انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 26 از 36:  « پیشین  1  ...  25  26  27  ...  35  36  پسین »

زن نامرئی


زن

 
mobin2014: سلام ایرانی عزیز خسته نباشی این داستانتم مثل بقیه جالبه ولی وقتی این حجم کار رو میبینم تعجب میکنم برام سوال شده چطوری میتونی این همه داستان بنویسی البته بحث ذهنیش نیست به همه کاربرا ثابت شده بحث زمان هست آیا واقعا شغل شما نویسندگی هست یا به صورتی تفننی کار میکنی آیا کس دیگه ای هم شما رو کمک میکنه من واقعا به شما با این پشتکارتون تبریک میگم مرسی خدا شما رو از ما نگیره عاللللللللللللللللیه

با سلام خدمت داداش مبین عزیز و گل و دوست داشتنی . سپاسگزارم از این همه ابراز لطف محبت و این که درکم می نمایید . اگر بدانید که علاوه بر کار تا اوایل بعد از ظهر ... نظافت سطحی ..شستن ظرف و بعضی از کار های خانه را هم با شلخته بازی انجام می دهم بیشتر تعجب می کنید چون همسرم به شدت بیمار و ناتوان است اونمی تواند خم شود و ببیند من با لپ تاب چه می کنم . کارکارمندی من زمین تا آسمان با نویسندگی تفاوت دارد . و کارم سالها مرا از نویسندگی عقب انداخته ..اما در این سه چهار سال اخیر تصمیم گرفتم در کنار کار به ان چه که از آغاز کودکی به آن علاقه داشته ام رو بیاورم .چون بعد از خدمت به خاطر ازدواج با عشقم مجبور شدم برم سر کار .. وقتی که دخترک ها عروسک بازی می کرده اند و پسرک ها تیله بازی .. هفت سنگ و لیله مد بوده است .. من هم ادای میرزا بنویس ها را در آورده .. پاکت های با تمبر باطل شده اداره پست را گرفته .. در هفت هشت سالگی برای خاله خود در شهر دیگری نامه نوشته آن را به صندوق پست می انداخته ام .. بدون این که امیدی به رسیدن آن به مقصد داشته باشم . اما آن پستچی جوانمرد نامه ام را با تمبر باطل شده به مقصد می رساند .. هنوز یادم میاد بعضی از جملات سی و خوردی سال پیش خود را .. نوشته ها تقلیدی بود اما شاید آغاز راهی بود برای عشق به خلاقیت ... خاله جان حالمان خوب است .اگر احوالی از این جانب خواسته باشید بحمد الله خوب هستیم . ملالی نیست جز دوری شما .. گاه از بچه گربه های خانه مادر بزرگ می نوشتم که هنوز هم چشمهایشان بسته است و برای باز شدن چشمهایشان روزشماری می کنم ........ هیچ کس کمکم نمی کنه . هیچکس تا این ثانیه منو به چهره ندیده که مثلا من ایرانی هستم ..فقط با دو نفر تلفنی صحبت داشته ام .. حتی دوستی من با شهرزاد صاحب این آیدی هم در همین دنیای مجازی بدون تلفن و دیدار بوده است . امتحان انشاء که داشتیم تنبلهای کلاس که حوصله فکر کردن نداشتند دورم را می گرفتند .. دلم می خواست بهترین ها را می نوشتم ولی خب با این حال در حدی می نوشتم که جا برای نوشتن چند انشا ء ساده هم باشد .. و در واقع برای خودم بهتر می نوشتم و واسه اونا هم طوری می نوشتم که در حد سه چهار نمره پایین تر از خودم نمره بیارن . پنج انشا در یک جلسه امتحانی ...البته نه همیشه ..حداکثرشو گفتم ..شغل من نویسندگی نیست که اگه می بود پام هر گز به این سایتها کشیده نمی شد .. من به خاطر عشق به نوشتن بود که در پاییز ۸۹ وارد این سیستم شدم .. من حالت ذهنیت گرایی خاصی در امر نوشتن دارم .. البته در این سایت بیشتر به مطالبی که در قسمت ادبی منتشر شده توجه دارم . فقط زیاد بودن تعداد داستانها و این که در طول هفته باید به شانزده هفده سوژه مختلف در چهل پست توجه داشته باشم کمی خسته کننده به نظر می رسد که قصد دارم سه چهار تا یی را کمش کنم . امروز هم رکورد عجیبی در خواب بعد از ظهر زدم . سابقه نداشت بیشتر از یکی دوساعت بخوابم ولی سه ساعت و نیم خوابیده بودم و اعصابم خرد شد ..که چرا وقت تلف شد .. کمتر به میهمانی می روم .. هر گاه عزایی و عروسی و مجلس مهمونی پیش میاد غصه ام میشه .. خلاصه عشقه دیگه .. وقتی هزاران هزار صفحه از خاطرات سربازی خودمو که به روی کاغذ اوردم می ذارم جلو خودم .. وقتی اونو بازش می کنم و زمان مجردی خودمو مرور می کنم .. رفتن به میدان تیر .. غمها و شادیها .. مصاحبه با دوستانی که نمی دونم چیکار می کنن .. مصاحبه با دو سه نفری که بعدایا در همون زمان فوت کردند ..دوستانی که ازشون شماره تلفن گرفتم ..شماره های پنج و شش رقمی که حالا نمی دونم تبدیل به چه شماره هایی شده ؟ مثلا اگه اشتباه نکنم از تبریز شماره ۶ رقمی دارم .. دلم می گیره .زمان با همه سختیها و راحتی های زندگی چه زود گذشت ... نوشته ها خیلی بهتر از فیلمن .. من که دارم می نویسم ..صد بار منو صدام می کنن من حتی جسمم هم فقط مال خودم نیست باید بار ها و بار ها از جام پا شم .. زنم به من میگه این چی داره .. تو داری کاسبی می کنی ؟ چی بگم ؟ چند بار دوست داشتم یکی بدونه که من ایرانی هستم ..ولی پشیمون شدم ..آخه محمد پیامبر بزرگ ما میگه اگه رازی از بین دو نفر رد شه به نفر سوم برسه همه جا پخش میشه ..من خودم راز نگه دارم ولی چطور می تونم به یکی دیگه اعتماد کنم که نره راز منو نگه .. البته نه این که غرض خاصی داشته باشه . در یک مجلسی نشسته بودیم با بچه های پونزده سال کوچیکتر از خودم ....که خیلی صمیمی هم بودیم اونا از لوتی می گفتند یک بار یکی رو دیدم که داره داستان منو می خونه .. خنده ام گرفت نزدیک بود وسوسه شم و بگم این منم این منم .. ولی به خودم گفتم پسر! کهریزک رو یادت بیار البته قسمت نشد که اونجا رو ببینیم ...اینا به ناموس خودشون رحم نمی کنن . اوایل انقلاب داشتیم مادران دیوانه ای که می گفتند ببرید پسرمان را اعدام کنید فدای اماممان .. فدای رهبرمان .. فدای انقلاب ..و حالا می بینم بیشتر انها مثل خر پشیمانند . بازم از شما سپاسگزارم به خاطر خودم و شما هاست که می نویسم .. شما سر مایه های واقعی این مجموعه هستید . من اصلا در ذاتم نیست که سکسی بنویسم . عده ای می گویند چرا سکسی می نویسی با عث انحراف می شوی از تو بعید است .. اما وقتی خودم را می بینم وقتی دوستان با فر هنگی چون شما را می بینم به خود می گویم مگر این داستانها باعث انحراف ما شده ؟ سکس و شهوت هم مقوله ای جدا و هم ترکیبی با زندگی ماست که می تواند کنترل شود . . دنیای مجازیست یکدیگر را نمی بینیم . به هم احترام می گذاریم .. یک نکته دیگه رو هم بگم که سرعت تایپ من و انتقال از ذهن به روی سخت افزار خیلی زیاده .. فقط یه چیزی که تا حدودی اذیتم می کنه که در کیفیت داستانها هم اثر می ذاره این که در مورد سه چهارم داستانها م وقتی که می خوام شروع به نوشتن کنم نمی دونم چی باید بنویسم همون موقع سریع شروع می کنم به فکر کردن و تایپ که بهترین کار اینه یه خورده تعدیل کنم . والیبال هم شروع شده .. خدا شما خوانندگان و دوستان و همراهان گلو از ما نگیره که من به شما و پاسخگویی به شما خیلی بیشتر اهمیت میدم تا داستانها ..
برای تو نازنین و همه دوستان گلم ارزوی موفقیت و شاد کامی و تندرستی داشته پاینده و پایدار باشید .. دوست و برادرتان : ایرانی
     
  ویرایش شده توسط: shahrzadc   
زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی۲۲۴

خب حالا باید چیکار می کردم . فعلا باید چند قدمی رو جلو تر می رفتم . دیگه حسش نبود سر به سر اینا بذارم . به اندازه کافی فیلم گرفته بودم . چند تا از این مموری ها رو هم کش رفته بودم . جلیل و اعظم هم کارشونو تموم کرده بودن . یه ولوله عجیبی در طبقات به راه افتاده بود . همه از این طرف به اون طرف می رفتن . چهره های امریکایی و روسی و فرانسوی .. این آلمانی ها بیشتر یه حالت خشن داشتن . طوری از این طرف به اون طرف می دویدن که آدم فکر می کرد بمب گذاری چیزی شده باشه . .فکر می کردم فقط این ما هستیم که یک لشگر با خودمون آوردیم . کشور های دیگه دست کمی از ما نداشتند . . دسته جمعی اعضای کشور ها در یک تالار بزرگ جمع شده بودند .. درست شبیه یه یک محفل عروسی بزرگ و پر شکوه شده بود . رو هر میزی مشروبی هم سرو شده بود .. چه غذاهایی ! فکر کنم خیلی از این غذاها هم از گوشت خوک بود . با این که خیلی از زنای ایرانی خودشونو با مد روز ردیف کرده بودند ولی زنای خارجی سکسی تر به نظر می رسیدن . همه شون یه کارتی داشتن که به سینه شون آویزون بود . من خیلی دلم می خواست که خودمو نشون می دادم و قاطی اینا می شدم . اون جوری شاید اهالی هر کشوری فکر می کردن من مال یه کشور دیگه ام . فقط قیافه ام شبیه به چینی ها نبود . ریش بعضی مردای ایرانی داشت حالمو به هم می زد . یکی دو نفرشون هم پیشونیشون طوری جای مهر بود که آدم فکر می کرد کون اسب داغ شده . یه لحظه تعجب کردم که دارن چیکار می کنن . یه چینی و همچنین از کشور های آلمان , انگلیس , فرانسه , امریکا , روسیه و ایران یک نفر که حالت مرتب تر و آراسته تری داشت از جاش پا شد و رفت در یک اتاقک شیشه ای دیگه دور یک میز نشست .. از تمام این صحنه ها فیلم می گرفتم .. یه تیکه کاغذ روبروی هر صندلی گذاشتند .. بیشتر این کاغذا سفید بود . ظاهرا می خواستند از جلسه نمایشی و فر مایشی مذاکرات هسته ای فیلم تهیه کنن و اونو به سر تا سر جهان مخابره کنن . یه چند نفر خبر نگار دکوری هم اومدن که مثلا بخوان از این بر نامه ها فیلم تهیه کنن .خبر نگارا از کشور های مختلفی بودن .. همه شون به صورت نمایشی از نماینده کشور ها فیلم گرفته و مصاحبه های قلابی تر تیب می دادن . هنوز جلسه ای شروع نشده بود . کاری صورت نگرفته بود ... یک نفر وارد شد که انگار نقش کار گردان رو داشت . خیلی جالب بود . داشتند فیلمی بازی می کردند که هنر پیشه های ان از چند کشور بودند . کار گردان با خبر نگار و نماینده ایران در مذاکرات هسته ای صحبت کرد و نمی دونم چی شد که اون ایرانی از در شیشه ای خارج شد .. خبر نگار زود تر از اون رفت بیرون .. منم با اونا رفتم . حدس می زدم جریان چیه . الان مشخص می شد که فردا در کشور افزایش قیمت داریم یا کاهش قیمت . چون تمام نگاهها متوجه این مسئله و مذاکرات قلابیه .. خبر نگار جمهوری اسلامی خودشو رسوند پای پله ها ی هتل .. نماینده ایران تا رفت در ماشینو باز کنه خبر نگار جلو شو گرفت .. البته چند تا مثلا محافظ هم اون نماینده ایران رو دور کرده بودند . اون ایرونی مادر قحبه طوری عجله نشون می داد که اگه هر کی نمی دونست فکر می کرد راستی راستی برای رفتن عجله داره . در حالی که من می دونستم که اون چقدر کرم روز گاره . و الان دل تو دلش نیست که زود تر برگرده به تالار و بطر مشروب رو باز کنه . کفشو ببینه حال کنه . ایرونی ها ی شراب خوار همه جا مایه آبرو ریزی هستن . خدا نکنه مشروب مفت گیرشون بیاد . ..
- آقای ... ببخشید وقت شما رو می گیرم . خسته نباشید . الان چشم امت مبارز به نتیجه مذاکرات شما دو خته شده .. در صورت امکان بفر مایید نتایج مذاکرات تا به حال چگونه بوده ..
-با درود و سلام بر امت مبارز و همیشه در صحنه ایران و اسلام .. همان گونه که مستحضرید استفاده از مزایای انرژی هسته ای صلح آمیز حق مسلم ما و ملت غیور ایرانه .. که در این چند ساله اخیر ملت ایران اثرات مثبتشو دیده .. الان دنیا از این که ما داریم برای حقمون می جنگیم به ما افتخار می کنه .
-ببخشید مذاکرات امروز چگونه بود ..
-شما که خودتون می دونید این امریکا و انگلیس خیلی سنگ اندازی می کنن . بر سر دو بند هنوز با هم اختلاف داریم .. اونا میگن باید اورانیوم غنی نشده رو ببریم به یکی از کشور های دیگه و در حدی که نشه بمب اتم ساخت غنی کنیم و برش گردونیم .. ولی ما با این امر موافق نیستیم و داریم تبصره ماده هایی تنظیم می کنم که طرفین به یک نقطه مشترکی برسن ..
-پس امروز خوشایند نبود ..
-نه این مذاکرات ادامه داره . ولی فکر کنم شرایط به همین صورت بمونه .. .....
این جوری که نماینده ایران می گفت جنسا دوباره می کشه بالا . باید جنسای بازارو خرید و احتکار کرد .. سریع خودمو رسوندم به محفل جشن و شادی .. اون نماینده و خبر نگار و بقیه هم بعد از من اومدن .. واااااایییییییی عجب بند و بساطی شده بود . تالار پذیرایی رو کرده بودند شبیه جنده خونه .. مردا با یه شورت و زنا با یه شورت و سوتین بودن .. کارت سبز رو هم دیگه کسی به سینه نداشت . همه امت واحده شده بودند . منم اول یه فیلم حسابی گرفتم .. بعد این که خودمم دوست داشتم با اینا قاطی شم . ولی اولویت رو باید به فیلمبر داری می دادم . احتمالا مصاحبه خبر نگار با نماینده کمیسیون هسته ای ایران که پخش شه جنسا می کشه بالا .. ولی به نظرم الان اعلام نمی کنن . صبر می کنند یک روز بگذره تا اون جنسایی ر و که میشه خریداز ما بهتران و دانه درشتهای داخل ایران بخرن . البته بعضی تجار و بازاریها خیلی زرنگند و دست نگه می دارن .. ولی با این حال سود های کلانی روی این مذاکرات هسته ای میشه .. ظاهراجمعیت داخل تالار دویست نفری می شدن . اصلا از این مردای چینی خوشم نمیومد . زنای محجبه ایرانی دل و جیگرشونو ریخته بو دن بیرون . دو سه تا از زنای ایرونی شکم زشتی داشتن . همون زنایی که می گفتن مرگ بر امریکا دلشون برای کیر امریکایی لک زده بود . ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۲۵

جلسه کمیسیون هسته ای شده بود دیسکو. اونم چه دیسکویی !ملیت بعضی زنای ایرونی رو فقط ار حرفاشون متوجه می شدم . طوری آرایش کرده بودند و از بالا تا پایین بدنشو مالیده بودند که به سختی می شد تشخیص داد که اونا آدمند . خودمو به نزدیک یکی از اونا رسوندم . موهاش خیلی بلند بود . دستمو گذاشتم رو شونه هاش .. آروم با موهاش بازی کردم ..
-نازی چت شده . چرا این قدر چشاتو خمار کردی ..
-ساکت یکی داره از پشت نوازشم می کنه .
دستاش خیلی لطیفه .
-ببینم نازی مردای رنگارنگ هوش و حواست رو بردن ؟
-نه شکوفه جون .. یکی داره نازم می کنه ..
نازی رو ول کردم و رفتم سراغ شکوفه .. اصلا قیافه اینا یادم نمیومد . ظاهرا ازبس خودشونو داخل چادر و مقنعه پیچیده بودند تا به عنوان نیرو های حزب الله خودشونو برسونن به جلسات کمیسیون هسته ای دیگه چهره شون طوری نبود که بتونم اونا رو به جا بیارم . ولی چقدر هم خوش اندام بودند .
-شکوفه تو چرا چشاتو خمار کردی ؟
-حس می کنم که یکی داره نوازشم می کنه .
-ولی من که کسی رو نمی بینم . فکر می کنم این جا دارن گرد خیال پخش می کنن .
-هر خیالی که هست خیلی هوس انگیزه .
-ببینم شکوفه تو کدوم یک ازاین مردا رو دوست داری .
-راستش من همه شونو دوست دارم.
-من اصلا از چینی ها خوشم نمیاد . اونا هم زشتن هم کیرشون چنگی به دل نمی زنه -آخه من نمی دونم واسه چی ما با این چینی ها دوستیم .
-واسه این که اونا هوای ما رو دارن و خیلی هم واسه مصلحت نظام ما مفیدن .
-وااااااییییییی نازی .. نازی ببین اون آقا سیاهه شورتشو کشیده پایین ..
-نههههههههه .. شوهرت کجاست . نکنه ناراحت شه که تو داری کیرشو دید می زنی . -پس ما روواسه چی آوردن این جا ؟ نیومدیم که این جا حلوا بخوریم . راستی نازی .. کیر یارو رو ببین . عین یه بادمجون دراز و کلفته . هنوز شق نشده ..
-آدمو به یاد کیر اسب میندازه . معلوم نیست کدوم زن خوش شانسه که می خواد کیرشو نوش جون کنه ..
-وااااایییییی اون کس دیگه کس نیست که به درد کسی بخوره ..
-تو که خودت کشته مرده شی..
راست می گفتن این دو تا زن پر حرف . ولی چه برقی می زد این کیر کلفته آقا سیاهپوسته .رفتم سمتش . دستمو کشیدم رو کیرش .. چشاشو بسته بود .خیلی آروم بدون این که به کسی بر خورد کنم اونو به سمت میز شکوفه و نازی کشوندم . یه لحظه به خود اومد و از این که می دید یکی داره کیرشو مثل یه افسار کشیده اونو به سمتی می کشه ولی چیزی نمی بینه تعجب کرده بود . فریادی کشید و به زبون انگلیسی یه چیرایی گفت که من متوجه نشدم ولی دستمو کشیدم و رفتم به سمتی دیگه . به اندازه کافی سر به سر چند نفری گذاشته بودم ولی خیلی حال داد . خوشم اومد تونسته بودم اون مرد سیاه پوست رو برسونم نزدیک شکوفه ونازی . خود یارو یه صندلی کنار صندلی اون دو تا زن گذاشت .. نمی دونستم شوهراشون کی هستند ..
-نازی این مرد اومده پیش ما نشسته با این کیرش . داره چی میگه؟
-هیچی میگه کیرش درد گرفته و نیاز داره که تو نوازشش کنی و بهش حال بدی .
خب این کارو بکن شکوفه جون.تو که خیلی تبلیغشو می کنی . در ضمن ثواب هم داره .تو با این خوشگلی به یه مرد زشت حال بدی . اگه مقنعه بذاری و و بهش حال بدی که خیلی خوش به حالش میشه .
شکوفه : من که دیگه دلو زدم به دریا . ببینم یه نگاه کن ببین اکبر آقا این دور و براست ؟-کی اکبر کوسه رومیگی ؟
-همون کوسه بی دندون ؟ .
دو تایی شون داشتند اکبر شاه دوست بزرگ امریکا رو مسخره اش می کردند .
-اکبر و ارسلان دارن با چند تا زن چینی حال می کنن .
-خیلی بلا هستند . اونا میگن چینی ها زناشون کس کوچولو و کس گربه ای هستند .
-کی میگه ..
-کلا مردای ایرونی بیشتر این عقیده رو دارن .
مرد امریکایی رفیق سیاهپوست خودشو صدا کرد و دو تایی شون کنار نازی و شکوفه نشستند .. اسماشونو به هم گفتند .. دیگه زنای ایرونی ومردای سیاه امریکایی چیز دیگه ای از زبون هم نمی فهمیدن که با هم رد وبدل کنن . یکی از اون مردا اسمش بود مت ویکی دیگه هم بود جک .. جک اون نفر اول بود که رفت سراغ شکوفه .. نازی هم که داشت به مت حال می داد .ولی دو تایی یه گوشه چشمی هم به اون روبرو داشتند که ببینن شوهراشون چیکار می کنند .... ادامه دارد .... نویسنده ... ایرانی
     
  
↓ Advertisement ↓
زن

 
زن نامرئـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۲۶

گاه من به اون چهار نفر بود که چیکار می کنن .
نازی : فکر کن با دو تا شاهزاده خوشگل سوار بر اسب سپید روبرو هستیم که اومدن سراغ ما . من و تو نمی تونیم تشخیص بدیم که کدومشون خوشگل تر هستند . ببینم به نظر تو در این حالت چه جوری اونا رو انتخاب کنیم .
-از روی کیرشون . من و تو چه جوری به تفا هم برسیم .
-هیچی شازده های گل پسرمونو عوص می کنیم .
شکوفه نگاهی به اطراف انداخت و دید که چند تا زن هم با هم مشغولند . لباشو گذاست رو لبای نازی و گفت اگه بدونی این جوری هم چه حالی میده .
نازی : آره راست گفتی ولی مردای هسته ای رو ببین که چه جوری دارن حسادت می کنن ؟
-این جا دیگه باید سیاست رو فراموش کرد . برای تنها چیزی که دور هم جمع نشدیم همون هسته ای بودن کار و سیاسته . این جا همه دارن با هم حال می کنن .
-من اصلا دلم نمیاد مردم رو کس خل حساب کنیم.
-قربونت برم چقدر تو دلسوز و مردمی هستی .
ظاهرا حوصله اون دو تا سیاه پوست به سر اومده بود . یه لحظه دیدم که مت و جک نیششون تا بنا گوش بازشده هر کدوم کف دست کلفتشونو گذاشتن رو کس یکی از این زنا . ظاهرا مت دستشو گذاشته بود رو کس نازی ..
شکوفه : من دارم همین جا کف سالن دراز میشم ..
نازی : جنبه داشته باش . آبرومون میره . یه کاری نکن که این خارجی ها فکر کنن ما ایرونی ها آدمای ندید بدیدی هستیم .
شکوفه : اصلا اونا نباید همچین فکری کنن . تازه شوهرامون که خیلی بد تر از ما هستند . اونا رفتن وسط چند تا چشم بادومی گیر کردند ..
نازی : اونا زرنگن . اونا کس گربه ای و نقلی دوست دارند.
شکوفه : و ما هم کیر کلفت ..
مت و جک به تر تیب نازی و شکوفه رو بغلش کرده و اونا رو به ناگهان از زمین بلند کردند . دو تامرد هم مثل این که دوست داشتند مثل اون دو تا زن کنار هم باشند و از لحظه ها شون لذت ببرن .
-اووووووففففففف نازی نازی .. من دیگه سست شدم . نمی تونم چشامو باز نگه داشته باشم .
-نفس منم دیگه نمیاد .
مت یه دستی رو کیر کلفتش که به نظرم میومد نزدیک به سی سانت شده باشه کشید و اونو به صورت افقی روکس نازی حرکت می داد . یه کیر سیاه امریکایی رو کس سفید ایرونی یه منظره قشنگی درست کرده بود . اونا می رفتند تا پیوند هسته ای بین ایران و امریکا رو جشن بگیرن . دنیا نگران این جلسات بود و اونا داشتن با هم حال می کردند . باید از این صحنه ها فیلمای جالبی ضبط می کردم . خیلی با حال می شد . من باید اونا رو رسوا می کردم . مت کیرشو فرو کرده بود توی کس نازی و جک هم به همون سبک روی هوا داشت شکوفه رو می کرد . کیر کلفت و کاملا شق و سفت اون دو تا سیاه پوست و لکه های سفید هوس دو تا زن ایرونی نشون می داد که این چهار نفر با تمام وجودشون دارن حال می کنن . چند تا از زنا و مردا که به هیجان اومده بودند داشتند از این لحظه های با شکوه فیلم می گرفتند که مسئولین امنیتی جلسه و کمیسیون هسته ای مانع انجام این کار شدند . ظاهرا اکبر و ارسلان و دو تا زن چینی که با هم بودند خودشونو به نزدیک شکوفه و نازی می رسوند .. اکبر و ارسلان با هیجان به جمع نگاه کرده به زبون انگلیسی و فارسی مرتب اینو عنوان می کردند که اینایی که این جور رو هوا با لذت و با تمام وجودشون دارن به این دو تا امریکایی کس میدن زنشون هستند . طوری با افتخار داشتن اینو بیان می کردند که آدم فکر می کرد این ایرونی ها هستند که هسته اتمو شکافته و بمب اتم رو برای اولین باره که اونا ساختند .
-اوووووووههههههه شکوفه شکوفه .. بگو چی می بینی من هرچی می خوام سرمو بر گردونم صحنه گاییده شدن خودمو ببینم نمی تونم . تو برام تعریف کن . می خوام ببینم . ببینم چه جوری کیر مت داره کسمو شکافش می ده راه رو باز می کنه . میره داخل و بر می گرده ..
-نازی من دارم می بینم . وااااایییییی چه حالی میده . راستشو بگم مرغ همسایه شده غاز . دلم می خواد کیر مت بره توی کسم .
-ووووووییییییی عزیزم چی داری میگی من که خودم الان می بینم کیر جک چه جوری داره کست رو جر می ده میره داخل و بر می گرده ..
-ببین ارسلان و اکبر رو نگاه که چه جوری دارن کیف می کنن که ما داریم با دو تا امریکایی حال می کنم ؟
-آره ما مایه افتخار اون دو نفر و مایه سر بلندی ایران عزیزمون شدیم .
-حتما به ما تشویقی هم میدن که پیوند بین دو کشور دوست و برادر رو تحکیم بخشیدبم . -باید با دو تا سفید پوست امریکایی هم حال کنیم تا اونا دیگه با اطمینان تشویقمون کنن .... ادامه دارد ...نویسنده .....ایرانی
     
  
زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۲۷

مت با اون کیر سیاه و بادمجونیش در حال گاییدن نازی بود .. اون لخته های سفید هوس با هر رفت و برگشت کیر حسابی منو وسوسه کرده بود . جک هم کیرش دست کمی از کیر مت نداشت . انگار شکوفه های صورت شکوفه باز شده و اونو شبیه غنچه های تازه باز شده کرده بود . صورتش شکفته و سرخ به نظر می رسید .
-وووووویییییییی نازی .. نازی اگه بدونی چه کیفی داره .
-ولی من فکر کنم من دارم بیشتر کیف می کنم
-بازم چه عجب که مرغ همسایه غاز نبوده .
-من کی از این حرفا زدم و چشم به دنبال اونایی بود که چشمت به دنبال اونا بود..
شکوفه : حالا من یه چیزی گفتم .. آخخخخخخخ جک منو بکن می دونم حالیت میشه که چی دارم میگم . آخه تو همه اینا رو حس می کنی . ..نازی جون !خیلی دلم می خواد شوهرت اکبر و شوهرم ارسلان بیان و ببینن که داریم چه کیر های نون و آبداری می خوریم . اینم کیره که شما دوتا مرد دارین ؟
نازی : من که دلم می خواد هر دو تا کیر امریکایی رو با هم داشته باشم که ببینم دو تا کیر کلفت رو با هم داشتن چه حالی میده !
شکوفه : هیچی کون پاره میشی . دیگه اون وقت شوهرت میره سرت زن میاره . نازی : غلط می کنه . چوب توی کونش می کنم . اصلا به همین مت خوشگله میگم کیرشو بکنه توی کونش و از دهنش در آره تا دیگه هست از این غلط ها نکنه . ولی تازگی ها مشکوکم که اکبر با زن یکی از مجتهدین ستم ستیز جان بر کف خلد آشیان مصلحت نظامی رابطه داره .
شکوفه : این که کاری نداره تو هم برو با همون مجتهد رابطه برقرار کن و کاری کن که شوهرتم به تو مشکوک شه ..
نازی : آخه اون حاج آقا هفتاد و پنج سالشه ولی زنش بیست سالشه . اون وقت به قول مردا من کیر می خورم . ولی ای کاش کیر می خوردم .
یه چند ثانیه بعد دیدم که زبون هر دو تا شون بسته شد و حسابی ساکت شدند . فقط از عقب کونشونو می مالوندن به کیر طرف امریکایی شون . من فقط محو این صحنه ها بودم و این فضای هسته ای که اونا درست کرده بودند . این که چه جوری دارن ملتی رو رنگ می کنن . دنیا رو رنگ می کنن . این بازیهای هسته ای هم درست شده شبیه به فیلمهای دنباله دار یا داستانهایی که خیلی طولانی شده .. با این تفاوت که در بر نامه های هسته ای تقلبات و تخلفاتی وجود داره که حالا تقریبا دنیا ازش با خبره . بر نامه ها و مذاکراتی که با نوعی سیاهکاری و فریفتن دنیا و ملت ایران همراهه . همه اونا رو رسوا می کنم . ولی در اون لحظه حس کردم که هسته کسم داره آتیش می گیره و دوای این سوختگی چیزی نبود جز پماد منی .. این که آب کیر بریزه روی کسم یا داخل اون و منو آروم کنه . یه آبی باشه که بر آتیش ریخته میشه . نازی و شکوفه دیگه خجالت نمی کشیدند از این که دهها نفر شاهد گاییده شدن دو سفید پوست ایرانی توسط دو سیاهپوست گردن و کیر کلفت امریکایی باشن . تازه خیلی کیف هم می کردند وبه چند تا زن هموطن خودشون فخر می فروختند .. نازی مرتب جیغ می کشید و فریاد می زد و اشاره به کیر چند تا مرد دیگه می کرد . چقدر از تصویر ورود و خروج کیر در کس این دو زن ایرانی لذت می بردم . چه با حال میشه این فیلمها رو تماما بذارم در سایت های مختلف و مذاکراتشونولو بدم . افشا می کنم .رسواشون می کنم . کاری می کنم که حاج آقا وافورشو ببره به کره ماه و اون جا شنگول بازی در بیاره . کور خونده .. نازی و شکوفه سر هاشون روبروی هم قرار داشت .
نازی : شکوفه به سینه هام دست بزن !
شکوفه : منم می خواستم بگم تو هم به یه جای بدنم دست بزن .. باشه باشه ..
نازی : منم این کارو می کنم .
دستای شکوفه و نازی رفت روسینه های هم ومنم رفتم کمکشون . اونا دیگه از حال رفته بودند . چشاشونو بستند و منم حتی رو کمر دو تایی شون دست می کشیدم . چند پرش و جفتک اسب مانند زدند و حس کردم که آبشون از کس بیرون ریخت . وقتی مت و جک کیرشونو از کس اون دو زن مومن و با تقوا و مصلحت نظامی و هسته ای ایرانی بیرون کشیدند آب سفید کیرسیاهشون طوری از کس های سفید بیرون زده بود که حس کردم فواره ای بلند شده یا آتشفشانی فوران کرده .. فکر کردم حتما اون دو تا مرد برای دقایقی استراحت می کنن . ولی ول کن نبودن . با کیرشون آبی رو که در حال پس ریزی از کس بود به طرف سوراخ کون کشونده و گذاشتن حسابی سوراخ کون نازی و شکوفه خیس بخوره .. مت و جک جاشونو عوض کردن . مت کیرشو به کون شکوفه فشار داد و جک هم با سوراخ کون نازی بازی می کرد . یه فشاری به کون این دو نفر کافی بود تا جیغشون همه رو متوجه کنه که دو تافته جدابافته در حال حال کردن هستند . اتفاقا چند تا دیگه از زنای ایرونی گفتند چه ندید بدید .. ... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۲۸

نازی : شکوفه جون انگاری این دو تا سیاه کیر کلفت دست از سر من وتو بر نمی دارند . تازه موتورشون گرم افتاده . آخخخخخخ کونم .. دارم جر می خورم . کیرش انگار همون شق بودن قبلو داره .
شکوفه : منو بگو که از دست مت دارم پاره میشم . اینا اصلا سیر نمیشن . من فکر می کردم همه این چیزایی رو که از فیلمها دیدیم فقط یک فیلم بوده . آخ نازی .. نازی .. کونم ..آییییییییی ارسلان شوهر گلم کجایی .. کجایی که کون زنتو جرش دادن . باز میگن ایران بر امریکا پیروزه .. برادر امریکایی کونمو جر داد ..
نازی هم اکبرو صداش می کرد . .. دو تا مرد بی خیال و خونسرد اومدن جلو .. ارسلان : چی شده شکوفه ؟ طوری جیغ می کشین که تمام سالن دارن فکر می کنن این دو تا امریکایی گل دارن یه شما تجاوز می کنن . آبروی هیئت ایرانی رو بردین . مگه نمی بینین و نمی دونین که در مبارزات و مذاکرات هسته ای پیروزیم ؟ یه جورایی باید با این خارجی ها مماشات کنیم تا اونا به وقت مذاکرات هوای ما رو داشته باشن . کلید مذاکرات هسته ای همینه . الان قبل از انتشار نتیجه مذاکرات من زنگ زدم ایران به فک و فامیلام گفتم که تمام جنسای لوکسو بخرن .. کل دارو های نایاب خارجی رو هم بخرن . بابت یه آمپول ساده خارجی که معلوم نیست تا چه حد در بهبودی مریض اثر کنه چشم مریض و خونواده اش هشت تا که دونه ای یک میلیون باید پولشو بدن .این تازه ارزون ترینشه . چون ما تحریم هستیم . ما تحریم هستیم و از تحریم بودن خودمون لذت می بریم . تحریم بودن یعنی تکمیل بودن ما .
شکوفه : میگم به جای این سخنرانی ها کون ما رو در یابید .
نازی : شوهر جونم اکبر آقا .. حالا قدر کیر تو رو می دونم .
اکبر : بخور .. بخور تا دیگه هستی هر وقت که می کنم توی کونت نگی که درد داره و جر خوردم و از این حرفا . وقتی که کیر این برادر امریکایی رفت توی کونت حالا متوجه میشی که با کون دادن به من باید حال می کردی .
ارسلان : اکبر آقا در عوض خانومای ما از کس دادن به این دو تا آقا کلی لذت بردن .. ولی من دلم می خواد یک کیر حسابی به زنای این دونفر بزنم ..
ارسلان خم شده بود و به کیری که توی کون زنش فرو رفته بود نگاه می کرد .
-شکوفه این که فقط تا دو سانت بعد از کله رو فرو کرده توی کونت .. طاقت داشته باش . این قدر بی جنبه نباش . آبروی ما رو پیش دولت امریکا نبر . ما از سال 57 به بعد واسه خودمون آبرویی کسب کردیم دنیا رو ما حساب می کنه ...
این دو تا مرد پاک مشاعر خودشونو از دست داده بودند . کس خل های بی ناموس و مردان بی غیرت به همینا میگن که فکر کنم اگه اون دوتا سیاه تا دسته هم می ذاشتن توی کون اونا یعنی کون مردا می گفتن بازم فرو کنین و کاش کیرتون تا اون جایی دراز می شد که از دهن ما در میومد و بازم فریاد می زدیم که انرژِی هسته ای حق مسلم ماست . در حالی که نه از انرژی خبری هست و نه از هسته و جز نمایش خیمه شب بازی و مال اندوزی چیز دیگه ای به چشم نمی خوره . اکبر رو کرد به ارسلان و گفت
-داداش فدای معرفتت زن ما رو که امریکا داره میگاد شمعی که بر خانه رواست بر مسجد حرامه .. البته ما که کس و کون زنمونو بر این دو سیاه حلال تر از شیر مادر کردیم . بهتره بریم زیر زنمون و کسشو بکنیم و اون غریبه آشنا هم کونشو بگاد . ارسلان : یعنی من برم زیر شکوفه دراز بکشم ؟
اکبر من و من کرد.
-داداش من و تو که این حرفا رو با هم نداریم . اگه بدونی نازی چه کس تنگی داره . می تونی بری زیر زنم نازی دراز بکشی و یه تستی بگیری ..
ارسلان : راستش منم یه جورایی دوست داشتم تو هم یه نمک شکوفه زن خوشگل منو بچشی و بعدشم بهش افتخار بدی و کیرت رو از تونل کسش عبور بدی و متوجه شی که چه شاهراه تنگی داره . آدم فکر می کنه اندازه رگ آدمه ..
-فدای رگ شکوفه جونت بشم ..
زنا که به دقت به حرفا اونا گوش می دادند ظاهرا خیلی هیجان زده شده بودند .
اکبر : چون در جامعه آزاد و دموکرات امریکا داریم فعالیت می کنیم و نظام مقدس جمهوری اسلامی هم اهل ظلم و زور نیست از همسرامون می پرسیم که آیا راضی هستید که در عین این که سکس دو به یک انجام میشه یه حالت ضربدری رو هم باهاش قاطی کنیم یا نه ؟
نازی با ناز گفت هر چند آقا ارسلان جای داداش ماست ولی با اجازه شکوفه جون و شوهرم اکبر آقا من حرفی ندارم .
شکوفه هم یه چیزایی رو در مایه حرفای نازی تکرار کرد . اکبر رفت زیر شکوفه قرار گرفت و ارسلان هم زیر نازی . .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۲۹

مت واکبر و شکوفه از یک طرف و جک و ارسلان و نازی در طرف دیگه سه تایی شون مشغول بودند .
نازی : حالا وجدانم کمی آسوده شده .. از این که می بینم شوهرم هم اومده و داره صحنه رو می بینه .
شکوفه : وجدانت بیشتر هم آسوده می شه از این که می بینی تونستیم یه جابه جایی هم در شوهر داشته باشیم .. یعنی مردامونو با هم عوض کنیم ..
تماشای این صحنه ها رو من اثر گذاشته بود . به اندازه کافی فیلم تهیه کرده بودم . همچنین فیلمهایی که علاوه بر جنبه سکسی تفریحی می شد از اون به عنوان مدارک سیاسی هم یاد و استفاده کرد رو هم ردیف کرده بودم . مت یه فشار دیگه ای به کون شکوفه آورد دهن شکوفه به اندازه ای باز شد که می تونست سه تا کیر رو در خودش جابده از بس دردش اومده بود و در حال جیغ کشیدن بود .. ارسلان شوهر شکوفه که زیر نازی دراز کشیده بود و داشت کسشو می کرد گفت شکوفه بی جنبه نباش . آبرومون رفت .. تحمل کن . تو باید قدرت ایران رو در مذاکرات هسته ای نشون بدی . ایران پیروزه . باید نشون بدی که می تونی به همه مردای خارجی سرویس بدی . تا اون جایی که می تونی به خارجی ها کون بدی و نشون بدی که یک زن مبارز ایرانی پیرو خط رهبری و ولایته و در این راه خستگی ناپذیرانه برای حق مسلم خودش می جنگه .. از اون پایین یه اشاره ای هم به مت کرد و گفت تو رو جون مادرت زن ما رو یواش تر بکن . اگه کونش جر بخوره باید خونه نشین شه . آبروی ما رو نبر .. ظاهرا مت متوجه شده بود که کون شکوفه رو بد جوری گاییده چون فارسی که حالیش نمی شد .
اکبر : بنده خدا تقصیر نداره . کیرش همینه .
ارسلان : اکبر جان تو که از اون پایین داری کس زنمو می کنی یا بچسب به لباش و با لبات اون جفت لبشو قفل کن که دیگه نتونه حرف بزنه یا با دستت جلو دهنشو داشته باش .
شکوفه : ارسلان . تو چرا این قدر داری بی رحم میشی . جای این که منو درک کنی داری از اون سیاهپوست حمایت می کنی ؟
ارسلان : شکوفه جون ناراحت نشو . من دارم از هدف و رسالتی که واسه اون به این جا اومده ایم میگم . هدف ما خیلی بالاتر و والاتر از ایناست که به خاطر یک کون دادن و مقاومت کمتر یا بیشتر بخواهیم که اونو ببریم زیر سوال ..
-آخه من دارم می میرم . ارسلان ! اگه همین سیاهپوست بیاد و بکنه توی کون تو که یک مرد هستی طاقتشو داری ؟ با این که میگن مردا شجاع تر هستند و تحملشون بیشتره ؟ شما مردا باید یک شکم می زاییدین تا درد ما زنا رو بهتر متوجه می شدین .
لحظاتی بعد اون شش تا در نهایت هوس و التهاب به کارشون ادامه دادند . مت و جک با روغن مالی کردن هر چه بیشتر سوراخ کون نازی و شکوفه بازم دو سه سانتی رو در کون ناب زن مومن ایرانی پیشرفت کرده و منم از این صحنه ها تا می تونستم فیلم گرفتم . خیلی جالب میشه این فیلمها رو در سایت های مختلف نشون دادن . نصف بیشتر کیر اون دو تا سیاهپوست در بیرون قرار داشت . حیف بود که اونا از کیراشون استفاده بهینه نکنن . من دوست داشتم اونا کیرشونو فرو کنن توی کس و اون صحنه هایی رو که بیشتر قسمتای کیر میره توی کس و بر می گرده ببینم و بیشتر حال کنم . همت مضاعف و کار مضاعف لازم بود . باید جهاد اقتصادی می کردند و سازندگی رو به اوج می رسوندن . دو تا کیر کلفت و سیاه و بادمجونی هیجان زده ام کرده بود . می دونستم که اگه خودمو نشون بدم جلب توجه می کنم . البته در این لحظات ظاهرا بیشترا کارتاشونو در آورده گذاشته بودن یه گوشه ای .. چون وقتی مذاکره کنند گان هسته ای در حال سکس دسته ای هستند دیگه این کارت سبز رو کجا قرار بدن .؟ نمی تونن که روی کونشون بچسبونن . سیاه پوست ها با کف دستشون همچین به کون دو تا زن ایرونی می کوبیدند که هر چهار تا قاچ با و برش کونشون با هم در یه حالت ژله ای به لرزه می افتادند . دیگه تماشای این صحنه ها منو از خود بی خود کرده بود و نمی دونستم برم به طرف کدوم یک از این مردا و آدما . نمی دونستم باید چیکار کنم . فعلا باید دور مت و جک رو قلم می گرفتم . با این که سابقه کنار اومدن با کیر های کلفت رو داشتم . هر لحظه امکان پارگی کون نازی و شکوفه می رفت . خیلی به خودشون فشار می آوردند . نمی دونستم چه اجباری دارن که این جور دارن حال می کنن . یه نگاهی به دور و بر خودم انداختم.. وااااااااووووووو شده بود شبیه به میدان جنگ . نمی دونستم لشگریان تا به این حد زیاد شده اند . آدم نمی دونست به کدوم صحنه ها نگاه کنه . چند تا مرد ایرانی رفته بودند سراغ زنای چینی . ظاهرا چینی ها با کیر های ایرونی خیلی سر خوش بودن .. منم منتظر بودم تا ببینم آخر و عاقبت کار این چهار نفر چی میشه ..... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۳۰

دیگه وقتش رسیده بود که خودمو نشون بدم . یکی دو تا از مردای ایرانی که افتاده بودند روی چینی ها از این می نالیدند که چرا کوس زنای چینی گشاده ..
جاسم : این یکی مثل این که زن رئیس جمهور چین باشه که همراه هیئت هسته ای اومده اینجا . بچسب به هسته اش .. که انرژی هسته ای حق مسلم ماست .. برو کمرشو بگیر رو هوا داشته باشش و از همون طرف بکن توی کونش و من میذارم توی کس .. کریم : داداش این پس میفته ..
-به کیرم که پس افتاد . اگه جنبه شو نداره بی خود کرده همراه هیئت اومده . حتما می خواسته حال کنه که اومده . یعنی میگی شوهرش خبر نداره ؟
-شوهرش از اون کار چاق کن هاست زن جنده شو می فرسته این طرف و اون طرف کاسبی کنه و محبوب مردم بمونه .
-وای غش کرد . غش کرد .
جاسم : بیا بریم از این طرف . یه گوشه ای که کسی ما رو نبینه اونو بندازیم زمین .. دو تایی اون زن نگون بخت غش کرده از کیر کلفت رو بردن یه گوشه ای که جمعیتی اون جا نباشه ... این جا بود که من با خودم گفتم این هموطنان هسته ای یه خواری از شما بگام که آبروی شما بره ..
فوری خودمو نشون دادم و دستمو گذاشتم روشونه چند تا چینی و اون سه تا رو نشونشون دادم . اولش نمی دونستن من چی دارم میگم و می خواستن بیان و با من حال کنن ولی بعد متوجهشون کردم که هموطنشون در خطر قرار داره .. چند تا چینی پشت سر اون دوتا خلافکار ایرونی راه افتادندو درست زمانی رسیدند که زن جنده رئیس جمهور چین رو گذاشتند زمین . چینی ها که تعدادشون زیاد تر بود با ایرونی ها دست به یقه شدند . منم گفتم بهترین موقعیه که بخوام هم حال کنم و هم یه ضد حال اساسی بزنم . یه چند تا بطری پر مشروبو خالیش کرده واونو گرفتم دستم . من و بطری ها نامرئی شده و رفتم سر درگیری . یه ضربه به سر این چینی ها کافی بود که این چینی ها عین ظرف چینی بشکنن . حسابی شلوغ شده بود . همه فهمیده بودن جریان چیه. رئیس هیئت ایرونی ها که فهمیده بود موضوع چیه سر اون دو تا ایرونی فریاد زد وگفت آقایون شما دیگه آبروی ما رو نبرین . ما به اندازه کافی در بین مردم امریکا وساز مان ملل بی آبروهستیم . بیست سی سال پیش سفیر ما در ساز مان ملل اومد ازیکی از این فروشگاهها یک بارونی دزدید آبروی ملت ایران رفت حالا شمازدین این زنو ناکار کردین ما جواب رئیس جمهور چینو چی بدیم ؟ تازه این جا که چاله میدون نیست . شما چه جوری زدین این همه چینی رو نا کار کردین .. برین زود باشین زناتونوهر جایی که هست پیدا کنین تا شاید یه جوری از دل اینا در بیارن .
میثم : برادر یه جوری مشکلو حلش کنین . آخه خانوما مون کس گشادن کیر این چینی ها بهشون حال نمیده .
-اونا الان کجان .
-زیر کیر چند تا عرب یعنی همون ناظر ان هسته ای هستند . من چه جوری به زنم بگم که از زیر کیر کلفت عرب پا شن و بیان زیر کیر چینی ها ؟
-مگه غیر از اینه همه شون دارن به ما کیر می زنن ؟
خلاصه چینی ها کیرشونو روی کس زن رهبرشون کشیده و نرم نرم اونوبه هوش آوردند ولی دیگه اجازه سکس بهش ندادند . بقیه سر شکسته ها و سر خونین ها همه شون یکی یکی چش باز کردند . آخ که چقدر حال کردم و خندیدم . از بس کیر اون جا فراوون بود . چند تا کیر بیکار هم دیدم . یه مرد فرانسوی خوش پوست و خوش بدن رو دیدم . ازلهجه اش متوجه ملیتش شدم . تا یکی از همین خواهرای ایرونی دید که یه کیر خالی پیدا شده فوری رفت طرف اون ولی من در یه لحظه پیشدستی کرده خودمو بهش چسبوندم . هنوز خودمو نشون نداده بودم . تا اون خارجیه بفهمه چی شده همچین لگدی از پشت به اون زن ایرونی زدم که نقش زمینش کردم . جنده عوضی تو قاپیدن کیر هم می خواست از بقیه جلو بزنه . همه چی رو واسه خودشون می خوان . تا حالا به اندازه کافی کیر خوردین خانومای انقلابی و با حجاب دولتی ایران ! جنده های وطن که آبروی هر جنده ای رو بردین . الان در خارج خانومه میاد فیلم پورنو بازی می کنه وقتی میره خیابون واسه خودش احترام داره شخصیت داره . اونا هم دین دارن مذهب دارن . اینا حتی نمی دونن چه جوری جنده باشن . عرضه جندگی رو هم ندارن . . خودمو که نشون دادم متوجه تعجب اون مرد شدم تا بره یه چیزایی به زبون خودش بگه که حالیم نمی شد فوری بغلش کرده همون جا رو زمین خوابوندمش . به اون زن حزب الهی مون هم گفتم کونی برو کونتو بده .. یه جوری منونگاه کرد که فهمیدم داره فکر می کنه که منو کجا دیده ..
-تو از کجا پیدات شد .
-آبجی ما سیتی زن امریکات هستیم . فکر نکن فقط خودت بلدی کوس و کونتو خوب بذاری حراج ؟
داشت شاخ در می آورد از این بی پروایی من . خورد و دم نکشید .ادامه دادم .
-شما که یک عمره که با امریکا دوستین . پس دیگه از این غلط کاری ها نکن که مرگ بر امریکا . ...... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
     
  ویرایش شده توسط: shahrzadc   
زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۳۱

زنه رفته بود توی فکر که دیگه این سیتی زن آمریکا بودن چه صیغه ایه ولی من اونو پیچونده بودم که دیگه به دنبال شجره نامه نباشه . این امریکایی ها و بقیه هم که دیگه از بس اسیر کیر و کس بازیهاشون شده بودن به من توجهی نداشتن که جعلی هستم یا اصلی .. ولی اون مرد فرانسوی خیلی خوشحال و لب خندون بود که یک چشم و ابرو و مو مشکی ایرونی به گیرش افتاده بود . تا باشه از این کیر ها .. ولی ای ای .. اگه من جای مردم بودم کیر تمام مردای هیئت ایرانی رو از ته قطع کرده و قبل از مردنشون اونا رو سرو ته دارشون می زدم . آخ که چه حالی می داد . در همین افکار بودم که دیدم دو متر رو به جلو حرکت کردم .. حواسم بود جای دیگه این مرتیکه همچین کیر دراز و کلفت و سر و سفیدشو همچین کوبوند به ته کون که کیره تا ته کسم رفت و منو که در یه حالت سگی بودم رو به جلو حرکت داد . یه چند نفر امریکایی و اروپایی که شاهد این جریان بودن خنده شون گرفت . با خودم گفتم با این کسم یه کیری بهتون بزنم که حظ کنین . دست از سر شما مردا ور نمی دارم . شیره کیر تک تک شما هایی رو که به من خندیدین می کشم . اگرم گمتون کردم حداقل حال این آلن خانو می گیرم . این چه طرز ضربه زدن بود . از عقب و از سمت کونم یه فشا ر ناگهانی که همون هل دادن بود به آلن آورده که اون با کمر به روی زمین پرت شد و همچین صدایی کرد که شانس آوردم ستون فقراتش نشکست . این بار خیلی ها زدن زیر خنده .. قبل از این که آلن از روزمین بلند شه رفتم رو کیرش نشستم . حالا تلنبه زدن من شروع شده بود .یکی دوتا از نماینده های زن هیئت ایرونی اومده بودند در صف کیر مرد فرانسوی و منتظر بودن که کی من ار رو کیر بلند میشم بیان بقاپن بگیرنش . کور خونده بودن . سوار کیر آلن با سرعت تلنبه می زدم و ول کنم نبودم . یه لحظه سرمو بر گردوندم دیدم یه جنده ایرونی که روسری سرش کرده و تمام بدنش لخته زبونشو در آورده و داره رو کیر آلن که داره از پایین به بالا و بر عکس توی کسم حرکت می کنه رو لیس می زنه ..
-آهای جنده ننه اون روسری چیه گذاشتی سرت . آبروی ما رو بردی . حتما می خوای این جوری کس و کون دادنو وقتی که رفنی ایران مد کنی . تا حالا زیر چادر می دادین و از این به بعد معلوم نیست . من الان سیتی زن هستم و نمی تونم کاری به کار شما داشته باشم وگرنه فلفل توی کس و کونتون می ریختم که این جنده باریها رو کنار بذارین . داغ کیر آلنو به دلتون می ذارم .
ولی این زن که معلوم نبود از کجا پیداش شده و قیافه اش هم داخل هیئت انرژی هسته ای ایرانی برای من مشخص نبود با کمال پر رویی داشت کیر در حال حرکت آلن رو لیس می زد .. همون لیس زدنها کارشو کرد و مرد فرانسوی سر بالایی آبشو توی کسم خالی کرد .. اون زن اون قدر دریده و پر رو بود که از من می خواست خودمو کنار بکشم و اون آب برگشتی کیر آلن رو از دور و بر پام لیس بزنه . هر چند همین جوریش هم مقدار کمی از آب بر گشت کرد و اون شروع کرد به لیس زدن .. ولی من اجازه ندادم که آلن از جاش تکون بخوره . حرکتمو رو کیرش ادامه می دادم . دوتا دستامو گذاشتم دو طرف صورت اون مرد و تا می تونستم خودمو به طرف پایین کشوندم و نذاشتم که اون حرکتی انجام بده . لذت می بردم از این که تونستم قفلش کنم . حالیش نمی شد که من چی دارم میگم .
-ولت نمی کنم اگه ارضام نکرده ولم کنی .
ولی خیلی خوش کیر بود . با این که کلی آبشو چلونده بودم ولی هنوز اون قدرت و شق بودنشو در حد قابل قبولی حفظ کرده بود . آلن دیگه به کارش وارد بود . دستشو گذاشت روی کونم و با پنجه های قدرتمندش دو طرفشو چنگ می گرفت . اون زن هنوز منتظر بود تا من کنار بکشم و جای منو بگیره .. اونو که می دیدم اعصابم خرد می شد . -آهای کس خل این همه کیر تو به این پیله کردی ؟ ..
در همین لحظه یه اشاره ای به یکی از چینی ها کرده و هموطن جنده ایرونی خودمو حواله اش کردم . چینی رفت سمتش و اول روسریشو در آورد و اونو مالید به کیرش .. آخ که چقدر خندیدیم .. ولی من حیفم اومد که نتونستم از این صحنه تاریخی فیلم بگیرم . ظاهرا یه امریکایی از این صحنه فیلم بر داشته بود اونم با موبایلش . اگه می تونست بعدا واسم بلوتوث کنه خیلی عالی می شد . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
مرد

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 232

آلن خیلی داشت باهام حال می کرد و من اینو از حرکاتش به خوبی می فهمیدم که چقدر داره ازم لذت می بره . خوشم اومد که به جنده های حزب الشیطانی رو نداد . دیگه کاری به این نداشتم که این مذاکرات قلابی و من در آوردی هسته ای که اصلا وجود خارجی نداره کارش به کجا می کشه .
-آخخخخخخ آلن داری چیکار می کنی ؟
اونم در حالی که فرانسوی بلغور می کرد منو روی زمین درازم کرد و و کیرشو چکشی کرد توی کس به دمر افتاده ام ..
-آهای الدنگ مگه کون ندیده ای ؟
خوشم میومد با این تکیه کلاما اذیتش می کردم . ولی از برخورد کونم با قسمت بالای کیرش خوشم میومد . کسم دیگه لب پرتگاه ار گاسم قرار داشت و آلن هم کیرکلفتشو مرتب فرو می کرد تا ته کس . دزدیدن مموری رم و حافظه های موبایل همچنان ادامه داشت ودیگه می ترسیدم نتونم این بند و بساط ها رو به خوبی حملش کنم . هر چند اونا رو هم مثل خودم می تونستم نا مرئی کنم . چقدر از صدای خیسی کس خودم و تماس اون با کیر آلن خوشم میومد . چند تا کرد دیگه هم اومدن دور مرد فرانسوی رو گرفته بودن . همه شون کیر کلفت و دراز کیر بودن . آلن وقتی اونا رو دید با سرعت و هیجان بیشتری منو می گایید شاید از این می ترسید که من برم طرف اونا . ولی مگه من چقدر تحمل داشتم ؟
-بکن بکن .. بکن .. فاک ! فاک می ..
یارو هم تا می تونست کیرشو می کوبوند به ته کسم .. جوووووووون .. اگه دو دقیقه دیگه ادامه می داد شایدم یه دقیقه می تونست آبمو بیاره .
-جووووووووون . بکن بکن .. اووووووففففففف اووووووففففففف اومد .. داره می ریزه ..
آبم یه خورده هم دور و بر کیر خالی شد و از کناره های کسم زد بیرون . دو تا کف دستشومحکم می کوبوند به کونم و اونا رو بازشون می کرد . به نظرم اومد دو تا دست دیگه هم رفته رو کونم ولی اون اونا رو رد کرد . دوست نداشت جز خودش کس دیگه ای با کونم ور بره و با اون حال کنه . اول یه انگشتشو فرو کرد توی سوراخ کونم و بعد در همون نقطه کیر رو فروکرد داخلش . جااااااااان .. چقدر با کون دادن عشق می کردم . اونم داشت حال می کرد . سرمو که به طرفش بر گردوندم دیدمش که با چه حرص و هیجان و آتیشی داره کونمو میگاد . کیرش تا یک سوم می رفت توی کون من تازه داشت مزه ام می کرد که این جناب آبشو توی کون من خالی کرد .. ولی خودشم طوری کیف می کرد که کیرشو برای دقایقی چند توی کونم نگه داشت .. به حال خودم بودم که حس کردم چند نفری دارن با کون و کمرم ور میرن .. سرمو که بر گردوندم چند تا پشمالوی کیر شغالی ایرونی رو دیدم . این همه ایرونی کیر کلفت با پدر و مادر این زن جنده ها کجا بودن که نصیبم شده بودن ؟! آخ چه کیفی می داد تمام اونا رو رسوا کردن . از جام بلند شده و رفتم سراغ کیفم .. وقتی که می خواستم وسایل داخلشوبر رسی کنم و اصلا خودشو یک کنترلی بکنم حواسم بود به این که نکنه مراقب داشته باشم با این حال یه حسی به من می گفت که ممکنه به من مشکوک شده باشن . بازم جای شکرش باقی بود که به ایرانی ها گفته بودم که من از طرف امریکا اومدم . یه خورده تحقیق منو لو می داد ولی ظاهرا به دنیای زیر شکم خودشون فکر می کردن . بازم رفتم یه گوشه ای و ترجیح دادم برای دقایقی رو استراحت کنم .. اوووووخخخخ در یه گوشه ای چند تا زن خارجی یه زن ایرونی رو گیر آورده داشتن با هاش لز می کردن . یه ماشین سکس مکانیکی آورده بودند که با جریان برق کار می کرد و کیر مصنوعی رو به سرعت زیاد می فرستاد توی کس و بر می گردوند . زنه چه جورم جیغ می کشید .. زیادی هم با این دستگاهها حال کردن آدمو معتاد می کنه .. از اون طرف یکی که شوهر اون زنه بود داد زد که عزیزم ناراحت نباش یکی از اینارو خودم برات ردیف می کنم که هر وقت میرم ماموریت تو با هاش حال کنی .
-عزیزم من تازه راه افتادم . به جاش چند تا از اون برادرای امر به معرفتو بیار با هام حال کنن که هر چیزی اصل و طبیعی اون بهتره . حالا اگه یه وقتی نشه به اصل دسترسی داشت فرع هم مهم نیست .
-خانوم تو که خودت می دونی در نظام مقدس ما یک زن نباید به شوهرش خیانت کنه -کس خل شدی مرد ؟ پس این چیه که ما حالا داریم زیر کیر دست و پای مردای دیگه اونم از نوع خارجی هاش دست و پا می زنیم .
-عزیزم اگه کون دادن برای حفظ نظام باشه ایرادی نداره .. منم می تونم برم کون بدم . کون فدای سر مسئولین .. مملکت حفظ شه ..
زیادی حرف می زدن .. یه قسمت دیگه از سالن دو تا امریکایی کیر کلفت یکی از اون زنای جنده حزب الشیطانی ایرانی رو گیر آورده و ظاهرا کس و کونشو که لت و پار کرده بودن یه بطرخالی ویسکی رو فرو کرده بودن توی کسش و می خواستند یه بطر رو هم فرو کنن توی کونش که نمی شد چون بدنه شیشه ها به هم می چسبید .. یکی از اونا رفته بود رو کمر اون زن ایرونی سوار شده بود و دهنشو با دو تا دستش داشت که اون زن جیغ نکشه .. چهره هایی رو می دیدم که انگاری در هیئت هسته ای ایران که دسته جمعی با هم سوار هواپیما شده بودیم اونا رو ندیده بودم . شایدم اینا رو به عنوان یاران کمکی آورده بودن این جا .. شایدم من رو تمام چهره ها دقت نداشتم . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 26 از 36:  « پیشین  1  ...  25  26  27  ...  35  36  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

زن نامرئی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA