی هنر می خواد . هر چند اگه راهنمایی من نبود اون نمی دونست چی به چیه . ولی حالا وقت اون بود که بدونه چه جوری باید کس رو کرد . واقعا در این دوره و زمونه چه ادمایی که پیدا نمیشن . -اسفندیار جونم بلدی کس بکنی ؟/؟ -یاد می گیرم . من تا حالا چند هزار ساعت فیلم دیدم -بابا تو نمردی ؟/؟ یخ نکنی ؟/؟ -نه اتفاقا فیلمهاش آدمو داغ می کرد -نگو پسر خاله که من حسودیم میشه . ببینم این فیلمها تو رو بیشتر داغ می کرد یا این نادیا جونی که الان روبروته . -خب معلومه هر چیزی زنده و طبیعیش خوبه -حالا شدی پسر چیز فهم . ولی یه چیزی رو باید توی گوشت فرو کنی و اون این که بدیدن کی بود مانند کردن . الان وقت عمله . دستپاچه نشو . پسر خوبی باش . تا می تونی باید منو بکنی ولم نکن . الان آبم داره میاد و اومد نداریم . یه خورده که کیر شل شه به آدم حال نمیده . زن باید موقع کس دادن تمام وجودش بلرزه . از ناخن پاش تا کوی سرش همه باید بلرزه .. اسم لرزیدن رو آوردم دیدم که اون داره می لرزه . معلوم نبود چه حرفی زدم که اون دچار لرزش شده بود . فکر کنم اعتماد به نفس اونو مخدوش کرده بودم . دیدم دستشو گذاشته رو کیرشقش و داره میره طرف دستشویی -پسر کجا ؟/؟ پشیمون شدی ؟/؟ پس کجا رفت آن یال و کوپال آن اسفندیار دلاور . -میرم الان بر می گردم آبمو خالی کنم میام . دستشویی داری ؟/؟-نه آب کیرمو خالی کنم که پیش تو کم نیارم . -اتفاقا اگه خالی کنی کم میاری . نادیا به همه اینا نیاز داره . کم میارم و این حرفا نداریم . تکون نمی خوری . هر کاری که داری با خود من انجام میدی .. -یعنی به جای این که بریزم توی سوراخ دستشویی بریزم توسوراخ تو -بی تر بیت . این قدر گستاخ نشو ..می دونستم که اون طرز حرف زدنش این جوریه و قصد توهین به من یعنی دختر خاله ناز کون گنده شو نداشته. کیرشو گرفتم توی دستم . -آهههههههه ..نههههههه اووووووفففففف می خواد بیاد .. -به همین زودی ؟/؟ -نمی دونی دختر خاله .. آدم خودش جلق می زنه حالیش نیست ولی تو که داری کیرمو لمس می کنی یه احساسی بهم دست میده که تا به حال همچین حالی نداشتم . . کیرش سرخ شده بود و داشت یه پرشهایی رو انجام می داد .. گفتم بهتره اگه قراره خالی کنه توی کسم بریزه این جوری آبش حروم نشه و منم حس می کردم که الان به این ویتامین خیلی نیاز دارم . . به کمر خوابیدم و پاهامو به دو طرف باز کردم با انگشت به کسم اشاره کرده گفتم راستشو بگو اسفند جونم از این کس هایی رو که تو فیلمها دیدی با کس دختر خاله ات مقایسه کنی مال من در چه وضعیتی قرار داره .. -خیلی با حاله تو از همه شون بهتری . فقط یه سری مال دختر بچه های زیر 18 سال و زیر 15 سال رو نشون میدن که اونا خیلی کوس تپل و کوچولویی دارن .. می خواست بگه اون کس ها از مال من بهتره روش نمی شد . یه حرفی زد منو به یاد این انداخت که چقدر ریا کار و دورو و دورنگ و متظاهر هستند بعضی از این دست اندرکاران فیلمهای و بر نامه های اینترنتی که خودشون رو با کلاس و قانون مند می دونن و مثلا می خوان استاندارد کار کنن بگن ما سکس زیر 18 سال رو در بر نامه های خودمون نمی گنجونیم . . بعد می خوای که وارد بر نامه ها شی ازت می پرسند اگه بالای هیجده سال هستی بفر ما . کلی بچه های ده دوازده ساله هم میگن بله ما زیر هیجده هستیم . من اگه جای این گوگل بودم می گفتم همه باید کارت ملی هوشمند داشته باشن هر وقت که با همچین سوالی روبرو شدن این کارت ملی رو وارد کنند به کارت خوان کامپیوتر و بتونن مجوز بگیرن . هر چند این جوری هم بازم تقلب می شد و هر کی کارت خودشو می داد به دیگری . ..-دختر خاله خوابیدی ؟/؟ حواست کجاست .. -بیا روم اسفندیار .. -این کس سوراخش چقدر ریزه . مال من که خیلی کلفته . چه جوری می خواد بره داخل . با کف دستم یکی زدم توی سرش و گفتم تو این چند هزار ساعت فیلمی که دیدی پس به درد چی می خوری -ببینم تو تا حالا لباس کشی .. بلوز کشی تنت کردی ؟/؟ اصلا شلوار جین کشی دیدی ؟/؟ غیر کشی رو هم دیدی ؟/؟ -آره دختر خاله .. فهمیدم یعنی کس هم کش میاد جا باز می کنه .. سر کیرشو چسبوند به کس من و آروم آروم رو به جلو حرکت کرد .. -اووووفففففف پسر پسر این چیه که تو داری . تعجب می کنم تا حالا تو رو نکشته . این بد بخت تا حالا از گشنگی نمرد خوب بود .. کیرش هنوز تا نصفه توی کسم نرفته بود که حس کردم دیگه اختیار از دستش خارج شده . سری تکون دادم و دستمو دور کمرش حلقه کرده و اونو بیشتر به طرف خودم کشیدم . -اسفندیار بجنب . بقیه کیرت رو هم تا ته بذار بره . -آهههههههه ..اوووووووفففففف .. -خیلی داغه .. خیلی داغه .. بریز ادامه بده ولم نکن وو چقدر می چسبه -نادیا جون داره میاد .. چقدر مزه داره کس کردن .. نمی دونستم این جوریه . بالاخره این کستو گاییدم جوووووووون ....ادامه دارد .. نویسنده ...ایـــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#130
Posted: 21 Jun 2013 23:52
زن نامـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرئی 128
لبهای کلفت پسر خاله رو لبام قرار گرفته بود و کیر کلفتش رو هم فرستاده بود توی کسم . چشامو بسته بودم تا تا چهره زمخت اسفندیار منو از هوس نندازه .. ولی دیگه تسلیم اون شده بودم خودمو به طرفش حرکت دادم و لحظه به لحظه هوسم بیشتر می شد . کیر و کمر اسفندیار سست نشون می داد . محکم کمر پسر خاله امو نگه داشته و اونو سخت به خودم فشارش دادم .. . در حال بوسیدن من یه لحظه لباشو کشید کنار . -نادیا نادیا ..نهههههه نههههههه .. خیلی ترسیده بود و هول کرده بود .. -داره میاد داره می ریزه .. -خالی کن ! تو هوس ریختن داری و منم هوس جمع کردن .. نترس بار دار بشو نیستم -اووووهههههه دختر خاله این چه حرفیه . من که آرزومه بچه دارت کنم تا شاید این جوری بگیرمت و به آرزوم برسم .. با این که علاقه ای به اون نداشتم و می دونستم که هیچوقت نمی تونم دوستش داشته باهاش ازدواج کنم ولی از این حرف اون خیلی خوشم اومد و با لذت بیشتری خودمو تسلیم اون کردم . -بیا جلو جلو جلوتر .. حالا دوست داشتم تو چشاش نگاه کنم . فکر نمی کردم که دیگه در این عالم باشه . دیگه شیر آبو باز کرده بود .. -آههههههه اسفند چه خبرته .. از کجا داشتی این همه آب رو . -سالهاست که واسه تو نگهش داشتم .. -پس اونایی رو که با دستت خالی می کردی چی ؟/؟ -اونا واسه صبر و تحمل من بود برای رسیدن به همچین روز هایی . .حالا من حس می کنم صبرم نتیجه داشت .. -آره خوشگل من گر صبر کنی زغوره حلوا سازی . -امید وارم عسل تو رو غوره نکنم . خیلی دلم می خواست اسفندیار کسمو میک بزنه ولی هر چی آب داشت توی کس تشنه من خالی کرده بود . -جاااااان از این بهتر نمی شد . کیرشو از توی کس من بیرون کشید . و می خواست که کس منو در همون شرایط لیس بزنه که نذاشتم . تا می خواستم بگم اسفند جون این آب کیرت ممکنه بر گشت کنه دیدم زبونش رو گذاشت روی کس من و میک زدن رو شروع کرد . دیگه هوس زیادی نذاشت بگم زبونت رو از روی کسم یر دار که ممکنه آب کیر خودت رو نوش جون بکنی . نمی دونستم چرا به گاییدنش ادامه نداد ولی حس کردن که اون به ار ضا کردن من با میک زدن کسم اعتقاد خاصی داره و شاید هم براش خیلی خوشمزه و شیرین باشه واسه همین دیگه مسئله رو ندیدگرفتم . -بیابیابیا ولم نکن . ولم نکن . بخورشششش کوسمو بخورش .. -دختر خاله .. چقدر آب کس شما سفته .. .. سرمو خم کردم و دیدم کمی از آب کیرش در حال بیرون ریختنه و همونو داره چه جور با هوس زبون می زنه و می فرسته طرف دهنش .. -اوووووففففف بخورشششش لیسش بزن . میکش بزن .. این هوس منه .. ببین چقدر هوس دارم که داره از م همین جور می ریزه پسر خاله -چقدر شبیه منی مرداست . اصلا این همه فیلم که دیدم این جوری ندیدم .. -اوووووففففففف چی داری میگی . گفتم که این یک هوس و هوس زیاده . با این حرفا مخشو کار می گرفتم ادامه دادم عزیزم اگه از این چیزا در فیلمها نمی بینی علتش اینه که اونجا همش فیلمه با یک جنبه تجاری به قضیه نگاه می کنن . واسه همین اگه به هوس هم بیان در حد معمولیه . دیکه مثل اسفندیار گلم نیستن که از جون واسه زنی که دارن می کنن مایه بیان ارزش قائل شن . برای همین حرفام بود که پسر خاله کسمو بیشتر به هم جفت و باز می کرد تا اونو راحت تر میکش بزنه و تمام خیسی کس من و کیر خودش همه رو خورد . بازم اون جوری شده بودم . -نادیا بکش بکش هر چقدر دوست داری موهای سرمو بکش . مثل اون وقتا که بچه بودیم وبازی می کردیم و تو همش موهای سرمو می کشیدی . . خوشم میومد که تو با من ور بری . به یک جای تنم دست بزنی. من دوستت دارم دختر خاله -اگه دوستم داری اون قدر کسمو می خوری تا ار ضام کنی . بعدش دوباره میای رو کسم و اونو می کنی . -یه کار دیگه هم می تونم بکنم ؟/؟ -هر کاری که دوست داری بکن . نمی خوام تو عقده ای شی و حسرت چیزی رو بخوری . می دونستم خیلی علاقه داشت که سوراخ تنگ کونمو بگاد ولی من بیشتر وقتا اولین چیزی رو که موقع کون دادن بهش فکر می کردم دردش بود . البته حالا مثل اون اوایل اون قدر تنگ نیستم که خیلی سختم باشه . اسفندیار از زیر کس تا روشوطوری با زبون پهنش لیس می زد که اگه این حالت چند ثانیه ای بیشتر ادامه می داشت منو بیشتر به آخر خط نزدیک می کرد ولی اون می تونست در این شرایط از زبون زدن سرعتی استفاده کنه . تا خواستم بهش بگم خودش سرعت رو زیاد تر کرد . دستمو گذاشتم جلوی دهنم تا فامیلا رو از خواب بیدار نکنم ولی سرشو گذاشته بود لاپام و با سرعت مشغول بود ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم