ارسالها: 3650
#61
Posted: 24 Oct 2012 11:48
زن نامرئی 61
زیر این سه تا کیر بودن چه حالی می داد . چشامو می بستم و همش می رفتم توی حس حالتی که این سه تا کیر در تماس با کوسم بر قرار کردن . داشتم با خودم فکر می کردم که اگه سه تایی با هم حرکت کنن بهتره یا به نوبت . چقدر لذت می بردم . هر چند هیشکدوم از این کیر ها تند منو نمی گایید ولی حال می کردم که دارم به سه تایی شون حال میدم . گاهی کیر عماد از کوسم میومد بیرون ولی لبه بالایی کوسمو یه خورده میداد به طرف بالا و دوباره کیرشو فرو می کرد اون داخل . یه خورده دردم میومد و کوسم از قسمت بالا و عقب می سوخت ولی داغی کیر و تماس اونا با هم که یه گرمای عجیبی رو در من به وجود آورده بود خیلی آرومم می کرد . طوری حشری شده به هوس اومده بودم که از زینال هم می خواستم تند تر کونمو بکنه . جلیله یه دستش رو کوسش بود و یه دست دیگه اش رو دوربین .. مهران واسه زینال زنگ زد و اونم یه چیزایی بهش گفت و خاطرشو جمع کرد . از قرار معلوم خود مهران هم دوست نداشت و بیاد منو در اون وضعیت ببینه که زیر کیر دوستاش هستم . ظاهرا خیلی دوستم داشت . می دونستم خیلی عصبی شده . من باید چیکار کنم . کمرم سنگین شده بود . یواش یواش دلم می خواست که منو ارگاسمم می کردند .. واسه این که پوزیشن رو عوض کنم و در جهت ارضا شدنم کاری صورت بگیره گفتم بچه ها پسرای کیر کلفت و هیجانی من آب می خوام آب کیرتونو می خوام . زود زود تر خالی کنین تو کوسم ..تشنه ام .. بدین .. جلیله دور بین به دست از تمام زوایا فیلم بر می داشت . اولین نفری که آب کیرشو خالی کرد زینال بود که آبش در جا از کونم زد بیرون . کیرشو کشید بیرون و رفت یه کناری .. عماد که یه سوراخ آزاد گیر آورده بود کیرشو از تو کوسم بیرون کشید و فرو کرد تو کونم . من که کونم رفته بود یه استراحتی بکنه دوباره یه کیر دیگه رو داخلش احساس می کردم . ولی این بار حس می کردم که مقاوم تر شدم . چون کیر کلفت تر زینال رو تو کونم داشتم و بهش عادت کرده بودم و کیر عماد بهم لذت می داد .. -جاااااان زینال چه صفایی با کونش کردی .. حیف که آبم داره میاد .. وایییییی وااااایییییی ..... جاسم : ولی اگه بدونین داغی کوسش چه صفایی داره .. چه حالی میده .. اون مزه ای رو که کوس میده کون نداره و نمیده .. -حالشو ببر جاسم من که دارم با کون حال می کنم . -حالی که کوس میده طبیعیه از وجود زنه .. این طور نیست نازیلا خانوم ؟/؟ -همه حرفاتونو قبول دارم . من با هر سه تاتون حال می کنم . زینال که از حرفای جاسم تحریک شده بود گفت زود باش جاسم از بس از کوس گفتی کیر من شق شده و می خوام این دفعه فرو کنم تو کوس نازیلا .. کیر زینالو که خوب ور انداز کردم حس کردم همون کیری که بتونه منو ارضام کنه و به ار گاسم برسونه همین کیره -جاسم زود باش بریز تو کوسش .. تو که این قدر داری با کوسش حال می کنی و دیرآبت میاد اگه حال نمی کردی چقدر طول می کشید که آبتو خالی کنی ؟/؟ -من می خوام حال کنم یه لحظه که پوست کیرم لرزید با تمام حس و هوسم تو کوس نازیلا جونم خالی کنم . -زود باش که من باید اون کوس گاییده تو رو بگام -مگه عماد اون کون گاییده تو رو نکرد .. سر کوس و کون من با هم دعوا داشتند و من باید از این کوس خلا که نقطه ضعف بزرگشون همین سکس بود نهایت استفاده رو می کردم . دیگه پاک خسته شده بودم و دوست داشتم زود تر یه کیری بیاد و منو به ارگاسم برسونه . -جاسم جون زود باش زود تر مگه نمی بینی کیرت چقدر داغم کرده ؟/؟ زینال خیلی خشمگین بهم نگاه می کرد و با زبون بی زبونیش حالیم می کرد که این قدر برای جاسم لوندی نکنم . حساسیت نشون می داد . واقعا کوس خل تمام بود . تازه داشتند سه نفری منو می گاییدند عین خیالشون نبود حالا حرصش می گرفت .. -آخخخخخخ نازیلا داره میاد .. کیرم .. داره شوت میشه تو کوسسسسست -آهههههه جاسم همینو می خواستم . زود باش منم از بالا یه خورده رو کیر جاسم فشار آورده و اون لحظه ای که حس کردم اولین جهش آبش تو کوسم داغم کرده دو تا حرکتم من انجام داده و روش خوابیدم و کوسمو دور کیرش گردوندم -وااااااای نازیلا .. خواهش می کنم سوختم اوووووففففف چقدر حال میده .. عجب کوسی زینال تو عمرم همچه کوسی نگاییدم . نیم عمر تو و عماد بر فناست . آبتونو تو کونش ریختین ؟/؟ صفای کوسو عشقست . جاسم خودشو از زیرم بیرون کشید . زانوهام خسته شده پاهام درد گرفته بود دلم می خواست دراز کش رو زمین قرار بگیرم . دور بین رو از دست جلیله گرفته دادنش به دست عماد تا از صحنه گاییده شدن من توسط زینال فیلم بگیره . -بچه ها شما سه کیره می خواستین عکس بگیرین من قبول کردم این دیگه چه بر نامه ایه .. هنوز حرفم تموم نشده بود که حس کردم یه چیزی به کلفتی یه بادمجون کلفت از پشت رفت تو کوسم .. بهم امون نداده بود رو زمین دراز بکشم. زینال کیرشو کرده بود توی کوسم .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#62
Posted: 27 Oct 2012 01:02
زن نامرئی 62
جلیله تودیگه برو به مهران جونت برس که دیگه پدر ما رو در آورده . یه طوری هم شور و هیجان نشون بده که متوجه شه که ما تو رو نگاییدیم . قبل از این که جلیله بره یه اشاره ای بهش کردم که متوجه شد باید چی به مهران بگه .. از این که من با این سه تا به زور و خلاف میلم سکس کردم . لبامو گذاشتم رو چند تا از انگشتام و بعد هم رو کوسش و این جوری یه بوس واسه کوسش فرستادم که یعنی بعدا با یه لز مشتی و جانانه از خجالتت در میام . جلیله رفت . جاسم هم یه گوشه ای افتاده بود و عماد هم با دوربین داشت از صحنه کوس دادن من فیلم می گرفت . معلوم نبود و نیست این یه تیکه سوراخ گوشتی و بد قیافه چی داره که مردا این قدر دارن خودشونو واسش هلاک می کنن . ولی خب سر و شکل کیر هم همچین خوشگل و خوش تیپ نیست . -عماد یه طوری ازش فیلم بگیر که وقتی توی بیابون و جایی اگه کنارمون نباشه بتونیم فیلمشو ببینیم و جق بزنیم . -زینال فکر نمی کنی اگه اونو با خودمون ببریم بهتر باشه .. این حرفو که زد مو بر تنم سیخ شد . عجب غلطی کرده بودم خودمو گرفتار کردم . کی می تونه توی بیابون زندگی کنه . می تونستم همین الان شر این چند نفرو کم کنم ولی باید کله گنده ها رو مینداختم توی دام . فعلا که باید از سکسم لذت می بردم . من که نمی تونم به خاطر آینده ای که معلوم نیست چی میشه از حال و حالم غفلت کنم . ولی من اگه نمی خواستم باهاشون برم به هیچ وجه نمی تونستن منو با خودشون ببرن . عماد که دور بینشو آورد از روبرو و هیکل منم عکس بگیره کیرشم کرد تو دهنم .-عماد کیرتو از دهن نازیلا بکش بیرون . این جوری که تو الان بیحال شدی دوربین از دستت میفته کارمون زار میشه ها . -زینال زینال ..این چیه فرو کردی تو کوسم . همش مال خودته ؟/؟ -پس قرار بود مال کی باشه .. ولی یه چیزی میگم خودتو نگیری هیکل ندیدم مثل هیکل تو که تا این حد سر حالم بیاره . -پس تا می تونی از این هیکل استفاده کن . نمی دونی چقدر سنگینم کردی زینال . سه تا مرد تو کوس و کونم خالی کردین هنوز نتونستین منو سر حالم کنین . اون وقت همش انتظار دارین که هر کاری که شما بگین من انجام بدم و سر به بیابون بذارم و باهاتون بیام . اسم خودتونم میذارین مرد . ؟/؟ یه خورده جدی و شوخی رو با هم قاطی کرده بودم . راستکی دیگه خیلی هوس داشتم و حس می کردم که باید یه چیزی ازم بریزه تا بتونم خودمو بگیرم و آروم شم . زینال به رگ غیرتش بر خورده بود . -نازیلا خودت خواستی . با دستای پهن و کلفت و بیابونی خودش یه فشاری به پهلوهام آورد و منو از جام بلند کرد .. -عماد بگیرش . عکس و فیلم با حالی میشه . منو رو هوا نیم خیز نگه داشت و خودش ایستاده بود و چه با حال و مردونه و با قدرت کیرشو محکم می زد به ته کوسم ودرش می آورد . این دیگه آخر عشق و حال بود . -زینال بکن منو همین جوری بکن .. تا منو ردیفم نکردی ولم نکن . نگو خسته شدی وکمرت درد گرفته .. کمر منم از هوس درد می کنه .. در حالی که منو محکم به خودش می فشرد صورتشو از پهلو به صورتم چسبوند و گفت زینال مرد میدونای سخته . تا فردا همین موقع هم اگه رو هوا بگامت خسته نمیشم -ببینیم و تعریف کنیم . حالا یه نیم ساعت رو بکن تا فردا رو پیشکش . -نازیلا خودتو بسپر به من . فکر نکن که به من فشار میاری . سنگینی خودتو بنداز رو من . فکر من نباش . .. زینال راست می گفت . اصلا خسته نمی شد . -اوووووففففف زینال اگه بدونی چقدر کیف داره -اگه با من بمونی و بیای همش از این کیف ها داره .. منم فقط به تو حال میدم .-نکنه تو هم مث مهران یه معشوقه دیگه داشته باشی . -نه نازیلا .. در همین لحظه جاسم که کف زمین افتاده بود و هنوز داشت با کیرش ور می رفت گفت -رفیق ما هم هستیما . ما همیشه با هم بودیم و سه شریکه . نامردی تو کارمون نبوده . هر چی که داشتیم با هم قسمت می کردیم و می خوردیم . حس کردم که زینال با این حرفا کمی شل شده و به این فکر افتاده که باید مرام مردونگی خودشو حفظ کنه . -هرچی نازیلا جون بگه -من یه تازه واردم آقایون . می خوام حال کنم با آدمای باحالی مثل شما . من در اختیار شمام . خوشم میاد مردی و مردونگی شما رو می بینم . ولی ظاهرا شما همش مرد سفرین . من سختمه . فکر کنم شما توی تهرون موندگار نیستین و همش در گردشین .. -باهامون بیا نمیذاریم بهت سخت بگذره . حس کردم با اونا بهتر به نتیجه می رسم . ولی راستش از مهران و جلیله بیشتر خوشم میومد ولی اگه با این سه نفر می رفتم سریع تر می تونستم به اون کله گنده ها برسم .. -زینال عزیزم این بحثارو ولش .. کمرم داره سنگین تر میشه . خیلی خوشم میاد . -بگو من چیکار کنم نازیلا .. -کیرتو از پایین بکوبون به بالای کوسم .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#63
Posted: 30 Oct 2012 00:06
زن نامرئی 63
راست میگی من الان باید به فکر تو باشم که ارضات کنم .. -بزززززن بززززززن زینال اگه می خوای باهات باشم باید نشون بدی که کیرت ارزششو داره که همرات راه بیفتم . درسته که نباید ارزشت کیری باشه ولی بیاید اینو در نظر داشته باشی که زن هم یه نیاز هایی داره . زینال کونمو رو دستاش نگه داشته اونا رو دوباره به دو طرف بازشون کرد و کیرکلفتشو محکم از زیر می زد به طرف هوا . -اوخ قربون اون کیر چماق نشونی تو بشه نازیلا تند تر فقط یه خورده . منم دستمو گذاشته بودم بالای کوسم و یه خورده از لبه های کوس رو که در حال آتیش گرفتن بود می مالیدم . یواش یواش اون احساس خوبی رو که انتظار داشتم داشت بهم دست می داد . -زینال بکوبون بکوبون .. دیگه خسته شده بودم .. می دونم زینال بد بخت هم خیلی خسته شده بود . انگشتی که فرو می کردم تو کوسم اومده بود به کمک کیر زینال .. احساس می کردم که یه چیزی داره ازم می ریزه . بالاخره حالم جا اومده بود . فشار انگشتم رو کیر زینال هم اونو بیش از حد داغش کرده و اونم دیگه نتونست تاب بیاره .. -آههههههه نازیلا منو کشتی . دیگه هر چی داشتم ازم کشیدی .. با این که آب زینال در حال خالی شدن از کوسم بود نذاشتم کیرشو بیرون بکشه و به همون صورت کونمو بهش چسبوندم . دلم می خواست به همین حال مدتی رو بمونم و استراحت کنم . دقایقی بعد دسته جمعی دور هم بودیم . اگه به این مهران کارد می زدی خونش در نمیومد . دیگه خبر نداشت که این سه نفر منو میخوان با خودشون ببرن . وقتی هم که دیگه اینو شنید حسابی نور علی نورشد . نزدیک بود با هم گلاویزشن . در هر حال اون شبو من کنار جلیله خوابیدم و مردا کنار هم . یه جورایی مجبور شدند که با هم کنار بیان ولی من و جلیله با هم طور دیگه ای کنار اومدیم . اون شب دیگه رحم نکردیم به هم . همجنس بازی زنونه خیلی بهمون حال داد . وقتی بهش گفتم که ممکنه زور این سه نفر به مهران بچربه منو با خودشون ببرن خیلی ناراحت شد و گفت ناراحت نباش من هم ماموریت های سیاری زیاد دارم شاید یه کاری بکنم که بعدا بیام پیش تو ولی مهران بیشتر توی همین تهرون می مونه . معلوم نبود این سه تا قالتاق شبونه این پاترول قدیمی رو از کجا آورده بودند که جلودر خونه پارک بود . حدود ظهر فردا من با این تبهکارا باید می رفتم طرف مشهد و از اون طرف هم باید تو مسیر زاهدان هم گانگستر بازی در می آوردیم . در هر حال عشق کوس سبب شده بود یه جورایی با من کنار بیان . بااین که می تونستم خودمو نامرئی کنم و هر وقت که اراده کنم از دستشون خلاص شم ولی حس ماجراجویی و این که یک خدمتی به جامعه و مردم کرده باشم یه لحظه راحتم نمیذاشت . این همه خودمو در احتیار این و اون قرار داده بودم این چند روزه هنوز کار مثبتی انجام نشده بود . راستش من فقط شنونده حرفای این سه نفر بودم که چیزی هم از حرفاشون نمی فهمیدم . فقط یکی که راننده بود دوتاشون میومدند پشت ماشین و باهام ور می رفتند و خسته هم نمی شدند . هر چند منم با اونا زیاد حال می کردم ولی اونا طوری باهام رفتار می کردند که انگار اولین بارشونه منو میگان . وقتی که رسیدیم مشهد در جا رفتیم یه خیابونی که بهش می گفتن آزاد شهر .. از اونجایی که ما از جاده هراز و گلستان به مشهد رفته بودیم تقریبا همون اوایل مشهد مسیرمونو به سمت راست تغییر داده و تو یکی از خونه های منطقه آزاد شهر شبو سر کردیم . .. -بچه ها شما خسته نشدین ؟/؟ تموم راه منو گاییدین .. -اتفاقا ما می خواهیم خستگی در کنیم .. اینو زینال به من گفت . زینال از اونایی بود که معمولا ماشین به دست این دو نفر نمی داد ولی اون روز تقریبا رانندگی نکرد و به غیر از یه ساعت تمامی مدت کنار من بود و یک پای شراکت بغل دستی در امر گاییدن من . -عماد جاسم اگه شما خسته این برین بخوابین . من می خوام یه جور دیگه ای خستگی خودمو در کنم -آقا رئیس اتفاقا ما هم این جوری خستگی مون در میره .. راست هم می گفتند . یه سکس جانانه حسابی بهمون چسبید و حال داد . هر چند یه ساعت بیشتر با هم حال نکردیم ولی همونشم خیلی عالی بود . موقع ظهر از خواب پاشدم . اون سه نفرو ندیدم . در عوض در باز شد و یه زن با لهجه مشهدی که ریخت و قیافه درست و حسابی هم نداشت اومد و وقتی ازش خبر اون سه تا قالتاقو گرفتم گفت که رفتن جایی و تا شب بر نمی گردند . یه خورده وضعم نامرتب بود . خودمو جمع و جور کرده و واسه صبحونه رفتم تو پذیرایی . هر چند پذیرایی اونجا هم شبیه به اتاق بود . خونه اش یه خونه کلنگی بود . مثل این که اینجا هم از مرد بی نصیب نبودیم . یه بلند قد موفرفری سبیل کلفت هم به جمع ما اضافه شده بود و عین گرگهای گرسنه بهم نگاه می کرد . نمی دونستم این دیگه کیه . بهش نمیومد که شوهر این زنه باشه .. شاید اونم یکی از گماشتگان اون سه تا بود .. درهر حال حتما اینا به هم ربط دارند که اومدن شبو اینجا گذروندند . باید باندشون قوی باشه و به همین جا ختم نمیشه .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#64
Posted: 31 Oct 2012 18:57
زن نامرئی 64
نمی دونستم با این مرتیکه عوضی چیکار کنم . یه جوری حریصانه بهم نگاه می کرد که انگاری می خواد کوسمو با نگاش بخوره . خیلی هیز بود . بعضی وقتا بعضی ها یه پر رویی خاصی دارن که من هر چی می خوام خودمو قانع کنم که در اختیارشون قرار بگیرم بدم میاد . . بیشتر وقتا زن دوست داره که مرد از یه قدرت و جذبه خاصی در سکس بر خوردار باشه ولی پررویی و گردن کلفتی رو نمیشه به حساب قدرت گذاشت . معلوم نبود این خانوم خونه کجاست که این واسه ما دورگرفته بود . باید از کارش سردر می آوردم . از اونجایی که اون زنه صداش کرده بود کریم .. دیگه اسمشو هم می دونستم . ولی ظاهرا رفته بود بیرون .. یه اخمی به کریم کردم که اون جا رفت طوری که رفت اتاقش . از این کارم خوشم اومد و یه خورده نرم تر شدم از این که روشو کم کردم . ولی خب به موقعش باید یه خورده قدرتشو هم نشون می داد . دوست داشتم برم اتاقش ببینم چیکار می کنه . چون خیلی با اونجاش ور می رفت . نشون می داد از اوناییه که از دست کیرش در عذابه . این زنی که من دیده بودم چه زنش باشه چه معشوقه اش نمی تونه سیرش کنه . چون از اون زنای لاغری بود که فکر نکنم حریفش بشه . خودمو نامرئی کردم و رفتم اتاقش . با یه شورت لنگه دار و زیر پیرهن رو تخت دراز کشیده بود . گاهی میومد کنار در اتاق و یه نگاهی به فضای هال مینداخت . ظاهرا می خواست منو پیدا کنه . . یه لحظه شلوارشو کشید پایین و کیرشو گرفت تو دستش .. هنوز شق نشده طوری کلفت و سنگین نشون داد که ترس برم داشت این چه جوری می خواد تو کوسم جا بگیره اگه بخوام یه چراغ سبزی بهش نشون بدم . چون وقتی نگاهش به مسیری بود که فکر می کرد من در اونجا قرار دارم و دستشو گذاشته بود رو کیرش و در حال جلق زدن بود پس حتما هوسش به این بود که باهام سکس داشته باشه . خودش تپپ روشن متمایل به سبزه ای داشت ولی کیرش خیلی کبود و بادمجونی نشون می داد . مثل بعضی فیلمهای سکسی که نشون میدن طرف پوست تنش سفیده ولی کیرش سیاهه . ولی این باید یه دستی به سر و روش می کشید تا من به خودم برسم . رفتم در یخچالو باز کردم و دیدم که یه نوشابه از چیزاییه که در یخچال قرار داره .یه بهونه واسه حرف زدن پیدا کرده بودم .. -آقا کریم آقا کریم .. یارو فوری پیژامه پاش کرد و اومد طرف من . لحنش خیلی مودبانه تر شده بود . من که روسری سرم نیود و دگمه های بلوزمو باز کرده و نصف سینه هامو انداخته بودم تو دید . اون دامن تنگی هم که پوشیده بودم می دونستم از اوناییه که اگه کیر کریم رو شق کرده باشه به این آسونیها نمی خوابوندش و بازم این کار خودمه که بتونم سرشو پایین بیارم . -آقا کریم . ببخشید تو خونه نوشابه پیدا میشه ؟/؟ فکر می کنم خیلی سنگین شده باشم .. یه چیزی رو دلم سنگینی می کنه .. کریم فقط مات و مبهوت بهم خیره شده بود . ادامه دادم :این سبیلای کلفت اصلا بهتون نمیاد . خیلی قیافه تونو وحشتناک می کنه . درسته که با این جور سبیلا میشه جذبه ای داشت ولی این جذبه ها مال عهد عتیقه الان مردای خوش تیپ دیگه این مدلی تیپ نمی زنن .. -نازیلا خانوم شما چه جوری خوشتون میاد ؟/؟ من همونجوری کنم .. -ببین عزیز من برای شما میگم . یه کاری باید بکنی که خانومت ازت خوشش بیاد . بایداز تماشای تو لذت ببره .. سرشو انداخت پایین اون شجاعتش در مقابل اندام من و یه بار سیاست نشون دادن من محو شده بود -پس من چی ؟/؟ من باید چیکار کنم . اون اصلا به خودش نمی رسه . هیکلی نداره . قیافه ای نداره .. --کریم خان شما چه مدل هیکلی رو دوست دارین و ازش خوشتون میاد ؟/؟-اگه مثل شما باشه خیلی عالیه .. -ببین الان میری حموم . حالا سبیلاتو کوتاه می کنی نمی دونم . این ته ریشتو می زنی . یه شلوار درست و حسابی تری پات می کنی .درسته که اینجا خونه هست ولی باید خودتو توی خونه هم جذاب و سر حال نگه داشته باشی . درسته که من زنت نیستم ولی دلم می خواد که تو رو جذاب تر و سر حال تر ببینم . یه خورده اگه به خودت برسی میری تومایه های هنر پیشه های درجه یک خارجی . اینا رو که به عرض کریم خان می رسوندم طوری مثل خر کیف می کرد که فکر می کرد حتما کریمخان عادله . سریعتر از اونی که انتظارشو داشتم رفت حموم .. خیلی خوشم میومد سر به سرش بذارم . اگه دست خودش بود می افتاد سرم و همونجا ترتیبمو می داد . صبر کردم یه چند دقیقه ای بگذره و یه جورایی برم احوالپرسی جناب کریمخان بخشنده و از خوان نعمتش بهره مند شم . یه خورده هم از داخل و زیر لباس به خودم رسیدم . با این زن هپل و هپویی که من دیده بودم فکر کنم اگه جلو ش به شوهرش کوس می دادم خیالش نبود . دیگه خیلی بی پروا شده بودم . خب دیگه چیکار می شد کرد . آدم تا جوونه باید از جوونی خودش استفاده کنه که فردا حسرت روز های از دست رفته رو نخوره که پشیمونی سودی نداره . همه اینا واسه آرامش اعصاب آدم خیلی مفیده . دو سال تمام از این نعمت بی بهره بودم . ولی خدا پدر این دانشمنده رو حفظ کنه که اعتماد به نفس منو زیاد کرد . به ساعتم نگاه کردم . یه نیمساعتی می شد که کریم خان رفته بود حموم . هر چند خودش می گفت که عیال مکرمه اش تا چند ساعت دیگه بر نمی گرده ولی من دیگه دلم طاقت نمی آورد و باید زود تر برنامه ام رو پیاده می کردم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#65
Posted: 3 Nov 2012 19:43
زن نامرئی 65
خواستم که یک دیدکی بندازم و ببینم که جناب کریم خان داخل حموم داره چیکار می کنه . از همون ترفند همیشگی استفاده کرده وارد شدم . یه لحظه از این که درباز شده بود تعجب کرد .کیرش همون کبودی سابقو داشت ولی به بدنش برق انداخته بود سبیلاشو خیلی کوتاه کرده بود . چقدر فرز عمل می کرد . بازم اومده بود دم در حموم و می خواست منو ببینه و جلق بزنه . فکر کرده بود که من همین پشت در می مونم تا بیاد و منو دید بزنه . قیافه اش از زمین تا آسمون فرق کرده بود . راستش منم خودمو لخت کرده بودم . حالا مونده بودم که چه جوری خودمو نشون بدم و اگه یه وقتی سنکوب کنه چی میشه .. اومد و کف حموم دراز کشید . چشاشو بسته بود . راستش من تهرون که بودم قصد داشتم یه روز برم به حموم عمومی و سر به سر مردا بذارم حالا می تونستم یه نمونه کوچیکی از اونو همین جا آزمایشش کنم . چشاشو بسته بود . کیرشو شق کرده بود و پس از این که اونو صابون مالی کرده بود دستشو گذاشت رو کیرش .هر لحظه حس می کردم که کیرش داره دراز و دراز تر میشه .. خیلی هم کلفت و بادمجونی به نظر می رسید . نشون می داد که بد جوری رفته توی حس و خماری . خوابش برده بود . قبل از این که کیرش می خوابید باید دست به کار می شدم .نوک کیرشو گرفته گذاشتم تو دهنم . یه تکونی به خودش داد و گفت .. اوووووووفففففف ملیحه ملیحه تو کی بر گشتی .. تو که قرار نبود این قدر زود بر گردی .. جووووووون خوب شد که اومدی .. ملیحه ساک بزن .. بخور کیرمو بخور .. نوش جونت .. گوارای وجودت .. ملیحه امروز دهنت چقدر تنگ شده . مثل این می مونه که تو کوست فرو کرده باشم آهههههه .. خیلی خمار و بیحال حرفاشو می زد . چقدر دلم می خواست رو کیرش می نشستم و اون کیر رو فرو می کردم توی کوسم . خیلی هوس داشتم . می تونستم اونو از اشتباه در بیارم . قال قضیه رو همین جا بکنم . ولی دلم می خواست سر به سرش بذارم . زنش که تا سه چهار ساعت دیگه نمیومد و از اون سه قاچاقچی هم تا شب خبری نبود . . از حموم اومدم بیرون . خیلی سنگین شده بودم . نیاز عجیبی به کیر داشتم . داشتم فکر می کردم که کاش همون داخل کلک خودم و اونو می کندم . چند دقیقه نشد که دیدم کریم تر و تمیز اومده بیرون و با عصبانیت دنبال ملیحه می گرده . من که با یه دامن خیلی کوتاه بالای زانو و کون برجسته ام روبروش قرار گرفته یه عشوه ای واسش اومده و گفتم کریم جون چرا این قدر عصبی هستی -ببخشید نازیلا خانوم شما ملیحه رو ندیدین ؟/؟ -اون که یه ساعت نمیشه رفته .. کجا بود به این زودی بر گرده . شما هم که داخل حموم بودین . مگه تو هم برتون داشته ؟/؟ حالتون خوب نیست ؟/؟ اگه جایی سراغ قرص و دوا دارین براتون بیارم . . اون فقط یه ریز داشت هیکل و اندام منو ور انداز می کرد و ماتش برده بود . گیج شده بود . داشت به این فکر می کرد که پس اینی که واسش ساک زده کی بوده . -ببینم شیطون بلا . نکنه خواب زنتو دیده باشی ؟/؟ من چقدر از مردای زن دوست خوشم میاد . طاقت دوری همسرشونو ندارن .. حتما توی حموم خوابت برد و خوابشو دیدی .. کریم لبای بالا و پایینشو به هم می فشرد و نمی دونست چی جواب بده . راستی راستی گیج شده بود . نمی دونستم با چه بهونه ای خودمو بندازم تو بغلش . راستش تخت دو نفره شون اون جوری که من دلم می خواست حال نمی داد ولی چاره چی بود . یه لحظه از کریم فاصله گرفته رفتم طرف اتاقم یه پیچ مصنوعی به خودم داده و خودمو انداختم زمین .. آخ پام .. پام درد گرفت نمی تونم راه برم .. کریم اومد رو زمین کنارم نشست . می خواست یه دستی رو مچ پام بکشه می ترسید .. -آخخخخخخخ حالا چیکار کنم راه نمی تونم برم .. -نازیلا خانوم من می تونم خوب بمالم . رگها رو خوب جابه جا می کنم . توی دلم گفتم من که می خوام یه چیز دیگه رو بتونی خوب جا به جا بکنی . مچ پای چپمو میون دو تا دستاش گرفت و شروع کرد به مالوندنش .. -واییییییی کریم جون درد داره میره بالاتر همین جور بالاتر از زانو هم رد شده رسیده بالای پام .. یه خورده بیشتر بمالش .. بالاترشو هم بمال . همه جاش درد می کنه . درد به همه جا رسیده . بالاتر .. بالاترو بمال . رسید به جایی که دامنم قرار داشت .. -کریم این جوری نگام نکن دامنو بزن بالاتر درد از نوک انگشتای پا تا آخر رونم رسیده و تکونش داده . ببینم کف اتاقتون دست انداز داره ؟/؟ زیر دامن کوتاه خودم هم شورت پام نکرده بودم . دامنمو داد بالا و منم یه خورده اونو بالاترش بردم تا چاک کوسمو به خوبی ببینه . یه لحظه حس کردم که دستاش رو پام متوقف شده و نگاش روی کوسم زوم شده .. -چی شده کریم ..نه.... واااااییییی ..خدا منو بکشه مرگم بده پاک یادم رفته بود . من اصلا عادت ندارم زیر دامن شورت پام کنم . عیبی نداره تو هم جای داداشم . می تونی ندید بگیری .. اگه سختته بگو .. مردک بیچاره کوس ناب ندیده سکسکه اش گرفته بود ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#66
Posted: 6 Nov 2012 10:43
زن نامرئی 66
کجا رو نگاه می کنی کریم . مرد که این قدر چش چرون نمیشه اگه یکی بیاد این جوری زنتو دید بزنه تو ناراحت نمیشی ؟/؟ دیگه یواش یواش داشت روش باز می شد . چون بهم گفت گفت حاضرم یکی دیگه زن منو دید بزنه منم تو رو دید بزنم . تازه تو که شوهر نداری .. نمی دونم اینو من بهش گفته بودم یا از یه جایی فهمیده بود که من شوهر ندارم . کف پت و پهن دو تا دستاشو دور رون پای چپم حلقه کرده و در انتهای پا چسبیده به کوس ماساژم می داد طوری که نوک بعضی از انگشتاش در تماس با کوسم قرار می گرفت . طوری هم تند و با سرعت این کارو انجام می داد که خیلی خوشم میومد و با لذت زیادی صدای هوسمو در آورده بود . -نازیلا جون اگه بالاتر هم درد می کنه بهم بگو اونجا رو هم بمالم . من خیلی خوب می تونم همه جاتو بمالم. درد بالاتر نرسیده .. حس کردم که دیگه باید ناز کردن رو بذارم کنار و طعم شیرین کوس دادن رو در دیار غربت هم بچشم .. -کریم اگه خوشت میاد بالاتر و هر جارو که خودت تشخیص میدی بمالش .. . کوسم ورم خاصی پیدا کرده بود که از چشمون تیز بین کریم دور نمونده بود . دستاشو گذاشته بود روی اون یه کف دستشو آورده بود پایین تر و با یه دست دیگه کوسمو به قبضه خودش در آورده بود و با یه چرخش دورانی کف دست و انگشتاشو تا یه قسمتی می فرستاد داخل کوسمو و در هر دوری که می زد یه قسمت از دستش تو کوسم بود . یواش یواش خودشو بهم نزدیک کرد . حالا از این که تا این حد بهم نزدیک شده بدم نمیومد . تازه به حموم رفته و تازه بود . دلم می خواست شلوارشو بکشه پایین و کیر کبودشو فرو کنه تو دهنم تا واسش ساک بزنم و بعدش با یه هوس شدید برم زیر کوسش تا هر بلایی که دوست داره سر کوسم بیاره . وقتی لباشو رو لبام قرار داد قبل از این که اون شروع کنه من لبمو رو لباش حرکت می دادم . نه اون دوست داشت از جاش حرکت کنه نه من . دستشو گذاشت تو بلوزم و و با سینه هام ور رفت . خیلی آروم لختم کرد و طوری سست و بی حسم کرده بود که اصلا نفهمیدم کی لخت شد . -نهههههه کریم .. .. آهههههه کوسسسسم .. کوسسسسسسم .. کیییییرررررت کجاسسسسس ببینمش .. یه خورده خودمو پایین تر کشیدم دستمو به کیر بادمجونی کلفتش رسوندم تا اون چیزی رو که می خواد بره توی کوسم یه ارزیابی کرده حالی برده باشم . داغ و کلفت و پر هیجان .. . -کریم یه حرکتی به خودش داد . داشت تلاش می کرد تا کوسمو بلیسه و منو سر حالم کنه . چقدر هوس ساک زدن داشتم . ازش خواستم به همین صورت دراز کش یه مدل تقریبا 69 خوابیده یا هرچی دیگه که اسمشه درست کنیم و اون سرشو بذاره رو کوسم و منم کیرشو بذارم تو دهنم و هم زمان مشغول شیم . البته یه زن اگه کوسش از روبرو خورده شه بیشتر حال می کنه ولی این جوری می تونستم در آن واحد دو تا لذتو با هم داشته باشم . دهنمو تا جایی که جا داشت بازش کردم تا از کیرش یه پذیرایی درست و حسابی بکنم . لبه های کوسمو به دو طرف باز می کرد و دهنشو که از کوسم گنده تر بود گذاشته بود روش و دور و بر کوس و چوچوله ها و داخلشو با یه لیس زدن و میک زدن جانانه خیس خیس کرده بود . اون جوری که اون کوسمو می خورد منم فقط دهنم به کیرش بند بود و با لذت بیشتری واسش ساک می زدم . حیلی به خودش فشار می آورد تا همون اول راه تو دهنم خیس نکنه . با این حال یه خورده از اون آبای چسبنده هوسش رو تو دهنم حس می کردم . دستامو گذاشته بودم دور بیضه هاش و گاهی اونو می بردم بالاتر . چقدر خوشش میومد با کونش بازی می کردم و انگشت تو کونش می کردم . سرعت خوردن کوسمو زیاد ترش می کرد وقتی بیشتر بهش حال می دادم . حتی یه انگشتشو هم می کرد توی کوس و مثل یه کیر در حال گاییدن عمل می کرد . هردو تامون تا مرز بی نهایت حال می کردیم و دوست داشتیم به سر حد کیف برسیم و تغییر حالت بدیم . اون اصلا خیالش نبود که ممکنه زنش برسه و راجع به اون سه تفنگدار هم که خیالش نبود . چند دقیقه بعد خودش بلند شد و من بی حس شده کیر طلب رو بغلم کرد و برد طرف اتاق خواب و انداخت رو همون تخت کلاسیک که حالا از هر چی تخت شاهی بود واسم شاهانه تر نشون می داد و می تونستم در اوج هوس و لذت روش حال کنم . منتظر بودم اون کیر کت و کلفت و بادمجونی خودشو فرو کنه تو کوسم ولی این بار از روبرو دهنشو انداخت رو کوس و منم یه جوری بی حال و از خود بی خود شده بودم که پاهامو انداختم دور گردنش .. می خواستم با آخرین زورم فشارش بدم ولی سست و بی جان از هوس از حال رفته بودم . تا خواستم فریاد بزنم که دیگه بسه حالا کیرتو بکن تو کوسم دیدم کریم رو من سواره و با چشاش زل زده تو چشام . مثل این که فهمیده بود من کیر می خوام . منم از نگاش خونده بودم که اونم واسه کوس من بی طاقت شده و تا ثانیه هایی دیگه کیر چاق و چله شو تو کوس نقلی خودم که این روزا تپل تر شده بود و حالا هم در اثر هوس ورم کرده بود خواهم دید .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#67
Posted: 7 Nov 2012 00:14
زن نامرئی 67
پاهام از دو طرف گردنش آویزوون شد یه خورده هم منو هم خودشو به عقب کشید و دوباره تو چشام زل زد . منم لبامو مثل جوجه پرنده ای که از مامانش دون میخواد باز کرده و اونم لباشو رو لبام قرار داد . سر و قسمتی از تنه کیر کریم رو رو شکاف کوسم احساس می کردم . دستمو گذاشتم رو باسن کریم و اونو به طرف کوسم فشردم . هنوز کیرشو تو کوسم نکرده بود . بدون این که لبمو ول کنم یه خورده کمرمو خم کردم و دستموبه کیرش رسونده اونو به وسط کوسم مالیدمش .. این طور اعلام آمادگی کردم تا دیگه شکی واسه گاییدن من نداشته باشه . هرچند اون اهل این حرفا نبود وخجالت سرش نمی شد . کوس خیس من راه رو واسه ورود کیر کلفتش آماده کرده بود . حرکت در یک جاده بدون دست انداز . حرکتشو شروع کرد . از همون بیرون کوس لذت و آتیشو احساس می کردم . با دنده یک شروع کرده بود ولی یهو گذاشت دنده پنج -آخخخخخخخخ کریم .. کیر کریم .. جووووون .. دندونامو پشت لبام چسبونده و هیسسسسسسس هیسسسسسسس می کردم . -کریم خیلی آتیش میده من چیکار کنم این همه هوسو .. بااین که زیر کیر اون قرار داشتم و اون می تونست هرکاری که دوست داره باهام انجام بده ولی از کری خوندن دست بر نمی داشتم و طوری سیاست می رفتم که حساب کار دستش بیاد -کریم پدرتو در میارم اگه آبمو نیاری .. -نازیلا خانوم کیر کریم رد خور نداره آب سنگو میاره .. چه برسه به آب گوشتو .. اونم یه گوشت با حال -پس حال کن . با این گوشت و تیکه هوس حال کن که همچین گوشت نابی هیچ جا گیرت نمیاد . کف دو تا دستاشو گذاشته بود رو تخت و در حالی که پاهاش بیرون تخت قرار داشت سوار بر من کیرشو تا آخر می کرد تو کوسم و درش می آورد .. -وووووییییی کریم کریم خیلی حال می کنم .. کیرش توی کوس تنگ من طوری می چسبید و با فشار می رفت جلو که از هوس دهنم بسته نمی شد .. بگو کریم بگو خوشت میاد ؟/؟ کوسو داری ؟/؟ -نازیلا خیلی تنگ و با حاله . نمی دونی چه مزه ای میده . از بس کوس گشاد خانوممو گاییدم خسته شدم -بچه بد پیش من از یه کوس دیگه حرف می زنی ؟/؟ تازه شما مردانباید این قدر نمک نشناس باشین . اون که خونه باباش کوس گشاد که نبود . حتما از دست تو و کیر تو بود که به این روز رسیده . قدرشو بدون . حالا زن جماعت گناه نکرده که با اون سوراخ وسطش باید حال کنه که هر چی بیشتر فرو کنن داخلش گشاد تر میشه و شما مردا هر چی بیشتر فرو کنین اون اوایل کارتون میشه حتی ممکنه کیرتون کلفت تر هم بشه .. -حالا نازیلا جون ما یه چیزی گفتیم . .. رو من خم تر شد و شونه هامو گرفت و سرعت ضربه ها رو زیاد تر کرد . زبونم بسته شده بود . -نه .. نه ... نههههههه کریم .... دستشو گذاشت جلو دهنم . دندوناشو طوری به هم فشرد و با آخرین سرعت منو می گایید که دست کمی از تجاوز نداشت ولی خیلی خوشم میومد و دلم می خواست به این کارش ادامه بده . اصلا یادم رفته بود برای چه کاری به اینجا اومدم . کریم منو رو دستاش بلند کرد و برد وسط اتاق و رو هوا می گایید .تجربه رو هوا گاییده شدنو هم داشتم و خیلی حال می داد . اون متوجه شده بود که من عاشق تنوع هستم ولی یه خورده زود دست عوض می کرد تا گرم بیفتم و با یه حرکت اخت شم و برم طرف اوج هوس فوری مسیر رو عوض می کرد . اونم مثل اکثریت قریب به اتفاق مردا دلش می خواست کون ببینه و کوس بکنه یا شایدم فرو کنه توی کون . -کریم یه جا و حالتی رو که بیشتر دوست داری بچسب و تا آخرش برو .. همونو برو و منو هم ارضا کن . دیگه دست عوض نکن . قبل از این که چیزی بگه خودم قمبل کرده و در یه حالت تقریبا سگی زانو هامو گذاشتم رو زمین ونیمتنه ام رو رو تخت قرار داده و کونم هم رو به مرد حریص قرار داشت . یه خورده از خستگی منم به تخت منتقل می شد . وای یه کیری بهم زد که نزدیک بود همون پاهای خم کرده ام صاف شه و صاف بیفتم رو تحت و بخورم به دیوار از بس ضربه اش شدید بود -آهای کوس نهنگ گیر آوردی ؟/؟یواشتر .. ببینم کریم چیزی خوردی که آبت نمیاد ؟/؟ -نه نازیلا جون به خودم فشار میارم تا خانوم ازم راضی باشه .. -آخخخخخخ تو چقدر خوبی و حال میدی . خوش به حال زنت کریم .. -نازیلا جان اگه یه چیزی بگم از حرفای داخل رختخوابی ناراحت نمیشی .. -نههههه .. بگوووووو حال میده -اون میگه خسته شدم از دستت مارو گشاد گشاد کردی .. -ببینم مگه روزی چند بار میری سراغش ؟/؟ -دوبار فقط .. گاهی هم سه بار .. -تو که بنده خدا رو کشتی .. داشتم با خودم فکر می کردم که اگه منم بخوام یه هفته دیگه اینجا بمونم از این بلاها سرم میاد .. -نازیلا جون یه چیز دیگه هم بگم -بگو وقت گاییدن یکی یکی یادت میاد ؟/؟ ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#68
Posted: 10 Nov 2012 00:28
زن نامرئی 68
می خواستم بگم که من عاشق کون کردن هستم .. -غیب گفتی کدوم مرده که از کردن کون زن بدش بیاد .. می خواست یه چیزی بگه که حرفشو پس گرفت . هر لحظه بیشتر از لحظه قبل هوس و نیاز من بیشتر می شد شکمشو انداخت رو کمر من و تقریبا به من چسبید و از زیر کیرشو با فشار می فرستاد تا ته کوسم -آههههههه کریم کریم چقدر استاندارد کارتو انجام میدی . خیلی تکی .. کیرت حرف نداره .. همچین حشری و هیجان زده شده بود که با یه سرعت عجیبی پشت گردن و کمر و شونه ها مو غرق بوسه کرده بود . من از این داغی و هوس اون بد جوری داغ کرده بودم .. -کریم جرم بده کوسمو بسوزون .. نههههه ... نهههههه .. چقدر کلفته کیرت .. خیلی حال می ده. کیرشو وقتی به دیواره های کوس تنگم می چسبوند و با فشار و چسبندگی و اصطکاک لذت بخش اونو می کرد تا ته کوس و درش می آورد دلم می خواست خودمو بکوبونم به درو دیوار و یه جوری خودمو تخلیه کنم .. قبل از این که اون آبش بیاد من حس کردم که دارم ارضا میشم فکرشو نمی کردم این قدر زود بتونم ارگاسم شم . اونم با کیر کلفتی که از پشت رفته بود تو کوسم . بااین که کوسم خودشو خالی کرده بود و لذت و آرامش خاصی رو در تمام بدنم حس می کردم ولی بازم هوس داشتم . دلم می خواست ادامه بده و با همون شور و حال اولیه منو بکنه .. . کوسم و کمرم و تن و بدنم همه جام تشنه بود و تشنه این که آبشو تو کوسم خالی کنه . -کریم منو بنداز رو تخت .. منو بنداز .... کیرشو کشید بیرون و کف دستشو گذاشت وسط درز کونم و با همون یه دست پاهامو داد هوا و طوری منو رو تخت صاف و طاقبازم کرد که خودمم دهنم از این سرعت عملش وا موند و تا بیام بجنبم و لاپامو باز کنم که کیرشو راحت تر بکنه تو کوسم کیرشو در انتهای کوسم حس می کردم -کریم .. کیرم تو معرکه ای .. از اونجایی که یه بار ار گاسم شده بودم و طالب این بودم که کوسم پراز آب کیر شه به کریم گفتم چون تو پسر خوبی هستی بهت اجازه میدم که آبتو تو کوسم خالی کنی تا برای ادامه گاییدن من جلوگیری نکنی و کمتر به مغزت فشار بیاری . این حرفو که به کریم زدم با دستان توانمندش کمرمو محکم به خودش فشرد و کیرشو محکم از زیر به سقف کوس من می زد و با چند حرکت مثل فشفشه آبشو خالی کرد تو کوسم .. -جااااااان کریم کریم .. اگه بدونی چقدر ثواب کردی چقدر تشنه ام بود .. نمی دونم بد حالیش شد یا چه چیز دیگه ای که کیرشو از توی کوسم بیرون کشید و همونو فرو کرد تو دهنم .. منم دیگه چیزی بهش نگفتم .. توی ذوقش نزدم . گذاشتم حالشو بکنه. دستمو روکوسم می کشیدم و منتظر بودم که یه بار دیگه هم ار گاسم شم . کیر کریم رو که چند سانتی عقب نشینی کرده بود دوباره رو به جلو هدایتش کردم و پس از این که یه حال جانانه ای بهش دادم حالیش کردم که حالا وقت کردن منه . پاهامو به دو طرف بازشون کرد و دوباره مشغول شد . کریم اصلا خستگی حالیش نبود . یه بار دیگه هم تونست ار گاسمم کنه ولی من دست بر دار نبودم . دلم می خواست بازم به کارش ادامه بده . سرشو میون دو تا دستام گرفته اونو به سینه هام می چسبوندم . داغش کرده بودم اونم واسه این که منو خوشحالم کنه هر کاری رو که دوست داشتم انجام می داد . وقتی با کونم بازی کرد حس کردم که دلش پیش سوراخ کونمه . دلم نیومد که اینو ازش دریغ کنم ولی بهش گفتم اول تا می تونی محل عملیات رو نرم و لغزنده و آماده اش کنه و این منم که کون خودمو باید به کیرش فشار بدم و بعد که روون شد خودش میدونه و خودش . . همون که اسم کونو شنید کیرش تیز تیز شد . کونمو به کیرش چسبوندم و این جوری خودمم کیف می کردم ولی کیر شده بود عین سنگ و سوراخ کون منم شده بود عین یه در آهنی سفت و سخت که به زور باز میشه . ولی با این حال صبر و حوصله به خرج داده و کونمو به کیرش فشار می دادم . -جووووووون خانوووووم نازیلا جون کیرم کیییییرررررم داره آبم میاد -کریم بذار بیاد ولی اگه شل شه از خودت می دونی . کیرشو همون دم در سوراخ کونم به آتیش کشیده بودم . جهشهای کیرشو که سرش چسبیده به سوراخ کونم بود احساس می کردم . چقدر ناتوان شده بود و اسیر زود انزالی .. در هر حال من که مرد نبودم بتونم میزان هوس و حالت مرد رو هنگام ریزش آب کیرش تصور کنم ولی باید یه حالتایی مثل ما زنا داشته باشه . حالا جلوگیری واسه اونا سخته در عوض ما دوست داریم زودتر آبمون بیاد . -کریم سر کیرتو همین طور به کونم فشار بده . بذار سوراخ کونم با همین آب تو هم خیس بخوره و نرم تر شده . راستی راستی نرم تر هم شده بود -جاااااان نازیلا داره میره .. داره میره .. کیرم داره میره توی کون .. -عجله نکن همین هفت سانتی که کردی توش واسه هفت پشتم بسه . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#69
Posted: 12 Nov 2012 00:20
زن نامرئی 69
کریم همون چند سانتی رو که تو کونم فرو کرده بود یواش یواش می کشید عقب و به نرمی اونو رو به جلو حرکتش می داد . -آخخخخخخ کریم حتی کون کردن تو هم به من حال میده . معلوم نیست چرا نمی تونی ملیحه رو سر حالش کنی . کف دستاشو گذاشته بود رو کپل من واونو به دو طرف می گردوند . خیلی از این گردشهای کونم خوشم میومد . کلفتی کیر شوبین دو تیکه کونم حس می کردم و اون حالی که به من می داد دلم نمی خواست که جاسم و زینال و عماد بر گردن . دستاشو از رو کونم رسوند به سینه هام و اونا رو به هر طرف که دوست داشت می گردوند . -کریم بازم که آبتو خالی کردی . چه زود ؟/؟ تازه داشتم حال می کردم . باتو دارم می فهمم که کون دادن هم چه کیفی داره . با این حرفام اونو بازم حشری نگه داشته طوری که وقتی کیرشو از کونم کشید بیرون دستشو گذاشت رو کیر و اونو دوباره فرو کردش توی کوس .. اون روز کریم ول کنم نبود و منم که به اندازه کافی حشری شده بودم دست ازش بر نمی داشتم تمام موهای سرشو کندم . .. وقتی هردومون حس کردیم که دیگه به اندازه کافی سیر شدیم دیگه تعطیلش کردیم . یه ساعتی بعد از تموم شدن کار ملیحه بر گشت و وقت غروب هم جاسم و زینال و عماد اومدن . کیر کریم سر حالم کرده بود . حوصله سرویس دادن به اونا رو نداشتم . نمی دونم چرا یه حس شومی داشتم . یه حس بدی که نمی ذاشت آروم بگیرم . منتظر یه حادثه بد بودم . تو بغل مردا آروم گرفتم و سه تایی اومدن سراغم . هر چند حال و حوصله حال کردن و حال دادن نداشتم ولی اون سه تا افتادن روم و خودشونو خالی کردن . نیمه های شب که خواب بودم دیدم بیدارم کردن . راه بیفت بریم . -کجا ؟/؟ -بریم زاهدان -حالا ؟/؟ -آره الان بهترین وقته -بذارین بخوابم بچه ها .. مسخره شدین ؟/؟ الان چه وقت حرکته . صبح راه بیفتیم . الان اگه راه بیفتیم تا روشنی هوا فقط سه ساعت تو راهیم .. -پاشو بیا نازیلا این قدر باهامون یکی به دو نکن . مجبور شدم همراهشون راه بیفتم . تمام راه پشت ماشین چرت می زدم . خسته بودم . حالم گرفته بود . نمی خواستم به این آسونی ها اون کاری رو که شروع کرده بودم بی خیال شم . آخه باید به درد یه چیزی می خوردم . فقط داشتیم تخت گاز می رفتیم . من با این جاده ها آشنایی نداشتم و اولین باری بود که از این مسیر ها رد می شدم . تا چش کار می کرد بیابون بود . از اون بیابونایی که فقط اسمشو شنیده بودم . مدام تلفنی حرف می زدند . -جاسم بر نامه عوض شده .. جنسا رسیده بین راه . باید از بیراهه بریم . .. ظاهرا بر نامه زاهدان به هم خورده بود . اصلا نمی دونستم اینا از کجا دارن میرن . می دونستم جاده اصلی نیست . اصلا شبیه به جاده هم نبود .. -لعنتی ها ردمونو گرفتن ولی خدمت همه شون می رسیم . -مگه جناب سروان باهامون نبود ؟/؟ -نمی دونم چرا کشیک اونا بهم خورد . ظاهرا وضع خراب بود و نتونستن به ما اطلاع بدن . .. یه چیزایی از حرفاشون فهمیده بودم و اون این که یه سری از مامورای دولتی و مبارزه با مواد مخدر یا پاسگاهها با این قاچاقچیا دست داشته با اونا همکاری می کنند و ظاهرا یه خورده با تغییر در افراد کشیک , سیستم بر نامه های اونا به هم خورده و یه سری از دوستاشون هم افتادن تله .. خود منم حس می کردم بد جوری افتادم تله . ترس برم داشته بود . اگه می خواستم فرار کنم توی این بیابون چیکار می کردم ؟/؟ صدای تیر اندازی و درگیری منو به وحشت انداخته بود . اونا همونجا نگه داشته بودند . -زینال میگم بر گردیم -نه نامردیه شاید بچه ها کمک بخوان . این صدای گلوله های ماموراست . اینم صدای تیر بچه هاست . -جاسم عماد همین جا باشین . نمی خوام یه تار مو از سر نازیلا جونم کم شه . مثل بید می لرزیدم . می تونستم خودمو قایم کنم ولی اگه یه گلوله راهشو کج می کرد و بهم می خورد چیکار می کردم . صدای تیر اندازی قطع شده بود . خاک و دود رو از چند صد متر اون طرف تر می دیدیم که به هوا پخش شده . نمی دونستیم که جلو تر بریم یا بر گردیم عقب . همه جا ساکت بود . -زینال سر و صدای بچه های ما میاد . اگه مامورا پیروز می شدند فریاد الله اکبر و مرگ بر امریکا و از این شعار های کوس شعرشون بیابونو پر می کرد .. در همین لحظات با فاصله های چند ثانیه صدای تک تیر می شنیدیم .. زینال یکی زد پشت عماد و یکی هم به پشت جاسم .. خودشه بچه ها ما بردیم . من این صدا رو می شناسم . این صدای تیر های خلاصیه که بچه ها دارن تو کله مامورا شلیک می کنن و اونا رو به درک واصل می کنن . جاااااان چه حالی میده .. من چندشم شده بود . با این که دل خوشی از این رژیم و ماموراش نداشتم ولی اونایی که خالصانه داشتن با این افیون ها و افیون پروران می جنگیدند چه گناهی کرده بودند . رفتیم طرف میدون جنگ .. ده دوازده تا جسد پخش و پلا شده رو زمین افتاده بود .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#70
Posted: 14 Nov 2012 14:35
زن نامرئی 70
دو تا از قاچاقچیا داشتند با یه زن که به شدت محجبه و باند پیچی سیاه شده بود کلنجار می رفتند و دست به یقه شده بودند . بعدا فهمیدم که اون زنه جزو مامورین مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدره و افسر و سروانه . از اون محجبه های خیلی دلیر نشون می داد که با این که اسیر هم شده بود ول کن معامله نبود و از موضع قدرت باهاشون صحبت می کرد . ما با اون سه تا شده بودیم 7 نفر تو دل اون بیابون . یه اتاقکی هم اون گوشه کنارا به چشم می خورد که بوی گندش خفه ام کرده بود بیشتر شبیه توالت عمومی بود . -به من دست نزنین . نامحرمای کثیف .. آدمکشا . خدا جزاتونو میده . منو بکشین و خلاصم کنین . من نمی خوام زیر بار زور و خفت برم . -جنده عوضی تو ومامورات سه تن از بهترین و زحمتکش ترین همکارای ما رو کشتین .. جنده خانوم .. -در عوض شما هم پنج تا پلیسو به شهادت رسوندین . جواب خدا رو چی می خواین بدین . . اون دو تا مرد گردن کلفت اسمشون بود غلام و اسد . خیلی خشن و عصبی بودند . حق هم داشتند . بااین حساب باید هشت تا جسد این دور و برا افتاده باشن . پنج تاش که سه تاشون پلیس بودن مشخص بودن . تا لحظاتی دیگه می دونم که بوی گند اونا فضای اینجا رو پر می کنه و لاشخورا رو به این سمت می کشونه . چندش آوربود . واقعا مردن این روزا چه آسون شده . غلام دستشو برد طرف زن که فکر کنم چند دقیقه ای بیشتر از اسارتش نمی گذشت . از پشت محکم دستشو گرفته بودند . ظاهرا هنوز اسلحه شو نگرفته بودند . دستشو که اسد ول کرد غلام شروع کرد به تفتیش بدنی . -بهم دست نزن .. اگه هفت تیر می خوای من خودم بهت میدم . من خودم بهت میدم -از مشخصاتی که تو جیب این زنه پیدا کرده بودند فهمیدن که اسمش اعظمه -اعظم خانوم نیازی نیست که تو به ما بدی ما خودم می کنیم .. ببخشید تو رو می کنیم .. می گاییمت . مارو کوس خل گیر آوردی ؟/؟ به طرز وحشیانه ای چادر سرشو پاره کرده و اسلحه شو از لابه لای پیرهنش در آوردند .. ضجه و ناله و شیونش فایده ای نداشت . اونو بستن به یکی از ستونهای کاشته شده تو همون بیابون .. استخونهایی هم نزدیک ستون بود . زینال بهم گفت نازیلا جون ما از این ستون برای دار زدن دشمن استفاده می کنیم . و اگه هم بین ما افراد خائنی پیداشن اونا رو هم دار می زنیم . -ببندید این جنده سیاهپوشو . نیازی هم به صیغه خوندن نیست .کاری کنین که تمام گناهانش آمرزیده شه . میگن اگه سر مومن بلا بیاد گناهانش بخشیده میشه -بترسید از خشم الهی .. اگر دامن کسی را لکه دار کنید لکه ننگ تا ابد بر سینه تان باقی خواهد ماند . .. اسد در همین لحظه به حرف اومد و گفت ببینم این کلمات قصاری رو که بر زبان آوردی مال کنفوسیوس بوده یا از یکی از همین ملاهای آبگوشتی تولیدی بعد از انقلاب ما . زنه رو بستند به ستون . غلام و اسد کیرشونو کشیدن بیرون . -بچه ها این خواهر دینی ما از اون جنده های مجحبه و مومن و مبارزه . دو تا کیر کمشه . اونا هر روز تو محفل برادران بسیجی و ارتشی کلی کیر می خورن . میگن در بیابان لنگه کفشی نعمت است . ما فعلا پنج تا لنگه اگه بشیم خیلی عالیه . نازیلا جونم میاد به کمک ما 6 تایی یه حال درست و حسابی به این جناب سروان ناز و ترگل و ورگل خودمون میدیم . اعظم رو طناب پیچش کردند .. حالا دیگه زینال بود که دستور می داد . -بچه ها طوری ببندینش که هم بتونه خوب کوس و کونشو بده و هم این که نتونه فرار کنه . مراقب جفتک بازیهاش هم باشین . اینا از اون کماندو های قهارند . ولی همون کیر اولو که بخوره همچین سست میشه که همه تکنیک ها و تاکتیکها از یادش بره با این که چشم دیدن کلاغ سیاههای شوم و نحس رو نداشتم ولی این یه تیکه رو دلم واسه این زنه می سوخت . شاید جای دیگه توسط افراد دیگه ای همچین بلایی سرش میومد دلم نمی سوخت ولی .. اصلا ولش اون امروز با طعم چند تا کیر آشنا میشه و فرهنگ و فلسفه اش تغییر می کنه . اما یه احساسی بهم می گفت وقتی که حسابی با این اعظم خانوم حال کنن اونو بکشن . چون تاثیری به حالشون نداره جز دردسر . شاید اگه گروگان کسی می شدند می تونستن واسه معاوضه از وجودش استفاده کنند . مخصوصا این که گفته بودند از اونجایی که شب کویر خیلی سرده باید قبل از غروب آفتاب از این ناحیه خارج شیم . یه لباسی بود که به نظرم اومد باید لباس فرم خانومای ارتشی باشه . یه خورده بلند تر از لباس مردا به نظر می رسید . همونو به طرز وحشیانه ای جرش دادند . بعضا از دگمه هاش رو به زور کندند . اعظم تفی به صورت اسد انداخت . و اسد هم چپ و راست زیر گوش اعظم آنچنان می نواخت که زن پلیس از حال رفته بود . غلام موهای سرشو گرفته می کشید -عوضی تو خود تو, دو تا از دوستامو کشتی .. کشتی اونا رو . من با چشای خودم دیدم . اول می کنیمت .ما پنج تا مرد تو رو می کنیم . کیرمونو فرو می کنیم تو کوست .زینال این خانومو نمی شناسم -نازیلا عضو جدید گروه .. یه نگاه خریدارانه ای بهم انداخت و گفت من نمی دونم داری چیکار می کنی زینال ولی بعد از این که ما این جناب سروانو گاییدیم یه اسلحه مبدیم دست نازیلا واسه این که بتونه دوستی خودشو به ما ثابت کنه سرشو فرو می کنه تو کوس اعظم جون .. بوم بوم .. بوم .. بوم .. اونو به درجه رفیع شهادت می رسونه و ما هم همه شهادت میدیم که نازیلا جون که می دونم خوب شما رو سیر کرده از خودمونه ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم