انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 9 از 36:  « پیشین  1  ...  8  9  10  ...  35  36  پسین »

زن نامرئی


مرد

 
زن نامرئی 81

خوب تونسته بودم سر به سرشون بذارم . رفتم تو اتاق پسره . این مشهد هم چقدر زود شب می شد . یه دستی به بر و روم کشیدم . این کار ارو در یه اتاق دیگه انجام دادم . خیلی راحت می شد به همه جا سرک کشید . تا حالا خیلی اشتباه می کردم که از این قدرت خودم واسه خودم استفاده نمی کردم . شاید هنوزم باورم نمی شد که این نیروی خارق العاده رو دارم . یاد بابا و داداشم افتاده بودم که چه جوری تونسته بودم اونا رو شکارشون کنم . حالا می تونستم همین بلای شیرین رو هم سر این پرویز خان بیارم . آخ که چه حالی باهاش می کردم . این یارو هم از اون کلک ها بود . در اتاقشو از داخل قفل کرد . موبایاشو روشن کرد و رفت سر تصاویر سکسی . می دونستم داره یکی یکی فیلمها رو بررسی می کنه تا یکی از اونا رو که تحریک کننده تره بیاره جلوی چشاش . شلوارشو هم کشیده بود پایین و می خواست جلق بزنه . عجب بر نامه ای . اونم مثل این که از اون بیچاره بد بخت هایی بود که فعلا دختری دم دستش نبود که باهاش حال کنه . معلوم نبود من با این همه ثواب خودم می خوام چیکار کنم . خودمو بهش نزدیک کردم تا ببینم این فیلمهایی که می بینه تا چه حد می تونه با حال باشه ولی حس کردم که دارم میفتم روش .. اوووووووهههههه شلوارشو کشید پایین و فقط کیرشو آورد بیرون .. بد نبود . دراز نبود ولی کلفتی توپی داشت . سفید و تازه و گوشتی . شاید اگه کاملا شق می شد دراز تر هم وای می ایستاد . در هر حال باید یه نقشه ای هم براش پیاده می کردم . باید باهاش عشق می کردم . اون نباید حال منو می گرفت حالا باید بهم حال می داد تا جبران اون کاری که کرده بشه . یه دستش رو کیرش بود و با یه دست دیگه اش موبایلشو نگه داشته بود . یه لحظه سرمو به کیرش نزدیک کرده و یه لیسی به کیرش زدم . خودشو جمع کرد و با تعجب و مات و مبهوت مانده به چپ و راست و دور و بر خودش نگاه می کرد که چی می تونه سر کیر اونو گزیده باشه ولی عقلش به جایی نمی رسید و فکر کرد که خیال برش داشته . یه نگاه به صورت پرویز انداخته و یه نگاه هم به کیرش . صورت قشنگش کیرشو خوشگل تر و خواستنی تر کرده بود . ولی باید اول خوب حالشو می گرفتم و بعد بهم حال می داد . یه دستشو قرار داده بود رو تشک و با دست دیگه هم موبایلشو آورد جلو چشاش . منم کف به دستمو لول کرده گذاشتم دور لوله کیرش . اونو از بیضه به طرف سر کیر کشیده و اونم انگاری توی باغ نبود . وقتی به خودش اومد که دید هر دو تا دستش جای دیگه ای هستند و هاج و واج مونده بود که من دست از ادامه کار کشیدم . ترجیح دادم لباسامو در بیارم . دیگه یواش یواش باید حال کردنو شروع می کردم . ولی دلم می خواست یه کمی بترسونمش . حالشو بگیرم . اونی رو که خیلی بد باهام بر خورد کرده بود . رفتم روسرش . کوسمو چسبوندم به دهنش .. فوری خودمو ول کردم . درسته که نامرئی شده بودم ولی ممکن بود بهم آسیبی برسونه . ولی اون به همون حالت یخ شده بود . نمی دونست چیکار کنه . خیلی ترسیده بود . -صدامو تغییر داده گفتم پسر خوشگل تو می تونی لخت شی . می تونی خودتو کاملا بر هنه کنی . من از مردای لخت و کاملا سکسی خیلی بیشتر خوشم میاد . لرزش چونه هاشو حس می کردم . رفت طرف در اتاق تا فرار کنه ولی من کلید رو از روش بر داشته بودم . چون حدس همچین دقایقی رو می زدم . منم خیلی آروم بی آن که سر و صدایی بده رفتم پشت سرش . یواشکی یه دستی به کیرش زدم . -اوووووفففففف این چیه این چیه .. از جاش پا شد و مات و مبهوت به اطراف نگاه می کرد . دوباره رفت سراغ موبایلش . سر در نمی آورد چی شده . این با ر تصمیم گرفتم وقتی که دراز کشید خودمو بهش نشون بدم . دیگه خودم هوس یه کیر و یک هماغوشی دیگه ای رو کرده بودم . خیلی خوش قیافه بود و می ارزید که از تن و بدنم استفاده کنه و چند ساعتی در اختیارم داشته باشه . در هر حال من کارمو انجام داده بودم و یه خدمتی هم به جامعه کرده بودم . حالا وقتش بود که یه خد متی هم به خودم بکنم . کنارش دراز کشیدم جا واسه دو نفر کم بود . اون غرق هوس خودش بود . چشاشو بسته بود . منم دستمو گذاشتم رو بازوم تا دوباره خودمو نشون بدم . از الان به بعدش باید انتظار هر حادثه ای رو می کشیدم . دستمو این بار گذاشتم رو کیرش و یهو چش باز کرد و از ترس رفت که جیغ بزنه .. وای نادیا نادیا تو دیگه کی هستی خوب شد که جوون مردم سکته نکرد . ولی من حریصانه خودمو انداخته بودم روش و رفتم که اونو ببوسمم . دست و پا می زد . راستش اولش خیلی ترسیده بود از این که من از عالم دیگه ای اومده باشم ولی پس از یک دقیقه کمی آروم شد و با صدایی لرزون که هنوزم نشون می داد تا حدودی می ترسه گفت .. تووووو تو ..تو اینجا چیکار می کنی .. -ببین پسر امروز توی ماشین یه ضربه ای به اونجات زدم که دردت گرفت یعنی به کیرت . من نمی خوام دیه به گردنم باشه اومدم خودم یه جوری شفات بدم .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئی 82

نه نه .. نه.. تو یک جن هستی تو یک روح هستی تو از کجا خودتو رسوندی این جا تو یک جادوگر هستی . پس چرا من اولش تو رو نمی دیدم . چرا متوجه ات نبودم . بگو چرا چرا .. -ببین پرویز جان من هر چی باشم یک انسانم . بهم دست بزن . دستشو که می لرزید گرفته و اونو به سینه هام چسبوندم . بروپایین تر ببین این کوسمه .. -باورم نمیشه تو چه جوری خودتو رسوندی این جا .. -حالا به اونش کاری نداشته باش . فکر کن که من شاه کلید دارم . فکر کن که در خونه باز بوده و خودمو رسوندم این جا فعلا که پیش تو ام . اگه نمی خوای و دوست نداری من برم . برم یه هتل بگیرم و فردا بر گردم تهرون . نمی خوای دیگه ولی اگه هر کی دیگه جای تو بود تا حالا تیکه پاره ام کرده بود ولی خیلی بی احساس و بی هوسی . البته بگذریم از این که در خلوت خودت داشتی فیلمهای سکسی می دیدی . طوری از خود بی خود شده بودی که اصلا متوجه من نشده بودی . ببینم تو روان گردان و از این قرصای شاد کننده استفاده می کنی ؟/؟ -چطور مگه -خیلی گیجی پرویز . در هر حال نادیا در خدمت توست اگرهم فکر می کنی گیر یک جن جادوگر روح شیطان افتادی من پاشم برم . یه فیلمی اومده که مثلا می خوام لباسمو بپوشم برم که دستمو کشید و منو انداخت تو بغل خودش -آفرین حالا داری میشی یه پسر خوب همونی که من می خواستم . این جوری بیشتر می پسندم . اگه بدونی وقتی که با قدرت یه زنو به طرف خودت می کشونی چه جذبه ای پیدا می کنی . حسودیم میشه اگه بعد از رفتن خودم به تو فکر کنم که داری یکی دیگه رو غیر من بغلم می زنی .. خوشم میومد از این که با اعتماد به نفس دارم باهاش حال می کنم و اونو به هر طرف که دوست دارم و عشقمه می کشونم . ولی دلم می خواست که خودمم قدرت خودمو به رخش بکشم و نشونش یدم که نادیا کیه . یه دستی به سینه اش زده و اونو انداختمش رو تخت و خودم روش قرار گرفته کوسمو گذاشتم رو سرش . متوجه منظورم شده بود و کارشو وارد بود . زبونشو از حلقومش در آورد و دنبال کوسم می گشت . وقتی نوک زبونش می خواست به کوسم برسه خودمو کنار می کشیدم تا تا حشری ترش کنم . همین جورم می شد . از چشاش آتیش و هوس و آتیش هوس می بارید . از این جور نگاه کردنای مردا خیلی خوشم میومد . دلم می خواست این نگاهها تمومی نداشته باشه . یه خورده که اذیتش کردم برش منت گذاشته گفتم حالا بهت اجازه میدم کوسمو لیس بزنی . -اوخ جووووون بخور .. بخور .. بخور.. چه با حال لیس می زنی . لبه های کوسمو به دوطرف بازشون کرده تا اثر زبونشو روی کوس بیشتر حس کنم . یه لحظه فکرم به این مشغول شد که دقت کنم و ببینم که آیا کوسم نسبت به دو ماه قبل گشاد تر شده یا نه . دلم می خواست مردایی که باهاشون سکس می کنم بیشتر حال کنن و لذت ببرن . با این که با بیشتر مردا بیشتر از یه بار سکس نمی کردم . -پرویز جون کوس خوری دیگه خوبه .. حالا آزادی . هر کاری که دوست داری می تونی با نادیا جونت انجام بدی . ببین یه کوس آزاد . راهش بازه . هر چی هم که توش آب خالی کنی صاحبش بار دار نمیشه . اصلا شوهرم واسه همین ازم جدا شد . دیگه بهش نگفتم قرص می خورم . -آره پرویز جون من که شانس نداشتم و ندارم . هر چی دوا دکتر کردیم نشد که نشد . دکترا می گفتند اگه خارج هم بری تاثیر نداره . این قدر از این کوس شرات گفتم که ذهنشو واسه لحظه آخر سکس آماده کنم . آخه بعد از ارضا شدن اگه منی مردو جذب نمی کردم کل عشقبازی مزه اش از بین می رفت . اون وقت می شد مثل یه میوه ای که اونو گازش بزنی تو دهنت مزه مزه اش کنی و وقتی طعم و لذتشو گرفتی اونو بندازیش دور و تفش کنی . خوب تونسته بودم رگ خوابشو تو دستام بگیرم . سر تا پامو با زبونش لیس می زد . انگشتای پامو به دهنش چسبوندم . یکی یکی اونا رو لیس می زد . یه نگاهی به کیرش مینداخت و یه نگاهی هم به دهنم . دلم واسش سوخت . دوست داشت واسش ساک بزنم ولی طوری سیاست رفته بودم که حس کردم دلش می خواد واسش ساک بزنم ولی روش نمیشه چیزی در این مورد بگه . -پرویز بیا بیار کیرتو بیار یه تستش کنم ببینم می تونه بهم حال بده یا نه . آخه مردا بیشترشون همین که فرو می کنن تو کوس یه زن آبشون میاد . دوست ندارم تو آبتو زود بیاری و کیرت شل شه -نادیا جون تو اینا رو از کجا می دونی .. -چیه می خوای بگی که کلی کیر رفته تو کوسم . نترس ما از این شانسا نداریم . شوخی کردم پسر به دل نگیر . حالا شما مردا زیاد عادت ندارین از داخل رختخوابتون واسه هم بگین . ولی ما زنا این حرفا رو با هم نداریم و خجالت نمی کشیم . از راز هم با خبریم . فعلا که شوهر ندارم . کیرشو به دهنم چسبونده و آروم آروم شروع کردم به ساکیدن . اونم چه ساکیدنی . .پرویز مثل یک شغال ولی خیلی آروم زوزه می کشید ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئی 83

کیرش چقدر داغ بود . دوست داشتم آبش توی کوسم خالی شه و نره داخل دهنم . دستاشو گذاشته بود رو سینه هام . منو رو تخت خوابوند . انگاری این سینه هام هوش از سرش ربوده و خودشو انداخت روش . خوب معلوم بود که این جوری کیرشو هم از دهنم خارج کرده . -جاااااان نادیا جووووون من عاشق سینه هاتم . چه سینه هایی . چقدر سفت و درشته .. معلومه کار کرد نداره . با خودم گفتم بیچاره خبر نداره آمار مردایی که با هاش ور رفتن از حد هم گذشته و راستی راستی از دستم در رفته و نمی دونم چند نفر هستند . -یه کاری می تونم بکنم . -ببینم واسه امروز عذر خواهی نکردی پرویز جون .. -یادم نمیاد چیکار کردم . همه چی از یادم رفت .. منو ببخش .. من سینه می خوام . بیار بیا بده به من . -بهت اجازه میدم کیرتو بذاری لای سینه هام . کیرشو گذاشت لای دو تا سینه هام . طوری کیف می کرد که انگار داره تنگ ترین کوس دنیا رو می کنه . رفته بود تو عالم هپروت . منم از این که دار ه با سینه هام حال می کنه لذت می بردم و حال می کردم . از تماس کیرش با کناره ها و وسط دو تا سینه هم خیلی لذت می بردم . هوسو توی کوس و زیر شکم من پخش کرده بود . با این که دلم می خواست که پرویز کیرشو فرو کنه توی کوسم ولی چیزی نگفتم بذار حالشو بکنه و واسه مر حله بعدی خوب آب بندی شه و منم آب بندیش می کنم و تا می تونم کاری می کنم که بهم حال بده . نمی تونه و نباید به همین سادگی خودشو خلاص کنه و مفت در بره . دو تا سینه هامو از دو طرف به وسط فشار آورده و کیرشو حسابی داغ داغ کردم . حس می کردم که آبش داره خالی میشه -اوخخخخخ اوخخخخخ اوخخخخخ ... چسبندگی آب کیرشو وسط سینه هام حس می کردم . چقدر هم خالی کرده بود .. -جووووون یه دنیا کیف کرده بودم . چقدر آرزوم بود که وسط سینه خالی کنم -ببینم تو تا حالا جنده منده نگاییدی ؟/؟ خب وسط سینه شون خالی می کردی دیگه . -این دو سه تا جنده ای رو که گاییدم ناز داشتند و می گفتند که به سینه هام اگه فشار بیاری خراب میشن . همه شون یه مدل حرف می زدن . -و حالا تو رو سینه یه خانوم خوب و نجیب خالی کردی .. من این چیزا حالیم نیست تو تا منو ار گاسمم نکردی ولت نمی کنم . تا هر وقت که من می خوام و دوست دارم باید منو بکنی . -جوووووووون نوکرتم . حتما حتما .. -تو که همین حالا آبت اومده این که خیلی شل شده . ببینم مگه مرد نیستی ؟/؟ -چرا حالا یه مردی بهت نشون بدم که خودت خسته شی بگی پرویز ولم کن کوسم باد اومد . تر کید . -وایییییی پیش من از این حرفا نزن پرویز جون این کیری که من حالا دارم می بینم کوس سگ و گربه رو هم نمی تونه جر بده .. عجب مثالی زده بودم . همون کیرو فرو کرد توی کوسم و یه خورده اون داخل به حرکتش در آورد تا پس از چند دقیقه یه ایستادگی خاصی پیدا کرد . حالا کیرش سفت و شق شده بود . .. چقدر دلم می خواست خواهرش پری هم میومد و با هم یه لزی جا نانه انجام می دادیم . ولی می دونستم که اون اهل این چیزا نیست و در این فرصت کم هم نمیشه کاریش کرد . پرویز با چندتا ضربه پی در پی منو به این سو و اون سو کشوند و به دیوار حاشیه تخت چسبوند . دیگه هر ضربه ای که به کوسم می زد می چسبیدم به دیوار و راه فرار نداشتم . -اوووووووفففففف اوووووففففف بچسبون بچسبون .. هم بچسبون هم محکم تر بزنش .. با چند تا آتیش دیگه آبمو آورد .. هم خودش و هم من از حال رفته بودیم . آخه این روزا خیلی پر کار شده بودم . -پرویز آبتو بریز . یه خورده به خودش فشار آورد تا تونست آبشو تو کوسم خالی کنه . هر چند اون جوری که می خواستم زیاد نبود ولی بازم یه جورایی تشنگی کوسمو رفع کرده بود .. در اتاق که از داخل قفل بود و با این که پرویز می ترسید که من اونجا باشم ولی طوری نوازشش کردم که خوابش برد . قبل از این که از خواب بیدار شه خیلی آروم خودمو ردیف کردم و از خونه خارج شدم . دلم می خواست یه دوری می زدم . آخیش چقدر خسته بودم . اصلا از خونه خبر نداشتم و نمی دونستم چی به چیه . بی خیال دنیا .. چقدر دوست داشتم سر به سر یه چند نفری بذارم . این روزا از بس ار گاسم شده بودم احساس آرامش خاصی می کردم . یه سبکی عجیب . ولی خیلی هم عادت کرده بودم . هر جوون خوش تیپ و خوش هیکلی رو که می دیدم دلم می خواست بیفتم تو بغلش و خودمو در اختیارش بذارم . سر سوراخ هوسم باز شده بود و انگار بازم دلم می خواست خودمو بندازم تو بغل یکی دیگه . نمی دونستم به کی بچسبم و کجا برم . گرسنه ام شده بود . رفتم به یک ساندویچی .. البته با همون چهره غایب . یه ریسک عجیبی کردم . یه ساندویچ کاغذ پیچ شده رو از رو میز بر داشته و فوری زدم به چاک . صاحب غذا چشاش داشت در میومد . من دیگه پشت سرمو نگاه نکردم و زدم به چاک و تو کوچه بغلی خودمو قایم کردم و پس از یک حاضر و غایب اون ساندویچه رو هم غیبش کرده و مشغول خوردن شدم چقدر گرسنه ام بود . در همین حال چشمم افتاد به یه حموم .. از همون حموم هایی که هم عمومی داشت و هم خصوصی . میشه یه حموم هم اینجا رفت . از اون کارایی که می خواستم تو جنوب تهران انجام بدم ولی اینجا آب و هواش و خود حموم تمیز تره و بیشتر می چسبه ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
زن نامرئی 84

خب حالا باید خودمو نزدیک می کردم به حموم . برام کاری نداشت . وای چی میشه عشق و حال کردن در یک حموم مردونه . نامرئی بودنشو که نه ولی اگه عشق و حالشو واسه دوستای شیطون دوران دبیرستان تعریف می کردم کلی حال می کردیم . البته قبلش حتما از تعجب شاخ در می آوردند . سلانه سلانه وارد محوطه حموم عمومی شدم .. اووووففففف عجب بویی میومد . اینجا هم دست کمی از حموم عمومی زنونه نداشت . سالها پیش یه بار همراه مامان این حموم ها رو رفته بودم . می خواست که یه کیسه کش خوب اونو بسابه .. یه خورده گذشت تا به این بو ها عادت کردم . واییییی دختر چقدر مرد اینجا بودند . از هر سن وسالی گرفته می شد همه رو دید زد . من بیشتر دنبال تیپ هایی بین بیست تا سی بودم و هیکل های مردونه تر و درشت تری که خوب بهم حال بده . اوخ که من می مردم واسه این کیر ها . مردا همه شون شورتهای وسوسه انگیزی پاشون بود . چه راحت می شد اونا رو دید زد . رفتم زیر یکی از این دوشها و درشو از داخل بستم . خوب که خودمو شستم اومدم بیرون . صابون یکی از مردا رو کش رفته بودم . خوب مراقب بودم که وقتی درو باز می کنم کسی رو نرنجونم . حالا باید با چشام تعقیبشون می کردم که کی کجا میره .. یه جوون چهار ده پونزده ساله رو دیدم که رفت طرف یکی از این دوشها . قبل از این که بره داخل من فوری رفتم یه گوشه ای قایم شدم . شانس آوردم فضا تقریبا بزرگتر از اونی که باید باشه بود و من می تونستم با رعایت یه فاصله مناسب شاهد کاراش باشم . رو کیرش صابون کشید و دستشو گذاشت روی اون . فهمیدم که جلق زدن رو شروع کرده . پس اونم اهلش بود .. ناله هوس خودشو خیلی آروم می داد بیرون . شاید از بقیه مردا خجالت می کشید . خیلی زود آبشو زیر دوش خالی کرد . بدنش سست شده بود .. اون دیگه باید ار ضا شده باشه . نمی دونستم آیا اونو به یه نوایی برسونم بهتره یا ولش کنم برم یه ارزیابی هم از بقیه بکنم . من در واقع می تونستم نقش مادری براش ایفا کنم . در حالی که سن مادرشو نمی تونستم داشته باشم شاید ده دوازده سالی رو ازش بزرگتر بودم . درو باز کرده و رفتم بیرون .یه لحظه از این که در باز شده تعجب کرد فکر کرد که یکی از بیرون این کارو کرده . سرشو آورد بیرون و دید که خبری نیست . جووووون یه جوون خوش هیکل دیگه رو دیدم که رفته طرف دوش . این همون چیزی بود که می تونست حالمو جا بیاره . با این که ساعاتی پیش پرویز حالموجا آورده بود ولی اون حس زیبا پرستی و هوسبازی من دوباره یه حس و حالی رو در کوس من ایجاد کرده بود که جز با تماس با کیرش هیچ چیز دیگه ای نمی تونست سر حال و راضیم کنه .. همون تر فند رو زدم و زود تر سنگر گرفتم . اونم شورتشو کاملا پایین کشید . واییییی کیر آقا چقدر سنگین و درشت بود . چقدر کلفت .. دوست داشتم که فوری بپرم تو بغلش و اون کیر ناز و تپلی آقا خوشگله رو بذارم تو دهنم . حدس زدم باید تقریبا هم سن من باشه . موهای صاف و مشکی سرش .. صورت اصلاح کرده و بینی قلمی و لبهای غنچه ای اون خیلی بهش میومد . حتی سبیل هم نداشت . چهره شو خیلی جذاب کرده بود . دلم می خواست زود تر برم طرفش و لباشو زود تر ببوسم . اون دیگه جلق نمی زد . با این تیپی که داشت به نظرم اومد که باید دوست دختر زیاد داشته باشه . و نیازی به خود ار ضایی نداره . اگه جیغ بکشه و داد و فریاد راه بندازه چی .. یا خودشو می کشه یا منو .. شانسی که آوردم این بود که دوشی که این جناب رفته بود زیرش در یه قسمتی قرار گرفته بود که کسی اونجا نبود چون در یه گوشه باریکه قرار داشت . فرقی هم برام نمی کرد ولی بهتر بود . رفتم بیرون با همون وضعیت خودم .. چند بارخیلی آروم صداش کردم .. -ببخشید من یه زن هستم . نمی دونستم اشتباهی اومدم اینجا اصلا حالم خوش نبود . نمی دونم چی شد .. فوری خودمو مرئی کرده رفتم داخل . می دونستم یه حرفایی زدم که با عقل جوردر نمیومد ولی هر چه بود بهتر از این بود که اون با چیزای عجیب و غریب تری روبرو شه و سر در نیاره که چی به چیه . تازه این جور مواقع وقتی جوانان یه کوس مفت گیر میارن دیگه براشون چه اهمیتی داره که این کوس و برکت و نعمت از کجا نصیبشون شده همون قدر که اونو در چنگ خودشون داشته باشن و با هاش حال کنند کفایت می کنه . دیگه صبر نکرده بودم چی به چیه . از تعجب نمی دونست چیکار کنه و چی بگه -ببخشید اصلا نمی دونستم که شما لخت هستین .. این حرف من دیگه یک کوس شعر تکمیلی بود . آدمی که خودش لخت باشه که دیگه از لختی طرف نمیگه . خب دیگه شرم و حیای زیادی همینه دیگه . به اندام و تن و بدن من زل زده بود و نمی دونست چیکار کنه . مات مونده بود .. -کسی شما رو ندید ؟/؟ .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئی 85

نه کسی منو ندید ولی دستم به دامنتون به اون شورتی که پاتون نیست به اون کیر خوشگل و خوش نقش و گنده ای که آویزونه و دلمو برده قسمتون میدم که منو نجات بدین و نذارین که کسی منو ببینه آبروم در خطره .. -ببخشید اسم شما ؟/؟ -من کنیز شما نادیا . -شما چی ؟/؟ -من غلام شما کامبوزیا .. فکر کنم همون مترادف کمبوجیه بود .. در هر حال خنده ام گرفته بود . از این که توی این کابین کوچیک طوری رفتار می کردیم که انگاری می خواهیم با هم دوست شیم . یه لحظه چشم ازم بر نمی داشت فقط به هیکل لخت من خیره شده بود . پاهامو یه خورده باز ترش کرده تا کوسمو بهتر ببینه منم فقط زل زده بودم به کیرش . دلم می خواست اون بیاد طرف من تا فکر نکنه که می تونه منو آسون به دست بیاره . معمولا در سکسها یا بر خورد های این چنینی اگه یه زن سریع بره طرف یه مرد اون شاید سریع هم دلشو بزنه . -شما باید یه نیم ساعتی رو اینجا بمونین تا ببینم می تونم از در پشتی ردتون کنم یا نه . تازه اونم حمومی باهام آشناست ممکنه یه در خواستهایی داشته باشه ولی من یکی دلم نمیاد که تو رو شریکی بخورم خودم می خورمت . یه لحظه یه لرزشی رو در سر و صورتش دیدم که تمام تن و بدن من لرزید و ترسیدم ولی سریع خودشو بهم چسبوند و دستشو گذاشت لاپام -نههههههه چیکار می کنین آقا من شوهر دارم .. با این چاخان می خواستم هیجانشو زیاد کنم . چون بعضی مردا یا بیشترشون از این که با یه زن شوهر دار حال کنن و فکر کنن که هم به زنه کیر می زنن و هم به شوهره لذت می برن .. اونم از این تیپ آدما بود -اوووووففففف نمی دونی این جوری چقدر باحال و خواستنی تره . کاش شوهرت هم این جا بود و من جلو چشاش تو رو می کردم . می دونم اون همچین کیری رو نداره . یه بار که بخوری همش مشتری من میشی . میای توی خونه مجردی من تا باهام حال کنی . باور کن اگه شوهرت همین جا بود فقط می تونست کوس دادن تو رو ببینه و جق بزنه .. -ببینم کامبوزیا تو هنوز منو نگاییده چه جوری فکر می کنی دوباره هم بتونی منو بگایی و بهت مزه بده . کیرشو گرفت تو دستش و گفت اینو می بینی مث یه سگ بو می کشه کوس شناسه . می دونه جنس خوب کدومه . آدم اگه جنس خوب و غذای خوبو بخوره خوب سر حال میاد و می دونه --تو که هنوز نخوردی -وقتی کیر من تاییدش کنه و خوشش بیاد یعنی کار تمومه -پس بیا و زود تر برای بار اول تمومش کن -تو که شوهر داشتی -حالا منم دلم می خواد که جلو چشای شوهرم منو بکنی . همچین فرو کنی توی کوسم که از دهنم در آد.. طوری وسوسه اش کرده و یه زانو در آورده بودمش که راستس راستی جلو پام به زانو افتاد . کوسمو گذاشت تو دهنش زبونشو در آورد و خوب حال کرد . شایدم بیشتر از اونی که حال کرده باشه حال داد . دستم فقط رو سرش بود و با موهای خیسش بازی می کردم . کار دیگه ای از دستم بر نمیومد . از جاش بلند شد . قلبم به شدت می تپید . معلوم نبود که چرا پس از این همه کیر خوردن هنوز هم باید در مقابل کیر های تازه مخصوصا درشت و قبراق و سر حال این قدر نقطه ضعف داشته باشم . در اون جای تنگ وقتی اون به کوسم می گفت تنگ و کیر کلفتشو فرستاد که بره و حالشو بکنه دیگه فقط لب و دهنمو گاز می گرفتم تا در اون کابین جیغ و داد نزنم هر چند که مشکلی هم نداشتم و می تونستم در برم . با این حال فقط می خواستم حال کنم و لذت ببرم . منو به دیوار چسبونده بود . سینه هاش کیپ سینه های من شده و باهوس و فشار خاصی لبامو می مکید . نمی دونم با این همه داغی کوسم و داغی کیر خودش چه مقاومتی داشت که هنوز آب کیرشو توی کوسم خالی نکرده بود . شایدم قبلا جق زده یا از بس دوست دختر داشت و داره که خوب سیرش کردند . خیلی دلم می خواست که بازم خودمو در اختیارش بذارم ولی باید از این شهر می رفتم و امکانش نبود .. نادیا نادیا این قدر حرص نزن تو با این قدرتی که داری بازم می تونی از این مردای کیر کلفت به چنگ بیاری این جوری که به هم چسبیده بودیم کیرشو نمی تونست به خوبی توی کوسم حرکت بده . یه لنگمو دادم هوا چسبوندمش به دیوار و اونم با یه دستش اونو نگه داشت و این بار با ضربات پیاپی افتاد به جون کوسم .. وای کامبوزیا یواش تر -تو یواش تر دختر الان بقیه سر می رسن و اون وقت با عرض معذرت فکر می کنن من جنده آوردم اینجا و دارم می کنمش .. صدامو آوردم خیلی پایین اووووهههههه کامی جون اگه بدونی چه کیفی داره تو که کوس نداری بفهمی وقتی یه کیر میره توش یه زن چه حالی می کنه . بعدش ساکت شده بودم . فقط دلم می خواست یه جایی دراز می شدم و اون حسابی تر منو می گایید .. یواش یواش پاهام شل شد و یه حالت ایستاده پیدا کردم . کمرمم خم شد و در همون حال که داشتم به ار گاسم می رسیدم اونم دیگه کوسمو بی نصیب نذاشت .. -نادیا بگیر این آبو .. سیل محشره .. جای شوهرت خالی جاااااان چه کوس تنگی داری . آدم کیف می کنه آبشو اون داخل خالی می کنه . نمی دونی وقتی که کیرمو می کشم بیرون و اون آبو می بینم که از کوس تنگ و غنچه ای بر گشت می کنه چه کیفی می کنم .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئی 86

پس از این که من و کامی خوب با هم حال کردیم و پس از ار گاسم هم با ماچ و بوسه های خودش سر حالم آورد رفت که یه سر و گوشی آب بده که منو رد کنه . ظاهرا می خواست بره دم حمومی رو ببینه و یه کاریش بکنه .. نمی دونستم که این جناب حمومی چه جوریه . حتما یکی از اون پیر مرداییه که دیگه از کار افتاده و فقط به دیدن من باید جلق بزنه .. تا از کابین خارج شد منم خودمو غیب کردم و رفتم کنار مردا نشستم تا ببینم چه خبره .. این مردا هم عجب گلی می گفتند و گلی می شنیدند . در غیبت کردن و پشت سر این و اون حرف زدن اونا هم دست کمی از مردا ندارن . یه کیسه کش یا همون با کلاس تر بگم دلاک هم اونجا بود که داشت یکی رو کیسه می کشید .. وای حالم داشت از این چرکهای گنده ای که رو تن اون کیسه شونده می دیدم بهم می خورد .. می خواستم خودمو از اون فضا دور کنم که دیدم این حمومی و کامبوزیا با هم اومدند و رفتند طرف کابین .. -ایوب خان همین جا بود . من خودم باهاش بودم .. -پسر ما رو گیر آوردی ها .. الان چند ساله که میای این جا و میری .. باباتم از بچگی مشتری این جا بود تا حالا ندیدم که تو یا بابات این جوری قاطی کرده باشین .. آخه مرد حسابی جن که نمیاد به تو کوس بده .. به زور جلو خنده مو گرفته بودم که صدام نپیچه .. دلم می خواست حالشونو بگیرم ولی ترسیدم . ایوب و کامبوزیا رفتند و منم دیگه نمی دونستم باید چیکار کنم . دلم می خواست یه شیطنت به یاد موندنی در اون فضا داشته باشم .. ده دوازده نفری توی حموم بودند . خیلی زیاد بودند نمی شد به همه سرویس داد . پدرمو در می آوردند . از پس این همه آدم بر نمیومدم تازه سر و صدا و شلوغی و رسوایی رو بگو . یادم رفته بود که یه خونواده ای هم دارم . در همین اوضاع و احوال بود که جناب حمومی وارد شد و با عذر خواهی از بقیه گفت که اگه امکان داره کارشونو زود تر تموم کنند که یه داماد دارن . قراره جناب داماد خان با یک گروه از فک و فامیلاش بیان و دوماده حموم قبل از زفافشو بره .. این می تونه جالب باشه . آدم آقا دومادو اذیت کنه . چه جالب ! نمی دونستم که این رسمهای قدیمی هنوز هم در بعضی خانواده ها مرسومه .. البته چیز قشنگیه ولی حوصله می خواد . همه دومادا این قدر حوصله دار نیستند . دعا می کردم که زیاد شلوغ نباشه . ظاهرا منقل و اسپند هم می آوردند . چه معرکه ای می شد . نیم ساعتی گذشت و جناب داماد خان با هفت هشت تا از دوستان و شایدهم بستگان خیلی صمیمی اش وارد حموم شد . جاااااااان یکی از یکی با حال تر و تمیز تر . اینا که اصلا نیازی به حموم رفتن نداشتند . همه شون تر و تمیز با بوی خوش عطر ملایمی که هوس منو زیاد می کرد . ظاهرا گفته بودند که کس دیگه ای در اون ساعت وارد نشه . حمومی هم رفت یکی دو ساعتی رو استراحت کنه .. دور و بری های دوماد سر به سرش میذاشتن -ببینم بابک جون امشب می تونی بلندش کنی ؟/؟ یکی دیگه از اون سر صداش در اومد که ببینم کیرشو بلند کنه یا زنشو . -بچه ها بی ادب نشین نوبت شما هم میشه .. جوووووون همه شون مجرد بودند . -من اگه جات بودم یه تمرینی کار می کردم تا کم نیارم . -مسخره بازی بسه حسام . -خب بچه ها یکی سر دومادو بشوره .. یکی اونو کیسه بکشه و یکی هم لیفش بزنه .. شیرینی هم یادت نره -میگم اونجاشو کی بشوره ؟/؟ -اون دیگه .. حیف که زبونم بسته هست . -بچه ها ادبو رعایت کنین -آخخخخخ کاش یکی از آسمون می رسید و یه زنی همین جا جلو چشممون ظاهر می شد و تر تیبشو می دادیم . -کوس شر نگو برو جق بزن دلت خنک شه .. خوش به حالت بابک . امشب یه یادی هم از ما بکن . خوب کسی رو تور زدی . پدرش از اون خر پولاست -من خودشو دوست دارم -ببینم حسام میگن کریم قلبش پاکه اون اگه آرزو کنه می تونه یه زنی رو همین جا احضار کنه . -اون بد بخت تو خونه شون جا نداره بره جق بزنه . همش از دست این و اون اسیره . حتی وقتی میره تو مستراح از بس جمعیتشون زیاده و پشت در صف می کشن نمیشه با دل درست کیرشو بمالونه .. حالا کریم جون یه آرزو کنی بد نیست .. دلم واسه کریم که داشتن دستش مینداختند می سوخت . رفتم زیر گوش این پسره مظلوم و گفتم کریم آرزو کن بگو که می خوام همین الان از آسمون یه زن بیاد تو جمع ما .. کریم ماتش برده بود . زبونش بند اومده بود و فوری چسبید به بابک داماده . بقیه می خندیدند و می گفتند حال آقا دومادو بهم نزن دیگه . خودت عرضه دوماد شدنو نداری دیگه خودتو جای عروس قالب نکن دیگه . -نهههههه یکی داره باهام حرف می زنه یکی داره زیر گوش من یه چیزی میگه . -خب چی داره میگه . -میگه آرزو کن که یه زن بیاد اینجا و میاد . صداشم زنونه بود -بابک بهت گفتم این کوس خلو بر ندار و با خودت نیار حموم شگون نداره -یه بار دیگه خیلی آروم رفتم زیر گوشش و یه تماسی هم باهاش داشتم . -بچه ها دوباره اومد و گفت -خب کریم خان آرزو کن . کریم بالاخره آرزوی ورود یک زنو به جمعشون کرد و نادیا شیطون فوری خودشو ظاهر کرد .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئی 87

خوب شد که کلید رو پس از قفل کردن در ورودی به رختکن از روش بر داشته بودم .. پسرا یا مردا از ترس جیغ می کشیدند و متوسل به این و اون می شدند .. زیر لب ذکر می گفتند و فریاد می کشیدند . چند تایی رفتند طرف در تا فرار کنند اما با در بسته روبرو شدند . -نترسین من آدمخور نیستم . این کریم دل پاک منو صدا کرد و من اومدم تا به این مجلس گرم شما روشنی ببخشم .. به جای این فرار کردنها برین سر وقت اون دو تا دوستتون که کف حموم غش کردن . یه نفسی بهش بدین . کریم نفسش بند اومده بود . دست و پاش می لرزید . با التماس ازم می خواست که جلو تر نرم . نه می تونست عقب بره و نه جلو بیاد . میخ شده بود . بازم جای شکرش باقی بود که اون دچار سکته نشده بود . خوب حال بقیه رو گرفته بودم و تونسته بودم نشون بدم که کریم واقعا چه قلب پاکی داره .. -ببینید پسرا این یه بار آرزوی کریم بر آورده شده و دلیل نمیشه که هر وقت هر چی خواست جلوش ظاهر و حاضر باشه . فقط خواستم اینو نشون بدم که اون دلش پاکه و آدم خوش قلبیه و شما حق ندارین سر به سرش بذارین .. هنوز در شوک بودند که چه بلایی ممکنه سرشون بیاد باورشون نمی شد که یه زن اونم درحموم مردونه و اونم به ناگهان از در غیب بیاد و جلوشون ظاهر شه .. -ببینم مثل این که خوشتون نیومد و راضی نیستین که من اینجا بمونم . اگه نمی خواین من برم . کریم که از بس اونو بالا بالا برده بودم نرم تر از بقیه نشون می داد و زود تر خرش کرده بودم تازه با همون فک و چونه های لرزون می خواست دهن باز کنه و بگه که نرو بمون که نمی تونست خوب حرف بزنه .. -کریم جان زحمت نکش خوب متوجه منظورت شدم . حقته که به تو حال بدم و بقیه ببینن و آه بکشن . خودم الان زبونتو باز می کنم . می خواستم بگم برو زیر دوش یه آب و صابونی به بدنت بزن و بر گرد که دیدم این بنده خدا نمی تونه تکون بخوره و برای این که از زیر یه شوک خارج شه باید یه شوک دیگه ای برش وارد بیاد . من خودم اون شوکی رو که باید بهش وارد می کردم می دونستم چیه ولی دوست نداشتم بوی چرک و عرقو از تنش احساس کنم . رفتم سطل آبو بر داشتم و با آب و صابون دو دقیقه ای مخصوصا قسمت کیرشو ردیف کردم .. شوک من این بود که براش ساک بزنم .. بقیه همین جور داشتند مات و مبهوت بهمون نگاه می کردند . اون دو نفر که غش کرده بودند به هوش اومده و زیر چشمی یه نگاهی به طرف ما داشتند . وقتی که خیره تو چشاشون نگاه می کردم از ترس چشاشونو می بستند . بقیه هم طوری واسه کریم دست تکون می دادند که انگاری فاتحه اون خونده هست . -کریم وصیتتو بکن .. این جوری که معلومه بعد از این که تر تیبتو داد خون تو رو می خوره .. طرف خودشو کشت تا با صدایی لرزون این عبارتو بر زبونش آورد .. منم خوب جوابشو دادم یه دراکولایی نشونتون بدم که همه تون حسرت این کریمو بخورین . با این بازی که راه انداخته بودم ساکیدن کیر کریم خیلی بهم حال می داد . یواش یواش صداش در اومده بود و ناله هاش راه افتاده بود .. -بببینین پسرا .. کوچولو زبونش باز شده .. شوک من کارشو کرده بود و جریان خونو در بدنش منظم کرده بود .. خیلی دلم می خواست سر به سر بقیه بذارم . ولی حالشو نداشتم . جمعیت طوری به این صحنه نگاه می کردند که اصلا نمی دونستند واسه چی اومدن به اونجا . واسه این که این فکر رو از سرشون خارج کنم که اصلا موضوع خون آشامی در کار نیست و کیر کریم رو نمی خوام از ریشه در بیارم اونو رو زمین خوابوندم و روی کیرش نشستم . لحظه ای کیرشو از دهنم بیرون کشیدم که متوجه شده بودم با چند حرکت دیگه آبش توی دهنم خالی میشه . صورتش عین لبوی نپخته سرخ شده بود . کوس منم سر حال سر حال بود . با این که کامبوزیا به اندازه کافی بهش حال داده بود ولی این همه جمعیت مشتاقو که دید بازم سر ذوق و شوق اومد و هوس گشت و گذار های دیگه ای به سرش افتا د . من تسلیم کریم شده اونم تسلیم من شده بود .. بفیه پسرا یا مردا یکی یکی به کیرشون دست می مالیدند . تازه داشت باورشون می شد که من راستی راستی فرستاده ای از سوی آسمون هستم که با آرزوی کریم خان نازل شدم . یکی از اون پسرا که زبونش باز شده بود گفت کاش گنج قارون می خواستی کریم .. من که بهم بر خورده بود گفتم تو این تن و بدنو و هیکلو کمتر از گنج قارون می دونی ؟/؟ کاری نکن که بهت بگم فقط منو ببین و جلق بزن و تو رو تو خماری نگه داشته باشم و بر گردم به همونجایی که بودم . بد جوری همه رو میخکوب کرده بودم . می دونستم که ارگاسم نمیشم . فقط می خواستم حال کنم و این یکی دو روزی رو که اینجا هستم کمی سر به سر این و اون بذارم .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئی 88

واسه این که زیادی ضد حال نزده باشم و اونا رو هم بیش از اندازه در خماری نذاشته باشم یه دوری زده و رفتم تو حلقه پسرا تا یه دستی به کیرشون بکشم . هر یک از این کیر ها رو یه دست مالی کرده و ترسشونو از بین بردم . بعدش رفتم سراغ کریم . حالا ببینم تو چیکار می تونی بکنی و ببینم چند مرده حلاجی نشون بده که شجاعت داری . واقعا که این کوس و کون و هیکل زن چه اعتماد به نفس ها در مردا به وجود نمیاره ! کریم یه بادی به غبغب انداخته بود و اومد طرف من .. یه خورده استرس داشت ولی یواش یواش ترسش ریخت و دونست که اگه بخواد سرش بی کلاه نمونه باید بجنبه و در سکس گستاخ باشه . دستاشو گذاشت زیر شکمم و کمرمو آورد بالا و کون گنده منو روبروش قرار داد .. بقیه پسرا و مردا همه آهی بلند کشیدند . معلوم نبود به حال و برای خودشون حسرت می خورند یا از این که می دیدند دوستشون شجاع شده تعجب می کردند ولی بیشتر به این می خورد که دلشون می خواد و می خواست که جای کریم باشند چون دسته جمعی جق زدنو شروع کرده بودند . جرات نداشتند بیان طرف ما و شریک شن . بدون فر مان من هراس داشتند . شاید از این می ترسیدن که لج کنم دوباره برم آسمون . -کریم کریم بریم ؟/؟ -بریم فرشته جون .. -عزیزم من فرشته نیستم فرشته که جسم نداره .. اون بابک داماد بیشتر از همه حریص نشون می داد . دوستاش بهت می گفتن خوش به حالت که امشب دلی از عزا در میاری معلوم نیست چقدر بتونیم از وجود این حوری فیض ببریم . هر چی از دهنشون در میومد منو بهش می چسبوندن . در هر حال خیلی کیف داشت . کی فکرشو می کرد نادیایی که تا چند وقت پیش یه بیوه مطلقه بود حالا با این نیروی خودش هم به درد خودش برسه و هم به درد دیگران . کریم می خواست یه خورده سکس با منو کشش بده که گفتم پسر زود برو سر اصل مطلب که به بقیه هم باید برسه . چون این آقایون یادشون رفته بود واسه چی اینجا هستند و معلوم نبود با این بر نامه ای که داره پیش میره به مجلس عروسی می رسن یا نه چقدر باحال میشه وقتی که بیان و ببینن یه زن این داخله ولی نه خوب نیست حالشونو بگیرم . کریم یه دستشو از زیر, دور شکم و کمرم حلقه زده دست دیگه شو گذاشته بود رو شونه هام و با ضربه هایی که به کونم وارد می کرد کیرشو تا ته کوسم فرو می کرد و درش می آورد . فقط خوشم میومد و لذتو احساس می کردم . با این که یه حالت نیمه سیری داشتم ولی کیف می کردم از این که کریم با هیجان کمر منو نگه داشته و چه سر و صدایی هم توی حموم راه افتاده از بر خورد تن اون با تن من .. حالا از خجالتش بود یا از این که می ترسید که دوستاش اونو دست بندازن حرفای سکسی و شهوت انگیز نمی زد درعوض من تا می تونستم واسش حرفای هوس انگیز و تحریک کننده می زدم . یه خورده هم خنده ام می گرفت چون بد جوری پیاز داغشو زیاد کرده بودم . -اوخ کریم کریم جون محکم تر بکن منو .... محکم تر . دو تا دستاتو بذار رو کونم اونو بیارش بالا خوب دیدش بزن جوووووون چه کیری داری حرف نداره .. بیست بیسته تو اونایی که حاجتشونو بر آورده کردم کیر تو از همه با صفا تره .. خیلی ازاین حرف خودم خنده ام گرفته بود اگه دقت می کردند متوجه می شدند که در اصل خودمو یک جنده معرفی کرده بودم یک جنده آسمانی . هر چند که داشتم از رکورد جنده هام هم پیشی می گرفتم . خیلی دلم می خواست که بگم اون چند نفر هم بیان سراغ من ولی نمی خواستم کاری کنم که به شخصیت و استقلال کریم خان بر بخوره و دوست داشتم که ارزشی رو که واسه اون قائلم بیشتر از بقیه نشون داده بشه . حالا در مورد بقیه می شد یه سکس گروهی راه انداخت . اینا راستی راستی نمی خواستند یه حرکتی به خودشون بدن وبرای رفتن به عروسی یه کاری بکنن ؟/؟ بابک که اصلا یادش رفته بود می خواد زن بگیره . معمولا اونایی که خودشونو با جلق زدن ارضا می کنند حداقل تا نیمساعتی رو باید بی خیال و کم هوس باشند ولی اونا بعد از این که خودشونو خالی می کردند بازم به کارشون ادامه می دادند .. -پسرا این قدر عجول نباشین آقا کریم که کارش تموم شد نوبت شما هم می رسه این کار شما گناه بزرگیه . وقتی می تونین از راه اصولی خودتونو راضی کنین این کارا چیه .. ولی با این حال اگه حوصله تون سر میره و خسته میشین ایرادی نداره . شما رو می بخشم به شرطی که شور وحال خودتونو نشون بدین .هر چند تاشون طوری با هم لبخند می زدند که گویی همین الان باهام مشغولن . خوب خایه هاشون جفت شده بود و اونا رو رو انگشتام می گردوندم . -ببینم کریم تو اصلا توی این کیرت آب جمع میشه ؟/؟ پشت کمرت آب داری ؟/؟ نمی دونم چرا هر چی منو می کنی آبت نمیاد -فرشته جون می خوام تو بیشتر حال کنی .-کریم خوشگله فرشته اومده که به تو حال بده ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئی 89

کریم جون اگه می خوای زودتر خودتو راحت کن . من نیومدم که بهت سختی بدم . -قربونت بشم فرشته جون گلم . .. از این سادگی کریم خیلی خوشم میومد . چند دقیقه ای رو متوجه بودم که با چه حرارتی داره کسمو می کنه و خیلی هم داغ شده و به زور داره جلوگیری می کنه ولی حالا با چند تا ضربه که به سر کونم می زد حرکت کیرشو داخل کسم تنظیم می کرد . -آخخخخخخخ جوووووووون -قربون جونت کریم جون . بکن و خالی کن . صدای ضربه های کیر کریم به کون من نادیا همچین فضای حموم عمومی رو به لرزه در آورده بود که یکی از پسرا گفت ببینم داری اسب می بری .. اون خودش بی منظور حرف زده بود ولی یه چشم غره ای بهش رفتم که جا رفت -ببخشید منظورم سر و صداش بود -کاری نکنین که تحریمتون کنم . اوووفففففف کریم چقدر داغه آب کیرت چقدر داغه .. ووووووییییی منو سوزوندی . آتیش به جونم زدی . جااااااان هر چی داری خالی کن . تا دلت بخواد جا دارم . نترسین . این حفره آب همه تونو جذب می کنه .. صدای پسرا در اومده بود . کریم حالا بسه . حالا بیا این طرف .. -پسرا تا من بهتون اجازه ندادم حق ندارین بیایین طرف من . در ضمن من به در خواست کریم خان عادل اومدم اینجا . از اونم باید اجازه بگیرین . به خاطر متلک بارونهای گذشته هم باید ازش اجازه بگیرین . من شاهد بودم که شما چه جوری اذیتش می کردین و از این به بعد هم هواشو دارم .. پسرا و بیشتر از همه خود اون دوماد حریص به دست و پا افتاده بودند و از کریم خواهش می کردند که واسه اونا مجوز بگیره -کریم جان ببین دوستا می گفتن که تو رو با خودم نیارم حموم ولی من گفتم که من از بچگی باهاش دوست بودم .. حسام : بابک واسه خودش میگه اگه اصرار من نبود اون قبول نمی کرد که تو رو با خودش بیاره . میلاد : شما دو تا حرف درستو نمی زنین . هیشکدومتون از این کریم خوشتون نمیاد تنها کسی که هیچوقت اذیتش نکرده منم .. خوب که دقت کردم دیدم اونا پنج نفرن . می تونستم بهشون سرویس بدم . می خواستم ببینم عکس العمل این کریم چیه . آیا انتقام می گیره یا دق دلی خودشو اینجا سر اونا خالی می کنه . قصد داشتم هر تصمیمی که اون بگیره انجامش بدم . کریم یه نگاهی به من کرد و گفت فرشته جون می تونم یه خواهشی از شما بکنم -بفرما . من ریش و قیچی و این کیر ها و کس رو در اختیار تو گذاشتم که هر تصمیمی که می خوای بگیری . .. همه به کریم نگاه می کردند و جان من جان تو می گفتند -من ازتون خواهش می کنم که اگه در توانایی شما هست به همه شون سرویس بدین . .. آخ که چقدر از این مردانگی کریم خوشم اومده بود . خیلی تحت تاثیرم قرار داده بود . دوست نداشت چیزی رو تنهایی بخوره . آدم حسود و خود خواهی نبود .. -پسرا درس جوانمردی و مردانگی رو از این آقا کریم بخشنده یاد بگیرین . اگه زمانی هم برسه که من دیگه در میون شما نباشم و نتونم بهتون سر بزنم ولی این رفاقت و دوستی ها رو فراموش نکنین . ببینم اگه شما جای اون بودین حاضر بودین که همچین ایثار گری بکنین ؟/؟ حالا من میام وسط شما . مثل بچه آدم هر کاری که دلتون می خواد با هام انجام بدین . ولی دیگه حداکثر استفاده رو باید بکنین که خودتون و خود من هم وقت ندارم دیگه باید بر گردم آسمون . کریم که خیلی خسته شده بود و از طرفی هم ارضا شده بود رفت یه گوشه ای نشست و به جریان نگاه می کرد . من از بابک که تا چند ساعت دیگه باید کس زنشو می کرد خواستم که رو زمین دراز بکشه و من روش بشینم . چون اون باید یه خورده تمرین می کرد تا راحت تر بتونه زنشو ردیف کنه . -پسرا با هم کنار بیایین . نوبت رو بین خودتون محفوظ داشته باشین . تا حالا که نونوایی رفتین . خباز که نمی تونه ببینه کی زود تر اومده و کی دیر تر یا چه جوری باید بین اونایی که تو صف وایسادن مصالحه کنه . اگه ببینم با خودتون کنار نیومدین من غیبم می زنه و همه تونو تحریم می کنم . اون قدر هم بهتون فر صت می دم که خودتونو بسازین و سیر شین و سر حال برین به مجلس مهمونی امشب . چه می دونین شاید منم پامو گذاشتم به مجلس شما . هر چند فکر نکنم حوصله شو داشته باشم . حسام اومد پشتم قرار گرفت و کرد توی کونم . میلاد هم گذاشت تو دهنم .. سامان هم که نمی دونست چیکار کنه کیرشو آورد کنار کیر میلاد قرار داد . نمی دونم انگاری می خواستند دهنمو جر بدن ولی با همه اینا یه خورده به خودم فشار آوردم و چاک دهنمو باز ترش کرده تا هر دو تا کیر رو به خوبی توی دهن جا بدم . مونده بود سهیل . نمی دونستم چیکار کنم . فکری به خاطرم رسید ولی سخت بود . با ایما و اشاره و از عقب دست زدن به کیر حسام حالیش کردم که اونو از بغل کیر بابک فرو کنه توی کسم و سهیل هم از پهلو طوری که به من و خودش فشار نیاره کیرشو بکنه توی کونم . یه خورده سخت بود ولی صحنه جالبی از آب در اومده بود . من پنج تا کیر رو با هم داشتم . دو تا توی دهن . دو تا داخل کس و یکی هم توی کون . .... ادامه دارد... نویسنده ... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئی 90

خیلی هنر می خواد که آدم پنج تا کیرو این جوری در خودش جا بده . چقدر خوش اشتها بودم . سخت تر از همه اینا اینه که باید تمرکز می کردم تا با هر پنج تا کیر حال کنم . حسش کرده لمسش می کردم . حرکتشو .. هیجانشو . هر کدوم از اونا یه مزه خاصی داشت . چشامو بسته بودم کیری رو که توی کونم بود می دونستم که مال سهیله . بابک دوماد گل خودمون کیرشو راحت تر از بقیه توی کسم حرکت می داد . اون همون اول زیرم دراز کشیده بود و یه فضای بازی رو به تصرف خودش در آورده بود . اگه کیرشو خیلی به عقب بر می گردوند اون وقت شاید حسام جای بیشتری برای مانور پیدا می کرد ولی چون مسیر مستقیمی در اختیار حسام قرار نداشت مثل بابک نمی تونست راحت کسمو بکنه . میلاد و سهیل رو هم می دونستم که کیرشون کدومه . میلاد طرف راست دهنم فرو کرده بود وسهیل هم گذاشته بود سمت چپ دهنم . عجب در هم و بر هم با حالی شده بود . من که دلم نمیومد از این خوشیها دل بکنم . گاهی یه حرفایی می زدند که خنده ام می گرفت . میلاد گفت که بچه ها فرشته خانومی داره به پنج تایی مون حال میده ایراد شرعی نداره ؟/؟ سهیل : پسر مگه فضولی به تو چه مربوطه می خوای کار دست ما بدی . شردرست نکن دیگه حالا یه محبتی کرده . اگه دوست نداری تو کیرتو از دهنش بکش بیرون . اون سه تایی هم که مشغول گاییدن کوس و کونم بودند از سهیل پششتیبانی کردند . یه لحظه با دو تا دستام دو تا کیر رو از دهنم بیرون کشیده و گفتم پسرا ی عزیز با هم کل کل نکنین . من متعلق به همه شما هستم . من که از قوانین شما تبعیت نمی کنم که دارین بهم میگین که غیر شرعیه . من از دنیای دیگه ای با قوانین دیگه اومدم . جایی که میگه اشکالی نداره یک زن با چند تا مرد باشه . بعد دوباره با همون دستا کیر ها رو به طرف دهنم راهنمایی کردم . کریم که گوشش به این طرف تیز تیز بود گفت بچه ها همون جنده خونه رو میگه .. عین یک بمب هر شش تا مون تر کوندیم طوری می خندیدیم که دیواره های حموم عمومی به لرزه در اومده بود . دو تا پسرا چهار دستی سرمو به طرف خودشون فشار می دادند و انگاری با هوس خودشون جنگ داشتند ولی من با یه لذت و هوس و نرمش خاصی کیرشونو ساک می زدم که انگاری دارم یه بستنی قیفی خوشمزه می خورم . اونم عجب بستنی ای که دو تایی شون با هم پرشهای آبکی خودشونو ریختند تو دهنم . گذاشتم با سر و موهای سرم هر کاری که دلشون می خواد انجام بدن در عوض منم مثل گرسنه ها و تشنه های آب و غذا نخورده لپ هامو به طرف وسط طوری جمعشون کرده که در بعضی لحظات فکر می کردم که دو تا کیر رو دارم با هم ساک می زنم . . چقدر هم تو دهنم خالی کردند . منم بیشتر این کارو می کردم که یه خورده وا برن و دیگه نرن پشت من . به اندازه کافی دیگه حال کرده بودم . واقعا که عین خیالشون نبود اصلا برای چی اومدن به حموم عمومی . منم که دیگه سیستم ار گانیزم من به اندازه کافی رگلاژبود و اگه تا فردا هم منو می گاییدند فقط خوشم میومد و دیگه به اون اوج اوجهاش که این چند روزه زیاد رسیدم نمی رسیدم . ولی خوشم اومد حدسم درست بود . میلادوسامان وارفته و شل و ول شده بودند . دیگه به اونا تعارف هم نکردم که اونجا وایسن . لزومی هم نداشت . حالا دیگه حواسم بود به اون سه تا کیری که تو اون دو تا سوراخم قرار داشت . -جوووووووون بابک بزن کیرتو به سقف کسم . اگه دوست داری آبتو زود تر بریز توی کسم که واسه امشب که داری تو کس عروس خانوم فرو می کنی آماده و مقاوم باشی یادت باشه اون تشنه این کیر توست . خوب باید به زنت برسی باید بهم قول بدی که هوای زنتو داشته باشی . اون وقت من ازت راضی راضی هستم . کریم و میلاد و سامان گوشه ای تکیه داده و با هم حرف می زدند . حالت میلاد و سامان نشون می داد که حالا واسه کریم یه شخصیت خاصی قائلند . چون خیلی شمرده و با متانت باهاش حرف می زدند و به دقت به حرفاش گوش می دادند . حالا که دهنم آزاد شده بود همون دهن آب کیر خورده دو کیر چشیده رو گذاشتم رو دهن بابک . دستای اون رو سینه های من و دستای من رو سینه های اون قرار داشت . یه هیجانات خاصی داشت در من ایجاد می شد ولی می دونستم در حدی نیست که بخوام کشش بدم تا منو ببرن بالاتر . اینا اگه چند دقیقه دیگه به همین شرایط می خواستند اینجا بمونن گند کار در میومد . . جااااااااان . در حالی که لبام رو لبای بابک قرار داشت اون سر بالایی آبشو ریخت تو کسم .. -شاد دوماد حالا که حال کردی یه خورده جا باز کن واسه این حسام جان که بتونه کیرشو توی کس من حرکت بده . آقا دوماد هم از زیر کس من پا شد . حسام هم جای اون قرار گرفت و حالا حسام شونه هامو داشت و کسمو می گایید و سهیل هم محکم کمر و پهلوهامو داشته و دو تایی مشغول بودند . دیگه از این بهتر نمی شد . سهیل که داشت کونمو پاره می کرد .... ادامه دارد ... نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 9 از 36:  « پیشین  1  ...  8  9  10  ...  35  36  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

زن نامرئی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA