ارسالها: 3650
#101
Posted: 15 Jan 2013 02:34
هرکی به هرکی 102
این جوونی که اسمش بود مهرزاد و مامان دو تایی سر تختو گرفته و آوردنش این طرف . دیگه درست و حسابی نمی تونستیم حرکت کنیم . کار ملا نصرالدینو کرده بودیم . به جای این کار اگه یه جوری پرده رو بالا می زدیم راحت تر بودیم . این یارو نه مهرداد بود نه مهران هر خری بود که خیلی خوش قیافه بود ولی کیرش قابل رقابت با کیر من نبود . هر چند خیلی خیلی از این آقای چینگ کیر سگی بهتر بود . در هر حال می دونستم که مادرمو گاییده و خواهر و دخترعمو منم میگاد .. -مهرزاد خان تو فک و فامیل نداری که بازم این محفل ما دوستانه تر شه ؟/؟ می خواستم یه جورایی خوار مادرشو ردیف کنم . بیچاره اصلا اهل این حرفا نبود . خیلی هم با مرام بود . -آقا آریا اتفاقا مادرمو گاییدی . خیلی از کیرت تعریف می کرد .. یه خورده دلم خنک شد . زیاد در بند این نبودم که مادرمو گاییده . مامان الیا دیگه عذرش خواسته هست . من از بس زن توی این مجلس گاییده بودم نمی دونستم دیگه مامان این مهرزاد خان کیه . در هر حال من که داشتم حرص می خوردم اون بیچاره رفته بود دنبال خواهرش بگرده . پرده وسط رو بر داشته و دو تا کمپو یکسره اش کردیم . آرمیلا : تو چیکار به خواهرش داری . الان کبابو از دهن انداختی -آبجی ماهی رو هر موقع از آب بگیری تازه هست . -یعنی تو این همه زن و دختر گاییدی بس نیست . دلت آروم نمی گیره که ببینی یکی داره خواهرتو می کنه و تو به خواهرش دسترسی نداری ؟/؟ بازم خوبه که تو مادرشو کردی .. مامان الیا : بچه ها حالا این قدر با هم دعوا نیفتین میره الان بر می گرده . مامان دستشو گذاشته بود دور کیر من و هر جا که می رفتم مثل گوسفند منو می کشید -مامان اینجا دیگه مردی نیست . منم که این زنا رو گاییدم . دیگه الان باید به تو برسم . -پس این خواهر مهرزاد چی .. راست می گفت دوزاریم کج شده بود . -مامان جون تو که می دونی من چقدر هواتو دارم . حالا یه شبه و این جوری شده . این جوری که پیش بریم تا صبح دوباره می رسیم به همون بر نامه صبح . همه چی قاطی شده . مهرزاد با خواهرش و یه مرد پنجاه ساله برگشت . اون مرده معلوم نبود از کدوم جنگ بر گشته . موهای سرش همه سیخ سیخی و کیرش فقط دو سه سانتی از کیر چینی بلند تر بود در عوض خواهر این مهرزاد که اسمش بود مهر آسا عین پنجه آفتاب . یه لحظه که دست مامان از رو کیر من بر داشته شد من با حرص عجیبی رفتم سراغ مهر آسا و بغلش کردم .. از بس جمعیت زیاد بودند من اصلا این مهر آسارو یادم نمیومد -افتخار آشنایی با شما رو نداشتم . -چشم بزرگون تنگه دیگه . یه اشاره ای به کوسش کرد و کیرمو گرفت توی دستش و گفت من این افتخارو داشتم که کیر شما رو برای یه دقیقه تو کوسم داشته باشم . آخرای مجلس قبلی بود . خیلی خسته بودین . -حالا مهر آسا خانوم یه خورده خودمونی تر باشیم . سعی می کنم امشب جبران کنم . آهو خیلی دلخور شده بود . آرمیلا هم دست کمی از اون نداشت . -خانومی با کسی نری ها .. من الان بر می گردم . البته می دونستم که اون مال خودمه .. داداشه که خب اونو آورده بودش برای من . اون چینی و رستم خان لاغر مردنی هم که دیگه اگه یه هیش می کردی جا می رفتند . یعنی تا حالا مهر آسای بیچاره زیر کیر این رستم خان بوده . خاک بر سر این رستم که آبروی هرچی رستم فردوسی رو برده .. رفتم بین آهو و آرمیلا که یه جورایی حالا باهم سر رقیب جدید متحد شده بودند -خانوما حالا دارن بر علیه من تو طئه می کنن ؟/؟ من هیچوقت برای غریبه ها بیشتر ارزش قائل نیستم . به فامیلام و اونایی که از گوشت و خون منن بیشتر اهمیت میدم . اسم هیشکدومشونو نبردم که حساس نشن .. یه خورده هم که با خودم فکر کردم دیدم اصلا سخنرانی برای چی . اونا که قرار نیست این چند ساعتو همش زیر کیر من باشن . همین حرفو هم به اونا زدم ولی طوری باهام بر خورد کردند که گویی ما داریم معامله ای می کنیم که سر من داره کلاه میره .. -ببینید دخترا احترام مهمون واجبه .. آبرومونو نبرین . به اندازه کافی با هم کلنجار رفتین . بذارین این چند ساعتی رو که تا فردا اینجا هستیم از دماغمون در نیاد صحنه به این صورت در اومد که رستم رفت سراغ آهو .. مهرزاد به آرمیلا چسبید منم مهر آسا رو گرفتم و از خنده روده بر شده بودم وقتی که اخم مامان الیا رو دیدم . چون چینگ چینی مامور گاییدن مامان شده بود . از اونجایی که مامان زیر کیر مهرزاد ارگاسم شده بود یه نیروی قوی تری لازم بود تا اونو رو فرم بیاره ولی این غریبه که فقط خنده هاشو تحویل می داد شده بود اسباب خنده ما . مامان اون کوس گنده شو رو کیر این خارجی فشار می داد مگه می رفت .-مامان جون ناراحت نباش تا صبح وقت داریم دست عوض میشه .. نگاه ! رستم عین شیره . بعد از چینگ حتما در خد مت توست -مسخره ام کن پسرم تو اگه مسخره نکنی کی بکنه -مامان فدات میشم . غلط .. من خودم می کنمت . با همین کیرم مخلصتم . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#102
Posted: 16 Jan 2013 18:58
هرکی به هرکی 103
تنها کیری که یه خورده می شد اسمشو گذاشت کیر همونی بود که می خواست توی کوس آرمیلا خواهر نازنینم بره . ولی قیافه این مامان جونم خیلی خنده دار شده بود . نمی تونستم کاری براش کنم . مهر آسا از همه شون هیجان زده تر بود . -دختر تو انگار کیر نخورده ای .-نمی دونی وقتی داداش اومد سراغ من و گفت که تو طلب منو کردی من چقدر خوشحال شدم . انگاری که دنیا رو بهم داده باشن . کیرمو گرفتم طرف دهنش و گفتم هنوز کو تا به دنیا برسی -می دونم بهش می رسم عزیزم . بهش می رسم . کف دستشو دور کیر کلفتم حلقه کرد و اونو فرو برد تو دهنش . مامان از اون چند متری چشمش به کیر من بود که مهر آسا چه جوری با حشر و هوس خودش داره اونو ساک می زنه .. یه دستی براش تکون داده و گفتم مامان خوب با خارجکی ها حال می کنی -یادت باشه این دومین باریه که منو دست میندازی -مامان !غلط !من کی از این کارا کردم . مامان رو کیر چینگ سوار بود . کیر مشخص نبود . دقیقا معلوم نبود که رفته تو کوس مامان یا همون بیرون به زیر شکمش چسبیده .. مهر آسا رومو بر گردوند . یعنی این که حواسم باشه به اون . کیرمو از دهن خواهر مهرزاد خان کشیدم بیرون و لباشو بوسیدم . -جاااااان اون لباتو . چه کوسی داری . دستمو گذاشتم لای پاش . -ببینم این رستم خانو از کجا گیر آوردی .. مهر آسای ناز و بی زبون من . -از شانس ما بود دیگه . از لبای مهر آسای گلم یواش یواش اومدم پایین تر . جون عجب سینه هایی .. راستش نمی دونستم مهر آسا جونم شوهر داره یا نه ... به کوسش که رسیدم با این که یه خورده تپل می دیدمش ولی انگار دو طرفش تراز به نظر نمی رسید . بی اختیار خنده ام گرفته بود . داشتم به این فکر می کردم که نکنه یک کیر کج اونو گاییده باشه . با همه اینها جون می داد برای لیسیدن و یک میک زدن دبش و جانانه . هیچ عجله ای هم نداشتم که مهر آسا رو زودتر از دستش بدم . چون اون سه تا زن دور و برمو یعنی مامان و خواهر و دختر عمومو به اندازه کافی گاییده بودم .-عزیزم چه هیکل نازی داری . کوست هم خیلی خوش فرمه . -یه خورده انحراف داره نه ؟/؟ -مهم اینه که اون داخل و سوراخش انحراف نداشته باشه .. ببین این کیر رو می بینی همه کوسهای دنیا رو صافش می کنه . -پس بیارش بیارش . من با همون یه بار ردیف میشم . یه بار منو گاییدی ولی هنوز کیرتو توی کوسم نکرده اونو بیرون کشیدی . حالا تا هر چقدر که دلت بخواد می کنمت . تا هر وقت که تو بگی . تا هروقت که تو بخوای و دوست داشته باشی .-پس معطل چی هستی زودباش که دلم رفت . دیگه با خودم عهد بستم که تا اونجایی که می تونم فقط حواسم به کار خودم باشه . هرچند نمی تونستم تو گوشم پنبه فرو کنم ولی چشامو می تونستم فقط روی مهر آسا زوم کنم .در حالی که با هوس توچشاش خیره شده بودم و در نگاهش التماس موج می زد کیرمو یه فشار دادم به کوسش .. داغ و نرم و خیس و چسبون .. تنوع هم رو من خیلی اثر میذاشت . یه تیپ خوشگل و ناز و جدید با یه کوس دیگه . این خودش به تنهایی کافی بود که من بتونم از سکس خودم لذت فوق العاده ای ببرم . خوب حواسم بود که سرمو بالا نگیرم . یه جنس اعلا به تورم خورده بود . دیگه یواش یواش بعضی حساسیتها رو باید کنار میذاشتم . خواهر و مادر و عشق من آهو صبح تا حالا چند بار گاییده شده بودند حالا یه بار دیگه چه فرقی می کنه . درعوض خودم با اعصابی راحت داشتم حال می کردم تاکی باید غصه اینو داشته باشم که انواع و اقسام کیر ها میان رو کوس فک و فامیلام . ولی خودمونیم گاهی به کیر های کلفت بقیه حسادتم می شد هرچند به مال من نمی رسیدند ولی خب دیگه با این حال بی غیرت نبودم . اما ما اینجا نیامده بودیم که حرص بخوریم . از پریسا هم خبری نداشتم . واقعا جای زن داداش گلم خالی . بابا و داداش و زن عمو و عمو و .. بقیه دست اولها هم معلوم نبود کجان . در هر حال هیشکی به کیر و کوسش سختی نمی داد . حتی این چینگ چینی هم به اندازه و توان خودش داشت از این مجلس حال می کرد . -هی آریا جون . ببینم حواست به منه یا رفتی به یه عالم دیگه ای . -نه عزیزم من در عالم تو هستم . یه لحظه بی اراده چشمم افتاد به اطراف و جالب اینجا بود که در یک نظر هر سه گروه دیگه رو دیدم . مهرزاد چه جور کمر آرمیلا رو چسبیده بود و از پشت محکم به کوس آرمیلا فرو می کرد . خواهرم طوری جیغ می کشید که انگار صبح تا حالا کیر نخورده . حلقه کوس آرمیلا و کیر مهرزادو که اون داخل دیدم یه جوری شدم . هوس کردم که بازم خواهرمو بکنم و با قدرت و هیجان بیشتری مزه این سکس رو از زیر کوسش در بیارم و خودم بهش حال بدم . یعنی اونو فقط به خودم وابسته کنم .. ای آریا ولش کن .. رستم که با کیر نصف و نیمه اش داشت آهو رو می گایید و مامان هم که در همون وضعیت قبلی خیس عرق شده بود . منم در جا به مهر آسا گفتم که در یک حالت قمبلی و زانو زده کونشو بگیره طرف کیرم تا از همون طرف فرو کنم توی کوسش . و این جوری منم بتونم کلفتی کیرمو که داره میره توی کوس مهر آسا به رخ داداشش بکشم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#103
Posted: 17 Jan 2013 01:24
هرکی به هرکی 104
یه دستمو گذاشتم رو کمر مهر آسا و زاویه قمبل اونو طوری قرار دادم که مهرزاد و آرمیلا به خوبی بتونن اونو ببینن . کیرمو تیز کرده و چند بار اونو محکم به شکاف کوس مهر آسا زدم و بعد یه ضرب همچین کیرمو کردمش تا ته کوس خواهر مهرزاد خان که محوطه ای که ما هشت نفر درش قرار داشتیم به لرزه در اومده بود . صدای شلپ شلیپ گاییدن مهر آسا فضا رو پرکرده بود . آرمیلا صداش در اومده بود . -مهرزاد این داداشمه می بینی کیرشو می بینی ؟/؟ هرکی این کیررو بخوره دیگه کیرهای دیگه حال نمیده . -یعنی آرمیلا جون تو دیگه با کیر ما حال نمی کنی -چرا مهرزاد جون در بیابان لنگه کفشی نعمتیست . -یعنی حالا کیر ما شده لنگه کفش ؟/؟ -اوه حالا این قدر به خودت نگیر . فعلا که داره به کار کوس ما میاد . چیکار کنم . کیر داداشمه . ببینم تو خواهرتو نکردی ؟/؟ -چرا . کوسش چه حالی می داد . یه کوس ناب و داغ . --معلومه وقتی کیر داداش ما داره میره اون داخل به اندازه یه بشقاب بزرگ میشه . بیچاره داداش چه جوری با این کوس حال می کنه معلوم نیست . باید بیاد خودم با کوس تنگ خودم بهش حال بدم . مامان الیا دادش در اومد آرمیلا سرمونو خوردی چه خبرته . تازه کیر این چینگه رفته یه چنگی به کوس ما بزنه . می تونی حواسشو پرت کنی ؟/؟ این کیر لعنتیش بخوابه ؟/؟ تازه کی بهت گفته صحبت کیر آریا رو بکنی ؟/؟اون بعد از گاییدن مهر آسا باید بیاد سراغ من . سعی کردم دیگه به جر و بحث مادر و خواهرم گوش ندم . بیچاره آهو که خیلی آروم و بی سر و صدا داشت به رستم کوس می داد و می دونم اونم از این که کیر کلفت منو توی کوس مهر آسا می دید خیلی زجر می کشید چون هیچکدوم از زنایی که اینجا بودند غیر مهر آسا نمی تونستن خوب حال کنن . -مهرآسا چطوری مثل این که بهت بد نمی گذره . چه طوری خواهر -داداش این چند دفعه ای که اومدم مجلس تازه دارم می فهمم که حال کردن چیه . ظاهرا مهرزاد خیلی هوای خواهرشو داشت و می خواست که اون حال کنه . اینم یه رابطه صمیمانه بین برادر و خواهر بود که این جوری هوای همو داشتند و به خواسته های هم اهمیت می دادند . -مهر آسای گل من خوب حال کن که می خوام تو رو شاداب شاداب ببینم . یه دونه خواهر دارم و باید قدرشو بدونم . -داداش منم امیدوارم کوس آرمیلا بهت بسازه .. آرمیلا که بهش بر خورده بود گفت خیلی هم دلش بخواد . از کوس تو یکی که خیلی بهتره -من با تو حرف نداشتم . اینو هم به خاطر بسپار من کوسم هرچی که باشه وقتی که داداش داره منو می کنه اون عشقی که نسبت بهم داره سبب میشه که اونو تنگ ترین و با حال ترین کوس دنیا بدونه . راستش از این همه شور و اشتیاق و این رابطه صمیمی که اونا داشتند به وجد اومده بودم هر چند آرمیلا یه خورده لجش گرفته بود ولی من اونا رو تحسین می کردم . خواهر برای داداش کوس تنگ می خواست . داداش دوست داشت کیر هایی که خواهرشو می کنند بهش حال بده .. نمی دونم این مهرزاد چه عشقی به خواهرش داشت که یه پیشنهاد داد که ما بیاییم کنار هم . یعنی یک جفت خواهر و برادر . من باشم زیر مهر آسا بیاد روم و اونم آرمیلای طاقباز شده رو بگاد و من و خواهرم همو ببوسیم و اون و خواهرش هم روبروی هم با یه لب به لب دادن لحظه ها مونو خوش تر کنند . چقدر این کار حال می داد . خواهر و برادر در حال بوسیدن هم از هم می پرسیدیم که آیا از سکس با طرفت لذت می بری یا نه ؟/؟ این چقدر خود خواهیها رو از بین می بره و در ایجاد صمیمیت بین اونا تاثیر داره منو آرمیلا چون دراز کش بودیم بوسیدن واسه ما کمی سخت بود . ولی حس کردیم که باید عشق خواهر برادری و صمیمیت خودمونو در رابطه با هم نشون بدیم تا چیزی از اون دو نفر کم نیاریم . مهر آسا داشت خودشو رو کیر من هلاک می کرد -فدات آبجی فدات داداش برات بمیره . بگو من برات چیکار کنم . -داداش منو ببوس به سینه هام دست بزن . دوست دارم کیر آریا و دستای تو با هم جادو کنه .. صدام در اومد -مهر آسا جون اگه امکان داره داداش مهرزاد همون سینه های آرمیلا رو دستکاری کنه و من با تو مشغول شم .. مهرآسا با چشای درشت و خوشگل و هوسبارش طوری بهم نگاه می کرد که انگاری درسته می خواد منو بخوره . چه زوری هم داشت . هرچی این کونشو رو کیرم حرکت می داد بازم خسته نشون نمی داد . نمی دونستم لبای آرمیلا رو داشته باشم یا نگام به نگاه مهر آسا جونم باشه . -آرمیلا خواهر گلم می دونم گردنت درد می گیره ولی یه خورده دنده عقبی دستاتو بذار رو سینه های این دختره تا منم کف دستامو بذارم رو کون بر جسته مهر آسا نمی دونی چه استیل با حالی داره ! -داداش از کون منم بهتره .. -عزیزم تو که حرف نداری . حالا آدم که نمی تونه این قدر هم چشاشو به رو واقعیت ببنده ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#104
Posted: 20 Jan 2013 00:49
هرکی به هرکی 105
با یه دنیا عشق و حال و هوس ما چهار تایی مشغول بودیم . تا این که مهر آسا که محکم و با فشار و سرعت خودشو رو کیر من حرکت داده بالا و پایین می پرید دستشو گذاشت پشت سر داداش مهرزادش و با هوسی شدید شروع کرد به گاز گرفتن لباش . آرمیلا : داداش مثل این که آبشو آوردی . قیافه اش داره داد می زنه که به آخرش رسیده .. خیلی آروم بهم گفت داداش آبتو خالی نکن داشته باش واسه من ضعیف میشی -آرمیلا گناه داره .. تو خودت اگه ارضا شی دوست نداری آب کیر طرفت توی کوست خالی شه ؟/؟ -چرا داداش -تو که خیلی مهربون بودی و می دونم که هستی . -داداش خوب می دونی که چه جوری هوای همه رو داشته باشی و کسی رو از خودت ناراحت نکنی . دنیا یعنی کیر و کوس .. همه چی فقط رو همینا می گرده . مهر آسا بازم خودشو رو کیر من تکون می داد این بار واسه این که آبمو بیاره ولی یه لحظه حالتشو عوض کرد و ازم خواست که بیام روش که این جوری آبم حروم نشه . این خواهر حسود من فقط نگاهش به نگاه این دختره بود که ببینه چه جوری داره حال می کنه . یه چند قطره ای هم نثار کوس این خانوم خانوما یعنی مهر آسا جون کردیم که داداشش در حال گاییدن آبجی ما بود . دیگه هر چی داشتیم در حال خشکیدن بود . آخ که چقدر خسته بودم . مهر آسا یه گوشه ای ولو شده بود و منم یه گوشه دیگه طاقباز افتاده بودم . چشامو گذاشته بودم رو هم که یه چند دقیقه ای استراحت کنم . آخه خیلی خسته شده بودم . اون دفعه یه مجلس صبح تا غروب بود و این همه خستگی نداشت . بیشتر فشار ها رو کیر و کمر مردا میاد . زنا که خیالشون نیست . اکثرا اون زیر دراز می کشن و کوس و کونشونو میدن . اگرم دلشون بسوزه یه چند دقیقه ای سوارمون میشن . آخ که خوابیدن و چند دقیقه استراحت بعد از سکس چه مزه ای میده .. یه لحظه حس کردم زلزله اومد . یه چیز سنگینی با یه صدای تالاپ افتاد رو من -آخخخخخخ کیرم . مامان الیا بود که یهو افتاد روی من . به محض این که دید من آزاد شدم امونم نداد و اومد سراغم . چینگ بیچاره هاج و واج مونده بود .دیگه کسی رو جز مهر آسا گیر نیاورده بود که بیاد سراغش و اونم که دیگه نه حالی واسش مونده بود و نه احوالی که با این جناب چینی بخت بر گشته حال کنه . رستم و آهو هم که مشغول بودند . ولی حساب عدالتو بخوای من باید می رفتم سراغ مادر جونم . -الیا جون اگه سلامتی پسرت ارزش داره دست از سر من وردار . مامان من دارم هلاک میشم -آریا منم دارم از هوس هلاک میشم -مادر جان .. مامان عزیزم که یه تار موی تو رو به یه دنیا هم نمیدم -...-اگه راست میگی بیا با من سکس کن چرا ساکت شدی .. طوری حرف زده بود و منو محکومم کرده بود که یادم رفت چی می خواستم بگم . دیگه جون نداشتم و نمی کشیدم . -مامان هر کاری دوست داری باهام انجام بده .. فقط کاری به کار من نداشته باش . یواشکی زیر گوشش گفتم منو به حال خودم بذار اگرم تا صبح خواستی همین جا بمون فقط دیگه نذار که آرمیلا و آهو بیان سراغ من . خودت یه جوری مسئله رو فیصله اش بده . مامان افتاد روم . به هر مصیبتی بود کیر شل شده و زوار در رفته منو یه خورده ردیف کرد که بتونه باهاش حال کنه و هر مدلی که دوست داشت باهاش بازی می کرد و خودشو با کیر من می کرد . این جوری هم خیلی حال می داد که یکی دیگه با آدم ور بره . هم کیف داره و هم استراحتی که به آدم می چسبه و تمام خستگی رو از تن آدم در می کنه . خیلی می چسبید و حال می داد . بااین که می دونستم دیگه تا چند ساعتی هم مقاومت دارم و آبم نمیاد ولی با این رفع خستگی یواش یواش هوسم داشت بر می گشت . -خوشت میاد آریا /؟ -آره الیا جونم . فقط این انتظارو ازمن نداشته باش که منم خودمو تکون بدم . -خودم تا صبح روی تو کار می کنم . بهت حال میدم . فقط یه خورده حواست باشه که خواب نری چون اگه بیدار باشی بهتر و بیشتر می چسبه . کمر هم کمر های قدیم .. -زن عمو هر وقت خسته شدی بگو جامو نو عوض کنیم . این حرفی بود که آهو به مامان الیا زد و مامانم در جا بهش جواب داد که فکر نکنم تا صبح خسته شم . همون رستم خان دیگه واست کافیه دختر .. آهو حرصش گرفته بود . آرمیلا هم حال و روز بهتری از اهو نداشت . چون مهرزاد و رستم هر کاری می کردند نمی تونستند طرفشونو به ار گاسم برسونن . شایدم به خاطر این بود که اونا قبلا با یه کیر با حال تری ارضا شده بودند . با کیر آریا فرزندی از نسل آریا . مامان الیا افتاده بود رو کیرم و در حالی که کوسشو رو کیرم حرکت می داد هر یک از سینه هاشم به نوبت به دهنم نزدیک کرده و منم مثل یه بچه شیر خواره ای که دنبال سینه مادرش می گرده نوکشو میذاشتم تو دهنم و با لذت و هوس و عشق و حال خاصی اونو میک می زدم که دیگه ازم چیزای دیگه نخواد . چون اصلا حال هیچ حرکت سختی رو نداشتم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#105
Posted: 25 Jan 2013 14:11
هرکی به هرکی 106
راستش دلم می خواست یکی بیاد اونو بکنم که برام تنوع داشته باشه . آخه مامانو که همین امروز و دیروز کرده بودمش . یه هیجان یه چیز تازه .. الان مهر آسا رو هم که گاییده بودم . آهو و آرمیلا رو هم حسابی گاییده بودم .. مامان ول کنم نبود . -بخور بخور آریا کیف کن . کاریت نباشه . کاریت نباشه من تا می تونم بهت حال میدم . منو داری غم نداری . بقیه معلوم نیست چه جوری باشن . حواست باشه خیلی از زنا رو می شناسم که نظافتو رعایت نمی کنن و انواع و اقسام بیماری دارن -از همینایی که تو محفل هستند .. من فکر کنم هر دفعه که میان باید گواهی دکتر بیارن -چی میگی آریا . مگه می خوان استخدام بشن ؟/؟ دلیل نمیشه بخشنامه همه اجرا بشه .. دیگه خسته شده بودم . از صحنه های تکراری سکس .. کوس بخور .. کوس لیس بزن .. آب خالی کن .. ...لنگشو بده هوا .. سر و ته یکیش کن .. همه همیناست دیگه .. چند هزار بار هم بکنی و حال کنی همیناست .. دوست داشتم یه هیجانی یه چیزی از یه جایی بیاد و بریزه توی محفل ما و یه رونق خاصی به این جمع ببخشه ولی خودمم نمی دونستم این هیجان ممکنه چی باشه ., وقتی مامان روی من قرار گرفته بود و خودشو محکم به بدن من می زد تا کیرم با تماس و اصطکاک بیشتری به کوسش حال بده خستگی رو در چهره اش می دیدم اما این خستگی همراه با نشاط و لذت عجیبی بود .اون حالتی رو تصور می کردم که کیر وارد تونل تاریک مامان میشه و راهشو تا انتهای کوسش طی می کنه و بر می گرده . اما دوست داشتم از تونلهای دیگه ای هم بگذرم . هنوز خیلی ها بودند که تستشون نکرده بودم . دلم می خواست که این محفل هم مثل دفعه قبل برام هیجان انگیز باشه . فشردگی و دور هم بودن 8 نفره ما سبب شده بود که سر و صدای ما بیشتر از بقیه جاها جلب توجه کنه دیگه غرفه ما جا برای سوزن انداختن نداشت . چند لحظه بعد سر و کله پریساو فرنوش پیداشون شد یعنی شوهر آرمیلا با زن داداش زنش که همون زن داداش منم می شد . پس اون دو تا با هم بودند . پریسا یه اخمی بهم کرد که دوزاریم افتاد . -زن داداش باهامون پیچیدی -حقته که جوابتو ندم . می بینم که جمعتون جمعه فقط منو هیچوقت جزو خونواده تون حساب نمی کنین . آریا یادت رفته ؟/؟ -نه هنوز یادم نرفته . مگه میشه خوبیهای زن داداش گلمو فراموش کنم . میشه حالا قهر نکنی ؟/؟ اگه دوست داری بیا کمک مامان -هی آریا چت شده الکی دعوتش می کنی . ولش کن بذار یه خورده به حال خودمون خوش باشیم قرار نشد هرکی که از راه رسید بیاد و یه ناله ای کنه و حالمونو بگیره ظاهرا پریسا یه نصفه و نیمه ای حرفای مامانو شنید و خیلی بهش بر خورد این انتظارو نداشت که این جور باهاش بر خورد شه . می خواست به حالت قهر مجلسو ترک کنه که بدون این که کیرم از کوس مامان بیرون کشیده شه دستمو به طرفش دراز کره و اونو به طرف خودم کشوندم . -دختر قهر نکن اگه تو بری منم اینجا رو ترک می کنم . بیا عزیزم منو ببوس . مامان که حرف بدی نزده . تو هم اگه وسط عملیات باشی یکی بخواد همین جوری بیاد وسط , اولش یه خورده یکه می خوری . غیر از این که نیست .هست ؟/؟ -شاید حق با تو باشه . حس می کردم با اومدن پریسا محفل ما حداقل برای خودم یه تنوعی پیدا کرده و لذت بخش تر شده . بوی پریسا خاطرات اون روزایی رو در من زنده کرد که برای اولین بار می خواستم یک سکس درست و حسابی داشته باشم و بعدش هم زن داداش بهم گفت که همچین مجلسی وجود داره . فرنوش یه نگاهی به دور و برش انداخت . نمی دونست بره سراغ کی ... آرمیلا یه نگاهی به شوهرش فرنوش انداخته و طوری از وجود کیر مهرزاد توی کوسش لذت می برد که دوست داشت شوهرش هم متوجه این موضوع باشه . فکر کنم اینو یه افتخاری واسه خودش می دونست . -مهرزاد جووووون یه خورده محکم تر فرو کن تو کوسسسسم آههههههه .. اون فرنوش شوهرمه . -فرنوش جون این مهرزاد جونه خیلی پسر ماهیه . از کوسم مث یه دسته گل مراقبت می کنه -معلومه فقط مواظب باش تمومش نکنی و یه چیزی هم برای ما نگه داشته باشی . شوهر آرمیلا چیزی مناسب تر از کون مامان من که همون مادر زنش می شد رو گیر نیا ورد . من که اون زیر دراز کشیده بودم فقط حالت دامادمو می دیدم که چه جوری کون مامانو هدف گرفته . واسه این که فرو کنه تو کون الیا جون مشکل خاصی نداشت . کون مامان خیلی روون بود و نیازی هم به گریس کاری نداشت . -جوووووون فرنوش فرنوش کونمو بمال فقط همینو می خواستم . این آریا امروز خیلی بی حال نشون میده -مامان بعد از ظهری تو رو گاییدمت من چیکار کنم که اشتهات خیلی زیاده .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#106
Posted: 27 Jan 2013 08:29
هرکی به هرکی 107
درتماس با لبهای زن داداش گلم پریسا و کوس مامان الیا م بودم .. پریسا با هیجان و هوس لبامو می بوسید و میکشون می زد . خیلی آروم زیر گوشم حرف می زد . از مادر شوهرش یعنی مامان الیای من نه این که حساب ببره ولی یه کمی ملاحظه اشو می کرد . حوصله کل کل کردن با اونو نداشت . دلش نمی خواست باهاش در گیر شه .-آریا اگه بدونی چقدر دلم می خواد زیر کیر تو باشم . این مامان سر پیری چقدر حرص داره . هم کیر فرنوشو داره هم کیر تو رو . می خواستم بگم که اگه ده تا کیر دیگه هم بیان سراغ مامان همه شونو تحویل می گیره ولی راستش منم یه جورایی از مامان حساب می بردم و نمی خواستم ناراحتش کنم . آخه احترام مادر واجبه و اگه فرزندی اذیتش کنه باید اون دنیا جواب پس بده و منم دیگه نباید با مادر جونم شاخ به شاخ می شدم . پریسا معلوم نبود چی زیر گوش فر نوش گفته که اون کیرشو محکم فرو می کرد توی کون مامان الیا . اونم از زوایای مختلف طوری اونو می گایید که سوراخ کونش درد بگیره -وااااایییییی فرنوش جر خوردم . پاره شدم . هنوز تا آخر مجلس چند تا کیر دیگه رو باید جواب بدم . تو که پاره پارم کردی . چی شد داماد گلم تو که خوب خوب داشتی منو می گاییدی . بکش بیرون بکش این سوراخم استراحت کنه -مامان مامان دوست نداری دامادت تو رو بگاد ؟/؟ به غریبه ها میدی و حالا به من آشنا که رسیدی ناز می کنی ؟/؟ حس کردم که یکی داره منو فشارم می گیره و با لگدی آروم یه علامت هایی میده .. چند لحظه کشید تا بفهمم که چی داره میگه -فرنوش جان . من الان کیرمو می کشم بیرون تو فرو کن تو کوس مامان . مامان هم حق داره چون اون باید تا فردا غروب همین جور فعالیت کنه . تو که نباید اون آلت کاریشو از کار بندازی . ما مردا اگه دردی داشته باشیم از ناحیه بیرونی میشه یه جوری ردیفش کرد ولی درد زنا مربوط میشه به ناحیه درون و خیلی سخته .. یه خورده کوس شر تحویل دادم و قبل از این که مامان یه چیزی بگه که مخالفت خودشو اعلام کنه یه فشاری به شکم الیا آورده و خودمو از زیر کشیدم بیرون .. آخیش راحت شده بودم . -آریا خوب در رفتی ها . یادت باشه به خاطر این کارت باید چند بار جریمه ات کنم . واسه فر نوش الکی دل نسوزون . حالا پریسا رو دیدی ما رو یادت رفت ؟/؟ -قربون شکل ماهت بشم . مامان من دوستت دارم . به دل نگیر . اصلا این طور نیست . تو چطور دلت میاد داما د عزیزمون فرنوش ناراحت شه .. -خب حالا برو آریا و این قدر مار مولک بازی در نیار . در حالی که با جفت دستاش سینه هاشو می مالوند گفت من با همین دو تا سینه هام شیرت دادم و بزرگت کردم و می شناسمت . دیگه نمی خوای پیش من فیلم بازی کنی -مامان نگاه کن فرنوش جون کیرشو کرده تو کوست . ولی اگه صد تا کوس بکنم یکیشون کوس مامان جونم نمیشه . کوسی که درش عشق و هوس با هم میاد سراغ آدم . مامان خالصانه کوس میده . حال میده -بسه پسر چرب زبونی دیگه بسه برو سر وقت عروسمون . نو که آمد به بازار کهنه میشه دل آزار . معلوم نیست اگه زن ببری چی میشی . یه دختر باید خودم برات جور کنم که حرف شنو باشه و مثل این نباشه که ندونه بزرگی و کوچیکی چیه . پریسا تا رفت دهن باز کنه و یه چیزی بگه جلو دهنشو گرفتم .. -عزیزم قربون شکل ماهت بشم من . نذار اینجا بهمون زهر ماری شه . بذار حالمونو بکنیم .. یه دو نفر دیگه رو گفتیم بیان به این دو تا بچسبن و من پریسا رو در روی هم قرار گرفتیم . پریسا با دو تا انگشتاش گوشمو کشید و اونو پیچوند . خوشم میومد از این حرکت و حسادتش . از این که می دیدم چقدر برادرشوهرشو دوست داره و دوست داره که در هر شرایطی بهش حال بدم . یه آخی گفتم که مامان الیا دادش در اومد -آهای چیکارش داری . پسرمو چرا اذیت می کنی -مامان من که نخوردمش . تو زیر کیر فرنوش حالتو بکن . انگار هرچی مرد این دور و بره باید بیاد سراغ تو . دستمو دوباره گذاشتم جلو دهن پریسا بعد آروم آروم دستمو از رو دهنش بر داشته و یه نگاه تو چشاش کرده و طوری با عشق و هوس همدیگه رو ور انداز می کردیم که یاد اون صمیمیت بین خودم با آهو و آرمیلا افتاده بودم . یواش یواش لبامو گذاشتم رو لبای پریسا خوشگله ام .. -آههههههه نههههههه خیلی بدی بدی آریا .. جز من به یاد همه هستی . اصلا فکر نمی کنی من بهت نیاز دارم . -ببین پریسا جون من توی خونه هم می تونم بکنمت . -آره ولی بعضی جاها درجه هوس آدم به حدی می رسه که با هر کیری نمی تونه راضی شه . تازه از طرفی منم دلم می خواد باهام باشی . بقیه منو ببینن و پز بدم که این برادر شوهر منه که هوای منو داره و هر چقدر که بخوام بهم حال میده . -ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#107
Posted: 31 Jan 2013 23:37
هرکی به هر کی 108
-حالا نمیشه این قدر قهر نکنی و ناز نکنی ؟/؟ می خوای چیکارم کنی پریسا جون . تنبیه می کنی کوستو نمیدی ؟/؟ -اینم از اون حرفاست . کاری می کنی که من به تو بچسبم و نذارم دنبال بقیه راه بیفتی -فکر نکنم ازت بر بیاد . تو خیلی مظلوم و گوشه گیر تنشون میدی -فکر کردی سیاست منو ندیدی -اوناهاش اون که خواهرمه و اونجا نشسته از هر سیاستمداری سیاستمدار تره .. ظاهرا این آرمیلا گوشش متوجه ما بود . -پریسا حواست هست که داداشمو اذیت نکنی ؟/؟ اون خودش صاحاب داره . تو که زنش نیستی این قدر سر به سرش میذاری --آرمیلا زیر کیر مهرزاد نشستی خوب بلبل زبون شدی . فکر نکن ما کیر نخورده ایم . اون وقتا که دهنت بوی شیر می داد دهن ما بوی کیر می داد -معلومه سن مادر ما رو داری .. معلوم نبود این پریسا رو چه حسابی این حرفو زده بود که بقیه یه لحظه از حاضر جوابی آرمیلا خندیدند . واسه این که از دل زن داداشم در بیارم بوس دادنای خودمو به سر تاپاش شروع کردم . -پریسا اگه حالتو گرفتم و تو هم می خوای حالمو بگیری و بهم نرسی من حرفی ندارم . حاضرم هر جوری که دوست داری تنبیهم کنی . من که اعتراضی ندارم . -داداش این قدر روش نده . اون داره واست ناز می کنه . اون واسه این که کیرتو بکنی توی کوسش داره پر پر می زنه . -آریا به این خواهرت یه چیزی بگو . مثل این که یادش رفته چه بلایی سرت آورده . نمی دونم این چرا همش دوست داره با یکی بپیچه . من اگه بخوام حالشو می گیرم . -پریسای گلم تو کوتاه بیا . بیا از لحظه های خوش خودمون لذت ببریم . تا چند ساعت دیگه میریم تو چهار دیواری خودمون و دوباره باید بریم تو تشکیلات زندگی . اومدیم این جا خوش بگذرونیم و تفاهم داشته باشیم . نگاه کن مامانو چطور داره زیر کیر دامادش شوهر آرمیلا خوش می گذرونه . ببینم اصلا می دونی آرین و بابا کجا هستند ؟/؟ زندگی یعنی کیف و حال . کی به کیه .. دستمو مالیدم به کوس پریسا و گفتم این اگه سر حال و تنظیم باشه همه جات تنظیمه .. زن داداش ناز منم دستشو به کیرم مالوند و گفت آریا جون این تو تنظیمه ..؟/؟ کیرمو به کوسش مالیدم و گفتم حالا با یه حرکت و یه روبوسی این دو تا همه چی تنظیم میشه . بازم متوجه شدم که آدم هر چقدر در سکس خسته شه اگه کس دیگه ای رو بکنه و طرف سکسشو عوض کنه همین تنوع سبب میشه که تا حدود زیادی احساس خستگیش در بره و منم نسبت به پریسا همین حسو داشتم .. -جووووون زن داداش انگار نسبت به دفعه اولی که گاییدمت هیچ فرقی نکردی . همون جور آتیشی و داغ و خوشگل و خواستنی هستی -و هوس انگیز -عزیز دلم وقتی همه این چیزایی رو که گفتم هستی حتما هوس انگیز هم هستی دیگه . -نمی دونم نمی دونم فقط بغلم کن . بغلم کن منو بکن .. زودباش .. -پریسا حالتت مثل کیر نخورده ها می مونه . ..-نمی دونم چرا امروز هر کی به پستم خورده همه بی عرضه و فقط به فکر خودشون بودند . همین که خودشونو خالی می کردند منو ولم می کردند . لعنت بر این شانس تا رفتیم کیرمونو بکنیم تو کوس پریسا جون موبایلم زنگ خورد . فقط موبایلو برای شب در اختیار ما گذاشته بودند که اگه توافقی بخواهیم به چادر هم سرک بکشیم از این نظر راحت باشیم . وای بازم لعنت بر من اصلا چرا گوشی رو گرفته بودم . به شماره اش دقت نکرده بودم . صدای یه زن بود . گفتم حتما یکی از اونایی که هوس کیر منو کرده و می خواد که بیاد اینجا . راستش ما دیگه جا نداشتیم و کم نمونده بود که بیفتیم سر و کول همدیگه . از بس دور و بری هام سر و صدا می کردند که بکن .. بکن بگیر .. و اوووففففف و هووووففففف می کردند من دیگه متوجه نمی شدم طرف چی میگه .. رفتم تو راهرو .. ببینم جریان چیه .. وااااییییی عجب گندی .. خواهرم کوچیکه ام آنیتا بود که یه سالی ازم کوچیک تر بود . چه خاک بر سری شده بودم . کاش این صداهای سکسو نشنیده باشه . تازه اون چه می دونه چی به چیه .. -داداش دلم واست تنگ شده بود گفتم یه تماسی بگیرم -آنیتا نصفه شبی ؟/؟ -خب می دونستم این وقت شب بیداری و رو کامپیوتر نشستی و یا داری چت می کنی یا این که سرتو یه جوری با سایت ها گرم کردی . -خب آنیتا چی شد یاد من کردی -گفتم که دلم واست تنگ شده بود . خوب درس منو تنهایی مامان بزرگو بهونه کردین و منو از سر خودتون وا کردین -منظورت چیه آنیتا ما هر کاری کردیم واسه خودت بود .. یعنی چه این دختره چرا امشب این جوری شده بود . یعنی اونم فهمیده ما بکن بکن داریم . ؟/؟ تازه اون که نمی تونست بیاد مجلس ما . چند ماه مونده تا به 18 برسه و تازه هنوزم دوشیزه هست . بعد از 18 هم باید بی پرده باشه تا بتونه بیاد به مجلس .. نههههه من اصلا دلشو ندارم که اونو تو ی این جور جا ها ببینم .. نمی دونم چرا یه مظلومیت و معصومیت خاصی داشت که باعث می شد اونو تا حد پرستش دوست داشته باشم . راست می گفت خیلی بی معرفت شده بودم . این کوس کردنا و تفریح زیادی منو از یاد اون غافل کرده بود . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#108
Posted: 3 Feb 2013 17:06
هرکی به هرکی 109
داداش این سر و صدا ها چیه . مهمونی گرفتی ؟/؟ مگه خونه نیستی ؟/؟ -آنیتا نصفه شبی زنگ زدی که همینا رو ازم بپرسی ؟/؟ شاید تو خونه یکی از دوستام باشم و دارم تفریح می کنم . نباید که همه چیزا رو تو ضیح بدم . -داداش حالا چرا این قدر عصبی میشی من که چیزی بهت نگفتم -آنی منم بهت چیزی نگفتم . دلم برات تنگ شده . دلم می خواد بازم با هم بریم بیرون .. ببرمت تریا .. ببرمت کافی شاپ بریم پارک با هم قدم بزنیم .. آخخخخخخ لعنتی معلوم نبود کدوم زن و دختر از این فرصت استفاده کرده و اومد شروع کرد به ساک زدن کیرم .. -آریا جون عجب کیری داری . بکنش تو کوسم . -داداش این سر و صدا ها چیه . -آنیتا این بچه های لوس فیلم گذاشتن کاریت نباشه -آریا دلواپس تو هستم خیلی می ترسم . تو بی تجربه و ناشی هستی کار دست خودت میدی -آنی جون من مراقب خودم هستم تو برام دلواپس نباش . من یه جوری گلیم خودمو از آب می کشم بیرون . تازه مامان الیا رو که می شناسی پدر اون دختره رو در میاره که بخواد پدر منو در بیاره -داداش تو باید خودت مرد باشی و قدرت داشته باشی . یک زن دوست داره مردش احساس قدرت کنه . آخ کیرم شق شده بود نمی دونستم اینی که داره کیر منو لیس می زنه کیه . -ببینم از دوست مردت اجازه گرفتی ؟/؟ ...وای اصلا حواسم نبود من با اون زنه که داشت برام ساک می زد صحبت کردم و خواهرکوچیکه ام فکر می کرد که من دارم با اون حرف می زنم -داداش به من میگی .. نمی فهمم من که دوست مرد ندارم . تو که گفتی اونجا دختر ندارین . -آنی گیر نده .. حالا چه اشکالی داره . ولم کن بسه دیگه . -تو اصلا می دونی دخترای این روزا چه گرگی هستند ؟/؟ خواهرای خودتو نگاه نکن که شیر پاک خورده و درست تربیت شده هستند . -آنی دست از سرم وردار من دوستت دارم خواهر گلم قول میدم پس فردا بیام و ببینمت . تو که می دونی داداش فدای اون خواهر گلش میشه . خیلی دلم واست تنگ شده . -نمی دونم چته اصلا دیگه بهم توجهی نداری . همه شما همین جوری شدین . منو فرستادین پیش مامان بزرگ و نمی دونم اونجا چه خبره . تو هم همش به آبجی آرمیلا توجه بیشتری داری . منو که دیگه تحویل نمی گیری . هر آن کس که از دیده رود از دل برود .. در همین لحظه یکی اومد و هلم داد .. در واقع منو هل نداده بود . حس کردم که دو تا زن با هم در گیر شدند . زن داداش پریسای من بود که با یه حمله همه جانبه و یورش اون زنی رو که به من چسبیده بود هل داد و به عقب رونده بود و یه در گیری عجیبی هم باهاش داشت . -چه ندید بدید افاده ها .. اصلا مال خودت - تو به اجازه کی اومدی سراغ دوست پسرم . کاری نکن که ازت شکایت کنیم که مجوز تو رو لغو کنن . آریا رو که می شناسی نوه پری جونه .. اون زن که می دونست چه اشتباهی کرده راهشو گرفت و رفت . -داداش چه خبره . اون صدای پریسا نبود ؟/؟ -به صدای بلند حرف زدم که پریسا دوزاریش بیفته . -آنیتا جون پریسا کیه .. اون الان خونه خودشه .. حالا خواهر گلم برو درساتو بخون که من امسال معلوم نیست چه خاکی تو سرم ریخته شه . خدا به جای این هیکل یه خورده سواد هم به من می داد خیلی خوب بود . هر جوری بود آنیتا رو یه جوری ردش کردم . چقدر عاشق خواهر گلم آنی جون بودم . صاف و ساده و صادق .. احساس شرم می کردم از این که بهش دروغ گفتم ولی راه دیگه ای نداشتم . اصلا با هم در مورد سکس و جزئیات اون صحبت نداشتیم و ضرورتی هم نداشت . اون پرده شرم بین ما هنوز وجود داشت . -بریم آریا فکر چی هستی . اونم یه روزی از دواج می کنه و میاد به این محفل .. -نه اصلا تصورش برام غیر ممکنه . اون نباید پاش به این جور جا ها باز شه -آریا چرا این جوری حرف می زنی . طوری میگی که انگار مایی که اینجا هستیم جنده باشیم . تو فکر نمی کنی داری این حرفا رو می زنی به من بر خورده باشه . ؟/؟ یعنی تو داری به من توهین می کنی و از طرفی مستقیما داری میگی که برای تنها کسی که ارزش قائلی خواهر کوچیکته -منو ببخش پریسا اصلا این منظورو نداشتم . شاید از اونجایی که دلم واسش تنگ شده و اونم از همه جا بی خبره یه حس خاصی نسبت بهش دارم . تازه مجبور شدم کلی دروغ تحویلش بدم . .. -حالا بیا بریم تا از دلت در آرم -چه جوری -همون جوری که بار اول در آوردم . البته تو هم اون روز کمک بزرگی برای من بودی از این که بهم آرامش داده بودی واون آزاری رو که داداش آرینت بهم رسونده بود تو با یه سکس داغ جبران کردی . بگو هنوز زن داداشتو دوست داری برادر شوهر گلم -دوستت دارم پریسا دوستت دارم -بگو بازم اگه یه وقتی دعوتت کنم بیای پیش من .. خونه خودمونو میگم دعوت منو رد نمی کنی و میای . -میام میام اگه تو منو بخوای میام -آریا من همیشه می خوام میخوام منو ببوس منو ببوس .. .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#109
Posted: 9 Feb 2013 00:21
هرکی به هر کی 110
وقتی من و پریسا بر گشتیم و جمعیت داخل اتاقمونو دیدیم دیگه داشتیم شاخ در می آوردیم . همه شون صمیمانه رفته بودند توی هم و طوری با هم حال می کردند که انگار تمام کدورتها رو گذاشتن کنار ولی می دونستم به موقعش که نفع شخصی و هوس داغی باشه بازم با هم کل کل می کنند . یه خورده دقت کردم تا ببینم کی روی کیه . مهرزاد کمر آهو رو گرفته بود و کیرشو کرده بود توی کسش .. دلم داشت می رفت . پریسا رومو بر گردوند . -چته آریا این مجالس همینه دیگه . ببینم از این حساسیت ها رو منم داری ؟/؟ منم زن داداشتم دیگه . صبح تا حالا زیر کیر خیلی ها بودم .. نگاه کن دختر عمو ت چه کیفی داره می کنه . تا کی می خواد منتظر تو باشه که بیای یه حالی بهش بدی . تازه اون شوهر داره . فکر کردی که همین جور منتظر می مونه که تو دستت یا کیرت خالی شه و بری سراغ اون ؟/؟ مامان و آرمیلا و رستم داشتن با هم ور می رفتند . فرنوش هم رفت کمک مهرزاد . مهرزاد کیرشو کرد تو کون آهو و فرنوش هم گذاشت تو کسش .. چه صحنه تلخ و درد ناکی بودولی پریسا منو کشوند طرف تخت و دستاشو گذاشت رو چشام و لباشو گرد کرد و گفت هر وقت باشه باید زن داداشتو داشته باشی . ببین چه جوری بهت حال میدم . نمی ذاشت که من چشامو باز کنم . از صورتم شروع کرد تا نوک پامو بوسیدن . طوری سینه هامو می مکید که همزمان با اون شق شدن کیرمو حس می کردم . -پریسا چه خوب می تونی کاری کنی که غمهامو از یاد ببرم . -آریا عزیزم . این جا و غم ؟/؟ این جا جای بیرون ریختن غمهاست یعنی کسی که میاد این جا اگه غمگین باشه با روحیه ای شاد میره بیرون .. وقتی یه مردی جلو چشاش زنشو می کنن یا یه زن می بینه که شوهرش داره با یه زن دیگه حال می کنه و با این مسئله کنار میاد دیگه چه غم و غصه ای در این دنیا می تونه آدمو اذیت کنه . جز این که آدم آرزو داشته باشه تنش همیشه سالم باشه و روحیه خودشو در این محفلها شاد کنه و با شادی زندگی کنه . -پریسا نمی دونی چقدر با حرفات آروم میشم .. زن داداش خوشگل و خواستنی من . -ولی آریا منم با یه چیز دیگه ات آروم می گیرم .. پس حرکت کن . نمی تونیم کار بقیه رو پیش بینی کنیم . یهو دیدی ریختن سر ما -نمی دونم این که مثل صبح شد -آریا خیلی بی معرفتی اصلا به فکر این بودی که زن داداشت چیکار می کنه و چی می خواد ؟/؟ -بازم که داری حرفای تکراری و همون نیم ساعت پیشو می زنی آخخخخخ پریسا .. بخورش همین جوری کیرمو بخورش .. هرچی آب تو کمرم بوده رو پشت کیرم جمع کردی .. آههههههه زود باش تا این مامان و آرمیلا نیومدن . -آریا دوست ندارم فعلا مزاحم داشته باشم امروز هیشکی نتونسته حال منو جا بیاره . من می خوام . می خوام . وقتی با کیر تو حال کردم دیگه انگار هیچ کیر دیگه ای نمی تونه بهم حال بده یا باید خودمو بکشم یا طرفو که بتونم یه خورده حال کنم -نوکرتم . خودم نوکرتم پریسا . اومد رو کیرم نشست و منم کمرشو محکم تو دستم گرفتم تا بتونم حرکت کونش رو وسط پاهام تنظیم کنم . چقدر همه شاد بودند . یواش یواش کینه ها داشت از بین می رفت . هر چند بازم نسبت به گاییده شدن آهو حساس بودم ولی یه خورده بهتر شده بودم .. -آریا این قدر حواست پیش آهو نباشه . مگه فقط همین دو تا کیر ی که می بینی رفته تو کس و کونش ؟/؟ امروز نبودی و ندیدی که چطور با کلی کیر حال می کرد . پیر و جوون نمی کرد . حالا تو نبودی و ندیدی دلیل نمیشه که حال نکرده باشه . تازه مگه فرنوش شوهر آرمیلا یه ساعت پیش منو نگاییده ؟/؟ کیرش توی کس آهوست . من یا آرمیلا باید از حسادت بترکیم ؟/؟ از طرفی اون که زن تو نیست . شوهرش چینگو نگاه کن که مدام از این طرف به اون طرف میره و معلوم نیست بالاخره با کی می خواد حال کنه و به کی می خواد حال بده . چینگ یه خورده می خواست با مهر آسا حال کنه کیرشو مالید به دهنش و اونم با اکراه واسه مرد چینی ساک می زد . پریسا دستاشو گذاشته بود رو تخت و خودشو با فشار و به سرعت از رو تخت می کند و دوباره رو من می نشست تا کیر منو با سرعت و فشار زیادی به کس خودش بچسبونه و روی اون حرکت بده .. -زن داداش زن داداش .. دست و کون و کست درد نکنه خوب واردی . این همون چیزی بود که لازم داشتم تا بیدارم کنه . جووووون چه حالی .. -آریا پسرم من خودم الان میام بهت حال میدم . رستم اومده بود طرف مامان و آرمیلا و ظاهرا زیاد نمی تونست بهشون حال بده . از طرفی یه لحطه چشام افتاد به کون قمبل شده آهو .. فرنوش و مهرزاد آخرین ضربه هاشونو بر کس و کون آهو وارد کرده بودند . دو تایی شون که کیرشونو بیرون کشیده بودند آب بر گشتی از سوراخای آهو منو متاثر کرد .. داشتم به این فکر می کردم که من به آهو بیشتر لذت دادم یا اونا . پریسا با دستش رومو بر گردوند و گفت بس کن آریا اگه نمی خوای حال بدی پاشم برم پیش مهر زاد . جوون با حالیه .. -نه زن داداش . - پس این مسخره بازیهارو بذار کنار و حواست به کار خودت باشه . .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#110
Posted: 12 Feb 2013 02:59
هرکی به هرکی 111
پریسا دیگه خودشو به آب و آتیش زده بود تا هم خودشو به ارگاسم برسونه و هم این که نشون بده هنوز یه زن داداش خوب و فداکار و اکشن برای برادر زاده جوان و کس و کون دوست خودشه .. بیچاره راست می گفت از همه بیشتر واسم گذشت و فداکاری کرده بود و منم نسبت به اون بی خیال تر از بقیه نشون می دادم شاید به این خاطر که اونو دختر مردم می دونستم . در هر حال دستامو رسونده گذاشته بودم دو طرف کونش و اونو به دو طرف بازش کردم و یه انگشتمو هم کردم توی سوراخ کونش تا دستام بیکار نباشن .. اون طرف مامان و آرمیلا به جای این که به رستم توجهی داشته باشن سر گرم لز با خودشون بودند . فرنوش و مهرزاد هم معلوم نبود چه جوری توی کس و کون آهو خالی کرده بودند که هنوزم داشت از سوراخاش آب کیر چکه می کرد . پریسا از اونجایی که لباشو به لبام چسبونده چشاشو بسته بود متوجه نشد که من از پهلو دارم این صحنه ها رو می بینم . راستش یه خورده بی خیال تر از قبل شده بودم ولی کمی حرص می خوردم . بیشتر راجع به آهو این جوری بودم . -آریا عزیزم حواست کجاست .. فقط به من فکر کن . به زن داداش کون تپل و کس تنگت .. کس بقیه چی داره که کس من نداره . یواش یواش داری کاری می کنی که منم حسودی کنم . -زن داداش بگو من چیکار کنم -همون کاری که با غریبه ها می کنی با من آشنا بکن .. روشو کرد اون طرف و هر کاری کردم ببوسمش دیگه نذاشت .. -حالا قهر نکن پریسا می دونی که چقدر دوستت دارم . هنوز یادم نرفته .. یه زن داداش گل که بیشتر ندارم .. یه خورده خسته ام . حالا لباتو بهم نمی دی ؟/؟ من تشنه مه .. معلوم نبود این مامان الیای من چه جوری گوششو تیز کرده بود که از اون فاصله فریاد زد آریا منتشو نکش من خودم الان میام ماچت می کنم .. از اول هم به این آرین گفتم حواست باشه زن افاده ای نگیری .. پریسا به جای این که جواب مامانو بده از ترس این که لبام به شکار یکی دیگه در نیاد فوری لبشو گذاشت رو لبام .. بسوزه پدر حسادت که کارمو راه انداخت . این بار با همه خستگی و. کمر دردی که داشتم از پایین به بالا با ضرباتی کوبنده پریسا رو به جنب و جوش آورده طوری که حال و روزشو که دیدم فهمیدم که رسیده به مرز ار گاسم .. انگشتمو همین جور داخل کونش داشتم . قصد داشتم در مر حله بعدی برم رو کونش و با اون کار کنم . کون خوشگل و تپلی داشت که نسبت به دفعه اولی که گاییده بودمش و نسبت به همین چند روز پیش رشد طولی و عرضی و ارتفاعی بسیار هوس انگیزی داشت . مخصوصا از نظر ارتفاع و بر جستگی که واقعا دلمو برده بود .. پریسا لباشو از رو لبام کند و با هوسی که نشون می داد یه تلنگری لازم داره تا آبشو خالی کنه مدام ناله می کرد -آریااااا آریااااا همین جوری .. با کونم بازی کن .. -آخخخخخخ که می میرم برای اون کونت . اگه بدونی که دلم واسه دیدن و کردنش لک زده .. جووووووون .. می خوامش .. چی ساختی پریسا -معلومه بی وفا که این قدر خبرشو می گیری ؟/؟ -اگه بگیرم بهم میدی ؟/؟ -تو بخواه هر وقت ندادم اون وقت بگو .. -آریا چقدر دارم حال می کنم .. همین جور داره ازم می ریزه .. فقط سکوت خیلی بهم حال میده .. صدای نفسهای تند و چشای بسته و مشتهای گره کرده اش نشون می داد که رفته به اون آخرای هوس و داغی . منم که درسامو فوت آب بوده همونجا با چند تا ضربه تر تیبشو دادم .. وقتی به این فکر می کردم که تا چند لحظه دیگه پشتش قرار می گیرم و فرو می کنم توی کونش از هیجان داشتم یه جوری می شدم . واسه همین بود که آب کیرمن با شدت زیادی توی کس ناز پریسا فوران کرد و پس از یه ارگاسم باحال هم به من و هم به زن داداش خوشگلم چسبید . تا رفتم خودمو آماده کنم که برم پشت پریسا قرار بگیرم و در یه حالت تقریبا سگی اونو از کون بکنم مهردادو دیدم که کیر به دست از اون سمت اومده این طرف و کیرشو به طرف سوراخ کون پریسا هدف گرفت . با کمال پررویی آب کیر بر گشتی منو هم به طرف و داخل سوراخ کون زن داداش می مالید تا اونو نرمش کنه و کیرشو یکنه توش .. -یعنی چه این کون مال من بود من می خواستم بکنم -آریا زشته بده بذار کارشو بکنه -یعنی چه من کلی صبر کردم .. -خوشم میاد این جوری حسودی می کنی . حقته آریا نخوری می خورن .. -به جای این که از من دفاع بکنی از اون دفاع می کنی . فوری خودمو از زیر کشیدم بیرون و به زور جلوی خودمو گرفتم که نذارم زیر گوشش . تمام فک و فامیلای منو گاییده بود و حالا با کمال پررویی می خواست کون پریسا رو هم از چنگ من بیرون بیاره .. من باید این کونو سیر سیر نگاش می کردم و می کردمش تا اشتهام واسه فردا باز شه . -مهرزاد خان لطفا تشریف ببرین جای من . این قسمتو من قبلا رزرو کردم .. یه نگاهی به پریسا انداختم که دوزاریش افتاد -راست میگه مهرزاد خان شما بفرما اون زیر با کس حال کن و آریا جون با کونم مشغول شه ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم