انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 10 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین »

Maman Zebel | ماجراهای مامان زبل


زن

 
مــــــــــاجــــــــــراهــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل ۹۱

داشتیم به این فکر می کردیم که احترام ممکنه چه عکس العملی نشون بده و چی بگه که در همین لحظه دیدم که اون چهره اش به شکل خاصی در اومد و انگار می خواست یه چیزی بگه که تر دید داشت ولی از حالت نگاهش معلوم بود که از ما کمی خجالت می کشه . ماه منیر هم متوجه این تغییر حالت و وضعیت اون شد . -چیه احترام جون مثل این که می خوای یه مطلبی رو بگی و دل تو دلت نیست . اگه یه پیشنهادی داری و می خوای چیزی رو عنوان کنی بر زبون بیار . اینجا غریبه ای وجود نداره . همه با هم برادر و خواهریم و دیگه باید رعایت احترام و ادبو بکنیم حس کردم احترام آب دهنشو به زور داره قورت میده و من باید هواشو داشته باشم که یه موقع پس نیفته . خلاصه تونستیم رضایت این احترام خانوموجلب کنیم که بتونه حرفشو بزنه -بچه ها من می خواستم بگم اگه امکان داره و با توجه به این که این پسرا پسرای گلی هستند و برای سلامتی ما تلاش می کنند کاملا لخت شیم تا اونا با توجه به تجربه ای که دارن و در این زمینه کارشناسای خبره ای هستن اگه ایرادی در بدن ما هست بتونن اونا رو به خوبی ببینن و بیان کنن . چون ما باید برای حفظ سلامتی خودمون کوشا باشیم . خیلی چیزاست که ما خودمون نمی تونیم ببینیم و یکی دیگه باید اینا رو برای ما ببینه . چون ما ممکنه رو علاقه ای که به بدن خودمون داریم و یا به یعضی چیزا یه حس خاصی داریم که نمی تونیم اونو ترک کنیم برای همین تصمیم گیری برای ما مشکله . فیروز از همه مون گیج تر شده بود . من و ماه منیر از اون جایی که می دونستیم این زن نجیب و مومن کسش می خاره و این جور زنای مومن و ساندویچ پیچ وقتی که پاش بیاد از هر جنده ای جنده تر میشن زیاد تعجب نکردیم . ولی برای ما خیلی هیجان داشت که ببینیم این احترام خانوم وقتی کاملا بر هنه رو تخت دراز می کشه و فیروز خان هم یک نظارت درست و حسابی رو تن و بدنش انجام میده اون چه عکس العملی نشون میده . حالا دیگه من و ماه منیر و فرزان و کامیار هم خاطرمون جمع شد و خیالمون تخت که دیگه همه مون یکدست یکدست هستیم . هیجان ولمون نمی کرد . نمی دونم این از کرامات و معجزات مامان زبل بود یا حشر و هوس که یک زن مومن و با ایمان که فدای کیر این پسرا بشه . هر پسری طرف زنشو روغن مالی می کرد . دیگه سوتین که در اومد .. رسیدن به شورت . احترام چشاشو بسته بود و سرشو گرفته بود به سمت دیگه . من و ماه منیر یه نگاهی به هم انداختیم و یه چشمکی هم به هم زدیم . منظور همو خوب گرفته بودیم . از قرار معلوم اون دلش نمی خواست که ما متوجه حالت و عطش و اشتیاق اون بشیم . دستای فیروز حشری رو بدن احترام کار می کرد . فرزان و کامیار در حال مالوندن ما بودند . همون کاری که فیروز داشت رو بدن احترام انجام می داد . -فیروز خان هر جا اشکالی هست بگو . درسته که از هیکل من تعریف کردید و گفتید تکه ولی حالا که تقریبا لخت شدم باید بتونین بیشتر و بهتر اونو بر رسی کنید . غده های چربی بیشتر رو سینه ها و باسن جمع میشه . شما خودتون در تر بیت بدنی و زیبایی اندام هستین و با همه اینا آشنایی دارین . ظاهرا فیروز متوجه خارش و خواسته احترام شده بود . دستشو رو سینه روغنی و چرب احترام قرار داد و شروع کرد به مالوندن سینه هاش و از ته سینه به طرف نوک پیش می رفت . نوک سینه رو در دستاش می گردوند . دو تایی مون یعنی من و ماه منیر به نوک سینه احترام خیره شده بودیم . نمی شد دیگه بلند حرف زد .. -آهههههههه ..نهههههههه فیروز جون .. -چی شده احترام جون . دردت گرفته ؟/؟ -نهههههه نههههههه یه جوری شدم .. -اگه حس می کنی به یه چربی و غده کوچولویی در سینه ات دست زدم به من بگو .. -اوووووووهههههه اونو دیگه باید شما متوجه شی .. من که کارشناس نیستم آقا فیروز .. توی دلم گفتم ای احترام مار مولک تو کار شناس نیستی ولی کیر شناس که هستی قبل از این که ما دستور بدیم به ماساژور ها که لختمون کنن و شورتمونو از پا مون بکشن بیرون این احترام بود که به فیروز گفت که شورتشو از پاش در بیاره .. من و ماه منیر هیجان زده شده بودیم . انگاری می خواستیم یک فیلم سوپر و سکسی درجه یک یک رو ببینیم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــاجــــــــــراهــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل ۹۲

ماه منیر : احترام جون سر ما نخوری -نه اتفاقا این پسرای گل با این روغن و با این مالشهای خودشون حسابی داغم کردن . دوست دارم پنجره باز شه خنک شم .. -عیبی نداره برای خنک شدن خیلی راهها وجود داره . احترام دیگه حرفی نزد . می دونست منظور ماه منیر چیه و از چی داره حرف می زنه . من این طور حس کرده بودم . من و ماه منیر هیجان زده شده بودیم . فقط داشتیم به دستای فیروز نگاه می کردیم که چه جوری چشاشو به کون احترام دوخته بود و داشت شورت اونو از پاش در می آورد . انگاری از قله اورست پرده برداری کرده و میره که تا دقایقی دیگه اونو فتح کنه . حتما کامیار و فرزان هم که دارن شورتهای ما رو پایین می کشن اونا هم همین حالتا رو دارن . ما زنا کیف می کنیم از این که این جوری دل مردا رو می بریم . اون دو تا پسر هم با لذت و هوس شورت ما رو از پا مون در آوردن . جااااااااان از این لذت و عشق و حال بیشتر و بالاتر نمی تونست وجود داشته باشه . هر سه تا مون کاملا بر هنه بودیم . احترام چشاشو بسته بود . ولی فیروز رو می دیدم که حالا وضعش از اون دو تا پسر بهتر شده و شورت خودشو هم کشیده بود پایین . چه شجاعتی ! اصلا خیالش نبود که احترام ممکنه چشاشو باز کنه به او اعتراض کنه . هر لحظه فکر می کردم که نوک کیر فیروز داره می خوره به کون احترام .. من و ماه منیر خنده مون گرفته بود . واسه چند لحظه ای در مالش دادنهای فرزان وقفه افتاد .. انگاری کامیار و فرزان هم شورتشونو در آوردند . سرمو بر گردوندم و از ته چسبیدم به کیر فرزان . -حالا شما سه تا پسرای گل شدین سه تفنگ دار . اگه اجازه هست منم یه روغن خفیفی به این شما بزنم .. اسم کیر رو نیاوردم که درسته این احترام داره فیلم بازی می کنه ولی بعید نبود یهویی زیاده از حد سور پرایز شه و هول بکنه .. وقتی کیرش روغن می خورد عجب سرخی می شد . دست که بهش می زدم حس می کردم پوستش داره می تر که و مویرگهای خونی اون همه مشخص بودند .. -اشی جون .. فرزان فدات -من پیش مرگت بشم ... احترام چشاشو باز نمی کرد و سرشو هم به طرف دیوار گرفته بود او زرنگ تر از همه این حرفا بود ولی فیروز می تونست اونو آب بندی کنه . طوری که ما از تماشای حرکات اون لذت ببریم و یک روز خوش و با حالی داشته باشیم . فیروز : احترام خانوم .. بعضی چیزا رو میشه با دست زدن فهمید .. دستشو برد طرف سینه درشت و با جال احترام .. زن یه لحظه خودشو کنار کشید ولی فیروز گفت که این کار برای اینه که مشخص شه غده های چربی زیر کدوم لایه قرار دارند و باید بیشتر به اون ناحیه توجه شه .. -احترام خانوم .. -عزیزم فیروز جون می تونی منو احترام خالی یا احترام جون هم صدام بزنی .. -باشه احترام جون . الان می خوام باسن و پشت پات رو هم بمالم . این دو ناحیه نقاطی از بدنه ..که باید عمقی اونا رو بر رسی کرد .. فرزان و کامیار که داشتن کارشونو رو بدن من و ماه منیر انجام می دادند . یعنی با دستاشون داغمون کرده بودند . وقتی یه ذره بیشتر رو تن ما خم می شدند گرمای کیرشونو حس می کردیم . ولی به خاطر این که ببینیم این احترام کارش به کجا می کشه چشامونو نیمه باز نگه داشته بودیم . -دست فیروز از لاپای احترام رد شد و به روی کسش رسید . به نظر میومد که داره قسمت بالای کس احترام رو چنگش می گیره .. -اوووووووهههههه ...اوههههههههههه .. این جا هم چربی داره ؟/؟ -نمی دونم احترام جون .. حتی شکافها و حفره های واژن و اون قسمتای درونی اون هم باید بر رسی شه .. اجازه می فر مایید ؟/؟ دل تو دل من و ماه منیر نبود . تا لحظاتی دیگه شاهد زیبا ترین و هوس انگیز ترین نمایش سکسی بودیم . و بهتره بگم واقعی ترین . حس کردم دستای فرزان داره کونمو می ماله .. اونم چشاشو به فیروز دو خته بود و از کاراش به هیجان اومده بود . این یه تیکه رو فرزان از فیروز و کامیار جلو زده بود چون یه لحظه حس کردم کونم باز شده و یه آشنای همیشگی مثل یک شمشیر زندگی بخش رفته به غلاف خودش . فرزان کیرشو تا انتهای کسم فرو کرده بود . ماه منیر یه آهی کشید و با التماس سرشو بر گردوند و یه نیم نگاهی به کامیار انداخت . کامیار هم از پشت کرد توی کس ماه منیر .. فیروز هم که سخت تحریک شده بود گفت احترام جون آماده باش که می خوام غده های چربی درون بدنتو اندازه گیری کنم ..... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــاجــــــــــراهــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل ۹۳

حالا نوبت فیروز بود که معجزه خودشو نشون بده . چند بار کون احترام رو باز و بسته کرد و یه نگاهی به جفت سوراخاش انداخت . -احترام خانوم من الان حفره پایین رو ارزیابی می کنم و درجه چربی هات رو اندازه می گیرم .. -ببینم مگه می خوای اون داخل آمپر سنج فرو کنی ؟/؟ -نه این چیزی که می خوام الان بفرستمش اون داخل حرارت رو از بدنت می گیره می فرسته به گیرنده های حسی مغز من و من به خوبی می تونم متوجه شم و تشخیص میدم که داستان از چه قراره . باید چیکار کرد . ماساژ و همین نرمش و ورزش لوله نرم تا چه اندازه لازمه . روی میز کوچولو چند تا موز و خیار هم دیده می شد . مثلا برای پذیرایی آورده بودیم ولی ماه منیر که از اون کرم های روز گار بود اونو گذاشته بود اونجا تا یه مزاحی بکنه . می دونستم مرضش چیه و می خواد چیکار کنه . من و ماه منیر به شدت داشتیم حال می کردیم .. فیروز رفت عقب .. مثل کمانی که تیرشو میده عقب تا با سرعت بیشتری شلیک کنه اونم همین کار رو انجام داد . متوجه احترام بودیم که زیر لب چه جوری داره ورد می خونه . از قرار معلوم متوجه بود چه بلایی می خواد سرش بیاد . چه بلای پر نعمتی . فرزان کیر شوبردعقب و یه ضرب تا ته کس احترام فرستاد .. -آخخخخخخخخخخخخ -شاااااااااااااااخخخخ .. -این دیگه چی بود -گفتم که شاخ .. مثل یک شاخ تیز بود .. کف دستای فیروز سفت و سخت به دو تا برش های کون احترام چنگ انداخته بود و اونو بازش می کرد .. ووووووووویییییی احترام چه جور داشت لبای بالا و پایینشو می جوید و سر و صداش در اومده بود .. فیروز : درد داری ؟/؟ -نهههههه نههههههه فکر می کنم چربی هام داره آب میشه .. -میگم حواست باشه یه وقتی گوشت تنت آب نشه . هر چیزی به اندازه اش خوبه . اگه آب شدن چربی از حد بگذره می رسه به گوشت بدن آدم -عیبی نداره . یه خورده از گوشتام هم آب شه بد نیست . من و ماه منیر یه نگاهی به هم انداخته لبخندی زدیم . -این دیگه چی داره میگه . دست هر چی جنده رو از پشت بسته ..-میگم آقا فیروز همین سمت که داری ورزش میدی چربی و گوشتای اضافه شکمو آب می کنه دیگه -چه جورم .. ولی باید زیادی ورزش کنی .. -راه دیگه ای هم هست که بشه با این چربی ها مبارزه کرد ؟/؟ .. من و ماه منیر جلو دهنمونو داشتیم که سوتی ندیم و این احترام ازمون دلخور نشه . احترام خودش کس خل بود فکر می کرد این پسره رو کس خل گیر آورده .. فیروز : احترام خانوم به این میگن دو نرم داغ در مانی .. یا دو نرم گرم در مانی که دو چیز نرم و گرم و داغ در تماس با هم قرار می گبرند . میشه از راه دیگه ای هم استفاده کرد . حالا من برای شما امتحان می کنم . اگه پسندیدین خب برای روز مبادا خوبه ولی اگه خوشتون نیومد مجبورین از همین شیوه داغ در مانی استفاده کنین .. کیرشو کشید بیرون و یه موز و یه خیار گرفت دستش . موز رو فرو کرد توی کسش .. چشای احترام نشون می داد که داره لذت می بره . - احترام جون من در این حالت نمی تونم حس کنم . این خود تویی که باید متوجه شی اثر موز در چه حده .. احترام لب ور چید و گفت من فکر می کنم همون حالت قبل که داغ بود خیلی بهتر بود . .. -این جوری که شما می فر مایید پس امتحان کردن خیار هم فایده ای نداره . ولی بعدا واسه این که دلمون نسوزه از این راه هم استفاده می کنیم . حالا نوبت خیار بود که فرو بره توی کس احترام .. چه خیار درازی رو هم انتخاب کرده بود . -ماه منیر کس احترام پهنا داره درازا هم داره ببین این خیار دراز تا ته رفت . -آره منم تعجب کردم . فیروز خیار رو داخل کس احترام حرکت می داد ولی زن همچنان کیر می خواست . فرزان : اشی جون شما دو تا خانوما از این که حواستون به دوستتونه لذت می برین ؟/؟ -آره اونم واسه خودش نوعی حال کردنه با کیر شما هم لذت می بریم . فیروز دوباره کیرشو کرد توی کس احترام . صحنه عجب تماشایی شده بود ! -آههههههه آههههههه .. داره آب میشه داره آب میشه .. کیر فیروز مثل شمشیری که فرو بره توی قلب و بیاد بیرون همین جوری می رفت به ته کس احترام و بر می گشت .. این شمشیر توی قلب و شکم رو توی فیلمها زیاد دیده بودم . ولی شکاف کس احترام این زن مومن و عابد خیلی زیاد بود . کیر فیروز عین کوههای سرخی شده بود که روش برف نشسته باشه . .. ادامه دارد .... نویسنده ..... ایرانی
     
  
↓ Advertisement ↓
زن

 
مــــــــــاجــــــــــرا هــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل ۹۴

آخخخخخخخخخ فرزان عزیزم من دارم اینا رو می بینم حسابی به هیجان میام دیگه طاقت ندارم . حس ندارم . هوسم زیاد تر شده -فدات اشی جون هرچی تو بخوای من بهت حال میدم کیه که حال نده .. مگه این کمته .. ببینم نکنه اون لکه های سفیدی که رو کیر سرخ نشسته هوست رو زیاد کرده . اون هوس احترام جونه . -یواش تر می شنوه فکر می کنه از اولشم هم یه نقشه بود .. رو من خم شد و در حالی که کیرش کارشو می کرد به من گفت تو چقدر ساده ای اون از اون هفت خط هاست داره همه ما رو رنگ می کنه -ولی در این که گاهی کس خل میشه شکی نیست . -چی بگم . شاید سطح سواد و علم و فر هنگش پایین باشه .. کامیار هم که دو تا دستشو گذاشته بود دو طرف تشک و خودشو رو ماه منیر بالا و پایین می کرد . تماشای حرکات دو کیر هوس منو از اونی هم که بود بیشتر کرده و ول کن ابن پسره نبودم . خیلی دلم می خواست که منو مست مستم کنه . فرزان رو من خم شد در حالی که گوشامو می مکید گفت اشی جون اون که داره کسشو میده و این فیروز خانی که من دیدم تا کون این احترامو نگاد ول کنش نیست . حالا تفریحتو کردی و تونستی اونو به هر شکلی که دلت می خواد درش بیاری . پس دیگه وقتشه که خودت حال کنی . دیدم که بد حرفی نمی زنه و کاملا درست میگه .. -باشه عشق من هر چی تو بگی . فقط در موارد حساس نگاه می کنم . -کدوم حساسیت حساس تر از تو اشی زبل . خیلی با حالی . زن ندیدم مث تو هفت خط باشه .خیلی به خودت می رسی . پوستت خیلی عالی و جوونه تر و تازه و با حال و آدم عشق می کنه . در جا می تونی به چند نفر جواب بدی .. -نهههههه نگو فرزان پسر خوش تیپ . من چه جوری دل تو رو بردم . اصلا فکرشو نمی کردم که بتونم تو رو ازراه به در کنم . -اینو که راست میگی . برای من در سکس این مهم نیست که زن چه سنی داشته باشه . سوسول بازی و بچه بازی رو باید بذاره کنار .. ممکنه یک زن میانسال حرکاتش طوری باشه که از یک جوون بیشتر به آدم لذت بده و من بهتر با هاش کنار بیام .. -مثل حالا ؟ بگو بگو از چی من خوشت میاد . بگو از اندام من بگو . بگو دوستم داری . همه جا مو می خوای . ..دیگه این ورزش بازی ما از استاندارد خارج شده بود و احتمالا بعضی حرفای ما رو هم این احترام می شنید . یه لحظه که چشام به کیر فیروز و کس احترام افتاد دوباره همون حالتو دیدم . همون سرخی و سفیدکهای هوس .. اما این بار با خونسردی صحنه رو می دیدم . نمی دونم چرا هر کیری که می خواستم دلم می خواست یه نموره ای هم که شده از اونو دشت کنم . فرزان متوجه حس من شده بود . -عزیزم این قدر حریص نباش . اگه همش بخوای به اون چه که دیگران دارند فکر کنی نمی تونی از اونچه که خودت هم داری استفاده کنی .. وااااااییییییی عجب چیزی گفته بود . به وقت سکس آدم کلمات قصار و پند آموز هم بشنوه بد نیست . خلاصه صدای کامیار از یه طرفی در اومد که ورزشکاران در چه حالید .. ماه منیر : داغ داغ داغ .. اصلا خیلی مفیده . اگه چند روز پشت سر هم از این ورزشها داشته باشیم یه هیکل مانکنی حسابی پیدا می کنیم . احترام : هیکل مانکنی به شرطی خوبه که باسن آدم کوچیک نشه . آب نره .. رو کردم به احترام و گفتم مگه تو شوهر داری که این جور حساسیت به خرج میدی .. -نه ولی اونایی که ما رو مالش میدن نباید چیزای زشت ببینن و باید در روحیه شون اثر داشته باشه تا اون وسیله ماساژ اونا حرارت خودشو حفظ کنه .. می خواستم احترام رو اذیتش کنم گفتم بهتره فعلا این کارو نکنم .. کامیار : میگم چه طوره به خاطر تنوع و این که ممکنه هر بدنی با یک آلت ماساژ ساز گاری بیشتری داشته باشه دستو عوض کنیم .. احترام که کارش به جا های حساس رسیده بود و هر لحظه امکان ار گاسمش می رفت گفت بد فکری نیست ولی یه پنج دقیقه ای رو صبر کنین .. یه غده چربی اون داخل در یه قسمتی هست که حس می کنم داره آب میشه و لحظه به لحظه کوچیک تر میشه . -اگه اون آلت الان بیاد بیرون می ترسم سرد شه سفت شه .. فیروزبازم با حرص کون احترام مومنو در چنگ خودش گرفت ..فرزان و کامی هم از پشت یه اشاره هایی به فیروز می زدند که کار اونو سریع تر بسازه . می خواستن صدای احترام در آد .. خود فیروز هم انگشتشو فرو کرده بود توی سوراخ کون احترام و کلفتی کیرشو که می دیدم هوسم زیاد تر می شد با این که این کیری که تو کسم بود کلفت بود ....ادامه دارد ....نویسنده ....ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــاجــــــــــراهــــــــــای مـــــــــامــــــــــان زبــــــــــل ۹۵

اوووووووووفففففف هووووووففففففف فرزان جون ..اقا فیروز فدات سوختم .. سوختم روی کونمم داغ شده . این چه مدل حرکتیه -شما تا حالا از این ورزشها نداشتی .. -نمی دونم چی بگم . یه کم خجالت می کشم . اسم اونو نمیشه گذاشت ورزش .. حالا کارتو بکن .. کارتو بکن .. دو تایی شون خیلی سربع در یک بر گردون کلامی صمیمی شده بودند و حسابی با هم راه میومدن . من و ماه منیر به زور جلو خنده مومو داشتیم . هر چی می خواستیم تمام زور و توان خودمونو معطوف عملیات خودمو ن بکنیم نمی تونستیم . این احترام خانوم انگاری اجازه نمی داد امون ما رو بریده بود . تماشای حالتی که فیروز کیرشو از پشت و خوابیده وارد کس احترام می کرد ما رو به هیجان آورده بود . انگاری که دو تایی مون کیر ندیده باشیم . احترام لباشو گاز می گرفت .. همه مدل جیغی می کشید فقط می دونم خیلی مراقب بود که اینو نگه که منو بکن منو بذار . خیلی جالب بود وقتی که مشتاشو گره می کرد و اونو به زمین می زد . حسابی از حال رفته بود . فیروز کونشو طوری باز کرده بود که یه لحظه فکر کردم حالا دیگه مقعدش جر خورده ولی دیگه صداش در نیومده بود . خیلی خویشتن داری می کرد . می خواست که فیروز بیشتر خوشش بیاد . یعنی اون نمی دونه که فرو رفتن کیر به کس چطور می تونه با ورزش و داغ در مانی رابطه داشته باشه .. -اوووووههههه فیروز جون خیلی خوشم اومد .. خیلی لذت بخشه . از این بهتر نمیشه .. من یه جوری داغ کردم که انگاری دارم پر واز می کنم .. چشای فیروز سرخ شده بود و از شهوت نمی دونست چیکار کنه . به شدت اون چشاش برق می زد . می دونستم که باید آب از کیرش خارج شه تا حالش جا بیاد . دیگه اخلاق مردا و پسرا به دستم افتاده بود اونا بعد از کردن و حال کردن با زنا تا خودشونو خالی نمی کردند آروم نمی گرفتند اما بیشترشون دوست داشتند آبشونو توی وجود ما زنا خالی کنن . من خیلی خوشم میومد .. ظاهرا فیروز هم یکی از اونا بود . از طرفی بیشتر زنا هم پس از این که ار ضا می شدن احساس نیاز می کردن . حس می کردن بدنشون نیاز داره به این که آب کیر مردا رو جذب کنه . وقتی شوهرم زنده بود من این نیازو بیشتر وقتا حس می کردم و بعد از مرگ اون که همیشه این نیازو داشتم . حالا حدس می زدم که احترام هم در همچین حس و حالی باشه . -احترام خانوم می تونم یه چیزی بگم ؟ الان من تا می تونستم تونستم این قسمت از ناحبه بدن شما رو داغ کنم چربی های اضافه اونو از بین ببرم ولی یک محلولی هست که بعد از هر داغ درمانی باید ریخته شه اون داخل .. از طریق واژن این کار انجام مبشه .. یه پمادی هست که باید ازش استفاده کنی ولی یه مشابه هم داره که خیلی راحت میشه به شما تزریق کرد همون کار رو شایدهم قوی تر انجام میده .. .. همون ماده جنسی یا اسپرم مردونه هست که وارد بدن زن یشه خاصیت دارویی داره . -فیروز جون شما می تونی این کار رو برای من انجام بدی ؟ آمپولش در دسترس هست ؟/؟ -آره احترام جون .. ما سه تفنگدار که همیشه این دارو و آمپول رو با خودمون داریم و روزانه نباید بیشتر از دو یه سه بار تزریق شه . چون دوباره سازی اون ضعیف عمل می کنه البته در بدن مرد .و زیاده روی در تخلیه هم مایه درد سره .. من و احترام نگاهمونو به هم دوخته بودیم .. با نگاه و ایما و. اشاره ازم پرسید که منظور این آفا چیه .. دست گذاشتم رو کسم و یااشاره به کیر یکی از پسرا متوجهش کردم که این همه روضه خونی ها برای کیره .و این کیره که باید اون محلول رو وارد کس اون بکنه .. -احترام جون این آبی که الان می خواد وارد کس شما شه از اون جایی که جنبه در مانی داره نه تنها حرام نیست واجب هم هست . فتوی هم صادر شده . بعد از درمان جوش و غده این آب رو باید خالی کرد به موضع مورد درمان .. فیروز معطل نکرده بود جفت دستاشو رو کون احترام نگه داشته و تند و تند با شلاق کیرش ضرباتشو یکی پس از دیگری بر کون احترام وارد کرده و اونو می گایید .. -آخخخخخخخ ..نههههههه .. بریز .. اون محلولارو بریز .. تا دیر نشده بریز .. فیروز هم گفت .. الان بهترین موقعیه که میشه با شدت و فشار بیش از اونی که فکرشو میشه کرد توی بدنت خالی کرد .. اینو که گفت چشاشو حریصانه بست و با چند ضربه کار احترامو ساخت .. کیرشو که از کس کشید بیرون .. قسمتی از آب کیر برگشت کرد که احترام با بت این مسئله کمی نگران نشون می داد .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  ویرایش شده توسط: shahrzadc   
زن

 
مــــــــــاجــــــــــراهــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل ۹۶

-این که داره می ریزه بیرون .. -عیبی نداره احترام جون . یه خورده اضافه ریخت بیرون داره پس می ده . احترام انگشتاشو گذاشته بود رو منی های بر گشتی فیروز و قسمتی از اونو دوباره فرستاد داخل کس و از فیروز پرسید ببخشید اینا از راه معده هم جذب بدن میشه ؟ می شه اونا یی رو که دیگه نمیشه از طریق واژن فرستاد داخل بدن خورد ؟ -در صورتی که طعم و بوی اون آزارت نمیده اتفاقا خیلی هم خاصیت داره سر شار از ویتامینه مصرف اون در میون زنای خارجی خیلی مد شده . من نمی دونم چرا زنای ایرونی که همه جوره پیرو مد هستن در این زمینه از مد پیروی نمی کنن . -من می خوام مدیست باشم .. احترام چند قطره از آب کیر رو که در حال حل شدن بود روی انگشتاش قرار داد و با لذت اونا رو میکشون زد و پس از یک ملچ ملوچ حسابی نوش جونشون کرد .. -آخیش خیلی حال داد .. فیروز : همکارای تنبل زود کارتون رو بکنین می خوام ماساژور ها رو عوض کنیم که اثر دارو در مانی و داغ شدن بیشتر باشه.. واااااایییییییی چه هیجانی . بکن ما عوض می شد .. فرزان : اگه احترام جون حس می کنه حالش خوب شده و جا اومده و تمام غده های چربی درونش آب شده و نیازی به ادامه کار نداره من دیگه سراغش نرم .. احترام : نه اتفاقا به وجود شما نیاز هست . مگه نشنیدی فیروز جون تازه چی گفت ؟ گفت که باید دوره در مانی تکمیل شه که دیگه این غده ها بر گشت نکنه و این مالیدنها و داغ در مانی به طور مرتب انجام شه تا بدن دوباره چربی جمع نکنه .. ماه منیر : آفرین احترام جون ببین چند روزه اومدی پیش اشی خوشگله ما حسابی علمی بهداشتی شدی .. ایمانت قوی شده . با این که بازم دلم می خواست فرزان با کیر کلفتش ادامه بده و بیشتر منو بگاد ولی حریصانه داشتم به اون دو تا کیر نگاه می کردم . ظاهرا فیروز قصد داشت بیاد سمت من .ولی حساب کردم اگه این جور شه کامیار دوباره باید ماه منیرو بکنه . پس کامیار باید بیاد پیش من .. فیروز بره سمت ماه منیر و فرزان هم به احترام حال بده ولی سکس چند تایی خیلی می چسبه . . احترام حداقل یک بار ار گاسم شده بود .. -فرزان فدات اگه بتونی فبل از رفتن طوری به من حال بدی که منو بسازی خیلی شرمنده ام می کنی .. تا اینو گفتم به نظرم اومد که کلفتی و درازی کیرش دوبرابر شده ولی این طور نبود . تا اونجا که می دونستم و در مورد شوهر اولم که کیرش شاید خیلی لاغر تر و کوتاه تر از سایر کیر هایی بود که خورده بودم ..این بود که یک زن در درجه اول از چگونگی عملکرد طرف لذت می بره این که تا چه حد اونو دوست داشته باشه خودشو در اختیارش قرار داده باشه . حتی ممکنه گاهی یه کیر دوازده سانتی بهش همون لذت بیست سانتی رو بده .. آخخخخخخخ شوهر عزیزم . اگه الان از قبر بیای بیرون و اشی خوشگله ات رو زیر کیر این و اون ببینی چه حالی بهت دست میده . من بمیرم حتما الان بد جوری فشار قبر رو روی خودت حس می کنی ولی خودت می دونی اون وقتا که زنده بودی من اصلا اهل این بر نامه ها نبودم . داشتم با خودم فکر می کردم و با این که تمرکزم به هم خورده بود ولی لذت بخشی کیر فرزان به اندازه ای بود که احساس کردم همین جور دارم خالی می کنم و سبک میشم .. -جااااااااان بریز بریز .. پسر بریز کسسسسسم می خاره . کسسسسسم آبتو می خواد . اون طرف ماه منیر در حالت طاقباز داشت کس می داد .. ظاهرا ارگاسم شده بود . فرزان داشت از پشت منو کسمو می گایید .. -اووووووووففففففف چقدر آبت داغه . داغ داغه . منو داره می سوزونه اشی کسش جا داره . آب می خواد . می تونه یه دریا آبو توی خودش جا بده . خالیش کن . خالیش کن . جووووووووون .. داره می سوزونه .. فرزان کیرشو کشید بیرون . و منی پس ریزی شده رو فرستاد طرف سوراخ کونم .. -آخخخخخخخخخ تو هم آره . تو هم باسن پرستی ؟ تو هم کون پرستی ؟ مزه میده .. مزه میده .. دردم گرفته ولی مزه میده .. بکن بکن .. یه خورده دیگه بکن .. برو رو هر کونی که می خوای بری . یعنی اشی این قدر کون گشاد شده که اون کیر همین جور راحت رفت توی کونم ؟ هر چند دردم گرفته بود ولی با یه فشار حداقل شش سانت رفت توی کونم و همین جور تا نصف کیرشو به نرمی و سادگی گذاشت که بره . ولی خب یه زن هر قدر هم کون گشاد باشه و اون کیری هم که فرو میره توی کونش هر قدر لاغر هم باشه باز این دو تیکه گوشت به هم می چسبن و حالشونو میدن . تازه در شرایط کیر لاغرتر زن درد کمتری رو هم حس می کنه . کونمو به دو طرف باز ترش کرده تا فرزان لذت بیشتری ببره . اینا همه تجربی بود از این که مردای دیگه دوست داشتنداین حالتو واین که که لذت می برن از این که کیرشونو در سوراخ کون زن می بینن که یه حالت حلقوی درست شده ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــاجــــــــــراهــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل ۹۷

قرار شد که فرزان بره سراغ احترام فیروز بره پیش ماه منیر و کامیار هم بیاد به من سر بزنه . ولی من یه اشاره ای به ماه منیر زدم و اونو کشوندم طرف خودم . -میگم ماه منیر جون چطوره که یکی از ما یه گذشتی داشته باشه و برای چند دقیقه ای هم که شده دوست پسر خودشو تحویل این احترام جون بده تا از دو سمت داغش کنن و این جوری هم اون یه حال درست حسابی می کنه و زود تر در مان میشه . خیلی مفیده . -من نمی دونم الان فیروز می خواست بیاد سمت من . چیکار کنیم . کامیار هم که اومده طرف تو .. ولی بدن من خیلی داغه و انگار طالب یه پسر جوونه . -من بمیرم آبجی که چقدر تو در غم کیر شب و روز داری حسرت می کشی .. -یعنی منظورت ا ینه که من از سهم خودم بگذرم ؟ -منیر جون اونا که فرار نکردن و به همین زودی ها هم قصد بلند شدن نداریم . قال قضیه رو می کنیم و دیگه بی خیال این حرفا میشیم . و بعد اتفاقا تو هم می تونی حال کنی . اصلا یه کار دیگه ای می کنیم که فکر نکنی من با تو خصومت دارم یا نظر خاصی دارم .. درگوش ماه منیر یه چیزایی گفتم و کوکش کردم و به هر نحوی بود با پسرا هم در میون گذاشتیم . احترام هم از بس سرش تو لاک خودش بود و به عشق و هوس هاش فکر می کرد به این دقتی نکرد که ما داریم چی میگیم . -ببین ماه منیر جون من میگم چطوره این پسرای گل و ورزشکار دو تا به یکی برن به جنگ چربی های بدن ما .. احترام جون تو یه نگاهی به ماه منیر و فرزان و فیروز بنداز اگه خوشت میاد از این سیستم هم می تونی برای خودت استفاده کنی چطوره ؟ احترام فقط ساکت مونده و داشت نگاه می کرد که اونا دارن چیکار می کنن و براش هم اهمیتی نداشت که کی کی رو بکنه . من و ماه منیر هم حس می کردیم که این احترام هم احتمالا از خیلی از چیزا با خبره و این نمیشه که ما اونو تا این حد دست بندازیم و چیزی نمی فهمه .. فرزان فرو کزد توی کون ماه منیر و فیروز هم که زیرش دراز کشیده بود همچین کرد توی کسش که اون آخی رو که زن از کون دادن نگفته بود از فرو رفتن کیر توی کسش بر زبون آورد .من یکی که از تماشای ماه منیر و اون دو تا پسر سیر نمی شدم . -اووووووههههههه کامیار دو تا پهلوهامو بچسب و یه جوری فروکن تا ته کسم که خودت رو می کشی عقب , کیرت به سر کس من حسابی و تکنیکی بسابه و صدام از صدای اون دو نفر دیگه بالا تر باشه . احترام صورتش داغ شده بود . هر لحظه می خواست یه چیزی بگه ولی یه چیزی مانعش می شد که حس خودشو بگه . -احترام جون این مدلی خوشت میاد ؟ چیه ناراحتی . دوست داری ورزشکارا یکی یکی بیان سراغت .. یه لحظه از کامی و کیرش رخصت گرفتم و اونم که می دونست جریان چیه و اصلا دسته جمعی با هم این نقشه ها رو چیده بودیم رفتم سراغش و زیر گوشش گفتم احترام جون عزیزم مشکل چیه . حس می کنم خیلی ناراحتی .. اگه این حالت اذیتت می کنه و حس می کنی که از خط ورزش خارج شده بگو که ما یه فکر دیگه ای بکنیم -به خارج شدنش کار ندارم ولی فکر کنم از نظر سنی از ماه منیر بزرگتر باشم . بدنم چربی بیشتری داره و باید زود تر در مان شه . -یعنی می گی دو به یک درمانی رو اول باید می فرستادیم سراغ تو ؟ عزیزم اگه این کار انجام نشد به خاطر این بود که گفتیم شاید سختت باشه و عذر شرعی داشته باشی ولی حالا که می بینم خودت خیلی تمایل داری و مسئله ای نیست برات از آقایون می خوام که بیان سراغ تو . ولی فکر نمی کنی این که این دو تا ورزشکار الان بدن ماه منیر جونو سرد کنن و بیان سراغ تو؟ .-باشه هر طور که تو صلاح می دونی -ولی احترام جون تا اون موقع می تونی بیای کنار ما و یه جوری تو رو گرمت کنیم . بدنت باید گرم باشه . یا این که می تونی بری پیش اون سه نفر اونجا حسابی داغ داغ شی . احترام رو فرستادم سمت اونا . فرزان با انگشت به احترام اشاره زد که بره سمت اون .-بیار جلو اون قسمت داغی و کانون چربی رو ..فرزان با کف دستش چند بار روی کس احترام کشید و گفت حالا اونو بنداز روی دهن من . همین حالتو حفظ می کنی.. صحنه های خیلی قشنگی بود . پر هیجان . احترام نشون می داد که بی صیرانه منتظر لحظاتیه که خودشو بندازه زیر کیر اون دو تا پسر .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــاجــــــــــراهــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل ۹۸

فرزان و فیروز همچنان مشغول بودند . احترام هم داشت نگاهشون می کرد .. -کامیار تو کارت رو بکن . من که خیلی داغ کردم . هم تماشا کن هم اشی زبلو بکن ..من اصلا از نرمش و ورزش سیر نمیشم . اگه تا اون سر دنیا هم با من ور بری بازم میگم کمه . آخه تو که خودت می دونی چقدر من حشریم . -آره همین چند دقیقه ای که اومدم اینجا متوجه شدم . ولی اون احترام جونی رو که اونجا زل زده و داره به اونا نگاه می کنه عجب چیزیه . یعنی اون فکر کنم خیلی حشرش زده بالا . خوب تونستین مخشو کار بگیرین . -ولی کامی جون . این جوری که بوش میاد اون از اون هفت خط هاست . به نظرم این اونه که مخ ما رو کار گرفته . اگه بدونی اولش چه بازیها در می آورد که می خواست حال کنه . حلال و حرامی جدا می کرد و از این حرفا ... احترام سرشو خم کرده بود با دقت به صحنه عملیات نگاه می کرد که کیر ها جه جوری دارن میرن توی کس و کون ماه منیر و بر می گردن . ماه منیر : احترام جون خوب نگاه کن و ببین می تونی این مدل ورزش رو تحمل کنی . قسمت بالا رو که می بینی استفاده از آلت نرمش برای داغ کردن قسمت مقعده که چربی های اضافه داخل اون آب میشه .. احترام : مگه من چمه که نتونم مقاومت کنم . اصلا به من اجازه دادی که امتحان کنم ؟ قرار بود .. -باشه احترام جون از من دلخور نباش . این سه تا پسر از اون بچه های گل و نازنین هستن . اگه بخواهیم می تونن با تعداد بیشتری بیان و ما رو سر حالمون کنن . ماه منیر یه حرکتی به خودش داد و خودشو از کیر فرزان و فیروز جدا کرد و اومد به طرف من . راستش من که زیر کیر کامیار حسابی گرم افتاده بودم اصلا حال و حوصله ماه منیر و این که کامیار رو با اون به اشتراک بذارم رو نداشتم ولی چیکار می شد کرد . این آشی بود که پخته بودم و خودمم باید به شراکت با بقیه می خوردمش .. کونمو از پشت به کیر کامیار می مالوندم تا به اون نشون بدم که همچنان نیاز دارم و با اومدن ماه منیر نبایبد دست از سرم ورداره . اونم به خوبی با وظیفه اش که جلب رضایت من بود آشنا بود . -خیلی دوستت دارم . ماه منیر هم حس کرد که با اومدنش مزاحم منه برای همین بیشتر اومد طرف من تا به من حال بده. لبشو گذاشت رو سینه ام و خواست منو سر حالم کنه و منم که دیگه حسابی سر کیف اومده بودم نمی دونستم با این همه هوسم چیکار کنم . کامی کمرمو گرفته بود و با یه سرعت باور نکردنی تند تند کیرشو می کرد توی کونم و می کشید بیرون . -اووووووففففففف پسسسسسسر پسسسسسسسسر منو کشتی .. محکم تر آتیشم کن . منو بسوزون . داغونم کن . قیمه قیمه ام کن .. واااااااایییییییی .. احترام : چی شده تو که ما رو کشتی . اینجا ما داریم ماساژمی گیریم . سکس که نمی کنیم .. این بار من و ماه منیر دیگه نتونستیم جلو خنده مونو بگیریم . حالا نخند کی بخند .. در همین اوضاع و احوال بود که صدای هوس احترام هم در اومد . اون فقط ناله می کرد و دیگه مثل من نبود که پی در پی فریاد بزنه بکن بکن کیرت رو محکم تر بزن . شایدم اگه از ما خجالت نمی کشید این حرفو می زد . -جووووووووون جووووووووون .. کامی کسسسسسم کسسسسسسم می خاره .. کیرت رو بزن . آلت ماساژ رو بکوبون به ته کسم . احترام جون یادت باشه فردا از مرجع ستم ستیز مبارزت سوال کنی وقتی کیر میشه وسیله ماساژ اگه آدم لذت ببره و مسئله شهوانی پیش بیاد این حرامه یا حلال . براش تشریح کن که جریان چیه .. ماه منیر : راست میگه اشی جون . اصلا ممکنه این مجتهد اعلی و اعظم و اعلم و بلغم و شلغم خودش از اون ماساژور ها باشه . قدیم حموم عمومی مد بود و اینا خیلی خبره اند .. یکی ماه منیر می گفت و یکی من می گفتم . حسابی اونجا رو گذاشته بودیبم رو سرمون و این احترامو پیچوندیم . ما رو کس خل گیر آورده بود . همه کار انجام می داد و مومن بازی در می آورد . یه نگاهی از این فاصله چند متری به اون سه نفر انداخته تا وضعیت کیرشونو ببینم . چقدر کلفت و ملتهب به نظر می رسیدند . این پسرا انگاری زیاد کس نکرده بودند .. ماه منیر : پسرا شما دخترای جوونو ماساژ میدین ؟..فرزان: درصورتی که دوشیزه باشند فقط از راه مقعدی صورت می گیره در غیر این صورت حرامه .. این بار من حرف زدم . -پسرا : آیا مجوز شوهر برای انجام چنین عملی لازمه .. فیروز : البته که واجب شرعیه . ما چون می دونستیم شما بیوه هستید از شما مجوز نخواستیم ...... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــاجــــــــــراهــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل ۹۹

وااااااایییییی عجب در هم و بر همی شده بود .. همه دیگه قاطی شده بودیم . این جا شده بود میدون جنگ .. هیشکی دیگه نگاه نمی کرد به این که کدوم کیر توی کدوم کس و کونه . همه می خواستن یه جوری با هم حال کنن . منم دیگه فقط به این توجه داشتم که یه چیزی در یه سوراخی حرکت کنه . فقط هر چند لحظه در میون متوجه بودم که یه دستی داره عوض میشه و به من داره حال میده .. احترام که دیگه از حال رفته بود . حالا نمی دونستم از فیلمشه یا داره لذت می بره که چشاشو بسته بود . شاید نمی خواست کسی بفهمه که اون می دونه که کیر های مختلف در حال صفا دادن به کس و کون ما هستند .. پسرا از عرق خیس شده بودن . ولی با این حال ما ازشون نمی خواستیم که دست از کار بکشن . چه حالی می کردیم دسته جمعی .. من و ماه منیر ار گاسم که شدیم از اون سه تا خواستیم که بیفتن رو احترام و به این مومن محجبه یه حالی بدن .. کمر احترام رو گرفته بالا آورده و یکی رفت اون زیر دراز کشید که فکر کنم کامیار بود . فرو کرد توی کسش و فرزان هم کرد توی کونش . مونده بود فیروز .. احترام با این که از جاش بلند شده قمبل کرده بود ولی هنوز چشاش بسته بود . فیروز که دید کیرش ول معطل مونده اونو مالوند به دهن احترام و زن هم مثل نوزادی که در جستجوی پستون مادرشه دهنشو باز کرد و کیر فیروز رو فرو برد توی دهنش و شروع کرد به میک زدن .. ماه منیر : احترام جون حالشو ببر که سه موتوره دارن بهت انرژی میدن .. من گفتم ای کاش من یک احترام بودم .. ماه منیر گفت ای کاش من یک احترام داشتم .. پسرا کلی خندیدند . یه لحظه در چهره احترام هم تبسم رو می دیدم . خیلی خوش بودیم . فکر نمی کردم که آبی واسه این پسرا مونده باشه .ولی یهو دیدم که از کس و کون این خانوم مذهبی داره آب کیر چکه چکه می کنه . کامیار و فرزان آبشونو خالی کرده بودن .. از اون طرف فیروز هم به دهن احترام فشار آورد و سرعت گاییدن اونو زیاد ترش کرد .. -جووووووووون جووووووووون .. بخورش .. احترام جون نذار حروم شه .. نذار قطره ای از این آب بریزه به زمین . انرژی بخشه .. من و ماه منیر دو تایی مون به هوس افتاده بودیم وقتی که می دیدیم فیروز با جهش های کیرش داره توی دهن احترام خالی می کنه و اونم چه جور داره همه آبو می بلعه و کیر فیروز رو با هوس و اشتها میک می زنه ... خلاصه اون روز کارمون تموم شد و همه مون حسابی حال کردیم . دو سه روزی رو هم در کنار هم بودیم و خوش گذروندیم . به بهونه ماساژ مرتب به کس و کون احترام دست می زدیم و از این با نوی مذهبی یک لز بین خوب ساخته بودیم . من نمی دونم چه سری بود که همه بچه ها از این که مادرشون بخواد از دواج مجدد کنه ناراحت می شدند و لی این بچه هام یکی دو بار بهم گفته بودند مادر جان تو تنهایی اگه می خوای از این تنهایی در بیای ما حرفی نداریم .. منم به اونا جواب می دادم که این جوری راحت ترم . حالا دیگه با این چهل و شش هفت سال سن یواش یواش دارم می رسم به مرز پیری و باید به فکر عبادت باشم . عجب گرفتاری شده بودم . اون دفعه مادر زن یکی از پسرام فوت کرده بود و ظاهرا می خواستند منو به عقد اون پدر زنه در بیارن . حالا هم مادر شوهر یکی از دخترام فوت کرده بود . انگاری من شده بودم کلید ... یه شب که با هفت تا بچه هام و متعلقات دور هم بودیم و اتفاقا ماه منیر و احترام هم بودند گفتم بچه ها مادرتون از این زندگی که داره راضیه به فکر شوهر کردن هم نیست . اشاره کردم به ماه منیر و احترام و گفتم الان دیگه باید یواش یواش به فکر ثواب جمع کردن و این جور چیزا باشیم . من باید کی رو ببینم که شوهر نمی خوام .. ظاهرا از چند تا از فضولای محل و یا از یه کانالایی شنیده بودند که گاهی خونه ما یه خبرایی هست . -تازه پسرای عزیزم قراره که دوستام پری و زری هم تا چند وقت دیگه بیان این طرفا که دور هم باشیم . بالاخره میریم به سفر های زیارتی و این دور و برا .. یه حال و هوایی عوض می کنیم . وقتی شوهر کنیم دیگه این آزادیها رو که نداریم . من اصلا کاری به کار شما دارم که شما دارین این جور برای من تعیین تکلیف می کنین ؟ ..اعظم : مامان ما که چیزی نگفتیم . فقط گفتیم که اگه موردی پیش اومد ما مخالفتی نداریم .. -خیلی ممنونم از شما .. لذت می برم که بچه های با فرهنگی تر بیت کردم و تحویل جامعه دادم ولی دیگه خواهش می کنم از این پیشنهاد ها ندین . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــاجــــــــــراهــــــــــای مـــــــــامــــــــــان زبــــــــــل ۱۰۰

از دو سه روز بعد از اون جریان خوش شانسی ها پشت سر خوش شانسی به ما رو آورده بود . از این که بخوام مستقل باشم و ما دوستان بی دردسر با هم خوش بگذرونیم . برای ایمان در اصفهان کاری پیدا شده بود و همون جا هم یکی رو نامزد می کنه به هر حال خیلی ضربتی سر و سامون می گیره .. دختر ماه منیر هم یه سرانجامی می گیره و همون خونه مادری می مونه . صاحب یه چهار واحده آپار تمان که ساختش مربوط یه سالها پیش بود می خواست بره خارج و به پول احتیاج داشت .. زری و پری و ماه منیر و احترام اونجا رو خریدند که ما نزدیکی هم باشیم .. واییییی روز عروسی خودم این قدر خوشحال نبودم که از این جریان خوشحال شدم . دیگه بهتر از این نمی شد . حالا خیلی راحت تر می تونستیم فعالیت کنیم . با هم بگردیم . به این زنا گفتم که پیش بچه ها سیاستو رعایت کنیم . سعی کنیم دیگه از اهالی محل کسی رو به خونه خودمون راه ندیم و به دستشون بهونه ندیم . گوشت تنمون به اندازه کافی خریدار داره و نیازی نیست که منت بقال و خراز و چلنگر و اتوکش و کتابفروش محله رو بکشیم .. احتمالا یکی از همین فضولا و متعلقات اونا رفته بود یه خبرایی رو به بچه هام داده بود که خوشبختانه نتونستن چیزی رو ثابت کنن . جوووووووون چه کیفی داشت .. هفته ای دوروز هم دور هم جمع می شدیم و مراسم دعا خونی رو بر گزار می کردیم که در و همسایه ها بدونن که ما زنای مومن و پرهیز کاری هستیم و عبادت ما ترک نمیشه . حالا دیگه خیلی راحت هر کاری می خواستیم می تونستیم انجام بدیم . قرار شد که که ما پنج تا زن به اتفاق کامیار و فرزان و فیروز و دو تا دیگه از پسرا که زری و پری می خواستن ردیفشون کنن بریم به دبی و یه صفایی بکنیم . خواستم به بر و بچه هام بگم دارم میرم کیش ولی گفتم بهتره که کارامون بر مبنای صداقت باشه اونا که نبستن تا بدونن ما داریم چیکار می کنیم . خلاصه جمشید و منوچهر هم که پسرای خوش تیپ و سر حالی نشون می دادن به جمع ما اضافه شده بودند .. ولی چه تیپی زده بود این احترام . چه میکاپی کرده بود . دست کم ده سال جوون شده بود .. تو هواپیما بهش گفتم احترام جون ما ساژور های ما شدن پنج نفر , کشششو داری ؟ -چه جورم . تازه دارم احساس سبکی می کنم . یکی از بستگان ماه منیر یه آپارتمان صد و بیست متری با کلی تجهیزات در اونجا داشت و فعلا در ایران بود و ماه منیر هم کلیدو ازش گرفت .. از این بهتر چی می خواستیم ولی خب دیگه ما ده نفرمون باید بیشتر رو زمین ولو می شدیم . وای که چه صفایی داشت . وقتی که از بازار رد می شدیم به شوخی به احترام می گفتم ببین این عربها ماساژور های خیلی قوی هستند .. احترام یه اخمی می کرد ومی گفت که ما انقلاب کردیم که خود کفا باشیم . ایرانی جنس ایرانی بخر .. ما نباید آب به آسیاب دشمن بریزیم .. چند بار این حرفو برای احترام تکرار کرده و همش جوابای تکراری می شنیدم خوشم میومد اذیتش می کردم .. دیگه حسابی با هم جیک شده بودیم .. طوری که از لخت شدن و آزاد بودن کنار هم پروایی نداشتیم . -میگم احترام این صاحب هتل ازت خوشش اومد . اگه بخواد صیغه ات کنه حاضری ؟ -اونا سنی هستن صیغه رو قبول ندارن . -عیبی نداره تو که قبول داری حلاله .. جمشید : اشی جون چقدر سر به سر احترام جون میذاری . مگه ما چمونه ؟ کیرشو گرفت سمت صورت من و چند بار شلاقی اونو به سر و صورتم زد و گفت اگه شلوغ کنی با همین کتکت می زنم .. -اوووووففففففف اگه این کارو بکنی بازم شلوغ می کنم که کتکم بزنی .. احترام کیر عرب می خوای ؟ آره ؟ می خوای ؟ .. جمشید حس کرد که تن و بدنم می خاره .. یه اشاره ای به منوچهر زد و دو تایی شون منو بردن وسط پذیرایی . رو هوا نگه داشتند . جمشید که دستاشو دور کمرم حلقه زده بود فرو کرد توی کسم و منوچ هم گذاشت توی کونم .. -آخخخخخخخخ ..آههههههههه .. اووووووههههههه تنبیهم کنین پسرا ... اشی زبلو بکنین .. بکنین .. جوووووووووون .. احترام یه جور خاصی داشت نگاهمون می کرد . اون از اون کیر دزد ها بود . همش می ترسید از این که نکنه کیر بهش نرسه و سرش بی کلاه بمونه . در حالی که ما کلی وقت داشتیم و باید رفاقتی کار می کردیم . حالا جمشید و منوچهر هوس کرده بودند که در اون لحظه بیان سراغ من و به من حال بدن .. مونده بودن چهار تا زن و سه تا مرد .. احترام فوری رفت خودشو به نزدیک ترین کیر که کیر فرزان بود چسبوند و رو کیرش نشست ........ ادامه دارد .... نویسنده .... .ایرانی
     
  
صفحه  صفحه 10 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Maman Zebel | ماجراهای مامان زبل


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA