زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۴۳بازم یه حس آشنایی دیگه با کیر . چه میانه خوبی با اون داشتم . یه حس تنوع دیگه یه لذت دیگه . بین من و کیر یه پیوندی بسته شده بود که فرقی نمی کرد چه کیری باشه . فقط یه چیزی نرم و گرم و داغ و گوشتی باید توی کسم ول می خورد . آخ که ما زنا چه چیزای نرم و گرمی رو می تونیم توی کسمون بکنیم . سعید شوهر خیالی من هم از جاش بر خاسته و داشت یه حال درست و حسابی به مونا می داد .. دو تایی شون هیجان زده بودند . سعید دست گذاشت زیر سینه های مونا و اونا رو داد رو به بالا مونا هم از هوس در حال زبون زدن به سینه هاش بود .. مهران هم خودشو رو بدن من حرکت می داد و طوری می گردوند که کیرش در یه حالت دایره ای توی کسم می گشت و حس می کردم که داره آتیش پخش می کنه .. -سعید جون فدات شم .. می بینی زنت نادیا چه جوری داره کیف می کنه ؟مونا : مهران جون این جوری خیلی حال میده نه ؟ آقا سعید حرف نداره .. اووووووفففففف بکن آقا سعید بکن .. این دفعه نوبت ماست که از شما دعوت کنیم که تشریف بیارین ..با خودم گفتم خیلی کم پیش بیاد که نادیا حوصله کنه از یه سوراخ دوبار گزیده شه .. ظاهرا مهران دید که اگه چیزی نگه از قافله عقب می مونه . ولی راستشو هم می گفت -مونا عزیزم .. اگه بدونی نادیا چه کونی داره . چه اندامی داره . اصلا سیر نمیشم . هرچی با هاش ور میرم و حال می کنم براق تر و هوس انگیز تر میشه . مونا ازش نسخه بگیر واسه پیچیدن کونت ..اینو که گفت خودشم کلی خندید .. من و سعید هم خندیدیم . مونا بهش بر خورده بود . مونا : سعید جون کون من چه اشکالی داره ؟! یعنی تو الان با کون من حال نمی کنی ؟ این مردای نمک نشناس واقعا اگه تا آرنجت عسل کنی فرو کنی توی دهنشون میگن کجا بود .. یعنی راستی راستی من کونم خیلی ضعف داره ؟ سعید : کی میگه عزیزم . مونا خوشگله من . مهران خان ! دلت میاد زن به این خوشگلی رو ناراحت کنی ؟ من که دارم کلی با کونش حال می کنم ..مونا حرفشو دوباره تکرار کرد . دوست داشت بازم سعید ازش تعریف کنه .. مونا : آقا سعید واسه چی باید مهران این جوری بگه ..-مونا جون بذار حال کنیم .. کسم تازه رفته به کیر شوهرت عادت کنه .. مونا : سعید جون جواب منو بده .. سعید : به گوش باشین بچه ها که هر کونی یه بویی داره ...اینو که گفت این دفعه چهار تایی مون خندیدیم .. صدای بر خورد کیر و کون که از مرز کس رد شده و اون جا رو شلوغش کرده بود به گوش می رسید . من ترجیح می دادم به همون صورت بمونم و مهران همین جور از پشت بکنه توی کونم .. مونا هم ظاهرا یه گوشه چشمی به من داشت . مونا : سعید جون کیرت خیلی تیزه .. فوری اثر می کنه .. -مونا جون .. من که دارم با کیر شوهرت حال می کنم و خیلی بهتر از کیر سعید داره به من حال میده ..خوشم میومد که مونا رو به حرف می آوردم ولی حالا دوست داشتم که کمی آروم بگیرم . کف دستشوگذاشته بود پس گردنم و طوری منو مالشم می داد که حس می کردم خستگی از تمام تنم داره در میره و یه هوس داغ به جاش می شینه .-مهران جون یه جوری میشم که داری این جوری منو می کنی .. من می خوام می خوام ..قسمت پشت منو از گردن تا به باسن به قبضه خودش در آورده بود . مهران : سعید نگاه کن زنت نادیا چه حالی داره می کنه .. همه اینا فقط با کیر مهران ممکنه ..سعید : حالا این قدر مغرور نشو .. این جا من و دو تو حالا دو تا زن داریم و زنامون هم دو تا شوهر دارن . سعید از این که بالاخره به مونا رسیده خیلی هیجان زده بود .. تازه منم که زنش نبودم و سر مهران شیره مالیده بود . طوری مهران رو حشریش کرده بودم که اون انگشتشو فرو می کرد توی کونم و بعد اونو بیرون می کشید و نشونم می داد و صورتشو جلوی صورت من گرفته انگشتشو فرو می کرد توی دهنش .. من و مونا حالا در وضعیتی قرار گرفته که تنمون کنار هم قرار داشت و مثل دو خط موازی کنار هم بودیم با کمتر از یک متر فاصله و اونم خیلی راحت می تونست منو ببینه . ظاهر دیده بود که مهران توکون من انگشت کرده و گذاشته دهنش .. مونا : مهران ! مرغ همسایه غاز شده ؟ کوفتت می گیره خونه از این کارا بکنی ؟ سعید : چی شده مونا جون خودم از این کارا برات می کنم . مهران چیکار می کنه ؟سعید سرشو به سمت ما گرفت و دید که چه جوری انگشت مهران میره توی کونم و بعدش اونو میک می زنه .. سعید : اینو میگی ؟ این که چیزی نیست مونا جون . یه خورده یه پهلو کن .. من که سوراخ کون زنمو ندیدم که چه جوری مهران جون انگشت فرو می کنه توش اون حالا می تونه سوراخ کون زن خودشو ببینه که من چه جوری توش انگشت فرو می کنم ..مهران : داداش سعید .. شرمنده ایم که نتونستی خوب ببینی این کیرم که رفته توی کس زنت مزاحم شده و نمی ذاره . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۴۴من و مونا سرمونو گذاشتیم کنار هم . باید با هم کنار میومدیم .. لبامون به هم نزدیک شده بود .. توچشای هم زل زده بودیم ولی یواش یواش فاصله به اندازه ای کم شده بود که نمی تونستیم چشای همو ببینیم . سعید : مهران جان اگه امکان داره یه تعویض پلاک بکنیم بد نیست یه تنوعی هم میشه .. می ترسم شب که بریم توی رختخوابمون دیگه یادمون بره زنمون چه جوری بهمون حال می داد .. مونا : اتفاقا ممکنه ما هم فراموش کنیم که شوهرمون با ما چیکار می کرد ممکنه هوس یه مرد دیگه رو بکنیم . ببینم سعید خان به همین زودی از زنت ترسیدی و خواستی یه دستی به کس و کونش بکشی ؟سعید ساکت شد .. ولی اون و مهران جاشونو عوض کردن . ما زنا به دمر افتاده بودیم و اونا چکشی کیرشونو کرده بودن توی کس ما .. مونا خیلی ناز شده بود .. کونش مث کون من یه استیل قشنگی داشت ولی من اندامم با حال تر بود . حالا صورت اون خوشگل تر بود یه مسئله دیگه و... سعید به وجد اومده بود . کف دستاشو رو کونم قرار داده و طوری اونا رو می گردوند که انگار شب زفاف من و اون باشه ..مونا : سعید جون چند ساله زنتو نکردی . هر کی ببینه فکر می کنه تو و اون عاشق و معشوقین .. سعید : مونا جون با این حرفی که داری می زنی داری به مهران میگی که یک زن و شوهر در طویل المدت در رابطه با خودشون به بی حالی می رسن و نمی تونن از هم لذت ببرن ... اما من و نادیا این حرفا رو با هم نداریم . با هم تفاهم داریم کیف می کنیم . درک متقابلی از هم داریم ... فکر کنم مونا یه نقطه ضعفهایی رو در مهران می دید که به اون گفت مهران یاد بگیر ... کیر سعید رو هم که توی کسم لمس می کردم تفاوت چندانی رو با کیر مهران حس نمی کردم .. سگ زرد برادر شغال بود .. ولی خوشم میومد که دست عوض شده بودسعید : نادیا خوشت نمیاد ؟-خیلی خوشم میاد ادامه بده عزیز دلم .. تو که می دونی هر بار که کیرت رو می کنی تو کسم یاد شب زفافمون میفتم . برای من همون تازگی رو داره . چقدر خوبه رابطه مون همیشه به همین صورت گرم و لذت بخش بمونه .. وووووووووییییییی دارم آتیش می گیرم .. سمت چپ من مونا داشت خودشو می کشت از این که چرا شوهرش حال کردن خودشو نشون نمیده ... آخه اون که نمی دونست سعید تازه داره منو می کنه . نزدیک بود زن و شوهر با هم دعوا کنن که سعید یه اشاره ای به مهران زد و اونم شروع کرد به زن ذلیل بازی در آوردن و ابراز احساسات کردن . تا صبح صفا کردیم .. می خواستم سر به سر اونا بذارم . صبح که دسته جمعی لباسامونو تنمون کرده بودیم و قصد خروج از خونه رو داشتیم من نا مرئی شدم . کنار اونا ..سعید : نادیا بیا می خوایم بریم نادیا کجایی ... مهران: همین چند ثانیه پیش این جا بود . حتما رفته بیرون ..-نه .. فکر نکنم .. کفشا که همه سر جاشونن . -نادیا .. نادیا .. همسر قشنگ من کجایی ؟ همه جا رو دنبالم گشتن ..-بچه ها اون کفشاشو هم نبرده .. واسه این که بیشتر سر به سرشون بذارم در که واسه یه لحظه باز شد رفتم بیرون .. و کفش زن همسایه رو که اندازه پام بود از داخل جا کفشی اونا در آوردم و پام کردم و رفتم و پشت سرمم نگاه نکردم .. آخ که چه شب خسته کننده ای بود .. دو تا مردا نذاشتن که بخوابیم . تا میومدم چش رو چش بذارم یه کیری می رفت توی کون یا کس ...یا مالیده می شد به جفت لبام که بازش کنم ..چند روز گذشت .. گرونی در کشور بیداد می کرد .. تقلبات و تخلفات و مال مردم خوری زیاد شده بود . روز به روز دروغ های بیشتری می گفتند ... نزخ اجناس دیگه روزانه بالا نمی رفت .. بلکه هر دوازده ساعت و یا صبح و بعد از ظهر می کشیدن رو نرخها .. مدام از رادیو تلویزیون ها اعلام می کردند که ما در مذاکرات صلح هسته ای پیروز شده ایم .. انرژی هسته ای حق مسلم ماست ..آخه قرمساخ ها کدوم انرژی هسته ای ؟! این ها چه راست باشه چه دروغ تاثیری برای دولت و توفیری برای ملت نداره .. چه چیزیشون بهتر شده .. این مقاومت ها چه تاثیری به حالشون داشته ... گونی گونی پول مملکت رو می چاپن ..شمش شمش طلا خارج می کنن . بسیاری به نون شبشون محتاجن . به خاطر این که این از ما بهتران و این آقا زاده ها چند صباحی بهتر عمل کنن . احساس می کردم که اگه فیلم سکس خانوادگی و دسته جمعی اعضای شرکت کننده در کمیسون هسته ای رو بذارم توی اینترنت غوغایی به پا می کنه و احتما لا رژیم که با امریکا و سازمان سیا دست داره و با اونا متحده و بهشون باج امنیتی میده از اونا می خواد که با استفاده از نفوذشون روی گوگل نذارن این فیلمها پخش بشه جلوشو بگیرن , ولی نادیا کارشو می کنه ... فیلمو حتی به خونه سران مملکت می رسونه .. آره من نادیا این کارو انجام میدم دیگه وقتشه که از همه طرف در همه طرف حال کنم . ...ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
spanker01: متظر ادامش هستم با سلام و عرض ادب .. قصد دارم قسمت بعد اونو برای فرداشب بنویسم .. از همراهی تو نازنین سپاسگزارم . دست گلت درد نکنه .. دوست و داداشت : ایرانی
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۴۵شروع کردم به تکثیر فیلمها بر روی دی وی دی ..و انواع و اقسام نوار ها .. کافیه که فقط سه چهار تا ازاین فیلمها رو پخششون کنی یا این که بدی به دست چند نفر جویای نام و هیجان . وقتی که همه جا پخش شه و کسی نتونه انکارش کنه دیگه کجا میشه دنبال منبع و منشا ء انتشار اون گشت ؟ تمام این کار ها رو ضربتی انجام دادم . با استفاده از تکنیک نامرئی شدن تا می تونستم این دی وی دی ها رو پخش کردم .. پشت بیشتر اونا هم یک توضیحی نوشتم .. و مهم تر از همه اینا چند تا از این فیلمها رو در یوتیوب و بعضی از سایتها قرار دادم .. منتظر سر و صدا و هیجان بودم . دیگه نمی دونستم چیکار کنم . این تا چه اندازه می تونه رو مردم اثر بذاره و اونا رو تهییج کنه ؟برای این که باور هاشون در مورد پدر سوخته بازی اینا تبدیل به یقین بشه .. دیگه بدونن که ارزششون خیلی بیشتر از ایناست . باید سرنوشت خودشونو خودشون به دست بگیرن . باید متوجه شن اینایی که دم از دین و انسانیت و مبارزه و امنیت می زنن خودشون بی دین تر و نا امن تر وتو سری خور تر از همه هستن . من به کارم ایمان داشتم . نادیا می دونست داره چیکار می کنه . حتی اگه موفق هم نمی شدم بازهم می رفتم برای تهیه فیلمهای بیشتر .. مثلا از لرزیدن و به تکاپو افتادن این پدر سوخته ها .. و همون فیلمها رو در تایید فیلمهای اولیه پخش می کردم . تصمیم گرفتم که با این گروه بجنگم .. هنوز هیاهو و سر و صدا بلند نشده بود . می دونستم تا ساعاتی دیگه یا شایدم تا یک ساعت دیگه جریان عین بمب صدا می کنه ... حدود ساعت 8 شب خودمو رسوندم به مرکز پخش اخبار سراسری و اون جایی که فیلم پخش می کنن . باید کاری می کردم که این فیلم حتی برای چند ثانیه هم که شده از اخبار سراسری پخش شه .. این جوری خیلی حال می داد . کون خلافکارا حسابی می سوخت .. ساعت از 9 گذشته بود . اخبار شروع شد . یه عده ای به تته پته افتاده بودن ..مثل این که از یوتیوب دیده بودن . همه به هم می گفتن هیس ..-صداشو در نیار .. این جا دوربین مخفی داریم ..یه عده لباشونو گاز می گرفتن .. عده ای هم سر تکون می دادن . انگار در وجود همه فریادی نهفته که در قفسه سینه حبس شده بود . دوست داشتن یه چیزی بگن ولی روشون نمی شد . حس کردم خیلی ها دلشون می خواد ازاین فضا برن بیرون تا یه چیزی بگن .. احتمالا خیلی از اونا فیلمای داخل اینترنت و سکس اعضای هیئت هفت کشور شرکت کننده در مذاکرات هسته ای رو دیده بودن . و نادیای دلاوربالاخره کارشو کرد .. در یکی از قسمتهای اخبار تا مجری گفت که توجه شما را به مذاکره فلان خبر نگار با نماینده ایران در کمیسیون جلب می کنم .. اون فیلمه رو که جایگزین کردم شروع شد به پخش شدن .. یه چند ثانیه ای که از پخش اون گذشت همه پیچیدن به هم .. -آقا قطعش کن .. قطعش کن .. این چیه گذاشتی ؟ -ما خوار مادر داریم .. -وااااایییییی این هموناییه که امروز توی اینترنت گذاشتن در سطح شهر هم پخش کردن ..فیلم درست اون صحنه هایی رو نشون می داد که زنان ایرانی عضو هیئت زیر کیر کلفت مردان امریکایی قرار داشته وبا لبخند و تمسخر مشتشونو گره کرده می گفتن مرگ بر امریکا مرگ بر اسرائیل و شکلک در می آوردند .. دستشونو به حالت شکسته در آورده و با آرنج اشاره می زدند که ما تا دسته فرو کردیم توی کون کس خلای مملکت که هنوزم که هنوزه با این شعارهای کس شر فریبشون میدیم ... فیلمو قطع کردند ..-بیچاره شدم-از نون خوردن افتادیم .. مدیر و کار گردان وایکس و ایگرگ و دبلیو و ...همه و همه اومدن .. -آقای مجری زود باش یه چیزی بگو .. الان رهبر ما رو می بنده به رگبار .. کار کی بوده ..-اقای اکبری رو بگیرین نذارین در بره .. اونو باید تحویل دفتر مقام معظم رهبری بدین تا جوابگو باشه ..-نهههههه نهههههههه .... کار من نبوده .. به روح امام راحل ... کار من نبوده .. من یک عمره با آبرو داری زندگی کردم ..کس خل به روح امام هم قسم می خورد .. مجری رفت روی ایر .. با عرض پوزش از بینندگان و شنوندگان عزیز .. یک بار دیگر دست پلید استکبار جهانی از آستین بیرون آمده و با خیال خام خود می خواهد که امت مبارز ایران را از آرمان انقلابی خود دور بدارد . غافل از ان که ملت بیدار است و با توطئه های استکبار جهانی می ستیزد . حال که به لطف خدا و امام رهنما و نایب بر حقش پله های ترقی و تکامل را پیموده ایم دشمن کثیف با جعل اسناد و فیلم و نفوذ و نشان دادن آن در دستگاههای دولتی قصد نابودی آرمان و دستاورد های ملتی را دارد که امروز در سر تا سر پهنه پهناور گیتی به افتخار و نیکی از او یاد می شود .. مرگ بر اسرائیل مرگ بر امریکا ... و اینک ادامه اخبار .... ازطرف وزارت ا طلاعات اومدن و همه رو جمع کرده بردن .. اخبار که تموم شد مجری رو هم با خودشون بردن ... اصلا دوست نداشتم این طور شه .. ولی خب چون بر علیه اونا مدرکی نداشته شاید آزادشون کنن هرچند اونا حالیشون نیست که مدرک داشتن و نداشتن یعنی چه ... دونه به دونه دی وی دی رو در همه جا پخشش می کردم .. دیگه حالا باید میلیونها نفر از وجود این فیلم مطلع شده باشن ... تمام کانالهای تلویزیونی به این مطلب اختصاص یافته بود و این که دشمن توطئه کرده .. دشمن داره کاری می کنه که ما از مقاصد صلح آمیز هسته ای دور شیم . هنوز در آغاز راه بودم . خیلی دلم می خواست که برم خونه یا برم یه جایی و با یکی حال کنم .. ولی هیجان زده بودم . هر وقت اراده می کردم می تونستم با یکی حال کنم .. حالا وقت این بود که اونا رو رسوا کنم . بهتر بود که می رفتم از واکنش های اونا هم فیلم تهیه می کردم .. ساختمون وزارت اطلاعات یا خانه رهبری یا یه خراب شده ای در همین مایه ها بهترین جایی بود که می تونستم فیلم بعدی رو بگیرم و پخشش کنم . اونا شده بودن مثل یه الاغی که توی کونشون نشادر ریخته باشن .. عین سگ زوزه می کشیدن . شروع کرده بودن به پخش آهنگهای انقلابی .. اما نادیا با همه هوسبازیهاش به کارش ایمان داشت . فقط یک قدرت نامرئیه که می تونه ملتو به یک پیروزی مرئی برسونه .. .. ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
دست درد نکنه ولی زیادی تخیلی شد یخورده رو واقعیات تمرکز کن روال عادی یا همون زندگی روزمرگی رو پیش بگیر.داستان شما خوبه فقط اتفاقها خیلی سریع پیش میان که از کشش من به دوره بقیه رو نمیدونم چه نظری دارن .
sarv_shekaste: دست درد نکنه ولی زیادی تخیلی شد یخورده رو واقعیات تمرکز کن روال عادی یا همون زندگی روزمرگی رو پیش بگیر.داستان شما خوبه فقط اتفاقها خیلی سریع پیش میان که از کشش من به دوره بقیه رو نمیدونم چه نظری دارن . داستان با همین هدف پیش میره .. هدف پیروزی ملت ..و به امید خدا مبارزات به پیروزی و نتیجه می رسه و راههای این پیروزی و مبارزه و چگونگی حفظ این دستاورد ها نشون داده میشه در این فاصله سکس های فانتزی هم خواهم گذاشت .که تنوعی هم داشته باشه . . شما یک داستان سکسی رو برام مثال بزن که واقعی و اصل و غیر تخیلی باشه ... هیشکدوم از اینا واقعی نیستن .. حتی هشت ده داستانی رو که من تا به حال بر مبنای واقعیت نوشتم بازم محبور شدم یه جیزایی رو اضافه کنم ... محارم واقعیه ؟ سکس با همسایه واقعیه ؟ داستان داستانه دیگه .. اگه بخواهی خیلی عادی و همگام با ماجرایی بنویسی که به اون یقین داری و حتی شاید خودت ایفا گر نقشی باشی یک داستانو باید سالها کشش بدی .. ممکنه یک داستان برای تو واقعی و طبیعی باشه و برای یکی دیگه غیر عادی .. که قبلا در این مورد چند مثال زدم ولی ۹۹۹در ۱۰۰۰تمام این مطالب همه غیر واقعی و تخیلی و چاخان هستند .. اگرم بخوای رمان دن آرام و غرش طوفان رو این جا بنویسی و بیاری کسی حوصله خوندنشو نمی کنه . و این داستان حداقل تا قسمت ۳۰۰ که به این صورت بوده ادامه خواهد داشت . البته اگر تعداد سکس هایش اضافه و غیر عادی باشد سکس ها را کم کرده به رسالت و هدف داستان خواهم پرداخت .و حداقل یک داستان را که می توان به مسائلی خاص اختصاص داد و گوشه ای از حقایق روز جامعه را آمیخته با سکس خواندنی ترش کرد .. درست مانند روضه ای که در آن نان و خرما می دهند . تا جمعیت بیشتری جلب شود .. منظور از نان و خرما مطالب سکسیست و منظور از روضه همان مطالب اجتماعی سیاسیست ... در هر حال بهتر است کمی از حال و هوای داستانها و سکس های تکراری که عین قورباغه های برکه ها همه جا فراوان شده اند بیرون بیاییم . داستانهای سکسی زیاده و ممکنه مسائل اجتماعی سیاسی داستان برای خیلی ها جاذبه ای نداشته باشد اما در میان صد ها داستان سکسی بی خاصیت و بی میوه و نیاموزنده جه اشکالی دارد که داستانی هم به این سبک ..نوین و ابتکاری و با سوژه ای نو و امید بخش نوشته شود البته داستان وقتی به پایان برسه یعنی حدودا ۶۰ قسمت دیگه اون وقته که میشه قضاوت همه جانبه ای در مورد آن داشت و فراتر از این داستانهای سکسی عادی خواهد بود و شد . . البته قسمت بعدی اون حدود ۳۶ ساعت دیگه منتشر میشه که من هنوز ننوشتمش ... با تشکر از همراهی شما و نهایت احترام و امتنان... دوست و برادر شما : ایرانی
تشکر از زحمات شما .من صرفا نظر خودمو گفتم .فقط جناب واقعی و غیر واقعی یه چیزه تخیلی یه چیز دیگه .دمت گرم یخورده از نمک تخیلش کم کن
sarv_shekaste: تشکر از زحمات شما .من صرفا نظر خودمو گفتم .فقط جناب واقعی و غیر واقعی یه چیزه تخیلی یه چیز دیگه .دمت گرم یخورده از نمک تخیلش کم کن درودبرسرونازنین..البته در این که واقعی وغیرواقعی بحثشون با تخیلی تفاوت داره شکی درش نیست ولی اینو هم باید در نظر داشت که در داستانهای سکسی چیزی به نام واقعی نداریم میشه گفت بسته به سلیقه های مختلف شاید بشه از لفظ طبیعی استفاده کرد ..اونم یه چیزی ممکنه برای یکی طبیی باشه برای یکی غیر طبیعی ..باشه چشم اگه بتونم این کارو می کنم ولی اگه عنصرتخیل نبود نمی شد این فانتزی و این حقیقت رو وارد کرد ..ملتی که واقعیت و حقیقت را نمی بیند یا می بیند و باورش ندارد شاید که با تخیل وبهره گیری از این عنصر بیدارشود ..بادرود ..دوست وداداشت : ایرانی
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۴۶رفتم به ساختمون وزارت اطلاعات . بد جوری به هم ریخته بودن . نمی دونستن باید چیکار کنن . خیلی در مونده بودن . یه آشفتگی عجیبی داشتن-کی این فیلمها رو گرفته ..-حتما یکی از بر و بچه های خودمون ..-نه هر کسی امکان داره این کارو کرده باشه . -شایدم کار کار اسرائیل باشه . اون اصلا دوست نداشته که ما و امریکا رابطه مون حسنه باشه . حسادت می کرده به دوستی ما و امریکا .-چی داری میگی .. دوست دوست ما , دوست ماست حتی اگه باهاش رابطه ای نداشته باشیم . تازه نتان یاهو خودش بچه ایرانه ..متولد ایرانه .. از این نزدیک تر ؟ کلی ایرانی در اسرائیل هستند ..-پس این کار کی می تونه باشه .. زود باشین دولت امریکا و سازمان سیا رو مطلع کنین که جلوی پخش این فیلمها رو بگیره وگرنه منافع خود اونا در خطره ..-ببینم تو غصه منافع اونا رو می خوری یا منافع خودمونو .-برای من منافع خودمون مهمه . ما داریم در یک اکوسیستم محدود زندگی می کنیم . در جنگل وحشی که با هم همزیستی مسالمت آمیز داریم وباید با هم راه بیاییم . با این حال جلو ضررو از هر جا که بگیریم استفاده هست . عیبی نداره باید تمام این جنایت سکسی از صفحه اینترنت پاک شه .. الان ما نباید به دنبال مقصر باشیم . باید به دنبال این باشیم که اونایی که عکسشون در این فیلمها وجود داره به هیچ وجه در ملا عام حاضر نشن .. -قربان یه چیزی رو فراموش کردین و اون این که دولتای دیگه ای که در این جلسات هسته ای بوده با ما دوستن مثل فرانسه و روسیه و انگلیس و چین و آلمان و امریکا همه شون رسوا شدن . فیلمهایی از دولتی های اونا هم همه جا پخش شده .. -میشه گفت که همه اینا فتوشاپه ..-نمی دونم قربان .. فکر کنم بهترین راه این باشه که بار و بندیل خودمونو جمع کنیم و از این مملکت فرار کنیم .. -خفه شو .. ما اشتباه شاه رو تکرار نمی کنیم . هر چند اون اشتباه خواست خیلی از زیر دستای شاه بود که یواش یواش در نظام بعدی رخنه کنند . نذارن که ملت به اهدافشون برسن و با یه عده آخوند هم همکاری داشتن ولی ما فرار نمی کنیم و میدون رو به مردم نادان که نمی دونن آزادی چیه و شعار آزادی میدن واگذار نمی کنیم .... چه کیفی داشت ! اونا داشتن با هم بحث می کردن و من همچنان داشتم از این صحنه ها فیلم می گرفتم . مردمی که سالهاست دارن واقعیات رو می بینند و حرف نمی زنن . شاید باورشون نمیشه که اونا چقدر پست و جنایتکار باشن . مثل گوزنهایی هستند که در برابر روباه کم آورده باشن . شاخاشونو قایم کردند و از این روباه فریبکار واسه خودشون شیر درست کرده تسلیم این شیران شدن . لعنت بر اونا باد . لعنت که شرف و انسانیت رو زیر پا گذاشته و به خاطر شلوغ کردن جو عمومی و امنیت دست به هر کاری می زنن . شاید این که شعار می دادن مرگ بر امریکا شعار غلطی نبوده باشه .. هر ایرانی وظیفه داره که فریاد بزنه مرگ بر امریکا . چون اون بزرگترین ضربه رو به ایرانیان زده ولی قبل از اون باید گفت مرگ و ننگ بر بیگانگانی که به اسم ایرانی مسلمان بر کشور حکومت می کنند .. تا می تونستم فیلم تهیه کردم .. می دونستم چه جوری آشوب به پا کنم .. دیگه مثل اون وقتا نمایش قلابی سینما رکس آبادان رو به راه نمیندازیم که ببندیم برسر شاه .. مردم دیگه به اون درجه از رشد و آگاهی رسیدن که بتونن خودشون واسه خودشون تصمیم بگیرن .. مردم حالا می دونن که وقتی دیکتاتوری حاکم بر جان و مال و ناموس اونا باشه تاج با عمامه تفاوتی نداره . هیجان زده بودم . نمی دونم چرا این هیجانات روی دستگاه جنسی من اثر می ذاشت و به شدت منو حشری می کرد .. دلم یه سکس تازه می خواست .. یک هیجان تازه ولی نادیا حالا رسالتی رو بر عهده گرفته بود که باید از خیلی چیزاش می زد . به سر کوچه که رسیدم پسر دو تا همسایه اون ور تر رو در لباس سر بازی دیدم . اون از همون اول که پشت لبش سبز شده بود تا همین چند وقت پیش زاغ سیاه منو چوب می زد و من از این حرکات اون خوشم نمیومد . اون اوایل حرکاتش برام یه حرکات عادی بچگانه بود .. ولی بعدا که بزرگ تر شد ادامه داشت تا این که دیگه از اون وقتی که قدرت نامرئی به دست آوردم سعی می کردم هر وقت که از اون دور دیدمش فوری خودنو قایم کنم . قد بلند و هیکل چهار شونه و خوش فرمی داشت و خیلی هم خوش تیپ بود مخصوصا حالا که بزرگ تر نشون می داد . کلاهشو در آورد و سر تیغ انداخته شو نشونم داد . مثلا داشت واسه ما کلاس می ذاشت . با این که موهای سرشو از ته تراشیده ولی همچنان جذاب بود ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی