انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 3 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین »

Maman Zebel | ماجراهای مامان زبل


مرد

 
ماجراهای مامان زبل 21

سریعتر از اونی که فکر می کردم کارا پیش رفت . دیوار درست شد . دو تیکه از هم مجزا شد . البته من می تونستم از این ور به اون ور برم . هرچند این روزها مردم همه دیوار وسط و تیغه های اضافی رو بر می دارن و هال و پذیرایی و وسعت خونه شونو زیاد تر می کنن و زیاد تر نشون میدن ولی من این جوری دیگه خواستم محکم کاری کنم . اگرم بچه هامیومدن سرکشی .. پسرا که نمی تونستن بیان تو مراسم دعا خونی ما و دخترا هم اگه می خواستن بیان با در بسته روبرو می شدند و ما یه جورایی مردا رو قایم می کردیم . می دونستم کار به اونجا نمی کشه .. دل تو دلم نبود . -الو ماه منیر همه چی ردیفه ..امروز چهار شنبه هست و برای فردا شب دیگه کاری کن که دسته جمعی دور هم باشیم . من برای فردا ناهار درست می کنم که دور هم باشیم و این زری و پری رو هم بگو بیان و با اون وضعیت پوشیده و حجابی طوری رفتار کنن که دیگه بقیه از یک کیلومتری اونا هم رد نشن .. البته نه این که پرخاشگری و دعوا داشته باشن .. منم واسه این که دور هم باشیم از کل بچه ها و متعلقات دعوت کردم که پنجشنبه ناهار بیان پیش من و با دوستای مومن و مذهبی منم آشنا شن .. زری وپری چند سالی از من و ماه منیر کوچیک تر نشون می دادند همون حول و حوش چهل بودند . ولی دوتایی شون خیلی جذاب و خوش بدن بودند . تا اونا رو دیدم به ماه منیر گفتم ببین واسه امشب حداقل چهار تا مرد لازم داریم . این دوستات ممکنه نذارن به من چیزی برسه .. -ناراحت نباش این دوست پسرایی که اینا ردیف می کنند ده تا مثل تو رو هم میخورن . ناراحت نباش . اونا با مرامن . -ماه منیر بهشون یاد دادی که باید در برخورد با بچه ها چیکار کنن ؟/؟ -آره درساشونو فوت آبن . یه وضعیتی پیش اومد و یه فیلمی بازی کردند که بچه هام مجبور شدند سفره مردونه رو از سفره زنونه جدا کنند پری : اشرف خانوم شما رو به زحمت انداختیم . مگه ما چند نفر بودیم . این همه غذا اسرافه . ما به خاطر اسراف کاریها و ناشکری هامون اون دنیا باید جواب پس بدیم . الان طلبه های جان بر کف و باطل ستیز و اسرائیل کش ما دارن با نان خشک زندگی می کنند تا نور معنویت رو در دلهای ما و شما روشن کنند و ما اینجا .. خیلی هم آروم صحبت می کرد که مردا و پسرا که چند متر اون طرف تر نشسته بودند صداشونومثلا نشنون ولی می شنیدن .. من هم درجا جواب دادم خب پری جون این محفل و دور هم بودن ما برای اینه که به تزکیه نفس بپردازیم .. شمایی که واردین امر به معروف و نهی از منکر کنین که اگه اینا نبود ما امروز این همه در صلح و صفا زندگی نمی کردیم و این همه تروریست برای بازدید از کشور عزیز ما ایران نداشتیم .. درهمین لحظه یکی از دخترا با آرنج زد به پهلوم و گفت مامان آبرومونو بردی توریست نه تروریست .. تلویزیون روشن بود و داشت یه موزیک ایرانی حلال و مجاز پخش می کرد . زری :اگه امکان داره خاموشش کنین .. -زری جان فتوا صادر شده اگه موسیقی لهو و لعب نباشه حتی خانوما اگه برای خانوما بخونن اشکالی نداره -واییییی اشرف جان اینا همه عوام فریبیه .. .حتی میگن اگه صدای برخورد استکان به نعلبکی شبیه ساز بشه حرامه .. زری یه خورده شلوغش کرده بود .. دور و بر خودمو نگاه کرده و دیدم بچه ها سرشون به طرف بشقاب غذاست . انگشتمو دور سرم گردوندم و یواش گفتم آقا .. عمامه .... امام .. دوزاریش افتاد -البته اگه مجتهد اعلم فتوا صادر کنه مانعی نداره .. کاری به روز بچه هام آورد که مردا و پسراهنوز سفره رو جمع نکرده بهونه کار و درس و چیزای دیگه رو کردن و در رفتن . بیچاره زنا و دخترای خونواده ام که مجبور بودن چند ساعتی ما رو تحمل کنند و اونا هم یکی یکی زدند به چاک و دیگه مطمئن شدم که تا یکی دوروز دیگه آفتابی نمیشن . وقتی که رفتن و مطمئن شدیم که خطر رفع شده دیگه مقنعه و رو بند و این آت و آشغالای دست و پا گیرو در آوردیم . تا رفتم آشپز خونه یه چای و شیرینی ردیف کنم دیدم از مهمونا خبری نیست .. اوههههه نه سه تایی شون خودشونو لخت کرده بودند و با یه شورت افتاده بودند رو تخت من و با هم ور می رفتن . خیلی خجالت کشیدم .. خنده ام هم گرفته بود . اون همه خواهربازی و فیلم حالا هم این بند و بساط .. ماه منیر که صورت سرخ شده منو دید گفت .. بیا جلو اشی جون نترس ما که لولو خورخوره نیستیم . دست زری رفته بود رو کوس ماه منیر و از اون طرف زری و پری عین دو تا پسر و دختر عاشق داشتن همدیگه رو می بوسیدن و با هم ور می رفتن . طوری هم طبیعی حال می کردند که انگاری زن و شوهر باشن .. -چیه اشرف از لخت شدن خجالت می کشی ؟/؟ الان تا چند ساعت دیگه که پسرا برسن ما که نمی تونیم بیکار باشیم . یه جوری باید بریم پیشواز خودمونو آماده کنیم . سر حال شیم . تازه فکر کردی شب هرکدوم جفت جفت میریم تو یه اتاق در بسته تا بقیه ما رو نبینن . همه کنار هم لخت لخت و ریلکس باید باشیم . چهار تا مرد برای چهار تا زن . مارو نبین که بیکار نشسته ایم و منتظریم یکی بیاد مارو بکنه . این پسرا یکی می بینی بوتیک داره . یکی راننده هست . یکی مغازه باباشه .. تا بخوان بیان میشه ساعت ده شب . البته دو سه ساعت مونده به آمدنشون میریم شام حاضری رو ردیف می کنیم تا وقتی اومدن زیاد کار نداشته باشیم . حالا هم یه سه ساعتی وقت داریم .. ماه منیر اومد و یکی یکی لباسامو در آورد . منم واسه این که نشون بدم چیزی از اونا کم ندارم و شاید شجاع تر و بی خیال تر هم باشم شورتمو هم از پام در آوردم و اونو به طرف سقف پرت کردم . بقیه هم یه هورایی کشیدند که گوش فلکو کر می کرد . یهو همه از جاشون پاشده و شورتشونو در آورده و به تبعیت از من به گوشه ای پرت کرده و منم خودمو پرت کردم طرفشون . چهار تا زن لخت در کنار هم و در انتظار مرد . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
ماجراهای مامان زبل 22

دستا رفته بود رو کوس همدیگه .. چهار تایی مون تو هم وول می خوردیم . اصلا معلوم نبود دست کی رو کوس یکی دیگه هست .. چقدر حال می داد . یکی سینه اونو می بوسید یکی صورت یکی دیگه رو .. چقدر کیف داشت .. یواش یواش داشت از یادم می رفت که چند تا پسر جوون امشب می خوان بیان تا ما رو بکنن و حسابی باهامون حال کنن . فکر کنم اونا هم همین حال منو داشتند . طوری رفته بودیم تو تن و بدن هم که انگاری عاشقان و معشوقان چند ساله باشیم . زری و پری تقریبا از نظر اندام شبیه هم بودند و نمی شد گفت کدومشون جذاب ترن .. فقط بینی پری قلمی تر بود و کونش یه خورده بر جسته تر .. یه لحظه دیدم کوس پری خالی شده یعنی کف دست ها از روش کنار رفته بود . فوری پریدم روش و دهنمو انداختم رو کوسش .. -ووووووووییییییی اشی جون چیکار داری می کنی .. شاید خوب تمیز نباشه .. -نه عزیز دلم فعلا که خیلی خوش طعم و خوشبوست . حتما خیلی با مزه هم هست . شیرین تر از عسله پری جون -چی داری میگی این که ترش مزه هست -واسه من شیرینه خانوم محجبه با ایمان .. -اوه چقدر کیف داره چند تا بچه بسیجی شپشو بیفتن گیر ما -پری جون نفوس بد نزن .. -ما چیکار به کارشون داریم .. کیرشون باید بره تو کوس ما ولی اشی جون یه بار گیر یکی از این بچه حزب الهی های عوضی افتاده بودم خوب حالشو گرفتم .. ریششو طوری فرو کردم تو کوسم که اشکشو در آوردم . آخرشم نصفه کاره کوس دادن بهش گفتم میری صورتتو برق میندازی تیغ می کنی بعد میای اونو به کوسم می مالی و کارتو ادامه میدی .. کثافت عوضی و به قول مردا کوس کش دیوث می گفت تیغ کردن ریش حرامه گناه داره اون دنیا باید جواب پس بدیم .. آشغال عوضی گاییدن یه زن غریبه و نامحرم حلاله ؟/؟ یعنی هستند هنوز کوس خلهایی که چرت و پرت های اینا رو باور کنن .؟/؟ -حالا خودتو ناراحت نکن پری جون بیا عشق و حالمونو بکنیم .. می ترسم اون وقت امشب توی خواب کابوس ببینیم . چه کوسی داری پری جون .. طوری دهنمو به کوسش فشار می دادم که نوک و قسمتی از جلو بینی منم رفت توی کوس . همون دماغمو مثل یه کیر فرو می کردم تو کوسش و می کشیدم بیرون البته دو سانت بیشتر نمی رفت داخل .. دوباره کوس خوری رو شروع کردم . پری با موهای سرم بازی می کرد .. در همین حال و احوال قمبل کرده بودم که یهو حس کردم یه چیزی از پشت رفت تو کوسم .. وای یکی یه موز فرو کرده بود توی کوس من و اونو تا ته می ذاشت داخل و می کشید بیرون .. کار زری بود . -آههههههه زری جون .. از این کارا می کنی اون وقت هوس پسر می کنم و میرم دم در خونه خودمو نشون می دم به اونی که حس می کنم اهلشه تا بیاد منو بکنه .. -وای چه حرفا . من که حرفه ای و خبره هستم جرات همچین کاری رو ندارم .. -شوخی کردم زری جون .. ادامه بده خوشم میاد .. کوس بی حیام داغ کرده .. ماه منیر که جا کم آورده بود از تخت اومده بود پایین و یه موز اون گرفته بود تو دستش و فرو کردش تو کوس زری .. یه شیر تو شیر حسابی شده بود . صدای آخ آخ گفتن ها رفته بود تو هم .. من و زری دوطرفه کار می کردیم . ماه منیر فقط فاعل بود و پری مفعول .. چند لحظه بعد دو تا دوتایی شدیم . من افتادم رو پری و ماه منیر افتاد رو زری .. کوس رو کوس باحالی بود . چوچوله ها و لبه های کوس که رو هم می سابید یه لذت خاصی می داد که ادامه اش خیلی زیاد بود از اون حالتایی که هنگام ار گاسم به آدم دست میده .. ما قرار بود هفته ای دوشب رو با پسرا باشیم ولی این حالی که از همجنس بازی و به اصطلاح با کلاس ها لز بینی بهم دست داده بود دلم می خواست بقیه شب ها رو با اونا لز کنم ولی می دونستم امکانش نیست . ما چهار تا واسه خودمون فک و فامیل داشتیم نمی تونستیم هفته ای هفت روز رو که با هم باشیم .. ماه منیر یواش یواش داشت صداش در میومد .-من دیگه بی طاقت شدم . یه چیز کلفت می خوام که بره تو کوسم .. زری موز رو بر داشت و گفت عزیز دلم یه خورده بدنتو بالا بگیر خودم اون چیز کلفتو می کنم تو کوست .. -نهههههه نههههههه -آررررررره این همون کیره .. زری با سرعتی باور نکردنی موز رو می کرد تو کوس ماه منیر و درش می آورد -جووووووون جووووووون امشب چهار تا کیر .. یکی یکی میره این داخل دارم میرم پیشواز -ماه منیر جون ماچهار تا زن که داریم با هم حال می کنیم دست کمی از سکس با پسرا نداره . اگه بدونی چقدر دارم حال می کنم .. یه قسمتهاییش اون قدر حال میده که یه پسر تا این حد نمی تونه حال آدمو جا بیاره .. -آرررررررههههههه واییییی کوسسسسسم راست میگی زری ولی هر گلی یه بویی داره .. من و پری که به همون حالت مشغول بودیم .. می خواستیم خودمونو همون جوری پر تنش و پر التهاب نگه داشته باشیم . تشنه باشیم و طالب کیر . واسه همین زیاد در این فکر نبودیم که به خودمون یا به دیگری شوک وارد کنیم و ارگاسم شیم . البته دلمون می خواست ولی گفتیم شاید اگه پسرا که مهمون ما بودند بیان و ما بی حال تر باشیم درست نیست . رفتیم حموم و یه سرویس اونجا با هم حال کردیم . چه کیفی می داد که بدن همو لیف می زدیم و همراه با اون حال می کردیم . دسته جمعی هم عقیده بودیم که وقتی پسرا میان بهتره لخت باشیم .. شامو هم آماده کردیم . ساعت نه و نیم شب بود که درزدند .. من خیلی هیجان زده بودم .. پسرا اومدند . یکی از یکی خوش تیپ تر و خوش بدن تر .. نمی دونستم اول کدومشونو انتخاب کنم . هر چند همه رو باید تست می کردیم .. یه لحظه به نظرم اومد پنج تا بودن .. شمردم دیدم آره پنج نفرن .. اوخ جون .. پنج تا کیر .. حتی همیشه دو تا از اونا می تونن رو یه زن باشن .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
ماجراهای مامان زبل 23

پسرا یکی از یکی شاداب تر .. ظاهرا قرار نبود کسی به نام اشکان بیاد .. نمی شد گفت کدومشون بهترن . دلم می خواست هر پنج تاشون با هم بیفتن سر من . پری جون چون با بیشترشون غیر از اشکان آشنایی داشت شروع کرد به معرفی تک تک اونا و یه توضیح مختصری در مورد اونا دادن که راستش من زیاد دقتی به حرفاش نداشتم و به تنها چیزی که توجه داشتم اونم به خاطر این که بعدا بتونم صداشون کنم اسمشون بود . اشکان و افشین . پرهام و زیار و ماهان . پری : ببخشید بچه ها ما یه زن کم داریم . نمی دونستیم پنج نفری میاین .. داشتم فکر می کردم که آیا ما زن پنجمی هم داشتیم یا نه و یا این که پری داره خالی بندی می کنه . ازبس خودمونی شده بودند همون در جا ما زنا رو بغل زده و از این که ما رو کاملا سکسی و لخت می دیدند به هیجان اومده بودند . معطل نکردند . حتی نذاشتن یه شورت هم پاشون بمونه .. اوخ واسه اون تیکه هایی که لاپاشون آویزون بود داشتم هلاک می شدم . ما زنا کدوممون اول این شانسو میاریم که گیر دو تا از پسرا بیفتیم . چه خوب می شد اگه اون زن خوشبخت من می بودم . خودمو به پسرا نزدیک می کردم . بدن زری و پری یه تازگی خاصی داشت . در هر حال فکر و ذکرم همه به این مشغول بود که اون پسره اضافی در فاز اول به من برسه . یه پام تو اتاق خواب بود و یه پام هم تو آشپز خونه . هر چند دقیقه در میون یه دستی به سر و گوشم کشیده و یه تغییری در خودم به وجود می آوردم . صاحب خونه بودن منم این دردسرا رو داشت . اون سه تا زن حسابی داشتند با پنج تا مرد حال می کردند . ماه منیر اومد کمکم .. شامو ردیف کردیم . من زیاد شکممو پر نکردم تا بتونم با نشاط بیشتری خودمو در اختیار پسرا قرار بدم . پسرایی که هیشکدومشون زن نداشتند و خوب می دونستم که به یه کوس چطور حال بدن و ازش حال بگیرن . شام رو خوردیم . بقیه خیالشون نبود و خیلی خونسرد بودند ولی من دل تو دلم نبود . باید یه کاری می کردم که در هیجان اول دو تا پسر میومدن سراغ من . چقدر شاد و شنگول بودند . هم شاد و پر تحرک و هم در رابطه با سکس خونسرد . من و ماه منیر که خیلی داغ کرده بودیم و می دونستم که زری و پری هم مثل ما دو تان . مخصوصا که با یه لز داغ رفته بودیم به استقبال سکس با پسرا . پری و پرهام و زری و زیار و ماه منیر و ماهان رسیدن به هم . اشکان هم که تازه وارد بود اومد سراغ من . این وسط افشین داشت ما چهار تا زوج رو ورانداز می کرد که طرف کدوم بره . مردا زیاد در بند نبودند . چون خودشون یه زنو داشتند که بگان و ته دلشون شریک نمی خواستند ولی زنا ول کن نبودند . -پری : افشین جون بیا اینجا خودم می دونم چه جوری بهت حال بدم -زری : من دو تا کیر رو در آن واحد حریفم حتی اگه دوتایی تون هم زمان بذارین تو کوسم من می تونم جواب بدن .. ماه منیر :افشین جون اگه یکی رو می خوای که کیلومتر شمار کوسش زیاد کارکرد نداشته باشه اون منم . دیگه چیزی واسه گفتن من نذاشته بودند . همه مون رو زمین و کف پذیرایی قرار گرفته بودیم . یه هماهنگی خاصی داشتیم . انگار که رفته باشیم به یه زمین ورزش و قصد انجام مسابقه ای دو نفره به صورت دسته جمعی رو داریم که بک زن و مرد باید با گروههای دیگه ای رقابت کنه . ما چهار تا زن یه دست قرار گرفتیم رو کیر مردای طاقباز قرار گرفته رو زمین . یه هماهنگی جالبی داشتیم . مردا اول با کف دستشون رو کوسمونو دست کشیدند و با همون دو سه حرکت اول یه خیسی درست و حسابی راه انداختند . این بار افشین در حال سان دیدن از کون های قمبل کرده ما بود . هر چند ثانیه در میون یه کمری رو بغل می زد و کیرشو به سوراخ اون کون می چسبوند و ول می کرد و سر تکون می داد . یک آن که برای بار دوم به من رسید کف دستشو گذاشت لاپامو جایی بالاتر از کوس و قسمتی که کیر اشکان رفته بود تو کوسم و در حال گاییدنم بود . انگشتشو کرد تو کونم . همین کارو با سه تا کون دیگه هم انجام داد و بعد اومد سراغ من و کون من و دو تا قاچ کونمو با پنجه هاش نگه داشت و سر کیرشو چسبوند به سوراخ و کیرشو کرد تو کونم .. یه خورده دردم گرفت ولی نه تا اون حدی که با فریاد بخوام چند تا همسایه رو با خبر کنم . -اشرف جون اشی خوشگله یواش تر به فکر در و همسایه ها باش -وای افشین جون درد داره .. انگار یه وزنه گذاشته باشی تو کونم . -این همون کیره اشرف خانوم . طوری رفتار می کنی که انگار تاالان کیر نخوردی . پری صداش در اومد و گفت اشی جون می دونی چرا افشین تو رو اول انتخاب کرده ؟/؟ حس کرده که مقاومت تو از ما بیشتره .. یه خورده بهم بر خورد -منظورت چیه یعنی پیر ترم -اوه نه اشی خوشگله من به دل نگیر . اون قلق گیری کرد اون سوراخ کونی رو که بیشتر خوشش اومد اول کرد تو اون . -یعنی من این قدر گشادم ؟/؟ افشین : اشی جون این شتریه که دم خونه همه مون می خوابه -کون گشادو میگی یا کیررو -می تونی حساب کنی هردو تاشو .. از این حاضر جوابی اون خوشم اومده بود و اونم از این جور حرف زدن من لذت برده بود . دو تا کیر همون اول به من رسیده بود و حرف هم می زدم . واسه همین من خودمو به پری نزدیک کرده تا در حال عشقبازی یه دستی هم به بدنش بکشم . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
ماجراهای مامان زبل 24

اشکان و افشین همزمان با هم کیرشون فرو می کردند تو سوراخای مخصوص و می کشیدن بیرون . من و پری لب به لب شده بودیم و اونو غرق بوسه های داغ خودم کرده بودم . افشین داغ تر و پر تحرک تر از بقیه نشون می داد . اشکان با این که با فشار و سرعت زیادی در حال گاییدنم بود ولی من دلم می خواست کیر افشین رو توی کوسم ببینم . چون حس می کردم کلفت تر از اون کیریست که رفته تو کوسم . اشکان دو تا دستاشو قرار داده بود رو سینه هام و با فشار آوردن به اون هوسمو زیاد کرده بود . چشام داشت از حدقه در میومد .-پری جون پری خوشگله منو ببوس ولم نکن . لبامو داشته باش .عجب دعا خونی با حالیه .. خوب حال کن .. دستمو گذاشتم دور گردن پری و کاری کردم که دیگه لباش از رو لبام بر داشته نشه . از اون طرف زری و ماه منیر داشتن همین کارو با هم انجام می دادن . ما زنا عادتمون اینه که معمولا در هر شرایطی کاری نمی کنیم که به ما سخت بگذره و تا اونجایی که بتونیم از لحظه ها حداکثر استفاده رو می کنیم . دیگه بد جوری به کیر خوردن عادت کرده بودم . اگه چاره می داشتم می رفتم جنده افتخاری می شدم که شبانه روز در حال کیر خوردن باشم یا در خونه مو باز می کردم واسه ثواب خودمو وقف می کردم . با این همه گرونی و امکانات جامعه این کار من ثواب هم داشت . گیج شده بودم . دوتا کیر و لب پری دیگه منو دچار یه حالتی کرده بود که تو دهنی فریاد می زدم . پری هم ظاهرا هیجان زده شده بود . با این که فقط یه کیر توی بدنش جریان داشت و اونم کیر پرهام بود که تو کوسش فرو رفته بود ولی صدای نفسها و گرمای صورت و حرکاتش نشون می داد که بی اندازه داره کیف می کنه . . زیر چشمی یه نگاهی به کیر پرهام انداخته و اونو خیلی تپل و خواستنی دیدم . همه این کیر ها باید تست می شدند . چه حالی داشت . چه کیفی .. فدای همه این کیر ها می شدم . . کاش هر پنج تا کیر با هم می رفت تو کوسم . چقدر مزه می داد . گاهی از این فکرا با خودم می کردم و این تصوراتو داشتم . ولی خب کیر اشکان هم خوب داشت بهم سرویس می داد . یه دست دیگه ام رو سینه های اشکان بوده و با موهای اطراف سینه و شکمش ور می رفتم . از این کارم خوشش میومد . اشکان یه لحظه بی حس شده بود -وایییییی اشششششششی .. اششششی جوووون جووووون کیییییرم تو کونت آتیش گرفته.. آبم داره میاد .. -افشین جون .. دارم حال می کنم . تا هر وقت که دلت بخواد می تونی کیرتو تو کونم داشته باشی . از این می ترسیدم که افشین با خالی کردن آبش توی کون من بره سراغ یه کون دیگه ..-افشین عزیزم من هنوز از دوکیر خوردن خوب سیر نشدم -من یه جور دیگه سیرت می کنم . ولت نمی کنم . خیالت تخت اشی جون . می دونی که چقدر خاطرتو می خوام .. حرفای لاتی می زد و تعارف هم می کرد . آخه من هنوز دوساعت نشده بود که اونو می دیدم و اون با تعارفات و خالی بندیهای خود می گفت می دونی که خاطرتو خیلی میخوام . آخه من از کجا بدونم . سرمو تکون داده وواسه این که تو ذوقش نزنم گفتم آره می دونم. -اشی جون چه کونی ! تنظیم تنظیمه .. راستشو بگو گشاده ؟/؟ خیلی ؟/؟ -راستشو بگم ؟/؟ -بگو .. راستش اشرف نازم ..این اشرف کونهاست . چون نه تنگه نه گشاد . کون اگه خیلی گشاد باشه نه به آدم می چسبه نه به کیر . کیر فکر می کنه اون داخل داره راه میره . اگر هم سوراخ خیلی تنگ باشه کیر به زور میره اون داخل . دیگه حرکت نمی تونه بکنه . زن همش جیغ می کشه دردش می گیره ولی کون تو اشی جون بهترین کونه .. نه تو دردت می گیره و نه کیرم اون داخل راه میره و نه جاش تنگه .. اگه بازم بخوام بهم میدی ؟/؟ -هر وقت بخوای در خدمتتم . قبلش بهم یه زنگ بزن . ولی اگه جا داشته باشی به غیر از شبایی که دعا خونی داریم هر وقت که دوست داشتی در خدمتتم . هر چند خودتم می تونی همیشه در این مراسم مذهبی ما که هفته ای دو شبه شرکت کنی .. پری که از حرف زدن من خسته شده بود با ناز و کرشمه گفت اشی جون لب لبتو بده من دلم تنگ شده .. -اوخ فدات پری جون .. لبای همو غنچه کردیم و با یه بوس بوس گفتن لبو گذاشتیم رولب . افشین با این که کیر کلفتشو تو کونم می گردوند درد زیادی نداشتم .. چقدر این مدلی کون دادن به یه پسر جوون حال می داد . هر دفعه که زیر کیر پسرای جوون دست و پا می زدم خودمم حس می کردم که یه روحیه جوونی پیدا کردم . هوس کوسم زیاد می شد وقتی که می دیدم کیر افشین داره تو کونم می پره . -شیطون بالاخره کارتو کردی .. کونم داره می سوزه از گرمای آب تو .. -اشششششییییی چقدر حال میده .. کیف داره همین طور داره می ریزه .. -افشین کیرتو ول نمی کنم .. -منم می چسبم به کوست و ولش نمی کنم . بازم پری لجش گرفته بود . -اشرف چقدر دهنتو از رو دهنم ور می داری -پری جون ببخش . یه خورده با افشین کار دارم .. افشین جون کیرتو از کونم بکش بیرون بذار تو دهنم واست ساک بزنم . دلم نمی خواست به این زودی کیر افشین بره طرف کوس و کون دوستام . ..... ادامه دارد .. نویسنده.. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
ماجراهای مامان زبل 25

واییییی اشی اشی اشی جون من دارم هیجان زده میشم . این چیه که داره رو کیرم می ریزه . راست می گفت آب کیر افشین از کونم در حال ریزش به بیرون بود و چند قطره ای ریخته شد روی کیر اشکان در اون لحظاتی که میومد عقب تر تا دوباره رو به جلو بره طرف کوسم . -اشی اشی جون هیجانم زیاد شده -اشکان کمرم درد گرفته .. افشین همین جا باش جایی نرو . اشکان که از پایین به بالا کوسمو می گایید منم از بالا به پایین با حرکاتی در جهت عکس تماسمو با کیرش بیشتر می کردم -خالی کن خالی کن اشکان . می خواستم زودتر تمومش کنه بااین که هنوز ار گاسم نشده بودم ولی از این که می دیدم اشکان بیحال شده و داره سر بالایی آبشو تو کوسم خالی می کنه کیف می کردم . داشتم به این فکر می کردم که نکنه افشین جونم بدش بیاد کیر کلفت خودشو تو کوس آغشته از منی اشکان خالی کنه ولی اون خیلی خاکی بود . تا اشکان کارشو تموم کرد از همون طرف کیرشو کرد تو کوسم .. آخیش تازه این کیر همونی بود که می خواستم . احساس آرامش می کردم . تازه داشتم معنای حال کردنو می فهمیدم . دستمو گذاشته بودم رو کوسم و داشتم باهاش بازی می کردم . دور و بر کوسم از آب کیر اشکان و افشین پر شده بود . حالا دیگه واسم زیاد مهم نبود که یکی کیر باشه تو سوراخام یا دو تا . اگه اشکان هم می خواست کیرشو بکنه تو کونم افشین باید در زیر قرار می گرفت تا کارشو راحت تر کنه ولی این اشکانی که دیده بودم و بی حال رو زمین افتاده بود به این زودیها فعال بشو نبود . ماه منیر و ماهان خودشونو به کنار من رسونده بودند . ماهان هم رو کون ماه منیر سوار بود و داشت کوسشو می کرد . چقدر دلم می خواست اونم باهام ور بره . لبمو غنچه کرده به علامت بوس بوس حالیش کردم که باید هوامو داشته باشه . سرمو به طرفش بر گردونده . ماهان لباشو رو لبام قرار داد . این کار چقدر هوسمو زیاد می کرد . گاهی لباشو از رو لبام ور می داشت و ماه منیر منو می بوسید . همه با هم در حال همکاری بودند . -افشین فدای کیرت .. بزززززن کوسسسسسمو محکم تر دارم می سوزم .. عجب حالی میده . دیگه گاهی نمی فهمیدم این دستهایی که داره با سینه هام ور میره دستای مرده یا زن . فقط بعضی وقتها از تیزی های ناخنها می فهمیدم که اون دستای یه زنه . کیر افشین چاق و تپلی مثل یه موش عروسکی کوسمو گاز می گرفت و بهش لذت می داد . افشین کف دو تا دستاشو گذاشته بود رو کونم و با حرکت دادنای سریع کون گنده ام تماس لبه های کونمو با کیرش زیاد تر می کرد . -بچه ها به دادم برسین . دسته جمعی بهم حال بدین دارم از حال میرم . چرا آبم نمیاد . چرا داغ شدم و همین جوری تو حال خودم موندم . افشین کیرت حرف نداره .. حس کردم که این گروه متحد دلش می خواد که من به اونجایی که دلم می خواد برسم . دستا یکی پس از دیگری میومد رو کار . افشین منو یه پهلو خوابوند رو زمین . و از روبرو و پهلو دوباره فرو کرد تو کوسم و از اون طرف ماهان هم کونمو در قبضه خودش گرفت و دو طرفشو باز کرد و کیر خشکشو کرد تو ی سوراخ کون تقریبا خشک من که یه خورده از خیسی آب کیر افشین هنوز خیس بود . پرهام لبامو به لبای خودش چسبوند و ماهان هم از بین بدن من و افشین دستشو رسونده بود به سینه هام و باهاشون بازی می کرد زمین و زمان در حال ور رفتن باهام بودند تا منو سر حالم کنند . زیار و زری هم به جمع اونا پیوستند . دیگه تنها چیزی رو که می تونستم حس کنم که مال کیه فقط کیر هایی بود که توی تنم بود . با این که احساس خفگی می کردم ولی نهایت لذتو می بردم . ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار بودند تا این اشرف خانومو به ارگاسم برسونن . دیگه امکان تکون خوردن نداشتم . پاهام شکمم سینه هام همه سست سست شده بودند . لبام هم که در حال بوسیدن یکی از مردا بود . همه جای بدنم از این سکس لذت می برد . حس کردم که آبم داره میاد . دوست داشتم به یکی فشار بیارم . دلم می خواست دستامو دور کمر افشین حلقه کنم ولی پری یه خورده مزاحم شده بود با این حال دستامو به هر بدنی که نزدیک بود چسبونده بودم . دیگه راهی جز ارگاسم شدن نداشتم . بدنمو با فشار به طرف بالا حرکت می دادم . دلم می خواست پوست تنمو بشکافم و بزنم بیرون . دیگه تحمل نداشتم . ارضا شده بودم . بی نهایت خوشم اومده بود و با فشار بقیه رو از خودم دور می کردم تا یه خورده در حالت ریلکس بعد از ارگاسم قرار بگیرم . قلبم به شدت می زد . دیگه از حال رفته بودم . دسته جمعی رهام کرده بودند . منم در یه حالت کیفوری چشامو باز کرده آروم به همه شون لبخند می زدم -بچه ها خسته نباشین . واقعا از همه شما خجالت می کشم . دیگه حسابی سنگ تموم گذاشتین . هر کسی یه چیزی می گفت .. درهر حال به این نتیجه رسیدیم که هر وقت لازم باشه باید بریم کمک همدیگه و دیگه خودخواهی ها رو باید کنار گذاشت . با همه اینها یکی یکی میومدن رو سرم و منو می بوسیدن . به این بوسه ها نیاز داشتم .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
ماجراهای مامان زبل 26

دلم می خواست در حالت خماری و خلسه خودم باقی بمونم . دستم رو کوسم بود و در حال ور رفتن با خودم از تماشای سکس دیگران لذت می بردم . کیر زیار هم بد نبود . دیگه ریز و درشتش برام فرقی نمی کرد . فقط داشتم حال می کردم و حس می کردم با این که حسابی سیر شدم ولی تماشای این صحنه های هیجان انگیز وکیر هایی که داره میره تو کوس و حتی کون داره اشتهامو زیاد می کنه . زیار پاهای زری رو به دو طرف باز کرده کیرشو از عقب کرده بود تو کوس زری و از اون طرف پرهام و افشین دو تایی اومده بودن سراغ دهن زری و کیرشو کرده بودند تو دهنش . زری چاک دهنشو تا اونجایی که می تونست باز کرده بود . دهنش نزدیک بود جر بخوره . چشاش داشت از حدقه در میومد و اشکش هم داشت سرازیر می شد . ماه منیر هم که از دیدن این صحنه هیجان عجیبی بهش دست داده بود خودشو از کیر ماهان جدا کرد و زبونشو رو کیر هایی که توی دهن زری بود می کشید . ماهان هم انگشتشو تو کون زری فرو کرده و من با این که نای بلند شدن از جامو نداشتم ولی آرزو می کردم که در اون لحظه من جای زری بودم . عین قرص خواب خورده ها منگ شده بودم . تمام بدنم گرم افتاده بود و مثل حس زمانی رو داشته که توی سونا بودم و حس می کردم دیگه از درد کمر خبری نیست ویه کف دستی رو روی کوسم احساس می کردم . دست خودم نبود . دست من رو سینه هام می گشت -نهههههه .. قربون دستت . ممنونم .. اشکان فدات .. بازم تو که منو به یاد داری . اونم مثل من از این صحنه های هر کی به هر کی هیجان زده شده بود یه دستمو واسه سینه ام کنار گذاشته و یه دست دیگه ام رو به کیر اشکان رسوندم اونم دستش رو کوسم بود . همه با هم یک ریز و یک صدا ناله می کردیم و عجب صداهایی شده بود -آههههه .. اوووووههههه .. هاااااااا .. صدای من و اشکان آروم تر و ملایم تر بود . خنده ام گرفته بود چون یه لحظه بی اختیار به یاد طویله و دامداری افتاده بودم که دامها همه با هم صدا سر می دادند .. اشرف دیوونه حالا این دور و بری هات به درک چرا خودتو با چهار پایان مقایسه می کنی ؟/؟ زری در حال دست و پا زدن بود و یک آن دیدم جیغی کشید و به ارگاسم رسید و اون صحنه ای که کون قمبل کرده اش و سوراخ کوسشو از همون پشت می دیدم که چه جوری آب کیر در حال بر گشت و پخش شده به اطرافه بی اختیار کیر اشکانو که توی دست خودم داشتم فشارش می گرفتم . خواب در حال پریدن از سرم بود . اومدم رو اشکان سوارشده کیرشو که تو دستم داشتم به طرف دهنم نزدیک کردم -عزیزم بیا بیا بیااااا حالا وقت ساک زدنه کیر خوشمزه اتو بده من بخورم .-بخورشششش بخور اشی جون . از همه بهتر می خوری هر چی می خوری سیر نمیشم . بهتر و بیشتر از بقیه حال میدی . این اشکان هم حسابی داشت هندونه میذاشت زیر بغلم . آخه هنوز همه رو خوب خوب نگاییده بود که بهم می گفت بهتر از بقیه حال میدی . ناگهان مثل زلزله چند تا مرد افتادن سرم و چند تا زن هم افتادن سر اشکان . حسابی سور پرایزمون کردند و داشتند با هامون حال می کردند و در واقع اذیت . یکیشون گقت حالا خوب دور گرفتین و عاشق و معشوق با هم خلوت کردین . اینجا کیر من مال همه , کوس من مال همه هست . چهار تا مرد روی من و سه تا زن روی اشکان -آخخخخخ بچه ها بچه ها ... چقدر حال میده .. خیلی مزه داره .. -اوووووففففف نههههههه .. اون طرف خبر نداشتم چه بر سر اشکان آوردن . فقط یه لحظه چشای خمارمو باز کردم دیدم که ماه منیر رو کس اشکانه و داره کوسشو به کیرش می ماله و زری هم کیرشو داره ازپهلوزبون می زنه و پری هم داره با کف دستاش سینه ها و شونه های اشکانو ماساژمیده .. این بار به جای خواب رفتن حس می کردم که دارم بیهوش میشم . دو تا از مردا در حال بوسیدن سینه هام بودند و یکی از اونا کیرشو کرده بود توی دهنم و یکی هم داشت کوسمو می لیسید و گاهی هم با کف دستش رو کوسمو می مالید . این فکر داشت دیوونه ام می کرد که نکنه اونا زود از این حالت خسته شن و پوزیشن خودشونو عوض کنند . چون یه حال عجیبی بهم می داد که تو صیفش واقعا واسم دشواره . تا زنی در این حالت قرار نگیره نمی دونه که من چی دارم میگم . یه دنیاییه که آدم دلش می خواد در اون دنیا عمر جاودانی داشته باشه و من دوست داشتم این چهار تا مردی که روی من افتادن تا ابد به همین صورت با هام بلاسن . دیگه اسم کسی رو نمی بردم . -پسرا پسرای ناز و خوش تیپ ولم نکنین .. نوک سینه هام .. تن و بدنم همه جام مال شما . اششی شما نمرده تا ابد تا اون وقتی که زنده هست بهتون حال میده .. منو بکنین . نوک سینه هامو بخورین . توکونم انگشت کنین . کوسسسسم مال شما .. بچه های با حال بهم حال بدین . ..یه لحظه چشام دوباره باز شد . کیر شل و ول شده اشکان رو دور کف دست زری می دیدم و آب کیری رو که از لب و لوچه زن در حال چکیدن بود و اونم با اشتها وقتی که اونا رو خورد با زبون عین گربه ای که داره ماست لیس می زنه و دهنشو پاک می کنه دور و بر لبشو پاک می کرد که اسراف نشه و تمام و کمال هرچی رو که اشکان خالی کرده میل کنه .. ماه منیر هم فوری پرید طرف کیر -زری هیچی واسمون نذاشتی -بیا اینم کیر! بقیه اش مال خودت .. دودقیقه ای چشام بازبود و یه چیزایی رو می دیدم ولی دیگه نتونستم چشامو باز نگه داشته باشم . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
ماجراهای مامان زبل 27

دوست داشتم چشامو باز کنم و ببینم کیر کی رفته تو کوسم . ولی این آمپول بی حسی که رفته بود توی کوسم دیگه توانمو ازم گرفته بود . دهنم خود به خود باز و بسته می شد و یکی یکی کیر ها رو تحویل می گرفتم . نه تنها فکم درد نمی گرفت بلکه همش در حال میک زدن دوست داشتم کیر بعدی رو هم حس کنم و واسم تنوع شه . کیر همون یه کیر بود و عوض نمی شد . . وقتی هم که خواب و خماری من سنگین می شد با فشاری که کیر به دهنم می آورد هوشیار تر می شدم . . یه لحظه حس کردم که پاهام به دو طرف باز شده و یه فشار شدیدی به کشاله های رونم میاد .. -زیار این قدر پاهشو نکش جرش میدی .. پس کیر زیار بود که تو کوسم داشت مانور می داد . در هر حال هر چی بود داشت بهم حال می داد . با همون حالت کیر تو دهنی ناله رو سر دادم . رو هر یک از سینه هام هم زیریه لبی قرار گرفت و موهای بلندی که رو شکممو داشت نوازش می داد نشون می داد که یکی از زنا هم اومده کمک مردا . صدای ماه منیر رو می شنیدم که می گفت بچه ها این یکی مثل این که حالش از همه ما خراب تره اسیر کیره .. اشی جون اشی پاشو خودکشی نکن . وقت وسیعه . این کیر ها فرار نمی کنن . کم بخور همیشه بخور . کم بده همیشه بده .. دلم می خواست یه چیزی بگم ولی این کیر ی که تو دهنم بود دیگه نمی ذاشت درست و حسابی حرف بزنم . بالاخره دستمو به کیر رسونده و هر جوری بود اونو از دهنم در آوردم و گفتم بچه ها شما چیکار به کار من دارین . بذارین هر جوری که دلم می خواد حال کنم . مگه من شما رو موقع کوس و کون دادن اذیت می کنم . زری گفت حالا چرا این قدر ناراحت میشی اشی جون . باهات شوخی کردیم . اتفاقا در این سن اهل حال و عشق و صفا بودن جای تعجب داره -مگه سنم چقدره هنوز چهل نشدم .. یه نگاه عجیبی بهم انداخت و حرف نزد . خب دیگه اینم یه نوع خالی بندی بود دیگه . -زیار جون کیرتو بکش بیرون می خوام حداکثر استفاده رو بکنم . پری صداش در اومد و گفت صاحبخونه اول باید هوای مهمونا رو داشته باشه -پری جون اولا که من در مقابل شما صاحب خونه نیستم در ثانی صاحبخونه باید قوتی داشته باشه جون بگیره که از مهمونا پذیرایی کنه .. داشتم می گفتم که باید چند تا کیر درست و حسابی و جانانه بخورم تا جون بگیرم . یه حالت قمبلی و نیم سگی به خودم گرفته و رفتم رو کیر زیار نشستم و از بقیه هم دعوت کردم که تشریف بیارن . پرهام اومد رو کونم سوار شد و کیرشو کرد داخل کونم . طبق معمول مشکل خاصی واسه کون دادن نداشتم ولی یه لحطه حس کردم پرهام کیرشو از تو کونم کشید بیرون فرو کرد تو کوسم کنار کیر زیار و ماهان هم کیرشو گذاشت توی کونم . یعنی حالا داشتم از سه تا کیرپذیرایی می کردم . فقط دهنم کیر کم داشت . بقیه زنا شگفت زده شده بودند و منو به خاطر این هنری که داشته و سه تا کیر رو می تونستم راحت تو بدنم جا بدم تحسین می کردند . -جاااااااااان .. پسرای خیلی باحالی هستین . کاش می شد استفاده بهینه ای از اون دو تا کیر هم کرد . یه کیر دیگه می رفت توی کوسم و یکی هم می رفت توی کونم . . اشکان و افشین هم کیر بدست اومدن جلو و گفتند اشی جون واسه این که حسرتش به دلت نشینه اون دهن خوشگلتو باز می کنی و ما دو تایی کیرمونو می فرستیم تو دهنت و بچه ها هم یه عکس و فیلم یاد گاری خوشگل می گیرند تا همیشه با دیدن صحنه خودت در این حالت یادت بیاد که یک رکورد شکن واقعی در میون زنای ایرانی هستی . هنر مند و قوی و کیر شکن . از این همه تعریفی که ازم می شد کیف می کرد . اشکان و افشین هم کیرشونو کردن تو دهنم . یکی از زنا گفت ماشاءالله به این اشتها اگه ما رو هم بخوره سیر نمیشه . زیاد هم بیراه نمی گفت . چون خیلی هوس اینو داشتم که زنا هم بیان و در حال دادن پسرا به من کمک اونا بشن و دستی به تن و بدن من بکشن .. یه سری تکون داده و با التماس نگاهشون کردم . زری : پری جون ماه منیر معطل نکنین که این اشرف خانومی ما تمام تن و بدنش می خاره . با این که حداقل یه بار ارگاسم شده ولی هنوز عاشق حال کردنه . معلوم نیست این دیگه چی می خواد . کیر خر می خواد کیر اسب می خواد چی می خواد من سر در نمیارم . هرچیز کلفتی که یه راهی به کوس داشته باشه میگه بکنین توش بکنین توش . ولی با همه اینها ما اشی جونو خیلی دوستش داریم . پری : پسرا شما پنج تا که این اشی جونو دربست مال خودتون کردین . حالا ما کجاشو بچسبیم -جفت سینه هاش خالیه . می تونین به کمرش هم دست بمالین .. -یعنی میگی ازش حاجت بخواهیم ؟/؟ اشکان صداش در اومد و گفت . اون که حاجت همه رو روا می کنه. سر من دعوا داشتند . اصلا به این فکر نمی کردم که خود خواه شدم . می دونستم ازشوق زیاده . دوست داشتم همون اول کاملا شارژمی شدم . کمر منو محکم نگه داشته بودند و حرکات دو تا کیر توی کوسمو به خوبی حس می کردم . فقط کیر پرهام حرکات ضعیفی داشت که اونم به خاطر فشاری بود که کیر زیار بهش وارد می کرد و فضای مانوری رو در اختیار خودش قرار داده بود . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
ماجراهای مامان زبل 28

سه تا کیر داخل کوس و کون من در حرکت بودند و من تا می تونستم تشویق می کردم که همه بیان رو من . افشین و اشکان هم دو تا کیر رو گذاشته بودند تو دهنم و دیگه فقط همینش مونده بود که داخل دماغ و گوشام کیر فرو کنند ولی خیلی حال می کردم . نمی دونستم که طعم کدوم کیر رو در کوسم تصور و احساس کنم . .هرکدومش یه حال مخصوصی بهم می داد . همه رو دور و بر خودم جمع کرده بودم . زنا هم اومده بودند یه جورایی کمک حالم شن . -وااااییییی بچه ها ممنونم ممنونم . کوس همگی شما رو می بوسم . همه رو لیس می زنم . آخ که حال دسته جمعی چه حالی می داد . داشتم منفجر می شدم . چند نفری افتاده بودند رو من . دو تا کیر رفته بود تو دهنم نمی تونستم جیغ بکشم و از اون طرف زنا کمرمو نگه داشته بودند و تکون بخور نبودم . تنم زیر کوسم دور سینه هام و شکمم همه داغ شده بود . فقط از اونجایی که در یک حالت سگی زانو زده بودم زانو هامو محکم به زمین فشار می دادم کار دیگه ای از دستم بر نمیومد . حتی متوجه صاحب صداهایی که در حال حرف زدن بودند نمی شدم . دیگه گیج شده بودم . یکی از زنا می گفت ببینید بچه ها من می فهمم اون حالا چی داره می کشه . اون از درون داره می پاشه .. اون داره می پاشه. پسرا زود باشین آبشو بیارین .. -چی می گی اون یه بار آبش اومده سخته دوباره خالی کنه . در این سن مشکله . من بهم بر خورده بود . . یعنی چه از نظر اونا من این قدر پیر شده بودم . ؟/؟ نه باید به اونا نشون می دادم که اصلا از این چیزا نیست و من به اندازه کافی جوون هستم . نه من پیر نیستم . پیر نیستم . .فکرمو متمر کز کردم .. به کیر های توی تنم . باید رو یه قسمت فکر می کردم . سعی کردم به لذتی که توی کوسم در حال قلقلک دادنم بود فکر کنم . فقط به همونجا تا افکارم به هم نریزه .. معلوم نبود چرا زیار و پرهام اون جوری که من دوست داشتم نمی تونستن بهم حال بدن . در همین حال یکی از زنا بالاخره به حرف در اومد و گفت بچه ها این کیرتون اون داخل کوس اصلا تکون نمی خوره . یه حرکتی به خودتون بدین دیگه ناسلامتی شما مردین . این زن نیاز داره . همین کوسشه که نقطه حساسه . ببینید ما خانوما از حق خودمون گذشتیم که شما خوش تیپ ها خودتونو وقف اشی جون ما بکنین . همین حرف یکی از زنا که به نظرم ماه منیر بود سبب شد که حس کنم دو تا کیری که داخل کوسم بوده بیشتر به جنب و جوش افتاده و با سرعت بیشتری داره بهم حال میده . . دیگه هیچی حالیم نبود . کیر ماهان داشت کونمو جر می داد ولی حواسمو بردم طرف کوس ..هرچند کونم خیلی روون بود و انگار گریس خورده بود ولی یه خورده می سوخت . .. چشامو بسته بودم . حس گرفته بودم و رفتم در یه حالت پروازی . یکی از زنا هم روی کوسمو می مالید .معلوم نبود این یه تیکه روزنه رو از کجا پیدا کرده بود ولی خیلی هم با حال و موثر با قسمت بالای کوسم ور می رفت که اثرش از اون دو تا کیری که تو کوسم بوده بیشتر بود . از بس حواسم به کوسم بود دقت زیادی به اون دو تا کیر کلفتی که تو دهنم بود نمی کردم . ولی افشین و اشکان داشتند شاکی می شدند که چرا کیرشونو ساک نمی زنم . یه خورده هم دو تا کیرشونو میک زدم . دونه به دونه . پاهام خسته شده زانوهام درد گرفته بود . خیلی سخت بود که راحت بتونم کیر اون دو تا رو میک بزنم ولی یه لحظه حس کردم که اشکان آبشو ریخت تو دهنم و پشت بندش هم افشین آبشو خالی کرد توی دهنم . و دستمو گذاشتم رو بیضه هاشون و خواستم که یه خورده خودشونو عقب تر بکشن تا این آبی رو که تو دهنم خالی کردند راحت تر بخورم . .. آخیش حالا پس از نوش کردن آب کیر این دو تا راحت تر می تونستم هوسمو نشون بدم و جیغ بزنم .. -وایییییی بچه ها ممنونم . دست شما درد نکنه . همه تون واسه من بسیج شدین . منم واسه شما بسیج میشم . پرهام و زیار ول کن کوسم نبودند . ماهان هم ظاهرا دیگه نتونست تحمل منه و حس کردم که کونم احساس داغی عجیبی می کنه ماهان کارشو کرده بود اونم کیرشو کشید بیرون و سه تا مرد رفتن سراغ سه تا زن . چون یکی از زنا تشخیص داد که من در شرایطی هستم که با اون دو تا مرد دیگه ارضا میشم . پرهام به محض این که دید ماهان کیرشو از توی کونم بیرون کشیده کیرشو گذاشت جای کیر اون توی کونم .. چقدر هم نرم و راحت کیرشو توی کونم حرکت می داد چون ماهان هم به اندازه کافی اون داخلو گریس کاری کرده بود . -وااااییییی بچه ها محکم تر . زیار محکم تر .. کوسم تازه داشت نفس می کشید . جا برای کوس کردن زیار باز شده بود . -جوووووون بچه ها نزدیکه .. نزدیکه .. بیاد .. آبم می خواد بریزه .. مراقب باشین توی سیلاب کوس من غرق نشین .. -فعلا که کیر ما اون داخل غرق غرقه . -کیف نمی کنین توی آب گرم و نرم شنا می کنین ؟/؟ محکم تر .. محکم تر .. زودباشین .. داره طوفان میاد سیل میا د آخخخخخ .. دیگه پاهام حس نداشت . گرمای آب کوسمو که داشت حرکت می کرد و می ریخت حس می کردم حتی نای ناله کردنو هم نداشتم . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
ماجراهای مامان زبل 29

همین جور در حال لذت بردن بودم . انگار سر کوس من مثل شیر یک سماور بود که بازش کرده باشن و آب جوش همین جور در حال ریخته شدن باشه . عجب آب جوشی هم داشتم همین جور در حال خالی شدن بود . لحظاتی گذشت تا در خودم احساس خنکی خاصی کردم .. . چقدر آروم گرفته بودم و سبک شده بودم . دستمو گذاشته بودم رو کوسم و خمار شده با چشمانی نیمه باز به روبرو نگاه می کردم . خوابم گرفته بود . سست سست شده بودم . هر پنج تاشون آبشونو توی سوراخام از دهن بگیر تا کوس و کون خالی کرده بودند . حس می کردم که از همه بدنم داره آب می ریزه . وریخته . پس از این که من ارگاسم شده بودم همه به اتفاق من یه کف مرتب زده بودند . به اتفاق عروس خانوم اشی جون که سر گل کوسش بالاخره عطرشو داد و آهوی ختن مشکشو داد بیرون .. حالا اونا چهار تا مرد بودند و چهار تا زن . دیگه حرص نداشتم که کی می خواد بیاد رو من و آیا می تونم از همه مردا استفاده کنم یا نه .. آخ که شاهد چه صحنه های مهیجی بودم . حالا دو تا دو تا افتاده بودند به جون هم . چه عشق و حالی .. چه بر نامه هایی .. . نمی دونم این کیر بود من خورده بودم یا کپسول خواب . کسری خواب که نداشتم ولی هر وقت چش باز می کردم جمعیت رو مثل یه سایه هایی می دیدم که رو هم سوارند و ضربه های کیری رو می دیدم که داره میره توی کوس و بر می گرده .. پری : اشی جون چطوری .. نمیای یه ساکی بزنی .. یه کوس و کونی صفا بدی -قربون مرامت پری جون . فعلا شارژشارژم و به لطف شما خوب صفا کردم . اشکان زری رو چسبونده بود رو دیوار و تند و تند می کردش . خیلی هم سخت . راه فرار براش نذاشته بود . از اون طرف زیار و ماهان افتاده بودند به جون ماه منیر و یکی کرده بود توی کونش و یکی دیگه هم داشت کوسشو می کرد . دیگه حساب و کتاب از دستم در رفته بود که کی چند بار ارضا شده .. به همگی خوش می گذشت . غم دنیا رو فراموش کرده بودیم . همش عشق بود و حال و صفا . صحنه های کیر تو دهن هم که فراوون داشتیم . فکر کنم یه دو سه ساعتی گذشته بود که حس کردم خستگی از تنم در رفته و رفتم وسط جمعیت . دیگه هر کی به هر کی شده بود . ما زنا هم که افتاده بودیم به جون هم و کوس و کون واسه هم نذاشتیم و به یاد زمانی که رفته بودیم پیشواز دوباره یه ساعتی رو هم با هم لز کردیم . در این فاصله مردا یه خورده استراحت کرده دوباره افتادن به جون ما . من که حسابی گرم شده بودم این بار پنج تا مرد رو روزمین خوابونده به نوبت می رفتم رو کیر هرکدوم از اونا می نشستم . چون دیگه اون چهار تا زن می خواستند استراحت کنند کاری به کار مردا نداشتند . هر چند کیر ها شل شده بود ولی سر کیر رو می گرفتم و اونو به کوسم مالیده و به هر صورتی که بود کیرو فرو می کردم توی کوسم . می خواستم هر پنج تا مال خودم باشه . آخ اشی اشی اشی چی می شد بیست سال جوونتر می شدی .. یعنی اون وقت به شوهرم خیانت می کردم ؟/؟ من که نمی دونستم تقسیم کوس بین چند تا کیر تا این حد حال میده که بخوام اون موقع از این کارا بکنم . اشرف ول کن این فکرا رو .. انگاری این شوهر ما مرده بود از نو جوون شده تازه ازدواج کرده بودم . یه داماد یه شوهر ازم گرفته شد و تا به حال چندین شوهر بهم داده شد . باز من یه دو ساعتی رو خوابیده بودم . اون هشت نفر دیگه فکر نکنم حتی یه دقیقه هم چشم رو هم گذاشته باشن . پسرا صبح زود رفتند و دعای ما هم تموم شد . بازم قول و قرار گذاشتیم که در آینده و فرصتهای بعدی هم از این بر نامه هار و تکرار کنیم . ولی هر دو گروه به خوبی می دونستیم که اگه برای ما زوجها و دوستای جدیدی پیدا شه که بخواهیم باهاشون سکس کنیم اونا رو در اولویت قرار میدیم . چون انسان تنوع طلب بوده و همیشه به دنبال چیزای تازه هست . دیگه یواش یواش داشتم قلق کارو می گرفتم . خوب خونه رو مرتب کردیم و در هارو هم دوباره از داخل قفل کردیم ویه بار دیگه افتادیم به جون هم . .تازه گرم افتاده بودیم . این همه سکس و مدل به مدل کیر رفته بود به سوراخهای وجود و هوسمون ..انگار نه انگار . افتادن رو هم و با تن و بدن هم ور رفتن یه حال دیگه ای بهمون می داد . من که حس کردم جا دارم یه بار دیگه هم به ار گاسم برسم . -پری زری ماه منیر من می خوام . می خوام دوباره اشتهام باز شده . شما همه تون بعد از من دوباره ارگاسم شدین . دوستان دلسوزم اومدن سر وقت من و گفتند اشرف جون فکر نکنم دیگه آبت بیاد . ممکنه خیلی خوشت بیاد . اگه دوست داری سر حالت کنیم بگو . همش جیغ نزن آبمو بیار آبمو بیار .. من که خیلی سست شده بودم و احساس نیاز شدید می کردم قبول کردم . به نوبت میومدند رو کوس من و کوسشونو روی کوس داغ و خیس من می گردوندند . همینشم خودش کلی حال بود . می دونستم که اگه نیم ساعتی رو باهام ور برن احتمال این که دوباره به ار گاسم برسم زیاده ولی دیگه بیچاره ها از بس خسته بودند اصرارشون نکردم که خودشونو به زحمت بندازن ..... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
ماجراهای مامان زبل 30

دو سه روزی رو استراحت کردیم . ولی خیلی عادت کرده بودم . طوری که وقتی پسرامو می دیدم یه حس دیگه ای نسبت به اونا داشتم . خیلی بی حیا شده بودم . وقتی ماه منیر تعریف می کرد که یه دوستایی داره که با خواهر زاده شون یا برادرزاده شون رابطه جنسی دارند و حتی پسرشون هم اونا رو میگاد یه جوری می شدم . یعنی این خصلت در منم می تونست وجود داشته باشه که برم زیر کیر پسرای خودم ؟/؟ نمی دونستم . هنوز بهش فکر نکرده بودم . بچه هام خودشون زنای جوون داشتند و من نمی تونستم اونا رو تحریک کنم . تازه اونا یه حساب دیگه ای رو من باز کرده بودند . رومن تعصب خاصی داشتند . چطور می تونستم اونا رو بکشونم طرف خودم . راستش من خودم به این مسئله فکر نمی کردم و اگرم گاهی یه چیزایی به ذهنم می رسید فوری از فکرش میومدم بیرون چون اصلا فکرش برام عذاب آور بود ولی این همه کیر خوردن و حال کردن و این همه ماجراهایی که دوستام تعریف می کردند بد جوری منو تحریک کرده بود که اگه می تونم برم دنبال شکار هایی که بشه راحت تر اونا رو به سوی خود کشوند . کوسم خیلی بی شرم شده بود . عادت کرده بود که همش یه چیزی رو داخل خودش داشته باشه . اگه چیزی نمی خورد و اون داخل حس و هوایی نبود من چیکار می کردم .. قرار شد که بازم سه شنبه ما زنا دور هم جمع بشیم ولی همه مون دلمون می خواست یه تنوع داشته باشیم . فکرمونو مشغول کرده بودیم که از کی ها دعوت کنیم که بیان در مراسم دعا خونی ما شرکت کنند . دیگه بچه ها خودشون خود کار شده بودند . از این که روزایی که ما برای عبادت و فیض بردن دور هم جمع میشیم مزاحم ما نشن . من و ماه منیر که داشتیم از کنار مسجد محل رد می شدیم دو تا جوون هفده هیجده ساله بسیجی رو دیدیم که چه جوری دارن ما رو نگاه می کنن -اشرف غلط نکنم این دو تا بسیجی از اون کوس دزدا هستن -ماه منیر چی داری میگی اینا از اون جوونای پاک هستند که میگن عبادت نصفه شبشون ترک نمیشه . هر وقت باهاشون حرف می زنی یا سرشون هواست یا پایین -عزیز این کوس خلای زرنگ رو من می شناسم . کوس رو روی هوا می زنن همه اینا برای بازار یابیه . واسه اینه که بتونن کار خودشونو پیش ببرن . تو هنوز اینا رو نشناختی ؟/؟ حرفای قشنگ می زنن کارای قشنگ هم می کنند . کوس های قشنگ هم می کنند البته من و تو که کوسمون گشاده -ماه منیر آبرومونو نبر .. رفتیم جلو سلام کردیم . اول ماه منیر سلام کرد . -برادران سلام علیکم . خسته نباشید خدا قوت . خیلی زحمت می کشید . امیدوارم که هزار هزار حوریان بهشتی اون دنیا پاداش کار های نیکتون باشه . مهرشاد که یه خورده خودمونی تر بود باهام , گفت ما به خاطر رضای خدا کار می کنیم .. قلی هم درجا گفت خواهر اشرف خودش بهتر از هر کسی ما رو می شناسه . ما اصلا به خاطر منافع مالی کار نمی کنیم منم درجا گفتم می دونم . اصلا از چهره نورانی شما از اون ته ریشی که دارین خال خالش نور ایمان پخش میشه . ماه منیر که برای شما دعا کرد ..-چه فایده . حالا اگه می شد نسیه یکیشون تو همین دنیا نصیب ما می شد چی بود . مهرشاد یکی با آرنج زد به پهلوی قلی و از اون طرف ماه منیر هم همین کارو باهام کرد . منظور ماه منیر این بود که دیدی نگفتم ؟/؟ و منظور مهرشاد هم این بود که به قلی بگه بس کن آبرومونو بردی .. خیلی آروم و پچ پچ کنان به ماه منیر گفتم مثل این که کیر بسیجی زیاد خوردی که این جوری می شناسی اونا رو .. این دو تا جوون که خیلی خوش تیپ بودند ولی نمی دونستم می تونن حریف ما چهار تا بشن یا نه . -برادرا شما درسای تقویت روح و تهذیب نفس هم میدین . آخه ما چند تازن هستیم که به تازگی با هم دوره گذاشتیم که هر فرصتی از زندگیمونو که تباه کردیم بتونیم با بهره وری از بقیه زندگی تا حدودی جبرانش کنیم . هر چند عمر و میزان زندگی ما دست خداست . نیاز به ارشاد و راهنمایی و توجیه داریم . درهر حال اگه بشه از علم و دانش شما و اطلاعات مذهبیتون استفاده کرد خوشحال میشم -اتفاقا ما در مسجد بر نامه های مذهبی داریم ولی اونایی که بهشون تعلیم میدیم همه دبستانی هستند . -خب برادر زگهواره تا گور دانش بجوی .. ماهم باشیم کنار اونا .. درهمین لحظه ماه منیر با آرنج زد به پهلوم -برادر اگه می تونستین تشریف بیارین خونه تا از تعلیمات شما بهره مند شیم اجر عظیمی نصیب شما می شد . خونه اشرف خانوم سه شنبه شب ها یا به قول عوام شبهای چهار شنبه گرد هم جمع میشیم .. می دونم شما دعای توسل دارین ولی اگه اون شب تشریف می آوردین در خدمت شما بودیم بد نبود . یه سری آشنایی با احکام و دستورات دینی برای ما لازمه .. آخه ما تا چند وقت پیش ایمانمون معمولی بود ولی وجود جوانانی چون شما که جامعه ما رو این قدر آباد کرده و نعمت و رحمت دین همین جور داره از در و دیوار می ریزه و مثل سیل همه رو می بره حیفه که ما از اقیانوس نعمت و رحمت شما بر خوردار نشیم و در کویر نادونی و گمراهی خودمون بسوزیم .. وای که چقدر این کوس شر گویی ماه منیر گل کرده بود . قرار شد که برادرا بعد از دعای توسل هفته بعد بیان خونه ما .. ما خودمون مراسم دعا رو تو خونه بر گزار می کردیم اونا بعدا میومدند مهرشاد :اگه یکی دو نفر دیگه از برادران دیگه هم بیان که دسته جمعی اجرشو ببریم اشکال داره ؟/؟ -میهمان حبیب خداست مخصوصا وقتی که با برکت و نعمت باشه و نور تقوی از سر و روش بباره .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 3 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Maman Zebel | ماجراهای مامان زبل


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA