ارسالها: 3650
#222
Posted: 31 Mar 2014 21:34
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 201
کارم هیچ ایرادی نداشت جز یک ایراد عمده که اونو باید یه جورایی حلش می کردم . و اونم روبرو شدن با پویا بود . اگه می خواستم خودمو در کنار مهناز قرار بدم و با اون دو نفر حال کنم برام مسئله ای نبود . ولی پویا در مورد من چی فکر می کنه . دیگه نمی تونم اون سیاست سابقمو حفظ کنم . اصلا نمی دونم باید چیکار کنم . داشتم پشیمون می شدم . ولی وقتی به اون دو تا مرد وخصوصا میلاد که برام تازگی داشت فکر می کردم داشتم دیوونه می شدم .. چه بهونه ای بیارم . دوباره از راه غیر اصلی وارد آپار تمان شدم . از اونجایی که حس می کردم ممکنه دور بین مخفی داشته باشن بازم خودمو نا مرئی کردم . رفتم در همون آپار تمانی رو که پویا و مهناز و میلاد در اون بودند رو زدم .. پشت در پچ پچ هایی میومد . خودمو کنار کشیدم تا چهره منو از طریق عدسی نبینن .. خلاصه اونا که عطش سکسو داشتن درو به روم باز کردن .. سه تایی شون کنار در بودن . پویا تا منو دید یکه خورد .. میلاد اومد جلو .. -ببخشید شما با کی کار داشتین . سه تا یی شون یه شورت پا شون بود . سینه های مهناز هم زده بود بیرون .. -ببخشید خانوم شما رو به جا نمیاریم .. اینو مهناز بر زبون آورده بود . -ببینم اینجا فاحشه خونه هست ؟/؟ یه زن این جور سکسی خودشو بین دو تا مرد نشون بده ؟/؟ -خانوم این فضولی ها به شما نیومده . من به هر دو نفر محرم هستم . یکی داداشمه یکی شوهرم.. میلاد رو شوهرش معرفی کرد و پویا رو داداشش .. -خب خانومی این آقایی رو که شما داداشتون ذکر کردید و مثل موش مرده ها سرشو انداخته پایین و جیک نمی زنه داماد منه . شوهر خواهرم . خواهرم با بچه اش یعنی بچه همین آقا رفته سفر و پویا خان هم از این فرصت به دست اومده داره سوءاستفاده می کنه . -خانوم این فضولی ها به شما نیومده .. -جنده ! اگه این آقا داداش شما باشه شما باید باشید خواهر شوهر خواهرم . من تمام فک و فامیلای دامادم رو می شناسم . -چیه خانوم .. کست داره می خاره که این همه بلبل زبونی کرده ادعا می کنی آقا پویا دامادته ؟/؟ -کس خل هم که تشریف داری مهناز خانوم . -اسم منو از کجا می دونی . -من خیلی چیزای دیگه رو هم می دونم . داخل شدم . پویا سرشو انداخته بود زمین و از خجالت چیزی نمی گفت . -مگه صد بار بهت نگفتم من خوشم نمیاد سر خواهرم شیره بمالی . زن و بچه کوچیکتو می فرسنی برن سفر که چی بشه . مزاحم نداشته باشی و هر کاری که دلت می خواد انجام بدی ؟/؟ ..مهناز : خانوم جان .. هر کسی اختیار کیر و کوس و کون خودشو داره . ربطی به شما نداره . اگه دوست داری برو دنبال یک دوست پسر برای خودت باش . اون جوری هم که تو فکر می کنی من زن بد و هرزه ای نیستم .. با خودم گفتم کاملا مشخصه . با اون کیر هایی که نوش جون می کنی و زبونت بسته میشه . حسابی روی اونا زیاد شده بود . نمی دونستم دیگه با اونا چه بر خوردی داشته باشم . داشتن حال منو می گرفتن ولی این من بودم که باید حال اونا رو می گرفتم . دیگه خسته ام کرده بودند . منم دوست داشتم با اونا حال کنم . ولی باید یواش یواش از راه اصلی وارد می شدم .نباید خودمو مشتاق نشون می دادم . من باید سیاست خودمو حفظ می کردم . باید خودمو قوی نشون می دادم . مرتیکه پر رو . پویا رفته بود به اتاقی دیگه .. میلاد هم غیبش زده بود و مهناز جنده زبون درازی که اصلا ازش خوشم نیومد و اونم به خاطر زبون درازیش خودشو از تیر رس نگاهم دور کرد . ولی از حق نگذریم این مهناز خیلی خوشگل بود و اندام تپل و خوش دست و هماهنگی داشت . جون می داد برای یک لز درست و حسابی . ولی اول باید زبونشو کوتاه می کردم . مونده بودم که چیکار کنم . هیچ راهی نداشتم تا تمام بر نامه ها از طریق پویا جفت و جور می شد . من که نمی تونستم مثل اونا یک دفعه خودمو بر هنه کنم و بگم که منم پا هستم و می خوام که با شما باشم . اصلا قاطی کرده بودم و نمی شدم کاریش کرد . دستمو گداشته بودم لاپام . تازگی ها با تصور کیر های جدید و تازه کسم در جا داغ و خیس می کرد . پس از این همه مدت و تجربه و تنوع طلبی و غرق در کیر های فراوان شدن بازم جای تعجب داشت که تا این حد شور و حال داشته باشم ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم