انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 22 از 36:  « پیشین  1  ...  21  22  23  ...  35  36  پسین »

زن نامرئی


زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۱۹۲

نمی دونم چی بگم و چه جوری شروع کنم . فقط دوست دارم این چیزایی که دارم میگم بین خودمون باقی بمونه . شما رفت و آند های مشکوکی در خونه تون شاهد نبودین ؟/؟ این چند وقته گاهی پیش اومده که من چند ساعتی رو نباشم کاری داشتم و نبودم . کسی با ریحانه حرف زده باشه و از این بر نامه ها .. -این جوری که شما می فر مایید منظورتون اینه که اون ممکنه دوست پسر گرفته باشه که من بعید می دونم . هر چند ما در خونه خودمون یه در پشتی هم داریم که از این اتاقی که در اختیار شما قرار داده شده میشه در صورتی که دور و برش کسی نباشه بدون خطر از پشت ساختمون هم در رو باز کرد و...ببینم راستی راستی در مورد خانوم به این خوبی و نجیبی خودتون این طور فکر می کنین ؟/؟ گناه داره . نباید این طور خود خواهانه در مورد اون فکر کرد . من اصلا دلم نمی خواد این جور فکر کنین . -نادیا خانوم یه مسائلی پیش اومده من چه جوری بگم -مگه شما مدرکی چیزی پیدا کردین که این قدر مشکوکین . -شک مثل خوره افتاده به جون من و نمی دونم چیکار کنم . خیلی غمگینم . راستش توی جیب مانتوی اون یه چیزی پیدا کردم که روم نمیشه بگم -شما به من اعتماد کنید . مطمئن باشین که من اسرار شما رو به کسی نمیگم . منم به جای خواهر شما . اصلا دوست ندارم شما رو ناراحت ببینم . و دلم می خواد مثل سابق رابطه تون عاشقونه و پاک باشه -ولی اگه با ناپاکی سرشته باشه چی . -نمی دونم چی بگم -با عرض معذرت من در جیب مانتوی اون کاندوم پیدا کردم . خب اون دیگه جای تامل داره .. ولی میشه بفر مایید چرا از این مسئله تعجب کردید . -نادیا خانوم فکر می کردم متوجه جریان شده باشید . به خاطر این که من اصلا ازش استفاده نمی کنم . -چه کار خوبی می فر مایید . این جوری لذتش بیشتره . هم برای شما و هم برای همسرتون . اینو که گفتم صورت مرد همچین سرخ شد که سرشو انداخت پایین من از این حالتش خیلی خوشم میومد . دلم می خواست یه مرد محجوب و خجالتی بغلم کنه . لختم کنه و بکنه توی کسم .. حتی کونم . کیرخوبی هم داشت و می تونست یه یادگار دیگه ای باشه برای من و کلکسیون کیر های خاطره انگیز وارد شده در زندگی منو زیاد کنه . در هر حال با این همه شور و حال و هیاهو رفتم سراغش .مخشو کار گرفته بودم و اون قدر سفسطه بازی در آوردم که منی که ّبآ قصد توجیه کردن ریحانه وارد عمل شده بودم کاری کردم که بر بدبینی شایان اضافه کرده و یواش یواش باید وارد فاز بعدی میشدم . این که خودمو در دل اون جا کنم . از همسرم گفتم ازاین که با هم چقدر خوب بودیم و خدا چه جوری به ناگهان اونو از من گرفت . براش از نامردی و بی رحمی دنیا گفتم و این که باید صبور بود . اون فقط به حرفام گوش می داد . -شایان خان در حقیقت من برای هر گونه کمک به شما آماده ام . حتی اگه بخواین تعقیبش می کنم . یا دم در خونه دوستش وای می ایستم و مراقب رفت و آمد های مشکوک میشم . یا یکی رو استخدام می کنم که اونجا وایسه و مراقب باشه . -نه خودم به موقعش همه جا رو زیر نظر می گیرم . کلی نشستیم و با هم حرف زدیم و حسابی مخشو کار گرفتم . دلم نمی خواست که لحظه ای اونو به حال خودش بذارم . یواش یواش شایان خان را به شایان جان تبدیل کرده بودم و دوست داشتم که اونم با من ازاینی هم که هست گرم تر شه . صبر کردم که همه بخوابن . پویا هم اون شب نبود و بود خونه دوستاش . با با و مامان هم که با هم خلوت کرده بودند و بهترین وقتی بود که می تونستم خودمو به شایان نزدیک تر کنم . وقتی خیلی آروم پشت دررو زدم یه بفر ماییدی گفت و رفتم داخل . دیگه لباس رسمی که نداشتم . یه دامن خیلی کوناه پام کرده بودم ولی تنگ نبود . از پایین چین داشت و از اونجایی که باسن من بر جسته بود همون دامن برای نشون داده زوایا و بر جستگی های اون کافی بود . -شایان جان بلند نشین . دراز بکشین راحت باشین .. با اون عطر هوسی که به خودم زدم یه نگاهی به شلوار راحتی شایان انداختم که ببینم کیرش شق کرده یا نه . طرف اصلا خواجه تشریف داشت . هر کس دیگه ای جای اون بود تا حالا صد دفعه فهمیده بود که اصلا کرم و مرض من چیه و کجای تنم می خاره ولی اون انگار نه انگار اصلا توی باغ نبود . دستمو گذاشتم رو سرش .. -عزیزم مثل این که کمی تب داری -نه بدنم همین جور داغه . ربطی به تب نداره این نوعی حرص خوردنه . یه آهی کشیده گفتم منم خیلی داغم حالا . راست میگی این یه مدل تبهای مخصوصه .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۱۹۳

صورتش خیلی سرخ شده بود . -ببینم قرص می خوری ؟/؟ -نه من حال خودمو می دونم دواش قرص نیست . -مطمئن باشم ؟/؟ ..طوری عشوه اومدم که اصلا حال و روز خودشو نمی دونست . داشتم به این فکر می کردم که اگه یه استرچ کون نما پام می کردم شاید خیلی بهتر می بود . این جوری بهتر می تونستم اونو از راه به در ببرم . دستمو گذاشتم رو پیشونی اون و گفتم مثل این که خیلی تب داری . این به خاطر حرص خوردنه . من میگم برای چیزای الکی حرص نخور . تو هم زندگی خودت رو بکن .. دستمو رسوندم به پیراهنش .. -سعی کن هوا بخوری بدنت باید خنک شه .. بهم نگاه نمی کرد . چرا این قدر خودت رو ناراحت می کنی . معمولا در این موارد تو باید کاری کنی که همون کاری رو که باعث ناراحتی اونم میشه انجام بدی . من در زندگی زنا شویی خودم خیلی از شوهرم راضی بودم . خیلی هم بهش وفا دار بودم . ولی یه بار یک فکر اشتباه افتاد به سرم که فوری اونو از سرم خارج کردم . فوری که چه عرض کنم . یه چند ساعتی طول کشید تا دیگه بهش فکر نکنم . ولی در همون چند ساعت خیلی چیزا دستگیرم شد . من و اون رفته بودیم به یه مجلس عروسی . یه تالاری بود که دختر و پسر و زن و مرد قاطی بودن . معلوم نبود کدوم مرد داره میره دنبال کدوم زن . خلاصه هر کی به هر کی شده بود . شیطونه رفته بود توی جلدم که به یکی از جوونای خیلی خوش تیپی که تقریبا هم سن خودمم بود یه چراغ سبزی نشون بدم . ولی زیر چشمی حواسم به شوهرمم بود که داشت با یکی دیگه می رقصید . خودم شاید با کاری که می خواستم بکنم یه جوری کنار میومدم ولی توقع نداشتم که شوهرم بخواد این کار رو انجام بده و به من خیانت کنه . برای همین بیشتر سعی کردم هوای اونو داشته باشم . -حرفای عجیبی می زنی . یعنی میگی منم برای تسکین خودم برم دنبال یکی دیگه؟/؟ -آفرین و تو هم کاری می کنی که کسی موضوع رو نفهمه . این جوری خیلی عالی میشه . -نادیا خانوم شما جای خواهر منین . این چیزا چیه توصیه می کنین . -من هر چی جای خواهر شما باشم بازم از نظر شرعی یه خواهر حساب نمیشم . این خواهر گاهی وقتا می تونه خیلی کارا صورت بده . -یعنی می تونه به اندازه کافی کمک حال من بشه ؟/؟ -درست گفتی . کمک به هر صورتی که می خوی. بذار این لباس زیرت رو هم در بیارم . حالا اونو از نیمتنه بر هنه کرده بودم . خودمو بهش نزدیک تر کردم . نفس نمی کشید . دستمو رو سینه اش حرکت می دادم . خیلی داغ شده بود . -اوخ اوخ پسر عجب تبی داری . یه نگاهی هم به شلوار راحتی اون داشتم . اومده بود بالا . کیرش اومده بود بالا . دیگه موقعیت بهتر از این نمی شد . حالا دیگه وقتش بود که اونو به سر حد برشتگی می رسوندم . یه دستمو رو سینه اش حرکت داده و لبامو گذاشتم رو سینه دیگه اش . چقدر بر جسته بود . نوک سینه شایانو گذاشتم توی دهنم . هم میکش می زدم و هم زبونش . .. صداش در نمیومد . بدنمو به بدنش چسبوندم . وسط بدنم رو بر جستگی کیرش قرار گرفته بود . ببینم دوست داری تبتو همین جا بخوابونم . -تبم خیلی بالا رفته -این تب از اون تیاییه که می کشه داغ می کنه خاکستر می کنه ولی نمی سوزونه . منم الان تب دارم . دو تا عنصر داغ که می خورن به هم هر دو تاشون پس از یه ساعتی خنک می شن . کاری می کنم که دیگه به غم هات فکر نکنی و اصلا ناراحت نباشی . شیطون رو لعنت کن .. با یه حالتی نگام کرد که فهمیدم می خواد به من بگه که شیطون خودتی . دیگه چاره چی بود . باید قبول می کرد که نمی تونه از دام نادیا خلاصی داشته باشه . خوب اونو فریفته بودم . با یه بوسه داغ مجوز اینو هم گرفتم که دستامو به طرف کیرش دراز کرده اونو از روی شلوار به چنگم بگیرم .. -آخخخخخخخخ .. آخخخخخخخخخ ... .. آقای خجالتی ما با چند تا آخ گفتن صداش در اومده بود و نشون داده بود که اونم می تونه خیلی با حال کار کنه . کیرش سفت تر و سفت تر می شد دیگه این جوری توی دستم جا نمی گرفت . بوسه داغش منو به عالمی برده بود که خودم و اونو روی تخت حس می کردم که در حال سکس و عشقبازی هستیم . لباشو می مکیدم و اونم زبونشو در آورده اونو به طرف دهنم رسونده بود . به خودم گفتم نادیا بازم وقت بوسیدن داری . حالا باید کلنگو محکم تر بکوبی . تا تنور گرمه نونو بچسبون . لبامو از رو لباش کندم و در یه حالت نشسته و تقریبا زانو زده مقابلش قرار گرفتم . شلوار و شورتشو پایین کشیدم . آخ که چه کیر کلفت و تیز و ناز و جوندار و سفیدی داشت . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
مرد

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 194

چند بار زبونمو در آورده یه چین به ابروهام انداخته چشامو خمار کرده تا می رفتم زبونمو بکشم رو کیرش اونو عقب می بردم . دیوونه اش کرده بودم . آتیشش زده بودم . خیلی حشری شده بود . در همون حالت بلوز و سوتینمو دیگه در آورد و لختم کرد و منم دامنو در آوردم . حالا فقط یه شورت داشتم همین جور اذیتش می کردم . دوست داشتم اونی رو که مدام ازم فرار می کرد حشری و حشری تر کرده بهش نشون بدم که مردا همه شون یه مدلی هستن . خلاصه هر مدلی که بود من یکی که دوست داشتم اون مال من باشه . حتی برای یک بار . طعم سکس با یکی دیگه رو بچشه و حس کنه که چقدر می تونه لذت بخش باشه . یکی از این دفعات خودم مخصوصا دهنمو باز کرده و یه دو ثانیه ای نگه داشتم مثلا پیش خودم خواستم رسم پهلونی رو به جا بیارم و البته بدون این که بفهمه من بهش فرصت دادم اون کیرشو با حرص و هوس فرو کنه توی دهنم . همین کارو هم کرد . خوب شناخته بودمش .حیلی ماهرانه مقاومتش در هم شکست و یک بار دیگه پیروزی و غلبه زن بر مرد ثابت شد که با عنصر هوس تونست یک مرد رو به دام بکشه . هر چند شاید به هنگام سکس هوس زن خیلی بیشتر از مرد باشه ولی در آغاز راه و شرایط مساوی این بیشتر مردان هستند که فریب می خورند و اسیر هوسهاشون میشن . یعنی میشه اونا رو به خاطر شهوت رامشون کرد . کیرشو درجا فرو کرد توی دهنم . فقط سر کیرش رفته بود توی دهنم که مجبور شدم دهنمو بیشتر باز کنم و اونو بیشتر توی دهن جابدم . مستش کرده بودم . طوری به خودش فشار می آورد که همون اول وا نده ولی من دیگه در ساک زدن حرفه ای شده بودم . ولش نمی کردم . یه جوری میکش زدم که دیگه جز این که خیس کنه کار دیگه ای از دستش بر نمیومد . خیلی سنگین و پر حجم خالی کرد . می دونستم آقایون از این قسمت کار که یک زن آب کیرشونو بخوره خیلی خوششون میاد واسه همین تا قطره آخرشو خوردم . . شورتم کاملا خیس شده بود . اگه چلونده می شد قطرات آب پس می داد . روی تخت دراز کشید چون اون منو از جام بلند کرد و کمر مو گرفت و یه لحظه خودمو از دستش رها کردم و رفتم روی تخت . -نهههههه نهههههه درش بیار . چیکار می کنی . چقدر حرص می زنی . فرار نکرده . اون زیر قایم شده . آخه شایان شورت خیس و کس منو دو تایی با هم گذاشته بود تو دهنش .. -پسر نکن . منو آتیشم زدی . با این کارت بیشتر خیسم می کنی . لذت می برد . دوست داشت به من حال بده . وقتی بهش گفتم پس از مرگ شوهرم این اولین باریه که دارم با یک مرد سکس می کنم اون شور و تحرک خودشو بیشتر کرد و بیشتر بهم حال داد .وقتی با دستاش شورتمو کشید پایین حس کردم که کس خیسم چقدر به کیرش نیاز داره .. اون به جای این که کیرشو فرو کنه توی کسم دهنشو گذاشت روی کس اول همه خیسی ها رو خورد و بعد کیرشو گذاشت روی کس و به آرومی اونو فرو کرد توی کس . -پسر .. شایان گلم می تونی تند تر و محکم تر منو بکنی . خشمت رو رو سر کس من خالی کن . بزن منو . رحم نکن . کمی سرعتشو زیاد تر کرد . ولی نه به اون اندازه که من دوست داشتم واسه همین خودمو محکم به طرف بالا حرکت می دادم و می خواستم بهش بگم که با شدت بیشتری منو بگاد . با التماس نگاش می کردم . موفق شده بودم اونو به دام خودم بکشونم . دیگه به این هم فکر نمی کردم که ممکنه پویا و ناصر جونم به دنبال من باشن . شور و حال عجیبی رو در تمام تنم حس می کردم . شایان یواش یواش اون جوری که من می خواستم منو می کرد . ولی وقتی که رو من خوابید تا منو ببوسه تحرکش کم تر شده بود ولی از هماغوشی و انطباق بدنش بر خود لذت می بردم زیر کیرش خوابم برده بود . داروی خواب آورشو به من تزریق کرده و همچنان داشت به کسم آمپول می زد. بوسه گرمش تحرک رو کم کرده بود ولی تحریک رو زیاد کرده بود . خیلی آروم شده بودم . بغلش کردم و اونو طوری به خودم فشردمش که حس کردم کیرش تا دسته رفته توی کسم . حرکت و کلفتی اون کیر رو کاملا داخل بدنم حس می کردم و دوست نداشتم این لحظه های شیرین پر التهاب و لذت بخش به این زودیها تمومی داشته باشه . سینه هاش وقتی به سینه هام می خورد بیشتر منو می سوزوند . -شایان تو که دیگه هیچی واسم نذاشتی . زود تر ار ضام کن . عزیزم عشق من .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
استاد عزیز خسته نباشی
خستگی از تنم بیرون میاد وقتی داستان های عالی و جذاب شما رو میخونم
از هر نظر همه داستان های شما عالی و قوی اند و درخور لقب استادی هستی
سپاس
Nobody
Gully and Irani
     
  
زن

 
Nobody: استاد عزیز خسته نباشی
خستگی از تنم بیرون میاد وقتی داستان های عالی و جذاب شما رو میخونم
از هر نظر همه داستان های شما عالی و قوی اند و درخور لقب استادی هستی
سپاس

سلام بر دوست نازنین و دوست داشتنی .. منم راستش خستگی از تنم بیرون میاد وقتی دوستان شاداب و پر نشاطی مثل شما رو می بینم که به من افتخار داده وقت گرانبهای خودشو نو صرف خوندن این داستانها کرده به من انگیزه میدن . من که کاره ای نیستم اما استادان و اندیشمندان واقعی شما هستید شمایی که بدون وجود شما این مجموعه بها و نما و صفا و شفایی نخواهد داشت امبد وارم آنهایی که نمی دانند اراده کنند تا بدانند . با احترام و ادب . دوست و برادرتان : ایرانی
     
  
مرد

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 195

-بزن . ازت خواهش می کنم . تند تر این کارو بکنی . ولم نکن . ازت خواهش می کنم . امونم نده . کسم می خاره . عشق من . چقدر تو خوبی . بزن منو.. شایان چقدر پر حرارتی . .. خیلی عالی و با تمام وجودش رو من سوار بود . ولی گاهی حس می کردم که حواسش رفته جای دیگه شاید تا حدودی هم ناراحتی وجدان گرفته بود . می دونستم که به فکر زنشه و از اون جایی که عادت نداشته که زن بازی و خیانت کنه سختشه . واسه همین واسش عشوه میومدم تا همه چی رو ازیادش ببره . این که به این فکر نکنه که داره خیانت می کنه و اون در واقع داره تلافی کار همسرشو می کنه و کسی نمی تونه برش ایرادی بگیره و باید که بتونه اینو هضمش کنه . .. -بغلم بزن شایان خودتو بهم بچسبون . دستمو گذاشتم پشت سرش و صورتشو به خودم نزدیک کردم تا اونو راحت تر ببوسم . لباشو سخت و سفت به لبام چسبوندم . دستاموگذاشتم دو طرف صورتش . با حرفا وزمزمه های عاشقونه مخشو کار می گرفتم تا سکسش تحت تاثیر افکار پریشان اون قرار نگیره . موفق شده بودم . با هیجان و عطش منو می کرد . دستاشو دور کمرم حلقه زده بود . منم مثل زنایی که تازه برای اولین باریه که دارن سکس می کنن خودمو سفت و سخت بهش چسبوندم و لباشو بوسیدم . -عزیزم دوستت دارم . عاشقتم . دیوونتم . . اون فقط در مقابل حرفام سکوت کرده بود . می دونم باورش نمی شد که این جور راحت تسلیم من و در واقع خواسته های خودش شه . شاید انتظارش از خودش بیشتر از اینا بود . می خواست با این کار به خودش آرامش بده و این که تونسته خودشو یه جوری راضی کنه که تونسته تلافی این کار همسرشو بکنه .سایه های تردید رو روسر خودش می دید .نمی دونست که چه جوری باید به یقین برسه . بازو هاشو که دور بدنم حلقه زده بود نوازش کرده و مالشش می دادم . با نوک انگشتام رو پوست بدنش می کشیدم با این کارم هوسش زیاد تر می شد -آخخخخخخخ نادیا نکن .. نکن .. آب منو داری میاری .. -به این زودی از این حرفا نزن . من نمی خوام الان تمومش کنی . می خوام تازه شروع کردی . یه کاری کن دوباره به حس قشنگ برسم . منو به اوج برسون . اون جایی که زنا اگه بهش نرسن نمی تونن بگن که ما از سکسمون لذت بردیم . من هوس دارم . کسم می خواد می خواد تو به اون جون بدی زندگی بدی . .. شایان منو بکن . پاهامو باز و بسته می کردم تا کیرشو بیشتر قفل کنم . اونم از هر فرصتی برای بوسیدن لبام استفاده می کرد . دستاشو رو سینه هام گرفته به شدت چنگشون می گرفت . -عزیزم چقدر ناز و مامانی سینه هامو توی چنگت می گیری -واسه این که خودت ناز و مامانی هستی .. بالاخره تونستم مرده رو به حرف بیارم . این پسر خیلی سر سخت بود . می دونستم داره به همسرش فکر می کنه . همسر بیچاره ای که اونم فکر می کرد سر و گوش شایان می جنبه .. البته حالا دیگه راستی راستی می جنبید . خیلی خوشم اومد که بالاخره تونستم این جوان با ایمان و وفا دار در عشق رو شکستش بدم . حالا زیاد هم نباید خودشو سر زنش می کرد چون من که از اون زنا ی گردن افتاده نبودم که براش مایه بیام . فضای داخل کسمو حس می کردم که پر شده و دیگه هیچی اون داخل نیست . کیر تمام فضا رو پوشش داده بود . وقتی اونو حرکتش می داد حس می کردم که یه عالمه مایع رو داره از اون داخل می کشه بیرون .. -اووووووففففففف شایان جون .. کیرت رو به همین سرعت فروش کن داخل وقتی که داری میاری بیرون روی لبه کس اونو با فشار بچرخون و آروم آروم به طرف فضای بیرون هدایتش کن .. -نادیا جون این جوری که تو داری میگی آدم به یاد رانندگی میفته . -بد چیزی نگفتی ها . اینم شبیه به یک نوع دنده عقب رفتنه . -اوووووههههههه نگو .. اونایی که با دنده ها آشنایی نداشته باشن راحت می تونن با کیر تو و این طرف و اون طرف کردنش خوب یاد بگیرن . هر جوری بود مخشو کار می گرفتم تا کمتر به بعضی مسائل فکر کنه . همون چیزایی که فکرشو مشغول می کرد . -شایان حس می کنم آبم داره میاد . یه حالتی شدم . آروم جیغ می کشیدم تا جلب توجه نشه . چشامو کاملا بستم تا از حرکت کیر شایان جون لذت بیشتری ببرم . یه آن متوجه شدم که یه چیزی از بغلای کسم ریخت بیرون . با یه سرعت خاصی می خواست بیاد بیرون ولی کیر مانعش شده بود ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 196

-اوووووووووههههههه شایان ... شایان .. پسر چته تو .. -خیلی وقت بود این جوری کس نکرده بودم . -چراااااااااااا؟ بهت نمیاد این قدر سر به زیر و ساکت باشی . ببینم سحر جون مشکل داره دیگه .. -اون دردش می گیره و منم زود ولش می کنم . باید جراحی شه و منم می ترسم . تازه دکترا میگن که به احتمال زیاد بهبود پیدا می کنه و می تونه بار دار شه شایدم نشه . حالا هم که این جوری . من نمی دونم اون به من نمی تونه برسه چه جوری می تونه با یکی دیگه باشه اون کاندومی که تو جیبش بوده .. اصلا چرا از اون استفاده کرده .. -عزیز دلم تو الان روی کس من هستی . نباید روحیه خودت رو ضعیف کنی . من اومدم تا یه خاطره خوش و به یاد ماندنی از من داشته باشی . بیا عشق من . آروم بگیر . توی بغل من . خیلی دوستت دارم . خیلی ماهی . تو مرد به این خوشگلی و نازی که نباید به تو خیانت شه . حالتو بکن .. چقدر داغ کردی دور و بر کسمو .. کیرشو از کسم بیرون کشید . .. اونو واسش ساک زدم . تا اون لذت بالقوه ای رو که در کیرش مونده بتونم به همه جا پخشش کنم . خیلی حال می کرد . چشاشو بسته بود . حرکت کیرشو توی دهنم حس می کردم . چقدر زود شق می کرد . -پسر تو طلب این چند ساله ات رو می خوای یه شبه بگیری ؟/؟ -خسته ات کردم نادیا -ابدا من خیلی خوشحال میشم لذت می برم . کیف می کنم . بیشتر وقتا حال دادن هم به اندازه حال کردن مزه داره . اصلا دو تایی اش میشه یکی . مثل حالا .. بازم مثل ساعتی پیش با موهای سینه شایان بازی می کردم . نمی ذاشتم که حرکتی براش یکنواخت شه . با نوک انگشتام رو سینه اش می کشیدم . می دونستم با نوازش های نرم من خیلی حال می کنه . .. سرمو گذاشتم رو سینه اش و با نوک زبونم با نوک سینه اش بازی می کردم . سرمو یواش یواش بردم بالاتر و قبل از این که بخواد بره به عالم فکر و خیال لباشو قفل کردم .. این بار دستمو به طرف پایین بدنش رسونده و با کیرش بازی کردم .. همون طوری شد که من می خواستم -نهههههه نادیا .. نادیا .. جادومی کنی . کاری کردی که من این دقایق جز با تو و سکس با تو و این که کم نیارم به چیزی فکر نمی کنم . فقط می خوام تو هم حال کنی . -چرا کم بیاری . دست به کیرت می زنن دراز میشه . تازه خودتم هم که خیلی اکشن هستی . بگو فدات شم . چی می خوای . هر حرفی که داری به من بزن و هر کاری که دوست داری با من انجام بده . مهربون من . خیلی ناز داری و من دوستت دارم . فدات میشم پسر گل خوشگل .. بگو چیکار کنم .. -نادیا فکر می کنی من حتما دیوونه شدم . می خوام انگشتاتو فرو کنی توی کست و بذاری توی دهنم تا من اونا رو بلیسم . دونه به دونه شو . حال میده . می چسبه . با این که حس می کردم کس من هنوزآب کیر رو توش جا داده و کاملا خالی نشده ولی انگشتامو فرو می کردم توی کس و اونو می رسوندم به دهن شایان . اون با حرص دونه دونه انگشتامو لیس می زد و اونا رو با هوس می مکید . طوری که حس می کردم یه گلوله ای از هوس داره داره دور کسم و اون داخلش می گرده . علاوه بر حس کردن , منم از این کارش لذت می بردم . -نوش جونت شایان .. کیف کن . بذار سحر تا چند روز همونجا بمونه . من خودم ازت مراقبت می کنم . تر و خشکت می کنم . ;کونمو گذاشتم رو سرش و کسمو رو چونه اش می کشیدم . دهنشو برای قرار دادن قالب کسم بازش کرده بود . خوشم میومد دنبال همون یه تیکه جنس بود . نوک زبونشو هم گذاشت روی سوراخ کونم .. بعدزبونشو گذاشت روی کس و یه انگشتشو فرو کرد توی سوراخ کونم و در همون جهت و طاقباز منو خوابوند و کیرشو فشار داد به سوراخ کون .. اون از روبرو و منم از روبرو کمر همو داشتیم و با یه فشار قسمتی از کیرش رفت توی کون من . -خوشت میاد شایان ؟/؟ -توچی نادیا .. -فراوون .. زیاد .. بی نهایت . همین جور نگهش داشته باش . یه خورده دیگه فشارش بده . بازم جا داره که اون کیر جوندارت رو جلو تر بفرستی .. دستا دور کمر هم حلقه شده و لبها رو لبان هم .. خودمو دور کیرش می گردوندم . چه مزه ای می داد حرکت کیرشو در مقعد خودم احساس می کردم . نادیا یک بار دیگه پیروز شده بود . اسم این کارمو هر چی می خوان بذارن بذارن . تازه من که جار نزدم به همه جا نگفتم که تا حالا صد نفر منو گاییدن . اگه پسرا و مردا می تونن جنده باشن و این کار ایرادی نداره خب چه اشکالی داره که ما زنا هم بتونیم .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۱۹۷

کونمو دور کیرش همچنان حرکت می دادم . کون دادن در حالت قمبلی خیلی کیفش بیشتره . البته این نظر شخصی منه . حالا عقیده بقیه رو نمی دونم اینجوری کیرش در بعضی حالتها یه شیبی پیدا می کرد که دلم می خواست بیشتر به من حال بده . ولی اون جوری هم از این که نگاش به نگام بیفته لذت می بردم . من که به اندازه کافی ارگاسم شده بودم و از این که اون داره حال می کنه خیلی خوشحال بودم . گذاشتم تا هر قدر که دلش می خواد با کون من حال کنه و بعد هم آبشو همون جا خالی کنه . چشاش از خوشحالی برق می زد و من دیگه مونده بودم که بیش از این چه کاری می تونم انجام بدم که اون حال کنه . آبشو که توی کونم خالی کرد و کیرشو که کشید بیرون همونو گذاشتم توی دهنم و واسش ساک زدم . . بغلش زدم تا خوابش ببره . -عزیزم دلم می خوادتا صبح توی بغلت باشم -منم همین طور نادیا -ولی اگه برم بهتره . ببینم اوضاع و احوال چطوره . در رو قفل نکن شاید دم صبح یه سری بهت زدم و تجدید خاطره ای کردم . اومدم بیرون . راستش گفتم ممکنه داداش یا بابا به دنبال من باشن و شک کنن که من دارم چیکار می کنم و کجا هستم . سعی کردم موقع بر گشتن به اتاقم منو نبینن . اتفاقا داداش نویان منتظرم بود . جلو در اتاقم ایستاده بود -نادیا .. نادیا عزیزم نادی جونم تو اونجایی ؟/؟ جواب ندادم . اون فکر می کرد که ممکنه من تو اتاقم باشم . در اتاق قفل بود و می خواستم کلید بزنم و بازکنم برم داخل از دست اون نمی تونستم . تازه لخت هم بودم . عجب گیری افتاده بودم . بهترین کار این بود که برم حموم . همین کارو هم کردم .. شیر آبو باز کرده و کمی سر و صدا کردم در حدی که خفته ها رو از خواب بیدار نکنه . نویان به سمت صدا اومد . متوجه شد که من داخل حمومم . داداش نویان تا منو دید حالی به حالی شد . -نادیا منم می خوام بیام پیشت . یه حموم داغ و در کنار ش یک سکس داغ خیلی می چسبه . دیگه تحویلم نمی گیری . -نویان چی داری میگی . حالا می خوای گندش در بیاد . تازه آقا شایان هم اینجاست . باید بیشتر مراقب باشیم . -اون چیکار به کار ما داره -پسر برو به حوله بر دار بیار و یکی دو تا از لباسای منو .. -مگه تو با خودت چیزی نیاوردی چه جوری لخت از این مسیر عبور کردی -دیوونه این لباسای تنمو که همرام بوده همه شون بوی بد میده نمی خوام دوباره تنم کنم . تو که همش افکار منفی میاد به سراغت . آخه من به تو داداش گل و مهربون و ناز خودم چی بگم . -می خوام بیام کنار تو بخوابم . -خیلی خسته ام ولی باشه . به شرطی که پسر خوبی باشی . بری تو رختخواب من بمونی منتظرم شی تا من برگردم . اونو فرستادم رفت و با دقت زیاد اون منی هایی رو که از این جناب شایان خان در سوراخ های کس و کون من باقی مونده بود با انگشتام پاکش کردم و هر قدر هم که اونا رو می کشیدم بیرون بازم انگاری یه چیزی اون داخل مونده بود . ولی خیلی خوشم میومد از این که آب کیر شایانو از توی کسم می کشیدم بیرون . چه حالی می داد . خیلی خسته بودم . دوست داشتم بخوابم . هر وقت هم که می رفتم حموم بعدش یه سستی خاصی بهم دست می داد ولی اگه نویان با هام ور می رفت و هر کاری که دوست داشت انجام می داد من حرفی نداشتم . امان از دست این داداش . چقدر از تماشای خودم در آینه لذت می بردم . کف روی تنم منو به هوس می آورد . این تصور رو می کردم که شایان یا داداش نویان بغلم کرده و در حال کردن منند . البته به صورت انفرادی ولی بدم نمی شد که اگه دو تایی شون هم میومدن سراغم ولی این جوری رو داداش پدرمو در می آورد . سینه های درشت و سفتم هنوز حالت خودشو حفظ کرده بود . چند دقیقه بودم پیش داداش جونم . اون رو تخت منتظر من بود . کیرشو راست کرده بود طوری که نزدیک بود سقفو سوراخ کنه .. -داداشی چقدر این کیرت بچه بدی شده . -واسه خودش مردی شده . هنوز چشاشو رو هم نذاشته گفته میگه بیدار موندم تا پیش خواهر خوشگله خودم بخوابم . -از کی تا حالا زبون باز کرده که من حرفاشو نمی شنوم . نویان خیلی خوابم میاد . با هام ور برو اگه حسش بود و تونستی خوابمو بپرونی منم یه جوری باهات مشغول میشم . کونمو به طرف صورتش گرفتم . گذاشتم هر جور که عشقشه بوسش کنه و بوش کنه .. با نوک زبونش افتاد به جون کس و کونم و با دستاش هم آروم روی پوست تنم می کشید . به جای این که بیدار شم داشت خوابم می کرد . دستاش داشتند جادومی کردند .... ادامه دارد ...... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۱۹۸
من از این که نویان داره با من حال می کنه خیلی لذت می بردم ولی اون جوری که بخوام تحرکی داشته باشم اصلا نمی تونستم در این خط باشم . نمی تونستم به اون بگم که اصلا نمی تونم از وجود اون لذت ببرم . دستامو به دو طرف طوری باز کرده بودم که اون فقط داشت اونا رو می لیسید و به هیجان اومده بود که من در یه همچین شرایطی قرار گرفته ام . نمی دونستم چرا تا این حد به هیجان اومده بود . -عزیزم عشق من داری طوری رفتار می کنی که انگاری کس ندیده ای و تا حالا این آبجی نادیای تو به تو نرسیده باشه ..-نمی دونم نادیا . نمی دونم چی بگم . گاهی وقتا فکر می کنم که دارم تو رو از دست میدم و تو ممکنه به یکی دیگه دل ببندی . این یکی دوروزه حس می کنم که این شایان یه جور خاصی داره نگات می کنه . اصلا دوست ندارم به خواهرم این جور نگاه کنه . با توجه به این که زنش بچه اش نمیشه ممکنه بخواد تو رو بگیره -اووووووفففففففف کارت رو بکن داداش حسود من . اصلا تو داری به چه چیزای کم اهمیتی فکر می کنی که در طبله هیچ عطاری تیست . اونا عاشقونه همو دوست دارن . تازه این شایان کجا بود بیاد منو تحویل بگیره و از من خواستگاری کنه . -پس اگه این کارو بکنه تو موافقی . -مگه من کس خلم خودمو اسیر یک زندگی بکنم که جز وابستگی معنای دیگه ای نداره . مگه من حالا کم حال می کنم با داداش جونم . ؟ هر چی که می خوام اون داره به من میده . بزن . آتیش کن کسمو . تند تر . تند تر . خیلی حرف می زنی و به جای این کارا نشون بده که خواهرت رو دوست داری . .. هم خنده ام می گرفت و هم لذت می بردم از این که تونستم این جور دل نویانو ببرم و اونو شیفته خودم کنم که اون تا این حد به خاطر از دست دادن من ناراحت باشه . اما چیز دیگه ای که باعث تعجب من می شد این بود که من که این دوروزه در حرکات و کارای این شایان خان چیزی ندیده بودم که مثلا کشته مرده من باشه . نمی دونم شاید واقعا یه توجهی به من داشت که خودم سر در نمی آوردم . هر چی بود بالاخره کلنگ کیرش رو بر سر زمین کس من وارد کرد و راه رو برای دفعات بعد باز کرد . فداش بشم . این کس من چقدر جا داره و تنوع طلبه من دیگه نمی دونم با اون چه جوری کنار بیام . در هر حال داداشی تا دلش خواست با من حال کرد و منو از این رو به اون رو می کرد . تند تند منو می گایید . ولی هر چقدر هم خوشم میومد نمی تونستم برسم به اون نهایتی که چند ساعت قبل رسیده بودم . از بس این روزا ار گاسم شده بودم . ولی نویان دلش می خواست من از این آمیزش خودم لذت ببرم . معلوم نبود این کمر اون چه کمریه همین جور داشت منو می گایید . فشار و حرکت کیرشو در کسم حس می کردم . یه بار چشامو باز کرده نگاهی به ساعت دیواری انداختم و متوجه شدم از آخرین باری که این عقربه ها رو دیدم و خوابم برده و ظاهرا چشامو گذاشتم رو هم یک ساعتی گذشته .. و نویان همچنان مشغول بود . کسم با این که لذت می برد ولی داشت می سوخت . . دست بر دار هم نبود . ظاهرا از بس با من ور رفته بود و دوست داشت که من حال کنم این انرژی مثبت اون به من هم منتقل شد اون یه تیکه روغن منجمد من دیگه در حال آب شدن بود . این حس خوب و قشنگ یک بار دیگه اومد به سراغم . حالا من دیگه ول کنش نبودم و می بایستی تا اون جایی با من راه بیاد که منو به آخر خط برسونه . اینو بهش گفتم -داداش ببین خودت مقصری اون قدر منو گاییدی و گاییدی و کیرت رو فرو کردی و بیرون کشیدی که منو بیدارم کردی . آتیش زیر خاکستر رو روشنش کردی و حالا من ازت می خوام تا منو نسوزوندی ولم نکنی . تا منو جزغاله ام نکردی دست از سرم بر نداری . من تو رو می خوام کیر داداشی گلمو می خوام . بکن نادیای خودت رو . ببین که فقط من مال توام . مال خودت . .. با این حرفام و گردوندن کونم اونو به وجد آورده بودم . تعجب می کردم چه جوری تا حالا کیرش دوام آورده رو من خالی نکرده . یا باید قبلش جق زده باشه یا قرصی چیزی خورده باشه . کیرش شباهتی به کیر های اسپری زده نداشت . چون پدر منو در آورده بود . بیش از اندازه شق و کلفت نشون می داد . -نادیا دوستت دارم . دوستت دارم . فقط تو رو می خوام . من زن نمی خوام .. -حق داری .. خودت رو اسیر زن نکنی . داریم کیف دنیا رو می کنیم دیگه . زندگی و زن بردن هم رو همین داره می گرده . منم شوهر نمی خوام . حالا کمی سکوت کن . بذار منم حس بگیرم و بتونم با کیرت حال کنم . .. نمی دونم این نویان چرا از دست من و تن من خسته نمی شد . با این که خودم با انواع و اقسام مردا بودم ولی از این که اون بخواد با یه دختر دیگه ای باشه حسادت می کردم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
مرد

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 199

داداش ولم نکرد و ادامه داد تا منو ارضام کرد . ولی دست بر دار نبود . -همه جام می سوزه .. همه جا اثر گاز و زبون زدن توست نویان -یعنی تا حالا حال نمی کردی . -چرا اگه حال نمی کردم که دیگه این همه آب روغن قاطی نمی کردم-بازم جای شکرش باقیه که خودت قاطی نکردی .. هر کاری کردم کونمو از زیر کیر داداش نجات بدم نشد که نشد منم دیگه دلشو نشکستم و هر طوری که اون خواست عمل کردم . سرشو گذاشت رو کونم و لیس زدنو شروع کرد . همه جای کونمو به دقت لیس می زد و نوک زبونش وقتی روی سوراخ کونم قرار می گرفت یک هیجان وصف ناپذیری بهم دست می داد که دلم می خواست تمامی زبونشو می فرستاد بره توی کونم ولی نمی شد . وقتی که این نمی شد باید کیرشو می کردداخل . حالا این من بودم که از داداشی خودم می خواستم کیرشو بکنه توی کونم -نویان عزیزم داداش گلم .. بذار توی کونم . نویان هیجان زده شده بود . کیرشو گذاشت رو سوراخ کون تنگم تااز کون دادن خودم لذت ببرم و حال کنم که صدای درو شنیدم .. پدر بود .. -نادیا .. نادیا اونجایی ؟/؟ .. تا نویان صدای پدر رو شنید از ترس بر خودش لرزید . دیگه به این فکر نمی کرد که بابا اون وقت شب چه کاری می تونست با من داشته باشه . شاید هم ترس از این که پدر متوجه شه که من و اون با هم حال می کنیم می ترسید .. -نویان نترس برو توی گنجه قایم شو . من در رو باز می کنم و یه جوری با پدر حرف می زنم و می فرستمش . -نادیا کسی اون جا هست ؟/؟ -نه بابا الان لباس می پوشم میام بیرون .. ظاهرا بابا ناصر باید تعجب کرده باشه از این که من گفتم الان میام بیرون . خب اون می تونست بیاد داخل . -در رو باز کردم و گفتم بابا چی می خوای .. از پشت شلوارش هم دستی به کیرش کشیده و خیلی آروم گفتم که پدر این چقدر بلند شده . نکنه یاد هندوستون کرده . -البته اگه تو اجازه بدی . خیلی مراقب بودم که آروم حرف بزنم تا داداش نویان صدای منو نشنوه . -پدر اجازه ما دست شماست . شما صاحب اختیارین . این حرفا چیه .. ولی الان در یک وضعیتی قرار دارم که دکترگفته تا چند روز نزدیکی نکنم .-عزیزم این که مر بوط به دفعه قبل میشه و بعد از اون هم حالت خوب شده بود . -پدر دلیل نمیشه که اگه آدم بیمار شه اون مریضی بر نگرده .. زیر گوشش گفتم پدر تو برو من تا یکساعت دیگه خبرت می کنم . این داداش کون پرست من نزدیک بود سر کون من خودشو به گاییدن بده .. -عزیزم اگه داخل اتاق خودت احساس امنیت نمی کنی این خونه سوراخ سنبه های زیادی داره . از قرار معلوم کیر پدر خیلی تیز شده بود و تا اونو وارد سوراخ نمی کرد ول کن معامله نبود . -باشه الان میام . این پدر جونم که قربونش برم در اون لحظات دست بر دار نبود . بیشتر از این می ترسیدم که نویان لو بره و پدر دیگه به من اعتماد نکنه . هر چند هر دو تاشون خلافکار بودن . -من بابا رو می برم به یه سمتی تو می تونی در بری . دیگه حواسش نبود بپرسه که پدر اون وقت شب چیکار داره . منم خیلی خسته بودم . دیگه یواش یواش باید یه فکری برای خودم می کردم . اون شب به هر کلکی بود تونستم نویان رو بفرستم که بره . ولی این با با دست بر دار نبود تا این که تونستم اونو هم یه جوری ارضاش کنم . عین مجسمه ها شدم تا هر کاری که دلش می خواد انجام بده . پاک خسته شده بودم . خیلی سخت بود از دست مردای خونه در رفتن .. بابا سر تا پامو می لیسید . امونم نمی داد . ولم نمی کرد . دلمم می سوخت . -چیه بابا مامان بهت نمی رسه ؟/؟ -اگه تو رو نداشتم چیکار می کردم . -خب خواهرم بود دیگه . خیلی وقته از اون خبری ندارم . نمی دونم چیکار می کنه . با شوهرش در چه شرایطیه .. -منم نمی دونم . ولی احتمالا خواهرت می خواد چند روزی بره سفر و خونه رو بده به دست اپویا -بابا .. چرا آبجی این کارو می کنه . به شوهرش اعتماد داره ؟ -چی داری میگی . اونا که خیلی با هم خوبن و اون اصلا تو این فازا نیست . -نمی دونم بابا ولی من به این پسره خوش بین نیستم . از قرار معلوم تو هم بدت نمیاد که سر خواهرم هوو بیاره -چی داری میگی . مردا در این دوره زمونه اگه چاره داشته باشن همون یک زن خودشونو هم طلاق میدن . اون وقت میرن برای خودشون شر درست کنن که یک زن دیگه بگیرن ؟/؟ .....اون دفعه به هر کلکی بود تونسته بود م دامادمو ردیفش کنم که دیگه دنبال خلاف نره ولی این بار بازم باید آدمش می کردم . اصلا برای چی اون نرفته سفر .... ادامه دارد .... نویسنده ..... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 22 از 36:  « پیشین  1  ...  21  22  23  ...  35  36  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

زن نامرئی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA