ارسالها: 3650
#232
Posted: 5 Apr 2014 19:54
هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی بـــــــــــــــه هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی 224
آنی خودشو طوری رو من چسبونده بود که من دیگه تکون بخور نبودم . یه زاویه نود درجه با من تشکیل داده بود . منم دو تا دستامو گذاشته بودم رو سینه هاش . چه هوای دل پذیر و دور نمای زیبایی ! از دور کوههای کم ارتفاع و درختان تبریزی و بید در کنار چمنها و جویهای کوچک و بزرگ بهمون چشمک می زدند . در نزدیکی ماهم نهر هایی در جریان بودند .. -آنی آنی چقدر خوب می دونستی که داداش توبه این آرامش و لحظات خوش نیاز داره . فقط از این می ترسم که مزاحمین حالا سر برسن و بخوان میون عشق و حال ما سنگ اندازی کنن . -دمشونو قیچی می کنم . -ولی نمی تونی با همه در بیفتی .. .. در همین لحظه صدایی از پشت سر ما بر خاست .. -داداش راست میگه با من یکی نمی تونی در بیفتی . مامان الیا و آرمی از پشت طوری که ما اونا رو نبینیم اون فضا رو دور زده و خودشونو به ما رسونده بودند . مامان ملاحظه منو می کرد و حرفی نمی زد ولی نشون می داد که خیلی از دست من و به خصوص آنی عصبیه وانتظار نداره که من همش رو این خواهرم مانور بدم . اما این آرمی بود که همش حرف می زد و از حق دو تایی شون دفاع می کرد . آنی از رو کیر من پا نشد و جواب آرمی رو هم نداد . رو کردم به خواهر بزرگه ام و گفتم ببین من تنها پسر خونه نیستم و در اینجا هم تنها مرد نیستم . حالا شما به من علاقه دارید و محبت زیاد دارین خیلی خوشحالم ولی هر کدومتون شوهر دارین . تاره من یه داداش بزرگتر هم دارم داداش آرین می تونین به کیر اونم بچسبین . الان من و آنی جونم دو تایی مجردیم . اول سفر مونه . قصد اینو نداریم که تا آخر سفر کنار هم باشیم . تنوع لازمه .. آنی بهم اخم کرد .. معلوم نبود باید هوای کدوم طرفو نگه می داشتم . همه شون ازم طلبکار بودن . -من بد بخت چیکار کنم . من که سه تا کیر ندارم .. مادر با همه شیطنتش و شر و شور دار بودنش که در این صحنه خیلی مظلوم نشون می داد به حرف اومد ولی با متانت گفت دو تا خواهر و یک مادر که داری .. -مامان بیا جلو تر .. فدات شم .. صورت و نوک سینه هاشو بوسیدم و گفتم به همون شیری که از این پستون خوردم قسم که هوای هر دو تا تونو دارم . اون قدر شما رو با همین کیرم تکونتون میدم که خودتون دیگه بگین خسته شده ولم کنین .. -آریا جون تو که خودت می دونی ما از زیر کیر تو قرار گرفتن اصلا و ابدا خسته نمیشیم . -مامان این جوری ازش دفاع نکن هم اون پر رو میشه و هم آنی .. یعنی چه .. یکی همش رو یه کیر تر و تازه بشینه اون وقت چند تا پیر مرد واسه ما دندون تیز کنن ؟/؟ .. -کی گفته همه بر و بچه های این مجلس پیرن .. بیا جلو خواهر گلم .. بیا یه مزه از اون کس آبدارت بگیرم .. به آنی بر خورد یه لحظه حس کردم می خواد از رو کیرم پا شه . باید سیاست خودمو بین این سه نفر طوری اعمال می کردم که نشون دهنده این باشه که فر مانروا و فر مانده شون من هستم .زیادی شل گرفته بودم و اونا هم وقت و بی وقت میومدن اذیتم می کردن . هر چند الیا و آرمیلا تا حدودی حرف حسابو می زدند . آنیتا بد جوری قبضه ام کرده بود و منم به خاطر این که تازه وارده و خودشم تازه هست چیزی نمی گفتم . اجازه ندادم آنی از پیش من تکون بخوره / دست گذاشتم پشت گردن آنی و سرمو گذاشتم زیر گوشش و گفتم اگه بری دیگه نه من نه تو .. تکون نخورد و همون جا با راحتی خودشو رو کیر من حرکت می داد . از اون طرف هم آرمی کس خیسشو رو دهن من می گردوند . -اوووووفففففف داداش خیلی دارم حال می کنم .. تو هم یه چیزی بگو .. دهنم وا نمی شد و خواهر بزرگه کس خل ما هم می گفت یه چیزی بگو بیشتر می خواست لج آنی رو در بیاره بدن دو تا خواهر مزاحم کارای همدیگه بودن . آنی رو طاقباز رو زمین خوابوندم تا راحت تر بتونم کس آرمی رو میکش بزنم . مامان الیا هم خودشو نزدیک من رسونده بود و منم به سینه هاش دست می زدم تا سه تا رو تکمیل کرده باشم . رضایت هم نمی دادند که میدونو خالی کنن . کیرم داخل کس خواهر کوچیکتره قفل کرده بود . سینه های مامان و شکاف کس آرمیلا نمی ذاشت که تمرکز خوبی رو کیر خودم و کس آنیتا داشته باشم .. طوری که فکر کنم یه چند ثانبه ای ازشروع انزال من گذشته بود که تازه حس کردم آب کیرم داره خالی میشه .. چشامو بسته بودم و یه حرکاتی هم از خودم نشون دادم که مامان متوجه شد که من دارم ار ضا میشم .. .. ادامه دارد ... نوبسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 5428
#234
Posted: 9 Apr 2014 22:37
هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی بــــــــــــــه هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی ۲۲۵
[/liچه لذتی می داد زیر نسیم ملایم و آسمون آبی و هوای آفتابی و موهای شرابی این جور خالی کردن توی کس خواهر حسابی . ! -نههههههه داداشش حالا کارت رو کردی و می خوای اونو بکشی بیرون و بری سراغ یکی دبگه ؟مامان الیا که تا حالا خویشتنداری می کرد به حرف اومد و گفت -آنی من هر چی ملاحظه تو دختر گلو کوچولومو می کنم می بینم که اصلا پیش خود حساب نیستی . -مامان طوری به من میگی دخترکوچولو که انگاری ده سالم باشه . من هیجده سالمه .. -آنی این جا همه منو می شناسن . کسی نمی تونه به من زور بگه من خیلی رعایت تو رو کردم . حالا به زبون خوش بهت میگم پاشو می خوام رو کیر پسرم یا همون رو کیر داداشت بشینم . منم حقی دارم . نمیشه یکی بخوره و از سیری زیاد ورم کنه یکی از گشنگی چشاش ار حدقه در آد . آرمی یه گوشه ای ایستاده بود و لبخند می زد . خوشش میومد از این که مامان داره از آنی انتقاد می کنه . یه لحظه متوجه بودم که پریسا هم اومده جلو و با هندی کم داره از ما فیلم می گیره . البته پشت یکی از درختا بود بدون این که ما متوجه شبم داشت این کار رو انجام می داد هر چند من که متوجه شده بودم و بهش علامت دادم که کار خوبیه چون ازمن و دو تا خواهر و مادرم یه فیلم یاد گاری قشنگ منحصر به فردئ میشه ولی اینا همش با هم دعوا دارن .مطمئن بودم اگه مامان بخواد کیر منو از آنی بقاپه و بیاد روش بشینه در حرکت بعدی اون و آرمیلا با هم کل کل می کنن . سر کیر من خیلی دعوا میشه و من از این کار خیلی لذت می برم . آنی به حالت قهر پاشد که بره .. -آنیتا اگه بری من دیگه باهات کاری انجام نمیدم . آرمیلا : داداش بذار بره . این قدر لوسش نکن . نازشو نکش . مگه ما دل نداشتیم وایسادیم سکس اونو دیدیم ؟ اونم مث بچه آدم دور و بر مون باشه تا کارمون تموم شه .. آنیتا مجبور شد تسلیم شه تا ببینه شرایط واسش چه رقم می زنه . مامان تا دید کیرم دیگه آزادشده درجا خودشو انداخت روش . مجبور شد کیرمو بگیره تو دستش .. چون شل شده بود و اونو با روی کسش بازی داد تا تونست اونو توی کس فرو کنه -اینم از شانس ماست دیگه . قبلا دست اول پسرمون بهمون می رسید . حالا باید دست دوم و سوم و شل شده شو بگیریم -مامان حالا این قدر ناراحت نشو یه چند تا بالا و پایین کنی دوباره سفت وای می ایسته . دست آنی رو کشیده و اونو آوردم سمت خودم . -خواهر کوچولوی ما سینه های نازت رو بیار خوب میکش بزنم الان مامان و آرمی جون که کارشون تموم شد من و تو دوباره تنها میشیم حالا این قدر ناراحت نشو . من که خیلی دوستت دارم و فدات میشم . آرمی جون تو هم کستو بیار جلو می خوام با کف دستم حسابی اونو مالشش بدم و بعد از مامان نوبت توست . البته اگه مامان اجازه بده که من توی کسش آب نریزم بهتر میشه باهات حال کرد و حال داد . -چی داری میگی آریا و حالا که نوبت من شد ؟/؟ -مامان .. تو کس آرمی هم خالی نمی کنم دوباره میام سراغ تو و اونجا تمومش می کنم . .. سه تایی شون شده بودن برج زهر مار .. -من دارم از دست شما سه تا زن دیوونه میشم . من که سه تا کیر ندارم . یه داد و بیداد های الکی کردم طوری که هر سه تایی شون جا رفتن و دیگه تونستم به کارم ادامه بدم. اگه من سه تا زن می داشتم این قدر عذاب نمی کشیدم و می تونستم راحت تر اونا رو با هم جوش بدم اینا اصلا هیشکدومشون به این نون و ماستها کوتاه بیا نبودن . ولی خب این آنیتا حریفشون شده بود . در ظاهر نشون نمی داد ولی کلا خیلی تونسته بود سیاست خودشو بر اونا دیکته کنه . -آریا عزیزم باید بیشتر از اینا بهم برسی .. قلق مامانو تا حدودی داشتم . یا باید کسشو میک می زدم یا به طرز مخصوصی اونو می گاییدم . کیرمو با فشار باید طوری می کردمش داخل کس و می کشیدم بیرون که هنگام ورود و خروج تماس و اصطکاک شدید و لذت بخشی با لبه های بیرونی و چوچوله هاش داشته باشه و این کارو هم باید با سرعت انجام می دادم که بیشتر زنا از این حالت خوششون میاد .. ولی مردا این جوری زود آبشون خالی میشه حالا چون من قبلش تو کس آبجی آنیتا افتتاح کرده بودم می تونستم راحت تر این کار رو با مامان گلم انجام بدم . خیلی زود هم اثر کرد .. مامان طوری به هوس اومده بود که پس از این که ار گاسم شد در جا چشاشو بست و خوابید . ولی آرمی دستشو گذاشت پهلو هاشو بلندش کرد و اومد رو کیر شق شده من نشست . اون با یه حرکات افسونگرانه و ناز و عشوه می خواست به آنی که در حال ور رفتن با اون بودم نشون بده که باید بهتر حال بده .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
ویرایش شده توسط: shahrzadc