انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 18 از 29:  « پیشین  1  ...  17  18  19  ...  28  29  پسین »

هر کی به هر کی


مرد

 
هـ ـــــــــــــ ـرکیـــــ به هــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـرکیـــــــــ 172

صحنه بزن بکن حسابی راه افتاده بود . عارف اولش از این که کیرشو میون صد نفر آدم و دویست تا چشم فرو کنه توی کس ننه اش خیلی شر منده نشون می داد چشاش سرخ شده بود .. -داداش خجالت نکش . تو چرا این جوری هستی . بسیجی جماعت که شرم و حیا حالیش نیست . ناموس ملتو دارن در زندانها به باد میدن . یک مشت ننه جنده به زنهای پاک هموطنشون تجاوز می کنند شما خیالتون نیست حالا می خوای ننه ات رو بکنی داداش . ننه ای که تا چند دقیقه دیگه معلوم نیست زیرکدوم کیر این همه مرد منتظر کیر به دست میره .. اینا رو که می گفتم عارف داداش می خورد و دم بر نمی آورد . حرف حق و حساب که دیگه جواب نداشت . عارف جان یه خورده بجنب من دیگه حسابی سنگین شدم . می خوام پیوند خودمونو همین جا ببندیم . بعد از اون باید بریم رو کس و کون مامان الیای من . مادراومده بود نزدیک من و لباشو گذاشته بود رو لبای عفت و با سینه هاش ور می رفت . چه خوب با هم جیک شده بودند . چه حالی می کردند این دو نفر با هم . از اون طرف عمو آراد خیلی عصبی و ناراحت به صحنه نگاه می کرد ولی از چشاش مشخص بود که از اندام عفت بسیجی خیلی خوشش اومده . می دونستم که بعدا میشه از این بسیجی ها خیلی استفاده کرد . ما برای پیک نیک آبگرم و گشت و گذار و سکس در طبیعت نیاز زیادی به مجوز و تر فند های اونا داشتیم و می دونستم که با ما همراهی می کنند و از این بابت مشکلی نداریم . وقتی عارف کیرشو فرو کرد توی کوس مامان عفتش و من هم یه ضرب کردم توی کون عفت جمعیت آن چنان سوتی زد که پری جون اومد وسط و گفت چه خبره ! یواش تر . می خوای الان همه بریزن این جا به خیال این که عروسی شده و ما اونا رو دعوت نکردیم . عفت : پری جون جای نگرانی نیست . بذار ملت شاد باشن . الان دهها ساله که رنگ خوشی رو ندیدن .. از اون طرف عمو آراد که داشت بهمون نگاه می کرد گفت ای که هی خوارت رو گاییدن زنیکه جنده . تو حالا دلت به حال ملت می سوزه ؟/؟ عفت اینا رو می شنید و دم بر نمی آورد . می دونست که هر چی عموم میگه درسته .. اون بهترین دوستشو به خاطر جنده بازیهای همینا که اون زمان جو گیر شده بودند از دست داده بود . اوایل انقلاب جنده های محجبه شلاق زن مذهبی همه شون فکر می کردند که ملکه حوریان بهشتی شدند . رسیدن به دم دروازه بهشت .. عمو هم مثل بقیه کیرشو گرفته بود توی دستش و باهاش ور می رفت . صحنه های جالبی شده بود . بیچاره بابا بزرگ آرمان . خیلی دلش می خواست تفنگو بگیره و زود تر شلیک کنه و خودی نشون بده . آخه همین یه کارو هم اگه انجام نمی داد چه کار دیگه ای از دستش بر میومد . -عارف یک دو سه .. بریزش تو کس مامان جونت .. من که دارم خالی می کنم .. پهلو های عفت رو داشته و کیرمو بیرحمانه فقط به خاطر آن که نمای بیشتری داشته باشه می کردمش تا اونجایی که توی کون عفت می رفت و می کشیدم بیرون تا ملت حاضر در اونجا همه شاهد این صحنه هیجان انگیز باشن . زنا ی زیادی هم دستشون روی کسشون بود و با خودشون ور می رفتند . حتی از گوشه و کنار شنیدم که چند تن از اونا هوس لز با عفت رو کرده بودند . -اوووووففففففف مااااااماااااااااان .. -پسرم مادرت همین جاست . تو که می دونی از نظر شرعی جلو گیری بده . پس زود تر خودتو سبک کن .. حس کردم که عارف داره رگباری توی کس مادرش شلیک می کنه . همزمان منم شلیک رو در کونش انجام دادم .. -عارف جان آماده ای -برای چی .. -وقتی سه رو شنیدی با هم کیر رو از تن مامانت می کشیم بیرون . برگشت آب مثل خونه پری جون .. بشمار یک و بشمار دو و بشمار سه .. باهم کیرمونو بیرون کشیدیم . به عفت جون گفتیم که رو کنه و لنگاشو به دو طرف باز کردم . آب از روی کسش اومد پایین به طرف آبی که از رو کونش زده بود بیرون .. -ملت نگاه کنید من و عارف جان با هم برادر رضاعی شیدیم . چون عفت جان از کیر ما دو نفر خورده.. شاد باشین .. شاد باشین ملت .. . سالها گذشت تا عفت و عفت ها سهم ما ملت شدند .. -عارف بیا بریم ننه ات رو بسپریم دست این مرد ها و ما بریم دو تایی مون مامان الیامو بکنیم .. رفتیم سراغ الیا جون و با همون سیستم در حال کردن الیا جون بودیم که دیدیم مردا همه یورش بردن طرف عفت تا اونو بگان .. در همین لحظه بابا بزرگ اومد جلو و گفت اینجا در استارت کار مقررات داره . یکی که می دونست باید با شلیک تفنگ سکس ها رو شروع کرد گفت مگه اینجا پیست دو و میدانیه -بد تر از دو و میدانی .. خلاصه اون مردا قرقر زدند که چرا من و عارف داریم الیا جونو می گاییم که بابا بزرگ گفت برای تحکیم وحدته و فرق می کنه . همه به خط شدیم و همه مون قاطی کردیم که جلسه قبل مردا رفتن طرف زنا یا زنا رفتن طرف مردا . من به نظرم میومد که حالا باید چشم زنا رو ببندیم ومردا برن دنبا لشون .. جریان آهو رو داشتیم ..هر چند آهو هم اینجا بود و به حالت قهر داشت منو نگاه می کرد . آرمیلا هم با یه پوز خندی نگاش می کرد .. بازم این من بودم که باید میانجی گری می کردم . رفتم وسط جمعیت و گفتم عیبی نداره من یک طرح دیگه ای دارم . با توجه به این که دوروز و یک شب اینجاییم هر دو صبح رو با شلیک گلوله شروع می کنیم .. فقط همسایه هاامیدوارم مثل همیشه فکر کنن که با این تفنگ ساچمه ای داریم گنجشگ شکار می کنیم . من یشنهاد می کنم که امروزه رو چشم زنا رو ببندیم و مردابرن طرفشون و فردا بر عکس شه .. .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
هـ ـــــــــــــ ـرکیـــــ به هــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـرکیـــــــــ 173

یه نگاهی به دختر عموم انداخته و گفتم آهو جون چه خبرته . من امروز تو رو خیلی ساکت می بینم . -وقتی اینجا کلی بلبل داریم من واسه چی حرف بزنم . دستشو کشیدم و گفتم بیا از این طرف دختر عمو .. اونو به زور بردم به یه گوشه خلوت . -ببین دختر این تو بودی که در حق من نامردی کردی . من هنوزم دوستت دارم . عاشقتم . چی بهونه کردی ؟/؟ خونواده ات چی گفتن ؟/؟ الان هم طوری نشده . تو شوهر داری . من که نمی تونم شبا بیام کنار تو و اون شوهر چینی ات دراز بکشم بخوابم . -حداقل وقتی که رسیدی اینجا می تونی یه جواب سلام گرمو هم به من بدی یانه آریا ؟/؟. هر روز یه هیکلی جدید می بینی هوش از سرت می پره . با زنی که بابام باهاش لجه و سایه اش رو با تیر می زنه حال می کنی . -اصلا خود من با بابات لجم . اونم اسمشو میذاره عمو . حیف که برادر پدرمه وگرنه چند تا لیچار بارش می کردم . همین بابا ننه ات بودن که بین ما جدایی انداختن . پس آهو جون تو دیگه باهامون نیستی ؟/؟ مگر این که شانسی به تورمون بخوری ؟/؟ ببینم اگه دوست داری یه علامت بذار یه چیزی که من پیدات کنم . یه دستی به کون و کپل لختش زده گفتم دلم واسش تنگ شده . -منم هر شب خواب اینو می بینم که دارم کیرت رو ساک می زنم . اون وقت تو میگی آهو خسته شدم بیا تورو بکنم .. -میگم دختر عمو این خوابه یا فیلم سینمایی هر شب مگه میشه آدم یه مدل خواب ببینه ؟/؟ ناگهان یه چیزی چند متر اون طرف تر توجه منو به خودش جلب کرد . فوری اون چسب زخمو از رو زمین بر داشته دور انگشت کوچیکه دست چپ آهو پیچوندم . میری وای می ایستی . حدودادر قسمت ده نفر سمت راست به خط شو . همون مچ دست رو هم یه تکونی بده تا من متوجه شم که خودتی . -اگه لو بریم چی . -یه کاریش می کنم . یه ندا به پری جون میدم . -اگه بازرس مجلس متوجه تقلب بشه ممکنه یک ساعتی ما رو از جلسه محروم کنه . -نه این طور نمیشه .مگه این جا مسابقه بسکتباله ؟/؟ خلاصه این که یه ندایی به پری جون دادم که بازم هوامو داشته باشه . اونم که خاطر خواه من و کیر من مگه می تونست به نوه اش نه بگه ؟/؟ از اون طرف آرمیلا حسود هم که متوجه شده بود من و آهو خلوت کردیم موقعی اومده بود پیش ما که می خواستیم از هم جدا بشیم ولی وقتی رسیده بود که به هم چسبیده بودیم . خیلی وقت بود که آهو رو نبوسیده بغلش نکرده بودم واسه همین این بوسه و هماغوشی به من خیلی حال داد . آهو بازم همون تازگی و حس و حالو برام داشت . دخترعموم واسم همیشه تازه و خواستنی بود . نمی دونم چرا هنوز باورم نمی شد که اونو از دست داده باشم . شاید به این دلیل که با وجود این که شوهر داشت این من بودم که دختری اونو گرفته بودم . قبل از این که لبامو رو لباش بذارم یه یه دقیقه ای هم نوک سینه هاشو می مکیدم . می خواستم تازه ازش بخوام که اگه میشه با هم یه حالی بکنیم و یه دو دقیقه ای هم کیرمو فرو کنم توی کسش که ای کاش از اول بوسه این کارو انجام می دادم ولی آرمیلا عین اجل معلق سر رسید . چند تا سرفه هم کرد وگرنه این کیر من داشت راه کس رو پیدا می کرد -شما این جا هم ول کن نیستین ؟/؟ الان مجلس منتظر شماست . اصلا فلسفه بسته بودن چشم فقط به این خاطر بود که طرف روشو بر نگردونه و گرا نده . تازه اگرم کسی چند ثانیه مکث می کرد در صورت رو بر گردوندن طرف می تونست اونو بشناسه ولی چون این خطا حساب می شد ممکن بود برای یک ساعتی اونو محروم از سکس بکنند . زنا رودر هم کردند و بهشون گفتند که برن رو یکی از این خط ها وایسن .. اینجا هرج و مرج شده بود . آهوی چسب به دست همون مسیری رو انتخاب کرد که من بهش گفتم . این باز با یه نقاب شیک که فقط چشمو نشون می داد بابا بزرگ رفت سراغشون . همه چیز آماده بود .. این کارمون کس خل بازی بود ولی یه حال و صفایی داشت . پدر بزرگ سر تفنگ رو از پنجره بیرون گرفته .. بشمار یک و بشمار دو بشمار سه .. شلیک !... صدای تفنگ ساچمه ای در اومد و مردا به سمت زنا یورش بردند . شده بود عین بازی رگبی . با دو تا دستام هر کی رو که پهلو و روبروم قرار داشت مینداختم زمین تا خودمو زودتر به آهو برسونم . در آخرین لحظه دیدم که خود عمو آراد داره میفته رو سر دخترش .. خونم به جوش اومده بود . دستم بهش نمی رسید . یه تکل فوتبالی رفته و اونو با مخ انداختم زمین و خودم افتادم رو آهو .. -آراد سرشو میون دو تا دستاش گرفته بود . ولی من دخترشو شکار کرده بودم .. قصد داشت از من شکایت کنه .-پسره دیوونه چیککارکردی -عمو جان شیککارکردم . بر خورد قانونی بود . دوشنبه که می خواد تموم شه از بر نامه نود کار شناسی میشه . میگی نه نگاه کن .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی بـــــــــــــــه هـــــــــــــــر کــــــــــــــی 174

آهورو چسبیده بودم و ولش نمی کردم . دلم می خواست به باباش بگم عمو جون این من بودم که دخترت رو جر دادم . دختریشو گرفتم نه اون شوهر چینی مفتخورش . می خواستم بگم عمو جون این من بودم که تا دسته فروت کردم . اگه من گی بودم دلم می خواست تا دسته فرو می کردم توی کون این عمو جون . هرچند بیچاره بد بخت زن ذلیله و منم زن عمو مو موتا می تونستم گاییدم . نمی دونم چرا هوس کرده بودم امروز هم بزنم به کون این زن عمو ثریا .. این حرکت وحشیانه عمو که به زور می خواست دخترشو از چنگم در بیاره به شدت عصبی ام کرده بود . عوضی آشغال از کجا فهمیده بود که این دخترشه . انگاری خون خونو می شناسه . عین سگ بو کشیده بود . یا این که حواسش به من و آهو بود که رفتیم اون پستو و می خواست منو گیر بده و هر جا که من می رفتم اونم میومد ولی چرا ازم داشت جلو می افتاد شاید مانع سر راهش کم تر بود . بگذریم خودمو انداختم رو آهو . -دخترعمو خوشحالی ؟/؟ -تو چطور پسرعمو . -قسمت بود که یک بار دیگه در همین محفل به هم برسیم . -آره من خیلی خوشحالم . بغلم بزن . بچسبون اون جفت لبای داغتو به لبام . دستشو گذاشت رو صورتم تا لباشو رو برو لبام قرار بده . -آریا حواست به اون ور نباشه شیطون . وقتی که داری دخترعمو تو نگاه می کنی و باهاش حال می کنی دیگه به زنای دیگه نگاه نکن . بذار از سکسمون لذت ببریم -آره آهو . بذار فکر کنیم اینجا فقط منم و تو . انگاری در یه اتاق خواب . بیا تمرکز بگیریم . هر کسی یه چیزی می گفت و می رفت . یه قرکون و کمری می داد . دور و بر مون هم صدای برخورد شمشیر به سپر میومد . شده بود عین میدون جنگ . زن عموی کون گنده من هم افتاده بود گیر پدرم . پدر چه جوری داشت ثریا رو می کرد . هرچی به این دور و برم نگاه کردم این عفت و عارف رو ندیدم . -آریا تو داری منو می بوسی یا نگات به این طرف و اون طرفه ؟/؟ -دارم می گردم ببینم این تازه وارد های ما چی شدن . عفت و عارف رو میگم . -همون جاش های بسیجی ؟/؟ -توبه کردند و به میون مردم بر گشتند . -ببینم این پیری عشق جدیدته ؟/؟ -حالا قهر نکن آهو خوشگله من . نازتو بخورم -همین آهویی که می بینی ناز داره و کسشو زیر کیرت باز داره و یه راز داره زیر کونش هم ساز داره و اونم ساز این که اگه بازم شلوغ کنی ساز بلند شدنو می زنم و طوری واسه مردای دیگه کون چرخونی می کنم که چند نفری بیفتن روم . -همچین میگی که انگاری تا فردا غروب فقط زیر کیر منی -آخخخخخ آریا چقدر دوستت دارم . باور کن وقتی زیر کیر بقیه هستم بازم به تو فکر می کنم . با این تصور در در آغوش تو ام -حتما کیر اونا رو هم کیر من حساب می کنی -داری دستم میندازی ؟/؟ خب من دارم احساسات عاشقانه و عاطفی خودمو میگم . لباشو دوباره قفل کردم و با سینه هایی چسبیده به سینه های اون کیرمو از اون زیر جابجا کرده و خیلی راحت به کس تنگ آهورسوندم . از آخرین باری که گاییده بودمش کسش همون استیل و تنگی رو داشت . این از بی خایگی شوهرش بود که نمی دونست چه جوری از زنش لذت ببره . -آهو بهت مزه میده ؟/؟-به تو چی آریا ؟/؟ -مگه از گوشت آهو هم لذیذ تر داریم ؟/؟ کوفت اونایی بشه که بعد از من با قاشق کیرشون گوشت تو رو می خورن -اوووووففففففف نگو نگو از اینا رو من فقط مال توام . روحم همه چیز من مال توست .. سمت راست خودمو که نگاه کردم دیدم آرمیلا ست که زیر کیر یکی از پسر عمو زاده های بابا داره دست و پا می زنه . خودشو رسونده بود به من . -ببینم آهو اینجا جای دل دادن و قلوه گرفتنه ؟/؟ ما که نباید زیاد همدیگه رو اشغال کنیم . کارتو برس -چیه دختر عمو آرمیلا . مثل این که بد جوری هوس کیر داداشتو کردی . اینجا جنده خونه نیست که وقتی نشستیم روی کیر درجا آب طرفو بیاریم و پاشیم .من اگه الان از رو کیر داداشت پاشم و تو کس و کونتو بذاری روش رضایت میدی سه چهار دقیقه ای پاشی ؟/؟ -ولی این قدر حرفای الکی وقت گیر نمی زنم -واه واه واه بلا به دور . اگه خواهر شوهرم بودی چیکار می کردی .. -نگو واه واه واه ..بگو واق واق واق -آرمیلا احترام خودت رو داشته باش -تو عرضه داداشمو نداشتی .. نزدیک بود آهو از زیر کیرم پاشه و به حالت قهر بره . -تو هیچی بهش نمیگی همش داری ازش دفاع می کنی . -آرمیلا اگه فکر من و خودت و آهو نیستی حداقل احترام اون پسرعمو زاده بابا رو داشته باش که ازت انتظار داره و داره باهات حال می کنه -من کاری ندارم . اون خودش داره کس منو می کنه .. اون بیچاره هم که جفت کرده بود حرفای آرمیلا رو تایید می کرد . ...... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
↓ Advertisement ↓
زن

 
هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی بـــــــــــــــه هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی 175

-پسرعمو بیا ..بیا ولش کن . بازم خوبه که داره کس میده و این قدر بلبل زبونه . اگه بیکار بود می خواست چیکار کنه . -تو برو کشکتو بساب که شوهر برات پیدا نمی شد دادنت به یه بی خایه چینی که همه از دست کیرش فرارین . نیگا نیگا .. حتی ننه تو که زن عموی من باشه از دست کیر دامادش فراریه . دلم برات می سوزه آهو بد بخت شدی . اگه این مجلسها نبود الان کست باید خاک می خورد . حالا من چند تا آشنا دارم که کیر مصنوعی بفروشن -اونو فرو کن توی کون خودت . داداشت که واسم هلاک بود و هست -اون کیر توی دهن تو .. -بس کنین خانوما . این چه وضعشه . الان این دعوا ها بین پسرای لات هم دیگه قدیمی شده . من تعجب می کنم شما این مدل کل کل کردن و کلنجار رفتن رو از کجا یاد گرفتین . حیف نیست این لحظه های قشنگمونو خراب کنیم ؟/؟ ببین چقدر همه با عشق دارن همدیگه رو می کنن ؟/؟ از دشمنی ها کمتر نشونی می بینی . این همه لذت و تفاهم واقعا چقدر لذت بخشه ؟/؟ وای چه صحنه یا شکوهی ! در گوشه ای کوه گوشت و هرکول مجلس منصوره رو می دیدم که خودشو روی کیر عارف سوار کرده و داره اونونیمه له می کنه . چه منظره زیبایی بود . لذت می بردم . منصوره که اگه می خواست تمام وزن خودشورو بدن عارف بندازه اونو له می کرد . عرق از سر و روی عارف بیچاره می ریخت .. -منصوره جون بیا این طرف یه صحبتی با داداش عارف خودم دارم . آخه ما برادران کیری هم شده بودیم . از طریق کردن ننه هامون به صورت دو به یک و ادغام آب کیرمون . منصوره عارف رو به همون صورت بغل کرد و اومد طرف ما .. عارف : داداش اگه می خوای منصوره جون تقدیم شما .. -عارف جان از کیسه خلیفه نبخش تا فردا بعد از ظهر وقت وسیعه . تازه شب دراز است و قلند ر بیدار . ببینم خوب با این منصوره جون حال می کنی . فقط یه جوری ازش استفاده کن که اسراف نشه . عارف اون زیر از خنده ریسه می رفت .. -میشه اونو قسمت بندی کرد .. منصوره : واه یعنی من این قدر چاقم ؟/؟ .. یه نگاهی به آهو انداخته و گفتم دختر عمو اجازه هست یه خوشامدی به این منصوره جون بگم ؟/؟ یه نگاهی به من انداخت و گفت تو که با منی باشه .. ولی یادت باشه منم اگه به کس دیگه ای خوشامد گفتم تو ناراحت نشی .. -آهو الان تا چند دقیقه دیگه من میرم سراغ یه کس دیگه و تو هم به یه کیر دیگه می چسبی این قدر سختگیری نکن . تو باید دقت کنی که در اصل فلسفه تشکیل این محفل سکسی چی بوده . -خوبه حالا می خوای به من درس فلسفه منطق یاد بدی . لبای من و منصوره رو هم قرار گرفت -آریا خیلی دوستت دارم . یادم نرفته که چقدر به دردم خوردی و به من اعتماد به نفس دادی -منصوره جون فدات شم . یه خورده از اون هیجانتو بذار برای من .. فقط تو رو به جون هر کی که دوستش داری قسمت میدم برای لاغر شدن تلاش کنی . ما تا چند وقت دیگه یه گردش عمومی و سکس دشت و صحرا و باغ و کوهستان در شمال غربی کشور داریم ممکنه بعضی جاها لازم شه از کوه ها و تپه ها بریم بالا اگه می تونی این چربی ها رو یه خورده اش که چه عرض کنم نصفشو آبش کن . -چشم عشق من . آهو خودشو انداخت رو من لباشو بست به لبام و کونشو رو کیرم حرکت می داد . طوری منو چسبونده بود به خودش که دیگه حرف نزنم . حق با اون بود . چون حواسمونو از سکس پرت می کرد . فقط با چشام می دیدم که کی از بالا سرم رد میشه . پدر بزرگ یه جعبه شیرینی دستش گرفته بود و مدام به زوجهایی که در حال سکس بودند تعارف می کرد . نمی دونم درست می دیدم یا نه این مامان ما روی کسش مربا ریخته بود و شوهر منصوره داشت همون مربا رو روی کسش لیس می زد .. دلم می خواست آهو لباشو از رو لبام ورداره و من با صدای بلند ازش بپرسم که کس ننه ام خوشمزه تره یا مربا .. خب معلوم بود که کس ننه ام رو انتخاب می کنه وگرنه الیا جون پدرشو در می آورد . -آریا آریا امروز اصلا توی باغ نیستی . -آهو من دیگه اون زیر خفه شدم . اینجا عجب جمعیتی جمع شده انگاری هیشکی به هیشکی نیست . همه دور هم جمع شدن و فکر کنم کمتر کسی راضی شده بره دور و بر ساختمون . -حتما منتظرن جنس خوبا که کارشون تموم شد بقاپن بگیرن . -دختر عمو همه اینایی که اینجان جنسشون خوبه . کس و کیر و کون حالا یه خورده بالا پایین که زیاد فرقی نداره . -ولی من که همش می بینم مرغ همسایه غازه . -اوووووففففف آهو من ناز و اداتو بخورم . اگه این جوری که نشون میدی هستی چه جوری ازم دل کندی ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
ایــــــــــرانی گفت .....با سلام خدمت همه خوانندگان گل و دوست داشتنی که به من لطف داشته داستانهای اینجانب را پیگیری می کنید . من به جای داستان فقط یک مرد در روز های یکشنبه داستان عجب بله برونی را در نظر گرفته که تا کنون دو قسمت از آن را در سایتی دیگر منتشر کرده ام . آره داداش گل و شایسته و نمونه حدود هشت روز پیش و برای بار دو م در امروز تقاضای تاپیک آن را داده که امید وارم با عنایت مسئولین زحمتکش و فعال و خستگی ناپذیر نوبت بر رسی تقاضای ایشان بشود . با تشکر از همراهی و صبر و مدارای شما خوانندگان عزیز و با سپاس از آره داداش شکیبا و شهرزاد نازنین و به امید فعالیت هر چه بیشتر و بهتر ایرانی بی ادعا که دست دوستی دوستان و دشمنانش را تا آنجا که بتواند می فشارد . دوست بی حسادت و (بی )دشمنی با همه : دوست و برادرتان ایــــــــــرانی
     
  
مرد

 
هـ ـــــــــــــ ـرکیـــــ به هــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـرکیـــــــــ 176

آهو تا اونجایی که در توانش بود روی من کار کرد . فقط می خواست به من حال بده . یه لحظه دیدم در همون حالتی که خودشو رو من پالا و پایین می کرد کند شد و یهو در آخرین حالتی که کیرش رفت تا ته کسش همونجا نگه داشت -دراز بکش رو من آهو جون . خودت رو شل کن . اصلا بی خیال باش . فکر نکن به این همه شلوغی . برو توی حس یوگا .. یک حالت پروازی ..من قبل از این که عفت و الیا رو بکنم کیرمو خوب اسپری زده بودم . به اندازه ای این کار رو کرده بودم که از شقیتش کاسته نشده . از اون طرف یه قرص قوی خورده بودم که تا چند ساعتی هر کی رو می گاییدم می تونستم یه مقاومتی داشته باشم که آبم خالی نشه . موقع گاییدن اونا فقط اسپری تا حدودی اثرشو گذاشته بودو در اثر ضربه های متوالی چون هنوز خوب جا نیفتاده بود اثرش کم شده بود . بی حسی نصف و نیمه ای داشتم ولی انگار بازم لذت می بردم البته در این سه چهار ساعت بعد اگرم می خواستم آبمو بیارم باید کمی به خودم فشار می آوردم و می رفتم توی لذت و عشق و حال اون وقت شاید پنجاه درصد اونی رو که می تونستم در حالت نرمال خالی کنم بریزم توی کس یا کون و کلا انزال شم . ولی تر جیح دادم تا چند تا گاییدنو بی خیال شم .با این حال حس می کردم قرص ضد انزال بیشتر رومن اثر گذاشته . -عزیزم نمی خوای توی کس من بریزی خالی کنی بهت مزه بده لذت ببری ؟/؟ ترجیح دادم حقیقتو به آهو بگم . وگرنه یک دروغ صد تا دروغ دیگه هم میاره و میگن دروغگو کم حافظه هست . ولی طوری برای آهو حرف می زنم که اون فکر کنه که من به او اهمیت زیادی میدم و این کار برای فرار از حال کردن با اون نبوده . آخه این زنا مثل ما نیستند . اونا به اوج لذت و تمتع نهایی خاص در مرحله ای می رسن . اونم اکثرا یا طول زمانی خیلی بیشتر از انزال مردان و لذتی چند برابر .. اگه نخواد آبشون بیاد دیگه نمیاد و اگرم بیاد مثل مردا نیست که دچار سر درد و یا عوارض خاص دیگه ای بشن . هر چند همه مردا این طور نیستند . در هر حال خیلی از زنا در این زمینه مردا رو درک نمی کنن . شاید مردا هم نتونن زنا رو درک کنن . با این حال به آهو گفتم آهو جون من هر کاری بکنم نمیاد . من که نمی دونستم توی نازنین اول کار به تورم می خوری . .. اینو بهش نگفتم که اگه اراده کنم و به خودم فشار بیارم و حس بگیرم می تونم تا حدودی کسشو پر از ویتامین خودم بکنم ولی نخواستم دیگه بهش عادت بدم . بذار اطلاعاتش در مورد قرصهای مردونه در همین حد و اندازه ها باشه . . آهو از رو کیر من بلند شد .. آرمیلا از در غیب رسید و خودشو انداخت روی کیر من .. وااااایییییی حالا بیا و جواب گله هاشو بده .. -خواهرم اگه می خوای از دست من و این و اون بنالی به من بگو که منم از دست تو بنالم -داداش دلت میاد با خواهر نازت که کس نازشو انداخته رو سر کیرت این جوری حرف بزنی ؟/؟ -آرمیلا یه چیزی رو بهت بگم که این کیر من فعلا چون بهش اسپری بی حسی زدم و یه قرص ضد آبریزی هم زدم بالا اگه بد از ظهر بیای رو کیرم بشینی می تونم به کس تشنه ات آب برسونم . ولی اگه الان بخوای خودت رو تسلیم من کنی ممکنه نتونم از این نظر تو رو به فیض اکمل برسونم . سگر مه هاش رفت تو هم . -داداش عیبی نداره عوضش من تا می تونم باهات حال می کنم . کیر کلفت تو رو با کس خودم طوری می پیچونم و می چلونم که حال کسم جا بیاد . کارت نوعی دشمنی با من بوده ولی میگن عدو شود سبب خیر اگه خدا خواهد . -حالا به نظر تو این کار من دشمنی با تو بوده ؟/؟ من از کجا می دونستم تو نصیب من میشی . یه جوری می خواستم توی کس آهو خالی نکنم . یه وقتی بهش نگی ها ....... تا این حرفو زدم از گفته خودم پشیمون شدم . چون ترسیدم یه وقتی در دعوا همین حرفو چماق کنه بزنه توی سر آهو در نتیجه بر سر من ... چشامو بسته بودم و به این و اون نگاه می کردم . آرمیلا هم مثل آهو خودشو روی کیر من حرکت می داد . به سمت چپ و روبرو که نگاه می کردم دو تایی ها رو می دیدم که به اشکال مختلف رفته بودند توی هم و چه صحنه های باشکوهی رو می دیدم . سمت راست من عارف و منصوره همچنان مشغول بودند .. هیکل گنده منصوره که روی عارف قرار گرفته بود نمی ذاشت که من به خوبی اون طرف اونا رو ببینم . فک و فامیلای اصلی من هم بیشتر در همین مسیر راست قرار داشتند . نفس عارف بند اومده بود . اون و منصوره جاشونو عوض کردند . منصوره طاقباز شد و دید منم بیشتر . ولی بیشتر دوست داشتم نگام به اون دو طرف باشه .. -عارف داداش چه طوری -تو چطوری داداش . جمع صمیمانه ما رو می بینی برادر رزمنده ؟/؟ -خیلی حال میده آریا جان .. از الان در هیجان سفر به شمال غربی کشورم . خیلی خوش می گذره . تا عارف و عفت بسیجی رو داری هیچ غمی نخور .. -فدات داداش . خواهرمو که می شناسی . .. عارف دستشو به طرف آرمیلا دراز کرد . آرمیلا اول سختش بود ولی لبخند عارف رو با لبخندی پاسخ داد . سر های من و منصوره در کنار هم قرار داشت . اون داشت توسط عارف گاییده می شد و من داشتم آرمیلا رو می گاییدم . ولی سر هامون در کنار هم بود . سر و گردنشو به طرف من کج کرد . به دنبال لبهای من بود . با یه چشمک اون و یه بوسه داغ به استقبال هیجان دیگه ای رفتیم . حس کردیم که دوست داریم در مرحله بعدی در آغوش هم قرار گیریم . خیلی زیبا تر شده بود ولی نمی دونم چرا وزنش کم نمی شد ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی بـــــــــــــــه هـــــــــــــــر کــــــــــــــــی ۱۷۷

اگه عارف رو جایی خلوت گیرمی آوردم بهش می گفتم پسر کمی بجنب سریع باش . اگه بخوای این جوری بکنی تا فردا غروب سه چهار نفر رو هم نمی تونی بکنی . همچین غرق لذت شده بود که هر کی میومد و برای اولین بار این دو تا زوج رو می دید فکر می کرد که اونا با هم عاشق و معشوقند . -اون طرف تر مامان الیارو می دیدم که چه جور بازیش گرفته بود و چه حالی داشت می کرد . چهار تا مرد رو زمین دراز کشیده بودند . بابا و عمو و داداش و فرنوش . اینا که همه فک و فامیلای خودمون بودند . دلم می خواست گردن عمو جانو بگیرم و خفه اش کنم . اونو با اون داماد کس خل چینی خودش رو . خلاصه مامان به نوبت می رفت رو کیر هر یک ازاونا می نشست و درجا خودشو از رو کیر بلند می کرد می رفت رو یه کیر دیگه .. در یه لحظه دستور حمله ای صادر کرد که چهار تا مرد همه با هم اومدن سر وقتش و افتادن به سرش . پاهاشو به دو طرف باز کرده بود . دهنشو هم باز کرده و با اشاره از اونا کیر می خواست . دسته جمعی مامانو بی نصیب نذاشته بودند . بابا آزاد با لذت به این و اون اشاره می زد که این زن منه . کیف می کرد که مامان الیا مجلس گرم کن شده و با شور و نشاط خودش توجه همه رو به خودش جلب کرده . از اون طرف خیلی ها توجهشون به این سمت جلب شده بود . فرنوش گذاشته بود توی کون مادر زنش که مادر من باشه . داداش آرین هم زیر مامان دراز کشیده فروکرده بود توی کسش و بابا و عمو هم کیر هاشونو فرو کرده بودند توی دهن مامان . دو تا مرد دیگه هم خودشونو به نزدیکی مامان رسوندند و کیرشونو دادن به دست الیا جون .. خیلی دلم می خواست از این صحنه تاریخی و جذاب عکس می گرفتم ولی مغایر قوانین بود و مادر بزرگ ناراحت می شد . اگرم می خواستم این کارو انجام بدم بقیه اعتراض می کردند و حس می کردند که مادر بزرگ بین ما تفاوت قائل میشه . چون می دونستم که پری جون نه تنها دلشو نداره به من اعتراض کنه شاید جراتشو هم نداشته باشه . چون من خودمو از نعمت کیر محرومش می کنم و این روزا زندگی اون به کیرم بسته و وابسته هست و بدون امید به کیر من نفس نمی کشه . -آریا دوست داری ولت کنم تو هم بری سمت مامان ؟/؟ به من توجه کن .. خواهرم وقتی این حرفو زد که چشام به سمت مامان بود و لبام رو لبای منصوره قرار داشت . عارف دستشو گذاشته بود رو کمر آرمیلا . با خواهرم ور می رفت . -آرمی جون عارف پسر خوبیه . بذار من با لبای داغ منصوره حال کنم . -داداش خیلی پررو و بی غیرتی . اصلا احترام منو نگه نمی داری . من الان زیر کیر تو ام . تو و من داریم حال می کنیم -عزیزم اینجا همه با هم صمیمی ان .. انگشت عارف داشت می رفت طرف سوراخ کون آرمیلا .. به نظرم خیلی آروم داشت با سوراخ کون خواهرم بازی می کرد . دیگه صدایی ازش در نمیومد . یه چشمکی به عارف زده ازش تشکر کردم که موقتا تونسته زبون خواهرمو ببنده و منو از دست متلک ها و نیش زبونش نجات بده . -عارف مامان عفت رو من این دور و برا نمی بینم . -چرا اتفاقا چند لحظه پیش اینجا بود . اون در حال تعامل با همه هست .دوست داره همه ازش راضی باشن . ببین مردا چقدر باهاش گرم گرفتن ؟/؟ فکر کنم یواش یواش داره خودشو توی دل زنها هم جا می کنه -داداش عارف تو هم که خودت رو توی دل زنا داری جا می کنی .. منصوره یه چشمکی به من زد و آرمیلا هم که فکر کنم دیگه انگشت عارف با سوراخ کونش ور نمی رفت چشاشو باز کرده بود . فوری یه چشمک دیگه به عارف زدم و اون و آرمیلا که در یک خط و در حالت قمبلی قرار داشتند عارف این بار کف دستشو گذاشت روی کون آرمیلا و با التهابی بیشتر از دفعه قبل با کون خواهرم ور می رفت . کاش اونم خواهری می داشت و من می تونستم خواهرشو بگام . نگاهی به عارف انداخته و پس از این که به خوبی زبون همو فهمیدیم با هم کیر رو از کس بیرون کشیده و زنهامونو عوض کردیم . منصوره بد جوری برام بی تابی می کرد . آرمیلا تا بفهمه چی شده کیر عارف رو توی کسش احساس می کرد .-اوووووفففففف آریا آریا منصوره فدات . وقتی کیرت رو می دیدم چه جوری میره توی کس آرمیلا و بر می گرده دلم می خواست دنیا رو می دادم و یک لحظه جای خواهرت بودم . -ببینم منصوره دنیا رو از کجا می آوردی ؟/؟ عزیزدلم من چند دفعه بهت بگم که باید لاغر شی -اگه لاغر شم تو میای خونه مون به من سر می زنی ؟/؟ -سر بزنم حالتو بپرسم ؟/؟ -حال همه جامو بپرسی .؟/؟آرمیلا : دادش بالاخره کارت رو کردی .-عزیزم همه ما در اینجا باید خوش بگذرونیم . اینجا که قحطی کیر نیومده . پس بخور و نا شکری نکن . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  ویرایش شده توسط: shahrzadc   
زن

 
هـــــــــــــــرکـــــــــــــــی بـــــــــــــــه هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی ۱۷۸

-داداش برات متاسفم .. -آرمیلا جان عارف هم جای داداشت . من و اون با هم هم کس مامانشو کردیم و هم کس و کون مامان الیا رو . وقتی کیرمونو بیرون کشیدیم آبای کیر ما با هم قاطی شد . از اونجایی که منی از از خون تشکیل شده پس بین من و اون پیوند خونی خیلی قوی به وجود اومد ه و من و اون شدیم برادران کیری هم . البته این کیری به معنای چیز بی ارزش نیست که وقتی ما مردا می خواهیم در مورد یه چیز کم بها بگیم میگیم کیریه . مثل اون وقتی که به یه آدم بد تر کیب میگیم که قیافه اش کیریه . منصوره دستشو گرفته بود جلو دهنش و به زور داشت جلو خنده اش رو می گرفت . از اونجایی که حس کرده بودم شاید شرایط منصوره طوری باشه که نتونه تعادلشو حفظ کنه اون هم مثل آرمیلا در یه حالت قمبلی قرار گرفته بود و من و عارف حالا رو بروی هم قرار داشتیم و به خوبی مراقب حرکات طرف خودمون بودیم و از این حرکات هم بی نهایت لذت می بردیم . چقدر تماشای کون آرمیلا به من لذت می داد . عارف هم نگاهش به کون منصوره بود ولی حس می کردم که سوراخو گم کرده . اگه می خواست سوراخ منصوره رو ببینه باید گردنشو کمی به عقب می داد ولی بیشتر کیرمو در بر گشت می تونست ببینه . خیلی داشت حال می کرد . گاهی هم کونشو می داد به عقب تا همراهیم کنه . آرمیلا بر خوردش سرد تر بود . شاید از این که خودشو زیر کیر یک بسیجی می بینه کسر شانش می شد و یا این که غرور خاصی رو در خودش حس می کرد . هوسش که زیاد بود . چون روی کیرش هوس زیادی نشسته بود . لکه های سفید و خیسی که نشون می داد در حال حاضر هم از سکسش خیلی لذت می بره . نمی دونم چرا دلم می خواست بازم مثل قبل اون از من لذت بیشتری ببره و داداش آریاش بهترین کیر رو براش داشته باشه . ولی ته دلم از این که آرمیلا شور و التهاب خودشو پنهان می کنه خیلی خوشحال بودم . نمی دونم چرا برای لحظاتی فکرم رفت به جا های دیگه . یاد مجلس قبلی افتاده بودم که خواهر کوچیکترم آنیتا که اونم حالا باید 18 سالش شده باشه . دفعه قبل در همین مجلس بود که برام زنگ زد . می دونست چه خبره و من بهش دروغ گفته بودم .. بعد از مجلس هم منو به طرف خودش کشوند . گفت که از همه چی با خبره . مجبورم کرد که دختری اونو بگیرم . حالا هم با این که به من گفته از من انتظاری نداره وفقط همین که با من سکس کنه براش کافیه ولی من دلم نمیاد اونو از این نعمت محروم کنم هر چند می دونم نسبت به این که روزی اونو زیر کیر بقیه ببینم عذاب زیادی می کشم . اون روحیه اش با بقیه خیلی فرق می کنه . خیلی طول می کشه که خودشو با بقیه وفق بده ولی با این حال روزی که دختریشو گرفتم در ابتدای صحبتاش دوست داشت که بیاد به محفل ولی از بس زیر گوشش خوندم و خوندم که قبول کرد من هواشو داشته باشم اونم به این مجالس و عضویت و شرکت در اون توجهی نداشته باشه . ولی می دونستم که خیلی دوست داره بیاد . کدوم کوس در دنیا وجود داره که طالب اون نباشه که چندین کیر برن داخلش . حتی مومن ترین زنای مومن هم همچین هوسی رو دارن ولی به خاطر اعتقاداتشون این حس درونی رو نشون نمیدن . اگه یه پیامی بیاد که حلاله که زن شوهر دار بره به چندین مرد صیغه شه خیلی زود تر از زنای عادی دست به کار میشن و اون وقته که زیر چند کیر بودن برای این دسته از زنا میشه یک رسالت .. یک پیام و هدف . -آریا کیرت چقدر شل شده . حواست کجاست . این یه کوس رو درست و در مون بکن و.به کس های دیگه فکر کن . ..حق با منصوره بود من رفته بودم به عالم خودم . دستامو رو شونه هاش گذاشته بودم و با سرعت اونو می کردم . لرزش کون اون یه منظره زیبایی رو به اونجا بخشیده بود . مادر بزرگ پری یه دور بین عکاسی قوی آورد و با منصوره هم صحبتایی کرد و شروع کرد به سخنرانی .. -لحظه ای به من گوش بدین ؟/؟ همان طور که می دونین من با عکس برداری و فیلمبرداری به طور اختصاصی از این مجلس مخالفم ولی عکسهای کلوز اپ مانند و یا تصاویر منحصر به فردی که فقط از قالب کس یا کون یاکیر باشه و یه حالت استثتا داشته باشه می خوام چند تا رو بزرگش کنم و زمان بر گزاری مجلس بر دیوار ها نصب کنم . و فقط برای همین جا باشه . نگاتیو دست خودم می مونه . این تصاویر هم حالت تنها و سولو داره . یعنی از ورود کیر به کس یا کون نیست . چهره هم نشون داده نمیشه . تمام این حرفا به خاطر این بود که منصوره قمبل کنه وتصویر اون قالب کون در کنار سه چها عکس دیگه که به مصلحت مادر بزرگ گرفته میشه به در و دیوار کوبیده شه تا واسه این مجلس یه تنوعی باشه و گاهی می بینی که خود کوس زنده و بغل دست اون جوری که یک تصویر سکسی آدمو به هیجان میاره نمی تونه هیجان ساز باشه . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
هـــــــــــــر کـــــــــــــــی بـــــــــــــــه هــــــــــــــر کــــــــــــــی ۱۷۹
عده ای از جمعیت که هیجان زده شده بودند گفتند پری جون اگه طرف ما فقط خودت باشی ما مانعی در این کار نمی بینیم . خلاصه کون گنده منصوره توجه همه رو جلب کرده بود ولی دیگه اون منصوره قدیم نبود که اگه کسی بهش متلک بگه احساس ناراحتی و درد شدیدی بکنه . اون خودشو مدیون من می دونست واسه همین به من گفته بود که تحت هر شرایطی حتی اگه از کنار شوهرش پاشه خودشو میندازه بغل من تا منو ارضام کنه . -فدای تومنصوره بذار حالا که در کنار توام از وجود تو لذت ببرم . -آریا اگه بدونی که من چقدر واسه این که زود تر به این مجلس و روزای اون برسیم ثانیه شماری می کنم ؟/؟ کیر شوهرم اکثرا به زور میره توی کسم . پاهامو تا اونجایی که میشه به دو طرف باز می کنم تا یه راه عبوری واسش باز شه .. همه کار واسش می کنم تازه آقا ناز داره . همش هم داغ می کنه . انگاری که من آدم نباشم . ولی اون حاضره که تو هر چند وقت در میون بیایی کمکش . خیلی دوستت داره . همش میگه مخلص اونی هستم که به عیالم حال میده هوای اونو داره . -خب منصوره جون مردونگی به همین میگن دیگه --اووووووههههههه آریا به یه چیز دیگه ای هم میگن -به چی عزیزم ؟/؟ -به همون که من کشته مرده شم . دلم می خواد اون قدر کیرت دراز باشه که از دهن من بزنه بیرون . من همین جور جیغ بکشم و از حال برم . وقتی هم که بیدار شدم ببینم که تو رو من سواری و داری منو می کنی . الان هنوزم باورم نمیشه که رسیدیم به اینجا و حالا خیلی راحت داری منو می کنی . اگه تو نبودی معلوم نبود کارم چی می شد . دوستت دارم دوستت دارم آریا عزیزم . اون طرف عارف و آرمیلا هم رابطه خوبی با هم داشتند ولی در نهایت آرامش . انگاری هیچ حرف و صحبتی بین اونا نبود . نمی دونم آرمیلا چرا این کارو می کرد . شاید به نوعی می خواست لجبازی کنه . ولی من اینو نمی پسندیدم . دوست داشتم کمی شور و حال نشون بده . اخلاقشومی دونستم . دلش می خواست که من طوری باهاش رفتار می کردم که بتونه پیش همه پز بده که خواهر منه و من خیلی تحویلش می گیرم . اما به نظر من این محافل جای پز دادن نیست .. در همین افکار بودم که یهو دیدم مامان چه جوری از اون دور برام بوس می فرسته . چند تا کیر در آن واحد رفته بودند سمتش . داد بعضی زنا در اومده بود که این چه وضعشه نمیشه یکی تند تند بخوره و یکی دیگه از گشنگی ندونه چیکار کنه .. مامان فوری شونه های اون زن معترض رو گرفت و گفت شما هم دسته جمعی برین دنبال یه مرد که بقیه آزاد شن . اوخ اوخ با مامان عجب کاری کرده بودند . هر چند این برای اون تازگی نداشت ولی اونو از رو زمین بلند کرده و دو تا مرد گردن کلفت که می شد گفت میانسال هستند مادرجونو همون وسط بلندش کرده دو تا کیر به نرمی و راحتی آب خوردن وارد کوس و کون شده بود مامان جونو طوری رو هوا می گاییدند که اون فقط همین قدر می تونست که بناله . من و مامان دستای همو به علامت پیروزی می بردیم بالا و چه کیفی می کرد این مامان .. واسه یه چند لحظه که سرمو به طرفی بر گردونده بودم و دوباره به مامان چشم دو ختم داشتم شاخ در می آودم . ابن بار به جای دو تا میانسال دو تا جوون رو دیدم که مامانو وسط خودشونگه داشته و به تن و بدنش رحم نمی کردند . من تعجب می کردم . گاییدن منصوره دیگه داشت خسته ام می کرد ولی با همه اینها از فرو رفتن کیر توی کس که یک زمانی برام رویا بود خیلی لذت می بردم . کس های متنوع همه به من چشمک می زدند تا این که در این محفل تونستم اونا رو از نزدیک بهتر و بیشتر لمسشون کنم . حسشون کنم . ظاهرا از اونجایی که مامان چند تا مرد رو به خودش مشغول کرده بود موازنه قوا به هم خورده بود ولی در عوض چند تا از این خانوما بساط رقص به راه انداخته بودند . چه رقصای بندری قشنگی هم می کردند . بازم از دست این چشمم در عذاب بودم . واقعا راسته که باید چشم از نا محرمان دور داشت . حداقل انسان بایداون لحظه ای که داره یکی رو می کنه اونو محرم خودش فرض کنه دیگرانو دید نزنه .. -خانوما چه خوشگل می رقصین .. واییییییی پریسا زن داداش گل من هم جزو همونا بود . -آریا جون اگه دوست داری منصوره خانوم هم بیاد پیش ما بندری برقصه -بقیه زدن زیر خنده .. -زن داداش ازت این انتظارو نداشتم که منصوره جونو دست بندازی . -به جون تو من همچه قصدی نداشتم . اومد طرف ما و در حالی که لبامو واسه چند ثانیه به تصرف خودش در آورده بود گفت آریا جون تو که خودت می دونی من هم تو هم منصوره رو خیلی دوست دارم .. پریسا هم یاد گرفته بود . می خواست یه جورایی خودشو قاطی ما کنه ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی بـــــــــــــــه هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی ۱۸۰

پریسا اومد نزدیک من و منصوره . در واقع خودشو به ما چسبونده بود . تازه داشتم با منصوره به اوج پرواز می رسیدم و اونو به قله می رسوندم که زن داداش اومد .. -منصوره جون باور کن منظور بدی نداشتم من همین جوری گفتم . منصوره ظاهرا دستشو خونده بود از این که اون دوست داره خودشو یه جورایی به ما تحمیل کنه و نزدیک ما قرار بگیره -نه پریسا جون من اصلا به دل نگرفتم . مزاحم نمیشم می تونی حالا به رقص خودت برسی . حیلی قشنگ می رقصی . دوست دارم بازم ببینم . -نه دیگه به اندازه کافی رقصیدم . منصوره دیگه نتونست حرفی بزنه . اون حالا قمبل کرده بود و من هم از پشت کرده بودم توی کسش . در عوض پریسا اومد از پهلو و تا حدودی روبرو کنارم قرار گرفت و صورتشو به صورتم چسبوند و سپس لباشو رو لبام قرار داد . خیلی آروم به من گفت ردش کن و من هم آروم تر بهش گفتم نه .یعنی منصوره رو ردش کنم . . آخه این کار از نظر اخلاقی درست نبود به خاطر یک تازه وارد بخوام دل یکی دیگه رو بشکنم . می دونستم پریسا ازم ناراحت میشه و از اونجایی که من برادر شوهرشم این انتظارو داره که روی اونو زمین نندازم و برم طرف کس و کونش و به اون حال بدم ولی وقتی برای بار دوم اینو بهم گفت و من به خاطر وجدانم و این که نمی خواستم دل منصوره رو بشکنم بهش نه گفتم کف دو تا دستشو گذاشت رو سینه ام و طوری منو به عقب هل داد که واسه چند لحظه ای کیرم از کس منصوره بیرون کشیده شد .. با نیرویی که نشون دهنده خشم شدیدش بود این کارو انجام داد . -پریسا نرو صبر کن .. ولی اون دستاشو جلوی صورتش گرفت و هق هق کنان از اونجا دور شد .. منصوره از اولش متوجه جریان بود .. -آریا خیلی مردی . خیلی . نمی دونم چرا حس می کنم که عاشقتم . تو به خاطر من به زن داداشت نه گفتی .. -منصوره جون تو شوهر داری . بهتره اونو دوست داشته باشی . اگه به جای تو هر زن دیگه ای هم بود من همین کارو می کردم . گذشته از مقررات اینجا آدم که نباید وجدان خودشو زیر پا بذاره . آدم باید انسان باشه .. -اوووووخخخخخ دوستت دارم آریا کسسسسسم تند تر بزن به ته کس . ولم نکن . ولش نکن .. دلم می خواست زود تر اونو ارضاش می کردم و می رفتم پی پریسا ببینم که چی شده . .. -آریا حالم جا اومد . جا اومد .. چشاشو بسته بود و رفته بود به عالم خلسه و خماری . اونو به حال خودش گذاشتم و به دنبال پریسا گشتم . چند تا زنی که منتظر من بودند رو پس زده و فقط خبر اونو می گرفتم . اون باید من و شرایط منو درک می کرد . نباید این جور ازم انتظار می داشت . خیلی دلم گرفته بود . انگاری آب شده رفته بود زمین . فقط یه گوشه ای صدای ضربات شمشیری و نفس نفس زدنای زن و مردی رو می شنیدم . یکی از مردای میانسال فامیل که اسمشو هم نمی دونستم زیر دراز کشیده بود و پریسا رفته بود رو کیرش نشسته بود . درست یه گوشه پرتی داشتند این کارو انجام می دادند که کمتر کسی به اون دور و برا میومد . هرچی به مغزم فشار آوردم که اسم اون مرد رو به خاطر بیارم چیزی به یادم نمیومد . فقط اینو می دونستم که این طرف کیرش به این سادگیها شق نمیشه و خیلی از مردا اونو اذیت می کنند . و اونم گاهی با قرص و دوا یه حالت نیم شقی به کیرش میده . .. خودمو به اونا نزدیک کردم . -پریسا .. جوابمو نداد . انگار که من اونجا نیستم . -زن داداش اومدم که بدهی خودمو بهت بدم . -من ازت طلبی ندارم . زود باش برو . مگه نمی بینی که من کار دارم . خودت بهم یاد دادی که وقتی مشغول یه کاری هستی نباید به کار دیگه ای توجه کنی . -حق با توست پریسا . من حرف حق رو می پذیرم . مثل بعضی آدما خشمگین نمیشم . از کوره در نمیرم . امید وارم اونایی که باید درک کنند درک کنند . پریسا روشو به طرف من بر گردوند و نگاه عمیق و پر معنایی به من انداخت . انگاری خیلی چیزا دستگیرش شده بود و می خواست بهم بگه منظورمو فهمیده . پیشونی پریسا رو بوسیده بهش گفتم که ازم دلخور نباشه . راستش اولش به من بر خورده بود انتظار داشتم که پریسا بیشتر به من توجه کنه . ولی بعد که خوب فکر کردم به اون مردی که داشت پریسا رو می کرد حق دادم که بخواد از لحظات خوش خودش نهایت استفاده رو بکنه و من نباید نسبت به اون بی احترامی کنم . ولی حالات و رفتار پریسا نشون می داد که اون از سکسش لذت نمی بره . چون گاه کیر از کسش می زد بیرون و اون به سختی و با دست خودش کیر رو دوباره فرو می کرد توی کسش . در حال بر گشتن به محوطه شلوغ بودم که صدای پریسا رو شنیدم . -آریا صبر کن نرو .. صبر کن عزیزم .. نمی خواستم به حرفش گوش بدم ولی با این حال بازم بر گشتم . وقتی بر گشتم دیدم که کیر اون در دستای پریسا قرار داره و داره براش جق می زنه . یارو هم چشاشو بسته بود و ریزش آب کیرشو در دستای پریسا می دیدم . راستش در این لحظات اصلا دوست نداشتم شاهد اون باشم که ببینم آب کیر از کس پریسا بر گشت می کنه . اون مرد بدون این که یک کلمه حرف بزنه رفت . پریسا همون نزدیکی دستاشو شست . -خب حالا زن داداش ما واسه ما ناز و قهر می کنه . پریسا ! پریسا ! تو که می دونی من چقدر دوستت دارم . تو اگه نبودی من به این زودیهانمی تونستم بفهمم که اینجا چه خبره .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
صفحه  صفحه 18 از 29:  « پیشین  1  ...  17  18  19  ...  28  29  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

هر کی به هر کی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA