انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 23 از 36:  « پیشین  1  ...  22  23  24  ...  35  36  پسین »

زن نامرئی


زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۰۰

روز بعد دیگه شایان و بابا و داداشو بی خیال شدم و با خودم گفتم باید که یه سر و گوشی آب بدم که این پویا دامادم چیکار می کنه . چون به نسترن خیلی علاقه داشته و همچنین فرهاد کوچولو . هر چند تازگی ها زیاد نمی دیدمشون ولی هر روز تلفنی با اونا در تماس بودم . کی رفته بودند سفر . یه بهونه ای واسه خونه آوردم و گفتم که دارم میرم پیش فلان دوستم . اونا هم دیگه کاری به کارم نداشتن . این سفر چند روزه قبلی من دیگه حسابی منو پیش اونا یک زن خود ساخته نشون داده بود . ..عجب موقعی رسیده بودم . از دیوار رفتم بالا و درست موقعی رسیدم که دامادم داشت وسیله هایی رو می ریخت داخل ماشینش . ظاهرا اونم می خواست بره سفر . به جایی که خودش باشه و خودش . حتما حس کرده بود که اگه یک لحظه غفلت کنه نادیا در انتظارشه و مچشو می گیره . کور خونده بود . بی چشم و رو . مگه اون دفعه بهت کم رسیدم تا دیگه خواهرمو اذیتش نکنی ؟/؟ کیر کلفتتو می خوای حروم کی بکنی . باید متوجه می شدم که اون می خواد چیکار کنه . تصمیم گرفتم برم و توی ماشین بشینم . ولی اگه بخواد یکی دیگه رو سوار کنه چی . پشت نشستم .. لحظاتی بعد پویا که بار و بندیلشو جمع کرده بود زنگ زد برای یکی .. ظاهرا دوست دخترش بود .. -الو مهناز جون الان میام سوارت می کنم .. ظاهرا اون بهارک اون دفعه ای نبود .. -بیا سر کوچه .. این دختر هم دور از چشم دور و بری ها می خواست سوار ماشین پویا شه . وگرنه چه ضرورتی داشت که بیاد سر کوچه . نمی دونم شاید هم از دست ترافیک در رفته بود . خلاصه مهناز هم سوار ماشین شد و ما رفتیم به یه آپارتمانی در حوالی پونک . ظاهرا یک مرد دیگه هم اونجا بود . اسمش بود میلاد . این میلاد هم از اون بچه خوشگلایی بود که هر دختری رو راحت می تونست تور کنه . انگاری اونجا خونه میلاد بود . زن میلاد و نسترن با هم دوست بودند و به اتفاق گروهی دیگه رفته بودند سفر و حالا میلاد و پویا هم از موقعیت به دست اومده داشتن سوءاستفاده می کردند . اگه می تونستم یه حالی از این پویا بگیرم امشب خیلی با حال می شد . ولی ظاهرا خودم اسیر و جو گیر این مجلس شده بودم و می خواستم یه حالی بکنم . میلاد : من نمی دونم این دختره شهره چرا نیومد . دلم داره شور می زنه . تو و مهناز برین اون یکی اتاق مشغول شین بالاخره یه کوفتی میشه دیگه . اگه می تونستم کاری کنم که شهره نیاد خیلی با حال می شد و خودم می رفتم جای اون قرار می گرفتم . اگه بتونی صداقتو با کمی چاشنی دروغ تحویل یکی بدی این از همه چی با حال تره . من خواستم یه ضد حال اساسی به اونا بزنم . اولش باید از این شهره شروع می کردم . سریع از آپار تمان خارج شدم . دو سه تا زن می خواستن وارد شن .. چه با کلید و چه بی کلید صداشون می زدم شهره تا این که نفر سوم جوابمو داد. -شهره خانوم سلام . -شما می خواین تشریف ببرین طبقه سوم ؟/؟ همون جایی که جناب میلاد خان و آقا پویا تشریف دارن ؟/؟ -نه اصلا شما کی هستین . کی به شما همچه حرفی زده .. -می دونین مجازات زنی که با یک مرد زن دار همبستر شه چیه ؟/؟ میلاد و پویا هر دو زن دارن . شما تحت تعقیب هستید . من از کجا می دونستم که شما می خواین بیاین . میلاد و پویا که دیگه کس خل نیستن بیان بگن ما می خوایم کس قاچاقی بزنیم .. شهره رو پاک گیجش کرده بودم . نمی دونست چی شده . به این می گفتن مخ به کار گیری .. -حالا من چیکار کنم . -مثل بچه آدم از همین راهی که اومدی بر می گردی .. موبایلتو هم خاموش می کنی به تلفنی جواب نمیدی . تمام تلفن هات تحت کنترله .. شماره هات رو عوض کن . -مگه من سیاسی هستم . علیه دولت قیام کردم ؟/؟ -اون زنی که تو رو تعقیب می کنه خرش میره . فک و فامیلاش اطلاعاتی هستند و تو رو تحت تقیب داره .. دو تا لبه های کسش جفت کرده بود و نمی دونست دیگه چیکار کنه . موبایلشو در جا خامو ش کرد . عجب ماشین کلاس بالایی داشت . ظاهرا جنده نباید بوده باشه . این پویا و میلاد هم عجب تیکه هایی بلند کرده بودند . خود من به این زنه سفارش می کردم موبایلشو خاموش کنه اون وقت گوشی خودم روشن بود .. شایان واسم زنگ زده بود که گوشی رو نگرفتم . گفتم باشه سر فرصت یه چاخانی تحویلش میدم تا اونو از دستش ندم . شهره رو ردش کردم بره . حالا خودم می تونستم جای اون برم .. احتمالا اونا شهره رو دیده بودند . می تونستم بگم یه کاری واسه اون دختر پیش اومده منو جای خودش فرستاده . ...ولی نباید از همون اول پیش دامادم بند آب می دادم ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
مرد

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 201

کارم هیچ ایرادی نداشت جز یک ایراد عمده که اونو باید یه جورایی حلش می کردم . و اونم روبرو شدن با پویا بود . اگه می خواستم خودمو در کنار مهناز قرار بدم و با اون دو نفر حال کنم برام مسئله ای نبود . ولی پویا در مورد من چی فکر می کنه . دیگه نمی تونم اون سیاست سابقمو حفظ کنم . اصلا نمی دونم باید چیکار کنم . داشتم پشیمون می شدم . ولی وقتی به اون دو تا مرد وخصوصا میلاد که برام تازگی داشت فکر می کردم داشتم دیوونه می شدم .. چه بهونه ای بیارم . دوباره از راه غیر اصلی وارد آپار تمان شدم . از اونجایی که حس می کردم ممکنه دور بین مخفی داشته باشن بازم خودمو نا مرئی کردم . رفتم در همون آپار تمانی رو که پویا و مهناز و میلاد در اون بودند رو زدم .. پشت در پچ پچ هایی میومد . خودمو کنار کشیدم تا چهره منو از طریق عدسی نبینن .. خلاصه اونا که عطش سکسو داشتن درو به روم باز کردن .. سه تایی شون کنار در بودن . پویا تا منو دید یکه خورد .. میلاد اومد جلو .. -ببخشید شما با کی کار داشتین . سه تا یی شون یه شورت پا شون بود . سینه های مهناز هم زده بود بیرون .. -ببخشید خانوم شما رو به جا نمیاریم .. اینو مهناز بر زبون آورده بود . -ببینم اینجا فاحشه خونه هست ؟/؟ یه زن این جور سکسی خودشو بین دو تا مرد نشون بده ؟/؟ -خانوم این فضولی ها به شما نیومده . من به هر دو نفر محرم هستم . یکی داداشمه یکی شوهرم.. میلاد رو شوهرش معرفی کرد و پویا رو داداشش .. -خب خانومی این آقایی رو که شما داداشتون ذکر کردید و مثل موش مرده ها سرشو انداخته پایین و جیک نمی زنه داماد منه . شوهر خواهرم . خواهرم با بچه اش یعنی بچه همین آقا رفته سفر و پویا خان هم از این فرصت به دست اومده داره سوءاستفاده می کنه . -خانوم این فضولی ها به شما نیومده .. -جنده ! اگه این آقا داداش شما باشه شما باید باشید خواهر شوهر خواهرم . من تمام فک و فامیلای دامادم رو می شناسم . -چیه خانوم .. کست داره می خاره که این همه بلبل زبونی کرده ادعا می کنی آقا پویا دامادته ؟/؟ -کس خل هم که تشریف داری مهناز خانوم . -اسم منو از کجا می دونی . -من خیلی چیزای دیگه رو هم می دونم . داخل شدم . پویا سرشو انداخته بود زمین و از خجالت چیزی نمی گفت . -مگه صد بار بهت نگفتم من خوشم نمیاد سر خواهرم شیره بمالی . زن و بچه کوچیکتو می فرسنی برن سفر که چی بشه . مزاحم نداشته باشی و هر کاری که دلت می خواد انجام بدی ؟/؟ ..مهناز : خانوم جان .. هر کسی اختیار کیر و کوس و کون خودشو داره . ربطی به شما نداره . اگه دوست داری برو دنبال یک دوست پسر برای خودت باش . اون جوری هم که تو فکر می کنی من زن بد و هرزه ای نیستم .. با خودم گفتم کاملا مشخصه . با اون کیر هایی که نوش جون می کنی و زبونت بسته میشه . حسابی روی اونا زیاد شده بود . نمی دونستم دیگه با اونا چه بر خوردی داشته باشم . داشتن حال منو می گرفتن ولی این من بودم که باید حال اونا رو می گرفتم . دیگه خسته ام کرده بودند . منم دوست داشتم با اونا حال کنم . ولی باید یواش یواش از راه اصلی وارد می شدم .نباید خودمو مشتاق نشون می دادم . من باید سیاست خودمو حفظ می کردم . باید خودمو قوی نشون می دادم . مرتیکه پر رو . پویا رفته بود به اتاقی دیگه .. میلاد هم غیبش زده بود و مهناز جنده زبون درازی که اصلا ازش خوشم نیومد و اونم به خاطر زبون درازیش خودشو از تیر رس نگاهم دور کرد . ولی از حق نگذریم این مهناز خیلی خوشگل بود و اندام تپل و خوش دست و هماهنگی داشت . جون می داد برای یک لز درست و حسابی . ولی اول باید زبونشو کوتاه می کردم . مونده بودم که چیکار کنم . هیچ راهی نداشتم تا تمام بر نامه ها از طریق پویا جفت و جور می شد . من که نمی تونستم مثل اونا یک دفعه خودمو بر هنه کنم و بگم که منم پا هستم و می خوام که با شما باشم . اصلا قاطی کرده بودم و نمی شدم کاریش کرد . دستمو گداشته بودم لاپام . تازگی ها با تصور کیر های جدید و تازه کسم در جا داغ و خیس می کرد . پس از این همه مدت و تجربه و تنوع طلبی و غرق در کیر های فراوان شدن بازم جای تعجب داشت که تا این حد شور و حال داشته باشم ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۰۲

تردبد مثل خوره افتاده بود به جونم . نمی دونستم چیکار کنم . نمی دونستم چه بهونه ای بیارم که پیش دو مادم خجالت نکشم و بتونم کارمو پیش ببرم . هر چی فکر می کردم چه بهونه ای بیارم به عقلم قد نمی داد . .. .لزومی نداشت که بگم که من دوست شهره هستم . نمی دونم . نمی دونم . اگه بگم من دوست شهره هستم خب پویا فکر می کنه من جنده باشم و اون وقت با جنده ها چیکار دارم . ازم دلخور میشه .من اومدم تعقیب اون و اونو دیدم .. دیگه نمی تونم پیش اون سیاست خودمو حفظ کنم . از دست خودم ناراحت شده بودم . ولی یه چیزی به فکرم رسید هر چند خیلی قوی نبود ولی حداقل کار می تونستم خودمو در ابتدای راه بیگناه نشون بدم و بعد هر طوری که میشه بشه ..وقتی به اون لحظه ای که منو دیده بودند فکر می کردم خنده ام می گرفت .. پویا تا منو دید به طرز عجیبی یکه خورد . باورش نمی شد که من اونجا رو پیدا کرده باشم . فوری با همون تیپ و هیکلش زد به چاک که من اونو سرجاش نشوندم ... نخواست بیشتر از این اونو در اون شرایط ببینم . من که با میلاد آشنایی قبلی نداشتم ولی می دونستم که زن اون و خواهرم با هم دوستند و اونم ظاهرا عکس منو دیده بود و رو من شناخت داشت .چند دقیقه بعد رفتم سراغ میلاد . -من نادیا هستم خواهر نسترن .. -متوجه شدم از اون حالت فرار پویا همه چی رو فهمیدم .تازه خیلی از حرفاتم شنیدم -می بینم که از خانوماتون دور هستین و بهتون بد که نمی گذره . -نه فکرای بد نکنین .. ما اصلا اهل اون بر نامه هایی که شما فکر می کنین نیستیم . -پس اینجا دارین فیلم بازی می کنین . دور بین هاتون کجاست . من نمی دونم باید چی رو باور کنم . فیلمبر دار و صدا بر دار کو . راستش من نمی دونستم خونه تون کجاست . کدوم واحده . پویا جونو تا این جا تعقیبش کردم . از یه خانومی خبر شما رو گرفتم . بهش گفتم که من خواهر خانوم پویا جون هستم و خیلی ناراحتم که اونا به دور ار چشم خانوماشون هر کاری که دلشون می خواد انجام میدن .. اون خانوم هم راهشو گرفت و رفت یعنی بر گشت دیگه وارد خونه نشد . فقط گفت اگه رفتی اون بالا سلام منو به مبلاد خان و پویا جان برسون و بگو که شهره واسشون دعا می کنه . این حرفو که زدم انگاری که آب سردی رو رو سر میلاد خالی کرده باشم و مهناز هم معلوم نبود کجا غیبش زده . برای بار دوم رفتم طرف پویا . اونو یه گوشه ای گیر آوردم . -مرد حسابی تو خجالت نمی کشی به مجض این که خواهرم از خونه دور میشه هر غلطی که دلت می خواد انجام میدی ؟-خواهش می کنم . نادیا .حرفای چند دقیقه پیشتو بازم بر زبون نیار . بیشتر از این آبروی منو نبر . قول میدم دیگه از این کارا نکنم . -امروز چی .. زود باش بیا از این جا بریم . -نه خوب نیست . اون وقت اونا فکر می کنن من کم آوردم . -خب معلومه که کم آوردی . مگه زیاد آوردی ؟/؟ تو الان سرت حسابی پیش من پایینه . مگه من کم اون دفعه بهت رسیدم . یادت رفت که حسابی با من حال کردی ؟/؟ فکر کردی که من این کاره ام ؟.؟ که هر کی که از راه رسید با من حال کنه . من به خاطر خواهرم بود که خودمو فدا و فنا کردم . وگرنه صد سال سیاه فاتحه نمی خوندم که یه ثانبه هم دستمو به بدنت بزنم . چی فکر کردی . پویا با همون شرایط لختش به دست و پام افتاده بود . -پاشو مرد باش . این التماس ها برای چیه ؟/؟ واسه اینه که تو رو ببخشم ؟/؟ یا برای اینه که بهت اجازه بدم همین جا بمونی و هر غلطی که دلت می خواد انجام بدی ؟/؟ -نادیا هر دو تاش .. هر دو تاش .. ای وووووووییییییی .. اوووووووووووخخخخخخخ از شما مردا جماعت من پر رو تر ندیدم . نمی دونم اصلا خدا شما رو واسه چی آفرید ؟/؟ آفرید تا ما زنا رو دق بدین ؟/؟ من که دارم دیوونه میشم . هزار جور غلط می کنی و اون وقت ازم می خوای که ادامه بدی ؟/؟ . یه نگاهی به جلوی شورت دامادم نشون می داد که کیرش از ترس خوابیده و دیگه خایه هاش جفت کرده . حوشم میومد اونو به این صورت به دام انداخته بودم .ولی از این هم حرصم می گرفت که چرا اون باید این قدر راحت سر خواهرم شیره بماله . اومد طرفم خودشو بهم چسبوند . -چیکار داری می کنی .. -نادیا می تونیم خوش بگذرونیم .. یعنی میگی من خودمو به این مرد بچسبونم ؟/؟ همین یه مثقال آبرویی رو که دارم همین جا خالیش کنم و برم پی کار خودم . ؟/؟ اصلا در ذات من می بینی که همچین دمی باشم ؟/؟ -نه من و تو با هم حال می کنیم . اصلا کاری به کار اون دو. نفر نداریم . -خاطرم جمع باشه ؟/؟ نکنه یه وقتی میلاد به من نظر بد داشته باشه -نه مطمئن باش من کاری نمی کنم که اون همچبن تصوری در مورد تو بکنه . تو خواهر زن من هستی و باید احترام تو رو داشته باشه .. -من و تو هم مثلا داریم در این اتاق با هم حرف می زنیم و من دارم نصیحتت می کنم .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۰۳

من اون دفعه با تو سکس کردم به این امید که تو دست از کارات بکشی . -نادیا تو رفتی که رفتی . -یعنی من بشم معشوقه رسمی تو ؟/؟ حالا این یکی دو بار رو یه جوری با هاش کنار میام . اون وقت من چه جوری تو روی خواهرم نگاه کنم .-همون جوری که حالا نگاه می کنی . مگه الان چه جوری با این مسئله کنار میای -حالا خوب یکی دوروزه می تونم خودمو یه جوری خلاص کنم .. بحثو عوض نکن .. ببینم اونا کجان .. -اون طرفن و به ما کار ندارن . -پاشو درو قفل کن .. ببینم حرف حسابت چیه . برق شهوت رو در نگاه دامادم می دیدم . واقعا این مردا ی تنوع طلب خیلی دلشو ن می خواد که کیرشونو فرو کنن توی کس یک زنی غیر از زن خودشون .. این شکاف دو تیکه ای چی داره یعنی چه فرقی با شکافهای دیگه داره .. -نیست که بعضی زنا تنوع طلب نیستن ؟/؟ -من که فقط با تو بودم .. -ولی زنا هم اگه یه آبراهه ای پیدا شه میرن به بیراهه . -نیشتو ببند پویا حالا داری ما رو دست میندازی .. پاشو درو ببند .. -متاسفانه این در اشکال داره .. -پیشش کن .. راستش همه اینا واسه سیاست رفتنم بود و این که یش اون زیاد شل جلوه نکنم وگرنه اگه کس دیگه ای جای دامادم بود از همون اول هم راضی بودم که دو نفری بیان سر وقتم ولی چاره چی بود که نمی شد و باید ملاحظه اونومی کردم . هر چند خیلی دلم می خواست با این میلاد هم هر جوری شده یه بر نامه ای برم خیلی حال می داد . داماد کس دیده ما حرف حسابو می زد . یک زن هم اگه چند تا کیر بخوره مزه اش میره زیر دندون اون و عادت می کنه . مثل من که عادت کرد م و می دونم که نمی تونم این عادت پسندیده رو ترک کنم . عادتی که به نظر مردای جامعه و حتی خیلی از زنا نا پسنده . در حالی که من هر وقت از سکسم و از تنوع طلبی خودم راضی باشم انگاری از همه چی راضیم . می خواستم لخت شم اولش سختم بود نمی دونم چرا حس می کردم که احتمال این که میلاد حواسش به من باشه زیاده . از این داماد مار مولک ما هیچی بعید نبود با این زن بازی هاش هیچم بعید نبود که راضی باشه خیلی راحت خواهر زنشو در اختیار یکی دیگه قرار بده و خیلی لذت هم ببره . آخ که اگه این طور می شد چه حالی می داد . شاید یکی از دلایلی که سختم بود این بود که من پیش اون یک وجهه خاصی داشتم . اون جوری از این هراس داشتم که اون نسبت به من درمورد من حس یک جنده رو داشته باشه و اون وقت خود من هم براش هیجانی نداشته باشم . تا به مرز شورت وسوتین رسیدم . یه شورت لامبادایی مشکی و سوتین مشکی من دیگه کارشو کرده بود . اونم سریع خودشو بر هنه کرد . با یه شورتی که کلفتی کیرشو به خوبی نشون می داد . ماهها بود که از اولین سکس من و اون می گذشت و این می تونست برای من تنوع داشته باشه . کمی چاق تر به نظر می رسید . سینه های مردونه اش رشد کرده و در کل اندامش سفت تر و تپل تر نشون می داد. مثل کسی که رفته باشه بدن سازی و احتمالا اون این کار رو برای جلب توجه بیشتر در قبال زنا و این که به اونا لذت بیشتری بده انجام داده . هر طور بود که از این حرکت اون خیلی خوشم اومده و لذت می بردم .. اومد طرف من .. وسوسه شده بودم . دیگه نتونستم و نخواستم که سر کوفتش بزنم . این فکر رو هم که اون شوهر خواهرمه از سرم دور کردم . حالا فقط به خودم و اون و سکسمون فکر می کردم . به لحظه های شیرین سکس که شده بود جزیی از زندگی من . مثل غذا خوردن .یه حس و حال دیگه ای رو به آدم می داد . چشامو بستم تا طعم شیرین بوسه اونو بیشتر حس کنم . -پویا خیلی خوش تیپ تر و مردونه تر شدی .. -تو که زیاد توجهی به من نداشتی این چند وقته -نا قلا ی شیطون تو هم که آرزوت بود من دیگه کاری به کارت نداشته باشم تا راحت هر بلایی رو که سر خواهرم دوست داری بیاری . -ولی من به اون سختی نمیدم . چه از نطر مالی و چه سکس .. اون تامینه -ولی تو د اری به اون خیانت می کنی . اگه اون بخواد این کار رو در حق تو بکنه ناراحت نمیشی ؟/؟ -چرا من خیلی ناراحت میشم اون یک زنه . ساختمون بدنی و احساسی اون طوریه که دیگه چی بگم -طوریه که می تونی هر بلایی که دوست داری سرش بیاری .... اصلا من چرا دارم این بحثو ادامه میدم . الان چه وقت این حرفاست . باید تا می تونم حالمو بکنم و اجازه ندم که این فرصتها از دستم بره .. از اون طرف صدای ناله و جیغ و داد و بزن بکن های مهناز و میلاد به گوش می رسید . ظاهرا رعایت نمی کردند . -راستی پویا تو حواست باشه که سوتی ندی من نمی خوام اونا بفهمن که من و تو داریم کاری می کنیم . -اگه حدس زدن چی ؟-همون که به رو مون نمیارن همونشم خودش ارزشمنده . -باشه هر چی تو بگی ..از رو لبام رسید به سینه هام . نیم بیشتر سینه هام افتاده بود بیرون و به همونشم رحم نمی کرد . طوری از خود بی خود شده بود که به جای در آوردن سوتین سینه هامو با فشار از داخلش در آورد -چه خبرته ! هر کی ندونه فکر می کنه اولین بارته - هلوی آبدار و لیموی شیرین خیلی کم گیر میاد -جون خودت شما مردا به هر زنی که می رسین از این حر فا می زنین . -مگه تو غیر از من و شوهرت مرد دیگه ای رو هم دیده داری .. -آره من خیلی مرد دیدم .. فقط با دو تاش سکس کردم . تو و شوهرم . البته اگه تو یکی اسم خودت رو مرد بذاری . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۰۴

باور کن نادیا من همه اینا رو جدی میگم . وقتی میگم که تو از همه خواستنی تری اصلا با تو شوخی نداشتم و ندارم . -باشه عزیزم من مردا رو خوب می شناسم . بخور تو .. خوب هلومو بخور لیمومو بخوررو هندونه منو هم بخور و توت فرنگی منم خیلی بهت حال میده . اونو که اون دفعه نوش جونش کرده بودی .اینایی که گفتم اصلا ضرر نداره که هیچ وقتی بخوری دیگه روحت تازه میشه . جونت تازه میشه . فقط حواست باشه خواهر زن تو این طور نیست که بخواد زیر هر کیری دست و پا بزنه . شیر فهم شد . -نمی دونم من چی بگم ؟ -چی بگم نداره . اگه به وقتی میلاد ازت خواست که منو براش جور کنی حواست باشه به این که من از اوناش نیستم . تو باید منو جای همسرت حس کنی یا خواهرت . من نا موس تو هستم این که نمیشه .... با این حرفام در واقع داشتم تو دهن اون حرف مینداختم که به این مسئله فکر کنه . حرکات میلاد و نوع دوستی اون با پویا نشون می داد که این توقع رو از دوستش داره با توجه به این که این جوابو هم از دامادم شنیده بودم شکم بیشتر به یقین تبدیل شد که اون پسره پر رو منو هم می خواد . حواسمو جفت پویا کرده بودم . چون باید از لحظه های خودم نهایت استفاده رو می کردم . وقتی کف دست پویا رفت رو شکاف کونم یه حس تاره ای به من دست داد . فکر کردم برای اولین باره که اون داره با من عشقبازی می کنه . راستش هر مردی که برای اولین بار باهام حال می کرد یه حس خاصی رو بهم می داد . یه لذتی با ویژگی خاص . نادیا تنوع طلب شده بود . هر جور که زندگی کنی به همون عادت می کنی و من نمی تونستم به زندگی تک محوری و یک مرد داشتن سابق بر گردم . -عزیزم چه خوب انگشتاتو بین سوراخ کون و کسم تقسیم کردی . حسابی با این انگشتا داشت به من حال می داد . یه لذتی بی پایان . -نههههههه عزیزم .. جوووووووون .. می خوام .. می خوام امروز زود کیرت رو می خوام . از اون وقت از اون دفعه پیش که به من حال دادی تا حالا دست هیچ مردی بهم نرسیده و اون وقت تو شیطون هر کاری که دلت می خواد انجام میدی . اصلا میگی خواهر زنت مرده یا زنده ؟ خواهر زن به جای خواهر آدمه . ببینم اگه خواهر خودت بود همین رفتار رو با اون داشتی ؟ .. -نادیا تو که نخواستی تقصبر من چیه . -زود باش زود باش . کاش دو تا کیر داشتی و یکی رو فرو می کردی توی کونم و یکی دیگه رو می ذاشتی توی کسم . هر دو تاش مال خودت بود . داماد شیطون و هیز من .. حواست باشه شیطون . حساب من از بقیه جداست . -می دونم . می دونم نادیا عزیزم . تو خیلی با بقیه فرق می کنی . همه جات تکه .. -حال کن پویا حال کن .. ببین همه جا تک تکه . بیست بیست .. -آخخخخخخخخ اصلا بهت نمیاد شوهر کرده باشی .. -راست گفتی . شوهرخدا بیامرزمن هم خیلی طبعش سرد بود .. زیاد کاری به کارم نداشت و بعد از اون هم که فقط همین دوبار با تو بودم و قبل از از دواج هم که دختر سر به زیری بودم . معلومه که همچین تن و بدنی تازه می مونه دیگه . سر پویا رفته بود لای کون من .. -اوووووهههههه عزیزم عشق من .. پویا جونم . داماد قشنگم .. بگو بگو چی می بینی .. هر چی رو که می بینی بگو بگو چی داری می خوری .. دهن و دماغش به کس و کون من چسبیده بود و چشاش هم همون تماس رو داشت و دیگه فکر نکنم چیزی رو می تونست ببینه یه جای کار بینی خودشو چسیوند به شکاف کسم . چقدر این کارش برام تنوع داشت . -خوشم میاد این کارو ادامه بده . دوستت دارم . دوستت دارم . عزیزم . جووووووون -نههههههه نهههههههه -چیکار داری می کنی . وقتی نادیا هست تو داری کیرت رو به تشک می ما لونی .. اومد رو من دراز کشید .. -هر دو تا سوراخ منو باهاش ور برو .. ور برو . نادیا می خواد . می خواد . زود باش .. زود باش .. دوستت دارم . دوستت دارم . جوووووووووووون . چشامو بستم و رفتم به عالم تنبلی و خماری . دوست داشتم اون هر کاری که دلش می خوا انجام بده . حس کردم که قرص خواب خوردم . از بس خوشم میومد . لحظاتی بعد این کیر پویا بود که اونو توی کسم حس می کردم .. هر بار که می رفتم کاملا بخوابم چشام دیگه باز نشه کیر با شدت زیادی محکم می خورد به ته کسم و کف کیرو ته بیضه هم می خورد به کونم و با یه حرکت رو یه جلو یه لحظه بیدارم می کرد . -اوووووووههههههه پویااااااااا عزیزم .. زود باش .. من بی حسم دیگه طاقت ندارم .. .. نمی دونم چرا حس کردم دیگه کیری توی کسم نیست . از بس خمار شده بودم متوجه هیچی نبودم . لحظاتبی بعد حرکات کیر رو توی کسم احساس می کردم . به نظرم اومد این کیر نباید کیر پویا بوده باشه .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۰۵

هر چی بود داشتم کیف می کردم ولی راستی راستی پس از این همه کیری که خورده بودم کاملا متوجه بودم که اون کیر, کیر پویا نمی تونه باشه .. یه لحظه سرمو بر گردوندم که دیدم میلاده .. اووووووووووهههههههه وووووووویییییی نه عجب کیری خورده بودم . عجب کیری به من زده بودند . پویا مگر دستم بهت نرسه .. لجم گرفته بود . با این که داشتم حال می کردم و هوس داشتم ولی نمی تونستم رضایت بدم که اون منو بکنه . تا رفتم جیغ و داد راه بندازم میلاد جلو دهنمو گرفت و. گفت عزیز خواهش می کنم . خواهش می کنم کوتاه بیا .. کوتاه بیا نذار حالمون گرفته شه . داریم حال می کنیم . اتفاقا خود پویا هم گفته بود که کار درستی نیست و خواهر زنش اهل این حرفا نیست . ولی من تقصیر دارم . گفتم هر کیری که به هر کسی وارد شه بالاخره بهش حال میده . -یعنی میگی من الان دارم با تو حال می کنم . -آره یه چیزی در این مایه ها -ولی من از دستت خیلی عصبی و دلخور هستم .. -حالا کیرمونو شل نکن دیگه ببین از ترس چقدر عقب نشسته -آره جون خودت تو گفتی و ما هم باور کردیم . پویا پدرت رو در میارم .. هوس داشتم و منتظر بودم که میلاد به کارش ادامه بده -اووووووففففففف پسر پسر آتیشم کن . ولم نکن . بذار من بسوزم . بذار من تو حال خودم آتیش بگیرم . جووووووووون ... چه کیریه .. پویا دیوونه .. -اون طور ی تو رو با کیر خودش مست کرده بود که وقتی جامونو عوض کردیم اصلا حالیت نبود .. -حالا حتما داره مهناز رو میگاد .. -آره مهناز خیلی دوستت داره ولی ازت حساب هم می بره .. -از دست شما مردا دیگه آدم نمی دونه چیکار کنه . همش به دنبال تنوع هستین . حالا ما زنا این جوری نیستیم . اگه با یکی دوست شیم تا آخرش با همونیم و با همون حال می کنیم و چشم و دلمون سیره و به دنبال مردای دیگه هم نمیریم . کس شر گویی من گل کرده بود . تر جیح دادم سکوت کنم تا اون با تمرکز بیشتری به کارش ادامه بده و منم بیشتر حس بگیرم .. بازم داشت خوابم می گرفت ولی این بار دیگه می دونستم که مرد سومی در کار نیست که تر تیب منو بده .. واقعا آدم که بدنش نیاز داشته باشه واسه زنا هیچی مث کیر خواب آور نیست . اگه اینا رو واسه مردا بگی دیگه فیس و افاده شونو می برن بالا و طاقچه بالا می ذارن . -آهههههههه کمکم کن .. کمکم کن .. بچسبون کیرت رو تا ته برسون . بیضه هاتم بفرست که بره . بذار بره . بذارش تو .. اون داخل حرکتش بده . نگو که نمی تونی . نگو که نمیشه .. وووووویییییییی چه خوب شد که پویا تو رو فرستاد ولی بهش نگی ها می خوام ادبش کنم . می خوام آدمش کنم .. چی به خوردم دادین همش داره خوابم می گیره -نادیا جون تو که چیزی نخوردی جز همین کیر .. اینا همش از لذت کیره که این جور داری احساس نشاط می کنی .. -آخخخخخخخ نههههههههه کسسسسسسم کسسسسسسسم اصلا بهش نمی رسسسسم -حالا برس .. هم من اینجام هم پویا .. پویا خیلی خواهر زنشو دوست داره . اون میگه که برای شادی و آرامش تو هر کاری می کنه -آره دیدیم -مگه بد بود ؟ .. -نههههههه نههههههه محکم تر میلاد محکم تر بزن .. کسسسسسم می خاره . می خاره .. خواهش می کنم .. با انگشتاش داشت کسمو می خاروند -اووووووههههههه با کیرت هم بخارونش .. بخارون .. بگو دوستم داری . بگو منو می خوای . بگو فقط مال منی .. عزیز دل منی , هستی منی عشق منی .. دیگه حسابی قاطی کرده بودم . ضربات گایشی هر حرفی رو که به ذهنم می آورد بر زبونم جاری می کرد . -داره میاد . میلاد آب کسم داره می ریزه . تند تر .. تند تر منو بکن .. منو بکن . خوشم میاد لذت می برم . حس ندارم دیگه .. دیگه هیچ حسی ندارم . منو بکن .. لذت هوس داشت ازم می ریخت .. بازم یه کیر تازه منو سر حالم کرده بود .. چشام بسته شده بود .. ولی کیر میلاد رو حس کردم که با دهنم تماس گرفته بازش کردم و اونم کیرشو فرو کرد توی دهنم و به حال خودش حرکت می داد .. این بار دو تا کیر رو توی سوراخم حس می کردم یکی رفته بود توی کسم و یکی دیگه تو دهنم . دیگه نای بلند شدن و اعتراض کردنو هم نداشتم . ظاهرا پس از این که میلاد کیرشو کشیده بود بیرون پویا جاش کیرشو فرستاد توی کس من .. دو تایی شون در حال گاییدن من بودن . یکی داشت کسمو می گایید یکی دهنمو .. چقدر با هم هار مونی داشتند .. همزمان با هم آبشونو خالی کردن .. اووووهههههه نههههههه مجبور شدم آب کیر میلاد همه رو بخورم تا سرفه ام نگیره ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
مرد

 
داداش سلام خسته نباشی ممنون که با این حجم مشغله ای که داری وقت میذاری
     
  
زن

 
fuckinganal: داداش سلام خسته نباشی ممنون که با این حجم مشغله ای که داری وقت میذاری

منم ازت ممنونم که با پیامهای گرمت به من انگیزه نوشتن میدی . دست گلت درد نکنه . با درود و نهایت احترام . دوست و داداشت : ایرانی
     
  
زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۰۶

پوبا میگی با تو چیکار کنم . دلم می خواد تنبیهت کنم و حسابی حالت رو جا بیارم تا دیگه هستی این جور خود سرانه تصمیم نگیری . من خواهر زنت هستم . منو با خانومای سر خیابونی اشتباه گرفتی .. خودمو مثلا خیلی ناراحت نشون دادم . -.اسه چی آبروی منو پیش پسر مردم بردی .. -نادیا حالا چرا این جوری می کنی تو که لذت خودت رو بردی حالت رو کردی .. -این جوری که سر من و سر کس من شیره بمالی ؟ -خب اگه میلاد می خواست ازت اجازه شرفیابی بگیره که بهش اجازه دخول رو نمی دادی . -خیلی پر رو هستی . آخه من با تو یکی چیکار کنم . -من یه پیشنهاد دارم . چون میلاد اومد و کیرشو فرو کرد توی کست بدون این که از تو اجازه بگیره بهش میگم دراز بکشه طاقباز این بار تو بشینی سر کیرش .. چیزی که عوض داره گله نداره . -برو پویا تا تو رو از این خونه بیرون ننداختمت دیگه ادامه نده .. تا می تونستم پویا رو متلک بارونش کردم و اونم اون قدر پوست کلفت بود که ککش هم نمی گزید . مهناز هم لحظاتی به به ما پیوست . نمی دونستم چرا ازش خوشم نمیومد .. ولی طوری به من محبت کرد و خونگرمی خودشو نشون داد که تونست منو به طرف خودش بکشونه . وقتی بهش گفتم بیا مردا رو دور بزنیم و بریم حموم با کمال میل پذیرفت .. اولش من کف حموم دراز کشیدم تا بتونه منو داغم کنه .. این زبون سکس هم عجب زبونیه . خیلی زود آدما رو به هم نزدیک می کنه ودیگه می دونن که از هم چی می خوان . من و مهناز هم می دونستیم که از هم چی می خوایم و نیازمون چیه . وقتی کفه حموم دراز کشیدم اول سرشو گذاشت روی کونم بعد یه لیف حسابی به پشتم مالید و بعدش هم طوری ماساژم داد که هوس کردم مهناز با کسم ور بره .. شیطون بلا کارشو خوب وارد بود . کون گوشتی منو خوب میون دو تا دستاش می گرفت و دو طرفشو به هم می چسبوند و ولشون می کرد . آخرش دستمو گذاشتم روی کس روزمین خوابیدم تا اون متوجه شد که باید به من حال بده .. -آخخخخخخخ مهناز خوشگله .. چقدر تو خوب و با محبتی . راستش اول تو رو دیدم دوست داشتم کله ات رو بکنم -حالا چی -حالا دوست دارم بغلت بزنم و ببوسمت و تا صبح کنار هم دراز بکشیم و بخوابیم .. هر وقت هم که بیدار شدیم با هم حال کنیم . راستش مهناز جون تو از دست این مردا خسته نشدی ؟ انگاری همه چیزای دنیا برای اونا آفریده شده . اگرم این طور نباشه اونا طوری رفتار می کنن که حتما همین طوره .. -اوووووووههههههه کی میگه نادیا جون .. دنیا حالا در آغوش من و توست . از پهلو همو بغل زدیم . حالا دستای ما دور کمر هم قرار داشت وراحت می تونستیم اونو روی باسن قرار بدیم و از پشت و مسیر شکاف کون طرف با هاش حال کنیم -مهناز فعلا دوست ندارم مرد ببینم . من فقط تو رو می خوتم -نادیا منم همین حس رو در مورد تو دارم .-فدای تو و حس قشنگت . الان اصلا حس کیر رو ندارم دلم می خواد که فقط با تو باشم . تقریبا در یه حالت قرینه قرار گرفته بودیم . انگشتامون رفته بود لای کس طرف .. خیلی آروم با روی کس و یه خورده هم اون داخلش بازی می کردیم . انگاری که داشتیم ملودی یا پیانو می زدیم . خیلی کیف می داد . از بوسیدنش لذت می بردم . دلم می خواست کسمو رو کسش می گردوندم .. -نادیا الان شاید مردا بخوان بیان این جا که چهار تایی با هم باشیم -اووووووووههههههه نهههههههه نگو اصلا حس آقایون نیست . چرا همش باید به فکر اونا باشیم . نه من می خوام با تو باشم مهناز . الان دلم می خواد با یک زن حال کنم . مرد دیگه در این ساعت به من حال نمیده . -ولی اونا که این حرفا حالیشون نیست . حق هم دارن وقتی که دو تا هلوی پوست کنده خوشمزه این جاست دیگه نمیشه که رفت و داخل رختخواب خوابید . -مثل این که تو هم بدت نمیاد مردا رو توی حموم راه بدیم ولی میگم یه ساعتی خودمون حال کنیم و حال اونا رو بگیریم . -حالا که نیومدن . پس بیا به هم برسیم . اونو رو زمین خوابوندم و خودم روش دراز شدم . حالا نوبت گردوندن کس روی کس بود . همچین جیغشو در آوردم که همش مامانشو صدا می زد .. ولی گاهی هم از من حاجت می خواست -اووووووخخخخخخخ نادیاااااا جوووووووون .. بمالون .. اوووووخخخخخخ راست گفتی .. راست گفتی الان این حالش بیشتره .. ولم نکن .. بکن بکن .. -منم خوشم میاد دختر .. نمی تونم ساکت بشینم .. ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۰۷

-پس ولش کن .. مردا رو فعلا ولش کن نادیا .. کسمو روی کسش هم از پایین به بالا می کشیدم و هم به صورت دایره ای و گردون . -نادی جونم تو دیگه کی هستی . یه نابغه ای هستی که اصلا نظیر نداری . -ببینم مگه تو با چند نفر لز داشتی .. -نمی دونم نمی دونم از من نپرس داستان من زیاده .. فقط می خوام به من حال بدی . می خوام فریاد بزنم . جیغ بکشم همه رو خبر کنم . صدام از این دیوار ها رد شه .. برسه به خیابون . آدمایی که دارن رد میشن بشنون . فریاد بزنم که دارم ازهوس و هیجان می میرم .. داری چیکار می کنی دختر .. چه جوری کست رو رو کسم می کشی .. وووووووییییی اصلا دردم نمیاد و سوزش هم ندارم خیلی بیشتر از کیر بهم لذت میده .. -ببین واسه این کار باید هر تو و اونی که با هاش لز می کنین کستون براق و صاف باشه . دست که روش میذارین دستتون سر بخوره بیاد پایین . اصلا اون دون دونای موی کس نباید مشخص باشه .. اوووووخخخخخخخ حتی اگه شده روزی دوبار هم اونو صافش کنی . اگه بدونی زبون زدن این کس چه حالی میده .. وقتی هم که فکرشو کنی طرف هم این کارو برات انجام میده -اووووووفففففف نگووووووو نگو نادی جونم .. حرکتش بده .. دو تایی مون دستامونو دور کمر هم حلقه زده بودیم و رفته بودیم توی حال .. یه حس و حال عجیبی داشنت . من سرعت و فشارمو رو جای حساسش زیاد تر کردم . تو بغلم آروم گرفت .. پس ازدو دقیقه اونو با چشایی بسته گذاشتمش زمین .. در همین لحظه صدای کف زدنهایی توجه منو به خودش جلب کرد . پویا و میلاد بودن که ظاهرا در باز یود و اومدن داخل . فکر می کردم در بسته هست . پویا : کارت درست بود نادیا . من به وجود خواهر زنی مث تو افتخار می کنم . میلاد : ارضا کردن مهناز کار حضرت فیله . بعضی وقتا می بینی من و پویا شب تا صبح و صبح تا شب روش کار می کنیم انگاری از سنگ هم سنگ تره . -حتما اصولی باهاش کار نمی کنین . ده دقیقه هم نکشید . ولی ظاهرا یکی دو ساعت پیش سرحالش کردین . -نه .. اون جور که باید و شاید نه .. مهناز در حالی که دراز کشیده بود چشاشو باز کرد و لبخند زد . آغوششو واسم باز کرد بازم منو می خواست . اونو یه دور بر گردوندم . -مهناز جون اگه اجازه میدی یه خورده هم به این دو تا جنتلمن میدون بدیم که به خاطر ما قدم رنجه فرموده اومدن تا ما سر حالشون کنیم . -هرچی ملکه بانوی من دستور بده . منم با شکم کف حموم دراز کشیدم تا مردا بیان سر وقت ما .. دامادم اومد بالا سر من و میلاد هم رفت رو مهناز .. خوب که ما رو کف مالی کردند با دستای مردونه تمام زوایای بدن ما رو مالوندند و من یکی رو طوری داغ کردن که با صدای بلند فریاد می زدم یکی کیرشو بکنه توی کسم .. حالا تو کونمم گذاشتین بذارین .. ولی از اون طرف مهناز صداش در اومده بود که به چیزی رو می دونین بچه ها .. این که هر چقدر هم این آقایون بهم حال بدن به اندازه و شدت حال کردن در لحظاتی نمیشه که نادیا جونم کسشو انداخته بود روی کس من .. میلاد : این جوری که تو داری میگی به من بر می خوره ها .. -بهتر بهم برس تا بهت بر نخوره .. خودمو بالاتر کشیده تا هم عرض مهناز و در کنار اون قرار بگیرم . دستای مردا رفته بود رو کونمون ومن و مهناز لبامونو رو لبای هم گذاشتیم و دو طرفه لذت می بردیم . پویا کیرشو کرده بود توی کسم . با دستاش به دو طرف کونم چنگ انداخته بود . از این فشار دادناش لذت می بردم . با هوس و شوق خاصی این کارو می کرد . برام جای تعجب داشت که چرا با این که خواهرم نسترن این همه بهش می رسه بازم به دنبال زنای دیگه ایه .. خودمنم در واقع کار درستی نمی کردم که باهاش بودم و به نوعی در حق خواهرم کم لطفی می کردم . داشتم سر خودم شیره می مالیدم که به خاطر حفظ زندگی خواهرمه که دارم این کارو می کنم . این که پویا چشم و دلش سیر باشه . راستش چند ماه قبل بیشتر به این مسئله اعتقاد داشتم ولی حالا بیشتر به خاطر خودم بود . لبام از رو لبای مهناز کنده شد . چون میلاد هم کیرشو فرو کرده بود توی کس مهناز و اونو یه دور بر گردوند وطاقبازش کرده بود . دستاشو گذاشته بود رو سینه هاش ... احساس گرما می کردم . دلم می خواست بقیه فعالیت هامونو در فضای بیرون یعنی دور از حموم انجام بدیم .. با این حال از لذت زیاد نزدیک بود کسم جوش بیاره .. -پویا تند تر .. یه گلوله آتیشم . شلیکم کن .. -چه جوری -وقتی کیرتو تند تر شلیکش کنی توی کسم , کسم خود به خود شلیک میشه .. -فعلا که واسم شیشلیکه و دوست دارم بخورمش ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
صفحه  صفحه 23 از 36:  « پیشین  1  ...  22  23  24  ...  35  36  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

زن نامرئی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA