ارسالها: 3650
#213
Posted: 28 Feb 2014 20:12
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 194
چند بار زبونمو در آورده یه چین به ابروهام انداخته چشامو خمار کرده تا می رفتم زبونمو بکشم رو کیرش اونو عقب می بردم . دیوونه اش کرده بودم . آتیشش زده بودم . خیلی حشری شده بود . در همون حالت بلوز و سوتینمو دیگه در آورد و لختم کرد و منم دامنو در آوردم . حالا فقط یه شورت داشتم همین جور اذیتش می کردم . دوست داشتم اونی رو که مدام ازم فرار می کرد حشری و حشری تر کرده بهش نشون بدم که مردا همه شون یه مدلی هستن . خلاصه هر مدلی که بود من یکی که دوست داشتم اون مال من باشه . حتی برای یک بار . طعم سکس با یکی دیگه رو بچشه و حس کنه که چقدر می تونه لذت بخش باشه . یکی از این دفعات خودم مخصوصا دهنمو باز کرده و یه دو ثانیه ای نگه داشتم مثلا پیش خودم خواستم رسم پهلونی رو به جا بیارم و البته بدون این که بفهمه من بهش فرصت دادم اون کیرشو با حرص و هوس فرو کنه توی دهنم . همین کارو هم کرد . خوب شناخته بودمش .حیلی ماهرانه مقاومتش در هم شکست و یک بار دیگه پیروزی و غلبه زن بر مرد ثابت شد که با عنصر هوس تونست یک مرد رو به دام بکشه . هر چند شاید به هنگام سکس هوس زن خیلی بیشتر از مرد باشه ولی در آغاز راه و شرایط مساوی این بیشتر مردان هستند که فریب می خورند و اسیر هوسهاشون میشن . یعنی میشه اونا رو به خاطر شهوت رامشون کرد . کیرشو درجا فرو کرد توی دهنم . فقط سر کیرش رفته بود توی دهنم که مجبور شدم دهنمو بیشتر باز کنم و اونو بیشتر توی دهن جابدم . مستش کرده بودم . طوری به خودش فشار می آورد که همون اول وا نده ولی من دیگه در ساک زدن حرفه ای شده بودم . ولش نمی کردم . یه جوری میکش زدم که دیگه جز این که خیس کنه کار دیگه ای از دستش بر نمیومد . خیلی سنگین و پر حجم خالی کرد . می دونستم آقایون از این قسمت کار که یک زن آب کیرشونو بخوره خیلی خوششون میاد واسه همین تا قطره آخرشو خوردم . . شورتم کاملا خیس شده بود . اگه چلونده می شد قطرات آب پس می داد . روی تخت دراز کشید چون اون منو از جام بلند کرد و کمر مو گرفت و یه لحظه خودمو از دستش رها کردم و رفتم روی تخت . -نهههههه نهههههه درش بیار . چیکار می کنی . چقدر حرص می زنی . فرار نکرده . اون زیر قایم شده . آخه شایان شورت خیس و کس منو دو تایی با هم گذاشته بود تو دهنش .. -پسر نکن . منو آتیشم زدی . با این کارت بیشتر خیسم می کنی . لذت می برد . دوست داشت به من حال بده . وقتی بهش گفتم پس از مرگ شوهرم این اولین باریه که دارم با یک مرد سکس می کنم اون شور و تحرک خودشو بیشتر کرد و بیشتر بهم حال داد .وقتی با دستاش شورتمو کشید پایین حس کردم که کس خیسم چقدر به کیرش نیاز داره .. اون به جای این که کیرشو فرو کنه توی کسم دهنشو گذاشت روی کس اول همه خیسی ها رو خورد و بعد کیرشو گذاشت روی کس و به آرومی اونو فرو کرد توی کس . -پسر .. شایان گلم می تونی تند تر و محکم تر منو بکنی . خشمت رو رو سر کس من خالی کن . بزن منو . رحم نکن . کمی سرعتشو زیاد تر کرد . ولی نه به اون اندازه که من دوست داشتم واسه همین خودمو محکم به طرف بالا حرکت می دادم و می خواستم بهش بگم که با شدت بیشتری منو بگاد . با التماس نگاش می کردم . موفق شده بودم اونو به دام خودم بکشونم . دیگه به این هم فکر نمی کردم که ممکنه پویا و ناصر جونم به دنبال من باشن . شور و حال عجیبی رو در تمام تنم حس می کردم . شایان یواش یواش اون جوری که من می خواستم منو می کرد . ولی وقتی که رو من خوابید تا منو ببوسه تحرکش کم تر شده بود ولی از هماغوشی و انطباق بدنش بر خود لذت می بردم زیر کیرش خوابم برده بود . داروی خواب آورشو به من تزریق کرده و همچنان داشت به کسم آمپول می زد. بوسه گرمش تحرک رو کم کرده بود ولی تحریک رو زیاد کرده بود . خیلی آروم شده بودم . بغلش کردم و اونو طوری به خودم فشردمش که حس کردم کیرش تا دسته رفته توی کسم . حرکت و کلفتی اون کیر رو کاملا داخل بدنم حس می کردم و دوست نداشتم این لحظه های شیرین پر التهاب و لذت بخش به این زودیها تمومی داشته باشه . سینه هاش وقتی به سینه هام می خورد بیشتر منو می سوزوند . -شایان تو که دیگه هیچی واسم نذاشتی . زود تر ار ضام کن . عزیزم عشق من .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#216
Posted: 4 Mar 2014 00:02
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 195
-بزن . ازت خواهش می کنم . تند تر این کارو بکنی . ولم نکن . ازت خواهش می کنم . امونم نده . کسم می خاره . عشق من . چقدر تو خوبی . بزن منو.. شایان چقدر پر حرارتی . .. خیلی عالی و با تمام وجودش رو من سوار بود . ولی گاهی حس می کردم که حواسش رفته جای دیگه شاید تا حدودی هم ناراحتی وجدان گرفته بود . می دونستم که به فکر زنشه و از اون جایی که عادت نداشته که زن بازی و خیانت کنه سختشه . واسه همین واسش عشوه میومدم تا همه چی رو ازیادش ببره . این که به این فکر نکنه که داره خیانت می کنه و اون در واقع داره تلافی کار همسرشو می کنه و کسی نمی تونه برش ایرادی بگیره و باید که بتونه اینو هضمش کنه . .. -بغلم بزن شایان خودتو بهم بچسبون . دستمو گذاشتم پشت سرش و صورتشو به خودم نزدیک کردم تا اونو راحت تر ببوسم . لباشو سخت و سفت به لبام چسبوندم . دستاموگذاشتم دو طرف صورتش . با حرفا وزمزمه های عاشقونه مخشو کار می گرفتم تا سکسش تحت تاثیر افکار پریشان اون قرار نگیره . موفق شده بودم . با هیجان و عطش منو می کرد . دستاشو دور کمرم حلقه زده بود . منم مثل زنایی که تازه برای اولین باریه که دارن سکس می کنن خودمو سفت و سخت بهش چسبوندم و لباشو بوسیدم . -عزیزم دوستت دارم . عاشقتم . دیوونتم . . اون فقط در مقابل حرفام سکوت کرده بود . می دونم باورش نمی شد که این جور راحت تسلیم من و در واقع خواسته های خودش شه . شاید انتظارش از خودش بیشتر از اینا بود . می خواست با این کار به خودش آرامش بده و این که تونسته خودشو یه جوری راضی کنه که تونسته تلافی این کار همسرشو بکنه .سایه های تردید رو روسر خودش می دید .نمی دونست که چه جوری باید به یقین برسه . بازو هاشو که دور بدنم حلقه زده بود نوازش کرده و مالشش می دادم . با نوک انگشتام رو پوست بدنش می کشیدم با این کارم هوسش زیاد تر می شد -آخخخخخخخ نادیا نکن .. نکن .. آب منو داری میاری .. -به این زودی از این حرفا نزن . من نمی خوام الان تمومش کنی . می خوام تازه شروع کردی . یه کاری کن دوباره به حس قشنگ برسم . منو به اوج برسون . اون جایی که زنا اگه بهش نرسن نمی تونن بگن که ما از سکسمون لذت بردیم . من هوس دارم . کسم می خواد می خواد تو به اون جون بدی زندگی بدی . .. شایان منو بکن . پاهامو باز و بسته می کردم تا کیرشو بیشتر قفل کنم . اونم از هر فرصتی برای بوسیدن لبام استفاده می کرد . دستاشو رو سینه هام گرفته به شدت چنگشون می گرفت . -عزیزم چقدر ناز و مامانی سینه هامو توی چنگت می گیری -واسه این که خودت ناز و مامانی هستی .. بالاخره تونستم مرده رو به حرف بیارم . این پسر خیلی سر سخت بود . می دونستم داره به همسرش فکر می کنه . همسر بیچاره ای که اونم فکر می کرد سر و گوش شایان می جنبه .. البته حالا دیگه راستی راستی می جنبید . خیلی خوشم اومد که بالاخره تونستم این جوان با ایمان و وفا دار در عشق رو شکستش بدم . حالا زیاد هم نباید خودشو سر زنش می کرد چون من که از اون زنا ی گردن افتاده نبودم که براش مایه بیام . فضای داخل کسمو حس می کردم که پر شده و دیگه هیچی اون داخل نیست . کیر تمام فضا رو پوشش داده بود . وقتی اونو حرکتش می داد حس می کردم که یه عالمه مایع رو داره از اون داخل می کشه بیرون .. -اووووووففففففف شایان جون .. کیرت رو به همین سرعت فروش کن داخل وقتی که داری میاری بیرون روی لبه کس اونو با فشار بچرخون و آروم آروم به طرف فضای بیرون هدایتش کن .. -نادیا جون این جوری که تو داری میگی آدم به یاد رانندگی میفته . -بد چیزی نگفتی ها . اینم شبیه به یک نوع دنده عقب رفتنه . -اوووووههههههه نگو .. اونایی که با دنده ها آشنایی نداشته باشن راحت می تونن با کیر تو و این طرف و اون طرف کردنش خوب یاد بگیرن . هر جوری بود مخشو کار می گرفتم تا کمتر به بعضی مسائل فکر کنه . همون چیزایی که فکرشو مشغول می کرد . -شایان حس می کنم آبم داره میاد . یه حالتی شدم . آروم جیغ می کشیدم تا جلب توجه نشه . چشامو کاملا بستم تا از حرکت کیر شایان جون لذت بیشتری ببرم . یه آن متوجه شدم که یه چیزی از بغلای کسم ریخت بیرون . با یه سرعت خاصی می خواست بیاد بیرون ولی کیر مانعش شده بود ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#217
Posted: 7 Mar 2014 21:56
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 196
-اوووووووووههههههه شایان ... شایان .. پسر چته تو .. -خیلی وقت بود این جوری کس نکرده بودم . -چراااااااااااا؟ بهت نمیاد این قدر سر به زیر و ساکت باشی . ببینم سحر جون مشکل داره دیگه .. -اون دردش می گیره و منم زود ولش می کنم . باید جراحی شه و منم می ترسم . تازه دکترا میگن که به احتمال زیاد بهبود پیدا می کنه و می تونه بار دار شه شایدم نشه . حالا هم که این جوری . من نمی دونم اون به من نمی تونه برسه چه جوری می تونه با یکی دیگه باشه اون کاندومی که تو جیبش بوده .. اصلا چرا از اون استفاده کرده .. -عزیز دلم تو الان روی کس من هستی . نباید روحیه خودت رو ضعیف کنی . من اومدم تا یه خاطره خوش و به یاد ماندنی از من داشته باشی . بیا عشق من . آروم بگیر . توی بغل من . خیلی دوستت دارم . خیلی ماهی . تو مرد به این خوشگلی و نازی که نباید به تو خیانت شه . حالتو بکن .. چقدر داغ کردی دور و بر کسمو .. کیرشو از کسم بیرون کشید . .. اونو واسش ساک زدم . تا اون لذت بالقوه ای رو که در کیرش مونده بتونم به همه جا پخشش کنم . خیلی حال می کرد . چشاشو بسته بود . حرکت کیرشو توی دهنم حس می کردم . چقدر زود شق می کرد . -پسر تو طلب این چند ساله ات رو می خوای یه شبه بگیری ؟/؟ -خسته ات کردم نادیا -ابدا من خیلی خوشحال میشم لذت می برم . کیف می کنم . بیشتر وقتا حال دادن هم به اندازه حال کردن مزه داره . اصلا دو تایی اش میشه یکی . مثل حالا .. بازم مثل ساعتی پیش با موهای سینه شایان بازی می کردم . نمی ذاشتم که حرکتی براش یکنواخت شه . با نوک انگشتام رو سینه اش می کشیدم . می دونستم با نوازش های نرم من خیلی حال می کنه . .. سرمو گذاشتم رو سینه اش و با نوک زبونم با نوک سینه اش بازی می کردم . سرمو یواش یواش بردم بالاتر و قبل از این که بخواد بره به عالم فکر و خیال لباشو قفل کردم .. این بار دستمو به طرف پایین بدنش رسونده و با کیرش بازی کردم .. همون طوری شد که من می خواستم -نهههههه نادیا .. نادیا .. جادومی کنی . کاری کردی که من این دقایق جز با تو و سکس با تو و این که کم نیارم به چیزی فکر نمی کنم . فقط می خوام تو هم حال کنی . -چرا کم بیاری . دست به کیرت می زنن دراز میشه . تازه خودتم هم که خیلی اکشن هستی . بگو فدات شم . چی می خوای . هر حرفی که داری به من بزن و هر کاری که دوست داری با من انجام بده . مهربون من . خیلی ناز داری و من دوستت دارم . فدات میشم پسر گل خوشگل .. بگو چیکار کنم .. -نادیا فکر می کنی من حتما دیوونه شدم . می خوام انگشتاتو فرو کنی توی کست و بذاری توی دهنم تا من اونا رو بلیسم . دونه به دونه شو . حال میده . می چسبه . با این که حس می کردم کس من هنوزآب کیر رو توش جا داده و کاملا خالی نشده ولی انگشتامو فرو می کردم توی کس و اونو می رسوندم به دهن شایان . اون با حرص دونه دونه انگشتامو لیس می زد و اونا رو با هوس می مکید . طوری که حس می کردم یه گلوله ای از هوس داره داره دور کسم و اون داخلش می گرده . علاوه بر حس کردن , منم از این کارش لذت می بردم . -نوش جونت شایان .. کیف کن . بذار سحر تا چند روز همونجا بمونه . من خودم ازت مراقبت می کنم . تر و خشکت می کنم . ;کونمو گذاشتم رو سرش و کسمو رو چونه اش می کشیدم . دهنشو برای قرار دادن قالب کسم بازش کرده بود . خوشم میومد دنبال همون یه تیکه جنس بود . نوک زبونشو هم گذاشت روی سوراخ کونم .. بعدزبونشو گذاشت روی کس و یه انگشتشو فرو کرد توی سوراخ کونم و در همون جهت و طاقباز منو خوابوند و کیرشو فشار داد به سوراخ کون .. اون از روبرو و منم از روبرو کمر همو داشتیم و با یه فشار قسمتی از کیرش رفت توی کون من . -خوشت میاد شایان ؟/؟ -توچی نادیا .. -فراوون .. زیاد .. بی نهایت . همین جور نگهش داشته باش . یه خورده دیگه فشارش بده . بازم جا داره که اون کیر جوندارت رو جلو تر بفرستی .. دستا دور کمر هم حلقه شده و لبها رو لبان هم .. خودمو دور کیرش می گردوندم . چه مزه ای می داد حرکت کیرشو در مقعد خودم احساس می کردم . نادیا یک بار دیگه پیروز شده بود . اسم این کارمو هر چی می خوان بذارن بذارن . تازه من که جار نزدم به همه جا نگفتم که تا حالا صد نفر منو گاییدن . اگه پسرا و مردا می تونن جنده باشن و این کار ایرادی نداره خب چه اشکالی داره که ما زنا هم بتونیم .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#220
Posted: 24 Mar 2014 20:36
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 199
داداش ولم نکرد و ادامه داد تا منو ارضام کرد . ولی دست بر دار نبود . -همه جام می سوزه .. همه جا اثر گاز و زبون زدن توست نویان -یعنی تا حالا حال نمی کردی . -چرا اگه حال نمی کردم که دیگه این همه آب روغن قاطی نمی کردم-بازم جای شکرش باقیه که خودت قاطی نکردی .. هر کاری کردم کونمو از زیر کیر داداش نجات بدم نشد که نشد منم دیگه دلشو نشکستم و هر طوری که اون خواست عمل کردم . سرشو گذاشت رو کونم و لیس زدنو شروع کرد . همه جای کونمو به دقت لیس می زد و نوک زبونش وقتی روی سوراخ کونم قرار می گرفت یک هیجان وصف ناپذیری بهم دست می داد که دلم می خواست تمامی زبونشو می فرستاد بره توی کونم ولی نمی شد . وقتی که این نمی شد باید کیرشو می کردداخل . حالا این من بودم که از داداشی خودم می خواستم کیرشو بکنه توی کونم -نویان عزیزم داداش گلم .. بذار توی کونم . نویان هیجان زده شده بود . کیرشو گذاشت رو سوراخ کون تنگم تااز کون دادن خودم لذت ببرم و حال کنم که صدای درو شنیدم .. پدر بود .. -نادیا .. نادیا اونجایی ؟/؟ .. تا نویان صدای پدر رو شنید از ترس بر خودش لرزید . دیگه به این فکر نمی کرد که بابا اون وقت شب چه کاری می تونست با من داشته باشه . شاید هم ترس از این که پدر متوجه شه که من و اون با هم حال می کنیم می ترسید .. -نویان نترس برو توی گنجه قایم شو . من در رو باز می کنم و یه جوری با پدر حرف می زنم و می فرستمش . -نادیا کسی اون جا هست ؟/؟ -نه بابا الان لباس می پوشم میام بیرون .. ظاهرا بابا ناصر باید تعجب کرده باشه از این که من گفتم الان میام بیرون . خب اون می تونست بیاد داخل . -در رو باز کردم و گفتم بابا چی می خوای .. از پشت شلوارش هم دستی به کیرش کشیده و خیلی آروم گفتم که پدر این چقدر بلند شده . نکنه یاد هندوستون کرده . -البته اگه تو اجازه بدی . خیلی مراقب بودم که آروم حرف بزنم تا داداش نویان صدای منو نشنوه . -پدر اجازه ما دست شماست . شما صاحب اختیارین . این حرفا چیه .. ولی الان در یک وضعیتی قرار دارم که دکترگفته تا چند روز نزدیکی نکنم .-عزیزم این که مر بوط به دفعه قبل میشه و بعد از اون هم حالت خوب شده بود . -پدر دلیل نمیشه که اگه آدم بیمار شه اون مریضی بر نگرده .. زیر گوشش گفتم پدر تو برو من تا یکساعت دیگه خبرت می کنم . این داداش کون پرست من نزدیک بود سر کون من خودشو به گاییدن بده .. -عزیزم اگه داخل اتاق خودت احساس امنیت نمی کنی این خونه سوراخ سنبه های زیادی داره . از قرار معلوم کیر پدر خیلی تیز شده بود و تا اونو وارد سوراخ نمی کرد ول کن معامله نبود . -باشه الان میام . این پدر جونم که قربونش برم در اون لحظات دست بر دار نبود . بیشتر از این می ترسیدم که نویان لو بره و پدر دیگه به من اعتماد نکنه . هر چند هر دو تاشون خلافکار بودن . -من بابا رو می برم به یه سمتی تو می تونی در بری . دیگه حواسش نبود بپرسه که پدر اون وقت شب چیکار داره . منم خیلی خسته بودم . دیگه یواش یواش باید یه فکری برای خودم می کردم . اون شب به هر کلکی بود تونستم نویان رو بفرستم که بره . ولی این با با دست بر دار نبود تا این که تونستم اونو هم یه جوری ارضاش کنم . عین مجسمه ها شدم تا هر کاری که دلش می خواد انجام بده . پاک خسته شده بودم . خیلی سخت بود از دست مردای خونه در رفتن .. بابا سر تا پامو می لیسید . امونم نمی داد . ولم نمی کرد . دلمم می سوخت . -چیه بابا مامان بهت نمی رسه ؟/؟ -اگه تو رو نداشتم چیکار می کردم . -خب خواهرم بود دیگه . خیلی وقته از اون خبری ندارم . نمی دونم چیکار می کنه . با شوهرش در چه شرایطیه .. -منم نمی دونم . ولی احتمالا خواهرت می خواد چند روزی بره سفر و خونه رو بده به دست اپویا -بابا .. چرا آبجی این کارو می کنه . به شوهرش اعتماد داره ؟ -چی داری میگی . اونا که خیلی با هم خوبن و اون اصلا تو این فازا نیست . -نمی دونم بابا ولی من به این پسره خوش بین نیستم . از قرار معلوم تو هم بدت نمیاد که سر خواهرم هوو بیاره -چی داری میگی . مردا در این دوره زمونه اگه چاره داشته باشن همون یک زن خودشونو هم طلاق میدن . اون وقت میرن برای خودشون شر درست کنن که یک زن دیگه بگیرن ؟/؟ .....اون دفعه به هر کلکی بود تونسته بود م دامادمو ردیفش کنم که دیگه دنبال خلاف نره ولی این بار بازم باید آدمش می کردم . اصلا برای چی اون نرفته سفر .... ادامه دارد .... نویسنده ..... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم