انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 11 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11

Maman Zebel | ماجراهای مامان زبل


زن

 
مـــــاجـــــراهـــــای مـــــامـــــان زبـــــل ۱۰۱ (قسمـــــت آخـــــر)

کامیار و فرزان هم با زری و پری و ماه منیر مشغول شدن . صدای آخ و واخ و بگیر و بکن و بزن و تمومش کن فضای اونجا رو پر کرده بود . من رو هوا هم داشتم حال می کردم و هم از حال می رفتم . . جمشید که کیرش توی کسم بود از بغلا انگشتشو فرو کرد توی کونم . -اووووووههههههه چند تایی .. حس کردم دارم ارضا میشم .. همزمان با ریزش آب کسم .. منوچ آبشو ریخت توی کونم .. -آهههههههه جمشید منو بذار رو زمین . آبتو می خوام .. می خوام .. جووووووووون جووووووووون .. نمی خوام آبت حروم شه .. منو خوابوند رو زمین . پاهامو انداخت رو شونه هاش .. -اشی .. بنازم به این کست . عجب تپل و نازه .. -گشاد نیست ؟ -هرچی هست خوش استیله .. طوری کیرشو می زد به ته کسم که فریاد بکن بکن منو بکن منو فکر کنم تا چند تا واحد اون ور تر هم می شنیدند .. -جاااااااااان داره می ریزه .. پاهامو رو به هوا گرفتم که آب جمشید پس ریزی زیادی نداشته باشه . کیرشو که بیرون کشید اونو میکش زدم .. بعد جمشید با دست یه اشاره ای به بقیه کرد و اونا از کنار زنا پا شدن و اومدن سمت من . کیراشونو گرفتن طرف من .. -چه خبره بچه ها .. فرزان : دستور لذت عمومی از سوی فر ماندهی صادر شده .. یکی برای همه .. همه برای یکی .. -فدای تو .. دهنمو باز کرده صورتمو گرفتم سمت سه تا کیر .. فرزان و کامیار و فیروز سه تایی رو سر و صورتم خالی کرده بعد از تموم شدن کارشون آبایی رو که رو صورتم ریخته بود جمع کرده و اونو به سمت دهنم بردم . -پسرا سه تا کیرو با هم بفرستین تو دهنم . قیافه ام خنده دار شده بود وقتی اون سه تا کیر رفت تو دهنم که خب نتونستم سه تاشونو با هم تا عمق زیادی جا بدم . دیدم این احترام کشتی هاش غرقه .. حالا نوبت من بود یه اشاره ای به پسرا زدم .. اونا متوجه شدن که ازشون خواستم که پنج تایی شون بیفتن رو سر احترام .. احترام : پسرا چه خبره ! منوچهر : زلزله اومده .. زلزله .. پری : می تونی بگیری احترام ؟ -استعدادشو دارم .. دسته جمعی سوت زده و هورا کشیدیم . از این اعتماد به نفس احترام لذت می بردیم .. پنج تایی شروع کردن به ور رفتن با احترام .. -آخخخخخخخخ پسرا یه جوری ماساژبدین که بدنم از فرم نیفته .. زری : احترام جون این پنج تا کیر با همه.. هر کاری کنی بازم کلی آب میره و آب میری ولی خیلی فانتزی میشی .. طوری شده بود که احترام دیده نمی شد .. چند تا آهنگ گذاشته بودیم و با سوت و کف زدنهای خودمون مجلسو گرم کرده بودیم . حالا زری و پری و ماه منیر کیر سیر خورده یا سیر کیر خورده بودند و خیالشون نبود که کی به اونا حمله گاز انبری میشه .. یه وقتی به خودمون اومدیم که دیدیم حالت احترام رو طوری قرار دادن که دو تا کیر رفته توی کسش و یکی هم توی کونش قرار داره و فیروز و فرزان هم از از کناره های دهن اون کیرشونو گذاشتن توی دهن احترام وهر کدوم در حال مالوندن یکی از سینه هاش بودند . . کامیار هم کیرشو کرده بود توی کون و جمشید و منوچهر هم که با کیر هایی چسبیده به هم داشتن با کس احترام حال می کردند .. -خانوما بیاین ما با هم حال کنیم . وقت تلف نکنیم . تا دلت بخواد این چند روزه رو فرصت داریم . . آسمان خراش ندیده که نیستیم . زری : راست میگی آسمان خراش یا کس خراش این پسرای گل رو می بینیم از همه اینا بالاتره .. نیمساعت تمام احترامو در همون شرایط نگه داشته بودند . زری کسشو انداخته بود روی کس من و داشت باهاش حال می کرد . -بی وفا این چند وقتی که از من و پری دور بودین اصلا گفتین ما چیکار می کنیم ؟ همش تنهایی می خوردین -باور کن زری جون حساب احترامو می کردیم . آخه خیلی مومن بازی در می آورد .. احترامو دیگه از این رو به اون روش کرده بودن . معلوم نبود چند بار ارضا شده ... بعد از زری پری اومد کسشو انداخت رو کس من .. -پری جون چیکار می کنی انگار کست گشاد بشو نیست .. در حالی که می خندید گفت بترکه چشم حسود اشی جون خودت به کی میگی . انگار هنوز دختر دیروزی . کست روز به روز براق تر میشه .. ماه منیر : هرچه بیشتر از این کس کار بکشیم و بیشتر بهش حال بدیم هم خودش تر و تازه می مونه و هم صاحبشو تازه نگه می داره .. احترام از حال رفته اون وسط افتاده بود و از کس و کون و دهنش همین جور داشت آب می ریخت . ماه منیر رفت طرف دهن احترام آب کیر ها رو فرستاد اون داخل که حروم نشه .. -این انگار از حال رفته وگرنه نمیذاشت که قطره ای از این ویتامین ها حروم شه .. پسرا حالشو دارین ؟ .. جمشید : یه خورده استراحت کنیم به همه تون به صورت پنج تا به یکی می رسیم ولی دو تا دو تا رو هم نباید فراموش کنیم که خستگی اون کمتره .. واسه یه کاری رفته بودم بیرون خیلی خسته بودم حسابی با پنج تا کیر حال کرده بودم . دیگه حس کردم تا یکی دو روزی رو شارژم .. می خواستم یه وسیله ای بخرم .. دیدم یکی صدام می زنه اشی .. اشی جون .. تو کجا و این جا کجا .. قیافه اش خیلی آشنا بود ولی اسمش یادم نمیومد فقط کیرش یادم میومد که خیلی سر حالم کرده بود .. ظاهرا همونی بود که من واسش یه خونه جور کرده بودم و دیگه هم ازش خبری نداشتم . وقت نمی شد .. من و دوستام وقتمون از بهترین دکترا هم بیشتر پر بود .. چی بهش می گفتم ؟ -من با پسراو دخترام اومدم اینجا -میای بریم حال کنیم ؟ اتفاقا من تنهام . یه آپار تمان دارم .. -دیرم میشه . بچه هام منتظرن .. ولی ظاهرا اونا خواب بودن .. تمام خستگی ام در رفت وقتی که اون بهم پیشنهاد سکسو داد .. خدا بیامرزدت شوهر مرحومم که از وقتی که مردی در های نعمت های کیری رو یکی پس از دیگری واسم بازش کردی و می دونستم که این قصه های سکس من سر دراز دارد . -بریم چیکار میشه کرد . به بچه هام میگم گم شدم .. گل از گلش شکفت .. انگاری که می خواد یک حوری بهشتی رو بکنه . . طوری به وجد اومده بود که به من گفت الحق و الانصاف که باید بهت گفت مامان زبل .... پایان ...نویسنده ... ایرانی
     
  ویرایش شده توسط: shahrzadc   
صفحه  صفحه 11 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11 
داستان سکسی ایرانی

Maman Zebel | ماجراهای مامان زبل


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA