ارسالها: 3650
#192
Posted: 20 Dec 2013 18:03
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 176
اکرم با چه لذت و هیجانی داشت کیر پسرش رو ساک می زد که من نمی تونستم جلوی خودمو بگیرم . کوفتت بشه زن . مثلا می خواستی مادر شوهر من بشی . کور خوندی .. با همه اینها دستمو بردم طرف دهن اکی وکیر کریم رو از دهن مادرش بیرون کشیدم و بردم سمت دهن خودم . فکر کنم هر چی اون داخل بود رو مادره میک زده بود . کریم فقط داشت ناله می کرد . اکرم کمی ترس برش داشته کمی هم حسادت می کرد . -پسرم چی شده . -منو ببخش مادر اون داره ساک می زنه دست خودم نیس.... .-حالا همه مرتب میشیم و میریم اون طرف .. من دارم زودتر میرم اون طرف . فقط حواستون باشه من ازتون می خوام هرچی که توی دلتونه بیان کنین .. هنوز چند چشمه از کارامو نشونتون ندادم . اون جوری که از حرکات این مادر و پسر می دیدم اونا با این که خیلی با هم حال کرده بودند ولی وحشت زده نشون می دادند . وقتی که دسته جمعی نشسته بودیم و حتی نویان هم نیومده بود و به خواهرم هم نگفتن که بیاد به جای این که ما بگیم که فکرامونو می کنیم اونا گفتند که باید به ما اجازه فکر کردن بدین . -ببینم مگه مشکلاتتون حل نشد ؟/؟ -چرا ناصر خان ولی مسائل دیگه ای هست که باید بین طرفین حل شه . در همین موقع کریم هم به حرف اومد و گفت ازدواج مسئله مهمیه .. درسته که خیلی ها اونو یک قمار می دونن ولی در مواردی میشه نتیجه این قمار روقبل از بازی پیش بینی کرد .. ازدواج یک قماره که گاهی می بینی دو تا بازنده هم داره . مامان گلی : یعنی شما می فر مایید که در این بازی ممکنه هر دو نفرتون بازنده شین پس این چند ساعت مذاکره برای چی بود ... انگاری مامان گلی من خیلی ناراحت بود که من از دواج نمی کنم . اون خیلی دوست داشت که من سر و سامون بگیرم . فکر نمی کرد که کار به این جا بکشه .. -مامان ناراحت نباش . مگه من جام توی خونه بابا مامانم تنگه . میگن جنگ اول به از صلح آخر . گاهی وقتا می بینی که واسه یه دختر صد تا خواستگار میاد بعد ازدواج می کنه . نمیشه رو اینا حساب کرد . خلاصه آقا کریم و اکرم خانوم خانواده خیلی محترمی هستند و من از آشنایی با ایشان خیلی خوشوقت شدم . دلیل نمیشه که ما نتونیم از این به بعد با هم دوستان خوبی باشیم . امید وارم هر دختر دیگه ای که پا به خونه بخت ایشون میذاره بختی خوش همراش باشه و خوشبخت شه .. با اجازه من کمی خسته ام زود تر از خد متتون مرخص شم . می خوام بخوابم .. پدر و مادر شگفت زده شده بودند چون سابقه نداشت تا مهمون از خونه بیرون نرفته من برم پی کارم ولی بر نامه داشتم . می خواستم همراه مادر و پسر برم خونه شون حالشونو اونجا هم بگیرم . طوری که شیطون توی جلدشون نره و هوس بر گشتن و خواستگاری مجدد به سرشون نزنه .. در اتاقمو قفل کردم . واسم مهم نبود که حتی در رو هم بشکنن و جای خالی منو نبینن . بالاخره بر می گشتم . .. مادر و پسر که سوار ماشین شدند منم پشت سرشون نشسته بودم .. -مادر فکر می کنی که نادیا ناراحت شده باشه از این که ما گفتیم که منصرف شدیم ؟/؟ -نمی دونم این همون چیزی بوده که همزادش می خواسته . اون دو تا خودشون با هم کنار میان . چه اشکالی داره که نادیا ناراحت شده باشه .اون که خودش کاره ای نیست . همه چی زیر سر اونیه که باهاشه . اون بعدا برای ما درد سر می شد . هیچ بعید نبود که هوس مردای غریبه رو بکنه پای اونا رو به خونه مون باز کنه . اون وقت تو غیرتت قبول می کرد که این مردا بیان و به مادرت نظر بد داشته باشن ؟/؟ -چی داری میگی مامان ؟/؟ تو باز شوهر نداری . اگه میومدن با خود نا دیا کاری می کردند آبروی من در خطر بود .. -پسر چی داری میگی یعنی عصمت و عفت مادرت برات مهم نبود ؟/؟ -چرا مامان اول تومهمی . تو برام در اولویت هستی . لبخند رو لبای دو تایی شون نشسته بود . حس کردم هر دو تا شون یه چیز خیلی خوبی از این بر نامه امشب نصیبشون شده بود و این که به هم رسیده بودند .از این بهتر نمی شد براشون . دیگه این کریم زن می خواست چیکار کنه . باید برای خودش درد سر می آورد . منم خیلی سخت گرفته بودم . دفعه دیگه خیلی راحت تر می تونستم به یکی بگم که کاسه کوزه هاشو جمع کنه و بره . همراه اونا تا خونه ویلایی و شیکشون رفتم . عجب جایی بود . حالا نمی دونستم آیا قرار بود که منم با اونا در این جا زندگی کنم یا نه چون کریم که نمی تونست مادرشو تنها بذره .. از این جای قضیه واسم جالب تر می شد . حالا این مادر و پسر رو می شد خیلی راحت تر به هم وصل کرد . شاید اونا خیلی زود تر از اونی که من فکرشو می کردم به هم جوش می خوردند .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#193
Posted: 27 Dec 2013 12:11
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 177
شب از نیمه گذشته بود . شاید می شد گفت که دم صبح شده . شاید می شد حس کرد که مادر و پسر به چی می اندیشن . رفته بودم به اتاق اکرم . اون تقریبا خودشو نیمه بر هنه کرده بود و چند تا لباس و وسیله گرفته می خواست بره حموم . ولی انگاری دلش رضا نمی داد . لاپاشو باز کرده بود و دستشو گذاشته بود روی شورتش و به کسش چنگ انداخته بود . انگاری دلش می خواست کریم بیاد طرفش و باهاش ور بره . مثل مرغی شده بود که نمی دونست کجا تخم کنه . گاهی رو تخت دراز می کشید و دامنه پیراهنشو می داد بالا و سرشو بر می گردوند و کون لختشو می دید . می خواست یه حس لذتی داشته باشه . از این که اگه کریم اونو ببینه چه احساسی می تونه پیدا کنه . حس و حال این زنو می دونستم . می شد فکرشو خوند . یک زن تا وقتی که طعم و لذت کیر رو نچشیده باشه می تونه ادای با ایمان ها رو در بیاره از تابو و ایمان و عرف و این جور چیزا بگه .. اما همین که دیوار فاصله ها ریخت پایین و این سد شکست و آب پشت سد وارد سر زمین کسش شد دیگه همیشه منتظر این سد شکنی خواهد بود . رفته بودم سراغ کریم .. اون که دیگه وضعش خیلی افتضاح تر از مادرش بود . حداقل فکر می کردم اونو در یه حالت سر و سامون گرفته تری می بینم . ولی اون شلوارشو کشیده بود پایین و کیرشو گرفته بود توی دستش . مثل این که هماغوشی و گاییدن مادرش بهش لذت داده بود . خیلی آروم از اتاقش اومد بیرون .. یواش یواش رفت طرف اتاق مادرش . من کمی درو باز گذاشته بودم و اکرم که دمر روی تخت افتاده بود جریانو نمی دونست . با این حال کریم خودشو کنار کشیده بود و به مادر ش که با شکم به روی تخت افتاده بود نگاه می کرد . مخصوصا درو کمی باز ترش کردم . کریم متوجه نشد که در واسه چی بیشتر باز شده . انگاری اینو اکرم حس کرده بود . شاید جریان هوا ی خنکی وارد اتاق شده بود که اونو هوشیار تر کرده بود . سرشو برگردوند اکرم گفت کی اونجاست . پسر از ترس و خجالت شلوارشو کشید بالا .. من اینجام مامان . داشتم میومدم داخل دیدم وضعیتت مناسب نیست . نمی دونستم چیکار کنم بیام یا برم -کریم حالا دیگه غریبه شدی ؟ یا ما برات غریبه شدیم ؟/؟ چرا همچین حسی داری . مثل این که یادت رفته که یک ساعت پیش من و تو چه حس و حالی نسبت به هم داشتیم و با هم چیکار کردیم -آره مامان از یادم نمیره . خیلی ناراحتی نه -آره پسرم چیکار کنم . حتی هنوز نرفتم حموم . غسل نکردم . نجس هستم . -آره مامان گناه بزرگیه . باید زود تر بری تا دیگه بتونی پاک شی .. -کریم فکر می کنی گناه خیلی بزرگی کردیم ؟/؟ می تونستیم این کار رو نکنیم ؟/؟ -مادر جان پای جان در میون بود . اکرم حالا طاقباز کرده بود . دامن پیراهنش خیلی کوتاه بود و فقط تا چند سانت زیر کسشو پوشش می داد . اکرم بازم به کیر شق شده داخل شلوار پسرش توجه داشت و کریم هم به لاپای مادرش نگاه می کرد . -خیلی خسته ای مادر .. من جات بودم حالا استراحت می کردم -تمام تنم کوفته هست و احساس درد می کنم . -بخواب مامان خوشگله من ! من به سرت دست می کشم تا خوابت ببره فراموش کن چه اتفاقی افتاده .. دوست داشتم برم اذیتشون کنم ولی دیدم ضرورتی نداره چون اوضاع و احوال داشت خیلی مرتب پیش می رفت و نیازی به دخالت من نبود . کریم دستاشو رو سر مادرش می کشید و خیلی آروم آروم پس از نوازش موهاش دستاشو گذاشت پس گردن مادرش .. لباس خواب اکرم طوری بود که شونه های اونو لخت نشون می داد . خیلی آروم شونه های اونو می مالید .. رفته بودم طرف اکرم که حالا به حالت دمر قرار گرفته بود تا کریم اونو راحت تر نازش کنه و اونم عکس العملهاشو راحت تر پنهون کنه . چشاشو بسته بود و حرکات و چین هایی به صورتش می داد که نشون می داد که چقدر داره لذت می بره .. . کریم بدون این که از مادرش اجازه بگیره لباس خواب کوتاه مادرشو به طرف بالا داد . انگاری کمی تردید داشت و می ترسید که اکرم اونو دعواش کنه . ولی مادر با صدایی لرزان از آه و هوس بهش گفت کریم این که کاری نداره چقدر خودت رو عذاب میدی می تونی اونو از سرم درش بیاری . کریم همین کارو انجام داد . حالا شورت تقریبا فانتزی اکی بیشتر کون اونو انداخته بود توی دید . کریم صورتش کاملا سرخ شده بود . این نگاههای هوسباز مردونه رو می شناختم . می دونستم خیلی دلش می خواد که همین حالا کیرشو بچسبونه به بدن مادرش ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#194
Posted: 30 Dec 2013 23:34
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 178
اثری از سوتین اکی نبود . نمی دونست چش شده شایدم از اول نبسته بود . خلاصه کریم داشت کلی با مادرش حال می کرد و داغ هم کرده بود . شونه های اکی رو می مالید . قشنگ رفتم جلو . یه نگاهی به بدن اون انداختم .و بعد هم به صورتش .. صورت اکی داشت داد می زد که اون طوری بی حس شده که تمام دین و ایمونشو رو سر کیر پسرش گذاشته . کریم هم ظاهرا می دونست باید چیکار کنه . خیلی آروم شورت مادرشو پایین کشید -مادر جون این جوری خیلی راحت می تونم به بدنت دست بکشم و تو رو سر حالت کنم -عزیزم خودت می دونی . هر کاری که دوست داری انجام بده . بدنم خیلی خسته هست . تحمل درد رونداره . باید خیلی گرمم کنی . -مادر جون با یک حرارت قوی می تونی دوباره تحرک پیدا کنی . -مثلا چه طوری میشه این تحرک رو درست کرد .. -نه دیگه مادر جون نمیشه یک اشتباه رو دو بار انجام داد . تکرارش جز این که ناراحتی و حسرت ما رو زیاد کنه فایده ای نداره . عجب مار مولکی بود این کریم .. منظورشو خوب گرفته بودم . من می دونستم که مادرش هم به خوبی متوجه منظورش شده . ولی خب نمی تونست چیزی بگه و نمی خواست که چیزی بگه . درواقع اونم تمایل داشت که کریم با هاش حال کنه . چشای خمار یک زن و حرکات و سکوت و تنفس و نوع نفس کشیدن اون نشون می داد که نفسها رو در سینه حبس کرده و خیلی راحت این هوسو داره که کیر کریم وارد کسش شه و یک بار دیگه به اوج خواسته اش برسه . کار اون دیگه تموم شده بود . اون با همون یک بار کیر خوردن دیگه آب بندی شده بود . من جنبه اونوبه خوبی حس می کردم . زنان یا در این سن راضی نمی شن که برن زیر کیر یک مرد دیگه .. یا اگر هم به صورت خلاف یا هر نوع دیگه ای و مثلا نیاز سکس کردن طوری براشون عادت میشه که نمی تونن ازش دل بکنن حتی اونا فانتزیهای زنونه خودشونو تصور می کنند . کریم شلوار و شورتشو هم در آورده بود . اون حالا خیلی راحت لخت و برهنه جلو مادرش می گشت . از این هم خیالش نبود که مادره به اون حرفی بزنه . نمی دونم چرا این دو تا رابطه شون تا به این حد گرم شده بود و چیزی به نام تابو و اصول دست و پا گیر نقشی بینشون نداشت . شاید این نیازی واحد بود که این دو رو بیش از پیش به هم مرتبط می کرد . کف دستای پسر رفته بود روی کون مادرش و اونو به دو طرف می گردوند . خیلی قشنگ این حرکت رو انجام می داد . دو تا قاچو به هم می چسبوند و اونا رو بازشون می کرد . در حالتی که این دو تیکه کون مماس به هم از هم فاصله می گرفتند و باز می شدند کس درشت اکی به خوبی مشخص می شد و ترشح و خیسی آن کاملا معلوم بود .. -کریم -چیه -دارم همونجوری میشم که توی خونه نادیا شده بودم .. -آره ولی اون دیگه حالا این جا نیست .-یعنی کریم جون اون اگه اونجا بود چی می شد . مگه می خواست چیکار کنه .......ظاهرا مادر و پسر هر دو می خواستند که با هم سکس کنند ولی انگاری منتظر یک معجزه یا یک بهانه ای بودند که اونا رو وادار به این کار کنه . دفعه پیش که به طور اتومات همه کار ها ردیف شده بود ولی حالا کمی سخت نشون می داد هیشکدومشون بهانه ای برای این کار نداشتند . هر چند برای کریم موردی نداشت که بی مقدمه کیرشو فرو کنه توی کون مادرش . -دوستت دارم دوستت دارم مامان فدات میشم . مامان یه دونه من . گل من .. -چیه .. چیه پسرم . منم دوستت دارم . شکاف کس و چسبندگی اونا وقتی که با هم تماس می گرفتند دل من یکی رو برده بود چه برسه به این کریمی که می خواست مامانشو بگاد . تازه من یک زن بودم که داشتم به هیجان میومدم . شاید به خاطر این بود که دلم می خواست کیر کریم یک بار دیگه بیاد به عیادتم . -کریم کریم .. اگه یادت باشه نادیا گفت که همزاد خیلی مراقب من و توست و اگه اشتباه کنیم و دست از پا خطا کنیم ممکنه یک بلاهایی سرمون بیاره که اون سرش نا پیدا ... کریم هم حرفای مادرشو ادامه داد . -آره مامان پای جان در میونه نمیشه از مسائل سر سری گذشت .. باید یه کاری کرد .. اکرم دو تا کف دستاشو گذاشت روی دو تا برش کونش و در حالی که چشاشو خمار کرده به امید فرو کشی آتیش هوس داشت تلاش می کرد گفت عزیزم کریم جان می تونی کیرت رو فرو کنی اون داخل تا دیگه همزاد هم دلخور نشه و هم این که خودت هم لذت ببری .. -تو خوشت نمیاد مامان ؟/؟ -حالا من این جوری گفتم . یه بزرگتری گفتن . یه کوچیک تری گفتن .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#195
Posted: 3 Jan 2014 21:53
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 179
-کریم کریم کمرت درد می گیره پسرم . زود باش -مامان مامان خوشگل من کمر تو چطور کمر تو درد نمی گیره ؟/؟ تو حالت خوبه . راضی هستی ؟/؟ -نمی دونم نمی دونم . چقدر سوال می کنی . کارت رو انجام بده . بگو که دوستم داری . بگو عاشق این هیکل مامانتی . -من دوستت دارم . عاشق این تن و بدن و هیکل تو هستم . کریم همچین کیرشو از سوراخ مادرش عبور داد و اونو به انتها چسبوند که حس کردم دیگه داره می تر کونه . یک صدای مهیبی بر خاست .. بعدش صدای حرکات کیر و گایش های پی در پی کریم و تکرار صدا ها نشون داد که اون صدایی که شنیدم در واقع صدای حمله کیر به کس اکی خانوم بوده . حمله ای از کریم خان به مادرش .. خیلی هیجان زده شده بودم . اومده بودن به خواستگاری من و حالا دو تایی شون داشتن با هم حال می کردند . عجب زمونه ای شده بود ! مادر و پسر حسابی خودشونو به هم می مالیدند . مادره که از پشت خودشو به پسرش می چسبوند و کونشو دور کیر می گردوند . صدای عجیبی هم به گوش میومد .. پی در پی از مقعد اکرم خانوم باد خارج می شد .. -کریم باد میره توی کونم و صدا می کنه دست خودم نیست . -مادر راحت باش . من اومدم که ردیفت کنم . این کیر کار باد گیری رو هم انجام میده . انگشتشو کرد توی کون مادرش و باهاش ور می رفت . اکی می خندید . -مامان چته .. -قلقلکم میاد . -خوشت میاد ؟/؟ -از هر چی که بگذریم پسرم سخن کیر خوش تر است . -و سخن کس تو مامان .. یه لحظه کیرشو از کس مادرش بیرون کشید و اونو به سر مقعد اکی چسبوند . -مامان .. من خودم مشغول بودم . این کون رقصونی ها و باد خارج کردنها منو به یاد این سوراخ با حالت انداخت که باید باهاش حال کنم . -بازم که هوس کون به سرت افتاد . -مامانی دیگه همیشه شب و روز در کنار هم هستیم . انگاری این کیر تا توی سوراخ کونت قرار نگیره شارژنمیشه . مامانی شارژش می کنی ؟/؟ تا دوباره کیر به کست کنم ؟/؟ -خب حالا بگو ببینم شارژاون چقدر وقت می گیره .. -بسته به این داره که باطری کون تو چقدر قدرت داشته باشه . -نمی دونم . اینی که می خوای اونو پرش کنی نشون میده . کریم قسمتی از کیرشو با یه فشار نرم فرو کرد توی کون مادرش . یه نگاه به چشا و حرکات بدنش نشون می داد که لذتی که اون داره می بره حداکثر لذت و کیف و حالیه که یه مرد می تونه از انزال داشته باشه . بازم پنجه هاشو رو کون مادرش نگه داشته و با حرکاتی رو به عقب و جلو کون مادرشو می گایید -اوووووفففففف کریم کریم بکن .. کون منو داری مثل یک کس می کنی .. اونجا رو هم باید بگایی .. اونو باید توی دهن منم فرو منی .. آبتو خالی کنی به تمام سوراخام .. بزن .. جر بده کونمو .. کون مادرت رو جر بده . فقط برای توپسرم .. بکن منو .. خودم زنت میشم . خودم همه کاری برات انجام میدم .. .. کریم چشاشو بسته بود-آخ ..آخخخخخ مامان مامان دارم میاد -جان مامان جان مامان .. منم دارم می گیرمش . خیلی داغ شدم . دارم می سوزم . چه کیفی داشت تماشای صحنه ای که آب کیر کریم از کون مادرش در حال پس زدن بود .. مادر یه تکونی به خودش داد . سرشو روبروی کیر قرار داده و دو دستی به کیر پسرش چسبید و اونو گذاشت توی دهنش . -بخور بخور مامانی .. بخور .. مال تو .. هر چی آب و لذته داری اونومی کشی توی تنت . خیلی حال میده . اکرم لباشو طوری دور آلت پسرش غنچه می کرد و اونو میک می زد که منو هم به هوس مینداخت که اون کیرو بذارم توی دهنم . پسرو مادر پی در پی واسه هم نوشابه باز کمی کردند . چقدر از این رابطه صمیمانه اونا که تو و من نمی کردند لذت می بردم . حالا کریم کیرشو از دهن مادر در آورد . و در همون مسیر مادرشو طاقباز کرد و روش دراز کشید و گاییدن مادر رو از کس شروع کرد .. -واااااااییییییی کریم کریم جووووووون -مامان مامان جیغ بکش بکش .. هوساتو خالی کن . بذار همه بشنون . فکرمی کنن تو شوهر کردی .. لذت ببر . کاری به کار مردم نداشته باتش . کی می دونه و می تونه فکرشو کنه که پسرت کریم داره ننه شو می کنه . -اووووووففففففف کریم جون . کریم جون . چقدر هوس دارم . چقدر داغم داغ داغم . دوستت دارم . دوستت دارم . دستای کریم رو سینه های مادرش در حال گشتن بود . اون حسابی حال ننه شو جا آورده بود . کس اکرم با این که گشاد بود ولی کیر کریم حسابی داشت اون داخل مانور می داد . کیر قرمز قرمز و کس هم خیس خیس شده بود ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#197
Posted: 10 Jan 2014 20:14
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 181
-اووووووووخخخخخخخ ..نادیا جون ..همزاد جون .. هرچی که هستی . هر کی که هستی . می دونم داری راستشو میگی . من می خوام . می خوام . نیازدارم . نیاز به اون چه که منو سر حال کنه به من جون بده .. -منم خوبی تو رو می خواستم که کاری کردم که بیدارشی . چشم و گوشت رو باز کنی . واسه خودت دردسر نتراشی تا وقتی که مامان اکی سانتی مانتالت وجود داره دیگه ازدواج کردن و به خواستگاری رفتن معنا نمیده .. بخور .. خوب میکش بزن . مثل یک آدامس اونو گازش نزنی که خیلی حساسه . لبای کریم اومده بود رو سر کس من قرار گرفته و من موهاشو می کشیدم . اکی ساکت بود و گاه نگاه می کرد که کریم داره چیکار می کنه . من برق حسادت رو در چشای اکرم می خوندم . از این که کریم داره منو میگاد لجش گرفته بود . دلش می خواست که پسرش فقط مال اون باشه .. زنیکه دیوونه با این سن و هیکل پیرش می خواست بره زیر کیر پسرش تازه ناراحت هم بود که چرا من اونو از چنگش به در آوردم . می خواستم به اکرم بگم که واسه ما جا باز کنه دیدم که نشد و اون روی تخت و در کنار ما قرار داشت . خیلی راحت اومد طرف کیر پسرش تا اونو در چنگال خودش بگیره ولی این بار من زود تر از اون یه دستمو گذاشتم دور کیر کریم .. چقدر داغ و متورم شده بود . می دونستم که برای ورود به کس من بی تابی می کنه . منم خیلی کم تحمل شده بودم . -کریم زود باش زود باش .. مامان جونت هم دستش روی کس قرار گرفته منتظره که عملیات رو شروع کنی تا شروع کنه به خود ارضایی .-مااااامااااااان این همه گاییدمت کمت بود ؟/؟ عجله نکن که عجله کار شیطانه .من بعد از این که کار نادیا جونو ساختم با تو هم یک حال اساسی می کنم . -آفرین کریم خان خیلی استاد شدی . دیگه متوجه شدی که برای زندگی و حال کردن چه کار هایی باید انجام داد . چقدر به این رابطه عشقی شما حسرت می خورم . فعلا نوبت منه .. اکرم به دیوار تکیه داده بود . و پاهاش روی تخت دراز شده بود . کونمو رو سرش قرار داده و در یه حالت قمبلی به کریم گفتم که کارشو شروع کرده از پشت گاییدن منو شروع کنه . هر چند اون ازپشت اول شروع کرد به گاییدن کسم -نهههههههه کریم ..من واسه این کیر کاری تو باید از کی تشکر کنم . از تو یا پدر و مادرت - این حلقه مفقوده رو هر جوری که می خوای حساب کن . فقط همینو می دونم که من دیگه اون آدم پر شور و نشاط سابق نیستیم . -معلومه اگه الان ولت کنم در جا می چسبی به مادرت ..این همون احساس قشنگیه که من دوست دارم هر روز و هر ساعت اگه میام طرف شما ببینم . در ضمن شما دو تا باید کنار هم بخوابین و از این که سکسی و برهنه در خونه زیر یک سقف باشین ایرادی نداره که ....اکرم تازه به حرف اومده بود ..مروارید جان !کجایی .. ..معلوم نبود که مروارید به کی میگه .. شاید از نظر ارزشی به من می گفت . باید تکلیف اونو مشخص می کردم . جو طوری بود که هر کی به هرکی دست می زد می تونست خیلی راحت در این هوای آفتابی گلیم خودشو از آب بکشه بیرون ..دهنمو گذاشته بودم روی کس زن تا وقتی که میک زده میشه و بهش حال میده پسرش هم از پشت از کون قمبل شده من استفاده کنه و بذاره توی کس . با دست کاری و انگولک کردن قسمت کیر دیگه این باور رو در من به وجود آورده بود که گاهی اوقات داشتم شک می کردم به خودم که چی شد که وارد این فضا شدم . با هرضربه کیری که کریم از پشت به من می زد دهنم بیشتر به کس اکرم می چسبید ..کریم شده بود غول بیابونی . پر تلاش قوی .. طوری که می تونست حریف خیلی ها بشه . با این حال پذیرفت که روزی شیر بچه شیر میشه .. لبای کریم روی کون من قرار داشت . -نترس کریم چقدر با اشتها داری این تیکه از گوشت منو می خوری . .نکن کریم دردم می گیره .. آخه اون طوری انگشت وسطی دست راستشو کرده بود توی کسم که از بس خوشم میومد و لذت می بردم از حشر و هوس زیاد .. احساس من خیلی قوی شده بود . درجه حساسیت منو باید با کون ها در نظر گرفت . -کریم کریم . کریم جان .. انگاری انگشت توی کونم می کنی آب کسم می خواد بریزه .. بازی کن باهاش اگه بدونی چقدر حال می کنم . خیلی مزه میده دارم عشق می کنم . دوستت دارم .. این کارو دوست دارم .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#198
Posted: 13 Jan 2014 22:29
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 182
-ویییییییی کریم کریم چه قشنگ دست عوض می کنی .. خودت رو خسته نکن انگشتتو همون توی کونم فرو کنی کافیه . آخه پی در پی انگشت رو از توی کس در می اورد و فرو می کرد توی کون . اون لحظه ای که انگشت توی کس بود به همراه کیر زوج خوبی رو برای گاییدنم تشکیل می دادند . ولی کریم خان حرفمو گوش داد و از اون پس دیگه انگشتشو فقط توی کون من فرو می کرد . دیگه حال و حوصله لیس زدن به کس اکرم رو نداشتم .. در عوض اون اومد سمت ما و زیر کون من گردن کج کرد و پسرش کریم دلش سوخت هر چند تا ضربه ای که به ته کس من وارد می کرد یه بار کیرشو بیرون می کشید و اونو توی دهن مادرش فرو می کرد -کریم جون حواست باشه آبتو توی دهن مادرت خالی نکتی که این بار وقتی ار گاسمم کردی باید خالی کنی توی کس من ...کریم بی مهابا و با سرعتی فوق العاده منو مورد لطف و مرحمت کیرش قرار داده بود . طوری که به زحمت فرصت فکر کردن و حال کردن از لذت بردنو داشتم .. -کریم ولم نکن . ادامه بده .. زود باش .. زود باش .. کریم داره میاد .. اکرم : کی داره میاد .. -اووووووففففففف چی داری میگی . چی داری میگی . نگو کی داره میاد . بگو چی داره میاد . ولم نکن کریم داغ داغه .. نان داغه کباب داغه .. اوووووفففففف سوختم سوختم سوختم .. آخخخخخخخخ فدات آقا کریم .. همیم جورررررررداررررررم حاللللللللل می کنم .. حالا می تونی خودتو راحت کنی .. اکی می تونی سرت رو بذاری زیر کون من اگه برگشتی داشتیم نوش جونت .. گوارای وجودت حلالت .. مال پسرته .. اکرم مثل خر کیف می کرد انگاری چه شخصیت بزرگی به اون بخشیده بودیم . کریم چند ضربه پشت هم و سریع به ته کسم وارد کرده و بعد سرعتشو کم کرد و با همون داغی در حالی که خیلی آروم تر به گاییدنم ادامه می داد توی کسم خالی کرد . اکرم در حال زبون زدن به قسمت اتصال کیر و کس بود . وقتی کریم کیرشو از کسم بیرون کشید و مقداری از آب برگشتی در حال ریزش بود اکرم حریص طوری دهنشو گذاشت زیر کس من و زبونشواون زیر نگه داشت وگاهی هم لیس می زد که نشون می داد چقدر حشری شده و بازم هوس کیر پسرش رو کرده .. هر کی دیگه هم جای اون بود تحریک می شد از این که پسرش جلو چشم اون یک زن دیگه رو بگاد و برای دقایقی کاری از دستش ساخته نباشه . -چقدر مزه داد و حال کردم .. کریم از لذت و خوشی و سر مستی زیاد و شاید هم خستگی خودشو طاقباز کنار من و روی تخت ولو کرد .اکرم کیر پسرشو گذاشت توی دهنش . نوبت اون بود که مستقیما با کیر حال کنه .-کریم انگاری کیرت درشت تر شده ها .. -به برکت وجود مادر و همزاد عزیز .. خیلی قوی تر شدم و دارم عادت می کنم .. در حالی که دستمو رو موهای اکی می کشیدم گفتم من اگه یه وقتی ترکتون کردم شما به هم وفا دار بمونین . سعی کنید به وقت خواب در آغوش هم بخوابین .. تن لختتون به هم بخوره . این عشق و صمیمیت رو افزایش میده . نیاز هاتون بیش از پیش مشترک میشه . خیلی راحت تر می تونین همو درک کنین و به کنه خواسته های هم پی ببرین معشوق و معشوقه هم میشین هم اکی نیازش تامین میشه هم تو کریم خان که نیاز به یک زن رو با تمام وجودت احساس می کنی . هر چند من خودم صحنه های زیبای شما مادر و پسر رو که بر هنه در کنار هم بودین زیاد دیدم ولی شما نمی دونستین که من دارم می بینمتون .. حالا من باید برم . این دوروزه خیلی به من خوش گذشت . از خدا می خوام که تحت هر شرایطی خوب بودن و درک متقابل از یادتون نره . اکرم سرشو گذاشت رو سینه پسرش .. کریم نوازشش می کرد .. اکی پس از لحظاتی خماری چشاشو باز کرد و کیر کریم رو گرفت توی دستش و اونو صاف کرد و فریاد زد کسی اینجا نیست . ؟/؟-اکرم جان من اینجام .. هنوز فرار نکردم . کیر هم همینجاست اونم قصد فرار نداره فقط این کیر بد بخت گناه نکرده که شب و روز باید ازش کار بکشی . می تونی به اون استراحت بدی . در همین گیر و دار اکرم گفت ما که اینجا خیالمون نیست ولی باید خستگی در کرد .. سر اکرم رو سینه های پسرش بود و نشون می داد که تا حالا چقدر از سکس لذت برده و چه انرژی مثبتی بهش دادم ..... ادامه دارد .... نویسنده .. ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم