انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 25 از 29:  « پیشین  1  ...  24  25  26  27  28  29  پسین »

هر کی به هر کی


زن

 
هـــــــــــــــرکـــــــــــــــی بـــــــــــــــه هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی ۲۳۱

عفت چند لحظه ای رو در همون حالت دراز کش بود بعد از جاش پا شد و طوری به وجد اومده بود که یک بار دیگه رقصشو شروع کرد . این بار سریع تر از گذشته می رقصید .. مردا یک بار دیگه سرمست شده و دسته جمعی دور ما رو گرفتند . هر کسی یه چیزی می گفت .. عده ای دوست داشتند از عفت عکس بگیرند .. اولش مخالف بود .. پری جون می گفت که ممکنه این عکس در اینترنت پخش شه و برای عفت جون و محفل ما بد شه .. ولی عفت گفت بذار هرکی هر جور دلش می خواد عشق کنه ولی اگه فیلم نگیرین بهتره . با این حال چند تن از مردا پشت درختا قایم شدن و تا می تونستن از این عفت کون چرخون عکس گرفتند . خیلی دیگه صحنه ها ی جالبی شده بود و اونم تا می تونست در رقاصی سنگ تموم گذاشته بود . باورم نمی شد که این جنده بسیجی تا این حد بتونه زیبا برقصه .. خلاصه دسته جمعی سوار شدیم و به راهمون ادامه دادیم .. عفت به چینگ گفت که بره مسئول انتظامات یه ماشین دیگه بشه و اونم مث خر داشت کیف می کرد از این که یک سوت سوتک دادن به دستش .. برای چینی های کس خل همین بسیج شدن هم از سرشون زیاده . خود عفت اومد تو ماشین ما . می دونم هدفش این بود که نزدیک من باشه .. اومد نزدیک من و آنی قرار گرفت . شلوارشو به اندازه ای پایین کشیده بود که کسشو بندازه توی دید .. آنی : داداش تو به این زن خیلی رو میدی . معلوم نیست از چه چیز اون می ترسی یا خوشت میاد . تو تازه کم با هاش نبودی . من داشتم حرص می خوردم . -خواهر عزیزم این جا ما بخشنامه داریم که در محفل میشه کاملا سکسی و بر هنه بود و در اماکن عمومی هم که حالت اختصاصی داشته باشه و ایرادی به وجود نیاره بازم در حد و اندازه های معمول بر هنه بودن ایرادی نداشته کار عفت هم اشکالی نداره . -داداش من نمی دونم تو چرا همش داری از این زن دفاع می کنی . عفت خودشو به نزد من و آنی رسوند . ظاهرا متوجه شده بود که آنی از دستش دلخوره با این حال با کمال پر رویی و شاید هم به خاطر این که حرص خواهرمو در بیاره گفت آنی جون اگه دوست داشته باشی من کنار داداشت بشینم و تو بری مسئول انتظامات و سر گروه این ماشین بشی . -خیلی ممنون عفت خانوم . ثواب حراست و پاسداری باشه برای شما . من همین جا جام خوبه . دعوای زنانه و متلک گفتن های اونا شروع شده بود . حال و حوصله این خاله زنک بازیها رو نداشتم . من که در هر حال همه شونو می گاییدم نمی دونستم دعوای اونا برای چیه .. بازم دم این مردا گرم که دیگه سر زن حرص نمی خورن . خلاف اون چه که در زندگی عادی نشون میدن انگاری وقتی که پا به محفل سکس گذاشتن خودشونو قانع می کنند که باید پیه هر چیزی رو به تنشون بمالن . با این که اطمینان داشتم تمام خانومای شرکت کننده در مجلسو حداقل برای یک بار هم که شده گاییده دارم ولی برای من چهره خیلی از اونا آشنا نبود یا حتی اسم بعضی هاشونو به نظرم میومد برای اولین باره که می شنوم . بوی عطر هوس انگیز زنان و این که دلم می خواست همه اونا رو با هم در بغلم داشته باشم ..-ببین آریا حداقل از من یاد بگیری که اصلا به دنبال مردای دیگه نیستم . -به موقعش مجبوری باشی . -چطور دلت میاد راجع به خواهر گلت این جور حرف بزنی . -نمی دونم با این خواهر گلم من چیکار بکنم . اصلا میرم دادگاه و طلاقش میدم . -جراتشو داری ؟ کیرت رو از ریشه قطع می کنم . آنی شورت من و خودشو کشید پایین تا دست هرکدوممون توی لاپای اون یکی کار بکنه .. واییییییی عفت و مامان الیا اون وسط اتوبوس و به اصطلاح راهرو اونو به اشغال خودشونم در آورده و انواع و اقسام رقصا رو پیاده می کردند . پرده ها رو کشیده بودند وشیشه جلو هم طوری بود که نمی شد از بیرون داخلو دید حداقل اون قسمتی رو که اونا مشغول رقص بودند رو باید یه چند ثانیه ای روش زوم می شد تا بخوان ببینن ماشین رد شده بود . تازه اتوبوس ما هم یه پارچه اون بالاش نصب شده بود کاروان راهیان نور .. مثل اون دو تا اتوبوس دیگه . آخرش طاقت نیاوردم و از آنی یه چند دقیقه ای مرخصی گرفتم تا برم از نزدیک رقص مامان و عفت رو ببینم و کنار اونا باشم . چند تا زن دیگه هم به جمع ما پبوستند . منصوره هم اومده بود می خواست برقصه که رقص اون با اون راه باریکه ساز گار نبود و بدنش همش می خورد به صندلی ها ...... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی بـــــــــــــــه هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی ۲۳۲

خلاصه تا برسیم به مقصد کلی بر نامه بزن بکوب و شادی داشتیم و منم هر وقت فرصتی به دست می آوردم و می تونستم خودمو از چنگ آنی خلاص کنم یه ناخنکی به بقیه زنا می زدم . بالاخره رسیدیم به سرعین .. جای خوش آب و هوا و مصفا .. با آب گرم های بسیار و مناظر زیبای طبیعی ..که البته بیشترش کوهستانی بود و گاه در دل کوهستان می شد مناظر سر سبزی رو دید و چشمه های آب سرد و آب گرم .. این بر و بچه های راهیان نوری که من دیده بودم فقط به فکر سکس در هوای آزاد این اطراف بودند . یکی از علت هایی که این منطقه رو انتخاب کرده بودیم این بود که می شد جاهای دنج زیادی رو در نظر گرفت که با چند تا نگهبان حسابی امنیت رو بر قرار کرد و لحطه های خوشی رو ساخت . یه هتل رو هم با فضای سبز و دور نمای قشنگش در بست در اختیار خودمون قرار داده بودیم .. اولش قرار بود یکی دو تا کار مند و هتلدار همون جا باشه .. ولی عفت گفت که این جا بسیج یه سری بر نامه های محرمانه ای داره که به صلاح نظام نیست که این رزمایش ها عمومی بشه .. طوری هم جدی و با صدای بلند حرف می زد که بقیه نزدیک بود دولا و راست شن . خلاصه کارت جندگی بسیجی شو نشون داد و دیگه بر نامه ردیف شد ..عفت : بچه ها فقط می مونه فضولی های بسیج این جا که بخواد بیاد خودشو نخود توی آش کنه . ولی من فکر اونجاشو هم کردم . با یکی از همسنگرای خودم که اونم مدتی رو باهام توی دیار عرب بود صحبت کردم و یه نموره ای حالیش کردم که ما یه محفل دوستانه ای داریم و اگه بسیج این جا باهات تماس گرفت تو بهشون بگو که کاری به کارمون نداشته باشه ..تمام نامه ها و بر نامه ها میره زیر دست اون .. شما عفتو دست کم گرفتین ؟.. پری : عفت جون اون وقت راز و رمز خانوادگی ما لو میره .. ما چیکار کنیم . ما نمی خوایم غیر خونواه ما کسی اینجا باشه .. -اتفاقا اشرف چهار چشم یکی از بستگان دور ماست پری جون .. تا حالا چهار تا شوهرم کرده همه شون مردن .. البته شوهرای رسمی .. شوهرای صیغه ای و شوهرای سر پایی به جای خود .. پری : وااااااایییییی این هنوز زنده هست .. می گفتن اسرائیلی ها اونو کشتن .. -نه بابا اون با کونی که داشت سر اسرائیلی ها کلاه گذاشت .. یک لشگر سرباز اسرائیلی براش صف کشیدن داشتن اونو می گاییدن .. یکی پشت سر یکی دیگه همه رو شل می کرد ..کون می داد کس می داد .. بالاخره سربازا سر این که کدومشون زود تر باید برن داخل چادردعواشون میشه و معلوم نبود چه ترفندی می زنه و باچند تا از کله گنده ها هم دست میشه که بر می گرده میاد لبنان .. ولی عجب تقیه ای زده بود و عجب مبارزه ای کرده بود . به این میگن اسلام ناب انقلابی . وقتی هم که نجات پیدا کرد یک مدال رشادت بهش دادن و دیگه حالا جزو دو سه نفر کله گنده بسیجه و رئیس خانوماست . به من میگه برم معاونش شم .. ..خوب جایی رو هم انتخاب کردیم بچه ها .. اصلا از سه طرف دید نداره . فقط قسمت جلو رو باید با چادر یا یه نمای خاصی بیاریم بالا . روز که هوا ملایم تره همه مون باید بتر کونیم و سکس بگردیم . با لباس حال نمیده . لباس و حجاب فقط برای شیره مالیدن سر کس خلاست که ما رو قبولمون کنن . این جا دیگه وقت وقت حال کردنه .. راستی این اشرف چهار چش ممکنه بیاد اینجا یه صفایی بکنه .. پری : ما اینجا واسه خودمون مقررات داریم . اون هنوز از غربال رد نشده .. -ببینم پری جون بخشنامه چی میگه ؟ ممتحن جناب آریا خان اینجا تشریف داره .. حالا امتحان می خواد در تهران برگزار شه یا در اردبیل چه فرقی می کنه . همین جا امتحان میده نمره قبولیشو که گرفت دیگه وارد جمع ما میشه . فقط یک نکته که پیش آریای عزیز هم بگم آریا جون فکر نکنم تو یکی حریفش بشی . در واقع اون باید بیاد ازت امتحان بگیره .. زنی که در یک شب به گفته خودش به پنجاه سرباز اسرائیلی کس و کون بده معلومه چقدر حریصه و چه بلایی به سرت میاره .. تازه اون قدر بی خیال بود اون شب که می گفت اگه نتونسته از راه درستش آزاد شه یه تماس می گیره با نتان یاهو که آزادش کنه خیلی کله اش پره و اطلاعاتش هم قویه .. میگه پس از این که نتان یاهو در اوایل دهه هفتاد هویت ایرانی بودن خودشو فاش کرد و از خاطرات و زاد گاهش در ایران گفت فعلا به دلایل سیاسی و جهانی یه خورده مخفی کاری می کنه ولی این جوری نیست ونبودکه دست رد به سینه اشرف چهار چش هم وطنش بزنه .. اونم با این بذل و بخششی که به این سربازا کردم .. .. آنیتا خونش به جوش اومده بود .. -داداش اگه بخوای از این اشرف امتحان بگیری من میذارم میرم تهرون .. -چی میگی آنی .. این در مسئولیت منه .. تازه من غصه ام شده .. عفت جون این جوری که تو میگی این باید کس و کونش عین گاراژقدیر ژانگولر شده باشه . -خب این با استفاده از متد روز چربی های شکمشو می گیره .. باسن گنده می کنه . کس کوچیک می کنه . سینه سفت و درشت می کنه . گونه مصنوعی ردیف می کنه .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
مرد

 
سلام استاد ارجمند
من همیشه طرفدا داستانهای زیبای شما بوده ام و مطمئنا با توجه به قلم توانای شما در آینده هم از طرفداران شما خواهم بود ولی ی انتقاد
به نظر من این داستان بیش حد معمول طولانی شده اگر امکانش هست وقتت رو در داستانهای دیگه صرف کن
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
زن

 
fuckinganal: سلام استاد ارجمند
من همیشه طرفدا داستانهای زیبای شما بوده ام و مطمئنا با توجه به قلم توانای شما در آینده هم از طرفداران شما خواهم بود ولی ی انتقاد
به نظر من این داستان بیش حد معمول طولانی شده اگر امکانش هست وقتت رو در داستانهای دیگه صرف کن

با درود به فکینگ آنال عزیز و تشکر از همراهی تان .. اتفاقا تا به حال هفت هشت بار به این مورد اشاره کرده ام که این فضا و صحنه اخر داستان می باشد و قصد دارم در جایی به اتمامش برسانم که داستان در اوج خاصی قرار داشته باشد حالا شاید ده قسمت دوازه قسمت دیگر طول بکشه اونو خودمم نمی دونم .. به غیر از این داستان سوپر داستان وسوپر استار داستانهای فعلی من هرجایی ..... و داستانهای ماجراهای مامان زبل و اتوبوس هوس را هم می توان در آینده ای نزدیک به پایان رساند . و به جای این داستانها قصد جایگزین کردن داستان دیگری را ندارم . چون خودم واقعا نمی رسم و ذهنم مثل ذهن باغبانی شده که باید به دهها درخت باغش رسیدگی کند و یا پدری که دهها فرزند دارد . باید با تمرکز و دقت بیشتری بقیه داستانها را نوشت . فقط شاید در یک مورد تقاضای داستانی دیگر و تاپیک جدیدی را بدهم آن هم به این دلیل که حدود یک سال یا چهار ده ماه پیش یک نفر تقاضای داستانی کرده قولش را به او داده بودم که هنوز فرصت نشده شروعش کنم و از بدقولی بدم می آید حتی در سخت ترین شرایط . . .. البته داستان هرکی به هرکی هم فانتزی های خاص خودش را دارد و طرفداران خاص خود را ....سلیقه ها مختلفه .. مثلا من خودم با این که حس خاصی راجع به آنال سکس و بعضی از فیتیشها ندارم و این که داستانهای میستر اسلیوی رو بی خود می دونم ولی گاهی در این مورد مطالبی می نویسم و به درخواست دوستان تا بتونم اهمیت میدم ..چون در نوشتن داستانها باید به عموم توجه داشت و در این مورد خاص هم من بیشتر از شما دوست دارم که گردش داستان را در جایی متوقف کنم که پس از حدود دویست و خوردی قسمت حق این داستان پرتنش و متنوع و در بر دارنده انواع سکسها ادا شود . با عرض ادب و احترام ..دوست و برادرتان : ایرانی
     
  
زن

 
هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی بـــــــــــــــه هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی ۲۳۳

-عفت تو با این بر نامه ای که از این اشرف چهار چش تعریف کردی پاک ما رو ترسوندی . -عزیزم آریا اعتماد به نفس داشته باش . با این کیری که تو داری هر کاری می تونی بکنی -ببینم این اشرف کی میاد این جا -معلوم نیست شایدم نیومد . اگه نیاد یه فاکسی می زنه اینجا .. وقتی مردای بسیجی اسم اونو می شنون خایه هاشون جفت میشه .. فقط آریا جون من اگه جات بودم یه روزی رو به این کیرم استراحت می دادم تا قبراق و سر حال باشه و اگرم یه قر صی از این آت و آشغالایی که کیر آدمو سفت سفت می کنه بخوری بد نیست -کیر من به اندازه کافی سفت میشه و من ده تا اشرفو حریفم . شمشیر اسلام را در سرزمین دین و تقوای اشرف بسیجی فرود خواهیم آورد . جمعیتی که اونجا بودیم مشتامونو گره کردیم و گفتیم کفکیر ..کفکیر .. ولی راست می گفت عفت , باید قدرت خودمو نشون می دادم . یک شب به پنجاه تا اسرائیلی داده و اون وقت شعار مرگ بر اسرائبل سر میده تازه میگه داشته از اسلام دفاع می کرده . خاک بر سر کونش ..بی خیال شدم . آنیتا : چیه داداش کم آوردی ؟ گفتم این قدر خودت رو خسته و در گیر این کارا نکن . من اگه جات بودم از شغل کارشناسی استعفا می دادم و این وظیفه خطیر رو به یکی دیگه می سپردم . -آنی من احساس مسئولیت می کنم . در قبال مردا مسئولم . تازه چه کسی جای من می خواد ممتحن شه و بیاد از اینا امتحان بگیره . من هیکلم کیرم درشته چند سال بیشتر از سنم نشون میدم . تازه نفسم . قدرتمندم .-آریا دلم می خواد فقط برای من باشی . ببین داره شب میشه . چقدر چراغای اینجا روشن و قشنگه .. -آنی تا تکلیف این اشرف مشخص نشه من نمی خوام سکس کنم . -داداش تو چرا بر داشت غلط داری . می تونی سکس کنی و آبتو خالی نکنی . این جوری هیجانت بیشتر میشه -قول میدی که بیشتر از این نخوای . هر وقت ارضات کردم نگی که آبتو خالی کن ؟ -باشه داداش بی رحم من .. -واااااااییییییی آنیتا . من که از اول سفر تا حالا بیشتر از هرکسی به تو توجه داشتم . اصلا نمی دونم آهو و آرمیلا و مامان کجان . خاله آذر هم یه التماس دعایی داشت و ازم می خواست در این فرصت چند روزه اونو فراموش نکنم . می دونی آذر جون چی می گفت؟ می گفت همه به من میگن خوش به حالت خاله آریا هستی و هر وقت بخوای می تونی با هاش حال کنی .... ولی دیگه مردم از داخل که خبر ندارن .حق با خاله آدر بود . اون جوری که باید تا حالا بهش توجه نشون نداده بودم ولی دیگه باید این کارو می کردم . اون شب آنی هر طوری که دوست داشت باهام حال کرد و خودشو به ار گاسم رسوند .منم خیلی حشری شده بودم .. ولی دیگه جلو خودمو گرفتم که توی کس آبجی آنی خالی نکنم . .. نتونستیم زیاد لخت بخوابیم . نیمه های شب هوا خیلی خنک شده بود و رفتیم زیر پتو . من و آنیتا بودیم تویه اتاق و این جا علاوه بر اتاق و سوئیتهایی که داشت یه فضای بازی هم به عنوان پذیرایی و تالار مانند داشت که به دستور عفت کفه اونجا رو قالی کاری کرده بودند تا اگه بر نامه گروهی داریم اونجا راحت باشیم .. معمولا اونایی که می خواستند چند تایی با هم باشن در سوئیت مستقر شده بودند ولی آنیتا ازم خواسته بود که من و اون بریم به یه اتاق دربست دو نفره . امان از دست این زنای حسود مخصوصا خواهرای حسود . ولی چه هوای لذت بخشی بود ! آرومم می کرد من و خواهرم زیر پتو کاملا بر هنه بودیم . سرشو گذاشته بود رو سینه ام و نوازشش می کردم . با موهای قشنگش بازی می کردم . کیرم تشنه خالی کردن آبش بود . نفهمیدم کی خوابم برد . چشامو که باز کردم هنوز آفتاب سر نزده بود ولی هوا روشن بود .. فکر کردم دارم خواب می بینم . یه زن تپل مپل و خوش اندام با پوستی تقریبا سفید موهایی مشکی و بلند و سینه هایی سفت و درشت .. باسنی بر جسته و پاهایی کشیده و شکمی تو رفته و فانتزی ... یه چیز کار درست بیست همونی که من می خواستم جلوم ظاهر شده بود .. هرچی فکر می کردم قبلا دیدمش یا نه چیزی یادم نمیومد . در محفل اول به چهره خیلی ها دقت نکرده بودم که در محفل دوم دیدمشون ولی در محافل بعدی همه رو می شناختم .. پتو رو تنمون بود .. -شما ؟ -ببخشید خانوم شما اینجا تشریف آوردید من باید از شما بپرسم شما .. - به من میگن اشرف چهارچش .. دنبال یه جوون می گردم به اسم آریا .. مثلا از من پروفسور می خواد امتحان بگیره ...... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی بـــــــــــــــه هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی ۲۳۴

چقدر هم از خود متشکر بود . سر صبحی کاملا لخت اومده بود تو اتاق ما -ببخشید در زدی اجازه گرفتی اومدی تو ؟.. خیلی به پزش بر خورد -مثل این که منو نمی شناسی . من برای ورود به جایی از کسی اجازه نمی گیرم . همه میان ازم اجازه می گیرن . مصلحت نظام به من میگه می تونی به هر جا سرک بکشی . می تونی از دیوار خونه مردم بپری داخل .. می تونی اگه ستمی دیدی بری بغلش کنی .. گردن عدل و عدالتو بزنی . شیر فهم شد بچه ؟ تو می خوای ازمون امتحان بگیری ؟ -از تو گردن کلفت تراشم گاییدم . فقط حواست باشه لات خانوم این مجوز با هر مجوزی که تا حالا گرفتی فرق می کنه . بسیجی هستی باش . هر خری می خوای باشی باش . من تو هین نمی کنم باید جنبه داشته باشی . عین گاو سرت رو انداختی پایین اومدی داخل چی بشه .. -مثل این که این خانوم آبجیته .. تو که می دونی گاییدن آبجی در نظام مقدس و آسمانی اسلامی چه جریمه سنگینی داره . جرمش به اندازه فحش دادن به رهبره .. -اون وقت گاییدن یک زن بسیجی جرم نداره ؟ -ما آزادیم .. حالا می خوای امتحان بگیری من آماده ام ولی نفست رو قطع می کنم اگه بخوای ردم کنی .. -من باید بدونم تو می تونی حریف حداقل پنجاه مرد این جا بشی یا نه .. -بچه مگه عفت هرکول بهت نگفته که در یه شب پنجاه تا سر باز اسرائیلی منو گاییدن ؟ تازه بعضی ها شون هم لوله تفنگاشونو فرو می کردن توی کس و کون من . -ولی این لوله تفنگ من فرق می کنه .تو این مردای ایرونی گردن کلفتو با سربازای اسرائیلی که کردن توی کس و کون تو جنده خانوم بسیجی مقایسه می کنی ؟ . آنیتا تو برو بیرون من با این کار دارم . می خوام بهش نشون بدم که کیر آریا چقدر روغن داره -داداش زیر جوازش امضاء بزن بره -من نمی خوام بدعت گذاری بکنم . پس عدالت چی ؟ من اگه بخوام برای اون پارتی بازی کنم باید برای همه این کارو انجام بدم .. -بچه .. جوجه ماشینی .. کیر تو بهمون حال نمیده . فکر کردی چیه اینا . خودت رو می گیری . فکر نکنم توی این پنجاه تا مرد دو تاشونم بتونن قلقلکم بدن . چیکار کنیم کار عفت از این بهتر نمیشه .. -آبجی آنیتا .. کیر داداشتو بلندش کن .. شقش کن تا به این خانوم نشون بدیم که دود از کنده بلند میشه . از طرز حرف زدنش خوشم نمیومد . یه عمری رو با لاتی خوکرده بود . شایدم می تونست خیلی شیله پیله باشه . ولی لات بودن و دریدگی بهش میومد . خیلی گستاخانه و بی پر وا حرفاشو می زد . -آخخخخخخخ آنیتا چقدر خوب کیر داداشتو آماده کردی تا یه درس ادبی به این خانوم مودب بدم . اونو یه هلی دادم و انداختم رو تخت .. -جوجه فکر نکن حالا که کارشناس شدی هر غلطی که دلت می خواد می کنی . این چه طرز رفتار با یک خانومه ؟ این نق زدنهای اون دیگه داشت کاری می کرد که کیرم بخوابه . از طرفی هم آنیتا که اونجا بود من سختم بود -آنی جان برو بیرون . وقتی که یک امتحانی بر گزار میشه یک شخصی که کاری نداره اونجا خب نباید باشه . آفرین دختر خوب . اونو که اگه کارد بهش می زدی خونش در نمیومد فرستادم که بره . چه بدن بی نقصی داشت این زن . این کجا و عفت کجا .. فکر کنم زمان جوانی از بس رفته بود زیر کیر آخوندا و مردان از جان گذشته با تقوا تونسته بود در بسیج کاره ای شه . -ببینم تا حالا کون هم دادی ؟ -من اون روزی که تو به دنیا اومدی یک کونی سابقه دار بودم . به اندازه موهای سرت کون دادم .. با این که اعتماد به نفسم کم شده بود ولی در برابرش کمک نمی آوردم .. -تو اگه تمام کیر های دنیا رو نوش جون کرده حق بسیجی های دیگه رو هم خورده باشی تا کیر آریا رو نخوری قبول نیست . انگار به فیض اکمل نمی رسی . من امتحان گایش از کون هم می گیرم . نق نزن . پارچه فرو کن توی دهنت تا دیگه صدای جیغت رو ده تا خونه اون ور تر نشنون .. یه نگاهی به کیرم انداخت و انگاری تازه فهمیده بود که گیر چه کیری افتاده ولی همچنان می خواست که غرورشو حفظ کنه . ازش خواستم که در یک استیل سگی زانوهاشو بذاره رو تشک . تا از قسمت بی پرده پشتش پرده برداری بکنم . کون اشرف خوشگله رو بازش کردم و یه نگاه به سوراخ کونش انداختم . واقعا نمیشه با دیدن بعضی از سوراخها فهمید که اون کون تنگه یا گشاد . در عمل آدم متوجه میشه . برای همین کون اشرف چهارچش بسیجی رو هدف گرفته و با سر کیرم یه فشار به سوراخ کون اشرف آوردم . خیلی خوب به هدف زده بودم و پنج سانت یک ضرب رفت توی کونش با یه فشار دیگه تخمینا پنج سانت دیگه هم رفت -آها اشرف جون ..چند میل دیگه می خواد تا نصف کیرم مستقر بشه در کونت ..... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی بـــــــــــــــه هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی ۲۳۵

ببینم جا داری بیشتر بکنمش توی کونت ؟ ..راستش به سوراخ کونش نه می شد گفت . نه گشاد و نه تنگ . این سوراخ کونت هر قطری هم که داشته باشه بدون درد نمیشه . -دو برابر این کیرت رو هم دریافت می کنم . اشرف رو از کیر کلفت نترسون .. اینو که گفت دیگه حسابی شیر شدم و با خودم گفتم باشه خودت خواستی یه فشار دیگه همون ونعره اون همون .. چند نفر سراسیمه اومدن این طرف .. همه شونم زن بودن .. -خانوما این جا رو خلوت کنین .. زود باشین .. ولی عفتو گذاشتم بمونه تا با دوستش یه خوش و بشی بکنه . ظاهرا اونا یک ساعت پیش همدیگه رو دیده بودن .. اشرف دوست داشت سر زده وارد اتاق من شه .. -آریا سر کاراشرف خانوم رئیس کل زنان بسیجی ایرانه .. منم شاید بشم معاونش .. هواشو داشته باش . -عفت جان تو که خودت می دونی یک بسیجی با ایمان و از جان گذشته و عدالت پروره . از حق کشی هم بدش میاد .. پس عدالت منو تحت الشعاع قرار نده .. اشرف از درد به خود می پیچید رنگ و روش پریده بود ولی من همچنان کیرمو رو به جلو حرکت می دادم . انگاری دیگه جلو تر نمی رفت ولی من دست بر دار نبودم . خیلی حرص داشتم کون این بسیجی فاحشه رو جرش بدم تا دیگه هست ادای مذهبی ها رو در نیاره . پای کیر که در میون باشه پیش قراوله .. کیرمو از توی کونش کشیدم عقب تا رفت نفسی تازه کنه بازم یه حرکت رو به جلوی دیگه انجام داده و گفتم حالا که دوبرابر کیر منو تحمل می کنی بیا اینو داشته باش . دستشو گذاشت جلو دهنش.. دستشو با خشونت رد کردم این بار این خود من بودم که دستمو گذاشتم جلو دهنش .. یازم به کون گنده و خوشگل و تپلش فشار می آوردم . یه انگشتمو هم از بغل کیرم فرو کردم توی کونش . با کف دستم می زدم به کسش و اون قدر کسشو تپوندم تا این که ورم اونو حس کنم . یواش یواش هم دستم دیگه خیس شده بود و چه هوسی داشت این خانوم خوشگله .. دستامو که به سینه های سفتش رسوندم تپش قلبشو حس می کردم . می دونستم که کیر من داره فشار زیادی بهش میاره . این بسیجی داشت واسه ما کلاس میومد که رفته زیر کیر پنجاه تا اسرائیلی . ولی هیشکدوم از اونا که کبر آریای ایرانی یاهمون ایرانی آریانی رو که نداشتند . دو سه تا از انگشتامو هم وارد کس اشرف کردم تا یه مظنه ای دستم باشه و ببینم چه طور می تونم با این کس هم کنار بیام . ولی اندامش عالی بود و از این نظر می شد بهش نمره قبولی داد . -بدچیزی نیستی ها .. خوب موقعی اومدی اشرف جون .. وقتی که از خواب سیر میشم و شکمم هم سنگین نباشه خیلی راحت تر سکس می کنم . با کشاله های رونش بازی می کردم .. -خوب درد کونتو می خوری .. حال می کنی ؟/؟ بگو الان چیکارت کنم .. -فکرشو نمی کردم این جوری باشی .. ول نکن منو -به نظرت من چه جوریم .. -تو از همه اونایی که تا حالا با من بودن سر تری . تو باید بهم نمره قبولی بدی .. این بار چهار تا انگشتمو کردم توی کسش و با هاش بازی می کردم . -ببینم تو هم با اونایی که با هاشون مصاحبه می کنی و ازشون امتحان استخدامی می گیری .. سخت رفتار می کنی ؟ -مگه تو الان داری سختگیری می کنی .. فقط نمی دونم حالا که فکرشو می کنم می بینم همچینا هم بدک نیستی . -ببینم تو داری ازم امتحان می گیری یا من باید قبولت کنه .. بگیر کیرمو جنده خانوم . .. دلم می خواست از هیکلش و از زیبایی و اون بدن نابش تعریف کنم ولی می ترسیدم که روش زیاد شه و دیگه نشه اونو جمعش کرد .. نصف کیر من توی کون اشرف بود و چهار تا انگشت منم داشت به کس اون حال می داد . -ببینم کیر عرب و کیر اسرائیلی ها و امریکایی هارو که نوش جون کردی تا این اندازه کیف کردی و درد کشیدی ؟ -به کوری چشم دشمنان انقلاب و اسلام به روس ها و چینی ها م تا می تونستم کس و کون دادم . -واقعا که باید به تو لقب ملکه جنده ها رو داد . ای کاش از این کشور ها نامه می آوردی تا یه ارفاقی بهت بکنم . .. ولی جدی نگیر .. تو اگه تحمل کیر منو نیاری من قبولت نمی کنم جنده بسیجی . یه فشار دیگه به کونش آوردم .. کیر بازم رفت جلو تر . -ظاهرا هرچی می کنمت جا داری . یه خورده دیگه فشار بیارم از روده ات هم رد میشه .. لباشو گاز می گرفت و از درد و خشم به خودش می پیچید . می دونستم اگه خون منو بخوره سیر نمیشه .. -عوضی آشغال همه شما جنده و پست فطرتین . ظلمو می بینین و سکوت می کنین . حیف که کیر مردان اسرائیلی حروم کس و کون شما زنای بسیجی بشه .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
هـــــــــــــــرکـــــــــــــــی بـــــــــــــــه هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی ۲۳۶

همچنان به کارم ادامه می دادم . جووووووووون ... اشرف خوشگله .. خوراک منی تو . این هم صبحونه من میشه و هم ناهارم و دیگه از این توپ تر نمیشه . چه تن و بدنی داری . خیلی حال میده جون تو اگه بدونی چه عشقی می کنم با تو . هر لحظه که می گذشت اعتماد به نفس بیشتری پیدا می کردم و مسلط تر می شدم . در بعضی از این حالتا کونشو می گرفتم و به شدت به دو طرف بازش می کردم -واااااااایییییییی وااااااایییییییییی .. داری چیکار می کنی -هیسسسسسس ساکت اینم جزوی از امتحانه .. ببینم می خواستی کادر بسیج شی برادرا لوله تفنگ توی کست فرو نکردن ؟ اینجا هم باید این آمادگی رو داشته باشی که هر مردی ممکنه طرف تو شه و سلیقه ها مختلف باشه . دیگه جونم چی بهت بگه .. با بی رحمی داشتم اونو می گاییدم . این زنیکه پر مدعا رو . روی این کثافتا رو باید با همینا کم کرد . پیش اینا اگه شل بگیری میگن چی باشه . -اوووووووفففففف .. تازه داره خوشم میاد .. ولی خیلی درد داره خیلی بد جنسی .. -بخور جنس وطنی رو نوش جون کن . -اگه از کیر من رد شی دیگه خیلی راحت می تونی امریکا و اسرائیل رو هم شکست بدی . این رمز موفقیت ماست . جنگ جنگ تا پیروزی .. سینه های درشت اشرفو توی دستام می گردوندم . این چه جوری تونسته بدنشو تا این حد رو فرم نگه داشته باشه و خم به ابرو نیاره .. - اشی جون این کیرو که کردی نوش جونت! باور کن بقیه کیر های این مجلس همه قلقلکی ان . .. -صبر کن پسر این قدر به خودت نناز . به کیرت مغرور نشو . بالاخره یه جایی تر مز می زنی و از حرکت وای می ایستی . خیلی ها مثل تو باد تو کله شون بود ولی خیلی زود بادشونو خوابوندم . با کف دستم چند بار محکم بهدذو طرف باسنش زدم طوری که سرخ سرخ شد . -فعلا که این باد داره و من باد اینو باید بخوابونم . پس فکر نکن که خیلی قهرمانانه داری می جنگی . تو باید یک بسیجی کوسوی پهلوان هم باشی . تنها قهرمانی کافی نیست . حالا نمی دونم اسمت در کتاب رکورد های گینس چاپ میشه که افتخاری برای بسیج ایران باشی یا نه . ولی خوب تونستی سربازای شهوت طلب اسرائیلی رو شلشون کنی .. -مسخره ام نکن آریا من تا صد تا سر بازو هم می تونستم شل کنم .. - از بس که ایمانت قویه زور کس و کونت هم قویه ..ولی منو نمی تونی . این کیر من صد تا مث تو رو شل می کنه . رئیس بسیج خانومای ایران رو به گریه آورده بودم . فکر کرد منم مث بقیه ام که بخورم و دم نیارم . نیروی خودمو تقسیم کردم و با سرعت معتدل و مطمئنه اونو می گاییدم . کیرم همچنان توی کون این جنده خانوم قرار داشت .. -پسر .. داره خوشم میاد .. خارش کسمو چیکار کنم .. -یه دو ساعتی صبر کن .. -یعنی تا دو ساعت دیگه می خوای کونمو بکنی ؟ .. -ما گرگ بارون دیده ایم . درسته سنمون کمه ولی از این مجالس استقامتی زیاد داشتیم . مادر بزرگ پری بی جهت منو کار شناس نکرده . فکر نکن چون دوستم داره و عزیز ترین کس زندگی اونم این کارو در حق من انجام داده .. دو تا ضربه محکم به ته کونش زدم و گفتم اینو ثابت می کنم . ثابتش می کنم .-خوبه جرم دادی خونینم کردی .. دیگه ثابت کردی ... منتظر بودم یه بهونه ای به دستم بده پوزیشن یا حالتو عوض کنم . ولی انگاری اون نمی خواست به این آسونی ها دم به تله بده . منم به همون حالت یکنواخت دست از سر کونش ور نمی داشتم تا این که گفت کمرم تازگی ها مشکلی پیدا کرده -غلط نکنم از وقتی که زیر کیر سربازای اسرائیلی رفتی این جوری شده .. بالاخره رضایت دادم که اون بشینه رو کیرم . البته با کس .. اینجوری در لحظاتی که خودشو با من مماس می کرد .. دستامو با لذت رو کونش گذاشته بودم و اونم با قدرت خودشو روی کیر من بالا و پایین می کرد . کس خیسش نشون می داد که حشرش زده بالا . نمی شد گفت که زیاد گشاد شده ولی اینو هم باید در نظر می گرفتم که کیر منم خیلی کلفته و این تا حدود زیادی می تونه عیب کس های گشاد رو پوشش بده . -جوووووووون اشرف کونی .. یادت باشه هنوز از کون کردن سیر نشدما .. -اگه به من نمره قبولی ندی دیگه می دونم چیکارت کنم همچین حالتو بگیرم که از به دنیا اومدنت پشیمون شی . -البته اگه تا اون موقع حالی برات باقی گذاشته باشم . من باید قدرت مرد ایرونی رو نشونت بدم . تو باید کیف کنی که کیر ایرانی آریایی بر تمام این کیر هایی که خوردی بر تری داره .. ظاهرا کمی اونو برده بودم به فکر . شاید غیرت ملی اون به جوش اومده باشه . البته اگه به میهن اعتقادی داشته باشه . از نظر این افراد مرزها ی جغرافیایی تا زمانی که مرز اسلام در خطر نباشه معنایی نداره ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
هـــــــــــــــر کـــــــــــــــی بـــــــــــــــه هــــــــــــــر کـــــــــــــــی ۲۳۷

با این که اشرف چهار چش رو کیرم نشسته بود و در حال فعالیت بود ولی منم از پایین طوری کیرمو می کوبوندم که اون بدونه که من هنوزم هستم و وجود دارم . -جوووووووووون .. خیلی خوب می تونی خارش منو بگیری .. راستشو بگم . تو بهترین مردی هستی که تا حالا منو گاییدی . -از چه نظر .. -از این نظر که خوش کیر ترین و ناز کیر ترین و کلفت ترین اونارو فرو کردی توی کسسسسم . -این همون چیزیه که من دا رم . تازه هر چند ساعت هم که بخوای می کنمت .. -پس بکن .. بکن .. چه خوب شد اومدم این جا .. جووووووووون .. تعجب کردم . انتظار نداشتم این قدر زود اعتراف کنه به این که من قدرت بر تر هستم . ولی من به این نون و ماستها گول بخور نبودم . از این بسیجی نامرد ستمگر ستمکش هر کاری بر میاد . ابله ترین و زرنگ ترین آدما هستند ولی ابن دو تا رو اگه در اونا جمع کنیم به یه نتیجه می رسیم که اون کس خلی اوناست . پنجه هامو گذاشتم رو کون اشرف تازه داشتم معنای حال کردن با اشرف رو می فهمیدم . راستی راستی چه زوری داشت . شاید می خواست به من بقبولونه که پیروز شده و منو به نحوی شل کنه و با نیرویی زیاد تحرک منو کم کنه .. -اووووووفففففف پسر من ار ضا شدم اگه دوست داشته باشی می تونی توی کسم خالی کنی .. -نهههههههه نههههههه اشی چارچش گلم . بذار بیشتر با کست حال کنم . هنوز زوده زوده .. بعدا خالی می کنم . من تا سه بار خالی کردن در یک ساعت رو هم جا دار م . حداقل تا شش ساعت یکسره می تونم بگام .. هر چند هیچ زنی شش ساعت در مقابل من دوام نیاورده ولی یکی می رفت یکی جا یگزین میومد . حالا جریان جریان امتحانه . و شاید الان هر شش ساعت تو رو بکنم .. اینا رو که می گفتم صورتش عین کون بوزینه سرخ می شد .. توی دلم گفتم کور خوندی . تفنگ بسیجی نمی تونه کیر آریا رو شکست بده .. خودت رو خوارت رو و کل فک و فامیلاتو البته زناشو میگام . خوب که از این ور گاییدمش و سیرش کردم .. طاقبازش کردم .. کسش حسابی خیس و چرب بود و نشون می داد که داره لذت می بره .. ولی برای این که اذیتش کنم و یه چیزی برای گفتن داشته باشم گفتم ببینم به کست تف نمی زنی که نرم شه -پسر فکر کردی من جنده هستم ؟ می بینی که دارم حال می کنم واسه چی به کسم تف بزنم .. - کی گفته شما جنده هستید . شما چند درجه بالاتر و قوی تر از جنده هستید . اونا باید بیان جلو شما لنگ بندازن .. در همین لحظه دیدم یکی اومده ار گوشه در داره سرک می کشه .. -آنی برو اینجا وای نایسا .. واسه بچه خوبیت نداره .. اینو به عنوان شوخی گفتم ولی شوخی بی جایی بود .. ناراحت شد و یه فریادی زد و رفت -ببینم این خواهرت هم خیلی حساسه ها . فر دا پس فردا اگه بخوای زن بگیری معلوم نیست چه جوری می خواد باهات کنار بیاد . -فکر نکنم که من زن بگیر باشم . جون دوست ندارم زنمو وارد این مجالس بکنم .-ااوووووهههههه عجب پسر زرنگی .. حالا رو تن اون زن سوار شده بودم و لبای کلفت و خوشگل و پر هوسشو می بوسیدم . سینه های سفت و درشتشو در چنگ خودم داشتم . جوووووووون ببینم تو به اینا آمپول زدی ؟ خیلی استاندارد و مد روز کار می کنی . من از این سینه های سفت در فیلمهای سکسی زیاد دیدم . وقتی جنده ها با ژل یا آمپول سینه سفت می کنن و فیلم سکسی بازی می کنن . -نه پسر جون این سینه ها مال خودمه . اگه یه مدت با من و کنار من باشی متوجه میشی که اصلا از دارو استفاده نمی کنم . اصلا دوپبنگ در ذات من نیست . -ووووووویییییییی چقدر ناز داری تو .. -بکن بکن .. اووووووفففففف کسسسسسم کسسسسسم می خاره .. می خاره .. ظاهرا راست می گفت حشرش زیاد بود و بد جوری بالا زده بود . -من که دارم می کنمت .. نعره های وحشتناکی می کشید .. پری و مامان الیا و آبجی آرمیلا و آهو و خیلی های دیگه خودشونو سراسیمه به اونجا رسوندن . عفت بسیجی هم اومده بود . -آریا زود باش مجوز رو بده و قال قضیه رو بکن دیگه . -نه موضوع چیز دیگه ایه .. کسی که زیر کیر پنجاه تا اسرائیلی بوده باید امتحانشو خوب پس بده . ما در حال مبارزه با صهیونیست ها هستیم .. برای همین باید اون قدر این اشرف رو بکنم تا اون خسته شه و نشون بده و بر من ثابت شه که یک ایرانی دلاور مثل آریا از پنجاه تا اسرائیلی قوی تره .. ..در اینجا مامان الیا فریاد زد کفکیر .... همه یک صدا فریاد زدند .. کیر آقا آریا , تو کون بسیجیا .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
مرد

 
با عرض سلام و خسته نباشید
استاد واقعا عالی بود و در قالب داستان حرف دل مردم را زدید و در مورد بسیجی ها این مزدوران چماق بدست رژیم خوب حق مطلب را ادا کردید واقعا دست مریزاد
طرفدار و فدایی همیشگی شما حامی آیس
از آن زمان که آرزو چو نقشی از سراب شد/
تمام جستجوی دل، سوال بی جواب شد/
نرفته کام تشنه ای به جستجوی چشمه ها/
خطوط نقش زندگی، چو نقشه ای بر آب شد/
چه سینه سوز آه ها که خفته بر لبان ما/
هزار گفتنی به لب اسیر پیچ و تاب شد/
نه فرصت شکایتی، نه قصه و روایتی/
قرار عاشقانه ه
     
  
صفحه  صفحه 25 از 29:  « پیشین  1  ...  24  25  26  27  28  29  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

هر کی به هر کی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA