انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 5 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین »

Maman Zebel | ماجراهای مامان زبل


مرد

 
مـاجـــــــــراهای مــامــان زبل 41

خیلی حریص شده بودم . نمی دونستم چرا باید تا این حد حرص بزنم . اگه یک میلیون کیر دور و بر خودم می دیدم دلم می خواست که همه اونها میومدن و یه حالی باهام می کردند در واقع یه حالی می دادند . اگه یکی از اون کیرا می رفت سراغ یکی دیگه بازم این حسرتو می خوردم که چرا این جوری شده . و این کیر باید حال منو بپرسه . اگه این کیر سر من کلاه نذاره در واقع سر من کلاه رفته .. آفرین اشی جون عجب عبارتی گفتی اون کلاه اول یعنی گاییده شدن و کلاه دوم یعنی ضررکردن .. فعلا که دو تا کلاه داشت می رفت رو سر و توی ته دو تا سوراخم . این بار هشت نفری مشتامونو رو به آسمون گره کرده فریاد می زدیم کی خسته هست .. همه یک صدا می گفتیم دشمن .. همه جوره در حال حال کردن بودیم . نمی دونم چرا هر چی منو می گاییدند بازم ارضا نمی شدم .. -لبم رو لبای ماه منیر بود آروم رسوندمش زیر گوشش -عزیز این دفعه خیلی سخت دارم ار گاسم میشم -اشی جون با این سنی که داریم خوبه که تا همین جاش هم خوب میاییم . -چی میگی ماه منیر . ما تازه چهل رو رد کردیم .-همچین تازه تازه هم نیست . تو که تا سه سال دیگه می رسی پنجاه .. -نه یه وقتی پیش اونا از این حرفا نزنی ها . دلم می گیره .. -عزیزم اشرف خانوم . وقتی زن یکی دوبار ارگاسم میشه همینه دیگه حال می کنه ولی به آخر خط نمی رسه . حالا یه جوون خیلی خوشگل و خوش اندام و خوش کیر اونو بکنه ممکنه بازم ارضا شه .. ولی اونا باید تو رو تند تر بکنن و آبشونو هم خالی نکنن . ولی دیگه واسه اونا کمر نذاشتی . فکر نکنم تا چند روزی بتونن شمشیر اسلام رو در دست بگیرن . ..حس کردم که دو تا شمشیر تیز شده .. زری : چی دارین به هم میگین پری : زود باشین ماهم آدمیم .. چشامو بستم .. اشی اشی جون برو تو یوگا .. یوگایی فکر کن . حس بگیر . فقط در عالم سکس و خلسه باش . اشی پرواز کن . پرواز برای رسیدن به کیر های خوشبختی .. کیر کیر است . کیر یک بسیجی یک آخوند یک یهودی یک مسلمان .. کیر یک شیطان صفت و کیر یک فرشته صفت .. پرواز کن اشی جان . روحت را به آسمانها ببر جسمت را بگذار در زمین بماند تا با این کیر ها حال نماید .. چند بار نزدیک بود از این کس شر گوییهای خودم خنده ام بگیره ولی هر جوری بود تمرکز کردم تا بتونم به یه جایی برسم . همین طور هم شد . حس کردم که در اوج بی نهایت حس گرفته ام . انگار یک هواپیما ی دو موتوره موشک نما زیر بدنم قرار داشته منو دارن می برن به دل آسمونا . فقط لذت بود و عشق و حال .. اشی در دل ابرها در پرواز بود . گذر از آسمانها .. حس کردم که به یه جایی رسیدم که دیگه نمی تونم جلو تر برم وووووویییییی وییییییییی در این ارتفاع بارون چیکار می کرد .. یه آب گرم و داغی رو حس می کردم که مثل ابر سفیدی در سیاهی فضای آسمانی داخل بدنم در حرکته .. حس کردم دارم سقوط می کنم تمام اون راهی رو که رفته بودم داشتم به سرعت عقب گرد می کردم .. ولی خیلی لذت می بردم . پایین اومدن هم یه کیف مخصوص خودشو داشت . یه لذتی که تمام وجودمو به حرکت وا داشته بود . حس کردم که دارم رو زمین قرار می گیرم از همون جایی که پرواز رو شروع کرده بودم .. . آخخخخخخخ چه حالی کرده بودم . ظاهرا ورزش یوگا تموم شده بود . دیدم همه برو بچه ها با ترس و لرز اومدن رو سر من -اشرف جون چت شده بود . خیلی هیجان زده شده بودی . هر چقدر به این داود و دانیال می گفتیم بس کنین ول کن نبودند . کیرشون عین موشک زمین به هوا با سرعتی سر سام آور داشت حمله می کرد . تو دست و پا می زدی . همه فکر کردیم بهت تشنج دست داده وصبر کردیم ببینیم چی میشه .. -آخخخخخخخ ماه منیر جون اگه بدونی چه حالی کردم . رفته بودم توی حس . یه حسی که انگاری تا حالا واردش نشده بودم .. انگار روح از تنم جدا شده رفته بودم فضا .. . حرکت بر گشتی آب کیر های داود و دانیال رو از جفت سوراخام احساس می کردم .. روح از تنم جدا شده بود ولی جسمم در حال لذت بردن بود .. حالا دیگه در خلسه بعد از کیف قرار داشتم . کیفی که منو خمار کرده بود . می دونستم در این دقایق هر ور رفتن دیگه ای با من نمی تونه به اندازه لذت دقایقی پیش باشه .. من و ماه منیر همو بغل زدیم تا زری و پری رو بسپریم به دست اون چهار نفر . .ماه منیر : من خیلی ترسیده بودم . حداقل تصوری که داشتم این بود که داری دیوونه میشی . -البته هوس هم مثل عشق گاهی وقتا آدمو به دیوونگی می رسونه . . دیگه تا صبح کمتر فعالیت کردم . نه این که دلم نخواد . بیشتر به این دلیل که دوست داشتم در حال و هوای اون لذت پروازی باشم . نمی دونم که آیا اگه بخوام بازم می تونم از این پرواز ها داشته باشم یا نه ؟/؟ ولی می دونستم بدون موشک های قوی و حرکات درونی و احساس هوس هر گز نمی تونم پرواز کنم . .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
ماجــــــــــــــــــــراهای مــــــــامـــــــــــان زبل 42

این سری از حال کردنای دسته جمعی ما هم تموم شد . با این که خیلی حال کردیم ولی خسته هم شده بودیم . پسرا که رفتن ما چند ساعتی رو با هم بودیم خیلی بهمون خوش گذشته بود وسر ظهر از خواب پا شدیم . رو هم می غلتیدیم . یه احساس سبکی عجیبی می کردیم . من فکر می کردم من فقط این جوریم . در حالی که همه همین بودند . می تونستیم پرواز کنیم . نمی دونستیم بر نامه بعدی باید چی باشه . فعلا فکری در سر نداشتیم . بچه ها یه چند روزی رو استراحت کنیم بد نیست . ماه منیر : ما همه مون می تونیم استراحت کنیم ولی این اشرف دیگه فکر نکنم بتونه خود نگه دار باشه . اشرف جون این دور و برت یه موز و بادمجونی نگه داشته باش که اگه یه چند روزی استراحت اجباری بهت خورد بتونی خوب صفا کنی . درهر حال اشی جون اگه خارشت گرفت ما توی دست و بالمون داریم که یکی بیاد سراغت و اونجاتو بخارونه -بچه ها راستی راستی فکر می کنین من بنده کسم ؟/؟ ماه منیر : کی گفته ما همچین فکری می کنیم . تو بنده و کنیز کیر هستی .. -دور از جون دوستان گلم .. یکی دو ساعتی رو با هم خوش گذروندیم و اونا ناهارو پیش من خوردند و رفتند . . دلم می خواست یه گشت و گذاری در حیاط خونه داشته باشم و هوایی تازه کنم . خیلی خسته بودم . از کوچه بغلی یه سر و صدایی شنیدم .. بگیرینش .. بگیرین اون مادر جنده رو بگیرین .. وای چه حرفای زشت و رکیکی .. هراسی نداشتم از این که ببینم چه خبره . تازه اگرم یکی مثلا تصادفی منو نیمه لخت می دید کیف هم می کردم . شاید می تونستم یه مشتری مفت دیگه واسه خودم پیدا کنم سرمو آوردم بیرون .. نمی دونم چی شد یهو حس کردم که در خونه داره روسرم سوار میشه یکی درو هل داد و اومد داخل .. یه جوون حدود بیست ساله سفید رو و خیلی خوش قیافه بود ولی من راستش با همه شجاعتم ترس برم داشته بود . معلوم نبود کجا غیبش زد و من همونجا دراز شدم . چند ثانیه بعد در زدند .. می ترسیدم برم بالا یه چیزی تنم کنم .. صدای یه زنو که شنیدم خیالم راحت شد .. صغری خانوم چند تا همسایه اون ور تر بود . از اون خبر چینای فضول بود .. دور و برش کلی آدم بودند ولی من فقط سرمو نشون دادم . چون دیگه خیلی ضایع می شد این همه نامحرم منو ببینن -ببخشید خانوم کسی وارد خونه نشد ؟/؟ یه چیزی بهم می گفت که نباید اون جوون رو لوش بدم . شاید از تیپ و هیکلش خوشم اومده بود . از قرار معلوم روز روشن رو باید رفته باشه دزدی . وااااایییییی نکنه جنسای خونه منو بزنه . طلا و جواهر رو جایی گذاشته بودم که شاید فقط جن می فهمید که کجاست وگرنه قالی و تلویزیون و یخچال که بردن نداره . ..ولی خیلی هم آشفته بود این جوونه . تمام سر و وضعش بهم ریخته بود . احتمالا از دیوار مردم بالا و پایین پریدنا بود که اونو به این صورت در آورده بود .. صغری خانومو راهش دادم که بیاد داخل .. -اشرف این چه هیکلیه که به هم زدی شوهر ت مرده خیلی سرحال شدی .. -بزنم به تخته حالا می تونی ما رو بندازی ؟/؟ ببینم چه خبره اینجا .. صدای بسته شدن یه در اومد . اون نامرد ظاهرا رفته داخل یکی از این خونه ها . یهویی غیبش زده -ببینم دزدی کرده .-کاش دزدی می کرد . اگه دزدی می کرد این قدر در تعقیبش نبودند . از قرار معلوم داشت زن مسعود بی کله رو می گایید شوهره سر رسید و اونم فرار .. -تو اینا رو از کجا می دونی .. -من خودم پسره رو وقتی که داشت می رفت توی خونه دیده بودم . از پنجره طبقه دوم ما حیاط خونه شون معلومه اولین بارش نبود .. مسعود بی کله ساطور رو گرفت دستش و اهالی محل هم اومدن کمکش . معلوم نبود یک دفعه چه جوری این همه لشگر جمع کرده . فقط حواست باشه .. واقعا این زنا رو باید تیر با رون کرد . شوهر به اون خوبی و زحمتکشی داری دوست پسر می خواستی چیکار کنی . از بس کرم دارن دیگه من اون پسره رو تقصیر کار نمی دونم .. اون جوونه و مجرده و حتما نیاز داشته باید خودشو سبک می کرده . زنیکه بی شعور . پس من باید چیکار کنم که ده ساله شوهرم مرده .. دل تو دلم نبود . این صغری خانوم هم زیاد حرف می زد . دلم می خواست زود تر دکش کنم و برم سراغ اون کس دزد و بگم بیا اشرف مجانی در اختیارته .. صغری ول کن نبود .. -بی انصاف فکرشو نمی کنه ما باید چیکار کنیم .. -صغری جون چیکار می کرد حتما شوهره ارضاش نمی کرد . باید میومد با تو مشورت می کرد و پسره رو تحویل تو می داد که با تو حال کنه ؟/؟ -اوا خدا مرگم بده این چه حرفیه که می زنی . من و کار حرام ؟/؟ -خب بهش می گفتیم که صیغه ات کنه -حالا دستم میندازی ؟/؟ -صغری جون من می خوام برم دوش بگیرم .. اجازه می فر مایید ؟/؟ -من بیام پشتتو لیف و کیسه بزنم -صغری جون الان بچه هام میان . بازم از این طرفا تشریف بیارین .. .. دکش کردم و با هیجان و کمی استرس رفتم طرف بالا که کس دزد عین جن بوداده ظاهر شد .. -پسر برو بالا بدو برو الان تا چند ساعت اینجا خطریه . نمی تونی در بری می گیرنت .. میندازنت زندون و شلاق می زنن و شایدم سنگسارت کنن . طوری اونو پیچوندم که رفت بالا .. همچین واسش خوندم که فکر می کرد یک ارتش در کوچه مستقر شده ..... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
ماجــــــــــــــــــــراهای مــــــــامـــــــــــان زبل 43

قبل از این که خودمو برسونم بهش رفته بود به اتاق خوابم .. سریع رفتم دستشویی و کسمو خوب با آب و صابون شستمش . از اتاق بغلی فقط تونستم یه روژ پیدا کنم . نمی خواستم جلو این پسره نشون بدم که خیلی حشری هستم . هر چند این یکی دو روزه به اندازه کافی سیر شده بودم ولی وقتی یک چهره تازه می دیدم به وجد میومدم . حس می کردم اگه نخوام با هاش باشم سرم کلاه رفته . چیزی جزیک کرم ضد آفتاب پیدا نکردم که به پوستم بمالم . بوی خوبی داشت .. یا همون هیکل نیمه لخت و با یه شورت و سوتین رفتم سراغ پسره . -ببینم پسر اسمت چیه -آیدین .. -اسمتم مث خودت قشنگه . یه خورده جدی و خشن هم حرف می زدم . بر و بر نگام می کرد . تعجب می کرد از یه کس دونی فرار کرده بود و افتاد در دام یه کس و کس دونی دیگه . -آیدین جون من عادت دارم تو خونه راحت باشم . یه وقتی منو به حساب اون جنده شوهر داری که داشتی می کردیش نذار . پسر تو خجالت نمی کشی که کیرتو فرو می کنی توی کس یه زن متاهل یا همون شوهر دار . لال شده بود . آب دهنشو نمی تونست قورت بده . حسابی جفت کرده بود . گفتم بهتره یه خورده ملایم تر نشون بدم . چون گفت اگه اجازه میدم بره -پسر مث این که حالیت نیست . از الان تا صبح اینجا رو به محاصره در آوردن . احتمالا از اداره آگاهی و پلیس هم اینجا کشیک می ذارن . مگه می خوای حال و آینده ات خراب شه ؟/؟ آبروی خانوادگی تو بره ؟/؟ پسر حواست باشه . شبو مجبوری اینجا بمونی -ببینم کسی رو ندارین ؟/؟ -چرا یکی دو تا بچه دارم . شوهرم مرده شاید بچه هام سر بزنن و برن ولی تو رو یه جای امن قایمت می کنم . می دونم پسر خوبی هستی ..-اون دلش می خواست -عزیزم این دلیل نمیشه که هر کس که دلش خواست تو هم بری طرفش . باید عواقب کا ر رو هم در نظر داشته باشی . یعنی الان منم به تو بگم منم دلم می خواد تو هم باید فوری بیای طرفم ؟/؟ البته من عادت دارم خونه راحت بگردم و ظاهر و باطنم یکیه . نظر من اینه که آدم باید دلش پاک باشه . چشم پاک باشه .. نیتش درست باشه .. -اگه شما همچین در خواستی داشته باشین البته این به عنوان احتمال و اینه که من در مقابل سوال شما یه جواب درستی داشته باشم .. به نظر شما چه جوابی باید بدم ؟/؟ باید چه جوری عواقب کار رو بسنجم .. -عزیزم خودت رو هم در نظر بگیر . ببین آیا خودت دلت می خواد ؟/؟ از طرفی اینو هم باید بر رسی کنی که آیا من شوهر دارم ؟/؟ بر فرض که وجدانت بهت این اجازه رو داد که یک زن شوهر دار رو بکنی .. آیا شوهر اون زنه اون نزدیکیهاست ؟/؟ ممکنه سر برسه ؟/؟ اگه سر رسید از کدوم طرف بهتره فرار کنی .. آیدین فقط داشت می خندید .-ببخشید این تعالیم شیطانیه یا اخلاقی ؟/؟ -قسمت شیطانی اون برای اینه که تمام جوانب رو در نظر داشته باشی .. آخ که این اشی زبل با این کیر هایی که خورده بود حسابی زبونش باز شده بود . استد لال هایی می کردم که هیچ خطیب یونان باستان هم این جوری آسمون و ریسمون رو به هم نمی بافت . -همین جا باش و سعی کن زیاد سر و صدا نکنی . من برم یه چیزی درست کنم بخوریم . حس کردم که آروم تر شده . خیلی خوشگل بود . می دونستم کیرش هم یه سرخ و سفیدی خاصی داره . اگه کیرش شبیه صورتش باشه که خیلی با حاله . البته رنگ پوستش منظورم بود . می دونستم که از اون جا که پا شده نصفه کاره زهر مارش شده و من می تونم خیلی راحت اونو به طرف خودم بکشونم . از آینه کوچولوی روبروم می دیدم که چه جوری به کونم خیره شده . واسه همین به یه بهانه ای دو دقیقه ای وایسادم و تکون نخوردم . دلم می خواست بازم یه شورت نازک تر پام می کردم . این شورت و سوتین من به رنگ قرمز بود . یکی دو تا شورت فانتزی تر روی رخت آویز پایین پهن بود . یکی از اونا به رنگ صورتی بود . سریع رفتم و شورتمو عوض کردم تا اون یکی کون نمایی بهتر و بیشتری داشته باشه . هر چند از نظر ست بودن با سوتین ساز گاری نداشت . شامو با هم خوردیم و دیگه وقت خواب شد . خواب که چه عرض کنم من کمی احساس خستگی می کردم . می خواستم اونو به حال خودش بذارم که هر وقت دلش خواست بیاد طرف من که حساب کردم که نکنه حس از چاله در اومدن و به چاه افتادنو داشته باشه بزنه به چاک همراش بیدار نشستم . رسیور رو روشن کرده و گذاشتمش رو یکی از کانالای ماهواره ای که فیلمهای فارسی پخش می کرد .. جااااااااان یه صحنه ای رو پخش می کرد که یه زن متاهل با دوست پسر جوونش در حال سکس بود و هر چند کیر و کس رو نشون نمی دادند ولی می دونم آیدین خوشگله خیلی تحریک شده بود . -آیدین جان شلوارتو در آر اگه شلوارک یا پیژامه می خوای اینجا فراوونه . در کمد لباسو باز کرده و عتیقه هایی رو که هنوز موجود بودند نشونش داده گفتم هر کدومو دوست داری انتخاب کن .. . اونم یه شلوارکو انتخاب کرد که پاش کنه . وقتی که جلو روم شلوارشو کشید پایین کیر داخل شورتش شده بود عین یک کوهی که چهل و پنج درجه انحراف پیدا کرده باشه .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
ماجـــــــــــــــراهای مــــــــــــامــــــــــــــان زبل 44

ببین راحت باش الان من توی خونه خیلی راحت دارم می گردم و یه دستمو گذاشتم رو سمت چپ سوتینم و گفتم من اصلا عقیده ام اینه که قلب آدم باید صاف و پاک باشه . وقتی دل آدم پاک باشه چشم آدم هم خود به خود پاک میشه . واسه همین به چشم پاک بودن اعتقاد زیادی دارم . آیدین دیگه جز همون یه شلوارک چیز دیگه ای پاش نکرد فقط یه جوری منو نگاه می کرد که انگاری جن دیده پلکهاشم یه جور خاصی به هم می زد که می دونستم نشون دهنده تعجبشه . خلاصه اونو انداختمش به دام خودم . اینو به خوبی احساس می کردم ولی باید کلاس میذاشتم که رفتارم مث رفتار جنده ها نباشه . نمی دونستم تا چه حد از سکسش سیراب شده ولی حس می کردم که باید نیمه کاره صحنه رو ترک کرده باشه . خلاصه تا می تونستم از این جناب پذیرایی کردم و کاری کردم که بهش خوش بگذره . نوعی حق شناسی و این که شایدم تا حدودی باورش شده بود که من مرام و فلسفه توی خونه گشتن من به همین صورته و حتی اگه یه آخوند هم بیاد همین جوری می گردم دیگه زیاد تلاشی نکرد واسه این که بخواد یه قدمی برای تصاحب من بر داره . اون شاید فکر می کرد که من همینم که نشون میدم و دست درازی به طرف من یعنی بیرون کردنش از خونه . هنوز تا شب کلی راه بود . خوشبختانه از بچه هام هم خبری نشد و من و اون همچنان در حال تماشای فیلم بودیم . -آیدین جان من آدم ریلکسی هستم . همش این احساسو دارم که در کشوری غربی . زندگی می کنم . خیلی به خودم سخت نمی گیرم . به تماشای فیلمهای عشقی و حتی سکسی علاقه زیادی دارم .. -اگه دوست داری برم رو یکی از این کانالا که فیلمهای کاملا سکسی نشون میده . ببینم دوست داری ببینی .. این بار لباشو گاز گرفت و آب دهنشو به زور قورت داد . دیگه مطمئن شده بود که از این دو حالت خارج نیست یا من کس خل هستم یا جنده صفت . واسه من فرقی نمی کرد اون که نمی خواست آبشو واسه یه زن متاهل حروم کنه و شایدم کرده باشه . مگه من چی از اون کم داشتم . تازه واجب تر از اونم بودم . -ببینم دوست نداری ؟/؟ -چرا ولی در کنار شما زشته .. -این قدر سخت نگیر یه پسری که از دیوار مردم می پره بالا و بعدشم زن مردمو می گیره واسه خودش چه طور می تونه کنار یه زن دیگه از خجالت بگه .. رفتم رو چند تا کانال سکسی .. دیگه می خواستم حسابی اونو بپیچونم . رو دو تا کاناپه یا همون مبل راحتی و کنار هم نشسته بودیم . پاهامونو دراز کرده و انگاری رفتیم سینما .. منم تند تند کانال عوض می کردم و می خواستم یکی رو که هیجان بیشتری داشت انتخاب کنم و اونو ببینم . یه کانالی بود که چهار تا مرد سیاه و سفید داشتند یه زن سفید پوست خیلی خوشگل و خوش بدنو می کردند . هر چهار تا کیر هاشون خیلی کلفت و دراز بود . زنه هم مرتب جیغ می کشید و از مردا می خواست که اونو بکنند .. منم خیلی بی خیال انگاری که دارم یه فیلم سینمایی معمولی می بینم و در حال کار شناسی هستم گفتم .. زنه عجب آدمیه دو تا کیر توی تنشه و دو تا کیر دیگه رو تودستاش گرفته هی داره داد می زنه منو بکنین . منو بکنین .. -خب این از هوس زیادشه . این چیزا رو میگه خودشو آروم و خالی کنه .. -ببینم آیدین جون صداش که بلند نیست -نه اگه به بیرون نرسه موردی نداره .. ساکت شده بودیم .. شورتمو پایین کشیدم و دستمو گذاشتم رو کسم . اولش می خواستم فقط بی خیالی خودمو به این پسره نشون بدم که ببینم آیا کاری می کنه یا نه . ولی کمی شورتمو کشیدم پایین و دستمو گذاشتم روی کسم تازه متوجه شدم که کار از فیلم بازی کردن گذشته . واونقدر کسم خیس شده که وقتی دستمو از رو کسم بر می دارم باید اونو به یه جایی بمالم که خشک شه دوباره رو کسم بکشم . یه نگاهی به سمت چپم انداختم که ببینم آیدین در چه وضعیتیه . حرصم گرفته بود از این که می دیدم اون خیلی بی توجه به سمت راست خودشه . ولی کیرش خیلی شق شده بود و شورت و شلوارکشو رو به جلو حرکت داده بود . -آیدین جان تو هم خیلی خوشت میاد نه ؟/؟ -آره صحنه های هیجان انگیزی داره ولی زنه چه جوری چهار تا مردو جواب میده -عزیزم تو که خودت می دونی زن وقتی که به هوس میاد دیگه هیچی حالیش نیست . -اشی جون فکر می کنی اون خانومه کیف هم می کنه یا فقط واسه فیلم بازی کردنه -خیلی هاشون لذت می برن . نگاه کن الان کیر کلفت و بلند این آقا سیاهه رو ببین چه جوری میره تو کس تپل خانومه .. این خیسی کس و لکه های سفید روی کیر رو که می بینی تو که خودت باید خیلی وارد باشی و به خوبی می دونی که همه اینا مربوط به هوس زن میشه . پس باید خیلی خوشش بیاد . ببین راحت باش سخت نگیر تو اگه بخوای سخت بگیری منم سختمه . می تونی با اونجات یا همون کیرت بازی هم کنی هر جور که حال می کنی همون کارو بکن .. -اشی جون من این فیلمها رو که می بینم یه جوری میشم . دلم می خواد که یکی باشه که باهاش حال کنم . یعنی یه زنو بغل دستم داشته باشم . -آیدین جون حالا من زن از کجا واست پیدا کنم .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن


 
ماجراهای مامان زبل 45
آیدین جان بنی آدم اعضای یکدیگرند . این اعضا گاهی وقتا باید به کمک هم بیان . اگه یه عضوی درد بگیره بقیه عضوها بی قرار میشن .. اشی اشی تو چت شده . این همه دوست مرد و دوست پسر داشتی و از سر و;کون و کولت رفتن بالا . طوری رفتار می کنی که انگار به خونه اولت رسیدی . ..-آیدین جون اون شلوارکت رو هم درت بیار راحت تر باشی . نگاه کن من چه جوری راحت می گردم ؟/؟ تو هم مث پسر من -اشی خانوم .. -همون اشی یا اشی جون بگی بهتره -ببین اشی جون اصلا با این خوشگلی و تازگی و جوونی بهتون نمیاد که من جای پسرت باشم .. -شرمنده ام می کنی . جدی میگی ؟/؟ -من که با کسی شوخی ندارم . شما خیلی مهربونی . حس می کنم که چند ساله شما رو می شناسم و باهاتون خیلی صمیمی هستم . -اگه این احساسو داری نشونش بده . زود باش اون شلوارکو در بیار . می بینم خیلی سختته . یه کمی هم تنگه . همین جا درش بیار .. رفت اونو بکشه پایین با شورت کشیده شد پایین و کیرش عین چله کمون زد بیرون نزدیک بود همون جا دراز شم . فقط ماتم برده بود . حدسم درست بود . یه کیر دراز و چاق و چله و کلفت داشت . خیلی هم شق شده بود و هنوزم دو سه سانت دیگه جا داشت که رویه خط طولی وایسه .. . تا رفتم یه آهی بکشم شورتشو کشید بالا و شلوارکشو در آورد . -ببخشید این جوری شد . شرمنده ام -خواهش می کنم . پیش میاد دیگه . تازه اونم جزوی از بدنته . جنس قاچاق که نیست . جزیی از وجود آدمه . این قدر سرخ نشو . بهت نمیاد . تو که داشتی اون زنه رو می کردی که این جوری سرخ نمی شدی . من دلشو ندارم آیدین جون ! جوون خوب و فهمیده و با کلاسی مثل تو این جوری پیش من خجالت بکشه . واسه این که یه اقدامی کرده باشم و یه توجیهی هم براش آورده باشم شلوارمویه لحظه کشیدم پایین و گفتم بفر ما یه دیدی بهش بزن . تا با هم بی حساب شیم . هر چی مال تو درشته این مال من خیلی ریز و تنگه . ساختمان بدنی ما آدماست دیگه . نباید به خاطر این چیزا خودمونو مشغول کنیم که چرا مال ما زنا شکاف داره و مال شما مردا شبیه به چوبه . آیدین همین جور یه نگاهش به فیلم بود و یه نگاهش به من . دو تا از مردا توی کس و کون اون زنه آبشونو خالی کردند . هیجانو در صورت آیدین می دیدم که چه با لذت داره آب کیر ای برگشتی از سوراخای اون زنه سفیده رو می بینه . کاش من جای اون خانومه بودم . دست آیدین همچنان رو کیرش قرار داشت و منو بیشتر آتیشم می داد دلم می خواست زودتر یه کاری بکنه .. دو تا مرد دیگه به نوبت کیرشونو گرفتند طرف صورت زنه و تا اونجایی که می شد صورت و دهن زنه و چشم و ابروشو پر از آب کردند . انگار رو سر و صورت اون خانومه برف نشسته باشه .. خیلی خونسردانه به آیدین گفتم بنازم به کیر اینا . عجب آبی داشتند . فکر می کنی اینا راسته ؟/؟ -آره اشی جون ولی احتمالا یه قرصهایی هم می خورن که کمرشون تقویت آبشون زیاد بشه . زنه چه جور داشت آب کیر رو می خورد و اونو به ته حلق و شکمش می فرستاد . -حالا اشی جون من یک سوال می کنم . به نظر شما این زنه که داره آبو می خوره لذت هم می بره واجبار نیست ؟/؟. -این صحنه ای که داره نشون میده از لذتش میگه آیدین جان .-اصلا زنا خوششون میاد آب مردا رو بخورن اشی جون ؟/؟ -اگه یه زن یه مردی رو دوست پسر یا معشوقه شو دوست داشته باشه چرا که نه . اون با تمام وجودش حاضره آب کیر عشقشو بخوره ولی حالا بعضی ها چندششون میشه .. مثل این که تو خیلی خوشت میاد یکی آبتو بخوره .. خیلی داغ کرده بود . صورتش گل انداخته بود . منم بد تر از اون بودم . طرز حرف زدن من عوض شده با نوعی ناله و التماس همراه شده بود . دستشو گذاشته بود رو شلوارش و باکیرش ور می رفت . منم دستمو گذاشته بودم رو شورتم . یه نگاه به لاپام بود و یه نگاه هم به حرکات و کیر باد کرده داخل شلوارش . . کسم به حدی خیس کرده بود که چند بار باید با دستمال تمیزش می کردم و اگه هم می خواستم کاری انجام بدم باید می شستمش . ولی بی خیال این حرفا شدم . باید زود تر دست به کار می شدم . این بار دو تا مرد سیاه اومدن طرف یه زن سفید .باکیر های وسوسه انگیزشون .. -آیدین جون پیش منی سخت نگیر . ببین من الان این شورتمو می کشم پایین . از نظر من یه زن یه مرد وقتی که می خوان حال کنن باید راحت باشن . به خودشون سخت نگیرن . در جامعه باید آزادی وجود داشته باشه . با رعایت حقوق هم , زور و اجباری نباید در کار باشه . آیدین شلوارشو کشید پایین و حالا خیلی راحت با کیرش بازی می کرد و فیلمو تماشا می کرد . -آیدین جون فیلم خشک و خالی به درد نمی خوره . همون جوری که برات تعریف کردم در جامعه باید آزادی وجود داشته باشه ولی رعایت حقوق دیگران هم باید بشه . مثلا تجاوز جنسی چیز خیلی بدیه . من اگه از یه مردی خوشم بیاد اشکالی نداره اما اگه اون مرد نخواد خودمو کنار می کشم . خودمو بهش کاملا چسبوندم . دست راستمو گذاشتم رو دستش که داشت با کیرش ور می رفت و دست چپ منم رو کسم بود . -آیدین جون اگه دوست داری من برات بمالم . .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
مرد

 
ماجـــــــــــــــراهای مــــــــــــامــــــــــــــان زبل 46

ببینم دوست داری برات بمالم ؟/؟ سختت نیست ؟/؟ -نهههههه نههههههه اتفاقا اگه یکی دیگه واسه آدم بماله یه کیفی میده که نمی دونم چه جوری بگم . -می دونم چی داری میگی آیدین جان . همین حس و حالت رو منم دارم . . وقتی یکی دیگه دستشو میذاره روی کسم و چنگش می گیره . با داخل و پهلو هاش بازی می کنه آهههههههه چه لذتی داره . بودن یا نبودن ؟/؟ این است حس زندگی . .. یه خورده مکث کردم ببینم مزه زبون و دهنش چیه . می خواستم بیشتر حشریش کنم . کیف می کرد م از این که یه جوان رشید و رعنا می خواد با کسی که بیشتر از دوبرابرش سن داره سکس کنه . -اشی جون یه سوالی کرده بودی . چی گفتی ؟/؟ -ای زبل خان تو یکی می خوای دست مامان زبل رو از پشت ببندی . منم که همینو دوست دارم . دوست دارم منو اسیر خودت کنی -هیچی آیدین جون من گفتم که تو اگه دوست داشته باشی من کیرتو بمالم .. دیگه هم این بار منتظر جوابش نشدم و کف دستمو دور کیرش حلقه کردم . از ته کیر تا نوکشو به آرومی مالشش می دادم . واسش جلق می زدم .. آیدین چشاشو بسته بود . خیلی آروم نفس و آه می کشید . -چیه خوشت میاد .. حرفی نمی زد . چشاش خیلی خوشگل تر می شد وقتی که از روی هوس اونا رو می بست . می خواستم بهش بگم پسر یه نگاه به بغل دستی خودت هم بنداز . همش به فکر خودت نباش ما هم آدمیم . ما هم می خواهیم حال کنیم دیگه . ولی خب این پسره پیش خود حساب بود . بازم خوب شد که متانت و وقار خودمو حفظ کردم . قبل از این که همچین تقاضایی ازش بکنم خودش دستشو آروم آروم به کسم نزدیک کرد . هنوز نوک انگشتاش کسمو لمس نکرده بود که صدای آه و ناله من به آسمون هفتم رفت . -آییییییییی جااااااااااان ..اووووووووو کیفی داره اگه بدونی آیدین جاااااان -اشی جون منم می تونم بگم چقدر خوشم میاد چقدر بهم حال میده .. -آررررررره آرررررررره هرچی این کیرت کیف می کنه می تونی اونو بر زبون بیاریش . بگو بگو اشی جون تو حال می کنه . لذت می بره . عشق می کنه . انگشتاشو فرو کرده بود توی کس من . خودمو به طرفش حرکت می دادم . خیلی حشری شده بودم . دو تا مرد سیاه در حال گاییدن زن سفید بودند . صدای هوس اونا به اوج رسیده بود .. -آیدین جون اگه صدای تلویزیون اذیتت می کنه خاموشش کنم -نههههههه نههههههه هوسم زیاد تر میشه .. -می دونم حتما فکر می کنی اون خانومه که توی فیلم داره حال می کنه من هستم .. -نمی دونم فقط دارم لذت می برم .. -اشی جوووووووون -جووووووووون -می تونم یه چیزی ازت بخوام -تو صد تا چیز بخواه .. -میریم به اتاق خواب ؟/؟ اگه جسارت نمیشه . شاید یاد اون خدا رحمتی که نور به قبرش بیفته بیفتی و اون وقت نتونی خوب حال کنی .. -نههههههه این طور نیست . جوون خوب و برازنده ای مثل تو دردامو تسکین میده . ما باید از خودمون زندگیمون و وسایل زنده مون که هنوزم میشه ازشون استفقاده کرد استفاده کنیم .. دو تایی مون از جامون پاشده راه اتاق خوابو در پیش گرفتیم . تا رسیدم اول خودمو انداختم رو تخت و طاقباز پاهامو به دو طرف باز کردم که آیدین کسمو یه کاریش بکنه . حالا می خواد بلیسه یا بخوره یا با هاش طور دیگه ای بازی کنه خودش می دونه . چشاش یه حالت گرد عجیبی پیدا کرده بود عین آدمایی که می خوان به یه زن تجاوز کنه . اگرم می خواست به زور باهام بر خورد کنه من لذت می بردم هر چند که می دونستم زوری در کار نیست . چون دو تایی مون با عشق و تمایل اومده بودیم به سوی هم . -اشی اشی جون خیلی دوستت دارم . دوستت دارم . -می تونم یه سوالی بکنم -بکن .. حس کردم می خواد کیرشو بکنه توی کسم و حس می کنه که نکنه من در حد مالیدن و وررفتن و دست زدن بهش اجازه دادم . پسری که یک زن شوهر دارو می گاد باید شجاع تر از اینا باشه و احساسات طرفشو بیشتر از اینا درک کنه . -آیدین جان می دونم چی می خوای حستو درک می کنم هر کاری که دوست داری انجام بده . احساس خودمو هم براش تعریف کرده و این که قاطعیت بیشتری رو ازش انتظار داشتم .. -اشی جون راست میگی ولی این شوکی که بر من اومد و فراری که کردم و استرس داشتم که اگه منو بگیرن سرنوشت من چی میشه آبروی خونواده ام میره هنوز رو من مونده ولی اگه تو نبودی و کمکم نمی کردی معلوم نبود چه بلایی می خواد سرم بیاد . -بازم کمکت می کنم . بازم هواتو دارم . جااااااااان داشت میومد که منو ببوسه . چقدر از بوسه های تازه لبهای تازه پسرای تازه خوشم میاد . هوسو در تمام بدن آدم به جریان میندازن . البته این اشی کوسو خیلی وقت بود که همه چیزش به جریان افتاده بود . یه چیزی باید این جریان رو به اوج می رسوند و کنترل می کرد .. کیر آیدین رو چسبیده به کسم می دیدم .. -اوووووووفففففف پسسسسسر پسسسسسر داری می فرستی بفرستش .. رفت رفت رفت .. جووووووون رفت تا آخرشم رفت .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
ماجـــــــــــــــراهای مــــــــــــامــــــــــــــان زبل 47

آفرین به تو پسر شجاع که بالاخره کار خودتو کردی . می دونستم می دونستم .. حالا هرچی می خوای باهام حال کن . طوری باهاش حرف می زدم که انگاری اون بیشتر تشنه و خواستار منه و من بیشتر واسه این که یه حالی داده باشم و درراه حال دادن به طبقه جوان اقدامی کرده باشم خودمو در اختیارش گذاشتم . چقدر هوس کرده بودم سینه های پسر جوونو میک بزنم . یه بر جستگی قشنگی داشت که منو به هوس می آورد همین کارو هم انجام دادم . این قدر بهم مزه می داد که وقتی نوک جوجوشو می ذاشتم توی دهنم فکر می کردم دارم کیرشو لیس می زنم . هر چند از نظر اندازه قابل مقایسه نبودند ولی خیلی حال داد گردنم درد می گرفت و اونم مجبور بود در این حالت دستاشو پشت کمرم داشته باشه خودشو بکشه بالا تا کیرشو از اون زیر بکوبونه به ته کسم .-آیدین بگو بگو کدوم بیشتر می چسبه این که با استرس یکی رو بکنی یا این که یکی رو زیر خودت داشته باشی و بدونی که کسی مزاحمت نیست . .. -معلومه اشی جون که با تو بودن بیشتر حال میده . پسر جوون عجب زوری داشت مثل یک مرد گردن کلفت قوی بود . قوی و پر زور . هوس کرده بود منو مثل فیلمهای خشن سکسی به شدت بغلم بزنه ببره وسط اتاق و محکم کسمو از زیر بکنه . . -آیییییییی پسسسسسسر کسسسسسسم کسسسسسم پاهام از پهلوهاش آویزون بوده من روش سوار بودم . این مدل سواری خوردن عجب کیفی داشت . دستشو از پشت کمرم رسونده بود به کونم و از چاک کون انگشتاشو به محل گاییدنم می رسوند .. -وووووییییی آیدین انگار دارم می زنم .. -بزن بزن اشی جون . اگه بریزی این آب هوسته که می خواد بریزه . -نه نههههههه کسسسسسم این قدر زود نمیشه که بیاد .. -آیدین آب همه رو زود میاره -واسه همینم بود که زن مسعود نمی تونست از تو دل بکنه . حالا تو مال خودمی . منم از تو دل نمی کنم . همین جا پیش منی . اگه دوست داشته باشی می تونی منو صیغه هم بکنی که بعدا یکی واست مایه نیاد . کاغذ صیغه رو هم میدم دست خودت باشه که یه وقت خیالای ناجور نکنی .. معلوم نبود رو هوا یهو یاد چی افتاده بودم . -اشی جون این جوری سکس کردن حالش بیشتره -راست میگی به منم بیشتر می چسبه ولی اینو واسه خاطر جمعی گفتم . اونو رو زمین خوابوندم و خودم رفتم روش . کیرش خیلی جوندار بود . بر خلاف خیلی از کیرها که قیافه زشتی دارن اون مث صورت آیدین خوشگل بود .. همینش مونده بود که صورت جوون مردمو کیری کنیم . کسمو گذاشتم سر کیرش تا روی اون بالا و پایین کرده یه حال جانانه دو طرفه ای بکنم . از پشت که نمی شد گاییده شدن خودمو ببینم مجبور شدم سرمو از طرف جلو به لاپام خم کنم تا یه مقدار از کیرش که میاد بیرون اونو به خوبی ببینم . چه کیفی می داد تماشای این فرشته سفیدی که میرفت توی تونل تنگ و تاریک سیاه من . ولی انصافا منم کس تپل ولی گشادی داشتم . -آیدین بهم بگو حال می کنی . کسو داری . اصلا نشون نمیده که نزدیک چهل سال سنم باشه -راست میگی اشی جون تو خیلی جوون تر نشون میدی . دیگه نمی دونست من 47 سالمه . کف دستاشو گذاشته بود روی کونم و طوری اونا رو با حرص چنگشون می زد و به طرف پایین فشارش می گرفت که انگاری می خوان فرار کنن و اون مانعش شده . -آیدین جون اگه دوست داشته باشی و بیشتر تحریک میشی حتی می تونم واست برقصم . فعلا همین جوری که داری روی کیر من می رقصی کافیه . -تا هر وقت که تو بخوای می رقصم . واسه تو اگه بخوای رو کیرت تانگو هم می رقصم . یه نگاهی بهم انداخت که فهمیدم داره به این فکر می کنه که من حتما دارم براش خالی بندی می کنم در حالی که نمی دونست این اشرف زبل در عطش کیر تا به فضا هم میره . من خودمو به کیر آیدین می زدم و حرکتی عمودی داشتم و هم این که با یک حرکت دایره ای و فشاری که به کیرش می آوردم تمامی حاشیه های داخل کوس و تا اون وسطاشو با چرخش کیر آیدین سر حالش کرده خودمم در همین حالتی که اون دراز کش بود سعی کردم طوری مستش کنم که دیگه از جاش تکون بخور نباشه .. -آفرین آفرین خوشگله . همین جور طاقت بیار سر حالم کن تا هر وقت که بهت گفتم آبتو بریزی توی کسسسسم . جوووووووون فدایی اون کیر مشتی تو داداش . ولی اون خیلی بیشتر از اونی که من فکر می کردم مست شده بود . یه لحظه دستاشو گذاشت رو شکمم و منو دادعقب و کیرشو از توی کسم بیرون کشید و مثل یک کشتی گیر خودشو به پشت من رسوند کمر منو گرفت و کیرش توی کس من غلاف کرد . حالا نزن کی بزن .. -آههههه نهههههه پسر پسر تو دنیای هیجانی . منو رو هوا نگه داشته بود و منم دست و پا می زدم -ایییی نکن نکن آیدین نکن .. اون منو که دست و پا می زدم با خودش می برد و این طرف و اون طرف می کشوند ولی کیرش همچنان تا ته کس من رفته جا خوش کرده بود .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
ماجـــــــــــــــراهای مـــــــــــــــامـــــــــــــــــــــــــــــــــــان زبــــــــــــل 48

اون روز و اون لحظات من و آیدین هر جوری که دوست داشتیم با هم حال کردیم . طوری بهم لذت می داد و لذت می برد که حس می کردم دوست دخترشم . شایدم اگه یه خورده دیگه نازمو می کشید این انتظارو داشتم که ازم تقاضای از دواج کنه . چند روز پیش در روز نامه ها خونده بودم که یه جوون بیست ساله یا یه پیر زن 60 ساله از دواج کرده . خب من که از اون پیر زنه 13 سال جوون ترم . چه دنیایی شده . اصلا یادم رفته بود که هفت تا بچه دارم . وای بچه گفتم اگه بخوان بهم سر بزنن چی . باید اونو به جایی قایم می کردم . ولی دلشو نداشتم باهاش از این حرفا بزنم و روحیه شو کسل کنم . ولی خوشبختانه اون شب تا صبح زیر کیر آیدین دست و پا می زدم و آب از آب هم تکون نخورد . این کس شرات رو هم که کوچه به محاصره نظامی در اومده و می خوان آیدین رو بگیرن فقط برای تر سوندن این پسره بود و این که اونو کنار خودم داشته باشم وگرنه این روزا 'گاهی زن شوهر دار میره زیر کیر غریبه ها و شوهره هم اونا رو می بینه اگه بخوان واسه هر چیزی این قدر لفتش بدن و پا پبچ شن که این نشد رسم زندگی . گذشت آن زمان که زنای زنا کار رو سنگسار می کردند . الان اگه این زنا یه سر ویس با قاضی یا آخوند گردن کلفت رابطه بر قرار کنن دیگه حکم آزادی اونا صادر میشه صبح زود از خواب بیدار شدم و اون هنوز در کنار من بود . چه ناز خوابیده بود . ولی کیرش در حالت خوابیده هم یه ابهتی داشت طوری که دلم می خواست همین جور لیسش می زدم و رهاش نمی کردم . کیرشو گرفتم توی دستم و دیگه بی خیالش شدم که ممکنه بیدار شه . اشی نباید حسرت این لحظه ها رو بخوره . اشی برای به دست آوردن هر کیری کلی زحمت کشیده . و تلاش کرده .. دلم یه جوری شده بود . وقتی فکرشو می کردم که اون میره و دیگه نمی بینمش یه جوری می شدم . راستش من همش داشتم رو به جلو حرکت می کردم . از اونایی که منو گاییده بودند هیشکدومشون برای بار دوم سراغم نیومده بود راستش فرصتش نشده بود . در این افکار بودم که آیدین نازمن بیداره یا نه که دیدم کیرش لحظه به لحظه دراز تر شد . جااااااان با شق شدن کیر اون منم حس کردم که کسم ورم کرده و دوباره نیاز داره به این که کلفتی کیر پسر خوشگله رو توی خودش حس کنه . اومد بغلم کرد و با یه اشاره کیرشو کرد توی کسم . راستش یه خورده خجالت کشیدم از این که فکر نکنه من چقدر گشاد هستم . یه حقیقتی بود و نمی شد تغییرش داد . در هر حال باید فکری واسه این مشکل می کردم . دوست داشتم برم جراحی کسمو تنگ کنم . هر چند یکی از همین دوستای قدیمم این کارو کرده بود و می گفت درسته تنگش کرده ولی موقع گاییده شدن کمی احساس درد می کنه . عیبی نداره من تمام این درد ها رو به جون می خرم بذار آیدین و هر جوون دیگه ای که منو می کنه از گاییدن کس تنگ تر لذت ببره و دیگه این حرصو نداشته باشم که چرا دارم پیر میشم . -چقدر آتیشت تنده آیدین جون . ببینم بازم بهم سر می زنی ؟/؟ میای پیشم ؟/؟ -هر وقت بخوای میام . من که کار خاصی ندارم . -چه عالی پسر خوب .. به سلامتی آیدین جون . دوستت دارم دوستت دارم . اووووووفففففف وقتی این حرفو می زد نمی دونستم از خوشحالی چی بگم و چیکار کنم ولی خیلی حشری شده بودم . ولش نمی کردم . دلم می خواست قبل از رفتنش تا اونجایی که جا داره شیره اونو بکشم . -خیلی با حالی اشی جون . این جوری که معلومه اگه مثل خانومه توی این فیلم دو تا مرد هم بخوان بیان سراغت هر دو تا رو بتونی جواب بدی . البته اشی جونم فکر نکنی که من دارم جسارت می کنم . این یک مثاله و مثال زدن هم که گناه نیست -نهههههه نهههههه عشق من تو داری راست میگی . چه خوب اشی جون خودتو شناختی .. شما مردا هم همین طورین . حالا آب کیرتون وقتی خالی میشه و خنک میشین تا چند لحظه و شاید چند ساعت کم میل تر میشین و ما زنا سیستممون یه جور دیگه ایه ولی هر دومون هوس داریم لذت می بریم . .. وااااایییییی موبایلم زنگ خورد .. . گوشی رو گرفتم . پسر بزرگم بود .. بعدش چند تا دیگه از بچه هام انگاری یکی یکی با هم دست به یکی کردند که منو اون وقت صبح که چیزی حدود 7 بود از خواب بیدارم کنند . از همون اولش یه دروغ تحویل دادم که خونه نیستم . راحت . .. اگرم می خواستن بیان به فضای خونه کلید ورودی هال دستم بود . از اون ور هم که تیغه انداخته بودم . عشق و کیف و صفا رو عشق است . دیگه خیال خودمو تخت کرده بودم . از اون طرف هم آیدین وقتی موبایلشو روی زنگ تنظیم کرد و یه نگاهی بهش انداخت دید چیزی حدود پنجاه تا تماس بی پاسخ داشته .. -ووووووییییی اشی جون خونواده خیلی نگرانم شدن -عجب پسر گلی که حالا یاد خونواده ات افتادی . کستو کردی و حالتو کردی .. می تونی زنگ بزنی و بگی دیشبو خونه یکی از دوستات بودی . الان دنیا داره روی دروغ دور می زنه . در همین لحظه موبایل آیدین زنگ خورد . یکی از دوستای پسرش بود .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
ماجـــــــــــــــراهای مـــــــــــــــامـــــــــــــــــــــــــــــــــــان زبــــــــــــل 49

یک لحظه دچار هیجان خاصی شدم . این که اگه می شد از دوست آیدین هم در خونه خودم پذیرایی کنم چه با حال می شد . ولی باید خیلی مراقب می بودم که کسی از بر و بچه هام نیان . ولی اگرم میومدن یه جوری سر و ته قضیه رو هم می آوردم و نمی ذاشتم که اونا بیان بالا . این تفکیک کردن دو قسمت خونه خیلی به نفعم تموم شد . ولی می دونستم تا دو سه ساعت رو خبری نمیشه -آیدین جان میگم این دوستت از اوناییه که میشه بهش اعتماد کرد -آره چطور مگه . می خواستم بهش بگی بیاد این جا و قبل از این که بیاد این دور و برارو یه نگاهی بندازه که ببینه اوضاع و احوال ردیف باشه و همه جا امنیت بر قرار . که ما بتونیم تو رو ردت کنیم .. خب دوستت چه جور آدمیه . مذهبی که نیست . خندید و گفت اتفاقا از من بد تره . یعنی شیطون تره . ولی اگه یه وقتی شما رو ببینه ممکنه یه خیالای بدی هم به سرش بیفته در دل گفتم اتفاقا این همون چیزیه که من می خوام و این که این خیالات بد هم در دلش بیفته .. -اشی جون تا اونجایی که من با خبرم چند ماه میشه که بر نامه ای نداشته اگه صلاح می دونی نیاد بهتره . -آیدین جون من میذارم به عهده خودت . اگه ناراحت میشی که دوستت این دید رو نسبت به من داشته باشه خب در مورد اومدنش به اینجا چیزی نگو .. -راستش اشی جون من خیلی دلم می خواد رفاقت خودمو نشون بدم . اون پسر خیلی خوب و با مرامیه . تا حالا من و اون با هم ندار بودیم . هر چی رو که داشته با هم قسمت کردیم -منظورت نخود کیشمیش که نبوده . -نه اشی جون منظورم زن و دختر و این چیزاست . گاهی اول اون می خورده و بعدا من . گاهی هم اول من می خوردم و بعدا اون میل می فرموده .. -مثل همین حالا .. خندید و گفت با اجازه شما اگه این طور بشه که خیلی عالی میشه . -ببینم عزیز دلم تا حالا شده که دو نفری هم جیزی میل بفر مایید ؟/؟ دو سه بار . چون پیش اومده که گاهی وقتا خوراکی های خوشمزه خودشون قبول نمی کردند که شریکی خورده شن . -حالا اگه این خوراکی خوشمزه قبول کنه که دو نفری اونو بخورن شما چه تصمیمی می گیرین .. -اوووووففففففف از این عالی تر نمیشه .. در جا زنگ زد به دوستش که چه نشسته ای بیا و زمان را از دست نده جناب بردیا خان دوست آیدین تشریف آوردند . چه جوان خوش قد و قامتی بود . قدبلند تر و لاغر تر از اون بود . تا منو دید دستشو گذاشت دور کمرم و لبامو بوسید . چه عطر و بوی خوبی داشت . انگار که چند سالیه همو می شناسیم . من خب رعایت احترامو کرده بودم و چون اولین دیدار ما بود به وقت سلام علیک کردن یه شورت و سوتین رو تنم کرده بودم . -بردیا جون گرسنه اته من برم خوردنی بیارم . -آره هم گشنه مه هم تشنه امه . راه افتادم که برم از آشپز خونه چیزی بیارم که دیدم دستایی لاغر و سفید از پشت زد کمرمو گرفت . بردیا بود .. -اوووووفففففففف اشرف خانوم گفتم که گرسنه و تشنه امه . اما واسه یه چیز دیگه که چند ماهه نخوردمش و بهش نرسیدم . حالا پیشمه . کنارمه . می دونی که یه مسلمونو نباید بهش گشنگی و تشنگی داد . نمی دونی که نون دادن و آب دادن چه ثوابی داره .. من دارم می میرم . بهم نفس بده غذا بده .. یک ریز این پسره داشت حرف می زد .اصلا حساب اینو نمی کرد که من هم هوس دارم و دارم از حال میرم . .-ووووویییییی بردیا جونم چقدر هیجان زده شدی . بهت حق میدم . منی که نون و آب خورده دقایقی پیشم هنوز گشنه و تشنه مه .. بیا عزیزم بیا بریم . دیگه کنار آیدین خجالت نکشیدیم . البته می دونستم که تا دقایقی دیگه اونم میاد به جمع ما . فقط می خواست کمی بر دیا رو آزاد بذاره تا فرصت داشته باشه که خوب اونو به نوایی برسونم . بردیا با کف دستاش کمرمو نوازش می کرد . دوباره هوسو در من بیدار کرده بود . دوباره آتش زیر خاکستر مامان زبل رو روشن کرده بود تا وجودمو بسوزونه . بند سوتین منو باز کرد ولش کرد تا خودش بیفته . لباشو گذاشت رو همون نقطه از کمرم و در همون راستا اومد پایین . پایین پایین تر . تا این که به شورتم رسید . شورت و کونمو با هم می بوسید . . اونو با هم می بوسید و با هم می جوید . آب دهنمو به زور قورت می دادم . راستش دلم می خواست تا حداقل یه بار ارضا نشدم آیدین به سراغم نیاد . بیش از انداره حشری شده بودم . دلم می خواست زود تر شورتمو بکشه پایین و بی واسطه باهاش یعنی با زیر شورتم ور بره . حالا چه با لباش چه بادستاش و چه با کیرش . منو شارژم کنه . چقدر حال می داد . هیجان داشت منو می کشت . شاید علتش هم این بود که از این که می دیدم این همه پسر جوون دارن ازم لذت می برن اعتماد به نفس خاصی رو در خودم حس می کردم ..... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
ماجـــــــــــــــراهای مـــــــــــــــامـــــــــــــــــــــــــــــــــــان زبــــــــــــل 50

اون همین جوری داشت شورت و کس و کونمو با هم میک می زد و من فقط رفته بودم توی بی حسی و چشا مو بسته بودم که ببینم حرکت بعدیش چیه . دستاش دور کمر و روی شکمم کار می کرد . هیجان یک لحظه ولم نمی کرد . چقدر حال می داد . اصلا دلم نمی خواست در این لحظات آیدین وارد شه . دوست داشتم یه سرویس برم بعد که حالم جا اومد دو تایی بیفتن روم .. اوه مامان مامان زبل تو دیگه کی هستی . انگار تمام کیر های دنیا کمته . هر چی می خوری دلت می خواد که بازم از در غیب واست برسه . حرص داری . چیکار کنم دست خودم نیست . هر کیری که می بینم با این که همه شون تقریبا یه شکلن ولی حس می کنم که با اون یکی فرق داره . وقتی میره تو بدنم فکر می کنم یه لذت خاصی بهم میده یه تنوع عجیبی داره یه مزه ای که با اون یکی مزه فرق می کنه . اشرف اشرف تو چطور سالهای سال با یکی سر کردی . چقدر از زندگی عقب موندی . ولی حالا داری جبران اون همه سالو می کنی . سالهایی که حالا حسرتشو می خوری . ولی من که نمی تونستم با وجود شوهر داری زیر آبی برم .. یه ندایی به خودم دادم و گفتم چرا اشرف خانومی تو خیلی زرنگ تر از این حرفایی . یه زن اگه بخواد شوهرشو فریب بده اگه اونو زیر زمین هم چالش کنن بازم کارشو می کنه . هوس کس .. آتیش کس و حشر زن میگن تا 9 برابر مرد هم می رسه وقتی این هوس بیاد رو کار دیگه بقیه چیزا رو ولش .. این پسره بردیا داره چیکار می کنه . شورتمو که درسته گرفت خیس کرد و رفت .. آخخخخخخخخ جاااااااااان شورتمو بالاخره کشید پایین عجب زبون پهنی داره . اون زبون پهنشو می کشید رو سوراخ کونم و با کسم هم ور می رفت از این بهتر و با حال تر دیگه نمی شد . دستامو گذاشته بودم رو سینه هام و با هاشون ور می رفتم تا هوسمو پخش کنم . زبونش همچین تیز بود که انگاری در حال سنباده کشیدن به کسم بود . ولی از اون زبون کشی هایی بود که خیلی سر حالم می کرد . بردیای منم کاملا لخت شده بود چون ثانیه هایی بعد خودشو بهم چسبونده بود و کیر کلفتشو وسط پاهام حس می کردم . اون ته کیرشو گرفته بود توی دستش و محکم می زد به چاک کونم . ول کن این کارم نبود . منم خیلی خوشم میومد . خیسی کوسم حرکت کیر کلفتشو وسط دو تا برش کونم خیلی آسون کرده بود . -بردیا دلمو بردی دلمو بردی .-الان کستم می برم . انگشتشو کرد توی کونم و کیرشم فرستاد توی کسم .. -آخخخخخخخخخ پسر پسر من قربون اون کیر داغت بشم . شبیه کباب کوبیده های پهنه .. خبری از آیدین نبود . نکنه رفته باشه . من بهش نیاز دارم . یعنی اون پسره همین جوری بدون خدا حافظی گذاشته رفته . من که این طور فکر نمی کنم . -نه اشی جون اون رفته به شکم خودش برسه و ورزش کنه همیشه رو فرم باشه و یه خورده هم من و تو رو راحت بذاره که به کارامون برسیم -معلومه از اون شیطونا و سر حال هاست ولی خیلی دوست داشتنی و نازه . -آره اشی جون خیلی هم دوست زن و دختر داره . شما دو تا پیش یه خانوم از این که این حرفا رو بزنین سختتون نیست -نه اشی جون . اون خانوم هم اگه دوست داره بره دنبال مردای دیگه . اوووووففففففف الان این کیرم توی کس شماست . این دو تا که با هم قرار داد امضا نکردند که تا ابد مال هم باشن و نسبت به هم وفا دار بمونن .عجب حرفای پخته ای می زد این پسره .. راست می گفت . تازه اون موقع که من و شوهرم هم با هم بودیم من و اون قرار داد ازدواجو نوشته بودیم ولی کیر و کس ما می تونست آزاد باشه . چه می دونم اونم شاید از این آزادی خودش خیلی استفاده کرده باشه . .-بردیا جون ادامه بده ادامه بده که اشرف می خواد از جوونی خودش لذت ببره . دو تا دستشو گذاشته بود بالای پاهام و اونا رو به دو طرف بازشون کرد . خود به خود لاپام هم بیشتر باز شد . و کیر بردیا که عین موشک می رفت توی کسم به بغلای کس هم یه لذت شدیدی می داد . -پسر پسر خیلی اعجوبه ای .. -اشی جون مثل یه دختر آب داری تازه ای . تازه تازه .. -فدای اون زبونت شم . که این قدر زبون باز نباشی . شکمشو گذاشت پایین کمرم و خودشو. بهم چسبوند و از بغلا شروع کرد به بوسیدن لبام . رفته بودم تو خماری . اشرف بنده کیره و همش در مقابل کیر سر تعظیم فرود میاره . بر دیا طوری با کشاله های رونم بازی می کرد که حس می کردم دریایی از هوس می خواد از وجودم خالی شه و بریزه . -دوستت دارم دوستت دارم آقا خوشگله . دستاشو پهن کرده بود و هر یک از سینه هامو در یه دستش قالب کرده بود . -خوشم میاد پسر خوشم میاد .. -اشی جون منم ازت خوشم میاد و لذت می برم . می تونم هر وقت دوست داشتم بیام اینجا ؟/؟ -منزل خودته هر وقت آب توی کیرت جمع شد می تونی بیای اینجا ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 5 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Maman Zebel | ماجراهای مامان زبل


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA