ارسالها: 3650
#163
Posted: 22 Aug 2013 00:34
هـ ـــــــــــــ ـرکیـــــ به هــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـرکیـــــــــ 164
دیگه رحمی به این کیر من نمی کردند . هرکی میومد رو من قرار می گرفت فکر می کرد که برای اولین باره و خودشه و خودشه . چیکار می شد کرد . دیگه نباید با این زنای نازنین بد اخلاقی می کردم . همه شون به نوعی هوای منو داشتند و جزو دوست داشتنی ها بودند . معلوم نبود مامان این همه هوس وتنوع خواهی رو از کجا آورده بود . تا حالا یعنی تا زمانی که این بر نامه سکس خانوادگی نداشتیم چیکار می کرد . شاید بابا به اندازه کافی اونو می گایید . و این حس تنوع طلبی هم از زمانی درش پیدا شده که پا به محفل سکس خانوادگی گذاشته . خلاصه نمیشه به همین راحتی ها هم قضاوت کرد . آرمیلا داشت لبامو می بوسید . مجبور شده بود یه حالت دراز کش داشته باشه و صورتشو به صورتم بچسبونه . پریسای مستضعف هم که گرفتار مادر شوهر و خواهر شوهر حریص و کیر دزدش افتاده بود با موهای سینه ام بازی می کرد . .هر سه تاشون داشتند بهم حال می دادند . خوابم گرفته بود . فقط این مامان جونم پدر کیر ما رو در آورده بود . غروبی آبشو کشیده بودن با این حال از هوس شق شده بود ولی این مامانه همچین خودشو روی کیر می گردوند که هر لحظه فکر می کردم کیرمی خواد تیکه شه همون داخل کس جا بمونه . من و آرمیلا هم که زبون به زبون عشقبازی می کردیم . پریسا هم هر جاروکه به دستش می رسید و مزاحم اون دو نفر نمی شد لمس می کرد . . حس کردم کیرم علاوه بر تماسی که با کس مامان الیا داره یه چیز نرم و گوشتی هم داره لمسش می کنه . طوری که خیلی داغ و حشریم می کنه . لحظاتی بعد فهمیدم که اون زبون پریساست . ..مامان الیا : پریسا نکنه آب آریا رو بیاری و کیرش شل شه . اون تا ارضام نکرده دست از هیشکدوم از شما بر نمی دارم .. این مامان خیلی عصبی نشون می داد . ولی این بار پریسا دیگه توجهی به حرفش نکرد . منم با این که بی اندازه لذت می بردم و همین زبون زدن پریسا خیلی سر حالم کرده تا حدودی حشریم کرده بود . یه چند بار دیگه که کیرمو لیسش زد اون وقت بود که به خودم فشار می آوردم که آبم خالی نشه تا مامان با پریسا زن داداش خوشگلم در گیر نشه . . سه تایی منو دیگه منو حسابی پیچونده بودند . بدنم گرم افتاده بود . لذت می بردم .. پریسا هم دیگه زبون زدنشو ول کرد . آرمیلا هم میدونو خالی کرد تا تمرکز مادر جون به هم نخوره و اون تا آخرش بره و بتونه حسابی حال کنه . منم دیگه مجبور شدم برم کمک مامان . می دونستم اون اگه تا صبح هم طول بکشه ول کن من نیست تا ار گاسم شه . سینه هاشو گرفتم توی دستم و با هوس پنجه هامو تا حداکثر و اونجایی که می شد بازشون می کردم . -آریا می دونی چه جوری دل مامانتو ببری . این بار پریسا رفت پشت مامان قرار گرفت دو تا دستاشو گذاشت رو کونش و کون گنده مامانو به این طرف و اون طرف می گردوند . آرمیلا هم با موهای مادرش بازی کرده لباشو می بوسید و منم که با سینه های الیا جونم ور می رفتم .. دیگه اجازه فرار کردن از دام هوس رو به مامان ندادیم . . حسابی در حال از هم پاشیدن بود . با حرکات مادرم به خوبی آشنایی داشتم . یه سنگینی خاصی از بدنشو روی تنم حس می کردم . اون داشت شل می شد . دستاشو گذاشته بود رو سینه هام و چنگشون می گرفت . جیغمو در آورده بود . ولی به زحمت خودمو کنترل کردم تا مامانی ار ضا شه روی من دراز کشید . اون هیکل سنگینشو انداخت روی من . دیگه خاطرم آسوده شد که ارگاسم شده . راستش می تونستم یه چند قطره ای توی کسش خالی کنم ولی با توجه به فشاری که در خونه مادر بزرگ به من اومده بود و خواهرم آرمیلا و زن داداشم پریسا رو هم باید می کردم گذاشتم برای یکی از این دو نفر .. -مامان قصد بلند شدن از کیر و تنم رو نداشت . پریسا که روش نمی شد چیزی بگه ولی آرمیلا تا حدودی حریفش می شد . -مامان جا خوش کردی . فکر ما هم باش . کستو دادی کیفتو کردی فکر کن ما هم آدمیم دیگه -بچه ! بی ادب نشو بذار توی حال بعد از سکس رو کیر پسرم شارژ شم . -پس تا حالا داشتی کس می دادی چی شدی . بالاخره کاری کرد که مامان از جاش بلند شد . یه پهلو کردم . پریسا پشتم قرار گرفت و آرمیلا روبروم . .آرمیلا با بوسه های خودش سعی در آروم کردن من داشت . چون خیلی داغ کرده بودم و مامان که قبلا هیکل سنگین و سنگینی هیکلشو. انداخته بود رو تنم منو به نفس نفس زدن وا داشته بود . دست آرمیلا روی کیر من قرار داشت و پریسا هم دو تا دستاشو گذاشته بود روی کون من . .. آخ که این دو تا زن جوون چه حالی به من می دادند ! ... ادامه دارد . . نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#164
Posted: 25 Aug 2013 00:23
هـ ـــــــــــــ ـرکیـــــ به هــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـرکیـــــــــ 165
پریسا از پشت و آرمیلا از جلو تا می تونستند باهام ور رفتن و خیلی هم با عشوه و ناز می خواستند که خودشونو به من نشون بدن . آرمیلا کیرمو به حداکثر رشدش رسونده بود و پریسا هم از پشت و مسیر کون دستشو آورده بود جلوم که روی دست خواهرم قرار گرفته بود . خیلی خوشم میومد با این که مامان نیروی منو تحلیل برده بود ولی با همه اینا از اونجایی که خیلی وقت بود با آرمیلا حال نکرده بودم دلم می خواست زود تر کیرمو توی کسش حس کنم . خیلی هم خسته بودم . -عزیزم خواهر خوشگلم . اینو که بهش گفتم دیگه متوجه شد که من چی می خوام مجبور شدم دراز بکشم . این جوری بازم پریسای نازم از میدون به در رفته بود و دلم واسش می سوخت . در هر حال حق و حقوقی گفتند و پریسا هم به خوبی می دونست که خواهر و مادر نسبت به پسر و برادرشون واجب الکیر ترن تا زن داداش . -پریسا جون فدای صبرت . آریا برات وای می ایسته . -داداش تو حالا داری منو می کنی و با من حال می کنی . این قدر حواست به پریسا نباشه . داداش آرین به اندازه کافی اونو گاییده و سر حالش کرده . -مگه فرنوش تو رو نمی گاد ؟/؟ آرمیلا خورد و دم نکشید . اومد رو کیرم نشست و مثل مادر کونشو رو کیرم تکون می داد و با بالا و پایین رفتن های خودش یه حال حسابی بهم داد .بازم با این حال آب کیرمو نگه داشتم واسه پریسا جونم که خیلی مظلوم واقع شده بود . یه گوشه ای گرفته نشسته بود و گاهی با موهای سرم بازی می کرد. -وووویییییی داداش داداش .. خیلی هوس دارم .. یه چیزی بگو . بگو که داری باهام حال می کنی این قدر بی احساس نباش . خیلی وقته که منو نگاییدی .. این داداش مادر مرده اصلا صداش در نمیومد . خودمو دارم میگم . حال و حوصله حرف زدن رو نداشتم . اگرم می خواستم حرفی بزنم شبیه به جنده هایی می شدم که الکی اوف و ایف می کنند ولی باز حداقل من لذت رو می بردم . رو من خم شد . دو تا کف دستشو گذاشت زیر سرم و اونو بالا آورد و لبامو بوسید . ولم نمی کرد . خیلی حریص نشون می داد . کسش بی اندازه خیس و داغ شده بود .. -اوووووفففف داداش داداش چرا من این جوری شدم . هر وقت با تو سکس می کنم انگاری دختر بچه ام و تازه دارم توسط تو گاییده میشم .. -آرمیلا تو هم همیشه واسم تازه ای دوستت دارم . دوستت دارم ادامه بده ادامه بده . خواهش می کنم .. خیلی زود خواهرم با چند تا فریاد و چند حرکت فشاری و بعدش سکوت نشون داد که ار گاسم شده .. اون رفت و اتاقو واسه من و پریسا خلوت کرد .. -پریسا برو درو از داخل قفل کن . می خوام یه حال درست و حسابی به زن داداش گل و مظلوم خودم بودم . همیشه اونو پشت سر خودشون میذارن . یک بار هم شده به عنوان احترام نمیگن پریسا عروس ماست اول تو بفر ما -چیکار کنم آریا جون صبر و تحمل من زیاده همه این بی احترامی ها رو تحمل می کنم . مادر شوهر و خواهر شوهر یعنی همین دیگه . بازم خدا رو شکر می کنم که همین قدر احترام هم بین ما رعایت میشه . -دوستت دارم . پریسا .-می دونم آریا . از حرکاتت معلومه که می خوای حسابی با من حال کنی و حال بدی . تو حتی بیشتر از داداشت درکم می کنی و من هیچوقت لذت سکسی رو که از زیر کیر توبودن نصیب من میشه فراموش نمی کنم . با تمام وجودم عاشق توام و هوس تو رو دارم . -فدای تو عشق من . عزیزم . دو تایی دیگه باید این تعارفات صمیمانه و واقعی رو کنار میذاشتیم و می رفتیم سر اصل مطلب . پاهای زن داداشو انداختم رو شونه هام و هیکلشو با یه حرکت رو به جلوش به طرف خودم کشوندم و کیرمو فرو کردم توی کسش .. -اوووووویییییی -چیه دردت گرفت ؟/؟ -نمی دونم چرا حس می کنم خیلی کلفت شده و داره جرم میده . -جر میده -یه جوریه که دلم می خواد پاره پارم کنه . خوشم میاد .. آتیش میده آریا .. ولش نمی کردم . پاهاشو از رو شونه هام گذاشتم پایین و سرعت گاییدن پریسا جونو زیادش کردم . از این پهلو به اون پهلو از پشت و از جلو هر طرفی که حس می کردم می تونه روش اثر بیشتری داشته باشه روش آزمایش می کردم هر چند اون فقط می خواست که کیر رو داخل کسش احساس کنه . -آریا بذار منم بیام روت . هر جوری که دوست دارم کوسمو رو کیرت فشارش بدم . حرکتش بدم . -بیا زن داداش فدات شم هر جوری دوست داری با من حال کن . می دونی که چقدر دوستت دارم -راستشو بگو تو این دور و بری ها کس کی با حال تره ؟/؟ کی خوشگل تره -زن داداش تو که خودت می دونی من تو رو از همه با حال تر و خوشگل تر می بینم .. -بگو بازم بگو دوستم داری . بگو . بگو .. -اووووففففف دوستت دارم دوستت دارم . فقط تو .. پریسا با اون کون گنده اش اومد رو سر کیرم نشست . این یکی رو دیگه قصد داشتم آبمو با حداکثر فشار بریزم داخلش .... ادامه دارد .. نویسند ه ... ایـــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#165
Posted: 28 Aug 2013 23:23
هـ ـــــــــــــ ـرکیـــــ به هــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـرکیـــــــــ 166
پریسا هم در یه حالتهایی شبیه به مامان خودشو روی کیر من حرکت می داد . -جاااااااان چه حالی می کردم با این تکون دادنهای تو . اگه بدونی چقدر به من مزه میده . -آریا گل من ! هر جوری که بیشتر بهت مزه میده بگو همونو انجام بدم -زن داداش . من فقط می خوام امروز تا اونجایی که می تونم به تو حال بدم و تو با من حال کنی . حواست باشه . خیلی دوستت دارم و عاشقتم . -کاش تو جای آرین شوهرم بودی .. با خودم گفتم فقط همینو کم داشتم . آهو که می خواست زنم شه . خواهرام آرمیلا و آنیتا هم که همچه آرزویی داشتند . اینم روش . حتما مامان جونم هم دوست داشت یک شوهری مثل من داشته باشه . نمی دونستم با این همه خاطر خواهام باید چیکار کنم . در هر حال باید با هاشون راه میومدم . چاره چی بود . پریسا با اون کون گنده اش اونجا رو به آتیش کشیده بود . خیس عرق شده بود . چند بار چشاش رو به آسمون رفته بود . نمی دونستم چرا ار گاسم بشو نیست خودشم تعجب می کرد . فکر کنم به خاطر عجله ای بود که به خرج داده بود . اون همش به این فکر می کرد که آرمیلا و مامان الیا پشت در منتظرن که کی کارش تموم میشه و در باز میشه . بیشتر از نیم ساعت رو کیرم بود و منم از طرف پایین به بالا با ضربات سهمگین و کیری و کاری خودم کمکش می کردم . -آریا هم دارم ار حال میرم و هم دارم حال میام . ولم نکن . باهام بازی کن به سینه هام دست بزن . کاری کن که هوسم بازم بیشتر شه .. -پریسا جون مارو گاییدی خودت رو هم گاییدی . ببینم بازم جون داری که تکون بخوری .. -برادر شوهر گل و خوش کیرم . تو به آدم جون میدی . انرژی میدی . کاش تا صبح همین جا زیر کیر تو بودم ولی می دونم که از دست مادر شوهر و خواهر شوهر نمی تونم .. با خودم فکرمی کردم که ای کاش قبل از این که به خونه بر می گشتم یک زنگ می زدم و شرایط رو که این جور می دیدم همونجا پیش مادر بزرگ می موندم و دیگه معلوم نبود آرمیلا و الیا جون چه بلایی می خوان بر سرم بیارن . امان از دست این دو تا زن . پریسا که اعلام کرده بود می خواد بره خونه و کار داره . شاید به خاطر همین بود که اون دو تا زن هنوز صدا شون در نیومده بود و واسه همین گذاشتن که سیر سیر کیفشو بکنه و یه وقتی مزاحم شب کاری اونا نشه . من و مادر الیا و خواهر آرمیلا . خودمو میذارم در اختیار اونا که هر کاری که دوست دارن با من انجام بدن . دیگه چی بگم . زندگی سراسر هوس و بکن بکنی یعنی همین دیگه . اصلا معلوم نبود کار و زندگی دیگه ما چیه . هر وقت میومدم خونه باید این بر نامه ها می بود . خلاصه حس کردم که شرایط پریسا به صورت غیر عادی در اومده و داره رو من ولو میشه . روی کسشو هم چنگ گرفته و هم با چهار تا انگشتام می گردوندمش و از زیر هم ضربات کیری خودمو به سقف کسش می کوبوندم . خودمم دیگه دوست داشتم توی کس پریسا جونم حتی سر بالایی هم که شده خالیش کنم . جاااااان اینو می گفتن عشق و حال -آریا آریاااااا جوووووون اومد اومد .. مگه میشه نیاد . رو کیر آریا باشم و آبم نیاد ؟/؟ .. بریز بریز .. دیگه جون ندارم .. منم دیگه مقاومت نداشتم همونجا سر بالایی عین فواره آب کیرمو ریختم توی کوس پریسا , خوشگل ترین و سکسی ترین زن داداش دنیا . رو من دراز بکش پریسا بخواب . خستگی خودت رو بنداز رو من .. پریسا لحظاتی بعد از جاش پا شد و با بقیه خداحافظی کرد و رفت . من دیگه خیلی خسته شده بودم . وقتی رفت آرمیلا وارد اتاق شد . مامان نمی دونم کجا بود . -داداش چه خبرت بود . به ما که می رسی همش عجله می کنی ؟/؟ چیه کس زن غریبه توش عسل ریخته شده و توی کس خواهرت زهر ریختن که ازش فرار می کنی ؟/؟ -آرمیلا من تو رو هم گاییدم دیگه . واسه چی از من گله داری . باور کن پریسا ار گاسم نمی شد . مردم تا اونو ارضاش کردم . البته خودش مرد . چون بیچاره اومد رو کیرم و بیشتر از نیم ساعت داشت تلمبه می زد . -از دست تو من دیوونه شدم . تو که می گفتی خسته ای . . نمی دونم یهو چشاش به چی خیره شده بود که سگرمه هاش رفت تو هم .. واییییی عجب بد بختیی ! دو تا پاف از آب منی های من روی تشک ریخته شده هنوز اون جور که باید و شاید حل نشده بودن . احتمالا از کس برگشتی بودند . ترس برم داشت . راستش از خواهرم نمی ترسیدم . حریفش بودم . از این می ترسیدم که به من منت بذارن که چطور من فراری از خالی کردن آبم بودم و حالا رو پریسا خالی کردم .. انگشتشو گذاشت رو یکی از این تیکه منی ها .. اونو رو انگشت نگه داشت و انگاری مدرک جرم گیر آورده باشه گرفت جلو چشام و سرم داد کشید . داداش این چیه ؟/؟ به من بگو این چیه ؟/؟ -فکر کنم سینوسم ترشح داشته آب بینی ام سفت شده .. آبریزی غلیظ بینی داشتم .. -آریا مسخره ام می کنی؟/؟ -نه من چه می دونم . تستش کن ببین چیه -خجالت بکش تو حالا یه دختر غریبه رو به مادر و خواهرت تر جیح میدی ؟/؟ ببین چقدر توی کسش خیس کردی که این قدر ریخته این دور و بر . تازه چند جای دیگه لک هاش مونده .. مااااااامااااااان مااااااامااااااان بیا بیا از دست پسرت من دیوونه شدم .. اشهد خودمو خوندم . می دونستم حالا تا صبح باید اون و مامانو بکنم و توی کسشون خالی کنم . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#166
Posted: 31 Aug 2013 21:58
هـ ـــــــــــــ ـرکیـــــ به هــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـرکیـــــــــ 167
مامان الیا وارد شد . هنوز آرمیلا لب باز نکرده جریانو گرفته بود . یه جوری نگام می کرد که فهمیدم عصبیه . من دیگه باید چیکار می کردم -من سرم خیلی درد می کنه حالم گرفته . خسته ام دارم می میرم -داداش اگه داری می میری از دست اون ور پریده که اون یکی داداش ما رو از ما گرفته خسته و مریض و بیماری . اون یه داداش کمش نبود حالا داره تو رو هم از ما می گیره . فکر نکردی کس منم تشنه شه ؟/؟احترام به مادرت چی شد . می خواستم بگم دو سه قطره ای توی کس الیا جونم آب ریختم که فوری جلو زبونمو گرفتم آخه این جوری بد تر می شد . لعنتی این که انداخته بودم انگاری آب نبود . بیشتر به سنگ می خورد . -حالا خانوما یه چیزی درست کنین به این گرسنه بدین . من دارم ضعف میرم . من که نمی تونم همین جوری کاری بکنم . دیگه هیچی ازم نمونده . این مردا کجا هستند که به دادم برسن ..آرمیلا : داداش ما رو باش . از دست خواهر و مادرت دیگه فراری شدی . اونایی که با تمام وجودشون بهت حال میدن ما هستیم بد بخت نه غریبه ها . -چرا حالا این قدر سر کوفتم می زنین . مگه من چیکار کردم . پریسا هم عروس شماست . اون امشبو نمی خواست اینجا بمونه گفتم حالا که داره میره کس خالی یا بهتره بگم دس خالی نفرستمش . -مامان می بینی رو رو ؟/؟ -آره دخترم تو برو آشپز خونه یه چیزی درست کن من با این آقا پسر کار دارم و می خوام آدمش کنم . ظاهرا این یه تیکه رو آرمیلا حرف بزن نبود چون به مذاقش خوش نیومد که میدون رو خالی کنه و منو بسپره به دست مامان . توقع داشت که مامان بره آشپز خونه غذا درست کنه و خودش با من حال کنه .. -آرمیلا یه استامینوفن کدئینه بیار من دارم می میرم . -بمیری بهتره تا زیر کس ما خوابت بگیره .. بد جوری توپش پر بود . حالا که این طور شد من اصلا خودمو روی کسش تکون نمیدم تا حس کنه که قدرت دست کیه . هر چند که قدرتی واسه گایید ن اون نداشتم . وقتی که رفت و من و مامان تنها شدیم به من گفت آریا تا حدودی خواهرت راست میگه ولی این قدر سر به سرش نذار من که نمی تونم پیش اون همش از تو دفاع کنم . هر دو تا تون بچه های من هستین . درکت می کنم ولی خب نباید کاری کنی که ما فکر کنیم خواهر و مادرت برات ارزش کمتری دارن . رفت و برام یه قرص سردرد آورد و خوردمش و لیوانو زیر تخت قایم کردم تا خواهرم نبینه .-مامان دوستت دارم عاشقتم . -خواهرت آرمیلا هم دوستت داره . پس تو هم باید دوستش داشته باشی . اون این حرفایی رو که می زنه از رو عشق و دلسوزیه -وحسادت -خب حسادت رو هم میشه به نوعی عشق تعبیر کرد -آره مامان در یه حد و اندازه ای که باید کنترل شه . حالا عزیزم نمی خوای به خودت زیاد سخت بگیری . هیچ کاری هم نکن . خودتو بسپر دست من . می خوام وقتی آرمیلا میاد حس کنه که من به اندازه کافی شیره ات رو کشیدم و نفستو گرفتم و امانتو بریدم . مادر کیرمو گذاشت توی دهنش و ساک زدنو شروع کرد . صدای سرخ شدن یه چیزی رو توی تابه احساس می کردم . کیرم نیمه شق شده بود . راستش هوس منم نیمچه هوس بود . پدرم در اومده بود .اگه یه جنده مرد هم می بودم تا این اندازه فعالیت نمی داشتم . ولی دلم می خواست مادرمو که واقعا درکم کرده عاشقانه می بوسیدم و عاشقانه می کردمش . فکرم رفته بود به جاهای دیگه . به این که تا چند روز دیگه در محفل سکس خانوادگی باید عفت و عارف رو معرفی کنیم و معلوم نیست چه در گیریهایی پیش میاد . فقط چند روز مونده . در این چند روز باید حسابی تجدید قوا کنم تا در مجلس کم نیارم و مثل همیشه حرف اول رو بزنم . چون واسه خودم غرور داشتم . از این که از مردای زیادی جلو می زنم وکلا همه رو پشت سر گذاشته و به عنوان قوی ترین مرد مجلس شناخته میشم به خودم می بالیدم . خیلی ها در روز به من زنگ می زدند که پنهونی برم خونه شون و اونا رو بکنم و نمی دونم شوهرمون خونه نیست و از این حرفا . ولی من جواب می دادم فقط در مجلس . من اهلش نیستم و اساسنامه رو زیر پا نمیذارم . به مصلحت نظام نیست که اساسنامه رو زیر پا بذارم . ما قانون اساسی داریم . بابا بزرگ آرمان رهبر ماست ولی خیلی کس خله . دقایقی بعد که آرمیلا اومد نزد من یه چند تایی کتلت رو گذاشته بود در یه وردستی و در همون حالتی که مامان رو کیرم نشسته تلمبه می زد گفت داداش یکی بر دار خوب آبت زیاد بشه بریزی تو کوس زن داداش پریسا . -خواهر جان زحمت کشیدی دستت درد نکنه ولی این حرفا چیه داری می زنی . یکی بر می دارم که منو یاد کس خواهر نازم آرمیلا بندازه . یکی از کتلت ها خیلی پت و پهن و درشت شده بود اونو بر داشتم و گفتم همینو بر می دارم که اندازه کس خواهر گلم آرمیلاست . همون جوری که اونو با اشتها می خورم اینو هم با لذت و میل می خورم . -ماااااامااااااااان .. خواهرم دستاشو گذاشت رو گوشش و جیغ می کشید . عصبی شده بود از این که به کسش گفته بودم گشاد . کس خواهرم نصف اون کتلته نمی شد ولی می خواستم حالشو بگیرم . مامان الیا : آریا کس خواهرتو نشون بده ببینم چی داره میگه . راستش من از وسط و درازا اونو خورده بودم . یه تیکه هم از سر اون نصفه باقیمونده گرفتم حالا راستی راستی شد اندازه کس آرمیلا . -مامان نگاه کن قضاوت کن . این کجاش گشاده ؟/؟ ادامه دارد ... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#167
Posted: 4 Sep 2013 22:51
هـ ـــــــــــــ ـرکیـــــ به هــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـرکیـــــــــ 168
مامان دیدی ؟/؟ آریا چه رفتاری با هام داره . بهم میگه مگه کسم به این تنگیه ؟/؟ من خیلی کس گشاد هستم . آرمیلا در حالی که از پشت سر مامان واسم خط و نشون می کشید رفت تا ساعتی دیگه بر گرده ولی اون شب تا صبح اون و مامان پدرمو در آوردند . اون همه هارت و پورتی که خواهرم می کرد فقط هیاهو بود چون وقتی که کیرمو دید و رو اون نشست دیگه انگار همه چی از یادش رفته بود . فراموش کرده بود که چی بر زبون آورده . من فکر می کردم دو عامل اصلی باعث می شد که خواهر و مادر و زن داداشم به کیر من و این که زیاد با من سکس داشته باشن علاقه مند بودند یکی این که تنوع طلبی خودشونو می خواستند با من رفع کنند و دیگه این که کیر من از هر سه شوهراشون یعنی از کیر داداش و پدر و دامادم کلفت تر و تر و تازه تر بود . نوش جون همه شون .. ...چندروز بعد : یک باردیگه شور و هیجان برای شرکت در محفل شکل گرفته بود . زنا التهاب و هیجان خاصی داشتند و مردا هم همین طور . انگاری زنا بیشتر از جریان اون چه در این مجالس می گذره با خبر بودند . اونا حتی می دونستند فلانی از چه عطر و ادکلنی استفاده می کنه . روژ لبش از چه جنسیه مال کدوم کشوره . خلاصه حتم داشتم که تقریبا همه زنا از وجود عارف و عفت هم با خبرن . در هر حال بالاخره که باید با خبر می شدن . این بار به اونا پیشنهاد دادم که دو شب قبلش بر نامه سکس دسته جمعی خانوادگی رو در خونه مون بذاریم یعنی پیشواز رو دو روز زو دتر بریم و شب قبلش دسته جمعی استراحت کنیم که وقتی رسیدیم مجلس سر حال باشیم و نایی برای ادامه کار داشته باشیم . اولش زنا با این پیشنهاد من مخالفت کردند ولی مرداموافق بودن و بالاخره حرف من به کرسی نشست . حق با منه دیگه .. تا چند ساعت به سکس سنگین و خانوادگی اگه آدم با سه نفر دیگه هم سکس کنه این دیگه پدر آدمو در میاره . در عوض زنا بیست و چهار ساعت قبل ازاجرای عملیات رو مرتب جلوی آینه بودند . هر چی این زنا زار زدند و گفتند یه دست اونا رو بکنم زیر بار نرفتم . راستش بی اندازه خوشگل کرده بودند و وسوسه شده بودم . مخصوصا زن داداش پریسا از مادر و خواهرم هم خیلی خوشگل تر شده بود . ولی نمی خواستم اونا رو به قانون شکنی عادت بدم و این که اگه یه قول و قرار هایی بین خودمون کردیم این قدر راحت اونو زیر پا بذارن . بهتره بریم به مجلس . چه شور و هیجانی داشت . بازم همه مون غرق این فرهنگ شده بودیم که هیچ فاصله ای بین ما وجود نداره . دنیای ما دنیای شادیها و همبستگی هاست . . بیش از پنجاه مرد و پنجاه زن کاملا بر هنه گرد هم آمده بودند تا دوروز یا در واقع یک روز و نصف شاد و باحال و سراسر هیجان رو در کنار هم داشته باشن . همه سلام و علیک گرم و خوش و بش می کردند . عارف و عفت هم با چند نفر سلام علیک کردند . ملت از بس شوق و ذوق داشتن اولش متوجه نشدن که دو تا تازه وارد هم اومدن میون اونا . با این که زنا بیشتراشون می دونستن که عارف و عفت می خوان بیان و از عواقب اون می ترسیدند . خون جلو چشای خیلی ها رو گرفته بود . اونا خاطره خوشی از عفت نداشتند . چون عفت یک زن محجبه حزب الهی شلاق زن بود که اوایل انقلاب پدر جوانانو در آورده بود . همون روز هایی که یه چند مدتی در این مملکت دم از آزادی می زدند . ترس خاصی رو در چهره عفت می شد دید . ولی این غریبی در چهره عارف بیشتر به صورت شرم و حیا دیده می شد . هر چند اون با گاییدن مادرش و مادر بزرگم نشون داده بود که این طایفه شرم و حیا سرشون نمیشه .. در هر حال به موقعش اگه نیاز می بود من باید وارد عمل می شدم . مادر بزرگ پری رفت وسط عارف و عفت . که اونا دو تایی سرشونو پایین انداخته بودند .. -عارف جان عفت خانوم سرتون رو بالا بگیرین . اینا همه از بستگان تو هستند . حالا درجه یک یا دوی اون فرق نمی کنه . شما هم خونید . برای رسیدن به امروز از مرزهای دیروز گذشتین . تلخیها و شیرینیها و سردیها و گرمیها چشیدین تا به امروز رسیدین .. دیگه زن و مرد نذاشتن که اون ادامه بده . فقط خونواده ما ساکت بودن و صداشون در نمیومد . سر و صدا ها از چهار گوش محفل شنیده می شد . بوی شورش و در گیری میومد ..عمو آراد : بندازین بیرون این جار کشو .. همین کثافت آشغال بود که برای بهترین دوست زندگیم مایه اومد و اونو اعدامش کردند . واسه چی ؟/؟ واسه این که دوستم اونو نگایید . اون می گفت من چادر سرم باشه و تو منو بکن . اما دوستم زیر بار زور نرفت . دوستم رفت خواستگاری یکی دیگه همین آشغال رفت گفت که اون منافقه .. منافق جد و آباته عوضی .. منیژه خانوم از دور بدو بدو خودشو به نزدیک عفت رسوند .. من رفتم کنارشون که به عنوان یک محافظ عمل کنم که این عفت رو ترور نکنن . این منیژه بد جوری جوش آورده بود . اومد کونشو گرفت جلو رو عفت و گفت این دو تا لک رو می بینی لک همون شلاقهاییه که خودت شخصا به من زدی . حیوون گناه من چی بوده ؟/؟ فقط یه روز نامه فروختم . حالا امروز میای توی محفل شرکت می کنی که کس بدی . تو خودت همون وقتا یه جنده تمام عیار بودی که به غریبه ها کس می دادی چون اگه جنده نبودی دیگه زیر کیر این همه آد م نمی نشستی و نون کون کشی و کس کشی خودتو نمی خوردی . ما اگه حالا داریم میدیم همین داخلی خودمونه . عفت سرشو انداخته بود پایین . اون فکر می کرد که تا صحرای محشر کسی نیست که یقه شو بگیره . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#168
Posted: 7 Sep 2013 21:41
هـ ـــــــــــــ ـرکیـــــ به هــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـرکیـــــــــ 169
حس کردم که رشته امور نزدیکه از دست مادر بزرگ خارج شه .. رفتم نزدیکش و یه اشاره ای بهش زدم . متوجه شد که من ازش می خوام که رشته کار رو در دست بگیرم . .. شروع کردم -حضار محترم ! ما همه در اینجا میهمانیم میهمان بزرگواران محترمی چون پری خانوم و آرمان خان این بزرگ خاندان فامیلی ما که خداوند عمرشونو طولانی تر و با عزت تر کنه . دنیا جای گذشت و بخشش هاست . این شما هستید که با عفو و گذشت خود باید نشان دهید که رفتار و منش انسانی داشته و با مناعت طبع و بزرگواری خود کینه ای به دل نمی گیرید . صمیمانه تر بگم وقتی در زندگی گذشت باشه و آدم از گناهان اونایی که بهشون بدی کردند بگذره در های رحمت به روش باز میشه .. آیا کسی از ما گناهی نداشته ؟/؟ ما همه مون آدمای درستی بودیم ؟/؟ فرهنگ انسانها هر لحظه دستخوش حوادث و تغییرات زیادیه . من که در اون زمان نبودم ولی خونواده من میگن یعضی ها رو طوری شستشوی مغزی داده بودند و شرایط رو به گونه ای در آورده بودند که پدر به پسر .. مادر به پسر ..برادر به خواهر رحم نمی کرد .. اصلا ارشادهم نمی کردند یک ضرب خلاص .. ما رسیدیم به جایی که فهمیدیم هیاهوی بسیار برای هیچ بوده .. کسی برای دین و آخرت کاری نمی کرده .. اگه برای آخرت بوده تا این حد وحشی بازی راه نمی انداختند .. خداوند بخشنده حتی از گناه توبه کارانی که دخترانشونو زنده به گور کردند گذشته .. نگاه کنید .. این دو بزرگوار به سوی شما بر گشتند . آغوشتونو واسشون باز کنین .. به هم محبت کنین . دنیا دوروزه. حالا میگین چیکار کنیم . نمیشه که همو طرد کنیم . اونا حالا همگام با ما شدن . فهمیدن که شما درست میگین . حق با شماست . اگه بانوی محترم و نجیب وعفیف , عفت خانوم به این موضوع پی نمی برد که امروز روسری از سرش نمی گرفت و با این وضع به اینجا نمیومد . مردان بزرگ ! ای مردان صبور! این هیکل , آماده به زیر کیر های سر فراز شما رفتنه . اگه احساس می کنید روز گاری زیر بار شلاق نامردمی های این بانوی توبه کار قرار گرفته اید امروز با شلاقهای کیر خود ثابت کنید که پاسخ شلاقهای سوزناک نامردمی را با شلاق محبت کیر می دهید . جمعیت به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بود .. ادامه دادم وشما بانوان عزیز کوس های شما آماده پذیرایی از کیر تازه دیگریست . از کیر جوانی که به کوس های شما سلام می گوید . این طلسم و تابو را شکسته است . عارف نازنین مادر خود عفت خانوم را گاییده و این دو بزرگوار کلیه امتحانات ورودی را با موفقیت پشت سر گذاشته اند به این امید که با شما و در کنار شما باشند . به این امید که نشان دهند عشق پیروز است . محبت پیروز است . خون را با خون نمی توان و نباید شست .. مردا متاثر شده زنا به شدت گریه می کردند . مردا یه دستشون رو کیرشون بود و زنا یه دستشون رو کسشون و با اون دست دیگه در یک لحظه هما هنگ شده یه بوس برای عفت و عارف فرستادند . پری جون خودشو انداخت توی بغل من .. -آریا اگه تو نبودی من چیکار می کردم -پری جون آمادگی اونو داری بری زیر کیر عارف ؟/؟ -من الان داغونم . خیلی دوست دارم کس بدم ولی یه لحظه ترسیدم . یاد انقلاب کیری 57 افتادم . یه لحظه فکر کردم این صد نفر می خوان یه انقلابی بکنن شبیه همون انقلاب . از سر سیری بود اینم از سر سیری می تونست باشه . چون وقتی شکم و کیر و کس که سیر باشه و بدونه هر وقت که اراده کنه یکی دم دستش هست خوشی زیادی می زنه زیر دل آدم . ظاهرا پری جون به شدت به هم ریخته و در شوک بود . چون جمعیت بد جوری به این دو تازه وارد تو پیده بودند . از چند گوشه چند تا وسیله هم به طرف عفت و عارف پرت کرده بودند که بهشون نخورده بود . عارف و عفت که خر خودمونی بودند . واسه این که به اونا بر نخورده باشه و از دلشون در آورده باشم رفتم پیششون و آروم بهشون گفتم امیدوارم که این جمعیت رو درک کرده باشین .. من می خوام به عنوان ائتلاف بزرگ و یک شروع زیبا و مهیج مامان الیا رو بدم عارف جون بکنه و خودم هم تو رو بکنم . یه بر نامه ای بذاریم که این جمعیت ببینند و کیف کنند و متوجه شن که بین ما جز دوستی و تفاهم چیز دیگه ای نیست . به مامان موضوع رو گفتم اون با اشتها قبول کرد . واسه اون چه فرقی می کرد . کیر جوون و کاری باشه آدمش موردی نداشت . -بستگان عزیز برای این که اوج هیجانو از این دو تازه وارد گلمون ببینیم من و مادر عارف جان یعنی همین عفت خانوم آتیشپاره ..و عارف جان پسر عفت خانوم با مادر دلاور و خستگی نا پذیر من سکسی رو پیاده کرده که از شما انتظار میره در نهایت آرامش و در کنار هم به تماشای این فیلم واقعی و زنده سکسی بنشینید ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#169
Posted: 12 Sep 2013 11:45
هـ ـــــــــــــ ـرکیـــــ به هــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـرکیـــــــــ 170
خیلی آروم رفتم سر وقت عفت و طوری که فقط خودمون بشنویم ازش پرسیدم که چیزی احتیاج داره یا نه ؟/؟ روحیه اش چطوره ؟/؟ سری تکون داد و گفت بد نیستم . ببینم دوست داری سخنرانی کنی ؟/؟ گفت نه ولی وقتی که تونست لیاقت ومهارت خودشو در بودن با دیگران نشون بده این کارو حتما می کنه . ازش خواستم که با اینم که کاملا لخته یه چشمه از اون رقصای عربی خودشو که در اثر سفر زیاد به سوریه و کشورهای عرب و زیر کیر اعراب بیگانه رفتن یاد گرفته رو اینجا برای ما به اجرا بگذاره و مردا رو تحریک کنه و زبونشونو ببنده .. می خواستم بیشتر براش پچ پچ کنم ترسیدم بقیه بگن چه خبر شده و دیگه نشه جمعشون کرد . رو این حساب تا همین جا بسنده کردم . عفت که می دونست حرف بی ربط نمی زنم شروع کرد به قر کون و کمر دادن و من هم با کیرم خودمو بهش می چسبوندم . از پری جون هم خواستم که ضبط سی دی رو روشن کنه و یه آهنگ دبش عربی مخصوص رقص گذاشته تا این عفت بسیجی با ایمان محجبه که فعلا عین آینه جلو ما قرار داشت بتونه برقصه و خودی نشون بده . چه با لذت و حرارت این کارو انچام می داد . در هر چرخش کونشو به طرف عقب گردونده و من در همین لحظه هماهنگ شده با اون کیرمو به کونش می مالیدم . در یکی از این حرکات که خود منم به شدت به وجد اومدم کمر عفت رو با یک دست گرفته دستمو دور کمرش حلقه زدم . کمرشو دادم به طرف کیر خودم و کیرمو به کونش چسبوندم . مردا همه یک صدا دم گرفته بودند . بکن توش .. بکن توش .. صد تا هزار گرفته این یکی هم بذار روش .. بکن توش .. بکن توش .. دیگه جای مقدمه چینی نیود . کمرعفت رو که با رقص ناب عربی همه رو به وجد آورده بود همچنان محکم نگه داشته وچنان اونو گاییدم که سالن از جیغ و فریاد هوس عفت به لرزه افتاده بود ..خانوما !آقایون !البته روی سخنم بیشتر با شما خانوماست . اون طرف عارف جان فرزند شایسته این زن گرامی کوس بر کف , در حال کیرنمایی و رو نمایی از کوس و کون الیا جون مامان عزیزمه که شما مردای نازنین و حتی خانوما می دونین که اون چه تیکه ایه . تا به حال نشده که مردی اونو بگاد و آرزوی دوباره گاییده شدنشو توسط خودش نداشته باشه . هدف من از بیان این حرفا اینه که شما نیم نگاهی به اون طرف هم داشته باشید و ببینید که عارف این رزمنده دلاور تا چه حد داره به مادرمن که بهترین و خوش کیر ترین مردای این محفل بهش حال دادند سرویس می ده . آخ که چه کس شراتی می گفتم و با همینا هم همه رو دور خودم داشته بودم . انگاری جمعیت فراموش کرده بود که برای چی این جا جمع شده و یا این که تا دقایقی پیش قصد داشتند اون دو تا بسیجی با ایمان رو لت و پارش کنند . خلاصه در اون وضعیت بغل دستی های خودمو هم فراموش نکردم . البته مامان هم به کمک عارف اومده خودشو رو کیر اون حرکت می داد . نمی دونستم باید چیکار می کردم حواسم به کار خودم می بود یا این که باید یه نیم نگاهی به اون طرف می داشتم .. من و عفت روی یک تشک بزرگ شبیه به تشک مسابقات کشتی و به همون اندازه نشسته بودیم و من عارف و الیا جونو به خوبی زیر نظر داشتم . خیلی آروم به مادر که رفته بود رو کیر عارف گفتم مامان وقتی رو کیر نشسته داری حال می کنی خودت رو تا نزدیک آخرا بکش بیرون و بعد دوباره از نو گاییدن خودت رو شروع کن . چون ملت این جوری وقتی تمام کیر بیرون کشیده میشه و کلفتی اون مشخص میشه هم خود کیر جلوه و زیبایی دیگه ای داره هم قلب کون و سوراخ کس و کون در یک نمای کلی خیلی زیبا به نظر میاد -عزیزم پسر گلم من که خودم همه اینا رو واردم . تو نگران نباش کاری می کنم که زنا رو به وجد بیارم از این که بیان و به خاطر کیر عارف بیفتن به جون من .. عارف : آریا جون عجب مامان با حال و کار کشته ای داری .. -خب عارف جان هنوز کجا شو دیدی . در هر حال اون وقتا که عفت جون جونشو کف دستش گرفته بود و برای جهاد رفته بود به سوریه و فلسطین مادر من هم همین دور و برا داشت جهاد داخلی انجام می داد . سعی کردیم ما چهار نفر زیاد از هم فاصله نگیریم تا تماشاچیان پر هوس بتونن راحت تر ما رو در تیر نگاهشون داشته باشن .. مامان ناله های جنده مانندشو سر داده بود . منم می دونستم اخلاقشو که کی واقعا می گه کی چاخان می کنه .. الان رو نمیشد گفت که هوس نداره و داره فیلم میاد . در یه حالت بینا بین قرار داشت . کیر عارف دور و بر کس مامانو چرب و لغزنده اش کرده بود . من هم برای این که از قافله عقب نمونم یکضرب کیرمو توی کس عفت آتیش کردم . -عارف جان تو هم یه چیزی باید بگی و تو عفت جون می دونم که خیلی خبره ای ..... ادامه دارد ... نویسنده ... ایـــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#170
Posted: 15 Sep 2013 17:11
هـ ـــــــــــــ ـرکیـــــ به هــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـرکیـــــــــ 171
ما چهار تا شده بودیم شبیه کشتی گیرایی که چهار تایی داریم روی تشک مبارزه می منیم اما فعلا دو به دو . عفت شجاعانه تر فریاد می کشید . بعضی از مردا احساس شرمندگی می کردند . از گوشه کنارا یه صداهایی به گوش می رسید که یه عده ای می گفتند که خون رو که با خون نمی شورند ولی کیر رو با کون می شورند . منتظر بودند که من زود تر تموم کنم برن سراغ عفت . نظم عمومی به هم نخورده بود ولی سیستم گایش در همی تحت الشعاع صحنه گاییدن و گاییده شدن مامان الیا و عفت جون قرار گرفته بود . مردا این مسئله رو زمزمه می کردند که عجب کونی داره این عفت . زنا هم از خوش کیر بودن و محجوب بودن عارف می گفتند . پری جون اومد جلو اشاره کرد به جمعیت که عقب تر برن این جوری هوا و اکسیژن کافی به شرکت کنند گان در عملیات نمی رسه . یه بلندگویی هم دستش بود و گاهی که صدا نمی رسید از اون استفاده می کرد . اومد پیش من و گفت چه من به تو بد هکار باشم و چه تو به من بدهکار باشی بازم پری جون کنیزته و زیر کیرته . یادت نره که کس پری بیش از هر کسی تشنه کیر توست . -فدات شم پری جون بیا جلو لب .. لب .. عفت که زیر کیر من قرار داشت به حرف در اومد و گفت پری جون ما شرمنده محبت های تو و آریا جون هستیم من و عارف هیچوقت خوبی ها و زحمات شما رو که در این راه واسه ما کشیدین از یاد نمی بریم . اگه دوست دارین من خودمو کنار بکشم که تشریف بیارین جای من . -معلوم نبود عفت تعارف می کنه یا جدی میگه . یه نگاهی هم به صورت پری انداختم که نشون می داد که خیلی تمایل داره که جای پری قرار بگیره . -پری جون اگه ایرادی نداشته باشه من کارمو باعفت جون تموم کنم و مردا تا فینال ما رو ببینن . من بعدا خودم در خدمتتم . یه خورده بهش بر خورد ولی در جا فهمید که من دارم منطقی حرف می زنم . در حالی که زیر چونه و گردن عفتو می بوسیدم و کیرمو هم آروم در کس عفت حرکت می دادم بهش گفتم تو راستی راستی دوست داشتی من برم بچسبم به کنار پری ؟/؟ مردا که دسته جمعی داشتن با کیرشون ور می رفتند . عفت رو دمر انداخته بودم رو تشک , کونش رو به هوا بود . مردا همه شون سوت می کشیدند .. زنا از اون طرف در حالی که توجهشون به کیر عارف بود که چه جوری داره کس مامانو می شکافه و میره توی کس و بر می گرده یه نیم نگاهی به کون عفت داشته و از این می گفتند که بسیج جایگاه خوبی برای رشد کون و کونی هاست . ولی یکی دیگه می گفت اگه من برم زیر کیر تمام اسرائیلی ها زیر کیر بسیجی نمیرم .. اون چند تا زن درست چند قدمی ما وایساده بودند و حرفاشونو به خوبی می شنیدم . یه زن دیگه بهش گفت چرا دروغ میگی نمونه اش همین عارف بسیجی مگه تو منتظر کیرش نیستی ... خلاصه من و عفت دو تا نیروی خیلی قوی بودیم که خستگی نا پذیرانه داشتیم کارمونو پیش می بردیم . از اون طرف الیا جون هم قدرتش زیاد بود ولی عارف انگاری داشت خسته می شد . من که در حال گاییدن عفت دمر و شده بودم خودمو خم کردم تا به مامان در حال طاقباز گاییده شدن بگم که یه خورده عجله کنه ارگاسم شه که ما می خواهیم یه سکس جانانه دو به یک رو پیاده کنیم -جااااااااان چه حالی میده . آریا اول سراغ من میایین ؟/؟ -نمی دونم . من اگه جای تو بودم اول می رفتیم سراغ عفت .. یه حکمتی داره . بعد با اشاره چشم و ابرو طوری که عارف نفهمه بهش گفتم که اون داره خسته میشه .. -باشه آریا حواسمو جفت می کنم که کیف من به حداکثرش برسه . قربون تو پسر ماهم بشم که فکر مامانتی و این که من بتونم کیف کنم . اون آرین اونجا میخ وایساده داره منو نگاه می کنه . -مامان داداش هم دوستت داره .. ادامه ندادم می دونستم الان مامان زیر کیر عارف از پریسا صحبت می کنه و از این که آرین چون زن برده به فکر اون نیست . همه زنا از این فکرای الکی دارن . خودش از فرنوش انتظار داشت که بیشتر بیاد طرف خونواده ما ولی از اون طرف از آرین انتظار نداشت که زیاد بره طرف خونواده زنش . زنا اینن دیگه . فقط به یه یک نیمه لیوان نگاه می کنن . چهره مامان نشون می داد که در حال ار گاسم شدنه . با تمام زورش به کمر عارف چنگ انداخته بود این طرف هم عفت جیغ و داد هاشو طوری می زد که انگاری می خواد تمام فرشته های آسمون بفهمن که اون زیر کیر من داره حال می کنه .. -آریا اگه سرعتو کم کنی میره عقب .. بکن .. بکن .. بکن .. اووووووووففففففف ..... جووووووون ... جوووووون .. چقدر خوشم میاد . لذت می برم . دارم حال می کنم . عجب مزه ای داره !ووووووویییییی وووووووویییی .. اون دیگه کارش ساخته شد . زود تر از مامان از حال رفت .. منم رو عفت دراز کشیدم .-آریا آبتو نمی ریزی .. -چرا ولی گذاشتم برای وقتی که پسرت اومد و دو نفری مشغول شدیم اون وقت . مامان هم اون طرف کارش تموم شد . -عارف جان اگه می تونی آب کیرت رو نگه داشته باش . برای مرحله دو بر یک ما کار داریم . فعلا خسته شدی . واقعا اون سکسی که در خونه می کنی با این میدون یه تفاوتهای اساسی داره .. عارف رو واسه این که خستگیش در بره و کمتر بهش فشار بیاد قرار دادیم اون زیر که کیرش می رفت توی کس مادرش و من می رفتم پشت و کیرمو می کردم توی کون .. خم شده به دو تایی شون گفتم با توجه به این که عفت جون ار گاسم شده ما هم کمرمون سنگین و پر آبه و الیا جونم چشم انتظاره سه چهار دقیقه بعد کارو تموم می کنیم . عارف که از زیر فرو کرده بود توی کس مامانش و منم از پشت کرده بودم توی کونش . جمعیت به وجد اومده بود .. سوت می کشیدند . کف می زدند .. یه ظریفی داشت می گفت که نمردیم و دیدم که بسیجی ننه شو بکنه .. وووووووییییی چه کیفی داره . مجلس واقعا شور و حال دیگه ای پیدا کرده بود . همه شاد بودند . بابا بزرگ تفنگ به دست در گوشه ای ایستاده بود ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم