انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 27 از 36:  « پیشین  1  ...  26  27  28  ...  35  36  پسین »

زن نامرئی


مرد

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 233

دیگه از دست دوز و کلک های این هفت تا کشور خسته شده بودم . معلوم نبود سیاه بازیها رو از کی شروع کرده بودن ؟ با یک بر نامه حساب شده . همه با هم دست داشتند . از نقطه ضعف و شل بودن ملت ایران استفاده کردند و وقتی فهمیدند که این ملت زور رو قبول می کنه گرونی رو قبول می کنه و هر گونه فشار رو می پذیره و صداش در نمیاد نشستن با هم بر سر تقسیم غنایم و سرقت های جدید به توافق کردن . البته راست می گفتن . مذاکره انجام می شد اما نه مذاکرات هسته ای . مذاکره برای چاپیدن ملت ایران و مذاکره برای این که دولت به شش کشور طرف مذاکره هسته ای خود به خصوص به امریکا باج بده .. روز به روز حلقه محاصره رو تنگ تر و تنگ تر می کرد . نفس این ملتو گرفتند . مشتی گرگ های درنده به نام مافیای اقتصادی و نظام امپریالیستی ولایت فقیه از حلقوم ملت از جیره ملت می کشند و میدن به شیر های جهان .. چیزی به نام تحریم برای دولت ایران وجود نداره .. کشتی کشتی بار به ایران میاد . ولی انحصار اون در دست مافیا و سپاهه . ملت باید به هوش باشه . بیدار شه . نذاره بیشتر از این سرشو کلاه بذارن . خیلی راحت 7 تا کشور شرکت کننده در مذاکرات هسته ای دارن به ریش ملت ایران می خندن . یعنی واقعا یه عده ای هنوز باورشون نشده که تمام اینا از همون اولش سیاهکاری بوده ؟ هنوز فکر می کنن که بنگاههای خبر پراکنی همون وجهه پنجاه سال پیشو دارن ؟ مستقل هستند ؟ امریکا به ایران دستور میده که به ما فحش بده ... و از طرفی اونا هم از ما انتقاد می کنند . این دور تسلسل سالهاست که ادامه داره . و فکر کنم به نسلهای بعد به ارث برسه اگه ملت نجنبند . خانواده شرکت کننده در این مذاکرات میان کس و کونشونو میدن . لنگشونو هوا می کنن و به خیال خودشون دارن حال می کنن . اگه این نادیاست که همه اونا رو رسوا می کنه . ریشه اونا رو می خشکونه . به آتیششون می کشه . بد جوری عصبانی شده بودم . هرچند خودمم داشتم حال می کردم ولی حساب من از اینا جداست . من دیگه جون ملتو توی شیشه نکردم . این جا از دیسکو و هر چی جنده خونه بد تر شده . کسی دلش به حال کسی نمی سوزه . مدارکمو قایم کردم و وارد جمع شدم . حس کردم که نیاز دارم آروم بگیرم . خیلی کفری بودم . یه گوشه ای چند نفری نشسته بودند و با لباس و کت و شلوار و تقریبا به صورت نمایشی در حال تهیه فیلم بودند و می خواستن بگن که اینا دور میز مذاکره هستند . از تمام این تقلبات هم فیلم تهیه کردم . به محض این که پام به ایران باز شه همه شونو رسوا می کنم . کاری می کنم که جز استعفاء وفرارچاره ای نداشته باشند . موازنه جهانی رو به هم خواهم ریخت . ولی باید خونسرد می بودم . به محض این که خودمو نشون دادم یکی از پشت اومد و خودشو بهم چسبوند .. دلم نمی خواست از بر و بچه های این هیئت ایرانی باشه . از نظر من همه اونا کثیف و شیطانی بودند . از ماست که بر ماست . ولی اونا سودشونو می کردند . هر چند از خارجی ها انتظاری نمی رفت ولی انسانیت و حقوق بشر رو زیر پا گذاشته بودن . سرمو بر گردوندم .. طرز صحبت اون مرد نشون می داد که یک آلمانی باشه . پیشونیش بلند بود . لای کونمو باز کرد و کف دستشو گذاشت رو سوراخ کونم و کیرشو از همون سمت فرو کرد توی کونم . با اشاره دست اون یکی دیگه هم از روبرو اومد و خودشو چسبوند به من . اونم از روبرو کیرشو فرو کرد توی کسم .
-آهههههه دو تایی تون خیلی با حالین .
خیلی هم قدرتمند بودند . بازو هایی قوی داشته و سینه هایی بر جسته که آدمو به یاد قهرمانان زیبایی اندام مینداخت . .. منو رو هوا بلند کرده و رو هوا می کردند . این جوری خیلی به آدم لذت می داد . دو تایی شون هم عجب زوری داشتند . چقدر خوشم میومد .بی خود نیست این بر و بچه های اتمی و هسته ای این قدر دوست دارن حال کنن. هم پول ملتومی چاپن و هم این که کیف دنیا رو می کنن . دوتایی کیرشونو به یه اندازه فرو می کردن توی سوراخ و با هم می کشیدن بیرون . چقدر به این سبک به من لذت می داد .. خیلی هم زور داشتن .. بعد از چند دقیقه منو گذاشتن پایین . حس می کردم خیلی خمار شدم . اونا به زبون آلمانی یه چیزایی گفتند و دو سه نفر دیگه هم به اونا پیوستند . منورو زمین خوابوندند . یکی رفت زیر من دراز کشید از همون زیر فرو کرد توی کونم یکی هم رو من سوار شد وکرد توی کس و یکی هم از اون بالا گذاشت تو دهنم .. چند نفر دیگه هم اومده بودند و با سینه ها و قسمتای دیگه بدنم ور می رفتن . .. دیگه اصلا نمی تونستم جیغ بکشم .. ظاهرا چند تا ایرونی اومدن اون جا .. مرد هم بودن ..
-ببینم اون هم ولایتیه ؟
-نمی دونم زبون ما رو می دونه . میگه من سیتی زن امریکام و از طرف اونا اومدم .. -من که تا حالا اونو ندیدم.
-کس شر نگو . مگه الکیه که هر کی دلش خواست بیاد این جا کس و کونشو هوا بده ؟ الان پرونده اینا زیر ذره بین سازمان سیاست . مگه ما خود ما که میاییم این جا همیشه همون عده هستیم ؟ ببین ما خودمون چه نعمتهایی داریم غریبه ها دارن ازش استفاده می کنن . عجب کس و کونی و تن و بدنی داره .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 234

پرواز روی ابر ها .. زندگی در خواب و خیال و احساس سستی و لذت .. لحظاتی که دوست نداشتم تموم شه .. واقعا چه لذتی می برن اونایی که در این جلسات هسته ای شرکت می کنن . اونا تونستن همه رو بازی بدن جز نادیا رو . نادیا می دونه با اونا چیکار بکنه . ولی حالا فقط به فکر اون دستایی بودم که داشتن به من حال می دادن . حالا من یه زنم و دارم از سکس و هماغوشی با چهار پنج تا مرد لذت می برم اونا چطور از این که مشترکا یه زنو بکنن دارن لذت می برن . واقعا جای تعجب داشت . وقتی که این امر در ایران خودمون جا افتاده اونا که دیگه استاد ما هستند . وقتی دستامو گذاشتم رو سینه هام و از هوس فشارشون می گرفتم ضربات کیرو تند تر و محکم تر حس می کردم . اون کیری که رفته بود توی کس من با شدت بیشتری حرکت می کرد . طرف متوجه شده بود که باید چیکار کنه و چه جوری منو سر حالم کنه .. واسه خودم جیغ می کشیدم .. دلم می خواست دل ایرونی های فضولو که دور و بر اون آلمانی ها بوده داشتن منو می کردن ببرم . یه لحظه حس کردم می خوام بپاشم . طرف انگار متوجه بود که من در چه وضعیتی هستم وقتی کیرشو کشید بیرون آب کسم بعدش با یه فشار خالی شد و یهو چش باز کردم و دیدم یکی از مردای ایرونی و اعضای خود فروخته کمیسیون هسته ای افتاد روی کسم و خواست که اثرات آب کسمو لیس بزنه . خوشم میومد ولی بستمش به فحش
-آشغال کثافت کوفتت بشه . حقتونه همش پس مونده همین خارجی ها رو بخورین .. برین کنار مزاحم این آقایون آلمانی نشین وگرنه خبر های قلابی رو دیگه از تلویزیون ایران پخش نمی کنندا .. اون وقت میرن همه جا شما رو لو میدن که این تحریم ها فقط برای ملت ایرانه و دولت و نظام مافیایی و سپاه پاسداران و دستهای پشت پرده تحریم نیست ..
-جاااااااااان من که نمی دونم چی داری میگی . من دارم یه کس ناب ایرونی رو می خورم .
-کوفتت بشه . از گلوت پایین نره . حسابی مخشونو کار گرفته بودم .. ولی یکی از آلمانی ها اومد دستشو گذاشت رو شونه های اون پفیوز ایرونی عین گربه ای که یه موشو می گیره تو دهنش اونو بلند کرد
-چیکارم داری . هم وطن خودمو می خوام بکنمش . مگه این جا دموکراسی نیست . ؟ حقوق بشر .. حقوق انسانی در حالی که می خندیدم گفتم برو گمشو شپشو .. کاری نکن که حتی یک چینی کیر شغالی هم رغبتش نیاد که کونتو بکنه . برو کونی .. برو خود فروخته ..
-ببینم توجزو دسته مایی یا جزو گروه منافقین ..
-کدوم منافق از شما منافق تر ...
دیگه ادامه ندادم . ترسیدم که بره و یه مایه ای واسه ما بیاد . واسه این که افکار پلیدو از سرش دور کنم گفتم حالا برووقتی از زیر کیر اینا خلاص شدم به تو هم می رسم ولی شلوغش نکن . بهش وعده سر خرمن دادم و لحظاتی بعد از دست اونا هم در رفتم . می تونستم خیلی راحت به ایران بر گردم . ولی دوست داشتم تا می تونم عکس و فیلم جمع کنم . طوری اونا رو رسواشون کنم که تا هزاران هزار سال و تا ابد هیچ کی جرات نکنه از عبا و عمامه استفاده کنه . نابودشون می کنم این سوغات صفویه آشغالو .. این نونی که اونا به ما قرض دادن . هرچی می کشیم از دست اوناست . واسه ما آخوند درست کردن . این زنای ایرونی این خانوم جنده های بسیجی و نماینده های مجلس خود فروخته چقدر دوست داشتن برن زیر کیر امریکایی ها .. انگار کیرشون دلار پخش می کرد . صداشون در نمیومد . این زنای ایرانی کس و کون دادن به امریکایی رونوعی کلاس می دونستن . شاهد بودم که وقتی چینی ها و خود مردای ایرونی زنای ایرونی رو می گاییدن اونا از درد کون ناله می کردن .. جیغ می کشیدن . هیاهوی عجیبی به راه انداخته بودند . ولی زیر کیر مردای امریکایی و اروپایی تحملشون خیلی زیاد بود . باید در حد مرگ کیر می خوردن تا یه ناله ای بکنن . عجب روزگاری شده بود . یکی از مردای سفید پوست امریکایی اقدس خانوم زن حامدو گرفته بود انداخته بود روی یکی از این میزا .. بطری ویسکی رو باز کرده یه لب می خورد و قسمتی از اونو می ریخت رو تن و بدنش .. شوهرش حامد اومد جلو و گفت ای بابا این گرونه .. چرا حرومش می کنین . الان تو ایرون کلی قیمت داره .. اقدس هم که چشم از کیر مرد امریکایی بر نمی داشت و منتظر بود که زودتر کسش گاییده شه گفت .
-حامد آبرومونو نبر .. اینا همه در مذاکرات صلح هسته ای اثر می ذاره .
-چی میگی زن این دفعه با هم ساخت و پاخت کردیم که از اخبار و جراید اعلام بشه که مذاکرات موفقیت آمیز نبوده تا بتونیم اون جنسایی رو که خریدیم و در انبار ها احتکار کردیم به قیمت گرون تری بفروشیم . تو که خودت می دونی ما دنیا رو کس گیر آوردیم .
-چه ربطی به ویسکی داره حامد ..
-آخه اسراف حرامه . ما باید تحت هر شرایطی مبلغ الاسلام باشیم .
-فدات شم حامد جون . حالا کوتاه بیا .. بذار با این کیر تازه خوش باشیم ..
اقدس رو کرد به اون مرد و یه اشاره ای به حامد کرد و گفت مای هاز بند .. شوهر منه ..
یارو سر ی تکون داد و گفت اوکی .. اکی .. دستشو به علامت وی پیروزی گرفت طرف حامد خان و کیرشو یه ضرب فرو کرد توی کس اقدس .. طوری می خندید که متوجه شدم می خواست بگه ما امریکاییها همیشه به شما کیر می زنیم . حالا هر چقدر دوست دارین بگین مرگ بر امریکا ..
-آخخخخخخخخ حامد حامد .. ببین یاد بگیر این آقا چه با حال داره منو میگاد ؟
-عزیزم کیرش کلفت تره دراز تره .. صبر کن همون بره توی کونت بهت میگم چه جوری جرت میده زن با کلاس وبا ایمان و حشری من ! .... ادامه دارد ... نویسنده ..... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 235

-عزیزم . حامد جون . چی داری میگی . بذار این کیر کونمو جرش بده . مگه نمی دونی چقدر حال میده . هر چیزی امریکایی اش خوبه . از اول انقلاب گفتن مرگ بر امریکا ما رو تشنه ترهم کردن . بذار بره توی کونم . بذار منو جر بده ..
اقدس همش با انگشت سوراخ کونشو نشون می داد و از اون مرد می خواست که اگه دوست داره کونشو بکنه . آخ که چه صحنه ای شده بود ! یکی دو تا دیگه اومدن سراغ اقدس . زنای ایرونی در کمیسیون هسته ای خیلی طرفدار داشتند . دولتهای دیگه همه جوره دوست داشتن به دولت ما کیر بزنن . ولی چه فایده که ملت بد بخت باید می رفت زیر بار فشار و فقر و گرونی . با این حال نادیا ی نامرئی در سر نقشه ها داشت . می دونم چیکارتون کنم . به موقعش حالتونو می گیرم . خد مت همه شما می رسم . که فکر نکنین این جور مفت دارین در میرین . لعنتی ها . اقدس از بس هارت و پورت می کرد دیگه اون امریکایی خسته شده بود .. کیرشو از توی کس اقدس بیرون کشید و اونو یه دور بر گردوند و به دمر انداخت رو میز . پاهاشو آویزون کرد و کونشو از وسط باز کرد و طوری هم کونشو به دو سمت باز کرد که روی سوراخ کون اقدس پوستش کشیده شد و زن جیغ شدیدی کشید. ..
حامد : آهای زن خالی بند هنوز کیر به کونت نرسیده که این جور شاکی شدی و دردت گرفت اگه بوی کیر به کونت برسه چیکار می کنی ؟
-آخخخخخخخخ همین حالاشم بوی کیر رو حس می کنم . جووووووون جووووووووون بکن .. بکن ..
ولی درد و سوزش رو در چهره اقدس می خوندم . اون نمی خواست پیش شوهرش کم بیاره . با این حال شوهره که ظاهرا ترسیده بود رفت و یه قوطی کرم آورد و سریع اونو به سوراخ کون زنش مالید و بعد رو کرد به امریکایی و گفت قربان .. کیرتونو تقدیم کنید تا من خایه مالی کنم ..
خنده ام گرفته بود . اونا عمری رو داشتن خایه مالی امریکایی ها رو می کردن حالا مادر عمل هم می دیدیم که این مرد چه جوری می خواد خایه اون مرد امریکایی رو کرم بماله تا برای ورود به کون زنش کار راحت تری رو داشته باشه .. اون مرد خوشش اومد . کیرشو داد به دست حامد خان ایرانی و حامد با لذت تا می تونست کیر مرد امریکایی رو کرم مالید . به چهره حامد که نگاه می کردم کمی دلهره داشت .. اقدس : حامد جون این قدر نترس . می خوام به این مرد امریکایی نشون بدم که یک زن ایرانی شجاعه .. الکی که نیست ما به عنوان نمایندگان ملت اومدیم در جلسات کمیسیون هسته ای شرکت کردیم .
- کاری به این کارا نداشته باش زن . بذار من کارمو بکنم . من دوست دارم با دستای خودم عمل کیر به کون و عمل پیوند یک کیر امریکایی و یک کون ایرانی رو انجام بدم . دوست دارم شما دو تا رو به هم جوش بدم .
خیلی صحنه جالبی شده بود و من از تمام اون صحنه ها فیلم گرفتم . حامد دستشو رسوند به ته کیر اون مرد .. یکی دیگه صداش زد و گفت داداش از وسط بگیر کیرشو که یه وقتی فکر نکنه می خوای تمام اون کیر رو بفرستی توی کون زنت .
-نه چی داری میگی داداش اون خودش گاو که نیست . حالیشه که یک کیر خیلی هنر کنه تا ده سانت بره توی کون . مگر این که کون ها و مقعد های استثنایی داشته باشیم .
-من که فکر کنم مال زنت استثنا باشه داداش . یه مرگ بر امریکا بگو راه کون زنت باز تر میشه .
حامد دل تو دلش نبود . انگشتشو گذاشته بود رو سوراخ کون زنش و باهاش بازی می کرد . می خواست مطمئن شه که کشش زنش تا چه حده .
-اوووووووفففففف حامد .. چقدر دخالت می کنی . بذار این مرد کیرشو فرو کنه توی کون من . دلم رفت . من دیگه حس ندارم . توانم ندارم .دارم از پا میفتم .
-باشه عزیزم . تحمل کن . طاقت بیار . من و تو که توی خونه ایم تو از کون دادن فرار می کنی
-این جا دسته جمعی یه حال دیگه ای داره . خیلی به آدم مزه میده .همه دارن میدن و می کنن و عشق و حال می کنن . برادری و خواهری و برابری ملتها و انسانها به همین میگن دیگه . واسه همینه که کیف داره . حقوق بشر همینه ...
-این قدر حرف نزن زن وگرنه یه کیر چینی رو می فرستم سراغتا .اونم آخه میشه جزوحق بشر .
حامد کیر مرد امریکایی رو به کون زنش فشار داد . اون کیر سوراخ کون زنو بازش کرد . آروم آروم رفت داخل .. چهار سانتی رو رفت داخل کونش .. کاملا مستقر شده بود ..
-اوووووفففففف حامد بیشتر .. به کیر اون مرد بیشتر فشار بیار . جا داره ..
-عزیزم همین چند سانتی که کرده کافیه . بیشتر جرت میده ..
اقدس خودشو از پشت به کیر مرد امریکایی که هنوز اسمشو نمی دونستم می زد وحامد مانع می شد که کیر بیشتر از این بره توی کون زنش . اون از پاره شدن مقعد زنش توسط یک مرد غریبه نگران بود .. اون مرد دیگه جوش آورده بود . کف دست قدرتمندشو گذاشت رو سر حامد و اونو در همون حالت یه هلی به سمت عقب داد و رو زمین ولوش کرد و کیرشو با یه فشار بیشتری تا اون جایی که جا داشت به طرف داخل کون سمیه فرستاد .. حامدو می دیدم که چه جوری رو زمین ولو شده و مات و مبهوت داره به صحنه گاییده شئن زنش توسط اون مرد نگاه می کنه .... ادامه دارد ... نویسنده ..... ایرانی



شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 236

-اووووووفففففف حامد عزیزم . اگه بدونی کون دادن چه حالی داره .
-به من که کون میدی این قدر حال نمی کنی .
-کیر تو به درد عمه ات می خوره . یکی اسم این برادر امریکایی رو بپرسه . من می خوام صداش کنم .. .
ظاهرا ته و توی اسمشو در آوردند . اسمش بود ویلیام .
-ویلی جون .. ویلی خوشگله ..
حامد که فکر کنم نماینده مجلس هم بود دستشو گذاشته بود رو کیرش و به صحنه گاییده شدن زنش توسط ویلیام نگاه می کرد . ولی درد عجیبی رو متحمل شده بود
-عزیزم این قدر فضولی کردی و مزاحم ویلی جون شدی که اون اعصابش خرد شد و تو رو هل داد ..
حامد که به نظرم احساس حقارت می کرد روکرد به زنش و گفت
-آخه من در کشور خودم نماینده مجلسم . دنیا ما رو به عنوان یک قهرمان مبارز با امریکا می شناسه زن منم که نماینده هست زیر کیر امریکا و این مرد امریکایی قرار داره . اون که نباید این رفتار رو با من در پیش بگیره .
-عزیز دلم بذار من حالمو بکنم . بذار زیر کیر این مرد کیف کنم . تو هر چی باشی اون تو رو پشم کیر خودشم حساب نمی کنه . اینقدر به خودت نناز و قیافه نگیر . خوشم اومده بود که حامد نقش زمین شده و با حسرت به اقدس نگاه می کرد .
-اقدس اگه بدونی کونت چه حالت قشنگی پیدا کرده . وقتی کیر ویلیام میره تو و بر می گرده من خیلی هیجان زده میشم .
-راستشو بگو تحریک میشی ؟ هوس می کنی که تو هم کیرت رو فرو کنی توی کون من ؟
-آره عزیزم اقدس جون .. من دارم از حال میرم ..
توی دلم گفتم خاک تو سرت حامد که داری کون زنتو می بینی اونم زیر کیر یک امریکایی و افتخار می کنی . کلاس می ذاری . مگه اینا کی هستن ؟ مثل ما آدمن . فقط اون وقتایی که پادشاهان کس کش ما در زمان قاجاریه ..اون عوضی های دیوث قرمساخ داشتن خاک وطنو از چهار گوش تقسیم می کردن تا برن به اروپا حال کنن این خارجی ها داشتن با چاپیدن مال ومنال مردم محروم ما وکشور های دیگه بارشونو بار می کردند و به دنبال پیشرفت صنعت و تجارت و اقتصاد و امورات زندگی بودند . حالا خودمونو دست کم گرفتیم که باید مثل سگ از اونا بترسیم . حالا هم که آخوندا و مافیا اومدن بدتر ..آشغالا اگه با ملت خودتون رو راست بودین سر مایه های ملی رو برای ملت خرج می کردین دیگه نیازی به این نبود که با دولتهای قلدر دنیا سازش کنین و بابت مسئله هسته ای پشت پرده صلح کنین به اونا باج بدین که به شما حمله نکرده دست از سر شما بر دارن . قبل از این که ویلیام آب کیر شو توی کون اقدس خالی کنه حامد کیرشو که تیز و رو به هوا شده بود با چند حرکت رو به جلو داغش کرد و آبشو خالی کرد .
اقدس : اووووووهههههه حامد جون عزیزم این کارو می کنی من دارم حال می کتم . هوسم زیاد تر میشه . خوشم میاد که تو داری لذت می بری . چقدر شوق و ذوق داری . راستشو بگو چرا امروز کونموخوشگل تر می بینی ..
-عزیزم . وقتی یکی دیگه تو رو میگاد تازه قدر کونی رو که همیشه در اختیار منه می فهمم .
ویلیام کمر اقدسو گرفت و اونوگذاشت زمین و از همون طرف مشغول کردن کونش شد . یه اشاره ای هم به حامد کرد که بیاد به سمت اون .
-با منی ؟
حامد با انگشت خودشو نشون داد ..
-یس .. یس ..
مرد امریکایی به حامد دستور داد که زیر پاهای زنش خم شه و کسشو لیس بزنه تا مکمل کون دادنش شه تازود تر به ار گاسم برسه ...
سمیه : ویلی جون من با همین کون دادن راضی میشم . کف دستتو بمالونی روی کونم کافیه .
حامد : زن تو حالا واسه ما مایه نیا بذار ما هم یه حالی ببریم . این چه کاریه که داری انجام میدی ؟
-به خاطر احترام به ویلیام و گل روی اون باشه . چشم . بخور سگ خور . کوفتت بشه .حامد چه با لذت داشت کس زنش اقدسو لیس می زد . وقتی ویلیام بهش گفت که کس زنشو لیس بزنه چهره اش طوری برق افتاده بود که فکر می کرد دنیا رو به اون داده باشن .. سه تایی شون در حال حال کردن بودن .
-جااااااان جاااااااان زن خوشگلم . اقدس جون حال کن . حال کن .. ویلی دستاشو هم گذاشته بود رو سینه های اقدس و اونارو حرفه ای به چند طرف حرکتشون می داد . طوری که دیگه اقدس بی حال شده بود .
اقدس : بکن کون منو نا مسلمون .. فشارش بده .. کیر همسایه غازه .. بزن اون غاز درازتو.. منو جرم بده .. اوووووووفففففف ..
چند بار محکم رو به جلو حرکت کرد و یهویی ازش یه آبی خارج شد .. حامد که چند ثانیه قبلش متوجه شده بود که آب کس زنش می خواد خالی شه دهنشو باز نگه داشته بود .. آب اقدس رفت توی دهن حامد .. و دوباره شروع کرد به لیس زدن . از اون طرف ویلیام هم ادامه داد . کیرشو محکم به کون اقدس می کوبوند . یه لحظه که کیرشو بیرون کشید متوجه چشای خمار اقدس و چشای بسته ویلیام شده بودم . اقدس یه تکونی به خودش داد سوراخ کونشو گذاشت روی دهن شوهرش حامد .. و خوب خودشو بهش جفت و چفت کرد ولی به زیبایی مشخص بود که چه جوری آب کیر ویلیام امریکایی که رفته بود توی کون زن ایرانی نماینده مجلس داره بر می گرده می ریزه توی دهن شوهرش که اونم نماینده دیگه ای از ملت ایران و عضو کمیسیون مذاکرات صلح آمیز هسته ای بود .. لحظه اول حامد خودشو جمع و جور کرد .. اقدس که چشاشو باز کرده بود گفت..
- خوب بخور .. آب کیر ویلیامو خوب بخور .. سالهاست که داریم از امریکا کیر می خوریم .. حالا می خوای آبشو بخوری دیگه هنر که نکردی .. فقط کاری نکن که آبرومون پیش ابر قدرت بره .. بخور حال کن .. مزه میده .. خوب دم جنبونی کن .. مرگ بر امریکا .. کیر امریکایی رو عشق است ... بمال بمال کسمو بمال .. .... ادامه دارد .... نویسنده ..... ایرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 237

زنای ایرانی چه جور درحال رقاص بازی بودن . از هر طرفی داشتند خود نمایی می کردند . باورم نمی شد اینایی که توی هواپیما کلی خودشونو مومن و با حجاب نشون می دادند این جور دل و جیگرشونو ریخته باشن بیرون . حسابی عقده ای شده بودند . پدران ما درس خوبی به اونا داده بودند و این که نباید داشته های خودشونو در کشور خودشون رو کنن چون همیشه یه عده هستند که به نام مذهب تمام کاسه کوزه ها رو می ریزن به هم . اونایی که خواسته یا نا خواسته از راه نادانی یا زرنگ بازی خودشون به راه شیطان میرن . این شیطان چه شیطانیه . فکر کنم در همین مجلس ما هم باشه و داره گول این زنای خوشگل مخصوصا از جنس ایرانی اونو می خوره . حامد دهنشو گرفته بود زیر سوراخ کون زنش .. و آب بر گشتی از کون زنشو لیس می زد .. اولش به نظرش کمی بد طعم اومد ولی وقتی که اوکی اوکی گفتن های ویلیام رو می شنید و متوجه شد که تونسته ارباب امریکایی خودشو راضی کنه کلی خوشحال شد و حس کرد که داره بی اندازه حال می کنه .
-بخور بخور عزیزم .. کیف داره .. نگاه کن به دوستم گفتم این یه یه تیکه ای رو که داری آب کیر ویلیام رو می خوری ازت عکس بگیره به علاوه چند لحظه آخر کون دادن منو برای فر ماندهی کل می فرستیم که اختصاصی که نشون بدیم چقدر خوش خد متی می کنیم در حق برادران امریکایی تا یه پست بالا تر به ما بدن .
-عزیزم مگه ما چی می خواهیم ؟ -وزیرشدنو عشق است .. وزیر .. باید به وزارت برسیم . و بعد هم کاندیدای ریاست جمهوری شیم مگه ما چمون از دلقک هایی که تا حالا شدن رئیس جمهور کمتره . چی کمتر داریم از همه اون خایه مال ها ؟! باید نشون بدیم که اگه اونا با خایه مالی به همه جا می رسن ما یا خایه خوری و آب کیر خوری به همه جا می رسیم ...
زن و شوهر دو تایی شون هیجان زده غرق کس شر گویی های خود بودند . کمی رفتم اون طرف تر .. ظاهرا چند تا زن ایرانی و چینی به خودشون زرورق و دکور های عربی چسبونده داشتن عشوه گری می کردند . لعنتی ها این جا هم از عرب بازی روی گردان نبودند . حتما باید یه چیزی از اونا رو به نمایش می ذاشتن . از اون حرکات و دم جنبونی هایی که خوشم نمیومد . مردان دیگه میومدن مدام کیرشونوبه اونا می چسبوندن . من نمی دونم این خواهران حزب الشیطانی ایرانی چه عقده ای داشتند که می خواستند نشون بدن در کس و کون دادن از بقیه اعضای کمیسیون هسته ای قوی ترن . واسشون عقده شده بود . یواش یواش از اونا فاصله گرفتم . دوست داشتم بر گردم به ایران . فضا و صحنه ها داشت برام تکراری و خسته کننده می شد . از این همه تظاهر و ریا کاری بدم اومده بود . هر لحظه هم احتمال اون می رفت که یه جای کار نقشه هام نقش بر آب شه . باید دقت می کردم که از چه راهی می تونم زود تر خودموبه ایران برسونم . ولی یه چیز دیگه ای هم که باعث تردید من در زود تر بر گشتن می شد این بود که پیش خودم می گفتم شاید یه صحبتای جدیدی بشه تصمیمات جدیدی گرفته شه وجود من در اون جا ضروری باشه .. نمی دونم چرا با این که به اندازه کافی سیراب شده از سکس بودم ولی هر مردی که برای اولین بار به سمتم میومد وخودشو به من می چسبوند دچار هیجان می شدم و برای حال دادن به اون بی قراری می کردم . چند تا دست دیگه روی کونم دیدم . دیگه مهم نبود که اونا کی هستند . یه نفر از جلو و یه نفر از پشت منو گرفته اون پشتیه با بیرحمی فرو کرد توی کونم و منو رو هوا نگه داشته و به همون صورت سرگرم حال کردن با کونم شد و اون یکی دیگه هم از رو به رو فرو کرد توی کسم . رو هوا حال دادن هم خیلی با حاله . این دفعه جماعت حاضر بیشترا نگاهشون متوجه من شده بود . صدای صحبت چند تا زن رو می شنیدم که می گفتند اون ایرانیه
-بابا هم وطنه
- چه هیکلی داره ..
-ولی بزرگ شده امریکاست ..
-باشه هر چی باشه ایرانیه داره آبروی ما رو می خره
-ولی ما هم کم مایه نمی ذاریم . اونا باید قدر ما رو بدونن .
-اگه رو منم این جوری سکس کنن من خودمو نشون میدم .
اون دو تا زن اومدن جلو و واسه این که خودی نشون بدن همون جا دراز کشیده و سر گرم لز شدند . اما مردای دیگه پشم کیرشونم حساب نکردند . یواش یواش دیدم خیلی ها از سکس دست کشیده اومدن رو صندلی ها نشستن . چهره ها بیشتر خسته نشون می داد ولی همچنان لبخند می زدند. می خواستند شاد باشند . ولی ایرانی ها دیگه شورشو در آورده بودند . داشتند خودشونو می کشتند . ظاهرا در یه گوشه ای فقط چند تا مرد ایرونی و زن چینی سرگرم بودن و چند تا زن ایرانی سمج و گردن افتاده زیر کیر چند تا اروپایی و امریکایی داشتن دست و پا می زدن . دیگه این شده بود ماحصل بر نامه و صحبت های این گروه شش به علاوه یک بابت این که ایران بمب اتم داشته باشه یا نه . اون دو تا یک آن با یک فشار رو به هوا توی کس و کونم خالی کرده منو گذاشتن زمین و اون دو تا زن دیگه فوری پریدن رو من زبونشونو گذاشتن روی کس و کونم و دیگه زحمت تمیز کردن اونو به من ندادن . خیلی حال می داد که زبونشونو روی سوراخام حس می کردم که دارن منی برگشت کرده مردای خارجی رو لیس می زنن . دوست داشتم کمی هوا بخورم . رفتم بیرون .مدارک و فیلمو هم با خودم بردم . ترجیح دادم که دیده نشم . ولی اینو هم باید در نظر می گرفتم که اگه کسی متوجه غیبت من می شد شاید بهم مشکوک می شد . نیویورک شهر بزرگی بود . یکی از شهر های گانگستری امریکا . همه جا را سراسر امن و در آرامش می بینی یهو عین میدون تیر صدای گلوله همه جا می پیچه . هر جا که هستی باید دراز بکشی یا یه گوشه ای سنگر بگیری . وگرنه اجل همچین بی حساب میاد سراغت که تا بفهمی چی شده روح از تنت جدا شده .. اصلا از این شهر و آسمون خراشهاش خوشم نمیومد . ... ادامه دارد .... نویسنده ..... ایرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 238

شایدم دیگه ضرورتی نداشت که برگردم به سمت کمیسیون هسته ای و جلسات مسخره و نمایشی اونا . نمایش های سر کاری .. دیگه خودشونم می دونستن که بیشترا حرفاشونو قبول ندارن . اونا و چند تا رادیو تلویزیون داخلی و دست نشانده خارجی بودن که قضیه رو بزرگش می کردند . چند تا کارشناس قلابی هم می آوردند که به آتش این مذاکرات جعلی دامن بزنه . مدارکم کامل بود ... می تونستم هرجایی که دوست دارم بخوابم . می تونستم خودمو نامرئی کنم . ولی جسم من که رو زمین قرار داشت . باید جایی می خوابیدم که سر راه کسی نباشه . ساک دستی هم همرام بود . چه لذتی می داد راحت توی خیابون گشتن . نیویورک به نسبت لوس آنجلس جمعیت کمتری از ایرانیان رو در خودش جا داده بود . داشتم به این فکر می کردم که چه حیوونای پستی هستند این دولتی های امریکا که از سال 32 تا حالا نبض حکومت ایرانو در دست خودشون گرفته و بعد از 57 که با سیاست و ترفندی جدید خودشونوبر ما دیکته کردند . خیلی خسته بودم . دیدن این که مشتی کشور های دیگه سیاست و شعور ملت ما رو به بیراهه کشیده بودن ناراحتم می کرد .ایرانی ها میومدن تفریح . به ملت می گفتن که ما داریم مذاکره می کنیم . مشتی دروغ ونمایش .. به بازی گرفتن شعور ملتی که دیگه نای حرف زدن نداره .. اما باید که فریاد بزنه .. شاید اون پیری که قدرت نامرئی شدنو به من داد می دونست که یه روزی سرنوشت ملت به جایی می رسه که نادیای نامرئی می تونه بره به کمک مردم کشورش .. به کمک انسانهای درد مند . نادیایی که می تونه هم لذتشو ببره هم از اسرار دیگران با خبر شه .. بی هدف در خیابونا راه می رفتم . نمی دونستم به کجا دارم میرم .. شماره خیابون خودمو به خاطر سپرده بودم . شهوت و لذت بردن از زندگی جزیی از زندگی ما آدماست .باید به هتل و اقامتگاهی برمی گشتم که در واقع می شد گفت محل برگزاری دیسکو و جنده بازی و عشق و حال کردن اعضای کمیسیون شش به علاوه یکه . دولتها و آدمایی که به خیال خودشون فکر می کردن دارن به دنیا کیر می زنن .غافل از این که نمی دونستن نادیا چه خوابی واسشون دیده و به زودی با همین کس شکافته خودش به اونا کیر می زنه . کوسی بالاتر از همه کیر های دنیا . نمی دونستم چند ساعته که دارم قدم می زنم و اینو هم یادم نمیومد که این دلار هایی که با منه از کجا بهم رسیده . رفتم یه جایی نشستم و یه پیتزا واسه خودم سفارش دادم و برگشتم به اقامتگاه خودم . وقتی رسیدم هنوز جمعیت مشغول بودن . نگران مدارکم بودم . حس کردم دوست دارم بازم خودمو در گیر اون جمعیت کنم . ولی این بار فقط با یکی از اونا رفتم . یکی که دوست داشت منو اختصاصی و برای خودش داشته باشه . یه حرکات عجیب و غریبی هم از خودش در می آورد . اون یک فرانسوی بود . خیلی عاشق این بود که واسش ساک بزنم . ولی کیری که من به این مرد زدم این بود که کسمو گذاشتم جلوی دهنش و حالیش کردم تا به اندازه کافی لیسش نزده من واسش ساک بزن نیستم . . مدارکمو در یه گوشه ای از اتاقش پنهون کرده ترجیح دادم شبو تا صبح پیش اون بمونم . با این که از هماغوشی با اون مرد فرانسوی لذت می بردم ولی استرس عجیبی داشتم .. به خاطر کاری که می خواستم انجام بدم . دوست داشتم زود تر به کشورم برگردم و ببینم این باردر مورد اجلاس هسته ای چه دروغایی تحویل ملت میدن تا من بتونم کارمو شروع کنم و زهرمو نثار وجود اونایی بکنم که حدود چهل ساله که به اسم مبارزه با استکبار جهانی فریبانه و قریبانه و غریبانه خون ملتو در شیشه کردن . با این که اون مرد خیلی خوش تیپ و خوش اندام بود ولی من بیشتر حواسم متمرکز این شده بود که چه جوری و کی می تونم بر گردم به ایران . با کوله باری از درد و امید به آینده سوار هواپیمایی شدم که منو به آلمان می رسوند .. باید صبور می بودم. نادیا می تونه یک قهرمان باشه .. مهم نیست .. قهرمان بودن من مهم نیست . مهم اینه که بتونم ملت خودمو نجات بدم . یعنی یک زن هوس باز نمی تونه این کارو انجام بده ؟ خیلی خسته بودم . این که نتونستم توی هواپیما بخوابم . باید مراقب می بودم که یکی سرم نیفته ..وقتی هواپیما از آلمان به سوی تهران راه افتاد حس کردم که دیگه می تونم سرنوشت ملتی رو عوض کنم . کار خیلی سختی بود . وقتی پام به ایران رسید باورم نمی شد که یک بار دیگه دارم در هوای کشورم نفس می کشم . این که کسی منو نبینه و بی دردسر به کشورم برسم کار سختی نبود... وقتی هم که رسیدم به خونه اولین کاری که کردم این بود که مدارکو در جای مناسبی پنهان کنم . اصلا نفهمیدم کی و چه جوری خوابم برد .. وقتی که بیدار شدم خونواده رو نگران دور و بر خودم دیدم.. پدر ناصر و داداش نویان من یه جور خاصی بهم زل زده بودن که انگار تا حالا با هیچ زن و دختری نبوده باشن ولی حوصله هیشکدوم از اونارو نداشتم ..
نویان : چه خبر شده نادیا .. اصلا تو کجا بودی با کدوم دوستات که این قدر خسته و هلاک نشون میدی . نمی دونم چه طور شد که یهو به اخبار دروغ داخلی خودمون علاقه مند شدی ...
پدر ناصر : نویان راست میگه ..
و مادرم هم به حرف در اومد ..
-از بس آزادت گذاشتیم که هر جا که دوست داری بری دیگه احترام بزرگترت رو نگه نمی داری . هر خواستگاری که واست اومد باید شوهرت داد .
نویان : نمی دونم چشه مامان ..
مادر گلی : نکنه عاشق شده باشه ..
پدر : روشو باز نکن زن ...
برام مهم نبود چی میگن و به چی فکر می کنن . حال و حوصله جواب دادن به اونارو نداشتم . دلم می خواست زودتر زهر خودموبه کام این دولت بریزم . اونا رو رسواشون کنم . به تردید های ملت خاتمه بدم . ... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
زن نامرئـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۳۹

دلم می خواست فقط بگیرم بخوابم . تا ساعتها خوابیدم .. خوابهای عجیب و غریبی می دیدم . خواب اونی که به من اون قدرت رو داد . خواب تظاهرات مردم . یه چیزی شبیه همون شلوغی های تقریبا چهل سال پیش که این مردم با بیل و با دست رو سر خودشون خاک می ریختند اما این بار به نظرم اومد که دارن گل های رنگارنگ می ریزن رو سرشون . این بار می خوان که خودشون سر نوشت خودشونو در دست خودشون بگیرن نه این که اونو بدن به دست مشتی آخوند و آدمای پشت پرده ای که در طول تاریخ وجود داشتند و هر گز نذاشتن که آدمای آزادی خواه دنیا به اهدافشون برسن . وقتی که بیدار شدم خونواده خیلی نگرانم بودن . به من می گفتن که خیلی هذیون می گفتم و توی خواب همش داشتم حرف می زدم . این مدت خیلی کم خوابی داشتم . دلم می خواست برم بیرون و هوا بخورم .. حالم بد بود . اصلا حال و حوصله هیچ کاری رو نداشتم . دلم می خواست برم خیابونا دور بزنم . ببینم آدما چیکار می کنن . دو سه روزی می شد که از سفر بر گشته بودم . با کوله باری از مدرک . باید سر فرصت اونا رو رو می کردم . جایی و زمانی که بدونم حداکثر اثر رو می تونه داشته باشه . وقتی به مردم نگاه می کردم چهره ها همه رو افسرده می دیدم . انگار این آدما به دنیا نیومده بودن که زندگی کنن . به دنیا اومده بودن که فقط بمیرن . یه حس عجیبی داشتن . حس این که برای رسیدن به مرگ و لحظه پایان کارشون تلاش کنن . خنده ام گرفته بود . از این که من تا این حد دلسوز مردم ایران شده بودم . باورم نمی شد . ولی یواش یواش حس کردم که باید کمی افکارمو بهش یه سر و سامونی بدم . مادرم دوست داشت که من شوهر کنم و زود تر از این وضع خلاص شم ولی من رسالت سنگینی رو رو شونه هام حس می کردم . با این که خیلی مراقبم بودن که من به حال خودم نباشم ولی در یک فرصت مناسب از خونه زدم به چاک من نمی تونستم یک جا بشینم و بی تحرک باشم . راستش یه حرکات موجی شکل خفیفی رو در قسمت زیر شکم و دور سینه هام حس می کردم که بی شباهت به نوعی اعتیاد نبود . شاید به این دلیل بود که من به سکس عادت کرده بودم . دوست داشتم وارد زندگی خصوصی مردم شم هر جا اگه کمکی از دستم بر بیاد انجام بدم و خودمم حال کنم . خودمو به فضای سکسی عادت داده بودم .. از سکس های مدرن بیشتر خوشم میومد . دلم می خواست تا یه مدتی خودمو از فضای سکس های کلاسیک دور نگه داشته باشم .. این که برم به جاهایی که یه سکس پارتی هایی داشته باشه .. سکس های گروهی و ضربدری و از این بر نامه ها .. یه جوری خودمو سرگرم کنم تا ببینم جریان این مدارکی که جمع کردم به کجا می رسه و چطور می تونم زمینه چین یک تحول بزرگ باشم .. وارد یه کافی نتی شدم که دخترا و پسرا درش قاطی بودن . یه قسمت از بالای شهر یود . به کلاس هیشکدومشون نمی خورد که نتونن از این امکانات و فضای اینترنتی در محل زندگیشون بی بهره باشن . احتمالا به یه بهونه ای اومده بودند تا با جنس مخالفشون حال کنن . در یه گوشه ای دو تا پسرو دیدم که دارن پچ پچ می کنن . یکی از اونا خیلی ناراحت بود ..
سعید : من یه چیزی گفتم درش موندم .نمی دونم چیکار کنم . مونا خیلی خوشگله .. خیلی دلم می خواد تورش کنم. . میگه من تا حالا با هیشکی غیر شوهرم حال نکرده شوهرم در صورتی راضی به این کار میشه که دو تایی مون وارد یه سکس ضربدری شیم . اگه زنشو به یکی دیگه میده خودشم زن یکی دیگه رو در اختیارش بگیره .. من به مونا گفتم زن دارم و زنمو راضی می کنم .
سینا : ببینم شوهرش مهران خودش همچین حرفی رو زده ..
-آره ..
-تعجب می کنم اون خیلی راجع به همسرش تعصب داشت
-کجا کاری سینا . بیا و ببین مردم برای حال کردن خودشون چه کارا که نمی کنن من و توعقب افتاده ایم . حالا من زن از کجا گیر بیارم .که نقش همسرمو بازی کنه ..
-این به جای خودسعید ! اگرم یکی رو گیر بیاری طوری هم نباید باشه که در میان جمع از مجرد یا متاهل بودنت حرفی به میون بیاد .
-من خسته شدم .. نگاه کن مونا رو .. اونم دلش می خواد با من باشه .. همش میگه پس کو .. زنت کجاست .. منم بهش گفتم باید با زنم حرف بزنم و می دونم می تونم زود راضیش کنم که بیاد...
یه نگاهی به چهره سعید انداختم .. یه خورده ازم جوون تر نشون می داد .. ولی بدک نبود .. حالا باید می دیدم که مهران چه تیپ آدمیه . آخه باید سکس ضربدری انجام می دادم و با دو نفر می بودم . مونا که اون نزدیکی بود خیلی خوشگل به نظر می رسید .. اگه جانب انصافو رعایت می کردم باید می گفتم که از من خوشگل تر و جوون تره . لحظاتی بعد خودمو آفتابی کردم ..
-ببخشید یک سیستم می خواستم .. سعید یه نگاهی به سرتاپای من انداخت و گفت بفر مایید لاین 2 ..
-می بخشید می تونید یه وی پی ان در اختیارم بذارین ؟
-ممنوعه
-یه چشمکی بهش زده و گفتم ولی به من میاد که اهل خلاف باشم ؟ اگه امکان داره یه جایی رو بهم بدین که اون انتها باشه کسی منو نبینه که دارم چی می بینم ..
-متوجه نمیشم خانوم . واسه همینه که میگم ممنوعه
-شما مردا همه تون مث همین . اون از شوهرم که نتونست درکم کنه اینم از بقیه مردا .. راستش خودمم نمی دونستم دارم چی میگم و اونم از این که من این قدر زود دارم دختر خاله میشم تعجب کرده بود .. فکر کنم منو با جنده اشتباه گرفته بود . آخه الان جنده های در سطح شهر شدن شبیه ویروس سر ما خوردگی .. هر چند من خودمم دست کمی از یک جنده نداشتم ولی اهل کاسبی نبودم . می خواستم حال کنم . مثل زنی که شوهر داره و هر شب پیش شوهرش می خوابه .. حالا منم عادت کرده بودم به این که یه روز در میون پیش یکی باشم ... چه فرقی می تونست بین من و اون زن باشه .. -ببخشید خانوم شرمنده ام ..
-یعنی شما هم رفتارتون با یه زن مطلقه اینه ؟ اصلا جامعه ایران درکش خیلی پایینه . می دونین شوهرم واسه چی ازم جدا شد ؟ واسه این که عاشق سکس ضربدری بودم .. ولی اون راضی نبود . می گفت تو یک فکر منفی غربی داری .. ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۴۰

اینو که گفتم یه نگاهی به سمت اونایی که پشت کامپیوتر بودن انداخت و سریع گفت با من بیا .. بیا از این طرف ... فکر کنم منو با خود به سمتی برد که مونا حرفامونو نشنوه .. آخه من می دونستم در این شرایط باید چه کاری انجام بدم و چه جوری بزنم به نقطه حساس . همین که شنید من یک زن مطلقه عاشق سکس ضربدری هستم دیگه حسابی وسوسه شد و گرم افتاد می دونستم که خیلی دلش می خواد که با من باشه و منو به جای همسرش جا بزنه .. این حسو داشتم . برای من چه فرقی می کرد . ولی خوشحال بودم که گره از مشکل کسی باز کنم و بتونم قدم مثبتی در این راه بر دارم . و در واقع گره از کار خودمم بر می داشتم . خیلی حال می داد این جوری . هر چند اگه یه دور دیگه می زدم سطح شهر پر بود از آدمایی که بخوان سکس کنن . ..
-ببخشید این قسمتا هم سیستم نصب کردین ؟
-ببین گفتی از سکس ضربدری خوشت میاد ؟
-نه اون وقتا که شوهر داشتم .
-حالا چی ؟
-حالا کسی دور و برم نیست . شوهر ندارم . دوست پسر ندارم . اصلا چرا دارم این چیزا رو با شما در میون می ذارم . شما قصد دارین واسه من دردسر درست کنین ؟ چون از وی پی ان حرف زدم ؟
-نه موضوع وی پی ان رو فراموش کن . مثلا می خوای وارد چه سایتی شی ..
خودمو خیلی ساده نشون داده گفتم سایت های هیجان انگیز چه حالی میده !
-خودت دوست نداری حال کنی ؟
-تو منو چی فرض کردی پسر
-خواهش می کنم عصبانی نشو .. ببین یه پول خوبی هم بهت میدم ..
-من از اون زنا که گفتی نیستم . اشتباه گرفتی منو . تو هین نکن .
-ببین هواتو دارم . مگه تو نگفتی به خاطر عشقی که به سکس ضربدری داشتی زندگیت خراب شده ..
-آره همین طوره .
-من می خوام تو نقش همسر منو بازی کنی و با هم بریم سکس ضربدری . با یک زن و شوهر .. طوری هم باید نقش بازی کنی که شوهر طرف به هیجان بیاد . بی خیال زنش شه . زنش با این که میگه شوهره دوست داره سکس ضربدری کنه و عاشق این سکس هاست ولی تا حالا تجربه شو نداشته . یه حرفی می زنه که درش می مونه . من نمی دونم چیکار کنم .. تو باید جای همسرم باشی . حسابی فیلم بیای خیلی حرفا رو بهت میگم . در مورد مسائلی که اطلاع نداری چیزی نگو .. اصلا سوتی هم نده .. مهران شوهر مونا رو به طرف خودت بکشون و اونوبه هیجان بیار که اون اگه ده تا زن هم داشته باشه راضی شه که همه اونا رو بده به من و تو رو بگیره . اوخ جون چه شود !
-من نمی دونم تو چی میگی .. مونا کیه .. مهران کیه .. تازه من که موافقت خودمو اعلام نکردم .
خلاصه واسه این که زیاد لفتش ندم و حوصله کل کل های بی خود و صرف انرژی رو نداشتم قبول کردم . دو تایی مون رفتیم سمت مونا .. منم اسم اصلی خودمو گفته بودم ..
-مونا جون اینم همسر من نادیا که تعریفشو می کردم .. مثلا خودمو کمی متفکر نشون داده و گفتم :
-سعید جان مونا خانوم ایشونن ؟ پس آقا مهران کوشن ؟
یه دستی به مونا دادم .. خیلی خوشگل بود ..
-سعید جون این روزا خیلی دور و بر خوشگلا می پلکی ..
سعید : عزیزم مونا جون شوهر داره و خودشم شاهده اصلا من دست از پا خطا نمی کنم ..
-من هنوز آقا مهرانو ندیدم که ببینم سلیقه ام می گیره یا نه ..
مونا : اون تا یک ساعت دیگه میاد این جا که منو ببره خونه ..
من و سعید با خودمون قرار گذاشته بودیم که من از مونا دعوت کنم که شامو بیاد پیش ما . ازش پرسیده بودم پسر تو با خونه مجردی چه طور می خوای سر این دو نفر حداقل سر مهرانو شیره بمالی که ما زن و شوهریم . آخه خونه مجردی مشخصه و خونه متاهلی هم مشخص . اونم در جواب گفت که باباش اینا تا سه روز دیگه هستن سفر و اونم حسابی خونه رو ردیف کرده .. مونا گفته بود که قراره مهران بیاد به دنبالش .
-مونا جون اگه موافق باشی شامو از بیرون می گیریم و با هم میریم منزل ما
-فدات شم من خیلی دلم می خواد باید ببینم مهران چی میگه .. من و اون راستش با هم تا حالا به خیلی از این سایت های سکسی سر زدیم و یه بار هم قرار سکس ضربدری رو با دو نفر گذاشتیم ولی اون در آخرین لحظه ضد حال زد و نیومد .
-ولی حالا وضع فرق می کنه . اونو از همین جا می بریمش . دیگه راه فرار نداره
-وای نادیا جون فدات شم اگه این کارو بکنی که خیلی عالی میشه ..
-کاریت نباشه . فقط هر وقت که مهران اومد منو در جریان بذارین که حسابی بتونم ردیفش کنم . یه وقتی نکنه حس حسادتت گل کنه ها و بپری وسط نقشه من . اون وقت خودت ضرر می کنی ..
خلاصه همون طوری که فرض می کردم مهران خیلی خوش تیپ و خوش اندام بود .. باید ردیفش می کردم .. همون اول باید می رفتم سمت اون .. قبلش یه دستی به سر و گوش خودم کشیدم .
-مهران خان اگه ایرادی نداره چند کلام حرف با هاتون داشتم ..
من و اون رفته بودیم به یه پستویی و خلوت کردیم . دو تا از دگمه های بلوزمو باز کرده و نصف سینه هامو که درشت تر از سینه های زنش بود رو نشونش دادم .. . مهران از اون هیزا بود ولی کمی هم دست و پا چلفتی نشون می داد چون هر وقت سرمو بالا می گرفتم اون نگاهشو از رو سینه ام بر می داشت . ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
مرد

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 241

-ببینین مهران خان . حتما مونا جان در مورد یه مسئله ای با شما صحبت کردن . رک و پوست کنده اهل از این شاحه به اون شاخه پریدن هم نیستم .من و شوهرم خیلی به خوندن داستانهای سکسی و انواع و اقسام سکسها علاقه مندیم تا حالا هم اهل سکس خلاف نبودیم و نیستیم . واین جور لذت بردن از زندگی رو خلاف نمی دونیم . همین جور که می دونی از دواج یک قرار داده بین زن و مرد . به هم متعهد میشن . احترام همو نگه می دارن . خیانت نمی کنن . ولی مهران خان . خودت بهتر از هر کسی می دونی که هم زن تنوع طلبه و هم مرد . ممکنه یک مرد هضم این قضیه براش مشکل باشه که زنش با مرد دیگه ای باشه . اما باید واقعیت رو قبول کنه که زنا هم مثل مردا در فطرتشون تنوع طلبن . می خوان با یکی دیگه حال کنن لذت ببرن . با توجه به این که سکس ضربدری هنوز در جامعه ما به عنوان یک اصل جا نیفتاده و مغایر قوانین مذهبیه نیازی نیست که ما همه جا جار بزنیم که داریم این جوری حال می کنیم .. پس اگه یه جورایی دیدی که شوهر منم به زن تو داره حال می کنه از کوره در نرو باید این شرایط رو تحمل کنی .. چون خون تو که از خون شوهرم رنگین تر نیست .. مهران : من هر زنی رو که تا حالا می خواستم به دست آوردم .
-ولی اون جوری که زنت میگه تا حالا چشم و گوش بسته بودی .. خلاصه کاری به این ندارم که چیکار کردی و چه کاری از دستت بر میاد ولی وضعیت و شرایط حاضر من و تو اینه ..
مهران : حالا نمیشه من و تو یه جوری با هم حال کنیم که شوهرت نفهمه ..
-من اگه بخوام به شوهرم خیانت کنم تو نباید نسبت به زنت این کارو بکنی ...
مهران : خیلی بهت حال میدم ..اسمت چی بود ؟
-نادیا ..اسمم نادیاست ..
مهران : نادیا خانوم ..من نمی تونم . تا حالا چند بار رفتم کارو تموم کنم ولی نمی تونم قبول کنم که یکی دیگه با زنم باشه .
یه عشوه ای واسش رفتم و چشامو خمار کرده گفتم پس چطور انتظار داری که اون با این وضعیت و شرایط کنار بیاد . به هر کلکی بود مهران و مونا رو کشوندیم به خونه پدری سعید .. شامو که خوردیم رفتم کنار مهران نشستم ..
-عزیز دلم دیگه یواش یواش باید بریم توی بر نامه عشق و حال . دیگه کسی که می خواد حال کنه باید جنبه داشته باشه . گذشت اون دورانی که زن ساز خودشو می زد و مرد ساز خودشو .. خیلی دلم می خواد یه قانونی بذارن که ازدواج ها به اینصورت در بیاد . یعنی دو تا مرد با دو تا زن ازدواج کنن .
استرس رو در چهره مهران می دیدم . سعید و مونا کنار هم نشسته بودند و هیشکدوم جراتشو نداشتند که شروع کنن . دامنمو دادم بالا تا پاهای لختمو به مهران نشون داده دلشو ببرم .. و اون پا ها رو انداختم رو پا هاش .. سعید هم شروع کرد به حرفای داش مشتی ولاتی زدن ..
-داداش راحت باش . از هیچی خجالت نکش . زن من و زن تو نداره .
رو کردم به سمت سعید وگفتم عزیزم خجالت نکش . تو هم می تونی بری به مونا جون حال بدی . نذار اون بیکار بشینه . ببین آقا مهران خجالت می کشه بیاد سمت من . منتظره تو زود تر یه حالی به مونا جون بدی که اون کارشو شروع کنه . بد جوری وسوسه شده بود . دامنمو در آوردم .. شورت فانتزی خودمو چند بارکشیدم پایین و دادمش بالا .. فکر کنم مونا رو شدیدا به هوس آورده بودم ولی نمی دونم شوهرش دیگه منتظر چی بود . این مردا واقعا چقدر دوست دارن زرنگ بازی در بیارن . دوست دارن به همه چی برسن ولی از خودشون مایه نذارن . به مونا هم یاد داده بودم که چیکار کنه .. و به موقعش چی بگه که بتونه شوهرشو رام خودش بکنه . هر چند مونا خوشگل تر از من بود ولی من کون با حال تری داشتم . من دیگه خودمو کاملا بر هنه کردم و کونمو گرفتم به سمت صورت مهران . شوهر فرضی من سعید اومد جلو . دو تا دستاشو گذاشت روی کون من . اونا رو بازشون کرد . مهران یه نگاهی به من کرد و یه نگاهی به سعید . دستش رفته بود رو شلوارش و با کیرش ور می رفت .. سعید انگشتشو آروم فرو کرد توی کون من .. بعد هم با کسم بازی کرد مهران دیگه رو صندلی داشت دراز می شد .. سعید آروم زیر گوش من گفت راستش من دلم می خواد از این شروع کنم یعنی به کون من می گفت . منم خیلی آروم و تند و زیر لب جوابشو دادم حالا که داریم به موفقیت نزدیک میشیم عجله نکن . کاری می کنیم که مهران خودش دو دستی بیاد مونا رو تقدیم تو کنه .
مهران : مونا جون اگه میشه برو اون طرف که من می خوام شلوارمو بکشم پایین .. دیگه این یه تیکه رو مجبور شدم که یه چیزی به این پسره بگم ..
-آقا مهران کس خل شدی ها .. این جا همه باید با هم لخت شیم . چهار تایی کنار هم .. -ولی مونا خوشش نمیاد
-اگه خوشش نمیومد که قبول نمی کرد بیاد این جا . حالا من اگه راضیش کنم چی .. مونا : مهران پاشو بریم من از این بازیها خوشم نمیاد .. می خوای جلوی چشم من با یه زن دیگه باشی و اون وقت هیچی نگم ؟ انصافت کجا رفته ؟
مهران بد جوری هنگ کرده بود داشت به گریه می افتاد ..
مونا : نادیا جون اون شلوارت رو بکش بالا. خر ما از کرگی دم نداشت .. مهران بد جوری به فکر رفته بود .. تردید و دو دلی رو در چهره اش می خوندم .. مونا به سمت درب خروجی رفت .. مهران رفت به سمتش
مهران : عزیزم منو ببخش می دونم اشتباه کردم ..
مونا : ببین این آقا و خانوم محترم ما رو دعوت کردن ..و ما هم به یه هدفی اومدیم این جا الان برای سومین باره که تو داری از این بازیها در میاری ..آقا سعید انسانیت کرده و داره از ریزه کاریهای زنش برات میگه ..
مونا همچنان داشت فیلم میومد .. مهران رفت مانتوی زنشو باز کرد و اونو تقریبا لختش کرد . فقط شورتشو در نیاورد .. مونا اول سختش بود ولی وقتی که برهنگی منو دید عادت کرد ..
-آقا سعید عذر می خوام عادت ندارم به این کارا .
-عادت نداری یا عادت نداشتی .
مهران دست مونا رو گرفت و اونو به سمت سعید برد ..
-آقا سعید در خدمت شماست .. تا حالا دست مردی جز من به زیر شورتش نرسیده .. سعید : زن منم همچین شرایطی داره .. سعید هم من و مهرانو دست به دست داد .. ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی



شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی 242

هر چهار تامون دیگه کاملا بر هنه شده و رفتیم به سمت اتاق خواب که اگه تونستیم رو تخت ولو شیم . سعید نگاهشو از تن من بر نمی داشت . خیلی به هیجان اومده بود . با این که مونا ازمن جذاب تر بود ولی اندام سکسی تری داشتم تپل تر با باسنی بر جسته تر . مونا صورتش جذاب تر بود کمی یه نموره ای پوست بدنش سفید تر بود .
سعید : آقا مهران اگه سختته و به این فضا عادت نداری می تونیم که من و تو جامونوعوض کنیم اول بریم سراغ همسرامون .. بعد که عادت کردیم می تونیم بریم رو خط ضربدر ..
مهران : داداش ما تازه داریم عادت می کنیم . نذار که این عادت از سر ما بیفته . ظاهرا از اون جایی که سعید می دونست در هر حال مونا قبلا زیر کیر شوهرش بوده و این جا این من هستم که حکم آکبند رو براش دارم دوست داشت که با من حال کنه و فکر می کرد که داره سرش کلاه میره . منم حسابی خنده ام گرفته بود . با خودم گفتم تا دیگه هستی این قدر پر طمع نباش . حالا در واقع دو تایی شون دوست داشتن اول با من حال کنن . هر چند حال و روز مهران نشون می داد که نیم نگاهی به سعید و مونا داشته و از این که زنشو زیر کیر یکی دیگه ببینه خیلی حال می کنه ..
سعید : ما که رفتیم . مونا جون سختت که نیست ..
مونا : برای چی سختم باشه سعید جون . شوهرم داره جلو چشای من با یکی دیگه حال می کنه . اگه اون می تونه این کارو انجام بده چرا من نتونم این کارو انجام بدم .
خوشم میومد سعید داشت حرص می خورد طوری رفتار می کرد که نشون می داد که اگه زن می داشت و راستی راستی می رفت زیر کیر مهران این قدر حرص نمی خورد ... من نمی دونم چرا این جور داشت با اعصاب خودش بازی می کرد . ما هر دو تا رو برای اولین بار بود که می خواست داشته باشه . مهران و سعید هر دو تا شون خوش اندام بودن . ولی نمی دونم چرا من مهرانو بیشتر قبول داشتم .
-مهران جون
-جون نادیا خوشگله
-یه جوری به من حال بده که سعید جون ازت راضی باشه . آخه اون خبری خودش همش به من میگه من قوی ترین مرد جنسی دنیا هستم و باید شکر گزار باشی که شوهری مث من به گیرت افتاده .. اینو هم میگه کاش یه مرد قوی دیگه ای پیدا می شد ومی تونستم قدرتشو ببینم
.. دستمو گذاشتم رو صورت مهران و اونو به سمت خودم بر گردوندم .. سعید مونا رو طاقباز خوابونده بود . پاهاشو به دو طرف و تا اون جا که می تونست باز کرده بود . نوک زبونشو گذاشته بود رو سوراخ کون مونا اونو از پایین به بالا و به طرف کس میکش می زد . چون اون حالتی که مونا دراز کش شده بود سوراخ کونش زیر کس قرار داشت .. من به دمر افتاده و همون کارو مهران داشت از پشتم رومن پیاده می کرد . سرمو یه پهلو کرده به خوبی می دیدم که سعید و مونا دارن چیکار می کنن . مونا به طرز عجیبی نگام می کرد . فکر کنم با این که زیر کیر سعید قرار داشت ولی از این که یه زن دیگه داره به شوهرش حال میده کمی عصبی به نظر می رسید .. سعید هم ظاهرا خودشو قانع کرده بود که باید تایه چند دقیقه ای رو بی خیال من شه . منم واسه این که یه کلاسی گذاشته , خودی نشون بدم از همون جا فریاد زدم .
-مونا جون به شوهرم سعید خوب حال بدی ها . طوری که از این بر نامه ها رو همیشه و با رغبت بر گزار کنیم . من سر تاپاشو لیس می زدم ..
سعید : فدات نادیا . مونا جون به کارش وارده . حالا من دارم اول اونو سر حالش می کنم .
-هرکی شوهر منو دوست داره و بهش حال میده انگار منو دوس داره و به من حال میده ..
کونمو به دو طرف بازش کرده و مهران با لذت داشت رو چاک وسط کونم زبون می کشید . کف دستمو می ذاشتم زیر باسنم و باسن گوشتی رو به این طرف و اون طرف حرکتش می دادم .. ظاهرا مونا هم واسه این که به شوهرش نشون بده داره حال می کنه خیلی ناله می کرد و می خواست نشون بده که داره از سکسش لذت می بره ..
مونا : اوخی جوووووووون جووووووون بخورش .. سعید جون .. هر طرفشو بذار وسط دو تا لبت اونو از زیر بکشش به طرف دهنت تا اون جایی که توی دهنت جا میشه بکشش بالا ..
کس مونا رو نمی تونستم به خوبی ببینم ولی قبل از این که ولو بشه یه نگاهی بهش انداختم و از قرار معلوم مونا تا می تونست ازش کار کشیده بود و اگه بهش رسیدگی نمی کرد از اون کس هایی بود که خیلی زود پلاسیده می شد ولی در حال حاضر واسه تنوع بد نبود . البته نه این که زیادی آب افتاده باشه ولی به طنازی مونا میومد که کس ظریفی داشته باشه . حالا معلوم نبود که مونا راست میگه یا نه ولی جیغ می کشید و می گفت که داره ارگاسم میشه .. شایدم می خواست به رخ من بکشه ..
-آفرین سعید جون . دمت گرم . خوب داری به مونا جون حال میدی .. حالا اقا مهران می خواد به من مزه بده .. حال بده .. نرم نرم .. بمالون مهران جون . سینه هامو .. اووووووفففففف ... بکنش تو .. آفرین پسر خوب .. چقدرم کلفته ..
مهران سینه هامو گرفت توی دستش و از همون پشت کرد توی کسم ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 27 از 36:  « پیشین  1  ...  26  27  28  ...  35  36  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

زن نامرئی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA