ارسالها: 3650
#51
Posted: 1 Oct 2012 01:43
زن نامرئی 51
یه نگاهی به سر تا پای من انداخت . فهمیدم که نظرشو جلب کردم . چشاش گرد شده بود . هوس کرده بود . هوس اون تن و بدن من .. -من اهل خیلی چیزا هستم . عرق خوری .. لات بازی .. زن بازی .. حتی پاش بیاد آدمم می کشم . -ولی خانومای خوشگلو که نمی کشی . -بستگی داره . بسته به این داره که جاسوس باشن یا نه -می تونی امتحان کنی -هرجایی که نمیشه امتحان کرد . تو چهره اش خیلی چیزا رو می شد خوند . هوس .. ترس .. خشونت اما غلبه همه اینها با هوس بود با یه لحنی بهم گفت که بیاتو که ترس برم داشت .. .. به محض این که رفتم داخل فوری منو کشوند طرف خودش . یه اسلحه از زیر پیرهنش در آورد و تهدیدم کرد .. ترسیدم ولی به خودم مسلط شدم .-با کشتن من چی عایدت میشه . با جسد لخت من می خوای چیکار کنی ؟/؟ چه به دردت می خوره -من نمیخوام برم قبرستون . ولی از تو هم نمی تونم بگذرم . لباسای بیرونشو پوشید . تمام تنمو وارسی کرده بود که اسلحه ای چیزی نداشته باشم و هفت تیر رو پشت سر من گذاشت و با آسانسور رفتیم پایین . نمی دونستم منو کجا داره می بره . ولی حس می کردم که داره منو به جایی می بره که خطر کمتری داشته باشه از این نظر که بخواد با من حال کنه . این بار از در پشتی محوطه واحد های مسکونی خارج شدیم . ماشینشو عوض کرده و سوار سمند شدیم . یه سمند سفید . -خیلی دلم می خواد چشاتو ببندم ولی این کارو نمیشه در این شرایط و این جا انجام داد . می خوام اول خودم حالتو جا بیارم و بعدش هم اگه کسی از بر و بچه ها یه حال و صفایی بکنه ما هم ثوابشوببریم . به هر حال آدم تو زندگی که نباید همش به فکر خودش باشه . من یکی خیلی هوای رفقامو دارم . .. یه چند کیلومتری که از شهر دور شدیم چشامو بست و ازم خواست که رو همون صندلی جلو خم شم . نمی دونستم که داریم کجا میریم . فقط یه جورایی از این که مهران باهام سکس کنه خوشم میومد . هر چند یک قاچاقچی و یک فروشنده کثیف بود . اما از بین بردن اون دردی رو دوا نمی کرد .. یه تلفن به چند نفر زد و رمزی یه صحبتهایی کرد که من نفهمیدم .. فقط تنها چیزی که دستگیرم شد این بود که در مورد امنیت راه و پشت سر خودش حرف می زد . از قرار معلوم اون باید رئیس یا یه کله گنده ای باشه که زیر دست کله گنده های دیگه ای داره کار می کنه . نگران بودم ولی این اعتماد به نفسو داشتم که با سلاح افسونگری می تونم تبهکاران زیادی رو از بین ببرم . چشامو باز کرد .. حس کردم در یه بیابونی هستم که فقط همین خونه ای رو که من درش هستم تو دل خودش جا داده و همین طور هم بود . معلوم نبود اینجا کجاست . نزدیکش آبادی هم نبود .از قرار معلوم اینجا باید انبار مواد مخدر یا یه چیزی در همین مایه ها باشه .. مهران به من نزدیک شد و گفت خب حالا دیگه وقت امتحانه . باید ببینم می تونی در این امتحان قبول شی یا نه . خیلی سخته . -ببینم مهران خان شما می تونی تو امتحان من قبول شی یا نه .. با من کنار اومدن و قلق منو گرفتن کار هر کسی نیست -مادر نزاد کسی کیر مهران رو بخوره ودوباره هوس خوردنشو نکنه -ببینیم و تعریف کنیم -حالا عیبی نداره اول تعریفشو بشنوی و بعد ببینی -آدم که وصف چیزی رو بشنوه و در انتظارش باشه هیجانش بیشتره . دوتایی مون تو یه اتاق کوچیک رو زمین قرار گرفتیم مانتومو در آورده و یه خورده به خودم رسیدم و دگمه های بلوزمو باز کرده و زیر مانتو هم که یه جین کیپ و نازک پام کرده بودم که مهران کون طلب به دیدن بر جستگی کون من به هوس بیاد و زبونش خشک شه .. در حالی که لبمو به طرف لبای مهران نزدیک می کردم بهش موضوع تریاک رو گفتم و گفتم که باید تریاک به من برسونه تا یه جورایی بدم شوهرم که در زندانه ..هنوز ازم نپرسید که شوهرم کیه . شاید هراس داشت . در حالی که من مجبور بودم یه شوهر خیالی واسه خودم درست کنم . قبل از این که من شورتمو در بیارم اون خودشو کاملا لخت کرده بود . از اینجا به بعدشو دیگه نتونست کاری کنه .. چون این من بودم که یه جورایی باهاش راه میومدم و در واقع این اون بود که باید برای رضایت من تلاش می کرد . یال و کوپالش همه ریخته بود . آب دهنشو به زور قورت می داد . آروم آروم دستشو بهم رسونده بود .. من واسش ناز کرده و ازش فاصله گرفتم -منو اگه می خوای باید خواسته های منو هم بخوای و به من توجه داشته باشی . مهران هم مثل مردای دیگه .. یواش یواش داشت عادت می کرد به فضای سکس درکنار فردی جدید . اصلا فکرشو نمی کردم که یه روزی کار من به اینجا ها بکشه که واسه پیشبرد اهدافم بخوام زیر کیر افرادی قرار بگیرم که لیاقت منو ندارند . هرچند می دونم موارد زیادی هم هست که بتونم ازش لذت ببرم ولی ته دلم می خواد که مزاحمی نداشته باشم و هر کاری که دام می خواد انجام بدم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#52
Posted: 3 Oct 2012 01:01
زن نامرئی 52
تعجب می کردم که این کجاست که همه امکانات آب و برق و تلفن رو داره .. باید نزدیک یه آبادی باشه . -حالا اینجا منم و تو . نمی تونی از دستم در ری و مال خودمی -منم اومدم اینجا تا مال تو باشم عزیزم . شوهرم که زندونه و منم به پول نیاز دارم اونم به من گفته بهم مواد برسون تا جای پولایی رو که قایم کرده بهم بگه . حالا که اون این جور میگه منم میرم پیش یکی که هوامو داشته باشه . رفتم نزدیکش و یه دستی به کیرش کشیدم و زبونموآروم گذاشتم روش . -ببینم عزیز خوشت میاد کیرتو ساکش بزنم -نیکی و پرسش ؟/؟-کمرم سست شده بود و دلم می خواست زود تر کیرشو فرو کنه تو کوسم ولی با این حال طوری می خواستم دلشو ببرم که دل کندن از من واسش سخت باشه . کیرشو که گرفتم تو دهنم خیلی نرم و ملایم ساکش زدم و بعد از این که بهش حال دادم و اون به یه حالت کیف و مستی رسیده بود ولش کردم . اون وقت بهش گفتم بیا عزیزم تو این خونه من از دستت در میرم تو منو بگیر . اگه تونستی منو بگیری هر کاری دوست داشتی باهام انجام بده .. آخ که این موش و گربه بازی ما چه حالی داشت هر وقت از دستش در می رفتم و به جایی می رسیدم که در دیدش نباشم خودمو نامرئی می کردم و دوباره یه گوشه دیگه ظاهر می شدم . گیجش کرده بودم . بهش گفته بودم نازیلا هستم -نازیلا تو شدی عین جن . نکنه خود جن باشی نمی دونم چرا هر کاری می کنم نمی تونم پیدات کنم . -به خاطر این که تو نمی دونی این زنا چه شیطونی هستند -ببینم مهران جون اینجا چیزی برای خوردن پیدا میشه -نازیلا منم گرسنه مه . ولی می خوام تو رو بخورم . یه عشوه ای براش اومده وگفتم پس من چی ؟/؟ -تو بیا منو بخور . منو بخور.. افتاد رو سرم . دیگه طاقت نداشت . منو بغلم کرد و برد انداخت رو تخت .. یه تخت دو نفره بزرگ بود .. غلط نکنم باید زنای دیگه ای رو روی همون گاییده باشه نمی دونم .. ولی برای من چه فرقی می کرد . با این حال واسه این که حالشو بگیرم و نشون بدم که این مسائل برام اهمیت داره بهش گفتم -ببین عزیز تو رو این تخت با خیلی ها طرفی ؟/؟ -نه ولی حسودی می کنی ؟/؟ من که تازه با تو آشنا شدم -حسودی که چه عرض کنم . ببین من این کوسم تازه تازه هست . به شوهرم نمی دادم . اونم تازه از بس به فکر عشق و حال خودش و دود و دم خودش بود دیگه توجهی به من نداشت و هوس هم نداشت . الان زنای هرزه رو نمی تونی بشناسی و بدونی که چند جور مریضی دارن .. -بیا جلو عزیزم . بیا بخورمت . نترس کیرمن تمیز تمیز .. استریل استریله .. تازه تازه .. -قربون کیرت میرم من . می دونم چقدر تشنه هوسی .. لای پامو باز کرده و ازش خواستم که کوسمو بلیسه . به این لیس زده شدن و میک زدن کوسم نیاز داشتم . اونم دهنشو گذاشت رو کوسم و یه دور لباشو در اون محوطه گردوند . زبونشو فرو کرد تو کوسم و بعد از این که از پهنا کشید روش اون وقت میک زدنو شروع کرد -نهههههههه .... مهرااااااان داری چیکار می کنی .. کوسسسسسسم داری درسته می خوریش .. واسه بعد و روزای بعد نمی ذاری . -چرا عزیزم من خودم دوست دارم همیشه اونو بخورم واسه بعد و روزای بعد و همیشه . -اوخخخخخخ نگو که دلم آب شد . پس یه جوری بخور که همیشه بتونی بخوریش . مال توست . دیگه دلم نمی سوزه از این که شوهرم باید اون داخل آب خنک بخوره . بذار همون داخل بمونه تا بپوسه . خسیس می خواست یه ذره پول بهم بده دلش داشت می ارزید . حسابی حالشو گرفته بودم . باورش شده بود که من بهش اهمیت میدم و به نوعی خاطرخواهش شدم . اون کف من شده بود و بد جوری رفته بود تو نخ من . کوسمو طوری با لذت می خورد و می مکید که نشون می داد دوست داره یه جوری این کارو انجام بده که من برای مدتی طولانی باهاش بمونم و از دستم نده . منم واسه این که خودمو بالا ببرم گفتم -مهران عزیزم نشون بده که اهل حالی و می تونی یه زن رو از خودت راضی نگه داشته باشی . می تونی بهش برسی و اون زن آرزو کنه برای بار ها و بار ها باهات سکس داشته باشه و از بودن با تو خسته نشه .. روی تخت چند تار موی زنونه رو دیدم که همرنگ موهای سرم نبودند . پس اون این جا زن هم میاره . حالا کی و کجا به من یکی ربطی نداره . فعلا که من و اون این جا هستیم و باید از این لحظه های هیجان و سکس نهایت استفاده رو بکنیم . کمرمو گرفت و کونمو رو به خودش قرار داد . کف دستشو گذاشت رو کوسم و خیسی کوسو به طرف سوراخ کون رسوند و تا بیام بجنبم کیرشو فشار داد به سوراخ کونم . می خواست اول فرو کنه تو کونم به شدت دردم گرفته بود تازه من دوست داشتم اول کوسمو بگاد طوری سرش داد کشیدم که جا رفت .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#53
Posted: 6 Oct 2012 00:44
زن نامرئی 53
چی ؟/؟ کی بهت گفت که اول فرو کنی توی کون . اول باید کوسمو بکنی و حسابی بهم حال بدی . بعدا اگه صلاح دونستم و پسر خوبی بودی و تونستی منو به ار گاسم برسونی و سر حالم کنی بهت میگم که کیرتو بکنی تو کونم . حالا زوده . حالا بیا یه خورده کوسمو بلیس . اونو اسیر خودم کرده بودم . با این که زیر کیر و دهن اون دست و پا می زدم ولی هر طرف که دلم می خواست اونو می گردوندم و می کشوندم . از رو تخت پاشده و رفتم طرف اتاقا .. -مهران جون بیا منو بگیر .. بگیر .. می رفتم تو اتاق خودمو غیب می کردم .. آخ منو که نمی تونست پیدا کنه قیافه اش خنده دار می شد . کیر سیخ کرده شو تو دستاش گرفته بود و می گفت نازیلا زود باش خودتو نشون بده منو تو خماری نذار اگه گیرت بیارم پاره پارت می کنم . حشر زیاد زده بود به سرش و معلوم نبود چی داره میگه . قیافه اش هم کمی ترسناک شده بود . با خودم گفتم نکنه اگه گیرم بندازه راستی راستی منو جرم بده . واسه همین از اتاق اومدم بیرون و خودمو نشونش دادم و سرش داد کشیدم . بیا جلو تر ببینم . چه جوری می خوای جرم بدی ؟/؟ اگه نخوام بهت کوس بدم چیکار می کنی ؟/؟ حالا کارت به جایی رسیده که واسه ما کری می خونی ؟/؟ اینو که گفتم یه خورده جا رفت . بهش گفتم رو زمین بشینه . وقتی که نشست لاپامو گذاشتم رو دهنش و پاهامو از دو طرف به بدنش فشار داده کوسمو محکم به دهن و صورتش می مالیدم -بخورشششش کوسسسسسمو بخورشششش میکشششش بزن ولم نکن .. لیس بزن زبونتو در بیار .. حالا می خوای منو تنبیه کنی ؟/؟ اونم مثل سگی که زبون در آورده و دنبال طعمه می گرده واسه کوسم هیجان و التهاب نشون می داد . منم به هیجان اومده مثل سوار کاری که در حال اسب سواری باشه کوسمو رو دهنش گردونده و هر جوری که لذت می بردم با دهنش رفتار می کردم . یه لحظه یه تکونی به خودش داد و کف دستشو به سینه ام زد و سریع منو رو زمین خوابوند و سرشو گذاشت لاپام -اوووووووییییییییی .. اوووووویییییییی .. مهران .. سوختم .. کوسسسسسم آتیش گرفت .. دیگه نمی خوای جررررششششش بدی .. اون الان دیگه آب شده .. پای چپمو خم کرده و گذاشتم لای پای مهران و با کیرش بازی می کردم . با عشوه و ناز در حالی که کیرشو با کف پام می مالیدم گفتم مهران جون من اینو می خوام . اینو .. زود باش .. زودباش کوسسسسم منتظره .. -نازیلا! من فدای بدنت .. قربون نازت ! کیر منم واسه رفتن تو کوست لحظه شماری می کنه . . از جاش بلند شد و دو تا پاهامو انداخت رو شونه هاش و با کیر کلفتش اومد به جنگ کوسم . کوسم دوست داشت مغلوب کیرش شه . اونم شمشیر کیرشو فرو کرد توی غلاف کوسسسسم .. دستامو دو طرف صورتش فشار داده و یک آن صورتشو به سمت صورت خودم کشوندم تا لباشو ببوسم . اما به جای بوسیدن از هوس زیاد اول گاز گرفتنو شروع کردم . ولی اون بیچاره حرفی نزد وگذاشت هر جور که مزه ام میده کارمو انجام بدم و لذتمو ببرم . دستام رو صورتش شل شده بود . حتی دیگه نمی تونستم اون جوری که دلم می خواد لباشو گاز بگیرم . خیلی سست و شل شده بودم . اما اون لبشو از رو لبام ورنداشت و با بوسه نرم و چسبون خودش نشون داد که میشه مثل آدما هم بوسید . ولی کیرشو با سرعتی غیر انسانی ولی لذت بخش می کوبید ته کوسم و با همون سرعت می کشید عقب و دوباره فرو می کرد . با چشایی بسته و در اوج لذت تصور می کردم که کیرش چه جوری داره در دنیای تنگ و تاریک کوسم مانور میده و واسم یه دنیا لذت و آرامش به همراه داره . نه می تونستم بخوابم و نه می تونستم به ارگاسم برسم . منتظر یه سری حرکات انفجاری تری بودم . -مهران مهران عزیزم .. دو تا پاهامو با دو تا دستام نگه داشته اونا رو بردم عقب طوری خم کرده بودم که سرم وسطشون قرار داشت . دستای مهرانو آزاد کرده بودم تا بهتر و بیشتر رو بدنم کار کنه . کردن کوسم همچنان ادامه داشت . دستاشو رو سینه هام قرار داده بود . وقتی قسمت گوشتی زیر ناف مهران در تماس بازیر شکم من قرار می گرفت لذتم دو چندان می شد .. وسط اون بیابونی که می دونستم جز من و اون کس دیگه ای نیست طوری جیغ می کشیدم که هر دو تا مون از فریاد های هوس هم لذت می بردیم . مهران کیف می کرد که این جوری منو به هیجان آورده . لحظه به لحظه کیف و لذتم زیاد تر می شد تا این که با تماس شدید تر کیر مهران به لبه های بیرونی کوسم حس کردم که به اون داغی مورد نیازی که واسه ذوب شدن هوس و خالی شدن آب نیازه رسیدم .. ثانیه هایی بعد که نمی دونستم از اوج هوس و رسیدن به لذت نهایی و اومدن آبم چیکار کنم دستامو از دور پاهام بر داشته و دور کمر مهران حلقه زده فریاد کشیدم آخخخخخخخخ اومد ..اومد .. مهران جونم اومد .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#54
Posted: 8 Oct 2012 03:02
زن نامرئی 54
دیگه تموم شدم . دیگه نا ندارم مهران حالا دیگه نوبت توهه -منم تموم شدم نازیلا نمی دونی از کی تا حالا می خوام تو کوست خالی کنم و جلو خو دمو می گیرم .. چند تا ضربه دیگه فرو کرد تو کوسم و هنوز آبشو خالی نکرده حس می کردم که کوسم سوخته و داره آتیش می گیره -جوووووون نازیلا نازتو بگیر که داره میاد .. -اوخ اوخ اوخ بذار بیاد بذار بیاد ولش کن بیاد .. آب جوشتو می خوام .. -آخخخخخ ریخت .. داره می ریزه . دستاشو گذاشته بود رو سینه هام و حالا اون بود که با فشاری که به سینه هام آورد هوسشو رو من تنظیم می کرد .. دو تایی مون تنهای تنها و من اسیر یک مرد خطر ناک و زیر کیر اون چه حالی می داد .. اونم در یه بیابونی که معلوم نبود با نزدیک ترین آبادیش چقدر فاصله داره . البته اون دور دستها می شد چند تا درختو دید که قاعدتا باید آب و آبادی هم اون نزدیکیها می بود .. وقتی که آبشو خالی کرد تو کوسم طوری کوس داغمو به جوش آورد که حس می کردم از نوک پا تا فرق سرم آتیش گرفته . طوری که اصلا نفهمیدم وقتی که افتاد رو کونم و داره از پشت باهام حال می کنه چیکار می کنه . فقط وقتی کیرشو تو کونم حس کردم تازه فهمیدم چه خبر شده . -مهران چیکار کردی ؟/؟ دردم گرفته . کونم می سوزه .. در حالی که لباشو گذاشته بود رو لبام و با هوس منو می بوسید گفت نازیلا این قدر ناز نکن . وقتی کوس گاییده شد کیر هوس کونم می کنه دیگه . تو حالا دیگه مال منی . همیشه با منی . دیگه باید شوهر تو فراموش کنی . نمی دونم اون کیه و باهام چیکار داره . من با خیلی ها سر و کار دارم . دوست هم ندارم بشناسم کیه . اگه هم بیاد بیرون با دستای خودم خفه اش می کنم که کاری به کارت نداشته باشه . همین جوری که کیرش تو کونم بود حرف هم می زد . -ببینم بچه مچه که نداری -نه نه .-اینو دیگه شانس آوردی و شانس آوردم . چون اگه بچه می داشتی درد سر زیادی بود . حالا با خیال راحت می تونیم کنار هم باشیم . منم دیدم بالاخره کیر رفته تو کونم و سر و صدای زیاد هم تاثیری نداره و کارشو می کنه پس چه بهتر واسش ناز کنم .. راستش لذت هم می بردم . کیرش خیلی هم کلفت شده بود . به همون کلفتی که رفته بود تو کوسم کونمو هم داشت صیقل می داد .. از حالت سگی منو خوابوند رو زمین و دو تا دستاشو گذاشته بود رو کمرم و دوباره کیرشو کرد تو کونم .. دردم خیلی زیاد تر شده بود . با انگشتاش به سوراخ کونم فشار آورده و سعی می کرد اونا رو به دو طرف باز کنه تا بیشتر لذت ببره -هی مهران این چه طرز کون کردنه .. اگه بزنی زخمیم کنی خودت بعدا ازش محروم میشی .. .. اینو که گفتم یه خورده شل تر شد و بیشتر باهام مدارا کرد . اون آبی که تو کوسم ریخته بود دیگه نمی ذاشت که به این زودیها این طرف آب بریزه . ولی منم یه خورده کونمو دورکیرش به حرکت در آورده و طوری اونو به لرزه در آورده بودم که دوباره هوسش به اوج رسیده بود و سرعتش زیاد تر شده بود و همین جوری داشت ابراز هوس می کرد -نازیلا .. نازیلا من خیلی کون دوست دارم . تو داری این جوری به من حال میدی که من نمی دونم چیکار کنم .. بکن .. کونتو بگردون که من دور کونت بگردم . دور کوستم گشته بودم حالا نوبت کونته .. بد جوری ذلیل من شده بود . راحت می تونستم رگ خوابشو دردست بگیرم . به حرکات انفجاری و آتیشی خودم ادامه می دادم تا اونو بیشتر از حال ببرم و زود تر آبشو بیارم . . دیگه اینجارو نتونست کاری بکنه کون تنگ من کارشو کرده بود و اونم یه بار دیگه آبش اومد . این بار توی سوراخ کونم خالی کرد . در همین لحظه صدای یه ماشین اومد . به ناگهان کیرشو از کونم کشید بیرون . وقتی کیرشو کشید بیرون آبش همین جوری از دو طرف در حال سرازیر شدن بود ولی ترس عجیبی رو تو چهره اش دیدم .-صدای ماشین جلیله هست . اون اینجا چیکار می کنه . قرار بود حالا باشه سر مرز افغانستان . نمی دونم باز چه دردسری درست شده .. -جلیله کیه .. -اون یکی از دوستامه . من تحویلش نمی گیرم ولی اون دوستم داره . می دونستم دروغ میگه و احتمالا باهاش رابطه جنسی داشته که تا این حد حساس شده و رنگ و روش پریده . نمی دونم چه نقطه ضعفی داشت که این جور مثل آدمی که تو کونش فلفل ریخته باشن دور خودش می گشت . درباز شد و یه دختری درشت هیکل با چشایی سیاه وارد شد . نگاهی به من که آب کیر از دور و بر کونم می چکید انداخت . -به ! به !حالا آقا ما رو می فرستن سر مرز که جنس بیاریم تا اینجا خودش با جنسای خودش راحت حال کنه . دستت درد نکنه . این بود اون جوری که می خواستی وفاداری خودتو بهم نشون بدی ؟/؟ آره ؟/؟ این بود مزد اون همه زحماتی که کشیدم ؟/؟ ببینم اونم به خاطر تو خودشو به خطر میندازه ؟/؟ -اینجا به حرف اومده و گفتم کسی که با مهران جون میاد به یه بیابون پس به خاطرش به یه بیابون دیگه هم میره . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#55
Posted: 10 Oct 2012 17:36
زن نامرئی 55
جلیله با خشم به ما نگاه می کرد طوری که انگاری دوست داشت کله من و مهران رو مثل کله گنجشک بکنه و بندازه یه طرف . ولی من خیلی خونسرد به اون قاچاقچی که ظاهرا معشوقه قلدر مهران بود نگاه می کردم . خیلی جذاب بود ولی سفید نبود . هفت تیرشو به طرف ما نشونه رفت . مهران سریع خودشو جلو من قرار داد و گفت دختر دیوونه نشو . چیکار می کنی -همون کاری رو که بار ها و بار ها انجام دادیم . مگه پیش نیومده بود که با ماموران زیادی درگیر بشیم و خیلی از اونا ر بکشیم .. -جلیله اگه منو بکشی اون وقت دیگه نمی تونی ادامه بدی . وضع زندگیت چی .. ادامه کارت چی . مگه خودت نگفتی که دوستم داری . عاشقمی . اون زن تفی به صورت مهران انداخت و گفت دیگه از این حرفای مسخره نزن . نزن که من از تو و هر چی مرد و عشقه حالم به هم می خوره . باید می دونستم که دو تا آدمکش قاچاقچی در آن واحد نمی تونن عاشق هم شن .. خودتو آماده کن واسه این که واسه همیشه وجود کثیف تو رو از این دنیای کثیف کم کنم . اول تو رو می کشم که پشیمون نشم و بعد هم این خوشگل کثیفو . من می تونستم خودمو غیب کنم و نجات بدم ولی هدف بزرگتری داشتم . می خواستم کاری کنم که به خودم نشون بدم از این قدرت می تونم در جهت کمک به انسان و پیشبرد اهداف انسانی بهره بگیرم و نوعی اعتماد به نفس در خودم به وجود آورده شرمنده وجدانم نشم . یک لحظه مهران مچ دست جلیله رو گرفت و دو تایی شون رو زمین پرت شدند . مهران افتاد رو جلیله و طوری هم روش قرار گرفت که نیمتنه اش در اختیار اون بود و پاهای جلیله در حال لگد انداختن بود . اسلحه هم به گوشه ای پرت شده بود . منم که زورم زیاد شده بود شلوار جلیله رو به زور از پاش در آوردم . با همه مقاومتهایی که می کرد من با موفقیت این کارو انجام داده بودم . کف دستمو گذاشتم رو شورتش.. جلیله همچنان دست و پا می زد .. شورتشم از پاش در آوردم . خیلی خسته ام کرده بود -مهران همین جوری نگهش داشته باش . پاهاشو با فشار به دو طرف باز می کردم تا بتونم کوسشو خوب لیس بزنم . اما اون پاها رو جمع می کرد . دوباره بازش می کردم .. اون قدر این کارو انجام دادم تا خسته شد و ول کرد و گذاشت که هر کاری که دوست دارم انجام بدم . دهنم رو کوسش کار می کرد . کوس گوشتالویی داشت . نمی دونستم از نزاد عربه .. بلوچه یا هندو .. کوسش هم مثل صورتش خیلی با نمک بود و چقدر هم تیکه های گوشتی و چوچوله تپل و گنده ای داشت . همه اینا می تونست هوسشو زیاد کنه و تو دهنم هم به زحمت جا می شد و تیکه تیکه میکش می زدم .. با این که جلیله به یه حموم نیاز داشت تا خوشبو شه ولی تحملش می کردم . تا حدودی هم بهش حق می دادم از این که از راه رسیده و معشوق اونو تور کرده بودم . شاید منم اگه جای اون بودم خیلی بدتر از اینها عمل و رفتار می کردم . با کف و انگشتای دو تا دست و لب و دهن و دندون و زبون افتاده بودم به جون کوسش .. یه تلنگری هم به مهران زدم که پاشه و با اشاره دست بهش گفتم که بره .. جلیله ساکت شده بود و سرم لاپاش قرار داشت و گاهی که هوسش به اوج می رسید سرمو میون دو تا پاش فشار می داد . من با معجزه لز تونسته بودم اونو رام کنم . یه لحظه با گوشه چشم نگاش کردم . چشاشو بسته بود و لذت زیادی هم می برد شاید غرورش و این که نمی خواست کیف و لذتشو نشون بده سبب می شد که هوسشو نشون نده یا بیرون نریزه . در هر صورت من که زبونمو پهن کرده رو کوسش می کشیدم اون قسمت گوشتی کوس رو تو دهنم می گردوندم و مزه مزه می کردم . هر طعم خاصی رو هم که کوس جلیله داشت با این میک زدنها و چشیدنهای من دیگه گرفته شده بود و حالا یه کوس از آب بیرون کشیده شده رو لیس می زدم . -آههههههه ..آهههههههه .. اوخخخخخخخ این دیگه چیه .... نههههههههه یه زن .. یه زن .. من نمی خوام این جوری شه .. نههههههه کوسسسسسم .. کوسسسسس وایییییییی مهراااااان کجا رفتی نامرد .. کوسسسسمو آتیش زده .. بالای کوس و چوچوله های جلیله رو گذاشته بودم تو دهنم و چند تا انگشتمو هم فرو کرده بودم توی کوسش . یه دستمو رسوندم به بلوزش و یه دستی دگمه هاشو باز کردم ولی واسه در آوردن بلوز و باز کردن سوتین دیگه دو دستی مشغول شدم و واسه این که جلیله رو سردش نکرده باشم سرم همچنان لاپاش قرار داشت ولی دستام کار می کرد . سر انجام اونو هم مثل خودم لختش کردم . و سینه هاش چقدر درشت بود . دستامو گذاشتم رو سینه هاش . کار به جایی رسیده بود که اونم دستاشو گذاشته بود رو کمرم و نوازشم می کرد وگاهی هم با موهای سرم و سرم ورمی رفت . -نههههههه نهههههه من چقدر خوشم میاد .. دختر می خواستمت بکشم ولی فکر می کنم تو با این کارت منو کشتی .... ادامه دارد ... نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#56
Posted: 13 Oct 2012 18:38
زن نامرئی 56
کشتم یا زندگی دادم ؟/؟ -اگه بدونی این جوری توهم رفتن چه لذتی داره ؟/؟ خیلی حال میده .. -خوشت میاد ؟/؟ بازم بمالم ؟/؟ -آره بمال دستتو بکش رو کوسم . بهم حال بده . تا می تونی بچسب بهم . بذار عشق کنم .. کیر خوردن این جور بهم کیف نمیده . مهران دیگه نمی تونی خودتو بگیری .. مهران مثل خر کیف می کرد از این که من وجلیله با هم خوب شدیم . این دختر چقدر بنده کوسش بود . اون اگه حال می کرد انگار دیگه هیچی از دنیا نمی خواست . منم سعی می کردم هر طوری شده بهش حال بدم . دهنمو گذاشتم روی کوسش و از چاک کوس به طرف نوک پاشو شروع کردم به بوسیدن . دستاش از دور کمرم رها شده بود . پاهاشو دادم هوا و حالا شکمشو می بوسیدم . زبونمو می کشیدم رونافش . قمبل کرده بود و منم پشت به اون کوسمو روی کونش می کشیدم . چقدر حال می داد با دستام کوسشوقلقلک می دادم که خیلی خوشش میومد و می گفت بازم بکن که خیلی حال میده . وقتی انگشتامو جمع کرده و به صورت گلوله وارد کوسش کرده و میکشیدم بیرون اونم لباشوگلوله می کرد .. -وووووویییییی نازیلا .. نازیلا .. دیگه تا یه مدتی به جای نادیا باید می شدیم نازیلا . -جااااااان جلیله -بگو من چیکار کنم تا توهم لذت ببری -فعلا خودت حال کن .. لذت منوولش .. من میگم آدم تا زنده هست باید حال کنه و به اونایی که بهش حال میدن حال بده . کوس خوار دنیا .. این جلیله هم عجب لاتی بود .. کوسم هیچوقت این جوری کیف نکرده بود . نمی دونم تا حالا چرا عقلم نرسیده بود از این کارا بکنم .شاید آدمشونداشتم . . حالا که پیدا کردم امکان نداره ازش دل بکنم . -پس اگه منو مهرانو با هم ببینی دیگه عصبی نمیشی و گیر نمیدی ؟/؟ -جلیله غلط بکنه به عشقش نازیلا گیر بده . .. باید یه فکری برای مامان و بابا و داداشم می کردم . اونا حتما تا حالا خیلی نگران شده بودند . من به این زودیها نمی تونستم بر گردم خونه . شاید بیش از یکماه طول می کشید تا من بتونم موفق شم . خیلی سخت بود وبدون کمک مامورین این کار انجام پذیر نبود چون یک تنه چطوری می خواستم حریف این همه افرادی بشم که بیشترشون اسلحه کمری بسته بودند . به خود اومده و دیدم کوس من رو کون جلیله قرار داره .. -مهران پاشو بیکار نشین تنبل میشی . کیرتو از پشت بکن تو کوس نازیلا وبهش حال بده اونم از جلو بهم حال میده . مهران هیجان زده که از خوشحالی در پوست نمی گنجید وشگفت زده شده بود خودشو به پشت من رسوند -مهران هر کاری می کنی بکن فقط منو قلقلک نیار این هیجانات و خود همین لزی که با جلیله داشتم طوری مست و سر حالم کرده بود که دلم می خواست ساعتها در همین بیابون سکس داشته باشم . این خونه همه نوع امکانات اقتصادی وتغذیه روداشت . وحالا امکانات سکس و هیجان اونو . . یه چند تا موز دست مهران بود و گفت هر کدومو می خوای انتخاب کن .. با یه لحن شوخی بهش گفتم مر تیکه بی خاصیت . خجالت داره تو وقتی با کیرت پشت سر من هستی من موز تو کوسم فرو کنم ؟/؟ خندید و گفت نه من حالا دستور جلیله جانو اطاعت می کنم و تو هم هر موزی رو که دوست داری فروکنش تو کوس و کون جلیله .. یکی از موزارو که خیلی کلفت و دراز بود در دستم گرفته و روی لبه ها و وسط کوس جلیله مالیدم -آهههههه نازیلا نازیلا جون نازتو . نازتو .. موز رو یواش یواش بیشتر می کردمش تو کوس جلیله و با کون درشتش در حال حال کردن بودم که یهودیدم یکی دو دستی کمرمو چسبیده تا سرمو اون ور بگردونم کیر مهرانو دیدم که یک ضرب رفت توی کوسم . -بکن بکن مهران که من هنوز جا دارم -مهران شنیدی ؟/؟ دستور نازیلا جونو شنیدی ؟/؟ از این به بعد حرف من واون یکیه -جلیله از کی تا حالا تو رئیس من شدی ؟/؟ از وقتی که تو دوست داری همش من در برم وتو خودت راحت هر کاری که دلت می خواد انجام بدی . این دفعه رو شانس آوردی چون من از نازیلا جونم خیلی خوشم میاد و با تمام وجودم دوستش دارم . ببین اون چه جوری بهت حال داده که حاضر شدی به خاطر اون بهم خیانت کنی . هرچند حالا میگم ایرادی نداره . بازم ببین نازیلا جون من چقدر خوش بدن وخوش پوست و گرمه که با این که یه ساعت پیش اونو سیر سیر گاییدی بازم دوباره با اشتها رفتی سراغش .. هرچی اونو بکنی وبهش حال بدی حقشه .. چون تو عمرم هیشکی مثل نازیلا جون بهم حال نداد ومن تا عمر دارم میرم سراغ لز و لز بینی .. وقتی مهران کیرشو کرد توکوسم منم سرم بود رو کون جلیله -آهههههههه نازیلا اگه می تونستی ارگاسمم می کردی روزم ساخته می شد . -پس یه دور بگرد طاقباز باش .. حرفمو گوش داد و کیر به همون صورت و سرعت تو کوسم رفت و بر گشت می کرد . جلیله رو به من قرار گرفته بود و منم کوسشو میک می زدم . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#57
Posted: 15 Oct 2012 17:26
زن نامرئی 57
خواهش می کنم . نازیلا .. نازیلا جون ... تو چقدر ناز داری . کیر مهران طوری مثل یه پروانه تو کوسم می گشت که آماده پرواز بودم . کوس جلیله رو مثل یک لقمه غذا می جویدم و اون ول کنم نبود . چه کوسی .. گوشت خالص .. خیلی بامزه بود . واقعا می چسبید . بیشتر از این لذت می بردم که تونسته بودم یک زن خطر ناک رو رام کنم . و یک مرد وحشی رو . . کونمو از عقب به طرف کیر مهران حرکت می دادم تا بیشتر وسوسه اش کرده بهش حال بدم . جلیله مدام افسونگری می کرد و خودشو حرکت می داد و من اگه می خواستم با حرکات اون حرکت کنم کیر مهران از تو کوسم در میومد . بااین حال تر جیح دادم این کارو بکنم . جلیله رو زمین می غلتید و کونشو نشونم می داد و از وسط بازشون می کرد . چاک کوسشو از شکاف کونش نشونم می داد و من می افتادم روش و زبونمو میکشیدم رو کوس و میکش می زدم . سرمو رو کونش می گردوندم . مهران هم که می دید من چند دقیقه ای ممکنه به همین حالت بمونم دوباره کیرشو می کرد تو کوسم . چه دنیایی شده بود . جلیله خیلی بازیش گرفته بود و منم یواش یواش می رفتم تا خسته شم . استراحت زیادی بازم داشتم . خسته بودم . کف دستمو گذاشتم رو کوس جلیله و با فشار طوری که همه قسمتهای بیرونی کوسو در بر داشته باشه و یه سانتی هم نفوذ عمقی داشته باشه می گردوندم . چوچوله ها و لبه های کوس و مغزی اون در این حالت خیلی داغ و خیس شده بودند . به مهران گفتم که دست نگه داشته باشه تا کارم با این دختره تموم شه و بالاخره مثل یک ورزشکاری که مدال طلا می گیره و به هیجان میاد جیغ و داد کشید و فهمیدم که کارش تمومه .. خیلی خسته شده بودم . حتی حال و حوصله شو نداشتم که کیر مهران رو تو کوسم حس کنم و کنار جلیله رو زمین افتادم تا کمی دم بزنم ولی مهران تازه هوسش گل کرده بود از همون پشت گذاشت تو کوسم . حرکتی نکردم . فقط من و جلیله از پهلو همدیگه رو بغل زده رفته بودیم تو هم . دیگه نفهمیدم چند ساعت خوابیدم و چند دقیقه گاییده شدم . فقط وقتی نصفه شبی چشامو باز کردم دیدم که سه تایی مون لخت رو زمین ولو شدیم و یه خورده هوا سرد شده بود . دستمو به کونم که مالیدم منی حل شده مهران همه جا پخش شده بود . یه خورده با همون منی خیس با کوسم ور رفتم چقدر حال می کردم .. اون دور و بر گشتم ببینم چی پیدا میشه .. دو چیز خیلی ساده به گیرم اومد که واقعا بهش نیاز داشتم یکی شارژر موبایل و یکی دیگه هم قرص ضد بار داری که از قرار معلوم خوراک این جلیله بود . یهو یادم اومد که برای خونه زنگ نزدم .. اوخ اوخ چقدر بد شده بود حتما حالا خونواده ام به اداره پلیس هم خبر داده بودند .. مهران و جلیله بیدار شده بودند -نازیلا چی شده .. -بابا مامانم نگرانن .. -خب یه زنگ بهشون بزن و یه چیزی سر هم بندی کن . فقط از اسرار ما و این چیزا چیزی بهش نگو -دیوونه ای مهران . مگه می خوای سرمو به باد بدم ؟/؟ تازه با شما آشنا شدم و لذت زندگی رو گرفتم . مگه میشه به این سادگیها از دستتون بدم ؟/؟ یه دستی به کیر مهران و یه دستی هم به کون جلیله کشیده و گفتم هم عشق کیر دارم و هم عشق کوس و کون این خانوم خوشگله رو . زنگ زدم به خونه .. تا چند دقیقه فقط شیون بود و جیغ و داد و سر و صدا .. -مامان من الان نزدیک اصفهانم .. دارم ایران گردی می کنم . اتفاقا یکی از دوستان قدیم و شوهرش هم با منند . اونا هم دارن دور ایرانو می گردند . نگران نباش .. -کی بر می گردی .. -مادر جان ما سه تایی مون بیکاریم . رفتنمون دست خودمون بود ولی بر گشتنمون دست خداست .. پدرگوشی رو از دست مادرم گرفت و گفت مطمئن باشم که تو خودت دوست مرد نداری ؟/؟ عزیزم خطرناکه .. حواست باشه -بابا من حوصله ام سر اومده میخوام همه جا رو بگردم .. جلیله گوشی رو گرفت و گفت نگران نباشین من و نازیلا جون از دوستای قدیم هستیم و اون مثل خواهرمه ... رنگم مثل گچ سفید شده بود همش از این هراس داشتم که بابا تعجب کنه و بگه نازیلا دیگه کیه .. البته یه چاخان هم آماده کرده داشتم . اصلا ضرورتی هم نداشت که نادیا رو نازیلا کنم . این به خاطر این بود که ابتدای کار خیلی دلم می خواست پلیس بازی در بیارم و جوانب احتیاط رو تا سر حد ممکنه رعایت کنم . به خیر گذشت و نیاز به توضیح دادن نبود . تازه خیلی هم خوب شد که جلیله با بابا صحبت کرد و خیال بابا رو آسوده کرد . چون این جوری می دونستم که بازم دلواپس منند . من و مهران و جلیله سر گرم صحبت شدیم . اونا از من خواستند که باهاشون باشم . اگه راه و مرامشونو قبول دارم . حس می کردم از نظر انفرادی بهشون وابستگی دارم و نون و نمکشونو خوردم ولی اونا در واقع قاچاقچی و آدمکش بودند و گاهی که احساسات غریزی اونا به نوعی شکل می گرفت و بیدار می شد تازه یه خورده می فهمیدند که آدمند و لی خلق از دستشون در آسایش نبودند ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#58
Posted: 17 Oct 2012 00:36
زن نامرئی 58
صبح که بیدار شدیم یواش یواش منو آوردن تو خط خودشون . یه خورده قسمتایی از موبایلمو که باید نادیا رو به نازیلا تغییر می دادم دستکاری کرده و بعضی از شماره ها رو که ذخیره کرده بودم حذفشون کردم و در هر حال نخواستم به نوعی برای کسی دردسر درست کنم . هر چند این موبایل ما هم چیز خاصی داخلش نبود و نداشت . دو سه ساعتی از صبح گذشته بود که یه ماشین با سه تا مرد اومد اونجا .. جل الخالق اینا دیگه کی بودند . هردم از این باغ بری می رسد تازه تر از تازه تری می رسد . دیگه جز این که یک گروه دیگه از همکارا و قاچاقچیا بوده باشن چی می تونستم بگم .. با یه تویوتا کامری اومده بودن به اون بیابون . هر سه تاشون جوونتر و خوش تیپ و خوش هیکل تر از مهران بودند . ولی از اسم هیشکدومشون خوشم نیومد . زینال جاسم عماد .. با این که با نگاه خریدارانه ای منو ور انداز می کردند ولی یه جورایی از این که من اونجا باشم یکه خورده بودند . مهران و جلیله رو کشیده بودند یه گوشه ای و از اون در مورد من صحبت می کردند . اونا ظاهرا کله گنده تر از مهران بودند و یه درجه بالاتر .. من که لباس زیاد همرام نیاورده بودم و یکی از اون دامنای تنگ و چسبون جلیله رو پام کرده بودم موهامو افشون کرده و یه قری به کمرم دادم و کونمو انداختم تو دید و رفتم جلو -ببینم آقایون تو این بر بیابون سر من دعوا دارین ؟/؟ اگه دوست ندارین اینجا باشم میذارم میرم .. یه چشمکی به یکی از اونا زدم که دهنش آب افتاد و حس می کردم که اصلا نمی فهمه که چی دارم میگم . زینال که درشت تر از اون دو نفر بود و چشای هیز تری داشت یه نگاه خریدارانه ای به من انداخت و گفت . -نمی دونم مهران جان . مسئولیت این کارها به عهده خودته ولی باید بدونی که ما از این بازیهات نفعی نمی بریم . من یکی که منظورشو خوب فهمیده بودم . اون از مهران می خواست که در حال کردن با من شریکشون باشه . شایدم دوست داشت با هر سه نفرشون باشم . ولی من دیگه خسته شده بودم . به تنهایی چیکار می کردم -در هر حال خودت می دونی وگرنه اگه سر شیطان بفهمه که این جا چه خبره .. دیگه تو خودت می دونی باهات چیکار می کنه .. حس کردم این سر شیطان باید یکی کله گنده تر از خودشون باشه و اون داره مهرانو تهدید می کنه که اگه من در اختیارشون نباشم و بهشون حال ندم میرن به سر شیطان گزارش میدن که اینجا بر نامه اش اینه و حساب کار دستشون بیاد . مهران رفته بود تو فکر . اون دلشو نداشت که منو با بقیه و زیر کیر اونا ببینه . به من دلبسته بود . دوست داشت دوست دختر اختصاصی اون باشم ولی این گرگ صفتها در این بیابون و در جایی که جز من و جلیله زن دیگه ای نبود و منم خیلی خوشگل تر و ناز تر از اون بودم دلشون می خواست که باهام حال کنند . مهران تو فکر فرو رفته بود . اومد کنار من و گفت نازیلا جون تو بهتره بری و من وقتی که بر گشتم بهت سر می زنم .. من خودم می دونستم که بهم اجازه رفتن نمیدن . تا منو نکردن ول کنم نیستن . وقتی هم که بکنن تازه به هوس میان که همیشه منو بکنن . زینال دستشو گذاشت جلو در -خانوم خانوما کجا ؟/؟ می خوای بری راپرت ما رو بدی ؟/؟ -شما دوست ندارین من اینجا باشم . شما ازم خوشتون نمیاد . -کی این حرفو زده ؟/؟ بچه ها .. من گفتم ؟/؟ جاسم ! عماد من این حرفو زدم ؟/؟ سه تایی شون بهم نزدیک شدند . منو محاصره کردند . کاری هم از دست مهران بر نمیومد . مجبور بود که گاییده شدن منو ببینه و دم نکشه . من که باکی نداشتم و تازه لذت هم می بردم که سه نفر دیگه هم با من دمخور شن . گرگهای جانی و قاچاقچی که یه زن تونسته بود اونا رو تا به این حد رام کنه و نشون بده که زن همیشه یه شیطونه و با سکس خودش با لوندی خودش می تونه سخت ترین آدما رو به دام خودش بندازه . جاسم اومد دامن منو زد بالا .. -وااااایییییی زینال این اصلا شورت پاش نیست . عماد پیشدستی کرد و زودتر اومد جلو وسرشو از همون لای دامن فرو برد تو کونم و شروع کرد به میک زدن و لیسیدن قاچای کونم .. مهران سری از تاسف و خشم تکون داد . من با این که خوشم میومد ولی سعی می کردم جلو مهران لذت خودمو نشون ندم تا بتونم بعدا بهش بگن که این کار از روی اجبار بوده و من تقصیری نداشتم . چون به حمایت اون نیاز داشتم . معلوم نبود این سه نفر تا کجا می خوان با ما بیان و تا کجای کار با ما هستند . در هر حال باید هوای همه رو می داشتم . زینال بلوزمو در آورد و لباشو گذاشت رو سینه هام و با میک زدن اون نوک سینه هامو که تیز شده بود برنده ترشون کرد . لخت لختم کردند . جاسم پاهامو به دو طرف بازشون کرد و لباشو گذاشت رو کوسم . عماد در حال زبون زدن به سوراخ کونم بود و زینال هم داشت سینه هامو می خورد . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#59
Posted: 20 Oct 2012 00:23
زن نامرئی 59
نههههه نههههه این کارو باهام نکنین .. نامردیه . من دوست دختر مهران هستم .. نکنین .. یه نیم نگاهی هم به مهران داشتم که ببینم چیکار می کنه -مهران عزیزم من مال تو هستم .. اینا به زور دارن باهام حال می کنن . مهران می خواست به طرف اون سه نفر حمله کنه .. انگاری که داشتن زنشو می کردن و اون غیرتی شده بود که فکر کنم اگه زن داشت و زنشو هم جلو چشاش می گاییدند این جور عکس العمل نشون نمی داد . نمی دونم چرا دوست داشت مالک من باشه . من فقط مال اون باشم . جلیله آرومش کرد جلو شو گرفت .. -عزیزم بریم .. بریم من خودم یه جوری ردیفت می کنم . این صحنه ها رو نبینی بهتره .. اون دو نفر رفتند و من و سه تا گردن کلفت گرسنه که مثل گرگهای وحشی و سگهای هار افتاده بودن به جونم تنها موندیم . یه خورده واسشون ناز کردم و از چنگشون در می رفتم . خیلی آروم صحبت می کردم که صدام به گوش مهران نرسه .. ازشون خواستم منو ببرن به یه اتاقی که از اتاق مهران و جلیله فاصله داشته باشه و سی دی رو هم روشن کرده صداشو ببرن بالا .. .هر چند خیلی حریص و پر هیجان بودند و هر لحظه امکان داشت با این هوسی که داشتند تیکه پاره ام کنن ولی عین موم تو دستای من اسیر بوده و در حرف گوش کنی عین یه بچه بودند . حالا خیلی راحت می تونستم باهاشون حال کنم و هر جوری که می خوام عشق و کیف و حالمو بریزم بیرون .. چه لذتی .. چه دنیایی .. سه تایی منو بلند کردند . یکی شون اضافه نشون می داد و نزدیک بود همون باعث شه که سه تایی مون بخوریم زمین . افتادن به جون من و هرکدوم یه گوشه ای از بدن منو غرق بوسه کرده بودند . .. اوخ چه جوری راضی شده بودند باهم در کنار هم منو بگان . من که سختمه در کنار دو تا زن دیگه سه شریکه بخوام با یه مرد حال کنم . حداقل آدم موقع سکس با اونی که داره حال می کنه یه تعلق خاطری باید نسبت بهش احساس کنه . حالا من نسبت به سه تا مرد خوش تیپ و خوش هیکل احساس مالکیت می کردم در حالی که اونا به طور مشاعی منو در اختیار خودشون داشته بودند . چند تا تشک انداخته بودند رو زمین و منو رو یکی از اونا دمر کرده بودند . خودمو داده بودم دست اون سه تا جوون . زینال کونمو می مالید . جاسم شونه هامو و عماد هم با سینه هام ور می رفت . -آهههههه بچه ها بچه ها دستای جادویی شما جادو می کنه . جادو .. من از اون زنایی هستم که به این سادگی تشنگی و گشنگی من رفع نمیشه . ببینم شما چیکار می تونین بکنین .. زینال که چشاش از هوس زیاد گرد شده بود و یه سرخی خاصی پیدا کرده بود گفت البته تک تک ما هم مثل پلنگ گرسنه ایم و هر چی می خوریم سیر نمیشیم . شاید جاسم و عماد یه جورایی سیر شن اما من سیر شدنم کار حضرت فیله -پس معلومه که مثل فیل می خوری .. ولی تا حالا نیومده کسی که حریف نازیلا بشه . نازیلا کن فیکون می کنه -زینال کون می کنه .. اسم کونو که آورد راستش یه جوری شدم . اونا معلوم نبود از چه نژادی هستند که کیرشون کلفتی خاصی داشت که حس می کردم باید پدر کون آدمو در بیاره . نادیای کوس خل نونت نبود آبت نبود این چه حسی بود که یهو گل کرده هوس مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر به سرت افتاده بود ؟/؟! بااین که صدای ضبط تا آخر بالا بود و داشت آسمون بیابونو می ترکوند ولی من این جوری راضی تر بودم . طوری از هوس جیغ می کشیدم که تا به حال این جوری فریاد نکشیده بودم . اون سه تا مرد هم وقتی می خواستند یه چیزی بگن میومدن دم گوش من و فریاد می کشیدن . یه خورده صدای ضبط رو هم کمتر کردیم زیاد فرقی نکرد . در هر حال عماد کیرشو فرو کرده بود تو دهنم و اون چیزی رو که ازش می ترسیدم و گریزی هم ازش نبود دامنگیرم شد . یعنی کون دادن به این جماعت گرسنه و وحشی . مجبور شدم در یه حالت سگی قمبل کنم . جاسم رفته بود زیر تا کوسمو بکنه و زینال هم سوار بر کونم شده بود . خدا پدرشو بیامرزه که یه قوطی کرم هم تو دستش گرفت و اونو به سوراخ کونم مالید و با دو تا انگشتاش اونقدر داخل سوراخ کونمو لغزنده اش کرد که حس کردم دیگه آمادگی کون دادنو دارم . جاسم یکی دو دقیقه ای می شد که کیرشو از زیر کرده بود تو کوسم ولی زینال همچنان داشت کیرشو به سوراخ کونم می مالید تا اونو روونترش کنه . دلم می خواست زودتر کیر زینالو هم تو کونم ببینم چون دیگه وحشتی نداشتم . دو تا انگشتامو به سوراخ کونم مالیده و کردمش تو کون خودم و چند بار حرکتش می دادم تا یه نرمشی داده و کسب آمادگی کنم . انگشتو که از کونم بیرون کشیدم زینال دوباره سر کیرشو به سوراخ کونم مالید و این بار یواش یواش کرد تو کونم . نفسم داشت بند میومد -آخخخخخخ چقدر درد داره .. پاره شدم زینال .. -جاسم کوسشو تند تر بکن .. حواسشو مشغول کن .. تا من این طرف راحت تر کونشو بگام .. گلوی همه درد گرفته تغییر صدا داده بودند از بس تو اون هیاهو جیغ می کشیدن ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#60
Posted: 22 Oct 2012 09:38
زن نامرئی 60
از یه طرف لذت می بردم از این که جاسم داره کوسمو می کنه و از طرفی درد کونمو نمی دونستم چیکار کنم .. فریاد تو گلوم خفه شده بود . زینال بیرحم طوری کیرشو تو کونم فرو کرده بود که لذت کوس دادنو داشتم فراموش می کردم و عماد هم همچین کیرشو کرده بود تو دهنم که نمی تونستم فریاد بکشم نفسم بند اومده مشتامو گره کرده و به زمین می زدم . زینال با دستاش دور حلقه سوراخ کونمو مالش می داد تا نرم و نرم ترش کنه .. خیلی بد کیر بود . پس از چند دقیقه ای یه کمی بهتر شدم ولی هنوز درد ولم نکرده بود . سه تایی عجب عشق و حالی می کردند و به خوبی هم با هم هماهنگ بودند . یواش یواش چشامو بستم . دیگه داشت خوشم میومد . اون درد خفیف رو هم سعی کردم باهاش کنار بیام . زینال موبایلشو از رو زمین بر داشت . انگار دلش نمیومد کیرشو از تو کونم بیرون بکشه و بره یه گوشه ای حرفشو بزنه بر گرده -ببین همین الان بهت میگم بیا اینجا . چی ؟ /؟زیر باری ؟/؟ خب ما نمی خوایم تو رو زیر بار خودمون ببریم . زود باش بیا اینجا . یه چایی واسمون دم بده ولت می کنیم .. ظاهرا با جلیله تماس گرفته بودند . نمی دونستم چیکارش داشتند . حتما می خواستند اونو بیارن که کمک حال من شه . جلیله اومد . چه جورم اومد .. -ببینید بچه ها مهران خیلی عصبی شده .. یه لحظه کیر عماد رو از دهنم دور کرده و در حالی که یه خورده ناراحت شده بودم گفتم بچه ها من نمی خوام مهران منو در این وضعیت ببینه کاری نکنین که اون بیاد این جا .. -نازیلا جون واسه همین بود که من گفتم جلیله بیاد این جا .. درو از داخل قفل کردند .. -زینال نکنه مهران فکر کنه که شما دارین جلیله رو می کنین -نه من با اون شوخی ندارم . اون خودش می دونه من وقتی بهش بگم یه کاری رو انجام میدم انجام میدم و اگه بگم انجامش نمیدم انجامش نمیدم . اگه این زن تا 24 ساعت تا ابد اینجا بمونه حرف زینال حرفه .. هنوز خیلی مونده که زینال رو بشناسی -فذای مرام و مردانگی ات زینال .. واسه همینه که تو کارات موفقی .. قاچاقچی کثیف آدمکش داشت واسم از مرام و مردانگی و رو قول و حرف بودن حرف می زد . -جلیله از تو کیف من یه هندی کم در بیار الان می خواهیم بتر کونیم . در حالت سه به یک . سه تا کیر توی دو تا سوراخ -نهههههه وحشتناکه . من تحملشو ندارم . -نترس نازیلا . فقط یه کیر دیگه میره تو کوست . این که ترس نداره . خیلی هیجانی میشه . حیفه که این کارو انجام بدیم و ازش فیلم یادگاری نداشته باشیم . -جلیله به مهران چیزی نگی ها نگی که تا این حد باهام حال کردن . نمی خوام روحیه اش کسل شه . اومد جلو و لبامو بوسید -توکه می دونی من چقدر دوستت دارم و شرمنده اخلاق و رفتارتم -جلیله جون دشمنت شرمنده باشه . -نگران نباش . به مهران نمیگم که داری حال می کنی . مگه میشه یه زن با کیر هایی که تو تنشه حال نکنه ولی من تا می تونم پیشش چاخان می کنم . زینال خودشو رو به جلو کشید طوری که رو کمرم سوار تر شه ولی کیرشو از تو کونم بیرون نکشید . این کارش سبب شد که کیرزینال یه حالت خمیدگی بگیره و یه خورده دردم بیاد . جاسم که به همون صورت از پایین داشت کوسمو می کرد و عماد هم خودشو بین زینال و جاسم و به پشت من رسوند تقریبا جایی قرار گرفت که زینال قبلا اونجا بود . نمی دونستم تماشای این صحنه ها و سه تا کیر تو تن من چه حالی بهشون می داد . عماد کیرشو از بالای کیر جاسم به طرف کوس من فرستاد .کیر عماد رو به خوبی در بالای کوس خودم حس می کردم و دو تا کیری رو که تو کوسم بودن . جاسم بهتر می تونست کیرشو توی کوس من حرکت بده . -حالا دیگه داشتم حال می کردم . -اووووووهههههه قربون کیر هر سه تاتون . ..کمه ..کمه ..چند تا کیر دیگه هم جا دارم .. زینال حالا می تونی کونمو جررررشششش بدی . حس می کردم که کیر عماد هم یه روزنه ای پیدا کرده و داره یه مانور هایی تو کوسم میده . جلیله هم با هندی کم از زوایای مختلف در حال فیلمبرداری ازسه تا کیری بود که دوتاشون رفته بود تو کوس و یکی دیگه داشت کونمو می گایید . -جلیله دستت درد نکنه .. امیدوارم یه روزی تو سه کیره بخوری و من بیام ازت فیلمبرداری کنم -آخ نازی جون نگو ..نگو که من تحملشو ندارم . فکر نکنم بتونم مثل تو سه تا کیر رو تو تنم جا بدم ولی خیلی حال میده . جاسم دو تا دستشو گذاشته بود رو کونمو و دو تا قاچ کونمو به دو طرف بازش می کرد . -نازیلا من دیگه داره آبم میاد .. عماد ! جاسم ! من کونو از دو طرف باز ترش کردم . ببینم سوراخا قشنگ توی دید هستن ؟/؟ سختتون که نیست .. زینال : عالیه عالیه -عماد دستت درد نکنه کیرتم خسته نباشه . منو ببخش رفیق که جای کیرتو تنگ کردم -عیبی نداره عماد در عوض کوسش کیپ تر نشون میده و یه حال عجیبی میده ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم