انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 10 از 29:  « پیشین  1  ...  9  10  11  ...  28  29  پسین »

هر کی به هر کی


مرد

 
هرکی به هرکی 92

آرمیلا به طرز وسوسه انگیزی داشت عربی می رقصید و از هرچی عرب هم عرب تر شده بود . طوری باسن و سینه هاشو می لرزوند که با این که صبح تا حالا چهار پنج نفرو گاییده بودم بازم به وسوسه افتادم . وقتی می دیدم مردای دیگه روبروش نشسته و کیرشونو شق کردند و دارن باهم سر این موضوع که کدومشون پس از تموم شدن رقص زودتر بره خواهرمو بکنه داشت لجم می گرفت . حتی شوهر خواهرم فرنوش هم به دیدن رقص و حرکات تحریک آمیز زنش شق کرده بود و اونجا وایساده و منتظر بود . این دیگه نمی دونم چه حرصی داشت . شاید می خواست پیش بقیه فخر بفروشه بگه اینی که مثل جنده ها داره می رقصه زن منه و به خودش اولویت بده . نمی دونم چرا با این که آرمیلا را به وقت صبح زیر کیر بقیه دیده بودم تا این حد حساس نشده بودم که حالا این حساسیت رو پیدا کرده بودم . همه می گفتند احسنت احسن .. منم خودمو جلوتر رسونده و با کیر شق کرده به خواهرم نگاه می کردم . البته بر نامه های تفریحی دیگه ای هم گوشه کنارا بر قرار بود . یه گوشه ای پریسا داشت استریپ تیز می کرد و وقتی که کارش تموم شد یکی از پشت اومد و بغلش زد و کیرشو بهش می مالید و پریسا با قمبل کردن و نشون دادن سوراخ کوسش از پشت اشاره می زد به اون گردن کلفته که کیرشو تو کوس فرو کنه .. چه صحنه های باحالی .. این قسمت از خونه مادربزرگ شده بود شبیه دیسکو یا محترمانه تر بگم جنده خونه .. البته جنده خونه که همه جاش بود .. ولی خب از حق نگذریم جنده خونه غلط کنه این جوری باشه .. توی جنده خونه وقتی که جنده داره کوس میده معمولا این قدر عمومی نمی کنه .. بگذریم . وقتی رقص آرمیلا تموم شد یهو دیدم که مردا طوری اونو محاصره اش کردند که اون وسط محو شد . انگار جنگ راه افتاده بود . ضربات کیر یکی پس از دیگری بر پیکره آرمیلا فرود میومد .. . من به فکر خودم بودم که امشب چه جوری باید این کوس رو بکنم . .نمی دونم چرا یهو در این لحظه این جوری شده بودم . شاید انتظارشو نداشتم که چهار پنج نفری بیفتن سر خواهرم . یهو آهو اومد نزدیک من و گفت پسرعمو می بینی خواهر پر مدعاتو عین جنده های درجه یک افتاده زیر کیر چهار پنج نفر داره دست و پا می زنه .. ظاهرا اونم خیلی به آرمیلا حسادت می کرد -آهو جون اونا چند نفری افتادن سرش بیچاره چیکار کنه .. -حالا تو از خواهرت دفاع می کنی --عزیزم عشق من هم اون شوهر داره هم تو که خودت خوب می دونی در این مجالس باید کینه ها و حسادت رو از خودمون دور کنیم . -ببین آریا شما مردا خیلی خود خواهین همش دلتون میخواد حاکم مطلق زنا باشین . چند تا زنو بکنین با همه رابطه داشته باشین اما اون زنایی که شما باهاشونین فقط با شما باشن .. معلوم نبود در میون این همه سر و صدا و شلوغی و صدای آهنگ و ضربات کیر آرمیلا صدای ما رو از کجا شنید -داداش داداش بیا کمک بیا کمک من به زور این زیر م . نمی تونم بیام بالا . انگار گاییدن خواهرم رقابتی شده بود . از اون ریش ریش های عربی دیگه رو تنش خبری نبود . بد جوری بهش حمله کرده دیگه کاملا بر هنه شده بود . مادر بزرگ اومد به کمک من .. بچه ها چه خبرتونه .. قرار نبود که بعد از بر نامه های هنری یهو بیفتین سر هنر مندان .. اینجا قانون داره .. آرمیلا خودشو انداخت تو بغل من و گفت داداش باور کن نمی خواستم این جوری بشه اونا خودشون با پررویی اومدند . کیرم به تن خواهر گلم چسبیده بود . وقتی اون مردا رو دیده بودم یه حسادت خاصی بهم دست داده بود که دلم می خواست فقط کیر خودمو توی کوس آرمیلا ببینم . هرچند تا شب و بعد از شام و این که یه زوج با هم باشند چند ساعتی باقی بود ولی من و اون دوست نداشتیم از هم جدا شیم . هردومون از این وضعیت خسته شده بودیم . دلمون می خواست بریم یه گوشه ای و با هم راز و نیاز کنیم . بیرون از تالار و حیاط کمی سرد بود . مادر بزرگ ما رو دید .. -ببینم دوتا کفتر عاشق دارن به هم چی میگن .-پری جون می دونم خلاف مقرراته ولی من و آرمیلا می خواهیم یه خورده درددل کنیم .. یه نگاهی به کیر شق شده و کوس ورم کرده آرمیلا انداخت و گفت درددل کنین ؟/؟ کیر منو تو دستش گرفت و اونو به کوس آرمیلا مالوند و گفت حتما این دو تیکه هم میخوان با هم درددل کنن. آرمیلا خطاب به مادربزرگ گفت پری جون حالا این قدر گیر ندین واسه علاقه زیادیه که هوس ما گل کرده .. -عزیزم در اتاق من و پدر بزرگ بازه .. برین توش از داخل قفلش کنین و اگه هم کسی متوجه شد بگین سر خود این کارو کردین . دوتایی مون مادربزرگو بوسیدیم و تشکر کردیم . پری خطاب بهم گفت آریا من یه تشکر مخصوص می خوام . دهنشو باز کرد و اولش نفهمیدم چی میگه ولی یهو دوزاریم افتاد . کیرمو کردم تو دهنش و گفتم پری جون تو چقدر باحالی . لباتو که بوسیدم اینم کیرمنه که داره دهنتو می بوسه . کیرمو از دهنش بیرون کشیده و من و آرمیلا رفتیم پی کارمون .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
هرکی به هرکی 93

خب بریم ببینم این خواهر گل ما چی میگه حرف حسابش چیه ؟/؟ تمام درو پنجره ها رو حسابی لاک و مهر کرده پرده ها رو کشیدیم و دیگه کاری کردکه که کسی نفهمه ما اینجا هستیم -آرمیلا اگه قرار بود به این صورت اینجا باشیم خونه می موندیم . این حرفو زدم تا یه خورده اذیتش کرده باشم و اونو به حرف بیارم -داداش صبح تا حالا خسته نشدی از بس با بقیه بودی -تو به کی میگی -باورکن من دلم پیش تو بود . اصلا از سکسهام لذت نمی بردم ولی تو از همون اولش که با آهو بودی حسابی داشتی حال می کردی -عزیزم خواهر نازم قربونت برم . ای که وجود و خون ما از همه .. من تو رو ول کنم برم دنبال بقیه ؟/؟ چیکار می کردم نمی شد که با بقیه در افتاد . اصلا فلسفه این مجالس همینه دیگه . اگه اینطوره تو واسه چی به این جور جاها میای خب نیا دیگه . بشین تو خونه ات . چه اجباری داری .. -خب داداش بقیه که میان من واسه چی نیام . شوهرم میاد داداشم میاد.. بابام میاد ... -حالا می خوای همین جوری باهام بحث کنی -تو خودت شروع کردی آریا .. سرمو گذاشتم وسط سینه های خواهرم تا کمی آروم بگیرم . این بار دلم می خواست اون نوازشم کنه و به من حال بده . خواهر خوب و دوست داشتنی من که خیلی هم ناز و قهر می کرد . ناز هاشو به جون می خریدم . اون قهر هایی رو که آخرش به آشتی می رسید . دیوونه اش بودم . خیلی هم زود از کوره در میرفت و حساس بود . از سکوتی که در آغوش هم ساخته بودیم نهایت لذتو می بردیم . اینو می شد از صدای نفسهای آروم هم فهمید و از بوسه های داغ و کوتاهمون . . یکی می بوسیدمش دوباره سرمو میذاشتم وسط سینه هاش اون با موهام بازی می کرد . منم که پشتم رو بدنش قرار داشت لبمو به نوک سینه اش رسونده با زبون باهاش ور می رفتم . -آرمیلا -جووووون -آرمیلا-بازم جون -ببینم تو سیری ؟/؟ .. لحظاتی سکوت کرد و گفت داداش من گرسنه امه . مثل تو نیستم که سیر باشم .. -بازم داری بهم متلک میگی ؟/؟ اگه تو گرسنه اته چرا به داداشت نمی گی که سیرت کنه -وقتی که می بینم اون خسته هست و حالشو نداره چی بگم . -عزیزم من توی بغل تو آروم می گیرم . بهم آرامش میده لذت می برم . غمها رو فراموش می کنم . انگاری دیگه هیچی از این دنیا و روزگار نمی خوام -جز آهو رو -دیوونه تو که می دونی من فدایی خواهر بزرگم هستم و واسش هر کاری می کنم . حتی حاضرم به درخت طناب پیچ شم -حالا کی داره به کی متلک میگه ؟/؟ آرمیلا دوستت دارم . عاشقتم .. چرا یه داداش نتونه عاشق خواهرش بشه و باشه .. خوندم و خوندم و زیر گوشش اون قدر زمزمه کردم که مثل یه دختر دوازده سیزده ساله سست و بیحال شد -آریا من دیگه طاقت ندارم همه جامو ببوس همه جامو لیس بزن آروم و با هوس و خیلی شمرده بهش گفتم همه جا منظورت کجاست .. دستمو گذاشتم رو کوسش و در حالی که از پایین به بالاشو با چهار تا انگشتام نوازش و مالشش می دادم گفتم اینجا رو میگی .. همین جا ؟/؟ -آررررره آررررره داداش همین جا همین جا کوسسسسمو کوسسسسمو .. کوسسسسسمو .. زود باش .. امشبم باید پیش من بخوابی مال خود من باشی . حق نداری بری با کس دیگه ای باشی وگرنه واسه همیشه باهات قهر می کنم . جدی میگم و تهدید هم نمی کنم . تو خودت دیگه باید این چیزا رو خوب بدونی و بدونی که من باکسی شوخی ندارم .. -تا باشه از این تهدیدا خواهر .. باکی باشم بهتر و خوش اندام تر و مهربون تر و خوش کوس تر از تو -آههههه نههههه داداش .. نهههههه .. این جوری آتیشم نزن زود باش لباتو دهنتو بذار رو کوسم . خواهش می کنم .. هوسمو زیاد می کنی هر لحظه بیشتر .. میک زدن کوس آرمیلا جونو شروع کردم و اونم دستاشو گذاشته بود رو سینه هاش و از این پهلو به اون پهلو می غلتید . خیلی حال می داد دور از چشم بقیه این جور با هم سکس کردن . می دونم زنا دنبال من می گشتند ولی طول می کشید تا متوجه شن که آرمیلا غیبش زده . البته آهو زرنگه همه چی رو می دونست و شایدم نمی دونست که ما اومدیم به این اتاق . همراه با لیس زدن کوس انگشتامو هم کرده بودم توش و با حال کردناش حسابی حال می کردم . دوست داشتم هر دلخوری رو که از صبح تا حالا از دستم داشته تبدیل به رضایتش کنم . خیسی های کوسشو که بیرون می کشیدم حس می کردم که درد و غمشو کشیدم بیرون و حسابی اونو سر حالش کردم . -آرمیلا همینو می خواستی ؟/؟ -آره داداش همینو که وقتی بقیه رو می بینی خواهرتو فراموش نکنی من باید برات یه چیر دیگه ای باشم . یه چیزی جدای از بقیه .. حالا کیرتو می خوام . بدش به من .. نمی دونی چقدر لجم می گرفت وقتی که می دیدم تو با لذت و تمام وجودت داری با بقیه زنا سکس می کنی .. آرمیلا یه حرفایی می زد که نمی دونستم چی جوابشو بدم . خیلی هم زرنگ بازی در می آورد . جواب منو هم همیشه این جوری می داد من که با لذت با بقیه سکس نمی کنم -حالا خواهرم ولش کن بیا به حالای خودمون برسیم . کیرم تیز و کلفت و آماده شده بود . همین که گذاشتمش رو کوس آرمیلا راهشو پیدا کرد و یه ضرب رفت تا ته کوس خواهر جونی خودم .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
هرکی به هرکی 94

داداش داداش ..حال اومدم . تازه حس می کنم که از اومدن به این مهمونی کیف کرده لذت می برم . هربار که کیرت میره تو کوسم فکر می کنم که اولین باره که گذاشتی تو کوسم . واسم همون هیجانو لذتو داره -حالا خواهر خوشگله من این قدر دیگه خالی بندی نکن -حالا بهم میگی دروغگو ؟/؟ -آرمیلا عزیزم . منم همین حسو نسبت به تو دارم -اول من گفتم تو ازم یاد گرفتی و داری حرفمو بهم پس میدی ؟/؟ -دلیل نمیشه یه حسی رو که تو نسبت بهم داری من نسبت به تو نداشته باشم . درحالی که دندوناشو بهم می فشرد و بعد لباشو گاز می گرفت گفت بسه دیگه آریا داداش چقدر حرف می زنی . حواست به کاری که می کنی باشه -من دارم چیکار می کنم عزیزم . -دوست داری از اون حرفا بزنم ؟/؟ حرفای سکسی که نشون بده از حال کردن با تو چقدر خوشم میاد ؟/؟ تو که نیازی به شنیدنش نداری از صبخ تا حالا .. دستمو گذاشتم جلو لبهای آرمیلا و بهش گفتم اگه دلت میخواد کیرمو از کوست بکشم بیرون ادامه بده .. تو که بهتر از همه می دونی من چقدر با اشتها و هوس تو رو میگام و باهات حال می کنم . -می خوام دیگه امشب خودتو نشون بدی بترکونی به همه ثابت کنی که من و تو بهترین هستیم و تو بیشتر از همه با من در این مجلس حال کرده و هیشکی مثل من به تو لذت نداده حتی آهو .. -ببینم چی تو کله اته . -چرا همش فکرای منفی می کنی .. اگه دلت می خواد ساکت شم منو ببوس . اول بهم بگو دوستم داری بعد منو ببوس .. -دوستت دارم .. دوستت دارم عزیزم . لبای بالا و پایینشو بین دو لبام قرار داده و اونا رو روی هم سر می دادم و بعد لبا رو منطبق با لباش کرده و زبونمو میذاشتم تو دهنش .. اون بهم گفت که همیشه تازگی کیرمو حس می کنه . منم تازگی کوسشو احساس می کردم . کوسی که کیر منو از داغ هم داغ تر کرده بود و هر لحظه احتمال داشت آبم تو کوسش خالی شه -عزیزم آرمیلای من .. بعد از شام من و تو تا صبح مال همیم . هر کی می تونه از یکی دو ساعت دیگه زوجشو انتخاب کنه و اگه به توافق نرسن باید یکی رو انتخاب کنن . -داداش فرق این بر نامه شبانه با روزانه در چیه ؟/؟ -فرقش در اینه که اگه در بر نامه روزانه دو نفر که دارن با هم سکس می کنند یکی دیگه بیاد وسطشون و بخواد انگولک کنه و خودی نشون بده طرف حق اعتراض نداره حالا اگه خواست می تونه حال نده و بی توجهی کنه ولی نباید اعتراض کنه که شخص سومی اومد وسط کار اما در بر نامه شبانه دو نفر که خودشونو وقف هم کردند با توافق هم کسی نمی تونه وسطشون قرار بگیره مگر این که با توافق اون دو نفر باشه .. حالا میخوان سکس ضربدری کنن . بیست نفر بریزن به جون هم یا هر کار دیگه ای . مادر بزرگ واسه این کار تالار و چند قسمت از محوطه های وسیع دیگه زیر بنای خونه رو مثل پشه بندهای قدیم و نوعی حالت چادر نشینی از هم جدا کرده بود که به اصطلاح هر کدوم از اونا حکم یه حجله رو داشت و هر زوجی می رفتند به یکی از این حجله ها . یه بر نامه محشری می شد . --داداش من دلم می خواد همین جا با تو بر نامه اجرا کنم و کسی مزاحم من و تو نشه . دوست دارم فقط مال تو باشم زیر کیر تو . تا صبح گل بگیم و گل بشنویم . -ای شیطون بلا واسه من می کنی یا واسه خودت ؟/؟-من دلم نمی خواد تو خسته شی داداش . -آرمیلا فکر نمی کنی حالا که قراره شبو با هم باشیم یه خورده نسبت به هم احساس تشنگی بیشتری کنیم بهتر باشه ؟/؟ -من حالا هم تشنه ام اون موقع هم همین طور می خوام منو ارگاسمم کنی . بهم حال بدی . خسته شدم صبح تا حالا از بس بهم وعده سر خرمن دادی . نگو خسته ای . واسه همه وقت داری حال داری حالا که به من رسیدی خسته و داغونی ؟/؟ -کی گفت آرمیلا . -دوست داری دوباره باهات قهر کنم و بشم همون آرمیلای اخموی گذشته ؟/؟ -نه خواهر گلم من آرمیلای حشری رو که عاشق داداش آریاش باشه بیشتر دوست دارم . -پس ادامه بده .. تا قبل از شام نتونی ارضام کنی بهت اجازه نمیدم از این اتاق بری بیرون . خیلی شل گرفتم اون وقت هرکاری که دلت می خواد انجام میدی . و منو به حال خودم ول می کنی صورتشو غرق بوسه کرده و دو تا دستاشو گذاشته بودم رو کشاله های جفت رون پاش و اونا رو به دو طرف باز کرده تا با لذت بیشتری کیرمو توی کوس آبجی آرمیلا فرو کرده بکشمش بیرون . -داداش داداش همین مدلی بزن .. همینه داداش خوب و حرف گوش کن من همینه .. -آرمیلا یواشتر .. نمی خوام کسی بفهمه که ما در این اتاق هستیم -داداش این قدر سخت نگیر الان هر کوسی واسه خودش یه کیر داره . هیشکی بیکار نبود اینجا فالگوش وایسه که ببینه چه خبره . تازه چه می دونن ما اینجاییم .-لازم نیست بدونن سر و صدای ما رو می شنون . -اوخخخخخخ آریا آریا کف دو تا دستتو رو پاهام بمال این جوری هوسمو هم بیشتر می کنی زود باش . بمال آروم دستتو بکش روش خواهش می کنم . ولم نکن . داغ ترم کن . یه بار فقط یه بار چقدر صبح تا حالا منتظرت بودم . منتظر این لحظه بودم . منتظرش بودم -منتظر کی ؟/؟ -بگو منتظر چی ؟/؟ -منتظر لحظه هایی گه آب کوسم خالی شه . منتظر آب کوسسسم که تو با کیرت حالا اونو آوردیش سر مرز ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
هرکی به هرکی 95

همین دمه داداش .. همین دمه .. آریا یه خورده .. یه فشاربیار یه خورده بیشتر .. داداش داداش .. چقدر جذاب تر میشی وقتی کیرتو با هوس می کنی تو کوسم . توی چهره ات حرص و هوس و هیجانو می بینم . می بینم که با تمام وجودت داری به کوسم نگاه می کنی و با نگات حرکت کیرت رو کنترل می کنی و لذت می بری . با لذت تو هم من بیشتر لذت می برم -پس آرمیلا جون دیگه نگو که آریا خواهر گلشو دوست نداره . و نسبت به اون هوسی نداره .. -داداش یه کاری بکن من آبم بیاد . می خوام . اگه ارضا نشم دیگه سر حال نمیشم . دیگه سر شام نمی تونم بگم و بخندم . -امان از دست تو خواهر . این همه کیراز صبح تا حالا رفته تو کوست بازم اون وقت دنبال کیر داداشتی که تو رو به ارگاسم برسونه -تو باید خوشحال باشی که خواهرت با هاش ارضا میشه . ما زنا که مثل شما مردا نیستیم که کیرتونو به هر جا که بمالین آبتون بیاد و سبک شین . دلمونو باید به دست آورد . نوازشمون کرد . ما رو باید بوسید و یواش یواش قلق ما رو گرفت . اون وقت اگه خوشمون بیاد چند برابر شما مردا لذت می بریم . -حتی خواهر گلم ازم راضیه ؟/؟ آره نازمن .. خوشت میاد .. -اگه بیشتر عمل کنی و کمتر حرف بزنی آره .-بمالون . پاهامو بمالون . واسم تازگی و تنوع داره . هوسمو زیاد می کنه . دوستت دارم داداش .. -یواش خواهر .. در سکوتی محض فقط حرکتای کیر و کمرم بود که ما رو در اوج لذت داشته و من هر لحظه منتظر بودم که خواهر بگه دیگه بسه و بالاخره اون لحظه اومد که پاهاشو رو تخت صاف و دراز کرد و از حال رفت و منم با همون سرعت به کردنش ادامه دادم . با نیرو و فشاری زیاد دستاشو دور کمرم حلقه زده و با این که حس می کردم ارضا شده ولی خودشو محکم بهم می فشرد . دیگه منتظر نموندم تا دستور آب پاشی رو صادر کنه . درجا کوسشو آبیاری کردم .. -اووووخخخخخ آرمیلا نمی دونی که تو کوس خواهر آب ریختن چقدر کیف داره -مثل لذت خوردن آب کیر داداش می مونه . -لباتو بیار خواهر جونم می خوام تا شب همین جوری ببوسمت و بهت بگم دوستت دارم دوستت دارم . -هنوزم داری ؟/؟ حالا که منو داری و به دست آوردی و هر وقت که می خوای هر کاری که دلت می خواد باهام می کنی دلتو نزدم ؟/؟ -یه داداش هیچوقت از محبت کردن به خواهرش و محبت دیدن از اون سیر نمیشه . این رابطه سکسی بین من و تو هم محبت بین ما دو تا رو زیاد تر کرده و من نمی خوام دوباره به اون روزای تلخی بر گردیم که دیدن یه لبخند تو واسم یه آرزو بود -داداش یادم نیار دیگه . ولی من همون موقعش هم خیلی دوستت داشتم . حالا فکر و بر داشت ها طور دیگه ای بود بازم نباید عیب و ایرادی گرفت و همش به خاطر عشق و علاقه زیاد من به تو بود .. -می دونم آرمیلا . همون موقع هم دوستت داشتم و حالا هم دوستت دارم -چقدر دوستم داری -خیلی زیاد خواهر .-هر کاری بگم می کنی ؟/؟ -آره عزیزم .. -دوباره منو بکن .. حرفای عاشقونه و احساسی کیرمو دوباره بلند کرده بود . با این که سرم کمی درد می کرد ولی دل آبجی گلمو نشکستم و دوباره باهاش مشغول شدم . این بار هیشکدوممون ارضا نشدیم . فقط از تماس کیر و کوس لذت می بردیم . نزدیک شام از اتاق خارج شدیم . بیشتر زنا و مردایی که شبو می خواستن کنار هم باشن از همین حالا با انتخاب طرف در کنار هم بودن رو تجربه می کردند . آهو با یه ناراحتی خاصی به من و آرمیلا نگاه می کرد . خواهرم دستشو دور دست من حلقه زده یه لبخند خاصی تحویل دخترعموش داد که انگاری شاهزاده رویاهای خودشو از چنگش در آورده . یه لحظه که خواهرم حواسش به سمت دیگه ای بود آهو ه نگاهی بهم انداخت و از تاسف سری تکون داد . تعجب می کردم اون در کنارشوهرش چینگ چینی بود . ظاهرا دل و دماغشو نداشت که زیر کیر دیگه ای بخوابه و از طرفی هیشکی دیگه هم پیدا نمی شد که خودشو در اختیار این چینی کیر سگی بذاره . بازم صد رحمت به کیر سگ . . مامان یه جوون گردن کلفت خوش تیپ کیر کلفت رو تور زده بود و بهش می نازید . عجب خر شانسیه این مامان الیا . بادی به غبغب انداخته بود که انگاری قله اورست رو فتح کرده باشه . کیر هم خوابه خودشو تو دستش گرفته و در حالی که دستشو دور انتهای آلت گذاشته شقش کرده بود اونو به طرف بالا حرکت می داد کیر رو به همه نشون می داد که یعنی ببینید این شکار منه و با این کیر به بقیه زنا پز داده و پیش ما احساس غرور می کرد . مامان الیای حرفه ای من . فکر کنم هرچی خاله آذر در موردش می گفته حق داشته . پریسا هم با یکی از پسر عمه های بابا قاطی شده بود .. اونی که مامان تور کرده بود خیلی جوون تر از هم رختخوابی پریسا بود . دخترای رنگ و وارنگ یکی یکی واسم دلبری می کردن . یه دختر یا زن خوشگل در کنار یه مرد خوش تیپ رو دیدیم که اونا هم دست تو دست هم در حال رفتن به سالن شام بودند . آرمیلا اونا رو بیشتر و بهتر می شناخت . هرچند چهره شون واسم آشنا بود . دختره خیلی هوس منو کرده بود . اون یکی هم ظاهرا از آرمیلا بدش نیومده بود . اومدن جلو بهمون پیشنهاد دادند که دستو عوض کنیم و جابجا شیم که آرمیلا با این که از نگاش بر میومد که از اون جوونه خوشش اومده ولی همچین خودشو بهم چسبونده بود و با دستش به کیرم چنگ انداخته بود که از پیشنهاد خودشون پشیمون شدند .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
هرکی به هرکی 96

ظاهرا به ما این مجوز رو داده بودند که موبایلمونو با خودمون داشته باشیم . چون هر جفتی در چادر های مخصوص خودمون بودیم اگه می خواستیم با هم ارتباطی بر قرار کنیم می شد از طریق موبایل با هم مرتبط شیم . یه راهرو مانند باریکه ای هم برای رفت و آمد درست کرده بودند . خیلی باحال شده بود . آرمیلا از خوشحالی نمی دونست چیکار کنه . صبح تا حالا فقط منتظر همین بود که من و اون با هم تو یه چادر باشیم . دست مادر بزرگ و پدر بزرگ درد نکنه که واقعا باعث و بانی خیر شدن . -خب آرمیلا جان حالا من و تو تنها شدیم . با هم چیکار کنیم ؟/؟ -خب معلومه دیگه همون کاری که بقیه با هم می کنن . چادر هم امکانات خاص خودشو داشت . ولی از دستشویی ها دیگه باید به طور عمومی استفاده می کردیم . .. سکوت کرده بودم . -داداش نکنه به همین زودی از گردن من خسته شدی . یادت باشه که امروز زیاد باهام نبودی ها -عزیزم خواهر گلم تو چرا این قدر حرص داری من و تو دیشب با هم بودیم . غروبی هم با هم بودیم . . با دو تا آرایش خفیف رو صورت و لبش همچین کرد که دل داداشو برد . یه عطری هم به خودش زد که تا حالا بوشو نشنیده بودم . -آرمیلا دیگه گل کاشتی ؟/؟ -چی داداش گل کاشتم ؟/؟ منظورشو فهمیده بودم . -اوه خواهر گل و نازم تو اصلا خود گلی خودت گلی بیا بغلم اصلا کوستو بذار رو دهنم .. من و اون فکر کنم ساکت تر از بقیه بودیم . چون سر و صدای همه از هر طرفی بلند بود . جیغ و داد و فریاد بکن بکن . بذار توش و بخور کوس منو همه جا رو پر کرده بود . آدمو گاه به یاد مجلس عزا هم مینداخت که از هر گوشه اش شیونی به گوش می رسید . از چادر های همجوار هم صدای شلپ شلیپ هم میومد .-آرمیلا این چادر سمت راستی ما رو فکر کنم مامان توش باشه . نگاه کن صداش چقدر نزدیکه .. بازم کیر تازه و جوون گیر آورده و دست از سرش بر نمی داره . -آریا فکر خودت باش چیکار به مامان داری بذار اون عشق و حال خودشو بکنه . چادر بغلی ما رو هم فکر کنم چینگ و آهو داخلش بودند . از این نظر که مرد دیگه ای سراغ آهو نیومده بود خوشحال بودم . چون می دونستم شوهرش این خایه رو نداره که اونو سیر کنه . آهو و چینگ رو مادر بزرگ به در خواست من در غرفه کناری ما جاش داده ازش خواهش کردم که از این بابت چیزی به آرمیلا نگه . آرمیلا پس از این که کونشو رو دهنم سوار کرد و منم با حرص و اشتها کوسشو میک می زدم از حال رفت و گفت داداش دیگه تحملشو ندارم .. غروبی خودمو سیر نکردم . می خوام بیام رو کیرت بشینم .. -بشین بشین عزیزم . کیر منم اشتهای کوستو داره .. بیا روش ببین عین یه شمشیر تیزه .. مواظب باش جرت نده -آرزومه که جرم بده .. هوسو پخشش کنه . بهم حال بده . بکن منو بکن .. عزیزم دوستت دارم کیرتو بیار بیار جلوتر .. کیرم تیز شده بود . تیز و کلفت .. رگهاش همچین متورم شده بودند که چشای آرمیلا رو از حدقه در آورده بود . -داداش داداش کیرت چرا داره می ترکه ؟/؟ -از کوست سوال کن . از کونت بپرس .. -بهت ندم حالتو بگیرم تو خماری بمونی ؟/؟ این قدر آهوآهو نکنی .. -عزیزم چرا این قدر حساس میشی و هستی .. هر جور دوست داری رفتار کن . صاحب اختیاری هر کاری دوست داری انجام بده . -می دونی که مثل تو بد جنس نیستم و حالتو نمی گیرم و دوست ندارم که تو خماری بمونی . آرمیلا مثل تو بد ذات نیست .. -یادم نیار که تو و دوستات چه بلایی سرم آوردین . اینو که گفتم پرید رو کیرم و هدف گیری اون همچین عالی بود که یه ضرب کیرم سربالایی رفت تا ته کوسش . -اووووووووههههه آرمیلا عزیزم .. توی کوست چی ریختی با خودت چیکار کردی هر وقت کیرمو می کنم تو کوست فکر می کنم تازه دارم می کنمت . چقدر واسم تازه ای دوست داشتنی باحال .. صدای مامانو می شنوی . -چیه آریا نکنه هوس کردی کیرتو بکنی تو کوس مامان .. اگه مامان این همه جیغ می کشه حتما یه کیر باحالی هم رفته تو کوسش . -یعنی از کیر من باحال تره ؟/؟ کیر اون پسره رو دیدم . از کیرمن کوچیک تر و نازک تره . -چیه حسودیت شد ؟/؟ اینا دلیل نمیشه شاید اون خیلی باحال سکس می کنه و می تونه که به مامان حال بده . -یعنی من بهت حال نمیدم ؟/؟ راست می گفت این حرفا رو که می زد من حسودیم می شد . دلم نمی خواست کیر اون پسره رو تو کوس آرمیلا ببینم هر چند امروز آبجی زیر کیر خیلی ها بود ولی نمی دونم در این ساعات حسش نبود که اونو ببینم که داره با یکی دیگه حال می کنه . از پادر سمت چپی ما هم صدای داد و بیداد میومد .. -مرتیکه بی عرضه بهت گفتم قرص بخور یه خورده این کیر سگی تو چاق تر شه . تو چرا اصلا هیچی حالیت نیست چرا حرف گوش نمی کنی ؟/؟ صدای آهو بود که از این که چینگ نمی تونه کیرشو شق کنه بذاره تو کوسش لجش گرفته بود . اونم که زیاد فارسی حرف زدن وارد نبود ولی حالیش می شد که آرمیلا چی میگه به زبون چینی یه چیزایی بلغور می کرد و فقط ببخشید رو خوب وارد بود . -داداش حواست به این طرف باشه . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
هرکی به هرکی 97

فهمیدی چی گفتم آریا ؟/؟ اصلا از شانسمه . من نمی دونم امروز از هر سمتی که میرم باید این دختره رو اینجا ببینم اصلا شانس ندارم . -آرمیلا جون این شماره ها شانسیه .. یعنی شانسی شد که ما کنار دختر عمو قرار گرفتیم . تازه اونم از گوشت و پوست و استخون ماست . -آریا کاری نکن که دیگه زیر کیر ت نخوابم ها امشب تو رو بذارم توی خماری -منو از چی می ترسونی .. من خودم کمی خسته بودم و یه خورده هم سر و صداهای آهو و شوهره حواسمو پرت کرده بود . -هر کاری دوست داری انجام بده حرفی ندارم . باشه . تو که همه دوست داشتنات الکی و چاخانه . کوستم بهم نده خواهر . خواستم خودمو بکشم کنار ولی آرمیلا نذاشت و با سنگینی بیشتری کوسشو رو کیر من قرار داد -حالا واسه ما قهر می کنی ؟/؟ ادای دخترای ناز نازورو در میاری ؟/؟ فکر کردی ؟/؟ من ولت می کنم بری با اون دختر عموی نسناست لاس بزنی ؟/؟ -چی میگی آرمیلا اون شوهرش باهاشه و تو خودتم می دونی تا موقعی که طرف رضایت نده در این قسمت از بر نامه شبانه ما نمی تونیم با هم باشیم -داداش من خودم می دونم تو و آهو چه هفت خطی هستین . این شوهر کوس خل بی خایه آهو چه می دونه مقررات و بخشنامه چیه اون دو کلام فارسی بلد نیست حرف بزنه . فکر کردی سرش میشه که قانون شب چیه قانون روز چیه فکر می کنه حالا هم مثل روزه که هر کی از راه رسید و سر چادرو داد بالا می تونه بیاد و کیرشو فرو کنه توی کوس زنش .-خواهر از بس آهو آهو گفتی دیگه حال منو به هم زدی اگه راستی راستی من به فکرش نبودم منو به فکرش انداختی . چرا این قدر حساسیت نشون میدی . بذار به عشق و حالمون برسیم -راس میگی داداش معذرت می خوام . بیا منو ببوس . ببوس . بگو بازم دوستم داری . بگو با کوس من حال می کنی با هیچ تنی به اندازه تن من حال نمی کنی . بگو بازم آرمیلا رو بیشتر از همه دنیا دوست داری . آرمیلا همچین رفته بود توی حس که اگه اون موقع بهش می گفتند که حاضری از شوهرت جدا شی و با داداشت از دواج کنی با کمال میل قبول می کرد . خواهر دیوونه من که دیوونه من بود . دستامو دور کمرش حلقه زده اونو به خودم فشردم . .. بازم سر و صدا ی این چینگ و آهو دیوونه ام کرده بود . تخت ما هم چسبیده به قسمتی بود که همجوار آهو و چینگ بود و با اون طرف و صدای اون طرف که مامان زیر کیر پسره قرار داشت فاصله داشتیم . نمی دونم اون پسره اسمش چی بود . فکر کنم آرمیلا گفته که اسمش مهران یا مهرداد باید باشه . هر کی بود که مامان بد جوری جیغ می کشید و صدای فریاد پسره هم به گوش میومد . چون می دونستم مامان هوسی و حشری من به کیر تازه و چاق و چله مخصوصا پسرای جوون رحم نمی کنه . یه خورده هم دلم هول بود که نکنه بیان این ور و آرمیلا بره زیر کیر این پسره . دوست داشتم آهو رو بکنم و آرمیلا رو هم بکنم و کس دیگه ای غیر من اونا رو نگاد . ولی این که نمی شد . به این می گفتن خود خواهی . من زیر بودم و آبجی روم .. قبل از این که آرمیلا لباشو بذاره رو لبام شروع کردم به بلبل زبونی . -عزیز دلم خواهر خوشگلم . تو قشنگ ترین و خواستنی ترین زن دنیایی . تو رو از همه بیشتر دوست دارم . آهو کیه .. پریسا کیه .. مامان جونو دوست دارم ولی نه به اندازه تو .. اصلا تو از خود خودم واسم عزیز تری . چرا همش می خوای باهام قهر کنی . تو که می دونی من چقدر دوستت دارم . با همه وجودم . نیاد اون روزی که اشکتو ببینم .. اون عجیب به هوس افتاده بود و با این حرفام خودمم کیرمو از پایین به بالا حرکت می دادم تا همراه با حرکات گایشی آرمیلا فشار رو زیاد تر کرده و زود تر اونو به ارگاسم برسونم . همین که گفتم نیاد اون روزی که اشکاتو ببینم اشک از چشاش سرازیر شد . . -عزیز دلم آرمیلای گلم واسه چی گریه می کنی -منم دوستت دارم آریا . اگه حرف بدی بهت زدم منو ببخش . -عیبی نداره . اگه کیرم وارد هر کوسی که بشه بازم دلش پیش کوس توست خواهر نازم . این که هر چه زود تر بپره و بیاد پیش تو . حالا اینجا مقررات اینه که هر کی بره سراغ هر کی دیگه .. . یه خورده بیشتر حرفای محبت آمیزی بهش زده و بعد لباشو شکار کردم . . با هوس و عشق و محبت اونا رو می مکیدم . آرمیلا اینا رو حس می کرد و با تمام حس و هیجان خودشو رو کیر من حرکت می داد . کوسش همچنان داغ و خیس بود . با طرز حرکاتش آشنا شده بودم . می دونستم در وضعیتی قرار گرفته که هر لحظه امکان ار گاسم شدنش هست . کف دستامو از روقاچ کونش بر داشته به طرف کمرش رسوندم و به نرمی روی کمرشو می مالوندم . . حس کردم که داخل کوس آرمیلا غلیظ تر شده و پس از این که نفسهاش تند شده بود حالا داره آروم تر میشه . خواهر گلم داشت ارضا می شد . . لبمو آروم حرکت داده و فقط همینو تونستم بگم که آرمیلا خیلی دوستت دارم تو رو باهمه حس و وجودم دوست دارم . دوستت دارم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
هرکی به هرکی 98

آرمیلا هم خیلی آروم و با هوس گفت آهههههه داداشششش داداششششش کوسسسسم همین جوری داره میاد .. داغ شدم ووووییییی ولم نکن .. بزن کوسسسسمو من نمی تونم تکون بخورم کیرررررررتو بزززززن .. .. خودشو رو من ول کرده بود و این من بودم که جفت پهلو هاشو داشته ولش نمی کردم.. .. یه چند لحظه بعد گفت .. حالا آب کیرتو بپاشون تو کوس خواهرت.. داغه داغه . خنکش کن .. دارم می سوزم می سوزم .. کمر آرمیلا رو با دو تا دستام محکم حلقه اش کرده و خودمو با یه حرکت نیم چرخش آوردم روی آرمیلا و اونو رو زمین خوابوندم دوباره داشت حشری می شد اونم زود . شاید واسه این که من با حرص افتاده بودم روش و لباشو شکار کرده بودم احساس کردم می خواد بگه داداش یه خورده صبر کن بعدا به کوسم آب برسون ولی من دیگه تحملشو نداشتم و سرو صداهای آهو و جیغ و داد هاش نمی ذاشت که من بازم بخوام خواهر نازمو بگام .. -آخخخخخخخ آرمیلا .. داره می ریزه توی کوسسسست .. جوووووون داره میاد .. چقدر شیرینه -واسه من یا واسه تو -نمی دونم آرمیلا من که دارم تو کوست خالی می کنم واسه من لحظات شیزینیه . -آریا آریا داداش خوشگل و خوش کیر من واسه منم شیرینه .. اووووففففف من سیر نشدم . من بازم کیر می خوام . می خوام که منو بکنی .. بازم منو بکن .. دوستت دارم -منم دوستت دارم آرمیلا عزیزم . فداتم . عاشقتم . خاطر خواتم . -دروغ نگو تو بعد از همه منو دوست داری . اگه من و کوسمو می خواستی دیگه این قدر دیر دیر بهش سر نمی زنی . خود خواه بد جنس . صبح تا حالا چقدر منتظر این لحظات بودم . حتما باید برات کارت دعوت می فرستادم ؟/؟ -خواهر گلم . حالا من و تو توی خونه هم می تونیم با هم باشیم ؟/؟ -اوه داداش من داره از خلاف صحبت می کنه . تو خودت قانون مند این مجلسی و یه پای قانون اون وقت این جوری حرف می زنی ؟/؟ -باشه شوخی کردیم . در خارج از این محفل دیگه کیرمو نمی فرستم سراغ کوس خواهر شوهر دارم --داداش شوخی کردم تو چرا جدی گرفتی .. دلم می خواد تمام لحظه های زندگیمو پیش تو و پیش این باشم . بدونم که این کیر فقط مال منه . حاضرم از فر نوش جدا شم و فقط مال تو باشم که تو دیگه این قدر آهو آهو هم نکنی . -دوستت دارم عزیزم من نمی دونم کی می تونم متوجهت کنم که فقط تو رو دوست دارم . آهو که از این مجلس رفت میره سر خونه زندگیش . من که دیگه نمی تونم همش بهش بچسبم . تازه اگرم دلمم هوای اونو می کرد که نمی تونستم خلافی بکنم . آدم خواهر گل و خوشگل و فهمیده و ایثار گری مثل تو داشته باشه اون وقت دلش جای دیگه ای باشه ؟/؟ کف دستمو دور کیرم لول کرده و کف یه دست دیگه رو هم گذاشتم روی کوسش و گفتم آبجی فکر و اندیشه و احساس ما که نباید داخل این دو تا باشه . اون وقت دستامو بر داشته یه دستمو گذاشتم زیر سینه اش و دست دیگه ام رو گذاشتم رو دلم و گفتم فکر ما احساس ما در قلب ماست باید دید که دل ما چی میگه . ما امروز ممکنه با خیلی ها سکس کنیم ولی سکس اصلی ما با کسیه که از ته دل دوستش داریم و بیشترین لذتو از با اون بودن می بریم . وقتی این حرفا رو به آرمیلا می گفتم چشاش پر اشک شده بود . -پس داداش تو از ته دلت منو دوست داری ؟/؟ منو می خوای ؟/؟ تو از من بیشتر لذت می بری تا ازبقیه .. در حالی که لبای گلشو می بوسیدم و از اونجا رفته بودم رو جفت چشاش و لبامو رو پلکاش گذاشته بود گفتم آره من توآبجی گل و فهمیده امو دیوونه وار و عاشقونه دوست دارم . می خواستم بهش بگم که پرده و این چادرو بالا بزنیم و به این آهو و چینگ بگیم بیان این ور می ترسیدم برق منو بگیره .. هنوز مطمئن نبودم که تونسته باشم اونو رامش کنم -آرمیلا جون حالا باید تا صبح تو بغل هم باشیم؟/؟-آره داداش چه حالی داره .. فقط من و تو گل میگیم و گل می شنویم . می خواستم یه جوری مخشو بزنم و حالیش کنم که به تنوع نیاز داریم ولی انگاری یا دوزاریش کج بود یا این که دوست نداشت منو با یکی دیگه قسمت کنه . چون می دونست خودشو زیر هر کیر دیگه ای بندازه به اندازه کیر من بهش حال نمیده .. -داداش خیلی دلت می خواد یه سری به همسایه ها بزنیم ؟/؟ -نه آرمیلا جون ..اصلا تو این فکرا نیستم .. ولی دلم به تاپ و توپ افتاده بود . دوست داشتم آرمیلا این حرفو ادامه بده .. -آریا گولم نزن من خودم می دونم تو چقدر آهو رو دوس داری . گاهی وقتاست که آدم اگه یه گذشتی از خودش داشته باشه در آینده بهتر می تونه زندگی کنه هر چند در اون لحظه به خاطر این گذشتش باید زجر زیادی بکشه .. می دونستم آرمیلا از چی داره حرف می زنه . ولی نمی خواستم پیش دستی کنم و بگم که منظورتو فهمیدم . اگه تمایل نشون می دادم شاید در جه حساسیتشو به اندازه ای می رسوندم که کارو خراب می کردم -خواهر گلم من که خودم می دونم تو چه زن با گذشتی هستی . تو در هر شرایطی برای من دوست داشتنی ترین زن دنیایی و تو رو از همه دنیا بیشتر دوست دارم . -آریا منم دوستت دارم عاشقتم . بیشتر از همه دنیا دوستت دارم . بیشتر از شوهر و بابام .. از هر چی که فکرشو کنی بیشتر دوستت دارم . بازم اشک تو چشاش جمع شده بود . برو اگه دوست داری به آهو و شوهرش بگو بیان این ور می دونم شوهرش به دردی نیست ولی در عوض داداشم با دختر عموش حال می کنه ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
هرکی به هرکی 99

رفتم طرف چادر اونا . وصداشون زدم . آهو به دیدن من نمی دونست از خوشحالی چیکار کنه . البته چهره شوهرش نشون می داد که اونم به دیدن من خیلی خوشحاله . چون صبحی دیده بود که با چه نیرویی زنشو گاییده بودم . انگاری از دست غر زدنهای زنش خسته شده بود و از این که می دید یکی پیدا شده که بتونه جور اونو بکشه خیلی خوشحال بود . تنها کسی که در این میونه ناراحت بود آرمیلا بود . دلم واسش سوخت . خواهر خوب و ناز من خیلی ناراحت بود . از این که این ایثار گری رو در حق من کرده یه احساس عجیبی نسبت به اون پیدا کرده بودم . نمی دونستم با چه زبونی ازش تشکر کنم . زیر چشمی یه نگاهی به آرمیلا انداخته و مثلا می خواستم بهش احترام بذارم و بدون اجازه اون آب نخورم . حالا که خرم از پل گذشته بود می خواستم ریش و قیچی رو بدم دست اون . . آهو و آرمیلا یه سلام و علیک سردی کردند و البته خشم خواهرم بیشتر بود . اون باید خیلی دوستم داشته باشه که این کارو در حق من انجام داده . خواهرم یه اشاره ای بهم زد که برم سراغ آهو . ظاهرا چینگ چینی هم باید سهم خواهرم می شد . دلم زیاد نمی سوخت واسه این که کیر درست و حسابی نداشت که اونو سر حالش کنه و خواهرم دوباره محتاج من می شد . در عوض من می تونستم با زنش یه حال درست و حسابی بکنم . یکی زدم پس گردن این چینی و با هم تختشونو از چادر بغلی آوردیم و گذاشتیم این طرف . و دو تا تختو چسبوندیم به هم . چهار تایی رفتیم رو دو تا تخت . . دلم نمی خواست چشام تو چشای خواهرم بیفته . کاش اصلا من و آهو می رفتیم اون طرف ولی نه ولش این طوری بهتر شد . بهتره خواهرم عادت کنه . -آریا اون طرف که بودم همش دلم پیش تو بود . می دونستم این چینگ کاره ای نیست . آخرش باید طلاقش بدم و زن تو شم ببینم حاضری عقدم کنی ؟/؟ -آهو جون اگه تو صد تا شوهرم کرده باشی من بازم حاضرم در کنار تو زندگی کنم ولی بابات از اونایی نیست که راضی به طلاق گرفتن و جدایی تو باشه . تو که می دونی اونا اینا رو عیب می دونن . -اصلا به بابام چه ربطی داره -اگه ربطی نداشت که تو اصلا باهاش ازدواج نمی کردی .. یه سری تکون داد و گفت شاید همین جوری باشه که تو میگی . از اون طرف یه نیم نگاهی به این آرمیلا و چینگ داشتم که ببینم اونا چیکار می کنن . . خواهرم از دست یارو دیوونه شده بود . پاهاشو به دو طرف باز کرده بود و چینگ هم کیرشو گرفته بود تو دستش و از وسط اونو صاف نگه داشته بود که منحرف نشه . اونو به سوراخ کوس آرمیلا چسبوند و چند بار این طرف و اون طرف تکونش داد تا بالاخره یه خورده از کیرشو تونست که بفرسته توی کوس آرمیلا .. وقتی که موفق به انجام این کار شد طوری می خندید و کیف می کرد که انگار کوس فیل رو گاییده . من و آهو در حالی که لبامون رو لبای هم قرار داشت به صحنه فرو رفتن کیر چینگ در کوس آرمیلا خیره شده بودیم . دوتایی مون خنده مون گرفته بود . آهو دستشو گذاشته بود رو کیر من و و اونو با کوسش بازی می داد -آریا بازم بگو دوستم داری . بگو بگو هنوز عاشقمی . مثل اون وقتا ...وقتی که منو می بینی قلبت می زنه .-آهو تو اینا رو از نگاه من نمی خونی ؟/؟ همین جور که لبام رو لباش قرار داشت و خیلی آروم حرف می زدیم کوس آهو رو حس می کردم که لحظه به لحظه داره خیس تر میشه و با یه نرمی و داغی لذت بخشی کیر منو توخودش جا میده . دستامو دور کمرش حلقه زده و کیرمو ول کردم که راهشو تا آخر کوس پیدا کنه -آهو دوستت دارم -منم همین طور . هر دو مون آروم صحبت کرده و شایدم حس می کردیم که می تونیم با این کارمون کمتر آرمیلا رو اذیت کنیم که تا اون حساس نشه . خواهرم داشت ما رو نگاه می کرد و من ناراحتی رو تو چشاش می خوندم . بازم خوب بود که اون خودش خواسته بود آهو بیاد و منم این بخشش اونو رد نکردم . نکنه انتظار داشت که من فداکاری اونو با فداکاری پاسخ بدم . چینگ از این که تونسته کیرشو فرو کنه تو کوس خواهرم مثل خرکیف می کرد . یه نگاهی به اون کوس خل چینی انداخته و اون لحظه ای که دیدم سر آرمیلا به یه طرفیه لبامو گرد کرده و یه کیس کیسی واسش کردم که یعنی اون خواهر نازنین منو ببوسه و شاید این جوری جلو چشاشو بگیره تا من یه جورایی با زنش حال کنم . این غریبه خیلی خوشحال بود . همین کارو هم انجام داد . و منم فوری افتادم به جون آهوی خوشگل و اسیر خودم که از اسیر بودن در دستان من لذت می برد . نمی دونستم چیکار کنم که یه خورده هم این خواهرم کمتر ناراحت باشه . در همون حالتی که افتاده بودم رو آهو و کیرمو تو کوسش فرو کرده بیرون می کشیدم یه دستمو دراز کرده و سینه آرمیلا رو گرفتم تو دستام . هر چند تنه شوهر آهو خانوم مزاحم بود ولی من کارمو کرده بودم . خواهر خوشگل من هم کف دستشو پشت دست من قرار داد و با این کارش بهم اعلام کرد که از این حرکت انقلابی من خوشش اومده . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
هرکی به هرکی 100

یواش یواش صدای آه آهو در اومده بود . منم دیگه نمی تونستم چیزی بهش بگم . بذار هر جوری دوست داره حال کنه . خب آرمیلا هم زیر کیر شوهر آهو قرار داشت و اونم می تونست بناله .. . آهو هم اومده بود کمک من و جفت پاشو دور یه پای من قرار داده بود و همون یه پا رو با کیرم قفل کرده بود و با این حرکتش خیلی بهم حال می داد و هوسمو زیاد می کرد . -دختر! خیلی شیطون شدی ها . -آریا دوستت دارم . دوستت دارم .. دلم می خواد برای همیشه مال تو باشم . مال تو .. اصلا نمی تونم کنار این چینی بخوابم . -خودت مقصری . ولی تا موقعی که من زنده ام نمیذارم سختی بکشی . هر وقت که تو بخوای و دوست داشته باشی بهت حال میدم . در اختیار توام . مال توام . دوستت دارم . می خوام که باهام عشق کنی .-آهو دوستت دارم .. بگو فقط مال منی .. -عزیزم من مال توام فقط مال تو .. هر وقت در هر زمان و هر مکان که تو بخوای .. -آهو من تو رو واسه همیشه می خوام . واسه همیشه .. همیشه .. دوستت دارم . -حالا می فهمم که چقدر دوستت داشته و دارم . منو ببوس . منو به خودت فشار بده . -آهو تویی که منو قفل کردی و نمی ذاری تکون بخورم . آرمیلا یه لگدی بهم زد که از درد پهلو و کلیه فریادم رفت به آسمون . -آرمیلا چته . حواست کجاست . -داداش ببخشید من نمی خواستم به تو بزنم . -پس می خواستی به کی بزنی ؟/؟ -آخه این دختر عمو خیلی بلند بلند حرف می زنه حواسمو پرت می کنه نمی ذاره حال کنیم . کیر شوهرشم می خوابه .. این چینی هم فقط دندونای درشتشو نشون می داد و هر چی که آرمیلا می گفت رو با سر تایید می کرد و اوکی اوکی می کرد . .. آهو خیلی بهش بر خورده بود از این که آرمیلا می خواست اونو با لگد بزنه . رفت یه چیزی بگه که روشو بر گردوندم و فوری لبامو گذاشتم رو لباش و خودمو انداختم روش . کیرمو این بار با سرعت بیشتری می کردم توی کوسش و می کشیدم بیرون با این که می خواستم شر رو بخوابونم و احساسات آرمیلا رو هم جریحه دار نکنم ولی این بار آهو دست بر دار نبود . هر چه این لباشو قفل می کردم اونم یه جوری به لباش حرکت می داد و بازم ازم تعریف می کرد و از کیر باحالم و از عشق و حالی که داره می کنه -وووووییییی آریا من فدای کیرت .. آخخخخخخخ شنیدم که بعضی ها یه مدتی لیاقتشو نداشتن و حتی همین حالا هم ندارن .. مدام پاهاشو به این طرف و اون طرف پرت می کرد .. صدای آرمیلا در اومده بود که می گفت عجب غلطی کردیما .. در همین لحظه آهو همچین لگدی به طرف آرمیلا انداخت که شانس آورد یا آوردیم که به کمر آرمیلا نخورد و خورد به شوهرش چینگ و اونو از تخت پرتش کرد پایین . این چینی سبکبال رو زمین ولو شد .. سه تایی مون دستپاچه شدیم که نکنه این بنده خدا جاییش شکسته باشه .. -آبجی گلم همین جا پایین تخت باش و یه خورده سر حالش کن .. این چیزیش نیست . من این مادر قحبه های چینی رو خوب می شناسم . آرمیلا کونشو گذاشت رو سر چینگ و یه خورده که کوسشو مالید به لب و دهن چینگ یواش یواش تونست اونو به هوش بیاره . نفهمیدم که داره فیلم بازی می کنه یا غش رفته . آخه به این که نمیگن سقوط آزاد . یا د غش کردن شفیقه افتاده بودم . -آهو یادت باشه که تو به من مدیونی . من شوهرتو نجات دادم و اونو به هوش آوردم . وگرنه بیوه می شدی .. آرمیلا طوری حرف می زد که انگاری چینگ در حال مردن بوده -دخترعمو کاش میذاشتی که من بیوه شم . اون وقت برای همیشه می چسبیدم به آریا جون خودم . تو اون وقت می شدی خواهر شوهرم . -یادت رفت که لیاقت عروس شدن خونواده ما رو نداشتی و چطور داداش خوشگل و ناز منو که قربونش برم اذیتش کردی ؟/؟ آریا محبت خواهرشو داره . به آدمای خیانت کار و بی وفایی چون تو نیازی نداره . خلایق هر چه لایق .. داداشم آدم افاده ای نمی خواد .. آهو که عصبانی شده بود از جاش بلند شد و می خواست بیفته به جون دختر عموش که نذاشتم .. -عزیزم عزیز دلم .. عزیزانم با هم دعوا نیفتین . خبر مرگمون اومدیم یه دو روزی رو این جا خوش باشیم . دیگه نمیشه که همش شاهد دعوای شما دو تا خانوما سر کوس دادن به من باشیم . به هر دو تا تون می رسم . مگه تا حالا نرسیدم ؟/؟ از این به بعد هم چشم کیرم کور هشت تا میشه میام به هر دو تا تون می رسم . اصلا خیر بقیه رو خوردم . من که دیگه از دست شما کلافه شدم . -داداش به این دختر عمو بگو . حقش بود موافقت نمی کردم که بیاد این طرف اون وقت همش زیر کیر پلاسیده شوهرش دراز می کشید -چی داری میگی آرمیلا . فکر می کنی حالیم نیست که با دوز و کلک داداشتو امشب تو چنگت گرفتی ؟/؟ --تو چی میگی فکر کردی اول صبحی نفهمیدم که با چه حقه و کلکی کاری کردی که سر گل کیر داداشمو بچینی ؟/؟ -کیر داداشت واسه من همیشه گله . چه اول صبح بره توی کوسم چه آخر شب ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
هرکی به هرکی 101

به هر دو تاتون اخطار می کنم . کاری نکنین که من هر دو تا تونو تحریم کنم -آریا اول اون بود که لگد انداخت . -داداش اگه بخوای هوای آهورو داشته باشه و واسه یه تیکه گوشت محبت برادر خواهری رو فراموش کنی دور من یکی رو باید قلم بکشی .-آهو جون یه دقیقه اجازه بده .. اولش خواستم زیر گوش آرمیلا بهش بگم ولی ترجیح دادم طوری بگم که آهو هم بشنوه چون خواهرم به این چیزا و این که بهش شاخ و بال بدم خیلی اهمیت می داد وگرنه در هر صورت کیر من می رفت داخل کوس آهو و اون باید تمام این ورودی و خروجی ها رو می دید و چیزی هم بود که خودش خواسته بود و قبول کرده بود . -آرمیلا جان هم من و هم دختر عمو می دونیم که اگه لطف و قبولت نبود ما چهار تا نمی تونستیم کنار هم باشیم پس بیا و دیگه سعی کن به این محبت خودت ادامه بدی . -ولی بعضی ها نمی خوان اینو بدونن . -فوری رفتم جلو دهن خواهرمو گرفتم و گفتم بس کن . پیشونی اونو جلو آهو بوسیدم و اونو آرومش کرده دستا ی آهو رو گرفته و رفتیم رو تخت .. حالا دختر عموم واسه مون ناز داشت . چینگ و آرمیلا اون طرف با هم کلنجار می رفتند و آهو به من پشت کرده بود و یه حالت قهر داشت . لبامو گذاشتم پس گردن آهو و گفتم حالا دیگه منو تحویلم نمی گیری و نمی خوای ؟/؟ من برم ؟/؟ -تو برو با همون خواهرت باش . تو اصلا نمی دونی عشق و دوست داشتن چیه ؟/؟ تو نمی دونی که من این روزا چقدر دارم بهت فکر می کنم ؟/؟ همیشه هر لحظه ..-حالا دیگه فکر نمی کنی ؟/؟ باشه هر طوری که تو بخوای . دیگه بهت دست نمی زنم . ولی اگه فکر می کنی خودت معنای دوست داشتنو می دونی من حرفی ندارم . اما اگه معنای اینو می دونستی نمی رفتی با این عوضی ازدواج نمی کردی ؟/؟ نمی دونی چقدر اذیت شدم . چه روز ها و شب هایی که آرزوی مرگ نکردم! باورم نمی شد . تو دیگه از دوست داشتن واسم حرف نزن . تو دیگه نگو که عاشق سینه چاک من بودی . بی وفایی و بی مهری و سنگدلی از وجودت می باره . زن بی احساس .. دل تو سینه ات نیست . حالا هم منو اذیت کن . کار همیشگی توست .. همچین رفته بود م تو حس که خودمم باورم شد که بیش از حد مظلوم شدم . -داداش !آهو خانوم که اعتراض داشتی مشغول شین دیگه .. شما ناز داشتین و ادعا داشتین که من نمی ذارم شما سکس کنین . پس حالا چه تونه ؟/؟ ظاهرا خواهرم این قسمت احساسی جریانو که دیده بود اونو قوی تر از سکس دونسته و تر جیح می داد که با هم عشقبازی کنیم تا اسیر بازی عشق شیم و با عشق بازی کنیم .. آهو بر گشت و خودشو انداخت تو بغلم و عاشقونه و با هوسی گرم تر و داغ تر و دنیایی از عشق به سکس با هم مشغول شدیم . -حالا باهام قهرمی کنی و دیگه خودتو بهم نمی چسبونی آهو ؟/؟ حالتو بگیرم ؟/؟ -تو که خودت به اندازه کافی حالمو گرفتی حالا ازت می خوام که بهم حال بدی . -اگه نگی دوستت دارم دیگه بهت حال نمیدم آهو خانم . یادت باشه که تو شوهر داری و رو اون تخت بغلی داره خواهرمو می کنه .. -چه شوهری !چه خواهری !همین که من تو بغلتم و دارم بهت حال میدم خب این نشون میده که چقدر دوستت دارم . دستامو دور کمر آهو جونم سفت کرده و اونو محکم به خودم فشردم .. و با همون فشردگی کیرمو می کوبوندم به ته کوسش . هنوز خیلی کارا بود که برای راضی کردنش باید انجام می دادم . -عزیز م بیا جلوتر . اونو غرق بوسه های خودم کرده بودم . -عزیزم دوستت دارم قربون اون شکل و هیکلت میرم .. خیلی آروم زیر گوشش گفتم کوس فقط کوس آهو مال خودمی . شاید اگه به هر کی دیگه جزاین چینی شوهر می کردی من امروز بیشتر داغون می شدم .. یه نیم ساعتی رو با آهو جونم مشغول بودم من تا بالاخره تونستم اونو سر حال سرحالش کنم .. اون طرف مامان زیر کیر اون پسره همین جور در حال جیغ و داد زدن بود و نشون می داد که در حشری بودن دست همه رو از پشت بسته . خونه مادر بزرگ شده بود عین اردوگاه .. چقدر باسلیقه کار کرده بود . یه چند دقیقه ای که گذشت دیگه سر و صدایی از اتاق یا همون سوئیت چادری مامان و اون دوست پسر بکنش به گوش نمی رسید . ظاهرا هر دو رفته بودند توکیف و حال بعد از ارگاسم و ارضا شدن . حال مامانو خوب جا آورده بود و تر تیبشو داده بود . این طرف هم آهو که ارضا شده بود و در یه حالت خماری بود و بیچاره آرمیلا از دست این شوهر آهوخانم همچنان کلافه بود . .. در همین حال و هوای خودمون بودیم که دیدم سر و صدای مامان بلند شد -آریا جون اون طرفی ؟/؟ -آره مامان چطوری مثل این که بهت بد نگذشته .. -اووووههههه پسرم اگه بدونی این مهرزاد جون چه پسر با حالیه .. کیرشم از اون کیر های با حاله ولی به خودشم گفتم به کیر پسر گلم آریا نمی رسه -ممنونم مامان لطف داری . از این که به من احترام میذاری و منو بالا بالا می بری متشکرم .. در هر حال مامان جون کیر بالای کیر بسیار است .. -ببین آریا مثل این که آهو و چینگ هم اونجان .. -مامان تو زیر کیر مهرزاد بودی یا این که حواست به اینجا بود .. -آریا جون سر و صداتون اون قدر زیاد بود و طوری با هم می جنگیدین که فکر کنم صداتون تا ده تا چادر هم اون ور تر رفته باشه . چه خبرتون بود ؟/؟ دعواهای خانوادگی رو گذاشتین برای این مجالس ؟/؟ مگه نمی دونین که این دوروزه باید حسادت و خود خواهی رو از خودمون دورکنیم تا به همه مون خوش بگذره ؟/؟ -آره مامان به شرطی که تو و خاله آذر هم همه این کینه ها رو فراموش کنین .. -اسم اونو نیار عزیزم . ببینم من و مهرزاد جون می خواهیم بیاییم اون ور .. اینو دیگه نمی تونستم تحمل کنم . آرمیلا یه لبخندی به لباش اومد . چون حس می کرد که یه کیر تازه می خوره . من سرم کلاه می رفت . خواهر و دختر عمومو باید یه غریبه می گایید و تازه من باید می رفتم سراغ مامانم .. چاره چی بود . دیگه حق اعتراض نداشتم . می تونستم اعتراض کنم ولی می دونستم زنا از این که یه نیروی جوون و تازه به محفل تزریق شه هیجان زده اند ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 10 از 29:  « پیشین  1  ...  9  10  11  ...  28  29  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

هر کی به هر کی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA