هـــــــــــــــرکـــــــــــــــی بـــــــــــــــه هـــــــــــــــرکــــــــــــــــی ۱۸۱-تو دیگه مثل سابق به من توجه نداری . دوستم نداری . به من اهمیت نمیدی . زن داداش تو دیگه واست یه زن غریبه شده .. پریسا بازم رفته بود به خط ناز و عشوه . هر وقت که احساس کمبود محبت می کرد یا این که دلش می خواست من بهش محبت بیشتری کنم این جوری برام ناز می کرد یا می رفت توی خط احساس تا من نازشو بکشم . بیشتر وقتا با ناز کشیدن و شروع سکس دیگه همه این گله ها از بین می رفت . رفتم طرفش . -زن داداش به تو یکی که بد نگذشت . تو که رفتی زیر کیر یکی دیگه . حودت هم که دیدی نتونستی یا نخواستی طرفت رو ول کنی بیای طرف من . -مگه تو این کار رو انجام دادی که من بدم ؟/؟ .. من خیلی زود بعد از رفتن تو اومدم سراغت . حالا بیا آریا . نمی خوام تو با من قهر کنی . اوه پریسا داشت نازمو می خرید و می کشید . از رو دیوار شیشه عطر ملایمی رو بر داشت و اونو به بدنش زد تا آثار و بوی سکس قبلی رو در بدن خودش کم تر و کم رنگ تر کنه . یک بار دیگه اون سینه های آبدار رو به چنگ خودم در آورده بودم . زن داداش خوب و آبدار من . -آریا خیلی بد جنسی . نمی دونم چرا با همه این بد جنسی هات بازم دوستت دارم . بازم عاشقتم . بازم می خوام که شبا به جای آرین تو باشی کنارم توی رختخواب . -پریسا این چه حرفیه که می زنی . آرین شوهرته . داداش منه . من که نمی تونم و نباید در حق اون نامردی کنم . در مرام من خیانت نیست . -آریا خواهش می کنم از این حرفا یک بار دیگه زدی نزدی . یادت رفته دسته جمعی چند بار من و تو و بقیه .. خانوادگی شب قبل از اومدن به مجلس با هم حال کردیم ؟/؟-من یک بارشو یادمه . -خب همون برای نمونه کافیه . مهم تر از اون یادت که نرفته با آرمیلا که در گیری داشتی اون من و تو رو دیده بود که داریم با هم سکس می کنیم ؟/؟ داخل مغازه .. اون که خارج از مجلس نبود . پس نگو من خیانت نمی کنم و زن داداش و از این حرفا .. هر کاری کردم یه بهونه ای بتراشم نتونستم . -حالا پریسا جون می خوای منو محکوم کنی ؟/؟ -نه عزیزم من فدات شم . اصلا همچین قصدی ندارم . فقط خواستم بهت بگم که این جوری هام که تو میگی نیست . وقتی که کنار شوهرم کنار داداشت زیر کیر تو قرار می گیرم و با هم سکس می کنیم می تونیم وقت دیگه ای هم این کار رو بکنیم . -مثل این که مقررات از یادت رفته . -چی داری میگی . مقررات رو من و تو هستیم که به وجود میاریم . آها مهم تر از همه یادم رفت . اول کار وقتی که داداشت منو زده بود و من اون جریان سکس خانوادگی رو بهت گفتم و با هم سکس کردیم .....-پریسا بذار از این لحظات خودمون لذت ببریم . من که نمی تونم هر لحظه جلو داداشم بیام و تو رو بغلت بزنم . -نه منم همچین انتظاری ندارم . در هر حال اون اونجا رو گیر آورده بود برای این جور بحث ها من لباشو بستم تا دیگه نتونه بیش از این حرف بزنه . خیلی خوشبو شده بود . بازم یه دعایی به جان پدر بزرگ و مادر بزرگ کرده و به کارم ادامه دادم . پریسا رو به دیوار چسبوندم و طوری با ضربات کولاک کننده ام به کسش فشار می آوردم که همون دقایق اولیه ارضاش کردم . . قبل از این که بوسه بعد از سکس رو نثارش کنم ازش پرسیدم چی شد پریسا مثل این که از برادر شوهرت خیلی راضی هستی -اگه بدونی در سکس های قبلی چقدر این هوسو داشتم که حداقل برای یه بار هم که شده ارضا شم ولی هیشکدوم از اینا انگار عرضه شونداشتند که منو به این درجه برسونن . وقتی که به تو رسیدم دیگه اوج گرفتم . ببینم نمی خوای توی کسم خالی کنی . پریسا که با یه حالت نیم طاق باز و تکبه داده به دیوار قرار داشت دوست داشت که آب داغ کبر منو توی کسش احساس کنه . با انگشتان سوراخ کونشو لمس کرده گفتم اگه مانعی نداره می خوام با این قسمت از بدنت هم یه صفایی بکنم . گناه داره . نمیشه که همش توی کست خالی کرد . -قول میدی هر وقت خونه مون خلوت شد بیای ؟/؟ ...نزدیک بود بگم از این قولها به خیلی ها دادم که حرفمو پس گرفتم . پاهای پریسا رو انداختم رو شونه هام .می خواستم از روبرو کو نشو بگام . حالتی که کمتر به اون رو می آوردم . در این وضعیت خیلی کم کونو می گاییدم . ولی در عوض می شد چهره طرف رو از رو برو دید و با کس و سینه ها راحت تر ور رفت و زن رو زود تر و بیشتر سر حال آورد . کیر کلفت و پر آبمو به سوراخ کون پریسا مالوندم . دستمو رو سینه هاش قرار دادم -آریا فشارش بده -دستمو یا کیرمو -هر دو تا رو . منو بچسبون تا می تونی کونمو آتیشش کن . اولش کمی سخت می رفت . -کاش قوطی کرم رو با خودم می آوردم -بکن منو .کونمو بکن . این جوری هم واسه خودش یه حالی داره . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
هـــــــــــــــرکــــــــــــــــی بـــــــــــــــه هـــــــــــــــرکـــــــــــــــی ۱۸۲-پریسا پریسا همون خوش کون همیشگی هستی و هرچی میگامت انگار همونی عزیزم . -نوش جونت آریا نوش جونت . گوارای وجودت . اگه بدونی چه حالی داره وقتی اون لوله گوشتی خودت رو توی کون من فرو می کنی .. -پریسا داره میاد .. -جلوشونگیر و بذار که بیاد .. منم جلوشونگرفتم گذاشتم که بیاد . بعدش کیرمو دور سوراخ کون پریسا گردوندم . از اون کارایی که می دونم زن داداش دردش می گرفت رو انجام دادم . ولی خیلی حال داد . خیلی به من چسبید . وقتی کیرمو کشیدم بیرون و آبش از توی سوراخ کون پریسا اومد بیرون تماشای اون صحنه به اندازه خالی کردن آب واسم لذت داشت -عزیزم لذت بردی ؟/؟ -تو چی پریسا -الان تا ساعتها شارژم برام مهم نیست که چه کیری میاد سراغم فقط حرکتش رو درون کس یا کونم حس می کنم . -ای شیطون نگو که حال نمی کنی . --شاید باور نکنی . نه . چون همش در انتظار اونم که بدن من کی اسیر کیر تو میشه . کی میای و خستگی رو از تن من به در می کنی . دو تایی مون رفتیم به میون جمع .. همه سرشون گرم کارشون بود . هنوز متوجه نشده بودند که من به میون اونا بر گشتم . زنا یه چند تایی شون که سر بلند کردند و منو آزاد دیدند یه تکونی به خودشون دادند و خودشونو از زیر کیر طرفشون بلند کردند اما مردای کنارشون با کف دست همچین زدند به شونه ها شون که اونا رو میخکوبشون کردند . حق با مردا بود . این که نمی شد به اونا بی احترامی بشه . نههههههه این دیگه از کجا پیداش شده بود . زن عمو ثریا رو میگم چشم نداشتم ببینمش . یهو دیدم یه دستی دور کیرم لول شد .-آهااااااااا کجاااااااااا ؟/؟ کجا داری در میری ؟/؟ می دونم سور پرایزت کردم . می دونی چند وقته به ن عموت حال ندادی ؟/؟ نا سلامتی ما از یه خونیم . -زن عمو اشتباه نکن . من و عمو از یک خون بودیم که از اون وقتی که دخترتونو دادین به این چینی بی خایه من و عموی نامردم هم دیگه رابطه خونی نداریم . دستتو از دور کیرم بردار دردش می گیره -خوشم مباد اذیتت می کنم . باهات حال می کنم . اگه بدونی وقتی عصبانی میشی چقدر خوشگل میشی ؟/؟ -کوفتت می گرفت که الان در جایگاهی قرار بگیری که تو مادر زنم باشی ؟/؟ -آخه عزیزم یه پسر و یه دختر وقتی هم سن باشن پسر خیلی کوچیک تر به نظر می رسه -ولی وقتی پای عشق در میون باشه اصلا از این حرفا نیست . دستمو گذاشتم رو سینه ثریا . محکم فشارش گرفتم تا دردش بگیره دستشو از دور کیرم بر داره . دستش شل شد و خودمو رها کردم ولی با یه فشار دست اونو رو زمین خوابوندم . دستامو گذاشتم رو شونه هاش . کیرم تازه توی کون پریسا خیس کرده بود ولی بلندی و کلفتی اون در حدی بود که بتونم اونو توی کون گشاد ثریا فرو کرده مثل یک کون بکنمش . همین کارو هم انجام دادم . ثریا جیغ می کشید . -بیرحم بد جنس این جوری منو نکن . چه پدر کشتگی با من داری . اون دفعه هم کون منو این جوری گاییدی . -اگه بدونی این جوری گاییدن زن عمو چه حالی میده . دارم طوری می کنمت که از این که آهو رو به من ندادی احساس شر مندگی نکنی . آخه میگن مادرا خیلی دختراشونو دوست دارن . -خیلی بدی آریا . خیلی بدی . آدم که این جور کینه ای نمیشه -آدمایی مثل تو رو باید کونشونو جر داد . گاهی وقتا میگم که این شاید یک رفع بلایی بوده که خدا منو از شر مادر زنی مثل تو خلاص کرده . ولی بعد که فکرشو می کنم می بینم من عشق به آهو رو تا آخر عمر نمی تونم فراموش کنم . ثریا در حالی که زوزه می کشید گفت بس کن آریا تو که ما رو گاییدی . عشق و این کس شعرات کجا بود . الان بیا و خوب این جا رو نگاه کن همه دارن به طرز عحیب و غریبی به هم حال میدن . یک زن میره زیر کیر پنجاه تا مرد . عشقی وجود نداره . کسی که متعلق به یک نفر نیست . چرا داریم بی خود خودمونو گول می زنیم . شاید ثریا داشت درست می گفت ولی این دلیل نمی شد که اون جوری باهام رفتار می شد . من ازشون دختر می خواستم ولی اونا اون جور با هام رفتار می کردند . از یک تا صد شمردم و صد بار دیگه کیرمو محکم زدم به ته کون ثریا و آخر کار اونو پرتش کردم به یه گوشه ای -این چه کاری بود که با هام کردی . الان تا غروب و تا آخر مجلس نمی تونم کون بدم . از درد دارم می میرم .. .وااااااایییییی عجب صحنه ای شده بود . مادر بزرگ داشت از عقت عکس می گرفت . چه عکسی . عفت چادر گذاشته بود سرش . چادرشو باز کرده بود .تا هیکل لختش کاملا مشخص شه . -خانوما آقایون من داوطلب شدم تا از چهره و تن لخت من عکس گرفته شه بر این دیوار ها زده شه تا من بهتون نشون بدم زنی که نماد چادر داره هم می تونه در جوار شما دوستان و عزیزان گلم اهل حال باشه . تا شاید شما بخشندگان این توبه کار رو به گرمی بیشتری پذیرا شین . کس و کون و سینه هام متعلق به همه شما مردان و زنان عزیز باد ..... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی بـــــــــــــــه هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی ۱۸۳-من امروز می خوام یه تحول جدیدی در مورد زن ایرانی به وجود بیارم . می خوام تظاهر و ریا و دورنگی رو که در زیر چادر پنهان شده به یکرنگی و صمیمیت تبدیل کنم . بگم که یک چادری هم می تونه . همان طور که از اول انقلاب می تونسته . نشون داده که بهترین وسیله برای جنده بازی می تونه استفاده کنه از همین حربه باشه . منو ببخشید از این که این جور صمیمانه با شما حرف می زنم .. پری جون هر چند لحظه استیل عفت رو عوض می کرد . مثلا در یک صحنه می گفت عفت جون چادرت رو باز کن طوری که قالب سینه و کست و پوزیشن روبروی بدن از پیشونی تا نوک پا مشخص باشه . در یه حالت دیگه بهش می گفت می تونی چادرت رو بدی عقب تر تا موهای سرت مشخص شه . نشون بدی که یک محجبه هم می تونه حجاب و چادرشو داشته جنده بازیهای خودشوهم داشته باشه . البته بیشتر از سی ساله که این نشون داده شده اما حالا باید علنا در جامعه بیان شه و ما این حرکت انقلابی رو از همین جا شروع می کنیم . در هر مرحله ای که پری جون حرف عفت رو قطع می کرد ازش عذر خواهی می کرد .. عفت ادامه داد برادرا خواهرا می دونم در طول این سی وخوردی سال خیلی اذیت شدین . سالها گذشت تا همه ما فهمیدیم که هدف ما از زندگی چیه . مردا کیر رو به هواشونو به طرف عفت گرفته و زنا هم کف دستشونو گذاشته بودند روی کسشون که بعنی هدف ما از زندگی معلومه چیه همین کیر و همین کسه .. عفت در حال سخنرانی بود و مادر بزرگ ازش پی در پی عکس می گرفت تا چند تا از اونایی رو که بهتر از آب در اومد پوستر کنه بزنه به دیوار . رفتم زیر گوشش بهش گفتم پری جون اگه دستات می لرزه بده من فیلمبرداری کنم . یه اخمی بهم کرد و گفت فکر می کنی پیر شدم ؟/؟ نگاه کن . یه نگاه به پوست تنم بنداز و اون قسمت کون . فکر نمی کنی روز به روز تازه تر میشه ؟/؟ حالا جریمه ات کنم که تا دیگه هستی از این حرفا نزنی . لا پاشو باز کرد و ازم خواست که کیرمو فرو کنم توی کسش . اونم در یه حالت قمبلی که خیلی خوشم میومد . خودمو به پری چسبوندم و گفتم عسلم گلم تو به این میگی جریمه ؟/؟ این که کیرمو توی کس پری جونم فرو کنم از هر عسلی برام شیرین تره . نمی دونی چه لذتی داره . تا باشه از این جریمه ها . آخ اگه بدونی من چقدر کیف می کنم . ببینم حالا که اینو گفتم نمی ذاری بکنمت ؟/؟ اگه تنبیه دیگه ای داری بگو که من راستی راستی تنبیه شم . کیرمو فرو کردم توی کس پری جون خودمو بهش چسبوندم . -اوووووههههه نههههههه آریا این جوری که تو داری باهام رفتار می کنی من چه جوری دوام بیارم سست شدم و دور بین داره از دستم میفته . -ببین حالا دور بینو بده به دست من . کمر منم سست شده ولی خب من می تونم یه جوری خودمو به وقت عکس گرفتن تنظیم کنم . لبای پری رو لبای من قرار گرفته بود . عفت چند تا جمله می گفت و یه حالتی هم به خودش می گرفت و من ازش عکس می گرفتم . اون سنگ تموم گذاشته بود . تونسته بود با سخنرانی خودش دل همه رو به دست بیاره . خیلی ها که تا حالا فکر می کردند نکنه این حرفایی که پشت سر خیلی از چادری ها می زنند کلک باشه متوجه شدند که تصورات اونا اشتباه نبوده . هر چند خوب و بد همه جا وجود داره . چقدر اون محیط صمیمانه بود . یه صحنه باد مصنوعی رو با پنکه تر تیب دادیم که عفت از جلو چادر رو داشته باشه این باد چادررو ببره بالا و به یه حالت افقی یا نیمه افقی در بیاره طوری کهبیشتر بدنش و قالب کون درشت و بر جسته و هوس انگیزش مشخص شه .. اوخ که این عکس چقدر زیبا و هنر مندانه در اومد . که من پزشو دادم که عکاسش منم . عارف هم شجاع شده بود . اون از این که می دید مادرش این قدر بی ریا و خالص داره با همه حرف می زنه لذت می برد . خیلی ناز شده بود عفت . عین یه هلوی پوست کنده . دلم می خواست بخورمش . خیلی احساساتی شده بود . به نظرم اومد داره کار نامه فعالیت ها و جنده بازیهای سی و چند ساله خودشو رو می کنه . گذاشتیم حرفاشو بزنه . آخه سی و شش ساعت سکس یک سره هم پدر آدمو در می آورد . بیشتر مردا نفسشون در میومد و سر درد می گرفتند . چون وقتی منی اونا کم می شد دچار ضعف خاصی می شدند که باید با تقویت غذایی و استراحت جبران می شد . اونم غذاهایی که هضمش آسون باشه . همه نگاهها به طرف عفت بود . کیر من به دیدن عفت خیلی شق کرده بود . دلم می خواست بغلش کنم اونو به خاطر این سخنرانی شیوا و صمیمانه اش بکنم . همه دست ازبکن بکن کشیده بودند . مردا همه انتظار داشتند . مادر بزرگ از کیر درشت منم عکس گرفت و از چند تا زن دیگه هم یه عکسایی گرفت .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی بـــــــــــــــه هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی ۱۸۴ظاهرا سخنرانی عفت به آخراش رسیده بود . مردا به طرز خاصی به او نگاه می کردند . همه از اون انتظار داشتند که بره طرف کیر اونا و کیرشونو مورد لطف و مرحمت خودش قرار بده . اونم به خوبی اینو متوجه شده بود . یه نگاهی به من انداخت و لباشو برای سخنرانی بعدی باز کرد . -می بخشید که دقایقی وقت عیش و خوشی شما رو گرفتم . دسته جمعی مردا یه اشاره ای به کس عفت کرده و د ر حالی که دستشون رو کیرشون بود گفتند ماهی رو هر وقت که از آب بگیری تازه هست . -من وقف همه شما هستم . کس ناقابلم تقدیم کیر شما مردان دلاور و رنج کشیده سی و چند سال دفاع مقدس در راه آرمان عالیه این نظام مقدس باد .. حالا با اجازه شما برای دقایقی در آغوش مردی جوان قرار می گیرم که اگر کمکهای اون نبود من امروز نمی تونستم در کنار شما باشم . نمی تونستم به زندگی بر گردم . زیبا یی ها رو و عشق را در کنار هوس ببینم . عفت به طرفی حرکت کرد و چادرشو از پشت به طرف هوا گرفت و ولش کرد که صحنه زیبایی به وجود اومده بود . ظاهرا مادر بزرگ می دونست که این یه تیکه داره آماده میشه و یا این که از قبل قصد فیلمبرداری داشت که اون یه تیکه رو فیلم گرفت . خیلی زیبا و شاعرانه بود . من و عفت ایستاده دست دور کمر هم در آغوش هم فرو رفتیم .مردا و زنا احساسا تی شده بودند . همه کف می زدند و هورا می کشیدند . -خیلی قشنگ صحبت کردی . طوری سینه هاشو به سینه هام چسبوند و دستاشو دور کمرم قرار داد که من حس کردم اون ازم می خواد که نوازشش کنم . با احساس داغ و گرم عاطفی خودم به استقبال سکس برم . براش حرفای قشنگ بزنم . برام خیلی جالب بود . انگار عفت آدم دیگه ای شده بود . خیلی ها ازمون می خواستند که همو ببوسیم . ولی من بدون توجه به جمعیت اون جوری که دلم می خواست و در اون زمانی که خواستم با یه فشار بیشتری که به بدنش آوردم یه حرکتی به خودم داده لبا مو رو لباش قرار دادم . . کیرم به روی کسش چسبیده بود . مردا همه با کیرشون ور می رفتند . دلشون می خواست که من زود تر عفتو بگام . -عفت جون پاهاتو باز کن تا سر کیرمو از پایین به کست فشار بدم . -جااااااااان .. جااااااان منتظرم منتظرم . تو همش عادت داری آتیشم بزنی -عشق من ! من کی با تو از این کارا کردم . -صورت عفت از شنیدن واژه عشق من گل انداخته بود . طوری که کیر چسبیده به کسش احسا س خیسی بیشتری می کرد . سر کیرمو از پایین به کس عفت فشار داده اونو مثل موشک رو به بالا فرستادم . عفت وزنش بیشتر از من بود ولی با ورزشهایی که کرده بودم و قدرت بدنی خودمو برای این جور جا ها برده بودم بالا می تونستم اونو تا دقایقی هم رو هوا بکنم . کمرشو گرفته اونو خیلی راحت آوردم بالا . پاهاشو دور کمرم قفل کرد کیرمو فرو کردم توی کس و اونم کونشو به طرف حضار گرفته و به اصطلاح واسه اونا قمبل کرد . . یه چند تا زن اون دور و بر می پلکیدند . به دیدن کیر من به هیجان افتاده بودند . به یه طرز خاصی به عفت نگاه می کردند . -عفت خانوم می تونیم کیر آریا جونو که در حال رفت و بر گشت به کس نازتونه لیس بزنیم ؟/؟ باهاش حال کنیم ؟/؟ -اجازه من دست آریا جونه . هر چی سر ور من بگه . -نمی دونم ولی اگه آبم توی کس خالی شه و تو ارضا نشده باشی .. -عیبی نداره به گاییدنم ادامه می دی تا بتونی ارضام کنی . چند تا زن اومده بودند اون جلو تا کیر لیس من باشن . زبونشونو گذاشته بودند زیر کون عفت و وقتی کیرم بیرون کشیده می شد یه جوری زبون روی کیر می رفت که حس می کردم یک زمان دارم چند تا کس رو با هم می کنم . . مامان الیا خودشو به من نزدیک کرد -آریا جان این که رسمش نشد . عفت : چیه الیا جون . من و تو که این حرفا رو نداشتیم . اگه دوست دارین به آریا جون بگم کیرشو از سوراخ نا قابل من بیرون بکشه به کس مادر جانش فر و کنه . یه نگاهی به چهره عفت انداختم و دیدم با همه حشری بودنش انگاری تعارف نمی کنه . من حال و حوصله گاییدن مامانو نداشتم . دلم می خواست عفت رو که در اون لحظه تمام مردا آماده گاییدنش بودند و براش سر و دست می شکستند بکنم . اونو گذاشتم رو زمین . بازم کونشو به طرف مردا قمبل کرد . کیر لیسی زنا کمی سخت تر شد . -مامان الیا جون . من نوکرتم . تو که خودت به خوبی می دونی نقل این مجلس و گل سر سبدی . ما که با هم این حرفا رو نداشتیم و نداریم . آریا فدات شه . یه خورده دندون رو جیگر بذار تا من بعدا دندون رو جیگرت بذارم . که هیشکی توی این جمع کس مامان خوشگل منو نداره . هیشکی مثل مامان من مجلس گرم کن نیست . فقط برو طرف مردا . تو می تونی سر و صداشونو کم کن تا من این طرف راحت به کارم برسم . بعد تو و عفت جون می تونین جاهاتونو عوض کنین ....ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی بــــــــــــــــه هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی ۱۸۵مامان با این حرفای من خیلی خوشحال شد . هر چند می دونست که برای شیر کردن اون این حرفا رو زدم . ولی بازم لذت می برد . این همون چیزی بود که من می خواستم . ولی خیلی خوب هم تونسته بود سر مردا رو گرم کنه . چند تا رقص رو با هم تر کیب کرده بود و دل مردا رو می برد . راستش با این که من پسرش بودم و هر وقت که دلم می خواست می تونستم اونو بکنم ودر حال گاییدن یه کس و کون تمیز هم بودم ..از این که اونو این جوری می دیدم دلم رفته بود و دوست داشتم این طرف قضیه رو زود تر تمومش کنم . ضربات شدید و سهمگین کیر من بر عفت دلاور و عفیف دیگه طوری تماشا چیانو به وجد آورده که اونایی که شاهد بودند در حال سوت زدن و هورا کشیدن بودند . حیف بود که پس از این جور گاییدن و شور و هیجان در کس ناب و نازش خالی نکنم . آتیشبار راه انداخته بودم . عفت حسابی سوخته بود و دو آتیشه شده بود . وقتی که ارضاش کردم با چند ضربه دیگه آبمو ریختم توی کس عفت خوش گوشت . پری جون از این یه تیکه بدون این که چهره مون بیفته عکس و فیلم گرفت . .. من که از حال رفته بودم . آخه گاییدن منصوره و آرمیلا و پریسا و یکی دو تن دیگه قبلش خود همین عفت و مامان و بازم این عفت و حتی پری .. دیگه اگه خود کوه می خواست اینا رو بکنه به گاییدن می رفت چه برسه به من ... کار عفت رو تموم کردم . رفتم سراغ مامان . اون فقط مردا رو تشنه کرده بود . فقط هوس کیر کلفت پسرشو داشت . با همه عطشی که داشت حسابی سر اونا رو گرم کرده بود تا من بتونم خودمو از دست عفت خلاص کنم . چقدر این سکسها داشت واسه من یکنواخت می شد . دلم می خواست با چهره های تازه ای حال می کردم . با این که الیا جون منو به هیجان آورده بود ولی همین که روی کیرم نشست دیگه آروم گرفتم -مامان یکی دو ساعت پیش گاییدمت . چقدر تو حریصی . -آریا از من چرا می پرسی . از این کیر کلفتت بپرس که داره این جا رو درو می کنه . وقتی که این جوری به این همه غریبه حال میدی من که مامانتم از همه واجب ترم . خودشو روی کیر من طوری بالا و پایین مینداخت تا این جوری همه ببینن که چه جوری داره با کیر من و من حال می کنه . -مامان این اولین بارت نیست که داری روی کیر من می گردی . -می دونم عزیزم . می خوام یه وقتی بعضی ها فکر نکنن که صاحبت شدن . اونایی که تا حالا کونها رو شلاق می زدند حالا کون خودشونو میندازن توی دوربین و می خوان اینجا واسه ما پوستر بذارن . من نمی دونم این مادر شوهرم چه مادر شوهریه که به اینا رو میده . تو هم کم بی تقصیر نیستی . -مامان پری جون حالیشه داره چیکار می کنه . -آره دیدیم . کون اون چه بر تری بر کون من داشت . اگه بدونی چقدر ازش عکس گرفت . -من خودم شاهد بودم و دیدم . مامان پری جون به موقعش از تو هم عکس می گیره . اینجا تا داریم از این دیوار های خالی داریم . ولی خب در شرایط عادی که نمیشه این عکسها رو دیوار ها باشه . نصب اونا برای این دوروز و بر داشتن اونا از روی دیوار وقت می گیره . باید هم طوری باشه که دیوار رو زخمی نکنه و یه ابتکارات دیگه ای هم به خرج بدیم . مامان داشت حرص می خورد . حق هم داشت برای اونی که در آن واحد جوابگوی چند تا مرد بود و گرم کن و گرم کون مجلس بود و همه رو می خندوند و حسابی بشاش بود خیلی گرون تموم می شد اگه مادر شوهرش می خواست به اون بی توجهی کنه . سینه های مامانو گذاشتم توی دهنم و بعد از اون کسشم خوب لیس زدم و کاری کردم که یه حال درست و حسابی بهش داده باشم . . بعد این بار خودم افتادم روش و تا می شد اونو گاییدم . کیرمو تا انتها می کردم توی کسش وبعدش هم تقریبا تمامشو می کشیدم بیرون . فکر نمی کردم کیر من یک بار دیگه هم مامانو به اوجش برسونه . خلاصه دور و بر خودمو می پاییدم تا بتونم یه ملاقاتی با این پری جون داشته باشم و بهش بگم که هوای مامانو هم داشته باشه . وقتی رفتم طرف پری اون اولش حس کرد که اومدم تا یه بار دیگه باهاش حال کنم . ولی من خیلی عصبی و ناراحت و گله مند نشون دادم -عزیزم پسر گلم . -من نوه ات هستم -چیه چرا این جوری حرف می زنی . طوری صحبت می کنی که می خوای نشون بدی پری جون تو خیلی سن داره . راستشو بگو چت شده . زود باش من کسم می خاره نمی تونم قهر کردنای تو رو ببینم . -ببینم تو چرا به مامان من توجه نکردی . به نظر تو قالب کونش از فالب کون عفت ضعیف تره که ازش اون جور که باید و شاید عکس و فیلم نگرفتی ؟/؟ -من ازش یکی دو تا عکس گرفتم . دلیل نمیشه که من هر عکسی رو که از عفت گرفتم اونو بچسبونم به در و دیوار .. واسه همین ناراحتی ؟/؟ -پری جون باید به من قول بدی که از دلش در بیاری .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی بـــــــــــــــه هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی ۱۸۶ کمر پری رو گرفته کیرمو همچین به کسش فرو کرده محکم به تهش می کوبوندم که با هر ضربه نیم متری رو به جلو حرکت می کرد و دستمو میذاشتم زیر کمرش و اونو برش می گردوندم طرف خودم . -وااااااییییییی آریا عزیز دلم . عشق من پسرم . چقدر خشن شدی . اگه بدونی چقدر از این مدل سکس خوشم میاد . -پری جون تو کدوم مدلشو دوست نداری که از این مدل خوشت میاد -دوست نداری بگم تو و کیرت تک تکین ؟/؟ -مادر بزرگ یادت نره چی قول دادی . چند تا کیر دیگه هم بهش زدم و از اون فضا دور شدم . اونم رفت سراغ مادرم تا از دلش در بیاره . -پری جون طوری طبیعی رفتار کن که متوجه نشه سفارش من باشه -واردم کارمو واردم . -ولی مامان از اون هفت خطهاست . شیطونو درس میده -اگه مادرت هفت خطه به من میگن مادرشوهر . هفتاد خط دارم .. کیرمو گرفتم توی دستم و نشونش داده گفتم این کیر دیگه هفت خط و هفتاد خط نمی شناسه . یه جوهری داره که باهاش میشه تمام خطهای دنیا رو نوشت .. -میشه یه خورده از اون جوهرتو به من قرضش بدی ؟/؟ -باشه برای بعد . هر وقت که مامان ازت دلخور نبود .. خوب سیاستی رفته بودم . خوشم میومد . باید همین رفتار رو باهاش در پیش می گرفتم . مامان من کون به این بر جستگی و خوشگلی داره . اندامش حرف نداره .. که چی ؟/؟ عفت یک زن بسیجی و مومن و محجبه بوده اومده به این جمع به خاطر هیجان بیشتر بخواد ازش بیشتر فیلم و عکس بگیره ؟/؟ عکس کونی که به دیوار چسبونده میشه دیگه داد نمی زنه که من با حجاب و بسیجی ام . کون کونه . لخت لخت . طالب کیر .. جاااااااااان .. یه سری به موبایلم زدم ببینم چه خبره . این آنیتا هم هر چند وقت در میون به فکر ما میفتاد . اون دفعه یک بار تماس گرفت ولی این بار دست بر دار نبود . گاهی جواب می دادم . گاهی میذاشتم رو سکوت . که سر و صداش نپیچه . آخه ما از موبایلامون دور بودیم .خودمم مرض داشتم . نمی دونم چرا دلم می خواست این آبجی کوچیک تره ما هم هوامو داشته باشه . شایدم علاقه ویژه ای که به اون داشتم از یک نظر به خاطر این بود که اون تا حالا جز من با کسی سکس نداشته و هم این که خیلی صاف و ساده و مهربون و بی شیله پیله بود .حرف گوش کن بود . اگه از دستت دلخور می شد لجبازی نمی کرد . ولی دلش می گرفت . فدای خواهرم بشم . من دختریشو گرفته بودم . می دونم اونم نیاز داشت باید بهش می رسیدم . ولی من حالا اینجا بودم . مسئولیتم زیاد بود . راهنمای پری جون بودم یعنی دستیار اون . مسئول امتحان گرفتن از زنای تازه وارد و دادن مجوز به اونا بودم . واسه این که تماس های بی پاسخ زیاد نشه خودم براش زنگ زدم . -آنی چطوری ؟/؟ -من باید از تو بپرسم داداش چه طوری ؟/؟ خوش می گذره ؟/؟ داداش منو نمی بینی خوشحالی ؟/؟ راحتی . خوب داری حال می کنی . اصلا به فکر من هستی ؟/؟ من که فقط تو رو دارم . تو رو که به من می رسی . چرا همه فراموشم کردن و می خوان که از شر من خلاص شن . تو هم که خیلی سرد شدی نسبت به من .. من دوستت دارم . -ببین آنی بد کاری کردم که باهات تماس گرفتم ؟/؟اگه دوستت نداشتم برات زنگ نمی زدم . -حتما از حال کردن خسته شدی کمرت درد گرفت و واسه این که بیشتر سر گیجه نگیری اومدی یه تماس با من بگیری که هم سرمو شیره بمالی و هم این که استراحتی کرده باشی .-آنی اگه برات زنگ نمی زدم چیکار می کردم ؟/؟ من مشاور پری جونم . من اگه نباشم نمیشه . -داداش می دونم نامرد نیستی ولی نمی دونم چرا دلم می خواد که تو فقط مال من باشی . دست و دلم به کار نمیره . همش حس می کنم که چطور داری با زنای دیگه سکس می کنی آتیش می گیرم . نمی تونم تحمل کنم . طاقت بیارم . آخه داداش من که تا حالا دوست پسر نداشتم . دوست مرد نداشتم . سکس نداشتم . تو همه چیز منی .. طوری با احساس حرف می زد که به زور جلو ریزش اشکمو گرفتم . -آنی شاید باور نکنی تو رو بیشتر از هر کسی توی دنیا دوست دارم . -حتی بیشتر از آهو و مامان ؟/؟ -آره . الان که این جوریه . تو از خون منی .. وقتی از این مهمونی اومدیم خونه جبران می کنم . -باشه آریا جون هر جوری که تو بگی .نمی خوام خودت رو خسته کنی . یه روز هم استراحت کن بعدا بیا . می خوام سر حال باشی . دوست ندارم به زور بیای طرف من . باشه دو سه روز دیگه هم صبر می کنم . .. با آنی خداحافظی کردم . کن حداقل هفته ای یه بار بهش می رسیدم . شاید گاهی هم به ده روز می کشید ولی خوب هواشو داشتم . در هر حال این جوری که اون واسم آه و ناله می کرد خیلی تحت تاثیر قرار گرفته بودم . سعی کردم بر خودم مسلط شم و به میون جمع بر گردم . می دونستم زنا منتظر منند . تعداد مردای وا رفته در میون جمع زیاد می شد و گرایش زنا به پسرای جوون تر یا مردای جوون تر هم بیشتر .. زنا تر جیح می دادند که برن دنبال مردا ی مجرد . پسرای جوون و آتیشی .البته مجرد در میون ما کم بود. می گفتن چون اونا زن ندارن حریص ترن و قدر اندام خانوما و سکس رو بیشترمی دونن .... ادامه دارد .... نویسنده ..... ایرانی
هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی بـــــــــــــــه هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی ۱۸۷پری جونو دیدم که دور بین به دست داره میره طرف مامان جاه طلب . واقعا این زنا عجب حسودی هستند . انگاری که این عکس و تصاویرشون می خواد بره در تلویزیون های دنیا نشون داده بشه . می خوان به اونا جایزه بدن . اگه تعداد عکس هایی که از عفت بر این در و دیوار نصب شه بیشتر از عکسای سکسی مامان باشه می دونم اون تا عمر داره با پری سر سنگینی می کنه . خب دیگه زن جماعت همیشه باید حس کنه که بهترینه . و دوست داشتنی ترین . درسته که من این احساسو به مامان میدم ولی گاهی وقتا زن می خواد این حسو داشته باشه که همگان ازش تعریف می کنن . در همین لحظه دیدم یکی عین پری دریایی خوش بدن و خوشگل و خیلی هم ناز دستاشو گذاشته رو شونه هام . -آقا خوشگله اگه وقت کردی ما رو تحویلمون بگیر ..-ببخشید شما ؟/؟ -خب دیگه حق داری با این همه زنی که دور و برت هستند منو نشناسی . تازه زمونه هم طوری شده که حالا برادر و خواهر به زور همو می شناسن چه برسه به این که فامیلای در جه دو و سه همو بشناسن .. من که شانس ندارم تو رو خیلی زیاد در اختیار داشته باشم . این زن اسمش بود تانیا یکی از فامیلای دورمون محسوب می شد . به نظرم شوهرشم در این جمع بود . یه مرد ساکت و بی آزار و مظلوم . خیلی هم این طرف و اون طرف نمی دوید که بخواد ازاین و اون کام دل بگیره . اگه کسی به تورش می خورد که می خورد اگه نه این قدر از این سمت به اون سمت می رفت تا یکی از این زنا کسش خالی بشه . -خب تانیا جون من چیکار کنم اینجا مجلسیه که همه درش از هم لذت می برن . -درسته ولی گاهی وقتا اگه آدما سرشونو بالا بگیرن و ببینن که دور و برشون چی می گذره بد نیست . یه نگاهی هم به زیر پاشون بندازن بد نیست -به نظر شما من باید به بالا سرم نگاه کنم یا به زیر پام . -به هر دو تاش . من گاهی بالا سرتم . گاهی زیر پات . خیلی ماهی آریا جون . از این هم ماه تر میشی . اگه بدونی چقدر دوستت دارم . حالا دو ماهه که خیلی بیشتر دوستت دارم . یه چیزی هست که من و تو رو خیلی به هم پیوند میده . یه حس عاطفی قشنگ . یه چیزی که می تونه همه جا رو تکون بده . دنیا رو تکون بده ولی خب من خودمم از زلزله خوشم نمیاد عاشق آرامشم . -متوجه منظور شما نمیشم . -به موقعش میشی . اگه قول بدی که خوب خوب به من برسی . به من حال بدی اون جوری که من می خوام به من لذت بدی کاری کنی که دیگه عقده ای نشم یه رازی رو برات میگم . یه رازی که بین من و یک نفر دیگه هست .. اون وقت این راز بین من و تو هم خواهد بود . باید که تو هم در جریان باشی ..-حالا چرا من ؟/؟ -اون چراشو با همون راز بهت میگم . واسه این که من عاشقتم . واسه این که من تو رو خیلی دوستت دارم . -حتی بیشتر از شوهرت ؟/؟ -شاید .. اینو دیگه نمی دونم . -نمی فهمم چه لزومی داره که این چیزی که در قلبته یک راز باشه و چه ضرورتی داره که من بدونم . نکنه من بچه بابام نیستم . -لعنت بر من که بخوام همچه حرفی بزنم . راز به این مهمی رو من بدونم و اون وقت دیگران ندونن که تا به حال بهت بگن ؟/؟ واقعا نمی دونستم تانیا از چی داره حرف می زنه . نگران شده بودم . -ببینم در مورد یکی از اعضای خونواده منه ؟/؟ -در مورد یکی از اعضای خونواده ات نیست . ولی از اعضای خونواده بهت نزدیک تره .. یعنی در مورد آهوست ؟/؟ من که اون احساسی رو که در گذشته بهش داشتم حالا ندارم . حتی اون احساس عشق و هوس رو به آنیتا بیشتر در خودم احساس می کنم . هر چند اون خواهرمه ونباید عشق به اونو با عشق با آهو مقایسه کنم . به درک هر چی که می خواد بشه بشه . سرم داشت سوت می کشید . اونو بردم به اون پستویی که می دونستم احتمال این که کسی مزاحم ما بشه خیلی ضعیفه . یه چیزی هم گذاشتم پشت در . چون کلیدی رو ندیدم که بخوام از داخل قفلش کنم ولی نمای این قسمت از بیرون طوری بود که احتمالا کسی نمی تونست بفهمه که اینجا هم جایی هست . -اوووووخخخخخخ آریا بدش به من . بدش به من . اگه بهت بگم چه خبره !.. کیرمو گرفت و اونو فرو کرد توی دهنش .. چه خبر بود که من خبری نداشتم . چرا داشت آتیشم می زد نگرانم می کرد . -تانیا فدات شم چرا بهم چیزی نمیگی . -اول باید به من حال بدی تا منم به حرف بیام . -تو که تا نگی چی شده من که حالی برام نمی مونه . کیرمو از دهنش بیرون کشیده تا اونو با عشق و با لذت ببوسمش . حداقل این طور وانمود کنم . هر چند خیلی خوشگل بود . موهاش سیاه سیر بود . صاف و اتو کشیده . چقدر به پوست سفیدش میومد . چشای شهلای اون , ابروان و مژه های کشیده اش می رفت تا یواش یواش کیرمو شق کنه .. این همون جایی بود که یکی دوبار هم یکی رو اونجا گاییده بودم و یه تشکچه ای هم اونجا پهن بود . تانیا رو خوابوندم . لبامو گذاشتم روی لبای گرمش . دستامو گذاشتم دور کمرش اونو از روی زمین بلند کرده محکم و با آخرین توان فشارش می گرفتم . آریا نهههههه نههههههه دردم میاد ولم کن رازمو بهت بگم ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
هـــــــــــــــرکـــــــــــــــی بـــــــــــــــه هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی ۱۸۸-آریا یکی هست که از عشقبازی من و تو به این صورت دردش می گیره . -پس اگه این جوریه و یکی شکنجه می بینه برای چی اومدی به این مجلس . می تونستین باشین خونه و دیگه این جور حس حسادت اونو تحریک نکنی . ببینم تو هم نسبت به همسر خودت همین احساسو داری . -نه من نسبت به همسر خودم این احساس رو ندارم . اونم راجع به من این حسو نداره . - پس چیه حتما معشوقه گرفتی ؟/؟ -من اگه معشوقه می گرفتم دیگه این قدر براش ارزش قائل بودم که بهش جریان این مجلس رو بگم و بگم که برای من خیلی مهمه و اگه اجازه میده من بیام به این مجالس .. می دونی اگه تو به من فشار بیاری کی دردش می گیره .. اونی که توی شکممه .. همون نی نوی کوچولویی که بابا ش تویی . همونی که دلش برای دیدنت تنگ شده . میگه آروم مامانشو بغل بزنی . اونو ببوسی و بهش تبریک بگی . همونی که هنوز نمی دونم دختره یا پسر ولی می دونم که خیلی دوستت داره و خوشحاله که یه بابای خوشگل و جوونی مثل تو رو داره . تو داری بابامیشی آریا . .. دستام سست شده بود . داشتم به این فکر می کردم که آیا آهو تا حالا همچین حرفی رو به من زده یا نه . چیزی یادم نمیومد . ولی این از کجا می دونه که من بابای بچه اش هستم چطور با اطمینان این حرفو می زنه . من که اونو فقط در همین مجالس می گاییدم . .. طوری که برام توضیح داد در دو مجلس قبلی تنها کسی که اونو گاییده و آبو ریخته توی کسش من بودم . تا این جای قضیه موردی نداشت ولی چیزی که باعث تعجبم می شد این بود که اون چطور از این حرف می زد که من بابای بچه اش هستم . تانیا ی زرنگ متوجه آشفتگی ذهن من شده بود . -عزیز اگه شک داری می تونیم بریم آزمایش بدیم . -تانی جون فقط همینو کم داشتیم . من حرفاتو باور دارم . -ببین عزیز دلم شوهرم بار دار نمیشه . ما از این قضیه تا به حال با کسی حرفی نزدیم . از بس براش احترام قائل بودم و دوستش داشته و دارم حاضر بودم و هستم که تمامی عمرمو با همین شرایطش کنار بیام .. اونم دیده که من این مرامو دارم و به خاطر بچه تنهاش نمیذارم منو آزاد گذاشت که بخوام از یکی بار دار شم ولی همه فکر کنن که اون بابای بچه هست . اونم می دونه که بابای بچه تویی . و دوماه و خوردی پیش که در اولین محفلی که حضور داشتی همون جوری که گفتم فقط تو بودی که به من آب دادی . همون آب حیاتی که آب زندگانی این نوزاد بود ..همون آبی که به زندگی من و همسرم نشاط دیگه ای بخشید . حالا من دوست دارم که خودمو در اختیارت بذارم . دلم می خوادکه در این شادی شریکم باشی . هم خوشحال بودم هم شگفت زده و هم ترسیده بودم .. -تانی جون مطمئن باشم که از این بابت چیزی به کسی نمیگی ؟/؟ -راستش منم باید مطمئن باشم که تو هم از این بابت به کسی چیزی نمیگی . من باید بیشتر نگران باشم . نمی خوام زندگی من از هم بپاشه ولی عاشق این فرزندی هستم که در شکمم کاشتی . - یه سوال دیگه برای من پیش اومده . تو که گفتی عاشق شوهرتی و تمام این کارا برای اون بوده حالا چی شده که از این داری میگی که عاشق منی کشته مرده منی دوستم داری و اومدی که با یک سکس جانانه خوشی این لحظه های خوشت رو کامل کنی -نمی دونم نمی دونم . همینشه و همینه که منو می ترسونه . حس می کنم که بی تو نمی تونم زندگی کنم . نمی دونم به خاطر این بچه هست یا به خاطر خود علاقه ایه که نسبت به تو پیدا کردم -راستش اصلا این زنا رو نمیشه شناخت و به همین سادگیها در موردشون قضاوت کرد .-حالا بیا آریا بیا عزیزم تا کسی ما رو پیدا نکرده و خلوت ما رو به هم نزده بیا .. خودمو روش سبک کردم . سعی کردم از راهی باهاش سکس و عشقبازی کنم که فشار کمتری بهش بیاد . -دوستت دارم دوستت دارم تا نیا . عزیزم تو مامان بچه ام میشی چه جالب . بچه ای که شاید هیچوقت نفهمه باباش کیه -ولی من دوست دارم اگه این بچه مثل بابا مامان راز دار خوبی باشه بهش بگم که باباش کیه . به شرطی که باباش اجازه بده -آخ تانیا که تو چقدر دوست داشتنی هستی و احترام به خانواده و اصول خانوادگی رو رعایت می کنی . باور کن تمام مردای دنیا دوست دارن زنی مثل تو رو داشته باشن . رفتم رو اصل مطلب . پا های تا نیا رو خیلی آروم انداختم رو شونه هام .کیرمو فرو کردم توی کسش . -عزیزم این جوری که بهت فشار نمیاد -نهههههه نههههههه عزیز دلم این قدر لوسم نکنم . من اون جوری هام که فکر می کنی سوسول نیستم . دلم می خواد منو ببوسی . بهم بگی دوستم داری . کوچولوی نازت رو دوست داری . . ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی بـــــــــــــــه هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی ۱۸۹تانیا رو به خودم چسبونده بودم و آروم آروم با سینه هاش بازی می کردم . هنوز در شوک این بودم که می خوام بابا شم . باور کردنش برام مشکل بود . خیلی هم مشکل بود . در یه حالت ناباوری و این که نمی دونستم باید ذوق زده باشم یا ناراحت . .. چرا تانیا این کار رو کرده بود .نکنه یه روزی گند کار در بیاد . اونی که دنیا میاد در واقع میشه وارث من . حالا اینا رو ولش . من که اهل دین و ایمون و این بر نامه ها نیستم . به من بگو کس مفت گیر بیار و اونو بکن . -آریا ناراحت شدی ؟/؟ -نه تانی جونم . خیلی خوشحالم از این که می بینم منو انتخابم کردی واسه این که بابای بچه ات باشم .. -نترس به هیشکی نمیگم . فکر کردی من و کامی دوست داریم آبرومون پیش فامیل و در و همسایه بره ؟/؟ ما هم متوجه هستیم که شرایط چیه و ممکنه آبروی همه در خطر باشه .. تانی با حرفای خودش آرومم کرد . حالا می تونستم با یه دید بهتر و آرامش بیشتری به این قضیه نگاه کنم هر چند اونی که در شکم تانیا بود از خون من بود . حقیقتو که نمیشه عوض کرد . شاید بشه واقعیت رو دست کاری کرد . هنوز کس تانیا حالت قبل از بار داری خودشو حفظ کرده بود . کمی شل به نظر میومد . شاید این حالتو قبلا هم داشت چون من دفعه قبل که اونو می کردم این تمرکز و دقت رو نداشتم . فقط یه چیزایی یادم میاد که اون روز اون مصر شده بود که هر جوری شده توی کسش خالی کنم . نمی دونم از کجا می تونست مطمئن باشه به این که بار دار میشه .. -تانیا خیلی خوشحالم . خیلی .. از این که دارم بابا میشم . ببینم من می تونم کوچولوی خودمو ببینم ؟/؟ -هروقت که اراده کنی . هر وقت که بخوای . البته غیر از من و کامی کسی نباید خونه مون باشه . چون اون جوری ممکنه متوجه جریان شه .. حالا بیا منو ببوس بغلم کن . سعی کردم به همون صورت که پاهای تانیا رو شونه هام انداختم بهش فشار نیارم . کیرمو یواش یواش فرو کردم توی کسش . -خیلی آماده ای تانیا .. -از اولین لحظه امروز و از دیشب آماده بودم آریا . تو که نمی دونی این روزا بهترین روز های زندگی منه . همین طور هم کامی . داشتن یک بچه برای ما یک آرزو بوده . حالا همه فکر می کنن که کامی پدر بچه منه . اون به خودش می باله و احساس غرور می کنه . همه اینا رو مدیون مرحمت تو هستیم آریا . -خواهش می کنم ... بعدش از زبونم جمله دیگه ای پرید که نشون دهنده کس خلی من بود و این که بازم دنبال درد سر هستم چون بهش گفتم که بازم در خدمت هستم و باعث افتخار منه .. اونم در جا جواب داد بذار این یکی دنیا بیا بعدا زحمت میدیم .. داشتم مادر بچه مو می گاییدم . شاید تصور هر کسی رو داشتم که مادر بچه ام شه جز همینو .. یا اونایی رو که برام تقریبا حکم غریبه ها رو دارن . چون خیلی از فامیلا رو برای اولین بار اونم در این محفل سکس خانوادگی دیدم . واقعا این مجالس که میگن ثواب داره به همین میگن . تانیا هم مثل بیشتر زنای این مجلس خیلی خوشگل و ناز و خواستنی بود پاهاشو گذاشتم رو زمین .. این جوری فشار کمتری بهش میومد .. -نهههههههه عزیزم عزیزم .. کوچولو به باباش میگه هوای مامانشو داشته باشی.. اوووووخخخخخخخ بزن منو بزن .. فدات شم کسسسسم چقدر می خاره . همش داره تو رو داد می زنه اگه بدونی دیشب تا حالا چقدر خوابشو می دیدم . اگه بدونی چند بار از خواب بیدار شدم و فکر می کردم که دارم با کیر تو حال می کنم . -ببینم کامی کنارت نبود که بتونه خواب تو رو تعبیر کنه .. -من تو رو می خواستم اون لحظه کیر تو رو می خواستم خیلی دلم می خواست که تو پیشم باشی .کامی مرد خوبیه . خیلی فداکاره .اون از این که من با همه این شرایط کنارش موندم خیلی ازم راضیه . برام هر کاری انجام میده . اون به خاطر بار داری من هدیه زیادی به من داده . خیلی دوستم داره . عاشق منه . منم عاشق اونم دوستش دارم . دیشب همش تو رو صدا می زدم کیر تو رو می خواستم . باور کن اون می خواست بیاد سراغ تو . می خواست بیاد ازت خواهش کنه که نیمه شبی بیای و فکری به حال من کنی . چون می ترسید که نیاز من باعث شه که من مشکل عصبی پیدا کنم و این روی جنین اثر بذاره . ولی من بهش اجازه همچین کاری رو ندادم . با این که آدم کمرو و خجالتیه ولی به خاطر من حاضربود و حاضره هر کاری انجام بده .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی