ارسالها: 3650
#182
Posted: 29 Nov 2013 14:47
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 170
از همون اول قفل کرده بود . نمی دونست چی بگه .. -نادیا خانوم من نمی دونم شما در مورد چی دارین حرف می زنین . این از همون حرفاییه که مامان هم بهش اعتقاد داره و عقیده هر کسی محترمه .. ولی این چیزایی که شما می فرمایید بیشتر به خرافه شبیهه . .. با خودم گفتم یه خرافه ای بهت نشون بدم که اون سرش نا پیدا . تا دیگه هستی با ننه ات جرات نکنی که بیای خواستگاری من . - کریم خان ! برای من مهر و این جور چیزا مهم نیست خوشبختی نمیاره ولی اینی که مثل سایه به دنبال منه طوریه که گاهی در بدن من حلول می کنه و اصولا خود به خود با یه حالت نامرئی میره سراغ هر مردی که ازش خوشش بیاد . حتی این احتمال هم هست که گاهی هم خودشو نشون بده . یعنی شما اگه یه وقتی من و تو زن و شوهر شدیم و اومدی خونه و دیدی که مرد دیگه ای در بستر من قرار داره نباید تعجب کنی . اگه همزاد خودشو نشون نده که خوبه ولی تو اون مرد رو می بینی حرکاتشو می بینی .. -نادیا خانوم .. این جور افکار شما رو من براش ارزش قائلم و می تونیم وقتی که با هم از دواج کردیم بیشتر در مورد این مسائل با هم حرف بزنیم . نظر شما چیه .. ..مثل این که هنوز متوجه جدی بودن قضیه نشده بود . ظاهرا به مقدمه چینی نیازی نداشت . اینو از همون اول باید می رفتم برای آب بندیش . تا حسابی ردیفش کنم . از دستش دیوونه شده بودم . حالا این چیزایی که می گفتم کس شر بود ولی این اگه می خواست شوهرم شه که دیگه از همون اولش نمیومد حرفای منو گوش کنه . از دستش خسته شده بودم . در اتاقو قفل کردم . از نگاهش کمی شرارت هم می بارید . طوری آروم در رو قفل کردم که کسی متوجه صداش نشه . هر چند می دونستم مامان میاد یه سری می زنه ولی خب پشت در های بسته . می خواست یه چیزی بگه و پشیمون شده بود .. -راستی کریم خان اینو هم بگم که همزاد من وقتی که میره داخل بدنم و غیب میشه صداش شبیه به صدای منه . اگه با همچین شرایطی روبرو شدین تعجب نکنین . همچنان داشت پوز خند می زد . انگاری به قول مردا و اون لاتاش این حرفای من پشم کیر اون و پشم کس من هم حساب نمی شد . در جا خودمو غیب کردم .. اون هنوز متوجه نشده بود که من کجام . فضای اتاق هم همچین جایی هم نداشت که من بخوام خودمو پنهون کنم . -نادیا خانم کجا رفتین .. آروم آروم بهش نزدیک شدم .. با صدایی ملایم رفتم سراغش -کریم خان چرا نمی خوای قبول کنی که هر چی این همزاد من نادیا میگه درسته . بیشتر ما آدما فقط اون چیزایی رو که می بینیم قبول داریم . در حالی که نادیدنیهایی هستند که واقعیات دنیای ما رو تشکیل می دهند . دنیا فقط برای ما آدما ساخته نشده . درسته ما اشرف مخلوقات هستیم ولی سایر موجودات هم حق زندگی کردن دارن . خایه های کریم جفت کرده بود و من واسه خودم داشتم فلسفه می بافتم . اونم مثل ننه اش در این شرایط آب دهنشو به زور قورت می داد . -یادم باشه به همزاد نادیا بگم که شب عروسی کراوات هم بزنی . بهت خیلی میاد اگه بزنی .. دستشو دراز کرد تا به یه جایی پیله کنه و در بره .. ولی توانشو نداشت . -پسر اگه بخوای فرار کنی خودم می کشمت .تو نمی تونی تکون بخوری و نباید حرکت کنی . نمی شد اونو کاملا بر هنه اش کرد . نمی خواستم حالت لباساش طوری بشه که مثل آدمای از جنگ بر گشته به نظر بیاد . نمی خواستم دیگه چیکار کنم . اون جوری شاید گند کار یه جور دیگه ای در میومد . ولی کسی نمی تونست متوجه شده که تمام این مرض بازیها و کرم ریختنها زیر سر نادیای شیطون و زبله . من شوهر نمی خوام کی رو باید ببینم . ولی خیلی هم حال می داد این جوری حال کردن . هم از سکسم لذت می بردم و هم مخشونو کار می گرفتم . شلوار جناب کریم خانو کشیدم پایین -مرد حسابی این چه کیریه که داری . ما همزاد ها خیلی عصبی میشیم وقتی این کیر های شل و وا رفته رو می بینیم . اون دفعه یکی از همجنسای من که یک کیر شل شغالی به کیرش افتاده بود از بس اعصابش خرد شد که با کارد کیرشو قطع کرد . شانس آورد که طرف نمرد .. یعنی طرف شانس آورد که نمرد ولی چه فایده که دیگه مردونگی خودشو از دست داده .. منم اگه عصبی شم احتمال داره یه همچین حالتی به من دست بده . کیرشو گذاشتم توی دهنم . اونم ظاهرا مجبور شد تمر کز بگیره .. -اگه پسر خوبی باشی بهت قول میدم من و نادیا جون با هم کنار بیاییم یه بار که با اون بودی یه بار هم با من باشی . این جوری خیلی حال می کنی . یک ازدواج و دو زن .. یک بلیط و دو فیلم .. خیلی با حاله . این جوری خیلی راحت تری . فقط نباید به کسی چیزی بگی . ... ادامه دارد .... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#183
Posted: 2 Dec 2013 21:26
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 171
خیلی گرمش شده خیس عرق شده بود . روی صندلی عقب عقب می رفت .. چند بار رفت لباشو باز کنه یه چیزی بگه نتونست . فعلا شرایط طوری نبود که من بخوام به دنبال این باشم که آب کسمو خالی کنم . اونو می تونستم بعدا برم پیش داداش بی حوصله خودم نویان که منو بسازه .ولی حالا رفته بودم روی کیر این پسره نشسته بودم و اون بدون این که کس و کونی ببینه داشت منو می کرد .یعنی من داشتم اونو می کردم . هر چند کیرش تا حدودی سفت شده بود ولی معمولا کیر مرد ها در این شرایط باید خیلی تیز تر و کاری تر نشون بده اما اونم مثل مامانش قفل کرده بود و نمی تونست تصمیم بگیره که چیکار کنه . خسته اش کرده بودم . یه تکونی به سینه هام داده و اونم که منو نمی دید و نمی دونست چی به چیه ولی من براش حرف می زدم و ازش می خواستم که فلان کار رو انجام بده . سینه هامو به لباش نزدیک کردم تا بتونه میکش بزنه . هر چی با دستام نوک سینه هامو نشونش می دادم توجهی نمی کرد . خنده ام گرفت چون به یادم اومد که اون نمی تونه منو ببینه . ولی دیگه باید حدسی هم که شده بود دستشو به یه جایی می رسوند . سینه امو گذاشتم رو لباش .. خوشم میومد کیف می کردم که نوک جوجوهامو دونه به دونه می مکید .. -کریم جون افتادی توی خط یواش یواش داری ردیف میشی . آروم .. خیلی نرم . من از سکس این مدلی که به آدم حال بده و حال کردن برای زمانهای مختلف تقسیم شه خیلی خوشم میاد . کف دستمو گذاشتم روی سینه اش .. اون نتونست جلوی خودشو بگیره .. کس نادیا بازم کارشو کرده بود . ولی اون دست از گاییدنم ور نمی داشت و تا این که حس کردم چند بار خودشو مرتب زد به کسم و همچین آتیشم داد که متوجه شدم هنوز هم حس و هوس دارم و به این نون و ماستها از نیروی جوونی من کم نمیشه . وقت زیاد نبود . روی این شازده نشسته و گفتم خیلی بلایی پسر .من به این سادگیها هم که فکر می کنی تسلیم بشو نیستم . زبون کریم خان باز شده بود . حالا خیلی راحت تر حرف می زد و دیگه قبول کرده بود که اونی که نمی بینه و می کنه بالاخره یه حس و حال و جونی داره . من تا دقابق زیادی فکر می کردم که این می تونه یک تلقین باشه . اما حالا حس می کنم که تو وجود داری .. معلوم نبود تو داره به کدوم تو میگه .. واسه این که شل نگرفته باشم و اونم رو من سوار نشه که البته دوست داشتم سوار شه از زیر میز پذیرایی یه چاقو بیرون کشیده اونو روی کیر کریم خان قرار داده باهاش بازی بازی می کردم . اون حرکات چاقو رو می دید . ترس برش داشته بود .. -کریم خان کارت رو بکن بیا روم . نمی خوام آب کیرت بر گشت کنه و روی لباستو خراب کنه گندش در آد . همه فکر می کنند که با نادیا در ار تباط بودی . در حالی که این طور نبوده . کریم که دست و پاشو گم کرده بود اومد رو من قرار گرفت .. پس از چند حرکت تونست خودشو و آب کیرشو خالی کنه . .. لحظاتی بعد مادر و پسر رو کنار هم نشوندم . مرحله بعدی کار من می رفت که شروع شه . در واقع می خواستم این مادر و پسر رو به هم جوش بدم و از این کارم لذت ببرم . اون دو نفر وقتی به هم رسیدند هر دو شون شگفت زده بودند . دو تایی شون سخت همو بغل گرفتند . گیج و وامونده شده بودند . به لرزه افتاده بودند . من که دوباره به همون حالت بر گشته بودم بازم با تعجبی مصنوعی به اونا نگاه کرده برده بردمشون زیر سوال . -کریم خان ..اکرم جان چه تون شده .در هم به نظر می رسین .اگه مشکلی هست به من اطلاع بدین . من در خدمت شما هستم . نا سلامتی قراره که من عروس خونواده تون بشم و این برام افتخار بزرگیه . باید با هم آشنا شیم . ولی من مسائلی رو با شما دو نفر مطرح کردم که من دو نفر هستم . یعنی در واقع من همون نادیا هستم . رنگ از چهره دو تایی شون پریده بود . این بار سریع تر از دفعات قبل خودمو از دید اونا دور کردم و تبدیل شدم به همون همزاد . اکرم یه چیزایی در ذهنش بود . اون می دونست که احتمالا باید تابوهایی بین اون و پسرش شکسته شه .. -خب شما مادر و پسر رو می خوام به عقد هم در بیاورم . ولی چون در جامعه ما این امر امکان نداره من خیلی دوست دارم نتیجه این عقد رو در همین جا ببینم .. کریم خان شورت مادرت رو باید پایین بکشی و اکرم خانم هم باید همین کار رو در مورد شا دوماد انجام بده .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#184
Posted: 6 Dec 2013 23:25
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 172
-خب اکرم خانوم . کریم خان . دست به کار شین . من منتظرم . می خوام امشب صحنه های هیجان انگیزی رو ببینم که به شما هم هیجان میده .. زود باشین وگرنه ارواح خبیثه و جن های بد میان و پدر شما رو در میارن . زن دست و پاش می لرزید و پسر دچار شرم خاصی شده بود . -کریم خان شما باید کیرتون رو فرو کنین به کس مامان اکرم . این جوری می تونین یک زمینه ای از این داشته باشین که شب زفاف با من چیکار کنین . البته شما تجربه سکس با همسر قبلی رو دارین ولی مدتی که از جریان گذشته شه دیگه اون تجربیات به کار نمیاد . امید وارم متوجه منظورم شده باشید . دیدم دو تایی شون ساکتند و کاری نمی کنند . اشک زن در اومده بود . این که فکر کنه کیر پسرشو توی کسش ببینه دیوونه اش کرده بود . عمری رو به بندگی و غیبت مردم گذرونده بود و اصلا به خوابش هم نمی دید که یه روزی بره زیر کیر پسرش . -اکرم خانوم برنده واقعی این جریان شما هستید که مجانی شوهری نصیبتون میشه و این از هر لذتی بالاتره .. مثل این که بخاری از هیشکدوم بلند نمی شد و می خواستند به نوعی احترام همو رعایت کنند . چاره ای نبود باید خودم دست به کار می شدم . لباس اکرم رو دادم عقب و شورت و شلوارشو با هم کشیدم پایین . کریم چشاشو بسته بود تا کس مامانشو نبینه . ولی من شورت کریم رو هم کشیدم پایین . کیرشو فرو کردم توی دهنم .. بعد اونو کشیدم بیرون -حالا خوب شد . کاملا عالیه همون جوری که من می خواستم . دیگه همه راضی میشن از این که شما دو تا با هم حال می کنین .. منظورم ارواحه ...دوتایی بد جوری ترسیده بودند . کریم که خودشو بی اعتقاد به این مسائل نشون می داد حالا باورش شده بود که اینا بالاخره یک رگ و ریشه ای داره . دستمو رسونده بودم به ته کیر کریم و اونو به کس مامانش می کشیدم .. آخخخخخخخ چقدر کیف می کردم از این تماس و حالتی که از قرار گرفتن کیر بر روی کس به وجود اومده بود . کیررو اون قدر به کس مالوندم که آب کیر کریم روی کس مادرش خالی شد . اون از دست زده شدن و دستمالی کیرش نهایت لذتو برده بود .-اکی جان .. مادر شوهر جان چقدر کست چرب و چیلی شده .. خیلی باحاله . کیر پسر رو محکم در دستم نگهش داشته و اونو از سر به کس مادر و سوراخ کس فشار می دادم تا سر انجام در یک حرکت ناگهانی کیر رو فرو کردم توی کس اکرم .. -بچسبین بچسبین بچه ها .. اراده قوی شما بود که شما رو بهم رسوند تا نیاز های مشترک خودتونو با خودتون رفع کنید .امروز دیگه در این منطقه ولوله ایست . کیر وارد کس شد . چه مزه ای می داد . راستش من نه سر پیاز بودم نه ته پیاز . ولی این کیر کمی شل شده کریم وقتی که رفت توی کس مادرش همچین شق و سفت شد که اصلا فکرشو نمی کردم این قدر به سرعت کارشو بکنه . به چشای دو تایی شون نگاه می کردم . حس کردم که پسره خیلی راحت تر داره خودشو با این جریان هماهنگ می کنه . ولی هنوز نگرانی و شرم خاصی رو در چهره اکی می دیدم . دستمو شل کردم تا ببینم عکس العمل کریم چیه .. بعد خودمو ازش دور کردم . ولی این بار این کریم بود که با حرکتی که به کمرش می داد کیرشو به طرف کس اکرم هدایت می کرد . دو تایی شون به خود فشار می آوردند که هوس خودشونو نشون ندن . از اونجایی که یک زن بودم به خوبی حالت نگاه اکی رو می شناختم . می دونستم که چه لذتی می بره و خودشو الان به زور کنترل می کنه . دستامو رسوندم به سینه های زن . و همراه با اون از لب و دهنم کمک گرفتم . چه لذتی می بردم وقتی این بار می دیدم که این اکرمه که خودشو داره به کیر پسرش می ماله و کاری می کنه که اون به طرفش حرکت کنه و شور و اشتیاق بیشتری نشون بده . نوک سینه های اکرم رو تیز تیز کرده بود . -خیلی خوش فرم و خوش بدنی ولی کمی کونت گشاد ه -شاید من کون گشاد باشم ولی به خاطر سالها فعالیته .. وااااایییییی این اکرم خانومی که از سکس با پسرش خجالت می کشید حالا بهش بر می خورد اگه بهش می گفتی کون گشاد یا کس گشاد . انگاری دوست داشت که در بهترین حالت زیر کیر پسرش قرار بگیره . می خواست واسش بهترین باشه . -کریم پسرم ! این روح سرگردان چه بلاها که سز ما نیاوره ؟!.... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#185
Posted: 9 Dec 2013 21:33
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 173
می خواستم یه خورده با اونا حال کنم و ببینم چیکار می کنن . .. تمام این ماجراها در حالتی بود که خودمو نشونشون نمی دادم . -ببینید من الان میرم یه سری به اون طرف بزنم و بر گردم . این قدر نسبت به هم سرد نباشین . من می خوام شور و اشتیاق و عشق و حال شما رو ببینم . طوری هم با لحن خشن و تند این عبارت رو به اونا گفتم که ترس برشون داشت .اینو هم بهشون گفتم که اگه در رو ببندن و قفل کنن من از وسط دیوار می تونم بیام داخل برام بعد مکانی مفهومی نداره . به طرف در رفتم و اونو باز و بسته اش کردم که فکر کنن من رفتم . اکرم که قمبل کرده بود و کیر پسرش کریم هم از پشت وارد کسش شده بود به پسرش گفت حالا چیکار کنیم . این کار گناهه . -چیکار کنم مادر اگه دوست داری کیرمو بکشم بیرون .. من که شهوت و برق هوس رو در چشای اکی به خوبی می دیدم متوجه بودم که این زن در برابر پسرش داره فیلم میاد . وقتی که شنید کریم داره این حرفو می زنه گفت -پسرم این کار خطر ناکه نمیشه با همزاد در افتاد . ممکنه جون هر دو مون در خطر باشه .. من میگم تازه باید یه کاری کنیم که اون فکر کنه ما از هم خوشمون میاد داریم لذت می بریم . به خاطر حفظ جونمونه . هر چند این کار خوبیت نداره . ولی برای حفظ جان مانعی نداره . ما مجبوریم . چیکار می تونیم بکنیم . باید صبر کنیم و ببینیم آینده چی میشه و چه چیزی رو برای ما رقم می زنه . -مادر جون باید منو ببخشی .. اگه کیرم این جوری راست شده .. آخه تقصیر من نیست . اگه با یه چیز گرم و داغی در تماس باشه به این صورت در میاد تازه منم مجبورم فکرمو متوجه این بکنم که دارم لذت می برم تا دست از سر ما بر داشته شه .. -کریم جان هر کاری که تو می کنی درسته . اتفاقا منم می خواستم که همین حسو داشته باشی . فکر کنی که داری با همسرت بر نامه میری . یا اصلا یک معشوقه ای گرفتی و داری باهاش از این کارا می کنی .. -مادر تو هم باید طبیعی باشی -منم سعی می کنم تو رو جای پدرت حساب کنم . یا این که چون بابات خدا رحمتی شده این فکر رو بکنم که دوست مرد گرفتم و اون داره به من لذت میده . هر چند این جور افکار داشتن گناهه .یک مسلمون هر گز فکرشو واسه این چیزا خسته نمی کنه . به دنبال افکار و کار هایی نمیره که نتیجه ای درش نباشه . .. این بار دیدم کریم یه پیشنهادی به مادرش داد -مادر گلم من میگم که هیجانات سکس رو نشون بدیم حرفایی رو که موقع این کارا می زنن بر زبون بیاریم خیلی بهتره . این جوری این نادیا و جفتش راحت تر دست از سر ما بر می دارن . منو ببخش مادر که این جوری باهات حرف می زنم . از روی ناچاریه . باید صاف و سالم از این جا در بریم . بعدش پشت گوش خودمونو دیدیم اینجا رو هم می بینیم . -اوووووخخخخخخخ اگه بعدا هم نخواد دست از سر ما بر داره ما چه خاکی توی سرمون بریزیم -نه جون من از این حرفا نزن .. همین جور که داری حرف می زنی کارت رو هم بکن . کیرت رو هم تا ته بذار توی کس مادرت و تند و تند بذار توش بکش بیرون .. پس قرارمون این شد که نشون بدیم خیلی خوشمون میاد و هوس داریم -کاملا موافقم پسرم . -پس مادر بیا کمی تمرین کنیم تاهمزاد نادیا که اومد همه چی طبیعی جلوه کنه . -باشه .. باشه کاملا موافقم . فقط یواش تر که صدامون به گوش اون طرفی ها نرسه . -این چه وضعشه . کاش در یک شرایط دیگه بودیم و این لباسامونو در می آوردیم . سخته با این لباسا کاری انجام بدیم . -پسرم تو درست میگی ولی این جا محیطی نیست که ما وقت واسه جمع و جور کردن خودمون داشته باشیم . حالا زود باش که ممکنه بیاد و ما خوب تمرین نکرده باشیم . کیر کریم کلفت تر از حد انتظار شده بود . انگار کس مادر بهش می ساخت . اکرم هم خیلی بشاش و با نشاط شده بود . طوری طراوت و تازگی رو درش احساس می کردم که انگاری آب رفته باشه زیر پوستش . -عزیزم منو ببخش اگه یه وقتی دیدی با هیجان بیشتری سر و صدا می کنم واسه اینه که تجربه من بیشتره -ایرادی نداره مامان منم روی اندام شما تجربه پیدا می کنم . .. معلوم نبود این چه حرفی بود که از زبون کریم خارج شده . از قرار معلوم اون برای آینده نقشه داشت . اکرم هم حرفی نزد . آیا اون متوجه این حرف پسرش نشده بود ؟/؟ با این که اونم با تمام وجود اینو می خواست . در هر حال چه متوجه شده باشه چه نشده باشه به خوبی می دونستم که اونم دلش می خواد ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3747
#186
Posted: 9 Dec 2013 21:43
توی این داستانها کدوم قشنگ تره
مثلا تو سبک آبی عشق
زمانی که خاطره هایت از امیدهایت قوی تر شد .پیرشدنت شروع میشود
ارسالها: 3650
#187
Posted: 9 Dec 2013 21:48
boy_seven: توی این داستانها کدوم قشنگ تره
مثلا تو سبک آبی عشق
.
.
فک کنم گناه عشق را بیشتر بپسندی مهرشاد جاااااااااااااان
قربونت
آره داداش
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم